-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ مرداد ۱, جمعه

Latest News from Mizan Khabar for 07/23/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



 

شورشیان در شرق ترکیه چهارشنبه‌شب خط لوله صادرات گاز ایران به ترکیه را منفجر کردند.

به گفته خبرگزاری فرانسه این انفجار که در فاصله کمی از مرز ایران و در شرق شهر دغوبایزید ترکیه روی داد، باعث قطع شدن جریان گاز از ایران به ترکیه شده‌است.

علی یرلیکایا، استاندار آغری در این رابطه، با اشاره به حزب کارگران کردستان ترکیه (پ.کا.کا) به خبرنگاران گفت که «گمان می‌رود این انفجار توسط این سازمان جدایی‌طلب تروریستی صورت گرفته‌باشد.»

تصاویر تلویزیونی از منطقه نشان می‌دهد که بخشی از این خط لوله با شعله‌های بسیار بزرگی در حال سوختن است و این انفجار باعث شکسته شدن شیشه‌های منازل نزدیک به مسیر لوله شده‌است.

به گفته خبرگزاری آناتولیا، نیروهای انتظامی ترکیه هم‌اینک در جست‌وجوی مرتکبان هستند. به گفته مسئولان ترک، تعمیر این لوله یک هفته به طول خواهد انجامید.
اوایل ماه جاری نیز خط انتقال نفت عراق به ترکیه در جنوب شرقی ترکیه منفجر شد که مسئولیت آن بر عهده سازمان پ.کا.کا دانسته می‌شود.

پ‌کاکا که در اکثر کشورها در فهرست گروه‌های تروریستی قرار دارد از سال ۱۹۸۴ اقدام به جنگ مسلحانه با دولت ترکیه کرده‌است. این درگیری مسلحانه تاکنون باعث کشته شدن ۴۵ هزار نفر شده‌است.

منبع:رادیو زمانه


 


benzin02

خبرگزاری رویترز به نقل از منابع آگاه بازرگانی و کشتیرانی گزارش می دهد که شرکت هلندی مالک یک کشتی تانکر سوخت، در اوایل ماه جاری از حمل محموله بنزین به ایران از ترکیه خودداری کرد.

این منابع به رویترز گفتند که کشتی "لیا" با پرچم لیبریا که تصور می شود در اجاره شرکت "ان آی تی سی" (شرکت ملی نفتکش ایران) بود در فاصله ۱۲ تا ۱۵ ژوئیه در بندر ازمیت ترکیه بنزین بار زده بود.

این بنزین توسط پالایشگاه "توپراس تی یو پی آر اس.آی اس" ترکیه تولید شده بود.

اما به گفته منابع ناشناس رویترز، صاحب کشتی تصمیم گرفت که به ناخدای کشتی اجازه حرکت آن به ایران را ندهد. سایر منابع به رویترز گفتند که نمی دانند لیا همان کشتی مزبور است یا نه.

این کشتی توسط شرکت "مارویو شیپمنجمنت" در هلند مدیریت می شود اما به گفته یک منبع رویترز، مالک آن شرکت هلندی "پینتیل بی وی" است.

به نوشته رویترز "مارویوز" و "ان آی تی سی" از اظهار نظر در این باره خودداری کرده اند.

ناظران معتقدند که این حادثه می تواند نشانه تاثیر موج تازه تحریم های بین المللی علیه ایران به خاطر برنامه اتمی آن کشور باشد.

یک دلال نفت به رویترز گفت: "معامله با ایران سخت تر و سخت تر می شود. این روزها امکان بیمه کردن بعضی از بارها به ایران وجود ندارد."

به نوشته رویترز، در ماه جاری شرکت بیمه لویدز لندن گفت که محموله های نفتی به ایران را بیمه نمی کند.

براساس این گزارش، لویدز ۱۵ تا ۲۰ درصد بخش بیمه دریایی در جهان را در اختیار دارد و دارای نفوذ زیادی بر سایر بازارهای بیمه است، به این ترتیب شرکت های بیشتری درحال صرف نظر از ارائه بیمه به ایران هستند.

همزمان برخی گزارش ها حاکیست که اتحادیه های بین المللی مهم کشتیرانی درحال اعمال تغییراتی در قراردادها هستند که اعضای آنها را از هرگونه مسئولیتی در تحویل محصولات پالایش شده نفتی به ایران آزاد می کند، تا تحریم های شدید یکجانبه اتحادیه اروپا و آمریکا را نشکنند.

هفته پیش نیز گزارش شد که شرکت نفتی "بی پی" در پایان ماه ژوئن به تامین سوخت هواپیماهای مسافربری جت به شرکت ایران ایر در فرودگاه هامبورگ آلمان پایان داده است.

گفته می شود که وزرای خارجه اتحادیه اروپا قرار است در روزهای آینده تحریم های شدیدتری را علیه ایران تصویب کنند که از جمله شامل تدابیر برای مسدود کردن سرمایه گذاری نفت و گاز در ایران است.

ناظران می گویند که در صورت تصویب این تحریم ها فشارهای اقتصادی اتحادیه اروپا بر ایران به طور قابل توجهی افزایش خواهد یافت.

مارک فیتزپاتریک مدیر برنامه عدم اشاعه و خلع سلاح در موسسه بین المللی مطالعات استراتژیک در لندن به نیویورک تایمز گفت: "اینها تدابیری شدید است. محدودیت ها بر سرمایه گذاری و انتقال تجهیزات و فناوری به بخش نفت و گاز به خصوص مهم است، همینطور پیش نویس ممنوعیت ها در زمینه خدمات مختلف مالی، از جمله بخش هایی که به بیمه مربوط می شود."

رهبران اتحادیه اروپا ماه گذشته به طور اصولی با تدابیر سخت تر علیه ایران توافق کرده بودند.

ایران برخلاف ادعای غرب برنامه اتمی اش را کاملا صلح آمیز می خواند.

منبع: بی بی سی


 


 

EVIN

آن گونه که سایت‌های خبری گزارش داده‌اند، مهدی عربشاهی، دبیر تشکیلات دفتر تحکیم وحدت، بر اثر عارضه قلبی در بیمارستان بستری شده است.این فعال دانشجویی که صبح روز عاشورا بازداشت شده و حدود 3 ماه را در زندان به سر برده بود، در زندان دچار ناراحتی قلبی شد. وی در آن زمان به علت حمله شدید قلبی، توسط مسوولین زندان به بیمارستان قمر بنی هاشم ـ که گفته می شود زیر نظر وزارت اطلاعات است ـ منتقل شد. وی پیش از آن هیچگونه سابقه بیماری قلبی نداشته است.

عربشاهی پس از آزادی از زندان، مشغول درمان بود، ولی اکنون بنا به توصیه پزشکان برای درمان بیماری قلبی خود ـ که بر اثر فشارها و استرس ها در زندان دچارش شده ـ در بیمارستان بستری شده است.

مهدی عربشاهی اما تنها نمونه از این دست نیست که در زندان دچاری ناراحتی قلبی شده است. شیرین عبادی روز گذشته در ایتالیا اعلام کرد بسیاری از زندانیان پس از آزادی، به دلیل فشارهای روحی و جسمی وارده بر آن ها در طول دوران بازداشت، مجبورند به مداوای خود بپردازند.

عیسی سحرخیز، فریبا پژوه، حسین رونقی ملکی، محمدصدیق کبودوند، هنگامه شهیدی و... از جمله افرادی هستند که در زندان یا پس از آزادی از زندان دچار بیماری قلبی شده اند.

وضعیت زندانیان سیاسی در زندان های جمهوری اسلامی در طول یک سال گذشته از نظر مراقبت پزشکی، به گونه ای بوده است که هفته گذشته، سازمان عفو بین الملل و سازمان گزارشگران بدون مرز با صدور اطلاعیه مشترکی، نسبت به سلامت زندانیان اعلام نگرانی کردند و خواستار آن شدندکه مقامات مسئول به زندانیانی که به بیماری دچار شده اند، مرخصی پزشکی بدهند.

عیسی سحرخیز از جمله  دیگر زندانیانی بود که در زندان، دچار ناراحتی قلبی شد. بیماری قلبی وی پس از انتقال به زندان رجایی شهر، تشدید شد و روز ششم خردادماه در پی شدت گرفتن قلب‌درد، این روزنامه نگار به بهداری زندان رجایی شهر رفت و دکترهای زندان بر لزوم انجام تست ورزش و معاینه خارج از زندان تاکید کردند.

این درحالی بود که هنگام انتقال سحرخیز به زندان رجایی شهر، داروهای این روزنامه‌نگار به او داده نشده بود و تا کنون نیز از تحویل داروها ممانعت به عمل آمده است.

دیگر زندانی سیاسی که در زندان دچار حمله قلبی شد، دکتر محمد ملکی بود؛دکتر ملکی که حدود 6 ماه را در زندان گذراند، در این مدت چندین بار دچار حمله قلبی شد. وی در طول دوران بازداشت چندین بار نیز در بیمارستان بستری شد. دکتر ملکی پس از ازادی از زندان نیز، مشغول مداوای این بیماری بود. پزشکان علت ناراحتی قلب وی را  عوارض بیماری نوسان ضربان قلب دانستندکه در اثر سختی ها و فشارهای وارده در زندان تشدید شده است

حسین رونقی ملکی وبلاگ‌نویس و فعال حقوق بشر، نیز از جمله دیگر زندانیانی است که در زندان دچار ناراحتی قلبی شده، امادر حالی که پزشکان زندان، بر نیاز وی به بستری شدن و قرار گرفتن تحت مراقبت های ویژه، تاکید کرده اند، هنوز در زندان به سر می برد و به بیمارستان منتقل نشده. همین مساله باعث وخیم تر شدن بیماری این وبلاگ نویس جوان شده که از ۲۲ آذر ماه در بازداشت به سر می برد.

خانواده محمدصدیق کبودوند فعال حقوق بشر و روزنامه‌نگار زندانی نیز چند روز پیش، با انتشار نامه ای سرگشاده، ضمن اعلام خبر سومین سکته وی در زندان خواستار رسیدگی به وضیعت جسمانی این فعال حقوق بشرشدند. کبودوند حدود سه سال و نیم است در زندان به سر می برد و پزشکان علت بیماری او را فشارهای ناشی از دوران بازداشت اعلام کرده اند.

منبع:روزآنلاین/حسین محمدی


 


ahmadinejad07

سرانجام و پس از بیست چهار هفته زد و بند شرکت های سپاهی و شبه دولتی، بلوک 18 درصدی شرکت سایپا با قیمت 1583 ميليارد تومان توسط شرکت سرمایه گذاری عمران فارس و آن گونه که ادعامی شود از طرف كاركنان سايپا خريداري شد.در عین حال قیمت هر سهم شرکت سایپا که براساس قیمت گذاری شورای رقابت قرار بود برپایه 36 تومان عرضه شود، نزدیک به بیش 25 برابر افزایش، به بهای هر سهم 872 تومان به فروش رسید تا ابهامات بیشتری درباره این "زد و بند" در سطح محافل اقتصادی به وجود بیاید.

بلافاصله پس از این معامله پرداستان، کمیسیون نظارت بر اصل 44 مجلس، رئیس سازمان خصوصی سازی را به مجلس فراخواند و مصطفی کواکبیان، نماینده عضو فراکسیون اقلیت مجلس نیز از آمدن "بلای مشابه مخابرات بر سر سایپا" سخن گفت.

در همین حال، رئیس سازمان خصوصی سازی نیز در جمع اعضای اتاق بازرگانی ایران اعتراف کرد که: "زورمان به شبه دولتی ها نمی رسد و رانت می دهیم".

به این ترتیب، روز گذشته یکی دیگر از معاملات هزاران میلیارد تومانی در دوره فعالیت دولت محمود احمدی نژاد رقم خورد، تا بنا به اعتقاد فعالان، نقش این دولت در بروز فساد اقتصادی محرزتر شود.

روز گذشته و پس از آنکه گروه سرمایه گزاری بهمن و شستا(وابسته به سپاه پاسداران و دولت)، سهام خود را با رقم  هر سهم 675 تومان به شرکت تعاونی کارکنان سایپا فروختند، رسانه های تحلیلگر بورس، این اقدام  را با مجوزی از سوی دولت جهت رد دیون خود به این شرکت ها از طریق بالابردن دروغین ارزش سهام دانستند و این معامله را «زد و بند» خواندند.

سایت روزنامه جهان اقتصاد، دراینباره با انتشار گزارشی با عنوان "دولت قید اصل 44 را زد"، زد و بند اخیر شرکت های شبه دولتی و سپاهی را با صدور دستوری از سوی محمد رضا رحیمی، معاون اول دولت احمدی نژاد و متهم ردیف اول پرونده فساد خانه فاطمی دانست و نوشت: "بر اساس مصوبه هيات وزيران در جلسه 13 تيرماه 1389 مقرر شد بخشي از سهام شرکت خودروسازي سايپا که در بورس عرضه شده با رعايت شرايطي، بابت رد ديون و مطالبات به بنياد شهيد و امور ايثارگران يا وزارت رفاه و تامين اجتماعي واگذار شود. طبق مصوبه دولت، مطالبات بنياد شهيد و وزارت رفاه توسط کارگروهي با مسئوليت معاون اول رييس‌جمهور و عضويت معاون برنامه‌ريزي و نظارت راهبردي و وزير اقتصاد و حسب مورد رييس بنياد شهيد و وزارت رفاه تعيين مي‌شود.اين مصوبه در 21 تير 89 از سوي معاون اول رييس‌جمهور جهت اجرا ابلاغ شده است". ‏

‏این گزارش می افزاید: "اما حضور یک کنسرسیوم که با هدف و مجوز رد دیون وارد این معرکه شده از سوی نمایندگان مجلس و شورای رقابت فاقد استانداردهای یک رقابت شناخته شده و ظلمی در حق کنسرسیوم‌های دیگر نام گرفته است. مخالفان مصوبه دولت که به بنیاد اقتصادی کوثر و شستا اجازه حضور با هدف رد دیون داده معتقدند هر طلب‌کاری حاضر است حتی با بخشش یا خرج بخشی از آن طلب ـ که در این واگذاری به شکل پیشنهادهای خرید بالا نمود پیدا کرده- در زنده کردن پول خود تلاش نماید. با این حساب مجوزی که به شستا و بنیاد اقتصادی کوثر داده شده، باعث از دست رفتن فضای رقابت در این واگذاری شده و دیگر آن را نمی‌توان تأیید کرد. آنها مخصوصا نمایندگان مجلس جز مصاحبه نمی‌توانند فعالیت دیگری داشته باشند گرچه از سوی رئیس کمیسیون اصل 44 عنوان شده قرار است قوانین خصوصی‌سازی با اصلاح و بازبینی همراه باشد. شورای رقابت نیز که تا به امروز فقط در رسانه‌ها حضور داشته تا واگذاری‌ها، فعلاً نظاره‌گر و منتقدی بیش نیست".

برپایه این گزارش، با وجود آنکه روز گذشته شرکت های شستا و گروه بهمن از خرید سهام سایپا کنار کشیدند، اما آنها اصلی ترین برنده این زد و بند هستند چرا که سهام 36 تومانی را با 25 برابر قیمت واقعی اش فروخته اند و بنا به اعتقاد کارشناسان، شرکت سرمایه گذاری عمران فارس نیز که روز گذشته موفق به خرید بلوک 18 درصدی سایپا شده است، از زیرمجموعه های دولتی و شبه دولتی تشکیل شده و سهام داران جزء آن که کارمندان سایپا هستند، سهم هایی را که می توانستند با نرخ 36 تومان خریداری کنند، اکنون 872 تومان خواهند خرید و اصلی ترین قربانیان این زد و بند هستند.

سایت اقتصادی پیمانه نیز در گزارشی با عنوان "کلاه گشاد بر سر کارکنان سایپا"، ضمن مقایسه واگذاری سهام شرکت ایران خودرو با سایپا، نوشت: "بلوک 18در صد ایران خودرو که به نام کارکنان این شرکت خریداری شد عملا به صورت6درصد گروه قطعه سازی اعظام، 5درصد قطعه سازی کروز، 2درصد شرکت سرمایه گذاری بانک صنعت و معدن، 2درصد شرکت سرمایه گذاری ملی ایران، 2درصدتعاونی خاص کارکنان ایران خودرو و 1درصدتعاونی کارکنان ایران خودرو تقسیم شد. همانطور که مشاهده شد بیش از 11درصد سهام به دو شرکت قطعه ساز و تنها درصد از این سهام به پرسنل شرکت رسیده است. به این ترتیب در این بین تنها کسانی که در این خرید متضرر شده اند پرسنل ایران خودرو هستند، چرا که مجبور شدند با قیمت بسیار بالا این سهام را خریداری نموده، ولی از هیچ مزيت اقتصادی برخوردار نشوند.این اتفاق عینا در مورد شرکت سایپا نیز در حال رخ دادن است با این تفاوت که قیمت سهام این شرکت بسیار بالا تر از سهام ایران خودرو شده(تقریبا 2 برابر) و پرسنل زحمت کش این شرکت می بایست ضرر هنگفتی را بابت این انحصار طلبی نوین پرداخت نمایند".

بنا به نوشته ایلنا، بلافاصله پس از این واگذاری مشکوک، رئيس كميسيون نظارت بر اجراي اصل 44 از احضار رئیس سازمان خصوصی سازی به این کمیسیون خبرداده و گفته است: "شيوه واگذاري سهام سايپا عملا در جهت تحقق اهداف سياست‌هاي اصل 44 نبود. به همين دليل در مجلس از رئیس سازمان خصوصي‌سازي خواسته‌ايم تا با حضور در کمیسیون، در اين خصوص گزارش دهد".

وی ادامه داده: "در واگذاري سهام شركت سايپا بخش خصوصي داخل حضور ندارد".

بنا به گزارش پارلمان نیوز، مصطفی کواکبیان نیز در تذکری آیین نامه ای در جلسه روز گذشته مجلس چنین گفت: "18 درصد سهام سايپا قرار بود با قيمت هر سهم 36 تومان فروخته شود و به كارمندان واگذار شود. در حالي كه شوراي رقابت هشدار داده است كه اين مساله برخلاف اصل 44 و خصوصي‌سازي است. ظاهرا قرار است بلاي مخابرات بر سر سايپا نيز آورده شود".

غلامرضا حيدري كرد زنگنه، رئیس سازمان خصوصی سازی درحالی به مجلس فراخوانده شده که صبح دیروز و قبل از آنکه زد و بند هزاران میلیارد تومانی شبه دولتی ها درباره سایپا اعلام شود، در دیدار با اعضای اتاق بازرگانی و در صبحانه کاری این نهاد بخش خصوصی گفته بود: "شبهه دولتي‌ها را تا اصلاح قانون خصوصي مي‌دانيم و زورمان نرسيد كه سهم آنها را در قانون كم كنيم. ماده‌ 6 اصل 44 سهم اين نهادها و شبهه دولتي‌ها را 40 درصد در نظر گرفته بوده كه مي‌خواستيم به 20 درصد كاهش دهيم اما زورمان نرسيد و اكنون نيز در قانون برنامه پنجم قصد انجام اين كار را داريم اما بازهم فكر نكنم كه اين موضوع تصويب شود".

به گزارش ایسنا، زنگنه همچنين در واكنش به سخنان شمس اردكاني مبني بر دادن رانت‌هايي در جريان خصوصي سازي اظهار داشت: "ما رانت نمي‌دهيم اما اگر رانتي مي‌دهيم آن قانوني است".

سهام شرکت سایپا درحالی میان شرکت های شبه دولتی معامله شد که سایت رجانیوز، در گزارشی ادعا کرد کارکنان شرکت سایپا روز گذشته به دلیل این واگذاری از احمدی نژاد قدردانی کرده اند.

رجانیوز نوشت: " تعدادی از كارگران صنعتی سایپا ضمن ابراز خشنودی و قدردانی از رئیس جمهور، ‌وزیر صنایع و مسوولین اقتصادی كشور، واگذاری بلوك 18 درصدی سایپا كه پس از چهار هفته رقابت به كاركنان سایپا واگذار شد را تولدی دوباره در حركت صنعتی سایپا ارزیابی كردند زیرا این حركت چرخ های صنعتی شدن كشور را با انگیزه و رشد ورونق بیشتر همراه خواهد ساخت".

این سایت حامی احمدی نژاد اشاره ای به تعداد و اسامی این عده نکرده است.

منبع:روزآنلاین/نازنین کامدار


 


میزان:آقای مهندس اکبر طاهری مترجم قرآن مبین، وزیر راه در دولت موقت مرحوم مهندس بازرگان و از اعضای قدیمی نهضت آزادی است و فرزند برومند ایشان مهندس فرید طاهری نیز هم اکنون به جرم عضویت در نهضت آزادی و همراهی با جنبش سبز در زندان است.

mohamad-nuri-zad

محمد نوری زاد: وقتی شنیدم زندان بانان بند ۲۴۰ ، به تقاضای چهل و پنج روزه ی " عمادالدین باقی" که مرتب از آنان درخواست یک جلد قرآن می کرده ، وقعی ننهاده اند ، و او ، چهل و پنج روز تمام ، در یک سلول کوچک انفرادی ، حتی از داشتن یک جلد قرآن محروم بوده ، دانستم : غربت قرآن ، حتما نباید با ترجمه ها و تفسیرهای آشفته همراه باشد ، و یا : نقش تاریخی اش به فراموشی سپرده شود ، و یا : روح شریفش به حاشیه رود ، و یا : قیل و قالی در ظاهر او بالا بگیرد ، و یا : معجزه ی مسلمش در چارچوب های فردی و حکومتی ما بود و نبودی نداشته باشد .

***

طعم مطالعه و تلاوت قرآن در زندان ، شاید به طعمی از رهایی آمیخته باشد . از همین روی است که شما ، با همین طعم ، پروانه گون ، به پرواز در می آیید و از لای پنجره های قطور و آهنین آن به هر کجا پرمی کشید . من ، در این شش ماهی که در زندان ، لنگ لنگان از روزی به روزی دیگر درافتادم ، به یک تحقیق متفاوت دست بردم و طی آن تلاش کردم از هرآیه ی قرآن ، پروانه ای برآورم و فراتر از سلول تنگ زندان ، سلول های سنگین و فرسوده ی وجود خویش را به هر یک از این پروانه ها بسپرم تا مگر مرا از تنگنای تنهایی و جهل به در برند ، و به دوردست های نیالوده ، وبه افق های روشن ، و به وادی فهم در اندازند .
مرور چندین و چند باره ی قرآن ، با اعتنا به خوف و رجایی که ذاتی روزها و شب های زندان است ، نرم نرم ، دریچه هایی از معانی  پنهان آیه ها را به رویم گشود و مرا از محبس یک قاری عادت گرا ، به سرسرای کاوشگری سیری ناپذیر سوق داد .  درآن جولان قرآنی ، من همه ی عمر هنری خود را به ساحت آیه ها پیشکش کردم ، و آیه ها نیز در مقابل ، بخشی از شرافت هنری و معانی پنهان خود  در حوزه های نقاشی ، سینما ، ادبیات ، موسیقی ، خوشنویسی ، کاریکاتور ، طنز ، دیالوگ ، سخنوری ، حکومت داری ، معنا ، جامعه شناسی ، انسان شناسی ، تاریخ ، و آینده را در معرض فهم من قرار دادند .

***

من به کارهای کرده و نکرده ی مراجع تقلید ، بسیار انتقاد داشته و دارم . و در این میان ، آیت الله مکارم شیرازی ، مشخصا در نقدهای من حضوری فراگیر داشته است . در روزهای تلخ زندان انفرادی اما ، قرآنی به درون سلول من راه یافت با ترجمه ی آقای مکارم . جوری که ماهها ، من بودم و تنهایی و همان قرآن و ترجمه ی خوب آقای مکارم . ایکاش می توانستم با صدایی به بلندای ادب ، و به پهنای شرافتی که این روزها با شتاب به حاشیه می رود ، فریاد بر آورم : یک    ترجمه ی خوب  قرآنی ، مثل جاده ای وسیع و صاف ، با درخت ها و گل های معطری که در دوسوی خود دارد ، مسافر را با امنیت و آرامش به مقصد می رساند .
من پیش از این ، با ترجمه های آقایان : عبدالمحمد آیتی ، عزت الله فولاد وند ، بهاالدین خرمشاهی ، و الهی قمشه ای آشنا بودم  ، و به قدر بضاعت ، از شان ادبی ترجمه ی آیتی ، و دلنشینی ترجمه ی فولاد وند ، و معناگرایی ترجمه ی خرمشاهی ، و ساده ساری ترجمه ی الهی قمشه ای خبر داشتم ، اما نصیب من در زندان ، تنها  و تنها همنشینی با   ترجمه ی آقای مکارم شد . به همین دلیل ، بیش از دیگران ، با زحمت ریز به ریز ایشان مانوس شدم و به تلاش و همت و وسواس وی برای یافتن واژگان معادل ، آفرین گفتم .
ما منتقدان و ناراضیان اوضاع عمومی کشور ، آنقدر شعور و شهامت داریم که شانه به شانه ی  نقد یک نفر ، زحمت و کار خوب او را نیز سپاس گوییم .
+         +        +
قرآن در زندان ، سخت با روان زندانی می آمیزد . نه از آن روی که زندانی را در آن بارش بلا ، چاره ای جز خدا خواهی نیست ، بل از این روی که زندانی ، آنجا که در کویر عطشناک حق خود ، با مطالعه ی قرآن ، به غلیظ ترین توصیه های انسانی برمی خورد ، سر در آغوش آمال و آرزوهای  برنیامده ی خویش می نهد و با وصف العیش آیه ها ، به تناول نیمی از عیش انسانی خویش پناه می برد .
شب ها و روزهای پی در پی و بلاتکلیف زندان ، حس خالص و شریفی را به جان زندانی در می اندازد تا سراسیمه به ریسمان خدا چنگ بزند . و قرآن در این میان ، همان ریسمان آسمانی است .
تجسم کنید : دونفر" بسم الله الرحمن الرحیم " می گویند . یکی خارج از زندان ، و دیگری داخل زندان . اولی در کنار سفره ای از چاره ها . و دومی در بحرانی از ناچاری ها . وای که اگر زندانی ، بی گناه و بی تقصیر نیز باشد . "بسم الله" یک زندانی بی گناه و بی تقصیر ، مثل نگریستن یک مسافر تشنه ، به چشمه ای زلال و گواراست . و مثل وضو ساختن و آب نوشیدن رهگذری غبارآلود از آبشار جاری از برف است .
ترجمه ی خوب قرآن، دست زندانی بی گناه را ، وه که چه می گویم ، دست هرچه با گناه و بی گناه را می گیرد و برفراز ابرها می نشاند . و ترجمه ی بد ،  او را در محدوده ی زندان خویش ، در هرکجا ، به خستگی می کشاند . ترجمه ی خوب ، به بارش گلبرگ های گل محمدی مانند است . که می توان بدان پناه برد و با آن تن شست  و از تماشای بارش مدام آن لذت برد . و ترجمه ی بد و نامطلوب قرآن ، به ریزش توده هایی از گل و لای می ماند . که نه طعمی از باران دارد و نه طراوتی ازآن .
ترجمه ی خوب آقای مکارم ، در آن وادی ناچاری ، بهشتی بود که مرا ازنگرانی به در می برد و با لبخند خوب خدا می آمیخت .  سه ماه تمام ، شب و روز ، نشستم و زاویه های پنهان و آشکار آیه ها را کاویدم و به تامل و نگارش پرداختم . اکنون که به پشت سر می نگرم ، خود را صاحب گنجینه ای می دانم بس غنی . که جواهرات و سکه های آن ، جنسی از کلمه دارد . و چشمی که : بیهوده نمی نگرد ، و فهمی که : فریب نمی خورد ، و دینی که : چیز دیگر می جوید ، و اسلامی که : با اسلام ما فرسنگ ها فاصله دارد ، و خدایی که : عبوس نیست ، و خدایی که : در همین نزدیکی هاست ، چیزی دیگر می گوید و ما چیز دیگری را به اسم او تحکم می کنیم ، و خدایی که : لابد بخاطر خطاهای عمیق و  مکررمان ، بقای ما را به دیده ی تردید می نگرد .

***

در زندان ، مرا از سلولی به سلول دیگر می بردند . همچنان که دیگران را . و در همه حال می گفتند : کسی با خودش قرآن بر ندارد . من اما همان قرآن آقای مکارم را از سلولی به سلول دیگر می بردم و به مطالعه و نوشتن های مخفیانه ی خود ادامه می دادم . تا این که ظاهرا بعضی از نوشته های غیر قرآنی من ( نامه ی چهارم و پنجم به رهبر) نامطلوب تشخیص داده شد و یک روز در بازگشت از "هواخوری" نیم ساعته ، با جای خالی نوشته های پراکنده ی خود ، و با جای خالی همان قرآن همنشین روبرو شدم . تهدیدها و خواهش ها و نامه نگاری های من به مسئولین زندان و حتی به شخص دادستان تهران – آقای جعفری دولت آبادی – به جایی نرسید . هم نوشته های من رفته بود ، هم آن قرآن شورانگیز . این نیز بگویم  که ترجمه ی آقای مکارم  معنا محور است و از چارچوب آیه ها خروج نمی کند و به مفهوم ذاتی حرفها و کلمه های هر آیه پای بند است . با ادبیات خوب و قابل قبول . و با بهره مندی از واژگان درست و رایج  زبان پارسی . بعدها که با دکتر " عرب مازار یزدی" هم سلول شدم ، دانستم این استاد فهیم و دانشمند و مودب دانشگاه علامه نیز با من در خصوص  ریز پردازی  های ترجمه ی آقای مکارم هم نظر است .

***

زمان گذشت و گذشت و من بی آن که به آن قرآن دسترسی داشته باشم ، با افراد مختلف همنشین و هم سلول شدم . اما نه که همنشینی با قرآن ، همچنان که گفتم ، با طعمی از رهایی آمیخته است ، دلتنگی های من به تسکینی درست و ماندگارمنجر نشد که نشد .
مدت ها بعد، از بند امنیتی ۲۰۹ به بند عموم " هفت" منتقل شدم . آنجا کتابخانه ای تمیز و وسیع در اختیار ما بود . کتابخانه ای که در میان کتاب های متعدد خود ، قرآن موردنظر مرا نداشت .
با انتشار نامه ی من به سید حسن خمینی از داخل زندان ، مسئولین زندان ، صلاح را در این دیدند که مرا از بند هفت ، به بند سه ، که به آن بند ۳۵۰ نیز می گویند ، منتقل کنند . محدودیت های این بند ، مرا برآن داشت که نوشته های متوقف و ناتمام قرآنی خود را از سر گیرم . چند روزی سر به قرآن آقای بهاالدین خرمشاهی فرو بردم که ایشان نیز ، ترجمه ای شریف و شایسته فراهم آورده است . تا این که از سر اتفاق ، با قرآنی آشنا شدم که یکی از دوستان زندانی من مشغول مطالعه ی آن بود . ترجمه ی این قرآن ، توسط آقای " مهندس علی اکبر طاهری قزوینی " صورت پذیرفته است . با نام : " قرآن مبین " .
خیلی زود با این قرآن و ترجمه ی آن مانوس شدم . ورق به ورق جلو رفتم و تلاش کردم تفاوت ترجمه ی آن را با سایر ترجمه ها که پیش تر دیده بودم بسنجم . نه سواد عربی من ، و نه فهم قرآنی من ، هرگز دراندازه ای نبوده و نیست که درمیان ترجمه های قرآن داوری کنم . اما در این ماههای تنهایی و انس ، به شرافتی از فهم محتوایی آیه ها دست یافته بودم که در عین محدودیت و فقر علمی ، می توانستم دست خ‍ِرَدِ خُرد خود را بگیرم و به راه  در اندازم .
با مطالعه ی سطحی ترجمه ی آقای طاهری ، دریافتم که وقت فراوانی  از ایشان ، صرف  تفسیرگردی در میان آثار کهن و نو شده است . این مهم ، هم رد پایی از خود را در ترجمه ی فراگیر و مطمئن به جای نهاده است ، و هم دست مترجم را برای مشابهت یابی معانی آیه ها گشوده است . قصد من از انگشت نهادن برترجمه ی فاخر آقای طاهری ، هرگز به معنای به حاشیه راندن ترجمه ی دیگران نیست . همچنان که بعدها نیز ، قطعا ما  را به ترجمه ای دقیق تر و منظم تر و پرزحمت تر و فراگیرتر و عاشقانه تر از ترجمه ی آقای طاهری نیاز است .
آقای مهندس طاهری در این ترجمه ، بخش وسیعی از زحمت خود را در پی نوشت (زیرنویس) هرصفحه متجلی کرده است . دراین پی نوشت ها ، ما ، هم به آیه های مشابه ، و هم به نکته های لغوی ، و هم به معانی مترادف ، و هم به معانی غیرمتعارف ، و هم به اشارات نحوی ، و هم به موقعیت های تاریخی ، و هم به ظرایفی متنوع و ضروری از تفسیر و تاویل بر می خوریم . تسلط  همه جانبه ی مترجم به زیرو بم زبان عربی ، و نفوذ او به ریشه ی لغات ، و استخراج معانی تازه ، و روحیه ی شگفت مشورت گیری وی ، و سیری ناپذیری وی برای اقناع مخاطب ، ما را با  ترجمه ای روان و جامع مواجه کرده است .
مترجم در صفحات انتهایی قرآن ، نوشته ای دارد با عنوان " پس از پایان" . دراین نوشته ، وی ، مارا از زحمت "هشت سال تلاش بی وقفه " ی خود مطلع می کند . شما با ورق زدن این ترجمه ، وبا نگاهی گذرا به پی نوشت ها ، این زحمت بی وقفه ی هشت ساله را " باور" می کنید . چرا که در هر برگ ، می توان وسواس و صرف وقت و دقت موشکاف او را مشاهده کرد .
ناشر این قرآن ، " انتشارات قلم " است . من از همین زندان ، سپاس خود را تقدیم دوستانی می کنم که بی آن که نگاهشان به سود و فایده ی متداول باشد ، دقیق ترین حساسیت ها را برای ارائه ی اثری نفیس و چشم نواز و پرمحتوا مبذول   داشته اند .
ناگزیرم برای پرهیز ازکلی گویی ، به چند نمونه از ظرافت های جاری این ترجمه اشاره کنم :
۱ – اغلب مترجمین قرآن ،  از معادل فارسی واژه ی " اولی الامر" با  : صاحبان امر ، یاد کرده اند ، و یا از خیر معادل یابی این واژه  درگذشته و آن را به صورت : اولوالامر آورده اند . مهندس طاهری اما آن را  " متصدیان امور" ترجمه کرده است . در پی نوشت مربوط به " الی الرسول و الی اولی الامرمنهم" آیه ی ۸۳ سوره ی نسا ، می نویسد :
معلوم می شود " اولی الامر" ( که جمع است ) کسانی غیراز شخص پیامبر(ص) هستند . و چون موضوع مربوط  به زمانی است که حضرت پیامبر(ص) در حال حیات بودند ، معلوم می شود کسانی غیراز امام معصوم هرزمان بوده اند  . از این روی این کلمه را به " متصدیان امور" ترجمه کرده ایم . به عنوان مثال : رییس اداره ، کارمند بانک ، مامور راهنمایی ، مدیر مدرسه و غیره . کلمه ی " منهم" که پس از کلمه ی " اولی الامر" آمده ، تایید دیگری است بر این   معنی …
۲ –  آیه ی ۱۲۳ سوره ی انعام را این گونه ترجمه کرده است :
" و بدین گونه در هر شهری سردمداران بزهکارش را گماشتیم ( و به آنان میدان دادیم ) تا به دسیسه پردازند . در حالی که تنها در حق خویش دسیسه می کنند و نمی فهمند " .
و در پی نوشت توضیح می دهد :
منظور از " اکابر مجرم " در این آیه ، همان است که در آیات ۳۴ سبا ، و ۲۳ زخرف آمده است . منظور از مکرشان نیز همان است که در آیه ی ۳۳ سبا آمده است . ضمنا کلمه ی " مجرمیها " در اصل " مجرمین ها " بوده که به علت اضافه شدن ، بنا بر قاعده ، حرف " نون " حذف شده است . حرف " لام " در " لیمکروا " لام عاقبت است . منظور این است که مفاسد اجتماع ، از سردمداران از خدا بی خبر سرچشمه می گیرد .
۳ – ترجمه ی آیه ی ۳۷ سوره ی نور ( رجال لا تلهیهم تجرة و لا بیع عن ذکرالله …) را اغلب مترجمان ، حتی قرآن پژوهی چون آقای بهاالدین خرمشاهی " مردانی که هیچ داد و ستد و خرید و فروشی ایشان را از یاد خداوند بازنمی دارد " ترجمه کرده اند .  نیز کلمه ی " رجال " این آیه را مرحوم الهی قمشه ای " پاکمردان " ترجمه کرده است . و حال آنکه آقای مهندس طاهری  به جای آن  " افراد " نهاده است . به زعم حقیر ، اگر همه ی " رجل " های قرآن را معادل " مرد " بدانیم ، فرصت حضور بانوان را در قرآن به تنگنا در انداخته ایم . با این وصف ، ترجمه ی آقای طاهری ، به انصاف و درستی نزدیکتر است . خود وی در پای نوشت آیه ی فوق ، دلیل این که چرا " رجال " را – افراد -  ترجمه کرده ، می آورد : بنا به قاعده ی تغلیب ، در اینجا کلمه ی " رجال " به کار رفته است و شامل زنان نیز می شود .
۴ – بسیاری از مترجمین قرآن ، منجمله مرحوم الهی قمشه ای و جناب خرمشاهی در ترجمه ی " سلم علی ال یاسین " راه به خطا رفته و آن را : سلام بر آل یاسین باد ، و یا :  و سلام بر ال یاسین ، ترجمه کرده اند . مهندس طاهری اما آن را : " سلام بر الیاس " ترجمه کرده است . و در پی نوشت توضیح داده است :
الیاسین همان " الیاس " پیامبر است و مثل سینا و سینین دو شکل یک کلمه است . دو آیه ی بعد که می فرماید : " انه من عبادنا المومنین " موید این نظر است .
۵ – همه یا اغلب مترجمین قرآنی ما ، واژه ی " نفثت فی العقد " را که در آیه ی ۴ سوره ی فلق آمده ، زنان جادوگر یا زنان دمنده در گره ها ترجمه کرده اند . و با همین خطای آشکار ، یک تهاجم تاریخی را به سمت بانوان احاله داده اند . که یعنی در این آیه ، آن که مورد نفرت و نکوهش واقع شده ، زنان جادوگرند . این خطا ، چهره ی مخوفی از بانوان به ذهن ما متبادر می کند . بی آن که بانوان را در این تهاجم غیر منصفانه ، سهمی موکد بوده باشد . آقای مهندس طاهری          " نفثت " را سخن چینان ترجمه کرده است و در پای نوشت جامع خود آورده است :
" نفاثات جمع " نفاثه " به معنای دمنده است . به همین علت در زبان عربی به هواپیمای جت هم " نفاثه " می گویند و در اینجا مراد سخن چینان فساد پیشه است یا جادوگران ….. معنی تحت اللفظ آیه این است : " از شر دمندگان در گره ها " تفسیر اضوا البیان (محمد امین مختار) گفته است : منظور از نفاثات قطعا ساحران است . اعم از زن و مرد ….
۶ – دراینجا به بعضی از واژگان و آیه هایی که به فارسی برگردانده  اشاره می کنم :
متقین = پروا پیشگان
رب = صاحب اختیار
کافرون = انکار ورزان
سفها = سبکسران و بی خردان
کنتم اموتا فاحیکم = بی روح بودید و شما را حیات بخشید .
تواب = باز پذیر
معروف = شایسته
منکر = ناپسند
الیوم الاخر= روز واپسین
دارالسلم = سرمنزل سلامت
یسبحون الیل و النهار لا یفترون = شب و روز بی آنکه سستی نشان دهند ، خدای را تقدیس می کنند .

***

" قرآن مبین " آقای مهندس طاهری قزوینی ، یکی از ترجمه ها و آثار فاخر و شایسته و ستودنی عصر ما است . این اثر شریف ، در کنار ترجمه های خوب دیگر ، می تواند خلا ترجمانی قرآن را تا سالها برطرف کند . جذابیت چند جانبه ی این اثر باعث شد در اطراف مترجم و کم و کیف انتشار این اثر تحقیق کنم . دانستم مترجم عزیز ما ، پای به دهه ی نهم عمر خود گذارده است . و دانستم ادامه ی انتشار این قرآن ، با وجود اخذ همه ی مجوز های رایج ، بنا به دلایلی که هرگز خدا پسندانه نیست ، متوقف شده است . سعی کردم راز این کج سلیقگی که نه ، این ظلم آشکار را کشف کنم . به نوشته ی انتهایی قرآن ، که به قلم مترجم است مراجعه کردم . آنجا که می نویسد : " در دوران چهل ساله ای که با قرآن مانوس بودم ، از درس استادان مختلفی بهره بردم که برجسته ترینشان شادروان طالقانی و شادروان مهندس مهدی بازرگان بودند … استاد عربی ام دکتر سعید نجفی …" شاید یادآوری همین سه اسم و اسامی دیگر ، برای آنانی که درکشورما برگلوگاه نشر قرآن نشسته اند و بساطی برای خود آراسته اند ، دلیل موجهی برای جلوگیری از انتشار آن باشد . من از همین   زندان ، به نمایندگی از طرف همه ی آنانی که جویای جلوه های ناب قرآنی هستند ، از بزرگان دینی خود تقاضا دارم از تداوم این ظلم آشکار مانع شوند و راه را بر انتشار این اثر خوب و شریف بگشایند . از کجا معلوم مترجم این اثر ، در عین حال که به مرحوم طالقانی و بازرگان و دیگرانی چون این بزرگان متمایل است ، در پیشگاه خدای قرآن ، از همه ی ما آبرومند تر نباشد ؟ آیا زمان آن نرسیده است که ما : اختیار داران جامعه ، به رشدی برآمده باشیم که سلیقه های سیاسی خود را بر جریان محض علم ، تفوق ندهیم ؟

***

روزی که دانستم زندان بانان خودمان ، متعمدانه ، چهل و پنج روز تمام " عمادالدین باقی " را از داشتن هر کتاب ، حتی یک جلد قرآن نیز محروم کرده اند ، به خود گفتم : ظاهرا علاوه بر دست به دست شدن نیکی ها و نیک بختی ها ، ستم و ستمگری نیز دست به دست می شود . چه فرق می کند اگر من و شما ، آب و اکسیژن و آزادی را از کسی دریغ کنیم یا قرآن را ؟
" عمادالدین باقی " با شناختی که من از او در تنگنای زندان یافته ام ، یک نیک بختی بزرگ است که ما به هردلیل خود را از باران برکات او محروم کرده ایم . من و شما آنجا که نیک بختی را از خویش می رانیم ، لاجرم همان خلا را باید با شور بختی رفع و رجوع کنیم . و این ، دریغ هماره ی من است که چرا در این یک سال گذشته ، ما ، با این همه شتاب و با این همه گستردگی ، خود به دست خود ، معدود دوستان نظام و انقلاب را به صف مقابل رانده ایم و انگ دشمن بر پیشانی شان نشانده ایم .
" مهندس علی اکبر طاهری قزوینی " نیز ، برای ما ، یک دوست ، و یک نیک بختی شورانگیز است . دور انداختن زحمت و عرق ریزان هشت ساله ی وی ، ممکن است در ساحت زندگی معمول ما نمودی نداشته باشد ، اما قطعا به کهکشان حساب و کتاب خدا رعشه خواهد انداخت . صمیمانه از بزرگان خود می خواهیم که موانع سست انتشار " قرآن مبین " این دانشمند فرزانه را مرتفع سازند . با سپاسی به ژرفای لبخند خدای خوب .
محمد نوری زاد – زندان اوین – بند ۳۵۰ – ۲/۴/۸۹


 


 

rahnavard

دکتر زهرا رهنورد پس از نامه هایی که برای فاطمه شمس و ژیلا بنی یعقوب ، همسر دو زندانی مطلوم اما شجاع و مقاوم (محمد رضا جلایی پور و بهمن احمدی امویی ) در هفته های اخیر نوشته است ،این بار به دو خواهر که یکی همسر یک زندانی سیاسی صبور (فرید طاهری) است و خودش نیز محکوم به شش سال حبس شده است و آن دیگری شاهد عینی شهادت یکی از شهروندان در عاشورای تهران بوده ،نامه ای پر مهر نوشته است

به گزارش کلمه،متن کامل نامه زهرا رهنورد به سارا و لیلا توسلی به این شرح است :

سارا و لیلای عزیز

شما را ،تازه نشناخته ام .شجاعت تان ،پاکی و خلوص تان ،حضور اجتماعی تان را ،ایمان و اخلاق تان را ،هیچ یک برای من ناشناس نیست .حق طلبی ،آزادی خواهی ،کرامت انسانی و عزت نفس تان ،نه! هیچ کدام برای من اطلاعات تازه ای را در باره شما مطرح نمی کند.شما را نه در جنبش سبز و نه درعاشورای خونین نشناخته ام

حتی ،شما را ،نه در دوستی های خانوادگی مان از سی و اندی سال پپیش ،که در جلسات قرآن و نهج البلاغه و تحلیل های سیاسی ،در خانه پدرتان و سایردوستان که همچون پروانه می چرخیدید و گاه با صدای ظریف و کودکانه ،سوره کوچکی را تلاوت می کردید و از حاضران با آب و چای و قند و شیرینی پذیرایی می کردید و قندانها را زودتر از همه از مجلس بیرون می بردید!و در گوشه ای مشغول چشیدن شیرینی قندها می شدید.نه حتی از آن زمان که در پرتو قرآن ،می بالیدید و اوج می گرفتید ، که شناخت من از شما به هزاران سال پیش می رسد.

سارا و لیلای مهربان ،شما را ،نه از آن وقت که به دانشگاه رفتید و جزو ممتازان دانشگاهی بودید ،شما را نه به واسطه مادرتان که دوست مهربان و فرهیخته همه ما بود ، شما را نه بواسطه دایی گرامی تان آقای دکتر ابراهیم یزدی ،که روزی روزگاری ،نماینده امام خمینی در امریکا بودند و شما را نه به واسطه پدر شجاع و مبتکرتان شجاع تان شناختم،مهندس توسلی را می گویم که به عنوان نخستین شهردار تهران پس از انقلاب که هنوز جای جای این شهر سرشار از یادگارهای خلاق و چاره ساز ایشان است و این سخن البته زحمات و ابتکارات شهرداران بعدی را نفی نمی کند.

و به قول ما اهالی هنر ،شما را نه از نمای دور ،بلکه از نمای نزدیک می شناسیم.

سارا و لیلای عزیز ،شما در سراسر ایران پرعظمت حضور دارید.هرلحظه نفس کشیدن ساراها و لیلاها ،شیواها ،ژیلاها ،مهساها ،شیرین عبادی ها ،مفیدی ها ،منصوری ها ،بهاره ها ، پرستوها ،سمیه ها ،نرگس ها ، محبوبه کرمی ها ، مهدیه گلروها ،عاطفه نبوی ها و هنگامه ها و دیگر زنان شجاع را ،هریک به شکلی و اندیشه ای و فریادی و اعتراضی و ابتکاری در شکوه ایران هزارساله می بینم ،در صبر و مقاومت زنانی که فرزند یا همسر را تقدیم راه حق کرده اند و در غیاب آنها که یا به شهادت رسیده اند یا اسیر زندانهای ستم هستند . سرفرازانه ،زندگی را به اوج می رسانند .

آری !من شما را تجربه کرده ام .کنار شما و با شما و با دغدغه های همیشگی ام برای سرفرازی و پایداری ایران و چه نگرانی شکوهمندی ،همه ما یکدیگر را می شناسیم .

سارا و لیلای مقاوم ،من ،شما را در ایلام باستان سراغ گرفته ام ،در هگمتانه و پارس و بیستون که عاشقانه زیسته اید ،در کتیبه هایی با خط زیبای میخی ،نام شما حک شده است ،در خطوط زیبای کوفی و نستعلیق ،در مسجدها ،حسینیه ها ،در طبیعت زیبای ایران ، قرائت شکوه دوران عظیم و تمدن این سرزمین ،بر پیشانی تابناک شما ،بارها و بارها تکرار و تجربه کرده ام و هربار ،تازه و تازه تر و پرطراوت تر ،آن را حفظ کرده ام.

کیست که نداند؟در جنبش ضد استعماری تنباکو ،در آزادی خواهی ها و قانون گرایی ها ی انقلاب مشروطه ،در ملی شدن فوران نفت ،در جنبش ملی و در استقلال ،آزادی و جمهوری اسلامی،انقلاب اسلامی ،شما چه حضور پر برکتی داشته اید و در جنبش سبز ،حضور بالنده تان شاهد شهیدان و صدای آزادی و کرامت انسان بوده است.

سارا و لیلای سرفراز،اگر بانوان ایران ،هزاران سال تاریخ و تمدن را در وجود خود چون کوله باری عظیم و پرانتظار ،حمل نکنند ،چه مغبون خواهند بود و خدا را شکر که چنین نیست و نمونه اش شما دو خواهر هستید.

من به ملت ایران ،به ویژه زنان شجاع ایران پیشنهاد می کنم که یک صدا به قدرت طلبان بگویید :آیا حق زنان ایرانی که پیوسته در دامن اخلاق و ایمان پرورش یافته اند ،حق ساراها و لیلاها ، شیواها و بهاره ها و مهدیه ها و ژیلاها و بدری ها و محبوبه ها زندان و مجازات و تهدید است یا تحبیب و تقدیر؟آیا شاخه زیتونی بر تارک ماه ،بهتر است یا تازیانه ای بر پیکر تاریخ پر عظمت ایران.

زهرا رهنورد -تهران

۳۰ تیرماه


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به mizankhabar-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به mizankhabar@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته