-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ مرداد ۳۰, یکشنبه

Latest News from Iran Green Voice for 08/21/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



ندای سبز آزادی: آیت‌الله سید محمد موسوی خوئینی‌ها در وب‌سایت خود، در پاسخ به سؤالی درباره‌ی ریشه و منشأ انقلاب‌های منطقه، مردم‌ستیزی، خودکامگی و دیکتاتوری، و در نتیجه‌ی آن زورگویی به ملت و وابستگی به بیگانه را که به نوبه‌ی خود به تنفر بیشتر مردم در کنار نارضایتی عمومی منتهی می‌شود، عامل اصلی این تحولات دانست. متن کامل این یادداشت را به نقل از «آهنگ راه» بخوانید:

تحولات سیاسی اجتماعی از آنگونه که در تونس، مصر، لیبی، یمن، بحرین و سوریه رخ داده یا می دهد را نمی توان صد در صد معلول یک علت دانست، چه بسا عوامل متعدد داشته باشد هرچند بعضی از این عوامل نسبت به بقیه اصلی باشد. در تمام کشورهایی که نام بردم یک علت بصورت مشترک وجود دارد و آن وجود حکومتی دیکتاتوری که حاکمان در این کشورها (بن علی، حسنی مبارک، قذافی، علی عبدالله صالح، آل خلیفه و بشار اسد) با استفاده از زور، حاکمیت خود و بعضا خاندان خود را بر کشور دائمی کرده اند، بن علی بیست سال، حسنی مبارک سی سال، قذافی چهل سال، علی عبدالله صالح ۳۳ سال و خاندان اسد ۴۰ سال (۳۰ سال پدر و ۱۰ سال پسر).

بدیهی است حاکمانی که با زور سر نیزه سالیان دراز بر مردم تسلط می یابند، همه چیز را در کشور بر محور شخص خودشان و منافع خاندان و نزدیکان و طبقه حاکمه سازماندهی می کنند و سامان می دهند و در نتیجه آزادی شخصیت های مستقل و احزاب و گروهها و رسانه ها محدود و محدودتر می شود، فضای نقد عملکرد حاکمان به فضای مدح و ستایش و چاپلوسی بدل می شود، هر خطا و ندانم کاری و حتی خیانتی رخ دهد نه تنها گفته و نوشته نمی شود که حتی از همان خطاها و خیانت ها نمایشنامه هایی به صحنه می آید که همه حکایت از نبوغ این حاکمان دیکتاتور و خدمات آنان می کند، به قول امیرالمؤمنین (علیه السّلام)، “عالِمُها مُلجَم وَ جاهِلُها مُکرَم“.

هشدارها از طرف خیرخواهان و دلسوزان به سنگ اندازی در کار حکومت و همصدایی با دشمنان و آب به آسیای بیگانگان تفسیر و تبلیغ می شود و زندان ها از این خیرخواهان دلسوز پر می شود، ترس و چاپلوسی و ریاکاری و نان به نرخ روز خوردن، جای شجاعت و صراحت و اخلاص و ایستادگی در دفاع از حقوق ملت را می گیرد، در اینگونه حکومت ها، باورها و رفتار حاکمان در زندگی شخصی و …از مردم فاصله می گیرد، به طوری که نسبت به هم (حاکمان نسبت به مردم و برعکس) احساس بیگانگی می کنند. در این هنگام رفته رفته حمایت و حس وفاداری نسبت به حکومت در میان مردم ضعیف و ضعیف تر می شود.

حاکمان هنگامی که از مردم حمایت لازم را احساس نکنند ناگزیر می شوند به زور سرنیزه و هزینه کردن از بیت المال حمایت ها و وفاداری های نمایشی توسط مردم به نمایش بگذارند؛ هنگامیکه این نمایشها به ابتذال کشیده می شود و تماشاگران را نمی تواند فریب دهد، این حاکمان به قدرت های بیگانه چنگ می زنند. در این مرحله کشورها علاوه بر استبدادزدگی به بلای وابستگی نیز گرفتار می شوند، تحقیری که در این وابستگی ها از ناحیه ی قدرت های استکباری بر کشورها و ملت ها تحمیل می شود، تنفر و انزجار ملت ها را از اینگونه حاکمان روز به روز بیشتر می سازد، بر این عامل مهم و علت اصلی، نارضایتی های مردم از شرایط بد معیشتی و بی کفایتی مدیران در اداره ی امور عادی و روزمره مردم را اضافه کنید.

کافی است جرقه ای بر این انبار باروت زده شود، آنگاه همان چیزی رخ میدهد که امروز در این کشورها رخ داده و می دهد و زمانی این دیکتاتورها چشمهایشان بر این واقعیت های تلخ باز می شود که به نقطه پایان رسیده اند و خوی و خصلت سرکوب و آدمکشی که در طول سالیان دراز در درون آنان رشد کرده است هرگز اجازه بازگشت از راه رفته را نمی دهد و تنها راه چاره را در کشتار بیشتر مردم مظلوم می بینند. به کشته های مصر و لیبی و سوریه و دیگر نقاط نگاه کنید و قضاوت کنید آیا یک حاکم دلسوز مهربان برای ادامه حکومت خود حاضر به خلق چنین فجایعی هست؟

در چنین بستری هرگونه عامل داخلی یا خارجی می تواند وارد صحنه عمل شود و از چنین بستری به سود خود بهره برداری کند، ولی هرگز نقش این عوامل خارجی چیزی از گناه این حاکمان مستبد و خودکامه را نمی کاهد.

تا زمانی که حاکمان با مردمند و خواست و ارده مردم را بر خواست و اراده خود مقدم می دارند و با رفتار مدنی و مردمسالارانه خود وحدت را در جامعه تحکیم می کنند، قدرت های بیگانه نمی توانند کاری از پیش ببرند، قرآن کریم تفرعن و خودکامگی و خود محوری حاکم مصر در زمان موسای پیامبر –علی نبیّنا و آله و علیه السّلام- را عامل تفرقه و تشتت جامعه معرفی می کند: «إنّ فرعَونَ عَلی فیِ الأرضِ وَ جَعَلَ أهلَها شیَعاٌ…»«بی گمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دسته دسته کرد. ..» (ترجمه دکتر سید علی موسوی گرمارودی)

برخی از تحلیلگران در بررسی این تحولات می پرسند اگر عصیان عمومی بر ضد حاکمان حرکتی اصیل و خواست ملت ها است پس چرا قدرت های غربی بویژه آمریکا از این حرکت ها و از مردم حمایت می کنند؟ سپس خود پاسخ می دهند که چون زمان این حاکمان دیکتاتور به سر آمده است و آمریکا می داند که سرانجام مردم پیروز خواهند شد از این رو خود را همراه مردم نشان می دهد تا پس از سقوط دیکتاتور بتواند در دولت آینده برای خود جائی باز کند.

قطع نظر از این که این پاسخ صحیح است یا غلط، و در چنین تحلیل هایی همیشه واقعیت های عینی و اجتماعی نادیده انگاشته می شود و مردم همیشه به صورت ابزار ملاحظه می شوند، باز هم سخن اصلی این است که دیکتاتوری و خودکامگی و با تکیه بر زور همه چیز را برای همیشه به نفع شخص دیکتاتور سامان دادن بستری را فراهم میکند که حتی حمایت کنندگانِ تا دیروز دیگر قادر به نگه داشتن آنان نیستند و ناگزیرند در برابر اراده مردم تسلیم شوند.

در پایان لازم است اعتراف کنم که چنین تحولات فراگیر چیزی نیست که من بتوانم با قاطعیت بر تحلیل خودم از این حوادث ایستادگی کنم و هر سخنی جز آن را مردود بشمارم، لیکن آنچه من می فهمم همان بود که نوشتم، اگر خوانندگان عزیز با اظهارنظر خود این دیدگاه را اصلاح یا تکمیل کنند ممنونشان خواهم بود.


 


مراسم شب‌های بیست و یکم و بیست سوم ماه مبارک رمضان در حسینیه ارشاد، با دستور نیروی انتظامی لغو شد.

به گزارش کلمه، صفحه فیس‌بوک حسینیه ارشاد در اطلاعیه کوتاهی از لغو این مراسم خبر داد. متن این اطلاعیه بدین شرح است: «انا لله و انا الیه راجعون. متاسفانه بنا بر اطلاع مرکز انتظامی نیلوفر به حسینیه ارشاد برنامه های مذهبی شبهای قدر به حالت تعطیل در آمد. والعاقبه للمتقین.»

دیشب که شب نوزدهم ماه مبارک و مصادف با شب ضربت خوردن اولین امام شیعیان بود، مراسم شب قدر با استقبال پرشور مردم برگزار شد و مصطفی ملکیان و آیت‌الله ایازی در آن به سخنرانی پرداختند.

در شب‌های بعدی هم قرار بود حجج اسلام عبدالرحیم سلیمانی، محمد مجتهد شبستری و مسعود ادیب و نیز دکتر ناصر مهدوی به سخنرانی بپردازند که اکنون با دخالت پلیس، این مراسم لغو شده است.


 


دبیر شورای نگهبان و امام جمعه موقت تهران، در خطبه‌های نماز جمعه دیروز ، به «فضای مسموم سیاسی» در ایران اشاره کرد و با انتقاد از بالا گرفتن اختلافات سیاسی گفت: در حال حاضر در داخل کشور مسائل زشتی اتفاق می‌افتد، مگر قدرت چه ارزشی دارد که این کار‌ها باید بشود؟

آقای جنتی با اشاره به اینکه عده‌ای در فکر این هستند که برای ریاست جمهوری به هر قیمتی رای جمع کنند، گفت: در این مسیر استفاده از روابط و پول بی‌حساب و کتاب شده است؟

احمد جنتی در ادامه با طرح این مسئله که این افراد سعی دارند برای جمع‌آوری رای بی‌بند و بار‌ها، ملی گرا‌ها و سطنت طلب‌ها را جذب کنند، گفت: من به آن‌ها می‌گویم که این آرزو را با خود به گور می‌برند، چرا که ممکن است آدم‌های بی‌دین و هرزه را جذب کنند، اما خیل عظیم مردمی که در ۹ دی به میدان آمدن را از دست خواهند داد.

دبیر شورای نگهبان در حالی از اختلافات سیاسی و تلاش گروه‌ها برای کسب قدرت سیاسی در ایران انتقاد کرده است که تا کنون تنها یکی از جناح‌های موجود در نظام سیاسی ایران در گیر انتخابات شده و آتش اختلاف آن‌ها نیز بالا گرفته است.

اصولگرایانی که راه خود را از محمود احمدی‌نژاد جدا کرده‌اند، با اشاره به اختلاف‌های خود با جناح حامی آقای احمدی‌نژاد از رابطه جبهه پایداری و نزدیکان مشائی موسوم به جریان انحرافی می‌گویند.

«جبهه پایداری همان رایحه خوش خدمت است»

حمیدرضا کاتوزیان جبهه پایداری را‌‌‌ همان رایحه خوش خدمت می‌داند و می‌گوید: ما نمی‌توانیم آقای احمدی‌نژاد و مشائی را از هم تفکیک کنیم و این تفکیک اشتباه است.

این نماینده اصولگرا معتقد است که در عالم واقع نمی‌توان احمدی‌نژاد را از مشائی جدا دانست، و مدعی می‌شود که جبهه پایداری جریان آقای مشائی است و وی در لایه‌هایی با این جریان مرتبط است.

آقای کاتوزیان با طرح این مسئله که جبهه پایداری در مقایسه با اصولگرایان از عقبه اجتماعی قدرتمندی برخوردار نیست می‌گوید: بهتر است آن‌ها یک حزب تشکیل دهند تا مشخص شود چه میزان رأی دارند. عقبه اجتماعی را اینطور می‌توان شناخت و اینکه یک سالن بگیریم و افرادی را جمع کنیم و بعد ادعا کنیم ما عقبه اجتماعی داریم از لحاظ استاندارد کار سیاسی یک عمل سطح پایین است.

در همین رابطه علی عباسپور نماینده تهران نیز معتقد است اصولگرایانی که گروه ۸+۷ با محوریت محمدرضا مهدوی کنی، رئیس مجلس خبرگان رهبری را تایید می‌کنند، طیف گسترده‌ای از اصولگرایان‌اند که اتفاق و اجماع را پذیرفته‌اند.

او معتقد است جبهه پایداری «وزن سیاسی» ندارد و می‌گوید: گروهی که به عنوان جبهه پایداری تشکیل شده است، از نظر میزان اعضایشان در مجلس، وزن سیاسیشان مشخص است. مضاف بر اینکه این گروه به دولت نیز وابسته است.

رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس معتقد است که جبهه پایداری با این دید وارد میدان شده است که آنچه خودشان می‌گویند و فکر می‌کنند درست است و هر آنچه که دیگران می‌گویند حقیقت ندارد.

او همین نگاه در جبهه پایداری را دلیل ارائه تعریف مجزا از اصولگرایی ناب توسط این گروه می‌داند و می‌گوید: آنکه اگر هر کدام از اضلاع جبهه اصولگرایی، تعریفی ارائه دهد و بر آن پافشاری کند؛ اقداماتشان به جای مقدمه وحدت مقدمه تفرقه خواهد شد.

او به همین خاطر معتقد است که ادامه روندی که جبهه پایداری طی می‌کند، منجر به ایجاد تفرقه میان اصولگرایان می‌شود.

«هر که خودش را اصولگرای ناب بداند، خلاف رهبر است»

این نماینده مجلس معتقد است که جبهه پایداری حتی خلاف خواست‌های آیت الله خامنه‌ای فعالیت می‌کند و در همین رابطه می‌گوید: رهبری همواره تاکید دارند که به جای دور کردن افراد از انقلاب و نظام باید آن‌ها را جذب کرد. از این رو هر گروهی که خودش را اصولگرای ناب و دیگران را خارج از دامنه اصولگرایی بدانند خلاف منویات رهبری عمل کرده است.

علی عباسپور در ادامه سخنان خود به زیاده خواهی جبهه پایداری اشاره می‌کند و تاخیر در پذیرش عضویت در ۸+۷ را نشانه این زیاده خواهی‌ها می‌داند و می‌گوید: این‌که این ۷ نفر را قابل اطمینان ندانند و بخواهند یکی از افراد خودشان را وارد این جمع کنند، به نوعی توهین به گروه ۷ نفره و انتخاب آیت الله مهدوی کنی و یزدی است. اضافه کردن افراد دیگری از سوی جبهه پایداری، به این جمع نیز یک نوع زیاده طلبی است. این رفتار با این تفکر صورت می‌گیرد که قرار است آن‌ها سهم بندی و سهم خواهی داشته باشند. اینکه جبهه پایداری تعداد بیشتری را در جمع ۷ یا ۸ نفره بخواهد داشته باشد، به هیچ وجه قابل قبول نیست.

این نماینده اصولگرای تهران در مجلس شورای اسلامی از نزدیکی جبهه پایداری به دولت اظهار نگرانی می‌کند و می‌گوید: ‌ جبهه پایداری وابستگی‌هایی به دولت دارد و بیم آن می‌رود که از قدرت و امکانات دولتی در راستای مقاصد خود در انتخابات استفاده کند.

در همین حال علی مطهری یکی دیگر از چهره‌های برجسته اصولگرایان در گفتگو با فارس با تاکید بر اینکه قائل به وحدت اصولگرایان نیست، از احتمال ارائه لیستی مجزا از ۸+۷ خبر می‌دهد و می‌گوید: قائل به وحدت اصولگرایان نیستم بلکه به وحدت عقلا معتقدم، بنابر این ما می‌توانیم لیست جداگانه بدهیم، البته ممکن است به نام اصولگرایی هم لیست ندهیم مثلا لیستی بدهیم که مرکب از عقلا و معتدلان اصولگرا و اصلاح طلب باشد.

آیت‌الله خامنه‌ای در میانه اختلافات

در تازه‌ترین خبر‌ها پیرامون گسترش اختلاف‌ها میان اصولگرایان، می‌توان به سخنان غلام‌علی حداد عادل اشاره کرد. او در سخنانی مدعی شده است که آیت‌الله خامنه‌ای مایل نیست از سوی اصولگرایان در انتخابات مجلس نهم بیش از یک فهرست ارائه شود.

اظهارات آقای حداد عادل بار دیگر صدای اصولگرایان حامی گروه ۸+۷ را در آورد. علی مطهری، محمد نبی حبیبی و حمید رضا کاتوزیان از آن دسته از اصولگرایانی بودند که نسبت به انتصاب خواست لزوم وحدت اصولگرایان به آیت الله خامنه‌ای، انتقاد کردند.

آقای کاتوزیان نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی با اعلام این مسئله که وحدت در اصالت خوب است و آیت الله خامنه‌ای هم بر این موضوع تاکید دارند، اعلام عمومی آن را کار اشتباهی دانست و گفت: اینکه آقای حدادعادل یا هرکسی برای مسائل انتخاباتی اینگونه از رهبری هزینه کند، کاری سبک و پایین‌آوردن شأن و جایگاه رهبری است.

شکاف‌ها بین اصولگرایان در حالی با نزدیک‌تر شدن به انتخابات مجلس عمیق‌تر می‌شود که خبری از رقیب همیشگی آن‌ها یعنی اصلاح‌طلبان نیست. اصلاح‌طلبان در پی اعتراض‌ها به انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ و محدودیت‌های اعمال‌شده برای فعالیت سیاسی آنان و مشخصا حصر خانگی دو تن از چهره‌های برجسته معترض، میرحسین موسوی و مهدی کروبی، برای حضور در انتخابات شرط‌هایی را به میان آورده‌اند؛ شرط‌هایی که هنوز خبری از تحقق آن‌ها نیست. به این ترتیب با غیبت محتمل اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس نهم، فرصتی باشد که دسته‌بندی‌های داخلی اصولگرایان بارز‌تر و دامنه‌دار‌تر شود.

منبع: مردمک


 


مراسم یادبود و گرامیداشت زنده یاد هدی صابر، فعال ملی- مذهبی زندانی، شامگاه پنجشنبه بیست و هفتم مرداد ماه، با حضور جمعی از چهره های سرشناس ملی مذهبی، فعالین سیاسی و جمع زیادی از اساتید دانشگاهی و دانشجویان برگزار شد.

به گزارش جرس، در این مراسم اعظم طالقانی، شریف صابر (پسر هدی)، فیروزه صابر، تقی رحمانی، حبیب الله پیمان، لطف الله میثمی و محمدبسته نگار درباره زندگی و روش و منش هدی صابر به سخنرانی پرداختند.

همچنین هاشم صباغیان، حسین شاه حسینی و عمادالدین باقی و بسیاری دیگر از چهره های سرشناس سیاسی و دانشگاهی در این مراسم افطاری حضور داشتند.

مرحوم هدی صابر، نویسنده، محقق و روزنامه نگار زندانیِ محبوس در زندان اوین، در اعتراض به برخوردهای خشن ماموران با شرکت کنندگان در مراسم تشییع و تدفین مرحوم عزت الله سحابی، که منجر به جانباختنِ دخترش هاله سحابی شد، دست به اعتصاب غذا زد، که نیمه شب بیستم خرداد، پس از نه روز از آغاز اعتصاب غذا، وی دچار حمله قلبی گردید، اما با تاخیر ماموران و سپس ضرب و شتم توسط آنان مواجه شد و پس از انتقال به بیمارستانی خارج از زندان جان باخت.


 


«یتیمان کوفه» به اندازه‌ی امام علی (ع) در طول تاریخ شناخته‌شده اند. این واژه، بیش از آنکه گویای وجود فقرایی باشد که نظایر آنها شاید در هر زمان و مکانی بوده‌اند، نماد کرامت و همت یک انسان در کمک به همنوعان است، که تا زنده بود کسی این جنبه از شخصیت او را – آنطور که بود و آنقدر که بود – نشناخت.

این روزها، تکرار روضه‌های هزار ساله درباره‌ی رسیدگی امام علی به یتیمان کوفه، شاید فراموشی برخی از ما را – ولو برای مدت کوتاهی – از بین ببرد و به یادمان بیاورد که ادعای پیروی از چه کسی را داریم و قرار بوده چه باشیم که از آن غفلت داریم. سومالی، شاید امروز کوفه‌ای دیگر برای ما باشد، شاید فرصتی گذرا برای آنکه دست‌کم به خود ثابت کنیم می‌خواهیم علی‌وار زندگی کنیم. تنها آمار مرگ روزانه ۱۰ کودک سومالیایی زیر پنج سال به دلیل گرسنگی در یکی از چهار اردوگاه آوارگان سومالی در جنوب شرقی اتیوپی، کافی است تا ما را با عمق فاجعه روبه‌رو کند.

مردم رنج‌کشیده‌ی سومالی، برادران مسلمان ما هستند که این روزها بسیاری از آنها روزه‌دارند، اگر دینداریم و بر این باوریم که نسبت به همکیشان خود وظیفه‌ای افزون داریم؛ و پیش از مسلمانی انسان‌اند، اگر برای همنوع بودن اهمیتی بیش از کیش و آیین قائلیم. آنها شاید این روزها از هرکس دیگری در هرجای جهان، بیشتر مستحق کمک باشند. راه کمک هم بسته نیست، هرجای جهان که باشیم، هر قدر که می‌توانیم، با هر امکانی که به آن دسترسی داریم. (شاید اگر هنوز برای برداشتن گامی در حد خود برای این مردم مظلوم تردید داشته باشیم، شنیدن این خبر به ما کمک کند: مردم غزه که خود در تنگنای اقتصادی شدید، کمبود دارو و ناامنی مزمن به سر می‌برند، تاکنون بیش از هفده هزار دلار به مردم سومالی کمک کرده‌اند.)

عموم مراجع معظم تقلید هم به کمک به مردم قحطی‌زده‌ی سومالی دعوت کرده و برخی از آنها شماره حساب‌هایی را به این منظور اعلام کرده‌اند. از آن جمله، دفتر آیت‌الله وحید خراسانی حساب سیبا (بانک ملی) به شماره ۰۱۰۷۸۵۹۶۰۶۰۰۶ را به منظور کمک به مردم سومالی اعلام کرده است.

دفتر آیت‌الله صانعی هم شماره حساب زیر را که به نام این مرجع تقلید و نزد بانک سامان شعبه قم است، به کمک به مردم سومالی اختصاص داده است:
شماره حساب : ۹۰۰۱۷۰۰۸۹۴۲۹۲۷
شماره شبا: ۲۱۰۵۶۰۹۰۰۱۷۰۰۰۰۸۹۴۲۹۲۰۰۷ IR
شماره کارت: ۲۹۲۲ – ۰۸۹۴ – ۸۶۱۹ – ۶۲۱۹
به نام آیت‌الله‌العظمی یوسف صانعی

جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران نیز برای این منظور شماره حساب ۹۹۹۹۹ بانک ملی شعبه مرکزی را در نظر گرفته است. بر اساس اعلام این جمعیت، با ارسال پیامک خالی به شماره ۸۱۱۵ از خط ایرانسل هم می‌توان در کمک‌های مردمی به مردم سومالی شرکت کرد.

از طریق نهادهای بین‌المللی هم می‌توان به مردم سومالی کمک کرد. در صفحه‌ی فارسی برنامه جهانی غذا وابسته به سازمان ملل متحد با استفاده از کارت‌های بانکی عضو شتاب می‌توان کمک‌های مالی را به دست مردم سومالی رساند.

هموطنان خارج از ایران هم می‌توانند با رفتن به این صفحه، از طریق سازمان ملل و با استفاده از کارت‌های معتبر بین‌المللی نظیر ویزاکارت و مسترکارت، کمک‌های خود را به دست مردم سومالی برسانند.


 


ندای سبز آزادی: محمدعلی ابطحی، طی گفتگو با نشریۀ «نسیم»، با بیان اینکه "انتخابات مجلس نهم نه با شرط و شروط و تهدید، بلکه با یک همدلی و آشتی ملی باید برگزار شود"،اظهار داشت "بنا به دلایل گوناگون و منجمله دلائل منطقه‌ای و خستگی از منازعات سیاسی، انتخابات آینده مجلس، انتخابات پرجمعیتی خواهد بود."

به گزارش نسیم، رئیس دفتر محمد خاتمی در دوران اصلاحات، طی مصاحبه ای، دیدگاه خود پیرامون وضعیت اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس نهم، آسیب‌شناسی جریان اصلاحات، وقایع سال ٨٨ و جنبش سبز و همچنین انتخابات ریاست جمهوری سال ٨۴ را بیان کرده است.

انتخابات ٨۴اصلاح طلبان - هاشمی - احمدی‌نژاد
محمدعلی ابطحی در شرح دلایل پیروزی احمدی نژاد در انتخابات دور نهم ریاست جمهوری گفت "دلیل شکست اصلاح‌طلبان در انتخابات ٨۴ مدیریت نادرست جریان اصلاحات برای رسیدن به کاندیدای واحد بود. نتایج انتخابات نشان داد اگر جریان اصلاحات روی یک کاندیدا در سال ٨۴ توافق می کرد، احمدی‌نژاد در دور اول رأی نمی‌آورد، کروبی و هاشمی به دور دوم می‌رفتند و امکان رئیس‌جمهور شدن کروبی قطعا وجود داشت."

وی همچنین با بیان اینکه "در سال ٨۴ نه هاشمی نماد اصلاح‌طلبی بود و نه احمدی‌نژاد نماد اصول‌گرایی"، می گوید "الآن مایل نیستم در مورد هاشمی صحبت کنم، اما طبعا به دلیل اینکه در آن شرایط هاشمی به عنوان نماد "قدرت - ثروت - حکومت" شناخته شده بود و گزینه غیرمردمی تلقی می‌شد، هر کس که رقیب ایشان می‌بود رای می آورد."

ابطحی در ادامه گفت "سراغ احمدی نژاد نرفتیم چون نمی‌شد اصلاح‌طلبان از کسی حمایت کنند که تمام پیشینه‌اش بر دوش مجموعه مخالفان افراطی اصلاحات بنا شده بود و پیشینه احمدی‌نژاد ظرفیت جمع کردن تمام مخالفان اصلاح‌طلبان را داشت و از آن سو نیز اصلاح‌طلبان به دلیل آن که گزینه‌ای به نام احمدی‌نژاد مقابلشان بود، مجبور شدند در دور دوم انتخابات به سراغ هاشمی بروند."

این وبلاگ نویس می گوید "احمدی‌نژاد فعلی با احمدی‌نژاد ٨۴ متفاوت است. سال ٨۴ اکثرحامیان احمدی‌نژاد عبارت بودند از کسانی که به خاطر تدین، به ایشان رای دادند. حامیان او مخالفان افراطی اصلاح‌طلبان بودند که معتقد بودند در دوره اصلاحات از لحاظ دینی در جامعه تسامح شده است. نیروهای قدرتمندی پشت ایشان بودند."

ابطحی با بیان اینکه "تصور من این بود که احمدی نژاد می تواند از آن فضا استفاده خوبی بکند. چون برای اولین بار بعد از انقلاب همه قوا هماهنگ بودند. رابطه همه قوا با هم و با محور نظام یعنی رهبری خوب بود. یک فرصت تاریخی بود برای حل مشکلات مردم"، اظهار داشت "بعد از مدتی احمدی‌نژادی که در جایگاه سخت‌ترین مدافعان دینداری بود، ناگهان در جایگاه مدافع لیبرالیسم فرهنگی قرار گرفت. کسی که دنبال انترناسیونالیسم بود، یک مرتبه تبدیل به یک ناسیونالیست شد. به این ترتیب احمدی نژاد هم حامیان قدرتمند خود را از دست داد هم درون اصلاح‌طلبی به هیچ وجه ظرفیت حضور نداشت."

رئیس دفتر محمد خاتمی در دوران ریاست جمهوری گفت "عمده‌ترین اشتباه جریان اصلاحات را این می‌دانم که ما طیف گسترده‌ای بودیم که به نام اصلاحات حرف میزدیم. این جریان، طیف گسترده‌ای با مواضع گوناگونی را تشکیل می‌داد که بخشی از آنها قطعا مواضعی نبود که اصلاح‌طلبی به خاطر آن بنا شده باشد. مثل حرکت‌های رادیکالی که از بیرون نظام هدایت می‌شد یا حرکت‌های افراطی که احساسات و عواطف دینی مردم را مورد توجه قرار نمی‌دادند."

وی اضافه کرد "یک مسئله اصلی اصلاحات این بود که رأس این جریان، ‌یعنی خاتمی همزمان هم رئیس‌جمهور بود،‌ هم رهبر اصلاحات. دو مسئولیت داشت که باید هر دو را متوازن اداره می‌کرد که به اعتقاد من آگاهانه این کار را نکرد. خاتمی به دلیل مدیریت اجرائی کشور نخواست هر دو مسئولیت را متوازن اداره کند و همیشه به مسئولیت رسمی خود توجه بیشتری داشت و عمدتا مدیریت جنبش اصلاحات فدای مدیریت کشور شد. در واقع اصلاح طلبی مدیریت متمرکز نداشت."

ابطحی افزود "خاتمی خیلی شفاف از روزی که آمد گفت «قانون اساسی». گفت در چارچوب نظام و منتخب همین قانونی است که شورای نگهبان در آن کاندیدا را تأیید می‌کند. خاتمی اگر از این چارچوب بیرون می‌آمد به اعتقاد من خیانت به رأی مردم کرده بود، چون او در همین چارچوب به مردم وعده داده و رأی گرفته بود."

وی اظهار داشت "متاسفانه رقبای ما با ناجوانمردی هر کسی ساز مخالف می زد را به عنوان محورهای اصلاحات معرفی می کردند. از سوی دیگردر بین ما جریاناتی هم به عنوان اصلاح‌طلب فعال بودند که مرز کاملا متفاوتی با اصلاحات مدنظر خاتمی داشتند. آنها حق داشتند نظرات خود را بگویند، اما متاسفانه نظراتشان به نام اصلاح‌طلبی مطرح و بیشتر باعث شکست اصلاحات می‌شد تا قوت آن. انکار نمی‌کنم من هم در بسیاری از موارد نظرات افراطی داشتم که فکر می کنم باید خودم را نقد کنم."

ابطحی افزود "مثلا در ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای سه چهار نفر در دوران وزارت اطلاعات خاتمی کشته شدند. خاتمی اصرار داشت که قاتلان باید مشخص شوند و غده سرطانی باید از وزارت بیرون کشیده شود. رهبری، آقای هاشمی، قوه قضائیه و بخش‌های مختلف حکومت از این موضع خاتمی حمایت کردند. اما یک جریان افراطی آمد وسط و این چند مقتول را کرد ٨ نفر، بعد ۵٠ نفر و ... و مرحله بعد این بود که مثلا چه کسانی مرحله قبل رئیس‌جمهور بودند، چه کسانی فتوا دادند و ...، و آن قدر پیش رفتند که کل این پروژه آسیب دید و در آن دوره متوقف شد."

جنبش سبز و حوادث پس از انتخابات
این عضو ستاد مهدی کروبی گفت "بین جنبش سبز و اصلاحات تفکیک قائلم. قبل از انتخابات هم خودم جزو جنبش سبز نبودم. اینکه جریان اصلاحات از جنبش سبز خیلی ضربه خورد را قبول دارم و همیشه روی آن تأکید کردم، به همین دلیل هم رفتم سمت کروبی. جنبش سبز را یک جنبش مرحله‌ای و گذرا می دانستم. جنبش سبز اگرچه جزئی از اصلاحات محسوب می‌شود اما به روش‌هائی که در آن اتخاذ شد و مواضع متناقضی که گرفته شد و یأس و ناامیدی که پراکند، انتقادهای زیادی دارم که اگر الآن آقایان موسوی و کروبی رسانه داشتند، حتما موارد متعدد انتقادات خودم به جریان سبز را علنا در رسانه آنان مطرح می‌کردم تا آنان نیز فرصت پاسخگوئی داشته باشند."

ابطحی در مورد انتخابات گفت "اتفاقات بعد از انتخابات یک اتفاقات یک مرتبه و پیش‌بینی نشده نبود. اطمینان به رای در طول این ١۶سال خدشه دار شده بود. این به معنای تقلب نیست. ردصلاحیت‌ها و ... که ریشه در سال‌های قبل داشت. بحران‌های کوچک که جمع شد، تبدیل شد به آن فضا. شخصیت کاندیداها هم در آن وضعیت موثر بود. مشکل بحران در شهرستان‌ها را هم نداشتیم. عمده اتفاقات تهران بود که آن هم به دلیل مسائل گذشته بود. افراط‌گری‌های بعد از انتخابات خیلی ضربه زد. یعنی آن شعار جذب حداکثری و دفع حداقلی که رهبری مطرح کردند، اگر از روز بعد از انتخابات سیاستِ کار می شد، خیلی از بحران‌ها به وجود نمی‌آمد."

افول اصلاح‌طلبان
وی می گوید "فرق می‌گذارم بین یک پروژه‌ای به عنوان جنبش سبز که برای یک انتخابات طراحی شده بود با پروسه‌ای درازمدت به نام اصلاحات. تفکر اصلاح‌طلبی الزاما در جریانات حزبی که به انتخابات منجر می‌شود شکل نمی‌گیرد. به اعتقاد من اصلاح‌طلبی جریانی است که هم انقلاب اسلامی را پذیرا است و هم برای تقویت مبانی این انقلاب و نظام به نقد و اصلاح می‌پردازد و معتقدم اصلاحات به این معنا که همیشه یک مجموعه‌ای باشد در درون نظام که بخواهد نسبت به کج‌روی‌ها و انحرافات، اصلاح و حرکت مدنی داشته باشد در عمق بدنه جامعه افول نکرده است و حضور دارد. البته ممکن است افرادی که تابلوی اصلاحات دارند در اثر تبلیغات در اذهان کم‌رنگ شوند."

ابطحی همچنین گفت "اگر جریان اصلاحات نبود، جریانات اصولگرا به خیلی از مواضع امروز خود که مورد پذیرش جامعه است،هرگز نمی‌رسیدند."

وی اظهار عقیده کرد "اگر جریان اصلاح‌طلبی شعار«ایران برای همه ایرانیان» را مطرح می کرد، در درون جامعه این حرف گسترش می‌یافت و شنیده می شد، اما صحبت‌هایی که مثلا مشایی در خصوص «مکتب ایرانی» داشت و خیلی هم پُرملات‌تر از دوران اصلاحات بیان شد، به دلیل اینکه پیشینه‌ای برای آن در کارنامه آن افراد وجود نداشت، در جامعه شنیده نشد و کسی آن را باور نکرد."

انتخابات مجلس نهم
ابطحی پیرامون انتخابات مجلس نهم گفت "با توجه به اینکه جنبش سبز از اعتراض به مدیریت و شکل برگزاری انتخابات آغاز شد و چیزی هم تغییر نکرده و بر اساس همان قانون و مدیران و مجریان انتخابات مجلس هم برگزار می‌شود، بر این مبنا نمی دانم شرکت در انتخابات را چگونه می‌توانند توجیه کنند، علامتی هم برای شرکت آنها نمی‌بینم.
اما جریان اصلاحات از نظر مبنایی می تواند در انتخابات شرکت کند، چون همواره به اصلاح از درون در هر شرایط فکر کرده است. اما در شرایط فعلی اصلاحات به عنوان یک جریان سیاسی اگر بخواهد در معرفی کاندیدا و ساماندهی نیروها برای تشکیلات حزبی فعال باشد، این ظرفیت و امکان را ندارد."

وی در خصوص انتخابات مجلس گفت"انتخابات مجلس نهم نه با شرط و شروط و تهدید، بلکه با یک همدلی و آشتی ملی باید برگزار شود و مدیریت این آشتی توسط خود نظام می‌تواند به خوبی انجام شود. البته افراطی‌های دو طرف تلاش زیادی می‌کنند که چنین اتفاقی نیفتد. اگر سیاست جذب حداکثری و دفع حداقلی رهبری واقعا جدی پیاده شود، انتخابات خیلی بهتر برگزار می‌شود."

ابطحی افزود " به نظر من و بنا به دلایل گوناگون و منجمله دلائل منطقه‌ای و خستگی از منازعات سیاسی، انتخابات آینده مجلس شورای اسلامی انتخابات پرجمعیتی خواهد بود."

وی در پایان با بیان اینکه "یک فردی مثل علی مطهری در مواردی از بیشتر اقلیت اصلاح طلب، اصلاح طلبانه‌تر و موثرتر رفتار کرده"، گفت "اگر بخواهم تفاوت ابطحی قبل و بعد از زندان را بگویم، این است که واقع‌گراتر شده‌ام."


 


هشتاد و پنجمین شماره از نشریۀ خبری- تحلیلی «شهروند امروز»، روز شنبه بیست و نهم امرداد ماه ١٣٩٠، با محوریت "پرونده ای در باره کودتای ٢٨ مرداد و مشی سیاسی دکتر محمد مصدق" منتشر شد.

در سرمقاله این نشریه یا یادداشت سردبیر آن، رضا خجسته رحیمی با عنوان "اصلاح طلبی، شتر و سوراخ سوزن"، به مقولۀ "تاملی در کارنامه سیاسی مرحوم دکتر محمد مصدق" و اینکه "چرا کار اصلاحات به کودتا رسید" می پردازد و آسیب شناسی دولت ملی دولت مصدق.

در ادامه، مطلبی از باشگاه و گروه نویسندگان نشریه تحت عنوان "گام به گام تا دموکراسی"، "وقتی که دیگر نمی فهمیم"، از خشایار دیهیمی پیرامون کتاب جدیدش، "برچسب بخوریم، برچسب نخوریم"، از علی اصغر سعیدی پیرامون اجرای طرح هدفمندی یارانه ها، "قسم خوردن لازم نیست"، اثر سعید لیلاز پیرامون کارآمدی و کمیت و کیفیت دولت، "کوره ذوب دموکراسی"، اثر عباس عبدی پیرامون رقابت های زودهنگام انتخابات مجلس ایران، "خاتون تاب مستوری نداشت"، اثر سینا باستانی و پیرامون جنجالِ حجاب و پوشش و چادر در نشریۀ «خاتون یک» ارگان دولت و ...

گفتگو با جواد ترابی، متهم ردیف دوم پروندۀ افشاگری های عباس پالیزدار، نقدی بر ورود و حضور و دخالت نظامیان در اقتصاد و مروری بر فعالیت های قرارگاه خاتم النبیاء سپاه، همچنین گفتار هفته و نیم نگاهی به سخنان محمود احمدی نژاد، علیرضا پناهیان، ولادیمیر پوتین، حسین انواری و جمعه ابراهیم در بخشی دیگر از نشریه منتشر شده است.

مرور رخدادهای اخیر انگلیس و بازخوانیِ شش روایت مختلف از این وقایع خونین، با تیتر "لندن شهر بی دفاع"، و همچنین ورود باراک اوباما به رقابت های انتخاباتیِ سال آینده، از دیگر فصول نشریۀ شهروند است.

در دهها صفحۀ دیگر این نشریه، مطالب اقتصادی، سیاسی، روابط بین الملل، گفتگو، اندیشه، جامعه شناسی و تاریخ، مورد انتشار قرار گرفته است.


 


 فرمانده کل بسیج ادعا کرد "منافقینی که امروز ادعای راه امام و خط امام را دارند اما علیه اسلام، ولایت و انقلاب نقشه می‌کشند، از تروریست‌های دهه شصت خطرناک‌ترند... این فتنه گران هنوز هم مدعی هستند و هر شب افطار می‌دهند و جلسه می‌گیرند و نقشه می‌کشند برای روزهای آینده که چه آشوبی به پا کنند و چه طور به صحنه بیایند و یا خدای ناکرده گروهی از مردم را فریب دهند."

به گزارش فارس، پاسدار محمدرضا نقدی در مراسمی تحت عنوان «گرامیداشت شهدای مبارزه با ترور» گفت: در زمانی که هنوز ارکان انقلاب مستحکم نشده بود، این شهیدان با خون پاکشان پرده تزویر را از چهره نفاق برداشته تا ملتی که تازه انقلاب و حاکمیت دین را تجربه می‌کرد، بیدار کند و از شعارهای فریبنده گروهک‌های مزدور شرق و غرب نجات دهند.
وی افزود: منافقین وقتی دیدند که با کشتن مسئولین نظام طرفی نمی‌بندند اقدام به کشتار مردم عادی که نشانی از انقلابی بودن داشتند، کردند.
نقدی در ادامه گفت: بدترین نوع ترورها آنهایی بود که در موقع افطار منافقین به در منزل افراد می‌رفتند و آنها را در زمان افطار و در مقابل خانواده به شهادت می‌رساندند.

فرمانده کل بسیج مدعی شد "بیشترین عرصه خودنمایی شیطان در چهره نفاق است. منافقین جدی‌ترین دشمنان خدا هستند و همیشه دستشان به جنایت آلوده است. امروز هم اسلام از خطر منافقین مصون نیست و جدی‌ترین تهدید منافقین هستند. منافقینی که امروز ادعای راه امام را دارند، و با ادعای خط امام می‌نشینند و بر علیه اسلام، ‌ولایت و انقلاب نقشه می‌کشند، از منافقین دهه شصت و اول انقلاب خطرناک‌ترند، چرا که آنها هر قدر هم که نفاق داشتند، سرانجام کفر خود را رو کردند و دست به اسلحه بردند. اما اینها در این سال‌ها بارها با آمریکا و صهیونیست‌ها همدستی کردند ولی هنوز هم تلاش می‌کنند چهره خود را موجه نشان دهند و هنوز هم دم از راه امام و انقلاب می‌زنند."

نقدی با تکرار برخی مدعیات گفت: "البته وقتی رأس منافقین ملعون امروز با شاه جنایتکار بحرین می‌نشیند و رئیس دفتر خود را پیش او می‌فرستد تا از آنها کمک مالی بگیرد و یا وقتی که با ولیعهد و شاه عربستان همنشینی می‌کند و از او پول، رهنمود و خط می‌گیرد ولی در مقابل مردم حرفی دیگر می‌زند، باید بداند که مردم آنها را شناخته‌اند. آنها پول از این افراد می‌گیرند، فتنه می‌کنند ولی خجالت نمی‌کشند. این افراد در فتنه ٨٨ رسوا شدند ولی باز امروز هم هنوز مدعی هستند و هر شب افطار می‌دهند و جلسه می‌گیرند و نقشه می‌کشند برای روزهای آینده که چه آشوبی به پا کنند و چه طور به صحنه بیایند و یا خدای ناکرده گروهی از مردم را فریب دهند."

وی در ادامه سخنانش ادعا کرد: "وقتی به این منافقین می‌گوییم این چه کارهایی است که می‌کنید می‌گویند ما اصلاح طلبیم. آدم‌های فاسدی که تلاش می‌کنند خود را به راه امام منتسب کنند و فکر می‌کنند با دو بار به منزل امام رفتن مردم حرف آنها را باور می‌کند. آنها نمی‌توانند با این نفاق کسی را فریب و توطئه دیگری را شکل دهند."


 


کودتا کودتاست؛ چه در 28 مرداد 32 به کمک انگلستان و آمریکا محقق شده باشد برای سرنگونی دولت ملی، و چه در متن یک انتخابات (22 خرداد 88) و از درون حاکمیت عملیاتی شود، برای یک‌پارچه سازی ساخت قدرت.
هرچند که در تعریف «کودتا»، آن را «ضربه‌ی ناگهانی به دولت و تغییر یک‌باره‌ی آن به کمک نیروی نظامی» توصیف کنیم؛ یا به معنای «شورش نظامي ناگهاني واخراج ناگهاني هيئت حاكمه» بگیریم؛ یا چنان که هانتینگتون معتقد است آن را «شگردی غیرقانونی برای براندازی رهبران حکومت موجود از طریق خشونت یا تهدید به اعمال آن» بدانیم؛ یا حتی در تعریفی جدیدتر، «نفوذ به بخشی محدود ولی حیاتی از حکومت٬ و استفاده از آن برای دراختیار گرفتن بقیه‌ی قدرت موجود» بخوانیم، تغییری در مضمون این یادداشت ایجاد نخواهد کرد.
تلاش مشترک لندن، واشنگتن و عوامل داخلی و دربار برای سرنگونی دولت ملی دکتر محمد مصدق در 28 مرداد 32 همان قدر گذار به دموکراسی را در ایران با اختلال و هزینه‌ی مضاعف همراه ساخت که تلاش مشترک باندهای تمامیت‌خواه و اقتدارگرای حاضر در ساخت قدرت جمهوری اسلامی برای یک‌دست سازی حاکمیت و سرکوب خونین و قلع و قمع «غیرخودی»ها و مرعوب و منکوب ساختن مخالفان و منتقدان و به حداقل رساندن نقش و جایگاه شهروندان در سامان دادن حاکمیت.
در ظاهر، شورشی نظامی چنان که علیه دولت مصدق صورت گرفت در سال 88 رخ نداد؛ دولت احمدی‌نژاد (یا جایگاه رهبر جمهوری اسلامی) نیز  برخلاف نخست وزیر مصدق و کابینه‌اش دچار ضربه ی ناگهانی نشد و تغییر یک‌باره‌ای در ساخت قدرت ایجاد نگردید؛ هیچ‌یک از ارکان سخت‌افزاری قدرت در جمهوری اسلامی برخلاف نظام سلطنتی در سال 32 هجمه‌ای را  تحمل نکرد. اما...
اما آن بگیر و ببندهای خشونت‌بار از همان شب انتخابات 22خرداد (در ستاد قیطریه یا در منزل بسیاری از فعالان سیاسی)؛ آماده‌باش و تهاجم غیرانسانی نیروهای ضدشورش به شهروندان مات و مبهوت از نتایج رسمی اعلام شده؛ سرکوب خونین و بی‌پروای اعتراض مدنی مردم به دست جمعی از «اراذل و اوباش» اجیر شده توسط جناح تمامیت‌خواه حکومت؛ بستن مطبوعات غیرخودی و بازداشت روزنامه‌نگاران و فعالان رسانه‌ای همسو با اعتراض مردم؛ گسیل داشتن خیل نیروها و ماشین‌های ارعاب و سرکوب به خیابان‌ها؛ و درنهایت حذف تمام و کمال بخش مهمی از نیروهای سیاسی موثر در روندها و فرآیندهای سیاسی چند سال اخیر از صحنه‌ی رقابت سیاسی؛ این همه را اگر نمی‌توان «کودتا» خواند، چه باید توصیف کرد؟
اگر کودتای 28 مرداد 32 از چند ماه قبل طراحی و تدوین شده بود، شواهد گوناگون و متعدد (از جمله اظهارات فردی به‌نام سردار مشفق) نشان داد که طراحان کودتای 22 خرداد 88 نیز آن را به‌مثابه‌ی عملیاتی نظامی- اطلاعاتی، از ماه‌ها پیش از انتخابات، مورد توجه قرار داده بودند تا جریان‌های «غیرخودی» را به تمامی از صحنه‌ی تحولات سیاسی ایران، و امکان مشارکت در تصمیم‌سازی‌های اجتماعی و ملی محروم و ممنوع سازند.
اگر کودتای 28 مرداد 32 خیال شاه خودکامه را از «مشروطه‌خواهان»ی چون مصدق برای مدتی راحت کرد، و دست بیگانگان را برای چپاول سرمایه ملی (نفت) گشاده کرد، کودتای 22 خرداد 88 نیز به عزم تداوم سیطره‌ی مطلقه‌ی ولی فقیه، و آسوده ساختن خیال وی و همراهان نظامی-رانتی‌اش از مخالفان و «اصلاح‌طلبان»ی که در پی مقید و محدود و مشروط و پاسخگو کردن صاحبان قدرت بودند، محقق شد و امکان بهره‌برداری از ثروت‌های ملی بی نظارت و پرسش را مهیا نمود.
نیروها و احزاب ملی و مخالف حکومت استبدادی و وابسته پس از کودتای 28 مرداد سرکوب و قلع و قمع‌ی غریب را تجربه کردند؛ برخی چون دکتر فاطمی و افسران حزب توده تیرباران شدند؛ جمع کثیری (ازجمله رهبر نهضت ملی و نخست وزیر دولت قانونی) حبس و تبعید را تجربه کردند؛ و چه بسیار که مرعوب و منزوی و منکوب و سرکوب شده سکوت و «صبر و انتظار» را تجربه نمودند و به ناچار در پیش گرفتند. حکایتی که پس از کودتای 22 خرداد 88 نیز به‌وضوح رخ داد؛ شخصیت‌های حقیقی و حقوقی پرشماری از طیف منتقدان و مخالفان وضع موجود، و پیگیران حاکمیت ملی، سرکوب‌ی سنگین را لمس و تحمل کردند؛ تا آنجا که قریب به 6 ماه است راهبران جنبش سبز (موسوی و کروبی و رهنورد) ربوده شده و به حبس خانگی مبتلا گردیده‌اند.
22 خرداد 88 اگر واجد مشابهت‌های معنادار و تأمل برانگیزی با 28 مرداد 32 است، از منظری دیگر نیز نیازمند بازخوانی آن تجربه است: نهضت مقاومت ملی.
دو روز بعد از آنکه كودتاي آمريكايي - انگليسي، دولت ملي دكتر مصدق را ساقط کرد، جمعی از نیروهای وطن‌دوست و متعهد به آزادی و حاکمیت ملی، آستین بالا زدند و عزم ایستادگی در برابر تمامیت‌خواهی و مبارزه با دولت غیرقانونی کردند. محمد نخشب و حسین شاه‌حسيني به منزل آيت‌الله زنجاني مي‌روند؛ در جلسه‌اي كه عباس رادنيا، حاج حسن قاسمي و احمد توانگر بختياري هم در آن حضور داشتند، آيت‌الله زنجاني مي‌گويد: «بايد با اين جو ايجاد شده كاري بكنيم كه مردم اميدوار باشند؛ بايد به مردم بگوييم كه نهضت ادامه دارد». همه‌ی نيروهاي ملي حاضر در جلسه، موافقند. افراد حاضر در جلسه به پيشنهاد آيت‌الله زنجاني شروع به نوشتن شعار «نهضت ادامه دارد» بر روي كاغذهاي معمولي - و به كمك كاربن - مي‌كنند. صدها جمله‌ی نوشته شده، بريده و لوله شده و بعد از مغرب در برخي نقاط پايتخت توزيع مي‌شود.
اين چنين، پايه‌ی «نهضت مقاومت ملي» گذاشته مي‌شود؛ عنواني كه ناصر صدرالحفاظي با وام گرفتن از «نهضت مقاومت فرانسه» پيشنهاد مي‌كند؛ بازرگان و بختیار و طالقانی و فروهر و دیگر همراهان می‌پذیرند و همراه می‌شوند. نهضت مقاومت ملی به‌گونه‌ای درس‌آموز، بسیاری از شخصیت‌های وطن‌دوست را از طیف‌های مختلف مذهبی و غیرمذهبی، و از لایه‌های مختلف اجتماعی گردهم می‌آورد.
نهضت مقاومت ملي، به قدر توان خويش، در روزهاي سخت و خفقان حاكم پس از كودتای 28 مرداد، شعله‌ی آزادي‌خواهي و دموكراسي‌طلبي و استقلال‌جويي را برافروخته نگاه مي‌دارد.
کمیته‌ها و کانون‌های مقاومت در بازار و دانشگاه و مدارس و احزاب و ... شکل می‌گیرد. همین کانون‌های مقاومت، بذر استقامت و امید می‌پاشند بر زمین یخ‌زده‌ای که استبداد می‌طلبد. از دل همین «کانون‌های مقاومت» و از متن نهضت مقاومت ملی و تجربه‌ی ایستادگی در برابر خفقان و سرکوب و ارعاب است که جنبش اعتراضی اوج می‌گیرد؛ و درنهایت، در نقطه‌ای که یک‌یک علل و عوامل دست به دست هم داده‌اند، و در هنگامه‌ای که نظام سلطنتی دچار بحران هژمونی و اقتدار شده، تغییر نظام سیاسی در بهمن 57 محقق می‌شود.
مشابهت‌ها و اختلاف‌های 22 خرداد و 28 مرداد کم نیست؛ اما یک مولفه‌ی مهم، مجالی است که در ابتدای هزاره سوم میلادی در اختیار دموکراسی‌خواهان و وطن‌دوستان امروز قرار دارد: سبزها، برخلاف فعالان نهضت مقاومت ملی، به برکت عصر ارتباطات و فنآوری اطلاعات، از امکان‌ها و فرصت‌های ویژه‌ای برخوردارند. مهم، عزم و اراده‌ی ایستادگی و مقاومت در برابر تمامیت‌خواهی و سلطه‌جویی حاکمیت اقتدارگرا و جریان‌های تمامیت‌خواه مسلط در آن است. ایستادگی توام با «امید»، و با توجه  به ضرورت جلب مشارکت و ائتلاف هرچه بیشتر نیروهای ضداستبداد، و تلاش برای سامان دادن «کانون‌های مقاومت»؛ کانون‌هایی که اگر در ابتدای دهه 30 در «کمیته»های مختلف محقق می‌شد، امروز می‌توان آنها را در قالب «شبکه‌های اجتماعی» واقعی و مجازی سامان داد و چونان سامانه‌هایی برای مقاومت و نشر امید و آگاهی‌بخشی و شورافکنی و اقدام مشترک و هماهنگ، فعال ساخت. سبزها نیازمند تجربه‌آموزی از «نهضت مقاومت ملی» برای پیگیری گذار به دموکراسی در ایران امروزند.
شش دهه پس از کودتای 28 مرداد، صدای محمد مصدق هنوز در سرسرای سیاست‌ورزی ایران می‌پیچد: «چه زنده باشم و چه نباشم، امیدوارم و بلكه یقین دارم كه این آتش خاموش نخواهد شد و مردان بیدار كشور این مبارزه ملی را آن‌قدر دنبال می‌كنند تا به نتیجه برسند... من مطمئنم که نهضت ملی ایران خاموش شدنی نیست... تنها آرزویم این است که ملت ایران اهمیت نهضت ملی خود را به‌خوبی درک کنند و به هیچ صورت از تعقیب راه پرافتخاری که رفتند دست نکشند...»


 


چهار زندانی سیاسی به مرخصی آمدند.

به گزارش کلمه، بهزاد نبوی، فیض الله عرب سرخی، محسن میردامادی و عبدالله رمضان زاده شب گذشته در آستانه ی شب های مبارک قدر مرخصی آمدند.

بر اساس گزارش ها، این چهار فعال سیاسی که در جریان حوادث پس از انتخابات توسط سپاه بازداشت و در بند دوالف تحت نظر این نهاد امنیتی نگهداری شدند برای چند روز به مرخصی آمدند.

هنوز بسیاری از زندانیان حوادث پس از انتخابات بدون حتی یک روز مرخصی در زندان های کشور نگهداری می شوند.

خانواده های این زندانیان سیاسی برای دریافت مرخصی یا حتی ملاقات حضوری ناچارند بارها به دادستانی و دادگاه انقلاب مراجعه کنند و در اغلب مواقع هم نتیجه ای حاصل نمی شود.

در ماه های اخیر سپاه و بند دوالف با شرایط نسبتا بهتری زندانیان خود را به مرخصی فرستاده و مجوز ملاقات حضوری را صادر کرده است. از بین این چهار فعال سیاسی بهزاد نبوی و عبدالله رمضان زاده هم چنان دربند دوالف نگهداری می شوند. سید مصطفی تاج زاده نیز در قرنطینه ی دوالف به سر می برد.

اعطای مرخصی به سایر  زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین  برخلاف مقررات زندانها  زیر نظر دادستانی  قرار گرفته است و  دادستانی نیز در ماههای اخیر  بسیار سختگیرانه و  برخلاف قانون  در مورد اعطای مرخصی ها عمل می کند و از این حق زندانیان را  امتیازی برای اعمال فشار بر آنها قرار داده است.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته