-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/
وزارت امور خارجه روسیه در شامگاه روز سهشنبه در اطلاعیهای اعلام کرد که اتهام جاسوسی ده مظنون بازداشت شده توسط نیروی پلیس مرکزی آمریکا را بیاساس دانسته و ارتباط این افراد با روسیه برای جاسوسی را مورد انتقاد قرار داد.
به نقل از گاردین چاپ لندن آندری نسترنکو، سخنگوی وزارت امور خارجه روسیه در این اطلاعیه که روز سهشنبه منتشر شده است، اعلام کرد: «از نظر ما چنین عملکردهایی هیچ مبنایی نداشته و اهداف نامناسبی را دنبال میکنند که میتواند بر آینده روابط روسیه و آمریکا اثر گذارد».
در این اطلاعیه همچنین تاکید شده است: «ما دلایلی که دادگستری آمریکا را برای اعلام چنین مطلبی وادار کرده را درک نمیکنیم زیرا این عمل یادآور دوران جنجالهای جاسوسی «جنگ سرد» است».
این اطلاعیه در حالی منتشر شده است که به گفته وزارت امور خارجه این دو کشور در حال برقراری روابط تازه برای همکاریهای بیشتر قرار گرفتهاند که این اتهام ممکن است بر این روابط اثر منفی داشته باشد.
این در حالی است که از دفتر آقای مدودف رییس جمهوری روسیه تبعیت این افراد که به گفته پلیس افبیآی روس اعلام شده است را تکذیب کرده است.
لازم به یادآوری است که دادگستری آمریکا روز سهشنبه اعلام کرد که ۱۰ نفر به اتهام جاسوسی به نفع فدراسیون روسیه در خاک آمریکا بازداشت شدهاند اما این سازمان از اطلاعات محرمانهای که این عده منتقل کردهاند خبری ارایه نکرده است.
تا حالا عکسها و تصویرهای زیادی از مسابقات فوتبال به خصوص جامهای جهانی دیدید اما شاید از دوربینی دیگر و نگاهی با این تفاوت به حاشیههای آن ندیده باشید. عکسهایی که عکاسهای متفاوت با ملیتهای مختلف از جام جهانی ۲۰۱۰ آفریقای جنوبی و با نگاهی شاید غیر فوتبالی انداختهاند.
مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا بر اساس تقاضای مدیر وبلاگ و یا انتخاب دبیر روز است و نگاهی بیطرفانه در آن حاکم است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. این رادیو باز نشر وبلاگستان را فرصتی برای نقد و بررسی آن میداند. این بخش با هدف ایجاد فرصت نقد و بررسی در فضای رسانهای وب منتشر میشود و بیشک نظر نویسندگان آن است و نه رادیو کوچه. کوچه خود را موظف به انتشار عمده نظرهایی میداند که در وبلاگستان منتشر میشود و از آن مطلع میشود.
تقی رحمانی
در این مقاله تلاش میشود که مهمترین پروژه بینشی «شریعتی» یعنی اصلاح دینی را در تقابل با ایده پروتستانیسم وی قرار دهم. همچنین در عرصه گرایش علمی تلاش میکنیم نگاه جامعه شناسانه شریعتی را در تقابل با نگاه آرمانگرایانه وی قرار داده و در عرصه راهبرد دیدگاه آگاهی بخشی او را در جامعه در تقابل با نظریه دموکراسی متعهد قرار دهم. لازم به یادآوری است قرار بود این مقاله در یکی از نشریات منتشر شود که بنا بهدلایل نامعلومی از انتشار مقاله جلوگیری بهعمل می آمد.
مقدمه
قصه پرماجرای من و شریعتی، دارای فراز و نشیبهایی بوده است که سراسر از لبخند، درد، غصه و قصه و دعوا و مرافعه و آشتیکردن است.
آری چه شبها و روزها و لحظهها در خیابان و بیابان، سلول انفرادی و حیاط زندان، در کوه و کمر با شریعتی ماجراها داشتهام. حتا در خواب در زمانیکه خوابهای صادق رخ داده است باز من و شریعتی با یکدیگر کلنجار میرویم. آخرین بار بهاو گفتم بابا من الان ۶ سال از تو که رفتی بزرگترم باز خندید و گفت میدانم.
این چند سطر را نگاشتم که نشان دهم که رابطه من و شریعتی وجود شهودی دارد، اما این رابطه دلبری و دلدادگی سرسپردگی فکری – عملی نیاورده است.
بهعبارتی من چون بسیاری قال شریعتی نمیگویم، درحالیکه برخی قال کانت، قال مارکس، قال وبر و… می گویند و البته حق دارند که بگویند. از خود وی آموختهام که در نقد استاد کوشا باشم و البته من هیچگاه شریعتی را حضوری ندیدهام از سال ۱۳۵۳ وارد مذهب سیاسی شدم که شریعتی را دستگیر و حسینه ارشاد را بسته بودند.
بد نیست بدانید که اولین بار درباره شریعتی از «شیخ احمد کافی» شنیدم که او را سنی میخواند. اما پروسه در زیست فکری من با شریعتی دارای مراحلی بوده است.
۱- شریعتی خوانی از سال ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۷ خورشیدی.
۲- دستگاهسازی فکری از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۶ خورشیدی در قالب پیشتازان و موحدین.
۳- تشکیلاتسازی از اندیشه شریعتی و مشی آگاهی بخش از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۷۳ .
۴- ترویج و توضیح شریعتی از سال ۱۳۷۳ تا ۱۳۸۰ .
۵- خوانش روزآمد شریعتی از سال ۱۳۷۳ تا ۱۳۸۹ .
۶ – نقد و بررسی شریعتی از سال ۱۳۸۰تا ۱۳۸۹ .
۷- جان مایهگیری از شریعتی برای استمرار نوآوری در حد بضاعت از سال ۱۳۸۴ تا بهامروز.
روشنفکران مسلمان دارای میراث نظری مهمی هستند که شریعتی از «سید جمال تا اقبال» را مطرح کرده است. ما شریعتی، اقبال و سید جمالالدین را داریم. اما بازرگان، پیمان و سحابی در زمره روشن فکران مذهبی مسلمان قرار میگیرند و روشنفکران دینی نیز امثال دکتر سروش و حلقه کیان هستند.
متفکران مسلمان همانند «شبستری متین و ملکیان نازنین» را نمیتوان فراموش کرد. البته دیگرانی نیز هستند که نامشان را نمیبرند اما در این جریان تاثیر گذارند. اما چرا باید تبارشناسی کنم. باید صریح بگویم که اعتقاد بهتبارشناسی ایدئولوژیک فکری در مسایل سیاسی ندارم. چون دنیای سیاست وادی منافع و موقعیت است.
بهعبارتی روشنفکران مسلمان در بازار سیاست شاید مقابل یکدیگر قرار بگیرند. ولی هر اندیشهورز یا اندیشهمندی باید یا مبنایی ارایه دهد و یا باید مبنای جدید خلق کند. ما میراثی داریم. این میراث در ما اثر میگذارد. البته اگر بهواقع اثر گذاشته باشد. در سپهر میراث فکری و عملی خود زندگی و عمل میکنیم و بدون توجه بهاین میراث که شامل افکار، آداب، مناسک، نمادها و باورهای ما میشود شناخت، نقد و بررسی صورت نمیگیرد.
تقی رحمانی
نقد نقادی و جایگاه نقاد
نقد موثر زمانی است که نقاد از زمین مشخص یا باورهای معینی بهسوی باور دیگر جاری کند تا پایههای بینشی نقد معین استوار شود. در غیر اینصورت نقاد چندان موثر نخواهد بود. روشنفکران مسلمان در ایران میراثی آفریدهاند، این میراث تکیهگاه است و هم جایگاه پالایش و نقادی دارد. حتا اگر قرار است از این میراث عبور صورت گیرد باید با نقادی اصولی بهانجام رسد.
نقد نگارنده بر شریعتی از نوع تجربی و تحلیلی است که بهواسطه شرایط زمانی و مکانی ایجاد میشود. بهعبارتی بررسی پدیده و شناخت و درک آن بر اثر تعامل و تقابل انجام میگیرد و بهدرک و فهم دیگری منجر میشود بدون اینکه اصالت پدیده مورد تحلیل را زیر سوال ببرد.
هرمنوتیک گادامری اینگونه تعامل را دیالکتیک هرمنوتیکی مینامد که از روش تحلیل مهمتر است. به کمک روش تحلیل بهتنهایی نمیتوان بهشناخت درست پدیده نایل شد.
نقد موثر نگارنده بهشریعتی از سال ۱۳۸۰ جدی شد یعنی در ۴۲ سالگی اما ابعاد دیگر یافت. چون زاویه دید من بهقدرت، جامعهشناسی سیاسی و شرایط جامعه تغییر یافت. حرکت از سوی مفاهیم بهسوی مصداق، حرکت از تاثیرگذاری بهسمت نهادگرایی و توجه بهاصلاح دینی بهعنوان تحول صحیح بهجای پروتستانتزیم، از جمله این تحولات ذهنی بود.
پس این نقد خوانش شریعتی و برخی از مفاهیم و باورهای روشن فکران مذهبی را در بر میگیرد. نقادی ابتدا نکتهگیری در بینشها و تاکتیکی در راهبردهاست، اما بهمرور زمان تبدیل بهمجموعهای از باور ها و حتی راهبرد ها می شود. این ویژگی در طی زمان حاصل می شود.
اما اگر نقد تحت تاثیر مد زمانه نباشد و حاصا تجربیات عملی نقاد باشد در ذهن و خاطرات از شب تا بامداد با تو درگیر میشود و خواب را از ذهن میرباید تا در این درگیری یا تسلیم شوی و یا پیروز گردی اما این درگیری بسیار سخت است. اما آنچه از کشمکش میآید باز باید مورد آزمون و نقد عملی و نظری قرار بگیرد و مدام این قصه ادامه دارد. در این گیر و دار اندیشه و نقادی بارور میشود.
اگر این حلقههای نقد و نظر استمرار یابد سنت فکری خلق میشود که برخی از این نقد و نظرها پر فروغ و بسیاری چندان مایه ندارند و کوکب رخشان نیستند، اما یاریکننده سنت فکری میگردند و در بوستان و گلستان اندیشه و نقد همچون زینتبخش و جلوهدهنده گلهای اصلی اندیشه میشوند اگرچه نظر و نقد آنان بسیار موثر واقع میگردند.
نقد اگر نقد است باید از خود، اندیشه خود و عمل خویشتن آغاز شود و بعد بهدیگران برسد. نقد میتواند منصفانه باشد، زبان مناسب داشته باشد. اگر چنین باشد بهتر است. نقد بهروشن فکر مورد توجه نگارنده است اما نقد بهروشنفکران مسلمان برای نگارنده شدیدتر و جدیتر است.
در این مورد تا حدی کوشیدهام و سیدجمال، اقبال، شریعتی و بازرگان، سحابی و پیمان، نخشب ،میثمی و دیگران و بعد از آن روشنفکران مسلمان حلقه کیان و دیگر بزرگواران را نقد کردهام. اگرچه این هویتها فکری و اندیشهای هستند و ملاک فعالیت مشترک سیاسی و حزبی قرار نمیگیرند و به همین مناسبت شاخصه فعالیت مشترک راهبردی هم نیستند، اما سپهر و ادبیات مشترک ایجاد میکند.
در نتیجه نقد موثر برای امثال بنده از روشنفکران مذهبی و بهخصوص شریعتی معنا پیدا میکند از همین روست که در بعد دو نوشتار و یک مصاحبه
۱- چگونه نقدی بر شریعتی رواست؟
۲- روشنفکران مسلمان و لزوم نهادسازی و رفتار مصداقی بعد از اشباع مفاهیم.
۳- مصاحبه با چشمانداز ایران در مورد پروتستانتیزم و شریعتی.
شریعتی و روشنفکران مذهبی را نقد کردهام.
نقد مهمترین مبانی بینشی، گرایشی و راهبردی شریعتی
شریعتی اقیانوسی مواج از ایدهها و ایدهآلهاست.
در نوشتار حاضر تلاش میکنیم تا مهمترین ایده شریعتی یعنی اصلاح دینی و تقابل آن با پروتستانتیسم اسلامی، گرایش علمی و راهبرد آگاهی بخش وی را بهعنوان سهگانه بینشی و گرایش علمی و راهبردی وی مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
محوری ترین پروژه بینش شریعتی اصلاح دینی بهقصد رنسانس فرهنگی است که بهعنصر آگاهی و خودآگاهی استوار است. اصلاح دینی از نظر وی ضروری جامعه مسلمان است. نجات اسلام به مفهوم نجات مسلمین است و بهمعنی گشایش فضای فکری – اجتماعی جامعه برای پیشرفت درونزا یا بومی است. اما باید پذیرفت که شعار نجات اسلام در بعد از انقلاب ۵۷ صدو هشتاد درجه متفاوت با دیدگاه شریعتی شد.
اما اصلاح دینی شریعتی اهداف اصلاحی دارد که باید مورد بررسی قرار گیرند همچنین دارای اصول جامع و مانع است.
۱- چه چیزی را باید اصلاح کرد.
۲- با چه وسیله ای باید این کار را کرد .
۳- چه کسانی باید این اصلاح را انجام دهند.
۴- اصلاح بکنیم که چه بشود.
پروژه اصلاح دینی از طریق بازخوانی میراث مسلمانی و تحلیل و تصفیه و بازسازی آن با توجه به شرایط زمانی صورت میگیرد تا رنسانس فرهنگی در جامعه رخ دهد. اصلاح دینی بهمذهب یا فرقه جدید ختم نمیشود. پالایش میراث دینی اسلام از درون قرآن، سنت و البته برای شیعیان از سنت ائمه و میراث فرهنگی شیعه عبور میکند و برای سنیان از درون قرآن و سنت و میراث فکری فرهنگی فقهی اهل سنت نتیجه خواهد داد. وسیله این پالایش عقل تجربی همراه با اصلاحگران و نیاز شرایط و نیاز زمانه است.
چرا باید به سنت فرهنگی و مذهبی مراجعه کرد؟
چون جامعه هم بههویت خود پایبند است و هم توان گریز از آن را ندارد حتا برای خروج از این سنت باید از درون آن عبور کند. البته باید تاکید کرد اصلاحطلبی قصد اصلاح دارد نه خروج.
اولین رنسانس فرهنگی ایرانی بعد از اسلام در عمل بازسازی بخش بزرگی از هویت و اندیشه ایرانی در اسلام شد که به عصر طلایی ایرانیان مرسوم است. در نتیجه شاهبیت بینشی موثر شریعتی اصلاح دینی است که لوازم خاص خود را دارد.
اما اصلاح دینی دارای موارد سلبی است مانند :
-اصلاح دینی بهمذهب یا فرقه جدیدی در درون اسلام منجر نخواهد شد.
-اصلاح دینی نهاد دین را پالایش میکند و آنرا بهرسمیت میشناسد. منتها رابطه تعاملی با نهاد دین برقرار میکند.
-روشن فکران مسلمان جایگزین روحانیت نمیشوند بلکه انحصار تفسیری دین را نمیپذیرند.
-اصلاح دینی نهاد دین را تبدیل بهنهاد دولت یا نهاد حزبی نمیکند بلکه رابطه تعاملی با دولت، حزب و نهادهای مدنی را دنبال میکند.
-اصلاح دینی باور بهتفسیر زمانمند – مکانمند باورها، آداب و مناسک دینی دارد. در نتیجه تفسیر معنوی از جهان و انسان و جامعه را لازم اما کافی نمیداند و این نگاه را نخبهگرا میداند. پس دید اقبال لاهوری در تبیین اصلاح دینی در مورد تفسیر معنوی از جامعه، انسان و هستی را باید مورد نقد مثبت قرار داد و بر آن مواردی افزود.
همچنین اسلام اگر در تعبیر شریعتی، عرفان، برابری و آزادی است این نگاه نخبهگرا در زمان و مکان قابل تفسیر است این سهگانه مشعل راه است اما نقشه راه لازم است.
چرا اصلاح دینی با پروتستانتیزم متفاوت است؟ ایندو با یکدیگر همخوانی ندارند زیرا پروتستانتیسم بهمذهب جدید در مسیحیت منجر میشود. پروتستانتیزم اسلامی در پروژه شریعتی بهوسیله اصلاح دینی آن نقد و رد نمیشود. شریعتی بهدنبال اصلاح دینی است اما در سالهای آخر عمر از پروتستانتیزم دفاع جدیتری کرد. اما این پروزه با اصلاح دینی نمیخواند.
تفاوت پروتستانتیسم اسلامی و اصلاح دینی :
پروتستانتیسم دارای بار تاریخی و بینشی مخصوص بهخود است. پروتستانتیسم پیدایش مذهب جدید در دین مسیحیت است که نهاد رسمی مخصوص خود را دارد. پروتستانتیزم واقعی با نتایج تاریخیاش متفاوت است نباید خواستههای رهبرانش را با نتایج حاصله یکی گرفت. حتا در جوامع مختلف خواستهها و نتایج متفاوت بوده، بهعنوان نمونه در فرانسه و آلمان خواستهها و نتایج پروتستانتیسم با خواستهها و نتایج پروتستانتیسم در انگلستان متفاوت بوده است.
اما آنچه بهعنوان پروتستانتیسم برجسته میشود تجربه لوتر و کالون در اروپاست که در تجربه متفکران ایرانی و مسلمان مطرح شده و ملاک قرار میگیرد و شریعتی هم بهآن تجربه عنایت دارد. پروتستانتیزم لوتری و کالونی در عمل و باورشان بازگشت بهکتاب مقدس و حق تفسیر آن بهوسیله مومنان بوده است. اما این حق تفسیر مانع از استبداد یا انحصار رای یا مرجعیت رای نشده است.
پروتستانتیزم در تجربه ژنو با رهبری کالون بهحکومت دینی سختگیر مبدل شد که حتا پروتستانهای منتقد مانند کاستیلوپروتستان را بر نمیتابید و لوتر در برابر قیام دهقانان در برابر شاهزادگان از آنان حمایت نکرد و اطاعت از قیصر را پذیرفت.
پروتستانتیزم نزد لوتر و کالون بسیار اصولگرا و وفادارانه بدون تفسیر خاص از عهد عتیق و عهد جدید بود تا جاییکه لوتر بهسفر تثنیه عهد عتیق بهعنوان مرجعی برای تفسیر ظاهری کتاب مقدس اصرار داشت. سفر تثنیه بیشتر منعکسکننده احکام و جایگاه بالای روحانیت یهود است. پروتستانتیزم در قرن بیستم گرایش بنیادگرای خود را تبیین کرد که اصولگرایی خاص بدون قبول نقد عقلی آن اصول قلمداد میشود. پروتستاتیزم در تجربه تاریخی خود از مسیر نقد سازمان رسمی دین بهخلق سازمان رسمی دین بهنام شورای جهانی کلیساها و گرایش قوی بنیادگرایی انجامیده است.
پروتستانتیزم بهعنوان یک مذهب جدید با تجربه روشنگری غرب تعامل کرده اما با روشنگری متفاوت بوده است.
اهداف پروتستانتیزم کالونی و لوتری چه بوده است؟ آنچه محقق شده چیست؟ باید توجه داشت نتایج جانبی پروتستانتیزم که ماکس وبر مبلغ آن است با اهداف کالون و لوتر متفاوت است. نتایج جانبی ربطی بهواقعیت و اهداف جریان ندارد. این ادعا که بازگشت بهکتاب مقدس میتواند انحراف از مذهب را منتفی کند در عمل جواب نداده است. دستآوردهای تمدن غرب را نمیتوان بهحساب پروتستانتیسم نوشت بلکه پروتستانتیسم تاثیر جانبی در این مورد داشته است.
پروتستانتیسم اسلامی
در نزد شریعتی پروتستانتیسم کامیاب میشود چون اسلام بهدنیا توجه دارد. در نتیجه میتوان پروتستانتیسم اسلامی را با تعریف معین اسلامی تعقیب کرد. این نظر شریعتی جای بحث فراوان دارد. شریعتی در مفهومسازی خاص از پروتستانتیسم اسلامی اثری بهجای نگذاشته است. تعریف تاریخی پروتستانتیسم بر تعریف شریعتی غالب است.
«فتحعلی آخوندزاده» با بدفهمی از پروتستانتیسم مسیحی و تعمیم آن بهاسلام در میان روشن فکران دیدگاهی را جا انداخته است که نتیجهاش کمک بهروشنگری و مدرنیته غربی سکولار در جامعه ایران است. پروتستانتیسم اسلامی در جامعه ایران روی داده اما درست متفاوتتر از دیدگاه شریعتی. این پروتستانتیسم که زمان و مکان متناسب با ویژگی اسلام دارد.
آرای «عبدالوهاب» که جنبش اخوان در عربستان امروزی متاثر از آن شد و توانست در شکلگیری عربستان سعودی نقش مهمی بازی کند سنت پادشاهی اسلامی را بنیان نهاد که بهخلافت عباسیان شباهت داشت .
پروتستانتیسم اسلامی معاصر را باید در مصر جستجو کرد که با بازگشت «رشید رضا» از اصلاح دینی آغاز شد و بهوسیله «سید قطب» شکل عملی یافت و تا امروز در ابعاد گوناگون و جریانهای متنوع خود را باز تولید کرده است. جریانهای سلفی در مصر و طالبان در افغانستان و پاکستان بهعنوان جهانی از نمودهای عمده این پروتستانتیسم در برابر استعمار و حکومتهای شبه مدرن اعم از ناسیونال، سوسیالیستی و لیبرالیستی رشد و الهام میگیرد و بر فقر و جوانبودن جمعیت جامعه سوار میشود.
در مصر در دوران «عبدالناصر اخوانالمسلمین» رشد کرد و در الجزایر در دوران بحران حکومت شبه نظامی و سوسیالیستی ماب جریان بنیادگرا رشد کرد. در افغانستان با حکومت کمونیستی طالبان پدیدار شد و این حدیث ادامه دارد.
بازگشت بهسنت شیخین مخالفت با پادشاهی، سلطنت اسلامی و اجرای احکام شریعت و مخالفت با اجانب و حمله بهاستعمار و غربیان بنیادگرایی سنی را در واقع بهعنوان پروتستانتیسم اسلامی برجسته میکند.
بینادگرایی شیعه چندان از توان تئوریک برخوردار نیست اما میتواند شکل بگیرد این بنیادگرایی ریشه سنتی آن در آرای «شیخ فضلاله نوری» منعکس است که سلطنت پادشاهی شیعه را توجیه می کرد.
اما بنیادگرایی شیعه با مرحوم «نوابصفوی» شروع شد و در انقلاب اسلامی گرایش قدرتمندی با روح اعتراض بهغرب شکل گرفت که بازگشت بهسنت اسلام را با روایت امامان شیعه ترویج میدهد که نظریه ولایت فقیه مطلقه اتصابی را عمده میکرد و ولایت فقیه را برتر از فقه مینشاند. این مرزبندی معنادار خود را با فقه سنتی تبلیغ و ترویج میکند.
باید توجه کرد که بنیادگرایی سنی و شیعه جریانی عکسالعملی است و امکان تغییر در رفتار و باورهای خود را دارد. منتها باید در پروسه تحولات اجتماعی-سیاسی وارد شود و تحول آن زمانبر است.
-تفاوت اصلاح دینی اسلامی با پروتستانتیسم اسلامی
پروتستانتیسم منجر بهخروج از پایگاه دین رسمی، ایجاد جریان یا فرقه جدید میشود که طالبان و القاعده نمونه بارز آن است. مرحوم نوابصفوی با مرجعیت شیعه سر سازگاری نداشت و همچنین جریانی در داخل حاکمیت مرجعیت دینی در پایگاه سنتی آنرا بهدرستی نمیپذیرد.
پروتستاتیسم اسلامی دولتمحور است. قدرت دولتی را باور دارد، کارکرد مبارزاتی اسلام را عمده میکند. خلفا را جایگزین پیامبر و رهبران جریان خود را دارای اختیار شیخین و امامان دین میداند. پروتستانتیسم اسلامی تفسیر رسمی دین را باور ندارد اما تفسیر دین بهوسیله جریان سیاسی را عمده میکند و در عمل جریان سیاسی جای نهاد دین، نهادهای مدنی و فرهنگی را میگیرد. چنین تجربهای با شعار بازگشت بهصدر اسلام رخ میدهد. اما در نوع خود تجربهای مدرن است.
درحالیکه تفکیک نهادهای گوناگون یک دین امری ضروری است. چرا که دین در مرحله تمدنی و فرهنگی خود با مرحله آغازین فرق فراوان دارد. اصلاح دینی نهاد دین را اصلاح شده میخواهد منتها تفسیر انحصاری دین را نمیپذیرد. اصلاح دینی بهدنبال پالایش منابع دینی در نتیجه شعار بازگشت مستقیم بهسنت پیامبر و قرآن را عملی و ممکن نمیداند. چرا که افق زمانی ما با افق متن متفاوت است. با فرهنگ و کلام و فقه مسلمانی و با توجه بهنیاز زمانه و درک عقل زمانه باید با قرآن و سنت پیامبر تعامل کرد. فقهای شیعه و امام حنفی و شافعی در زمان خود چنین کردند.
اصلاح دینی بهدنبال فرقهسازی یا مذهب جدید در درون دین اسلام نیست. بهدنبال احیا و نوسازی از مصالح و مبانی دینی است. اصلاح دینی بهتفکیک نهاد میاندیشد و عرصه گوناگون نهاد و اشخاص مذهبی را بهرسمیت میشناسد و بهتعامل با آنها معتقد است با این حال توصیه اصلاح دینی نپذیرفتن مقام سیاسی از سوی روحانیون است.
تفکیک نهاد دین از دولت با جدایی دین از دولت متفاوت است. اصلاح دینی اسلامی حتا از نوع شیعه آن تفاوتهایی با تفکر اصلاح دینی در غرب دارد و با تجربه پروتستانتیسم غرب همخوانی ندارد.
شریعتی را باید با پروژه اصلاح دینی ادامه داد. اما اصلاح دینی با توجه بهسیر زمانی طولانی و تجربیات گوناگون بهمراحل جدید رسیده است که توضیح بایدها و نبایدهای آن لازم است. بهنظر میرسد که جریان اصلاح دینی نیازمند تفکیک و مرزبندی و فاصلهگرفتن از پروتستانتیسم اسلامی است.
جریان اصلاح دینی بیش از حد در ایدههای آرمانگرایانه قبل از انقلاب و انتزاع فیلسوفانه بعد از انقلاب فرو رفته است. درحالیکه اصلاح دینی نیازمند بهنظریههای معطوف بهالگو و مدل ممکن برای زیستن مفید و مذهبی در جامعه است. اصلاح دینی باید مخاطب اصلی خود را تحصیلکردگان و نهروشنفکران قرار دهد.
اصلاح دینی بهتعامل میان نهاد دین و روشنفکران نیاز دارد بدون اصلاح نهاد دین اصلاح دینی شکل گسترده نمییابد. اصلاح دینی نیازمند درک و تبلیغ مناسکگرایی و دادن روح و جان بهجریان خود را دارد تا از بحثهای آکادمیک که لازم است اما کافی نیست فاصله بگیرد تا بتواند سپهر زیستن برای مسلمانی ایجاد کند. حتا سپهر معنوی برای دیگران ایجاد کند.
۲-شریعتی و گرایش:
شریعتی سپهرساز و ایدهپردازی دلداده بود که بهدلایل مشخصی رقابت با مارکسیستها و در عصر ایدئولوژیهای اتوپیایی چون اگزسیتاسیالیسم و مارکسیسم تلاش داشت که از جامعه و انسان ایدهآل سخن بگوید. این سپهرسازی لازم است اما کافی نیست، مشعل راه است، اما نقشه راه نیز لازم است تا در سپهر مشعل راه بهانحراف نرویم. هر چند عرفان، برابری، آزادی ایدههای شریعتی است که از زمان و مکان فرا میرود. اما ایده وی نمیتواند مرحلهای، زمانمند و مکانمند، صنفی و هویتی نشود.
اما نکته مهم این است که شریعتی فیلسوف نبود، فیلسوف در نظر بهسوی انتزاع میرود. مارکس فیلسوف با مارکس جامعهشناس یا اقتصاددان متفاوت است. ایدئولوژی آلمانی اتوپیا است، اما سرمایه کتابی قابل نقد و بررسی است.
فیلسوفانی که بهفلسفه محض میپردازند فقط میتوانند بازکننده یا الهامبخش مناسبی باشند. اما در نظریه معطوف بهعمل ناکارآمد هستند. روشنفکران مسلمان در ایران دارای گرایشات علمی بودهاند که در بینش آنها نقش بازی کرده است.
شریعتی جامعهشناسی خوانده بود و بهتاریخ ادیان آشنایی داشت. گرایش علمی شریعتی نیاز زمانه است. بازگشت بهگرایش علمی شریعتی باعث نجات از بحثهای بیسرانجام و بیپایان و تکراری اما اعتیادآور و فلسفی میشود.
شریعتی توانست جریان اصلاح دینی را از سیدجمال و اقبال از اصلاح دینی در اسلام بهاصلاح دینی در شیعه هدایت کند. اما بعد از انقلاب گرایش اصلاح دینی با بحثهای فلسفه دین پیوند خورد و در عمل کلی، کلان و انتزاعی گردید که سمبل آن بسیاری از مقالات و بحثهای روشنفکران مسلمان درباره فلسفه دین، ضرورت دین و امثال آن بود که اینگونه بحثها و مقالات موجب شد اصلاح دینی در شکل تاثیرگذاران عقبگرد داشته باشد.
بهعنوان نمونه در شرایط کنونی که جامعه با وجود حکومت دینی و فقه و مسایل احکام روبهرو است جریان روشنفکران مسلمان در نحلههای متفاوت خود با بیتوجهی به فقه و یا کمارزش دانستن آن در ایمان مومنان در عمل از نیاز مبرم زمانه غافل ماند. درحالیکه شریعتی درباره فقه نظر داشت و پرداختن بهآنرا لازم میدانست. البته نگاه شریعتی بهفقه شیعه آرمانی است اما این توجه قابل احترام است.
از طنز روزگار است که روشنفکران مسلمان در بعد از انقلاب درحالی نسبت بهفقه غفلت ورزیدهاند که نسبت بهشریعتی با روحانیت و فقه شیعه رابطه نزدیک داشتند یا دارای تحصیلات حوزوی بودند و این بزرگواران از دلدادگی بهدلزدگی رسیدند.
جریان روشنفکری مسلمان بهخصوص شریعتی بهمفید و درست حرفزدن و گفتن باور داشت شریعتی در بازخوانی شیعه دید اصلاحطلبانه داشت اما بعد از انقلاب روشنفکران مسلمان بهدلیل ویژگی انتزاعی در بازخوانی شیعه دچار افراط یا تفریط شدهاند.
شریعتی توجه داشت که شیعه مذهبی از دین اسلام است و مذهب در طی زمان تکامل یا تطور مییابد و ویژگی جامع و مانع پیدا میکند تا با مذاهب دیگر دین اسلام تعامل کند. در نتیجه در عین اعتقاد بهوحدت مسلمین بهمحو هویت شیعه معتقد نبود و شیعه تعاملی را بهجای شیعه تقابلی با اهل سنت مطرح کرد.
شریعتی و گرایش بهعلوم اجتماعی(جامعه و تاریخ)
نیاز بهتفکر فلسفی و کلاناندیشی و داشتن دید کلی شرط لازم تفکر است. غفلت از تاریخ و جامعه بهخصوص در جامعه خاص اشتباهی بزرگ است. مشکل بزرگ دانشگاههای ما عدم تطابق تحصیلات آکادمیک با شرایط جامعه است. حال اگر دید کلان و انتزاعی و بدون آشنایی بهتاریخ معاصر و جامعه ایران را بر ایراد قبلی اضافه کنیم کار مشکلتر و حادتر میشود.
برخی روشنفکران مسلمان بهتاریخ معاصر و جامعه ایران چندان توجه یا آشنایی نداشتند. بهخصوص تاریخ معاصر ایران مانند نهضت ملی، مشروطیت، ملت و دولت و غیره در بحثهای حلقه کیان و برخی دیگر از نحلهها مغفول بودهاند. زمانیکه سیاسیون حلقه کیان بهاین بحثها نیاز پیدا کردند با ترجمه های دیدگاههای غربی متداول غربی بهبررسی مسایل فوق پرداختند. در این مورد مثالی میزنم:
یکی از چهرههای برجسته از حلقه کیان در یک مناظره با بنده تاکید ملی مذهبیها بر «مصدق» را ناسیونالیسم افراطی میدانست و باور داشت که باید بر حقوق فردی تکیه کرد و در جهانیشدن هویتگرا نبود. از این قبیل مثالها کم نیست.
طرح اسلام هویت و اسلام حقیقت اساس دیدگاه جریان سیاسی اصلاح طلب شد که بهحلقه کیان متصل بود.
بهجای محو هویت باید آنرا لطیف کرد. اسلام بهتعبیر شریعتی در فرهنگهای ملل مختلف جلوه میکند. جالب این بود که حلقه کیان و مرحوم مطهری در مخالفت با این نگاه تنوع فرهنگها در اسلام مشکل داشتند.
اما شریعتی در مورد تاریخ معاصر و جامعه چه دارد:
شریعتی بهکلام «جرج گوریچ» استاد جامعهشناس یهودیتبار و تروتستکیست خود باور دارد که میگفت: «جامعهها داریم نه جامعه». او میگفت: «مذهبها داریم نه مذهب». این دو جمله کلیدی است و الزامآور بهاینکه باید مصداقی سخن گفت و برای هر جامعه و ملیت باید متناسب با شرایط و احوال آن راهحل یا درمان ارایه داد. شریعتی در این مورد برجسته است.
اما با همین دو جمله بخشی از آثار شریعتی قابل نقد میشود. همانگونه که اصلاح دینی و پروتستانتیسم اسلامی او قابل نقد است. بهعنوان نمونه اسلامشناسی مشهد واقعگرایانه با نگاه آرمانی است. اما اسلامشناسی تهران در سه جلد آرمانگرایانه و بدون توجه بهامور واقع است.کتاب شهادت شریعتی دارای ویژگی دوگانه واقعیت و آرمان شهادت است.
پرسش شریعتی در درس گفتارهای حسینیه ارشاد از تاریخ ادیان بهاسلامشناسی نشان از نگاه آرمانگرایانه فیلسوفانه از منظری جامعهشناس داشت که در رقابت با مارکسیسم تلاش داشت که در آرمانگرایی مکتبها کم نیاورد. درحالیکه قرار بود که جامعهشناسی ادیان را بعد از تاریخ ادیان بیان کند.
اما همین شریعتی مرحله مبارزه ملی – ضداستعماری را در آخرین اثر باور دارد و بعد از مبارزه ضد استعماری در تحقق دولت ملی باور دارد. اما در رقابت با مارکسیسم بهجای تاثیر بر اصلاحات دموکراتیک دولتملی بهنوعی توهم سوسیالیستی دامن میزند.
با این همه گرایش بهعلومانسانی با نگاه کلی بهفلسفه و توجه بهواقعیت جوامع و شناخت تاریخ که در آثار شریعتی است، میتواند مورد توجه ما قرار بگیرد. در همین راستا است که توجه بهگرایش علمی شریعتی نیاز جامعه ماست. البته بزرگان دیگری هم هستند که توجه تاریخ و بهخصوص تاریخ معاصر و جامعه ایرانی داشتهاند اما بهجز تنی چند از روشنفکران مذهبی مانند مهندس سحابی و لطفاله میثمی این توجه بسیار اندک بوده است.
نو شریعتیها و طیف ایران فردا و چشمانداز ایران در میان روشنفکران مسلمان نگاه راهبردی دارند.اما نو شریعتیها بهدلیل مواجه نظری با طیف حلقه کیان با ورود بهبحثهای انتزاعی در عمل بیشتر از تاریخ و جامعه غفلت کردهاند. مباحثی که لازم است اما کافی نیست. برای الگوسازی مناسب نیستند، اما ایستگاهی برای تمرکز و استراحت بهحساب میآیند. جامعهشناسی دین در غرب تحت تاثیر آرای دورکیم و ماکس وبر و… است.
آنها جایی برای دین در عرصه عمومی قایل نیستند. پس چگونه میتوان با مبانی این جامعه شناسی تحلیل جوامع مسلمان و دین اسلام پرداخت. بهراستی نوشریعتیها چرا ایده مذهب علیه مذهب و مسئله تکیه بهمذهب شریعتی را مورد نقد و بررسی سازنده قرار ندادهاند؟ شریعتی گرایش مورد نیاز جامعه ماست .اما پرداختن بهگرایشات علمی وی چگونه بوده است؟
در گرایش علمی شریعتی بهجامعه و تاریخ لزوم توجه بهتاریخ معاصر باعث شده است که بهجای طرح متد هندسی با توجه بهتاریخ اسلام و شیعهشناسی وی نگارنده بهطرح ایده شیعه تعاملی بهجای شیعه علوی برسم و بهراهبرد جامعه محور امام صادق توجه کنم و بهلزوم داشتن پایگاه مادی و اقتصادی در کنار اندیشه توجه نمایم.
بهشیعه بهعنوان مذهب در اسلام توجه داشته باشم و تلاش در راه اصلاح در باورهای شیعه را به جای نقد شیعه مورد توجه قرار دهم چون هر مذهبی در یک دین دارای برخی اصول و مبانی است که باید بهآن توجه داشت. اما مهمتر از همه تاثیر گرایش علمی شریعتی در مورد تاریخ معاصر بر نگارنده بود که موجب شد از فلسفه سیاسی که بحث باید و نباید باورهای سیاسی است و بحثهای جامعه شناسی روی آورم.
مساله جامعهشناسی قدرت در ایران مسئله مهمی است. بشیریه بهاین مسئله بهشکل آکادمیک پرداخته است. شاید بعد از حمید عنایت که خداوندگان اندیشه سیاسی را در ایران ترجمه کرد و فلسفه سیاسی مدرن را ترجمه و ترویج کرد حسین بشیریه جامعهشناسی قدرت را در دانشگاهها مطرح کرد اما جامعهشناسی قدرت در ایران را چندان مورد کنکاش قرار نداده است. در این نقد و بررسی مباحثی چون قدرت و مذهب، جامعه مدنی و مذهب، جامعه مدنی و حکومت دولت محوری یا جامعه محوری مورد توجه قرار میگیرد.
در عین حال باید اساتید جامعهشناسی در ایران علوم آکادمی را بهتجربه ایران پیوند بزنند تا دروس جامعهشناسی سیاسی در ایران عینیتر و راهگشاتر باشد.
نگارنده از سال ۱۳۸۴ در مورد جامعهشناسی قدرت در ایران تلاش کردهام. البته بحثهای نگارنده تجربی است و نه آکادمیک. کاویدن پنجگانه مذهب، دولت، توسعه، دموکراسی و جامعه مدنی در ایران از دغدغههای فکری نگارنده در سال های اخیر بوده است.
۳-راهبرد شریعتی و نهادهای مدنی :
شریعتی در عرصه راهبرد برای آزادی و توسعه سه مرحله داشته است.
۱-آگاهی بخشی بهمردم وظیفه روشنفکر است.
۲-دموکراسی متعهد و تسخیر حکومت برای برابرکردن .
۳-آگاهیبخشی بهمتن جامعه، چون روشنفکران رهبران خوبی در مقام دولتمرد نبودهاند.
شریعتی در بدو ورود با وجود ذهن آرمانی و اتوپیایی خود توجه بههنر و ادبیات و سینما و تاتر دارد. این اقدامات برای تاثیرگذاری بر جامعه و ذهن جوانان و طلاب است. شریعتی راهبرد آگاهیبخشی به جامعه و خودآگاهی خویشتن را توضیح میدهد که این آگاهیبخشی کلان و دورانساز است.
داستان خلقت انسان، هابیل و قابیل، مناسک حج شقالقمر شریعتی است که انسان، جامعه آرمانی و تاریخ بشر را توضیح میدهد. وی الگوی متعالی از دوران طلایی اسلام را مطرح میکند و شیعه علوی و شیعه صفوی را در مقابل یکدیگر قرار میدهد .
از این نگاه فرهنگی کلان محور شریعتی در مواجهه با مارکسیستها از تجربه کنفرانس باندوگ به نظریه و راهبرد دموکراسی متعهد میرسد که نشانی از دولتمحوری احزاب روشنفکری در جهان است. در اینجا انقلاب کوبا و الجزایر مورد توجه قرار میگیرد که این نظریه برای یک دوران خاص است.
این پرش راهبردی از فرهنگ بهسیاست آن هم از فرهنگ ایدئولوژی بهسیاست دولتمحور رسم دیرینه روشنفکران مسوول و دردمند در ایران است که کامیاب نیست. شریعتی از تجربه بعد از زندان و بعد از سرنوشت مجاهدین خلق در قسمت دوم مجموعه آثار، ۴ نظریه بازگشت بهمتن جامعه را بیان می کند. در جامعه فرار از سیاست بهنظر و بحث فرهنگی که نوعی انزوا یا آرمانگرایی را در پی دارد بسیار مد و متداول است. حتا شریعتی از سال ۱۳۳۶ تا ۱۳۳۹ همین کار را میکند.
هم اکنون بسیاری بهنام آگاهیبخشی بهبحثهای اتوپیایی شریعتی روی میآورند و آگاهی را امری کلی، کلان و آرمانی تعریف میکنند و معتقد بهانجام آن هستند. اما مشکل زمانی حاد میشود که بهدلایل سیاسی ناگهان پرش از فرهنگ و روشنفکری بهسیاست دولتمحور انجام میگیرد که نتیجه آن دور باطل فرار بهفرهنگ و یا پرش و جهش بهدنیای سیاست است.
شریعتی بهشکل تلخی نمونه روشنفکر فرهنگی است که ناگهان وارد مهمترین نظریههای سیاسی دولتمحور مانند دموکراسی متعهد میشود. اما بهواسطه تجربه خود دموکراسی متعهد را کنار مینهد. باید توجه کرد اگر شریعتی در پارادایم ایران ملی با الگوی مصدقی سخن گفت با استعمار ،استبداد و استثمار درگیر بود و معتقد بهآگاهیبخشی بهجامعه بود.
ما در پارادایم ایران مدنی از چه آگاهی باید سخن بگوییم و چه مدلی را باید پیشنهاد کنیم؟ عدم عنایت بهجامعه مدنی و نهادهای مدنی در جامعه ما دردی همهگیر است. آگاهی مفهومی شریعتی باید به آگاهی مصداقی تبدیل شود. بهعبارتی باید مشخص شود انسان آزاد، مسوول آفریننده که شرقی مسلمان و ایرانی است زن است یا مرد است. چه هویتی دارد. کرد، لر ،بلوچ و فارس است. چه شغلی دارد و… باید مشخص کرد چگونه میتوان بههویت، جنسیت و شغل وی شخصیت داد تا او دارای شخصیت شود.
بهعبارتی آگاهی مفهومی از جنس شریعتی کلان، ملی و منطقهای است و نهادهای آن ادبی، هنری و فکری است. این نهادها از منظر صنفی مورد توجه نیستند. آگاهی بخشی امروز مصداقی توجه به ایران مدنی است که بهحقوق جنسیتی، صنفی و هویتی افراد توجه میکند. نهادهای مهم این نوع آگاهی نهادهای مدنی ایران است که امکان هماهنگی و تشکل و بروز این خواستهها را فراهم کند تا خواستهها تبدیل بهحقوق قانونی شود.
ایران مدنی در حقیقت زیرساخت ایران مدنی قدرتمند است. بدون ایران مدنی در پارادایم دولت –ملت مدرن که بر اساس مردم سالاری است ایران قدرتمند بهوجود نمیآمد. دولتمحوری مقدم بر جامعه محوری نیست. خودآگاهی در آرای شریعتی مفهومی است انسانی آرمانی و مسوول که البته چنین انسانهایی کم هستند. علی، فاطمه و حسین اینگونهاند.
در خودآگاهی مصداقی، ما بهدنبال انسانهایی هستیم که در عین زندگی کردن وظایف خود را انجام میدهند. اینان انسانهایی متوسط هستند. جامعه با انسانهای آرمانی جهت میگیرد اما با انسان های خوب و متوسط ساخته میشود. بیگمان در یک گلستان چند گل نیز سرآمد میشوند اما در خارستان چند گل جلوه میشوند. اما با چند گل خارستان گلستان نمیشود.
انسان متوسط دارای نقاط ضعف و قوت است که با همین ویژگیها در جامعه مورد قضاوت قرار می گیرد. بهعبارتی در خود آگاهی مصداقی انسانشناسی شریعتی مورد نقد و بررسی قرار میگیرد. انسانشناسی شریعتی آرمانی و جذاب است اما نخبهگرا است و نقشه راه نیست.
اما خودآگاهی مصداقی علاوه بر توجه بههویت کلی انسان بههویت خاص و اجتماعی وی و همچنین بهجنسیت مشخص و خصایص نوع انسان و خصایص شغلی او توجه میکند. نهاد مورد توجه در خود آگاهی مصداقی نهادهای مدنی اعم از صنفی، قومی و ملی هستند.
خاتمه
نوشتار بلند شده است امیدوارم که موثر هم باشد. در پایان باید بگویم که در ابتدا با نسبت خود با شریعتی که دلداده اما سرسپرده نیستم شروع کردم و توضیح دادم که ما میراثی داریم این میراث باید نقد و بررسی شود. شرح دادم که سیر فکری من با شریعتی چه بوده است. در قسمت بعدی بحث از بینش دورانساز شریعتی که اصلاح دینی است شروع کردم. اصلاح دینی شریعتی را ملاک نقد پروتستانتیسم آن شمردم و ادامه یک اصلاح دینی ممکن را توضیح دادم. اصلاح دینی بزرگترین و ممکنترین پروژه شریعتی است که نحوه تعامل با آن مجموعه آثار وی را تحت تاثیر قرار میدهد. در قسمت گرایش علمی شریعتی نشان دادم که توجه بهتاریخ و جامعه و مهمتر دانستن آن از فلسفه انتزاعی و آرمانی نیاز زمانه است.
نحوه نگارش فلسفی بهدین و قدرت با نحوه جامعهشناختی بهدین و قدرت سیاسی را مطرح کردم و تلاش خود را در ادامه منطقی توجه بهنقش دین و جامعهشناسی قدرت توضیح دادم. در باب آگاهی مصداقی و مفهومی و نقش روشنفکران در این مورد سهدوره راهبردی نقش راهبردی روشنفکر را بر شمردم. نقش روشنفکران را در آگاهیبخشی مصداقی تبیین کردم و توضیح دادم که آگاهیبخشی بهجامعه چگونه میتواند امکانپذیر باشد.
“Mehrdad Pakbaz, guitarist and composer living in Austria, successfully defended his doctoral dissertation “Iranian Modal Structures and early Islamic Sources ” on Monday, June 21/2010 at the University of Music and Performing Arts in Vienna, and received his Ph,D in Music theory with honors.”
“Mehrdad Pakbaz who graduated string guitar playing at the music faculty of University of Vienna, was born in Tehran in 1973. He started playing classical guitar at age 13 and from 1991 to 1994 studied music theory with “Mehran Rohany"."Mehrdad Pakbaz in the years 1997 to 2004 was a guitar playing student at the University of Music and Performing Arts in Vienna where he obtained a Master degree.
Dr.Mehrdad Pakbaz
That same year he entered the Ph.D. in Music Theory program, supervised by Professor Doctor ”Werner Schulze” from the University of Music and Professor Doctor ”Rüdiger Lohlker ” from the University of Vienna, Department of Near Eastern Studies. He began his research in analysis of Modal Structures in Iranian Music in connection with the modes remaining from ancient treatises.
“Mehrdad Pakbaz says:
“In this thesis, during these four years, I tried in a new theoretical perspective, to put the analysis of modal structures of Iranian music in connection with the modes remaining from ancient treatises.”
Noting that “Modal structure” in Iranian Music was already considered in a book entitled “An outlook at Iranian Music” by ”Darioush Talaii ” Tar and Setar professor and ”Radif” master, and in 1992 and I have been personaly present, when I was a student, at his class ”Oriental Music” at the University of Tehran, I asked Mehrdad Pakbaz the question about the similarities I found between his thesis and Darioush Talaii’s theory. He answered:
Prof. Dr. Rüdiger Lohlker & Dr. Mehrdad Pakbaz
“This is a continuation – in fact – that this kind of consideration that people like Mr” [Darius] Talaii” Persische Modalstrukturen und ihre frühislamischen Quellenand even earlier ” [Majid] Kiani “started and actually when I was talking about new theoretical perspectives, I was talking about a group of researchers who find that searching in ancient treaties is not only a way to retrieve the hidden identity of the Iranian Music but also a way of being inspired by theoretical methods that can be extracted from these treatises, so we find materials required for the analysis of Modal structures.”
Composer of the Music Album “dialogue” in his theory of “Iranian attribute” talks about ”Shafa” (Healing) from ”Ebn Sina” (Avicenne). I asked him to give more explanation about it for the listeners of radio Kooche:
“It might be interesting for the audience to know that “Ebrahim” and “Ashagh Mossaly” who were Iranians had lived in the Court of “Haroonv -al-rashid ” in the ninth century. They are related to the Arab old school. Although Iranian, the playing style and estetic in their [instrument] playing have been of a special kind that can be considered as the old Arab music. In contrast there is another branch the “Scholastic”; the works of “Alkndy” and “Farabi” can be its examples.
Prof. Dr. Werner Schulze & Prof. Dr. Rüdiger Lohlker
The comparison made, a series of common parts is found that the music in Iran perhaps in the past, have had similarities with Arabic music. Which one and where has influence the other is not clearly possible to say, but in the book, “Shafa”(Healing) very special parts can be found and it is difficult to find the similarities but it is maybe the same thing that ”Owen Wright” wants to call with precaution ”Iranian particularities”. For example in the concept of ”Jenss” or ”Ajnass” which is the same thing as ”Dang”(tone) or ”Tetrachord”, ”Owen Wright” finds the similarities and differences but also finds that these works have not existed in the past. Maybe one can call these findings ”Iranian particularities”.
”Mehrdad Pakbaz”, for more clarity on these particularities in Iranian music talks about examples of old concepts of music in Iran:
“Iranian particularities in [music] are related to something more than just music. I mean for example the meaning of numbers in relation to the concept of “Magham”.
This existed in these eight “Rah”(path) which is the school of “Ebrahim” and “Ashagh Mossaly”. “Khoradazbeh,” one of the authors of the tenth century, has named it for the first time; that the seven “Rah” or “Rah Molouki” (Rah related to Kings), that he meant is the same style as “Sassani” [existed]. Some believes that the term “Rah” comes from the old system in “Sassanian” Court music and found its place in the next system that is the Arab old school. The Iranian particularity is the number seven, we can find its continuity in the system of actual ”Radif’”)dastgah).”
همچنانکه فورانها و انفجارهای آتشفشانی روی میدهند، کوه آتشفشانی «ایجافجالاجوکول» ایسلند رکوردها را نخواهد شکست. اهالی ایسلند کوه آتشفشانی ایجافجالاجوکول که بهطور عادی خاموش و آرام است را «پیرمرد خسته» مینامند. و در حقیقت تعداد کمی از مردم به جز اجتماع آتشفشان شناسی- یا حدود هشتصد کشاورز ایسلندی در بیستم مارس که باید از آن منطقه تخلیه میشدند- متوجه انفجار و خروج مواد مذاب آتشفشانی از این آتشفشان شدند. احتمال میرفت که خروج مواد مذاب قبل از اینکه دوباره زمین آرام شود مدتی ادامه یابد و همین امر جذابیت توریستی مختصر و تعدادی پانوشت در پایان نامههای دانشجویان را به همراه داشت.
اما این تنها چیزی نبود که اتفاق افتاد. در چهاردهم آوریل یک انفجار قویتر در ایجافجالاجوکول روی داد و از میان سرپوش یخی آن مقدار زیادی خاکستر آتشفشانی را تا حدود هفت مایل (یازده کیلومتر) به هوا پرتاب کرد. ارتفاع فوران به اندازهای زیاد بود که خاکستر را تا هزاران مایل به اطراف پراکنده کند. درست در همین موقع جهت باد به سمت شرق و جنوب تغییر کرد و خاکسترها را به سمت اروپای شمالی و شلوغترین حریمهای هوایی روی کره زمین فرستاد. «مارکوس بارسیک» دانشمند آتشفشانشناسی از دانشگاه بوفالو گفت: «این انفجار در مکان و زمان مناسب رخ داد و یا فکر میکنم دقیقن بر عکس.»
در حقیقت برای کسانی که میخواستند به اروپا سفر کنند یا از آن خارج شوند و یا سفر داخلی اروپا داشته باشند- یا سهامداران شرکتهای هواپیمایی- این انفجار به طور قطعی در زمان و مکان نامناسب رخ داد. چرا که خاکستر آتشفشان باعث خرابی موتور هواپیما میشود. مسیولین کنترل پرواز اروپا زمانی که توده غبار و خاکستر در ارتفاع زیاد پدیدار شد شروع به بستن حریمهای هوایی این قاره کردند. در روز پانزدهم آوریل پروازها کنسل شدند و آسمان شهرهای اروپا به طرز هراسانگیزی ساکت بود.
همچنان که توده غبار و خاکستر در سرتاسر قاره حرکت میکرد ماموران عصبی دولت قسمت اعظم حریمهای هوایی را به مدت پنج روز بسته نگه داشتند که نتیجه آن کنسل شدن بیش از صد هزار پرواز و سرگردان شدن صدها هزار مسافر در فرودگاههای سرتاسر جهان بود. با از کار افتادن یک سوم از صنعت هواپیمایی این بدترین اختلال مسافرتی جهان از زمان جنگ جهانی دوم بود. «ویلن والش» مدیر کل شرکت هواپیمایی انگلیس که تا حدود سی میلیون دلار به خاطر بسته شدن خطوط هوایی ضرر کرد گفت: «این رویدادهای غیرعادی فراتر از کنترل شرکتهای هواپیمایی هستند.»
تاثیر این موقعییت بحرانی خیلی فراتر از دردسر مسافران سرگردان و مجریان خبری رادیویی و تلویزیونی برای گزارش دادن انفجار در ایجافجالاجوکول بود. صنعت هواپیمایی با از دست دادن حدود دو بیلیون دلار با یک بحران اقتصادی مواجه شد. بزرگترین آژانس مسافرتی اروپا تی یو آی صدها هزار مسافر سرگردان در خارج از کشور داشت که برای رساندن آنها به خانههایشان نه میلیون دلار در یک روز هزینه کرد. کشاورزان کنیایی که یک سوم گلهای تازه اروپا را تامین میکنند زمانی که گلهایشان در فرودگاه نایربی پژمردند دو میلیون دلار ضرر کردند. مغز استخوانهایی که جهت پیوند زدن باید به موقع به بیماران میرسیدند تاخیر داشتند- مغز استخوان باید در عرض هفتاد و دو ساعت پس از گرفتن به بدن بیمار پیوند زده شود وگرنه سلولها خواهند مرد- این تاخیر زندگی بیماران سرطانی را به خطر انداخت. صدها هزار دونده از کشورهای خارجی و همچنین «عبداله فلیل» قهرمان المپیک مراکشی که در پاریس سرگردان مانده بود نتوانستند خود را در تاریخ نوزدهم آوریل به خط شروع ماراتن بوستون برسانند. اشخاص مهم و برجسته دانشگاه آکسفورد که برای گذراندن تعطیلات بین ترم به نیویورک رفته بودند سرگردان بودند که چگونه به خانه برگردند و ترم تابستانی را شروع کنند.
رهبران کشورهای جهان نتوانستند به لهستان سفر کنند تا در مراسم تدفین رییس جمهوری لهستانی «لچ کازینسکی» در هجدهم آوریل شرکت کنند. «جوی مارتینز» بیست و نه ساله از نیویورک مکان عروسیش را در دقایق آخر به خاطر آتشفشان از فرانسه به بالی تغییر داد و گفت: «این طبیعت است و شما نمیتوانید با آن بجنگید.»
درک اینکه چرا ایجافجالاجوکول چنان وضعیت بحرانی در اروپا به وجود آورد مستلزم دانستن اطلاعات اساسی در مورد آتشفشان است- که دانشمندان آتشفشان شناسی در هفتهای که از مرکز توجه بودن کاملن لذت میبردند و خوشحال بودند توضیح دادند- ایجافجالاجوکول یعنی کوه جزیره یخی در ایسلند که سرپوشی از یخ قله آتشفشانی آن را پوشانده است. وزن سطح یخی بالای آتشفشان در ساخت مواد داخلی با فشار بالاتری کمک میکند. بنابراین در چهاردهم آوریل وقتی دومین انفجار رخ داد نیروی کافی وجود داشت تا گازها و خاکستر آتشفشانی را تا مایلها به آسمان پرتاب کند.
آب سردی که از ذوب شدن یخها ایجاد شده بود به سرعت مواد مذاب را سرد کرد و آنها را به ذرات کوچک شیشهای تبدیل کرد که به صورت تودهای توسط باد به این سو و آن سو برده میشدند (و این در واقع همان خاکستر است- نه گرد و خاک روی صخرهها بلکه خرده ریزههایی از سیلیکا). توده خاکستر به تروپوسفیر رسید یعنی سی و پنج هزار فوت (تقریبن یازده کیلومتر) در هوا بالا رفت به حدی که به هواپیماهای مسافربری رسید و به سمت اروپای شمالی رفت. جان دیویدسن دانشمند زمینشناسی از دانشگاه دورهام انگلیس گفت: «این یک انفجار کوچک بود که عوامل دیگری آن را بدتر ساختند.»
یخ و باد دو عامل مهم بودند. وابستگی ما به سفرهای هوایی عامل دیگر بود. اگر میخواهید هواپیمایی که سیصد میلیون دلار ارزش دارد را به تکه پارههای فلزی و اوراق تبدیل کنید هیچ راهی سریعتر از به پرواز در آوردن آن در وسط توده خاکستر آتشفشانی پیدا نمیکنید. خاکستر سنگین میتواند پنجرهها را ماسه پاشی کند به نحوی که نتوان از پشت آن بیرون را دید. اما تهدید واقعی برای موتورهای هواپیماست. خاکستر به اتاقک سوخت مشتعل کشیده میشود و در آنجا ذوب میشود و به شیشه گداخته تبدیل میشود و ماشین آلات را از کار میاندازد، حرکت تیغههای پروانه را کند میکند و باعث آتش گرفتن موتور میشود. این دقیقن اتفاقی است که در سال ۱۹۸۲ برای پرواز شرکت هواپیمایی انگلیس افتاد. زمانی که به توده خاکستر آتشفشانی پیشبینی نشدهای که از اندونزی خارج شده بود وارد شد و قبل از اینکه بتواند فرود اضطراری داشته باشد چهار موتورش را از دست داد.
حتا توده خاکستر پراکنده و سبک هم میتواند صدمات جدی به هواپیما وارد کند. در سال ۲۰۰۰ هواپیمای جت تجقیقاتی ناسا از میان یک توده خاکستر که خلبان آن را تشخیص نداده بود پرواز کرد و بدون حادثه از آن گذشت اما بعدن که دانشمندان موتورها را باز و بررسی کردند، متوجه شدند که صدمات وارد شده حدود سه و دو دهم میلیون دلار است و میتوانسته باعث سقوط هواپیما شود. «توماس گریندل» که سرپرست تعمیر هواپیما در مرکز تحقیقات هوایی درایدن ناسا در ادواردز، کالیف است و یک گزارش پس از واقعه نوشت، گفت: «خاکستر و ذرات سیلیکا صدمات جدی به موتورهای هواپیما میزنند و ما حتا نمیدانستیم که در آن زمان این واقعه رخ میدهد.»
خلبانان میتوانند در اطراف و یا زیر توده خاکستر پرواز کنند اما تعیین دقیق محدوده توده کار دشواری است. جیمز فالوز نویسنده و خلبان آماتور گفته است که پرواز در ارتفاع کم «مثل رانندگی در سرتاسر کشور با دنده یک است.»
از آنجا که شرکتهای هواپیمایی یک قانون رسمی برای مواجهه با توده خاکستر آتشفشان دارند، بنابراین زمانی که مدلهای علمی تودهای را نشان دادند که ساعاتی پس از انفجار و فوران در سرتاسر انگلیس و بخش اعظم اروپای شمالی در حال پخش شدن بود، فرودگاهها یکی پس از دیگری هواپیماها را هر جا که فرود آمده بودند نگه داشتند. از آنجایی که این توده بر فراز اروپا باقی ماند و فرودگاهها برای دو روز و سپس سه روز و بیشتر پروازها را کنسل کردند، با صدها هزار مسافر در سرتاسر جهان که دور از خانههایشان سرگردان بودند و به طور ناگهانی خودشان را در دوره قبل از اختراع هواپیما میدیدند، بینظمی و هرج و مرج به اوج خود رسید. «داگل جرام» دانشمند زمینشناسی در دانشگاه دورهام گفت: «این نوع انفجارها در زمانهای گذشته هم رخ داده است اما این اغتشاش و بینظمی به خاطر نحوه زندگی امروزی ماست.»
اغتشاش و هرج و مرجی که هر مسافر را سرگردان میکرد و او از هر وسیله برای رسیدن به خانه استفاده میکرد. «آنجلا مرکر»، صدر اعظم آلمان که از سان فرانسیسکو باز میگشت مجبور شد به گراند فورکس، داکوتای شمالی، لیزبون، رم پرواز کند و سپس با ماشین و اتوبوس به آلمان برود. سفری که تقریبن سه روز طول کشید. دولت انگلیس ناوهای جنگی نیروی دریایی ارتش انگلیس را برای باز گرداندن مسافران سرگردان به اسپانیا فرستاد و مجری شبکه انگلیسی دن اسنو از سایت توییتر استفاده کرد تا ناوهای جنگی انگلیسی پس از اسپانیا جهت تخلیه انگلیسیهایی که در کالاز فرانسه مانده بودند به بندر دانکرک برود. این برنامهریزی به خوبی برنامه تخلیه مسافران از اسپانیا پیش نرفت چرا که اداره مهاجرت فرانسه جلوی آن را گرفت.
مسافران به امید گرفتن بلیط بازگشت به کشور یا شهر خود و یا رسیدن به یکی از معدود فرودگاههای اروپا که هنوز فعال بودند در ایستگاههای قطار و اتوبوس ازدحام کردند. «کیت وین» مسوول اجرایی شبکه تلویزیونی ای اند ای و همکارانش برای بازگشتن به نیویورک از لندن یک ماشین کرایه کردند- که رانندگی آن به عهده راننده قبلی گروه هوی متال بود که هرگز خارج از انگلیس رانندگی نکرده بود- آنها بیست و دو ساعت در راه بودند تا از لندن به مادرید رسیدند و از آنجا از میان جمهوری دومینیکن با هواپیما به لندن بر گشتند و بیستم آوریل به مقصد رسیدند. در جواب اینکه سفر چگونه بود وین پاسخ میدهد: «خیلی بد بود.»
روز بیست و یکم آوریل تقریبن همه حریمهای هوایی اروپا باز شدند، اما شرکتهای هواپیمایی پیشبینی میکردند که روزها یا هفتهها طول میکشد تا اوضاع دوباره نرمال شود و هیچ ضمانتی وجود ندارد که یک انفجار دیگر رخ ندهد و هواپیماها را دوباره روی زمین نگه ندارد. زمانی که ایجافجالاجوکول آخرین بار فوران کرد، سال ۱۸۲۱ بود و تا دو سال هر از گاهی فوران و انفجارهایی رخ میداد. دیویدسن میگوید: «این نوع انفجار پس از مدتی خاموشی دوباره رخ میدهد و همینطور ادامه پیدا میکند و شما میتوانید دوباره تعطیل شدن فرودگاهها و پروازها را ببینید.»
اگر دوباره چنین اتفاقی بیفتد اروپا باید بتواند خیلی بهتر از این بار با آن مقابله کند. در حالی که بحث مبنی بر اینکه چه میزان خاکستر و ذرات آتشفشانی باید در هوا باشند تا هواپیماها مجبور به فرود آمدن شوند وجود دارد؛ مسلم است که مقامات اروپایی خیلی کند و ناهماهنگ در برابر انفجار آتشفشان عمل کردند. درست است که اتحادیه اروپا یک نوع پول رایج دارد اما بیشتر از بیست حریم هوایی دارد. و همین امر باعث شد که پنج روز طول بکشد تا وزرای امور مسافرتی و توریستی اروپا بتوانند یک گردهمآیی را سازماندهی کنند و سیستمی را طراحی کنند که محدودیتها و موانع پرواز را به تدریج رفع کند.
پس از آنکه شرکتهای هواپیمایی پروازهای آزمایشی خود را انجام دادند، از مقامات تقاضای تجدید نظر در بسته شدن همه حریمهای هوایی را کردند، اما مقامات کنار کشیدند- حتا هرج و مرج و بینظمی نشان داد که چگونه اروپا بدون ارتباطات هوایی به سرعت با مشکل مواجه میشود. «استیو لات» که اهل آمریکای شمالی است و سخنگوی انجمن بینالمللی حمل و نقل هوایی است گفت: «در آمریکا، هر ایالت مدیران و مسوولان کنترل پرواز خود را دارد که با هم هماهنگ هستند. ولی اینجا هیچکس رهبری و مسوولیت را به عهده نمیگیرد.»
آمریکاییها نباید خیلی از خودراضی باشند چرا که یک توده بزرگ خاکستر در آمریکا به مسایل اقتصادی، تدارکاتی و سازمان های حمل و نقل صدمه وارد میکند. و این در حالی است که آمریکا خطوط ارتباطی راه آهن و قطارهایی که در اروپا وجود دارد را در اختیار ندارد. و حقیقت این است که اطلاعات ما در مورد چگونگی کارکرد و گسترش خاکستر آتشفشان محدود است. دانشمندان نمیتوانند به راحتی تراکم دقیق توده را اندازهگیری کنند. و همینطور مشخص نیست که هواپیما از میان چه میزان تودهای میتواند به سلامت پرواز کند. تحقیقات بیشتری لازم است.
فرمانده لوییزیانا، «بابی جیندال» زمانی را به یاد میآورد که دولت مرکزی را مسخره میکرد. چون میلیونها دلار برای زیر نظر گرفتن آتشفشان صرف میکرد. «بنجامین ادواردز» مدیر گروه علوم زمینشناسی در کالج دیکنسن در پنسیلوانیا، گفت: «اگر ما الان صد میلیون خرج کنیم ممکن است بتوانیم جلوی فجایعی که بیلیونها دلار خرج به همراه دارد را بگیریم.» اما درس بزرگتری در فوران ایجافجالاجوکول هست: زمین هنوز میتواند ما را غافلگیر کند. همچنان که تدارکات و گذراندن تعطیلات بین قارهای پیچیدهتر و بیشتر میشود یک حرکت کوچک از سمت زمین میتواند همه چیز را به هم بریزد و ما را دور از خانههایمان سرگردان کند.
برگرفته از مجلهی تایم
گزارش از دیردری ون دیک از نیویورک و آدام اسمیت از لندن
«مهردادپاکباز، آهنگساز و نوازنده گیتار مقیم اتریش، روز دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۸۹ در دانشگاه موسیقی و هنرهای نمایشی شهر وین، از رسالهی دکتری خود با عنوان «ساختارهای مایهگی (مدال) در موسیقی ایران و منابع دوران اولیه اسلامی» دفاع کرد و موفق به دریافت دکترای تئوری موسیقی با درجه ممتاز شد.»
«مهردادپاکباز» که دانشآموخته رشته نوازندگی گیتار دانشگاه موسیقی وین است، در سال ۱۳۵۲ در تهران متولد شد. وی یادگیری نوازندگی گیتار کلاسیک را از سن ۱۳ سالگی آغاز کرد و از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۳ به یادگیری تئوری موسیقی نزد «مهرانروحانی» پرداخت. «مهردادپاکباز» در سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۳ دانشجوی رشتهی نوازندگی گیتار در دانشگاه موسیقی و هنرهای نمایشی وین بود و با درجهی کارشناسی ارشد نوازندگی گیتار از آن دانشگاه فارغالتحصیل شد.
دکترمهردادپاکباز
وی همان سال با ورود به مقطع دکترای تئوری موسیقی، زیر نظر پروفسور دکتر «ورنر شولتسه» (Werner Schulze) از دانشگاه موسیقی و پروفسور دکتر «رودیگر لولکر» (Rüdiger Lohlker) از دانشکده شرقشناسی دانشگاه وین تحقیقات خود را در زمینه تحلیل ساختارهای مایهگی موسیقی ایرانی در ارتباط با اسلوبهای به جای مانده از رسالات کهن آغاز کرد.»
«مهردادپاکباز» در این زمینه خود میگوید:
«در این پایاننامه در طول این چهار سال، من سعی کردم تا در راستای دیدگاههای نظری نوین، موضوع تحلیل ساختارهای مایهگی در موسیقی ایران را در ارتباط با اسلوبهای برجای مانده از رسالات کهن قرار بدهم.»
با توجه به اینکه «ساختارمایهگی» در موسیقی ایرانی در کتابی به نام «نگرشی بر موسیقی ایرانی» توسط «داریوشطلایی»، ردیفدان و استاد تار و سهتار در سال ۱۳۷۲ مطرح شده بود و خود من در دورهی کارشناسی موسیقی دانشگاه تهران در درس موسیقیشرق «داریوشطلایی» حاضر بودم که در این زمینه تدریس میکرد، از «مهردادپاکباز» از شباهت نگاه او با نظریه «داریوشطلایی» میپرسم و او پاسخ میدهد:
«این ادامهی – در حقیقت – این نوع دیدگاه است که توسط افرادی مثل آقای «[داریوش] طلایی» و قبلتر از آن آقای «[مجید] کیانی» شروع شده و دقیقن همانجا که گفتم دیدگاههای نظری نوین، اینجا من مشخصن گروهی از محققین پیشرو را مد نظر دارم که کندوکاش در رسالات کهن را، نه تنها راهی در جهت بازیافتن هویت پنهان شده در موسیقی ایرانی میبینند، بلکه ضمن الهام از روشهای نظری قابل استخراج از این رسالات، مواد لازم را نیز برای تحلیل ساختارهای مایهگی پیدا میکنند.»
آهنگساز آلبوم «گفتوگو» در نظریهی خود از «مشخصهی ایرانی» در رسالاتی همچون کتاب «شفا» از «ابنسینا» سخن میگوید. از او خواستم تا برای شنوندگان رادیو کوچه در این زمینه بیشتر توضیح بدهد:
«ممکن است که برای شنوندگان جالب باشد که بدانند «ابراهیم» و «اصحاقموصلی» که اصالتن ایران بودند ولی در دربار «هارونالرشید» در قرن نهم [میلادی] زندگی میکردند، اینها مربوط میشوند به مکتب قدیم عرب. با وجود اینکه ایرانی هستند، ولی سبک نوازندگی آنها و زیباشناسیای که در [ساز] زدن آنها وجود داشته، نوعی خاصی است که میتوان از آن به عنوان موسیقی قدیم عرب اسم برد. در مقابل آن یک شاخهای دیگر وجود دارد [که] همان «اسکولاستیک» است که کارهای «الکندی» و «فارابی» را میتوانیم مثال بزنیم.
این مقایسه که انجام شده، یک سری بخشهای مشترک پیدا شده که یعنی موسیقی شاید جاهایی در ایران از گذشته این تشابهات را با موسیقی عربی داشته است. حالا کدام یک و کجا روی دیگری اثر داشته، نمیشود با وضوح گفت، ولی آنجاهایی که در همین کتاب «شفا» بخشهایی خیلی ویژه پیدا میشود که در گذشته نبوده یا اینکه پیداکردن تشابه آنها مشکل است، همان چیزهایی است که «اون رایت» (Owen Wright) با احتیاط میخواهد بگوید که اینها شاید ویژگیهای ایرانی است. مثلن در مبحث «جنس» یا «اجناس» که همان موضوع «دانگ»ها یا «تترآکورد»ها است، [«اون رایت»] این تشابهات را پیدا میکند و البته تفاوتهایی هم پیدا میکند که اینها در آثار گذشته وجود نداشته است. حالا اینها را شاید بتوان اسمش را گذاشت ویژهگیهای ایرانی.»
«مهردادپاکباز» در ادامه برای روشنشدن این ویژهگیها، نمونههایی از مفاهیم موسیقی قدیم ایران را مطرح میکند:
ویژهگیهای ایرانی [در موسیقی] بیشتر برمیگردد به مسایل فراموسیقی؛ یعنی مثلن مفهوم اعداد در رابطه با تعداد «مقام»ها.
«این در هشت «راه»ی که مکتب «ابراهیم» و «اصحاقموصلی» است، وجود داشته است. «خراداذبه» که یکی از نویسندگان قرن دهم [میلادی] است برای اولین باز اسم برده؛ یعنی گفته که هفت تا «راه» یا «راههای ملوکی»، راههایی که منظورش همان سبک «ساسانی» است [وجود داشته است]. بعضیها معتقداند که اصطلاح «راه» از سیستم قدیم موسیقی درباری «ساسانی» آمده و در سیستم بعدی که مکتب قدیم عرب است خودش را جاانداخته است. این ویژهگی ایرانی همان عدد هفت است، همانی که ادامهی آن را میتوانیم در سیستم «ردیف» امروزی (دستگاه) پیدا کنیم.»
من از تو روی نپیچم گرم بیازاری که خوش بود ز عزیزان تحمل خواری
به هر سلاح که خون مرا بخواهی ریخت حلال کردمت الا به تیغ بیزاری
تو در دل من از آن خوشتری و شیرینتر که من ترش بنشینم ز تلخ گفتاری
اگر دعات ارادت بود و گر دشنام بگوی از آن لب شیرین که شهد میباری
اگر به صید روی وحشی از تو نگریزد که در کمند تو راحت بود گرفتاری
گرم تو زهر دهی چون عسل بیاشامم به شرط آن که به دست رقیب نسپاری
تو میروی و مرا چشم و دل به جانب توست ولی چه سود که جانب نگه نمیداری
درازنای شب از چشم دردمندان پرس که هر چه پیش تو سهلست سهل پنداری
حکایت من و مجنون به یک دگر ماند نیافتیم و بمردیم در طلبکاری
بنال سعدی اگر چاره وصالت نیست که نیست چاره بیچارگان بجز زاری
ادبیات تطبیقی در دنیا رواج گستردهای یافته است. در بسیاری از کشورها به این گونه از ادبیات میپردازند. ۲۰۰ سال است که در غرب و ۵۰ سال است که در کشورهای دیگر، و از جمله ایران، ادبیات تطبیقی رواج پیدا کرده است. بعد از یاد گرفتن مباحث ادبی و شناخت مشاهیر، نقد ادبی پدید میآید و به دنبال آن ادبیات تطبیقی شکل میگیرد. از آغاز قرن چهارم آوازهی متنبی در کشورهای اسلامی پیچید. همان موقع هم که شهرت متنبی در شهر «حلب» و در زمان «سیفالدولهی حمدانی» گسترده شده بود، شاعران و ادیبان ایرانی او را میشناختند و از شعر او اثر پذیرفتند. اما این سخن به این معنا نیست که سخنوران ایرانی، متنبی را الگوی خود قرار داده باشند. متنبی تنها جرقهای در ادبیات ما زد، دیگران از جذابیتهای شعر او استفاده کردند و مسیر او را با شکوه بیشتر و موفقیت افزونتر ادامه دادند. در واقع او هیچگاه سرمشق شعر ایران نبوده است زیرا کاری که متنبی میکرد قابل مقایسه با ادبیات ایران نیست. شهرتی که او در نزد ادیبان ایرانی یافت بخاطر پندیات اوست.
در کتابهایی مانند «چهار مقاله»، «مرزبان نامه» و «تاریخ بیهقی» از ابیات حکمتآمیز او یاد شده است. از همین روست که «نظامی عروضی» خواندن شعر متنبی را از شرایط موفق شدن در کار دبیری میداند. به هر حال در آن زمان ادبیات عرب در میان ایرانیان نفوذ داشت و آوازهی شعر و حکمت متنبی نیز به ایران رسیده بود.
آن چه بازگو شد بخشی از سخنان دکتر «صادق عسکری» بود که در یکی دیگر از درسگفتارهای دربارهی سعدی در سخنرانیای تحت عنوان «مقایسه پند و حکمت از دیدگاه سعدی و متنبی» بیان شد.
دکتر عسکری در ادامهی سخنان خود عنوان کرد که هنگام مقایسه میان متنبی و سعدی پرسشهایی پیش میآید که باید به آنها پاسخ داد. از جمله این که چرا این دو شاعر به حکمت گرایش پیدا کردند؟ یا این که موضوعاتی که به آن پرداختهاند، از چه گونهای است و چه نصایحی را در اشعار خود آوردهاند؟ تاثیرپذیری آنها از فرهنگهای دیگر هم سوالی اساسی است. این که آیا از حکمت یونان اثر گرفتهاند یا خیر، سوال قابل طرحی است. از سویی دیگر باید دید که آیا فرهنگ غنی ایران پیش از اسلام تاثیری در شعر آنها داشته است؟ یا این که چه مقدار از سخنان حکمتآمیز آنها از اندیشههای زرتشت یا سخنان بوذرجمهر اثر گرفته است.
با طرح و پاسخ به این پرسشها میتوان آبشخورهای ذهنی متنبی و سعدی را یافت. اما پس از شناختن این آبشخورها باید دید که هدف آنها از بیان آن سخنان چه بوده است. آیا تنها سرودن اشعار زیبا را در نظر داشتهاند یا خواستهاند که مردمان را از مشکلات اخلاقی آگاه سازند؟ بررسی ساختار وزنی و لغوی کلام آنها هم موضوعی است که باید به آن توجه داشت و دید که آیا سخن متنبی و سعدی در این زمینه به هم شبیه است و در بکارگیری بلاغات ادبی، همسان هستند؟ اینها مباحث محوری است که بسیار قابل بحثاند و هنگام مقایسه آن متنبی و سعدی، توجه به آنها ضرورت دارد.
اوضاع و احوال روزگار سعدی و متنبی به گونهای بوده است که آنها به حکمت گرایش پیدا کردهاند. علاوه بر این که این دو شاعر تحت تاثیر فضای زمانهی خود بودهاند، انتشار فرهنگ یونانی و فارسی نیز در گرایش هر دو به سخنان حکیمانه تاثیر داشته است. میدانیم که در دورهی عباسیان، به ویژه در روزگار خلافت «مامون عباسی»، ادبیات غنی فارسی و نیز اندیشههای یونانی، در ادبیات عرب تاثیر گذاشت. گرایش شاعران عرب به حکمت نیز برخاسته از همین تاثیرات بود.
درست است که اندیشههای موعظهگرایانه، تحت تاثیر زمانه، در شعر سعدی و متنبی شکل میگیرد؛ اما یک چیز هست که حکمت آن دو را از هم جدا میکند. در زمان متنبی (اوایل قرن چهارم) پیروزیهای سیاسی اعراب و شکوفایی ادبیات عرب، باعث شد که احساس تفاخر و غرور و خودستایی در شاعران عرب و نیز در متنبی زنده شود. اما عصر سعدی کاملن با روزگار متنبی فرق داشت. زمان سعدی، زمان شکست بود و ایران به سبب حمله مغول اوضاع آشفتهای داشت. پس دیگر جایی برای خودستایی سعدی باقی نمیماند. در دورهی او جنگاوری و پیروزی وجود نداشت و روح یاس و ناامیدی بر مردم حاکم بود. از این جهت است که میبینیم سعدی از متنبی فاصله میگیرد. هر چه هست، آن خودستاییهای متنبی اثر گرفته از عصر و زمانهی او است و گرایش بیش از حد سعدی به تواضع و فروتنی، برخاسته از روحیات زمانهاش.
حکایتی که در سعدی نامی امروز خواهید شنید از باب «هشتم گلستان»، «در آداب صحبت» انتخاب شده است.
ده آدمی بر سفرهای بخورند و دو سگ بر مرداری با هم بسر نبرند. حریص با جهانی گرسنه است و قانع به نانی سیر. حکما گفتهاند توانگری به قناعت به از توانگری به بضاعت.
نعمت روی زمین پر نکند دیده تنگ روده تنگ به یک نان تهی پرگردد
بخود بر آتش دوزخ مکن تیز که شهوت آتشست از وی بپرهیز
همچنین موسیقی که در این برنامه خواهید شنید از آلبوم «عشق داند»، محصول سال ۱۳۵۹ به خوانندگی استاد «محمدرضا شجریان» و نوازندگی تار استاد «محمدرضا لطفی» در دستگاه ابوعطا انتخاب شده بود.
زمانی که در اردیبهشت ۸۳ «کیومرث صابری فومنی» دار فانی را وداع گفت، نمیتوانست تصورش را هم بکند که یک سال بعد شخصی به اسم «محمود احمدینژاد» و اطرافیانش در طنزسرایی روی دست نشریات گلآقا بلند شوند.
برخی حرفهای آقای احمدینژاد با آن که جدی است و در محافل و مجالس بسیار جدیتر مطرح میشود، اما بیشتر شبیه طنز است. یکی از آنها را گوش دهید.
آنچه در این بخش میآید فقط انتخابی از رادیو کوچه در بین رسانهها است و این رادیو دخل و تصرفی در آن ندارد.
تغییر برای برابری – سایتها را میگردیم، از لحظهای که خبر را شنیدهایم سایتها را به دنبال اسمت به دنبال نشانی از تو میگردیم که نشانی، کم پیداست، مثل رد پاهایت روی برف روزی که از خانه فرار کردی و ده ساله بودی که لابد توی برف گم میشدهاند یا روی سنگلاخ کوه یا زیر تابش آفتاب در دشت که نمیدانم چه فصلی بوده، فصل رفتنت را انگار اما رقم میزنند که تابستان باشد، میگردیم باز که نشانههایت را کنار هم بچینیم ببینیم محارب خدا چه شکلی بوده، چه کرده در کدام دادگاه به کدام نشانی، محاربهاش ثابت شده باز هم رد پایت گم شده، رد پایت حتا در دادگاه هم نیست که چند دقیقهای بیشتر مهمانش نبودهای که لابد محاربه از قیافهات میباریده و نیازی به اثبات نداشته. پدرت صدایش لرزیده وقتی که گفته تو موقع فرار سواد نداشتی، با دستهای کوچک ده سالهات کار خانه میکردی، مثل هزاران زن بینشانی دیگر، تو هم بینشان بودی، پینشان یافتن به کوه زدی یا چه؟ نمیدانم اما امروز هم که قرار گذاشتهاند تا طناب دار زندگی ۲۷ سالهات را پایان دهد هنوز نشانی از تو نیست.
هیچ کس وکیل تو نیست، آنکه بنا را بر ناپدید کردن تو از حیات گذاشته، نشانههایت را پاک کردهاند، اجازه ندادهاند حتا وکیلی که خواستهای دستش به پرونده تو برسد، هیچ ردپایی به تو نمیرسد، نوشتهاند فعالیت تبلیغی میکردهای، نوشتهاند در راه خانهات دستگیر شدهای وقتی میخواستی به روستایی در ماکو بروی، همانجا که روزی از آن گریختی، کجایی دختر؟ محاربهات با خدا بود یا با زندگی که در آن برایت نشانهای نبود، محاربهات با سرنوشتت بود؟ زندگیت ردپاهای شیرین را به خاطر میآورد، شیرین که ردپای آخرش در بهار جاودانه شد، شیرین که میخندد از درون قاب عکس.
ما میخواهیم که تو زنده بمانی، میخواهیم که نشانیهایت کامل شوند، میخواهیم نبرد تو با زندگی و سرنوشت زنانی که محکوم به بیسوادی بودند، برگ آخرش چوبهی دار نباشد، ما میخواهیم همه قوای زنانهات را به کار گیری، زنده بمان زینب، زنده بمان و به روستایت بازگرد، این بار نه در حکم زنی بیسواد و جارو به دست با کوهی از آرزوهای برآورده نشده، بازگرد با شیپور تغییر.
ما میخواهیم که تو زنده بمانی، ما میخواهیم که اعدامت نکنند، میخواهیم که تو و همهی زنان آن روستای کوچک دوباره امید به زندگی را احساس کنند، زینب ما با تو میمانیم تا آخرین لحظه، هرچند که دستمان خالی است و دلهایمان دل دل نتوانستن میکند، از همهی سازمانهای داخلی و بینالمللی حقوق بشری که جان دختر ۲۷ ساله برایشان مهم است، از قاضی آخر، آخری نفری که میتواند مانع مرگ تو شود، میخواهیم ما را در رسیدن به آرزویمان کمک کنند، ما میخواهیم که زنده بمانی زینب جلالیان.
محمد مهدی مفتح نماینده مجلس اعلام کرد که کمیسیون تلفیق برنامه پنجم توسعه به پیشنهاد دولت مبنی بر تهیه نشان ملی روحاله خمینی و علی خامنهای رای مثبت داد.
آقای مفتح گفته که این نشان به پدیدآورندگان آثار برتر علمی، فرهنگی، هنری و ادبی و چهرهها و شخصیتهای انقلاب و عدالتخواه در سراسر جهان اهدا خواهد شد.
این نماینده مجلس افزود که ماده ششم لایحه برنامه پنجم توسعه، دولت را مکلف کرده از پژوهشها و مطالعات بنیادین به منظور «برجسته کردن اندیشههای حضرت امام و مقام معظم رهبری» حمایت کند.
هشتم اردیبهشت ماه امسال نیز گروه صنعتی ایران خودرو اعلام کرده بود بنیادی به نام «تولید ملی، افتخار ملی» با هدف بزرگداشت روز «حماسه» حضور آیتاله علی خامنهای در این گروه صنعتی راهاندازی کرده است.
بنیانگذاران این بنیاد همچنین اعلام کردهاند که این اقدام «نشانهای از نهایت تعهد گروه صنعتی ایران خودرو به رهنمودهای مدبرانه و هدایت بخش حضرت آیتاله خامنهای است.»
این بنیاد قصد دارد هر ساله مراسمی در اولین روز سال کاری خود به پاس «نکوداشت عطر حضور مقام معظم رهبری» در ایران خودرو برگزار کند.
گروهی از محققان موسسه مهندسی زیستی و فنآوری نانو دانشگاه کویینزلند استرالیا نشان دادهاند که استفاده از یک نانوبرچسب برای رساندن واکسن به جای بهرهگیری از سوزن و سرنگ، پاسخ ایمنی مشابهی در بدن ایجاد کرده و در عین حال مصرف واکسن با استفاده از این روش جدید ۱۰۰ برابر کمتر است.
استفاده از این روش جدید بدون درد بوده و در آن نیازی به سرنگ نیست، بنابراین برای کودکان بسیار مناسب است.
پروفسور کندال که رهبری این پژوهش را بر عهده دارد، میگوید: «این نانوبرچسب سلولهای antigen-presenting خاصی را که در لایه نازکی درست در زیر پوست قرار دارند، هدف میگیرد. در نتیجه مصرف واکسن نسبت به زمانی که از سرنگ برای تزریق استفاده میشود، ۱۰۰ برابر کاهش یافته و همان پاسخ ایمنی در بدن ایجاد میشود.»
این نانوبرچسبها کوچکتر از یک تمبر پستی بوده و حاوی هزاران برجستگی کوچک هستند که به چشم دیده نمیشوند.
ژان پیر اسکالهته، رییس فدراسیون فوتبال فرانسه در پی نمایش ضعیف تیم ملی این کشور در رقابتهای جام جهانی و بحرانی که در فوتبال این کشور رخ داد، از سمت خود استعفا داد.
اختلافات درون گروهی در اردوی فرانسه در آفریقای جنوبی پس از اخراج نیکلا آنلکا از رختکن تیم ملی فرانسه در پی درگیری لفظی او با ریموند دومنک آغاز شد.
این استعفا در حالی صورت گرفته است که مقامات فرانسه رییس فدراسیون فوتبال این کشور را مقصر این بحران دانستهاند.
در بیانیهای که روز گذشته دوشنبه منتشر شد، اسکاله ته اعلام کرد که به پایان پنج سال حضورش در فدراسیون فوتبال فرانسه رسیده است و گفت که این وظیفه وی است که از سمت ریاست فدراسیون فوتبال فرانسه استعفا دهد
بیستوهشتمین جشنواره فیلم مونیخ امروز سهشنبه ۸ تیرماه طی مراسم ویژهای با اعطای جایزه CineMerit به عباس کیارستمی، از یک عمر دستاورد سینمایی این کارگردان تقدیر میکند.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران پیش از برگزاری این مراسم، فیلم «کپی برابر اصل» جدیدترین ساخته کیارستمی که برای اولینبار در جشنواره کن نمایش جهانی یافت، اکران خواهد شد.
امسال جشنواره فیلم مونیخ با نمایش شش فیلم از ساختههای کیارستمی، بخش مرور آثار این کارگردان برندهی نخل طلا را برگزار میکند. فیلمهای «پنج»، «طعم گیلاس»، «زیر درختان زیتون»، «ده»، «باد ما را خواهد برد» بههمراه «کپی برابر اصل» در این بخش برای تماشاگران بهروی پرده خواهد رفت.
لازم به یادآوری است وی تاکنون جوایز سینمایی متعددی از جشنوارههای معتبر جهانی کسب کرده است که از مهمترین آنها میتوان به نخل طلای جشنواره کن، هوگو طلایی جشنواره شیکاگو، یوزپلنگ افتخاری جشنواره لوکارنو، جایزه کوروساوا جشنواره شیکاگو و جایزه ویژه هیات داوران جشنواره ونیز نام برد.
زهرا رهنورد در پیامی با اشاره به خبرهایی که از حکم اعدام زینب جلالیان منتشر شده ضمن ابراز امیدواری به «شایعه» بودن این خبر خواستار «اندیشیدن» درباره حذف اعدام در ایران شده است.
خانم رهنورد در این پیام گفته است: «آیا خدا را خوش میآید و شایسته است یک زن را که مظهر رافت و لطافت درهستی و در هر ملتی است، نابود و از از صحنه روزگار حذف کرد؟ به خصوص که زینب یک دختر جوان است.»
وی در ادامه خواستار آن شده که به همه به ویژه زنان و جوانان فرصتهای جدیدی را در اختیار نهاده شود «تا بتوانند خود را و جایگاه خود را هم در نظام هستی وهم در نظامات سیاسی و اجتماعی بازیابند»
رهنورد افزوده است: «امروز بیش از دو سوم کشورهای جهان با این مجازات وداع کرده و مجازات دیگری جایگزین کرده اند. تجربه نشان داده است بسیاری از اعدام شدگان به ارشاد احتیاج داشتهاند اما اعدام دریافت کردهاند.»
وی در پایان پیام خود نوشته: «امید است که فقط این مجازات برای زینب جلالیان شایعه باشد وگرنه بیایید یک بار برای همیشه شمشیر را نه از رو ببندید و نه از زیر و به جای آن با لبخند پر محبت به روی ملت بنگرید.»
پس از گذشت یکهفته از دیدار رییسجمهوری روسیه «دیمیتری مدودف» از ایالات متحده، روز یکشنبه مقامات قضایی آمریکا از دستگیری ۱۰ متهم به جرم جاسوسی برای روسیه از آمریکا خبر دادند.
نیروی پلیس همچنین از پیگیری و ردیابی یک مظنون دیگر اطلاع داده است.
به گزارش روزنامه اسپانیاییزبان آمریکا بهنام الدیاریو، ۴ نفر از ۵ متهمی که روز گذشته دوشنبه به دادگاه ایالت متحده منتقل شدهاند قرار است پس از گرفتن وکیل تا ۱ جولای در انتظار جلسه اول دادگاه خود باشند.
جلسه دادگاه نفر دیگر بهنام «آنا چپمن» که مشخصات آن توسط پلیس کشف شده در تاریخ ۲۷ جولای اعلام شده است.
جلسه دادگاه پنج نفر دیگر از متهمین همین پرونده، دوشنبه هفته آینده اعلام خواهد شد.
سخنگوی سفارت روسیه با رد هرگونه ارتباط این افراد با دولت روسیه به خبرنگاران گفت: «برای کسب اطلاعات بیشتر و تعیین هویت این افراد با سفارت روسیه مذاکره کرده است.» وی از دادن هرگونه اطلاعات دیگر خودداری کرده است.
«غلامحسین الهام» عضو حقوقدان شورای نگهبان، تبعیت از دستورات ولیفقیه را نشانه بصیرت دانسته و گفته که قابل قبول نیست خواص جامعه امروز بصیرت نداشته باشند.
آقای الهام ادعا کرده است کسانیکه از راه ولایت منحرف شدهاند میدانند «بر حق» نیستند و عدم بصیرت خواص در سطوح عالی کشور در حقیقت نوعی جهتگیری انحرافی است. اظهارات این عضو شورای نگهبان در شرایطی ایراد میشود که «اکبر هاشمیرفسنجانی» رییس مجلس خبرگان رهبری اخیرن از آن دسته از مسوولان جمهوری که بصیرت را شعار و دروغ را درایت میدانند، انتقاد کرده بود.
شعار بصیرت برای نخستینبار با آغاز اعتراضها بهنتیجه انتخابات سال گذشته از سوی «آیتاله علی خامنهای» مطرح شد. آقای خامنهای مدعی است که جامعه ایران با آغاز این اعتراضها دچار فتنه شده و تنها با بصیرت است که میتوان این فتنه را خنثا کرد. خامنهای و هوادارانش معتقدند تبعیت محض از گفتههای وی نشانه بصیرت افراد در شرایط کنونی است.
غلامحسین الهام در بخش دیگری از اظهارات خود، وقف اموال دانشگاه آزاد را برخلاف اصول و مبانی مدنی عمومی کشور دانسته است. وی گفته که این اقدام در واقع کمک بهادامه حیات فتنه است.
گفتنی است اظهارات این عضو شورای نگهبان در شرایطی ایراد میشود که «اکبر هاشمیرفسنجانی» رییس مجلس خبرگان رهبری اخیرن از آن دسته از مسوولان جمهوری که بصیرت را شعار و دروغ را درایت میدانند، انتقاد کرده بود.
روسیه بهدلیل توقیف اقلام ارسالی برای نیروگاه اتمی بوشهر از سوی آلمان، به شورای امنیت سازمان ملل متحد شکایت کرد.
دیپلماتهای غربی در سازمان ملل اعلام کردند که نماینده روسیه در این سازمان، توقیف کالاهای ارسالی بهایران توسط آلمان را تخطی از قطعنامه شورای امنیت و عملی غیرقابل قبول خوانده است. روسیه پیش از این نارضایتی خود از توقیف فناوریهای ارسالی به ایران و بازجویی از افراد مرتبط با محمولههای ارسالی توسط دولت آلمان را بهاطلاع شورای امنیت رسانده بود. گمرک آلمان در ماه نوامبر سال ۲۰۰۹ و ژانویه سال ۲۰۱۰ میلادی، محمولههای ارسالی روسیه را بازرسی و رایانهها و ماشینآلات کنترل کیفیت که بهمقصد ایران بارگیری شده بود را توقیف کرد.
شورای امنیت سازمان ملل متحد، چهارشنبه ۹ ژوئن قطعنامهای را تصویب کرد که تحریمهای جدیدی علیه ایران بهخاطر امتناع تهران از توقف غنیسازی اورانیوم را در نظر گرفته است. این چهارمین قطعنامهای است که توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد بهخاطر تمایل نداشتن تهران در اجرای خواستههای جامعه جهانی مرتبط با برنامه هستهایاش صادر میشود. کنگره آمریکا نیز هفته پیش بهاعمال تحریمهای جدید یکجانبه علیه ایران رای موافق داد.
منابع حقوقبشری روز یکشنبه اعلام کردند حکم اعدام زینب جلالیان زندانی سیاسی کرد ایرانی برای اجرا بهحوزه اجرای احکام فرستاده شده است.
بهگزارش سازمان حقوقبشر کرد که مقر آن اروپا است، هفته گذشته پرونده «زینب جلالیان» فعال سیاسی کرد که بهاعدام محکوم شده، در اختیار اداره اجرای احکام قوهقضاییه ایران قرار گرفته است.
بر پایه این گزارش، زینب جلالیان از اهالی شهرستان ماکو، دو سال پیش بازداشت و بهاتهام محاربه و همکارى با پژاک در دادگاه بدوى محاکمه و بهاعدام محکوم شد. این حکم در دادگاه تجدیدنظر نیز تایید شد. بر اساس راى دادگاه، جلالیان بهدلیل عضویت در یکى از احزاب مخالف نظام و فعالیت تبلیغى مشمول محاربه شناخته و بهمرگ محکوم شده است. بنابر این گزارش، دادگاه رسیدگى بهاتهامات زینب جلالیان بدون حضور وکیل مدافع برگذار شده است.
پس از تایید حکم اعدام زینب جلالیان در دادگاه تجدیدنظر، پرونده او بهدیوان عالى کشور فرستاده شد، که در دیوان عالى نیز همان حکم تایید و بهدایره اجراى احکام فرستاده شده است. دستگاه قضایی ایران ماه گذشته ۵ نفر از زندانیان سیاسی که چهار نفر از آنها کرد بودند بهاتهام عضویت در گروههای مسلحانه در زندان اوین تهران اعدام کرد. این اعدامها با موجی از محکومیتهای بینالمللی و نهادهای حقوقبشری مواجه شد. پس از آن مناطق کردستان ایران شاهد اعتصاب سراسری بود.
«محمود احمدینژاد» در کنفرانس خبری خود در تهران هم از تنبیه و جریمه غرب سخن گفت و هم از آمادگی ایران برای مذاکره با گروه ۱+۵ خبر داد.
احمدینژاد گفت: «برای تنبیه کشورهای گروه ۱+۵ که مسیر گفتوگو را بر هم زدند و برای اینکه دیگر «رسم گفتوگو با دولتها را زیر پا نگذارند» ما هم مذاکره با گروه ۱+۵ را در پایان مردادماه انجام میدهیم.
رییس دولت پیشتر از شرطهای خود برای مذاکره سخن گفته بود و در کنفرانس خبری روز دوشنیه گفت: «باید مذاکرهکنندگان در مورد بمب اتمی اسراییل موضع بگیرند. ایران با کسانیکه با بمبهای اتمی اسراییل موافقند یکجور مذاکره میکند و با کسانیکه مخالف هستند جور دیگر.»
او یک شرط دیگر ایران را هم مشخصشدن دوستان و دشمنان بین مذاکرهکنندگان اعلام کرد: «باید مشخص شود که دنبال دوستی هستند یا دشمنی. ما با کسانیکه بهدنبال دوستی باشند یکجور مذاکره میکنیم و با آنها که دنبال دشمنی باشند جور دیگر.» بهعلاوه ایران میخواهد ترکیب گروه ۱+۵ نیز برای مذاکره تغییر کند. این ترکیب اعضای دایم شورای امنیت بهاضافه آلمان را در بر میگیرد.
احمدینژاد که سیاستش همواره بر مذاکره ناپذیربودن مسایل هستهای ایران استوار بوده بارها بر آمادگی ایران برای مذاکره تاکید کرد: «اظهاراتی که آقای سارکوزی مطرح کردند، درباره ادامه گفتوگو و موضوع تبادل بوده است. ما هم آماده هستیم در بحث تبادل، گفتوگوها را ادامه دهیم.»
«نیکولا سارکوزی» رییسجمهوری فرانسه چندی پیش گفته بود: «فرانسه حاضر است بدون درنگ در چارچوب گروه وین و ۱+۵ زیر نظر آژانس بینالمللی انرژی اتمی با ایران گفتوگو کند.» احمدینژاد همچنین با وجود اینکه پیشتر تصویب قطعنامه را باعث لغو بیانیه تهران دانسته بود در این نشست خبری آن را معتبر دانست و پایه گفتوگوهای آینده با کشورهای گروه ۱+۵ معرفی کرد. او گفت که بیانیه تهران اصلن بهدرخواست آمریکا تهیه شد. در واقع بیانیه تهران به خواست آقای اوباما تهیه شد و آنها که انتظار چنین حرکت منطقیای را نداشتند بهجای استقبال از بیانیه تهران بهسمت صدور قطعنامه رفتند.
هجدهمین روز مسابقات جامجهانی با دو پیروزی دنبال شد و تیمهای برزیل و هلند توانستند حریفانشان را شکست دهند.
تیم ملی فوتبال برزیل با پیروزی ۳ بر صفر مقابل شیلی به مرحله یک چهارم نهایی جام جهانی راه یافت.
در این دیدار که در ورزشگاه الیس پارک شهر ژوهانسبورگ برگزار شد، زردپوشان با ۳ گل حریف هم قارهای خود را مغلوب کردند.
در نیمه نخست برزیل عملکرد بهتری داشت و بارها صاحب ضربات کرنر شد و بالاخره ششمین ضربه کرنر به گل ختم شد و ژوان مدافع زردپوشان در دقیقه ۳۵ با ضربه سر دروازه شیلی را گشود.
بازی هجومی برزیل ادامه یافت و فابیانو در دقیقه ۳۸ روی پاس کاکا با دروازه بان شیلی تک به تک شد و گل دوم شاگردان دونگا را به ثمر رساند تا در جدول گلزنان سه گله شود.
برزیل در نیمه دوم نیز تیم برتر میدان بود و در دقیقه ۵۹ روبینیو سومین گل این تیم را از داخل محوطه جریمه به ثمر رساند.
هاوارد وب از انگلیس قضاوت این دیدار را برعهده داشت و به کاکا و رامیرز از برزیل و ویدال، فوئنتس و میلار از شیلی اخطار داد.
اما تیم ملی هلند نیز توانست راهی دور یک چهارم نهایی رقابتهای جام جهانی شود. در این دیدار که در ورزشگاه شهر دوربان و به داوری ماینکو از اسپانیا برگزار میشد،نارنجیپوشان توانستند با پیروزی دو بر یک برابر اسلواکی راهی یک چهارم نهایی رقابتها در آفریقای جنوبی بشوند.
هلند با گلهای وزلی اسنایدر و آرین روبن توانست دیگر نماینده اروپا در دور یک هشتم را کنار بزند. ویتک در دقیقه ۹۴ و از روی نقطه پنالتی تنها توانست یکی از گلهای زده هلند را جبران کند.
یک روز پس از انتشار خبر بازگشایی تالار مولوی و واگذاری مدیریت آن بهمدیر کل امور فرهنگی دانشگاه تهران، بیش از ۱۸۰ چهره فرهنگی با انتشار بیانیهای به پلمب این تالار اعتراض کردند.
در ابتدای این بیانیه که بهامضای اشخاصی چون «حمید سمندریان، رخشان بنیاعتماد، آتیلا پسیانی، بهرام بیضایی، اصغر فرهادی و رضا کیانیان» رسیده، آمده است که پلمب تالار مولوی از رسیدن فجایع جدید بهعرصه هنرهای نمایشی خبر میدهد.
در ادامه بیانیه امضاکنندگان پرسیدهاند: «بهموجب کدام قانون و بنا بر چه حقی و بهدستور کدام نهاد یا شخصی این مکان فرهنگی پلمب شده بود؟» آنها پرسیدهاند: «آیا دلشوره امکانات محدود سالنها، بودجه و هفتخوان ممیزی بس نبود که پلمب تالارها نیز بهآن اضافه شد؟» امضا کنندگان این بیانیه در پایان خواستار بررسی هرچه سریعتر «ابعاد غیرقانونی» پلمب تالار مولوی شدند.
تالار مولوی که مسوولیت آن تا پیش از بازگشایی مجدد در اختیار جهاد دانشگاهی بود، شامگاه ۳۱ خرداد ماه توسط ماموران انتظامات دانشگاه تهران در حالی پلمب شد که میزبان اجرای سه تاتر بود.
خبرگزاری مهر پنجشنبه هفته گذشته اعلام کرد که فعالیت این تالار با مدیریت جدید از سرگرفته شده، اما بسیاری از اهالی تاتر میگویند وضعیت این تالار همچنان نامعلوم است. با پلمب این تالار آنطور که خبرگزاری فارس گزارش کرده، برگزاری پنجمین جشنواره نمایشنامهخوانی مولوی نیز بهزمان دیگری موکول شده است.
«نعمتاله ترکی» معاون توسعه منابع انسانی و پشتیبانی استانداری تهران گفت که تا پایان تیرماه سال جاری هزار و هجده نفر از کارمندان دستگاههای اجرایی استان تهران بهاستانهای دیگر منتقل میشوند.
وی که در جمع خبرنگاران سخن میگفت، افزود: «طبق آماری که از طریق سایت معاون توسعه و سرمایه انسانی رییسجمهوری بهدست آمده است در فاز اول ۱۵ هزار نفر از طریق این سایت تقاضای انتقال به دیگر استانهای کشور را دادهاند.»
بهگفتهی آقای ترکی «این افراد به دو گروه ملی و استانی تقسیم شدهاند که گروه ملی شامل نیروهای وزارتخانهها و دستگاههای زیر مجموعه وزارتخانههای کشور است.» ترکی با بیان اینکه گروه استانی نیز مربوط بهکارمندان دستگاههای اجرایی استان تهران است، افزود: «از این ۱۵ هزار نفر متقاضی انتقال ۷ هزار نفر کارمندان دستگاههای اجرایی استان تهران هستند.»
گفتنی است پیشتر در پی طرح دولت ایران برای کمکردن جمعیت پایتخت این کشور، معاونت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی ریاستجمهوری ایران با ایجاد یک سایت اینترنتی ثبتنام از کارمندان متقاضی خروج از تهران را آغاز کرده بود.
روزنامه اقتصادی «امارات بیزنس» طی گزارشی با استناد بهمنابع دولتی اعلام کرد بانک مرکزی «امارات عربی متحد» بهنهادهای مالی این کشور دستور داده است که در راستای اجرای تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران ۴١ حساب بانکی متعلق بهایران را را مسدود کنند.
خبرگزاری فرانسه گزارش داده که این اقدام در چارچوب اجرای قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد برای تعلیق فعالیتهای هستهای تهران انجام شده است. این روزنامه افزوده است که بانک مرکزی امارات متحده عربی در بخشنامه خود بهبانکها و صرافیها و شرکتهای مالی و سرمایهگذاری، از آنها خواسته است عملیات بانکی با حسابهای مسدود شده را متوقف کنند.
هفتهی گذشته نیز امارات متحده عربی ۴۰ شرکت را بهدلیل نادیده گرفتن تحریمهای شورای امنیت از طریق صدور کالاهایی با کاربرد دوگانه به ایران تعطیل کرده بود. سهم مبادلات بازرگانی ایران با دوبی (یکی از ۷ امیرنشین امارات متحده عربی) سالانه حدود ۱۰ میلیارد دلار برآورد میشود که بیشتر آن واردات کالا بهایران است.
بیست و نهم ژوین برابر با زادروز «آنتوان دو سنتاگزوپری» است، او که در سال ۱۹۰۰ زاده شده بود، نویسنده و خلبان اهل فرانسه بود که در سال ۱۹۴۴ درگذشت. داستان «شازده کوچولو» او از مشهورترین آثارش است.
«آنتوان دو سنتاگزوپری»، در ۲۹ ژوین سال ۱۹۰۰ میلادی در شهر «لیون» به دنیا آمد. او فرزند سوم خانواده بود.
دوران کودکی او با یک برادر و دو خواهر در «سنموریس» که املاک مادربزرگش در آنجا بود سپری شد و دوره دبستان را به پایان رساند. در کودکی پدرش مرد و مادرش تربیت او را به عهده گرفت.
در آغاز دوره دبیرستان نزد یکی از استادان موسیقی به آموختن ویلن پرداخت. برای ادامه تحصیل به «سوییس» رفت. آنتوان در دوران تحصیل در دبستان و دانشکده، گاهی به نوشتن و شعر گفتن میپرداخت و اغلب نیز مورد تشویق و تقدیر دبیران و استادانش قرار میگرفت.
در ۲۱ سالگی، دو سال خدمت سربازی را به عنوان مکانیک در نیروی هوایی فرانسه مشغول به کار شد و در این دو سال فن خلبانی و مکانیک را فراگرفت، چنان که از هوانوردان خوب و زبردست ارتش فرانسه به شمار میرفت، پس از پایان خدمت نظام در ۲۳ سالگی به پاریس بازگشت و به مشاغل گوناگون پرداخت و در همین زمان بود که «نویسندگی» را آغاز کرد.
آنتوان جوان به دختری دل بسته بود که خانواده دختر به سبب زندگی نامنظم و پرحادثه هوایی با ازدواج آن دو مخالفت کردند. نشانهای از این عشق را در اولین اثرش به نام «پیک جنوب» میتوان دید.
او این نوشته را به وسیله پسر عمویش به چند تن از ادیبان و نویسندگان فرانسه نشان داد، و آنان بیش از حد انتظار تشویقش کردند. در همین اوان یکی از ناشران سرشناس پاریس قراردادی برای انتشار پیک جنوب و چند نوشته دیگر با او بست و آنگاه او به ارزش کار خود پی برد.
در سال ۱۹۲۷ برای انجام ماموریت به آمریکای جنوبی رفت و در آن جا وقت بیشتری برای پیگیری افکارش یافت. کتاب جالب او به نام «پرواز شبانه» که با مقدمهای از «آندره ژید» در ۱۹۳۱ انتشار یافت و موفقیت قابل ملاحظهای به دست آورد و آغاز شهرت آنتوان بود، حوادث داستان در آمریکای جنوبی میگذرد و نمودار خطرهایی است که خلبان در طی توفانی سهمگین با آن روبهرو میشود و همه کوشش خود را در راه انجام وظیفه به کار میبرد. این داستان برنده جایزه «فمینا» شد.
آنتوان در طی یکی از پروازهایش که با سمت خبرنگار جنگی به اسپانیا رفته بود، مجروح شد و ماهها در نیویورک دوران نقاهت را گذراند. در این دوره کتاب «زمین انسانها» را نوشت که در ۱۹۳۸ منتشر شد، زمین انسانها به دریافت جایزه بزرگ آکادمی «فرانسه» نایل آمد.
در سال ۱۹۳۰ بار دیگر به فرانسه بازگشت و در شهر «آگه» که مادر و خواهرش در آنجا اقامت داشتند، عروسی کرد. در سال ۱۹۳۵ با هواپیمای خود در کشورهای مدیترانهای سفر کرد و بیش از پیش با زیباییهای محیط آشنا شد.
پس از تسلیم کشور فرانسه به آلمان، او که به هنگام جنگ خلبان جنگی شده بود، پس از سقوط فرانسه، به آمریکا گریخت، و در سال ۱۹۴۲ حوادث زندگی خود را به صورت داستان «خلبان جنگ» منتشر کرد که گزارشی بود از ناامیدیها و واکنشهای روحی خلبانی در برابر خطرهای مرگ و اندیشهها و القای شهامت و پایداری.
در سال ۱۹۴۳ شاهکار آنتوان به نام «شازده کوچولو» انتشار یافت که حوادث شگفتانگیز آن با نکتههای دقیق و عمیق روانی همراه است. این کتاب یکی از مهمترین آثار او به شمار میرود که در قرن اخیر سومین کتاب پرخواننده جهان است.
این اثر از حادثهای واقعی، مایه گرفته که در دل شنهای «صحرای موریتانی» برای او روی داده است. خرابی دستگاه هواپیما خلبان را به فرود اجباری در دل آفریقا وا میدارد و از میان هزاران ساکن منطقه، پسربچهای با رفتار عجیب و غیرعادی خود جلب توجه میکند.
پسربچهای که هیچ به مردم اطراف خود شباهت ندارد و پرسشهایی را مطرح میکند که خود، موضوع داستان قرار میگیرد. شازده کوچولو از کتابهای کمنظیر برای کودکان و شاهکاری جاویدان است که در آن تصویرهای ذهنی با عمق فلسفی آمیخته است.
و اما آنتوان به هنگام گشایش جبهه دوم و پیاده شدن قوای متفقین در سواحل فرانسه، بار دیگر با درجه سرهنگی نیروی هوایی به فرانسه بازگشت. در۳۱ ژوییه ۱۹۴۴ برای پروازی اکتشافی برفراز فرانسه از جزیره «کرس» در «دریای مدیترانه» به پرواز درآمد، و پس از آن دیگر هیچگاه دیده نشد.
دلیل سقوط هواپیمایش مشخص نشد اما در اواخر قرن بیستم و پس از پیدا شدن لاشه هواپیما اینطور به نظر میرسد که سقوط هواپیما به دلیل نقص فنی بوده است.
چهار سال پس از مرگش کتاب «ارگ» از او انتشار یافت، این اثر شامل مجموعه یادداشتهایی است که او از تجربهها و اندیشههای زندگی خود بر جای گذارده است.
از او آثار بسیاری به جا مانده که پس از مرگش ارزش افسانهای یافت و در شمار پرخوانندهترین آثار قرار گرفت.
920 قمری – پس از روی کار آمدن «سلطانسلیم اول» رابطهی ایران و عثمانی رو بهتیرگی بیشتر نهاد. او بهسمت نواحی غربی ایران لشکرکشی کرد و در آنسال جنگ سختی در «چالدران» از نواحی ماکو بین شاه «اسماعیلصفوی» و سلطان سلیمعثمانی روی داد. شاه اسماعیل که قسمت اعظم قشونش در آسیای مرکزی مشغول جنگ با ازبکان بودند، تصمیم بهجنگ تدافعی گرفت، زیرا نیروهای عثمانی دو برابر قوای ایران بود. در ابتدای جنگ، پیروزی با سپاه ایران بود، ولی بهعلت کثرت نیروهای عثمانی، شکست بر ایران، مستولی شد و شاه اسماعیل صفوی مجبور بهعقبنشینی شد. پس از عقب نشستن سپاهیان صفوی، سلطان سلیم تبریز را اشغال کرد، ولی بهزودی بر اثر مقاومت ملی، مجبور شد تبریز و آذربایجان را تخلیه کند.
۱۳۱۸ خورشیدی – «سیدمحمد احصایی» از هنرمندان معاصر در عرصه خوشنویسی، گرافیک و نقاشی متولد شد. او فارغالتحصیل دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است و سالها در همین دانشکده و دانشکده هنر دانشگاهالزهرا تدریس کرده است. احصایی بیش از ۵۰ سال است که در حوزه خوشنویسی، نقاشی و گرافیک فعالیت میکند. او پایهگذار نقاشیخط در ایران است و با مجموعه نقاشیخطهای خود اعتباری جهانی یافته است.
۱۳۴۵ خورشیدی – در چنین روزی طی مراسمی قرارداد تاسیس کارخانه «فولادسازی اصفهان» میان ایران و شوروی امضا شد. این کارخانه که بعدها ظرفیت تولید آن افزایش یافت از سوی شوروی در اصفهان ساخته شده است.
۱۷۹۸ میلادی – «توماس مالتوس» اقتصاددان و کشیش انگلیسی ضمن انتشار رسالهای تحت عنوان «مساله جمعیت» اخطار کرد که اگر افزایش نفوس جهان با تولید مواد غذایی و سایر مایحتاج زندگانی متناسب و هماهنگ نباشد و متجاوز از منابع کرهزمین شود، دیری نخواهد گذشت که سعادت و رفاه بشر از او سلب خواهد شد و در آن شرایط مردم، مردگان متحرکی بیش نخواهند بود و از زندگانی خود لذت نخواهند برد. بهعلاوه، جمعیت بیحساب عامل فساد و بسیاری از مسایل اجتماعی و دشواریهای اقتصادی- سیاسی خواهد بود.
۱۹۰۰ میلادی – «آنتوان دو سنتاگزوپری» نویسنده و خلبان اهل فرانسه در شهر لیون بهدنیا آمد. آنتوان در دوران تحصیل در دبستان و دانشکده، گاهی ذوق و قریحه شاعری و نویسندگی خود را با نگاشتن و سرودن میآزمود و اغلب نیز مورد تشویق و تقدیر دبیران و استادانش قرار میگرفت. در ۱۹۴۳ شاهکار وی بهنام «شازده کوچولو» انتشار یافت که حوادث شگفتانگیز آن با نکتههای دقیق و عمیق روانی همراه است. شازده کوچولو یکی از مهمترین آثار اگزوپری بهشمار میرود که در قرن اخیر سومین کتاب پرخواننده جهان است.
۱۹۴۹ میلادی – در اجرای قانون «آپارتاید» در جمهوری فدرال آفریقایجنوبی، ازدواج زن و مرد از دو نژاد مختلف ممنوع شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر