-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ تیر ۸, سه‌شنبه

Latest News from Norooz for 06/28/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



حجت الاسلام والمسلمین در بخشی از سخنان خود در دیدار با جمعی از خانواده های معظم شهداء گفت" وحدت با اعمال خشونت ها و فشارها، بگیر و ببندها، بازداشتهای طولانی مدت، توهین ها و بی حرمتی ها به بیوت آیات اعظام، تهدید و ارعاب، رد صلاحیت ها، بستن روزنامه ها، جلوگیری از فعالیت احزاب و چنین شیوه های مضحک، هرگز بدست نخواهد آمد.. با تملق و چاپلوسی به وحدت واقعی دست پیدا نخواهیم کرد.. دلجویی از خانواده های آسیب دیده گان، آزادی زندانیان، شناسایی و برخورد قانونی و قاطع با عوامل خشونت علیه مردم، رفع توقیف از مطبوعات و فعالیت قانونی احزاب، آزادی بیان ، تحمل و سعه ی صدر در قبال مخالفین و منتقدین مگر آنانکه دست به اسلحه ببرند و بازگشت به قانون اساسی و آرمانهای والای امام و انقلاب می تواند گامهای اساسی در راه ایجاد وحدت باشد"

سحام نیوز: این روزها مهدی کروبی میزبان جمعی از خانواده های معظم شهدا در گروه ها و دسته های مختلفی بود. جمعی از خانواده های شهدای جنگ تحمیلی، خانواده های شهدای هفتم تیر و فرزندان شاهد در واپسین روزهای خرداد ماه و نیز در روزهای نخستین تیرماه با حضور در منزل حجت السلام ولمسلمین کروبی با ایشان دیدار و گفتگو کردند.

نماینده حضرت امام (ره) و رئیس سابق بنیاد شهید، ضمن استقبال از خانواده های معظم شهداء و خوش آمدگویی به آنان، یاد و خاطره ی شهدای عزیز را گرامی داشته و انقلاب و نظام را مرهون خون های پاکی دانست که اگر نبودند نظام و انقلاب و کشوری هم وجود نداشت.

رئیس مجالس سوم و ششم شورای اسلامی در ادامه یاد و خاطره شهدای هفتم تیر را گرامی دانسته و این حادثه ی دلخراش که هنوز بر دوش این کشور سنگینی می کند را به میهمانان حضر و ملت بزرگ ایران تسلیت گفتند.

مهدی کروبی در همین راستا افزود: در اوایل پیروزی انقلاب و در حالیکه کشور نوپا بوده و از هیچگونه ساختار سیاسی و سازماندهی نظامی برخوردار نبود، بدخواهان و کج اندیشان همچون گروهک فرقان که از همان ابتدا منافع خود را در این اهداف و آرمانهای والای انقلاب و رهبری فقید آن، امام خمینی (ره) نمی دیدند، در همان ماه های اول پیروزی انقلاب، دست بکار شده و با ترور شخصیتها و نخبگان برجسته، سعی در فلج نمودن کشور نمودند و متاسفانه شاهد شهادت بزرگانی همچون سرلشگر قرنی در همان ماه های ابتدای انقلاب بودیم. به موازات آن نیز دشمنان انقلاب که نسبت به منافع و نفوذ قدرت خویش در منطقه احساس خطر می کردند، وارد عمل شده تا از طریق دیکتاتور منطقه (صدام) کار را یکسره کرده و با حمله به ایران اسلامی آنرا از هم پاشیده و مانع استقرار نظام سیاسی جمهوری اسلامی گردند. در همین ایام گروهای دیگری همچون التقاطیون و گروهک منافقین از سویی به دیدارها و رایزنی ها می پرداختند و از سوی دیگر به اعضای تشکیلاتی خود دستور آماده باش و به همراه داشتن سلاح داده بودند. و زمانی که متوجه شدند اندیشه ی آنان سنخیتی با نظام جمهوری اسلامی و تفکر امام ندارد و در چنین وضعیتی منافع آنان تامین نخواهد شد، ماشه ی ننگین ترور را چکاندند. منافقین با خود اندیشیده بودند؛ حال که منافع آنان تامین نمی گردد و نظام سیاسی جمهوری اسلامی از ثبات لازم برخوردار نیست و هنوز نهادهای کشور مستقر نشده و نهادینه نگردیده اند لذا از همین اول باید درگیر شده چرا که نیاز به انقلابی دیگر است و باید از این انقلاب موقتی! عبور کرد!!

جنگ منافقین، جنگ عملکردی نبود چرا که اصولا نظام سیاسی جمهوری اسلامی در اوایل کار بود و عملکردی نداشت، جنگ آنان جنگ اندیشه و تفکر بود. منافقین بدنبال حذف بخش های کلیدی نظام و برچیدن بالها و بازوهای امام وارد عمل شدند. بطور کلی میتوان گفت آنان دو بخش کلیدی و اساسی تئوریک و فقهی نظام را نشانه رفتند. با ترور آیت الله بهشتی و آیت الله مطهری، قلب بخش تئوریک نظام را نشانه رفته و با ترور و به شهادت رساندن آیت الله دستغیب، آیت الله مدنی، آیت الله اشرفی اصفهانی، آیت الله صدوقی و آیت الله قاضی طباطبایی بدنبال حذف بخش فقهی نظام بودند.

سوال مهم اینجاست: که چرا آنان بدنبال به شهاد ت رساندن بزرگان نظام بودند؟!

ترور و شهادت بهشتی ها، مطهری ها، رجایی ها، ائمه ی جمعه که نقش محوری داشتند همچون مدنی ها، نماینده های موثر و شخصیتهای انقلابی پرسابقه و رنج دیده همچون شهید محمد منتظری و ترور ناکام شخصیتهای انقلابی و موثر همچون آیت الله هاشمی و رئیس جمهوری و … همگی نشان از اهداف شوم و حساب شده ی آنان در جهت فلج نمودن کشور و ایجاد خلع تئوریک و فکری و فقهی نظام و البته چیدن پر و بال امام بود.

اوضاع بسیار سخت و طاقت فرسا بود. در حالیکه کشور دچار بحران های متعددی از جمله بدلیل نهادینه نشدن ارگان ها و نهادهای کشور، اوضاع نابسامان داخلی را تجربه می کردیم و از سویی دیگر تحمیل جنگ وسیع و سخت با دشمنان خارجی به سرکردگی صدام را داشتیم، منافقین تحلیل نموده بودند که در این شرایط می توان نظام و رهبری آنرا زمین گیر کرد!

واقعیت تلخ اینستکه آنان در حذف یاران انقلاب و ایجاد خلع ناشی از نبود و حذف آنان، موثر بودند همانطوری که تاکنون شاهدیم این خلع و ضایعه ی عظیم پر نشده است! آیا خلع نبود مطهری ها و بهشتی ها پر شده است؟ آیا خلع نبود ائمه ی موثر و محوری، دستغیب ها و مدنی ها پر شده است؟!

ولیکن منافقین در دستیابی به اصل هدفشان که همان فلج نمودن نظام و زمین گیر کردن رهبری بود، ناکام مانده و خود زمین گیر شدند. منافقین در دستیابی به تحلیل و آرمانشان که همان عبور از این انقلاب و راه اندازی و ایجاد انقلابی دیگر! بود، ناکام ماندند. و دلیل این امر چیزی نبود جز عظمت، قاطعیت و رهبری مدبرانه امام و انسجام و یکپارچگی مردم.

هر چقدر منافقین به ترور ادامه می دادند، انسجام و یکپارچگی مردم به تدبیر و رهبری فقید انقلاب، بیشتر و بیشتر می شد. و نه تنها این ترورها و شهادت ها و حذف چهره ها و شخصیتها تاثیری نداشت بلکه به رهبری امام و انسجام و یکپارچگی ملت ایران در مقابل ترورها و شناخت ماهیت دشمن، در عرصه های نبرد و در حالیکه هنوز در حالت تدافعی بودیم با هجوم مردم به جبهه ها که ناشی از همان اتحاد و انسجام بود، پیروزیهای بزرگ در جبهه های حق علیه باطل همچون عملیات های غرورآفرین بیت المقدس، فتح المبین، شکست حصر آبادان، آزادی بستان، آزادی خرمشهر و … آغاز شد.

دبیرکل حزب اعتماد ملی در بخش دیگری از سخنانش گفت: متاسفانه حوادث روزهای گذشته و برخورد با نماینده ها و چهره ها و شخصیتهای سیاسی و برجسته در کشور مشخص می کند که جمعیت حاکم بر سکان اجرایی کشور بدنبال حذف و بیرون کردن چهره ها و شخصیتها و انقلابیون و حتی افراد مستقل و نه لزوما جناحی، از صحنه ی انقلاب و کشور هستند والبته این موضوع را بنده بارها و بارها و از قبل هشدار داده بوده و دلسوزانه آنرا مطرح نموده بودم.

مهدی کروبی با اشاره به اهمیت و ضرورت وجود وحدت در جامعه، گفت : از الزامات و ضروریات بهره مندی و برخورداری از یک جامعه ی پویا، وجود وحدت در آن جامعه است. اما وحدت در حرف و شعار بوجود نمی آید. وحدت با اعمال خشونت ها و فشارها، بگیر و ببندها، بازداشتهای طولانی مدت، توهین ها و بی حرمتی ها به بیوت آیات اعظام، تهدید و ارعاب، رد صلاحیت ها، بستن روزنامه ها، جلوگیری از فعالیت احزاب و چنین شیوه های مزحکی، هرگز بدست نخواهد آمد. وحدت با خس و خاشاک خواندن ملت بزرگ ایران بدست نمی آید. سردادن شعار وحدت در قبال دشمنان در حالیکه دولت هنوز به تداوم چنین شیوه هایی در دولتمداری معتقد است ره به جایی نخواهد برد و البته برای چاپلوسان فرصت مغتنمی فراهم می آورد تا جولانی دهند و خودشیرینی کنند و نانی به کف آرند! هر چند که نتیجه چنین عملکردی و تداوم چنین شیوه هایی کاملا معلوم است و ما اکنون شاهد نتایج آن هستیم..

دبیرکل حزب اعتماد ملی در پایان افزود: با تملق و چاپلوسی به وحدت واقعی دست پیدا نخواهیم کرد. در وحدت واقعی همگان در برابر قانون یکسانند. زیاده طلبی و خودمحوری در وحدت واقعی جایگاهی ندارد. وحدت واقعی، سعه ی صدر می طلبد. دلجویی از خانواده های آسیب دیده گان، آزادی زندانیان، شناسایی و برخورد قانونی و قاطع با عوامل خشونت علیه مردم، رفع توقیف از مطبوعات و فعالیت قانونی احزاب، آزادی بیان، تحمل و سعه ی صدر در قبال مخالفین و منتقدین مگر آنانکه دست به اسلحه ببرند و بازگشت به قانون اساسی و آرمانهای والای امام و انقلاب می تواند گامهای اساسی در راه ایجاد وحدت باشد.

وحدت واقعی، انسجام دلها را می طلبد.


 


نام زهرا رهنورد اگرچه در یکسال گذشته با عرصه پر التهاب سیاست در ایران گره خورده است اما به گفته خودش، وی بیش از آنکه یک فعال سیاسی یا اجتماعی باشد یک نقاش و مجسمه ساز است. این استاد دانشگاه تهران، به تازگی کار تابلویی به نام ندا را به پایان برده و تابلویی دیگر با نام ما " بی شماریم " را نیز در همین ماهها نقاشی کرده است؛ تابلویی که یادمان شهدای جنبش سبز است.

خانم رهنورد خبر داده که این آثار را به زودی منتشر خواهد کرد و همین خبر، بهانه گفت و گویی متفاوت شد؛ گفت و گویی که برخلاف همه مصاحبه های یکسال گذشته، می خواست تنها به فعالیت های هنری او بپردازد اما وقتی یک نقاش با جنبش سبز نفس می کشد و زندگی می کند نمی توان هنر و سیاست را از هم تفکیک کرد.

خانم رهنورد مدتها بود از شما کارهای هنری ندیده بودیم اما اخیرا کارهای جدیدی در زمینه نقاشی و مجسمه سازی از شما منتشر شده و خواهد شد؛ چطور شد دوباره سراغ حرفه اصلی خودتان رفتید؟

من با جنبش سبز نفس می کشم و زندگی می کنم و تبلور تمام آزادی طلبی را که همه عمرم داشته ام ، پس از انقلاب اسلامی، در چهره مردمی می بینم که در این یک سال در کنارشان زندگی کرده ام و با آنها در ایام و مراسم و مناسبت ها، گمنام یا شناخته شده حضور داشته ام .

این جریان آزادی خواهی نه تنها عقل و خرد و هر فردی را تشویق می کند بلکه عواطف و ذوق ها را بر می انگیزد ، به ویژه برای امثال من که با هنر بزرگ شده ام و ترکیب هنر و سیاست را از کودکی در خانواده ای که هر یک از افرادش با اندیشه ای متفاوت در یک وحدت رفتاری آزادی خواهانه در کنار هم زیسته اند زندگی کردم و با تجربه چشیده ام. طبیعی است که رقت، زیبایی و ابهت رفتار، کلام، سخنان و شعارهای مردم شریف و آزادی خواه ایران که عمری را در سرکوب گذرانده اند مرا متاثر کرد که حاصل آن فعلا سه اثر است به نام های" روز وحشت در چشمان ندا " که ترکیبی است از بیان رئالیستی و اکسپرسیونیستی و اثر دیگری به نام "ما بی شماریم" که ذکریست از شهدای جنبش سبز با بیان آبستره و ترکیب خط و رنگ و شکل و اثر دیگری به نام "شهدای عاشورا" که این اثر مجسمه ای است برگرفته از عناصر عاشورایی که ترکیب بندی جدیدی یافته است .

البته ویژگی های تکنیکی هر یک از این سه اثر وجوه بصری زیبا شناختی آن تحلیل جداگانه ای را می طلبد .

ازشما در زمان انقلاب اسلامی یعنی سی سال پیش، کتاب شعری به نام "طوفانها و لاله های شهریور "چاپ شد و پس از آن هم در سال شصت و هفت مجموعه ای به صورت پاورقی به نام "ابریشم خون"، در آغاز جنبش سبز هم شعری به به نام" گرگ ها خوب بدانند!"* از طریق سیستم پیام کوتاه و ایمیل ها و سایت ها انتشار یافت که بعدها به شکل سرود و کلیپ هم منتشر شد آیا باز هم شعر می گویید ؟

سوال شما را از قسمت پایانی اش پاسخ می دهم شعر" گرگ ها خوب بدانند" شعر عجیبی بود که سرگذشت عجیبی هم دارد؛ من یک باره متوجه شدم این بیت نقل بسیاری از موبایلها و زبان هاست و به من نسبت داده می شود . در حالی که بارها به دوستان گفته ام که من شاعر این بیت نبوده ام و مدتها دنبال سراینده آن می گشتم از این و آن پرس وجو می کردم اما گمشده، پیدا نمی شد تا این که بالاخره روزی سفیری از رامهرمز به دفتر من مراجعه کرد و گفت: "این شعر از آقای علی عسگری موسوی عضو انجمن شاعران رامهرمز استان خوزستان است که ده سال پیش سروده و اکنون ایشان کل شعر را به من هدیه می کند."

از ایشان تشکر کردم و گفتم: هفت کفش و هفت عصای آهنی پوشیدم و از کوه ها و دشتها و دریاها گذشتم اما نتوانستم شاعر را بیابم و امروز شما با همین کفش معمولی و لباس معلمی مشکل مرا حل کردید و باید بپذیریم که شعری زیبا وحماسی است و جالب اینکه به گفته این قاصد معلوم نیست چه کسی این بیت را به موبایلها فرستاده بود که حتی شاعر اصلی هم از آن بی خبر بوده و حتی در رامهرمز، عده ای او را به تقلب از رهنورد متهم کرده اند که مثلا سالها قبل شعر مرا در جمعی به نام خود خوانده است. اما به هر حال می توانیم امیدوار باشیم که چنانچه روند شاعری ایشان تداوم داشته باشد ،حماسه سرای دیگری در راه است .

به نظر خودتان دلیل محبوبیت این شعر و عمومی شدنش در یکسال گذشته چه بوده؟

هر عمل نیک و اقدامی که در مسیر حق و عدالت و آزادی انجام شود جذب ملت بزرگ و سر افراز ایران می شود و به نام هر فرد و هر کس باشد او فرزند ملت است و خون ملت در رگهای خیال و خرد همه ما جاریست. پس سراینده همه این اشعار ، نقاشی ها ، سرودها و کلیپها و مجسمه ها ملت رشید ایران است .

آیا شما برای جنبش سبز غیر ازآثاری که اشاره کردید شعری هم سروده اید ؟

شعر، مولود خیال و واقعیت است و حتی فراسوی خیال و واقعیت و از بلندای ناکجا آبادی از وجود شاعر می تراود. با این مقام ارجمندی که برای شعر و شاعر قائلم باید بگویم که من شاعر نیستم اما دوستدار و تقدیس کننده شعرم . بعضی وقتها هم که حالی پیدا شود و به ویژه در روند مسایل ملی و میهنی وقتی خیلی دلم بسوزد شعر می گویم . مثلا در روند انقلاب اسلامی هم مسایل ملی و میهنی مرا متاثر می کرد و هم ظلم و ستم رژیم، عاطفه بر انگیز بود که منجر به سرودن شعر" طوفانها و لاله ها" شد. این کتاب را به صورت شعر آزاد و سپید سرودم که به چندین زبان زنده دنیا ترجمه شد و هرگز هم در جمهوری اسلامی چاپ نشد . در حج خونین نیز اشعاری سرودم که به زبان انگلیسی چاپ شد اما در ایران در حد پاورقی روزنامه اطلاعات باقی ماند و حالا هم کیست که از فوران سلحشوری، احساس و درد و رنج مردم در این یک ساله متاثر شود و قلمی و قدمی را به خون دل تر نکند من هم در همین زمره ام .

سرگذشت جوانان به خون خفته ،مادران داغدار، یتیمان و زندانیان و شکنجه دیدگان و زنان جوان شوهر از دست داده آن چنان مرا متاثر کرده که هنوز قلم از ذکر آن عاجز است با این همه به عنوان برگ سبزی تحفه درویش اشعاری چه به صورت رباعی و گاه به صورت آزاد که بیشتر مورد علاقه من هست سروده ام.

خانم رهنورد، ضمن سپاس از شما، در پایان می توانم از شما خواهش کنم یکی – دو تا از اشعار جدید خودتان را بخوانید؟

بله؛ چند تایی را تقدیم می کنم . شعری که سروده یک شاعر نیست؛ سروده دلی دردمند است که برای ملت می تپد .

داغ نوگلان
زخاک من تراود عطر لاله
زداغ نوگلان خفته در خون
همان شیران، زنان، مردان شرزه
که رَیشان گشت دزدیده به افسون

بانویی بر دار
من آن بانوی سبزم بر سر دار
نه می گریم نه می ترسم ز بیداد
یلان شرزه اند یاران رعدند
علمدار مصاف دادِ بی داد

آرزوهای ایرانی
در خیابان وحشت
موتور سواران
سیه جامگان
لباس شخصی ها
گاز فلفل و چکاچک خشاب و کلاشینکف و کلت
چکمه های یگان ویژه و باتوم ها
جیره خواران
جاهلان
با ساندیس و ساندویچ .
اما شانه های زخمی تو در سکوت
صورتهای کبود
قلبهای سوراخ ، سوراخ
شریانهای پاره پاره
چهره ی ندا
معصوم و بی گنه
خونهای پاشیده بر آسفالت داغ
خون پاک زنان
جوانان
شوهران
و مادران
ودر این معرکه ای یار ...
هرگز ،
هرگز
پرچم تو بر زمین نخواهد ماند .
و من
بر شانه های ماه
بر فراز خاک
رصد کرده ام ،
آرزوهای ایرانی را، چه پر اهتزاز .

*پی نویس :
*قطعه ای از شعری بلند:
گرگها خوب بدانند در این ایل غریب
گر پدر نیست، تفنگ پدری هست هنوز
گر چه مردان قبیله همگی کشته شدند
توی گهواره ی چوبی ، پسری هست هنوز
شاعر :علی عسگری موسوی


 


بیماری سنگ کلیه‌ علی بهزادیان‌‌نژاد، برادر‌زاده دکتر قربان بهزادیان‌نژاد، که هم اکنون همراه وی در بند 350 اوین نگهداری می‌شود، به شدت عود کرده و وضع جسمی نامساعدی دارد.

بنا به گزارش‌های رسیده به جرس، نزدیک به یک ماه پیش، وی موضوع بیماری خود را به بهداری اطلاع داد و پس از حدود سه هفته، متخصص او را ویزیت کرد.

پزشک متخصص برای علی بهزادیان‌نژاد سونوگرافی نوشت، اما از آن‌جا که در بهداری اوین دستگاه سونوگرافی نیست، باید در اسرع وقت به بیمارستان منتقل شوند.

با این حال در طی این مدت تنها کاری که بهداری برای وی انجام داده، تجویز قرص مسکن بوده است.


 


عدادی از زندانیان سیاسی محبوس در اندرزگاه 7 و 8 زندان اوین به بند امنیتی و آلوده 350 زندان اوین منتقل شدند.

به گزارش هرانا، تعدادی از زندانیان سیاسی محبوس در اندرزگاه 7 و 8 زندان اوین به همراه عبدالله مومنی سخنگوی سازمان دانش آموختگان (ادوار تحکیم وحدت) و علی عرب مازار مشاور اقتصادی میر حسین موسوی به بند امنیتی 350 زندان اوین منتقل شدند.

در طی هفته‌های گذشته بسیاری از زندانیان سیاسی از اندرزگاه‌های مختلف زندان اوین به بند امنیتی 350 منتقل شده اند که دارای شرایط و محدودیت‌های ویژه‌ای برای زندانیان محبوس در این بند است.

زندانیان محبوس در بند امنیتی 350 از حق تماس تلفنی مناسب و ملاقات حضوری با خانواده‌های خود برخوردار نیستند، مشکلات بهداشتی و آب و رسیدگی پزشکی در این بند همچنان پا برجا است.


 


جمعی از اعضای سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) همزمان با سالروز ولادت حضرت علی (ع) به دیدار تعدادی از زندانیان سیاسی که به تازگی آزاد شده اند رفتند.
به گزارش ادوارنیوز، اعضای سازمان ادوار تحکیم وحدت طی روزهای گذشته با حضور در منزل آقایان عمادالدین باقی فعال حقوق بشر و محمد نوری زاد نویسنده، که هر دو به تازگی از بند رها شده و به مرخصی آمده اند با آنها دیدار و گفتگو کردند.
در این دیدارها اعضای سازمان ادوار تحکیم وحدت از صبر استقامت این دو زندانی سیاسی و همچنین صراحت و شجاعت آنها تقدیر کردند.
گفتنی است اعضای سازمان ادوار تحکیم وحدت در دیدارهای جداگانه ای هفته گذشته به ملاقات خانم بدرالسادات مفیدی، دبیر انجمن صنفی روزنامه نگاران که اخیرا از زندان آزاد شده است رفتند.
بعلاوه دیدار با خانواده خانم نرگس محمدی، سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر که مدتی است در بازداشت به سر می برد نیز هفته گذشته توسط اعضای سازمان ادوار تحکیم وحدت انجام شد.


 


مهدی کروبی در دو روز گذشته با برخی از زندانیان که به تازگی آزاد شده‌اند، دیدار و گفتگو داشت.
بنا به گزارش‌های رسیده به جرس، کروبی با حضور در منزل نوری‌زاد، عمادالدین باقی و حسین مرعشی که پس از تحمل ماه‌ها زندان به مرخصی آمده‌اند، دیدار و گفتگو کرد.
کروبی در این دیدارها اظهار امیدواری کرد که دیگر زندانیان، مانند زیدآبادی، داوری، سلیمانی و سحرخیز که بیش از یکسال از حبس‌شان می‌گذرد و وضعیت جسمی مناسبی ندارند، بزودی به آغوش خانواده‌شان بازگردند.


 


آیت الله هاشمی رفسنجانی در دلنوشته ای که بمناسبت سالگرد شهادت آیت الله بهشتی وهفتاد و تن منتشر کرد با ذکر ناگفته های از آن حادثه، با اشاره به دشمنانی که تغییر رنگ داده و در میان دوستان رخنه کرده اند، آورده است: مشفقانه‌ترین انتقادها را برنمی‌تابیم و نقشه‌های شوم دشمنان دوست‌نما را درنمی‌یابیم. نفاق را صداقت، توهین را صراحت، دروغ را درایت، تهمت را شجاعت و شعار را بصیرت می‌دانیم.


متن کامل دید‌گاه‌های رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره واقعه 7 تیر که در وبسایت رسمی وی منتشر شده، به شرح زیر است:


بیست و نه سال پیش، بعدازظهر روز 7 تیرماه در لحظات پایانی یک جلسه طولانی شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی در سرچشمه تهران که درباره مسائل جنگ و انتخاب وزیر امور خارجه بود و بسیاری از دوستان و مسئولان آن روز به‌ویژه دو هم‌سنگر دیرینم آیت‌الله دکتر بهشتی و آیت‌الله دکتر باهنر حضور داشتند، خبر آوردند که حال هم‌سنگر دیگرمان، آیت‌الله خامنه‌ای که روز قبل در یک بمب‌گذاری در مسجد ابوذر مجروح شده بود، وخیم است.


در یک آن چشمم با چشمان شهید بهشتی تلاقی کرد و عمق ناراحتی را در وجودشان دیدم. جلسه به پایان رسید و پس از مشورت، قرار - که در آن لحظات تقدیر بود- بر این شد که من بر بالین مجروح در بیمارستان بروم، دکتر باهنر به خاطر خستگی مفرط، لحظاتی قبل از انفجار در حال ترک محل بودند که قبل از خروج از درب حیاط موج انفجار همراه با شعله ایشان را متوقف می‌کند تا پس از حادثه شاهد و مخبر صادقی از منظره دهشتبار باشند و دکتر بهشتی بماند تا در جلسه‌ای دیگر با مسئولان عضو حزب از قوای مقننه، قضائیه و مجریه، درباره مسائل کشور بحث و تبادل‌نظر کنند.
وخامت حال آیت‌الله خامنه‌ای به‌گونه‌ای بود که همه چیز را فراموش کرده بودم و تمام فکر و ذکرم به کارهای پزشکانی معطوف بود که برای کم کردن آلام ایشان تلاش می‌کردند.


با اینکه با حاج احمدآقا در منزل قرار داشتم، دیر وقت به منزل رسیدم و دیدم ایشان منتظرم نشسته است. بحث درباره انتخابات ریاست جمهوری بعد از عزل بنی صدر بود. نمی‌دانم چقدر گذشت که صدای زنگ تلفن مرا به سوی خود برد. صدایی خسته از آن سوی تلفن، شکسته و بسته خبر از حادثه‌ای در سرچشمه داد که بر من آوار شد.
چشمم را بر هم گذاشتم، قیافه و اسم همه کسانی به نظر می‌آمد که قرار بود در آن جلسه باشند، مخصوصاً آخرین لحظات دیدار من با دکتر بهشتی و سخنانش که در آستانه خروجی درب که فکر می‌کنم گفتند: «تو برو، آنجا واجب‌تر است و ما اینجا را اداره می‌کنیم.»


نمی‌توانستم باور کنم که پس از مطهری، مفتح، هاشمی‌نژاد که رفته بودند و خامنه‌ای که معلوم نبود می‌ماند یا می‌رود، حالا بهشتی و باهنر هم رفته باشند. گویی آسمان بر من فرود آمده بود و غم با همه سنگینی خویش قلبم را می‌فشرد و صدای زنگ تلفن که گاه‌گاه به گوش می‌رسید و فاطمه، دخترم، برمی‌داشت و با خبرهای ضد و نقیضی که می‌شنید، بر التهاب قلبم، آب می‌زد و آتش.


نمی‌دانستم چکار کنم، مأموران امنیتی اجازه حضورم را در محل حادثه نمی‌دادند و کلام تکراری آنها در پاسخ به پرسش تکراری من که «چه شده؟» این بود که صدای آمبولانس‌ها قطع نمی‌شود، مردم مشغول بیرون کشیدن جنازه‌ها و مجروحان از زیر آوارها هستند.


در گرماگرم آن لحظات هیجانی، صدای تلفن مرا به سوی خویش برد و وقتی گوشی را برداشتم، دیدم صدای دوست‌داشتنی دکتر باهنر است که انگار از آسمان‌ها صحبت می‌کند، بغض‌آلود و متعجب سلام و علیک کردیم. من فکر می‌کردم او نیز در جلسه است. او گفت: دربان به من گفته بود که تو از درب خارج شده‌ای. پرسیدم: چه شد؟ تو چه شده‌ای؟ گفت: «قبل از شروع جلسه، آقای درخشان (یکی از شهدا) که خستگی مفرط مرا دید، به اصرار گفت که بروم تا استراحت کنم.


آمدم نزدیک درب بزرگ. همان لحظه که می‌خواستم نزدیک ماشین شوم انفجاررخ داد. شعله آتش تا درب خروجی رسید و شیشه‌های ساختمان وسط شکست. دیوارهای سالن عقب رفته و سقف یک‌پارچه آمده پایین. برق خاموش، صدای ضجه و استغاثه و ذکر و دعا از زیر آوار به گوش می‌رسید. آتش‌نشانی آمده و جرثقیل می‌خواهد سقف را یکپارچه بردارد. خطر ضدانقلاب هم وجود دارد و مردم نمی‌گذارند چهره‌های سرشناس در محوطه بمانند. با زور و التماس آنها را از صحنه بیرون می‌برند.»


نمی‌دانم بر زبان آوردم یا در دلم بود که به خاطر زنده ماندن ایشان خدا را شکر کردم، اما نمی‌دانستم او نیز به همین زودی‌ها مسافر است. پرسیدم: بهشتی چه شد؟ گفت: نمی‌دانم، خبرها متناقض است. می‌گویند سالم است، می‌گویند مجروح شده و می‌گویند به شهادت رسید.


آن شب برای من به درازای شب عاشقان بیدل بود، اما با این تفاوت که در سحرگاهش به جای وصل، خبر از هجران آوردند.


ساعت 2 بامداد بود که خبر آوردند بهشتی، بهشتی شده و من کوه مصیبت رفتنش را بر دوش گرفتم تا کارهای مملکت در غیاب دو رئیس قوه دچار مشکل نشود. صبح علی‌الطلوع به نخست‌وزیری رفتم تا هم بیشتر بدانم و هم ببینیم چکار باید بکنیم. قرار شد در یک پیام رادیویی با مردم صحبت کنم و دلداری‌شان بدهم!! پس از آن به مجلس رفتم، مجلسی که خانه ملت بود، حالا دیگر خانه عزا شده بود. 27 نماینده از نقاط مختلف کشور پر کشیده بودند.

کمی با نمایندگان صحبت کردم و قرار شد به مأمن دلها، یعنی جماران برویم تا دلگرمی فراق یاران را از کوه صبر یعنی امام(ره) بشنویم. 5/8 صبح روز بعد از حادثه بود که در اتاق کوچک بیرونی امام را دیدم. دل ما می‌لرزید که نکند از فراق «بهشتی مظلوم» دلش بایستد که دل امتی می‌ایستاد. با دیدن او، نمی دانم چه شد که این شعر به یادم آمد:


بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت

سر خمّ می‌سلامت، شکند اگر سبویی


باورکردنی نبود که ایوب زمان در آن حالات که می‌دانستم آتش غم در همه وجودش شعله می‌کشد، با ذکر حادثه و لطیفه‌ای از تاریخ قدیم حوزه علمیه نجف و اشاره به سرنوش انبیاء و اولیاء به ما آرامش و اعتماد به نفس دادند.


کبوتر خیالم بر شاخسار یاد هر عزیزی می‌نشست که هنوز نمی‌دانستم زنده‌اند یا شهید شده‌اند، چون از لحظه انفجار تاکنون کسانی را دیده بودم که فکر می‌کردم شهید شدند و کسانی را که اسم‌شان قبلاً جزو مجروحان بود و یا اسم‌شان جزو شرکت‌کنندگان در جلسه نبود، اما خبر می‌آمد که شهید شده‌اند.


ذهنم به سوی بهشتی می‌رفت، صدایش، خیالش، نگاهش، مظلومیتش و تمام خاطراتی که سالهای سال با او داشتم، یک لحظه رهایم نمی‌کرد، مخصوصاً آن جمله‌ای که روزی به او گفتم: سید! با این همه تهمت و توهین چه می‌کنی؟ خندید و گفت: آسیاب به نوبت!


فکر می‌کنم سه‌شنبه بود که قرار شد پیکر شهدا را تشییع کنیم. سه نظر بود: عده‌ای می‌گفتند به اصفهان ببریم، گروهی می‌گفتند به قم ببریم و اکثریتی که می‌گفتند در بهشت‌زهرا، مرکز نور باشند. در دفترم در مجلس شورای اسلامی نشسته بودم که خبر آوردند ازدحام مردم برای تشییع شهدا بیش از حد شد. قرار شد برای مردم صحبت کنم، به محض اینکه با مردم روبرو شدم، شیون مردم چنان بلند شد که من در تمام عمرم چنان صحنه اندوه‌باری را ندیده بودم و بعدها در زمان رحلت امام دیدم. دست‌های مردم آن‌چنان در فضا حرکت می‌کرد که گویی طوفانی سهمگین مزرعه گندم رسیده‌ای را به موج انداخته است و شعاری که بر شدت اشک من می‌افزود: «هاشمی هاشمی بهشتی‌ات کو؟»


سعی می‌کردم گریه نکنم اما اشک امانم نمی‌داد، می‌دانستم همه ناظران داخلی و خارجی روی حرف‌های امروز من حساب می‌کنند. پیش از این با تکرار آیات مربوط به جنگ احد کمی خود را دلداری داده بودم و آن روز برای مردم عزادار از توطئه شومی گفتند که دشمنان انقلاب و اسلام در سر دارند.


سخنرانی آن روز من در اسناد و مدارک هست و کسانی که می‌خواهند، می‌توانند مراجعه کنند. بعد از حرف‌های من بهشتی را مردم شهر به همراه 72 شهید دیگر بر شانه‌های خویش تا بهشت زهرا بردند و من به بیمارستان برگشتم تا نگذارم داغ این خبر بر دل رفیق و هم‌سنگرمان، آیت‌الله خامنه‌ای بنشیند. حال و روز خوبی نداشت، از درد به خود می‌پیچید، اما روزنامه و رادیو می‌خواست. گفتم: به چه کارت می‌آید؟ گفت: می‌خواهم بدانم در بیرون چه خبر است!! گریه امانم نمی‌داد و به سختی بغضم را فرو نشاندم و گفتم: آری، بیرون خیلی خبرهاست که حتماً باید بدانی!!!
گویا پس از رفتن من، فهمید و اینکه بر او چه گذشت، نمی‌دانم. من بودم و مجلسی که حدنصاب نداشت. دولت بود و جلساتی که چهار عضو فعال و چندین معاون وزیرش نبودند و قوه قضائیه‌ای که رئیس آن سیدالشهدای مسافران سرچشمه بود.


آتش جنگ در غرب و جنوب شعله می‌کشید و شورای عالی دفاع سه عضو اصلی خود، دکتر بهشتی، آیت‌الله خامنه‌ای و دکتر چمران را نداشت که چند روز پیش به شهادت رسیده بود. رقبای سیاسی که بی‌کفایتی‌شان برملا شده بود، می‌خواستند روزگار را از گردش بیندازند و پس از عبور از گردنه احد حدود هفتاد تن را همراه حمزه انقلاب شهید کردند تا خیالشان از امام و یاران امام راحت شود.


روزهای تلخی بود، اما در آن تلخی‌ها و سختی‌ها، خدای بزرگ را بنازم که لحظاتی بسیار شیرین را رقم می‌زند، مخصوصاً آن روزی که نمایندگان مجروح را با برانکارد به صحن مجلس آورده بودند تا جلسه به حد نصاب برسد و وقتی صدای زنگ آغاز جلسه را نواختم، بر عظمت خون شهیدان درود فرستادم که با موج‌آفرینی خویش نمی‌گذارند دریای انقلاب راکد شود.


پیر کنعانی انقلاب در هجران یوسف خویش سخنانی گفت که برای ما و دشمنان، مایه دلگرمی و دلسردی بود.

مخصوصاً جمله‌ای که همه - دوست و دشمن را- به آتش کشید این بود که «بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد» تعبیر مظلوم برای مرگش تمام تارهای عنکبوتی نفاق را بر هم ریخت و تعبیر مظلوم برای زندگی‌اش، آه از نهان‌خانه دلهایی برآورد که با فریب‌خورده بودند و طعنه‌ها را آغشته به توهین و تهمت کرده بودند و در هر فرصتی به حریم پاک زندگی‌اش می‌افکندند.


اینک از آن روزها 29 سال می‌گذرد، 29 سالی که اوراق دفترش هر روز حادثه‌ای را در سینه خویش دارد. انقلاب جوان با همه فراز و فرودها در مسیر تکامل است و امام نیست، اما وصیت‌نامه و مجموعه آثار گفتاری، شنیداری، نوشتاری و دیداری‌اش چراغ راه ماست.


دشمنان نیز هستند، اما رنگ عوض کرده‌اند. هنوز در کیش و کمان دشمنی خویش تیرهای توهین و تهمت و دروغ را دارند که هر از چند گاهی چشم بسته و چشم باز می‌اندازند. گاهی به هدف می‌خورد و گاهی مثل همیشه بر سنگ.


ما نیز با همه سفارشاتی که از پیرو مراد خویش داشتیم، شاید به خاطر دلتنگی‌های زمانه، سعه صدر سابق را نداریم.
دشمنان ما وسیع‌تر شده‌اند، اما دایره دشمن‌شناسی ما محدود شده است. دشمنان دوست‌نما در ما رخنه کرده‌اند و بر پنجره نگاه ما برای رویت دوردست‌ها گل گرفته‌اند، روزمرگی ما را به اضطراب واداشته است.


مشفقانه‌ترین انتقادها را برنمی‌تابیم و نقشه‌های شوم دشمنان دوست‌نما را درنمی‌یابیم. نفاق را صداقت، توهین را صراحت، دروغ را درایت، تهمت را شجاعت و شعار را بصیرت می‌دانیم. اما در این آشفته بازار، انقلاب اسلامی و آرمان‌های امام راحل آن عزیزی است که:


گر نگه‌دار وی آن است که من می‌دانم
شیشه را در بغل سنگ نگه می‌دارد


انقلاب آن روزها اگر با رفتن مطهری، بهشتی، باهنر و رجایی احساس خلاء می‌کرد - که با وجود امام نمی‌کرد-، امروز مطهری‌ها، بهشتی‌ها، باهنرها و رجایی‌ها فراوانند و حتی اگر تیر تهمت‌ها برای ترور شخصیت‌ها زهرآگین شود، پادزهر داوری مردم نمی‌گذارد بار گرانقدر این درخت تناور، یعنی انقلاب اسلامی خشک و حتی شاخ و برگ‌هایش پژمرده گردد.


سرچشمه انقلاب هنوز جوشان است و زلال جاری آن شاید در مسیر گل‌آلود شود، اما این وعده تخلف‌ناپذیر خداوندی در «استعینوا بالصبر و الصلاه» و «ان تنصروا الله ینصرکم» است که انشاءالله به اقیانوس ظهور حضرت حق می‌پیوندد.


 


نخستین جلسه هیات موسس دانشگاه آزاد پس از جنجال های گسترده اخیر درباره این دانشگاه در شرایطی برگزار شد که اعضای هیات موسس نه تنها اجازه حضور نمایندگان تازه منصوب شده محمود احمدی نژاد در این جلسه را ندادند بلکه با دعوت از میرحسین موسوی، مخالفت مجدد خود با مصوبه اخیر شورای عالی انقلاب فرهنگی را ابراز کردند.

این البته تنها اتفاق مهم جلسه اخیر نبود چرا که اعضای هیات موسس دانشگاه آزاد بار دیگر بر وقف اموال و دارایی های 250 هزار میلیارد تومانی این دانشگاه تاکید کردند و حتی فرم های بودجه موقوفات دانشگاه آزاد را به تصویب رساندند.

جلسه اخیر هیات موسس دانشگاه آزاد البته یک مهمان ویژه نیز داشت. میرحسین موسوی، از رهبران مخالفان دولت ایران که در مصوبه اخیر شورای عالی انقلاب فرهنگی به ریاست احمدی نژاد، نامش از هیات موسس دانشگاه آزاد حذف شده بود، مهمان ویژه جلسه ای بود که خروجی آن توسط حامیان دولت به "از رو بستن شمشیر توسط دانشگاه آزاد" تعبیر شد.

آنگونه که سایت های خبری جریان حاکم گزارش داده اند، حضور موسوی در جلسه اخیر هیات موسس دانشگاه آزاد به دعوت و اصرار اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس هیات موسس صورت گرفته است.

"جوان آنلاین" از سایت های منتسب به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طی گزارشی در این خصوص نوشته که علاوه بر موسوی، محمد هاشمی و یاسر هاشمی نیز به این جلسه دعوت شده بودند اما ننوشته که آیا این افراد در جلسه فوق حضور داشته اند یا نه.

آنگونه که این سایت خبر داده، حضور میرحسین موسوی در این جلسه واکنش حجت الاسلام محسن قمی، که در سال 1386 به عضویت در هیات موسس دانشگاه آزاد منصوب شده را به دنبال داشته که با اشاره به مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، شرکت موسوی در جلسه فوق را غیر قانونی دانسته است.اما هاشمی رفسنجانی با تاکید بر غیر قانونی بودن مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، این اعتراض را وارد ندانسته است.

سایت جوان آنلاین ضمن ابراز بی اطلاعی از خروجی این جلسه، مدعی شده که جلسه فوق با هدف "راه اندازی فتنه ای جدید حول محور دانشگاه آزاد" بر پا شده است.

شورای عالی انقلاب فرهنگی به ریاست محمود احمدی نژاد، چهارم خرداد با اصلاح اساسنامه دانشگاه آزاد، شهاب الدین صدر، نسرین سلطان خواه، محمد حسن شجاعی فرد، فرهاد رهبر و فرهاد دانشجو را به عنوان اعضای جدید هیات موسس این دانشگاه معرفی و در مقابل نام میرحسین موسوی را از این هیات حذف کرد.

موسوی در کنار هاشمی رفسنجانی، عبدالله جاسبی، سید علی خامنه ای، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی و سید حسن خمینی، موسسان اولیه دانشگاه آزاد اسلامی بودند. با رسیدن علی خامنه ای به مقام رهبری جمهوری اسلامی و درگذشت سید احمد خمینی، هیات موسس دانشگاه آزاد برای مدت ها با چهار نفر تشکیل جلسه می داد تا اینکه در شهریور سال 1386 نام علی اکبر ولایتی، حسن حبیبی، محسن قمی، حمید میرزاده و سید حسن خمینی نیز به این جمع اضافه شد.

دانشگاه آزاد عقب نشینی نمی کند

آنگونه که خبرگزاری های ایران اعلام کرده اند، هيات مؤسس دانشگاه آزاد در جلسه اخير خود كه به رياست هاشمي رفسنجاني برگزار شد، مجدداً بر وقف اموال اين دانشگاه تأكيد کرده و فرم‌هاي بودجه موقوفات را نيز به تصويب رسانده است.

در اين اجلاس که دوم تیرماه برگزار شد، ابتدا در مورد اساسنامه دانشگاه آزاد اسلامي بحث و تبادل نظر شد و سپس با توجه به اينكه دانشگاه آزاد اسلامي يك موسسه غيردولتي و غيرانتفاعي است و اموال آن نيز طبق مصوبه هيات متوليان وقف شده و به ثبت رسيده است، مقرر شد براي جلوگيري از ضرر و زيان موقوفات دانشگاه، پيگيري‌هاي قانوني براي رفع اشكالات اساسنامه در مورد وقف دانشگاه و هم در مورد امر غيردولتي بودن آن به عمل آيد.

در جلسه هيات متوليان فرم‌هاي بودجه موقوفات دانشگاه آزاد اسلامي شامل فصول اول، دوم و سوم مشتمل بر هزينه‌هاي عمراني، اداري و پشتيباني و مصارف موقوفات بر اساس وقفنامه مصوب به تصويب رسيد و مقرر شد با حضور دبير هيات نظار موقوفات، دبير هيات متوليان، رييس دانشگاه آزاد اسلامي و كارشناسان وقف بودجه موقوفات سال 1389 دانشگاه، بر اساس فرم‌هاي مصوب در چارچوب مفاد وقفنامه تنظيم و براي تاييد نهايي به امضاي هيات متوليان برسد.

وقف اموال دانشگاه آزاد که مسئولان آن مدعی هستند نظر فقهی مساعد آیت الله خامنه ای برای آن را کسب کرده اند و مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی برای خارج کردن کنترل این دانشگاه از دست موسسانش و سپس مصوبه مجلس و حکم دادگاهی در تهران به نفع دانشگاه آزاد، یکی از بزرگترین چالش های سیاسی ایران در یکسال گذشته پس از اعتراضات گسترده مردم به کودتای 22 خرداد 88 بوده است.

محمود احمدی نژاد از بدو روی کار آمدن در تیرماه 1384 همواره بر "برخورد انقلابی" با دانشگاه آزاد و "قطع دست غارتگران بیت المال" از این دانشگاه تاکید کرده است. در مقابل مسئولان دانشگاه آزاد همواره تاکید کرده اند که تلاش جریان حاکم در جمهوری اسلامی برای مقابله با این دانشگاه با "اهداف سیاسی و مغرضانه" است.

دلیل اصرار هاشمی به حضور موسوی چیست؟

همزمان با حضور میرحسین موسوی در جلسه هیات موسس دانشگاه آزاد، شبکه ایران با انتقاد از این مسئله پرسید که دلیل اصرار هاشمی برای شرکت موسوی در جلسه فوق چه بوده است؟

این سایت نوشت: "آنچه در این میان تعجب فعالان سیاسی را به دنبال داشته است، اصرار شدید آقای هاشمی برای حمایت از میرحسین موسوی بعد از تمامی اقدامات ساختارشکن وی در سال گذشته است؛ اقداماتی که سبب شد تا مردم در مناسبت‌های مختلف نسبت به او ابراز برائت کنند."

رجانیوز هم طی یادداشتی در این باره نوشت: "اگر بحث فتنه بعد از انتخابات است، تمام موضوع را در کهریزک خلاصه می کنند و دعوای با نظام را به دعوای جناحی تقلیل می دهند تا خود را به عنوان ضلع میانی ماجرا بر کرسی حق بنشانند. اگر موضوعِ دانشگاه آزاد است، باز در نقش مدافع روشنفکر دانشگاه آزاد ظاهر می شوند. اگر موضوع سیدحسن است، در حکم وکیل مدافع او سخن می گویند و غیر خود را سپاه عمرسعد می خوانند و بعضا حتی می کوشند تا تطهیر او را نتیجه بگیرند و او را شخصیتی برجسته و مظلوم معرفی کنند چنانکه در مورد هاشمی نیز برخی چنین کردند و می کنند. این در واقع یک جریان است که از آبشخور پلورالیسم سیاسی سیراب می شود. آیا این مسئله و این نقش آفرینی ها در مواجهه با اسلام انقلابی و اسلام ناب تأمل برانگیز نیست؟"

اما شاید تندترین واکنش در این میان متعلق به شبکه ایران باشد که مقاومت دانشگاه آزاد در برابر دولت احمدی نژاد را به "بستن شمشیر از رو" تعبیر کرده است.

این سایت حامی دولت نوشت: "ادعای مسئولین دانشگاه آزاد مبنی بر وقف اموال ده‌ها هزار میلیارد تومانی آن و تاکید چندین باره در حالی است که علاوه بر اساسنامه جدید دانشگاه آزاد، شورای انقلاب فرهنگی نیز به عنوان بالاترین مرجع تصمیم گیری در این خصوص، وقف اموال دانشگاه آزاد را غیرقانونی و خلاف اساسنامه جدید دانسته است."

دانشگاه آزاد کوتاه نیاید، خودمان رئیس انتخاب می کنیم

به دنبال امتناع هیات موسس دانشگاه آزاد از قبول اساسنامه جدید و جلوگیری از شرکت منصوبان شورای عالی انقلاب فرهنگی در جلسات این هیات، حامیان دولت برای وادار ساختن این دانشگاه به عقب نشینی به تهدید روی آورده اند.

در همین راستا شبکه ایران با استناد به "اخبار رسیده از هیات امنای دانشگاه آزاد" خبر داد که: "هیئت امنا بعد از برگزاری چند جلسه برای معرفی اعضای مورد نظر خود به شورای عالی انقلاب فرهنگی به نتیجه نرسیدند و عملا با این تصمیم خود بنا دارند در مقابل اساسنامه جدید که حکم و قانون شورای عالی انقلاب فرهنگی است، ایستادگی کنند."

این سایت در ادامه تهدید کرده: "در صورتی که هیات امنا اقدام به معرفی اعضای مورد نظر خود نکند گروه 5 نفره شورای عالی انقلاب فرهنگی و سایر اعضای می توانند رئیس جدید دانشگاه آزاد را معرفی نمایند."

شبکه ایران سپس اقدام به انتشار گفت و گویی با فردی به نام نورالله حیدری دستنایی که او را نماینده فارسان در مجلس معرفی کرده، نموده و از قول او نوشته است: "اگر حکم شورای عالی انقلاب فرهنگی بر زمین مانده و عملی نشود، قطعا این اختیار را دارد که خود راسا وارد عمل شده و طی جلسه ای رئیس جدید را انتخاب نماید."

گفتنی است حتی بر مبنای اساسنامه جدید مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی، حکم رئیس جدید دانشگاه آزاد باید به تایید هیات موسس و رئیس آن یعنی هاشمی رفسنجانی برسد.

بسیج مانع جاسبی می شود؟

تمام این اتفاقات در شرایطی رخ می دهد که گزارش هایی درباره سازماندهی نیروهای شبه نظامی بسیج دانشجویی و انصار حزب الله برای تجمع در برابر ساختمان مرکزی دانشگاه آزاد و ممانعت از ورود عبدالله جاسبی به دفتر کارش در صبح امروز در رسانه ها منتشر شده است.

به گزارش سایت میزان، پس از تائید این خبر هاشمی رفسنجانی نیز رایزنی های گسترده ای برای دفاع از دانشگاه آزاد انجام داده است. او همچنین خواستار برگزاری جلسه ای با حضور رهبری و سران قوا برای بررسی مسائل مربوط به دانشگاه آزاد شده که تا این لحظه دفتر رهبری هیچ پاسخی به درخواست وی نداده است.

حملات بسیج دانشجویی و گروه های حزب الله به دانشگاه آزاد و جاسبی در حالی صورت می گیرد که در دوران اصلاحات نیروهای انصار حزب الله به تجمع دانشجویان اصلاح طلب معترض به عملکرد جاسبی حمله می کردند و حسین الله کرم، از رهبران این گروه در سخنانی در سال ۷۷ دانشگاه آزاد را سنگری خوانده بود که نباید به دست اصلاح طلبان بیفتد.

اما پس از گذشت ۱۱ سال امروز نیروهای بسیج دانشگاهی به فرماندهی علیرضا زاکانی نماینده فعلی تهران و فرمانده سابق بسیج دانشجویی و همچنینی رسایی از نزدیکان مصباح یزدی حملات سنگینی را برای خارج کردن گسترده ترین نهاد غیر دولتی ایران از دست هاشمی و جاسبی آغاز کرده اند.

علی لاریجانی رئیس مجلس نیز در سخنانی با اشاره صریح به هدایت شده و هدفمند بودن اعتراضات علیه مدیریت دانشگاه آزاد از مراکز و نهادهایی که تجمعات علیه دانشگاه آزاد در مقابل مجلس را راه انداختند انتقاد کرد.

پس از مصوبه مجلس شورای اسلامی درباره قانونی بودن وقف اموال دانشگاه آزاد، حدود 200 نفر از نیروهای بسیج دانشجویی و انصار حزب الله با تجمع در برابر مجلس به سر دادن شعارهای تند و بی سابقه ای علیه نمایندگان مجلس هشتم و رئیس آن علی لاریجانی پرداختند.

چند تن از نمایندگان حامی دولت مانند مهدی کوچک زاده و حمید رسایی نیز با حضور در جمع این افراد از آنها حمایت کردند که این مسئله واکنش تند لاریجانی و برخی دیگر از نمایندگان مانند علی مطهری و کاظم دلخوش ـ از اعضای اصلی فراکسیون اصولگرایان ـ را برانگیخت.

گفته می شود در صورت برگزاری تجمع مقابل دفتر جاسبی، شرکت کنندگان در این تجمع نیز همان کسانی باشند که پیش از این در برابر مجلس تظاهرات کرده بودند.همان کسانی که به نوشته سایت عصر ایران با اتوبوس به محل منتقل شده بودند و از امکاناتی مانند آبسردکن و نهار رایگان برخوردار بودند.

چند روز پیش یکی از فرماندهان بلندپایه سپاه اعلام کرده بود که بسیجیان و سپاهی ها از دانشگاه آزاد ناراحت هستند.

روزآنلاین


 


ملاقات های بند ۲۰۹ زندان اوین باز هم محدودتر شد و خانواده های زندانیان سیاسی می توانند یک هفته در میان عزیزان شان را ملاقات کنند.
به گزارش کلمه، در این ملاقات‌های محدود همچنین فقط سه نفر از اعضای درجه یک هر خانواده حق دارند حضور یافته و زندانی را ببینند. به عقیده خانواده زندانیان سیاسی همه این اقدام ها فقط در جهت محدود کردن خانواده ها برای ملاقات با عزیزان دربندشان است.
در گذشته نیز هرگز ملاقات در این بند با زندانی مانند دیگر بندهای زندان اوین نبوده است چرا که حتما ملاقات‌ها با اجازه کارشناسان پرونده یا همان بازجوها است. بنابراین خانواده ها همیشه هم نمی توانستند زندانی شان را ببینند وهر زمان کارشناس پرونده مایل بود اجازه ملاقات را صادر می کرد. با این شیوه و یک هفته در میان شدن ملاقات ها باز هم ملاقات‌های زندانیان بند امنیتی ۲۰۹ که متعلق به وزارت اطلاعات است محدودتر می شود.
در چند ماه اخیر ملاقات‌های حضوری زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین هم حذف شده است و خانواده ها فقط می توانند با نامه دادستان تهران به ملاقات زندانی شان بروند در حالی که در گذشته در هر ماه خانواده زندانیان می توانستند زندانی شان راملاقات حضوری کنند و نیازی به نامه دادستان نبود.
خانواده زندانیان سیاسی به این شیوه محدود کردن ملاقات ها اعتراض دارند و خواهان اجرای قانون در این باره هستند.


 


احتمال تبدیل قرار برای نرگس محمدی روزنامه نگار و فعال حقوق بشر وجود دارد.
به گزارش سایت تا آزادی روزنامه نگاران زندانی تقی رحمانی، همسر نرگس محمدی از تماس تلفنی روز گذشته همسرش خبر داد و به "روز" گفت: امروز به دادسرای زندان اوین می روم تا ببینم چه اتفاقی می افتد. بازپرس پرونده گفته است احتمال دارد قرار بازداشت همسرم به قرار وثیقه تبدیل شود و من امروز برای پی گیری موضوع به دادسرای اوین می روم.
وی درباره اتهام انتسابی به همسرش نیز گفت: اتهامش فعالیت حقوق بشری است؛ این روزها به همه اتهام اقدام علیه امنیت ملی را نسبت میدهند.


 


پنج نفر از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه محقق اردبیلی تبریز، هفته گذشته و پس از تهدید توسط رییس حراست دانشگاه، بازداشت شدند و تاکنون خبری از آن‌ها در دست نیست.

بنا به گزارش‌های رسیده به جرس، محمود صادقی اشرافی، دبیر انجمن اسلامی دانشجویان و امین عزیزی عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان که در رشته مهندسی عمران مشغول به تحصیل هستند، اوایل هفته گذشته و پس از خروج از جلسه امتحان توسط افرادی که خود را مأموران پلیس امنیت معرفی کردند، بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدند.

همچنین علیرضا هاشمی دانشجوی رشته مهندسی شیمی و محمد اصلانی دانشجوی ترم آخر مهندسی عمران به طور جداگانه توسط مأموران بازداشت شدند.

یک روز بعد نیز حامد شفیعی، دانشجوی رشته مهندسی مکانیک پس از احضار به دفتر رییس حراست دانشگاه، بازداشت شد.

این بازداشت‌ها پس از آن صورت می‌گیرد که چند هفته قبل رییس حراست به طور ناگهانی وارد دفتر انجمن اسلامی دانشجویان شد و آنان را تهدید به بازداشت کرد.

گفتنی است تمامی بازداشت شدگان از فعالان ستاد دانشجویی میرحسین موسوی در زمان انتخابات سال گذشته بودند.

هم اکنون با گذشت یک هفته از این بازداشت ها، اطلاعی از محل و وضعیت نگهداری این افراد در دسترس نیست.


 


نرگس محمدی نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر، که قرار بود امروز با تبدیل قرار بازداشت به قرار وثیقه از زندان آزاد شود، با تناقض‌گویی دادستان و بازپرس پرونده مواجه شد.
به گزارش خبرنگار جرس، تقی رحمانی گفت: خودشان گفته بودند که قرار وثیقه صادر کرده‌اند. امروز برای سپردن وثیقه به دادگاه رفتم اما برخورد ماموران بسیار بد بود، مرا بیرون کردند و گفتند که بازپرس پرونده گفته نرگس باید در زندان باشد."

همسر نرگس محمدی ادامه داد: اما ساعت سه بعدازظهر، همسرم مجددا تماس گرفت و گفت دولت‌آبادی با سپردن وثیقه موافقت کرده است."

رحمانی خبر داد که فردا بار دیگر برای سپردن وثیقه به دادگاه انقلاب مراجعه خواهد کرد.


 


به گزارش کرمانشاه پست قدرت الله محمدی روز گذشته ( جمعه ) با سپردن قرار وثیقه آزاد شد . دبیر شورای تأمین شهرستان قصرشیرین 22 خرداد در منزل مسکونی خویش در آن شهر توسط یکی از مراکز امنیتی بازداشت و به کرمانشاه منتقل که این مدت را در سلول انفرادی سپری کرده است .

بنابراین گزارش اتهام محمدی سیاسی و حمایت و هواداری از جریان اصلاحات و میرحسین موسوی از عمده ترین علل بازداشت وی بوده است .

قدرت الله محمدی شهردار اسبق قصرشیرین ، معاون شورای شهر و منتخب نخست دور اول انتخابات شوراهای اسلامی از بسیجیانی است که حضور در جبهه های جنگ را از سن 15 سالگی تجربه کرده است . وی در یکی از عملیات های جنگی جانباز شیمیایی شد که هرگز حاضر به پیگیری موضوع جانبازی خود نبود . محمدی کارشناس ارشد معاونت سیاسی فرمانداری قصرشیرین ، دبیر شورای تأمین شهرستان را نیز برعهده دارد .

هنوز از زمان برگزاری دادگاه یا وضعیت پرونده ایشان خبری از سوی مقامات مسئول منتشر نشده است .

منبع: کرمانشاه نیوز


 


فرامرز عبدالله نژاد و مهدی فتاح بخش دو زندانی حوادث پس از انتخابات که در تجمع های اعتراضی مردم در خرداد ماه سال گذشته بازداشت شدند همچنان بدون اینکه حتی یک روز به مرخصی آمده باشند در زندان اوین به سر می برند.
به گزارش خبرنگار کلمه علیرغم مراجعه مکرر خانواده این دو زندانی به دادگاه و دادستانی برای گرفتن مرخصی برای فرزندشان هنوز آنها به نتیجه ای نرسیده اند.در حالی که بیشتر زندانیانی که همزمان با این دو دستگیر شده اند حداقل برای چند روزی به مرخصی آمده اند . آنها هم اکنون در بند ۳۵۰ به سر می برند .
فرامرز عبدالله نژاد، وکیل دادگستری است و در دادگاه به ۲۸ ماه زندان محکوم شده است.همچنین فتاح بخش نیز به سه سال حبس قطعی محکوم شده است او در دادگاه تجدید نظر حبسش از یک سال و نیم به سه سال افزایش یافت اتفاقی نادر که در مورد کمتر زندانی رخ داده است . چرا که همیشه در دادگاه تجدید نظر میزان زندان افراد کاهش می یابد نه افزایش .
خانواده این دو زندانی نسبت به شرایط فرزاندانشان نگرانند و از مسولان انتظار دارند که طبق قانون به آنها نیز مرخصی داده شود و یا شرایط آزادی شان فراهم آید.


 


نهمین کنگره جامعه اسلامی مهندسین روز پنج‌شنبه با قرائت بیانیه‌ای پایان یافت.
متن کامل این بیانیه به این شرح است:
مقدمه
با تبریک میلاد با سعادت مولی الموحدین، حضرت امیرالمومنین و جواد الائمه، محمد تقی علیهما السلام، جامعه اسلامی مهندسین در پایان نهمین کنگره سراسری خود که در تاریخ سوم تیرماه ۱۳۸۹ و در تقارن با ایام یادمان شهادت مظلومانه آیت‌الله دکتر بهشتی و یاران صدیق ایشان برگزار گردید، نخست با اغتنام فرصت، لازم می‌داند تا ابتدائا نعمت رهبری‌های درخشان و تاریخ ساز حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را سپاس گوید، که در دو سال گذشته (بسان سال‌های پیش از آن)، دستاوردهای عظیمی را چه در عرصه جهانی و چه در عرصه داخلی ( بویژه در عبور از بحران فتنه سال گذشته)، نصیب ملت ایران نمود.ارشادات ایشان تاریخ ایران امروز را در زمره درخشان‌ترین اعصار این سرزمین الهی قرار داده است. تردیدی نیست که این فصل روشن از تاریخ ملت ما، از مکتب علوی، شوق انتظار و اندیشه‌های بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی(ره) نقش گرفته و با خون شهیدانمان، تلالو یافته است
۱- سال کار مضاعف و همت مضاعف
جامعه اسلامی مهندسین همچنین قدردانی خود را به مناسبت نامیدن سال کار مضاعف و همت مضاعف به پیشگاه رهبر انقلاب، تقدیم می‌نماید. این واژگان از دیدگاه ما پیامی بسیار فراتر از ابعاد اجرایی دارد که درک صحیح آن می‌تواند متضمن ابعادی مهم در حرکت جامعه باشد. به گواه مطالعات انجام شده، ظرفیت‌های عظیمی در کشور وجود دارد که چه بسا کشورهای بسیاری از کمترین آن، برخوردار نیستند. سرمایه‌گذاری‌هایی در کشور صورت پذیرفته که هنوز، بهره‌ لازم را در اختیار جامعه نمی‌گذارد. ما تنها در سایه کار مضاعف و همت مضاعف است که خواهیم توانست دستاوردها را بسط داده و بهره‌مندی‌ها را افزایش دهیم. پیام سال گذشته رهبر معظم انقلاب در خصوص«اصلاح الگوی مصرف» از همان بنیانی نشات گرفت که شعار (کار مضاعف و همت مضاعف) در سا ل جاری، اگر ایرانی قلاع ستم را فرو ریخته و نظام مردمسالاری دینی را برای نخستین بار در تاریخ، پایه نهاده است باید با کار و همت افزونتر، دوران حساس گذار را پشت سربگذارد و در تمامی زمینه‌ها جایگاه نخست جهانی را فرا چنگ آورد؛ و این شدنی نیست مگر با کوششی مضاعف و مستمر.
ما معتقدیم که گرایش به همت و کار مضاعف، باید همه اقشار و آحاد جامعه را در بر می‌گیرد و دستگاه‌های مسوول نیز باید برای چنین گسترده‌ای، برنامه و شاخص ارزیابی داشته باشند. نمی‌توان بازار داخلی کالاها را در اختیار اجناس خارجی گذاشت و از امکان کار مضاعف و همت مضاعف سخن گفت. نمی‌توان به اسم رقابت پذیری، کالاهای نازل خارجی را وارد بازار داخلی کرد و تصور نمود که با این اقدام، رقابت پذیری تحقق پیدا می‌کند، آنان که با سیاست‌های بازرگانی آشنا هستند نیک می‌دانند که کالاهای نازل خارجی، چون با قیمت‌های نازلتر عرضه می‌گردند، برای کالاهای تولید داخلی (با کیفیت متوسط) تهدید جدی هستند، به همین دلیل بسیاری از کشورها(مثل ترکیه) به شدت در مقابل واردات آن اجناس، مقاومت نموده و رقابت پذیری را بجای سیاست دروازه‌های باز، با نظارت عقلانی ، تحقق بخشیده‌اند. بهمین دلیل است که امروزه ما شاهد توفیقات فراوان آن در صنعت ملی خود می‌باشیم. ما همچنان معتقدیم که یکی از وظایف مهم دولت، تدارک ساز و کارها و ترکیباتی است که مردم بتواند از طریق آن، امکان همت ورزی و کار را تحقق بخشند.
۲- پویایی خط امام
تحولات پر فراز و نشیب گذشته و چالش‌های فرا روی، ما را به باز خوانی بنیان‌های انقلاب اسلامی فرا می‌خواند. انقلاب اسلامی که در تداوم خط آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد (ص) به ثمر نشست، خیلی زود به خط نورانی امام خمینی (ره) رسید. بنابراین برای فهم بهتر وضعیت امروزین و عبور ظفرمندانه از گردنه‌های آینده، نیازمند آن هستیم که بر ذات پویایی، سرزندگی و جاودانگی این خط، وقوف یابیم.
براستی چه چیزی، چنین سرشتی را به خط امام بخشیده است؟ حضرت امام (ره) خود، رمز آن را در سر آغاز وصیت نامه سیاسی ـ الهی خود، می‌گشاید: « انی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتی ـ‌ فانهما لم یفترقا، حتی یردا علی الحوض» آن راز این است که این دو ثقل، این دو وزنه یعنی ثقل اکبر و ثقل کبیر، یعنی قرآن و عترت از یکدیگر جدایی پذیر نیستند.
قرآن بدون عترت و عترت بدون قرآن، مفهوم نیست. بنابراین آنها می‌گویند کتاب خدا برای ما کافی است، یا آنها که می‌گویند عترت برای ما کافی است، راه صواب نمی‌پویند. اگر حضرت امام، چارچوب (پارادایم) پیوند دین و سیاست را مطرح فرمودند و گزاره «سیاست ما عین دیانت ماست» را بیان کردند، به دلیل آن است که قرآن و عترت از هم جدا شدنی نیستند. در تاریخ اسلام آنجا فاجعه پیش آمده که این دو منبع الهام بخش بشریت را از هم جدا کرده و بین آنها فاصله انداختند. برعکس، آثار افتخارآمیز حکومت علوی و الگوی گرانقدر (معنویت سیاسی) مرهون پیوند قرآن و عترت در دوران چند ساله ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام است.
یک وجه آشکار این تفاوت را در جریان آغاز گسترش اسلام، می‌توانیم مشاهده کنیم؛ تفاوتی که نهایتا در حکومت‌های اموی و عباسی خود را آشکار ساخت. جریان عترت، بر کار فرهنگی و بسط گفتمان دینی بر مبنای فتح‌قلوب، استوار بود در حالیکه تفکر مقابل بر مشی سنتی تغلب قهری و برپاسازی کاخ‌های رفیع (به پیروی از سلاطین ظالم سرزمین‌های فتح شده)، پیش می‌راند.
بعدا تاریخ شهادت داد که آن خط منفک از امامت، چگونه به دهلیزهای فسق و فجور هزار و یکشب، پیوند خورد و سرانجام در زباله دادن تاریخ جای گرفت و خط نورانی امامت چگونه ـ در اوج بایکوت و شکنجه ـ ‌بر قلوب مومنان قرون و اعصار، ریشه ‌دوانید و در یک نقطه حساس تاریخی، انقلاب اسلامی ایران را رقم زده و اسلام را وارد چشم انداز نوینی از تاریخ خود ساخت.
«قرآن» و «عترت» به مثابه دو عزیمت گاه مهم نظری، درس آموز مردم ما و نظام بوده و درست همان‌گونه که تشیع را از گردنه‌های هولناک تاریخ عبور داد و به آن گسترده‌هایی فرامرزی و رو به گسترش بخشید، ملت ما و نظام ما را ـ مادام که از این دو ظرفیت عظیم بهره‌مند است – همچنان بر قله افتخار و عزت، نگاه خواهد داشت.
۳- چالش‌های پیش رو
تاکنون به فضل الهی، انقلاب ما از گردنه‌های سخت و ارتفاعات بلندی عبور کرده، تهدیدات بسیاری را از میان برداشت یا از آنها، فرصت‌ها ساخته است. یکی از تهدیداتی که نظام ما در طول سال گذشته با آن مواجه گردید، جریان فتنه بود. یک جریان افراطی سیاسی که نگران از گرایش بیشتر جامعه به اصول گرایی بود، در تداوم دکترین فشار و چانه زنی و بحران سازی‌های متداوم و هم افزا، «استراتژی نهادینه نمودن بحران در نظام اسلامی» را دنبال نمود.
این جریان افراطی در اواخر دوران موسوم به دولت اصلاحات، کوشید اولین کانون بحران را پدید آورد و در این راستا، برنامه تعویق انتخابات ریاست جمهوری را در دستور کار خود قرار داد. این برنامه، با اقدامات رهبری و ملت، تقریبا با شکست کامل مواجه شد و به همین دلیل، جریان مذکور دست بکار ایجاد کانون دوم بحران گردید.
برنامه جریان مذکور آن بود که ابتدا ورودی فعالانه و ناشی از تمایل به رقابت‌های داخل نظام به انتخابات را به انجام برساند و بلافاصله در پی انجام آن، شعار تقلب را پیش بکشد. البته طراحان اصلی این نمایشنامه، خود میدانستند که صرف شعار تقلب، بدون ارائه مستندات لازم در هیچ کجای جهان، مقبول نمی‌افتد و بنابراین، از تاکتیک‌ فرار به جلو استفاده کرده و کوشیدند آنقدر بر طبل تقلب کوبیده و همهمه ایجاد کنند تا کسی نتواند تهی دستی ایشان را در ادعاهایشان به اثبات برساند.
تردیدی نیست که این هجوم روانی ـ تبلیغاتی برای یکی دو روز، کارگر افتد، با این حال هر چه حوادث جلوتر رفت، حتی افراد متمایل به ایشان هم، تهیدستی جریان مذکوز را دریافته و از اطراف ایشان پراکنده شدند. جریان افراطی مذکور که با تدارک آن استراتژی و این تاکتیک، در مرکزیت فکری ـ عملیاتی جریان فتنه قرار گرفته بود ـ چون بر تهیدستی خویش بیش از هر کس آگاه بود ـ ناگزیر شد وارد تعامل ـ ابتدا رسانه‌های بیگانه و سپس با خود دولت‌ها و محافل بیگانه- شود. برنامه تعامل با رسانه‌های بیگانه از ماه‌ها پیش، تنظیم و شماری از مقامات دولت اصلاحات، برای خبرنگاری و مقاله نویسی به استخدام رسانه‌های دول فخیمه استعمار درآمدند. در واقع جریان افراطی، آنقدر عجله برای فروپاشی داشت که فرصت نکرد عناصر مذکور را لااقل در پشت پرده به مزدوری بگمارد. داد و ستد جریان فتنه با رسانه‌های بیگانه، فرصت خوبی برای دستگاه دیپلماسی آن کشورها، ایجاد کرد که نفوذ خود را در داخل جریان مذکور، بیشتر گسترش دهد. تاثیر این بسط یکی آن بود که با نمک گیر کردن جریان مذکور و شعارهای ضد ملی و ضد نظام آنرا به سمت خواسته‌های خود بیشتر از پیش هدایت نماید و این به معنای سقوط بیشتر آن جریان در چرخه معیوب وابستگی به استعمار بود. سقوط جریان مذکور که به پایین‌ترین نقطه خود رسید، نوبت به دولت‌های بیگانه نیز رسید تا به حمایت، وارد صحنه شوند و به این ترتیب، آتش فتنه به بالاترین نهیب خود، دست یافت. البته در تاریخ پس از انقلاب، مشابه این اتفاق بدفعات پیش آمده بود.
با این همه و اشتباه استراتژیک به شکست جریان افراطی (که بعدا تبدیل به جریان فتنه شد)، انجامید. اشتباه نخست آن بود که تصور نمود با حجم سنگین عملیات روانی تبلیغی می‌توان جامعه ایرانی را دچار واگشت نمود. البته می‌شد تصور کرد که برخی چند روزی را در تردید بگذارنند تا بینه‌های خود را باز بخوانند و به تصمیم برسند؛ اما آنچه که تئوری پردازان فتنه از درک آن عاجز بودند این بود که ایرانی با بوق و کرنا حقیقت را با شبهه، تعویض نمی‌کند. خطای دوم استراتژیک جریان فتنه در داد و ستد حقیرانه با دولت‌های بیگانه بود که خیلی زود علاقمندان را از اطراف ایشان پراکند و پیراهن چرک آنان را در برابر دیدگان همه، قرار داد و نهایتا دستگاه‌های مسئول را ناگزیر به مداخله نمود. به این ترتیب که بهم پیوستن سه ضلع: ۱) جریان افراطی سنتی اصلاح طلب که در دوران دولت اطلاحات، مرتبا تهدید سازی می‌نمود، ۲) شماری از چهره‌های اول انقلاب که تحت عنوان کاندیدا وارد صحنه شدند ۳) دستگاه‌های دیپلماسی و رسانه‌های انگلیسی ـ آمریکایی ـ صهیونی ، مثلث شوم فتنه را بر ساختند تا به خیال خودشان، مناصب قدرت را به کف گرفته و کشتی انقلاب را مطابق امیال خویش، برانند. اما حاصل این شرکت تعاونی منحوس چه بود؟
برآیند این مشارکت، در آغاز فتنه، کامیابی انگلیسی‌ها، آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها را به دنبال داشت. که طبق یک نسخه سنتی در سیاست خارجی خود، دنبال شعله ور کردن تضادهای داخلی کشورهای مخالف هستند، این بار فرصت یافتند تا به انقلاب ضربه بزنند. آنان اگرچه به انتظارات جریان فتنه نرسیدند، اما به همین ضربه شکاف داخلی و امیدواری‌های آینده آن، دل خوش داشتند و بسیار آرزومند به اینکه در جریان تعاملات با ایران (بویژه در قضیه هسته‌ای) دست بالا را بکف آورند. آمریکایی‌ها اگرچه در کنار انگلیسی‌ها بودند، اما در عین حال، ضرر کردند زیرا دنبال روی آنها از انگلیسی‌ها، باعث شد تا دستان چدنی آنها از زیر پوشش مخملین، هویدا گردد. جریان فتنه نیز جز ضرر، چیزی عاید خود نساخت. جریان فتنه تحت تاثیر داد و ستد با بیگانگان، ناگزیر شد از درون نظام خارج شود و به عنوان یک اپوزیسیون ایفای نقش نماید و این همان خطای دوم این جریان بود. مردم هیچ‌گاه منتقد درون نظام را با یک اپوزیسیون بیرون نظام، یکسان نگرفته و شعارهای اپوزیسیونی را بر نمی‌تابند. و نهایتا چنین شد که جریان فتنه در چاهی که خود کنده بود، سقوط کردند.
البته اگر واقع بین باشیم باید بگوییم مردم هم از ضرر و زیان، بر کنار نماندند. ضرر نخست مردم یکی آن بود که جریان فتنه به طرف غربی این فرصت را داد تا به افکار عمومی جهان این چنین وانمود کند که این شهروند ایرانی که با غرب در چالش است و می خواهند مدل برای کشورهای در حال توسعه باشد، در شمار عقب ماندگان آفریقایی است و آنقدرها فرهنگ ندارد که تصمیمات را در پای صندوق‌های رای و نه در زد و خوردهای کف خیابانی، اخذ نماید!
و این یعنی تصور توحشی که غرب صهیونیستی همواره دوست داشته‌اند از شهروندان ایرانی، در جهان ترسیم نمایند. ضرر دومی که مردم نمودند، ظرفیت‌ یابی دشمنان برای مداخلات خود، این بار با استفاده چهره‌هایی که سابقه‌ای در انقلاب و کشور داشته‌اند، و این شاید نابخشودنی ترین گناهی باشد که مردم از ناحیه آن زیان دیدند.
اما آیا تمامی نقشه های مثلث فتنه، به پایان رسیده است؟ واقعیت‌ها حکایت از آن دارند که اگر چه مثلث فتنه، در تمامی نقشه‌های پس از طراحی دو کانون بحران مورد اشاره، شکست خورد، اما این به معنای پایان کار نیست. بی‌تردید این مثلث، خود را باز خواهد ساخت و خواهد کوشید در فرصت‌های تازه با تعمیق حیله‌ها و هماهنگی بیشتر اضلاع، وارد صحنه شود و بار دیگر آتش فتنه را بر افروزد. اینکه تا چه اندازه جریان فتنه در اقدامات آتی خود، پیروز خواهد شد یا شکست خواهد خورد، همچنان وابسته به رویکرد آحاد ملت ما است. اگر همچون گذشته آگاه و صابر باشیم، جریان فتنه نه تنها قابلیت بحران آفرینی نخواهد داشت، بلکه حتی جرات عرض اندام، از وی گرفته خواهد شد.
۴- جنگ نرم و رسالت‌های ما
مقام معظم رهبری در تبیین اولویت جبهه استکبار در مقابله با انقلاب اسلامی می‌فرمایند: «اولویت‌ آن چیزی است که امروز به آن می‌گویند جنگ نرم، یعنی جنگ به وسیله‌ی ابزارهای فرهنگی، به وسیله نفوذ، به وسیله دروغ، به وسیله شایعه پراکنی، با ابزارهای پیشرفته‌ای که امروز موجود است». و یا در دیدار با اعضای مجلس خبرگان در مورد جنگ نرم فرمودند: «جنگی که وجود دارد، از جنگ نظامی اگر خطرش بیشتر نباشد، کمتر نیست، اگر احتیاط بیشتری نخواهد، کمتر نمی‌خواهد». اما قدرت و جنگ نرم چیست، چه می‌کند و رسالت‌های ما در قبال آن کدام است؟
۱- امروزه در مطالعات سیاسی، قدرت به دو نوع سخت و نرم تقسیم می‌شود که قدرت سخت مبتنی بر تهدید و تشویق دیگران برای رسیدن به اهداف و خواسته‌های دولت‌هاست اما قدرت نرم براساس جذابیت و مشروعیت در نزد دیگران است که در آن دیگران نه بر اساس زور و اجبار، بلکه چون سیاست‌ها و فرهنگ‌ها در چشم آنها دارای مشروعیت و جذابیت است، اهداف شما را تامین می‌کنند. در حقیقت قدرت نرم فراتر از یک تاثیر صرف (همانند قدرت سخت است) که از رهگذر تهدید، فشار و تشویق به دست می‌آید، بلکه توانایی جذب مردم را دارد، به نحوی که اغلب منجر به رضایت و تسلیم شدن آنها در برابر خواسته‌های مهاجم گردد. قدرت نرم بر مبنای برخی ارزش‌های مشترک استوار است. و این دلیل، چرایی این امر است که تعامل، غالبا موثرتر از سخن پراکنی یک طرفه است. قدرت نرم بدین معناست که دیگران را واداریم تا همان نتایجی را بخواهند که ما خواهان آن هستیم. لازم به ذکر است نظامی که مشروعیت دارد، قدرت نرم دارد. مضافا جنگ نرم در برابر قدرت نرم است. جنگ نرم هدفش نامشروع سازی حاکمیت رقیب بوده و هدفش این است که مردم را به نافرمانی مدنی و عدم اطاعت، وادار کند. هدف نهایی جنگ نرم، براندازی است.
۲- منافع ملی از ارزش‌های اجتماعی الهام می‌گیرد و سپس اهداف و اصول سیاست خارجی را مشخص می کند. بنابراین ماهیت تفکر و نظام ارزشی جامعه، اصول و ارزش‌ها و منافع را مشخص نموده و آن را به آرمان‌ ملی ارتقا می‌دهد. ارزش، امری است متاثر از تجربیات تاریخی، دیدگاه‌های فرهنگی، تحولات سیاسی ـ اجتماعی، ماهیت نظام سیاسی و بسیاری از ملاحظات دیگر که در مجموع، هویت سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگی یک جامعه را بر می‌سازد. چنان‌که روشن است ارزش‌ها امری درونی و در حوزه هویتی هستند؛ به همین دلیل، تهدید ارزش‌ها برای یک نیروی بیگانه، اهمیت دارد و هدف از آن، تاثیرگذاری بر اراده، اعتقادات، افکار و احساسات مخاطبین به منظور انهدام یا به تسلیم کشاندن جامعه هدف است.
۳- از دیگر ویژگی‌های جنگ نرم «استمرار» است. جنگ نرم ماهیت فرهنگی دارد و به نوعی به تقابل فرهنگ‌ها اشاره دارد. بدین خاطر تا زمانی که فرهنگ ها در تقابل با هم هستند، جنگ نرم نیز به قوت خود باقی بوده، در بازه زمانی خاص نمی‌گنجد. اساس جنگ نرم، جنگ دائمی است که سایر گونه‌های جنگ از آن بر می‌آیند.
۴- یکی از تفاوت‌های اساسی نبرد نرم در برابر جنگ سخت در این است که عقب نشینی در نبردهای نظامی در برخی مواقع به لحاظ تاکتیکی ضروری و مقدمه پیروزی‌های بعدی قلمداد می‌شود. اما عقب نشینی در نبرد نرم به معنای تسلیم شدن در آن مقطع محسوب می‌شود و مواضعی که از آنها عقب نشینی صورت می‌پذیرد برای همیشه به اشغال دشمن در می‌آید. لذا باز پس گیری آن به سختی امکان پذیر است. مضاف بر اینکه این عقب نشینی موجب افزایش سرعت و شتاب پیشروی دشمن در مواضع بعدی می‌گردد.
۵- شاخص‌ها و عامل جنگ و قدرت نرم همواره ثابت نبوده، بلکه با تحول بسترها و شرایط، آنها نیز تغییر می‌یابند. اما شاید بتوان مهمترین مولفه‌های آن را در فرهنگ، اقتصاد و سیاست جای داد. که البته علاوه بر آن دو شاخص‌ دیپلماسی عمومی و اطلاعات نیز از اهمیت خاصی برخوردارند. مقوله‌های مختلف در این مولفه‌ها همچون: هنر، رسانه، دانش و ورزش، رشد اقتصادی، مبادلات ارزی و تجاری، میزان تولید سرانه کشورها، میزان کمک اقتصادی به کشورهای نیازمند، پاسخگویی دولت، میزان امید به رعایت عدالت، مشارکت در کنفرانس‌ها، نمایشگاه‌های بین المللی، ارتباطات دیپلماتیک مطلوب و گسترده، ارتباط استراتژیک و … جملگی از مولفه‌های مهم در جذب افکار و اذهان بین‌المللی و ایجاد قدرت نرم به شمار می‌رود.
۶- فضای به وجود آمده از تهدیدات ارتباطی خاص یعنی عصر « ارتباطات» یا «اطلاعات» و همچنین عصر «انفجار اطلاعات» می باشد. در محیط این تهدید مخاطب با هزاران طول موج‌های رادیویی، امواج دیجیتالی، فیبرنوری، سیگنال‌های مختلف، و متفاوت، فناوری‌ها، جامعه شبکه‌ای، چند رسانه‌ای، تلفن‌های همراه و نسل اول و دوم تلفن‌های همراه، اینترنت و امواج ماهواره‌های دیجتیالی، فرستنده‌های مینیاتوری، و ابزارهای نوین در عملیات روانی همچون خواب رادیویی (Radio Sleep) و … مواجه است. جنگ نرم،‌ عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، علمی و اندیشه‌ای و ارتباطات را در بر می‌گیرد.
۷- نظام سلطه در جنگ نرم کنونی علیه کشور ما،‌ اهداف ذیل را دنبال می‌نماید:
الف ـ تغییر رفتار در رهبریت، ارکان و کارگزاران نظام به منظور ایجاد و روند اطلاعات پذیری از نظام سلطه در سیاست‌های داخلی و خارجی؛
ب ـ تغییر ساختار (براندازی) در صورت عدم موفقیت در رسیدن به هدف فوق
پ‌ـ کاهش حوزه نفوذ رهبری و گسست مناسبات رهبری با مردم و نخبگان
ت ـ سست کردن و زیر سوال بردن مبانی اعتقادی مردم
ث ـ دامن زدن به مطالبات مردم در حوزه‌های مختلف به رغم محدودیت‌ امکانات در آن حوزه‌ها
ج ـ اعتمادزدایی نسبت به نیروهای امنیتی، دفاعی و نظامی
چ ـ هویت زدایی از اسلام ناب محمدی (ص)
خ ـ مهندسی انتخابات آینده توسط حرکت هماهنگ اضلاع مثلث فتنه
۸- استکبار جهانی و وابستگان داخلی برای تحقق اهداف پیش گفته، رهیافت های‌ زیر را دنبال می‌نماید:
الف ـ توسعه و ایجاد شبکه‌های اجتماعی (NGO) مساله‌دار درباره موضوعات حساس و مساله برانگیز
ب ـ ایجاد حلقه‌های ادبی، علمی در میان نخبگان و ناراضیان سیاسی و فرهنگی
پ ـ توسعه شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی زبان با هدف تبیین القائات سیاسی و ترویج بی‌بند باری و تضعیف نهاد مستحکم و سنتی خانواده
ت ـ حیات انگلی در جنب توسعه‌ی شبکه‌های اینترنتی و مجازی برای پیشبرد اهداف جنگ نرم
ث ـ جذب نخبگان غرب گرا و حمایت مالی از آنان
ج ـ اعطای بورس به دانشجویان مستعد و نخبه و تغییر رفتار و منش فکری آنان بر اساس اهداف لیبرالیستی و …
۹- جنگ نرم دشمن، در جریان فتنه سال گذشته ۱۳۸۸ متوجه استفاده از دانشگاه‌ها بود. اکنون هم بخش عمده جنگ نرم دشمن، تولید و باز تولید دانش غربی در دانشگاه‌هاست، چرا که دانشگاه‌ها باید مبانی نظام جمهوری اسلامی و اصل مترقی ولایت فقیه را باز تولید کنند و در کارآمدی بیشتر و پویایی آن در عرصه‌های مختلف بکوشند و ایده‌ پردازی نمایند. تداوم نظام ولایت فقیه به تداوم حضور افراد معتقد و آگاه به آنان در دانشگاه وابسته است؛ اما متاسفانه، روندی معکوس را شاهد بوده‌ایم.
۱۰- جامعه اسلامی مهندسین بر ضرورت اتخاذ رویکردهای زیر در مقابله با جنگ نرم دشمنان ملت در مقطع زیر تاکید دارد:
الف ـ تولید علم بومی و نهضت نرم افزاری
ب ـ نقد عالمانه مبانی فکری نظام آموزش غرب و بیان آسیب‌ها و آفات مترتب به این تفکر.
پ ـ شناخت و افشای ماهیت سردستگان فکری جنگ نرم.
ت‌ـ افزایش دوره‌های آموزشی ـ فکری ـ انتقادی طرح ولایت و طرح بصیرت برای اساتید و دانشجویان کشور
ث ـ برقراری ارتباط منظم و هدفمند میان اساتید معتقد و وفادار به نظام اسلامی و همچنین میان این دسته از اساتید و دانشجویان اصولگرا و مذهبی از طریق کانون‌های فرهنگی و آموزشی
ج ـ تبیین و تبلیغ ماهیت خیانت آمیز جریان روشنفکری بیمار در تاریخ سیاسی و فرهنگی ایران و بیان میزان وابستگی آنان به آمریکا و انگلیس و شبکه‌های فراماسونری؛ و گسترش روابط پایدار عاطفی و فکری دانشجویان با چهره‌های تاثیرگذار دانشگاهی.
چ ـ تبلیغ ـ تبیین و ترویج مبانی فکری و عقیدتی ارزش‌های نظام دینی و مذهب تشیع. (برخلاف تصور، بعضی از ناهنجاری‌های فکری مانند بد حجابی تماما محصول توطئه‌ی سازمان یافته دشمنان نیست بلکه تعدادی از هموطنان که معتقد به جمهوری اسلامی نیز هستند، به دلیل سطح پایین اطلاعات در دام جاذبه‌های فرهنگی و تبلیغی جنگ نرم دشمنان می‌افتند که باید رفتار آنان را با رویکرد تبلیغی اصلاح کرد).
ح ـ تبیین عقیدتی و فکری اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه، در کنار این تبیین عقیدتی باید نقش ولایت فقیه، قرآن و اهل بیت (ع) در حفظ و وحدت و تمامیت ارضی و اقتدار کشورمان معرفی گردد؛
خ ـ آسیب شناسی نظام جمهوری اسلامی ایران به خصوص در حوزه کارآمدی؛
د ـ شناسایی و به رسمیت شناختن مطالبات مشروع و قانونی مردم و حتی معترضان؛
ذ ـ فعال نمودن حوزه تمدنی ایرانی ـ اسلامی (ایران با سابقه درخشان تمدنی می‌تواند در عرصه روابط بین المللی و فرهنگی تاثیر فراوان و موثری بر کشورهای متعدد بویژه کشورهای فارسی زبان و مسلمان داشته باشد)
رـ استفاده بهینه و به موقع از منابع قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران علیه دشمنان در داخل و خارج از کشور (این نبرد نباید یک جاده یک طرفه باشد بلکه ما نیز باید از منابع قدرت نرم در سطح داخل، منطقه و بین‌الملل علیه معاندان خارجی و فتنه‌گران خارجی به بهترین وجه استفاده کنیم)
ز ـ تبیین و اطلاع رسانی دستاوردهای شکوهمند انقلاب اسلامی در عرصه‌های استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و … .
۵- علم بومی و اسلامی
چه مراد می‌کنیم از علم بومی و دینی؟ آیا مقصود هندسه یا فیزیکی است که متفاوت از هندسه و فیزیک متداول باشد؟ قطعا چنین نیست. به شهادت تاریخ مخصوصا در سده‌های نخستین (که جمود اشعریت و ضدیت با تفکر در جامعه اسلامی جا خوش نکرده بود)، مسلمانان در علوم طبیعی، چنان دستاوردهایی داشته‌اند که اساسا بدون آنها، علوم دقیقه در غرب نمی‌توانست به بالندگی امروزین خود برسد. آنان‌که تا چندی پیش تصور می‌کردند هندسه و نجوم مسلمانان همان بود که از یونانیان اخذ کردند، امروزه با مستندات تاریخی قانع شده‌اند که این ابتکارات هندسی و علم الحیل (مکانیک) مسلمانان بود که زمینه ابتکارات کسانی همچون نیوتن و ریمان را فراهم ساخت. بنابراین مرادمان از علم بومی و دینی، آن نیست که بر اهمیت علوم دقیقه انکاری وارد نماییم بلکه برعکس به عنوان مسلمان خود را، در دستاوردهای آن دخیل می‌دانیم و آرزومند بازگشت مجد و عظمت علمی جهان اسلام هستیم که با رها کردن تنگ نظری‌ها و خرافه‌ پرستی‌ها، با درس آموزی از دوران تاریکی جهان اسلام (که استاد مطهری آن را معلول تفکرات ضد عقلی و متصلبانه دانسته و ما علاوه بر آن ناشی از فاصله میان عترت و نخبگان جهان اسلام، می‌دانیم) و با حذف تفکرات استعمار انگلیس ساخته توسط امثال ابن عبدالوهاب (که تبار فکری طالبانیسم امروزین است)، ان‌شاءالله حاصل خواهد شد.
آنچه که ما از علم دینی و بومی، مراد می‌کنیم داخلی نمودن تکنولوژی‌ها هم نیست. بی‌تردید این امر مستحسن و پسندیده‌ای است که بتوان هم فرآیند فناوری‌ها را داخلی نمود و هم مصرف محصولات فناورانه را با اقتضائات داخلی، هماهنگ ساخت. با این وجود مراد ما از علم دینی یا علم بومی، این‌ها نیست بلکه ناظر به ابعاد زیر است:
الف ـ علم بومی، ناظر به علوم انسانی است. می‌دانیم که علوم طبیعی این فرق را با علوم انسانی دارند که علوم انسانی از پس زمینه‌های نظری و مداخلات فکری مشاهده گر، در امان نیستند. هر چه در مورد خنثی بودن ذهن مشاهده گر و تحلیل گر در علوم انسانی گفته می‌شود، از آنجا که حوزه علوم انسانی ناظر به «معنا» بوده و «تفسیر» پذیر است (و نه «تبیین پذیر») چارچوب‌های فکری دانشمند و محقق، در آن ایفای نقش دارد.
ب ـ چارچوب‌ها و سرمشق‌ها (پارادایم‌ها) ی علوم انسانی غربی از پس زمینه‌های زیست جهان و جهان بینی او، مایه گرفته است؛ غربی که تطورات متعددی (از یونانی و هلنی گرفته تا مسیحی و مدرن) را پشت سر گذارده و چارچوب فرهنگ علمی خاصی را پدید آورده و امروزه متفکران غربی ( یا متمایلان به آنها)، می‌کوشند آن را قطعی،‌ ابدی و «کاملا عینی» نشان دهند؛ در حالی‌که این ادعا ـ اگر در گذشته‌ها که تفکرات علم شناسانه‌ ارسطویی، غلبه داشت، ‌کاملا مقبول بود ـ امروزه دیگر ابدا قابل قبول نیست.
پ ـ مشکل دیگر سرمشق تفکر غربی در علوم انسانی، تعمیم پذیری آن است. از آنجا که علوم اجتماعی غربی، تصور می‌کند که چارچوب مختار او در پژوهش‌ علمی، همان دقت چارچوب علوم دقیقه را دارد (ذهن خنثای پوزیتیویسم) بنابراین قایل به تعمیم پذیری دستاوردهای پژوهشی خود می‌گردد و خواهان آن می‌شود که آن نتایج در کشورهای در حال توسعه، عینا پیاده گردد! چرا؟ چون نتایج به زعم او کاملا «عینی» و «عقلانی» است. در حالی‌که این «عقلانیت» و «عینیت» مورد ادعای او، کاملا زمینه‌ای بود و به پس زمینه‌ی غربی او وابسته است. اساسا یکی از نقدهای مطروحه از سوی مسلمانان بر حقوق بشر غربی نه آنست که بشر، حقوق ندارد، بلکه آن است که این حقوق ابتنا بر فرهنگ و سیاست غرب دارد و مانند موارد پیشین خود، کاملا به اقتضائات زیست جهان بشر امروز غربی، متکی است. بنابراین برخورد درست در قبال آن متن حقوق بشر غربی، کند و کاو پدیدار شناسانه است؛ بدین معنا که با تشریح و اشکافی،‌ عناصر غربی آن خارج و مضافا با عناصر الهی (وارده توسط ادیان الهی) جایگزین گردد.
وقتی از نفی تعمیم پذیری سخن می‌گوییم، یک معنایش آن است که نمی‌توانیم دستاوردهای علمی در حوزه انسانی را، در مورد جوامعی مثل جامعه خودمان، ساری و جاری بدانیم. اینکه در سنوات گذشته بسته‌های اقتصادی سازمان‌های بین المللی را وارد کرده و به ویژگی‌های زمینه‌ای و بومی کشور خود،‌ بی‌اعتنا بودیم، نتیجه‌اش آن شد که در مقاطعی خود را با بحران اقتصاد مواجه یافتیم. بومی سازی علوم انسانی (در حوزه‌های مختلف از اقتصاد گرفته تا علوم اجتماعی و روان شناسی) یک معنای مهم‌اش این است که کورکورانه برخورد نماییم و تعمیم دهی را موکول به بازخوانی آن نظریه با زمینه‌ی بومی خود بنماییم.
ت ـ احتراز از تعمیم پذیری دستاوردهای پژوهشی علوم انسانی غربی، جنبه نفی‌ای بومی سازی علوم است. بومی سازی یک وجه مهم اثباتی نیز دارد و آن نظریه پردازی بومی است. واقعیت این است که چون در کشور ما ـ در تداوم سنت پژوهش غربی ـ بیشتر بر پژوهش کمی و پوزیتیویستی تاکید می‌شود، خود این رویکرد امکان نظریه پردازی در علوم انسانی را محدود می‌سازد. به نظر می‌رسد لازم باشد تمام راه‌هایی را که به تئوری سازی و نظریه پردازی کمک می‌کند، مورد استفاده قرار داده و از محدودیت روشی اجتناب نماییم. در این خصوص رویکرد کیفی در پژوهش‌های علوم انسانی، رویکرد مفید و لازمی است و امکان این را که براساس واقعیات عینی جامعه‌ی خودمان، نظر ورزی نموده و فرضیه پردازی نماییم به شدت تقویت می‌نماید. بدیهی است نظریاتی که از این رهگذر بدست می‌آید، می‌تواند با پژوهش‌های کمی، آزمون گردیده و روایی و اعتبارشان، تایید گردد. نهایت آنکه نمی‌توان از علوم بومی سخن گفت، اما، به نظریه پردازی بومی دست نیازید. و دیگر اینکه اگر علم بومی را تا حد تعارض نداشتن با اسلام و یا بومی سازی فناوری، تقلیل بدهیم، کاملا از مشارکت در جنبش‌ نظریه پردازی به دور خواهیم افتاد.
۶- اخلاق، سیاست اسلامی و ضرورت‌های پیش رو
از پانصد سال پیش که تفکر سیاسی ماکیاولی، اندیشه جدایی اخلاق از سیاست را تئوریزه کرد، هر چه بشر جلوتر آمده، با اوضاع مصیبت بارتری مواجه شده است. گفتمان مدرن، به رغم دستاوردهای عظیم فناورانه نتوانست خوشبختی معقود را به ارمغان آورد و این ناشی از چیزی نبود جز خلایی که در نفس سیاسی مدرن پدید آمده بود؛ یعنی حبس اخلاق در پشت صحنه سیاست.
تفکر مدرن اگرچه دموکراسی یونانی را ـ‌ در هیاتی نوین ـ بازسازی کرد و مردم را در محاسبات سیاسی ، صاحب حق (و نه تکلیف) تشخیص داد، لکن به دلیل طرد اخلاق از سپهر سیاست، نتوانست از این دستاورد ارزشمند بشری به نحو مطلوب، ثمری بر دارد و این چنین شد که سیاست مدرن به رغم برخورداری از یک بال توانمند، سرانجام سقوط کرد و زمین‌گیر شد و انقلاب اسلامی ایران در کنار حضیض این سقوط، برخاست و عالم گیر شد.
انقلاب اسلامی ایران در شرایطی ظهور پیدا کرد که بحران در اندیشه سیاسی غرب پدیدار گشته بود. اگرچه این بحران، هنوز بازوی چپ (مارکسیستی) این تفکر را به طور کامل ساقط نساخته بود، اما علائم این سقوط از منظر شمار اندکی از راسخان در علم (و در راس آنان حضرت امام خمینی (ره) پوشیده نبود. بحران، منحصر به جناح مارکسیستی نبود و جناح دیگر نیز از زاویه‌ای دیگر با آن دست و پنجه نرم می‌کرد. در یک چنین ایستاری، انقلاب اسلامی ایران با دو آموزه‌ی نوین « اخلاق» و «مردمسالاری دینی»، صلای تازه‌ای در سپهر سیاست در داد. اخلاق را که محبوس ماکیاولی‌ها در پشت صحنه سیاست بود، به صحنه بازگرداند و مدل جدیدی از دموکراسی را (که در آن ایده‌آل ها نیز شان و جایگاه خود را دارند) تحت عنوان «مردمسالاری دینی» عرضه داشت.
چنین به نظر می‌رسد که فاصله گرفتن از هر کدام از دو آموزه «مردم سالاری» و «دیانت» به معنای گرفتار آمدن در محبس «سیاست‌ بدون اخلاق» غربی یا سیاهچال « روش متحجرانه‌ی دینی» اروپایی قرون وسطی یا عصر تاریکی « خلیفه گرایی روحانیون درباری» است؛ و لذا همه شاهد بوده‌ایم که معمار بزرگ نظام اسلامی، بیش از هر چیز، بر پرهیز از این پرتگاه‌ها، هشدارمان داده است. نظریه پردازان سیاست اسلامی در کشورهای مختلف (بویژه از اواخر دوران عثمانی)، تلاش گسترده‌ای را برای مدل سازی به انجام رساندند.
با این حال، انقلاب اسلامی و نظریه پردازان آن و در راس همه حضرت امام خمینی (ره) بودند که تحت تاثیر آرای بلند ملاصدرا و سیاست‌ متعالیه او، مدلی متعالی را برای نخستین بار پیاده سازی نموده و تحقق بخشیدند. اما سیاست متعالیه که توسط ملاصدرا و بزرگانی همچون علامه طباطبایی و شهید مطهری مطرح گردید، چه بنیان‌ها و مرز بندی‌هایی با سیاست‌ غربی دارد؟
ما معتقدیم که حکمت صدرایی در حوزه سیاست، پایه‌گذار نگرشی متفاوت نسبت به سیاست مدرن است. سیاست مدرن بر پایه قدرت استوار است در حالیکه سیاست صدرایی بر پایه هدایت. دو پارادایم قدرت و هدایت، منتج به نتایج متفاوتی می‌گردند که باید توسط نظریه پردازان مورد توجه واقع گردد از جمله:
۱- در مکتب قدرت محور لیبرالیسم سکولار غربی، بر تفکیک امور سیاسی از اموال دینی و اخروی تاکید می‌شود، اما در پارادایم هدایت، دین و سیاست نه تنها از هم جدا نیستند بلکه در هم پیوسته‌اند. براساس نظریه رئالیسم سکولار، سیاست اصالت دارد و نه دین، بنابراین تمامی امور دنیوی اعم از دولت و حکومت، اقتصاد، قضاوت، هنر، آموزش و پرورش و غیره از امور دینی و مقدس تهی می‌شد و اگر جایی برای دین بماند، عرصه ‌های فردی خواهد بود. برخی معتقدند که چون در تفکر صدرایی عرفان قرار دارد و عرفان دنیا را مرحله‌ی گذار و انسان را مسافر می‌داند، نمی‌تواند اصلا قایل به جایگاهی برای سیاست باشد. در حالیکه همین تفاوت بنیادین در تعریف نقش انسان رویکردی متفاوت را در سیاست صدرایی، رقم زده و دقیقا از همین زاویه، گم شده‌ی مدرنیته در سیاست یعنی اخلاق، اشکار می‌گردد.
۲- عدم تفکیک سیاست و دیانت، برخلاف نظر کسانی که تفکر غربی را باز تولید می‌کنند، بازگشت به دوران کلیسایی قرون وسطایی نیست. دیانتی که ما قایل به آنیم عمیقا از جنبه‌های تحجری و تفتیشی، به دور و به مدد اجتهاد کاملا منطبق بر اقتضائات زمان است.
۳-مکتب حکمت سیاسی متعالیه، مکتبی خدا محور است. در این مکتب، خداوند متعادل در متن زندگی فردی و اجتماعی، حضوری جدی دارد. عناصر جدی هستی در این تفکر عبارت از خدا، انسان و طبیعت است. همسان با رابطه انسان با انسان و انسان با طبیعت به رابطه انسان با خدا نیز توجه می‌شود، از این رو انسان خلیفه خدا بر روی زمین قلمداد می‌گردد.
۴- رهبران الهی، هدایت انسان را در زندگی دنیایی وی برعهده دارند. بنابراین دین و دنیا، دین و سیاست، دنیا و آخرت و عالم ماده و معنا، دوگانه‌های مکمل یکدیگر و بلکه لازم و ملزوم هم هستند.
۵- نظام سیاسی در حکمت سیاسی متعالیه تا زمانی از مشروعیت برخوردار است که براساس قانون الهی قدم بردارد. ضامن این رفتار، سیر و سلوک و مراقبت‌ دائمی حکیم مجتهد است.
۶- جامعه اسلامی مهندسین اعتقاد دارد که گرایش به فلسفه سیاست غربی و فقدان تامل در اندیشه سیاسی اسلامی ـ شیعی، نظریه پردازی را در حوزه سیاست کشورمان با چالش‌ مواجه ساخته است. یکی از آفاتی که پارادایم اندیشه سیاسی غربی پدید آورده، اخلاق زدایی و ماکیاولی گری در سیاست کشور ماست که متاسفانه در اکثر جدال‌های سیاسی، جای پای آن را مشاهده می‌کنیم. وقت آن فرا رسیده تا نظر ورزی پیرامون بنیان‌های سیاسی فلسفه‌ی صدرایی، در دستور کار نهادهای علمی ـ پژوهشی کشورمان قرار گیرد.
۷- اصول گرایی و اصول گرایان
جبهه اصول گرایان، از آراء و سلیقه‌های گوناگون تشکیل شده که همگی بر مولفه‌های:
۱٫ عقلانیت اسلامی به مثابه پارادایم (در نظر و عمل): ولایت فقیه، انقلاب اسلامی، قانون اساسی و جمهوری اسلامی (با تاکید بر مردم سالاری دینی)
۲٫ نظام تصمیم گیری مبتنی بر خرد جمعی (مبتنی بر مصلحت جامعه)
۳٫ تقوا،‌ نظم تشکیلاتی، تعهد و پشتیبانی متقابل اعضاء و تشکیلات
۴٫ اصلاح طلبی و تحول خواهی همراه با پایبندی به انباشت تجربه و دانایی
هم رای و متقف‌القول‌اند با این حال جبهه اصول گرایان هیچ شباهتی به ساختارهای مرکزیت گرایانه حزبی دهه‌های ۴۰ و ۵۰ میلادی غربی یا احزاب چپ مارکسیستی و چپ زده غرب و بعد از کودتای ۲۸ مرداد ایران، ندارد. ما همچنان معتقدیم تفاوت آراء و سلیقه‌ها در جبهه اصولگرایان موتور تحول پذیری و نقد را روشن نگه می‌دارد. اگر مرکزیت گرایی که مورد علاقه برخی جریان‌های سیاسی کشورمان است در جبهه اصول گرایان، حاکم بود، بسیاری از نقدها و نوآوری‌ها زمینه پدیدار شدن نمی‌یافت و همگان همان چیزی را می‌دیدند و می‌گفتند که «مرکزیت» می‌دید و می‌گفت. به گمان ما تحزب در چنین رویکردی، ماهیتی گورستانی دارد و قطعا مخالف آرمان‌های نظام است. بنابراین از دیدگاه ما تفاوت آراء و دیدگاه‌ ها در جبهه اصول گرایان، نه تنها یک تهدید نیست،‌بلکه یک فرصت است.
تنوع بالنده‌ی آرای اصول گرایان، در عین حال خالی از تهدید هم نیست و چه بسا اگر دامنه تفاوت آراء از چارچوب‌های مورد قبول، آن سوتر برود ممکن است فرصت به تهدید تبدیل گردد.
خوشبختانه پیشنهاد کنگره هشتم جامعه اسلامی مهندسین، از سوی جناح اصول‌گرا، تحقق یافت و برای آنکه روند معکوس شکل نگیرد، جمعی از نام آشنایان جبهه، داوری صحنه را عهده‌دار گردیدند تا اجازه ندهند تندروی یا کندروی، ثقل حرکت را از تعادل خارج نماید.
ما همچنان معتقدیم که ضمن ضرورت حفظ دامنه عمل و نظر، لازم است به هماهنگی‌ و حفظ وحدت توجه شود. باید جناح بتواند تراز نوین از وحدت عین کثرت را در صحنه سیاسی ایران عرضه نماید.
۸- عدالت در توسعه‌های استانی
جامعه اسلامی مهندسین همچنان از اقدامات دولت در کاهش نابرابری‌های منطقه‌ای و دستیابی به عدالت منطقه‌ای در ایران پشتیبانی نموده و مضافا، توصیه می‌نماید دولت محترم در جوار گسترش خدمات رسانی به استان‌ها، منطبق بر مدل‌های رایج توسعه انسانی، نا برابری‌های موجود در سطوح استانی را به سنجش درآورد تا در قالبی علمی، عدالت منطقه‌ای را بنحو مطلوب تری، تحقق بخشد.
۹- درباره سیاست صنعتی و بازار داخلی
شواهد موجود نشان می‌دهد که همچنان سیاست صنعتی روشنی در دستور کار مسئولان صنعتی کشور قرار ندارد. حتی در سال گذشته در اجرای منویات مقام معظم رهبری در خصوص اصلاح الگوی مصرف اقدام چشم‌گیری به انجام نرسید. بدلیل نبود یک چنین سیاست‌هایی و نبود برنامه‌های ذی‌ربط، بسیاری از کارخانجات (که باید منطق رقابت پذیری در موردشان پیاده سازی گردد) بلاتکلیف‌اند. در حال حاضر دولت هیچ‌گونه برنامه مدون پلکانی ـ سنواتی برای حذف تعرفه‌های واردات تولیدات مشابه آنان تدوین ننموده و انتشار نداده است. به نظر می‌رسد برخی شتاب‌ها برای مصرف‌ عایدات ارزی، وزارت اقتصاد و دارایی را به فشار به وزارت خانه‌های دیگر برای صفر نبودن تعرفه‌ها کشانده و این خود به معنای نبود سیاست‌ صنعتی در دوره گذار است. جامعه اسلامی مهندسین بار دیگر توجه مسئولان صنعتی کشور را به مراقبت در این امر و مهمتر از آن بر ضرورت تدوین استراتژی نوین توسعه صنعتی با بهره‌گیری از سیاست‌های کلی نظام در بخش صنعت که به تصویب مجمع تشخیص مصلحت رسیده، به ویژه در مولفه‌های زیر:
الف ـ افزایش توان رقابت پذیری صنعت ملی
ب ـ‌تکیه بر «هم نهادهای صنعتی» برای تقویت جایگاه صنعت و ارتباط صنعت و اقتصاد
ج‌ـ گسترش سهم صنعت در اقتصاد ملی و تخصیص عادلانه آن میان سرمایه‌های انسانی، مادی و طبیعی در جهت توسعه پایدار؛
د- افزایش سهم صنعت ایران در بازارهای جهانی
جلب می‌نماید. لازم است دولت و مجلس در یک تعامل جامع خلاء کنونی را پر نمایند. بدون تصویب این استراتژی‌ نوین، صنعت کشور، روند روزمرگی کنونی را ادامه خواهد داد و مصایب گذشته تکرار خواهد گردید. ضمنا وقت آن فرا رسیده تا ادغام وزارتخانه‌های صنایع و بازرگانی (که تمامی مطالعات کارشناسی بر ضرورت آن اتفاق نظر دارند) بیش از این به تعویق نیافتد؛ چرا که تاکنون خسارات سنگینی بر صنعت و بازرگانی کشور از این رهگذر، تحمیل شده است.
۱۰- سیاست خارجی و امور بین الملل
با پایان یافتن جنگ جهانی دوم، دول متخاصم دست به کار تدارک نهادها و کنوانسیون‌هایی شدند تا از بروز جنگ جدال بین خودشان جلوگیری نمایند. زمینه تاریخی و سیاسی‌ای که منجر به تشکیل این نهادها و کنوانسیون‌ها گردید، از این تصور نشات می‌گرفت که جهان، جهان چند قدرت مهم است که در دو بلوک، جا گرفته بودند و بقیه جهان، تماشاگران صحنه بین الملل می‌باشند و این گونه بود که اسطوره‌هایی هم چون سازمان ملل، شورای امنیت و … در محافل سیاسی و علمی جهان، لنگر انداختند. اما از آن جا که (بر خلاف تصور سران پیروزمند جنگ) تاریخ به تعطیلات نمی‌رود و لحظه‌ای هم از جوش و خروش نمی‌افتد، ظرف کمتر از چهار دهه، سیر تحولات، جغرافیای قدرت را تغییر داد و اسطوره‌های مورد اشاره را از نظر انداخت. اکنون دیگر در کمتر محافل سیاسی و علمی‌ای، می‌توان اعتباری برای آن اسطوره‌ها پیدا کرد. به راستی تاریخ چه بر سر استعلاگرایان آورد و چه شد؟ و آیا این تحولات، وظایف نوینی را برای ما رقم نمی‌زند؟
۱- پیرامون این واگشت مهم، توجیهات مختلفی ارائه شده است. با این حال دیدگاه رهبر معظم انقلاب در خصوص حرکت جهان به سمت نظمی تازه، جامع‌ترین و دقیق‌ترین تفسیر از رویداد مورد اشاره به دست می‌دهد. ما نیز اعتقاد داریم که با فروپاشی نظام دو قطبی در پایان جنگ سرد و افزایش نقش دولت‌های متعدد و تحلیل رفتن قدرت‌های استعماری، اینک در آستانه نظم تازه‌ای قرار گرفته‌ایم که اگر آن را خوب فهم نموده و رسالت‌های خود را در قبال آن دریابیم، خواهیم توانست جایگاهی مناسب (که شایسته شان ایرانی و اسلامی ماست)، به دست آوریم. ما نیز به پیروی از نظر مقام معظم رهبری قایل بر ضرورت فهم این پارادایم نوین و بهره مندی از این فرصت تاریخی می‌باشیم و به گمان ما در پرتو این نگرش تازه به آسانی درخواهیم یافت که چه بسا چالش‌ گاه‌ها و اولویت‌های کنون ما، نیازمند تغییر است. ما باید با نگاه به تحولات تاریخی پیش رو نسبت به جایگاه ایران اسلامی در جهان پر رقابت امروز، حساس باشیم و آن گونه نباشد که به خاطره پاره‌ای رقابت‌ها، قدرت طلبی ها و خدای ناکرده نفس پرستی‌ها، برهه حساس کنونی را به بیگانگان واگذار نماییم تا فرصت جهش در جایگاه جهانی ایران از دست برود و تنها دریغ و حسرت برایمان باقی بماند.
۲- ما معتقدیم دولت کنونی، تصور نسبتا درستی از تحولات جهانی مورد اشاره دارد و با تحلیل‌ قابل قبولی، حرکت‌های خود را تنظیم می‌نماید و از این منظر،‌ شایسته تقدیر است. ما با ابتکار عمل در نظم نوین در سال‌های اخیر، دستاوردهای ارزنده‌ای داشته‌ایم که تازه‌ترین نمونه‌های آن واژگونی سازی انتظارات غرب و اسرائیل از کنفرانس NPT در ضدیت با ایران و تقویت دیپلماتیک اسرائیل و از آن مهمتر، بیانه تهران و توافق ایران، ترکیه و برزیل پیرامون مساله هسته‌ای بود. حادثه‌ اخیر از جنبه دیپلماتیک، نقطه عطفی در مناسبات بین المللی دانسته می‌شود. یکی از آن جهت که در گسترده‌ای چنین با اهمیت، حسن نیت ایران به نمایش گذارده شد و ضمنا آشکار ساخت که ساختار سنتی، کاملا مرده و دوران جدیدی از مناسبات جهانی، آغاز گردیده است. به همین دلیل طرف داران نظام کهنه و قدرت‌های به جا مانده از جنگ جهانی دوم، در یک حرکت منفعلانه پیش نویسی را تهیه و تحریم‌هایی را علیه کشورمان، به تصویب رساندند. این قدرت ها هنوز دوست دارند کالبد اسطوره‌های مرده را جانی دوباره ببخشند و خود را گردنه گیران مناسبات بین المللی معرفی نمایند. راست گفته‌اند که زور گویان همواره دیرتر از مظلومان از تحولات با خبر می‌شوند.
ما معتقدیم که این گونه اقدامات چیزی از جنبدگی‌های یک نظام محتضر را علامت نمی‌دهد و بنابراین لازم است که همچنان آگاه و متحد، با آنها برخورد نماییم.
جامعه اسلامی مهندسین هم چنین لازم می‌داند که پیرامون تحولات مورد اشاره پژوهش علمی و نظر ورزی صورت پذیرد و خواهان آن است که مراکز علمی و پژوهشی و محققان ارجمند کشورمان به کند و کاو بیشتری حول آن پرداخته و دولت و هم میهنان خود را با آگاهی ها و رهیافت‌های نوین مجهز نمایند.»


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته