-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ تیر ۵, شنبه

Posts from Khodnevis for 06/26/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



در حاشیه انتقاد تابناک از بالاترین


سایت منتسب به محسن رضایی، تابناک، با انتشار یک متن انتقادی با ذکر مطلبی از یک وبلاگ گمنام، عملا به سایت بالاترین و کاربرانش تاخته است.  هر چند ممکن است برخی از این انتقادات بر پایه برخی از واقعیت های جاری در فضای بالاترین باشد، اما در کل هدف این متن مغرضانه، تنها تخریب بالاترین به عنوان یکی از نام آشنا ترین سایت های اشتراک مطلب می‌باشد.

آنچه سبب گشت که سبزلینک به این متن انتقادی  غیرواقعی واکنش دهد، در وهله اول دفاع از یکی از پرمخاطب‌ترین سایت‌های اشتراک خبری است که نقش به سزایی در گردش اطلاعات در دنیای مجازی ایرانیان ایفا می‌نماید، بوده  و در وهله بعدی روشن کردن چند واقعیت تلخ پیرامون سایت‌های ایرانی که عمدتا وابسته به نهاد های قدرت در ایران هستند، می‌باشد.

در دفاع از بالاترین به این بسنده می‌کنیم که در این سایت کاربرانی از جنس مردم با دیدگاه‌هایی متفاوت از هر جناح و طیفی فعالیت دارند و می‌توان به خوبی پویایی تبادل افکار و تضارب آرا را در آن مشاهده کرد. کاربرانی از جنس مذهبی، طرفداران حکومت، سکولارها و … که بطور مشخصی در هیچ یک از سایت‌هایی از جنس تابناک مشاهده نمی‌کنید. سطح سانسور در سایت‌هایی چون تابناک به قدری می‌باشد که کوچک ترین کامنتی پیرامون مطلب، اگر از دایره تنگ نظرانه مدیریت آن خارج شود، به طور مسلم چیزی جز حذف شدن در انتظارش نخواهد بود. در سفارشی بودن اغلب نوشته‌های این سایت‌ها که دیگر چیزی نگوییم بهتر است، یک هیت تحریره معدود که باید سفارشات از بالا را تقریر نمایند و به آن شکل و شمایل یک مقاله دهند. نتیجه این تقریرات سفارسی، ذایقه حامیان این چنین سایت‌هایی را نیز آزار می‌دهد. این در حالی است که این سایت‌های وابسته به نهادهای قدرت، حتی بیشتر اوقات، از قامت یک رسانه حزبی و جناحی فرا می‌روند و تنها دست‌مایه تصفیه‌های درون گروهی نیز می‌شوند. آقایان که این همه به سایت بالاترین گیر داده‌اند، فقط اعلام کنند که برای یک روز حاضر هستند که نظرات کاربرانشان را بدون دخل و تصرف چاپ کنند، تا مشخص شود کسانی که مردمی بودن سایتی همچون بالاترین را به سخره می‌گیرند، چه میزان از مخاطبین‌شان، ترس ندارند؟!

از لحاظ تکنیکی و فن آوری، نیز حکایت تلخ دیگری بر این سایت‌ها  حاکم است. سایت‌هایی که به سرمایه‌های هنگفت دسته‌ها قدرت دست دارند و مبالغ هنگفتی نیز بابت تبلیغات از دستگاه‌های دولتی و خصوصی می‌گیرند، عملا از فن آوری‌های دهه پیشین برای تجهیز سایت هایشان بهره می‌گیرند و اگر دوپینگ فیلترینگ نبود که مردم تشنه خبر را بصورت کانالیزه به این سایت‌ها راهنمایی کند، شاید مخاطبین‌شان روزانه به اعداد سه رقمی هم نمی‌رسید.

و در پایان به سایت تابناک که مغرضانه بالاترین را یک جمع کاربر معدود شمرده است و ادعای ارسال دعوتنامه در ازای کارت شارژ ایرانسل را کرده است، اعلام می‌داریم که اگر به این انتقاداتشان واقعا اعتقاد دارند و فکر می‌کنند که چون عضویت در بالاترین برای هر کسی ممکن نیست! عضویت در سبزلینک برای هر کس با هر طرز فکری آزاد می‌باشد و هیچ گونه سانسوری در عقاید کاربران اعمال نمی‌شود.  پس از آنان دعوت می‌کنیم که دکمه ارسال مطالبشان به سبزلینک را در سایت‌شان فعال نمایند، تا مشخص شود که مطالبشان در سبزلینک چگونه توسط مردم استقبال می‌شود؟



 


پیشنهاد: میرحسین و کروبی به خانه اسانلو بروند

بدون تردید، دید و بازدیدهای اخیر با خانواده‌های زندانیان سیاسی و فعالان شناخته شده موجی احساسی در فضای مجازی بوجود آورده است. دیدار با خانواده محسن آرمین، میردامادی و خیلی‌های دیگر، نشان از تداوم همدلی با تاثیرگذاران حوزه سیاست دارد.

اما سال‌ها پیش از ایجاد جنبش سبز، کسانی مثل اسانلو سر بر آوردند که حاکمیت بشدت بر آنان تاخت.

اسانلو و دیگر رهبران صنفی زندانی معمولا در این موقعیت‌ها فراموش می‌شوند و انگار دید و بازدید با آنها هزینه‌ای اضافه بر رهبران سیاسی وارد می‌کند.

بعد از کاری که بر اعضای خانواده اسانلو آورده‌اند، شاید بد نباشد موسوی و کروبی با دیدار با ایشان، فشار بیشتری را متوجه حاکمان کنند.

شبکه‌های اجتماعی نیز می‌توانند با تاکید بیشتر روی این مقوله، نظرهای مختلف را به رهبران جنبش منتقل نمایند.


 


یک سال مقاومت، یک سال حماسه

 

به یاد جسارت، شهامت، ایمان و عشق تمام سبزهایی که فقط یک روبان سبز برایمان به یادگار گذاشتند و... راهی که نیمه تمام مانده است...


 


«روز»، حرفه‌ای نیست


آقای آرش بهمنی، مطلبی با عنوان «چه کسی مستقل است؟» نوشته و در آن به نوشته اخیرم در خودنویس با عنوان «روز، بی طرف نیست» نقدهایی کرده است. سعی می‌کنم در این مطلب به نقدهای آقای بهمنی پاسخ دهم.


۱- آقای بهمنی می‌نویسد: «محمدرضا نسب عبداللهی در مطلبی که برای خودنویس نوشته است، با افتخار اعلام کرده: روز مستقل نیست! من نمی دانم تعریف دوستان از استقلال چیست. اما اگر قرار باشد که با تعریف دوستان نگاه کنیم، اصولا هیچ آدم و نشریه‌ای در دنیا مستقل نیستند... دوستان لطف کنند نمونه‌ای - فقط یک نمونه - از استقلال رسانه‌ای در دنیا را به من نشان دهند. در کدام گزارش نیوزویک درباره جنگ با القاعده و طالبان، به بهانه بی‌طرفی از بن لادن پشتیبانی شده؟ در کدام مطلب آقای نسب عبداللهی از احمدی نژاد و خامنه‌ای در مقابل موسوی و کروبی دفاع شده؟ هر رسانه یا تعریفی برای خود دارد. خط مشی خاص خود را دارد، جامعه هدف خود را دارد و براساس آن استراتژی مورد نظر خود را دنبال می کند.»

پاسخ: عمده حرف من در مطلب مورد نقد آقای بهمنی، بحث درباره «بی طرفی» در انتشار خبر بود.


می پذیرم که در دنیا کمتر رسانه کاغذی را می‌توان یافت که در «خبر، مصاحبه و گزارش‌های خبری» بی طرفی را رعایت کند. اما در رسانه‌های آنلاین و تصویری من مشخصا «بی بی سی فارسی» را رسانه‌ای موفق در زمینه رعایت «بی طرفی،انصاف و دقت» می‌دانم.


در سایت و تلویزیون بی‌بی‌سی فارسی در هنگام پوشش خبرها، گزارش‌های خبری و مصاحبه‌ها؛ خبرنگاران «جانبدارانه» خبر نمی‌نویسند، «انصاف» را رعایت می‌کنند و تنها «روایت‌گر» ماجرا هستند.


البته این بدان معنا نیست که بی‌بی‌سی یک رسانه بدون دیدگاه و تحلیل است؛ که اساسا در هیچ جای دنیا چنین رسانه‌ای وجود ندارد. بلکه در این رسانه، تحلیل‌ها و دیدگاه‌ها درباره موضوعات خبری در قالب «خبر» به مخاطب منتقل نمی‌شود بلکه در قالب یادداشت و یا تحلیل به مخاطب منتقل می‌شود.


حرف من هم همین بود. علیرغم همه احترامی که باید برای خبرنگاران پرتلاش روزآنلاین قائل بود اما سردبیران آن، زمینه را برای پوشش بی‌طرفانه «خبر،مصاحبه و گزارش‌های خبری» فراهم نکرده‌اند و نتیجه آن شده است؛ انتخاب تیترهایی که بارمعنایی خاصی دارند، انتشار خبرهایی که در آن قضاوت خبرنگار آشکار است و مصاحبه‌هایی که مصاحبه‌گر خود به بخشی از ماجرا تبدیل شده است.


همان گونه که آقای بهمنی گفته هر رسانه تعریف خاص خود را دارد. عملکرد روزآنلاین نیز نشانگر تعریفش از روزنامه‌نگاری است.


روزآنلاین نشان داده که می‌خواهد خبرها «جانبدارانه» باشند و با «آمیخته شدن قضاوت خبرنگار با مصاحبه‌ها و خبرها» نیز مساله ای ندارد. خب این وضع نشان می‌دهد که روز، یک رسانه حرفه‌ای نیست چون تعریف رسانه حرفه‌ای با عملکرد روز تفاوت دارد. هنگامی می‌توان حرفه‌ای بود که به اسباب و لوازم ابتدایی آن یعنی رعایت «بی طرفی،انصاف و دقت» نیز پایبند بود.


روز به اصول حرفه‌ای پایبند نیست و بازتاب دهنده صدای بخشی از گروه‌های سیاسی است. این را می‌شود حتی در خبرها و مصاحبه‌ها نیز مشاهده کرد. البته این‌گونه عملکرد به معنای آن نیست که روز یک رسانه بی‌خاصیت است؛ نه، تعریفش از روزنامه‌نگاری این است و بر همین اساس نیز عمل می‌کند.


باز هم می‌گویم بین روزنامه کیهان و روز با وجود تفاوت در ماهیت کار، اما در «روش کار» تفاوت عمده‌ای وجود ندارد. کیهان خبرها را «جانبدارانه» می‌نویسد و روز هم اینچنین می‌کند. در کیهان خبرهای «بدون منبع» هم کار می‌شود؛ در روز هم موارد زیادی از خبرهای بدون منبع تاکنون کار شده است. در کیهان در هر خبری، «قضاوت» وجود دارد در روز هم از این قضاوت‌ها کم نیست. کیهان یک روزنامه حرفه‌ای نیست و روز هم حرفه‌ای نیست.


۲- آقای بهمنی در جایی دیگر نوشته:« نکته جالب آن است که آقای نسب عبداللهی به بهانه عدم اتشار کارتون نیک آهنگ می‌نویسد:"عملکرد روزآنلاین نیز اینگونه است، یعنی خبرنگاران آن برای پوشش خبرها، گزارش‌های خبری و مصاحبه‌ها به جای آنکه تنها روایت گر ماجرا باشند خود را به بخشی از ماجرا تبدیل می کنند".  نسب عزیز، سوالی از تو دارم. خود تو چند ماه پیش به خاطر عکسی به هشت ماه زندان محکوم شدی. چرا؟ مگر می‌شود خبری منتشر کرد و خود جزیی از آن نشد؟ مگر می‌شود گریه ها را شنید و با دردها زندگی کرد و جزیی از خبر نشد؟»


پاسخ: اشتباه نکنید، مقصود من از تبدیل شدن به بخشی از ماجرای خبر این است که خبرنگار در هنگام پوشش خبر نباید به بخشی از ماجرا تبدیل شود. اما آنچه که ممکن است به دلیل خبررسانی برای خبرنگار رخ دهد، به معنای تبدیل شدن خبرنگار به بخشی از ماجرا نیست. خبرنگار، خبری را پوشش می‌دهد. هر خبری هم واکنشی بر می‌انگیزد؛ این واکنش‌ها بدان معنا نیست که خبرنگار به بخشی از ماجرا تبدیل شده است.


هنگامی می‌توان گفت خبرنگار به بخشی از ماجرا تبدیل شده که مثلا در هنگام پوشش خبر یک تظاهرات بگوید که معترضان در میدان انقلاب با شور و هیجان وصف ناشدنی علیه دولت کودتا شعار«رای من رو پس بده» سر دادند. او با این نوع خبررسانی خود را به بخشی از ماجرا تبدیل کرده است. اگر خبرنگاری می‌خواهد حرفه‌ای عمل کند باید بگوید که معترضان به نتیجه انتخابات در میدان انقلاب علیه دولت شعار دادند.آن ها می گویند که در انتخابات تقلب شده است.از اینجا به بعد بر عهده مخاطب است که  قضاوت کند این تظاهرات شورانگیز بوده یا نه،دولت،دولت کودتاست یا نه.


۳- آقای بهمنی می‌گوید: «نسب می‌نویسد: انتشار کارتون قبلی و سپس حذف آن از روزآنلاین، سردبیران این روزنامه اینترنتی را به این نتیجه رسانده که کارتون دیگری در نقد رهبران جنبش سبز منتشر نکنند و از همین رو کارتون جدید آقای کوثر را چاپ نکرده‌اند. روزآنلاین می‌خواهد همچنان به خط قرمزهای گروه‌های سیاسی که هوادار آن‌هاست، وفادار بماند". متاسفانه این حرف‌ها دقیقا حرف احزابی چون کمونیست کارگری، مجاهدین خلق و سلطنت طلبان دو آتشه است. شما احتمالا روز را اصلا نمی‌خوانید و فقط از شنیده‌ها قضاوت می‌کنید. بد نیست نگاهی به آرشیو روز بیاندازید و بعد به همین راحتی انگ بزنید... نیکان حق دارد کارتون بکشد، آن را در وبلاگش یا خودنویس بگذارد و ... روز هم حق دارد براساس سیاست‌های خود آن را منتشر نکند. یعنی عدم انتشار به دلیل برخی سیاست ها نشانه آن است که یک نشریه دچار سانسور است؟»


پاسخ: آقای بهمنی به دلیل اینکه من گفته‌ام روز بر اساس خط قرمزهایش عمل می‌کند، گفته این حرف من شبیه حرف‌های احزابی مانند «کمونیست کارگری، مجاهدین خلق و سلطنت طلبان دو آتشه» است اما در جایی دیگر خود ایشان تایید می‌کند که روز، سیاست‌هایی دارد که بر اساس این سیاست‌ها حق دارد مطالب را برای انتشار انتخاب کند. باز تکرار می‌کنم که انتخاب مطالب در روز مانند همه رسانه‌ها بر اساس خط قرمزهایش است. اما دست کم در مورد کارتون نخست نیک آهنگ که میرحسین موسوی را در حال نوشتن بیانیه ۳۰۰ به تصویر کشیده بود، روز دست به سانسور زده است.


 


دور جدید تحریم‌ها؛ «ناقضان حقوق بشر» هم دچار مشکل می‌شوند

این طرح با هدف وارد کردن فشار بر جمهوری اسلامی برای تغییر در برنامه‌های اتمی این کشور تصویب شده و مشخصا بخش‌های انرژی و بانک‌داری ایران را هدف قرار داده و از جمله دامنه تحریم شرکت‌های سرمایه‌گذار در ایران، به ویژه در صنایع نفت و گاز این کشور، و تامین کنندگان تجهیزات محدود کننده آزادی اطلاع رسانی را گسترش می‌دهد.

کنگره آمریکا برای اولین بار صادرات و فروش «فرآورده های نفتی تصفیه شده» به ایران، شامل بنزین، گازوئیل و سوخت موتور جت را تحریم کرده است.

بر اساس این مصوبه، هر شرکتی که از طریق فروش «فرآورده های نفتی تصفیه شده» به ایران عوایدی معادل یک میلیون دلار یا بیشتر کسب کند و یا در طول یک سال به تدریج به فروش این فرآورده ها به ایران به ارزش بیش از پنج میلیون دلار مبادرت ورزد مشمول تحریم های آمریکا قرار می‌گیرد. چنین شرکت هایی اجازه فعالیت در بخش های مالی، بانکی یا بازارهای سهام آمریکا را نخواهند داشت.

بخش دیگری از این مصوبه به تحریم شرکت‌هایی اختصاص دارد که ابزار و تجهیزات قابل استفاده علیه آزادی اطلاع‌رسانی را هدف قرار داده و مواردی مانند فروش امکانات فیلترینگ اینترنت و شنود مکالمات و تماس‌های تلفنی را نام می‌برد.

قانون‌گذران آمریکا میزان جریمه نقدی اشخاصی را که تحریم ایران را نقض کنند از ده هزار دلار به یک میلیون دلار، و مجازات حبس برای چنین اقدامی را هم از حداکثر ده سال به حداکثر بیست سال افزایش داده‌اند.

کنگره آمریکا دولت باراک اوباما را موظف کرده است که ظرف نود روز پس از امضای این مصوبه، گزارشی را درباره روابط تجاری و نفتی ایران با کشورهای گروه بیست، که شامل کشورهای توسعه یافته‌ای مثل کانادا و بریتانیا و نیز کشورهای در حال توسعه مهم از جمله برزیل و هند است به کنگره ارائه کند.

کنگره همچنین اختیار مسدود کردن دارایی های دیپلمات‌های ایرانی و مقام‌ها یا شرکت‌های وابسته به سپاه پاسداران را به رییس جمهوری داده است.

قانونگذاران در بند ۱۰۵ طرح مصوب خود، رئیس جمهوری آمریکا را موظف کرده‌اند که حداکثر ظرف نود روز پس از امضای این مصوبه، طی گزارشی، اسامی مقام‌ها یا افرادی در ایران را که مسوول صدور دستور، اجرا یا هدایت اقداماتی در «نقض جدی حقوق بشر» پس از وقایع انتخابات خرداد ۸۸ ایران بوده‌اند به آگاهی کنگره برساند و در این زمینه، به گروه انصار حزب‌الله و بسیج اشاره کرده‌اند.

مصوبه کنگره ایالات متحده از دولت این کشور می‌خواهد که برای مقام‌های ایران که «ناقض جدی حقوق بشر» تشخیص داده می‌دهد ویزا صادر نکند و در صورت امکان، به مسدود کردن دارایی‌های آنها مبادرت ورزد. کنگره همچنین خواهان افزایش بودجه وزارت امور خارجه آمریکا برای اطلاع رسانی بیشتر درباره وضعیت حقوق بشر در ایران و به ویژه درباره وقایع پس از انتخابات خرداد ۸۸ شده است.


قراردادهای نفتی با سپاه

کنگره آمریکا در حالی طرح فروش فرآورده‌های نفتی به ایران را تصویب کرده است که هفته گذشته محمود احمدی‌نژاد در عسلویه، قراردادی را امضا کرد که از آن به عنوان «بزرگترين قرارداد تاريخ صنعت نفت كشور» یاد کرد. وی افزود:« امضاي همزمان قرارداد شش فاز پارس جنوبي در حقيقت يك اتفاق بزرگ در اقتصاد كشور است».

این قرارداد شامل طرح توسعه فازهاي باقيمانده پارس جنوبي شامل فازهاي ۱۳ و ۱۴، فاز ۱۹و فازهاي ۲۲، ۲۳ و ۲۴ است. محمود احمدی‌نژاد اعلام کرده است که این طرح در مدت ۳۵ ماه به اتمام خواهد رسید.

اين قرارداد عمليات توسعه ۶ فاز پارس جنوبي معادل ۸ فاز استاندارد را در بر مي‌گيرد. گفته می‌شود این قرارداد با کنسرسیومی ایرانی صورت گرفته است و امضای قرارداد با ترک تشریفات مناقصه صورت گرفته است. گفته می‌شود این شرکت ها، پیش از این نیز در این حوزه فعالیت هایی داشته اند.

این کنسرسیوم مرکب از وزارت نفت، سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران، شرکت دولتی پتروپاس و قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا سپاه پاسداران است. این در حالی است که  وكيلي، مدير عامل شركت نفت و گاز پارس، اعلام كرده است هيچكدام از شركت‌هاي طرف قرارداد نظامي نيستند.

آن گونه که خبرگزای ایلنا در گزارشی آورده است، قرارداد طرح توسعه فازهاي ۱۳ و ۱۴ پارس جنوبي براي توليد روزانه ۵۰ ميليون مترمكعب گاز و تأمين خوراك پروژه پرشين «ال.ان.جي» با حجم سرمايه‌گذاري حدود پنج ميليارد دلار با مشاركت شركت‌هاي مهندسي و ساختمان صنايع نفت (OIEC)، مهندسي و ساخت تأسيسات دريايي ايران (IOEC)، صدرا و با مديريت سازمان گسترش و نوسازي صنايع ايران (IDRO) امضا شد.

قرار بود قرارداد فازهای ۱۳ و ۱۴ میدان گازی پارس جنوبی با شرکت‌های رویال داچ شل و شرکت اسپانیایی رپسول امضا شود اما این شرکت‌ها به خاطر قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران، از سرمایه‌گذاری در این طرح‌ها خودداری کردند.

همچنين طرح توسعه فاز ۱۹ پارس جنوبي براي توليد روزانه ۵۰ ميليون مترمكعب گاز با سرمايه‌گذاري حدود پنج ميليارد دلار با شركت پتروپارس به امضا رسيد؛ قرارداد فاز ۱۹ به جاي فازهاي ۲۷ و ۲۸ پارس جنوبي به امضا رسيد.

طرح توسعه فازهاي ۲۲، ۲۳ و ۲۴ پارس جنوبي نيز براي توليد روزانه ۴۰ ميليون مترمكعب گاز با پيش‌بيني حجم سرمايه‌گذاري حدود پنج ميليارد دلار با كنسرسيومي از شركت‌هاي مهندسي و ساختمان صنايع نفت (OIEC)، مهندسي و ساخت تأسيسات دريايي ايران (IOEC)، صدرا با مديريت قرارگاه سازندگي خاتم‌الانبياء امضا شد. بخش خشكي اين پروژه را شركت «سپانير» اجرا مي‌كند. هزينه اعلام شده طرح توسعه سه فاز ۲۲ تا ۲۴ پارس جنوبی، مطابق برآورد های اوليه ۷ ميليارد دلار اعلام شده است. قرارد طرح توسعه این سه فاز پیش از این به «ترکیه» واگذار شده بود که اکنون به سپاه پاسداران واگذار شده است. سپاه پاسداران برای اجرای طرح توسعه این سه فاز، خواستار برداشت «یک میلیارد دلار» از صندوق ذخیره ارزی، برای ایجاد «آمادگی» شده است.

قرارگاه خاتم‌الانبیا هم اکنون اجرای چند فاز از پارس جنوبی از جمله فازهای ۱۵ و ۱۶ را بر عهده دارد، ولی به دلیل آن چه از سوی سردار رستم قاسمی فرمانده این قرارگاه «مشکلات مالی» عنوان شده، پیشرفت این فازها دچار تأخیر بوده و نزدیک به شش هزار کارگر در فازهای ۱۵ و ۱۶ این پروژه بیکار شده‌اند. طرح توسعه این دو فاز اکنون سه سال از برنامه زمان بندی شده خود، عقب تر است.

واگذاری قسمت هایی از این قرارداد به قرارگاه خاتم الانبیا با وجود آن صورت می‌گیرد که به دلیل تحریم های اعمال شده علیه سپاه پاسداران، «بازوی مهندسی سپاه» نمی‌تواند از همکاری‌های فنی یا مالی شرکت‌ها و موسسات اروپایی و آمریکایی بهره مند شود.

از سوی دیگر تعيين زمان ۳۵ ماه براي اتمام عمليات فازهاي جديد در حالي صورت گرفته است كه پيش از اين هيچ گاه چنين ركورد زماني در توسعه فازها به دست نيامده است. كمترين زماني كه براي توسعه فازهاي پارس جنوبي سپري شده است مربوط به فاز ۴ و ۵ است كه توسط شركت ايتاليايي اني در  ۵۴ ماه توسعه يافت و به توليد رسيد. عمليات توسعه فازيك پارس جنوبي در بهمن ماه سال ۱۳۷۶ آغاز شد و در آبان ماه سال ۱۳۸۳ به پايان رسيد .كار توسعه فازهاي ۲ و ۳ نيز كه توسط توتال و پتروپارس و گازپروم صورت گرفت در مهر ۱۳۷۶ كليد خورد و در سال ۱۳۸۱ پايان يافت . همچنين فاز ۴ و ۵ سال ۱۳۷۹ توسط اني، پتروپارس و نيكو آغاز شد و فروردين ۱۳۸۴ به بهره برداري رسيد . فاز ۹ و ۱۰ نيز شهريور ۱۳۸۱ آغاز شد و در اسفند ۱۳۸۷ به بهره برداري رسيد اما هنوز حتي در سايت شركت نفت و گاز پارس به عنوان طرح در حال اتمام معرفي شده است.  ميزان پيشرفت فيزيكي فازهاي ۶، ۷ و ۸ در زمان اتمام دوره كاري زنگنه و تحويل وزارت نفت ۶۵ درصد گزارش شده بود و ميزان پيشرفت فيزيكي فازهاي ۹ و ۱۰ نيز ۲۶ درصد بوده است. عمليات توسعه اين فازها در دولت نهم به پايان رسيد.

این آمارها نشان مي‌دهد گذشته از تجربه‌اي كه در اجراي فازهاي پارس جنوبي و مدت زمان آن در دست است، ‌ميزان پيشرفت فيزيكي عمليات توسعه فازهاي ۱۴ و ۱۵ حدود ۴۰ درصد، فازهاي ۱۷ و ۱۸حدود ۳۵ درصد و فاز ۱۲ كه عمليات توسعه آن برابر با سه فاز است ۱۵ درصد برآورد شده است. به اين ترتيب اجرايي كردن قراردادهايي كه در پايان دوره دولت هشتم منعقد شده و عمليات توسعه آن به دولت جديد منتقل شده است چندان اميدوار كننده و مثبت نيست چرا كه در طول پنج سال پيشرفت اندكي در اين حوزه حاصل شده است.


 


 


نیشن: «آدم‌ربایی کوهنوردان توسط ایران»


هفته‌نامه «نیشن» می‌نویسد که پس از «بررسی‌های پنج ماهه و گفت‌وگو با دو شاهد عینی» به این نتیجه رسیده است. این هفته‌نامه می‌نویسد که نظامیان ایران پس از مشاهده سه کوهنورد آمریکایی در نزدیکی نوار مرزی، وارد خاک عراق شده و آن‌ها را به اسارت گرفتند.

«نیشن» به نقل از دو شاهد عینی که خواسته‌اند نام‌اشان فاش نشود گفته است نیروی انتظامی جمهوری اسلامی با مشاهده این سه کوهنورد که ظاهری غربی داشتند، پس از تهدید و شلیک تیرهوایی وارد خاک عراق شده و آنان را بازداشت کرده است.

این منابع گفته‌اند سرهنگ «هیوا تاب» فرمانده اطلاعات سپاه کردستان، که احتمالا دستور بازداشت این سه نفر را صادر کرده و سپس دستور انتقال این سه کوهنورد به مریوان و سپس تهران را داد، خود در پاییز سال گذشته به اتهام قتل پسر مصطفی شیرزادی امام جمعه مریوان دستگیر شد. دیگر اتهامات این فرد، بنابر اعلام هفته‌نامه «نیشن»، قاچاق و آدم‌ربایی ذکر شده است.

بستگان این سه کوهنورد از تحقیقات نشریه «نیشن» تشکر کرده و گفته‌اند شین، سارا و جاش همواره گفته‌اند که به هیچ وجه قصد ورود به خاک ایران را نداشته‌اند.

خانواده این سه کوهنورد آمریکایی در بیانیه‌ای از قوه قضائیه ایران خواسته‌اند یا این سه تن را به سرعت آزاد کند و یا به آنها اجازه دهد در دادگاهی عادلانه و علنی به اتهام‌های خود پاسخ دهند.



 


موسوی و قداستی که فرو می‌ریزد

اگر یک سال پیش در چنین روزهایی میرحسین موسوی دراوج محبوبیت درمیان طرفداران جنبش سبز بود، اگر بیانیه‌ها و گزارش‌های مربوط با دیدارهای وی به سرعت درسایت‌های اجتماعی منتشر می‌شد و انتشار کاریکاتور از او توهین به مقدسات تلقی می‌شد، ممکن است درآینده چنین نباشد. عملکرد موسوی به خصوص دررابطه با راهپیمایی ۲۲ خرداد چه بسا برای بسیاری از طرفدارانش نیز خوشایند نبود. موسوی دربرهه‌ای از زمان معبود جوانان و روشنفکران ما شد و به همان راهی رفت که خمینی در زمان انقلاب و خاتمی دردوران اصلاحات رفتند. یعنی به طور خیلی ساده قادر نبود و البته هنوز هم نیست انتظارات طرفداران را برآورده کند.

درحال حاضر تنها کاری که از آقای موسوی برمی‌آید این است که بیانیه صادر کند و به دید وبازدید برود. آقای موسوی و همراهان هیچ راه حل عملی برای برون رفت از بحران فعلی ارائه نمی‌دهند چون کاری از دستشان ساخته نیست. همان روز که خامنه‌ای در مراسم سالگرد درگذشت خمینی مساله «اعدام همراهان امام» را مطرح کرد موسوی پیام را به خوبی دریافت کرد. به راستی جمهوری اسلامی اگر اوضاع وخیم‌تر می‌شد می‌توانست موسوی را دستگیر و حتی اعدام نیز بنماید. مگر این همه از مردم عادی و مخالفان در زندان‌ها و خیابان‌ها کشته شدند چه اتفاقی افتاد؟

موسوی به خوبی فهمید درکجای کار ایستاده است و خیلی محترمانه کنار کشید ولی به ظاهر خودش را با بیانیه‌ها و دیدارها درصحنه نگه داشت تا لااقل از اعتبار نیافتد. کمی بردبار باشیم و اجازه دهیم زمان به پیش برود .خواهیم دید با گذشت زمان آرام آرام تابوی انتقاد از موسوی درست مانند خمینی و خاتمی شکسته خواهد شد و روشنفکران و مفسران که تا دیروز موسوی را قبله آمال خود و بهترین فرد برای رهبری جنبش سبز می‌دانستند زبان به انتقاد خواهند گشود. اتفاقا این روزها نشانه‌های اندکی از این موج انتقاد را در رسانه‌ها می‌توانید مشاهده کنید که آرام آرام عملکرد موسوی را به زیر سوال می‌برند. این انتقادها به مردم عادی نیز خواهد رسید و وقتی برحجم انتقادات افزدوده شود دیگر موج سابق که طرفدار افراطی موسوی بود رانیز پشت سر خواهد گذاشت. آن روز دیگر موسوی قداستی نخواهد داشت که بخواهیم به خاطرش نگران باشیم و خودمان را سانسور کنیم . آن روز احتمالا دیگر هاله نور و قداستی که اطراف موسوی را فراگرفته فروخواهد ریخت تا یکبار دیگر شاهد شکست تفکر اشتباه «بت سازی و مقدس تراشی» باشیم.


 


درگیری با گشت ارشاد در رشت

 یه مامور که سوار الگانس پلیس بود از ماشین پایین اومد و با باتوم به مادر اون دختر ضرباتی رو زد که این امر با واکنش غیر قابل تصور مردم روبرو شد. اول مردم با "هو" کردن اعتراض خودشون رو نشون دادند، ۳۰ ثانیه نگذشته بود که مردم به سمت ماشین الگانس و گشت ارشاد حمله ور شدند و مامورها فرار کردند مردم با خُرد کردن شیشه الگانس و حمله با اونا باعث ترس مامور ها شدند به صورتی که دیگه جرات نکردند در محل بمونند.

تا به حال توی مطهری چنین جمعیتی ندیده بودم(از چهار راه میکاییل تا صیقلان پر از مردم معترض بود). این وضعیت تا چندین دقیقه ادامه داشت تا اینکه گارد ویژه با گاز اشک آور و باتوم وارد عمل شد و ظاهرا فردی که باعث شکسته شدن شدن بنز پلیس شد دستگیر شد.

 

 


 


مجلسی که در راس امور بود ...

اي کاش سران حکومت اسلامي ايران به جاي تدوين قوانيني براي زدودن علوم انساني و جايگزيني علوم اسلامي با آن، گذاردن چند واحد تاريخ براي خود و هم قطارانشان را اجباري مي‌کردند تا شايد فرجي حاصل مي‌شد و از خيل اشتباهات عظيمي که مستبدان سابق انجام دادند و با آن  کبکبه و دبدبه‌اي که براي خود درست کرده بودند و در نهايت جز سرنگوني برايشان چيز ديگري نداشت درس کوچکي مي‌گرفتند، نگاهي به گذشته نه چندان دور بياندازيم خود گواه بر تکرار تمام آنچه حاکمان سابق مرتکب شدند توسط حاکميت فعلي است و چه بسا در بسياري از موارد هيچ‌گاه حجم جنایت‌هایی که در این ۳۰ سال انجام شد درصد کوچکی از آن هرگز دیده نشده بود.

تا بوده یادمان می‌آید که از مجلس بعنوان یکی از مهم‌ترین ارکان مملکت نام برده می‌شده، در آن سال‌ها هم که مرحوم مدرس شاید تنها کسی بود که دست نشانده‌ی حکومت نبود، اکثر قوانین مهم در همان مجلس فرمایشی تصویب می‌شد، کمی بعد‌تر که انقلاب پنجاه و هفت روی داد، شخص  «امام خمینی» از مجلس  به عنوان موضوعی که باید در راس امور باشد یاد می‌کرد و البته شاید کمتر کسی فکر می‌کرد انقلابی که برای رهایی از چنگال استبداد انجام شده بود سرانجامش این مجلس بی در و پیکری  باشد، قرار بود مجلس در راس امور باشد ولی وقتی شورای نگهبان خودسرانه مهره چینی می‌کند چه انتظار دیگری می‌توان از مجلس داشت؟ انتظار خیلی زیادی است که فکر کنیم اینان نمایندگان واقعی مردمند و نه دولت!

هنوز ماجرای امضاهای تقلبی  در محکومیت میر حسین و کروبی فراموش نشده بود که این بار نوبت به داستان دانشگاه آزاد رسید، هنوز از یادمان نرفته صحبت‌های احمدی‌نژاد در مورد هزینه  دانشگاه آزاد، نبردی که از ۵ سال پیش بر سر تصاحب دانشگاه آزاد آغاز شده و همچنان ادامه دارد، پس از کش و قوس‌های فراوان به مجلس کشیده شد و لاریجانی با قرائت نظر رهبری مبنی بر توجه مجلس به مصوبه‌های شورای عالی انقلاب فرهنگی، این مصوبه را به رای گذاشت اما مجلسیان رای منفی دادند، و این رای منفی که به مذاق دولت و طرفداران افراطی‌اش خوش نیامد و منجر به تجمع مهندسی شده جمعیتی در کنار ورودی مجلس شد و گویا تهدید به توپ بستن مجلس هم کردند، دو روز بعد در کمال ناباوری مجلس رای منفی خود را پس گرفته  رای به آنچه مخالفان خواستار آن بودند دادند!

واقعیت بسیار تلخی که در جریان است بسیار دردناک‌تر از آن است که تنها شاهدش هستیم و حالا شاید بهتر درک کنیم  آن روزی که شورای نگهبان غربالش پذیرای هرکسی نبود، اما  دیر نیست زمانی که خود برگه‌ی سیاهی از تاریخ شوند و شاید عبرتی برای آیندگان که استبداد هیچ وقت در هیچ نقطه ای دوام نخواهد داشت.


 


نامه شیوا نظر آهاری به پدرش: پدر تو یادم دادی نشکنم

روز مادر که نبودم تا دستان مادرم را بوسه زنم و اینک در روز تو هم نیستم پدر.

یک روز در تمام طول سال برای تو پدر!... گریه کن! اشک‌هایت تمام غم‌های این روزگار را با خود خواهد برد! گریه کن بی‌قرارم باش....بگذار گریه‌هایت در حجم تنهایی‌های من فرو بریزد و غوطه‌ور کند در میان تمام جرم‌های ناکرده‌ام.

گریه کن پدر! دردها را بیرون بریز حق داری. آخر چند ماه است که می‌دانی من نخوابیده‌ام در اتاق کناری.

چند ماه است که بی‌خبری از سرنوشت دردانه دخترت حالا نوبت توست و من نیستم دوباره... اما بگذار بگویم پدر در میان تمام این مقاومت‌ها هنوز دست‌هایم دست‌های تو را کم دارد. هنوز شانه هایم شانه‌هایت را می‌خواهد پدر. هرچند که بزرگ شده باشم هرچند حالا‌ در زندانی به نام اوین مشق مقاومت کنم. هرچند محکم شده باشم اما هنوز هم وقتی نیستی شانه‌هایم انگار چیزی کم دارد.

پدر هنوز وقتی از خیابان رد می‌شوم دست‌هایم دست‌های تو را طلب می‌کند تا نکند که ناگهان ماشینی برزمینم زند.

تو نیستی پدر تا تکیه کنم برتو! تو نیستی تا دستم را بگیری و من دستم را هر روز صبح به دیوار می‌گریم و به اراده‌ام تکیه می‌زنم.

تو یادم دادی که نشکنم، تو ایستادگی را در حرف ها و قصه‌هایت برایم معنا کردی. تو گفتی پدر که ظلم رفتنی است و آنچه می‌ماند حدیث آدم های خوب است.

من نخواستم که اینجا باشم، تو یادم دادی پدر و حالا من هر روز کلامت را مرور می‌کنم تا نکند اینهمه تنهایی و سکوت از پا درم بیاورد.

گریه کن پدر نه برای من برای سرزمینی که بهترین فرزندانش را روانه زندان می‌کند اما استوار بمان پدر شانه‌های من ستبری شانه‌هایت را می‌خواهد مبادا کمرت خم شود که آنوقت چیزی ندارم تا بر آن تکیه کنم. استوار بمان پدر.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته