خبر / رادیو کوچه
امیرخسرو دلیرثانی، یکی از زندانیان سیاسی دربند زندان اوین در نامهای به شرح دقیق و کامل آنچه بر هدی صابر، فعال سیاسی و خود او از آغاز اعتصاب غذا تا درگذشت آقای صابر رفت، پرداخته است.
به گزارش میزان خبر، این زندانی سیاسی که خود نیز همراه با صابر دست به اعتصاب غذا زده بود در نامه خود اینگونه نوشته است: «شهادت عارفانه شهید هدی صابر که به هنگام اعتصاب غذای اعتراضی در واکنش به شهادت مظلومانه خانم «هاله سحابی» صورت گرفت و مجموعه وقایعی که در جریان اعتصاب و پس از بروز عارضه قلبی شهید صابر اتفاق افتاد شاید بخشی از تاریخ آینده ایران باشد و به همین دلیل لازم است به درستی ثبت شود.»
عضو جنبش مسلمانان مبارز اضافه کرده است: «از آنجا که در جریان این اعتصاب بنده نیز افتخار همراهی با شهید را داشتم، لازم دانستم تا برای رفع ابهامها و برطرف ساختن شبهاتی که گاهی به قصد پایمال ساختن راه و هدف شهید صابر رواج یافته است، روایتی تقریبن کامل از ماجرا ارایه دهم، هرچند یادآوری این وقایع برای من تلخ و دردآور است. اما همانگونه که صابر در بیانیه اعتصاب غذا ذکر کرده بود، شاید این اقدام گامی در جهت جلوگیری از ریخته شدن خون بیگناهان باشد.»
همچنین این زندانی سیاسی در نامهی خود به شرح چگونگی شروع اعتصاب غذای دوازده زندانی سیاسی که از روز شنبه آغاز شده، پرداخته است.
متن این ماه به شرح زیر است:
به نام خدا
ملت شریف و آگاه ایران، خانواده محترم شهید صابر
شهادت عارفانه شهید هدی صابر که به هنگام اعتصاب غذای اعتراضی در واکنش به شهادت مظلومانه خانم «هاله سحابی» صورت گرفت و مجموعه وقایعی که در جریان اعتصاب و پس از بروز عارضه قلبی شهید صابر اتفاق افتاد شاید بخشی از تاریخ آینده ایران باشد و به همین دلیل لازم است به درستی ثبت شود، از آنجا که در جریان این اعتصاب بنده نیز افتخار همراهی با شهید را داشتم، لازم دانستم تا برای رفع ابهامها و برطرف ساختن شبهاتی که گاهی به قصد پایمال ساختن راه و هدف شهید صابر رواج یافته است، روایتی تقریبن کامل از ماجرا ارایه دهم، هرچند یادآوری این وقایع برای من تلخ و دردآور است. اما همانگونه که صابر در بیانیه اعتصاب غذا ذکر کرده بود، شاید این اقدام گامی در جهت جلوگیری از ریخته شدن خون بیگناهان باشد.
۱. چرا شهید صابر در بند ۳۵۰ زندانی بود؟
شهید صابر در مردادماه ۱۳۸۹ توسط یگان عملیاتی سپاه در خیابان دستگیر و به بند ویژه امنیتی خاص سپاه در زندان اوین انتقال یافت، بعد از اتمام دوره بازداشت به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد. در تمام مدتی که قبل از شهادتش در این بند محبوس بود، تحتنظر بند ویژه امنیتی سپاه قرار داشت، به طوری که در بسیاری مواقع جهت انجام ملاقات با خانواده و یا تحویل وسایل از بند ۳۵۰ برای ساعاتی به بند ویژه سپاه انتقال مییافت و سپس بازگردانده میشد. شهید صابر در سال ۱۳۸۱ پس از تحمل حدود یک سال و نیم زندان که در جریان دستگیری بخشی از نیروهای ملی مذهبی صورت گرفت، در دادگاه حاضر شد و پس از ارائه دفاعیاتی جانانه، به تحمل پنح سال و نیم حبس محکوم شد، که بنابر سیاستهای خاصی که نظام در آن مقطع داشت احکام صادره برای ملی مذهبیها به اجرا گذاشته نشد و اعضای این پرونده پس از تحمل دوره بازداشت که بین یک ماه تا حدود دو سال به طول انجامید به طور موقت آزاد شدند، پس از دستگیری شهید صابر در سال ۱۳۸۹، به او شفاهی گفته شده بود که برای حکم حبس صادره در هشت سال پیش دستگیر شده است و صابر از همان ابتدا و بعدها در طول مدت حضور در زندان چند بار از مسوولان خواسته بود که در صورتی که برای تحمل حبس صادره در زندان نگهدای میشود، بر اساس قانون حکم مذکور را حضوری به وی یا به وکیل او ابلاغ نمایند، که بنابر گفته خود ایشان، مسوولان زندان از این کار خوددداری کرده بودند و این موضوع را من مکررن از ایشان شنیدم که مسوولان از ابلاغ حکم به او خودداری مینمایند.
شب عید سال ۱۳۹۰، شهید صابر علیرغم انتظار خودش از طرف بند امنیتی سپاه فراخوانده شد و بدون دریافت وثیقه یا صدور قرار کفالت به مرخصی اعزام شد، که عدم دریافت وثیقه از محکومان سیاسی در سالهای اخیر تقریبن بیسابقه است. بعد از گذشت یک ماه هم با ایشان تماس گرفته و خواستار برگشت وی به زندان شدند که این کار صورت پذیرفت.
۲. خبر درگذشت مهندس سحابی و شهادت هاله
خبر درگذشت مهندس سحابی که به زندان رسید، شهید صابر بسیار ناراحت و متاثر شدند و این مسئله با توجه به رابطه عمیق و صمیمانهای که ایشان با مهندس داشتند، دور از انتظار نبود، ولی با توجه به متانت و وقاری که همیشه در شخصیت ایشان وجود داشت با تسلط کامل برخوردکرده و مسئله را پذیرفت. و بعد از ظهر همان روز به اتفاق دو تن دیگر از هم اندیشان من و ایشان جلسهای تشکیل دادیم تا چگونگی برگزرای مراسم ختم را برنامهریزی کنیم. با توجه به سطح علاقه و توجهی که در بند به مهندس سحابی وجود داشت، مراجعههای مکرر جهت شرکت و برگزاری مراسم به شهید صابر صورت گرفت. ایشان جلسه دیگری با حضور چند نفر دیگر از هم بندیان تشکیل داد و در خصوص برگزاری مراسم تصمیمگیری کردند و قرار شد مراسم بعد از ظهر پنجشنبه در مسجد کوچک بند ۳۵۰ برگزار شود. در این مدت صابر پیام تسلیتی به طور شخصی تهیه کردو نامهای هم خطاب به مهندس سحابی نوشت که بعدها منتشر شد و من و دوستان دیگر ملی مذهبی نیز در فکر تهیه پیام تسلیتی برای خانواده سحابی بودیم.
روز چهارشنبه یازدهم خرداد که روز مراسم تشییع جنازه مهندس سحابی بود به اتفاق در مسجد بند نشسته بودیم و ایشان مشغول مطالعه و نوشتن مطلبی بود که خبر رسید در جریان مراسم مهندس درگیری شده و خانم هاله سحابی مضروب و به شهادت رسیده است. این خبر بسیار غیرمنتظره و ناباورانه بود و به طور ناگهانی اعلام شد، به طوری که شهید صابر در حالی که با دو دست سرش را گرفته بود به سرعت شروع به قدم زدن کرد و ناراحتی و تاثر عمیق در چهرهاش به وضوح قابل ملاحظه بود. به طوری که تعدادی از دوستان نگران حالش شدند و همبندیها با مراجعههای مکرر به وی تسلیت میگفتند. نزدیک ظهر هوا نسبتا گرم بود که شهید صابر با شنیدن صدای اذان ظهر و بر برخلاف همیشه که نماز را در مسجد و با جماعت اقامه میکرد، در وسط حیاط زندان بدون پهن کردن زیرانداز، به تنهایی به نماز ایستاد و این نماز تاثیر عمیقی بر ذهن همبندیهای وی برجای گذاشت و شاید بسیاری را به یاد نماز ظهر عاشورا انداخت.
بعد از نماز شهید صابر همچنان به قدمزدن در محوطه ادامه داد و من نیز با وی همراه شدم ابعاد مسئله به حدی بزرگ و باورنکردنی بود که هر دو تا مدتی مبهوت بودیم. شهید صابر به شدت متاثر بود و مرتب میگفت کار به جایی رسیده که به مضروب کردن زنان و «زنکشی» دست میزنند و ادامه داد؛ «خدا وارد کار اینها شده و بهزودی نتیجهاش را خواهیم دید.»
در مجموع با صحبتهای انجام شده به این نتیجه رسیدیم که باید اعتراض خود را به این مسئله و همدردی با بازماندگان را به نحوی ابراز کنیم و نتیجه گرفتیم که ابتدا روی برگزاری مراسم مهندس سحابی که قطعن با مراسم دختر شهیدش همراه میشد متمرکز شویم و بعد اقدام بعدی را انجام دهیم که مبادا جلوی برگزاری مراسم از طریق عوامل زندان گرفته شود.
بعد از ظهر آن روز هم جلسهای با دیگر دوستان ملی مذهبی تشکیل دادیم و در خصوص چگونگی و نحوه اعتراض، مشورت کردیم که در مجموع قرار شد من و آقای صابر به صورت مشترک و بدون دخالت و دعوت سایر هم بندیها اقدام به اعتصاب غذایتر کنیم.
در آن روز و روز بعد مکرر از سوی چند تن از همبندیها که از شنیدن خبر شهادت هاله متاثر بودند به ایشان و من مراجعه میشد و پیشنهادهای مختلفی از قبیل اعتصاب غذای گروهی و یا روزه سیاسی مطرح میگردید، که با توجه به مذاکراتی که من و آقای صابر داشتیم به این نتیجه رسیدیم که چون اعتراضهای جمعی ممکن است تبعات گستردهای برای همبندیان داشته باشد و برخورد شدید با آنها صورت گیرد، بهتر است تا حد امکان توصیه کنیم که کسی این کار را انجام ندهد و اعلام کنیم که این اعتصاب کاملن مستقل و به صورت اعتراضی انجام میشود و هیچ خواستهای ندارد. عده زیادی از دوستان ضمن ابراز همدردی خواسته ما مبنی بر عدم اعتصاب را پذیرفتند و در مواردی که این مسئله پذیرفته نشد، شهید صابر به صراحت اعلام کردند که واکنشهایی که توسط تعدادی از همبندیان صورت میگیرد هیچ ارتباطی به اعتصاب دو نفره ما ندارد و در طول مدت اعتصاب نیز تاکید خاصی روی این موضوع داشتند که کسی ادعای پیوستن و یا حمایت از اعتصاب ما را مطرح نکند و کسانی که دست به اعتصاب زده بودن به طور مستقل انگیزه خود را مسئله شهادت هاله سحابی اعلام کنند نه اعلام حمایت یا پیوستن به اعتصاب ما.
۳. تصمیم و اعلام اعتصاب غذا
روزهای یازدهم و دوازدهم جلسات متعددی به صورت دونفره و در مواردی هم با تعدادی از هم بندیان داشتیم که پیشنهاد داشتند حرکت اعتراضی در سطحی گستردهتر و با حضور تعداد بیشتری انجام شود و بیشتر پیشنهادها در این خصوص متمرکز بر روزه سیاسی بود و از ما میخواستند که اقدام دو نفره را مدتی به تعویق بیندازیم تا هماهنگیهای لازم برای این اقدام گستردهتر انجام شود و آن زمان ما نیز به آنها بپیوندیم. به طور مشترک پیشنهادهای ارایه شده را بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیدم که اقدام گسترده زمان زیادی برای هماهنگی نیاز دارد و فرصت مفید را از دست میدهیم. و علاوه بر آن به تجربه ثابت شده بود که اینگونه اقدامها معمولن به تشدد آرا میانجامد به علاوه خطر جمعی با کل بند هم مطرح بود که از نظر ما مطلوب نبود، از سویی تعلق خاطر ما به خانودههای ملی مذهبی این وظیفه را بر دوش ما قرار داده بود که با دقت و حساسیت بیشتر نسبت به دیگران به موضوع بپردازیم. نظر من این بود که همچنان به صورت مستقل و دونفره کار انجام شود و دلایل خود را گفتم که مورد پذیرش شهید صابر هم قرار گرفت. برای شروع اعتصاب نظر ما بعد از انجام مراسم مهندس در ۳۵۰ بود و دوستان دیگر پیشنهاد دو روز بعد را دادند که مذاکرات جمعی هم به نتیجه برسد. من نظرم روی بعد از پایان مراسم مهندس بود. شهید صابر مانند همیشه که بهقول خودشان به «استشاره» قرآن معتقد بود، برای تصمیم نهایی به استشاره پرداخت و بعد با اطمینان و صلابت اعلام کرد که بعد از مراسم مرحوم سحابی، اعلام اعتصاب غذا خواهم کرد. بعد به اتفاق به تنظیم بیانیه اعتصاب پرداختیم و به خصوص روی این مسئله تاکید کردیم که این اقدامام مستقل است و ما هیچ یک از همبندیان را به اقدام مشابه فرا نمیخوانیم. این بیانیه در چهار نسخه (دو نسخه توسط من و دو نسخه توسط صابر) بازنویسی شد و به امضای مشترک هردوی ما رسید و برای ارسال آن به خارج زندان و انتشار برنامهریزی لازم را انجام دادیم.
۴. برگزاری مراسم و اعلام اعتصاب غذا
مراسم سحابیها ساعت ۸ بعد از ظهر روز پنج شنبه ۱۲/۳/۹۰ هم زمان با اذان مغرب در مسجد بند ۳۵۰ برگزار شد که تعداد بسیار زیادی از هم بندیها در این مراسم حضور یافتند. به طوری که علاوه بر مسجد سالن منتهی به آن را نیز اشغال کردند.
در این مراسم، ضمن قرائت قرآن، آقای عمادالدین باقی به ایراد سخنرانی پرداخت و از منزلت خانواده سحابی (مهندس و هاله) صحبت کردند و به بیان دغدغهها و رنجهایی که این خانواده از مرحوم دکتر سحابی تا هاله متحمل شدهاند و نقش و تاثیری که در تاریخ معاصر ایران ایفا کردهاند پرداختند. بعد از اتمام این مراسم باشکوه، من و شهید صابر به تعدادی از همبندیان اعلام کردیم که اعتصاب غذای اعتراضی ما به صورت نامحدود آغاز شده است و خواستیم که مسئله به سایر همبندیان هم اعلام شود. این موضوع به وکیل بند زندان، که یکی از هم بندیان است هم اعلام شد و از ایشان خواستیم در صورت لزوم موضوع را با ریاست بند ۳۵۰ در میان بگذارد تا مسوولیتی متوجه وی نباشد. این اعتصاب کاملن سیاسی بود و هیچگونه خواسته شخصیای صنفی نداشت. بنابراین با توجه به اینکه روز شنبه، یعنی دو روز بعد موضوع از طریق رسانهها اعلام شد، لزومی ندیدیم که مسئله را به صورت مکتوب به مسوولان زندان اعلام کنیم.
۵. روزهای اعتصاب و وضعیت جسمی و روحی شهید صابر
با آغاز اعتصاب، از شامگاه دوازدهم خرداد، عملن طی برنامهای که در بیانیه اعلام شده بود، تنها به آشامیدن چای همراه با قند و مصرف محلول آب و نمک که توسط دکتر (از همبندیان است) توصیه شده بود پرداختیم. شهید صابر علاقه خاصی به ورزش داشت و در روزهای عادی قبل از اعتصاب معمولن حداقل روزی یک ساعت به طور منظم به دویدن میپرداخت و حداقل هفتهای یک بار هم با بچهها فوتبال بازی میکرد. در ورزش هم مثل سایر کارها ایشان مصمم و جدی بود و آن را با برنامهریزی دقیق انجام میداد. با شروع اعتصاب ورزش را کنار گذاشت و گفت چون مدت زمان اعتصاب فعلن معلوم نیست باید نیروی خود را ذخیره کنیم. با اعلام پخش شدن خبر اعتصاب در روز شنبه ۱۴/۳/۹۰ صحبتهای مشترک ما تقریبن هر روز برای بررسی شرایط و ادامه کار صورت میگرفت و تصمیم بر این شد که براساس واکنشها و نقطه نظرات دوستانمان در خارج از زندان، نسبت به چگونگی تداوم یا پایان اعتصاب، تصمیمگیری کنیم. با توجه به اینکه معمولن در موارد قبلی با اعلام اعتصاب غذا، زندانی به خارج از بند و زندان انفرادی منتقل میشود و تحتنظر قرار میگیرد و ارتباطش هم معمولن با دنیای خارج قطع میشود. قرار مدارهای لازم را برای مواجه شدن با چنین موقعیتی با هم تنظیم و تصمیمات لازم را اتخاذ کردیم. شهید صابر تاکید خاصی روی این مسئله داشت که قصد ما چپ روی و ضربه زدن به جسم خود نیست و در برابر ابراز نگرانیهایی که سایر همبندیان از وضعیت ما داشتند، مکرر در پاسخ تاکید میکرد که در تصمیمات خود درباره چگونگی تداوم اعتصاب، مسئله سلامت جسمی را نیز مد نظر قرار خواهیم داد. تقریبن از روز سوم به بعد، یکی از همبندیان پزشک، فشار خون من و ایشان را روزانه دو نوبت (صبح و شب) اندازهگیری میکرد. تا شش روز فشار ما دو نفر نرمال بود و توصیههای لازم را به ما ارایه میداد. روز پنجم یا ششم، توسط یکی از همبندیان از طریق دستگاه اندازهگیری قند خون موجود در بند، قند خون آقای صابر اندازهگیری شد که ۱۰۷ بود و با توجه به چند روز اعتصاب کاملن نرمال و قابل قبول به نظر میرسید.
روزهای ششم و هفتم، من در خصوص ادامه اعتصاب در صورت لزوم به صورت طولانی مدت پیشنهاد دادم، که آقای صابر به شدت مخالف کرد. ایشان تاکید کرد قصد ما اصلن چپ روی نیست و سعی داشت این مسئله برای من کاملن تفهیم شود. برخلاف انتظار، در طول روزهای هفته اول هیچگونه واکنشی از سوی مسوولان زندان نشان داده نشد. تنها رییس بند ۳۵۰ پیغام داد و از ما درخواست کرد که با دریافت پیام از بیرون زندان زودتر به اعتصاب خود پایان دهید!
ظاهرن به نظر میرسید که با توجه به ضایعهای که برای شهید هاله سحابی رخ داده بود و انعکاس خبر اعتصاب ما، تصور ماموران امنیتی بر این بود که برخورد با ما و انتقال به انفرادی اوضاع را بدتر کرده و فشار خبری موضوع را بیشتر خواهد کرد. در طول روزهای اعتصاب روحیه شهید صابر بسیار خوب و به نتیجه کار امیدوار بود. در طول روز برنامه روزانه همیشگی خود، شامل مطالعه و برگزاری کلاسهای آموزشی و عبادت را به غیر از روزش به طور کامل منظم انجام میداد. ولی در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه هجدهم و نوزدهم، به تدریج اثر اعتصاب در چهره ایشان نمایان شد. به طوری که چشمها به طرز محسوسی برجسته شده و رنگ صورت به سفیدی گراییده بود. این مسئله نگرانی دوستان را درپی داشت. ولی شهید صابر در پاسخ به آنها تاکید میکرد که چنانچه مشکلی پیش بیاید به اعتصاب پایان خواهیم داد.
در این مدت تعدادی از همبندیان هم اعلام اعصاب غذا کرده بودند و موضع را با شهید صابر در میان گذاشتند که ایشان ضمن عدم تایید این کار همچنان بر این موضوع تاکید میکرد که حرکت ما مستقل است و هیچگونه تداخلی مابین حرکت ما و آن وجود ندارد. بعد از ظهر پنجشنبه ۱۹/۳/۹۰ تعدادی از همبندیان در خصوص مسئله اعتصاب بحثی با آقای صابر داشتند که اسباب ناراحتی ایشان را فراهم آورد. به طوری که بعد از این بحث موضوع را با اینجانب در میان گذشت و گفت این صحبتها زمینه حاشیهسازی برای اعتصاب ما را فراهم میآورد و از من خواست که به همراه هم با یک نفر از آنها صحبت کنیم و نسبت به ایجاد هرگونه حاشیه در این خصوص به او هشدار دهیم. تا حدود ساعت ۲۴، در راهرو زندان راجع به این موضوع و مسایل دیگر صحبت کردیم. نگرانی آقای صابر از این مسئله کاملن مشهود بود.
۶. عارضه قلبی و نحوه برخورد با شهید صابر
حدود ساعت یک بامداد جمعه ۲۰/۳/۹۰ به خواب رفتیم. تخت شهید صابر، بالای تخت من در طبقه سوم قرار داشت. حدود ساعت چهار و نیم بامداد شهید صابر برای اقامه نماز صبح از خواب بیدار و پس از نماز به تخت خود برگشت. دقایقی بعد، با ناراحتی برخاست و ضمن اشاره به قلبش از یکی از هم اتاقیها که بیدار بود کمک خواست، بلافاصله به کمک چند نفر از همبندیها از تخت پایین آمد و در وسط اتاق دراز کشید. در حالی که به شدت از درد ناحیه سینه و دست چپ ابراز ناراحتی میکرد. به طوری که حتا تماس دست دیگران با دست چپ ایشان با اعتراض وی مواجه شد. چون شدت درد را افزایش میداد بلافاصله با کمک ناظر شب از طریق آیفون موضوع را به افسر نگهبان اطلاع دادیم و چند دقیقه بعد نگهبان برای باز کردن قفل در سالن آمد. بچهها بلافاصله برانکارد را به اتاق آورده و شهید صابر را در حالی که قرار گرفتن روی برانکارد به دلیل درد شدید طرف چپ بدن برای او سخت بود، روی آن قرار داده و به درمانگاه اوین منتقل کردند. امکان همراهی بیمار توسط ماموران زندان صورت پذیرفت. کمتر از یک ساعت، یعنی حدود یک ساعت پنج و نیم بامداد، آقای صابر توسط ماموران به داخل اتاق منتقل شد و در وسط اتاق دراز کشید. در حالی که همچنان از درد شدید سینه چپ مینالید. من و تعدادی از هم بندیان اطراف او جمع شدیم. در همان حال اظهار داشت که نوار قلب گرفتند و گفتند چیزی نیست و هیچ کاری انجام ندادند و به من بیاحترامی کرده و کتکم زدند و آقای «ع» با مشت به سرم زد و بعد بدون دمپایی مرا به بیرون از درمانگاه پرت کرد. احساس کردیم که حال شهید از بار اول که به درمانگاه برده شد هم بدتر شده چون حالت تهوع داشت و اظهار داشت در درمانگاه هم بالا آورده است. من دوباره آیفون افسر نگهبان را زدم و از او خواستم سریع پایین بیاید. افسر نگهبان آقای «د» به پشت در سالن آمد، از او خوستم که هر چه سریعتر صابر را به درمانگاه منتقل کنند. تاکید کردم که حال وی از اول هم بدتر است و احتمال مرگ ایشان وجود دارد. افسر نگهبان پاسخ داد «من او را به درمانگاه اعزام کردم و آنها اظهار داشتند، مشکلی ندارد و من وظیفه خود را انجام دادهام». بار دیگر از او خواستم که آقای صابر را به درمانگاه برگرداند و تاکید کردم که صابر چند روز اعتصاب غذا ست و همه دنیا میدانند و اگر اتفاقی بیفتد، گرفتاری بزرگی برای شما ایجاد خواهد کرد. در این هنگام آقای صابر ضمن نالههای سخت، خطاب به افسر نگهبان گفت که، «به درمانگاه نخواهم رفت، با من بیاحترامی کرده و کتکم زدند و هیچ کاری نکردند، باید مرا به بیمارستان بیرون از زندان ببرید وگرنه خواهم مرد و یک جنازه روی دستتان خواهم گذاشت». به هر حال با خواهش از افسر نگهبان خواستیم که خودش تلاش کند که آقای صابر را به بیمارستان بیرون بفرستند و او قول داد که خودش با ایشان به بهداری خواهد رفت و برای اعزام او به بیمارستان تلاش خواهد کرد آقای صابر را روی برانکارد گذاشتیم که در این موقع حالش بهم خورد و درخواست رفتن به دستشویی کرد و با کمک همبندیان به دستشویی رفته و در حال برگشت دوباره او را روی برانکارد گذاشتیم و به افسر نگهبانی منتقل کردیم. من میخواستم او را تا بهداری همراهی کنم ولی افسر نگهبان ممانعت کرد و قول داد که خودش همراه او خواهد رفت. ما نگران به اتاق برگشتیم. نزدیک ظهر آقای «پ» از همبندیان به دلیل مشکل جسمی که داشت به بهداری منتقل شد و بعدازظهر برگشت، گزارش داد که «آقای صابر را در بهداری دیده و افسر جانشین زندان هم به بهداری آمده بود و آقای صابر قصد شکایت از عوامل بهداری و زندان را به دلیل بد رفتاری و ضرب و شتم داشته است.
آن شب یکی دیگر از همبندیان به بهداری رفت و اظهار داشت، «آقای صابر در بهداری نبود و عوامل بهداری اظهار داشتهاند از امروز ظهر به بیمارستان مدرس تهران منتقل شده است». روز بعد هم چند نفر دیگر به بهداری رفتند و گفتند که «آقای صابر به بیمارستان منتقل شده و پزشکان گفتهاند که تا پنج روز باید در CCU تحت نظر باشد».
روز شنبه به اصل موضوع در خصوص انتقال آقای صابر به بیمارستان شک کردم و از منبعی شنیدم که به بازداشتگاه امنیتی سپاه منتقل شده است. در هر حال خبرها متفاوت بود و عدهای از من میخواستند که با توجه به مشکلی که برای آقای صابر پیش آمده به اعتصاب خود پایان دهم، ولی من مخالفت میکردم و میگفتم تا تکلیف آقای صابر مشخص نشود این کار را نخواهم کرد
بعد از ظهر جمعه یکی از دوستان از مرخصی برگشت و اعلام کرد که پیغامی از طرف چند تن از بزرگان ملی مذهبی مبنی بر در خواست پایان اعتصاب غذا ارایه شده که مربوط به چند روز پیش بود، ولی من و آقای صابر از آن اطلاع نیافته بودیم.
روز یکشنبه نزدیک ظهر مرا به دفتر رییس بند ۳۵۰ احضار کردند. ریاست بند در مورد اعتصاب و علت آن با ما صحبت کرد و من مسئله را توضیح دادم از من خواست که به اعتصاب پایان دهم، من هم ماجرای آقای صابر و برخورد بدی که با او کرده بودند، گفتم و تاکید کردم نسبت به انتقال وی به بیمارستان شک دارم تا وضعیت وی مشخص نشود، اعتصاب خود را ادامه خواهم داد. ضمن اینکه تاکید کرد هدف ما ایجاد مشکل برای مسوولان زندان نیست و آنها میتوانند آن کاری را که وظیفه قانونیشان است انجام دهند.
در نهایت از من خواست که به صورت کتبی گزارش دهم که اعتصاب غذا کردهام ولی تاکید کرد کهای کاش از اول این مطلب را به صورت مکتوب ارایه میدادیم و الان کمی دیر شده است! بعد از بیرن آمدن از دفتر نامهای مبنی بر اعتصاب خودم نوشتم و آن را ارایه دادم. ساعتی بعد داخل حیاط، اخباری مبنی بر در گذشت آقای صابر شنیدم، که تصمیم گرفتم آن را باور نکنم، و تا دو ساعت بعد به همبندیانی که در این خصوص ابراز ناراحتی میکردند، دلداری میدادم، فکر میکردم که در اطلاعرسانی از وضعیت صابر اغراق صورت گرفته است.
۷. تائید خبر شهادت و برگزاری مراسم
بعد از ظهر خبر رسید نزدیکان شهید صابر، خبر شهادت را تایید کردهاند و جلوی بیمارستان مدرس شلوغ شده است. با ناراحتی و ناباورانه به حیاط رفتم و ساعتی در خود فرو رفتم و نتوانستم احساساتم را کنترل کنم. در آن ساعت و ساعتها بعد، مکرر دوستان مراجعه کرده و ضمن دلداری و تسلیت از من خواهش داشتند که به اعتصاب پایان دهم، اما من از این کار خودداری کردم. برای برگزاری مراسم با کمک دوستان برای فردا شب برنامهریزی کردیم. روز دوشنبه که روز ملاقات بود، همبندیان با بستن نوار مشکی به بازوان خود به ملاقات خانوادهها رفتند. وضعیت روحی همه به هم ریخته بود. ظهر دوشنبه به یاد شهید صابر در وسط محوطه زندان به تنهایی نماز خواندم. مراسم شهید صابر ساعت ۱۹در مسجد بند ۳۵۰ برگزار شد. حدود ۱۸۰ نفر از همبندیان از گروها و جریانهای مختلف سیاسی و فکری در مراسم شرکت کردند. ضمن قرائت قرآن، آقای باقی سخنرانی کردند و از خصائل شهید صابر و صبوری وی سخن گفتند و من هم نامهای را که آن مرحوم برای مهندس سحابی بعد از فوتشان نوشته بود قرائت کردم که به شدت مورد استقبال قرار گرفت و عده زیادی از همبندیان صادقانه گریستند. بعد از اتمام مراسم به در خواست همبندیان به اعتصاب غذای خود پایان دادم.
۸. صدور نامه ۶۴ تن و شروع وقایع مربوط به پس از شهادت
پس از پخش خبر شهادت، شور و ولولهای در میان همبندیان افتاد و عدهای در خواست اعتراض عملی کردند. جلساتی تشکیل شد. تصمیم بر آن شد که برای امضا بدون در نظر گرفتن مرزبندیهای سیاسی، این نامه به همه ارایه شود که خوشبختانه با استقبال همبندیان روبرو شد و به امضا ۶۴ نفر از آنها رسید، امضای این نامه تاکید بر این واقعیت بود که شهید صابر در اثر بیتوجهی سوتدبیر مقامهای و مسوولان قضایی و امنیتی و عوامل زندان، ضرب و شتم و بدرفتاری با وی و عدم اعزام به موقع به بیمارستان در اولین ساعتهای بروز عارضه قلبی و عدم واکنش به موقع در مورد مسئله اعتصاب غذای ایشان به دلیل مصالح سیاسی و امنیتی به شهادت رسید و اعتراض هم بندیان در این خصوص علنی اعلام گردید.
روز سهشنبه ۲۴/۳/۹۰ نزدیک ظهر مجدد به دفتر رییس بند فرا خوانده شدم. آقایی به نام «م» که یکی از معاونتهای زندان بود هم حضور داشت. از حال من پرسید و از واقعهای که برای آقای صابر پیش آمده بود، ابراز تاسف کرد. من هم اعتراض شدید خود را نسبت به اینکه آقای صابر بلاتکلیف در زندان نگهداری میشد و بعد از انتقال به درمانگاه مورد ضرب و شتم قرار گرفته و به او رسیدگی نشده ابراز داشتم و گفتم که به نظر من از ظهر جمعه ۲۰/۳/۹۰ تا روز شنبه که ظاهر آقای صابر به بیمارستان مدرس منتقل شده، در جایی غیر از بهداری نگهداری میشد و احتمال دارد به انفرادی منتقل شده باشد. این حرف من موجب آشفتگی معاونت مذکور شد و قسم خورد که در دفتر زندان ثبت شده که روز جمعه ساعت ۱۱ شهید صابر به بیمارستان مدرس انتقال یافته و از من خواست این حرف وی را بپذیرم و اظهار داشت در مورد بدرفتاری با آقای صابر هم تحقیق کرده و این موضوع صحت ندارد، من نیز در پاسخ موارد دیگری از ضرب و شتم هم بندیان در بهداری را که قبلن رخ داده بود، بر شمردم و اظهار داشتم، به صورت مستقیم مسئله ضرب و شتم را از زبان خود آقای صابر شنیدهام و به این مسئله کاملن اعتقاد دارم که ایشان در این مورد هرگز دروغ نگفته است. بعد هم موارد بسیاری از وقایع و احکام ناعادلانه و رفتار نادرستی را که نسبت به محکومان صورت گرفته بود شرح دادم و اظهار داشتم که نخواهیم گذاشت خون صابر هدر برود و بهزودی گزارش کامل واقعه را نوشته و انتشار خواهم کرد. ظهر روز سهشنبه برای اقامه نماز ظهر و عصر در وسط حیاط بند ۳۵ توسط همبندیان اقامه شد که با تاسی از شهید صابر، تعداد زیادی از همبندیان در این مراسم شرکت کردند و عدهای نیز تا پایان نماز در کنار صفوف نمازگزاران ایستادند و ادای احترام کردند.
پس از پایان مراسم، تعدادی از دوستان همبندی جلسات متعددی تشکیل دادند تا برای ابراز اعتراض خود نسبت به مسئله شهادت صابر، برنامهریزی کنند و در نهایت قرار شد تعدادی (مجموعن دوازده نفر) از نمایندگان جریانهای سیاسی حاضر در بند به اتفاق هم بیانیهای صادر و همانگونه که صابر در اعتصاب خود عنوان کرده بود برای جلوگیری از تضییع خون بیگناهان و تکرار حوادث مشابه دست به اعتصاب غذای اعتراضی بزنند که من و یکی از دوستان ملی مذهبی هم بنابر تصمیم مشترک با آنها همراه شدیم.
وقتی تصمیم ما بر اعلام اعتصاب همراه با صابر قطعی شد، شهید صابر این دعای قرآنی را برای من خواند:
رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصِیراً
خروج صابر از جهان فانی بر اساس صداقتی بود که همیشه در زندگی به همراه داشت همانگونه که ورودش به هر کاری از روی صداقت بود و خداوند نیز برای او در شهادتش برای مردم حجتی برای پیروزی قرار داد. روحش شاد.
امیرخسرو دلیرثانی
بند۳۵۰ اوین- ۲۹/۳/۱۳۹۰
خبر / رادیو کوچه
به گفته پترا لندرز، بازیکن سابق تیم ملی فوتبال آلمان، مریم مجد عکاس مطبوعات که روز جمعه ۲۷ خردادماه برای عکاسی از جام جهانی فوتبال زنان قصد داشت به آلمان سفر کند، «ناپدید شده است.»
به گزارش بیبیسی، پترا لندرز، بازیکن سابق تیم ملی فوتبال آلمان که قرار بود به همراه خانم مجد و با هماهنگی فیفا کتابی درباره زنان فوتبالیست در جهان منتشر کند با اعلام این خبر گفت: «من نمیدانم چه اتفاقی افتاده است، تمام راههای ارتباطیام با او قطع شده است. ایمیلها به او نمیرسد، نمیتوانم با او تماس بگیریم.»
خانم لندرز که روز جمعه به فرودگاه دوسلدورف آلمان رفته با ابراز نگرانی از بیخبری از وضعیت خانم مجد گفت: «در فرودگاه منتظر او بودم اما نیامد و تاکنون هیچ خبری نیز از خودش به من نداده است. هیچ شمارهای هم از خانواده او ندارم تا تماس بگیرم.»
این بازیکن سابق تیم ملی فوتبال آلمان همچنین اعلام کرد که در ادامه پیگیری بیخبری از مریم مجد، عکاس مطبوعات ایران به سازمان عفو بینالملل نامه نوشته و همچنین در نامه دیگری از دولت آلمان خواسته تا هرچه سریعتر با دولت ایران تماس گرفته و موضوع را پیگیری کنند.
خانم لندرز نامهای نیز به سفارت ایران نوشته است و امیدوار است هرچه سریعتر سفارت به او پاسخ دهد. او در خصوص نحوه آشناییاش با مریم مجد و پروژه مشترک در خصوص کتاب درباره زنان فوتبالیست گفت: «در بهمن ماه مریم را برای مسابقههای فوتبال ملی آلمان دیدم و چون عکاس خوبی است و تجربههای زیادی در عکاسی فوتبال زنان دارد، به او پیشنهاد کار مشترک دادم و مریم هم استقبال کرد. من همه کارهای سفرش را انجام دادم اما نمیدانم چه اتفاقی برایش افتاده است.»
از سویی دیگر برخی رسانههای منسوب به اصلاحطلبان از بازداشت مریم مجد توسط نیروهای امنیتی پیش از پرواز خبر دادهاند.
مریم مجد متولد سال ۱۳۶۵ است و در سالهای اخیر به طور تخصصی در حوزه ورزش زنان ایران فعالیت میکرد.
شراره سعیدی/ رادیو کوچه
یا ما تعریف صحیحی از مرجع تقلید نداریم یا آنچه تاکنون از وظایف آنها شنیده بودهایم کذب و به قصد فریب بوده است، مراجعی که مانند آقایان نوری همدانی، علوی گرگانی، حسینی زنجانی و صافی گلپایگانی حتا آنقدر حساس عمل میکنند که برای شعارنویسی بر روی اسکناس اشکال شرعی قائل میشوند در مورد بزرگترین مسایل کشور به سکوت، تایید و یا اعتراضی غرولند مانند اکتفا مینمایند.
اشکال کار یا در عدم فهم توده از وظایف این آقایانی است که با نهیبشان میتوانند خلق مومنی را به حرکت بشورانند یا از کجفهمی آنهاست که از ترس زوال اسلام پس از سقوط جمهوری اسلامی درصدد تثبیت این نظام تا ریشهکنی کلیه معتقدات هستند، بسیار زشت است که از رانتهای آیات اعظام بگوییم زیرا اگر خلقی بریده دین پیش از باور چرایی فریبشان رها شوند میتوانند تبدیل به موجوداتی خطرناک شوند.
یوسف صانعی به خاطر فتواها و نگرش نوگرایانهاش به ویژه در مسایل مربوط به حقوق زنان شهرت خاص دارد و به مرجع تقلید اصلاحطلب معروف است، اغلب مبارزات سیاسی و فعالیتهای انقلابی صانعی در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، تلاش در ابعاد فرهنگی و تبلیغاتی بوده است.
یوسف صانعی عضو سابق شورای نگهبان بود ولی در سال 1361 استعفا داد و پس از کنارهگیری از کلیه مناصب حکومتی به قم رفته و درس خارج خود را ادامه داد. برای اولین بار رساله توضیحالمسائل ایشان در سال 1372 چاپ شد، او میان مراجع تقلید تندترین مواضع را نسبت به درگیریهای پس از انتخابات داشته است، که به همین سبب بحث صلاحیت مرجعیتاش جنجالی شد.
در سال 88 صانعی سخنانی را طی سخنرانی در گرگان مطرح کرد و در قسمتی از آن مطرح نمود:
«یک آقایی … گفت ما یک آقایی داریم که مرتب امام زمان را میبیند … بیا ببرمت سراغ آن آقا که با آن آقا تماس داشته باش. … گفت باشه، این آدم زرنگی بود گفت بروم از خودش بپرسم بعد بیام برویم. آمد سراغ خود آن شخص. گفت شما امام زمان را میبینید گفت این حرفها چیه؟ کی من امام زمان را میبینم کی توجه داشتم به این حرفها، من کجا دیدم. گفت: ابدن محال است. برگشت، به آن مرید گفت … که تو گفتی امام زمان را میبیند من رفتم سراغ خودش گفت نه من امام زمان را نمیبینم، گفت: … امام زمان را میبیند از حرامزادگیاش دروغ میگوید.»
سایتهای طرفدار دولت مقصود کلمه «حرامزاده» را محمود احمدینژاد ذکر کردهاند این در حالی است که دفتر یوسف صانعی اعلام کرده «اظهارات صانعی یک حکایت بوده و ربطی به فرد خاصی ندارد.»
علوی گرگانی این آیتاله در قم زندگی میکند و جز مراجع حکومتی محسوب می شوند، ایشان بسیار نگران وضعیت حجاب هستند و چندی پیش گفتند: «در نظامی زندگی میکنیم که از همه نظامهای موجود در دنیا برتر و بهتر است، با این حال عدهای با پوششهای نابهسامان خود این ارزشها را از بین میبرند» و سپس از رسیدن عذاب به علت بدحجابی خبر دادند. همچنین به عدم آزادی در غرب، علل بسته شدن بخت دختران و اینگونه مباحث علاقهمندند.
جواد غروی علیاری موسس مدرسه علمیه فاطمیه بوده و گرچه به قدرت حاکم نزدیک هستند اما صدای اجتماعی ندارند.
محمدعلی گرامی قمی این آیتاله هم به مجادلات ورود نمیکنند.
سید محمدتقی مدرسی با پیروزی انقلاب به ایران مهاجرت کرد. و فعالیتهایش را در ایران ادامه داد. ایشان بعد سقوط حکومت بعث به کربلا بازگشت و به شرایط سیاسی کشور عراق علاقهمندی بیشتری داشته و در مسایل کشور ایران دخالت نمیکنند.
حسین مظاهری رییس حوزه علمیه اصفهان این مرجع هم از جنجالهای سیاسی گریزان است.
ناصر مکارم شیرازی وی در انقلاب اسلامی حضور فعال داشت و به همین دلیل چند بار به زندان رژیم افتاد و تبعید شد. او در تدوین قانون اساسی در خبرگان اول نقش موثری داشت.
فتواهای مهم ایشان به این شرح است: ممنوعیت برقراری ارتباط با رسانهها و سایتهای خارجی، اگر عدم مراجعه به رای مردم باعث تهمت استبداد میشود از باب حکم ثانویه و اکل میت میتوان به رای مردم تن داد.
مکارم شیرازی در مورد تظاهرات جنبش سبز در تاسوعا و عاشورای 88 بیانیهای صادر کرد و پس از چندی دادگاه برای یک دانشجوی دانشگاه دامغان که در روز عاشورا حضور داشت، حکم اعدام صادر کرد و برخی تارنماهای حامی جریان مدعی شدند که این حکم بنا بر فتوای مکارم شیرازی در مورد محارب بودن حرمت شکنان عاشورا صادر شدهاست. آیتاله مکارم شیرازی این شایعه را تکذیب کرد و گفت: «ما مطلقن چنین فتوایی درباره چنین اشخاصی ندادهایم و این شیطنتی است که بعضی از سایتها انجام دادهاند.» البته نظرات ایشان به سوی حکومت کاملن مایل بوده و در یک راستا قرار دارد.
مسلم ملکوتی، وی جزو اولین کسانی بود که در منطقه خان یونس، مکانی در میان کربلا و نجف، به استقبال خمینی رفت، عضو برجسته جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و نماینده ولی فقیه در آذربایجان و امام جمعه شهر تبریز بود که در قم با آقای خامنهای دیدار کرده و با او پس از انتخابات بیعت مجدد کرد.
سید عبدالکریم موسوی اردبیلی از مناسب او میتوان به عضویت در مجلس خبرگان قانون اساسی، عضویت در هیت سه نفره رسیدگی به اختلاف بنیصدر و دیگران، نمایندگی دوره اول مجلس خبرگان رهبری، دادستانی کل کشور، ریاست دیوان عالی کشور و شورای عالی قضایی، عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی و مسوولیت اجرای فرمان شش مادهای خمینی اشاره کرد.
در اوایل انقلاب وی رییس دستگاه قضایی کشور بود و وظیفه تدوین قوانین کیفری، جزایی و حقوقی دادگستری و انطباق آنها با موازین شرع و فقه اسلامی را داشت. او پس از مرگ خمینی تا حال در قم سکونت دارد، وی رییس قوه قضاییه در کشتار سال 67 بود و گاهی مواضع کوچک انتقادی پس از انتخابات از خود بروز داد .
حسین نوری همدانی، وی دومین امضاکننده بیانیه خلع محمدرضا پهلوی از سلطنت است. او به همراه ناصر مکارم شیرازی دو عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بودند که در جریان انتخاب اولین رییس جمهور ایران از ابوالحسن بنیصدر در مقابل نامزد جامعه مدرسین حمایت کردند و از جامعه مدرسین اخراج شدند، مواضع ایشان به رهبر جمهوری اسلامی بسیار نزدیک است، آیتاله نوری همدانی فعالترین روحانی مرجع در رسانههای دولتی و غیردولتی بودند که تمام قد از رهبر و به تبع از احمدینژاد حمایت سیاسی میکردند اما اکنون زمان کوتاهیست که کمتر در فضای سیاسی مداخله میکنند.
حسین وحید خراسانی کلاس درس او پررونقترین کلاس حوزه علمیه قم است و بهطور متوسط در هر جلسه درس وی حدود 2 تا 3 هزار طلبه شرکت میکنند، صادق لاریجانی، رییس فعلی قوه قضاییه داماد اوست، او به عنوان مرجعی پرنفوذ و ثروتمند گاهی مواضعی انتقادی دارند.
وحید خراسانی پس از درگذشت حسینعلی منتظری در بیت وی حاضر شد و ضمن تسلیت به خانواده وی گفت: «من سابقه دوستی 50 ساله با آن مرحوم داشتم و آن بزرگوار را در همه جهات و در همه زمانها عالمی عامل میدانستم. رحمت و رضوان خدا بر ایشان باد.» وی همچنین از اهانت انجام شده به حسن خمینی در مراسم سالگرد درگذشت روحاله خمینی ابراز تاسف کرد.
وی در جریان چهار سفر علی خامنهای به قم در سال 89 به دیدار او نرفت و او را به حضور نپذیرفت. گفته میشود پیششرطهای وحید خراسانی برای دادن اجازه ملاقات به خامنهای، آزادی زندانیان، عذرخواهی از ملت ایران و اعلام «نداشتن مرجعیت» بودهاست. به گفته سید مجید مصطفوی، وحیدخراسانی، سیدعلی خامنهای را کسی میداند که «دستاش به خون مردم آغشته شده» است.
این آقایان محترم با هرگونه نیت یا هرنوع موضعگیری مخالف یا موافق به علت عدم تحرک به موقع و عدم قدرت مناسب و تعلل، درنگ و شک موجود در نهادشان از آنجایی که عمری از وجوهات مقلدانشان ارتزاق نموده و آبرویی با این نام کسب کردهاند و یکی از بزرگترین گروههای مورد حمایت مردم بودند که متاسفانه در بزنگاهی خطیر به توده خیانتی آشکار کردند، خیانتی که تاوان سختی برای مردم به همراه داشت، باید جوابگو باشند، آنها جز متهمین اولیه پرونده این نظام از سالهای دور تاکنون هستند، کسانی که به نام خدا نان میخورند اما برای جلب نظر همان خدا با خلقاش به علت کجفهمی، توهم یا طمع همراهی نمیکنند.
رضا صدیق / رادیو کوچه
هنگامی که در آستانهی ورود به سالن سینما، دربان سالن عینکی به دست شما میدهد، باید در انتظار فیلمی باشید که ترکیب صنعت است و سینما. سینمایی که وارد بعد سوم شده تا در تلاشی از پیش معین، جنبهی غیرواقعی اتفاقات را واقعی نشان دهد. سینمای سهبعدی اما تا امروز در این امر معکوس عمل کرده است. به جرات فیلمهای قدیمیای مانند ادیسهی فضایی – کوبریک – در ژانر سینمای تخیلی، به مراتب موفقتر از سیل فیلمهای هالیوودی سهبعدی عمل کردهاند. سینمایی که تلاشش در ملموس بودن اتفاقات انیماتوریزه شده تنها محدود به بـعددار کردن تصاویر است و تفکیک تصاویر فیلمبرداری شده از نماهای طراحی شده در کامپیوتر به راحتی قابل تشخیص است. از سوی دیگر این ذوقزدگی صنعتی در سینمای سه بعدی هالیوود، باعث شده تا روایت سینمای داستانمحور جایش را به طراحی آکساسوآرهای انیماتوری و کاراکترهای پوشالی کامپیوتری بدهد. بیراه نیست اگر بگوییم سینمای سهبعدی، سینماییست ضد داستان. سینمایی که بر پایهی بصر شکل میگیرد و در آن روایت سینما جایش را به صنعت میدهد. صنعتی که برای بهرخ کشیده شدن، داستان و سینمای روایتمحور را فدای خود میکند. «دزدان دریایی کارائیب چهار» یا «بر امواج بیگانه» که در این قسمت بهصورت سهبعدی ساخته شده هم از این امر مستثنا نیست.
در قسمتهای پیشین «دزدان دریایی کارائیب» داستانهای فرعی در راستای ایجاد فضایی برای روایت داستان اصلی، نقشی کلیدی داشتند. حضور «کیرا نایتلی» (Keira Knightley) در نقش «الیزابت سوآن» (Elizabeth Swann) و «اورلاندو بلوم» (Orlando Bloom) در نقش «ویل ترنر» (Will Turner) و طرح داستانشان، در دراماتیزه کردن فضای روایت فیلم تاثیری مهمی داشت. برخلاف سه قسمت قبل که «گور وربینسکی» (Gore Verbinski) کارگردانی اثر را به عهده داشت، در قسمت جدید «راب مارشال» (Rob Marshall) این امر را به عهده گرفته که نوع نگاه و روایت فیلم از ذهن مارشال، شاید موجب تفاوت شگرف این چهارگانه با یکدیگر باشد. گور وربینسکی سازندهی سه قسمت پیشین در کارنامهی کاری خود تجربهای مانند «حلقه»- که از بهترین فیلمهای ژانر وحشت است- را دارد و به تازگی نیز انیمشن سینماییمحور «رانگو» را در بازار سینما عرضه کرد که مورد استقبال فراوانی از سوی منتقدین قرار گرفت. راب مارشال- سازندهی قسمت جدید دزدان دریایی کارائیب- هم البته در کارنامهی کاری خود، نشان داده که کارگردان تواناییست. «خاطرات گیشا»، «شیگاکو» و یا ساختهی پیشینش «نُه» که فیلمی موزیکال نیز بود، شاهد موفقیت این کارگردان در تعریف داستانی چفت و بستدار است. شاید ورود این کارگردان به دنیای سهبعدی و ساخت «دزدان کارائیب چهار» با این فیلمنامهی ناقص و فاقد بعد داستانی، دستپخت تهیهکنندگان این فیلم عامپسند باشد. چهارمین قسمت «دزدان دریایی کارائیب» در باکسآفیس جایگاه خوبی از منظر فروش برای خودش دست و پا کرده است که واکاوی علل استقبال از این دست فیلمها نیاز به تحلیلی جامعشناختانه در بحث سینمای امروز دنیا دارد.
«دزدان دریای کارائیب چهار، بر امواج بیگانه»، با سوژهای کلیشهای تلاش دارد تا مسیر دستیابی دو گروه را به چشمهی جوانی روایت کند. داستانی که از حیث ابعاد افسانهای کارکردهای فراوانی در تاریخ سینمای فانتزی داشته. ورود پنه لوپه کروز در نقش آنجلیکا – دختر کاپیتان بلکبیرد – تنها وسیلهای برای ورود معشوق سابقش، جک اسپارو – جانی دپ – در چرخهی روایت کنکاش چشمهی جوانیست و پا را در ابعاد داستانی حاشیهای هم حتا فراتر نمیگذارد. تمام کارکترهای اضافه شده در قسمت جدید «دزدان دریایی کارائیب» در حد تیپهای الکن و بلااستفاده باقی میمانند و تنها جکاسپارو و هکتور باربوسا – جفری راش – که ابعاد رفتاری و شخصیتیشان در قسمتهای پیش ساخته و پرداخته شده است، دارای بعد کاراکتری هستند. البته اگر مخاطبی قسمتهای پیشین را ندیده باشد، این دو نیز برایش در حد تیپهایی دستساز جلوه میکنند.
«جانی دپ» در یکی از مصاحبههایی که برای اکران فیلم انجام داده بر علاقهی شخصیاش به نقش جک اسپارو اشاره میکند و آرزو میکند که قسمتهای بعد این فیلم نیز ساخته شود. حضور دپ در دزدان دریایی کارائیب یکی از نقاط قوت فیلم است. دپ با بعدهای رفتاریای که به نقش جک اسپارو میدهد سند نقش را به نام خود میزند. در قسمتهای پیشین فیلم، بهخاطر حضور «کیرا نایتلی» و «اورلاندو بلوم» و داستان حاشیهشان، نقش دپ در روایت فیلم شکل دیگری دارد، اما در قسمت آخرین این چهارگانه با حذف داستان حاشیهای قسمتهای قبل – که به فیلم صدمهی چشمگیری هم زده – بار روایت کل فیلم، روی دوش جانی دپ میافتد. باری که او بهخوبی از پسش بر میآید و علیرغم فضای بدون داستان و روایت فیلم، مخاطب را تنها به دلیل کنشهای جذاب جک اسپارو با خود همراه میکند. بدون شک اگر جانیدپ، با آن فرم فانتزی در بازی و حرکات مخصوص به خودش، در فیلم حضور نداشت، فیلم با شکست ملموسی مواجه میشد. خلق شخصیت جک اسپارو در قسمت چهارم «دزداندریایی کارائیب، بر امواج بیگانه» نقش منجی فیلم را بازی میکند.
گذشته از نقاط ضعف چشمگیر- که اصلیترینش ضعف فیلمنامه است- و نقطهی قوت حضور و بازی جانی دپ، یکی از آزار دهندهترین ایرادات «دزدان دریایی کارائیب چهار»، کارگردانی راب مارشال است. علیرغم اینکه مارشال نشان داده که در کارگردانی کاربلد است، اما بزرگترین نقطهی ضعفی که مخاطب را با خود درگیر میکند و حتا در خیلی از موارد حوصلهی بیننده را سر میبرد، ریتم ناهمگون فیلم است. یک سوم ابتدایی فیلم با ریتمی سریع، یک سوم میانی با ریتمی کشدار و یکسوم انتهایی که در تلاش ایجاد فضای کنش و واکنش و بسترسازی برای پایانبندی فیلم است، ریتمی گنگ و دستپاچه دارد. بهصورتی که بیننده پس از مرگ کاپیتان بلک بیرد، در هر پلان از ده دقیقهی انتهایی میتواند خودش نقطهی پایان بگذارد، و فیلم تمام نمیشود و باز مخاطب در انتظار پایان فیلم است. سکانس پایانی فیلم هم، هیچ شباهتی به اندینگی مستحکم ندارد و شناسنامهدار نیست.
«دزدان دریایی کارائیب چهار، بر امواج بیگانه»، فیلم ضعیفیست. فیلمی که ذوقزدهی سینمای سه بعدیست و بزرگترین ضربه را از همین ذوقزدگی میخورد. سینمای سهبعدی، هنوز به تعادل نرسیده و جای کارکرد صحیحش را پیدا نکرده. همین امر هم در حال امروز، سینما را – و بهخصوص سینمای هالیوود را تا حد بازیهای کامپیوتری تقلیل داده است. تا این صنعتگرایی به تعادل برسد، مخاطبان جدی سینما، باید شاهد فاجعهای به اسم، سینمای سهبعدی باشند.
غلامعلی بیگدلی / رادیو کوچه
در آوریل 2009 میلادی، موسسه فرانسوی انتشارات تیمه، کتابی تحت عنوان «واواک در خدمت آیتالهها» به زبان فرانسه چاپ و منتشر کرد. نویسنده این کتاب آقای ایوبونه، رییس پیشین سازمان ضد جاسوسی فرانسه «د- اس- ت» میباشد، وی در سالهای 1982 تا 1985، در دوران ریاست جمهوری فرانسوا میتران، رییس جمهور سوسیالیست فرانسه، در راس این سازمان بود. چند سالی است که به این سازمان ماموریتهای بیشتری واگذار شده و به همین دلیل نام آن تغییر کرده و «د-س-ار-ای» نامیده میشود، که برگردان فارسی آن، «سازمان مرکزی اطلاعات داخلی» میشود.
ایوبونه، سپس در مقامهای استاندار و نماینده مجلس فرانسه خدمت کرده است. ایوبونه یکی از کارشناسان مسایل عرب و ایران میباشد. آشنایی او بیشتر درباره کشورهای عربی مغرب است، او پس از انقلاب به دلیل مسوولیتهای دولتیاش، با حکومت جمهوری اسلامی و گروههای مخالف آن حکومت و مسایل ایران بیشتر آشنا شده است. وی چند کتاب دیگر در زمینه مسایل اطلاعاتی و ضد جاسوسی به چاپ رسانده است ، در سال 2006 «پنجاه داستان تاریخی وزیبای جاسوسی» و در سال 2008، کتاب «لبنان، گروگانها، دروغ و اتم ایران، یک عوام فریبی بین المللی» از وی منتشر شده است.
ایوبونه در کتاب جنجالی خود، «واواک در خدمت آیتالهها» به افشای روشهای ترور، شکنجه و دخالت در امور کشورهای دیگر از سوی جمهوری جمهوری اسلامی پرداخته است. او مینویسد هنگامی که کشورهای غربی بطور عمدی چشم خود را بر روی مسایل ایران بستهاند، «واواک» وزارت اطلاعات و امنیت جمهوری اسلامی بدون ترس از مجازات، مخالفین خود را از نابود میکند. مسئلهای که جایگاه ایران در قرن بیست و یکم را زیر سوال میبرد.
بخشهایی از کتاب «واواک در خدمت آیتالهها» که در رابطه با اعضای جدا شده از سازمان مجاهدین خلق ایران بود، از سوی برخی از تارنماهای وابسته به این سازمان ترجمه و در اینترنت پخش شده بود، ولی بیشتر ایرانیان از محتوای این کتاب آگاه نبودند، تا اینکه در ششم فوریه سال 2010، در گفتگویی که در برنامه بیژن فرهودی به نام دو روز اول، که از صدای آمریکا پخش شد، شخصی به نام فرامرز دادرس، پژوهشگر و کارشناس اطلاعاتی مقیم فرانسه، که از افسران سابق اطلاعاتی میباشد، به بخشی از نوشتههای این کتاب اشاره کرد.
ایوبونه، در این کتاب از چند ایرانی و فرانسوی نام میبرد و آنان را متهم به ارتباط با جمهوری اسلامی ایران میکند. این اتهامات از سوی رییس پیشین سازمان ضد جاسوسی فرانسه بسیار مهم بشمار میرود و در نتیجه چهار ایرانی و یک فرانسوی، از کسانی که نام آنان در این کتاب به عنوان همکار جمهوری آورده شده است، از ایوبونه نویسنده کتاب و موسسه انتشاراتی تیمه، به دلیل تهمت و افترا، به دادگاه مطبوعات پاریس شکایت کردند، شمار دیگری ایرانی و فرانسوی که نامشان برده شده بود، ترجیح دادند که سکوت کنند تا نامشان بیشتر مطرح نشود. در میان کسانی که شکایت کرده بودند یک چهره جنجالی ایرانی دیده می شد، احسان نراقی، که در حکومت پادشاهی از نزدیکان دربار و از بستگان فرح پهلوی، شهبانوی سابق ایران بود. دیگر کسانی که علیه ایوبونه شکایت کردند خانم آزاده کیان، استاد دانشگاه، برنارد هورکارد، استاد دانشگاه، جغرافیدان و ایرانشناس و دو ایرانی ناشناس، به نامهای جهانگیر شادانلو و منوچهر شلالی، از اعضای جدا شده از مجاهدین بودند.
دیگر کسانی که در این کتاب از آنان به عنوان لابیهای جمهوری اسلامی نام برده شده ولی ترجیح دادند که سکوت کرده و شکایت نکنند عبارتند از:
محمود دلفانی، روزنامه نگار
علی راست بین، فعال سیاسی فرهنگی
غلامرضا جعفری، معاون سلول وزارت اطلاعات در پاریس و همسرش
اروه لا شارت، وزیر خارجه پیشین فرانسه، در کابینه ژاک شیراک
ژان میشل بوشرون، رییس کمیسیون دفاع در مجلس نمایندگان
دومونیک دو ویل پن، نخست وزیر پیشین فرانسه در کابینه ژاک شیراک
ربرت باار، سیاستمدار فرانسوی
ناتالی گوله، سناتور فرانسوی
رولاند دوما، وزیر خارجه پیشین فرانسه در کابینه فرانسوا میتران و رئیس شورای قانون اساسی
شکایت آزاده کیان و برنارد هورکارد، علیه ایوبونه
بر اساس قانون قضایی فرانسه، شکایت در رابطه با تهمت و افترای احتمالی، از طریق نوشتار، چاپ و پخش آن باید در کمتر از سه ماه به دادگاه رسیدگی به جرایم مطبوعات اعلام شود، پس از این مدت، شکایت از نظر حقوقی مشمول مرور زمان خواهد شد. خانم آزاده کیان و آقای هورکارد، مشمول چنین قانونی شدند و شکایت آنان از سوی دادگاه پذیرفته نشد. آنان از راه دیگری وارد شدند و شکایت خود را از طریق دادگاه عادی پیگیری کردند. برای رسیدگی به شکایت آنان علیه ایوبونه، دو دادگاه تشکیل شد. دادگاه اول، شکایت را وارد ندانست و رد کرد و دادگاه دوم در تاریخ بیست و هفتم ماه مه 2011، بر رای دادگاه اول صحه گذاشت و شکایت را رد کرد و آنان را محکوم به پرداخت هزینه های دادگاه نمود.
شکایت احسان نراقی، جهانگیرشادانلو و منوچهر شلالی علیه ایوبونه
شکایت این سه نفر در شعبه هفدهم دادگاه مطبوعات پاریس رسیدگی شد. این سه نفر در هفت مورد علیه نویسنده کتاب شکایت کرده و جمعن درخواست مبلغ سیصد و چهل هزار یورو، ضرر و زیان کرده بودند.
یک وکیل فرانسوی به نام دومینیک آتجیان، وکالت احسان نراقی، جهانگیر شادانلو و منوچهر شلالی را به عهده داشت که در جریان برگزاری دادگاه بدوی، روشن شد که حق الوکاله وی برای وکالت احسان نراقی مبلغ پنجاه هزار یورو بوده و برای پرونده جهانگیر شادانلو و منوچهر شلالی هر یک بیست هزار یورو حق الوکاله گرفته است. در جریان رسیدگی به دادخواست، آقای تیری لوی، وکیل آقای ایوبونه، مدارکی به دادگاه ارایه داد که نشان میداد آقای نراقی یک نامه به همراه صورت حساب حق الوکاله وکیل خود، شادانلو و شلالی را به دفتر محمود احمدی نژاد، رییس جمهور اسلامی، فرستاده و درخواست کرده که حق الوکاله آقای آتجیان پرداخت شود.
در طول دادگاه، احسان نراقی، جهانگیر شادانلو و منوچهر شلالی، شاکیان پرونده، کوشیدند تا شکایت میان خودشان با ایوبونه و موسسه تیمه، ناشر کتاب را، به دعوای میان سازمان مجاهدین و جمهوری اسلامی تبدیل کنند. آنان با عنوان کردن این مطلب، که نویسنده واقعی کتاب، سازمان مجاهدین و شخصی بنام ابریشمچی از اعضای شورای این سازمان میباشد، گفتند که برخی از این اطلاعات پیش از این که در کتاب درج شود در سایتهای اینترنتی پخش شده بود. دادگاه این اعتراض را نپذیرفت.
ایوبونه، پیش از این کتاب، درباره ایران کتاب و مقالاتی نوشته است. او حق دارد که بخشی از اطلاعات سازمان مجاهدین را که به تایید وی هم رسیده است در کتاب خود بگنجاند.
طرفین در دادگاه اول و دادگاه دوم استیناف، هر یک چندین شاهد معرفی کردند که برخی از این شاهدان خود در در دادگاه حضور یافتند و برخی گواهی خود را با نامه فرستاده بودند. در میان شاهدان معرفی شده از طرف احسان نراقی، ابوالحسن بنی صدر و احمد سلامتیان دیده میشدند.
در دادگاه بدوی از هفت مورد دادخواست شاکیان علیه ایوبونه، شکایت جهانگیر شادانلو و منوچهر شلالی بکلی رد شد. در همین دادگاه، پنج مورد از دادخواست احسان نراقی علیه ابوبونه و ناشر کتاب رد شد و تنها دو مورد آن به دادگاه استیناف ارجاع شد.
این دو مورد به ترتیب، اتهام شکنجه روانی بر روی زندانیان سیاسی در زندانهای جمهوری اسلامی توسط احسان نراقی و مورد دیگر معرفی عوامل وابسته به دستگاههای امنیتی ایران به پلیس و دستگاه قضایی فرانسه، برای شهادت علیه مجاهدین در سال 2003، در پی حمله پلیس فرانسه به مقر مجاهدین در حومه پاریس بود. ایوبونه نوشته بود که شاهدانی که علیه مجاهدین به مقامات قضایی فرانسه معرفی و شهادت داده بودند، از اعضای سابق مجاهدین بودند که با جمهوری اسلامی همکاری میکردند و این شهادتها را زیر سوال برده بود.
قرار بود که دادگاه استیناف در چهارم ماه نوامبر 2010 در پاریس تشکیل شود ولی به درخواست وکیل احسان نراقی به تاخیر افتاد. سپس مشخص شد که احسان نراقی آپارتمانی را که بیش از سی و پنج سال پیش در پاریس خریداری کرده و در آن زندگی میکرد فروخته و در تابستان گذشته برای همیشه به ایران رفته است. از سوی دیگر مشخص شد که یکی دیگر از شاکیان بنام منوچهر شلالی مقیم فرانسه هم در نوروز 1389، برای عمل جراحی قلب به ایران رفته و سپس درگذشته است. البته به گفته دوست نزدیکش جهانگیر شادانلو، در جزیره کیش سکته کرده است.
دادگاه دوم استیناف با تاخیر در ماه مارس 2011 تشکیل شد و در تاریخ بیست و ششم ماه مه 2011، در پاریس رای خود را صادر کرد. در نتیجه شکایت آقایان جهانگیر شادانلو و منوچهر شلالی برای دومین بار بکلی رد شد. جهانگیر شادانلو که از شکایت خود به نتیجه نرسیده بود، برای سومین بار به دیوان عالی فرانسه شکایت برد، با نگاهی به متن پرونده میتوان دریافت که در این دادگاه نیز شانسی نخواهد داشت، هر چند که هزینههای دیوان عالی بسیار سنگین خواهد بود ولی بنظر میرسد که جهانگیر شادانلو هنوز میتواند به پرداخت هزینههای سومین دادگاه را نیز، به لطف دفتر رئیس جمهور اسلامی حساب کند.
در دادگاه استیناف، از هفت مورد شکایت احسان نراقی، شش مورد آن نیز دوباره رد شد و تنها موردی که درباره شهادت اعضای سابق مجاهدین علیه این سازمان مطرح شده بود رسیدگی شد و ایوبونه درباره اتهامی که به دستگاه قضایی و پلیس فرانسه زده بود محکوم به پرداخت پانصد یورو جریمه شد.
بنابراین هر چه که آقای ایوبونه در کتاب خود «واواک در خدمت آیتالهها» نوشته بود منع قانونی ندارد.
یکی از پیشآمدهای جالب در دادگاه استیناف آن بود که برادرزاده جهانگیر شادانلو در جایگاه شاهدان قرار گرفت و اتهام همکاری عموی خود با دستگاههای امنیتی جمهوری را تایید کرد. رخداد جالب دیگر پخش نوار صدای احسان نراقی درباره همکاریش با جمهوری اسلامی بود.
با پایان گرفتن این دادگاه، تنها یک راه در پیش عوامل جمهوری اسلامی باقی میماند و آن دنبال کردن شکایت خود در دیوان عالی کشور فرانسه است، ولی هزینههای بیشتری را برای اربابانشان در تهران رقم خواهد زد.
لازم به توضیح است که چهار سال پیش در سال 2007، فرامرز دادرس که از دوستان ایوبونه میباشد، در گفتگویی بطور رسمی چند نفر از عوامل جمهوری اسلامی را در فرانسه افشا کرده بود، یکی از آنان که نام اصلی او عباس عقباییفر میباشد و خود را فرزند صیغهای وثوق الدوله قاجار معرفی میکند و در پوشش نامهای مختلف دیگری به همکاری برای جمهوری اسلامی روزگار میگذراند، از فرامرز دادرس به شعبه هفدهم دادگاه مطبوعات پاریس شکایت کرد و جالب است که همین آقای دومینیک آتجیان که گفته شد حق الوکالهاش از دفتر محمود احمدی نژاد پرداخت میشود وکالت عباس عقباییفر را به عهده داشت. آن دادگاه برای جمهوری اسلامی، بیش از دویستهزار یورو هزینه در بر داشت و در دیوان عالی کشور فرانسه رسیدگی شد. در سپتامبر 2009، دیوان عالی فرانسه، نیز به نفع فرامرز دادرس رای داد و شاکی و همدستانش نتیجهای نگرفتند و یک بار دیگر جمهوری را سرافکنده کردند.
خبر / رادیو کوچه
بر اساس گزارشهای منتشر شده در رسانههای منسوب به اصلاحطلبان، مهدی کریمیان اقبال، فعال سیاسی و از اعضای جبهه مشارکت به اعتصابکنندگان اوین در اعتراض به جانباختن هاله سحابی و درگذشت هدی صابر پیوسته است.
به گزارش این رسانهها، وی از نخستین روز اعتصاب غذای ۱۲ نفر، در جمع اعتصابکنندگان قرار داشت اما به دلیل هشدارهای امنیتی که به خانوادهاش از سوی دادستانی تهران داده شده، از اعلام نام خود به عنوان یکی از اعتصابکنندگان خودداری کرده بود.
به گزارش کلمه، دادستان تهران در ماههای گذشته ضمن دیدارهای متعدد با خانواده اقبال از آنها خواسته بود که سکوت کامل کنند و از هرگونه مصاحبه و اطلاعرسانی درباره وضعیت مهدی اقبال خودادری کنند تا در برابرش دادستان مقدمات مرخصی و همچنین آزادی وی را فراهم کند که به گفته خانواده اقبال این امر صورت نگرفته است.
مهدی کریمیان اقبال در تاریخ ۱۲ آبان ۱۳۸۸ بازداشت شد. وی هماکنون در زندان اوین در بازداشت به سر میبرد. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ گزارش شد حکم چهار سال حبس تعزیری برای مهدی کریمیان اقبال دردادگاه تجدیدنظر تایید شده است. در تاریخ ۵ خرداد ماه وی به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.
در تاریخ ۲۹ مرداد شرایط نامناسب جسمی مهدی کریمیان اقبال در بند ۳۵۰ اوین گزارش شد. در تاریخ ۳۰ آبان ماه ۱۳۸۹ وی برای اولین بار به مرخصی آمد، اما با گذشت ۴۸ ساعت بار دیگر به زندان بازگشت.
بیشتر بخوانید:
«آزادی عمادالدین باقی روزنامهنگار و فعال حقوق بشر»
«اعتصاب غذای نامحدود ۱۲ زندانی سیاسی»
خبر / رادیو کوچه
روز سهشنبه، پس از موافقت وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی با استعفای محمدشریف ملکزاده از معاونت اداری و مالی این وزارتخانه، بهموجب حکمی از سوی علیاکبر صالحی، بهروز کمالوندی به این سمت در وزارت امور خارجه منصوب شده است.
به گزارش مهر، در حکم انتصاب کمالوندی آمده است: «نظر به خدمات صادقانه و تجربیات ارزندهای که جنابعالی در مسوولیتهای مختلف ابراز داشتهاید به سمت معاون اداری و مالی منصوب میشوید.»
کمالوندی پیش از این سفیر جمهوری اسلامی در زیمبابوه و اندونزی و همچنین در دو دوره نیز بهعنوان مدیر کل در حوزههای امور اداری و نظارت و ارزیابی به فعالیت اشتغال داشته و آخرین سمت وی پیش از این انتصاب، معاونت آمریکا وزارت امور خارجه بوده است.
لازم به اشاره است استعفای محمدشریف ملکزاده همزمان با ارایه طرح استیضاح علیاکبر صالحی در مجلس شورای اسلامی صورت گرفت اما پس از این استعفا نیز مجلس شورای اسلامی از عدم رد طرح استیضاح خبر داده است.
بیشتر بخوانید:
«موافقت وزیر خارجه ایران با استعفای معاون اداری-مالی»
سهشنبه 31 خرداد 90/ 21 ژوئن 2011
اجرا: اعظم
استودیو: سیاوش
تقویم تاریخ
گزیده اخبار مطبوعات سهشنبه ایران
مجله جاماندگان- «مراجع، متهمین ردیف اول»- شراره سعیدی
بخش اول خبرها
تکنو کوچه- «جهانگردی با «یاهو تراول»- کیومرث سجادی
روزنگاشت- «شاعرصد دانه یاقوت»- محبوبه شعاع
بخش دوم خبرها
کافه قصه- «سبز مثل طوطی، سیاه مثل کلاغ»- مهرداد
نگاهی به چهارمین قسمت دزدان دریایی کارائیب- «ذوق زندگی بیهوده، در بعد سوم از قسمت چهارم»- رضا صدیق
صدای شعر ایران و جهان- «شعروفون»، با اشعاری از مینو نصرت و پریتیش ناندی- «مانا آقایی» و «لیلا فرجامی»
بخش سوم خبرها
مهرداد/ رادیو کوچه
کافه قصه باز شد. در این برنامه قصهها و داستانهای کوتاه و بلندی را از نویسندگان برجستهی ایرانی و غیر ایرانی میخوانیم. در این نخستین قسمت، داستان کوتاهی از زندهیاد «هوشنگ گلشیری».
زندهیاد گلشیری به سال ۱۳۱۶ در اصفهان به دنیا آمد. در کودکی همراه با خانواده به آبادان رفت. خود وی دوران زندگی در آبادان را در شکلگیری شخصیت خود بسیار موثر میدانست. در سال ۱۳۳۸ تحصیل در رشتهی ادبیات فارسی را در دانشگاه اصفهان آغاز کرد. آشنایی با انجمن ادبی «صائب» در همین دوره نیز اتفاقی مهم در زندگی او بود. گلشیری کار ادبی را با جمعآوری فولکلور مناطق اصفهان در سال ۱۳۳۹ آغاز کرد، سپس مدتی شعر میسرود اما سرودن را کنار گذاشت و به نگارش داستان پرداخت.
وی بعد از مدتی همراه با تعدادی از نویسندگان نواندیش جلسات یا حلقهی ادبی «جُنگ اصفهان» را پایهگذاری کرد.
سرانجام گلشیری در سن ۶۱ سالگی بر اثر ابتلا به بیماری مننژیت در بیمارستان «ایرانمهر» درگذشت و او را در «امامزاده طاهر» شهر کرج به خاک سپردند.
از او آثار گوناگون و متنوعی شامل مجموعه داستانهای کوتاه، داستان بلند، رمان و آثار غیر داستانی برجای مانده است.
«سبز مثل طوطی، سیاه مثل کلاغ»، یکی از داستانهای کوتاه اوست. «حسن آقا»، شخصیت اصلی این داستان، فقط یک طوطی میخواهد که با آن حرف بزند و درد دل کند اما هرچه طوطی میخرد، هیچ کدام حرف نمیزنند و فقط غار غار میکنند.
این داستان را بشنوید.
خبر / رادیو کوچه
بهنام ابراهیمزاده فعال کارگری، که بیش از یک سال است در زندان به سر میبرد، برای بار دوم در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسهای مورد محاکمه قرار گرفته است.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، ابراهیمزاده که پیش از این توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به حکم ۲۰ سال حبس تعزیری محکوم شده بود، پس از تقاضای اعاده دادرسی و پذیرش آن از سوی دیوان عالی کشور، بار دیگر مورد محاکمه قرار گرفت.
به گفته وکیل این فعال کارگری، دادگاه وی در فضای مثبتی برگزار شده و احتمال صدور حکم سبکتر برای او وجود دارد.
بهنام ابراهیمزاده، از فعالان حقوق کودک بوده که با «جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان» نیز همکاری داشته است. وی در خردادماه سال ۸۹ توسط نیروهای اطلاعات سپاه بازداشت شد و چندماه در سلول انفرادی بند ۲- الف زندان اوین به سر برد.
لازم به ذکر است بهنام ابراهیمزاده، تاکنون از حق استفاده از مرخصی محروم بوده است.
بیشتر بخوانید:
«نقض حکم ۲۰ سال زندان یک فعال کارگری»
خبر / رادیو کوچه
در روزهای اخیر دادگاه انقلاب اسلامی شهر سقز، محمد منیری معلم اهل این شهر را با صدور حکمی به حبس محکوم کرده است.
به گزارش موکریان، وکیل این شهروند ضمن تایید این خبر اظهار داشت: «شعبه اول دادگاه انقلاب سقز محمد منیری را به اتهام همکاری با احزاب مخالف و فعالیت تبلیغی علیه نظام به 5 سال زندان محکوم نمود که این حکم در دادگاه تجدیدنظر استان کردستان به شش ماه کاهش یافت گفتنی است نامبرده روز گذشته جهت گذراندن دوران محکومیت، خود را به زندان مرکزی سقز معرفی کرد.»
یادآور میشود منیری سال گذشته توسط نیروهای امنیتی بازداشت و پس از مدتی با قرار وثیقه از زندان آزاد شده بود.
بیشتر بخوانید:
«صدور حکم زندان برای دو شهروند کرد»
مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظرهای مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشتههای این بخش دارید میتوانید برای ما ارسال کنید.
داوود موسوی
داوود موسوی در حمایت از 12 تن از زندانیان سیاسی که دست به اعتصاب غذا زدند، ویدئو و بیانیهای را منتشر کرده که در پی میآید:
«من داوود موسوی از سوئد این ویدیو را در حمایت از عزیزانی که ناعادلانه در زندانهای جمهوری اسلامی بوده و هستند و حمایت از اعتصاب غذای دوازده نفر از این عزیزان ضبط کردم. این دوازده عزیز به نامههای حسن زیدآبادی، عمادالدین باقی، عماد بهاور، بهمن احمدی امویی، قربان بهزادیاننژاد، محمد داوری، امیرخسرو دلیرثانی، فیضاله عربسرخی، محمدجواد مظفر، ابوالفضل قدیانی، محمدرضا مقیسه و عبداله مومنی هستند که در اعتراض به همه بیقانونیها و کشتارها از جمله اعتراض به کشتن هاله سحابی که در تشیع جنازه پدرشان، عزت سحابی توسط ماموران مقام ولایت مطلقه کشته شد و متعاقب آن هدی صابر که در اعتراض به کشتن هاله سحابی در زندان دست به اعتصاب غذا زد و در نهایت مورد ضرب و شتم زندانبانان قرار گرفت و او نیز کشته شد، دست به اعتصاب غذا زدهاند. بیایید تا صدای اعتراض آنها باشیم. از همه کسانی که برایشان مقدور است خواهش میکنم برای رساندن صدای اعتراض خود و این عزیزان در این اعلام حمایت شرکت کنند. باشد که روزی شاهد ایرانی آباد و آزاد و برای همه باشیم.»
Click here to view the embedded video.
خبر / رادیو کوچه
روز دوشنبه، زینالعابدین بنعلی رییس جمهوری پیشین تونس و همسرش در نخستین جلسه دادگاه بدوی این کشور و بررسی یکی از 93 اتهام وی به 35 سال زندان محکوم شده است.
به گزارش الجزیره، دادگاه بدوی تونس شامگاه گذشته در نخستین جلسه رسیدگی به اتهامات زینالعابدین بنعلی و لیلی الطرابلسی، همسر وی، آنها را به 35 سال زندان محکوم کرد.
این حکم به طور غیابی صادر شده و به دلیل اختلاس و سواستفاده مالی از اموال عمومی در جریان 23 سال حکومت بنعلی در تونس صادر شده است.
دادگاه فوق علاوه براین بن علی را به پرداخت 25 میلیون یورو و همسرش را به پرداخت 20 میلیون یورو جریمه نقدی محکوم کرد. در جریان نشست دیروز، دادگاه درخواست نماینده دادستان کل تونس مبنی بر محکوم کردن بنعلی و همسرش به اشد مجازات و در نظر گرفتن جریمه یک میلیارد دلار آمریکا برای آنها را رد کرد.
عبدالستار المسعودی وکیل تونسی بن علی نیز از دادگاه خواسته بود جلسه را به زمان دیگری موکول کند تا فرصت لازم برای دفاع از دیکتاتور را داشته باشد که این درخواست از سوی دادگاه رد شد.
از سوی دیگر دادگاه مذکور بررسی دو اتهام دیگر بن علی یعنی حمل غیرقانونی سلاح و قاچاق مواد مخدر و کشف آثار باستانی در کاخ ریاست جمهوری را به 30 ژوئن موکول کرد. این امر به درخواست 3 تن از وکلای بنعلی صورت گرفت.
بیشتر بخوانید:
«برگزاری دادگاه بنعلی رییس جمهوری سابق تونس»
کیومرث سجادی / تکنوکوچه
آیا شما از آندسته انسانهایی هستید که معتقدند که برای یک سفر خوب و ارزشمند باید از قبل برنامهریزی کرد؟ آیا از سفر کردن به نقاط مختلف دنیا لذت میبرید و برای این کار از مدتها قبل به تحقیق دربارهی محل موردنظر میپردازید؟ اگر همهی اینها در مورد شما صدق میکند و دوست دارید برای لحظه لحظه سفر خود برنامهریزی داشته باشید و نمیخواهید هیچجایی را برای دیدن ازدست بدهید با این برنامه و بررسی یاهو تراول همراه شوید.
با وارد کردن کلمه کاربری و رمز عبور حسابکاربری یاهوی خود میتوانید از امکانات این بخش یاهو نیز مانند دیگر بخشها استفاده کنید. اگر هدف مشخصی را برای سفر آیندهتان مشخص نکردهاید، یاهو با پیشنهاداتش به شما کمک میکند تا بتوانید مقصد بعدیتان را مشخص کنید. پس از انتخاب مکان و زمان سفر بیایید کار را از برنامهریزی برای سفر شروع کنیم. از منوی My Travel گزینه Trip Planner را انتخاب کنید، وارد صفحهای شده که میتوانید یک سفر جدید ایجاد کرده و یا برای سفر ایجاد شده برنامهریزی کنید. پس از وارد کردن مشخصات کلی سفر مانند انتخاب یک عنوان، شهرهای مورد علاقه جهت بازدید و تاریخ شروع و پایان سفر به برنامهریزی برای سفر خود مشغول شوید.
با کلیک بر روی دکمه Add لیست جاهای دیدنی، هتلها، رستورانها، مراکز خرید و تفریحی شهری که انتخاب کردهاید به ترتیب بیشترین امتیاز داده شده توسط کاربران یاهو، لیست میشوند که میتوانید هرکدام را به برنامه سفر خود اضافه کنید. برای هرکدام از مکانهایی که برای بازدید در نظر گرفتهاید میتوانید زمان دقیق بازدیدتان را با تعیین بازهی زمانی آن مشخص کنید. ضمن آنکه توضیحاتی از هر مکان با نظراتی که دیگر کاربران در خصوص آن مکان گذاشتهاند نیز در دسترس است و یا میتوانید نظرات خود را در مورد رستوران و یا بنای تاریخی که رفتهاید اعلام کنید. یاهو این امکان را نیز میدهد تا محل مکانهایی که در برنامه سفر خود دارید را بر روی نقشه مشاهده کرده و از محل دقیق آنها مطلع شوید. اگر جایی را در برنامهی خود دارید که در لیست یاهو وجود ندارد میتوانید آن را با وارد کردن مشخصات مربوطه به برنامه سفرتان اضافه کنید.
از هر کجا و به هر جای دنیای که سفر میکنید یاهو برای خرید بلیط هواپیما و کروز، رزرو هتل، اجاره ماشین به شما بهترین قیمتها را از شرکتهای مختلف پیشنهاد میدهد تا با رزرو همزمان تا ۵۵۰ دلار در هزینههای خود صرفهجویی کنید.
پس از اینکه با دقت تمامی روزهای سفرتان را برنامهریزی کردید میتوانید اطلاعات مربوط به سفر خود را در قالبی قابل چاپ شامل عکس، آدرس، نقشه، تلفن و اطلاعات مکانهای در نظر گرفته شده، بر روی کاغذ چاپ کرده و همراهتان ببرید. همچنین یاهو در صورت تمایل لینکی را جهت دسترسی به اطلاعات هر سفر به موبایل شما بهصورت پیام کوتاه ارسال کرده تا از طریق موبایل خود نیز در طول سفر به این اطلاعات دسترسی داشته باشید.
اگر می خواهید در سفر تنها نباشید و با جمعی از دوستانتان به سفر بروید یاهو این اجازه را میدهد تا سفرهای خود را با آنها به اشتراک بگذارید. بهاینترتیب آنها نیز میتوانند برنامه سفر شما را ملاحظه کرده و یا تغییراتی در آن انجام دهند و برای یک سفر مشترک با دوستان برنامهریزی کنید. همچنین میتوانید سفرهای دوستان خود را نیز مشاهده کرده و یا از برنامهی سفرهای آیندهی آنها باخبر شوید.
در طول سفر از بارگذاری عکسهای زیبایی که گرفتهاید در Yahoo Travel دریغ نکنید تا دیگران را نیز در لذت سفر خود شریک کنید.
با ثبت نام در بخش My Alerts اطلاعات جدید مربوط به شهرهایی که قصد سفر به آنها را دارید به آدرس ایمیلتان فرستاده میشوند تا از جدیدترین اتفاقات و امکانات گردشگری مربوطه با خبر شوید. در نهایت یاهو اطلاعات و راهنماییهای متنوع و جالبی را در بخشهای مختلف سایت از جاذبههای گردشگری گرفته تا رزرو هتل و بلیط هواپیما بصورت لحظهای در اختیار شما قرار میدهد تا بتوانید بهترین انتخابها را برای یک سفر بهیادماندنی داشتهباشید.
تذکار از رادیو کوچه: یکی از سیاستهای کاری در رادیو کوچه انتشار نظرها و نامه و ایدههای خوانندگان است. بیشک رادیو کوچه تایید و یا تکذیبی بر این مطالب ندارد. اما با توجه به روش این رسانه، اگر منطبق با اصول کاری رادیو باشد -که در بخشهایی به این نکات اشاره شده است- آن را منتشر خواهد کرد. مخاطب این مطالب در هر شرایطی حق دارند که نوشتهای در پاسخ به این نامهها به رادیو ارسال کنند. بیشک این نوشته بیکم و کاست در پایگاه اینترنتی رادیو کوچه منتشر خواهد شد. برای هر نوع پاسخ به این نوشته شما میتوانید با آدرس پست اکترونیکی: contact(at)koochehmail.com در تماس باشید.
حسین کرامت
یکی از مدیران سایت ایران گلوبال این سوال را پرسیده بود که «طرح چه سوالاتی میتواند در مورد مسایل آذربایجان روشنگر و راهگشا باشد؟». پیش از آنکه این سوالها و یا به عبارتی دیگر موضوعات حائز اهمیت برای بحث را از دید خودم مطرح کنم لازم است دو نکته را توضیح بدهم.
اول اینکه من این موضوعات را صرفن از دید یک دلسوز حرکت ملی آذربایجان مطرح میکنم. کسانی با هدف مغایر قطعن تمایل خواهند داشت که موضوعات بحث را به وادی دیگری بکشانند تا بهدنبال آن، بتوانند تشدید بحثهای انحرافی، به هدر رفتن انرژی فعالان سیاسی، ایجاد افتراق و انشقاق بین گروههای سیاسی و فرهنگی اجتماعی و در نهایت تغییر جهت مبارزه از سمت حریف غدار به سمت جدالهای درونی را نتیجه بگیرند.
دوم اینکه موضوعاتی که من در اینجا مطرح میکنم برای بحث و روشنگری در میان فعالان سیاسی در درون حرکت ملی آذربایجان نیست. آنها منابع اطلاعاتی لازم و موضوعات مورد بحث و شیوههای نگرش به وقایع و اتفاقات روز جنبش را از سایتهای مدیای فارس زبان نمیگیرند. مخاطب من در طرح این سوالات و موضوعات برای بحث، آن جمعی است که میزان اطلاعاتی که از اهداف این جنبش، مشکلات و چالشهای آن و همچنین موفقیتهای آن دارند محدود به مطالب جسته و گریخته و بعضن متناقضی است که در برخی از سایتهای مدیای فارس که از سانسور حاکم فاصله گرفتهاند درج میشود. در میان این مخاطبان، خیلی از آذربایجانیهای آسیمیله شده و خیلی از روشنفکران دیگر ملتها قرار دارند که در تفکر خود، انسانهای آزاده و دموکراتی میباشند اما درک درستی از حرکت ملی آذربایجان ندارند.
سوالات و موضوعات مورد بحث در این ارتباط در شش مورد جمعبندی شده است. اینها لزومن همه سوالات و موضوعات قابل بحث نیست اما بهنظر من مهمترین آنهاست. به مرور زمان میشود مباحث دیگری را نیز بدانها افزود. در این میان بند اول مهمترین آنها است که نوع نگاه به دیگر موضوعات را تعیین میکند.
برداشت من اینست که هر موضوع نیاز به بحثهای مفصل و توضیحات جامعی دارد که البته اغلب این توضیحات توسط صاحبنظران کم و بیش مورد بحث قرار گرفته است اما برای مخاطب خاص در مدیای فارس، باز کردن و تو ضیح آن از سوی دلسوزان قابل استفاده است. ممکن است عوامل مامور جناح حاکم با اینکه علاقهای به بحث در این زمینهها ندارند، با هوچیگری و ناسزا بهدنبال مغشوش کردن محیط بحث بر آیند که در این صورت نیز اظهار نظر آنان نیز خود به روشنگری در امر حقانیت حرکت کنونی مردم آذربایجان عمیقن کمک خواهد کرد. توضیحات من در هر موضوع در دنباله سوال به صورت اجمالی آمده است.
1-ماهیت حرکت ملی آذربایجان
آیا حرکت ملی آذربایجان یک جنبش ایدئولوژیک است؟ آیا این جنبش دنبال استقرار حکومت یک طبقه اجتماعی خاص مثل کارگران یا سرمایهداران است؟ آیا دنبال یک حکومت مذهبی یا ضدمذهبی است؟ آیا هدف این حرکت صرفن سرنگونی حکومت فاشیست کنونی است؟ بهنظر من جواب درست به این سوال کلید درک همه بحثهای حاشیهای و انحرافی است. من جواب این سوال کلیدی را بهصورت ساده و خلاصه در بیاننامه آمستردام میبینم.
اهمیت این جمعبندی از اهداف حرکت ملی آذربایجان از آن جهت حائز اهمیت است که اولن بر بستر پرنسیبهای عام جنبشهای متعدد آذربایجان از دوره مشروطیت تا دوره کنونی قرار داشته و دومن در چارچوب گرایشات دموکراتیک، معضل حل ستم ملی در آذربایجان جنوبی را بهصورت مشخص و فرمولبندی شده در قالب حق حاکمیت ملی تدوین کرده است. نکته کلیدی دیگر اینکه این مانیفست مورد تایید تقریبن قریب به اتفاق جریانات سیاسی و صاحباننظر در حرکت ملی آذربایجان، از جمله فدرالیستها و استقلالطلبان و دارندگان گرایشات مختلف سیاسی و ایدئولوژیکی قرار گرفته است. به عبارت دیگر، این سند سیاسی معتبر نه تنها حاصل جمعبندی اهداف سیاسی و اجتماعی حرکت ملی آذربایجان در دوره حاضر میباشد بلکه خود زمینه اتفاق نظر گروههای مختلف فعال در درون این حرکت نیز میباشد. این اتفاق نظر لزومن مترادف همنظری این طیفها در اندیشهها و برنامههای آنان در فردای اعمال حاکمیت ملی در آذربایجان نمیباشد اما معرف اینست که همگرایی در مبارزه با راسیسم و فاشیسم در مرحله کنونی، مبارزه برای پیشبرد اهداف سیاسی و ایدئولوژیکی خاص این جریانات را به حاشیه رانده است.
شکی نیست که گروههایی هستند که با ابراز صمیمیت صوری با این جنبش بهدنبال آنند که اهداف و ماهیت حرکت را به صورتی متفاوت ترسیم کنند و از آنجا که این صورتبندی را با واقعیت موجود در صحنه در تضاد میبینند به اقدامات ایذایی رو میآورند.
واقعیت در صحنه اینست که هر چند حرکت ملی آذربایجان در دوره حاضر ماحصل و میوه همه جنبشهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی قرن اخیر در آذربایجان است اما لزومن با هیچ یک از آنها از نظر اهداف و تاکتیکهایش مطابقت صد در صدی ندارد. آن جنبشها در عین حال که بستری برای حرکت کنونی به حساب میآیند اما هر یک از آنها صرفن بخشی از مولفههای این حرکت را تشکیل میدهند. به طور نمونه اگر انقلاب مشروطیت و قهرمان آن ستارخان را که یکی از سمبلهای حرکت ملی در آذربایجان است در نظر بگیریم میبینیم که نوع نگاه وی به حکومت مرکزی لزومن جایگاهی در حرکت کنونی ندارد. همچنین میتوانیم ببینیم در حالی که سیدجعفر پیشهوری بهصورت قهرمان و سمبل مسلم حرکت کنونی آذربایجان حائز نقشی استثنائی است اما هیچ فعال سیاسی ملی در این حرکت، اندیشهها و سیاستهای او را که برخی از آنها قطعن متاثر از شرایط آن روز بوده است وحی مسلم قلمداد نمیکند.
منشور آمستردام حرکت ملی آذربایجان را دارای ماهیتی ضدراسیستی و ضدفاشیستی نشان میدهد. بر این اساس، حرکت ملی آذربایجان بهدنبال اعمال حاکمیت ملی در آذربایجان است. نگاه ایدئولوژیک ندارد. دموکراتیک است. در عین حال که میخواهد خود را از قید سلطه شوونیسم فارس خلاص کند قصد اعمال سلطه به هیچ ملیت غیر را ندارد. نرمهای دنیای دموکرات کنونی را در ارتباط با حقوق برابر زن و مرد، مخالفت با مجازات اعدام، آزادیهای مدنی چون آزادی دین، مذهب، اعتقاد، وجدان، مطبوعات، سندیکاها، احزاب سیاسی، لباس و طرز زندگی را تضمین میکند. مبارزه بر علیه حاکمیت کنونی را بهدلیل اینکه آنرا سمبول کنونی راسیسم فارس میشناسد، در صدر اهداف خود قرار میدهد.به عبارت دیگر به دنبال این نیست که بدون داشتن برنامه و هدف مشخص و بهصورت کورکورانه با حکومت کنونی مبارزه کند. بر عکس سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی را لازمه رسیدن به حاکمیت ملی آذربایجان میداند و با آن مبارزه میکند.
2-چپهای آذربایجان و نقش آنها در گذشته و حال جنبشهای آذربایجان
دو توضیح در مورد این مسئله گفتنی است. اول اینکه نقش چپ- و به صورت مشخص مارکسیسم- در مبارزات ملی در آذربایجان شمالی و در آذربایجان جنوبی را نمیشود به یک صورت تحلیل کرد و بر این اساس بهصورت مطلق به یک جواب یکسان رسید. سمت مبارزه ملی در آذربایجان شمالی پس از اینکه اولین حکومت دموکراتیک شرق به رهبری محمد امین رسولزاده توسط بلشویکها سرنگون شد، مشخصن حول رهایی از سلطه حاکمیت مسکو بوده و همین اواخر نیز پس از حوادث بیست ژانویه 1990 و همچنین حمایت روسیه از تجاوز کاری ارمنستان در آستانه انحلال اتحاد شوروی، سمت و سوی سیاستهای پس از استقلال آذربایجان نیز با نگاهی منفی به چپ و سوسیالیسم همراه بوده است. مسلم است که اگر این شیوه برخورد و تحلیل نسبت به نقش سیاسی چپ آذربایجانی به جنوب نیز تعمیم داده شود به نتایجی نادرست منجر خواهد شد. اولین دلیل اینست که چپ در ایران هیچوقت در حاکمیت نبوده و بهطور مستقل نقش سلطهگر را نداشته است و دلیل دوم اینکه به گواهی تاریخ، خود فعالان چپ در آذربایجان از همراهان و پیشقراولان مبارزه برای حقوق ملی آذربایجانیها بودهاند. درست است که این مبارزات به استثنا دوره حکومت ملی، در چارچوب ایدئولوژی مارکسیستی و در قالبی متفاوت و اغلب نیز با دید امروزی ابتدایی و پریمیتو بوده است اما نمیتوان آنرا با نقش کمونیستهای آذربایجان شمالی به مثابه مجریان مستقیم سیاستهای سلطهگرانه مسکو بهخصوص از نظر تضعیف حاکمیت ملی آذربایجان مقایسه کرد. ما در جنوب نمونههای حیدر عمو اغلی جنبش مشروطیت، سیدجعفر پیشهوری حکومت ملی آذربایجان، صمد بهرنگی و دهقانیها ، علیرضا نابدل و مرضیه اسکوییهای چریک فدایی را میبینیم. (در اینجا من از چپ فعال در آذربایجان نام میبرم و طبیعی است که منظورم آن آذربایجانیهایی نیستند که در درون احزاب مرکزگرای چپ -مثل حزب توده- همپای سیستم شونیسم حاکم، بر علیه منافع ملی آذربایجان فعالت کردهاند.(
نکته دیگر نقش چپ آذربایجان در دوره پس از انقلاب بهمن پنجاه و هفت میباشد که خود از اساس تحلیلهای خاصی را لازم دارد و اینکه چگونه میشود که چپ ایرانی در شرایط تاریخی سرنگونی حکومت دیکتاتوری سلطنتی، خود را از پرنسیبهای ادعایی خود جدا میکند، در عین حال که با جان و دل به صفوف مبارزان کردستان میپیوندد اما در کنار گوش خود، مشکل آذربایجان و ستم ملی آنرا انکار میکند، مدافعان حقوق ملی در آذربایجان را وابستگان به امپریالیزم میخواند و با این کار میدان عمل برای مبارزه با دیکتاتوری ولایت فقیه و ادامه سلطه حاکمان فارس محور را در بست به کسانی میسپارد که سرنوشت فاجعه باری را بر جنبش ملی خلق مسلمان آذربایجان رقم میزنند. اینها مباحث جدی است که چپ ایرانی و بهخصوص چپی که هنوز به جنبش ملی آذربایجان نه پیوسته است باید بهصورت جدی آنرا باز و مطرح بکند. خود را تنقید کند و نشان دهد که دنبال مکانیزمهایی است که از تکرار این اشتباهات در آینده به پرهیزد.
از دید من، در برخورد چپ به حرکت ملی آذربایجان در مرحله کنونی سه دسته مشخص را میتوانیم ببینیم. نخست آذربایجانیهایی که در احزاب به اصطلاح سراسری ماندهاند. خواه به دگمهای گذشته وفادارند و خواه از آن طرف بام خود را انداخته و ضد چپتر از هر راست شدهاند. بهنظر من اساسن حضور آنها در تشکیلات خود خوانده سراسری معرف دشمنی آنها با حرکت ملی آذربایجان است و تا زمانی که در چارچوب این تشکیلات هستند خواه خودشان درک کنند و خواه نکنند در مقابل حرکت ملی آذربایجان میباشند. از این طرف در نقطه مقابل آنها شخصیتهای چپ آذربایجانی متعددی هستند که با درک شرایط روز و ماهیت جنبش کنونی، خود را بهصورت تشکیلات خاص آذربایجانی سازماندهی کرده و آنرا بخشی از این حرکت قرار دادهاند. اینان توانستهاند با فعالیتهای خود در غنای تئوریک این جنبش نقش عمدهای بازی کنند. در این میان دسته سومی نیز هست که از نظر من هنوز تکلیف خود را با خود روشن نکرده است. این دسته خود را هنوز از آن نوع نگاهی که در محدوده آن صرفن دو اردوگاه شرق و غرب وجود داشت و همه چیز از منظر تضاد منافع این دو اردوگاه تعریف میشد، جدا نکرده است. هنوز در نوستالژی گذشته رویائی خود بهسر میبرد. هر چند این را انکار میکند اما واضح است که اهداف حرکت ملی آذربایجان را صرفن آنچیزی میبیند که مثلن فداییان شاخه آذربایجان دوره شاه میدیدند ، آن نگاهی را به ترکیه دارد که بنا به آموزههای مسکو، چپ دوره شوروی برای دور کردن هرگونه پیوند فرهنگی با ترکیه عضو ناتو داشت. جالب است که این دسته سوم بنا به ماهیت نا متعادل اندیشه خود، پر صداتر از دو دسته دیگر به نظر میآید. ضمن اینکه اساسن حوزه عملش مدیای فارس میباشد، بهدلیل نداشتن پایگاهی در میان هیچ یک از دو گروه فعالان آذربایجانی و فعالان مرکزگرا، و برای این اینکه خود را در میان فعالان آذربایجانی مطرح کند، با طرح ادعای دموکراتیزه کردن حرکت، به ناچار بهدنبال تحریک و نفاقافکنی میباشد. اگر مامورین معذور را در میان اینها استثا کنیم، نمیشود گفت که کار اینها لزومن با نیت خبیثانه انجام میشود. اما تردیدی نیست که این گونه پروپاگاندا علیه کلیت حرکت ملی ایران از دو جهت زیان بار است. اول اینکه با هدر دادن انرژی خود اینها و انرژی فعالان آذربایجانی و همچنین با فراهم آوردن مهمات به توپخانه طرفداران راسیسم حاکم، در مبارزه کنونی مشکل میآفریند و دیگر اینکه با ایجاد نگاه منفی در میان فعالان جوان آذربایجانی نسبت به چپ عدالتخواه، پایگاه آن را در فردای استقرار حاکمیت ملی در آذربایجان ضعیف میسازد.
3-نقش مانقورتهای آذربایجان در استقرار راسیسم در ایران و نحوه بیاثر کردن آنها
در این مقوله مسئله مانقورتها را نبایستی با آسیمیله شدهها یکسان فرض کرد.- کما اینکه هیچکس توابهای تیر خلاص زن را با کنار کشیدگان از مبارزات سیاسی یکی نمیداند.- آسیمیله شدگان نتیجه ناگزیر و طبیعی تضیقات فرهنگی و اقتصادی به مناطق آذربایجان و حاصل مهاجرتهای بزرگ به مناطق فارسنشین میباشد که نتیجتن نسلهایی از آذربایجانیهای مهاجر را همراه با تحمیل رنج مهاجرت اجباری، از هویت خود جدا و در زبان و فرهنگ حاکم مستحیل کرده است. اما در مقابل، مانقورتها ماهیت فکری و عمل متفاوتی دارند. اینان ممکن است آسیمیله باشند و ممکن است نباشند، اما یک ماموریت مشخص دارند و آن مبارزه با هویت، فرهنگ، اقتصاد و سیاست جماعتی است که اینان خود از آن جماعت بر خواستهاند. پدیدهای شبیه به این در جوامع دیگر نیز کم و بیش دیده میشود اما تحلیل اینکه چرا در مورد آذربایجان این پدیده وسعت زیادی داشته و همچنین تحلیل اینکه چرا و تحت چه شرایط محیطی است که در دنیای کنونی و با وجود خروش همگانی مردم آذربایجان اینان هنوز به احساس شرم نرسیدهاند خود به تحلیلهای تاریخی و روانشناختی مفصلی نیاز دارد.
4-مناسبات حرکت ملی آذربایجان با جمهوری آذربایجان و ترکیه
بحث در این مورد از این نظر حائز اهمیت است که خوانندهای که از طرف دولتهای حاکم و سیستم راسیست با سیاستها و تبلیغات ضدترک بمباران شده است فرصت پیدا میکند که بهصورت غیرمتعصبانه پیوندهای فرهنگی و تاریخی ترکهای ایران با همزبانان خارج از مرز را بشناسد و بدور از تعصب، یگانگی زبانی را بهصورت یک عامل مثبت در سرنوشت مردم حلاجی کند. با این بحثهاست که فرصتی ایجاد میشود تا دوستان حرکت ملی آذربایجان که به هدف اصلی این حرکت که عبارت از کسب حق حاکمیت ملی است معتقدند، فرصت پیدا میکنند که مسئله نزدیکی یا دوری فرهنگی و اقتصادی و حتا سیاسی حاکمیت ملی آذربایجان را با جوامع دیگر ارزیابی کنند. در سایه ارزیابی و تحلیل این مناسبات، سیاستهای آن دسته از محافل مرکز نیز که در سرفصل همه پلاتفرمهای خود به تمامیت ارضی و تحمیل سراسری زبان فارسی تاکید میکنند مورد نظر قرار میگیرد. بهعلاوه به این سوال نیز پرداخته میشود که چگونه است که برخی از شخصیتها و جریانات سیاسی که حق حاکمیت ملی مناطق غیرفارس از جمله آذربایجان را در حرف برسمیت میشناسند، در عمل اما در مقابل اعمال این حق و اینکه این حاکمیتها تصمیمی برای دوری و یا نزدیکی به حاکمیتهای دیگر بگیرند عکسالعملی در حد تکفیر نشان میدهند.
5-برخورد دوگانه با مسئله کمکهای اقتصادی و نظامی جمهوری اسلامی نسبت به غزه و ارمنستان
باز کردن این موضوع ممنوعه ممکن است کمک کند که جمع زیادی در آئینه آن بتوانند سیمای هیپوکرات خود را به بینند. این سوال را میشود بدین صورت نیز طرح کرد که به چه دلیل در شرایطی که کمکهای جمهوری اسلامی به غزه مورد اعتراض میباشد- که بهنظر من نیز از جهات متعددی این اعتراضات موجه میباشد- از کمکها و حاتم بخشیهای اقتصادی و نظامی جمهوری اسلامی به کشور ارمنستان چشمپوشی میشود. همچین این سوال را نیز میشود پرسید که چگونه است که اوپوزیسیون ایرانی در مقابل ادعاهای کشتار جمعی ارامنه در جریان جنگ جهانی اول اینگونه حساس و دل نازک نشان میدهد اما در مقابل سیاست تجاوز کاری ارمنستان در اشغال اراضی آذربایجان ساکت مانده و حتا گاهن توجیهگر این تجاوزات میشود. همچنین میشود پرسید که چگونه است که اوپوزیسیون ایران به همراه جمعی از چپهای آذربایجانی با ذرهبین دنبال یافتن تورانگرا و پانترک در میان فعالین حرکت ملی آذربایجان میباشد، اما چشم خود را به فعالیتهای علنی و رسمی داشناکهای توسعه طلب ارمنی و همپیمانی نظامی آنها با حکومت جمهوری اسلامی بسته است.
6-رابطه جریانات مرکزگرا و حرکت ملی آذربایجان
این سوال و موضوع بحث کمی متفاوت از آن چیزی است که قبلن بار ها در محافل مختلف مورد بحث قرار گرفته است. اگر در آنها بحث پیوستن یا نه پیوستن آذربایجان به جنبش سبز مطرح میشد در اینجا نحوه مناسبات آذربایجان و مرکز از زاویه ارتباطگیری از ناحیه محافل مرکز مطرح میباشد. به عبارت دیگر بحث بر سر اینست که محافل مرکز چگونه میتوانند به حرکت ملی آذربایجان نزدیک شوند، با آن تفاهم کنند، اهداف مشترکی تعریف کنند و در نهایت به برنامه عمل واحدی برسند. بحث دنباله روی حرکت ملی آذربایجان و گوش دادن به امر و نهی و برنامه رهبران خود خوانده مرکز نیست. بحث پذیرش موجودیت حرکت ملی آذربایجان و شناخت اهداف آن و همگرایی متقابل با هدف ساختمان جامعهای دموکرات و مدرن در ایران آینده میباشد.
من شکی ندارم که باز شدن این بحث بهخصوص کمک خواهد کرد که نیروهای روشنبین و بیتعصب فرصتی پیدا کنند تا ارزیابی همه جانبهای از خود و محیط مناطق غیرفارس بکنند، با نقاط قوت جنبشهای مناطق فارس آشنا شوند و فرصتی پیدا کنند تا دگمهای رسوب کرده از دوره ملتسازی پهلوی را به کناری نهند. شاید به این نکته برسند که در ماورای دور تسلسل حکومتهای دیکتاتوری که به تناوب دست به دست میشوند و در پسپرده ایدههای شکست خورده تمرکزگرایی در قالب تمامیت ارضی و زبان تحمیلی، میشود به انتخابهای مدرن و سازگار با شرایط دنیای امروز اندیشید و ساختمان دنیای بهتری برای ساکنان ایران اعم از فارس و غیرفارس را تدارک دید.
6 ژوئن 2011
خبر / رادیو کوچه
وزیر خارجه جمهوری اسلامی همزمان با اعلام وصول طرح استیضاح خود از سوی 33 نماینده مجلس شورای اسلامی به دلیل انتخاب محمدشریف ملکزاده به عنوان معاون اداری و مالی این وزارتخانه از استعفای آقای ملکزاده از این سمت خبر داده است.
به گزارش فارس، میرتاجالدینی معاون پارلمانی رییس جمهوری اسلامی در نامهای به علی لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی از موافقت استعفای محمدشریف ملکزاده معاون اداری و مالی وزارت خارجه توسط آقای صالحی خبر داد.
لازم به اشاره است روز سهشنبه، در پی اصرار نمایندگان مجلس شورای اسلامی طرح استیضاح علیاکبر صالحی به دلیل انتصاب ملکزاده به سمت معاونت اداری مالی این وزارتخانه با 33 امضا اعلام وصول شده بود.
بیشتر بخوانید:
«طرح استیضاح وزیر خارجه جمهوری اسلامی»
خبر / رادیو کوچه
یک منبع در وزارت دفاع عراق روز سهشنبه، اعلام کرد بر اثر انفجار دو خودروی بمبگذاری شده در شهر دیوانیه در مرکز عراق 25 تن کشته شدهاند.
به گزارش الجزیره، این منبع که از اعلام نامش خودداری کرده است، اعلام کرد 30 تن دیگر نیز بر اثر این انفجار زخمی شدند.
خودروهای بمبگذاری شده در نزدیکی ساختمان استاندار دیواینه در 130 کیلومتری جنوب بغداد منفجر شدند.
این انفجارها به شکل همزمان و در ساعت 7:45 به وقت محلی به وقوع پیوست.
یک منبع پزشکی در بیمارستان دیوانیه تایید کرده است جسد 20 کشته به بیمارستان منتقل شده است.
اغلب قربانیان انفجار از نیروهای پلیس بودند.
بیشتر بخوانید:
«ایران سلاحهای قدرتمند به گروههای شیعه عراقی داده است»
محبوبه شعاع / رادیو کوچه
mahboobeh@koochehmail.com
یکم تیرماه 1390 برابر با شصتویکمین سال زادروز «مصطفی رحماندوست» شاعر، نویسنده و مترجم کتابهای کودکان و نوجوانان است. وی زاده سال 1329 خورشیدی است و تا کنون یکصد و شانزده اثر به صورت مجموعه شعر برای کودکان و نوجوانان، در ایران و جهان منتشر کرده است و تیراژ کتابهای او به بیش از پنج میلیون نسخه میرسد. که فرهنگ آسان، فرهنگ ضربالمثلها، ترانههای نوازش و بازی با انگشتها از نمونه آثار اوست.
«دوست دارم بچههای ایرانی بیشتر بخوانند تا «شاد» باشند، روی پای خودشان بایستند، «مستقل» بیندیشند و زندگی کنند، و به دیگران و تفکرشان «احترام« بگذارند.»
«مصطفی رحماندوست» معروف به شاعر «صد دانه یاقوت» در یکم تیر ماه سال 1329 در همدان زاده شد. وی به گفته خودش زمانی که کلاس پنجم را میگذراند فهمید که میتواند شعر بگوید و نخستین شعرهایی که حفظ کرده بود، شعرهای «مثنوی مولوی» بود که مادرش گاهگاهی زمزمه میکرد.
او پس از اخذ مدرک کارشناسی زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران، به عنوان کارشناس کتابهای خطی در کتابخانه مجلس مشغول به کار شد و سپس به عنوان مدیر مرکز نشریات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مدیر مسئول نشریات «رشد»، سردبیر «رشد دانش آموز»، سردبیر و پدیدآورنده «سروش کودکان و نوجوانان» به فعالیت خود ادامه داد.
وی همچنین به مدت سه سال مدیر کل دفتر مجامع و فعالیتهای فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد ایران بوده است که بنابر گفته خودش، آغاز راه او برای انتقال ادبیات برگزیده کودکان و نوجوانان ایران به زبانهای دیگر بوده است. رحماندوست، علاوه بر این، مدرس داستاننویسی و ادبیات کودکان و نوجوانان در دانشگاهها نیز بوده است.
مصطفی رحماندوست پس از بازنشستگی از سمتهای دولتی، مدیر گروه «شکوفه» در بخش کودکان و نوجوانان، انتشارات امیرکبیر و مشاور ادبی آثار مربوط به کودکان و نوجوانان کتابخانه ملی ایران و یکی از اعضای اصلی داوران بین المللی جشنواره بینالمللی فیلم کودکان و نوجوانان اصفهان و جشنواره بینالمللی تاتر کودکان و نوجوانان است. او عضو هیاتهای داوری کتاب سال، جشنوارههای کتاب و مطبوعات کودکان و عضو شورای موسیقی کودکان و شورای کتاب کودک ایران هم بوده است.
از وی تا کنون یکصد و شانزده اثر به صورت مجموعه شعر برای کودکان و نوجوانان، تالیف و ترجمه داستانهای کودکان و نوجوانان در ایران و جهان منتشر شده است و تیراژ کتابهای او به بیش از پنج میلیون نسخه میرسد که از آن میان شاید بتوان به این آثار اشاره کرد:
«فرهنگ آسان»: دانشنامه ویژه کودکان و نوجوانان، «فرهنگ ضربالمثلها»: مجموعهای ارزشمند از ضربالمثلهای ایرانی، «ترانههای نوازش»: شامل مجموعهای از لالاییها، مجموعه شعرهای «قصه پنج انگشت» و «بازی با انگشتها» که ریشه در ادبیات فولکلور ایران دارد و تعدادی از اشعار این مجموعه به زبان سوئدی نیز ترجمه شده است.
مصطفی رحماندوست که هماکنون فقط برای کودکان و نوجوانان مینویسد و میسراید، تلاش زیادی کرده تا راه برای آنهایی که علاقهمند به بچهها هستند و کمر بستهاند تا به شعر و قصه کودکان و نوجوانان بپردازند، هموار شود او همچنین کتابخانه الکترونیکی کودکانهای را چهار سال پیش راهاندازی کرده به نام «دوستانه»، که قصد دارد گزیده آثار تالیفی کودکان و نوجوانان را در این تارنمایه بینالمللی وارد کند تا همه بچهها بتوانند از طریق رایانه به کتاب خودشان دسترسی پیدا کنند.
منبعها:
ویکیپدیا
زندگینامه مصطفی رحماندوست
خبر / رادیو کوچه
صبح امروز سهشنبه، نمایندگان مجلس شورای اسلامی پس از بررسی صلاحیت گزینه پیشنهادی دولت برای وزیر ورزش و جوانان با 137 رای مخالف به حمید سجادی برای نشستن بر صندلی این وزارتخانه تازه تاسیس رای اعتماد ندادند.
به گزارش مهر، جلسه علنی مجلس شورای اسلامی برای رای اعتماد دادن به حمید سجادی، صبح امروز با حضور بسیاری از چهرههای ورزشی برگزار شد که پس از بررسیها و رایگیری، مجلسیها به حمید سجادی رای اعتماد ندادند.
در این جلسه که با حضور 247 نماینده برگزار شد، 23 رای ممتنع، 137 رای مخالف و 87 رای موافق به وزیر پیشنهادی دولت برای وزارت ورزش و جوانان داده شد تا در نهایت حمید سجادی به عنوان وزیر جدید دولت دهم انتخاب نشود.
لازم به ذکر است محمود احمدینژاد، رییس جمهوری اسلامی در نامهای به هیت رییسه مجلس، حمید سجادی، فهرمان سابق رشته دو و میدانی را به عنوان وزیر وزارتخانه جدید ورزش و امور جوانان به مجلس معرفی کرده است.
بیشتر بخوانید:
«معرفی وزیر ورزش و جوانان به مجلس شورای اسلامی»
خبر / رادیو کوچه
مخالفان حکومت سوریه در واکنش به سخنان روز دوشنبه بشار اسد، رییس جمهوری این کشور، اعلام کردند که اظهارات او در مورد آغاز گفتمان ملی قابل قبول نیست و افزودهاند که تظاهرات اعتراضی همچنان ادامه خواهد یافت.
به گزارش العربیه، روز گذشته، در پی سخنان آقای اسد، تظاهرات گستردهای در شماری از شهرهای سوریه از جمله برخی مناطق پایتخت برگزار شد و فعالان سیاسی گفتند که با توجه به نحوه برخورد با معترضان، حکومت کنونی قابل اصلاح نیست و آنان خواستار تغییر حکومت هستند.
همزمان، یکی از سخنگویان نزدیک به بشار اسد گفته است که در پی این سخنرانی، که در آن آقای اسد مخالفان خود را میکروب و عناصر وابسته به بیگانگان خواند و وعده سرکوب آنان را داد، هزاران تن در شهرهای این کشور در حمایت از حکومت دست به تظاهرات زدند و به استقبال «بامدادی نوین و مبارک برای سوریه» رفتند.
بیشتر بخوانید:
«دمشق یک هفته تا پایان دادن به خشونت وقت دارد»
محمد مصطفایی / وکیل دادگستری
محمد مصطفایی، وکیل دادگستری نامهای به ریاست کانون وکلای دادگستری بینالملل و گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل پیرامون وضعیت وکلا و کانون وکلای ایران و نیز درخواست تشکیل کمیتهای برای رسیدگی به تخلفات ناقضان حقوق بشردر ایران نوشته است.
متن این نامه در پی میآید:
ریاست محترم کانون وکلای دادگستری بین الملل
با سلام و عرض ادب،
سیر فزاینده قانونستیزی، قانونشکنی و تضییع حقوق شهروندان ایران توسط حاکمان و مسوولین نظام جمهوری اسلامی ایران، تا آنجا پیش رفته که گریبانگیر وکلای مدافع ملت و کانونهای وکلای دادگستری هم شده است. به گونهای که دورنمای سیاه و تاریکی را از آینده استقلال وکیل و کانون وکلا و نیز تضییع گسترده حقوق اصحاب دعوا به خصوص متهمین در اذهان ترسیم میکند که به نظر میرسد هر وکیل عدالتخواهی را، در سراسر جهان، باید بر آن بدارد که به هر شکل ممکن از این روند انحطاطی و ارتجاعی، چه در خصوص حرفه و همکاران خود بلکه در رابطه با دیگر کسانی که بیگناه برای داشتن عقیده مخالف و منتقد، از جمله بازداشتشدگان سیاسی و عقیدتی، در بازداشت هستند، جلوگیری کند. همکارم آقای قاسم شعلهسعدی دارای ضایعه نخایعی و دیسک کمر است و در حال حاضر در زندان اوین به سر میبرد و همچون بسیاری از بازداشتشدگان بیگناه، از امکانات پزشکی محروم است،. نسرین ستوده را با دستبند به کانون وکلا میآوردند تا آبرو و حیثیت وکلای دادگستری، خدشهدار شود و دیگر همکارم آقای محمد اولیاییفر را با پابند به محاکمه میکشانند و محمد سیفزاده را هفتههاست در زندان نگه داشتهاند و برای محمد دادخواه پرونده تشکیل داده و فرشید یداللهیفارسی و امیر اسلامیبورکی به علت دفاع از دراویش گنابادی به زندان محکوم نمودهاند، همسر مرا به مدت دوهفته در بدترین شرایط به گروگان میگیرند و آقای احساناله حیدری را به علت وکالت دراویش از تدریس در دانشگاه محروم و اخراج میکنند و آقای مصطفی دانشجو را به نیز به همین علت محکوم به زندان میکنند و حال ایشان در بند معتادین زندان ساری محبوس بوده و از بیماری آسم رنج میبرد. دیگر وکلای آزادیخواه را نیز به انحا مختلف تحت فشارهای روحی و روانی و محدودیت قرار میدهند. فشارهای فزاینده وارد به برخی از وکلای دادگستری و نیز فعالان حقوق مدنی و سیاسی، باعث گردید تا این نامه را خطاب به شما مرقوم نمایم، تا بلکه کانون وکلای دادگستری بینالملل و دیگر کانونهای وکلای دادگستری سهمی در اعتراضها و دادخواهیهای ملت ایران نسبت به حاکمیتی که خشونت را پایه و اساس حقوق بشر میداند، داشته باشند چرا که سالهاست برخی از وکلای دادگستری و نیز موکلانشان، مورد ظلم و بیمهری دستگاهی که به اصطلاح میبایست عدالت را پیشه راه خود سازد قرار یرند.
ریاست محترم کانون وکلای دادگستری بینالملل
همانطور که به خوبی مستحضرید؛ وکلای دادگستری تنها و تنها افرادی هستند که حضورشان، عدالت را در پروندههای قضایی تا حدودی تضمین میکند. وکیل در دفاع از موکل خود، حقیقت و واقعیاتی که از دید قضات پنهان میماند را با دلایل و مدارک، ارایه و به تصویر میکشد. وکیل از زمان حضورش در پروندههای قضایی، به دنبال آن است که حقی از احدی در دادرسیها ضایع نگشته و تمام حقوق متهمین از بدو تا ختم دادرسی رعایت گردد. امکان دارد موکلینی وجود داشته باشند که مرتکب جنایت شده و یا عمل برخلاف قانونی، مرتکب شده باشند، این امکان بی تردید وجود دارد؛ اما همین شخص متخلف دارای حق و حقوقی است که میبایست به آن ارزش و احترام قائل شد. حق داشتن وکیل دادگستری، حق ملاقات با وکیل در تمام مراحل دادرسی، حق برخورداری از دادرسی عادلانه، حق تجدیدنظرخواهی، حق بازجویی بدون شکنجه، حق ملاقات با خانواده، حق مطالعه پرونده، حق تفریح در هنگام بازداشت، حق تعلیم و تربیت، حق اعتصاب در زمان بیاعتنایی به حقوق زندانی، از جمله کمترین حقوقی است که همه شهروندان در تمام نقاط جهان باید از آن برخوردار باشند و خوب میدانید که بر آورده شدن این حقوق میسر نخواهد شد مگر اینکه وکیل دادگستری اعلام کند که فرد مورد محاکمه از تمام حقوق انسانی خود برخوردار بوده و دلایل دادگاه، مبرهن و مورد وثوق است. در غیر این صورت و بدون در نظر گرفتن حقوق اعلام شده و دیگر حقوقی که متهمین و اصحاب دعاوی باید از آنها برخوردار باشند، چنانچه محاکمهای صورت گیرد، چون اساس و پایه اصلی محاکمه عادلانه نبوده است، حکمی که صادر میشود نیز برخلاف موازین قانونی و اجرای آن نیز عادلانه نیست و اگر اینگونه احکام کثرت داشته و موجبات سلب حیات شهروندان را فراهم ساخته و اجرا شود – که در ایران مصداق دارد- مسلما مشمول مصادیق جنایات علیه بشریت خواهد بود.
متهمین از بدو تشکیل پرونده، نمیتوانند وکیل اختیار نمایند، حق ملاقات با وکیل در بسیاری از مواقع از آنان سلب میگردد و تمام امکانات دفاعی متهم از او گرفته میشود. دهها و شاید صدها نفر از شهروندان ایرانی در ماه، بدون برخورداری از محاکمه عادلانه به پای چوبه دار رفته و اعدام میشوند
در سیستم قضایی ایران، به خصوص در پروندههای کیفری و به ویژه در پرونده های سیاسی و امنیتی و جنایی بسیاری از بازداشتشدگان، ازحقوقی که میبایست متهمین و اصحاب دعوا برخوردار باشند، به عمد و با سواستفاده از اختیارت مراجع امنیتی و قضایی از آنان سلب میشود.
متهمین از بدو تشکیل پرونده، نمیتوانند وکیل اختیار نمایند، حق ملاقات با وکیل در بسیاری از مواقع از آنان سلب میگردد و تمام امکانات دفاعی متهم از او گرفته میشود. دهها و شاید صدها نفر از شهروندان ایرانی در ماه، بدون برخورداری از محاکمه عادلانه به پای چوبه دار رفته و اعدام میشوند.
شهروندان ایرانی بدون داشتن حق دادرسی عادلانه اعضای بدنشان قطع و در مواقعی سنگسار و نیز با مجازاتهای غیرانسانی کورکردن، مواجه میگردند و بدتر از همه اینکه دختران بالای 9 سال و پسران بالای 15 سال همچون بزرگسالان مجازات شده و مجازات اعدام و حبس ابد نسبت به آنان اعمال میگردد.
ریاست محترم کانون وکلای بین الملل
در دادگستریهای استانهای مختلف ایران جنایات بسیاری رخ میدهد که به یقین جنایت علیه بشریت است. جنایاتی است که متوقف کردن آنها میتواند توسط وکلای دادگستری دیگر کشورهای جهان با همت کانون وکلای دادگستری بینالملل صورت گیرد. به عنوان نمونه تنها در زمینه مواد مخدر در سال گذشته سیصد و بیست هزار شهروند ایرانی دستگیر شدند. باید دید دادرسی این عده از شهروندان به چه صورت است. متاسفانه از بین آنان حدود سه هزار و هفتصد نفر به صورت پنهان و در خفا اعدام شدهاند. اعدام شهروندان ایرانی در رابطه با موضوع مواد مخدر در حالی صورت میگیرد که متهمین اینگونه پروندهها به وکیل دادرسی مستقل و به تبع آن به دادرسی عادلانه دسترسی ندارند. اما در این بین، وکلای با وجدان و عدالت خواهی نیز بودهاند که در مقابل اعمال برخلاف قانون حاکمان ایستاده و از حق و عدالت دفاع می کنند و خواهان به رسمیت شناختن حقوق متهمین هستند. وکلایی که به خوبی میدانند که حاکمان جمهوری اسلامی به نام اسلام و به بهانه حفظ امنیت کشور در حال ارتکاب جنایت علیه بشریت هستند. اعدام توسط جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک ابزار سیاسی جهت حفظ قدرت به راحتی و به انحا مختلف، امکانپذیر بوده و قدرت حاکم تمام توان خود را به کار میبندد تا به جای سالمسازی جامعه و بهبود مجرم و بازگرداندن وی به جامعه و حمایت شهروندان ایرانی، افراد را بدون داشتن حق دادرسی عادلانه، با به دار آویختن، از سر راه خود بردارند. برای نمونه میتوانید به اسناد و مدارک اعدامهای دهه شصت در جمهوری اسلامی مراجعه کنید که تنها در یک ماه سه تا چهار هزار نفر در ایران و در دادگاه انقلاب تحت عنوان جرایم امنیتی بدون محاکمه اعدام شدند. احکام برخی از آنها در گوشهای از کاغذ سیگار نوشته و به اجرا در آمده است. اما برای آنکه جرایم ارتکابی توسط حاکمان جمهوری اسلامی ایران در محاکم کیفری بینالملل و شورای امنیت سازمان ملل و اذهان عمومی جوامع، قابل اثبات نباشد، دستگاههای امنیتی و قضایی بدون مجوز قانونی، وکلای دادگستری را یکی یکی با صدور احکام سنگین قضایی و تحت فشار قراردادن به کنار میگذارند، تا بتوانند هر جنایتی که میخواهند را به راحتی انجام دهند.
ریاست محترم کانون وکلای دادگستری بین الملل
برای حاکمان دیکتاتور و قدرتطلب کشورهای جهان، در محاکم دادگستری، وکلای دادگستری و در اذهان عمومی، اصحاب رسانهها اعم از خبرنگاران و روزنامهنگاران و نیز فعالین حقوق مدنی و سیاسی خطرناکترین اقشار جامعه به شمار میروند. به همین دلیل رهبر جمهوری اسلامی ایران، ریاست قوه قضاییه را از بین افرادی انتخاب میکند که سنگدلترین فرد و فرمانبردارترین آنها باشد و رییسی که سکان دستگاه قضایی را به عهده میگیرد در کارنامه وی قبل از قبول تصدی این مقام حتا یک روز قضاوت را نمیبینیم. و از طرفی هیچگونه سواد آکادامیک نداشته بلکه مانند دیگر ملاها تنها به تحصیل علوم فقهی پرداخته و وی نیز کسانی را برای قضاوت بر میگزیند که بسیاری از آنها نیز بویی از انسانیت نبرده و با قلم خود دستوراتی صادر میکنند که در شان و جایگاه انسان نیست. در جمهوری اسلامی، به دلیل حاکمیت نظام دیکتاری، نبود فضای باز سیاسی و آزادی بیان و اندیشه، عده بسیاری از خبرنگاران، روزنامهنگاران، وبلاگنویسها، فعالین حقوق مدنی و سیاسی و اقلیتهای مذهبی و دگراندیشان عقدیتی و در نهایت وکلای آنها یا در زندان به سر برده و یا در خارج از زندان تحت فشار روحی و روانی نیروهای امنیتی قرار میگیرند. بازداشت وکلای دادگستری که یکی از شناختهترین و مورد وثوقترین افراد جامعه در تمام کشورهای دنیا به حساب میآیند توسط دستگاههای امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی، به طرز وحشیانهای صورت میگیرد.
وجود کانون وکلای دادگستری مستقل، خار چشمی برای بسیاری از حاکمان جمهوری اسلامی ایران شده و به همین دلیل دولت، نهادی به موازات کانون وکلا، تاسیس نمود که بتواند به راحتی هر چه تمامتر، بر جنایات خود بیافزاید
وجود کانون وکلای دادگستری مستقل، خار چشمی برای بسیاری از حاکمان جمهوری اسلامی ایران شده و به همین دلیل دولت، نهادی به موازات کانون وکلا، تاسیس نمود که بتواند به راحتی هر چه تمامتر، بر جنایات خود بیافزاید. با این توضیح که در حال حاضر، برخلاف مقررات و موازین بینالملل دو نهاد در ایران، مجوز وکالت در دادگستری را صادر میکنند. یکی کانون وکلای دادگستری با دیرینه طولانی است که مستقل از دولت بوده و وکلای این کانون، پروانه وکالت خود را از مرجعی غیردولتی دریافت نموده و دارای دادسرا و دادگاه مجزایی هستند و دیگری مرکز مشاوران و وکلای قوه قضاییه است که پروانه وکالتشان را از قوه قضاییه اخذ مینمایند. وکلای این مرکز هیچگونه استقلالی از خود ندارند و اگر وکلای شجاعی در این نهاد موازی برای دفاع از حقوق ملت در برابر قدرتمداران اقدامی نماید ممکن است تنها با یک گزارش از سوی مراکز امنیتی و یا مسوولین قضابی پروانه وکالت آنها باطل میگردد که نمونه بارز آن مصطفی دانشجو و امید بهروزی که به علت وکالت از دراویش گنابادی پروانه وکالت آنها باطل شد. در سالهای اخیر فشار بر وکلای دادگستری کانونهای وکلا افزوده گشته و دستگاه قضایی وکلای مستقل ومدافع حقوق بشر را، تنها در راستای حرفه خود محاکمه و به حبسهای طویلالمدت محکوم نمودهاند.
ریاست محترم کانون وکلای دادگستری بین الملل
با توجه به آنچه مرقوم گردید در خواست میگردد:
1. هر چه سریعتر گروهی از وکلای دادگستری مبرز و با تجربه عضو کانون وکلای دادگستری بینالملل، کمیتهای تحت عنوان «کمیته بررسی وضعیت وکلای دادگستری ایران» تشکیل، تا این کمیته بتواند راهکارهای قانونی را برای آزادی همکاران خود در ایران بهکار برده و دولت جمهوری اسلامی ایران را وادار به آزادی وکلای دادگستری و رفع موانع آنها برای دفاع از موکلین خود کند.
2. گروهی از وکلای متخصص در زمینه جرایم علیه بشریت تشکیل تا این کمیته با توجه به دلایل و مدارک موجود و نیز امکانات و اختیاراتی که در راستای جمعآوری دلایل دارند، راهکارهایی را جهت توقف اقدامات فراقانونی و غیرانسانی حاکمان جمهوری اسلامی به کار بسته و مقدمات تشکیل پروندهای کیفری برای حاکمان جمهوری اسلامی ایران در دادگاه بینالملل کیفری فراهم نمایند.
3. در روز هفدهم ژوئن، شورای حقوق بشر سازمان ملل، آقای احمد شهید را به عنوان گزارشگر ویژه، جهت بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران انتخاب نمود. لذا پیشنهاد میگردد گروهی از وکلای دادگستری در این رابطه کمیتهای را تشکیل تا این کمیته بتواند در معیت گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر، اسناد و دلایل نقض حقوق بشر در ایران را جمع آوری نمایند. مطمئنن وکلای دادگستری به دلیل آشنایی با موازین و مقررات قانونی، بازوی بسیار مناسبی برای گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر خواهد بود.
در پایان لازم میدانم به اطلاع آن مقام محترم برسانم که عده بسیاری از وکلای دادگستری، فعالین حقوق مدنی و سیاسی ایرانی و نهادها و انجمنهای حقوق بشری مستقل در خصوص موارد و پیشنهادات یادشده حاضر به همکاری با کانون وکلای دادگستری بینالملل و نیز گزارشگر حقوق بشر خواهند بود.
با تقدیم احترام
رونوشت:
آقای احمد شهید – گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل
رادیو کوچه
مهمترین عنوانهای مطبوعات امروز ایران:
رسالت
1) جواد منصوری قائم مقام مرکز اسناد انقلاب اسلامی: نفوذیها بزرگترین ضربه را به انقلاب زدهاند
http://www.resalat-news.com/Fa/
جواد منصوری قائم مقام مرکز اسناد انقلاب اسلامی در گفتوگو با فارس اظهارداشت: «جریانهای انحرافی با طرد نیروهای متخصص و متعهد بزرگترین ضربه را به انقلاب زدند.»
وی افزود: «جریان نفاق طی سالهای انقلاب با نفوذ در دولتهای موسوی، هاشمی، خاتمی و احمدینژاد، بسیاری از افراد متخصص و متعهد را از ادارات بیرون کردند و بسیاری از افراد نالایق و ناصالح را به پستهای حساس کشور گماشتند.»
2) معاون حقوقی رییس جمهوری: دولت موافق ادغام وزارت ارتباطات نیست
http://www.resalat-news.com/Fa/?code=65866
معاون حقوقی رییس جمهوری با اشاره به ادغام وزارت ارتباطات گفت: «زمانی که درباره ادغام این وزارتخانه در دولت بحث شد به دلیل تفاوت ماموریت و نوع تخصصهای مرتبط در وزارت امور زیربنایی قرار نگرفت.»
خراسان
1) وزیر دفاع: آمریکا با طرح پایگاههای دایمی، خود را با یک دردسر بلندمدت مواجه نکند
http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1390&month=3&day=31&id=790079
وزیر دفاع کشورمان گفت: «آمریکاییها اگر عاقل باشند نباید با تلاش برای استقرار پایگاههای دایمی در افغانستان خود را با یک دردسر بلندمدت مواجه کنند.» سردار وحیدی، که به افغانستان سفر کرده بود، پیش از ترک این کشور به ایرنا گفت: «تلاش آمریکا برای پایگاه سازی در افغانستان، تلاش برای ایجاد حلقهای از حلقههای نظام سلطه در منطقه است که هیچکدام از کشورها و ملتهای منطقه موافق آن نیستند.»
2) واکنش تند رییس جمهوری به ابراز تردید مجلس نسبت به آمار اشتغال زایی و نرخ بیکاری
http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1390&month=3&day=31&id=790093
احمدینژاد: «وزرا بدون توجه به برخی بیانصافیها و حرفهای بیربط ایجاد 2.5 میلیون شغل در سال ۹۰ را پیگیری کنند.»
یک روز پس از ابراز تردید مجلس نسبت به آمار اشتغال زایی و نرخ بیکاری، محمود احمدینژاد، رییس جمهوری گفت: «همواره کسانی که دستشان از تصرف در بیتالمال قطع میشود، فریاد بر میآورند اما نمیگویند که فریادشان ناشی از کوتاه شدن دستشان از بیتالمال است و درعوض علیه دولت اخبار نادرست منتشر میکنند و به عنوان مثال مدعی میشوند آمار و گزارشهای دولت درباره ایجاد یک میلیون و ۶۰۰ هزار شغل درست نیست ولی بالاخره آن یک میلیون و ۶۰۰ هزار نفری که صاحب شغل شدند میدانند که در کشور چقدر اشتغال ایجاد شده است.»
جام جم
1) استعفای رییس دفتر ویژه بازرسی رییس جمهوری
http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100846717903
خبرگزاری مهر نوشت: رییس دفتر بازرسی ویژه دفتر رییس جمهوری از سمت خود استعفا کرد و این استعفا با موافقت احمدینژاد مواجه شده است. بنا بر این خبر، علت استعفای حجتالاسلام سید محمدعلی شهیدی، حضور وی در انتخابات آینده مجلس شورای اسلامی اعلام شده است.
2) محکوم شدن دیکتاتور تونس و همسرش
http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100846761121
زینالعابدین بن علی دیکتاتور مخلوع تونس و همسرش در نخستین جلسه دادگاه بدوی این کشور و بررسی یکی از 93 اتهام وی به 35 سال زندان محکوم شد.
کیهان
1) ابلاغ افزایش 10 درصدی حقوق کارمندان دولت
http://www.kayhannews.ir/900331/4.htm#other401
معاون توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رییس جمهوری گفت: «هیت دولت افزایش قطعی 10 درصدی حقوق کارمندان دولت در سال 90 را تصویب و برای اجرا ابلاغ کرد.»
2) وزارت اطلاعات کتبن با انتصاب ملکزاده مخالفت کرد
http://www.kayhannews.ir/900331/2.htm#other205
وزارت اطلاعات در نامهای به علیاکبر صالحی وزیر امور خارجه با انتصاب محمد شریف ملکزاده به عنوان معاون اداری مالی این وزارتخانه مخالفت کرد.
پس از انتصاب محمد شریف ملکزاده به عنوان معاون اداری مالی وزارت امور خارجه وکلای ملت با این انتصاب مخالفت کرده و کمیسیون امنیت ملی با تشکیل جلسهای با حضور علیاکبر صالحی وزیر امور خارجه این موضوع را بررسی و وزیر خارجه قول داد که موضوع سو سوابق ملکزاده را از وزارت اطلاعات استعلام و در صورت مخالفت وزارت اطلاعات با این انتصاب، ملکزاده را از این سمت عزل کند.
آفرینش
1) بشار اسد: قانون اساسی بازنگری میشود
http://www.afarinesh-daily.com/afarinesh/News.aspx?NID=84281
بشار اسد رییس جمهوری سوریه در سخنانی که در ارتباط با تحولات اخیر سوریه بیان کرد گفت: «قانون اساسی کشور به منظور اصلاح برخی مواد آن، مورد بازنگری قرار میگیرد.» وی که در جمع استادان و دانشجویان سوری در دانشگاه دمشق سخن میگفت و سخنانش به طور مستقیم از شبکههای العربیه، الجزیره و بیبیسی عربی پخش میشد اظهار داشت: «اصلاح قانون اساسی نیازمند مجلس جدید است.» وی گفت: «ما به اجرای اصلاحات در کشور متقاعد شدهایم و آنچه انجام میدهیم در واقع بنای آینده است.»
2) از عملکرد دولت در لیبی راضی نیستیم
http://www.afarinesh-daily.com/afarinesh/News.aspx?NID=84287
سناتور جان مک کین گفت که جمهوریخواهان از عملکرد آمریکا در لیبی ناراضی هستند. سناتور جان مک کین جمهوریخواه در مصاحبه با شبکه ای.بی.سی گفت: «جزب جمهوریخواه هر لحظه در حال منزوی شدن است و این مسئلهای نیست که خواست ما باشد.» وی همچنین هشدار داد: «درگیریهای سراسری در جهان احتمالن تبعات بلند مدت در پی خواهد داشت.» وی با ادامه انتقادات خود از عملکرد آمریکا در لیبی و افغانستان خاطرنشان کرد: «گمان نمیکنم که چنانچه نامزدی از حزب جمهوریخواه در انتخابات ریاست جمهوری 2012 آمریکا پیروز شود، راه باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا را در عراق، افغانستان و لیبی ادامه دهد.»
رادیو کوچه
1303 خورشیدی- «عزتاله انتظامی» بازیگر پرسابقهی تاتر و سینمای ایران زاده شد.
«داریوش مهرجویی» کارگردان فیلم «گاو» (۱۳۴۸) استعداد انتظامی را کشف کرد. بازیهای او در دیگر آثار مهرجویی همچون «آقای هالو»، «دایره مینا»، «پستچی»، «اجاره نشینها»، «هامون» و «بانو باعث» بروز تواناییهای بسیار او شد. انتظامی علاوه بر نقشآفرینی در آثار مهرجویی، در فیلمهای کارگردانان دیگری چون «علی حاتمی» و «محسن مخملباف» نیز بازی کرده است.
او در فیلم مستند «عشق پرداز» (به کارگردانی محمد هادی (حمید) کاویانی) در کنار «محمود فرشچیان» حضور داشته است.
«مسعود کیمیایی» از حضور انتظامی در فیلم «حکم» به عنوان افتخاری بزرگ یاد کرد. او همچنین پدر «مجید انتظامی» آهنگساز و نوازنده معروف است.
217 قبل از میلاد- «هانیبال» سردار کارتاژ ارتش رم را در ساحل دریاچه «تراسیمن» (Trasimene)، در ایتالیای مرکزی امروزی شکست داد. در تاریخ نظامی جهان، حمله هانیبال به قلب قلمرو رم جزو شاهکارهای نظامی محسوب می شود.
رم و کارتاژ دو شهر بزرگ دو سوی مدیترانه باستان بیش از یک قرن با یکدیگر میجنگیدند. جنگهای رم و کارتاژ از سال 264 قبل میلاد آغاز و سرانجام در سال 146 قبل از میلاد با اضمحلال کارتاژ خاتمه یافت. سلسله جنگهای رم و کارتاژ به جنگهای «پونیک» موسوم شده است. شهر کارتاژ توسط فنیقیها در نزدیکی شهر تونس امروزی بنیان نهاده شده بود. شهر رم نیز با گسترش قلمرو خود به یک قدرت جهانی رسیده بود. کارتاژ یک قدرت دریایی آن زمان بود و رم بیشتر در جنگهای زمینی قدرتمند بود.
هانیبال چهره شاخص جنگ دوم پونیک و فرمانده نظامی کارتاژ بود. که حرکت بزرگ ارتشش از اسپانیا به رم، پس از رد شدن از کوههای آلپ، بعد از گذشت بیش از دو هزار سال هنوز از بزرگترین دستآوردهای نظامی تاریخ شمرده میشود.
1898 میلادی- جزیره «گوام» (Guam) در خاور دور که 321 سال در دست اسپانیا بود به تصرف آمریکا درآمد. درجریان جنگ آمریکا و اسپانیا بر سر کوبا، چند واحد تفنگدار آمریکایی با سه کشتی حمل و نقل نظامی که نام یکی از آنها «شهر پکن» بود به سوی جزیره گوام به حرکت درآمدند. رزمناو سنگین چارلستون آن کشتیها را بدرقه میکرد. این کشتیها که در کالیفرنیا مستقر بودند دهم ماه می آن سال دستور حرکت به سوی گوام را دریافت کرده بودند. چارلستون پس از رسیدن به گوام تنها پادگان اسپانیایی این جزیره را گلولهباران کرد. «خوان مارینا» فرمانده پادگان چون انتظار دریافت کمک از اسپانیا را نداشت تسلیم شد و نظامیان اسپانیایی را به اسارت درآوردند.
در جریان جنگ آمریکا و اسپانیا، پورتوریکو، گوام و فیلیپین به تصرف آمریکا درآمدند.
1945 میلادی- نبرد «اوکیناوا» (Okinawa) پایان یافت و این جزیره جنوبی ژاپن به تصرف آمریکا درآمد. ورود به اوکیناوا یکم آپریل با پیاده شدن 170 هزار تن از افراد ارتش دهم آمریکا به فرماندهی ژنرال «بوچنر» آغاز شده بود. از این جزیره نزدیک به صدهزار نظامی ژاپنی به فرماندهی سرلشکر «میتسورو» دفاع میکردند.
در طول نبرد که 82 روز طول کشید خلبانان ژاپنی 36 ناو آمریکایی را غرق کردند. در جریان نبرد زمینی حدود 95 هزار ژاپنی کشته شدند.
نبرد ساعتی پس از خودکشی سرلشکر ژاپنی میتسورو به پایان رسید در پی خودکشی سرلشکر میتسورو، دهها افسر و درجهدار ژاپنی نیز با غرق کردن خود در دریا و یا فروافکندن از کوه خودکشی کردند.
دولت آمریکا که دو ماه پس از نبرد اوکیناوا و بهکاربردن دو بمب اتمی ژاپن را اشغال نظامی کرد، بهرغم امضای یک قرارداد دفاع مشترک با دولت توکیو در دهه 1950، جزیره اوکیناوا را تا سال 1972 در کنترل داشت و در این سال با این شرط که پایگاه نظامی (تفنگداران دریایی) خود را در این جزیره حفظ کند اداره آن را به دولت ژاپن واگذار کرد.
1982 میلادی- جشن موسیقی در جهان برپا میشود. ایده اولیه این جشن توسط «کوئل کوهن» موسیقیدان آمریکایی در سال 1976 شکل گرفت و سپس رادیو ملی فرانسه آن را به کار گرفت. در نهایت هم توسط «ژاک لانگ» وزیر فرهنگ وقت فرانسه در سال ۱۹۸۲ پایهگذاری شد که هر ساله در چنین روزی برگزار میشود.
1388 خورشیدی- «نوراله تالقانی» (Noorullah Taloqani) از تاریخنگاران، نویسندگان، روزنامهنگاران و یکی از برجستهترین چهرههای سیاسی معاصر افغانستان درگذشت. وی همچنین رییس کمیته طبع و نشر بیهقی بود. او در تالقان ولایت تخار در شمال افغانستان زاده شد. با بسیاری از کتابهای علمی، تاریخی، سیاسی، اجتماعی و ادبی خدمات بزرگی برای مردم افغانستان بهخصوص اهل فرهنگ را انجام داده است.
از مهمترین کتابهای او «کتاب افغانستان ماقبل آریاییها» و «فرهنگ اصطلاحات نوین» است. در سال 2010 کتاب «تخاریها» نیز در کابل نشر شد.
———————————————–
برخی از رویدادهای دیگر
1360 خورشیدی- «مصطفی چمران» سیاستمدار و از برجستهترین چهرههای پس از انقلاب اسلامی ایران درگذشت. وی در جریان جنگ ایران و عراق در منطقه «دهلاویه» خوزستان کشته شد.
1905 میلادی- «ژانپل سارتر» نویسنده معروف فرانسوی در شهر «پاریس» بهدنیا آمد.
منبعها:
ویکیپدیا (انگلیسی و فارسی)
نیویورک تایمز
بیبیسی انگلیسی
Iranian history
خبر / رادیو کوچه
روز سهشنبه، در پی اصرار نمایندگان مجلس شورای اسلامی طرح استیضاح علیاکبر صالحی وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی به دلیل انتصاب محمدشریف ملکزاده به سمت معاونت اداری مالی این وزارتخانه با 33 امضا اعلام وصول شده است.
به گزارش مهر، در جلسه امروز سهشنبه مجلس طرح استیضاح علیاکبر صالحی وزیر امور خارجه با 33 امضا اعلام وصول شد.
در پی تذکر نادر قاضیپور نماینده مردم ارومیه مبنی بر لزوم اعلام وصول استیضاح وزیر امور خارجه علی لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی گفت: «ما امیدوار بودیم این مشکل حل شود به همین دلیل استیضاح اعلام وصول نشد. با توجه به این موضوع حل نشده از آقای امیدوار رضایی درخواست دارم طرح استیضاح را اعلام وصول کند.»
متن طرح استیضاح که به امضای ۳۳ نماینده رسیده، به این شرح است:
برادر ارجمند جناب آقای دکتر لاریجانی
ریاست محترم مجلس شورای اسلامی
به استناد ماده ۲۲۰قانون آییننامه داخلی ما امضاکنندگان، متقاضی استیضاح وزیر امور خارجه، جناب آقای دکتر صالحی هستیم.
دلیل استیضاح: نصب محمدشریف ملکزاده کارمند انتقالی از سازمان میراث فرهنگی و گردشگری به عنوان معاون اداری و مالی وزارتخانه بدون توجه به سوابق مسئلهدار وی که مصالح خارجی نظام را به خطر میاندازد.
گرچه انتخاب معاون از اختیارات وزیر است، ولی هیچ وزیری حق ندارد فردی را به معاونت نصب کند که اکثریت همکارانش در مدیریت قبلیاش بازداشت شده و خود وی نیز با اتهامات متعدد مالی و غیرمالی در شرف بازداشت است. این امر را دادستان محترم تهران به وزیر امور خارجه هشدار داده است، ولی وی اعتنایی نکرده است. با توجه به نقشی که وزارت امور خارجه در تامین منافع ملی دارد و تمایل و تلاشی که سازمانهای جاسوسی برای نفوذ در این وزارتخانه دارند و نیز جایگاه مهم معاون اداری و مالی در چیدمان نیروی انسانی در سفارتخانهها دارد، اهمیت موضوع دو چندان میگردد.
محمدشریف ملکزاده دبیر شورای عالی ایرانیان و معاون سابق گردشگری سازمان میراث فرهنگی و گردشگری است که انتصاب وی به سمت معاون اداری و مالی وزارت امورخارجه انتقادات فراوانی را از طرف نمایندگان مجلس درپی داشت.
لازم به اشاره است علاالدین بروجردی، رییس کمیسیون سیاست خارجی و امنیت ملی و محمد دهقان، عضو هیت رییسه مجلس در گفتوگویی با اشاره به نزدیکی آقای ملکزاده به آنچه آنها «جریان انحرافی» میخوانند، درباره انتصاب او به معاونت وزارت خارجه هشدار داده بودند.
بیشتر بخوانید:
«وزیر خارجه معاونش را برکنار نکند استیضاح میشود»
خبر / رادیو کوچه
وزارت خزانهداری آمریکا روز دوشنبه اعلام کرد که ۱۰ شرکت کشتیرانی و سه شخصیت حقیقی را به دلیل ارتباط با برنامه هستهای و موشکی جمهوری اسلامی به فهرست تحریمهایش افزوده است.
به گزارش رویترز، وزارت خزانهداری آمریکا میگوید که این شرکتها و افراد به تلاشهای ایران جهت پنهان کردن فعالیتهای مرتبط با برنامههای هستهای و موشکی جمهوری اسلامی همکاری میکنند.
به گفته وزارت خزانهداری آمریکا این افراد و شرکتها با خطوط کشتیرانی دولتی ایران ارتباط دارند.
این وزارتخانه همچنین اعلام کرد که «تلاشهای مستمر شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران (IRISL) برای گمراه کردن جهان از ماهیت واقعی فعالیتهایش» نشان میدهد که این شرکت تلاش میکند در عین کمک به برنامه هستهای ایران، اقداماتش را مشروع نشان دهد.
خطوط کشتیرانی پاسیفیک، آتلانتیک اینترمودال، کریستال شیپینگ، پرل شیپینگ، آزورس شیپینگ، سینوز مریتایم، سانتکس لاینز، فیر وی شیپینگ شرکتهایی هستند که توسط وزارت خزانهداری آمریکا مشمول تحریم شدند
مدیران ارشد شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی نیز سه نفری هستند که به عنوان اشخاص حقیقی مشمول تحریم قرار گرفتند.
بیشتر بخوانید:
«کاهش سرعت پیشرفت برنامه اتمی ایران به دلیل تحریمها»
به دلیل انتصاب ملکزاده به سمت معاونت اداری مالی،
«طرح استیضاح وزیر خارجه جمهوری اسلامی»
خبر / رادیو کوچه
روز سهشنبه، در پی اصرار نمایندگان مجلس شورای اسلامی طرح استیضاح علیاکبر صالحی وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی به دلیل انتصاب محمدشریف ملکزاده به سمت معاونت اداری مالی این وزارتخانه با 33 امضا اعلام وصول شده است.
به گزارش مهر، در جلسه امروز سهشنبه مجلس طرح استیضاح علی اکبر صالحی وزیر امور خارجه با 33 امضا اعلام وصول شد.
در پی تذکر نادر قاضیپور نماینده مردم ارومیه مبنی بر لزوم اعلام وصول استیضاح وزیر امور خارجه علی لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی گفت: «ما امیدوار بودیم این مشکل حل شود به همین دلیل استیضاح اعلام وصول نشد. با توجه به این موضوع حل نشده از آقای امیدوار رضایی درخواست دارم طرح استیضاح را اعلام وصول کند.»
متن طرح استیضاح که به امضای ۳۳ نماینده رسیده، به این شرح است:
برادر ارجمند جناب آقای دکتر لاریجانی
ریاست محترم مجلس شورای اسلامی
به استناد ماده ۲۲۰قانون آییننامه داخلی ما امضاکنندگان، متقاضی استیضاح وزیر امور خارجه، جناب آقای دکتر صالحی هستیم.
دلیل استیضاح: نصب محمدشریف ملکزاده کارمند انتقالی از سازمان میراث فرهنگی و گردشگری به عنوان معاون اداری و مالی وزارتخانه بدون توجه به سوابق مسئلهدار وی که مصالح خارجی نظام را به خطر میاندازد.
گرچه انتخاب معاون از اختیارات وزیر است، ولی هیچ وزیری حق ندارد فردی را به معاونت نصب کند که اکثریت همکارانش در مدیریت قبلیاش بازداشت شده و خود وی نیز با اتهامات متعدد مالی و غیرمالی در شرف بازداشت است. این امر را دادستان محترم تهران به وزیر امور خارجه هشدار داده است، ولی وی اعتنایی نکرده است. با توجه به نقشی که وزارت امور خارجه در تامین منافع ملی دارد و تمایل و تلاشی که سازمانهای جاسوسی برای نفوذ در این وزارتخانه دارند و نیز جایگاه مهم معاون اداری و مالی در چیدمان نیروی انسانی در سفارتخانهها دارد، اهمیت موضوع دو چندان میگردد.
محمدشریف ملکزاده دبیر شورای عالی ایرانیان و معاون سابق گردشگری سازمان میراث فرهنگی و گردشگری است که انتصاب وی به سمت معاون اداری و مالی وزارت امورخارجه انتقادات فراوانی را از طرف نمایندگان مجلس درپی داشت.
لازم به اشاره است علاالدین بروجردی، رییس کمیسیون سیاست خارجی و امنیت ملی و محمد دهقان، عضو هیت رییسه مجلس در گفتوگویی با اشاره به نزدیکی آقای ملکزاده به آنچه آنها «جریان انحرافی» میخوانند، درباره انتصاب او به معاونت وزارت خارجه هشدار داده بودند.
…………………………………………………………
وزارت خزانهداری آمریکا:
«افزایش تحریم شرکتهای کشتیرانی ایرانی»
خبر / رادیو کوچه
وزارت خزانهداری آمریکا روز دوشنبه اعلام کرد که ۱۰ شرکت کشتیرانی و سه شخصیت حقیقی را به دلیل ارتباط با برنامه هستهای و موشکی جمهوری اسلامی به فهرست تحریمهایش افزوده است.
به گزارش رویترز، وزارت خزانهداری آمریکا میگوید که این شرکتها و افراد به تلاشهای ایران جهت پنهان کردن فعالیتهای مرتبط با برنامههای هستهای و موشکی جمهوری اسلامی همکاری میکنند.
به گفته وزارت خزانهداری آمریکا این افراد و شرکتها با خطوط کشتیرانی دولتی ایران ارتباط دارند.
این وزارتخانه همچنین اعلام کرد که «تلاشهای مستمر شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران (IRISL) برای گمراه کردن جهان از ماهیت واقعی فعالیتهایش» نشان میدهد که این شرکت تلاش میکند در عین کمک به برنامه هستهای ایران، اقداماتش را مشروع نشان دهد.
خطوط کشتیرانی پاسیفیک، آتلانتیک اینترمودال، کریستال شیپینگ، پرل شیپینگ، آزورس شیپینگ، سینوز مریتایم، سانتکس لاینز، فیر وی شیپینگ شرکتهایی هستند که توسط وزارت خزانهداری آمریکا مشمول تحریم شدند
مدیران ارشد شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی نیز سه نفری هستند که به عنوان اشخاص حقیقی مشمول تحریم قرار گرفتند.
…………………………………………………………
مخالفان حکومت سوریه اعلام کردند:
«به تظاهرات اعتراضی علیه اسد ادامه میدهیم»
خبر / رادیو کوچه
مخالفان حکومت سوریه در واکنش به سخنان روز دوشنبه بشار اسد، رییس جمهوری این کشور، اعلام کردند که اظهارات او در مورد آغاز گفتمان ملی قابل قبول نیست و افزودهاند که تظاهرات اعتراضی همچنان ادامه خواهد یافت.
به گزارش العربیه، روز گذشته، در پی سخنان آقای اسد، تظاهرات گستردهای در شماری از شهرهای سوریه از جمله برخی مناطق پایتخت برگزار شد و فعالان سیاسی گفتند که با توجه به نحوه برخورد با معترضان، حکومت کنونی قابل اصلاح نیست و آنان خواستار تغییر حکومت هستند.
همزمان، یکی از سخنگویان نزدیک به بشار اسد گفته است که در پی این سخنرانی، که در آن آقای اسد مخالفان خود را میکروب و عناصر وابسته به بیگانگان خواند و وعده سرکوب آنان را داد، هزاران تن در شهرهای این کشور در حمایت از حکومت دست به تظاهرات زدند و به استقبال «بامدادی نوین و مبارک برای سوریه» رفتند.
…………………………………………………………
برای وزارت ورزش و جوانان؛
«مجلس به حمید سجادی رای اعتماد نداد»
خبر / رادیو کوچه
صبح امروز سهشنبه، نمایندگان مجلس شورای اسلامی پس از بررسی صلاحیت گزینه پیشنهادی دولت برای وزیر ورزش و جوانان با 137 رای مخالف به حمید سجادی برای نشستن روی صندلی این وزارتخانه تازه تاسیس رای اعتماد ندادند.
به گزارش مهر، جلسه علنی مجلس شورای اسلامی برای رای اعتماد دادن به حمید سجادی صبح امروز با حضور بسیاری از چهره های ورزشی برگزار شد که پس از بررسیها و رایگیری، مجلسیها به حمید سجادی رای اعتماد ندادند.
در این جلسه که با حضور 247 نماینده برگزار شد 23 رای ممتنع، 137 رای مخالف و 87 رای موافق به وزیر پیشنهادی دولت برای وزارت ورزش و جوانان داده شد تا در نهایت حمید سجادی به عنوان وزیر جدید دولت دهم انتخاب نشود.
لازم به ذکر است محمود احمدینژاد، رییس جمهوری اسلامی در نامهای به هیت رییسه مجلس، حمید سجادی، فهرمان سابق رشته دو و میدانی را به عنوان وزیر وزارتخانه جدید ورزش و امور جوانان به مجلس معرفی کرده است.
…………………………………………………………
دادگاه بدوی در تونس اعلام کرد،
«35 سال حبس محکومیت رییس جمهوری سابق تونس»
خبر / رادیو کوچه
روز دوشنبه، زینالعابدین بنعلی رییس جمهوری پیشین تونس و همسرش در نخستین جلسه دادگاه بدوی این کشور و بررسی یکی از 93 اتهام وی به 35 سال زندان محکوم شده است.
به گزارش الجزیره، دادگاه بدوی تونس شامگاه گذشته در نخستین جلسه رسیدگی به اتهامات زینالعابدین بنعلی و لیلی الطرابلسی، همسر وی، آنها را به 35 سال زندان محکوم کرد.
این حکم به طور غیابی صادر شده و به دلیل اختلاس و سواستفاده مالی از اموال عمومی در جریان 23 سال حکومت بنعلی در تونس صادر شده است.
دادگاه فوق علاوه براین بن علی را به پرداخت 25 میلیون یورو و همسرش را به پرداخت 20 میلیون یورو جریمه نقدی محکوم کرد. در جریان نشست دیروز، دادگاه درخواست نماینده دادستان کل تونس مبنی بر محکوم کردن بنعلی و همسرش به اشد مجازات و در نظر گرفتن جریمه یک میلیارد دلار آمریکا برای آنها را رد کرد.
عبدالستار المسعودی وکیل تونسی بن علی نیز از دادگاه خواسته بود جلسه را به زمان دیگری موکول کند تا فرصت لازم برای دفاع از دیکتاتور را داشته باشد که این درخواست از سوی دادگاه رد شد.
از سوی دیگر دادگاه مذکور بررسی دو اتهام دیگر بن علی یعنی حمل غیرقانونی سلاح و قاچاق مواد مخدر و کشف آثار باستانی در کاخ ریاست جمهوری را به 30 ژوئن موکول کرد. این امر به درخواست 3 تن از وکلای بنعلی صورت گرفت.
…………………………………………………………
با رای دادگاه انقلاب،
«صدور حکم حبس برای یک فرهنگی در کردستان»
خبر / رادیو کوچه
در روزهای اخیر دادگاه انقلاب اسلامی شهرسقز، محمد منیری معلم اهل این شهر را با صدور حکمی به حبس محکوم کرده است.
به گزارش موکریان، وکیل این شهروند ضمن تایید این خبر اظهار داشت: «شعبه اول دادگاه انقلاب سقز محمد منیری را به اتهام همکاری با احزاب مخالف و فعالیت تبلیغی علیه نظام به 5 سال زندان محکوم نمود که این حکم در دادگاه تجدیدنظر استان کردستان به شش ماه کاهش یافت گفتنی است نامبرده روز گذشته جهت گذراندن دوران محکومیت، خود را به زندان مرکزی سقز معرفی کرد.»
یادآور میشود منیری سال گذشته توسط نیروهای امنیتی بازداشت و پس از مدتی با قرار وثیقه از زندان آزاد شده بود.
…………………………………………………………
پس از تقاضای اعاده دادرسی،
«محاکمه مجدد بهنام ابراهیمزاده، فعال کارگری»
خبر / رادیو کوچه
بهنام ابراهیمزاده فعال کارگری، که بیش از یک سال است در زندان به سر میبرد، برای بار دوم در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسهای مورد محاکمه قرار گرفته است.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، ابراهیمزاده که پیش از این توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به حکم ۲۰ سال حبس تعزیری محکوم شده بود، پس از تقاضای اعاده دادرسی و پذیرش آن از سوی دیوان عالی کشور، بار دیگر مورد محاکمه قرار گرفت.
به گفته وکیل این فعال کارگری، دادگاه وی در فضای مثبتی برگزار شده و احتمال صدور حکم سبکتر برای او وجود دارد.
بهنام ابراهیمزاده، از فعالان حقوق کودک بوده که با «جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان» نیز همکاری داشته است. وی در خردادماه سال ۸۹ توسط نیروهای اطلاعات سپاه بازداشت شد و چندماه در سلول انفرادی بند ۲- الف زندان اوین به سر برد.
لازم به ذکر است بهنام ابراهیمزاده، تاکنون از حق استفاده از مرخصی محروم بوده است.
…………………………………………………………
همزمان با اعلام طرح استیضاح،
«وزیر خارجه با استعفای ملکزاده موافقت کرد»
خبر / رادیو کوچه
وزیر خارجه جمهوری اسلامی همزمان با اعلام وصول طرح استیضاح خود از سوی 33 نماینده مجلس شورای اسلامی به دلیل انتخاب محمدشریف ملکزاده به عنوان معاون اداری و مالی این وزارتخانه از استعفای آقای ملکزاده از این سمت خبر داده است.
به گزارش فارس، میرتاجالدینی معاون پارلمانی رییس جمهوری اسلامی در نامهای به علی لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی از موافقت استعفای محمدشریف ملکزاده معاون اداری و مالی وزارت خارجه توسط آقای صالحی خبر داد.
لازم به اشاره است روز سهشنبه، در پی اصرار نمایندگان مجلس شورای اسلامی طرح استیضاح علیاکبر صالحی به دلیل انتصاب ملکزاده به سمت معاونت اداری مالی این وزارتخانه با 33 امضا اعلام وصول شده بود.
…………………………………………………………
روز سهشنبه روی داد،
«25 کشته در انفجارهای دو خودرو در عراق»
خبر / رادیو کوچه
یک منبع در وزارت دفاع عراق روز سهشنبه، اعلام کرد بر اثر انفجار دو خودروی بمبگذاری شده در شهر دیوانیه در مرکز عراق 25 تن کشته شدهاند.
به گزارش الجزیره، این منبع که از اعلام نامش خودداری کرده است، اعلام کرد 30 تن دیگر نیز بر اثر این انفجار زخمی شدند.
خودروهای بمبگذاری شده در نزدیکی ساختمان استاندار دیواینه در 130 کیلومتری جنوب بغداد منفجر شدند.
این انفجارها به شکل همزمان و در ساعت 7:45 به وقت محلی به وقوع پیوست.
یک منبع پزشکی در بیمارستان دیوانیه تایید کرده است جسد 20 کشته به بیمارستان منتقل شده است.
اغلب قربانیان انفجار از نیروهای پلیس بودند.
رادیو کوچه
در خبرها آمده بود:
دوازده نفر از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین در اعتراض به درگذشت هدی صابر و جانباختن هاله سحابی دو زندانی سیاسی از روز شنبه ۲۸ خرداد وارد اعتصاب غذای نامحدود شدهاند. آنها در بیانیهای که در این خصوص منتشر کردهاند ضمن گرامیداشت یاد همه کشتهشدگان معترضان ضددولتی در ایران از امروز اعتصاب غذای خود را آغاز کردهاند.
در بخش دیگری از این بیانیه آمده است: «ملت ما قربانیان و شهدای بسیاری را در همه این سالها در راه دفاع از مهین و آزادی نثار کرده است، اما جنبش سبز ملت ایران نقطه عطف بزرگی در این راه بود که دهها شهید از ندا تا هاله و از سهراب تا صابر را تقدیم کرد و در کنار آن دهها معلول زمینگیر شده و صدها زندانی بیگناه با احکام ناعادلانهای مواجه شدهاند که در روند صدور این احکام بسیاری از بندهای قوانین اساسی و ایین دادرسی و حقوق شهروندی، نقض شده است.»
بهمن احمدیامویی، حسن اسدیزیدآبادی، عمادالدین باقی، عماد بهاور، قربان بهزادیاننژاد، محمد داوری، امیرخسرو دلیرثانی، فیضاله عربسرخی، ابوالفضل قدیانی، محمدجواد مظفر، محمدرضا مقیسه و عبداله مومنی امضاکنندگان این بیانیه بودند.
اینک از گوشه گوشه جهان صدای همراهان آن ها به گوش می رسد. آن چه در پی می آید صدای همراهی گروهی از فعالان سیاسی و مدنی ایرانی است به دوازده آزاده در اعتصاب:
Click here to view the embedded video.
Click here to view the embedded video.
Click here to view the embedded video.
Click here to view the embedded video.
Click here to view the embedded video.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر