-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ خرداد ۱۲, پنجشنبه

Latest News from Norooz for 06/02/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



 شهادت هاله سحابی بر اثر خشونت نیروهای امنیتی در مراسم تدفین پدر، لکه ننگی است که چهره سیاه استبداد دینی را بیشتر از پیش نمایان کرد. استبدادی که در لباس دین حتی به یکی از روحانی ترین مراسم دینی، خاکسپاری یک مسلمان، نیز احترام نمی گذارد و با رعب و سرکوب در اینگونه مراسم قصد دارد چند صباحی بر عمر خود بیافزاید. استبدادی که آنقدر متزلزل است که ظرفیت برگزاری یک مراسم تشییع و برگزاری نماز وتدفین را نیز از عزاداران دریغ می کند. امروز کسانی که در لباس دین سالها واقعه عاشورا و جنایات یزید و خاندانش را محکوم کرده اند گویا فراموش کرده اند که امام سجاد (ع) و زینب (س) در آن استبداد اموی حداقل فرصت خطبه خوانی بعد از عاشورا را یافتند و دردشان را فریاد زدند.

این همه ترس و تزلزل در اوج تبلیغات رسانه ای برای نمایش اقتدار،فقط نشان از پوچی و پوکی استبداد دارد. برادران و خواهران ایرانی، مرگ هاله سحابی برای ما یک پیام صریح و واضح دارد و آن اینکه "استبداد دینی از حضور شما در مراسم تشییع وتدفین عزت الله سحابی پریشان حال است". استبداد از مردم، از کسانی که بدون چوب و چماق، بدون پول زور و مواجب، بدون خشونت و با مهر برای پشتیبانی از آزادی و آزادیخواهان به خیابان می آیند، ترسان است. و همه ما باید بدانیم تنها با حضور و اراده استوار خود می توانیم داد خود و دیگر مظلومان را از استبداد دینی و حاکمیت مطلقه فردی استرداد کنیم و بر سرنوشت خویش حاکم شویم.


 


جبهه مشارکت ایران اسلامی در سوگ شهادت هاله سحابی بیانیه ای به شرح زیر صادر کرد :
غم گرانبار از دست دادن مهندس سحابی ، این اسوه مبارزه و جهاد در راه استقلال و آزادی ایران ، هنوز بر شانه هامان سنگینی می کرد که خبر شهادت دخترش بدست عمال ظلمه در مراسم تشییع پدر آه از نهادمان برآورد تا فریاد زنیم : خدایا از جانب خودت یاور و یاری ای برای ما بفرست که سخت گرفتار حاکمیتی شده ایم که حتی به مراسم تشییع و تدفین رفتگان نیز رحم نمی کند و ماموران جکومت عزاداران را بجای دلداری لت و پار می کنند و جنازه را می دزدند و در غیبت خانواده و عزاداران به خاک می سپارند!خدایا این درد را به کجا باید ببریم که حاکمیتی بنام خدا اینهمه بر بندگان تو ستم روا می دارد و استبداد می ورزد و از دین تو برای بقای خودش هزینه می کند ؟
جبهه مشارکت ایران اسلامی با محکومیت رفتار خشنونت بارماموران حکومت در مراسم تشییع و تدفین مرحوم مهندس سحابی ، شهادت هاله سحابی را به خانواده معزز سحابی و همه هموظنان آزادیخواه تسلیت گفته و از همگان می خواهد برای پاسداشت مقام این پدر و دختر مبارز و مجاهد راه استقلال و آزادی ایران در آیین های گرامیداشت انها شرکت نموده ویاد و نام آنها را زنده دارند .
جبهه مشارکت ایران اسلامی
11/03/1390
 


 


مشاور ارشد میرحسین موسوی گفت: مقامات حکومتی نه تنها هیچ اقدام موثری برای پایان دادن به این گونه رفتار های سیستمایک غیر قانونی نمی کنند بلکه متاسفانه تلویحا و حتی گاهی صراحتا آن را تایید هم می کنند.

دکتر اردشیر امیر ارجمند در گفتگویی کوتاه با کلمه در گذشت شهادت گونه هاله سحابی را مردم ایران و خاندان سحابی تسلیت گفت و مسولیت این حادثه تاسف بار را متوجه عالی ترین مقامامت حکومتی دانست.

وی اذعان داشت که عاقبت تفرعن و خود کامگی غیر از این نیست. ادعای خدایی کردن و ترس از همه چیز و همه کس داشتن باعث شده اینها بتدریج از سایه خود هم بترسند. از انسانها می ترسند. از ختم پدر مهندس موسوی می ترسند. از برگزاری مراسم یک قهرمان ملی می ترسند و می بینیم که در مراسم تشیع پیکر پاک جناب اقای مهندس سحابی که از افتخارات جامعه سیاسی ایران بود چگونه رفتار می کنند.

سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید بر این موضوع تاکید کرد که آنها حتی اجازه برگزاری آرام مراسم مذهبی را که حق اولیه هر فرد است را نمی دهند. خود را صاحب قدرت مطلق می دانند و هیچ حریمی برای افراد قائل نیستند حتی برای جنازه افراد.

وی افزود: آنها محدودیت ایجاد می کنند. جسارت و توهین می کنند و از برخورد فیزیکی هم ابائی ندارند و باعث این حادثه تلخ و اسفبار می شوند.

وی مسئولیت درگذشت شهادت گونه خانم هاله سحابی این بانوی قران پژوه و زینب گون را بر عهده عالی ترین مقامات حکومتی دانست و گفت: مسئولان حکومتی نه تنها هیچ اقدام موثری برای پایان دادن به این گونه رفتار های سیستمایک غیر قانونی نمی کنند بلکه متاسفانه تلویحا و حتی گاهی صراحتا ان را تایید هم می کنند.

وی از همگان خواست تا یکدیگر را به شرکت با شکوه در ایین های بزرگداشت سحابی پدر و دختر فرا بخوانیم..


 


بسم الله نور. روح هاله سحابی بانوی نور و شکر و رضا و حلم به پدر پیوست! بانو هاله سحابی برای دوست و دشمن مجسمهٔ مهربانی بود و شکیبایی و مدارا. قرآن پژوه بود و عمل کننده به آیات قرآنی. مادر بود و همسر بود و نیکو فرزندی بود هاله خانم "امّ ابی ها" . بستر سبزی که هاله صلح طلب بر آن بالیده بود هرگز خزان نمی یابد، چرا که مرگ او نیز بارقه های حیات را در دل امیدواران زنده خواهد کرد. ما زنان اصلاح طلب از سراسر ایران شهادت میدهیم که فرزند خلف فقید سعید عزت الله سحابی پای در طریقت بانوی دو عالم فاطمه زهرا (س) داشت و دل در گرو محبّت اهل بیت (ع) نهاده بود.
و امروز روز حزن و اندوه ماست که در کشور اسلامی ایران، جان چنین اسطوره بانویی به مخاطره می‌‌افتد، آن هم جلو چشم مأموران امنیتی و کسانی‌ که باید امنیت شهروندان را تامین کنند. امروز ما دلخون شدیم همراه با خانوادهٔ سوگوار سحابی و شرمنده شدیم که به نام اسلام و دین و کتاب وحی محمّد(س)، مدعیان مسلمانی مانع مناسک اسلامی میشوند. یاران اگر چه غریبانه میروند اما نام و یادشان جاودانه میماند و ما خدای بصیر قهار را شاهد میگیریم که راهمان جز راه پویندگان حقیقت و عاشقان عدالت نخواهد بود، حتی به قیمت جان بی‌ قدرمان.
والسلام علی من التبع الهدی،
جمعی از زنان اصلاح طلب
11/03/1390
 


 


ساعت ۱۰ امشب، ساعت باشکوه فریاد آزادی است. ساعت پچپچه را نجوا کردن و نجوا را فریاد. ساعت نعره زدن بر سر استبداد. ساعت ۱۰ امشب ایرانیان یک صدا خدای بزرگ را صدا می زنند. برای آزادی. برای رهایی!

راهی باید زد. آهی باید کشید. فریادی که ندای تمام دردهایمان باشد. گلوی من خونین است. صدای تو مجروح است. شب به پنجره پنجه می زند. با این همه درد مشترک من و تو آزادی است. آزادی را فریاد کن! چنانکه ژاله کرد. چنانکه محمد مختاری. غافلان همسازند، پس من و تو را چه باک که زندگی بدون آزادی شرمساری است و سرافکندگی!
راهی باید زد. آهی باید کشید. و خدا را فریاد باید کرد. الله اکبر باید گفت! الله اکبر باید گفت تا همسازان محتاط در مرز آفتاب شاید که بیدار شوند. الله اکبر باید گفت که تباهی از درگاه بلند آرزوهایمان اینک زبانه می کشد. که ژاله را خصمانه به خاک و خون کشیدند و اینک جنازه اش که به یغما می رود!
راهی باید زد. فریادی باید کشید. سرودی باید خواند. فریادی باید کشید که سرزمینمان به زیر پای استبداد لگدمال می شود. الله اکبر! الله اکبر که استبداد رفتنی است اگر من و تو ما بشویم. الله اکبر که غافلان همسازند و کودکان طوفان! الله اکبر که جانمان به تنگ آمده است. که غافلان مردگانند و اینک مردگانی که در هیئت زندگان خورشید را به بند می کشند. که حتی جنازه " کاشفان فرو تن " بیداری مان را می دزدند.
فریادی باید کشید. که فریاد من و تو سرود سبز آزادی است. که الله اکبر این شبها، صلت قصیده آزادی است. که الله اکبر من و تو، فریاد تمام زندانیانی است که اینک آزادی را مومنانه فریاد می کنند. الله اکبرهای من و تو امشب خونخواهی سهراب است و ژاله و ندا.
الله اکبر را فریاد کن برادر!
الله اکبر را فریاد کن خواهر!
الله اکبر را فریاد کن امشب پدر، مادر!
الله اکبر را فریاد کن " که پرواز کبوتر ممنوع است! "
الله اکبر را فریاد کن که ژاله را بی رحمانه کشتند و پیکرش را دزدیدند و ننگ بی شرافتی خود را بر او خواندند.
الله اکبر را فریاد کن که محمد مختاری جرمش جوانی بود.
الله اکبر را فریاد کن که ندا جرمش زندگی بود.
الله اکبر را فریاد کن که سهراب را به گناه آزادی کشتند.

الله اکبر را فریاد کن که حق ما داغ و درفش و گلوله نیست.

الله اکبر را فریاد کن که حق ما آزادی است!
الله اکبر را فریاد کن که " چتر ترس گشوده است به شب! " و گلوله است که سینه گل سرخ نشسته است.
الله اکبر را فریاد کن که " دست خسته آزادی روز نجات را خط می کشد همواره به حبس خویش! "
الله اکبر را فریاد کن! باشد که به بانگ تو آزادی بار دیگر به سوی میهن آغوش بگشاید.
قرارمان ساعت آزادی. قرارمان الله اکبر. قرارمان لب لبریز پنجره، پشت بام. قرارمان ساعت ۱۰. قرارمان آسمان باز. قرارمان تک تک ناله هایی که شعله خواهند کشید همه سیاهی را. که زندگانی شعله می خواهد! قرارمان پچپچه هایی که ناله می شوند. ناله هایی که فریاد می شوند. فریادهایی که نعره می شوند. نعره هایی که آوار می شوند. و فرو می ریزند دیوار سیاه استبداد. قرارمان امشب، ساعت ۱۰. قرارمان الله اکبر!


 


اینروزها که به جبر، خانه نشین شده ام فرصت مغنتمی است برای مطالعه و اندیشه و ارزیابی زندگی خودم و به ویژه مسیری که در زندگی سیاسی طی کرده ام و اینکه سرنوشت جمهوری اسلامی ایران با این اوضاع و احوال چه می شود؟ از اینرو خواندن کتابهایی که به بازگویی و کالبد شکافی و تحلیل و بررسی تاریخ معاصر پرداخته اند به همراه کتابهای بازگوی خاطرات افرادی که به نحوی در شکل دهی و حوادث تاریخ معاصر ایران نقش و حضور داشته اند، عمده وقتم را پر می کند و البته هرچه بیشتر می خوانم بیشتر بر حال کشور و خودم و سیاسیون و مردم و دولتمردان حاکم تاسف می خورم که تاکی ما باید این چرخه باطل تاریخ معاصرمان (استبداد- جنبش و انقلاب – مشروطه و آزادی – استبداد) را تکرار کنیم؟ و راه گریز از عقب ماندگی و پیوستن به قافله رشد و توسعه را باز نکنیم؟
مهندس عزت الله سحابی که از دوران جوانی وارد عرصه فعالیت های مذهبی و اجتماعی و سیاسی شده و تا امروز در این عرصه مانده است (برخلاف بسیاری از ما ایرانیان) همت کرده و بخش اول خاطرات خود را که اختصاص به دوران کودکی تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 دارد در کتابی با عنوان «نیم قرن خاطره و تجربه» به رشته تحریر در آورده و در اختیار علاقمندان به باز شناسی وقایع این نیم قرن از دیدگاه نویسنده و تجربه هایی که شخصا در آنها حضور داشته، نهاده است.
هرچند سنت خاطره نویسی در میان ما ایرانیان به ویژه دولتمردان و سیاسیون جایگاه چندانی ندارد و به همین دلیل کمتر کتابی را می توان یافت که توسط این افراد در همان زمانی که مسند کاری بوده اند یا درگیر سیاست ورزی، نوشته شده باشد و از اینرو با فاصله گیری از زمان وقوع خاطره طبعا بخشی از رخدادها گم می شود یا بازگویی آنها تحت تاثیر شرایط و ملاحظات پس از آن و زمان نوشتن قرار می گیرد، اما الحق و الانصاف آقای سحابی به رغم گذر زمان زیاد و شرایط و جو پس از انقلاب و ملاحظاتی که برهمه ما سایه افکن است روایتی صادقانه و منصفانه از خاطرات و تجربیات خود در این کتاب عرضه کرده اند و از اینرو خواندن این کتاب برای همه آنانی که می خواهند در ایران کار و فعالیت سیاسی داشته باشد، ضروری می نماید تا دریابند که ورود در عرصه سیاست اگر در دوران جوانی و شور آسان می نماید، اما در ادامه راه مشکل ها می افتد و کمتر فردی را در ایران همچون نویسنده می توان یافت که در اینراه نبرّد و نیافتد و به رغم همه مشکل ها برای رهایی ایران از دام استبداد و استعمار از پای ننشیند.
با خواندن این کتاب همچون دیگر کتابهای مشابه درمی یابیم که در تاریخ معاصرما همه افرادی که بگونه ای وارد جریانات سیاسی و مبارزاتی علیه وضع موجود و استبداد و استعمار در مقاطع مختلف شده اند از نخبه ترین و تحصیکرده ها و روشنفکران جامعه ما بوده اند و در پی آرمانهایی بلند و در راس همه آنها عدالت و آزادی و مردم سالاری، اما رفتار حاکمان مستبد و وابسته با اینان یکسان بوده است و آنهم سرکوب و به بند و زندان و شکنجه و اعدام کشاندن و ایجاد رعب برای خفه کردن صدای منتقدان و مخالفان و در نهایت خاموش کردن جامعه و حاکمیت قبرستانی، و هرچند اجرای این سیاست ها در کوتاه مدت جواب داده، اما در نهایت این مستبدان مغلوب همین سیاست ها شده و با شورش و انقلاب و انفجار اجتماعی سقوط کرده اند و عجیب اینکه هیچ حاکمیتی از حاکمیت قبلی پند و عبرت نگرفته است! اما در این خاطرات بخوبی دریافت می شود که در مقاطعی اجرای این سیاست ها نه تنها حاکمان را از ادامه حکومت استبدادی مطمئن می ساخت بلکه بخشی از مبارزین را به تردید در ادامه مبارزه وامی داشت و آنها را می براند یا وارد بحث هایی توان فرسای ایدئولوژیک و سیاسی می کرد که متاسفانه شعاع تاثیر مخرب آنها رامی توان در سال های پس ازپیروزی انقلاب تا کنون نیز رد یابی کرد و اینکه چگونه شرایط استبدادی می تواند تا زمانهای دور آثار مخرب در پی داشته باشد.
به نظرم خواندن این خاطرات به ما می آموزد که گرفتار اینگونه مباحث توان فرسا و بیهوده نشویم و خط اصلی را که همان مبارزه با استبداد و استعمار و دستیابی به عدالت و آزادی و مردمسالاری است، از دست ندهیم و همه مباحث ما باید مرتبط با این خط اصلی باشد؛ در غیر اینصورت کار و فعالیت ما جز تکرار همان تجربه تلخ و پرهزینه نخواهد بود و از اینرو فکر می کنم در شرایط امروز جامعه و جنبش سبز وجود افرادی همچون آقای سحابی و گوش سپردن به نظرات و تحلیل آنها نعمت بزرگی است که باید قدر دانست و از او و نظراتش نهایت استفاده را در راهبری جنبش کرد.
خواندن این خاطرات به ما می آموزد که سیاسی بودن در ایران چه هزینه سنگینی در پی دارد و تقریبا با استناد به تاریخ معاصر ایران می توان گفت کمتر فرد سیاسی ای بوده که سرِ سالم به گور برده است! و این از ویژگی های تاریخ استبدادی ماست و جالب این است که این قاعده سر سالم به گور نبردن متوجه حاکمان و دولتمردان مستبد هم بوده است ! و در واقع تاریخ معاصر ما مشحون از این به گورشدن ها و درجازدن هاست آنهم در قرنی که مسابقه پیشرفت و توسعه درگرفته و جهانگیر شده است. سحابی در این خاطرات براستی و بی پیرایه شرح می دهد که چه سختی هایی را در زندگی خصوصی اش به لحاظ مادی تحمل کرده است تا ادامه مبارزه اش را پی گیرد و دراین مسیر همسرش که چندان هم سیاسی نبوده چه فداکاری هایی که نکرده است و فکر می کنم این داستان اغلب سیاسیون ایران باشد که زندگی خصوصی شان را فدا می کنند تا زندگی بهتری برای همه ایرانیان فراهم سازند و در این میان همسران این سیاسیون نقش بسیار فداکارانه ای دارند که دیده نمی شود و اینرا من در همین حوادث اخیر جنبش سبز و فداکاری غیرقابل تصور و توصیف دیدم. اینکه آقای سحابی در ابتدا و انتهای خاطراتش به بازگویی نقش همسرش در زندگی مشترک و مبارزه سیاسی اش پرداخته و بحق از او تقدیر و تجلیل کرده است فصل تازه ای را به روی ما می گشاید و اینکه قدر و قیمت این زنان را که همواره پشتوانه بزرگی برای مبارزه بوده اند بدانیم و میدان را برای فعالیت بیشتر آنها فراخ سازیم.
نکته آخری که من از خواندن این کتاب آموختم اینکه راه نجات ما از این استبداد دیرپای خانه کرده در ایران، پایبندی به راهبرد اصلاح طلبی و پرهیز از هرگونه افراط و تفریط و خشونت ورزی در امر سیاست است. همانکه امروز ذیل نام جنبش سبز با شعار حاکمیت قانون و اجرای بدون تنازل فانون اساسی جمهوری اسلامی در جامعه ما ساری و جاری است. جنبشی که در پی تامین حقوق شهروندی و مدنی همه ایرانیان است و هیچکس را غیرخودی نمی داند و دستیابی به آنچه جنبش سبز می خواهد به نفع همه ایرانیان و از جمله حاکمان است. در این خاطرات می خوانیم که رژیم شاه چگونه راه بقا و حاکمیت خودرا در زندان و اعدام کردن مخالفان و منتقدان خود حتی آنها که در چارچوب قانون اساسی مشروطه و مسالمت جو فعالیت می کرده اند، جستجو می کرده است، اما سرانجام این رژیم و شاه چه شد؟ فرازهایی از این خاطرات که بسیار در اینباره درس آموز است را در ادامه می آورم:
"در فروردین سال 43 دادگاه تجدید نظر رهبران نهضت آزادی آغاز بکار کرد ... اولین کسی که برای دفاع از خود پشت تریبون قرار گرفت آقای مهندس بازرگان بودند. دفاعیات مهندس بازرگان 12 جلسه یعنی چهار هفته به طول انجامید. مهندس بازرگان در خلال صحبت هایش خطاب به رییس و اعضای دادگاه گفت خواهش می کنم این مطالب را به سمع ریئس مملکت هم برسانید. وآنگاه آیه قرآن کریم درباره حضرت موسی و فرعون را خواند. در این آیه ساحران که به خدای موسی ایمان آورده بودند، به فرعون می گویند: هرکاری می خواهی بکن، هرحکمی دلت می خواهد صادر کن، تو در همین حیات دنیا قضاوت خواهی شد(سوره طه آیه 72). یعنی پیش از آخرت در همین دنیا به حساب تو رسیدگی خواهد شد. بعد هم گفت ما به اطلاعتان می رسانیم که از این به بعد ما آخرین گروهی هستیم که با اعتقاد به قانون اساسی و فعالیت قانونی در چهارچوب قانون فعالیت کردیم و با محکومیت ما در این دادگاه، دیگر چنین گروهی پیدا نخواهد شد. حوادث و وقایع بعدی نشان داد که هر دو پیش بینی ایشان درست بود.
بعد از تبعید آقای خمینی به ترکیه اولین گروهی که دستگیر شدند گروه کشندگان منصور بودند که گروهی مسلح و معتقد به حرکت مسلحانه بود ..."(صص4-273) و در مورد رژیم پهلوی و شاه را هم میدانیم که در همین دنیا قضاوت شد!
پاسخگویی به مطالبات جنبش سبز از سوی حاکمیت به نفع همه ایرانیان و ازجمله خود حاکمان است و باید امیدوار بود که همه ما ایرانیان با درس آموزی از تاریخ بیاموزیم که سرکوب و زندان و اعدام حلال مشکلات تاریخی ما از جمله نحوه اداره کشور و استبدادورزی نبوده و نیست و توسل و تمسک به این اجرای این سیاست جز تکرار چرخه باطل تاریخ معاصرما نیست. باید همه ما دست بدست هم دهیم و طرحی نو دراندازیم و زندان و اعدام را از صحنه تاریخ و حکومتمان برای حل منازعات و مناقشه های سیاسی حذف نمائیم و قانون و حقوق مدنی را فصل الخطاب کنیم. از قدیم گفته اند کسی که تجربه شده ها را تجریه کند آیا بر او پشیمانی و ندامت رواست؟
خواندن اینگونه کتابها و خاطرات بیش از شهروندان معمولی امثال بنده برای دولتمردان حاکم مفید است و امیدوارم که برخی از آنها اینقدر وقت داشته باشند که مطالعه و غور کنند تا به تکرار تجربه شده ها نپردازند و خود و کشوری را دچار زحمت و پشیمانی نکنند و خیلی ساده دریابند که چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟ و اگر من جای این دولتمردان بودم بجای اینکه امثال مهندس سحابی را در مقاطعی به بند و زندان کشم و یا جلوی فعالیت های قانونی سیاسی و مطبوعاتی اش را بگیرم او را به مشاورت می گرفتم و بر صدر می نشاندم تا از اینهمه خاطره و تجربه برای ساختن ایرانی آباد و آزاد استفاده شود و اینکه سیاست ورزی از گونه ایشان ارزش یابد و قدر گیرد و راه برای سیاست کم هزینه و پرفایده گردد. بحق آقای سحابی در همه فراز و نشیب هایی که تجربه کرده و پشت سر نهاده است الگویی از یک مسلمان سیاست ورز و پایبند به اصول است که در همه احوال عزت و کرامت انسان و استقلال و آزادی و تمامیت ارضی ایران راهنمای عمل او بوده است و دعا می کنم که عمرش مستدام باشد در خدمت به ایران و ایرانیان
 


 


صبح امروز در مراسم تشییع جنازه عزت‌الله سحابی وقتی ماموران امنیتی برای بردن جنازه دخالت می‌کنند هاله سحابی، دختر مرحوم سحابی، به آنها اعتراض می‌کند و نیروهای امنیتی او را ضرب و شتم می کنند. وی بر زمین می نشیند و دیگر بلند نمی شود. هاله سحابی به بیمارستان منتقل و در آنجا از دنیا می رود.
هاله سحابی ۵۴ ساله، قرآن پژوه و از فعالان سیاسی و اجتماعی و حوزه زنان بود که در حوادث بعد از انتخابات به دو سال حبس تعزیری و پرداخت جریمه نقدی محکوم شد .
وی در حال گذراندن دوران محکومیتش در زندان بود که به دلیل وخیم بودن حال پدرش از زندان مرخصی گرفت.
 


 


بسم الله الرحمن الرحیم
درگذشت مهندس عزت الله سحابی که عمر گرانمایه خود را صرف خدمت پاسداشت آزادی و کرامت انسان و خدمت به آئین و ملت نمود ثلمه ای پر ناشدنی برای جامعه و کشوریست که در مسیر رسیدن به فردای روشن به همراهی سردارانی آزاده، فهیم و دارای اندیشۀ راهبردی کارگشا نیاز وافر دارد. مهندس سحابی در طول شش دهه کنش سیاسی در مسیر رسیدن به اهداف متعالی سیاسی و اجتماعی خویش، حتی در برابر ناملایمات و بی عدالتی ها، اخلاق و اعتدال را فروگذار نکرد و به همین دلیل احترامی شگرف در میان کنشگران سیاسی، حتی مخالفان خویش، بدست آورده بود. خدایش رحمت کند و در جنت برین مأوایش دهد.
فقدان این رادمرد عرصۀ دین و کشور را به بازماندگان خاندان معزز سحابی و ملت شریف ایران تسلیت می گوئیم.
انجمن اسلامی جامعۀ پزشکی ایران
12/3/90


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته