کلمه- گروه معارف:
علی جان تشنه ای که نمی از دریای معرفت ترا چشید چگونه اعتراف به سیرابی نکند، و آنکه ادعای معرفت ترا داشت چگونه می توان به او فهماند که علی نه این است .
رفتار علی (ع ) با دشمن، شاهکار بشر دوستی است و نظیرش را کسی ندیده و نشنیده.
هنگامی که به خلافت رسید و حکومت را در دست گرفت، کسانی با وی از در دشمنی بدر امدند. سران سپاه بصره، ” جنگ جمل” را به راه انداختند محافظان بیت المال بصره را کشتند و بیت المال را غارت کردند. و اما حضرت علی (ع)با آنان چه کردند ؟
راه و رسم حضرت علی(ع) آن بود تا آنجا که می توانست دست به شمشیر نمی برد، و شدت نمی ورزید، و فقط در انجا شدت شمشیر را به کار می گرفت که چاره ای جز آن نبود. و آن شدت عمل و یا شمشیر نقش دارویی درمان کننده را داشت؛ همان سان که طبیبی دلسوز، و از سر رحمت و شفقت به ناچار جراحی می کند و در این امر جز سلامت و بهبودی بیمار را نمی خواهد.
رحمت و مدارا نسبت به ناکثین :
۴ ماه از حکومت حضرت علی (ع) نگذشته بود،(۱)که طلحه و زبیر پیمان شکستند و به مکه رفتند تا به عایشه بپیوندند.
نقش طلحه و زبیر و عایشه در قتل عثمان :
شورش بر عثمان حرکتی عمومی و جنبشی بر ضد انحرافات سیاسی،اجتماعی ،فرهنگی و اقتصادی پیش آمده بود .البته در این میان طلحه و زبیر بودند که افراط می ورزیدند و مخالفان را به کشتن عثمان تحریک می کردند(۲).
عایشه اولین کسی بود که عثمان را “نَعثل” نامید ،که به معنا ” پیرخرفت” است و شعار عایشه با این تعبیر در تحریک مردم به کشتن عثمان معروف است :این پیر خرفت را بکشید . خدا این پیر خرفت را بکشد (۳).
طلحه و زبیر نیز گذشته از تحریک مردم بر ضد عثمان ،وقتی عثمان از برکناری خودداری کرد ،مردم را به محاصره خانه عثمان فراخواندند و سرپرستی این کار را بر عهده گرفتند (۴).
طلب خون عثمان ،آن هم از امیر مومنان علی (ع)بهانه ای بیش نبود و پوششی بود برای تبرئه کردن خود و نیز فریب دادن مردم .حضرت علی (ع) در افشای این امر فرمودند:
به خدا سوگند طلحه به این کار نپرداخت ،و خونخواهی عثمان را بهانه نساخت جز از بیم آنکه خون عثمان را از او خواهند ،که در این باره متهم می نمود ،و در میان مردم ،ازمندتر از او به کشتن عثمان نبود . پس خواست تا در آنچه خود در آن دست داشت، مردمان را به خطا در اندازد ،و کار را به هم آمیزد و شک پدید آورد و حقیقت را مشتبه سازد (۵).
بدین ترتیب طلحه و زبیر در سهم خواهی، عثمان را بهانه ی مقابله با امام نمودند.
عملکرد ناکثین و رفتار امام با آنان:
در این هنگام خبر یافتند که عایشه در مکه پرچم مخالفت با حکومت حضرت را برافراشته و در این میان طلحه و زبیر زمینه را فراهم دیدند و نزد علی رفتند و از او اجازه خواستند تا به عمره روند.امام آنها را از خیانت و پیمان شکنی بر حذر داشت و آن دو سوگند یاد کردند که قصد پیمان شکنی ندارند و امام با آنکه دریافته بود آن دو در صدد پیوستن به عایشه و کارگزاران فراری عثمان و دیگر مخالفان به قصد فتنه انگیزی اند ،از رفتنشان ممانعت نکرد و اجازه داد تا بروند (۶).
ابن عباس وقتی دید امام می داند که آن دو در صدد پیمان شکنی و فتنه انگیزی اند و با این حال به ایشان اجازه داده است که بروند، در شگفت شد و به امام گفت : حال که کار اینها تا به این حد برای شما مشخص است چرا به آنان اجازه دادید که به مکه بروند(۷) ؟امام در پاسخ می فرمایند :ای پسر عباس آیا مرا فرمان می دهی که آغازگر ستم و بدی باشم پیش از آنکه نیکی نمایم ،و بر اساس گمان و تهمت مجازات کنم، و به اقدام صورت نگرفته کسی را دستگیر سازم ؟ هرگز- به خدا سوگند ،هیچ گاه از پیمانی که خداوند برای داوری به عدالت و ابراز حقیقت از من گرفته است عدول نخواهم کرد (۸).
چون گزارش خروج سپاه جمل که آنها را طلحه و زبیر و عایشه از مکه به سمت بصره به راه انداخته بودند به امام رسید امام اندوهگین شدند (۹) . و امام تصمیم گرفتند جلوی آنها را پیش از رسیدن به بصره بگیرد . و نگذارد خود را به هلاکت بیندازند ،پس با ۷۰۰ نفر از مهاجران و انصار از مدینه حرکت نمود ، اما آنها مسیر را خیلی سریع می پیمودند و فرصتی برای مانع شدن برای امام نبود . آنها در ورود به بصره با مقاومت عثمان ابن حنیف (استاندار بصره ) روبه رو شدن با او پیمان بستند ،تا رسیدن حضرت علی (ع) دست به کاری نزنند و هر گروهی از جانب گروه دیگر در امان باشد (۱۰) ،ولی دو روزبیشتر بر سر آن پیمان نماندند(۱۱) و به بیت المال حمله برده و آنرا تصاحب نمودند ،و عثمان ابن حنیف را مورد ضرب و شتم قرار دادند و و موهای سر و ریش او را کندند (۱۲)پس از رسیدن اخبار به حضرت در “ربذه “حضرت علی (ع ) در نامه ای از مردم کوفه یاری طلبید تا در این حق او را یاری کنند و جمعیتی بسیار از مردم کوفه به یاری برخواستند و در “ذی قار “به آن حضرت پیوستند .(۱۳) و حضرت مواضع خود را در برابر فتنه پیش آمده اینچنین برای مردم بیان کردند : آنان حقی را می خواهند که خود واگذاردند ،و خونی را می جویند که خود ریخته اند ،و ایشان خود عهده دار آن هستند ، نه من. و اگر در این کار ناپسند بر ضد عثمان شریک آنان بودم ،بر من اعتراض نمی نمودند و پیامد و آثار خون عثمان جز بر گردن آنها بر عهده دیگری نیست ؛و بی گمان آنان همان گروه تجاوز گرند ؛با من بیعت کردند و بیعتم را شکستند و کمترین مدارا و درنگی در برابر من از خود نشان ندادند که بدان وسیله بیداد و داد مرا از یکدیگر بازشناسد ،و من به تمام بودن حجت خدا بر ایشان و علم خدا درباره ایشان راضیم .
با وجود این من آنان را به حق فردا می خوانم و عذر و حجت خدا را برایشان مطرح می کنم .اگر پذیرفتند و به حق روی آوردند ،توبه شان پذیرفته شود و در حق به رویشان گشاده باشد ،که بازگشت به حق از همه چیز شایسته تر است ؛و اگر سرپیچی کردند تیزی شمشیر را بدانان ارزانی خواهم داشت که تیزی شمشیر برای درمان بیماری باطل و یاری حق بسنده است .
سپس حضرت نامه ای به طلحه و زبیرو عایشه نوشتند و در آن از حرمت اسلام سخن به میان آوردند و درباره عملکردشان بیم داد و اعمال زشتشان را نسبت به مردم و عثمان ابن حنیف را یاد آورشدند و آنها را نصیحت نمود ونامه را صعصعه ابن صوحان به پیش آن سه برد ، باز هم قبول نیفتاد.و در نزدیکی بصره نامه ای دیگر امام بدان ها فرستاند ولی افاقه نکرد . نامه سومی هم توسط عمان ابن حصین خزاعی فرستاده شد، باز هم اعتنا نکردند(۱۴) .
نامه های امام از منزل “ذی قار” و نیز از منزل “زاویه”نیز بی نتیجه ماند و پس از آنکه امام از مواضع کارگزاران فتنه جمل اگاه شد ،عبد الله ابن عباس (۱۵)و ققعقاع بن عمرو(۱۶) را خواست تا برای مذاکره و اتمام حجت به نزد طلحه و زبیر و عایشه روند و آنها از ابراز مخالفت و شکستن عهد و پیمان منع نمایند و بر آنها عهدشان را یاداور شوند .
و بعد از بازگشت فرستادگانش امام دریافتند که آنان در مخالفت خویش پایدارند ،سپس با مردم خویش اتمام حجت نمود (۱۷).
ای مردم ، من با این گروه مدارا کردم ،و انتظار بردم تا از خلافکاری و تباهی گری برگردند . و آنان را به سبب پیمان شکنیشان سرزنش نمودم ،ولی آنها شرم ننموده و مرا متهم به آرزوهای باطل و آمال نفسانی نموده و خود را مهیا برای نبرد نموده اند …..
و سپس حضرت علی (ع) سپاه ۲۰۰۰۰نفری را اراست و در طرف مقابل طلحه و زبیر سپاهی ۳۰۰۰۰ نفری را جمع نمودند (۱۸).
امام باز هم تلاش برای نجات و هدایت آنان دست بر نداشتند و گویند امام تا ظهر سعی نمود به کلام لطیف و نرم ،با آنان سخن بگویند ،(۱۹) شاید دست از فتنه گری بردارند “وَکَلََّمُوهُم بِاَلطَفِ اللکََلاَمِ “و به یاران خود فرمودند :(۲۰) .”لاَتَعجَلُوا حَتََّی اُعذِرَ اِلیَ القَومِ ”
برای جنگ شتاب مکنید تا حجت را بر این گروه تمام کنم.
سپس قرانی به عبدالله ابن عباس داد تا نزد آن سه برود و ایشان را به حق دعوت نماید ،و تنها پاسخ تهدید آمیز شنید (۲۱) ،ابن عباس به نزد امام بازگشت به حضرت می گوید :این قوم چیزی جز شمشیر به تو نخواهند داد ،پس به آنها حمله نما(۲۲). و حضرت در جواب می فرمایند : نه ، تا این که سپاه جمل تیر های خود را رها کردند ،و با این وجود حضرت اظهار کردند که بار دیگر حجت را بر ایشان تمام کنم (۲۳). حضرت قرانی را بر گرفتند و گفتند چه کسی به سوی آنها می رود و آنها را به احکام خدا فرا میخواند و البته کشته خواهد شد . و در این میان جوانی از کوفه برای سه بار پیاپی داوطلب شد ،و حضرت قران را به دست او دادند و او رفت و کشته شد و جنگ اینچنین آغاز شد.(۲۴)
.و حضرت اینگونه آدابی را برای جنگ اعلام می دارند و رفتار ایشان با دشمن شاهکار بشر دوستی است و نذیرش را کسی ندیده است و نشنیده ایم،و این خود بیانگر رحمت و مدارا حتی در آداب نبرد است(۲۵) .
۱- با آنان مجنگید مگر این که ایشان به جنگ دست یازند ،زیرا حجت خدا با شما است . و آغاز جنگ از طرف آنها حجتی دیگر برای شما است .
۲- زخم خورده ای را از پای در نمیاورید .
۳- چون گریختند دنبال ننمایید.
۴-موضع ستر کسی را آشکار مسازید .
۵- پرده دری مکنید .
۶- مثله نکنید .
۷- وارد خانه ای مشوید .
۸- از اموال ایشان چیزی بر مگیرید .
۹- مبادا زنی را آزار دهید و او را برانگیزید گر چه به ناموس شما ناسزا گوید و امیران صالحان شما را دشنام گوید .
اتمام حجت با سپاه:
و حضرت در هنگام ظهر سر برهنه و بدون زره به میان دو سپاه رفت و زبیر را فراخواند ، در حالی که زبیر کاملا مسلح بود ، به او سخنی از پیامبر را یاداور شدند :آیا علی را دوست می داری . تو گفتی :چه گونه او را دوست نداشته باشم که پسر دایی من و همچون برادر من است؟ پیامبر فرمودند : همانا به زودی به جنگ با او بر می خیزی ،در حالی که تو نسبت به او ستمگری . و زبیر تکانی خورد و گفت :آری سخنی را به یادم آوردی که روزگار آن را در من به فراموشی سپرده بود اگر این ماجرا را پیش از این به یاد داشتم با این سپاه نمی بودم ،اکنون با تو جنگ نمی کنم . و سپس از سپاه خارج و شخصی به نام عمروابن جرموز در بیرون از جنگ او را کشت(۲۶) .
رفتار حضرت علی (ع) پس از پیروزی :
۱- هیچ زخم داری را نکشند .
۲- گریزنده ای را تعقیب ننمایند .
۳- به سوی پشت کننده ای نیزه پرتاب نکنند .
۴- مالی به یغما نبرند .
۵- هر کس سلاح را بیندازد در امان بماند .
۶- هر کس در خانه بماند در امان است (۲۷).
و همچنین رفتار حضرت با اهل بصره که بر آنان شمشیر ننهاد یاد آور رفتار پیامبر (ص)در فتح مکه است (۲۸).
و حضرت عبد الله ابن زبیر را پناه داد و همچنین دو پسر عثمان (سعید و ابان ) را نیز امان دادند ،و این در حالی بود که بعضی از اصحاب حضرت را به کشتن ایشان تشویق می نمودند.و آنان با حضرت بیعت نمودند . (۲۹)
اما حضرت علی (ع) از پیروزی نظامی خویش هیچگاه خوشحال نگشتند ،بلکه بر کشته های آنها نیز گریه نمودند و حتی حضرت علی (ع) بر هر کشته ای که می گذشتند ،که کمال و شایستگی وخیری در او سراغ داشتند بیان می کنند .
بر سر هر کدام که می رسیدند ، می فرمودند : برخی گمان می کنند که جز بی سرو پایان ،به جنگ ما بیرون نیامدند ، پس این پارسایان کوشا در میان ایشان چه می کنند (۳۰)؟
و چون بر کشته طلحه رسیدند فرمودند او در اینجا غریب مانده است و به خدا سوگند خوش نداشتم ،قریش کشته گشته و زیر تابش ستارگان افتاده باشد(۳۱) .
حضرت بر جنازه طلحه ایستادند وسپس رو به جنازه او کردند و فرمودند . ” ای ابو محمد برای من سخت دشوار است که تو را این گونه خاک آلود و چهره بر خاک ، زیر ستارگان آسمان و در دل این سرزمین ببینم ،آن هم پس از آن همه جهدت در راه خدا و دفاعت از رسول خدا “(۳۲) و حتی روایت شده است که حضرت علی (ع) بر کشته او گریست(۳۳) .
و حضرت بر کشته شدگان دو طرف نماز خواندند و مراسم تدفین را به جا آوردند(۳۴) . و سه روز در بیرون بصره ماندند و مردم را فرا خواندند تا مردگان خود را به خاک بسپارند(۳۵) .
حضرت علی (ع)فقط اجازه دادند سلاح و مرکبی تصرف شود، که در جنگ مورد استفاده اصحاب جمل قرار گرفته بود ،و به هیچ وجه اجازه کمترین تعدی و بی حرمتی به مردمان و تجاوز به دارایی آنان را به کسی ندادند(۳۶) ،و فرمودند : آن چه را که از اموال خدا بر ضد شما به کار گرفته اند ،برگیرید و بدانید که چیزی از اموال مسلمانان کشته شده بر دیگر مسلمانان روا و حلال نیست ،و فقط این سلاح ها که بدون اجازه حکومت در دست آنها بوده است قابل بر گرفتن است (۳۷). این اقدام با مخالفت جمعی از سپاهیان روبه رو شد .
آن جماعت نمی دانستند و یا نمی خواستند بدانند که اینان مسلمانانی بودند که بر حکومت خروج نمودند و بالطبع از دایره ی مسلمانی بیرون نرفتند و از حقوق اسلامی بهره مند بودند .
همین جا یکی از پایه های عقاید خوارج شکل گرفت (۳۸)،و بعد ها خوارج به امام اشکال گرفتند که چرا پس از پیروزی بر ناکثین اجازه بر گرفتن دارایی های ایشان را به آنان نداده اند(۳۹) ؟
حضرت علی (ع)مخالفان و دشمنان خدا را تکفیر نکردند(۴۰) ،و انان را خارج از دین و مشرک ونامسلمان و منافق نخواندند، بلکه درباره
آنان فرمود ند:”اَخوَانُنَا بَغَوا بَینَنا“آنان برادران ما بودند که بر ما تعدی نمودند (۴۱).
رفتار حضرت با عایشه سرمشقی والا در رحمت و رفق ورزی ، و توفیق بی نظیر حضرت علی (ع) در حکومت داری است .
چون کار فتنه جمل فرو نشست ،امام به محمد ابن ابی بکر فرمان داد که عایشه را به بصره ببرند و در آنجا اسکان دهند تا مقدمات بازگشت او را به مدینه فراهم سازند . پس او را در خانه عبد الله بن خلف خزاعی نزد صفیه دختر حارث منزل دادند (۴۲)،و حضرت برای دیدن عایشه به آن خانه رفتند و با درشتگویی صفیه مواجه شدند ،اما بزرگوارانه گذشتند و بر عایشه درامدند و او را درود فرستاد . و چنان بود که عده ای از زخمیان به عایشه پناه برده بودند ،و حضرت از بودن آنان در آنجا خبر یافته بود اما ایشان تقافل نمودند . در این میان مردی از ازدیان گفت: به خدا نباید این زن(صفیه)از دست ما خلاص شود .حضرت علی (ع) خشمگین شدند و بر سر او فریاد زدند : خاموش ،پرده ای را مدرید به خانه ای وارد مشوید و زنی را آزار مدهید و برمینگیزید هر چند که به ناموس شما ناسزا گوید و امیران و صالحان شما را دشنام دهد که آنان طاقت خوداری ندارند . آنگاه که زنان در شرک به سر می بردند مامور بودیم دست از آنان باز داریم ،و اگر مردی زنی را مکافات دهد و او را بزند این عمل چنان زشت باشد که فرزندان او را نیز بدین کار سرزنش نمایند ،نشنوم که کسی متعرض زنی شده باشد که او را چون بدترین مردمان عقوبت نمایم(۴۳) .پس از این ماجرا حضرت دو نفر از ازدیان که به عایشه اهانت کرده بودن را تازیانه زدند (۴۴) .
حضرت علی (ع) عایشه را در نهایت احترام و با امکانات کامل از بصره روانه مدینه کرد و چهل زن از زنان متشخص و والامقام بصره را در هیبت مردانه با او همراه نمود و به محمد ابن ابی بکر فرمود که آنان را همراهی کند.
امام علی در ضمن خطبه ای خطاب به مردم بصره درباره عایشه فرمودند (۴۵) :
اما آن زن کینه در سینه اش چون کوره آهنگری بتافت ؛و اگر از او می خواستند از آنچه به من کرد به دیگری بکند ،نمی کرد و چنین نمی شتافت . به هر حال حرمتی را که داشت پابرجاست و حساب او با خداست . مجموعه رفتار و سلوک حضرت علی (ع) در ماجرای فتنه جمل و آن چه او با کارگزاران این فتنه و پیروان آنان و بصریان انجام داد میزانی است گرانقدر،در رفتارشناسی آن حضرت که بیانگر اوج رحمت و محبت ورزی،و مدارا و رفق ورزی است .
علی جان عدالت را بر تداوم حکومت ترجیح دادی که تا ابد نام بلند تو در تاریخ بماند ،و حکومتی بلند و با بی عدالت چه صدایی در تاریخ از خود بر جای میگذارد ؟
فهرست پاورقی ها :
۱- تاریخ طبری ،جلد ۴ ،ص۴۲۹٫
۲-تاریخ الیعقوبی،ج۲،ص۱۷۵؛و ن.ک:تاریخ المدینه المنوره ،جلد ۴ ،ص،۱۱۶۹؛المعارف،ص ۲۲۸ ؛انساب الشراف،ج۶،ص ۲۰۱ ؛العقد الفرید ،ج۳،ص ۲۹۵٫
۳- الفتوح،ج۲،ص ۲۲۵؛شرح ابن ابی الحدید ،ج ۶،ص ۱۲۵؛النهایه فی غریب الحدیث والاثر ،ج۵،ص ۸۰ ؛لسان العرب ،ج۱۴،ص۱۹۸٫
۴-الجمل،ص ۱۴۵٫
۵- نهج البلاغه ،کلام ۱۷۴٫
۶-الجمل ص ۱۶۶٫
۷- همان صص۱۶۶-۱۶۷٫
۸-همان ،ص ۱۶۷٫
۹- الامامه و السیاسیه،ج ۱،ص ۵۹٫
۱۰- انساب الشراف،ج۳،ص ۲۶؛تاریخ الیعقوبی،ج۲،ص۱۸۱؛تاریخ طبری ،ج۴،ص۴۶۷؛الکامل فی التاریخ ،ج۳،صص ۲۱۵-۲۱۴٫
۱۱- تاریخ طبری ،ج۴،ص ۴۶۹؛الکامل فی التاریخ ،ج۳ ،ص ۲۱۶٫
۱۲- انساب الشراف،ج۳،صص۲۹-۲۶؛ تاریخ الیعقوبی،ج ۲،ص ۱۸۱؛ تاریخ طبری،ج۴،صص۴۷۴-۴۶۹؛فتوح، ابن اعثم،ج۲،صص۲۹۰-۲۸۹؛ الجمل،صص۲۸۵-۲۸۱؛الکامل فی التاریخ ،ج ۳ ، صص ۲۱۵-۲۱۹؛شرح ابن ابی الحدید ،ج۹،صص ۳۲۳-۳۱۸٫
۱۳-الامامه و السیاسیه،ج۱،صص۶۴-۶۲؛الانساب الاشراف،ج۳،ص۲۹؛تاریخ الیعوبی ،ج۲،ص۱۸۱؛تاریخ الطبری ؛ج۴،صص۴۸۵-۴۷۷٫فتوح ،ابن اثیم ،ج۲،صص۲۹۰-۲۹۲؛مروج الذهب ،ج۲،ص۳۵۹؛الجمل ،صص ۲۴۲-۲۶۵؛الکامل فی تاریخ ،ج۳،صص ۲۳۱-۲۲۳٫
۱۴-اسد الغابه ،ج۳،صص۷۷۹-۷۷۸؛شرح ابن ابی الحدید ،ج۱۷،صص ۱۳۲٫
۱۵-الجمل،صص ۳۱۸-۳۱۴٫
۱۶-تاریخ طبری،ج۴،صص۴۸۸-۴۸۹؛الکامل فی التاریخ،ج ۳،صص ۲۳۳-۲۳۴٫
۱۷-شرح ابن ابی الحدید ،ج۱،ص ۳۰۶،با مختصر لختلاف در لفظ :فتوح ابن اعثم،ج۲،صص ۳۰۷-۳۰۸٫
۱۸-فتوح ابن اعثم ،ج۲،ص۲۹۹٫
۱۹- فتوح ابن اعثم ،ج۸،صص ۱۸۰-۱۸۱٫
۲۰-همان ،صص ۳۳۶-۳۳۸٫
۲۱-همان ،ص۳۳۹٫
۲۲-همان
۲۳-همان
۲۴- انساب الشراف،ج۳،صص۳۶-۳۷؛تاریخ الطبری ،ج۴،ص۵۱۱؛مروج الذهب ،ج۲،ص ۳۶۱؛القاضی ابو حنیفه النعمان بن محمد التمیمی المغربی ،شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار ،االطبعه الاولی ،دارالثقلین ،بیروت،۱۴۱۴،ق.ج۱،ص۳۹۴؛الجمل ،ص۳۹،مناقب ابن شهر آشوب ،ج۳،ص۱۵۵؛الکامل فی التاریخ ،ج۳،صص ۲۶۱-۲۶۲؛تذکره الخواص،ص۷۳٫
۲۵-شرح ابن ابی الحدید ،ج۶ ص۲۲۸؛و نیز ن.ک؛الامامه و السیاسیه ،ج۱،ص ۷۲:انساب الاشراف،ج۳،ص۳۶؛شرح الاخبار ،ج۱،ص ۳۹۵؛الکامل فی التاریخ،ج۳،ص۲۴۳؛تذکره الخواص،ص۱۴۷٫
۲۶-الامامه و السیاسیه ،ج ۱،صص۶۸-۶۹؛انساب الشراف،ج۳،صص ۵۲-۴۹؛الاخبار الطوال ،صص ۱۴۷-۱۴۸؛مروج الذهب ،ج۲،صص۳۶۴-۳۶۲؛ابوعبدالله محمدبن عبدالله الحاکم النیسابوری ،المستدرک علی الصحیحین ،دارالمعرفه،بیروت ،ج۳،صص ۳۶۵-۳۶۷؛شرح ابن ابی الحدید ،ج۱،صص ۲۳۳-۱۳۵،ج۲،ص ۱۶۷٫
۲۷- الاخبار اطوال،ص ۱۵۱؛تاریخ الیعقوبی ،ج ۲،ص ۱۸۳؛العقد الفرید ،ج۳،ص ۳۲۷٫
۲۸- شرح ابن ابی الحدید ،ج۱،صص ۲۴۸-۲۴۷٫
۲۹- الجمل ،ص ۳۸۲٫
۳۰-تاریخ الطبری،ج۴،ص۵۳۸،الکامل فی التاریخ ،ج ۳ ،صص ۲۵۵٫
۳۱- نهج البلاغه ،کلام ۲۱۹٫
۳۲- شرح ابن ابی الحدید،ج۱،ص ۲۴۸٫
۳۳- العقد الفرید،ج۳،ص ۳۲۰٫
۳۴- تاریخ الطبری،ج۵ ،ص ۵۳۸ ؛ الکامل فی التاریخ ، ج۳ ،ص۲۵۵٫
۳۵- همان
۳۶- تاریخ الطبری،ج۴ صص ۵۳۸-۵۳۹٫
۳۷- الکامل فی التاریخ،ج۳،ص ۲۵۵٫
۳۸- تاریخ الطبری ،ج۴،ص ۵۴۱٫
۳۹-انساب الشراف،ج۴،ص ۱۳۴٫
۴۰- العقد الفرید ،ج۳،ص ۳۲٫
۴۱- همان ،ص ۳۲۶٫
۴۲-تاریخ الطبری ،ج ۵ ،ص ۵۳۴٫
۴۳-همان ،صص ۵۳۹-۵۴۰؛و نیز ن.ک :الکامل فی التاریخ ،ج۳ ،صص ۲۵۶-۲۵۷٫
۴۴- تاریخ الطبری ،ج۴ ،ص ۵۴۰ ؛الکامل فی التاریخ ،ج۳،ص ۲۵۷٫
۴۵- نهج البلاغه ،کلام ۱۵۶٫
—————————————————————————————–
منابع و ماخذ:
۱- الاخبار الطوال ،ابوحنیفه احمد بن داود الدینوری (ف۲۸۲ ق)تحقیق عبد المنعم عامر ،الطبعه الاولی ،دار احیاء الکتب العربیه ،القاهره ،۱۹۶۰ م .
۲- الامامه و السیاسیه،ابو محمد عبدالله بن مسلم بن قتبیه الدینوری (ف ۲۷۶ ق)،تحقیق طه محمد الزینی ،دارالمعرفه ،بیروت .
۳- انساب الشراف،ابوالحسن احمد بن یحیی البلاذری (ف ۲۷۹ق)،حققه و قدم له سهیل زرکار ،ریاض زرکلی،الطبعه الاولی ،دارالفکر،بیروت ،۱۴۱۷ ق.
۴- تاریخ الرسل و الملوک(تاریخ طبری )،ابو جعفر محمد بن جریر الطبری (ف ۳۱۰)تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم ،الطبعه الرابعه،دارالمعارف ،القاهره ،۱۹۷۹ ق.
۵- تاریخ المدینه المنوره ،ابوزید عمر بن شبه النمیری (ف ۲۶۲ق)حققه فهیم محمد شلتوت . الطبعه الاولی ،دار التراث،بیروت ،۱۴۱۰ق.
۶- تاریخ یعقوبی ،احمد بن ابی یعقوب بن جعفر بن واضح الیعقوبی (ف ۲۸۴ق) . دار صادر ،بیروت.
۷- تذکره الخواص،شمس الدین ابوالمظفر یوسف بن قزاواغلی (سبط ابن الجوزی )(ف ۶۵۴ ق)موسسه اهل البیت ،بیروت ،۱۴۰۱ق.
۸- الجمل و الصره لسید العتره فی حرب البصره ،ابو عبد الله محمد بن النعمان البغدادی الملقب بالمفید (ف ۴۱۳ ق). تحقیق السید علی میر شریفی،الطبعه الاولی ،مکتب الاعلام الاسلامی ،قم ،۱۴۱۳ ق.
۹- شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار ،القاضی ابوحنیفه النعمان بن محمد التمیمی المغربی (ف ۳۶۳ ق)،الطبعه الاولی ،دارالثقلین ،بیروت ،۱۴۱۴ق.
۱۰- شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار ،القاضی ابو حنیفه النعمان بن محمد التمیمی المغربی ، (ف ۳۶۳ ق)،الطبعه الاولی ،دارالثقلین ،بیروت،۱۴۱۴ ق.
۱۱- العقد الفرید ،ابو عمر ابو احمد ابن محمد بن ربه الاندلسی (ف ۳۲۸ ق) ،شرحه و ضبطه و عنون موضوعاته احمد امین ،احمد الرزین ،ابراهیم اتلابیاری ،الطبعه الاولی ،دارالاندس،بیروت ،۱۴۰۸ ق.
۱۲- الفتوح ،ابو محمد احمد بن علی بن اعثم الکوفی (ف۳۱۴ ق)دارالندوه الجدیده ،بیروت.
۱۳- الکامل فی التاریخ ،عز الدین ابوالحسن علی محمد المعروف بابن الاثیر (ف ۶۳۰ق)،دار صادر ،بیروت ،۱۳۸۵ ق .
۱۴- لسان العرب ،جمال الدین محمد بن مکرم ابن منظور (ف ۷۱۱ ق)نسقه و علق علیه و وضع فهارسه علی شیری ،الطبعه الاولی ،داراحیاءالتراث العربی ،بیروت ،۱۴۰۸ ق.
۱۵- مروج الذهب و معدن الجواهر ،ابوالحسن علی بن الحسین المسعودی (ف۳۴۶ق)دارالاندلس،بیروت.
۱۶- المستدرک علی الصحیحین ،ابو عبد الله محمد بن عبدالله الحاکم النیسابوری (ف ۴۰۵ ق)دارالمعرفه ،بیروت.
۱۷- المعارف ،ابو محمد عبد الله بن مسلم بن قتیبه الدینوری (ف ۲۷۶ ق)،حققه و قدم له ثروه عکاشه ،الطبعه الاولی ،وزاره الثقافه و الارشاد القومی ،مطبعه دار الکتب ،القاهره ۱۳۷۹ ق.
۱۸-النهایه فی غریب الحدیث و الثر ،مجد الدین ابوالسعادات المبارک بن محمد بن الاثیر الجزری (ف ۶۰۶ق)تحقیق طاهر احمد الزواری ،محمد الطناحی ،چاپ چهارم ،افست انتشارات اسماعیلیان ،قم ف۱۳۶۴ ش.
۱۹- مناقب آل ابی طالب ،ابوجعفر محمد بن علی بن شهر آشوب (ف ۵۸۸ ق)،دارالاضواء،بیروت،۱۴۰۵ ق.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر