-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ مرداد ۱۴, جمعه

Latest News from Iran Green Voice for 08/05/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



ندای سبز آزادی: قتل، تجاوز و خشونت، سه واژه ایست که به حتم این روزها در بین روزنامه ها و تیتر یک اخبار ایران به چشمتان بسیار خورده است!

قتل در سعادت آباد، تجاوز های گروهی، حمله به استخر زنانه، قتل روی پل مدیریت، قتل روح الله داداشی، قتل قهرمان وزنه برداری کشور و هزار و یک قتل و غارت دیگر که هر روز گوشه و کنار این کشور رخ میدهد و  مسئولین محترم تنها سهم شان از آنها انکار است!

هر یک از رخ داد های پیشین اگر در کشور های دیگر رخ داده بود کمترین مجازات آن استعفا و یا اخراج مسئولین امنیتی مربوط آن منطقه بود! این همه خشونت و درگیری و قتل و غارت در کشور رخ میدهد، و انگار آب از آب تکان نخورده است!

دختران جوان قربانی خشونت در جامعه می شوند، یکی روی پل به ضرب چاقو، از طلوع خورشید فردا محروم می شود و دیگری صورتش اسید سوخته می شود و عمری جوانی و زیبایی و بینایی اش به باد می رود! اما آب از آب تکان نمیخورد!!

وقتی جوانان این خاک، یک به یک قربانی خشونت های خیابانی می شوند، مامورانی که برای حفظ امنیت مردم  نان به منزل می برند، مشغول دست گیری آب پاش ها هستند!! قاتل ها و چاقو کش ها و دزد ها، سر تا سر شهر را نا امن کرده اند، در حالی که نیرو های امنیتی برای تفنگ های آبپاش هفت تیر میکشند!!

خواندن روایتی از یکی از مخاطبان ندای سبز آزادی، نشانگر تلاش های بی وقفه پلیس زحمت کش برای مهار خشونت و کنترل جرم و جنایت است!

روایت زیر را بخوانید، تا متوجه شوید، شب ها که ما خوابیم، آقا پلیسه هم خوابه!!

راوی:
روز دوشنبه هنگام برگشتنم از محل کار در مسیر منزل، سوار ماشینی شدم که سه نفر سرنشین داشت و من بدون اینکه شکی به مسافرین ببرم سوار ماشین شدم اما یکدفعه به خودم اومدم که دیدم یه چاقو زیر گلومه و یک شیشه اسید روبروی صورتم!! فردی که در کنار من نشسته بود ازم خواست بدون جلب توجه کیفم رو بهش بدم من هم چون شدیدا ترسیده بوده اینکارو رو کردم خلاصه هر چی داخل کیف بود و طلایی که همراه ام بود از من گرفتن و با نامردی  من رو در اطراف خیابان تهرانسر رها کردند.

بعد از اینکه تونستم با خانواده ام تماس بگیرم با شرایط روحی بسیار بدی که داشتم مراجعه کردیم به کلانتری 150 تهرانسر، ساعت 10.20 شب بود و از رفتار بسیار دوستانه و گرم این دوستان واقعا ما دچار شک شدیم !!

تا ساعت 11.30 ما رو دور خودشون گردوندن چون حتی یک واحد گشت نبود که بیاد به کار ما رسیدگی کنه و جالب اینجا بود چند صد متر اون طرفتر ماشین های ون گشت ارشاد برای دستگیری جوانانی که در نزدیکی اون پارک مشغول قدم زدن بودند، مشغول انجام وظیفه بودند!!

در قسمت تحقیق این کلانتری آقایی به نام گودرزی بود، که وقتی اظهارت من رو ثبت میکردن من یادآوری اون صحنه ها به حدی برام سخت بود که حالمو دگرگون کرد و اما ایشان بدون توجه به حال من چنان دادی سر من کشید که خانم زودتر چه قدر تو خنگی!! که من از حال رفتم و رفتار این دوست عزیز به مراتب حاله روحی من رو پیش از پیش خراب کرد!

خلاصه بدون گرفتن نتیجه ای رسیدگی به کار ما را به فردا صبح موکول کردند صبح روز سه شنبه مجددا به کلانتری 150 مراجعه کردیم، و بدون اقدامی مجدد ارجاع شدیم به کلانتری 135 آزادی چون تازه فهمیده بودند که این پرونده مربوط به حوزه استحفاظی کلانتری 135 ازادی هست!!

با جسمی خسته و روحی داغون به این کلانتری رفتیم که باز صد رحمت به برخورد برادران کلانتری 150 تهرانسر اینجا کم مونده بود که حتی ما رو بازداشت کنن که تو خودت مقصری و آقایان زورگیر هیج جرمی مرتکب نشدند!!

در این حین که ساعت 3 بعداز ظهر است .دست از پا دارزتر برگشتیم به کلانتری 150 تهرانسر و تنها این جملات رو گفتم و از کلانتری خارج شدم :

حتما باید جنازه ای از من در جایی پیدا میکردید تا به این پرونده رسیدگی کنید؟ ایا اگر همون موقع یک اکیپ گشت میفرستادید امکان دستگیری این افراد وجود نداشت؟ آیا در این مملکت فقط باید مرد ، زنده ها اینقدر بی ارزشند؟

آیا همه حافظان جان و ناموس مردم این سرزمین انسانهایی این چنینی هستند؟ آیا و شاید هزاران آیا ی دیگر!!

وقتی به خانه برگشتم، کتاب داستان خواهر کوجکم روی میز بود، یاد شعری افتادم:

شبا كه ما مي خوابيم آقا پليسه بيداره

ما خواب خوش مي بينيم  او دنبال شكاره

آقا پليسه زرنگه با دزدا خوب مي جنگه!
 


 


روز چهارم از ماه مبارک رمضان
ارسلان ابدی

ارسلان ابدی از بازداشت شدگان حوادث عاشورای خونین سال 88 است که به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شده است.
کیفرخواست ارسلان ابدی ابتدا “محاربه” و “فساد فی‌ الارض” عنوان شده بود که پس از چندی با توجه به فشار افکار عمومی و برخی از مسئولین، این کیفرخواست تغییر کرد.
این دانشجو از روز عاشورای سال گذشته تاکنون در بند ٣۵٠ زندان اوین در کنار سایر زندانیان سیاسی اوین به سر می برد.
بر اساس گزارش ها ارسلان ابدی دانشجوی مقطع کارشناسی مهندسی عمران دانشگاه بین المللی قزوین در روز عاشورا پیش از بروز هر نوع درگیری و حتی شکل گرفتن تجمعی دستگیر شده بود.

سیامک قادری

با وجود گذشت یک سال از بازداشت سیامک قادری، روزنامه نگار زندانی، مسوولان قضایی با آزادی موقت او با وثیقه مخالفت می کنند.
سیامک قادری، روزنامه نگار، به اتهام تبلیغ علیه نظام، تشویش اذهان عمومی و نشر به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شده است.
یکی از اتهامات اصلی این روزنامه نگار اداره کردن وبلاگ” ایرنای ما “بوده است. وبلاگی که او در آن به برخی عملکردها و اقدامات مسوولان خبرگزاری دولتی ایرنا انتقاد کرده و همچنین درباره جنبش سبز و رهبرانش مطالبی را در این وبلاگ نوشته بود.
خبرگزاری ایرنا شاکی اصلی پرونده قادری بود، او همچنین بعد از ۱۸ سال کار دراین خبرگزاری از آن اخراج و راهی زندان اوین شد.
پس از اخراج این روزنامه نگار از خبرگزاری دولتی ایران، او به دادگاه اداری شکایت برد و دوباره به ایرنا برگشت اما تا زمان بازداشت، در بخش های غیر خبری و امور اداری به کار مشغول بود.
این روزنامه نگار بعد از سخنرانی محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران در دانشگاه کلمبیا که گفته بود "ما در ایران همجنس گرا نداریم"، با شماری از همجنس گرایان ایران مصاحبه کرده بود.
به گفته دوستان سیامک قادری، این خبرنگار که حکم ۶۰ ضربه شلاقش به خاطر همکاری با هم جنس گراها اعلام شده، به حکم صادره اعتراض و تقاضای تجدید نظر کرده است.
سیامک قادری، روزنامه نگار در حالی در بند ۳۵۰ نگهداری می شود که هنوز حکم دادگاه تجدید نظرش به او ابلاغ نشده اما گفته می شود حکم چهار سال زندان او تایید شده است. این روزنامه نگار با قرار بازداشت اولیه و به صورت غیر قانونی در زندان اوین نگهداری می شود .
سید مصطفی تاج زاده

سید مصطفی تاج زاده که یک روز پس از انتخابات سال ۸۸ دستگیر شده بود، پس از گذراندن ۹ ماه زندان که نیمی از آن در سلول انفرادی بود در آستانه ی نوروز 89 به مرخصی آمد اما در پی شکایت از کودتاگران انتخاباتی و به دلیل امتناع از پس گرفتن این شکایت در میانه مرخصی و در حالی که تحت درمان قرار داشت به زندان برگردانده شد.
پس از انتقال تاجزاده به قرنطینه، حق ملاقات منظم و هفتگی وهمچنین امکان تماس تلفنی وی قطع شد و اجازه دسترسی به روزنامه ها و مجلات درخواستی خود را نیز نداشت.
در تمام مدت فشار های وارده بر این فعال سیاسی به حدی بود که وی با وجود بیماری و مشکلات جسمی خود اعلام کرد از آذرماه سال گذشته در اعتراض به اینگونه برخوردهای غیر قانونی دست به روزه اعتراضی زده است و تا زمانی که از حقوق قانونی خود برخوردار نشود به روزه داری ادامه خواهد داد.
سید مصطفی تاج زاده، عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت ایران اسلامی، که در ظاهر برای اجرای ۶ سال حکم تعزیری خود به اوین بازگردانده شده بود، از همان ابتدا با دخالت اطلاعات سپاه، به جای بند عمومی سیاسی به سلول متعلق به حفاظت اطلاعات زندان منتقل شد.
معاون سیاسی وزارت کشور دولت سید محمد خاتمی، در سلول دوالف مدتی را با محمد نوری زاد گذراند. اما پس از عاشورا و در پی اعتصاب غذای نوریزاد و انتقال وی به بیمارستان، دوباره مدت ها به صورت انفرادی در سلول نگهداری شد.
تاج زاده چند ماه نیز با یکی از محکومان که به ناراحتی روانی دچار بود هم سلول شد. اقدامی که از نظر زندان بان ها و زندانیان به مراتب از سلول انفرادی دشوارتر است و برای تشدید شکنجه و اعمال فشار بیشتر به زندانی سلول انفرادی تلقی می شود.
عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب، در ۲ سال گذشته حداقل ۱۵ ماه در سلول انفرادی و ۲ نفره نگهداری شده که ۱۱ ماه آن مصداق روشن شکنجه سلول انفرادی و یا شکنجه ی تشدید شده ی سلول انفرادی بوده است.
به گفته ی کارشناسان و فعالان سیاسی، رفتار ماموران مراقب تاج زاده نیز با وی بسیار بد است و شیوه برخورد اطلاعات سپاه با این چهره ی شناخته شده ی سیاسی کاملا جنبه ی انتقام گیری پیدا کرده است.
وی از 9 ماه پیش و در اعتراض به برخوردهای غیرقانونی صورت گرفته روزه دار بوده است پیش از بازگشت به زندان نیز اعلام کرده بود که در صورت عدم انتقال به بند ۳۵۰ و استمرار نگهداری در شبه انفرادی ایزوله روزه های اعتراضی خود را از سر خواهد گرفت. خواسته های وی برای پایان دادن به روزه های اعتراضی، برخورداری از حقوق عادی یک زندانی مانند ملاقات و تماس های تلفنی منظم، انتقال به بند عمومی و دسترسی به حداقل امکانات پزشکی مورد نیاز عنوان شده است.
این در حالی است که به گفته پزشکان تاج زاده به دلیل روزه داری مداوم به شدت ضعیف شده است و به دلیل آرتروز شدید گردن که باعث فشار بر روی نخاع وی شده است نیاز فوری به انجام فیزیوتراپی مستمر دارد که مسئولین پرونده وی تا کنون پاسخ روشنی به این درخواست نداده اند.
وی این روزها را هم چنان در دو الف و شرایط غیر قانونی به سر می برد.


 


 یک نشریه آلمانی روز چهارشنبه چهارم اوت (سیزدهم امرداد ماه) به نقل از بعضی محافل دیپلماتیک غرب گزارش داد که ترکیه یک محموله قاچاق اسلحه که از ایران عازم برخی کشورهای منطقه بوده را متوقف کرده است.

به گزارش تارنمای «میدل ایست برلین»، روزنامه آلمانی زوددویجه تساینوگ به نقل از محافل دیپلماتیک نوشته است چندی پیش یک کامیون حاوی سلاح که از مرز «کیلیز» قصد ورود به سوریه را داشت کشف و متوقف شد و این سلاح ها اکنون تحت کنترل مأموران ترک قرار دارد.

پیش از این، شورای امنیت سازمان ملل متحد، طی قطعنامه ای ایران را بخاطر مناقشه بر سر برنامه اتمی تحریم و از صدور اسلحه محروم کرده بود و بدین جهت، همه اعضای سازمان ملل متحد موظف اند که هرگونه نقض این تحریم ها را به شورای امنیت گزارش دهند.

ترکیه اما تاکنون در این مورد گزارشی برای سازمان ملل ارسال نکرده است.

بر اساس این گزارش، کشف محموله سلاح های غیرقانونی ارسالی از ایران توسط ترکیه، اولین بار نیست که اتفاق می افتد، چرا که در پانزدهم مارس امسال نیز، مقامات ترکیه اعلام کردند که در «دیاربکر» یک محموله تسلیحاتی که مقصد آن سوریه بود، در یک هواپیمای باربری وابسته به شرکت هواپیمایی «ایر یاس» کشف وتوقیف کرده اند.

طبق گزارش کارشناسان سازمان ملل، در بازرسی هایی که از این هواپیما به عمل آمده، سلاح سنگین کشف و ضبط شد.

در ماه ژوئن نیز، بعضی محافل نزدیک به سازمان ملل گفته اند که ترکیه یک محموله دیگر سلاح غیرقانونی ایران را توقیف نموده است، اما مسولین این کشور تا کنون رسما توقف این محموله را به شورای امنیت گزارش نکرده اند. به همین خاطر بررسی این محموله برای کارشناسان شورای امنیت امکان پذیر نیست.

در ماه آوریل، در بعضی رسانه های ترکیه، اخباری در مورد صدور سلاح غیرقانونی ایران به سوریه درج شده بود، اما این اخبار مورد توجه جدی محافل غرب واقع نشد و بدین جهت بازتابی وسیع پیدا نکرد.

بعضی محافل دیپلماتیک غرب گفته اند که در ماه آوریل چندین کامیون اسلحه بسهولت و بدون کمترین مشکل از مرز ترکیه به مقصد سوریه عبور کرده بودند، که مورد بازرسی و توقیف قرار گرفت.

یک دیپلمات غربی که به گفته این روزنامه آلمانی نخواست نامش فاش شود، معتقد است که ترکیه با تشدید کنترل مرزها قصد دارد به سوریه و ایران هشدار دهد که از این پس در قبال سرکوب اپوزیسیون سوریه بی تفاوت نخواهد ماند.

علاوه برآن، به گفته این دیپلمات ترکیه با این عمل درصدد است که به قاچاق اسلحه در کشور پایان دهد و به ایران بگوید که دیگر حاضر نیست فعالیت عوامل سپاه را در خاک خود تحمل کند.

در پی تشدید بحران سوریه میان ایران و ترکیه بر سر نحوه برخورد با این بحران اختلافاتی بروز کرده است. تشدید کنترل محموله های ایران می تواند ناشی از بروز این اختلافات باشد.

روزنامه آلمانی در نهایت به نقل از بعضی منابع امنیتی غرب می نویسد که درپی واقعه «ایر یاس» رهبران سپاه در فکر افتاده اند که راه های تازه ای برای ارسال اسلحه جستجو کنند.

طی ماههای اخیر، در پی سرکوب گستردۀ معترضان در سوریه، کارشناسان سازمان ملل متحد اعلام کرده بودند که جمهوری اسلامی سلاح و تجهیزات سرکوب برای حکومت سوریه ارسال کرده است .

گفتنی است مقام‌های نیجریه روز ۲۶ اکتبر سال گذشته اعلام کردند که یک کشتی حامل سلاح‌های ارسالی جمهوری اسلامی را در بندر لاگوس ضبط کرده‌اند. این محموله که در ۱۳ کانتینر جاسازی شده بود شامل گلوله‌های توپ، خمپاره و سایر سلاح‌ها بود و برچسب مصالح ساختمانی روی جعبه‌های آن خورده بود.

مقامات جمهوری اسلامی، با وجود اینکه تولید و فروش و معاملۀ سلاح در ایران در انحصار دولت و نهادهای حکومتی می باشد ، ادعا کرده بودند که یک شرکت خصوصی چنین محموله ای را صادر کرده است.

در همین حال در سال 2009  کشتی مونچه گرسک، حامل پرچم قبرس، از ایران عازم سوریه بود که پس از چند بار بازرسی توسط ماموران قبرسی، محموله سلاح کشف و توقیف شد.

منبع: جرس


 


در پی نتیجه بخش بودنِ تلاش برخی نمایندگان و محافل برای کسب رای اعتماد پاسدار رستم قاسمی، فرمانده قرارگاه خاتم الانبیاء سپاه پاسداران برای پُستِ وزارت نفت و موفقیت وی، مسئول روابط عمومی سپاه این اقدام را "رأی قاطع و هوشمندانه نمایندگان و پاسخی قاطع و معنادار به هجمه‌های امپراتوری رسانه‌ای غرب علیه سپاه" ذکر کرد.

به گزارش فارس پاسدار رمضان شریف مسئول روابط عمومی سپاه، در پی رأی اعتماد نمایندگان مجلس شورای اسلامی به رستم قاسمی جهت تصدی وزارت نفت، اظهار داشت: "به محض مطرح شدن نام سردار قاسمی فرمانده قرارگاه خاتم الانبیاء برای تصدی وزارت نفت، هجمه‌های رسانه‌ای و تبلیغات مسموم و ناجوانمردانه علیه این نهاد انقلابی و مردمی به گونه‌ای خیره كننده افزایش یافت."

وی بدون رویکرد به وظایف و حیطه قانونی سپاه، مدعی شد: "دشمنان با تمسك به مسائل و موضوعات مختلف و بی اساس اتهامات فراوانی را در چارچوب قبضه عرصه سیاست و اقتصاد كشور توسط سپاه و تلاش برای حاكمیت بر دولت روا داشتند و در فرایند سناریوی رسانه‌ای خود در تلاش بودند با فضاسازی روانی به اصطلاح مانع تصدی او بر وزارت نفت شوند، اما رأی قاطع نمایندگان آگاه و هوشیار و انقلابی مجلس به قاسمی آنها را بار دیگر در بهت و حیرت فرو برد."

شریف با بیان اینكه سپاه نهادی برخاسته از مردم و مجموعه‌ای صدرصد آماده و فعال است، گفت "امروز كمتر كسی است که لب به تحسین و سپاس این نهاد مردمی و خدمت گذار نگشاید."

وی از دست دادن سردار قاسمی را "خسارتی بزرگ" برای سپاه دانست و گفت "سپاه از ابتدا با انتقال سردار قاسمی به دولت و تصدی وزارت نفت مخالف بود، اما پس از رایزنی‌های رئیس جمهور با سردار فرمانده كل سپاه و نیازی ضروری تر و فراگیرتر و صرفاً برای خدمت رسانی و كمك به دولت در مقیاس ملی و حتی فراملی، سرانجام با رفتن وی موافقت كرد و ان شاء الله بار دیگر مردم ایران، طعم شیرین و بابركت پیوستن یكی از فرماندهان فداكار و ایثارگر خود به مجموعه مدیریتی كشور را خواهند چشید."

این مقام ارشد سپاه مدعی شد "رأی نمایندگان مجلس به وزرای پیشنهادی بویژه رأی قاطع به رستم قاسمی بار دیگر دشمنان را ناامید و آنها را همچنان در عصبانیت و ناراحتی از انقلاب، نظام، مردم و نمایندگان آنها در خانه ملت، به امید فرداهایی كه هرگز برای آنها طلوع نخواهد كرد قرار دارد."
شریف جریان رأی گیری و تصدی وزارت نفت را برای دشمنان "معنادار" دانست و تصریح كرد: هر چند در جریان رأی گیری سردار وحیدی برای وزارت دفاع، مجلس محترم پیام های خاص و معنادار خود را به دشمنان نظام و سپاه منتقل كرد، اما اقدامات اخیر رسانه‌ای غرب در هجمه به سردار قاسمی و سپاه نشان از ناتوانی و ضعف مقامات و رسانه‌های وابسته به نظام سلطه در درك واقعیات موجود در جمهوری اسلامی دارد.

مسئول روابط عمومی سپاه بدون اشاره به عملکرد محفلی، سیاسی، امنیتی و اقتصادی سپاه، این نهاد را دارای "ماهیتی نهادی" ذکر کرد و گفت "فرماندهان و سران آن كمتر علاقه‌مند به قرار گرفتن در معرض رسانه‌ها هستند و سردار قاسمی بعنوان یكی از نیروهای توانمند و مدیران كارآمد و فعال كه بیشتر در عرصه ای غیرنظامی پیشینه دارد نیز در این زمره قرار داشته و حتی در طول سال با اصرار به حداقل درخواست های رسانه ها می‌توانست پاسخ مثبت دهد."

گفتنی است روز گذشته رئیس مجلس شورای اسلامی در جریان جلسه رای اعتماد به وزرای پیشنهادی دولت، در دفاع از پاسدار رستم قاسمی (فرمانده قرارگاه خاتم النبیا) برای پست وزارت نفت، با نادرست خواندن این تلقی که "سپاه می خواهد حکومت سیاسی را بگیرد"، مدعی شد "سپاه پاسداران نمی خواهد به اوضاع سیاسی کشور چنگ بزند."

یکی از نمایندگان فراکسیون اصلاحات مجلس در اعتراض به فشار برخی افراد جهت انصرافش از سخنرانی در مخالفت با وزیر پیشنهادی نفت (پاسدار قاسمی) گفته بود: از قرار معلوم مجلس تصمیم خود را از قبل گرفته و قرار است قاسمی رای بیاورد، اما شما را به خدا فضا را نبندید و بگذارید حرفها زده شود و مجلس محل بحث و گفتگو باشد."

علی مطهری، نماینده اصولگرای مجلس نیز، در واکنش به اظهارات لاریجانی که از نمایندگان خواسته بود با سخنان خود کاری نکنند که ضرری متوجه سپاه شود، گفته بود: حرف من این بود که در صورتی که قاسمی بازنشسته شود ما خیلی هم از وزارت او استقبال می کنیم.

این نماینده تهران در پاسخ به اظهارات لاریجانی که از سپاه دفاع کرده بود، گفت: عرض من این بود فردی تا زمانی که عضو سپاه پاسداران یا ارتش است یک نیروی نظامی محسوب می شود و صلاح نیست وزیر شود .


 


فرزانه بذرپور

چهاردهم مرداد ۱۲۸۵خورشیدی، انقلاب مشروطه با امضای فرمان مشروطیت از سوی مظفرالدین شاه که در واقع پذیرش خواسته های مجاهدین و تشکیل مجلس و نظام مشروط سلطنتی بود به ثمر رسید.

بیش از یک قرن از این واقعه گذشته است و اگرچه تا پیش از انقلاب اسلامی هر ساله جشن مشرو طیت  در این روز بر پا می شد اما پهلوی ها نه پدر نه پسر به قانون مشرو طیت عمل نمی کردند و بعد از انقلاب و با تغییر نظام به جمهوری و آن همه حادثه چندان حرف و حدیثی از مشروطه نمی شد. با این حال به نظر بسیاری از صاحبنظران سیاست و تاریخ ، خواسته های انقلابی که در دوره قاجار رخ داد همانی است که امروز هم جامعه ایرانی خواهان آن است: آزادی و حق انتخاب.

در سالروز فرمان مشروطیت با دکتر صادق زیبا کلام به گفتگو نشسته ایم ، این کارشناس سیاست معتقد است که انقلاب مشروطیت به رغم بسیاری از تحلیل گران شکست نخورد و دستاوردهای بزرگی داشت.

مصاحبه با زیبا کلام را بخوانید.   

با توجه به گذشت بیش از یک قرن از مشروطیت و رخدادهای بزرگی چون نهضت ملی نفت، انقلاب اسلامی، اصلاحات و حتی تحولات بعد ازانتخابات ریاست جمهوری دهم، آیا صدور فرمان مشروطیت همچنان بزرگترین حادثه تاریخی معاصر ما محسوب می شود؟
بله البته؛ مشروطه،بزرگترين، مهم ترين و موثرترين تحول سياسي و اجتماعي تاريخ معاصر ايران بوده است. حتي از اين هم جلوتر مي آيم و معتقدم كه مشروطه نقطه عطف و پايان يك مرحله ازتاريخ ايران و آغاز مرحله جديدي است.مرحله اي كه تا به امروز با ماست واساسا تمامي گفتمان سياسي امروزي ما برگرفته از مشروطه است.

انقلاب مشروطیت از نخستین قیام های مدرن بر ضد استبداد در جوامع مشرق زمین بوده است. به نظر شما آیا آنچنان که برخی می گویند مشروطه یک پدیده وارداتی بود یا زمینه های بومی و ذهنی در تاریخ ایرانیان داشته است؟ چگونه خواسته های مترقی مشروطه خواهان اعم از مشروط کردن قدرت شاه، قانون اساسی و نظام پارلمانتاریستی در جامعه قاجاری با 90 درصد بیسواد مجال بروز و ظهور می یابد؟
هیچ چیز یک شبه به وجود نمی آید. من معتقدم اتفاقا عقبه نهضت مشروطيت يك حركت يك صد ساله بود از ابتدا قرن نوزدهم.
مشروطه اساسا برای  پیشرفت بود،  مشروطه براي ايجاد تغيير و تحول ،نوسازي ،آوردن مدرنيته و تغييرات مدرن بود و به تعبيري  رهایی ايران از وضعيت عقب مانده اي كه كشور در آن قرار داشت. خوب این فكر تغيير و تحول و امروزي كردن جامعه ايران از مشروطه آغاز نشد بلکه ریشه در سالها قبل از آن داشت. فكر تغيير و ضرورت تغيير در ايران دست كم به يكصد سال قبل از مشروطه و به آغاز قرن نوزدهم مي رسيد. نخستين بار قائم مقام ها، ميرزا عيسي و ميرزا ابوالقاسم در ابتدا به قدرت رسيدن  فتحعلي شاه در دهه نخست قرن نوزدهم يعني درست يك صد سال قبل از مشروطه به ضرورت تغيير و تحول پي برده بودند. متوجه شده بودند  كه ايران دچار مشكلات و درماندگي هاي عظيمي است.اما بنابر دلايل سياسي هر دوشان توسط درباري هاي قاجار به قتل رسيدند.بعد نوبت به  شاهزاده اصلاح طلب عباس ميرزا رسيد.او تلاشهاي عملي براي تغيير به وجود آورد.اما بيماري عفوني كه در چهل سالگي به سراغش آمد و اورا از پاي در آورد،به تلاش هاي عباس ميرزا براي تغيير خاتمه داد.بعد نوبت به امير كبير رسيد.اصلاحات او بسيار گسترده تر و عميق تر از عباس ميرزا بود.اما از پايان كار غم انگيز تلاشهاي امير كبير هم آگاه هستيم.بعداز اميركبير تا مدتي ناصرالدين شاه به دنبال تغيير و تحول بود.بعد نوبت رسید به ميرزا حسين خان سپهسالار رسيد.او به دنبال روزنامه،دولت مركزي،آزادي،مبارزه با فساد و بالاتر از همه حاكميت قانون بود.اما او هم بعد از سه سال نتوانست.بعد نوبت به ميرزا ملكم خان ناظم الدوله،امين الدوله،صنيع الدوله،و اين دست رجال قاجار رسيد.بعد مشروطه آمد. 

پس شما مخالف آن دسته از نظریه پردازان هستید که معتقدند مشروطه يك گرته برداري صرف و شتابزده از نظام ليبرال دموكراسي غرب بوده و چون مقدمات وپيش نيازهاي عميق تر تاريخي،سياسي،اجتماعي،و اقتصادي غرب را طی نکرده به شکست انجامیده است؟
اروپا از يك مراحل تاريخي طی 400 سال عبور كرد و به دموكراسي رسيد درحالی که در ايران فرمان مشروطه يك ماهه صادر شد ،دودسته دليل دارم. این دسته نظریه پردازان تاریخ یک مسئله رياضي يا مكانيكي می دانند.
ببينيد تاريخ ، تحولات سياسي و اجتماعي در جوامع ،كنش های اجتماعی انسان ها و اين چيزها اساسا تابع يك فرمول و قاعده مشخص نيست.در حاليكه شما یک جوري به تاريخ دارید نگاه می کنید کانه تاریخ یک دستگاه مکانیکی یا یک ماشین است و کارکردهای ان همواره تکراری و ثابت است. شما معتقديد كه چون اروپا براي رسيدن به دموكراسي يك مسير 400 ساله را می پيماید و از يك سري مراحل تاريخي مشخصی مثل رنسانس و غيره عبور می كند، هر جامعه ديگري هم كه خواسته باشد به دموكراسي برسد مي بايستي از همان مسير و مراحل بگذرد.
. این ها  همه بر گرفته از پوزیتیویزم و مارکسیسم قرن نوزدهم است که بدبختانه بدلیل عقب ماندگی علوم انسانی در ایران خیلی مطرح هستند. این یک برداشت مکانیکی و ریاضی از تاریخ و جوامع انسانی است .

سطح تحلیل جایگزین شما چیست و آیا مبتنی بر گزاره ای تاریخی هم هست؟
بله در عمل اصلا اين گونه نبوده است.ما دهها كشور و جامعه داريم كه از نظام هاي توتاليتر،استبدادی و ديكتاتوري يك شبه ره صد ساله رفته اند، هند ، ژاپن،تايوان،فيليپين،تركيه،پاكستان،بنگلادش،آرژانتين،برزيل،شيلي و بسياري ديگر ،  بدون طی مراحل رنسانس يا عصر خردگرايي يا روشنگري در آنها رژيم هاي كم و بيش دموكراتيك و و پارلمانتريزم يا ليبرال دموكراسي البته با درجات مختلف ظاهر شده است .در تركيه تا همين ده پانزده سال پيش نظامي ها حاكم بودند وخيلي  خبري از  دموكراسي، احزاب و تشكل هاي سياسي مستقل،انتخابات آزاد و مطبوعات خبري نبود. همینطور در برزيل،آرژانتين و مابقي آنها.

به نظر می رسد انقلاب مشروطه یکسره انقلابی علیه استبداد و نظام شاهنشاهی مطلقه بود . در ذهن رهبران مشروطیت به ویژه علمای شیعه که ازعهد صفوی پشتیبانان نظام پادشاهی شیعه ایران بودند چه می گذشت و چگونه این هم نوایی میان روشنفکران و روحانیون علیه استبداد شکل گرفت؟
در يك مقطع مرحوم ميرزاي قمي بزرگ در تاييد مقام سلطنت مي گويد كه شاه شبیه جانشين خداست بر روي زمين . و بنده ای را نشاید که کمند از اطاعت اوسر پیچد و اصل مقام پادشاهی بنا به اراده حضرت باریتعالی بوده است.این مال حدودا سال 1850 است. نيم قرن بعدش سيد محمد طباطبايي مجتهد بزرگ پایتخت و يكي از دو رهبر روحاني مشروطه مي گويد كه مردم بايستي شاه را انتخاب كنند و او را انتخاب مي كنند كه به مردم خدمت كند و اگرمردم از خدماتش راضي نباشند او را خلع مي كنند.
رهبران مشروطه در قانون اساسي مشروطه و در متمم قانون اساسي با دقت ، صريح و روشن تمامي اختيارات پادشاه را دارند از او مي گيرند و پادشاهي كه قبله عالم بوده و جانشين خدا بر روي زمين بوده، ظل الله (سايه خدا) بوده كه بر زير سايه اش جن و انس پناه  مي برده اند، پادشاهی که حرفش قانون و كلامش واجب الاطاعه بوده، حالا  تمامي اختياراتش را از دست داده و قدرت او از آن مجلس و نمايندگان مردم شده،  قدرت حكومت و پادشاه محدود مي شود به آنچه كه در قانون اساسي به او اجازه داده شده و خارج از اختيارات و مسئوليت هایی كه قانون به پادشاه داده او هيچ قدرت،سمت و مسئوليت ديگري ندارد و هيچ حكمي نمي تواند صادر كند و دستوري بدهد ، همه دموكراسي يعني  همین . اينكه حكومت در قبال سياست ها،تصميمات و عملكردش در برابر نمايندگان ملت بايد پاسخگو باشد.

آیا انقلاب اسلامی ایران را می توان در امتداد نهضت مشروطیت قرار داد و آیا اهداف انقلاب ایران تاکید بر همان آرمان های مشروطه بوده یا به کلی متفاوت از آن ارزیابی می شود؟
اتفاقا من معتقدم که انقلاب اسلامی در دنباله مشروطه بوده است تا اهداف محقق نشده آن را تحقق بخشد.
مشروطه در حقیقت به دنبال آزادی ، دموکراسی و حاکمیت قانون و مبارزه با استبداد بود و اهداف انقلاب اسلامی هم در همین راستا بوده است. لذا شاید بتوان گفت که اگر 70 سال بعد از مشروطه نظام منتخب مردم و مبتنی بر دموکراسی و آزادی و برابری در جامعه ایران به ثمر نشسته بود دیگر دلیلی برای وقوع انقلاب نمی ماند. انقلاب اسلامی به این دلیل اتفاق افتاد که مشروطه نتوانسته بود یک نظام مبتنی بر قانون برپا کند و انقلاب 57 برای اجرایی کردن همان اصول مشروطه یعنی حاکمیت مردم و دموکراسی به وقوع پیوست.

برخی از نویسندگان علت نافرجام ماندن انقلاب مشروطه را عناد روشنفکران آن دوران با دین دانسته اند، آیا روشنفکران دخیل در انقلاب مشروطه دین ستیز بودند؟
خیر. من این را اصلا نمی پذیرم . مشروطه چون فضای باز و آزادی را در ایران به وجود آورد . افکار و عقاید رادیکالی مطرح شده بود  و در مجلس و سطح جامعه و شماری از مطبوعات کسانی خواهان جدایی دین از سیاست، اعطای حق رای به زنان و یا  خواهان برابری زن و مرد بودند ولی اینها ربطی به مشروطه پیدا نمی کند . نظامی که ما برای مشروطه می گویم سه عامل: قانون اساسی مشروطه ، متمم قانون اساسی مشروطه و مصوبات مجلس اول مشروطه است. نه در قانون اساسی مشروطه و نه در متمم و نه در هیچ یک از لوایح مجلس اول شما هیچ چیزی که خلاف شریعت و منافی با شریعت باشد پیدا نمیکنید . خیلی موقع ها میشود که بسیاری از صاحبنظران میگویند مشروطه در حقیقت مشروعه را کنار گذاشت و قانون اساسی فرانسه و بلژیک را آورد و مشروطه کرد ولی به واقع این یک حرف درستی نیست چون شما هیچ بند و اصلی را در قانون اساسی نه در مصوبات مجلس اول سراغ ندارید که خلاف شرع باشد . به علاوه اینکه در متمم قانون اساسی پیش بینی شده بود که پنج مجتهد باید همواره در مجلس حضور پیدا می کردند که مصوبات مجلس مبادا خلاف شرع باشد بنابراین من این حرف رو نمی پذیرم که مشروطه  نتیجه دین ستیزی روشنفکران و سکولارها بود . البته آنها حضور داشتند و مطالب علیه شریعت هم داشتند اما ارتباطی با نظر رسمی مجلس مشروطه پیدا نمی کرد.

اشاره کردید به متمم قانون اساسی که به تعبیری جرقه دخالت دین در سیاست و تعیین حق حکومت روحانیون تحت عنوان روحانیت سیاسی از همان شرط شیخ فضل الله نوری نمودار شد؟
این رو هم قبول ندارم . چون روحانیونی که طرفدار مشروطه بودند و رهبری آن را برعهده داشتند تا به آخر به مشروطه وفادار ماندند. مرحوم طباطبایی، مرحوم بهبهانی ، آخوند خراسانی، مرحوم مازندارنی و علامه نایینی همه اینها تا به آخر از اصول مشروطه دفاع کردند. از سوی دیگر در قانون مشروطه به هیچ وجه این طور نبود که سمت خاصی را برای روحانیت به صورت رسمی گنجانده شده باشد دیکتاتوری ربطی به دین ندارد. دین نه با خود آزادی می آورد و نه استبداد و دیکتاتوری. دین هم اگر نمی بود دیکتاتورها محمل دیگری پیدا می کردند.
برخی از بدترین دیکتاتوری ها هم اساسا در نظام هایی بوده که اساسا لاییک و ضد دین بوده اند.

شما مشروطه را موفق می دانید ؟ فکر می کنید چه تاثیری بر ساختار نظام سیاسی امروز ما داشته است؟
اساسا تمامي گفتمان سياسي امروزي ما برگرفته از مشروطه است. اساس بنيان هاي نظام و ساختار جمهوري اسلامي ايران بر روي اصول مشروطه بنا شده است. اگر ايده ولايت فقيه را مستثني كنيم، صدر تا ذيل نظام جمهوري اسلامي ايران برگرفته از مشروطه است.اصل تفكيك قوا متعلق به منتسكيو و روسو است. اينكه قدرت و اختيارات رئيس جمهور محدود مي شود به آنچه كه در قانون به وي اجازه داده شده مال مشروطه است.اينكه رئيس جمهور و دولت بايستي به مجلس پاسخگو باشد ،مال مشروطه است.اينكه مردم هر چهار سال يكبار نمايندگان مجلس شوراي اسلامي را انتخاب مي كنند ما ل مشروطه است. نه تنها مجلس و رئيس جمهور به انتخاب مستقيم مردم هستند بلكه ولي فقيه هم غيرمستقیم با رای مردم انتخاب  می شود. اينكه همه در برابر قانون مساوي اند ؛ آزادي انتخابات ،آزادي مطبوعات و آزادي بيان ،آزادي انديشه ،همه اين ها انديشه هايي است كه مشروطه آنها را با خود آورد.

منبع: جرس


 


ندای سبز آزادی: احمد زید آبادی رییس سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت) پس از بیش از ۷۵۰ روز به مرخصی آمد.

به گزارش کلمه، زید آبادی روزنامه نگار و فعال دانشجویی که از ۲۳ خرداد ۸۸ بدون حتی یک روز مرخصی در زندان به سر میبرد، دقایقی پیش به مرخصی ۴۸ ساعته آمد.

وی بیش از یک سال بود که به همراه تعدادی دیگر از زندانیان سیاسی در زندان رجایی شهر کرج نگهداری می شد.


 


آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در یادداشتی به مناسبت فرا رسیدن سالروز مشروطه، روحانیت را ملجأ و مأمن مردم در برابر ظالمان داخلی و خارجی در طول تاریخ توصیف کرد و ضمن هشدار درباره ایجاد اختلاف بین روحانیت، روی کار آمدن رضا خان را نتیجه‌ی معکوس جلوه دادن یک تفکر شیعی برای دفع فاسد به افسد دانست.

متن کامل یادداشت آیت الله هاشمی رفسنجانی به مناسبت سالگرد مشروطه بدین شرح است:

«مشروطه» اگرچه در لفظ فقط یک کلمه است، اما در پس و پیش خویش جریانی دارد که یک سوی آن نقطه پایان یک قطعه طولانی مأیوس‌کننده و در سوی دیگر آن نقطه آغاز یک قطعه امیدوارکننده است.

مشروطه با همه فراز و فرودها و همه دستاوردهای مثبت و منفی، در یک کلام پایان تصمیم سازی یک فرد در مورد سرنوشت جامعه و آغاز تصمیم گیری نمایندگان مردم در جایی به عنوان مجلس شواری ملی در مورد سرنوشت همان جامعه است.

مشروطه اگرچه در پایان خویش دیکتاتوری از نوع رضاخانی را بر مصادر امور نشاند، اما با آغاز خویش، بذر مردم‌سالاری را در ذهن و زبان اقشار مختلف ایران افشاند.

مشروطه اگرچه در دوره کودکی خویش شیخ فضل‌الله نوری را بالای دار دید، اما در طرف دیگری ستارخان و باقرخان را با شیخ محمد خیابانی و آیت‌الله مدرس پیوند داد، پیوندی که ماحصل آن در سالهای بعد، درخت تناور انقلاب اسلامی را با شاخه‌های ملی و مذهبی در باغ تاریخ ایران کاشت تا سایه بان مردمی باشد که در گراماگرم منافع مشترک استبداد و استعمار بی پناه شده بودند.

مشروطه اگرچه مجلس را به توپ بست، اما با تأسیس مجلس، توصیه مغفول مانده «وامرهم شورا بینهم» قرآن را پس از هزار و سیصد سال به میدان آورد.

مشروطه اگرچه در انحراف خویش سعی در جاودانگی حکومت مورثی سلطنتی حتی برای کودکی چون احمدشاه قاجار داشت، اما وقتی «مشروعه» را پسوند خویش دید، این امید را- هرچند برای مدتی کوتاه- در دل جامعه استبداد زده زنده کرد که علمای طراز بر متمم قانون اساسی نظارت دارند و نمی‌گذارند قانونی برخلاف مصرحات اسلام برای اجرا در سرزمین اسلامی به تصویب برسد.

مشروطه خط سیر یک نور در دل آسمان شب زده ایران بود، اگرچه خیلی زود معلوم شد که نورانیت آن از شهاب سنگی بود که پس از افول، تاریکی مضاعف دارد. چرا که کشور را در مخالفت با دخالت بیگانگان و فرمانبری شاه از دستورات دیکته شده و هرج و مرج منافع خودداری مردم، از چاله درآورد و به چاه انداخت.

مشروطه تمرین مردم‌سالاری در ایران از روی کتاب های غربی‌ها بود که چون سرمشق‌هایش بدون توجه به تفاوت فرهنگ‌ها بود، روحانیت دین‌مدار را به انزوا کشاند و هزار فامیلی و فرنگ‌رفتگان دنیامدار را به قدرت رساند.

دست‌های پیدا و پنهان استعمار، شرّ اشرار قاجار را از سر این سرزمین کند و شرور پهلوی را که یک قزلباش بی سواد بود، بر اریکه قدرت نشاند و یک تفکر فقهی شیعی را معکوس جلوه داد که دفع فاسد به افسد باشد!!

صدور فرمان مشروطه در ۱۴ مرداد اگرچه پس از شکست، باعث ناامیدی مردم در حرکت‌های اجتماعی بود تبدیل به انقلابی شد که در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ رقم خورد.

اگرچه دستاورد اولیه مشروطه برای مردم ایران یوغ مشترک استبداد و استعمار بود، اما دندانه‌های نا به هنجار همان یوغ، سرزمین بایر اندیشه‌های ایران و ایرانی را به شخم واداشت تا زمینه برای کاشت نهال واقعی دمکراسی، مخصوصاً از نوع اسلامی آن، یعنی مردم سالاری دینی فراهم شود که نمونه بارز آن را در رأی ۹۸ درصدی مردم به جمهوری اسلامی دیده‌ایم.

حوادث تلخ و شیرین مشروطه آموزه‌های فراوانی برای احتمال تکرار دارد که رگه‌‌های آن را امروزه در برنامه پیچیده روحانیت‌ستیزی و کانون‌گریزی و مردم‌فریبی می‌بینیم. برنامه‌ای که حتی متصلبین اصول‌گرا و اصلاح‌طلب را به اعتراف و هشدار واداشته که مبادا مشروطه تکرار شود.

مگر غیر از این است که دشمنان ایران از نردبان محبوبیت روحانیت و دانشگاهیان در نزد مردم بالا رفته‌اند و در مشروطه مصادر قدرت را فتح کرده‌اند و آنگاه پرچم حاکمیت را به دست شاگردان غرب‌زده مکتب خویش داده‌اند؟ و مگر نه این است که امروزه نیز در انقلاب اسلامی که با پیشتازی روحانیت و رهبری بی‌نظیر یک مرجع عام به پیروزی رسیده‌ایم، بی‌مهابا و بدون انصاف ناکارآمدی روحانیت را فریاد می‌زنند؟

باید همگان هوشیار باشیم و نگذاریم خواسته یا ناخواسته در راستای اهداف کسانی قدم برداریم که اولاً مکتب اهل بیت(ع) را مانع اصلی خوی استکباری خویش می‌دانند و ثانیاً نمی‌توانند از منابع خدادادی و موقعیت جغرافیایی ایران در جهت مطامع خویش صرف‌نظر کنند.

آنان که همه توطئه‌ها، حتی جنگ ۸ ساله و اخیراً تحریک افکار عمومی جهان را علیه ایران به کار برده‌اند، با سیاست مکارانه «فرّق تسد» به جنگ انقلاب آمده‌اند و با فریب گروهی که شاید در ابتدا حسن‌نیت هم داشته‌اند، تلاش می‌کنند مردم را از روحانیت جدا کنند و خیرخواهان و حتی در میان روحانیون نیز چنان اختلافی بیندازند که متأسفانه این روزها شاهد آنیم.

مگر فراموش کرده‌ایم که برای به دست آوردن اوضاع از دست رفته در زمان ملی کردن صنعت نفت، چگونه بین آیت‌الله کاشانی و دکتر مصدق اختلاف انداخته بودند؟

طراحان آن نقشه‌های شوم که شواهد بسیاری از خون دل‌خوردن‌های آیت‌الله بهبهانی، آیت‌الله مدرس، آیت‌الله طباطبایی، شیخ محمد خیابانی و دیگر علما و روحانیون بزرگ را در تاریخ مشروطه داریم، در این سالها دست به کار شده‌اند تا با سوءاستفاده از اختلافات سلیقه‌ای داخلی و ادبیات به ظاهر ارزشی بعضی‌ها، برنامه روحانیت‌ستیزی خویش را کامل کنند. چرا که آنان بهتر از همه می‌دانند، در طول تاریخ هر جا که یک ظالم داخلی یا خارجی تسمه از گرده جامعه کشید، روحانیت ملجأ و مأمن مردم بوده است.

والسلام


 


پدر ناصر امیرنژاد، دانشجویی که روز ۲۵ خرداد ۸۸ و در جریان اعتراضات مردمی به انتخابات مخدوش ۲۲ خرداد جان باخت در مصاحبه با “روز” اعلام کرد: “قاتل فرزندم قاتل همه بچه هایی است که این مدت کشته شدند و کسی که اینکار را کرده مطمئنا دلش برای این مملکت نمی تپد و مجبور خواهد بود پاسخ دهد”. وی افزود: “اگر خون فرزندم برای مملکت اش ریخته شده من افتخار میکنم به پسرم و خونی که داد”.

رشید امیر نژاد گفت که هرچند پیش از تحویل پیکر فرزندش پرونده قتل تشکیل شده اما او و خانواده اش از کسی شکایت نکرده اند.

ناصر امیرنژاد، دانشجوی مهندسی هوا و فضای دانشگاه آزاد ـ واحد علوم و تحقیقات ـ بود. این دانشجوی ۲۴ ساله، روز ۲۵ خرداد در راهپیمایی مسالمت آمیز و میلیونی مردم در خیابان ازادی از ناحیه سینه مورد اصابت گلوله قرار گرفت و جان باخت.

خبرگزاری فارس به نقل از پدر ناصر امیر نژاد خواهان محاکمه “سران فتنه” شده و نوشته بود که او از موسوی و کروبی و دیگر سران فتنه که در حوادث پس از انتخابات نقش داشتند، شکایت کرده‌است.

مصاحبه و گزارش منتشر شده توسط خبرگزاری فارس که ناصر امیرنژاد را یک بسیجی فعال معرفی میکرد که “روز ۲۵ خرداد با مادربزرگش در میدان آزادی قرار داشت” و توسط فتنه گران کشته شد، در  دیگر رسانه های حکومتی هم بازتاب یافت. در مقابل دوستان و هم دانشکده ای های ناصر امیرنژاد با راه اندازی وبلاگی اعلام کردند که خانواده آقای امیر نژاد ساکن یاسوج هستند و او روز ۲۵ خرداد همچون سایر مردم برای اعتراض به خیابان آزادی رفت و بر اثر اصابت گلوله جان باخت.

اکنون رشید امیر نژاد، پدر ناصر امیرنژاد، بعد از دو سال و دوماه از جان باختن فرزندش به “روز” می گوید از کسی شکایتی نکرده است: “وقتی رسیدم تهران گفتند باید پرونده قتل تشکیل شود و روال اداری برای تحویل جسد طی شود. پرونده قتل تشکیل شد و پسرم را گرفتم اما دیگر شکایتی نکردم. از چه کسی باید شکایت میکردم؟ از کسانی که بچه مرا کشتند؟ من که با بچه ام نبودم نمیدانم چه کسی شلیک کرد که از او شکایت کنم؛ اصلا نمیدانم از چه کسی باید شکایت میکردم. ناصر را خدا به من داد و خدا هم از من گرفت و من به قضای الهی اعتقاد دارم و سپرده ام به اوکه بهترین دادگر است و داد ما را خواهد ستاند”.

به آقای امیر نژاد میگویم خبرگزاری فارس به نقل از شما نوشته بود که از میرحسین موسوی و مهدی کروبی شکایت کرده اید. می گوید: “من از هیچ کسی شکایت نکردم و این دروغ است از خودشان نوشته اند. قاتل بچه من، قاتل همه بچه هایی است که این مدت کشته شدند و کسی که اینکار را کرده مطمئنا دلش برای این مملکت نمی تپد و دلش نمی سوزد برای این مملکت”.

از اقای امیر نژاد درباره سنگ مزار فرزندش می پرسم. سنگ مزاری که بر آن نوشته شده “بسم رب الشهدا والصدیقین، تربت پاک مهندس هوا و فضاو مبتکر جوان، بسیجی شهید ناصر امیر نژاد”.

آقای امیرنژاد پاسخ می دهد: “من ۸ سال تمام در جبهه های جنگ با دشمن جنگیدم که فرزندم و فرزندان ما در آزادی و آسایش زندگی کنند. از همان بچگی، بچه هایم را عضو بسیج کردم و افتخار میکردم به بسیجی بودن بچه هایم. بسیجی که ما می شناختیم حرمتی داشت و پشت و پناه مردم بود. تن و جانش را در جبهه ها سپر کرده بود برای مردم و مملکت اش. ناصر برای دانشگاه رفت تهران و سرش به درس گرم بود. او دانشجوی نخبه ای بود که رفت و تن بی جانش برای ما ماند. اگر برای مملکت اش جان داد من افتخار میکنم به او و خونی که داد”.

پدر ناصر امیرنژاد می گوید: “من خیلی ناراحت و بیمارم، حضور ذهن خاصی ندارم این مدت خیلی سخت گذشت و مشکل روحی دارم، گاهی حتی یادم میرود چه بر ما گذشته و حرف دیگری هم برای گفتن ندارم. فقط میدانم روزی قاتلان همه بچه های ما مجبور خواهند بود پاسخ دهند”.

یکی از دوستان ناصر امیرنژاد که روز ۲۵ خرداد همراه با او به آزادی رفته بود، به “روز” می گوید: “یک نفر گلوله خورد و همان جا تمام کرد، داشتیم او را جابجا میکردیم که ناصر پشت سر من گلوله خورد. هیچ خبری از او نداشتیم تا ۳ روز بعد که گفتند زنده نیست…. از همان موقع هم شایعات شروع شد اول نوشتند که دانشجوی دکترای دانشکاه تهران بوده، بعد نشریه شقایق که مال دانشگاه خود ما است دقیقا سه روز بعد از کشته شدن ناصر مطالبی را نوشت که آبان ۸۹ به عنوان مصاحبه پدر ناصر در خبرگزاری فارس منتشر شد”.

دوستان ناصر امیر نژاد هم در وبلاگی که با عنوان “نگین تاج” و به یاد او راه اندازی کرده اند، نوشته اند: “ناصر مثل خیلی دیگه از همکلاسیاش رای سبزشو به دست کسانی سپرد تا بشمرنش کسانی که تا اون روز بهشون اعتماد داشت، اما چه اعتماد بی جایی. ۲۳ خرداد ۱۳۸۸ همه مون بهت زده بودیم از نتایجی که بدبین ترینمون هم باورش نداشت. چه جو وحشتناکی تو دانشگاه حاکم شده بود. از همون اولش سنگینی رو حس می کردیم. امید همه مون به خاک سپرده شده بود. باز هم گرد فراموشی می رفت که مثل همیشه روی آرزوهامون بشینه ولی این بار ناصر و ناصر ها با خون خودشون اون گرد رو شستن و نهال کوچیکمونو آبیاری کردن. ۲۵ خرداد همه مون آماده می شدیم تا تو بزرگترین راهپیمایی ای که تو عمرمون دیده بودیم شرکت کنیم. بد بین ها می گفتن نرین که حکم تیر دارناما این بار بر خلاف همیشه خوش بین ها بیشتر بودن. خیلی از ما خودشونو اون روز به خیابون آزادی رسوندن تا شاید به آزادی برسه اما… حادثه دور و بر ساعت هشت و نه شب شروع شد و در حالی که راهپیمایی در آرامش کامل داشت به آخر خودش می رسید، کم طاقتان که با دیدن اون همه آدم زبونشون گرفته بود زهر خودشونو ریختن و در پایان مراسم که خیلی ها رفته بودن و جمعیت کمتر شد گویی به قصد تلافی با اسلحه به جان مردم افتادن. اونایی که در تعداد توان رویارویی با ما رو نداشتن دست به دامان سرب داغ شده بودن. کاری رو که با برادرا و خواهرای هموطنشون کرده بودن به مراتب بدتر از کاری بود که صدام با پدرامون کرده بود”.

دوستان ناصر امیرنژاد افزوده اند: “۲۵خرداد همه دنبال ناصر می گشتیم. از شب گذشته کسی ازش خبر نداشت. صبح روز پنجشنبه ۲۸ خرداد یه تلفن دنیا رو رو سرمون خراب کرد. یکی از همکلاسیا مون که ناصر مرده. باورمون نمی شد دوستی چهار سالمون اینجوری تموم شه. اما حقیقت داشتخودمونو خودمونو به بهشت زهرا رسوندیم. پدر ناصر که از شهر دیگه ای اومده بود رو دیدیم. تمام غم های دنیا تو چشماش و تمام بغض های دنیا تو گلوش بود…”.

منبع: روزآنلاین / فرشته قاضی


 


در اولین روزهای ماه مبارک رمضان، گزارش‌ها از مشکلات معیشتی مردم و بی‌توجهی مسئولان خبر می‌دهد.

به گزارش خبرنگار اقتصادی «آینده»، مرکز آمار کشور که قرار است به جای بانک مرکزی نرخ تورم را اعلام کند، در آخرین آمار خود نرخ تورم اردیبهشت ماه نسبت به اردیبهشت سال گذشته را ۲۶ درصد اعلام کرده است.

براساس آمار اعلام شده توسط سخنگوی کارگروه هدفمندی یارانه‌ها نیز به نقل از بانک مرکزی، تورم خرداد ماه امسال در مقایسه با خرداد ۱۳۸۹، ۲۶ درصد بوده است و این به معنای آن است که نرخ تورم ظرف ۶ ماه از اجرای هدفمندی یارانه ها دو و نیم برابر شده و از حدود ۱۱ درصد به ۲۶ درصد رسیده است.

این در شرایطی است که با توجه به اثرگذاری برخی پیامدهای این طرح نظیر افزایش هزینه های حمل مواد اولیه که درکنار افزایش قیمت ارز، اثر مضاعفی بر هزینه های تولیدکنندگان خواهد داشت، موجهای تازه گرانی در راه بوده و این احتمال هست که ظرف ۶ ماه آینده نرخ تورم از خط قرمز عبور کرده، به مرز ۳۰ درصد برسد.

در این شرایط افزایش ده درصدی حقوق کارکنان دولت نمی‌تواند پاسخگوی این افزایش کمرشکن هزینه ها باشد. به خصوص آن که با تعطیلی بسیاری از واحدهای تولیدی به علت زیان دهی و عدم وجود نقدینگی، بسیاری از کارگران از همان حداقل حقوق نیز محروم شده اند.

در این شرایط و در آغاز ماه مبارک رمضان که به طور طبیعی از قدرت کارکردن کارگران، رانندگان و دیگر مشاغل فیزیکی جامعه کاسته می شود و در جهت تامین حداقل مایحتاج غذایی اعضای خانواده جهت تحمل گرسنگی و تشنگی در گرمای تابستان و روزه های بلند، هزینه خوراک خانوارها افزوده می شود، نیاز به تنظیم بازار و جلوگیری از گرانی های بی رویه به شدت احساس می شود.

اما در این شرایط اظهارات مسئولان در باره عدم تنظیم بازار و افزایش شدید قیمتهای رسمی از قبیل گوشت مرغ، روغن، لبنیات و… بر نگرانی خانواده ها به خصوص اقشار متوسط به پایین افزوده است.

افکار عمومی انتظار دارد رییس دولت با پایان دادن به مسایل حاشیه ای چند ماهه اخیر و تشکیل ستاد مبارزه با گرانی و تنظیم بازار، از وارد شدن فشار طاقت فرسا به بیش از ۵۰ میلیون نفر از ایرانیان که مطابق با اعلام مرکز آمار در مرز خط فقر قرار دارند، جلوگیری کند.


 


یک عضو کمیسیون اجتماعی مجلس تاکید کرد: کشوری که رشد اقتصادی صفر و تورم دو رقمی دارد نمی تواند تعطیلاتش را افزایش دهد.

نصرالله ترابی در گفت وگو با خانه ملت در خصوص افزایش تعطیلات ثابت کشور گفت: تعطیلات در ایران را نباید با کشورهای دیگر مقایسه کرد، با تعطیلی روزهای ۵ شنبه در هفته ۲ روز تعطیلی خواهیم داشت که ۲ روز تعطیلی در ایران را نمی توان اجرایی کرد.

نماینده شهرکرد اظهار داشت: اگر مردم ما هم از نظر رفاهی و اقتصادی آنقدر تامین بودند که می‌توانستند ۵ روز کار کنند و ۲ روز استراحت، خوب بود اما شرایط اقتصادی و اجتماعی ما این اجازه را نمی‌دهد .

این عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی با تصریح بر اینکه رشد اقتصادی ما نمی تواند جوابگو باشد و افزایش تعطیلات کشور را با مشکلات بیشتری مواجه می کند گفت: نسخه تعطیلی پنجشنبه‌ها را دولت فقط می‌تواند برای کارمندان بپیچد اما بخش خصوص و کارخانه ها نمی‌توانند به آن عمل کنند.

ترابی افزود: در کشور اگر کارخانه دار کار نکند نمی تواند وام های خود را پرداخت کند ، کسی که شغل آزاد دارد مگر می تواند پنج شنبه ها را تعطیل کند؟ این نسخه را فقط برای ۲ میلیون کارمند می توان نوشت نه برای ۷۰ میلیون جمعیت.

وی تاکید کرد: تعطیلی پنجشنبه ها در کشور فقط در ظاهر قضیه زیباست اما در باطن باید سرانه پایین، رشد اقتصادی صفر و تورم بالا را دید.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته