-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ مرداد ۲۹, شنبه

Latest News from Iran Green Voice for 08/20/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



ندای سبز آزادی: سید مصطفی تاج زاده، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی، در نامه ای که به مناسبت شبهای قدر و همچنین در سالگرد ۲۸ مرداد از زندان خطاب به همسرش فخرالسادات محتشمی پور نوشته است به بررسی اوضاع روز ایران و کشورهای منطقه پرداخته است.

این زندانی سیاسی با اشاره به اینکه اراده نیروها برای زیست مسالمت‌آمیز و دموکراتیک، کشور را از ورود به چرخه خشونت‌ورزی، هرج و مرج و در نهایت جنگ داخلی باز می‌دارد، می نویسد: “گمشده ما از نهضت مشروطه تا کنون عدم انتخاب بازی برد- برد بوده است. این در حالی است که نه مشروعه‌خواهان توانستند مشروطه‌طلبان را قلع و قمع و برای همیشه از صحنه حذف کنند و نه اعدام شیخ فضل‌الله نوری به نابودی اندیشه و راهبرد شریعت‌خواهی و تشکیل حکومت اسلامی منجر شد. نزاع آنان منجر به استقرار رژیم استبدادی (ضد مشروطه) و ضد اسلامی شد.”

سرپرست وزارت کشور در دولت اصلاحات با تاکید بر این نکته که عمر استبداد دینی به زودی به سر خواهد آمد در این نامه آورده است: “تردید ندارم که استبداد دینی زودتر از آنچه تئورسین آن آقای مصباح یزدی تصور می‌کنند، با ناکامی و بن‌بست  مواجه و به تاریخ سپرده خواهد شد. مگر هم اکنون نشانه‌های شکست از همه سو خود را نشان نمی‌دهد؟ خودشان می‌گویند مدیریت امام زمانی سر از رمالی در آورد!”

دربخشی از این نوشته آمده است: “عقب‌ماندگی مناسبات سیاسی و حکومتی در ایران کنونی صرفاً با کره شمالی و فرقه‌گرایی و استبدادطلبی آن فقط با طالبان قابل قیاس است. ما در پذیرش خطا و ضرورت اصلاحات از کوبا هم عقب افتادیم!”

به گزارش تحول سبز متن کامل این نامه به شرح ذیل است:

به نام خدا

فخری عزیزم، سلام

این سومین ماه مبارک رمضانی است که از هم جدائیم. مهم نیست؛ چرا که دلهایمان بیش از هر زمان به هم نزدیک است. البته برای من که از ۲۰ آبان ماه سال گذشته در اعتراض به محرومیت از حقوق قانونی‌ام،‌ به عنوان یک زندانی عادی و نه حتی سیاسی، روزه گرفته‌ام، سومین رمضان در برنامه روزانه‌ام تفاوتی ایجاد نکرده است. امیدوارم و تو نازنینم دعا کن از برکات معنوی ضیافت الهی و شب‌های قدر بهره‌مند شوم.

همراه وفادارم!

امسال “بهار قرآن” با “بهار عربی” قرین شده است. شکر خدا که سرانجام مردم منطقه بیدار شده‌اند و خواهان اعمال حق اولیه و مسلم خود بر عرصه تعیین سرنوشت خویش برآمده‌اند و پایان عصر استبداد را در خاورمیانه صلا داده‌اند. اکنون دیگر هیچ رژیم و حاکمی، چه با اتکا به قدرت‌های بزرگ و چه به نام مبارزه با توسعه‌طلبی امپریالیسم جهانی یا صهیونیزم بین‌الملل نمی‌تواند حقوق اساسی مردم خویش را نادیده بگیرد و آزادی‌های مدنی و سیاسی آنان را لگدمال کند. به احدی هم پاسخگو نباشد ‌هیچ، طلبکار ملت خویش نیز باشد. این در حالی است که پس از جنگ دوم جهانی و در دوره نظام دو قطبی، اکثر قریب به اتفاق کشورهای در حال توسعه،‌ چه متحد دولت آمریکا و چه مخالف آن، به شیوه دیکتاتوری اداره می‌شدند. محمدرضا پهلوی، صدام حسین، حافظ اسد، آل‌ سعود و معمر قذافی؛‌ البته با خاستگاه‌ها،‌ انگیزه‌ها و اهداف متفاوت. اما همگی در رأس رژیم‌های استبدادی قرار داشتند،‌ خودکامگی می‌ورزیدند و مخالفان خویش را سرکوب می‌کردند. امروز برعکس عصر جنگ سرد، کسی نمی‌تواند با اعمال دیکتاتوری حکومت کند. حاکمان مستبد یکی پس از دیگری سرنگون می‌شوند یا برای جلوگیری از سقوط، به نظام چند حزبی و مطبوعات و تجمعات و انتخابات آزاد خوش آمد می‌گویند. در جهان معاصر موج آزادی‌خواهی و عدالت‌طلبی چنان گسترده و قدرتمند شده است که رهبر کوبا را به اعترافی تاریخی کشاند. رائول کاسترو برای نخستین بار پس از پیروزی انقلاب کوبا، علت اصلی مشکلات و کمبودهای کشور و مردمش را دولت آمریکا و توطئه‌های آن نخواند،‌ بلکه اعلام کرد: “بزرگترین دشمن ما اشتباهات ماست نه امپریالیسم”. بر این اساس از ضرورت اصلاحاتی سخن گفت که انجام ندادنش نظام سیاسی کوبا را فرو خواهد پاشید.

همسر مهربانم!

در سخنرانی خویش در بنیاد باران در سال ۱۳۸۷ توضیح دادم پایه‌های استبداد در عصر ارتباطات و انفجاراطلاعات بسیار سست و اداره کشورها با روش دیکتاتوری ناممکن شده است. در عین حال تأکید کردم منتفی شدن استبداد لزوماً به معنای استقرار دموکراسی نیست و ما با وضعیتی مواجه شده‌ایم که آن را “لبنانیزه” شدن اوضاع نامیدم. در لبنان شاهد توازن قوایی هستیم که حذف کامل رقبا و اعمال روش استبدادی در اداره کشور برای هیچ فرد و گروهی ممکن نیست. چرا که همه فرق و طوائف اعم از طرفداران آمریکا یا ایران دارای منابع مالی مستقل، رسانه‌های مخصوص خود، مناطق ویژه مسکونی طرفداران، سلاح و کانون‌های بسیج خاص خود هستند. در آن کشور احزاب با گرایش‌های مختلف باید با رعایت موازین دموکراتیک و به صورت مسالمت‌آمیز به همکاری با یکدیگر و حل و فصل‌ مسائل بپردازند (بازی برد- برد) و یا کشور را وارد جنگ بی‌پایان و بدون پیروز نهایی و قاطع‌ کنند (بازی باخت- باخت). راه سوم متصور نیست. به این ترتیب در خاورمیانه دوگانه کهن “استبداد- فتنه” جای خود را به دوگانه “دموکراسی- هرج و مرج و جنگ داخلی” می‌دهد. اکنون افزون بر لبنان، در عراق،‌ افغانستان و فلسطین نیز چنین اوضاعی حاکم شده است. به نظر می‌رسد یمن، لیبی و سوریه نیز در همین مسیر و شرایط قرار گرفته‌اند. چنانچه مردم مصر با هوشیاری عمل نکنند، ممکن است به جای استقرار یا حتی گذار به سوی دموکراسی، شاهد بروز درگیری‌‌های خشن و خونین باشند که ضایعات و تلفاتی به مراتب بیشتر از عصر استبداد مبارکی به همراه خواهد داشت. بر این اساس می‌گویم سرنگونی دیکتاتورها و در هر حال پایان دیکتاتوری قطعی است، ولی جایگزین آن‌ها لزوماً دموکراسی نیست. تنوع و تکثر گرایش‌ها و نیروها و حتی توازن قوا به تنهایی به دموکراسی منجر نمی‌شود. اراده نیروها،‌ علاوه بر توازن قوا،‌ برای زیست مسالمت‌آمیز و دموکراتیک، کشور را از ورود به چرخه خشونت‌ورزی، هرج و مرج و در نهایت جنگ داخلی باز می‌دارد.

همفکر درد‌ آشنایم!

با این‌که مثل روز روشن است که به قدرت رسیدن گروه‌ها و جریان‌هایی مانند طالبان،‌ با شعار حاکمیت شریعت و احکام آن، به ضرر همه مردم منطقه و همه مسلمانان و به ویژه شیعیان است و با منافع و امنیت ملی ما تعارض دارد، باز هم بعضی مقامات عالی کشوری، ‌شعار استقرار حکومت اسلامی در کشورهای عربی و مسلمان سر می‌دهند؛ غافل از آن‌که بزرگترین و مؤمن‌ترین جریان فکری و سیاسی اسلامی که طرفدار چنین ایده‌ای است، سلفی‌های متعصب و انقلابی و هم افق با طالبان هستند که فقط با آمریکا و اسرائیل مخالف نیستند، بلکه بیشترین تضاد را با شیعیان و با ایران به عنوان مهد تشیع دارند. البته می‌دانم علت تأکید جناح حاکم بر “بیداری اسلامی” و اصرار بر تشکیل حکومت فرقه‌ای به نام “اجرای شریعت اسلام و احکام آن” صرفاً برای توجیه عملکرد غیردموکراتیک خود در ایران و پیدا کردن متحدانی اسلام‌گرا و مخالف استقرار موازین دموکراتیک است تا به این ترتیب اندکی از بحران مشروعیت اقتدارگرایی بکاهند. یک بار از کارشناس پرونده‌ام (بازجویم) پرسیدم که به نظر شما طالبان در افغانستان حاکم باشد به سود ایران و مردم منطقه است یا کرزای؟ پاسخ روشن بود: حامد کرزای. سپس انتقاد کردم پس چرا شعار استقرار حکومت اسلامی در کشورهای عربی می‌دهید و عملاً زمینه‌ساز حکومت سلفی‌های همسو با طالبان می‌شوید؟ همچنان که به سود ایران است که در عراق و افغانستان اندیشه و بیان و قلم و مطبوعات و نیز احزاب و انجمن‌ها و انتخابات آزاد باشند، به نفع ما و همه جهانیان است که در مصر و تونس و … نیز همچون لبنان و فلسطین، دموکراسی حاکم باشد. بنابراین از استقرار حکومت دموکراتیک دفاع کنید تا مانند ترکیه، اسلام غیر مستقیم پیش رود و ترویج شود. متأسفم که جناح حاکم صرفاً برای تداوم شرایط انسدادی و مقابله با حقوق مدنی و سیاسی منتقدان و مخالفان تک‌صدایی، فرصت بزرگ بیداری مردمی را در منطقه و جهان به تهدید برای ما تبدیل کرده است. عقب‌ماندگی مناسبات سیاسی و حکومتی در ایران کنونی صرفاً با کره شمالی و فرقه‌گرایی و استبدادطلبی آن فقط با طالبان قابل قیاس است. ما در پذیرش خطا و ضرورت اصلاحات از کوبا هم عقب افتادیم!

فخرالسادات صبورم!

تردید ندارم که استبداد دینی زودتر از آنچه تئورسین آن آقای مصباح یزدی تصور می‌کنند، با ناکامی و بن‌بست  مواجه و به تاریخ سپرده خواهد شد. مگر هم اکنون نشانه‌های شکست از همه سو خود را نشان نمی‌دهد؟ خودشان می‌گویند مدیریت امام زمانی سر از رمالی در آورد! تو می‌دانی که زمانی رهبر فقید انقلاب خطاب به جناح راست گفت شما که توان اداره یک نانوایی را ندارید (منظورشان بحران پیش آمده درباره نان در شرایط جنگی در زمان وزارت بازرگانی آقای عسگراولادی بود) پس چرا این قدر به دولت انتقاد و حمله می‌کنید؟

رهبر کنونی جمهوری اسلامی با این دیدگاه امام مخالف بود و هست. به همین دلیل کوشید با حاکمیت انحصاری همان جناح، بطلان سخن و ادعای فوق را ثابت کند. شکست همه‌جانبه حکومت یکدست،‌ آن هم با درآمد افسانه‌ای ۴۵۰ میلیارد دلاری نفت در شش سال که معادل درآمد ارزی کشور از نفت در ۹۶ سال گذشته است،‌ بیانگر آن است که حق با رهبر فقید انقلاب بود. اگرچه مدعیان هنوز رسماً شکست خود را اعلام نکرده‌اند، با وجود این فضا برای جناح حاکم آن قدر سنگین شده است که اقتدارگراهایی که تا دیروز کشتار سه هزار دانشجوی چینی در میدان صلح آسمانی (تیان آن من) را “مرهم شفابخش چین” می‌خواندند و دموکراسی را “غذای تهوع‌آور” غرب می‌نامیدند،‌ امروز از ضرورت داشتن “اپوزیسیون قوی” در نظام جمهوری اسلامی ایران دم می‌زنند! نکته جالب توجه،‌ کاربرد اصطلاح “اپوزیسیون” است که در قاموس آنان معادل “محارب” و “برانداز” بود و مجازاتش معلوم. آنان که تا دیروز بین “منتقد” و “مخالف” با “محارب” و “معاند برانداز” فرق نمی‌گذاشتند و انتقاد به رهبری را مخالفت با رهبری و آن را دشمنی با پیغمبر (ص) می‌‌خواندند و تا آن‌جا پیش رفتند که “اعتقاد به شخص ولی فقیه” را شرط بهره‌مندی اشخاص و احزاب از حقوق قانونی خویش اعلام کردند و فقط مانده بود که شعار “خدا- شاه- میهن” را رسماً به “خدا- رهبر- کشور” تبدیل کنند، امروز از ضرورت وجود “اپوزیسیون” آن هم از نوع قوی آن در “نظام ولایی” و با حضور “حجت خدا در زمین” (صفت کاربردی اخیر نماینده ولی فقیه در سپاه برای رهبری که تاکنون فقط برای امام معصوم به کار می‌رفت) سخن می‌گویند. در هر حال موج بیداری چنان گسترده و عمیق است که دیگر کسی ایران را به اتوبوسی تشبیه نمی‌کند که همه باید ساکت بنشینند تا حواس راننده منتخبشان پرت نشود و اتوبوس به دره سقوط نکند. امروز اعلام این‌که “ولایت فقیه استبداد استدلالی است” خنده بر لبان شنوندگان می‌نشاند. من دور نمی‌دانم روزی را که مقامات ایرانی نیز اعلام کنند عقب‌ماندگی و نیز فقر و فساد و تبعیض و همچنین سست شدن پایه‌های ایمانی و اخلاقی جامعه بیش از آن‌که ناشی از توطئه‌ها یا فشارهای دشمنان و در رأس همه دولت آمریکا باشد، از اشتباهات ما سرچشمه می‌گیرد. فقط امیدوارم چنین سخنانی دیر ایراد نشود. سرعت تحولات به قدری بالاست که آنچه امروز “ناممکن” به نظر می‌‌رسد،‌ فردا “اجتناب‌ناپذیر” و “ضرور” می‌شود.

فخری جان!

شکست اقتدارگرایی در ایران نیز لزوماً ما را به دموکراسی نمی‌رساند،‌ مگر آن‌که همگان بازی برد- برد را سرلوحه اقداماتشان قرار دهند. گمشده ما از نهضت مشروطه تا کنون عدم انتخاب بازی برد- برد بوده است. این در حالی است که نه مشروعه‌خواهان توانستند مشروطه‌طلبان را قلع و قمع و برای همیشه از صحنه حذف کنند و نه اعدام شیخ فضل‌الله نوری به نابودی اندیشه و راهبرد شریعت‌خواهی و تشکیل حکومت اسلامی منجر شد. نزاع آنان منجر به استقرار رژیم استبدادی (ضد مشروطه) و ضد اسلامی شد. بعدها نیز نه مصدق با طرد و انزوای کاشانی توانست اهداف ملی را محقق کند و نه آیت‌الله بدون دکتر قادر به مقاومت موفق در برابر سلطه‌گران خارجی و استبداد‌طلبان داخلی شد. این درسی بود که رهبر فقید انقلاب از پیشینیان آموخت. به همین دلیل به جای تک‌جناحی و تک‌صدایی، از وجود دو جناح دفاع کرد و به تثبیت آن در سال آخر حیات خویش پرداخت تا جمهوری اسلامی با دو بال به پرواز در آید. بر این اساس معتقدم انحراف در نظام کنونی از زمانی آغاز شد که آرزوی خام و محال یکدست شدن حکومت به راهبرد حاکم و سیاست کلان جمهوری اسلامی تبدیل شد و مانند هر نظام تک‌صدا، لاجرم نظامیان مأمور تحقق این استراتژی شدند. من همچنان که بارها گفته‌ام راه نجات ایران را در استقرار موازین دموکراتیک و برپایی انتخابات آزاد با همه لوازم و نتایجش،‌ به ویژه آزادی مطبوعات،‌ احزاب، تجمعات و سبک زندگی می‌دانم. در این مورد برایت خواهم نوشت. دوستت دارم.

به امید بهروزی همگانی

سید مصطفی تاج‌زاده

اوین – مرداد ۹۰


 


دبیر کل خانه کارگر در خصوص اظهارات احمدی نژاد مبنی بر امکان حل معضل بیکاری با ۵۸ هزار میلیارد تومان اعتبار گفت: اشتغال و چالش‌های آن، مشکلی نیست که فقط با پول حل شود بلکه شرایط باید به گونه‌ای فراهم شود که سرمایه گذاری از ضمانت کافی برخوردار باشد.

علیرضا محجوب در گفت‌و گو با ایلنا با اشاره به اینکه مشکل اشتغال زمانی حل خواهد شد که به جای رکود اقتصادی، رونق اقتصادی داشته باشیم،گفت:این مسئله نیاز به بررسی کامل و رسیدگی توسط مراجع ذی‌صلاح علمی و دانشگاهی دارد چرا که بنده معتقدم اگر اقتصاد ما دارای رونق بود، مشکلات موجود مانع از اعمال اظهار نظر آقای رئیس جمهور بود.

محجوب درباره اینکه چرا سرمایه گذاری در کشورمان از هیچ تضمینی برخوردار نیست، گفت: رکود یعنی به سختی پیش رفتن و عوامل متعددی باعث به وجود آمدن این مشکل می‌شود که از آن جمله می توان به واردات قاچاق و حتی مقرراتی که واردات قاچاق را تسریع و تسهیل می‌کند، اشاره کرد.

وی ادامه داد: از سوی دیگر نحوه عملیات بانک‌ها، سرمایه گذاری ها و نیز واکنش‌هایی که در بازار وجود دارد، خرید نقدی را بی معنا کرده و بازگشت سرمایه برای جبران هزینه‌های تولید را به تاخیر می‌اندازد و در نهایت کار را به مراجع قضایی می‌کشد که اینها نیز از دیگر عوامل رکود اقتصادی در کشورمان به شمار می‌آید.

محجوب در پایان خاطرنشان ساخت: به هر حال ما امیدواری مسئولان را تقبیح نمی کنیم و امیدواریم که امیدهایشان به بار بنشیند ولی واقعیت‌های جامعه، حکایت دیگری دارند.


 


عبدالله رمضان زاده

عبدالله رمضان زاده سخنگوی دولت اصلاحات و عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی در جریان حوادث پس از انتخابات بازداشت و به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شده است.

این استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران که ششمین عضو از گروه هفت نفره ی شاکیان پرونده ی مشفق بود بر خلاف پنج نفر دیگر که در ماه های گذشته و به دلایل مختلف برای اجرای احکام خود احضار شده بودند به بند ۳۵۰ که محل نگهداری زندانیان سیاسی است نرفته و به بند دوالف که متعلق به سپاه و در واقع بند غیر قانونی این نهاد است فرستاده شده است.

گفتنی است رمضان زاده قبل از بازداشت مختار بود به انتخاب بین تکذیب بیانیه های جبهه مشارکت و عدم هرگونه فعالیت سیاسی و بازگشت به زندان که وی تهدیدها را نادیده گرفت و به زندان بازگشت.

بازجویان رمضان زاده، سخنگوی دولت اصلاحات که از موفق ترین استانداران استان کردستان در بحران ها بوده است، بارها از او درخواست کرده بودند تا با انتشار اطلاعیه ای، نسبت به اطلاعیه های اخیر جبهه مشارکت و همچنین «شورای هماهنگی اصلاح طلبان کُرد» واکنش نشان دهد و ضمن تکذیب این اطلاعیه ها، که در حمایت از تجمعات خیابانی صادر شده بود، تاکید کند که این اطلاعیه ها ساختگی است.

بنا بر اظهارات برخی از اساتید دانشکده حقوق دانشگاه تهران دکتر عبدالله رمضان زاده استاد دانشکده حقوق این دانشگاه و قائم مقام دبیرکل جبهه مشارکت که هم اکنون در زندان به سر می برد مدتی قبل با موافقت ریاست دانشگاه تهران خود را بازنشسته نموده است. این در حالی است که ایشان تنها با ۱۴ سال سابقه کاری بازنشسته می شوند.

احسان مهرابی

احسان مهرابی، روزنامه نگار و زندانی سیاسی هم اکنون همراه تعداد دیگری از روزنامه نگاران در یکی از سلولهای بند ۳۵۰ زندان اوین نگهداری می شود.

این زندانی ۳۵ ساله که فارغ التحصیل رشته ی مهندسی عمران است و با روزنامه های همبستگی، اعتماد ملی و تعدادی دیگر از روزنامه های اصلاح طلب نیز همکاری داشته است.

دادگاه انقلاب به ریاست مقیسه، این روزنامه نگار را به اتهام “تبلیغ علیه نظام” از طریق گفت‌وگو با رسانه های فارسی زبان، به یک سال حبس تعزیری محکوم کرده بود.

احسان مهرابی که پس گذراندن سه ماه در بندهای ۲۰۹ و ۲۴۰ اوین با سپردن وثیقه‌ ۵۰ میلیون تومانی آزاد شد، خبرنگار پارلمانی روزنامه‌های اعتماد ملی و فرهیختگان بوده است.

مهرابی روز ۱۸ بهمن ماه سال ۸۸ بازداشت و بعد از نزدیک به سه ماه با تودیع وثیقه از زندان اوین آزاد شده بود.

کیارش کامرانی

کیارش کامرانی، از فعالان دانشجویی، در روز عاشورای ۸۸ تهران به اتهام واهی سازماندهی تجمع ها دستگیر و به بند ۲۰۹ اطلاعات درزندان اوین منتقل شد.

کامرانی در دادگاه به شش سال حبس تعزیری و پرداخت جریمه ی نقدی محکوم شد و هم اکنون نزدیک به بیست ماه است که در بند ۳۵۰ اوین به سر می برد.

کامرانی که در مقطع کارشناسی در رشته ی فیزیک دانشگاه خرم آباد تحصیل کرده است در هنگام دستگیری دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت اجرایی دانشگاه پیام نور بوده است که با فشارهای حراست دانشگاه از ادامه ی تحصیل باز مانده است.

اعضای خانواده کیارش کامرانی در یکی از ملاقات های هفتگی با وی بازداشت شدند.

بازداشت این خانواده هنگامی اتفاق افتاد که روی دیوارهای سالن ملاقات این شعار با رنگ سبز نوشته شد: ”عاقبت روزی اینجا را موزه خواهیم کرد.”

هنگامی که خانواده کامرانی از ملاقات کابینی با فرزندشان بازمی گشتند و در حال خروج از در اصلی سالن ملاقات با زندانیان بند ۳۵۰ اوین در میدان درکه بودند، با یورش نیروهای امنیتی و همراه با ضرب و شتم شدید به اتهام شعار نویسی روی دبوارهای سالن ملاقات بازداشت شدند.

پدر، خواهر و برادر این دانشجوی زندانی که با توجه به رای دادگاه تجدیدنظر به ۶ سال حبس محکوم شده است، به اتهام”تبلیغ علیه نظام” که مصداق آن شعارنویسی در سالن ملاقات اوین عنوان شده، بازداشت شده و منزلشان نیز مورد تفتیش قرار گرفته است.

چندی بعد مصطفی کامرانی برادر کیارش توسط ریاست شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب، قاضی مقیسه به سه سال حبس تعزیری محکوم شد.


 


آقای امیرارجمند گفته است که میرحسین موسوی در زمان آزادی در سلامت کامل بود و به دلیل زندگی سالم و ساده حتی به بیمارهای شایعی که افراد ممکن است در چنین سن و سالی به آن مبتلا باشند، دچار نبوده است.

اردشیر امیرارجمند، مشاور ارشد آقای موسوی در گفت و گو با بی بی سی فارسی گزارش های مربوط به وخاومت حال آقای موسوی را رد کرده و گفته است که نزدیکان او از نیت این گونه خبرسازی ها نگران اند.

اردشیر امیرارجمند گفته که میرحسین موسوی در زمان آزادی در سلامت کامل بود و به دلیل زندگی سالم و ساده حتی به بیمارهای شایعی که افراد ممکن است در چنین سن و سالی به آن مبتلا باشند، دچار نبوده است.

مشاور ارشد آقای موسوی می گوید که مسئولیت هرگونه اتفاقی برای این رهبر مخالف دولت که در بازداشت خانگی است، متوجه حکومت ایران است.

او از حکومت ایران خواسته برای جلوگیری از انتشار شایعات و رفع نگرانی ها درباره وضعیت میرحسین موسوی و مهدی کروبی بولتن رسمی سلامت آنها به طور رسمی و منظم منتشر کند و در اختیار افکار عمومی قرار دهد.

اردشیر امیرارجمند مشاور میرحسین موسوی می گوید مشخص نبودن مرجعی که رهبران مخالفت دولت را حصر نگه داشته، باعث نگرانی درباره نیت حکومت درباره تدارک برنامه تازه ای برای این دو می شود.


 


پدر زندانی سیاسی مهدی محمودیان، با ابراز ناخرسندی از وعده های خلاف واقع مسئولین قضایی و زندان جهت اعزام فرزند بیمارش به بیمارستان اعلام کرد “ما فکر می کردیم در ماه رمضان مهدی را به بیمارستان منتقل کنند، چون جانشین دادستان از طرف وی این قول را به همسرم داده بود اما انگار ما نباید به هیچ وجه این قولها را باور کنیم.”

پدر این زندانی سیاسی و روزنامه نگار دربند، روز پنجشنبه بیست و هفتم مرداد ماه، پس از بازگشت از ملاقات فرزندش اظهار داشت که پزشکان پزشکی قانونی در سه ماه گذشته بمنظور عکس برداری و اسکن از قلب و مغز این زندانی چهار مرتبه برای وی درخواست انتقال به بیمارستان و مراکز مجهز به امکانات آزمایشات قلب و مغز نوشته اند که هر مرتبه نامه آنها از سوی دادستانی برگشت خورده و هیچ ترتیب اثری به آن داده نشده است.

به گزارش جرس، مهدی محمودیان روز پنجشنبه طی ملاقات به پدر خود گفته است “امیدوارم شما و دوستانم متوجه شده باشید که برخوردهای غیرانسانی و غیرقانونی مسئولین با من و سایر زندانی ها هیچ ربطی به حرف زدن ها و نامه نوشتن های من و مصاحبه شما با خبرگزاریها ندارد و اینها هیچ تصمیمی برای مرخصی یا حتی اعزام من و برخی دیگر از زندانیان بیمار همچون عیسی سحرخیز به بیمارستان ندارند و فقط می خواهند از این طریق من و شما را فریب دهند.”

پدرسالخورده و بیمار این روزنامه نگار زندانی که به شدت از دیدن وضعیت نامساعد فرزندش نگران بود در حالیکه شدت ناراحتی او را به بغض و گریستن انداخته بود، اظهار داشت که حتی دوستان هم بند با مهدی در ملاقات امروز نگرانی خود را از وضعیت جسمی او پنهان نکردند و از حال بد او برایم گفتند.

آقای محمودیان ادامه داد “ما فکر می کردیم در ماه رمضان مهدی را به بیمارستان منتقل کنند، چون جانشین دادستان از طرف وی این قول را به همسرم داده بود اما انگار ما نباید به هیچ وجه این قولها را باور کنیم.”


 


نزدیک به چهار ماه از بازداشت دکتر علیرضا رجایی می گذرد اما تاکنون مشخص نشده که این فعال ملی مذهبی به چه جرمی در زندان نگهداری می شود. این در حالی است که این صاحب‌نظر سیاسی طی این مدت دو ماه را در سلول انفرادی گذرانده است. او هم اکنون که در بند عمومی نگهداری می شود از حقوق اولیه یک زندانی از جمله تلفن و ملاقات حضوری “محروم” است.

صدیقه راحت طلب، مادر علیرضا رجایی در حالیکه در بستر بیماری است به امید دیدن دوباره چهره فرزندش به انتظار نشسته است و به جرس می گوید: «چون ناتوانی جسمی دارم در این چهار ماه فقط یکبار من را با ویلچر بردند و او را دیدم. الان هم که در بند عمومی است برای ملاقات کابینی باید ۴۷ پله بالا بروم که ناتوانم و روی ویلچر. پسرم گفت چند کارگر من را با ویلچر بالا ببرند اما نمی گذارند و می گویند به جز افراد خانواده غریبه را راه نمی دهند. تماس تلفنی هم ممنوع است. فقط یک بار علیرضا بعد از اینکه به بند عمومی منتقل شد به من و پدرش زنگ زد و خبر داد که به بند عمومی منتقل شده و همین. از آن زمان دیگر نمی گذارند با ما تماس بگیرد. ملاقاتها هم که کابینی است حالا امروز پدرش تقاضای ملاقات حضوری کرده آنها هم گفته اند بعد با شما تماس می گیریم. حالا من به امید “دیدن” علیرضا منتظرم.»

دکتر علیرضا رجایی در اسفند سال ۷۹ همراه با جمعی دیگر از فعالان ملی_مذهبی(ازجمله مرحوم مهندس عزت‌الله سحابی، دکتر حبیب‌الله پیمان، دکتر رضا رییس طوسی، دکتر محمد ملکی، محمد بسته‌نگار، دکتر محمدحسین رفیعی، محمد محمدی اردهالی، تقی رحمانی، مرحوم هدی صابر، دکتر مسعود پدرام، سعید مدنی، رضا علیجانی، مرتضی کاظمیان، و محمود عمرانی) بازداشت و در زمستان ۸۱ در دادگاه انقلاب محاکمه شد. قاضی حداد، رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب برای تمامی متهمان پرونده، احکام زندان از ۴ سال تا ۱۱ سال و نیز احکام محرومیت از حقوق اجتماعی از ۵ سال تا ۱۰ سال صادر کرد. تمامی متهمان که از ۵ ماه تا ۱۵ ماه در حبس و سلول انفرادی بودند، با وثیقه‌های چند ده میلیون تومانی آزاد شدند. این احکام در دادگاه تجدیدنظر معطل ماند؛ دستگاه قضایی نه وثیقه‌های دریافت شده از متهمان را آزاد کرد و نه احکام را به اجرا گذاشت.

اما فشار بر فعالان ملی مذهبی به همین جا ختم نشد. ابتدا هدی صابر، بعد تقی رحمانی و آنگاه علیرضا رجایی برای تحمل محکومیت خود با بازداشت غیرقانونی مواجه شدند. فعالان سیاسی یاد شده، هیچ‌یک احضاریه‌ای از دایره اجرای احکام دریافت نکردند؛ و بعد از هجوم و برخورد امنیتی به منازل ایشان، یک‌باره بازداشت و به اوین منتقل شدند. تقی رحمانی چندی پیش آزاد شد؛ اما هدی صابر پس از اعتصاب غذای اعتراضی، بر اثر بی توجهی مسئولان زندان و ضرب و شتم در بهداری اوین، به شهادت رسید. رجایی اینک تنها متهمی است که از پرونده موسوم به ملی –مذهبی ها در زندان بسر می برد.

مادر رجایی در خصوص پیگیری هایشان برای یافتن پاسخی به علت حبس فرزندش ادامه می دهد: «پسرم را بدون اینکه هیچ اتهام و مدرکی علیه اش وجود داشته باشد چند ماه در زندان نگه داشته اند. دو ماه را در “انفرادی” بوده و نزدیک به دو ماه هم هست که به بند عمومی منتقلش کرده اند. آنها استناد به حکمی می کنند که ده سال قبل صادر شده و به زندان محکوم شده در صورتیکه وکلای دادگستری می گویند این حکم دیگر قابل اجرا نیست زیرا ده سال از آن گذشته است و مشمول مرور زمان شده است و می گویند الان وقتی اتهامی در کار نیست و پرونده ای وجود ندارد ما چگونه پیگیری کنیم؟ از سوی دیگر متهمان دیگر پرونده ده سال پیش، همه آزاد هستند وفقط علیرضا را در زندان نگه داشته اند و این خود نشان از این دارد که پرونده ده سال پیش “بهانه” ای بیش نیست. »

وی می افزاید: «علیرضا را به بهانه جرم امنیتی بازداشت کردند، این در حالی است که جرم امنیتی باید تعریفی داشته باشد. بعد از انتقال علیرضا به بند عمومی بازپرس پرونده آقای جعفری به من زنگ زد و گفت علیرضا آزاد می شود و وثیقه بیاورید. اما بعد از بردن وثیقه، آقای جعفری گفتند از نظر او پسرم آزاد است و هیچ اتهامی هم وجود ندارد اما اجرای احکام ایشان را آزاد نمی کند. بازپرس گفت به دادگاه انقلاب شعبه بیست و شش مراجعه کنید. همسر و برادر علیرضا به آنجا مراجعه کردند و آقای پیرعباسی گفتند اصلا از طرف ما حکمی ابلاغ نشده است کما اینکه برای متهمان دیگر پرونده ۷۹ هم حکمی ابلاغ نشده است. خلاصه عروسم به هر کجا که برای پیگیری مراجعه می کند هیچ پاسخی نمی دهند. پدرش نامه می نویسد هیچ جوابی نمی دهند و ما مانده ایم نگه داشتن علیرضا در زندان چه دلیل و توجیه قانونی دارد؟ حتی خود علیرضا تعجب می کند و نمی داند برای چه در زندان است؟ یکبار پدرش رفت تا دادستان را ملاقات کند اما دادستانی که اصلا ملاقات نمی دهند و فقط معاون قضایی دادستان را می شود ملاقات کرد که او هم گفت شما باید آقای شیراحمدی دادستان اوین را ببینید. دادستان اوین هم نه ما را می پذیرد و نه جواب نامه های ما را می دهد! خلاصه همه سرگردان مانده ایم.»

وی در خصوص وضعیت جسمانی و روحی عضو شورای مرکزی انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران، می گوید: «از نظر روحی خوب است و با شرایط خودش را وفق می دهد. کلا علیرضا روحیه بسیار “قوی” دارد و خیلی خود دار است و ناراحتی هایش را در خود نگه می دارد. اما خیلی ضعیف و رنگ پریده شده است و بیشتر از ده و دوازده کیلو وزن کم کرده و بسیار تکیده شده است. خدا کند مسئولان عادلانه تر عمل کنند و اشخاص بی گناه را اینقدر در زندان نگه ندارند.»

مادر این فعال ملی مذهبی در پایان با بعض می گوید: “جناب آقای لاریجانی رئیس قوه قضاییه! جناب اقای دادستان! نگهداشتن یک فردی بدون هیچ اتهام و جرمی در زندان برای شما چه سودی دارد؟ چرا حکم ده سال پیش را بهانه قرار می دهید؟ چرا خانواده علیرضا این همه رنج و فشار را باید تحمل کند؟ الان علیرضا دو نوجوان دارد و پسر بزرگش اولین سالی است که روزه می گیرد و اینقدر دوست دارد که در این ماه رمضان مراسم سحر و افطار را در کنار پدرش باشد. اما الان تنها و ناراحت است. »

وی می افزاید: «آقای رئیس قوه قضاییه! آیا شما خودتان پدر هستید؟ آیا احساس یک پدر را درک می کنید؟ آیا می شود فرزندان این افراد بی گناه را جای فرزندان خودتان تصور کنید و اینطور آنها را تحت فشار قرار ندهید؟ فکر نمی کنید بالاخره روزی باید جوابگوی رفتار و اعمال خود باشید؟ آیا در دادگاه عدل الهی توجیهی برای کارهایتان دارید؟»

مادر رجایی می افزاید: «نمی دانم نگهداشتن فرزند من بی گناه در زندان یک خصومت شخصی است یا یک اراده قوی تری در راس آن است؟ قطعا مسئول آنچه بر سر زندانیان سیاسی و خانواده هایشان می آید ابتدا شما در جایگاه ریاست قوه قضاییه هستید. ظاهرا قوه قضاییه الان بعنوان یک عامل دارد عمل می کند نه بعنوان یک آمر و دستگاه قضایی کشور کلا استقلال ندارد و زندان های ایران پر شده از اساتید دانشگاه و نخبگان فکری کشور!»

وی تاکید می کند: « من بعنوان مادری که بیمار و ناتوانم و در بستر هستم جز دعا برای مظلومین و نفرین بر ظالمین راه دیگری برایم نمانده است.»

گفتنی است، چندی پیش بیش از ۲۰۰ فعال سیاسی و کنشگر مدنی با امضای بیانیه‌ای در اعتراض به بازداشت دکتر علیرضا رجایی، اعلام کرده اند: «بازداشت و زندانی کردن اندیشمندان، هنرمندان و شخصیت‌های ملی، بیش از آنکه نماد اقتدار و توانایی دستگاه‌های امنیتی باشد، نشانه‌ی نگرانی آنها نسبت به گسترش دامنه‌ی بحرانی است که این روزها دامنگیر دولت اقتدارگرا شده است.»


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته