-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ مرداد ۱۵, شنبه

Latest Posts from Iran Dar Jahan for 08/06/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



محمد فیروزیان (یادداشت وارده/میهمان):

این نوشتار کمی از بحث های روزنامه ای پیرامون سیر تحولات در ایران و منطقه فراتر رفته تا شاید تلنگوری دوباره بزند به همه صاحبان اندیشه و قلم و فعالان عرصه سیاست که گفتمان انتقادی و تحلیلی مشترکی را پیرامون یک ضرورت- صلح- دنبال کنند تا بستری برای دست یافتن به منفعت فراگیر تر و مصلحت ساختاری و پایدار برای همه در ایران و جهان فراهم گردد. نگارنده به خوبی می داند که تعارضات و اختلافات، گروه بندی ها و جبهه گیری ها در فضای سیاسی- اجتماعی ایران و تا حدودی سطحی تر در روند تحولات منطقه تا چه حد عینی، جدی و حقیقی است؛ و اینکه این چالش ها مهم، ضروری و آینده ساز است. اما بی توجهی و سهل انگاری در اندیشیدن و پرداختن به این ضرورت مشترک در فضای تعمق فلسفی و تعامل فکری ایرانی نه تنها گذار تحول را در ایران در بطن خود منزوی می سازد که چه بسا ریسک واگرایی عصبی و دوری جویی احساسی را در میان کنشگران سیاسی و حزبی بالا برده که این خود مانع به ثمر رسیدن تحولی مفید و ماندگار در راستای مصالح مردم ما و نوع انسان خوهد شد. نویسنده از سال ۱۳۸۲ به محض بازگشت به وطن اهمیت پرداختن به بحث صلح را در لجنه های سیاسی و حلقه های دانشگاهی کشور به گونه ای آکادمیک و سیستماتیک، به دوستان سیاسی و دانشگاهی همیشه یادآوری می کرد.

اگر چه ایران کشور بزرگی از نقطه نظر جغرافیایی، اقتصادی و دانش و فن آوری به شمار نمی آید؛ قدرت های بزرگ در طول تاریخ معاصر نه تنها به دارایی های ایران که به محیط جغرافیایی آن توجه ویژه داشته اند. نقش کهن این کشور در بارور کردن تمدن شرقی و ظرفیت بالقوه بزرگ تاریخ سازی آن در زمان کنونی، این دولت- ملت را همچنان در جایگاهی ویژه برای دوست و دشمن قرار داده است. پتانسیل شایسته ایران در شکل دادن به مسیر تحولات در سطح منطقه ای پهناور که به نوعی شریان اقتصاد و ضربان ثبات و امنیت جهان بدان بسته است؛ ناگزیر ذهن رهبران و سیاستمداران بزرگ دنیا را به ایران به عنوان کشوری که قابلیت دارد نقطه تلاقی تحولات خاورمیانه نو و یکی از مراکز ثقل چالش و یا کنش بین شرق و غرب باشد؛ مشغول داشته است. این در حالی است که این کشور دست کم سه کشور بزرگ تأثیر گذار را در نزدیکی مرزهای خود دارد- روسیه، هند و چین. ایران تا حدود زیادی قادر است به اشکال مختلف منافع و حساسیت های این سه قدرت منطقه ای و فرامنطقه ای را تقویت، تحکیم، تهدید و یا تحریک کند. گذشته از این سه کشور مهم مجاور، ایران 15 همسایه کوچک و بزرگ از سوی زمین و دریا دارد که بیشتر آنها به گونه ای نبض بخشی از دنیا را در کف خود دارند. مراکز انرژی و سرمایه گذاری های جاه طلبانه در فراسوی شمال و جنوب ایران، کانون های خطر و بحران و هسته های تهدیدگر صلح جهانی در مرزهای شرق و غرب این کشور بر کسی پوشیده نیست. آیا در این شرایط ایران باید و یا می تواند تنها یک جزیره ثبات باشد و یا شایسته است فراتر از آن پل دوستی و آشتی شود؟ چگونه ایران که نا خواسته در کانون خیر و شر تحولات منطقه ای چنین حساس قرار گرفته، می تواند بحران را به امکان تبدیل سازد؟ این پرسشی است که در سیاق اندیشه و سیاست ما پیرامون پیشبرد صلح می بایست پاسخ داده شود.

ایران در کانون سه بحران بزرگ جهانی است. آسیای جنوبی بستر بارور افراط گرایی دینی و آبستن فاجعه هسته ای است. این خطر تنها یک خیال نیست. آسیای میانه و قفقاز در گذار سخت خود به دمکراسی گرفتار تروریزم دینی، نزاع خونین قومی، تنش های مرزی و قاچاق افسار گسیخته است. خاورمیانه عربی- اسرائیلی دملی است کهنه و چرکین از بغض و کینه و تعصب کور دینی، زبانی و نژادی. سرانجام، بی ثباتی و ناامنی فرگیر و فزاینده در جوامع عربی شمال و جنوب، خطر جدی و شاید اجتناب ناپذیر برخورد منافع بازیگران منطقه ای را بیش از پیش هشدار می دهد. این در حالی است که منافع اقتصادی و یا امنیتی کشورهای دوست مانند ایران و ترکیه و یا ترکیه و اسرائیل به گونه ای هویدا اصطکاک پیدا کرده است. چنین چیزی نشان دهنده آن است که تا چه میزان درک متقابل این کشورها از حساسیت ها و منافع اقتصادی و امنیتی یکدیگر صوری و بی پایه بوده است. این بدان معنا است که پیمان های استراتژیک در منطقه ای چنین مهم اساسا" وجود خارجی نداشته و چه بسا گرایش های تاکتیکی این کشورها در وفاداری به الگوهای همگرایی بسیار شکننده است. علاوه بر آشوب های پیدا و پنهان در فراروی چاردیوار ایران، این کشور در درون خود نه تنها دستخوش ظهور ناموزون تکثر خواست ها و گرایش هاست که بیشتر در دام تشتت اراده و نگرش های نامتوازن و جریان سازی های یکسو نگرانه و خودخواهانه است. با اینهمه، تجربه بارها تحول انقلابی و پیشقراولی فکورانه مردم ایران در نوگرایی مدنی در سطح منطقه -هرچند که همواره دستخوش ایستایی و یا پس رفت بوده است- تضمینی است کم و بیش قابل اعتماد که بی ثباتی و نامنی از درون این خاک صلح و آرامش جهانی را تهدید نخواهد کرد. اما در منطقه مجاور ایران، دست کم دو چالش ساختاری و نهادینه دیده می شود که به جرقه ای بسته است تا آتش جنگی ایدئولوژیک- استراتژیک را در پهنه سه آسیا و سپس اروپا و جهان برافروزد. عراق و افغانستان در حال حاضر تنها میدان زد و بند قومی- مذهبی گروه های متخاصم محلی و زورآزمایی قدرت های منطقه ای هستند.

گذرگاه ایران که روزی مرکز جاده ابریشم و تجارت جهانی بود؛ طی سال ها بواسطه فقدان درک درست کارگزاران از موقعیت و توانمندی ها و دارایی های سازنده ایران و نیز عدم سیاستگذاری واقع بینانه دولت ها در بهره وری از فرصت ها و فرصت سازی و به ویژه در این سال ها در سایه عدم اقبال و بلکه سنگ اندازی قدرت های مخالف و سرانجام جاه طلبی های واگرایانه رقبای منطقه ای، از مسیر تجارت و سرمایه گذاری کنار گذاشته شده است. در صورت ادامه این بی مبالاتی و بی عدالتی، جای نگرانی خواهد بود که این سرزمین فرهنگ و فلسفه، به دالان مخوف تصمیم سازی برای انتقال گسترده و سیستماتیک قاچاق انسان و دارو و جولانگاهی برای سازماندهی رادیکالیسم و تعصبات خرافی و جزمی تبدیل گردد. پیامد چنین پیشامد نا میمونی لاجرم بستری هموار خواهد بود برای گذار و گذر تروریزم بی رحم خارجی. این در حالی است که کشوری با چنین دارایی های عظیم انرژی و قابلیت های متنوع، بی نظیر و سودآور برای جذب و انتقال همه گونه سرمایه گذاری، می تواند سهمی درخور برای بهبود رفاه و حیات اقتصادی شرق نزدیک و اروپا داشته باشد.

از این رو اشتباهی جبران ناپذیر خواهد بود اگر به دلایل واهی، عصبی و احساسی این کشور در هاله ای از ناامنی ها قرار گیرد. بدیهی است قبل از هر کس، سیاستمداران و مردم ایران باید در خود و رفتار خود جستجو کنند که چرا در چنین شرایط نا مقبولی قرار گرفته اند. اما هیچکس نمی تواند به سادگی بگوید که هر عیب که هست از سوی ایران است و بس. چنین تصوری صرفا" گواه تعصبی جاهلانه و عامدانه است که تا امروز به شکلی موجب خسارت و از دست رفتن رفاه و آسایش بیشتر در بخش بزرگی از بشریت شده است.

به عنوان نمونه، لوله های صلح به سمت شرق و شمال غرب از دروازه های ایران به تنهایی می تواند شرایط زندگی و توسعه را در بخش بزرگی از دنیا به گونه ای خارق العاده دگرگون سازد. هرآینه، انزوای تحمیلی ایران یگانه فاکتور این نا بسامانی نیست بلکه دغدغه های سنتی میان کشورهای دیگر مانند هند و پاکستان موانع جدی برای به ثمر رساندن این آروزها است. همین دغدغه ها ایجاب می کند که همه و ازجمله در ایران به بحث صلح، واقع بینانه و پیگیرانه بپردازند. تأخیر در این مهم بسیار خسارت بار خواهد بود. دست یافتن به استرتژی جامع صلح جویانه از سوی کشوری مانند ایران قطعا" منشأ اثر کلیدی و کاربردی در تخفیف و فرونشانی تنش ها و بحران های منطقه ای خواهد شد. عدم حضور قاطع، همکاری چشمگیر و سیاست ورزی مؤثر و مثبت چنین کشوری با امتیازات ویژه و امکانات منحصر به خود، خود کمکی خواهد بود برای آنکه چالش ها در این منطقه ناهمگونی ها جان تازه گیرند. نگاهی به حوادث در لبنان، سوریه، افغانستان، تاجیکستان، آذربایجان و ارمنستان و سرانجام در عراق، بحرین و یمن این نکته را روشن می سازد. هر گونه رویکرد سازنده ایران پیرامون تحولات این کشورها به سود صلح، ثبات و آرامش منطقه خواهد بود.

اگر این فرض را حتمی بدانیم که ایران دارای توانمندی های بالقوه و بالفعل در شکل دهی و تأثیر گذاری بر روند صلح و تنش زدایی در سطح منطقه و شاید در جهان می باشد؛ آنگاه می بایست با در نظر داشت فاکتورهای بومی قدرت در ایران مانند توان غیر متوازن و نامتعارف بسیج مردمی، احساسات سلحشورانه ملی و مذهبی و پتانسیل های ارزشمند استراتژیک، طرح موضوعی و طبقه بندی متناسب با واقعیت ها و ضرورت های ایرانی در مطالعات صلح ارائه دهیم. در این چارچوب معیارها و اولویت غرب در پیشبرد ابتکارات صلح متناسب با توان، منافع و شرایط ما ارزیابی خواهد شد.

با عنایت به مباحثی که در پیش آمد می توان اهمیت پرداختن اصولی به بحث کلیدی صلح را دریافت. به ویژه آنکه پرداختن به موضوعاتی چون مطالعات منطقه ای، حقوق بشر، صلح و مدیریت بحران همواره در ایران دهه ها دیرتر از برخی کشورهای در حال توسعه صورت پذیرفت. چنین رویکرد ناشیانه ای از سوی فرهیختگان و سیاستگذاران امور آموزش و پژوهش نه تنها کشور را از ایفای نقش قابل در چارچوب گفتمان تمدنی در دوره وابستگی تمدن ها باز می دارد؛ بلکه این انزوا و انفعال، خود مانعی بنیادی است برای بستر سازی جهت ورود به عرصه تعاملات راهبردی و کارکردی در سطح منطقه و جهان و فراهم آوردن فضای همگرایی و همکاری با دوستان و حتی دشمنان. این بدان معنا است که نپرداختن به چنین بحث های کلیشه ای و ریشه ای خود زمینه ساز واگرایی و دلیلی برای واپس گرایی ایده آلیستی خواهد شد. چنان فاجعه ای بی گمان کشور را از بازیگری کنشگر در صحنه روابط بین الملل به بازی خورده ای مدام چالشگر تبدیل می سازد. ملتی که در تاریخ معاصرش بارها و بارها قربانی تجاوز، توطئه و تروریزم بوده است؛ اما حتی یکبار قصد تعدی و تخطی از نرم ها و آرایه های آرمانی و بشردوستانه را در تعاملات و معاملات خود با خارجی ها نداشته است؛ چرا باید محاط تنش ها، آشوب ها و فسادهای فرهنگی و اجتماعی بار آمده از سوداگری و سودانگاری قدرت ها باشد؟ این سئوالی است که اهمیت پرداختن به این بحث را برای ما روشن می سازد.

در حالیکه ایران در مرزهایش و کمی آنسو تر از خاکش محصور بدترین نوع عقب ماندگی سیاسی- اجتماعی و اقتصادی است که خواه ناخواه و گاه به گاه عوارض ناخوشایندش را به جامعه ما انتقال می دهد؛ چگونه می توان سر در برف کرده و از چاره یابی، چارچوب سازی و فرمول بندی راهکارهای کاربردی و آموزه های راهبردی جهت حل این معضلات کوتاهی کرد؟ زمانی یک دیپلمات ایرانی می گفت که خدایا چرا نباید همسایگانی مانند آلمان و فرانسه داشته باشیم و نویسنده در پاسخ گفت زمانی ما چنان همسایگانی خواهیم داشت که خودمان مانند انگلیس دارای سیاستی پویا باشیم. هویت باستانی، اصالت فرهنگی و جوهره فلسفی ما در کنار تجربه تاریخی زننده، به ما می گوید اگر در منطقه ما عصبیت و جاهلیت ریشه بدواند و به سطح آید، طوفان بدویت کیان ما را درخواهد نوردید. اما هرگاه قابلیت ها و صلاحیت تمدنی، خوی مداراگرایانه و خصلت آشتی جویانه ما منشأ روزآمد و بهینه سازی فرهنگ در محیط پیرامونی ما شود، قدرت نهادی و نهانی ما آرامش را برای ما و منطقه ببار خواهد آورد. بحث صلح یک دستاویز تئوریک برای ربودن پروژه های پول ساز نباید باشد؛ بلکه یک ضرورت است که ما را از درگیری ذهنی و ابهام ملی در برابر دو مقوله نا همسان یعنی توطئه خارجی و تشتت داخلی رها ساخته و از ناکارآمدی به خود آورده تا در گذار جهانی شدن نقش ساختاری خود را بیابیم.

در هر پروژه مطالعاتی صلح شایسته است شیوه تحلیلی و انتقادی بکار گرفته شود. شیوه تحلیلی بحث نبایست مبتنی بر اصول ایده آلیستی و پیش دریافت فلسفی و فکری ما باشد. اگرچه معمول مطالعه در جامعه علمی ما بر پایه معیارهای فطری نوع بشر و باورهای پیشساخته ایرانی استوار است؛ ناگزیر بحث در این موضوع وامدار سیر تاریخی تعاملات صلح جویانه خواهد بود. نگاه انتقادی از آن رو باید باشد که مدار آزمون را بالاتر و ضریب خطا را پایین تر آورده تا ظرفیت بحث گسترده تر شود. نگاه انتقادی به معنای منفی بافی و رویه سلبی در برابر مجموعه مطالعات و ابتکارات غربی نیست. در این کار باید کوشید تا نقاط ضعف و تعصب غربی را در پیاده کردن راهکارهای صلح به ویژه در مناطق نا همخوان از نظر فرهنگی و مدنی، تمییز داده و ابهام در عناصر شاکله صلح همه جانبه و نیز فقدان متغیرهای مؤثر، با دقت و ظرافت شناسایی شود. پرروشن است که دیدگاه جانبدارانه اگر چه می تواند منطبق بر منطق باشد؛ خطر ریسک مفهومی بودن و ذهنی شدن را در بر دارد که این خود می تواند محقق را به بی راهه و کج راهه و در نهایت به بن بست رهنمون سازد.

بنابراین، در چنین بحثی، رویکرد تحلیل انتقادی یعنی روشی فارغ از پیشداوری عجولانه و متعصبانه. مراد از این سبک تحلیل، فراتر از تحلیل محتوا و مفهوم، درک مصادیق واقعی و صرف حقیقت عینی است و نه حقیقت خودانگارانه و انتزاعی. این نوع مطالعه تجربی و میدانی در واقع نگاه به بحث از زاویه عقل عملی است. بهره گیری از عقل ادراک و پرهیز از عقل احساس و کنکاش آکادمیک پرسش هایی فطری و فکری در محیط خارجی و عینی، وسعت نظر در مطالعه و تجربه و دقت را در ارزیابی در پی خواهد داشت. در پایان، برای دریافت بهتر چیستی و ماهیت صلح حقیقی و نیز پردازش راهکارهای عملی و ملموس در راستای پیاده سازی صلح و پیگرد چگونگی به بار نشستن آن، شایسته است آمیزه ای از مطالعه تاریخی و میدانی در بحث بکارگرفته شود. هرآینه، مطالعه میدانی به ویژه در ایران و برای ایرانی واجب و بلکه مهیا تر است. چرا که اینهمه مسائل و مصائب ریز و درشت پیرامونی سزاوار آن است که بدان پرداخته شود و چه خوب است که پروژه صلح از سوی ملتی ریشه دار و فرهنگی، بازبینی، بازشناسی و بازنویسی شود.

* مقالات میهمان که در وبلاگ نشریه منتشر می شود لزوما دیدگاه نشریه نیست و منتقل کننده دیدگاه نویسنده آن است.


 


قانونگذاران ایران روز چهارشنبه با انتصاب مقام ارشد سپاه قدرتمند پاسداران به عنوان وزیر نفت موافقت کردند و در نتیجه تندروها موفق به ثبت پیشروی مهمی در راستای تشدید کنترل بر مهم ترین بخش استراتژیک کشور شدند.

مطابق گزارش وب سایت مجلس ایران؛ سرتیپ ژنرال رستم قاسمی که توسط محمود احمدی نژاد برای وزارت نفت پیشنهاد شده بود، با ۲۱۶ رای از مجموع ۲۶۴ رای مورد تائید قرار گرفت.

احتمالا ورود ژنرال قاسمی به وزارت نفت، روابط داخلی اوپک را هم پیچیده می کند چون جمهوری اسلامی، ریاست دوره ای اوپک را بر اساس سیستم چرخشی این سازمان برعهده دارد. دیدار کلیدی اوپک در ماه ژوئن با شکاف شدیدی مواجه شد بعد از این که ایران با موفقیت، فشار عربستان سعودی را برای افزایش تولید نفت در دیدار کلیدی اوپک در ماه ژوئن خنثی کرد، این دیدار با بروز مخالفت شدیدی بین کشورهای عضو همراه شد.

ژنرال قاسمی به دلیل نقشش در برنامه هسته ای ایران، در معرض تحریم های ایالات متحده و اتحادیه اروپا قرار دارد.

ژنرال قاسمی، فرمانده خاتم الانبیاء- قوی ترین جناح اقتصادی سپاه پاسداران- اولین فرمانده از نیروهای الیت نظامی است که به مقام وزارتی جز وزارت دفاع برگزیده شده است.

این انتصاب، دستاوردی استراتژیک برای سپاه پاسداران و همچنین افرادی است که حالا احتمالا دسترسی شان به اقتصاد کشور را هم افزایش خواهند داد. سپاه پاسداران، مسئول حفظ انقلاب اسلامی ایران و دفاع از مرزهای کشور است.

احتمالا ورود ژنرال قاسمی به وزارت نفت، روابط داخلی اوپک را هم پیچیده می کند چون جمهوری اسلامی، ریاست دوره ای اوپک را بر اساس سیستم چرخشی این سازمان برعهده دارد. دیدار کلیدی اوپک در ماه ژوئن با شکاف شدیدی مواجه شد بعد از این که ایران با موفقیت، فشار عربستان سعودی را برای افزایش تولید نفت در دیدار کلیدی اوپک در ماه ژوئن خنثی کرد، این دیدار با بروز مخالفت شدیدی بین کشورهای عضو همراه شد.

ژنرال قاسمی به دلیل نقشش در برنامه هسته ای ایران، در معرض تحریم های ایالات متحده و اتحادیه اروپا قرار دارد.

بعد از این که آقای احمدی نژاد در سال ۲۰۰۵ به ریاست جمهوری رسید، سپاه پاسداران برنده چندین قرارداد در بخش نفت و گاز شد که علامتی مبنی بر افزایش نفوذ سیاسی و اقتصادی این گروه بود. از آنجا که کمپانی های بین المللی بر اثر تحریم ها وادار به خروج از ایران شده اند، این نفوذ افزایش هم یافته است.

مجلس همچنین با سه وزیر دیگر معرفی شده توسط احمدی نژاد برای وزارتخانه های «ورزش و امور جوانان»،«صنعت، تجارت و معدن»، «کار و تعاون و رفاه» موافقت کرد.

* از:بنویت فایکن / در: وال استریت جورنال


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irandarjahan-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irandarjahan@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته