A new video has surfaced in which a man who identifies himself as Shahram Amiri, an Iranian nuclear scientist who went missing about a year ago during a trip to Saudi Arabia, says he is being held in the United States against his will. Amiri says he has fled from US security officials and recorded the video in a "safe place" in Virginia. He also warns that he could be killed for refusing to betray his country. "I call on [Iran's] officials and human rights groups to increase their activities and pressure on the US government for my release, and allow me to return to my dear country Iran before anything happens to me."
This is the third video featuring Amiri released in recent weeks.
The US television network ABC reported in March that Amiri had defected to the United States and was assisting the CIA in efforts to undermine Iran's nuclear activities. But Tehran maintains that Amiri was kidnapped by US authorities. In the first video aired on Iranian state television, Amiri said he had been kidnapped from Saudi Arabi and held against his will by the United States. In the second video, released within hours on YouTube, Amiri said he is happily studying in the United States and hopes to return home after obtaining his PhD.
In this latest video, Amiri identifies the date as Monday, June 14, 2010. "I have been able to escape from US security agents. I'm recording this video in a safe location. I could be arrested again by US security agents," Amiri says. He then says that the first video, released by Iran's state-controlled television, is "totally authentic and does not contain any lies. But the second video that was released by the US government and posted on YouTube is not true – it is a lie," he says. "I am not free here and I don't have the permission to contact my family and other people."
US and Iranian officials have not yet reacted to the ABC report and Amiri's third video, which deepens the mystery regarding his fate.
Golnaz Esfandiari of Radio Free Europe writes: “The latest development poses many questions: If Amiri is being held against his will, how did he manage to escape and record the new video and post it on YouYube? How did he manage to send the first video to Iran? If he's studying in the United States, why didn't he bring his family? Didn’t he realize before defecting that he would jeopardize his family by leaving them behind in Iran? Is he lying in all three released videos to protect his wife and young son? (…) If the war of videos continues, then we can most likely expect another clip in which Amiri says he is freely studying in the United States.”
source: Radio Free Europe
مهدی جامی در یادداشتی ایده «بازگشت به خویشتن» مرحوم شریعتی را مادر ایدهها و آدمهای فعال در جمهوری اسلامی معرفی کرده و بعد به نقد آن پرداخته است. (این تعبیر و تفسیر از من است، اصل یادداشت را خودتان بخوانید.) او رگههایی از همین ایده تبیین شده توسط شریعتی را در مجموعهای از شخصیتهای معاصر از قبیل صادق هدایت، علی جنتی، سید علی خامنهای، مهدی بازرگان، احمد کسروی، محمدرضا حکیمی، احمد فردید، و داریوش شایگان، و آیت الله خمینی نشان میدهد.
مهدی راست میگوید. تاریخ معاصر ایران آکنده از نگاه حسرتبار به گذشته و آرزوی احیای آن است. آگاهی تاریخی و شناخت موقعیت خود در جریان تاریخ امری لازم و ضروری است، اما اجازه میخواهم در امتداد نسبی یادداشت او، دریچهای دیگر برای شناخت رویههای جاری برای بازسازی گذشته بگشایم، باشد که راهی پیدا شود.
گذشته انباری از خاطرات و تجربههاست. گاهی لازم است به این انبار مراجعه کنیم و تجربههای گذشته را بازبینی و بازکاوی کنیم ـ مشروط به آن که سر ریسمان واقعیتهای جاری را از دست ندهیم و فاصله تاریخی خود با گذشته را فراموش نکنیم. تجربههای اخیر نشان میدهد که به صورت غریزی و عادتی و بدون توان تشخیص میان حال و گذشته و بدون تشخیص میان تاریخ و اسطوره این کار را انجام میدهیم. بدبختانه گاهی فراموش میکنیم که عناصر جدیدی وارد زندگی ما شدهاند که هیچ مشابهی در گذشتههای تاریخی ندارند.
تلاش برای نوسازی گذشته و انطباق آن با شرایط زمان حاضر، با رفتار اسطورهای تفاوت دارد و حتی میخواهم بگویم نشانههایی از یک بیماری حاد روانی را هم در خود دارد.
در پروژهی کاوش برای یافتن خود در گذشته، سر ریسمان متصل به واقعیتهای امروزی را که رها کنیم، چراغ و نقشه را که کنار بگذاریم، در چاهی تاریک از اوهام و خیالات بیانتها گم میشویم. گذشته همان اسطوره نیست. اسطوره بیشتر از آن که به گذشته معطوف باشد، به آینده میاندیشد. اسطورهاندیشی و اسطورهزدگی با آن که مرزهای ضعیفی دارند، تفاوتهای بنیادینی دارند. نگاه اسطورهزده، به مارگزیده میماند که ریسمان سیاه و سفید را هم مار میبیند، در حالیکه اسطورهاندیش مار سمی از غیرسمی را تفکیک میدهد و نوع برخورد با مار سمی را میداند. با همه تلاشی که شخصیتهای دینی اسلامی و تاریخ ایرانی برای تعریف کارهای خود به عنوان پروژههای تاریخی ـ سیاسی به خرج دادهاند، نگاه حداقل یک قرن اخیر ما به آنها، مبتنی بر خوانشی اسطورهزده بوده است و همانطور که مهدی هم به درستی اشاره میکند، جمهوری اسلامی نقطهی حاد به مدیریتِ بلامعارض رسیدن این نگاه اسطورهزده است.
نگاه حاکم در جمهوری اسلامی توان تفکیک بدن خود از واقعیتهای تاریخی را ندارد و برای تولید احساس هویت، به دامن اساطیر خیالی خودش پناهنده میشود؛ ـ اساطیری که در واقعیتی زمینی و تاریخی، همیشه فریاد میزنند که شخصیتهای تاریخی سادهای هستند ـ. نگاه حاکم بر جمهوری اسلامی از سگ اصحاب کهف گرفته تا اسب فلان امامزاده را پناهگاه خود میسازد و فاجعه اینجا که همین اسطورهها را ترویج میکند.
فرافکنی پروژههای امروزی در دیروز، به فرض محال که اخلاقی و سالم هم باشد، عقیم است. با این روش نمیتوان به تولیدی امروزی رسید. سیر در گذشته و توشه برداشتن برای امروز و فردا باید با حداکثر آگاهی و احتیاط همراه باشد
نگاه اسطورهباور و حتی نگاه اسطورهزده میتواند در حاشیههای جامعه فعال باشد، در انبار تاریخ پرسه بزند، وبلاگ یا نشریهای بزند، دفتری و منبری داشته باشد، و با همان بینش اسطورهای، از یافتههای مبتنی بر باور خود بگوید و بنویسد. کار او مثل حفاری است که برای یافتن نفت یا آب، همه جا چاه میزند.
اما اگر یک گروه اسطورهزده به موضع حکومت و مدیریت برسد، وضعیت تراژدی خندهداری پیدا میشود که این روزها شاهد آن هستیم: یک نفر بر سر رقیب سیاسیاش نعره میزند که «منم همان رستم و تو که بر منی، همان اسفندیاری! آن رستم کِی به آن اسفندیار رحم کرد که من رحم داشته باشم؟»؛ دیگری مقاله مینویسد که «اجازه بدهید بگویم من هم شاهنامه را ورقی زدهام و اجازه میخواهم بگویم شما ضحاکید»؛ آن دیگری، گوش کر خود را از این طرف میکند و با طعنهای آشنا، داستان رستم و سهراب را از اول تا آخر روایت میکند؛ و دست آخر یکی دیگر قلم تیز میکند و با استناد به ملاقات با حضرت فردوسی در خواب، به اطلاع مردِ خود رستمخوانده میرساند که «دیگر رستم نیست».
سویهی طنزآمیز این بازخوانیها وقتی آشکارتر میشود که درمییابیم همه در یک فضای اسطورهزده حرف میزنند و بدتر از آن، هیچ خلاقیتی ـ از آن نوع که فردوسی داشت ـ در این داستانسراییها نمیبینیم؛ با یک انطباق مطلق و خشک و کُشنده مواجه میشویم، نگاهی هیستریزده: ناتوان از تشخیص بدن خود از رخدادهای تاریخی / افسانهای.
تراژدی داستان آنجاست که دیگر با شخصیتهای داستانی مواجه نیستیم و این نگاه ناتوان حالا به مقام نگارش سرنوشت میلیونها انسان رسیده است.
شفافترین نمود از سویهی کمیک این جریان را میتوان در بازخوانی سریال «یوسف پیامبر» ساخته فرجالله سلحشور مشاهده کرد. سلحشور در این مأموریت به اعماق تاریخ میرود و از یک داستان تاریخ ذکر شده در قرآن و تورات و کتاب معروف سینوهه، مجموعهای از شخصیتها و رفتارهایی را برمیکشد تا قصهی خودش را بنویسد. آن چه او با خود به زمان حاضر و به تماشائیان پای تلویزیون میآورد، تصویری واقعی از یوسف، زلیخا، یعقوب، کاهن معبد و دیگران نیست. او کاری وارونه انجام میدهد، کاری که این روزها شاهد نمونههای مشابه زیادی از آن هستیم. یکی از روشهای اجرایی در جریان قائل به انجام «مهندسی فرهنگی»، استفاده فراوان از «مهندسی معکوس» است. در درکی عامیانه از مهندسی معکوس، برای تولید یک محصول میتوان نمونه تولید شدهی یک کالا را باز کرد و آن را دوباره به صورت انبوه تولید کرد. برای مثال چینیها دستگاهی که امریکاییها ساختهاند را باز میکنند، طرحش را رسم میکنند و آن را دوباره میسازند و به تولید انبوه میرسانند. حالا مهندسی وارونهی فرهنگی چگونه است؟ یک تیپ دلخواه بسازید و بعد فرآیند ساخت او را شرح دهید. لزومی ندارد شخصیت مورد نظر شما در طول یک فرآیند ساخته شود. همان اول تصمیم نهایی خود را اجرایی کنید. به همین ترتیب، مهندسی وارونه فرهنگی برای انجام کار تاریخی هم مراجعه مستقیم به تاریخ و آرشیوهای کتابخانهها نیست. به اطراف خود نگاه کنید و ببینید چه کسی به شما پول میدهد؟ خوب معلوم است: چه کسی بهتر از او؟ به جای آن که یوسف و یعقوب را به زمان حال بیاورید، همین دو بزرگوار حاکم و رئیس را بردارید و با مهندسی در گفتار و گریم، به جای یوسف و یعقوب بنشانید. کاهن معبد را هم بیریش ترسیم کنید و بعد او را سرنگون کنید تا همه بدانند در هیچ جای تاریخ چیزی به جز همین حوادث امروزی جریان نداشته است.
این سریال در واقع یک سند استراتژی سیاسی تمامعیار است؛ اگر وقت دارید، بخشهایی از آن را مرور کنید.
سریال یوسف پیامبر کار خندهداری میکند: آدمهای امروز را به قعر تاریخ پرتاب میکند و آنها را در بستری از تجربههای پرافتخار و به جای آدمهای مشروع مینشاند به این خیال که برای آنها چهرهای شسته بسازد. اما این کار او در عمل، هم آدمهای تاریخی را آغشته به ویروسهای امروزی میکند و هم تفاوت چهرهی مرد بیچهرهی امروزی با نسخههای تاریخی را برجسته میکند.
فرافکنی پروژههای امروزی در دیروز، به فرض محال که اخلاقی و سالم هم باشد، عقیم است. با این روش نمیتوان به تولیدی امروزی رسید. سیر در گذشته و توشه برداشتن برای امروز و فردا باید با حداکثر آگاهی و احتیاط همراه باشد. اجازه میخواهم بگویم گذشته یک معدن کثیف است. گذشته چندان بیشباهت به چاه نفت نیست. برای استفاده از مواد استخراج شده باید پالایشگاههایی حرفهای در اختیار داشته باشیم تا بسته به نیازها، مواد لازم را بسازیم. وگرنه ناچاریم آن را همانطور خام به دیگران بسپاریم بعد و خیرهی نوع استفاده آنها از مواد زیرزمینی ایران شویم یا همان نفت خام را راست بیاوریم سر سفره مردم و سرانه هر کس را مستقیم به خودش بدهیم، تا هر طور که بخواهد از نفت استفاده کند.
باید بدون ترک سکوی معرفتی حالِ حاضر، با آگاهی دقیق از موقعیت بدن خود در مناسبت با جهان، به شناختی انتقادی از گذشته و گفتوگویی شفاف با گذشته برسیم
اگر نگهبانان این خانه عقل سالمی داشتند و نگهبانی میکردند، باید در همان ابتدای طرح شعار توزیع سرانهی نفت، مچ طراح را میگرفتند که این بزرگترین توهین به دولت و تعطیل کردن دولت است. دولت باید مواظب باشد نفت خام وارد جامعه نشود. نفت خام بهداشتی نیست. نفت خام دایناسور میپرورد، آدم معمولی را تبدیل به دایناسور میکند. درست همان طور که تاریخِ خام، همین آدمهای امروزی را تبدیل به جسد میکند؛ تاریخِ خام جسد باحرکت نمیسازد، زندهی بیحرکتی میسازد که هزار بار بدتر از مرده است؛ تاریخِ خام، جسد تلنبار میکند.
دولت باید به فراخور نیازهای روز، پالایشگاه بسازد، هم برای نفت و هم برای تاریخ. پالایشگاهی آگاه به نیازهای روز برای نفت و دانشگاهی زنده و پویا برای تاریخ و فرهنگ. درد است و مصیبت است و بلا که دولت امروز «عاجز از ادارهی یک نانوایی»، نفت به پیکر جامعه تزریق میکند و شرورتر از هر «دشمنی» که بتوان تصور کرد، مروج مستقیم جهل و خرافه شده است. چه دشمنی و شرارتی از این بدتر که بخواهند مردمی سالخورده و آگاه به خود را با خاطرات، پندارها، و روشهای دوران کودکیاش «مدیریت» کنند، به قول فروغ، «پستانکی» بر دهانش بکوبند، تفکر را تکفیر کنند و در نهادهای تولید و پالایش سخن و فرهنگ و اندیشه و دانش را ببندند.
استعارهی معدن و نفت و پالایشگاه، با همهی آشناییها و بیانگریهایی که دارد، چراغی نیست که همه ابعاد مسئله نسبت امروزی ما با تاریخ و گذشته را روشن کند. مسئله این است که در بازسازی هویت خودمان و به قول شریعتی «بازگشت به خویشتن»، سری به دالانهای تنگ و تاریک تاریخ میزنیم و در هزارتوی آن گرفتار میشویم. صدای مردهها مسحورمان میکند، پروژههای ناتمام از تخت جمشید و قبل از آن و تا همین مصلای تهران (و انرژی هستهای؟) مغموم و مریضمان میکند و همه انرژی ما را میگیرد. اگر بیشتر بکاویم به شکاف معرفتی دولتها و ملت میرسیم و به مهجوریت فردوسیها و خیامها و ابنسیناها. تازه خیلی خودآگاهانه و از روی قصد، حمله مغول را نمیخوانیم، که زهره نداریم. کمتر سنگی میبینیم که بتوان بر رویش سنگی نهاد. تصمیم میگیریم همانجا بمانیم و بسازیم، غافل از آن که امروزمان را از دست دادهایم. در این میان آن چیزی که گم میشود چیزی جز خویشتن امروزی ما نیست.
از سوی دیگر، جمهوری اسلامی هم به عنوان حرفهایترین مجری این پروژه، چنان که اشاره شد، به بازسازی معیوب و معکوس گذشته رسیده است؛ جریان حاد و خطرناکی که خوشبختانه ـ تا جایی که دیده میشود ـ نتوانسته در لایههای فعال جامعه نفوذ پیدا کند.
بهجای گم شدن در گذشته و در پاسخ به پروژهی کثیف بازنویسی گذشته توسط ذهنیتهای مالیخولیایی که خودشان را تکرار میکنند و ویروسهای بدن خود را در طول تاریخ و در عرض جغرافیا تکثیر میدهند، باید بدون ترک سکوی معرفتی حالِ حاضر، با آگاهی دقیق از موقعیت بدن خود در مناسبت با جهان، به شناختی انتقادی از گذشته و گفتوگویی شفاف با گذشته برسیم: برای مثال، چه شد که پروژه تخت جمشید را دو یا بیست سال بعد از آن آتش دوباره شروع نکردیم؟ چگونه میتوان حاکمیت و دولت را از دامن زدن به جنگ میان شهر و روستا بازداشت؟ چگونه میتوان تاریخ این قوم را نه به زبان مریض مبتلی به هیستری، که به زبانی علمی نوشت؟ زبانی که بتواند شرح دقیقی از همهی تجربهها به دست دهد. چگونه میتوان با همین تاریخ اسطورههایی آیندهساز ساخت؟ چگونه میتوان نقشهای دقیق از تاریخ تهیه کرد، طرحهای عقیم و در عین حال تکرار شونده را قاب گرفت و کنار نهاد و طرحهای اصلی را برای اجرا علامت زد و برجسته کرد؟
راه درازی در پیش داریم و به این زودیها دولت بیرونی مساعدی به جز همین دولت سرکوب شده و پناه آورده به اعماق درونمان، وجود خارجی ندارد.
بعد از ظهر روز سهشنبه مهدی کروبی جهت شرکت در مراسم ختم پدر دکتر محمد رضا عارف (معاون اول دولت خاتمی) در مسجد دانشگاه صنعتی شریف حاضر شد.
به گزارش خبرنگار سحام نیوز، مهدی کروبی در بدو ورود با شعارها و هتاکیهای عدهای از لباس شخصیها روبرو شد که با الفاظ رکیک و سر دادن شعارهایی قصد برهم زدن مراسم ختم را داشتند که در این هنگام مهدی کروبی جهت حفظ شان مسجد و مراسم عزا، اقدام به خروج از محل برگزاری مراسم نمودند.
کروبی در این زمینه به سحامنیوز گفت: «در مورد موضوع حمله ها و توهین های سریالی گروهی جیره خوار و حقوق بگیر که گاها لباس مقدس بسیج را به تن می کنند، باید بگویم یک سال پس از رحلت امام، فرمانده بسیج وقت پیش من آمد و گفت که قصد داریم تشکیلات و گردانهایی را در شهرهای کشور ایجاد کنیم. من ضمن مخالفت، علت تشکیل چنین تشکیلاتی را جویا شدم که وی هدف از تشکیل گردانهای بسیج را مقابله با شورشها و تظاهرات مردمی اعلام نمود و گفت که با نیروی بسیج می توانیم این تظاهرات را سرکوب کنیم که مجددا با مخالفت من روبرو گردید».
وی افزود: «حدوداً چند ماه بعد و در زمان ریاست من در مجلس سوم، در یکی از جلسات شورای انقلاب فرهنگی که در نبود ریاست جمهور ریاست جلسه با من بود درخواست هایی توسط همین شخص درباره حضور تشکیلات بسیج در دانشگاه ها و برخی درخواست های دیگر مطرح گردید. بنده هنگامی که دیدم کسی با این طرح مخالفت نمی کند از آنجایی که من همیشه بصیرت داشته و دارم فهمیدم که برای چه است که اینها می خواستند لشکر کشی کنند شروع به مخالفت نموده و گفتم که دانشگاه محل تحصیل و علم و دانش است و محل ارگان های نظامی نیست. پس از مخالفت من چند تن دیگر نیز به مخالفت پرداختند که در این هنگام ریاست وقت بسیج جلسه را ترک نمود».
کروبی گفت: «من بسیار متاسفم بسیجی که در زمان امام ۸ سال در جبهه ها جنگید و از کشور دفاع کرد، کارش به جایی رسیده است که در دانشگاه ها با دانشگاهایان برخورد می کند، در مساجد مردم را کتک بزنند، در رای گیری ها تقلب، در خیابان ها به کشتار مردم، در ۱۴ خرداد جلوگیری از سخنرانی نوه امام، حمله به خانه، دفاتر و مساجد مراجع و در بسیاری جاهای دیگر اقداماتی که نام و یاد بسیج را لکه دار کرده اند. بسیجی که با خون هزاران شهید و جانباز آبیاری شده بود. متاسفانه عملکرد این افراد بدانجا رسانده است که میراث امام که همان جمهوریت و اسلامیت بود اکنون رنجور و ناتوان گشته است».
وی در پایان افزود: «بنده می گویم اگر زمان شاه یک شعبان بی مخ بود، اکنون این حاکمیت صدها شعبان بی مخ تربیت کرده است و این افراد باید بدانند که مهدی کروبی تا آخر ایستاده است و آماده پرداخت هرگونه هزینه ای در این راه است و تا گرفتن حق مردم از پا نخواهد نشست».
French oil company Total SA said Monday it has stopped shipping gasoline to Iran after the US and European Union recently passed tough new sanctions against the Islamic Republic. “I can confirm that we have suspended sales to Iran,” Total spokesman Paul Floren said.
The announcement deals another blow to Iran – Total has in recent months been one of the country’s top gasoline suppliers, according to traders. The French company has for months been alone among major oil companies in continuing to ship gasoline to Iran, saying a US ban on gasoline was unworkable. But the company, which needs to protect key interests in the US, had also pledged to halt gasoline sales to Iran if the US passed sanctions targeting this type of transactions.
The American Congress on Thursday approved sanctions that will, for the first time, focus on foreign energy firms selling refined products to the Islamic Republic. Other oil majors—including Anglo-Dutch company Royal Dutch Shell PLC and international oil traders Vitol SA and Glencore International AG—have halted gasoline imports to Iran in recent months. Iran partly relies on imports for its consumption of refined products. It says it will become self-sufficient in the next three years, a target the International Energy Agency says is “implausible.”
The refined-products sector is the latest target of the US amid mounting pressure over Iran’s nuclear program. This month, the United Nations and the EU separately agreed to widen sanctions, with the EU targeting Iran’s gas and oil industry. Sanctions have already hindered the development of Iran’s petroleum sector. Iran is the second-largest oil producer in the Organization of Petroleum Exporting Countries and the second-largest holder of global natural-gas reserves. The Paris-based International Energy Agency in June forecast that Iran’s oil-pumping capacity will drop about 18%, or about 700,000 barrels a day, from current levels, to 3.3 million barrels a day by 2015.
Tensions could mount further after Central Intelligence Agency Director Leon Panetta said Sunday that Iran could develop nuclear weapons in two years if it wanted. Iran insists its nuclear program is peaceful while the West suspects it has military aims.
source: The Wall Street Journal
A military strike against Iran would be “incredibly destabilizing” to the region, said the US chairman of the Joint Chiefs of Staff Admiral Mike Mullen. He believes Iran will continue to pursue nuclear weapons, even if sanctions against the country are increased. Speaking Monday at the Aspen Security Forum, Mullen said it would be “incredibly dangerous” for Iran to achieve nuclear weapons, and that there’s “no reason to trust” Iran’s assurances that it is only pursuing a peaceful nuclear program, especially after the discovery of a secret nuclear facility near the holy city of Qom.
The admiral was responding to questions about whether he shared the assessment of CIA Director Leon Panetta, who said on Sunday that Iran likely has enough nuclear material to make two weapons, but is at least a year away from being able to carry that out. The UN Security Council approved new sanctions against Iran earlier this month. Congress and the European Union followed with additional measures aimed at discouraging Iran from continuing its uranium enrichment program, which they fear could be used to produce a nuclear weapon.
Mullen said there was no reason to expect Iran to conform to international norms, given its past behavior, but he declined to describe what measures the US was considering. He has often said that all options remain on the table. He explained that the hardest part about trying to decide what to do about Iran is how much the US does not know about the country’s nuclear progress.
When asked whether he thought Israel would give the United States time to see whether tougher sanctions or talks would produce more cooperation from Iran, he would only say that he believes the US and Israel are “in sync” with their current policies.
source: The Jerusalem Post
بان کی مون دبیرکل سازمان ملل در واکنش به گفته های محمود احمدینژاد درباره تعویق مذاکرات، گفت تحریم به معنای پایان گفتوگو نیست و هنوز راه مذاکره برای رسیدن به یک توافق، وجود دارد.
به گزارش رویترز، دبیرکل سازمان ملل روز دوشنبه افزود که بهتر است راهی دیپلماتیک برای حل مسئله اتمی جمهوری اسلامی پیدا شود و از تهران خواست گفتوگوها را دنبال کند.
محمود احمدینژاد روز دوشنبه و در یک کنفرانس خبری گفته بود تهران آماده مذاکره است اما برای «ادب» کردن غربیها، تا دو ماه دیگر مذاکره نمیکند.
دبیرکل سازمان ملل که از جلسه سران بیست کشور صنعتی جهان موسوم به گروه ۲۰ بازگشته بود، اعلام کرد درحاشیه جلسه با رهبران این گروه درباره پرونده اتمی ایران گفت وگو کرده است.
بان کی مون از تهران و پنج کشور عضو دایم شورای امنیت سازمان ملل و آلمان، موسوم به گروه پنج به علاوه یک خواست به میز مذاکره بازگردند و گفت وگوها را از سر بگیرند.
دبیرکل سازمان ملل گفت: «من به تلاش خود ادامه داده و از رهبران کشورهای جهان و از طرفهایی که نگرانی در این موضوع دارند میخواهم که به مذاکرات ادامه داده و به راه حلی در این مسئله برسند.»
شورای امنیت تاکنون شش قطعنامه که چهار مورد آن تحریمی بودهاند، علیه ایران صادر کرده و از جمهوری اسلامی خواسته فعالیت های غنی سازی اورانیوم را تعلیق کرده و صحت صلح آمیز بودن فعالی های اتمی خود را ثابت کند.
در ۲۰ خرداد امسال، شورای امنیت سازمان ملل دور چهارم تحریمها علیه ایران را وضع کرد. افزون بر این تحریمها، ایالات متحده نیز تحریمهای یکجانبهای را علیه ایران وضع کرده است که با امضای ریاست جمهوری این کشور، تحریمهای تازه کنگره آمریکا نیز به آن اضافه خواهد شد. تحریمهای کنگره آمریکا از جمله صادرکنندگان بنزین به ایران را هدف قرار داده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر