-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ خرداد ۳۱, سه‌شنبه

Latest News from 30Mail for 06/21/2011

این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

گزاره‌های یک گزارش تاریخی:
1390/3/31

فاطمه گوارایی در یادداشتی ماجرای روایت هاله سحابی را روایت کرده است. وی درخصوص اینکه چرا پس از 17 روز این مطلب را تهیه کرده گفته است: «شاید بپرسید چرا این قدر دیر و چرا بعد از 17 روز بعد از شهادت هاله این گزارش ارائه می‌شود؛ و شاید بگویید که دیگر زمان این روایت گذشته، دیر شده و به کار نمی آید . اما برای گزارش به تاریخ هیچ گاه دیر نیست!»

خانم گوارایی با بیان اینکه 15 روز تلخ بر جریان ملی ـ مذهبی رفته است در مورد این یادداشت افزوده است که بخش اعظم این گزارش زمانی نگاشته شده که هدی صابر هنوز در قید حیات بوده و به «شهادت» نرسیده بود.

در ذیل گزاره‌های مهم این یادداشت را می‌خوانید:

از همان زمان که سحابی بزرگ به کما رفت ، موتور جستجوگر دستگاه های امنیتی به کار افتاد. هنوز مهندس ما بر روی تخت نفس می کشید که آنان از خانواده و دوستانش می پرسیدند که بعد از وقوع آن رویداد چه می خواهید بکنید؟

آنها تمام حالت های رویداده را پیش بینی می کردند تا برای هر حالتی طراحی و برنامه ریزی لازم را داشته باشند.

در 15 روز آخر بستری بودن مهندس سحابی در بیمارستان مدرس، کار به ممنوعیت ملاقات نیز رسیده بود و تحت عنوان ممنوعیت پزشکی از ملاقات دوستان و یاران و حتی در برخی موارد خانواده مهندس سحابی با ایشان جلوگیری می کردند.

پس از فوت مرحوم سحابی ماموران امنیتی تمهیدات لازم را عملی کردند تا پیکر ایشان سریعا به لواسان انتقال یابد؛  مبادا کسی فرصت آن را بیابد و به بیمارستان آمده و جمعی کوچک حول پیکر ایشان در هنگام مشایعت نهایی شان شکل بگیرد.

فشارهای امنیتی در مرحله اول بر روی این مسئله متمرکز بود که همان روز فوت، ایشان به خاک سپرده شوند  که مورد موافقت خانواده قرار نگرفت.

هاله که در آن موقع به دلیل وضعیت پدر از زندان دو ساله به مرخصی آمده بود تا لحظات آخر را  بر بالین وی باشد، گرانبهاترین گوهر خانواده بود که می شد خانواده را با تهدید این گروگان عزیز به هرکاری وادار کرد.

اواخر شب در حالی که به همه دوستان و خانواده و یاران  اطلاع رسانی شده بود که مراسم تشییع  فردا ساعت 8 صبح از منزل ایشان آغاز می شود به خانواده فشار آوردند که باید مراسم تشییع را از ساعت 7 صبح آغاز کنید.

هاله از دوستان میخواهد که برای نیروهای اطلاعاتی و امنیتی بیرون منزل صبحانه ببرند. نیروهای اطلاعاتی و امنیتی را می شد بدون خجالت در همه جا دید . دوربین ها از چپ و راست ، گوشه و کنار، از افراد فیلم و عکس تهیه می کردند.

عده‌ای به یکباره زیر تابوت خزیدند. از لحن فریادهایشان مشخص بود که در ظاهر مشایعت کننده ی  پیکرند ولی با برنامه ای برای ربودن پیکر مهندس به زیر تابوت آمده اند.

هاله برای لحظاتی ایستاد کیفش را بر روی کاپوت یکی از ماشین های پارک شده در کوچه قرار داد.  شال سبزی را از کیفش خارج ساخته و  آن را بر گردن انداخت و یک شاخه گل گلایل در یک دست و عکس کوچکی از پدرش در دست دیگر در وسط ما قرار گرفت . دستها را در هم زنجیر کرده و لااله الا الله گویان به راه افتادیم.

لباس شخصی ها به عکسهای آقای مهندس حساسیت بسیار نشان میدادند و هر کس که عکسی از ایشان در دست  داشت با خشونت از دست وی خارج کرده و آن را پاره می کردند، و در مواردی فرد مورد نظر را مورد ضرب و شتم قرار میدادند.

به یکباره فردی که لباس نیروی انتظامی به تن داشت از پشت سر  به هاله نزدیک شد،عکس مهندس را از دست او ربود و پاره پاره کرد . هاله معترض از وضعیت ایجاد شده برای تشییع پدر و معترض به ربودن وپاره کردن عکس به آن فرد  نزدیک شد و ناله سر داد که چرا این کار را می کنید ؟ چرا ؟ مهاجم برگشت و خواست هاله را هدف ضربات خود قرار دهد که فریاد زدیم: او داغدار پدر است! او دختر کسی است که برای تشییع او اینجا جمع شده ایم . فرد مکث کرد و... . به ناگهان هاله به صورت بر روی زمین افتاد . چند نفر بعدا عنوان کردند که شاهد ضربه بر بدن هاله از سوی لباس شخصی ها بوده اند.

نیروهای امنیتی و  انتظامی و لباس شخصی های اراذل و اوباش در پی دور کردن ما از وسط راه بودند تا هر چه سریعتر پیکر مهندس را از صحنه خارج نمایند . به حلقه دور و برِ هاله ناسزا میگفتند و فریاد جمعش کنید و به کنار ببریدش میگفتند.

دکتر شامخی همسر هاله در کنار راننده قرار گرفت و راننده که نزدیک بود زیرمشت و لگد نیروها قرار گیرد به راه افتاد . زیرا آنان مرتبا بر روی کاپوت و شیشه های ماشین می کوبیدند تا هرچه سریع تر از میان کوچه کنار برود.  تا جایی که هنوز بدن هاله در ماشین قرار نگرفته بود که  راننده را وادار به حرکت کردند آنها پاهای هاله را در حالی که خارج از ماشین به صورت آویزان بود بلند کرده و به داخل ماشین پرتاب کردند.

لباس شخصی ها بعد از ضرب و شتم افراد حامل تابوت،  پیکر را ربوده و در آن دقایق پر تلاطم آنها پیکر مهندس و سپس برانکارد را به آمبولانس پرتاب نموده و وی از دسترس خانواده و دوستانش خارج نمودند.

در آرامگاه زمانی که آنان می‌خواسته ظاهرا نماز میت را بخوانند و سریعا بدن را به خاک بسپارند حامد سحابی به عنوان فرزند وی اعلام میکند که راضی نیست که روحانی حاضر در صحنه  بر پیکر پدرش نماز بخواند.

 بغض ، بهت ، رنج و غم از این همه بیداد قوی تر از هر چیز دیگری راه گلوها  را بسته و جمعیت هر از گاهی تنها به سر دادن صلوات و لااله الا الله می پردازد .  

نیروهای امنیتی و انتظامی  و لباس شخصی ها به این نیز بسنده نمیکردند. هر از گاهی به اشاره  فرماندهانشان  جوانی را از میان جمعیت نشان کرده و با تمام قوا بر سر او ریخته و در جلوی چشم همگان و به جهت رعب و وحشت زیر باران مشت و لگد می گرفتند.

عملیات ربودن پیکر مهندس و شهادت هاله در کمتر از سه دقیقه رخ داده است.

اشک و آه ، ناله و فریاد ، شیون و زاری؛ چشمی نبود که نگرید قلبی که نبود که تیر نکشد . برخی از دوستان از جمله مهندس هاشم صباغیان دچار حملات قلبی و عصبی شده بودند.

لباس شخصی های سازمان یافته عربده کشان در حالی که کلام لااله الا الله را بر زبان می آوردند خود را به زیر تابوت هاله رسانده و در یک چشم بهم زدن تابوت را به پایین منتقل کردند؛ در حالی که دو بار نزدیک بود که پیکر هاله از روی برانکارد بر زمین افتد. تا جایی که مورد اعتراض برخی از ما قرار گرفت که با فحاشی زنانی که همراه آنان به صحنه آمده بودند مواجه شدیم.

در غسالخانه ای که نور نداشت چون هیچ بدنی را شبانگاه شستشو نداده بودند و ناچار شده بودند آن را با تاباندن نور ماشین و موبایلها و شمع روشن نمایند ، بدن نازنینش توسط دوستانش شستشو داده شد.

گورکنان  لواسان می گفتند در عمرمان نه دیده و نه شنیده بودیم که اینگونه و در چنین زمانی و با چنین شرایطی پیکری را به خاک سپارند.

در شرایطی که تلاش میکردیم غم مهندس و هاله را بر خود هموار کنیم هدی عزیز ما آغاز به اعتصاب غذا کرد.

منبع: جرس

پیشینه:

هاله سحابی «تحت فشار نیروهای امنیتی» شبانه به خاک سپرده شد


 
 

1348/10/11

ابراهیم نبوی

جرس

باید حکومت ظلم را زیر فشار افکار عمومی له کنیم، تا دست از سر ما بردارد. ما انسانیم.

دوازده شخصیت ارزشمند و انسان بزرگوار جامعه ایران که پس از انتخابات دستگیر و زندانی شدند، برای اعتراض به شهادت مظلومانه "هدی صابر" که خود در اعتراض به شهادت مظلومانه بانوی جنبش آزادی ایران "هاله سحابی" توسط ماموران زندان کشته شد، دست به اعتصاب غذای نامحدود زدند. همان هایی که بارها و بارها تاکید کرده اند که از هر نوع خشونتی در جنبش سبز گریزان اند و هر رفتار تندی را برنمی تابند، اما امروز شرافت آدمی چنان مورد هجوم ظلم و ستم و فرومایگی و دنائت حکومت اراذل و اوباش قرار گرفته که هر انسان شریفی مجبور است، برای حفظ بزرگی خود و شرافت و بزرگی انسان، از جان عزیز خود که تنها سرمایه اوست، وام بگذارد.

جنبش مسالمت آمیز ایران هرگز توصیه نکرده است و نمی کند که زندگی انسانی قربانی پیروزی سیاسی شود، اما وقتی رذالت و دنائت، ظلم و کج روی و بی رحمی و دروغ و ریا از حد می گذرد، انسان هیچ چاره ای ندارد تا جان خود را بمیراند تا انسان نمیرد. دوازده زندانی جنبش سبز، که هر کدام از گروهی از نیروهای متکثر جنبش هستند برای اعتراض به مرگ زندانی مظلوم، هدی صابر دست به اعتصاب غذا زده اند.

قربان بهزادیان نژاد مشاور میرحسین موسوی، محمد داور سردبیر سحام نیوز وب سایت آقای کروبی، مقیسه عضو کمیته آسیب دیدگان موسوی و کروبی، عبدالله مومنی و حسن اسدی زیدآبادی از ادوار تحکیم وحدت دانشجویان، ابوالفضل قدیانی و عرب سرخی از مجاهدین انقلاب اسلامی، محمد جواد مظفر مدیر انتشارات کویر و عضو کمیته دفاع از زندانیان سیاسی، عمادالدین باقی و بهمن احمدی امویی از روزنامه نگاران، خسرو دلیر ثانی از فعالان ملی مذهبی و عماد بهور مسوول واحد دانشجویان نهضت آزادی ایران، با همدیگر هم قسم شده اند تا به شهادت هدی صابر و هاله سحابی که با اعمال خشونت سازماندهی شده توسط ماموران امنیتی حکومت کشته شدند، بطور جدی اعتراض کنند.

قیام امام حسین، نه برای رسیدن به قدرت، بلکه برای اعتراض به این بود که شرافت انسانی را نباید و نمی توان بازیچه رفتارهای رذیلانه و غیرانسانی قدرت طلبان کرد. و امروز این 12 تن پای به راهی گذاشته اند که ملت ایران از هزار سال پیش آن را بخوبی می شناسد. هزار سال است که روحانیون و وعاظ و ناطقان دین از زبان امام حسین گفته اند که " هیهات من الذله" و حال باید به آنها آموخت که هر ذلتی از جان ما به دور است. ما چیزی برای از دست دادن نداریم و شرافت انسانی و بزرگواری آدمی چیزی نیست که حاضر باشیم به هیچ قیمت حتی زنده ماندن از آن صرف نظر کنیم.

وقتی عالم دینی و سردار سپاه دین تبدیل به لشگریان ظالمی می شود که راه عدالت و آزادی و شرافت را بر آدمی می بندند، وقتی حکومت ستم سرتاپا زره ستم شمر و یزید و ابن زیاد را می پوشد، وقتی به بزرگ و کوچک مردمان، به زنان و مردان، به پیران و خردسالان، به هیچ کس ترحم هم نمی کنند. وقتی سردار قاسمی که مطمئنا زمانی از خدا می ترسید و عدالت را دوست می داشت، علنا جلوی دوربین فیلمبرداری با تمسخر می گوید که به زندانیان آزادیخواه تجاوز کردند و بصورتی انتخاب شده مردم را کشته اند، و امروز موجوداتی چون او به حیوانات درنده ای تبدیل شده اند که جز خون چیزی آرام شان نمی کند، دوستان ما چاره ای ندارند جز اینکه برای زنده نگه داشتن شرافت انسانی و برای احترام به خودشان، از جان خود مایه بگذارند.

ما موظفیم پیام رسان رفقای خوب زندانی مان شویم، آنها که می توانند در فضای عمومی به همه جهانیان خبر بدهند. باید به همه زبانها عکس ها و خبر اعتصاب غذای 12 زندانی سیاسی را منتشر کرد. ایرانیان در سراسر جهان در مراسم همبستگی با زندانیان دست به اعتصاب غذا بزنند و خبر را به همه رسانه های همه کشورها بدهند. ما باید حکومت ظلم را زیر فشار افکار عمومی له کنیم، تا دست از سر ما بردارد. ما انسانیم، کسی حق ندارد به یک انسان این همه ستم کند. اگر زندگی انسانی داشته باشیم ادامه می دهیم، در غیر این صورت تا کسب احترام برای مقام انسان و شرافت او اعتراض خود را ادامه می دهیم.

*تیتر از سی میل بر اساس جمله‌ای از متن


 
 

تفسیر یک دقیقه‌ای
1390/3/30

«مردی سر دختر باردار دوازده ساله‎اش را بریده است. می‎گویند توی خیابان، جلوی چشم مردم. و مردی دیگر، مرد دیگر را که با زنش تماس مشکوک داشته است به خانه می‎کشاند و با ساتور پاره‎پاره‎اش می‎کند و توی سه تا کیسه‎ی زباله می‎ریزد و می‎برد توی دره می‏اندازد. و پسری مادرش را که از شوی معتادش طلاق خواسته‎است می‎کشد. و دو زورگیر دو نفر را که باج نداده‎اند کشته‎اند و…»

همه‎ی این اتفاقات طی یک ماه اخیر در یک شهر کوچک اتفاق افتاده است. یاسوج. این‎ها را اضافه کنید به آمار بالای اعتیاد و فسادهای پنهان و دزدی‎ها و دعواهای فراوان خیابانی در این شهر کوچک. البته و صد البته یاسوج از ایران جدا نیست و جاهای دیگر ایران کم و بیش هم این اتفاقات است. اتفاقاتی که فقط برای صفحه حوادث ارمغان می‎آورد و دل هیچ کسی را نمی‎لرزاند. اگرچه حافظه‎ی تاریخی‎مان ضعیف است ولی یادمان نمی‎رود آن بنگاه بانگ و رنگ ضرغامی کم‎ترین جنایتی در غرب به ویژه آمریکا را صدها بار در بخش‎های مختلف خبری توی بوق و کرنا می‎کرد و از سقوط اخلاقی جامعه غرب خبر می‎داد و برای چاشنی هم دو تا کارشناس دلایل این سقوط را بررسی و بازگو می‎کردند. غافل از این‎که هر روز چند خفاش شب و مرد هزار چهره و بیجه و قاتل سریالی و در صفحات حوادث روزنامه‏ هامان رونمایی می‎شوند.

این اتفاقات در مملکتی رخ می‎دهد که گوش‎های مردمش پر از موعظه و نصیحت است و خود را ام‎القرای ممالک اسلامی می‎داند و همه جا پر است از منبر و حدیث و وعظ و خطابه. این اتفاقات کم نیست که آن را یک حادثه نامید و رد شد. این اتفاقات را آیا می‎توان انحطلط اخلاق در جامعه ایران دانست؟ آیا مردم ما در منجلاب فساد غرق می‎شوند؟ آیا افزایش فساد اداری و مالی در ایران و سقوط آزاد به انتهای کشورهای فاسد اداری مؤید این سقوط نیست؟ آیا مردم ایران به نوعی یاغی‎گری اخلاق و طغیان رو آورده‎اند؟

درویشی نشسته بر پوست پلنگ


 
 

1390/3/30

یک عضو بسیج سپاه منطقه کاشمر در استان خراسان به دلیل پیگیری پرونده تجاوز گروهی به زنی در روستای قوژد از توابع شهرستان کاشمر به دستور مقام قضایی این منطقه دستگیر شده است.

به گزارش خبرگزاری مهر، پنجم اردیبهشت امسال زنی به نام «م.ق» با طرح شکایتی در دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان کاشمر از حادثه هولناکی خبر داده که در آن به حمله  50 مرد به وی در روستای قوژد اشاره شده است. حادثه ساعت 20 روز دوم اردیبهشت ماه امسال در یک زمین کشاورزی و با تهدید چاقو و کتک کاری رخ داده و سپس عوامل آن اقدام به ربودن زن و فرار از منطقه کرده اند.

براساس اظهارات مردم روستا، نیروهای بسیجی پس از حضور در منطقه اقدام به شناسایی این افراد و دستگیری تعدادی از آنها کرده و موضوع را پیگیری می کنند اما پس از چند روز یکی از این نیروهای بسیجی به نام «سید مصطفی قرشی یزدی» به علت پیگیری ماجرا و دستگیری برخی از متجاوزین، به دستور مقام قضایی شهرستان کاشمر و بازپرس علی اصغر مرادزاده دستگیر شده و ضمن صدور قرار زندان مقرر شد وی به زندان منتقل شود.

مدتی بعد با حضور مدیر اطلاعات سپاه کاشمر قرار زندان این فرد به قرار کفالت تبدیل و وی با قرار وثیقه آزاد می شود.

مصطفی قرشی که به نظر می‌رسد به دلیل وارد شدن اتهام در این پرونده بازداشت شده، خود را از هرگونه اتهام مبرا دانسته و گفته است: «بنده 13 سال ضابط فعال، دو سال ضابط ویژه قضایی و سه سال مدیر امر به معروف و نهی از منکر حوزه نبی اکرم سپاه ناحیه کاشمر، فرمانده پایگاه مقاومت بسیج حضرت آیت الله خامنه ای هستم و طبق وظیفه شرعی و دینی خود این امر فحشا که یک فاجعه است را پیگیری کرده ام.»

اوایل خرداد ماه امسال نیز، گروهی ۱۲ نفره که به گفته خبرگزاری‌ها و مقام‌های مسئول «اراذل و اوباش» بودند، به مراسمی در باغی واقع در خمینی‌شهر اصفهان حمله کرده و با زندانی کردن مردان، به زنان حاضر در این مراسم تجاوز کردند.

پس از این تجاوز گروهی، برخی از مقامات جمهوری اسلامی بی‌حجابی زنان را عامل این تجاوزها دانسته بودند.

منبع: تابناک

پیشینه
پس از خمینی شهر؛ این‌بار تجاوز گروهی دیگری در کاشمر

«تجاوز به میهمانان زن در جشنی در استان اصفهان؛ و تجمع اعتراضی مردم به واکنش مسئولان»
نماینده خمینی‌شهر: چرا خبر تجاوز را رسانه‌ای كردید!

 


 
 

عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس خبر داد:
1390/3/30

علی کریمی فیروزجایی، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس می‌گوید که از مهر ماه امسال طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاهها از مهرماه در «دانشگاههای که ظرفیت آن را داشته باشند» اجرا خواهد شد.

آقای کریمی در گفتگو با خبرآنلاین، از دانشگاه تهران به‌عنوان دانشگاهی نام برد که امکان تفکیک جنسیتی در کلاس‌ها، سلف سرویس و دیگر بخش‌های آن وجود دارد.

او همچنین گفت که مساله تفکیک جنسیتی هفته گذشته با وزیر علوم در کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس ایران مطرح شده است.

به گفته این نماینده مجلس، در تابستان تحقیقی انجام می‌شود تا ظرفیت دانشگاه‌ها برای تفکیک جنسیتی مشخص شود و دانشگاه‌هایی که امکان جدا شدن کلاس‌ها را داشته باشند از مهر ماه تفکیک شوند.

موضوع جنجال‌برانگیز جداسازی جنسیتی در دانشگاه‌های ایران مدت‌هاست به تناوب از سوی مسئولان جمهوری اسلامی مطرح می‌شود.

اما بحث جداسازی جنسیتی در دانشگاه‌های کشور از شهریور سال ۸۶ و با اعلام راه‌اندازی دانشگاه دخترانه قم به یک موضوع جدی تبدیل شد.

کامران دانشجو، وزیر علوم آذر ماه ۱۳۸۸ اعلام کرده بود که سیاست «تفکیک جنسیتی» در دانشگاه‌ها براساس «جهان‌بینی اسلامی» به اجرا گذاشته خواهد شد. او گفته بود که تفکیک بر اساس جنسیت «در تمام دنیا» وجود دارد.

دانشجو چنین سیاستی را خواست «خانواده‌ها، مجلس، روحانیون، مراجع تقلید و علاقه‌مندان به نظام» دانست.

منبع: خبرآنلاین و مردمک

 


 
 

1390/3/30

عمادالدین باقی، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر که امروز از زندان آزاد شده، به محض آزادی از زندان برای تسلیت به خانه هدی صابر و هاله سحابی رفت.

آقای باقی که امروز بعد از ملاقات کابینی با خانواده با سپری شدن مدت محکومیتش  از زندان اوین آزاد شد، پیش از عزیمت به منزل به خانه هدی صابر و هاله سحابی رفت و با خانواده آنان ابراز همدلی نمود و برای آنان آرزوی صبر کرد.  

عمادالدین باقی یکی از دوازده زندانی سیاسی اعتصاب کننده غذا بود که در اعتراض به درگذشت هاله سحابی و هدی صابر اعتصاب کرده بود.

آقای باقی به 7 سال زندان و 5 سال محرومیت از حقوق مدنی و رسانه ای و سیاسی محکوم شده بود.

منبع: جرس

پیشینه
عمادالدین باقی آزاد شد


 
 

1390/3/30

آیت الله بیات زنجانی، از مراجع تقلید شیعیان می‌گوید اعتصاب غذای اخیر زندانیان سیاسی، پیامی واضح به بخشی از حاکمیت است که در طول سالهای اخیر، به کرات خواسته های بخش قابل توجهی از مردم را نادیده گرفته است.

آقای بیات در این پیام آورده است: «از طرفی در طول ماه گذشته ابتدا خبر تعرض به زنی مؤمنه در جریان تشییع جنازۀ پدر بزرگوارش، ذائقۀ عمومی جامعه را تلخ نمود و سپس خبر درگذشت یک انسان ارزشمند که در زندان و بواسطۀ اعتصاب غذا دارفانی را وداع گفت و دل هر انسان آزاد اندیشی را متأثر گردانید؛ با این وجود تاسف آورتر از این موضوع، عدم عکس العمل برخی مسؤولین امر و بعضاً توجیهات غیر قابل قبول آنان در قبال این موضوعات بوده است.»

این مرجع تقلید شیعیان در ادامه افزوده است: «بارها ندای آزادی خواهانۀ زندانیان مظلوم، به بیرون از دیوارهای زندان رسیده است و این موضوع تکلیف را بر دوش همۀ افرادی که دل در گرو اسلام علوی و محمدی دارند و برای آزادی خواهی تلاش می کنند سنگین تر می کند؛ با این وجود کما اینکه بارها تأکید کرده ام تکلیف این عزیزان، شکستن اعتصاب غذا و خارج نمودن خانواده ها و نزدیکان و صد البته جامعه نگران و ملتهب امروز از این نگرانی هاست.»

وی در این پیام با اشاره به «بخشی از حاکمیت» که به خواسته‌های مردم توجه نمی‌کنند گفت که آنان «با جریحه دار نمودن احساسات مؤمنین، اهدافی را در سر می پروراند که باید از آنها به درگاه خدای متعال پناه برد.»

منبع: جرس

 


 
 

1390/3/30

روح الله حسینیان رئیس فراکسیون انقلاب اسلامی در مورد اقدامات محافظه کاران برای دور کردن «جریان انحرافی» از محمود احمدی‌نژاد گفته است: «تلاش‌ها ادامه دارد، اما امیدی نداریم و بالاخره برای اتمام حجت تلاش می‌کنیم.»

آقای حسینان که صبح امروز در همایشی در تهران سخن می‌گفت، افزود: احمدی‌نژاد با حرکت نسنجیده خود یک یاس و حیرت را برای نیروهای در خط رهبری ایجاد کرد.

فراکسیون انقلاب اسلامی، فراکسیون اصلی حامی محمود احمدی‌نژاد در مجلس به شمار می‌رود.

همزمان با اظهارات آقای حسینیان، مرتضی نبوی مدیرمسئول روزنامه محافظه کار رسالت، حمایت آقای احمدی نژاد را از «جریان انحرافی» را تاسف بار دانسته و ابراز امیدوراری کرده که رئیس دولت دهم هر چه زودتر متوجه شود که این جریان «فاصله دولتش را با جبهه اصولگرایی روز به روز بیشتر می‌‌کند.»

در هفته های اخیر بسیاری از نشریات و شخصیت های محافظه کار، اتهامات سیاسی، امنیتی و مالی فراوانی را علیه «جریان انحرافی» مطرح کرده اند.

جریان انحرافی اصطلاحی است که این منتقدان برای اشاره به اسفندیار رحیم مشایی و مدافعان او به کار می برند.

منبع: مهر و بی‌بی‌سی

 


 
 

1390/3/30

کمیته حمایت از روزنامه‌نگاران (سی‌پی‌جی) در تازه‌ترین گزارش خود درباره روزنامه‌نگاران تبعیدی در سراسر دنیا، اعلام کرده است که ایران و کوبا در یک سال گذشته بیشترین تعداد روزنامه‌نگاران را مجبور به ترک وطن کرده‌اند.

کمیته حمایت از روزنامه‌نگاران در این گزارش گفته است: در دوره زمانی ۱۱ خرداد ۱۳۸۹ تا ۱۰ خرداد ۱۳۹۰، ایران و کوبا هریک با ثبت ۱۸ مورد روزنامه‌نگار خارج شده از کشور، در صدر فهرست کشورهایی قرار دارند که با دشوار کردن شرایط، روزنامه‌نگاران را مجبور به تبعید کرده‌اند.

این در حالی است که بر اساس آمار ارائه شده از سوی سازمان گزارشگران بدون مرز، ایران در سال‌های ۲۰۱۰ و ۲۰۰۹ نیز بزرگترین خاستگاه روزنامه‌نگاران تبعیدی در جهان بوده است.

به نوشته سازمان گزارشگران بدون مرز، در سال ۲۰۱۰، ۳۰ روزنامه‌نگار ایرانی مجبور به تبعید و یا فرار از کشور شده‌اند که این رقم در سال ۲۰۰۹ «بیش از ۵۰» نفر بوده است.

کمیته حمایت از روزنامه‌نگاران در آخرین گزارش خود خاطرنشان کرده است که در یکسال گذشته در مجموع ۶۷ روزنامه‌نگار کشور خود را ترک کرده‌اند که ۲۲ تن از آنان از خاورمیانه و شمال آفریقا، ۱۹ تن از قاره آمریکا، ۱۹ تن از آفریقا، شش تن از آسیا و یک نفر از آسیای میانه بوده است.

این گزارش با اشاره به اینکه این رقم بر اساس موارد گزارش شده و ثبت شده به دست آمده، تأکید کرده است که رقم حقیقی روزنامه‌نگاران در تبعید می‌تواند بالاتر از این باشد.

بر اساس رقم ارائه شده در این گزارش، از میان ۶۴۹ روزنامه‌نگاری که در یک دهه گذشته مجبور به تبعید از وطن شده‌اند، تنها ۲۲ درصد توانسته‌اند شغلی مرتبط با حرفه روزنامه‌نگاری بیابند.

کمیته حمایت از روزنامه‌نگاران سال گذشته نیز با ارائه آماری از روزنامه‌نگاران زندانی در دنیا اعلام کرده بود که ایران در کنار چین، همچنان بزرگترین زندان برای روزنامه‌نگاران به شمار می‌رود.

منبع: وب‌سایت کمیته حمایت از روزنامه‌نگاران و رادیو فردا


 
 

1390/3/30

دادگستری استان سیستان و بلوچستان اعلام کرد احکام اعدام سه نفر به اتهام «تجاوز به عنف» سحرگاه روز دوشنبه (۳۰ خرداد) در ملاء‌عام در شهر زابل به اجرا گذاشته شد.

در اطلاعیه این دادگستری آمده است که سه فرد اعدام شده در سال‌های اخیر «به شرارت و تعرض به نوامیس مردم» دست زده بودند.

این اطلاعیه افزوده که افراد مذکور به اتهام «زنای به عنف و سرقت مسلحانه» تحت تعقیب بودند و احکام اعدام آنان توسط دیوان عالی کشور تایید شده بود.

دادگستری استان سیستان و بلوچستان ابراز امیدواری کرده است: «اجرای حکم این معدومان در ملاء عام درس عبرتی باشد برای کلیه کسانی باشد که قصد تعرض به اموال و نفوس و نوامیس مردم را دارند.»

خبر اعدام این سه نفر به جرم تجاوز به عنف در حالی انتشار می‌یابد که اخیرا گزارش‌هایی از موارد تجاوز به عنف در نقاط مختلف ایران انتشار یافته است.

منبع: ایسنا


 
 

1390/3/30

محمد صالح نیکبخت وکیل عمادالدین باقی در روز دوشنبه ۳۰ خرداد به به بی‌بی سی گفت که موکل وی آزاد شده است.

آقای نیکبخت در پاسخ به این پرسش که آیا موکل وی به مرخصی آمده یا کلا آزاد شده، گفت که آقای باقی به طور کامل آزاد شده است.

وی به خاطر فعالیت‌هایش به عنوان رئیس انجمن دفاع از حقوق زندانیان از آذر ماه سال گذشته تاکنون در زندان به‌سر می برد.

به موجب حکم دادگاه، باقی علاوه بر یک سال زندان به مدت پنج سال نیز از حقوق اجتماعی‌اش برای فعالیت مدنی، رسانه‌ای و سیاسی محروم شده است.

آقای باقی از جمله زندانیانی بود که در اعتراض به نحوه جان باختن هاله سحابی فعال ملی مذهبی در زندان اوین در اعتصاب غذا به سر می‌برد.

سازمان عفو بین‌الملل و نهاد‌های دیگر حقوق بشری در ایران و جهان خواهان آزادی آقای باقی شده بودند.

منبع: بی‌بی‌سی


 
 

شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل:
1390/3/30

شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل اعلام کرد مرگ زندانیان سیاسی در زندان‌های جمهوری اسلامی یک موضوع سیستماتیک است و حکومت ایران در سنوات مختلف قصد جان زندانیان سیاسی را می‌کند.

خانم عبادی به کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران گفته که «طبق قانون مسوولیت حفظ جان و همچنین سلامتی هر زندانی بر عهده مقامات مسوول زندان است.»

وی همچنین درباره اعتصاب غذای ۱۲ زندانی سیاسی در اعتراض به مرگ هاله سحابی و هدی صابر نیز اظهار داشت: «درخواست زندانیان اعتصاب غذا کننده یک درخواست منطقی و در عین حال ساده است.»

به گفته خانم عبادی٬ زندانیان اعتصابی خواستار معرفی مسببان قتل هدی صابر و هاله سحابی هستند.

۱۲ زندانی سیاسی از روز شنبه در اعتراض به جان باختن هاله سحابی و هدی صابر دست به اعتصاب غذا زده‌اند.

هدی صابر هفته گذشته هنگامی که در اعتراض به مرگ هاله سحابی در اعتصاب غذا به سر می‌برد٬ علیرغم بیماری قلبی مورد ضرب و شتم قرار گرفت و به دلیل عدم رسیدگی پزشکی جان خود را از دست داد.

منبع: کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران


 
 

همزمان با دومین سالگرد کشته شدن ندا آقاسلطان
1390/3/30

هاجر رستمی مطلق مادر ندا آقاسلطان به رادیو فردا گفته خانواده‌اش اصولا نمی‌تواند مراسمی در سالگرد کشته شدن ندا برگزار کند. 

وی در گفتگو با روزآنلاین نیز گفته مراسم خاصی نداریم و تنها با بستگان به مزار ندا خواهیم رفت.

مادر ندا توضیح داده به دلیل آنکه نمی‌خواهند مشکلی رخ دهد و یا کسی از بین برود از برگزاری مراسم خودداری می‌کنند.

وی با یادآوری اینکه دو سال از کشته شدن ندا گذشته، از مردم خواسته در سالگرد جان باختن ندا «دو غنچه گل رز به یاد او پرپر کنند و در آب بریزند چرا که ندا عاشق دریا بود و آب را خیلی دوست داشت.»

خانم رستمی در مورد اینکه مسئولان جمهوری اسلامی تا کنون چه اقدامی برای یافتن قاتل ندا انجام داده‌اند نیز گفته است: «بازپرس شهریارى حدود ۷- ۶ ماه پیش به من گفتند براى بازسازى صحنه قتل ندا با من تماس می‌گیرند ولى هنوز خبرى نشده است. هنوز به هیچ نتیجه‌ای نرسیده‌ایم. نه پرونده را مختومه کرده‌اند و نه خبر دیگری است.»

مادر ندا گفته: «من دو سال است که با چشم‌های باز ندا زندگی می‌کنم، نگاه معصوم ندا دو سال است تمام وجود مرا می‌سوزاند.»

خانواده‌های فاطمه سمسارپور، اشکان سهرابی، بهزاد مهاجر، سجاد سبزعلی‌پور و عباس دیسناد نیز با اعلام اینکه شکایات آن‌ها نتیجه‌ای نداشته به روز گفته‌اند در دومین سالگرد جان باختن فرزندانشان، مراسمی برگزار نمی‌کنند و تنها به حضور بر مزار این جان باختگان بسنده خواهند کرد.

ندا آقاسلطان یکی از ده‌ها نفری بود که در جریان اعتراض‌ها به نتایج انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ روز شنبه ۳۰ خرداد در محلهٔ امیرآباد تهران به ضرب گلوله کشته شد. انتشار فیلم کوتاهی از لحظات جان سپردن وی که با تلفن همراه گرفته شد، بازتاب‌ فراوانی در رسانه‌های جهان بدنبال داشت.

فیلم لحظه جان باختن او به نوشته تایم، به عنوان پربیننده‌ترین لحظه مرگ یک انسان در تاریخ بشریت ثبت شد؛ لحظه‌ای که چشم‌های بازش در واپسین لحظه زندگی، چشم‌های جهانیان را به وقایع ایران گشود. 

منبع: روز، رادیو فردا


 
 

1390/3/30

فرید صلواتی روزنامه‌نگار اصفهانی که ماجرای تجاوز در خمینی‌شهر را برای نخستین بار افشا کرده بود از زندان آزاد شد.

آقای صلواتی پس از انتشار خبر ماجرای تجاوز به زنان در خمینی شهر اصفهان در ۲۲ خرداد ماه توسط مامورین امنیتی بازداشت شده بود.

وی اولین کسی بود که پرده از ماجرای تجاوز عده‌ای نا‌شناس به زنان در خمینی‌شهر برداشت و باعث شد تا این خبر در رسانه‌ها منتشر شود.

صلواتی که فرزند فضل‌الله صلواتی از چهره‌های شناخته شده ملی-مذهبی در اصفهان است، یک هفته‌ای را در بازداشت به سر برد و مورد بازجویی قرار گرفت. 

منبع: کلمه، ندای سبز آزادی


 
 

بیانیه جمعی از نیروهای ملی و مذهبی در تبعید
1390/3/30

جمعی از فعالان و حامیان ملی-مذهبی در تبعید، با انتشار بیانیه‌ای ضمن اعتراض به جان باختن هدی صابر، اعلام کردند: «حتی بهداری زندان‌های نظام استبدادی نیز جای امنی برای زندانیان سیاسی نیست.»

در این بیانیه آمده که «ساخت سیاسی قدرت در ایران می‌کوشد بحران مشروعیت خود را بپوشاند، هرچند که این تداوم سلطه، به بهای خون پاک‌ترین و فرزانه‌ترین فرزندان ایران‌زمین تمام شود.»

عبدالعلی بازرگان، محمد برقعی، رضا علیجانی، نورالدین غروی، مرتضی کاظمیان، مهدی ممکن، مهدی نوربخش، و حسن یوسفی اشکوری از جمله امضاکنندگان این بیانیه هستند.

امضاء‌کنندگان این بیانیه ضمن اعتراض شدید به «این‌همه کینه‌توزی و جباریت مسلط در حاکمیت، اربابان قدرت در ایران را به بازنگری در مشی ضدانسانی و غیرقانونیشان فرا‌خوانده‌اند.»

در این بیانیه آمده است: «روشی که حکومت متکی به خشونت و سرکوب عریان و سیستماتیک درپیش گرفته نه تنها هیچ نسبتی با آموزه‌های رحمانی پیامبر اسلام و روش امام‌ علی بن ابیطالب ندارد، و سال‌هاست در جهان مدرن نیز منسوخ و رسوا شده است.»

این بیانیه جان باختن رضا هدی صابر در زندان‌های جمهوری اسلامی را «گواهی دیگر بر سیاست انسان ستیز نظام خودکامه‌ای» دانسته که «هیچ عقیده‌ای مخالف را برنمی‌تابد و جز سرکوب و خشونت، زبانی برای گفت‌وگو با شهروندان خویش ندارد.»

رضا هدی صابر در اعتراض به کشته شدن هاله سحابی در جریان مراسم تشییع جنازه عزت‌الله سحابی، دست به اعتصاب غذا زده بود که در اثر بی‌توجهی مسئولان زندان جان باخت.

منبع: جرس


 
 

1348/10/11
به دنبال فراخوانی که در شبکه‌های اجتماعی مبنی بر «ضبط پیام تصویری در حمایت از زندانیان اعتصاب کننده» منتشر شده،‌ شیرین عبادی، محسن کدیور، ابراهیم نبوی و مازیار بهاری هر کدام در پیام‌های جداگانه‌ای حمایت خود را از زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین اعلام کردند. ۱۲ تن از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین در اعتراض به جان باختن هدی صابر و هاله سحابی از صبح روز شنبه (۲۸ خرداد) وارد اعتصاب غذای نامحدود شده‌اند. بهمن احمدی امویی٬ حسن اسدی زیدآبادی٬ عمادالدین باقی٬ عماد بهاور٬ قربان بهزادیان نژاد٬ محمد داوری٬ امیرخسرو دلیرثانی٬ فیض‌الله عرب سرخی٬ ابوالفضل قدیانی٬ محمد جواد مظفر٬ محمدرضا مقیسه و عبدالله مومنی ۱۲ زندانی اعتصاب کننده هستند.

 
 

1348/10/11
مسعود بهنود، نویسنده و روزنامه‌نگار سرشناس ایرانی از همه ایرانیان دعوت کرده تا با ضبط پیامی صدای اعتراض زندانیان سیاسی اعتصاب کننده در اوین را به گوش جهانیان برسانند. او پیش از ضبط این پیام ویدیویی، در یک فراخوان متنی نوشته بود: «فکری از میان هم‌فکری‌ها بیرون زده. قرار شده است که هر کس دستش می‌رسد از صاحبان نام و موثران بخواهد برای آن‌ها که در زندان دست به اعتصاب غذا زده‌اند پیامی بفرستد؛ پیامی تصویری، یا دست کم صوتی، خطاب به اعتصاب‌کنندگان اوین. زمان آن است که با تصاویر کوتاه چند دقیقه‌ای فضای مجازی را بمباران کنیم، اعتراض خود را به زبان امروز بگوییم. هر کس به هر که راه دارد اطلاع بدهد و بخواهدکه به این موج بپیوندند.»

 
 

1390/3/30

رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا، گروههای شیعه مورد حمایت ایران را مسئول تلفات اخیر نیروهای آمریکایی در عراق دانسته است.

آقای گیتس در مصاحبه با شبکه تلویزیونی سی ان ان گفت که گروههای تندروی شیعه عراقی، و نه القاعده، مسئول کشته شدن سربازان آمریکایی در عراق طی هفته های اخیر بوده اند.

وزیر دفاع آمریکا افزود که ایران سلاح های نسبتا پیشرفته و قدرتمندی را در اختیار این گروههای تندرو قرار می دهد که طی هفته های اخیر منجر به کشته شدن سربازان آمریکایی در عراق شده است.

مقامات آمریکایی و بعضی از مقامات عراقی پیش از این چندین بار ایران را به حمایت تسلیحاتی از گروههای تندروی عراقی از جمله سپاه مهدی تحت رهبری مقتدی صدر، روحانی شیعه متهم کرده اند.

جمهوری اسلامی این اتهامات را بی اساس دانسته و آنها را رد کرده است.

منبع: بی‌بی‌سی


 
 

1390/3/30

در ادامه انتقادها از آمارهای اعلام شده از سوی دولت محمود احمدی‌نژاد درباره میزان بیکاری و وعده ایجاد دو و نیم میلیون فرصت شغلی در سال جاری خورشیدی، کمیسیون ویژه «جهاد اقتصادی» مجلس و نیز چند تن از نمایندگان آمارهای دولت درباره اشتغال و نرخ بیکاری را «غیرواقعی» خوانده‌اند.

حسین نجابت، رئیس کمیسیون ویژه «جهاد اقتصادی» مجلس روز یکشنبه با ارایه گزارشی درباره اشتغال و آمار پایه اقتصادی، نرخ بیکاری اعلام شده از سوی دولت را غیرواقعی اعلام کرده و تاکید کرده است، «همان نرخ غیر واقعی نیز با ادعای دولت در اشتغال‌زایی همخوانی ندارد.»

آقای نجابت که در جلسه علنی مجلس سخن می‌گفت با اشاره به اعلام ایجاد یک میلیون ۶۰۰ هزار شعل از سوی دولت در سال ۱۳۸۹ گفت: «از نظر آماری بر اساس معیارهای سازمان بین‌المللی کار، اعلام دولت مبنی بر ایجاد یک میلیون و ۶۰۰ هزار شغل در سال ۸۹ اشتباه بود، چون دولت فردی را که حتی چند ساعت در هفته مشغول کار است، شاغل فرض می‌کند.»

وی با اشاره به افزایش نرخ بیکاری در ایران و تناقض آن با آمارهای دولت در زمینه ایجاد اشتغال افزود: «در شاخص‌های اقتصادی در صورتی که شغل ایجاد شود شاخص‌ها تغییر می‌کند، اما در سال ۸۸ آمار بیکاری ۱۱ درصد بوده که علیرغم ادعاهای دولت مبنی بر ایجاد یک میلیون و ۶۰۰ هزار شغل در سال ۸۹ آمار بیکاری به ۱۳ و نیم درصد افزایش یافته است.»

از سوی دیگر احمد توکلی، رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس نیز روز یکشنبه در سخنانی در جلسه علنی مجلس از فشار دولت به دستگاه‌های تهیه‌کننده آماری برای جلوگیری از انتشار آمار اقتصادی خبر داده و گفته است: «چرا دولت به دستگاه‌های تهیه‌کننده آمار فشار می‌آورد که رقم رشد اقتصادی را منتشر نکنند؟ دولت آخرین نرخ آماری را منتشر کرده مربوط به  سه ماهه دوم سال ۸۷ است. دولت نهم و دهم همواره نرخ رشد را با یک فصل تاخیر ارائه کرده، اما در دو سال و نیم گذشته هیچ رقمی ارائه نکرده است.»

وی همچنین افزوده است: «اگر نرخ رشد موجود نشان دهنده توفیقات بود، دولت حتما آن را ارائه می‌کرد. آخرین نرخ بیکاری که دیدم در بهار ۸۹ بوده است. علائمی داریم که نشان می‌دهد، در چه وضعی هستیم.»

احمد توکلی همچنین افزوده است: «دولت در سال ۸۹ نرخ رشد اقتصادی را نداد و صندوق بین المللی پول نرخ رشد سال ۸۹ را یک درصد پیش بینی کرد. در حالی که پیش‌بینی این صندوق در سال ۸۸، هفت دهم درصد بود. یعنی دولت می‌گوید وقتی نرخ رشد اقتصادی من نزدیک هفت درصد باشد ایجاد شغل بیش از ۷۰۰ هزار نفر است، زمانی هم که یک درصد باشد می‌شود یک میلیون و ۶۰۰ هزار نفر. به نظر ما این نشدنی است. هر کسی اقتصاد خوانده باشد و در حد لیسانس هم باشد، این را قبول نمی‌کند، چنین معجزه‌ای در هیچ جای دنیا اتفاق نیفتاده است.»

پیشتر محمود احمدی‌نژاد در یک گفت و گوی تلویزیونی در تشریح برنامه‌های دولت خود برای ایجاد اشتغال اظهار داشته بود: «بیکاری جوانان و اینکه افراد نتوانند شغل مناسب شخصیت و شان خود پیدا کنند، پذیرفتنی نیست. سال گذشته رکورد شکسته شد و یک میلیون و ۷۰۰ هزار شغل ایجاد شد و پیش‌بینی ما برای امسال ایجاد دو و نیم میلیون شغل است که اگر همین روند را دو سال انجام دهیم بساط بیکاری از کشور جمع می‌شود.»

این در حالی است که بسیاری از کارشناسان اقتصادی و حتی اصولگرایان آمارهای اعلام شده از سوی دولت در زمینه اشتغال را زیر سوال برده و تاکید می‌کنند، با توجه به ناچیز بودن رشد اقتصادی در سال‌های گذشته امکان ایجاد این میزان فرصت شغلی وجود ندارد.

منبع: مهر و رادیوفردا


 
 

1390/3/29

عباس عبدی
آینده

در چند ماه گذشته بخشی از متحدین جریان اصول‌گرایی با کسب عنوان "انحراف" مورد هجوم رفقای سابق خود قرار گرفته‌اند و بسیاری از آنان بازداشت، برخی ممنوع‌الخروج و گروهی دیگر نیز در لیست سیاه گذاشته‌ شده‌اند تا دیر یا زود نوبت آنان هم برسد. ولی آن‌چه که در این میان جالب است کوشش غیراصولگرایانه‌ی تعدادی از فعالان اصول‌گرا! برای ربط دادن این جریان درونزا ولی مورد غضب واقع شده به اصلاح‌طلبان است. این یادداشت در صدد نشان دادن ریشه‌ی این جریان و ارزیابی میزان درستی یا نادرستی ادعای ارتباط آنان با اصلاح‌طلبان است.

ابتدا عنوان "انحراف" را باید تجزیه و تحلیل کرد. اطلاق این صفت به گروهی از افراد وقتی صحیح است که آن گروه از مدار شناخته شده در یک جریان موجود کناره‌گیری یا عدول کرده باشد تا بدین‌وسیله منحرف نامیده شود. مثل رانندگانی که از جاده منحرف و وارد حاشیه‌ی خاکی جاده شده یا با گاردریل برخورد می‌کنند. ولی اگر جاده به طور عادی به پایان برسد و در پایان دو شاخه شود و گروهی مسیر اول و عده‌ای مسیر دوم را طی کنند، هیچ‌کدام نمی‌توانند دیگری را منحرف بنامند، زیرا مسیر که به پایان رسید، هرکس مسیر مورد نظر خود را ادامه خواهد‌ داد. اگر قرار باشد که دو نفر از تهران به شیراز و کرمان بروند، به طور عادی تا اصفهان هم‌مسیر هستند و از آن‌جا به بعد راه‌شان جدا می‌شود. هرچند از نظر ناظر بیرونی، این دو نفر تا اصفهان هم‌راه و هم‌گام بوده‌اند ولی از آن پس که از هم جدا شدند هیچ‌کدام نمی‌تواند دیگری را نسبت به مسیر گذشته منحرف بنامند.

برای ناظر بیرونی و نیز هر یک از این دو گروه از ابتدا روشن بوده که اتحاد موجود تحت عنوان اصول‌گرایان تا حذف اصلاح‌طلبان اعتبار دارد و اختلافات داخلی آنان بسیار بیشتر از آن است که چنین وحدتی را بتوانند ادامه دهند، و این روند همچنان ادامه خواهد داشت بطوری که حتی پس از حذف و یا پیاده کردن به اصطلاح منحرفین، باز هم گروه جدیدی را در ایستگاه بعدی باید متهم و پیاده کنند.

بنابراین هیچ انحرافی وجود ندارد، آن‌چه که هست ذات این مسیر بوده و وحدت اصول‌گرایی نه بر اصول و ارزشهای اسلامی، بلکه وحدت در شیوه‌ا‌ی برای حذف اصلاح‌طلبان و سایر نیروهای منتقد بوده است. تن دادن به چنین وحدتی موجب نادیده گرفتن تفاوت‌هایی می‌شود که هر فرد ناظری متوجه آن است. درواقع مطابق این قاعده که حب و بغض، فرد را کور و کر می‌کند، حب به قدرت و بغض به اصلاح‌طلبان موجب شده که مجموعه‌ی اصول‌گرایان تفاوت‌های عظیم میان خود را نبینند تفاوت‌هایی که در مواردی بیشتر از تفاوت‌های آنان با سایرین است، یا گوش‌های خود را بر شنیدن نصایح لازم در این مورد بستند. وضع موجود را برای اصولگرایان نه بیگانگان و نه اصلاح‌طلبان؛ هیچ کدام ایجاد نکرده‌اند، بلکه محصول عمل‌کرد آنان و نادیده گرفتن مبانی اصول‌گرایی و نیز دشمنی بی حد و حصر با اصلاح‌طلبان است و از این حیث باید گفت که "خود کرده را تدبیر نیست."

نکته‌ی جالب این که در این مورد خاص، اصلاح‌طلبان از ابتدای انقلاب با این جریانی که امروز به انحراف مشهور شده است مرزبندی داشته‌اند و اگر اصلاح‌طلبان حتی در مواردی با اصول‌گرایان هم‌کاسه بوده‌اند، با این جریان نه تنها مراوده نداشته‌ که درگیری هم داشته‌اند. نمونه‌ی روشن آن در جریان اسلامی دانشجویی اصلاح‌طلب است که از همان سال 58 با جریان ضعیف دانشجویی دیگر که امروز منحرف نامیده می‌شود، مرزبندی شدیدی داشت جریانی که در مقاطعی با علاقه‌مندان به بقایی سروسری داشت و اتفاقاً اندک دانشجویان علاقه‌مند به جریان اصول‌گرایی با منحرفین امروز یار غار بودند.

مسأله‌ی اصلی امروز این نیست که جریان اصول‌گرایی را از حیث عملکرد گذشته‌اش مورد سؤال قرار دهیم، و با طرح این پرسش گریبان آنان را گرفت که چرا به واسطه‌ی دشمنی با اصلاح‌طلبان چشم‌ها و گوش‌هایتان بسته شد و از مدیریتی دفاع کردید که رشد صفر درصدی را با صدها میلیارد دلار درآمد نصیب ملت کند؟ و یا این که چرا با آن ‌همه شعارهای پرطمطراق درباره‌ی عدالت و مبارزه با فساد، کار را به جایی رسانده‌اید که خودتان از سنجش این دو شاخص در شرایط فعلی شرمنده خواهید بود؟ مسأله‌ی اصلی این است که ماهی را هر وقت از آب بگیریم تازه است، و از این پس نباید مسیر دشمنی کورکورانه با دیگران را ادامه داد.

ولی متأسفانه باید گفت که جریان مدعی اصولگرایی ظاهراً از آن‌چه که بر کشور گذشته درس عبرتی نگرفته است و مسیر گذشته را به شکل دیگری ادامه خواهد داد. نمونه‌ی روشن آن همین ادعای بی‌پایه‌ی ارتباط اصلاح‌طلبان با جریان مذکور است که معرف ادامه‌ی بی‌صداقتی و نا‌آگاهی‌های گذشته است. این نوع تحلیل چیزی جز فرافکنی نیست، فرافکنی ویژگی منفی روان‌شناسانه افرادی است که شجاعت لازم را برای اصلاح خود ندارند و اگر این خصلت منفی در سیاست رواج یابد و تبدیل به قاعده شود، امید به اصلاح را زایل می‌کند.

انتقاد از جریان انحرافی به گونه‌ای است که حتی برخی از منتقدین این جریان نزد اصول‌گرایان، آنان را شبیه به جریان بابیه دانسته‌اند. فارق از صحت و سقم این ادعا، آن‌چه که باید از این افراد پرسید این است وقتی که شما برای استخدام یک فرد در یک پست ساده‌ی دولتی، دستگاه عریض و طویل گزینش را راه انداخته‌اید و هفت نسل فرد متقاضی را باید در زیر تیغ سیاست جراحی کنید تا خدای ناکرده میکروب انحرافی در یک جزء از ایل و تبار متقاضی نباشد، پس چه‌طور می‌شود که به یک‌باره در بالاترین سطوح اجرایی با جریان انحرافی در چنین اندازه‌هایی مواجه می‌شوید؟ در خوش‌بینانه‌ترین حالت باید منجمی را در ذهن تصویر کرد که غرق در مطالعه‌ی ستارگان است و از اوضاع منزل خویش غفلت کرده است و البته این حالتی خوش‌بینانه است.


 


شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به 30mail-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به 30mail@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته