خبر / رادیو کوچه
زمین لرزهای به بزرگی ۵٫۷ دهم ریشتر، عصر جمعه حوالی تربت حیدریه در استان خراسان رضوی را لرزاندهاست.
به گزارش ایسنا، شبکههای لرزهنگاری مرکز لرزهنگاری ایران موسسه ژئوفیزیک تهران در ساعت ۱۸ و ۲۰ دقیقه و ۱۴ ثانیه روز جمعه هشتم مردادماه رخداد این زلزله را ثبت کردهاند.
رییس ستاد حوادث غیرمترقبه تربت حیدریه گفت: «بر اساس گزارشهای واصله خسارت مالی وارده از زمینلرزه بسیار سنگین است و آمارها سیر صعودی دارد.»
«مجتبی صادقیان» جمعه شب هنگام بازدید از مصدومان زمینلرزه تربت حیدریه به ایرنا افزود: «حال یک نفر از مصدومان وخیم است که لحظاتی پیش برای درمان و تحت مراقبتهای ویژه به مرکز استان (مشهد) اعزام شد.
وی گفت:«۱۰۰ نفر از مصدومان زمین لرزه سراپایی مداوا شدند و ۹ نفر دیگر به دلیل شدت صدمات وارده در مراکز درمانی بستری هستند.»
معاون استاندار خراسان رضوی تاکید کرد: «تا این لحظه گزارشی مبنی بر فوت واصل نشده، اگرچه عدهای زیر آوار ماندهاند و احتمال تلفات زیاد است.»
صادقیان گفت: «بر اساس گزارشات اولیه برخی خانههای روستایی بین ۵۰ تا ۸۰ درصد تخریب شده و شمار مصدومان در روستاها بیشتر است.»
تربت حیدریه در ۱۴۰ کیلومتری مشهد مقدس با حومه حدود ۴۰۰ هزار نفر جمعیت دارد.
اردوان روزبه / رادیو کوچه
ardavan@koochehmail.com
محمد مصطفایی وکیل پایه یک دادگستری و فعال حقوق کودکان که در جلوگیری از اعدام بسیاری از مجرمان زیر هجده سال نقش به سزایی داشته و دارد، روز شنبه دوم مردادماه پیرو احضاریهای که از سوی شعبه دوم بازپرسی دادسرای شهید مقدس زندان اوین صادر و ابلاغ شده بود به محل این دادسرا مراجعه کرده است. عمده علت احضار او به دادسرا افتتاح حساب بانکی کمکهای مالی برای پرداخت دیه این مجرمان بوده که وی و دیگر فعالان پس از جلب رضایت خانوادههای بازماندگان مقتول باید به آنان میپرداختند.
بنابر اخبار واصله، او پس از حضور در دادسرا شهید مقدس به نظر میرسد که از همسر و برادر همسرش میخواهد که اتومبیل وی را از برابر زندان اوین بردارند، آنها نیز در همان روز پس از این که به مقابل زندان برای برداشتن اتومبیل میروند توسط عوامل انتظامی بازداشت میشوند که تا زمان تنظیم این خبر هنوز در زندان اوین به سر میبرند.
بنابر گفته برخی فرشته حلیمی، همسر محمد مصطفایی و برادر همسرش فرهاد حلیمی در حدود ساعت ۱۱ شب، بازداشت شدهاند. گزارشهای رسیده اضافه میکند فردای آن روز نیز ماموران به محل دفتر مصطفایی مراجعه کرده و با ارایه حکم جلب او، نسبت به تفتیش دفتر او اقدام میکنند.
این در حالی است که اخبار ضد و نقیضی در مورد وضعیت محمد مصطفایی نقل میشود. از سویی به گفته یکی از حقوقدان هایی که نخواست نامش فاش شود به طور رسمی سرپرست دادسرای امنیت شرط آزادی همسر و برادر همسر مصطفایی را مراجعه او به دادسرا دانسته است و از سوی دیگر شواهد روشنی دال بر خروج مصطفایی پس از احضار از دادسرا وجود ندارد.
این در حالی است که در پی اعتراض برخی از وکیلها در خصوص این اقدام فراقانونی که مانند گروگانگیری میماند، سرپرست دادسرا اظهار داشته که: «هر چه که محسوب شود، شرط آزادی آنها مراجعه مصطفایی به دادسرا است.»
فرشته و فرهاد حلیمی تا روز چهارشنبه در بند عمومی زندان اوین بودهاند و توانستهاند با وکیلشان تماس بگیرند اما از دو روز قبل تاکنون هیچ اطلاعی از این دو نیست و از بند عمومی نیز منتقل شدهاند. اینک این شرایط خود بر ابهام مفقود شدن محمد مصطفایی میافزاید. این وکیل پیش از این نیز بارها به دادسرا احضار شده بود و به دلیل فعالیتهای مدنیاش مورد برخورد حاکمیت قرار گرفته بود.
هادی قائمی از کمپین بینالملل حقوق بشر در ایران نیز طی بیانیهای در خصوص بازداشت این فعال مدنی و حقوق کودک اشاره داشته است که: «حکم دستگیری محمد مصطفایی مدرک دیگری از تحلیل رفتن حقوق قانونی در ایران است.»
آقای مصطفایی در سالهای اخیر وکالت حدود چهل نفر از کسانی که در سن کمتر از هجده سال مرتکب جرم شده و در آستانه اعدام قرار داشتند را به عهده گرفته و از این تعداد موفق به نجات جان هجده نفر نیز شده است.
همچنین در خصوص بازداشت همسر و برادر همسر محمد مصطفایی با «حسن آقاخانی» وکیل فرشته و فرهاد حلیمی گفتوگو کردم و از او خواستم وضعیت این پرونده را توضیح دهد. آقای آقاخانی با تایید این که بازداشت این دو تن حرکتی فراتر از قانون است اشاره داشت که: «این دستگیری بدون اطلاع شخص آقای دولت آبادی دادستان تهران است و ایشان دستور آزادی دادهاند اما چرا مسوول پرونده اقدامی برای آزادی آنها نمیکنند روشن نیست.»
آن چه در پی میآید توضیحات این وکیل است:
آنچه در این بخش میآید انتخابی از رادیو کوچه در بین رسانهها است.
منبع:
وب سایت مهدی خزعلی
جعفر کاظمی را نمیشناسم، اما پنج میلیون تظاهرکننده ۲۵ خرداد ۸۸ را میشناسم، من به همراه همسر و فرزندانم در میان جمعیت بودیم، نمیدانم، اگر کاظمی به جرم محاربه باید اعدام شود، پس جوخههای اعدام و چوبههای دار دهها میلیون انسان معترض را باید بپا کنید، آقایان، بازی با احکام الهی جنگ با خداست، شما که فقه خواندهاید، مگر نه این است که اگر شمشیر در غلاف هم همراه فرد بود محارب نیست، صاحب جواهر میفرماید: «المحارب کل من جرد السلاح لاخافة الناس» در واقع محارب کسی است که به قصد ارعاب و سلب امنیت مردم سلاح بردارد و این اخافه محقق شود، کاظمی در میان مردم بود؟ سلاحش کجا بود؟ از قصدش چه میدانید؟ آیا مردم از کاظمی مرعوب شدند یا از …؟
حال صادقانه بگویید: «چه کسی سلاح داشت؟ چه کسی با سلاح گرم و سرد مردم را تهدید میکرد؟ چه کسی به سوی ندا و موسوی تیراندازی کرد؟ چه کسی بالای پل به سوی مردم تیر میانداخت؟ چه کسی از بالای پشت بام مسجد و پایگاه مردم را به رگبار بست؟ چه کسی ایجاد خوف و ترس کرد؟ چه کسی امنیت مردم را سلب کرد؟ چه کسی محارب است؟
نمیخواهم بگویم ما را در حبس نکنید، یا نکشید،نه، «بکشید ما را ملت ما بیدارتر میشود» اما میخواهم بگویم، بهنام دین ما را نکشید تا جهانیان از دین بیزار نشوند.
ما روی رژیم شاه را سفید کردیم، اگر او هم مثل ما میکشت، اگر کسانی داشت تا به ناف همه محارب و معاند و مرتد، باغی و یاغی وطاغی ببندد، شاید نیم قرن دیگر حکومت میکرد، یادش بخیر، عموی همسرم را میگویم، سید کاظم موسوی بجنوردی، حزب ملل اسلامی را تاسیس کرده بود، با یارانش در کوههای دارآباد مسلح به محاصره نیروهای ساواک درآمد و دستگیر شد، او با خود سلاح گرم داشت، میدانید چه شد؟ او هم اینک رییس دائرهالمعارف بزرگ اسلامی است و مقر او در نزدیکی همان کوههایی است که مسلح دستگیر شد، اگر شاه هم بلد بود بگوید محارب، احتمالن عموی همسر من الان در خاوران بود.
خبر / رادیو کوچه
سازمان القاعده در عراق حمله انتحاری روز دوشنبه گذشته ۲۶ جولای به دفتر العربیه در بغداد را بر عهده گرفته است.
به گزارش العربیه، این گروه روز پنج شنبه ۲۹ جولای با انتشار بیانیهای بر روی شبکهی اینترنت، مسوولیت حمله انتحاری به دفتر العربیه در بغداد را بر عهده گرفت این در حالی است که دستگاه امنیتی عراق در حال تحقیق درباره جزییات این حادثه است.
در پی حمله انتحاری روز دوشنبه به دفتر العربیه در بغداد که بوسیله یک خودروی بمبگذاری شده به وقوع پیوست و باعث ویرانی کامل دفتر العربیه شد ۴ نفر از جمله سه نگهبان و یک کارگر کافه تریای دفتر کشته و ۱۶ تن دیگر نیز زخمی شدند.
گفتنی است که در شش سال گذشته بارها دفتر العربیه و کارکنان آن در بغداد مورد هجوم قرار گرفتهاند.
اطوار بهجت گزارشگر این شبکه در سال ۲۰۰۶ در نزدیکی سامرا به ضرب گلوله کشته شد.
همچنین در انفجاری که در سال ۲۰۰۶ بوسیله یک خودروی بمبگذاری شده در مقابل دفتر العربیه به وقوع پیوسته بود ۷ نفر کشته و ۲۰ تن زخمی شدند.
جواد حطاب مدیر این دفتر نیز در سال ۲۰۰۸ هنگامی که میخواست سوار خودروی خود شود مورد سوقصد قرار گرفت اما جان سالم به در برد.
پیش از آن تعداد دیگری از خبرنگاران العربیه در بغداد از جمله جواد حطاب ربوده شده بودند.
علی خردپیر / پاریس / رادیو کوچه
حسین الهکرم با ظاهر شدن در قاب تلویزیون، بار دیگر تلویحن حمله انصار حزباله به کوی دانشگاه تهران در تیر ۱۳۷۸ را تکذیب کرد.
برنامه «دیروز امروز فردا» گفتوگویی است که به صورت زنده از شبکه سوم سیمای جمهوری اسلامی پخش میشود. این برنامه که پیش از این نیز با دعوت از دریادار شمخانی و حسن عباسی توجه بسیاری را به تحرکات تازه صدا و سیما در دوران پس از اعتراضات خیابانی مردم جلب کرده بود این بار به سراغ یکی از بنیانگذاران گروه شبه نظامی انصار حزباله رفت.
حسین الهکرم که نام و چهرهاش تداعی کننده عناوینی چون لباس شخصیها و گروههای فشار است در پاسخ به مجری این برنامه میگوید: «در ماجرای کوی دانشگاه ما سه نوع خبرنگار داریم که در صحنه حضور داشتند مانند خبرنگاران صدا و سیما، خبرنگاران خارجی و خبرنگاران مطبوعات؛ همچنین در قشر دانشجو که عدهای مخالف، عدهای موافق و بعضی از دانشجویان بیتفاوت بودند در بین آحاد جامعه هم همینگونه مشاهده میشد که همه این گروهها شامل لباس شخصیها میشوند.»
الهکرم نه تنها سعی در تغییر مفهوم لباس شخصی دارد بلکه حداکثر برخورد حزباله با مردم را لسانی عنوان کرده و برخورد فیزیکی انصارحزب اله را انکار میکند
این بنیانگذار انصار حزباله، گروههایی که برخورد فیزیکی میکنند را شبه حزب الهی و نفوذی میخواند.
الهکرم پیشتر نیز حمله انصار حزباله به کوی دانشگاه تهران را تکذیب کرده بود. این در حالی است که کارنامه این گروه که در بدو تاسیس مجوز فعالیتهای فرهنگی از وزرات ارشاد دریافت کرده است گویای حملههای فیزیکی متعدد به گردهماییهای اصلاحطلبان، سینماها و کتابفروشیهاست. مهمترین خاطره تلخی که از انصار حزباله وجود دارد ورود نیروهای این گروه به خوابگاه دانشجویان در هجدهم تیر ۱۳۷۸ است.
انصار حزباله در سالهای نخست دهه هفتاد خورشیدی با هجده پاسدار و بسیجی موجودیت یافت.
حجتالاسلام پروازی یکی دیگر از بانیان تشکیل انصار حزباله بعدها درباره تشکیل این گروه شبه نظامی گفت: «موسسان به سه گروه تقسیم میشدند. گروه وابسته به «ذوالقدر» که تعدادشان ۷ نفر بود. هفت نفر هم از طرف «عبدالهی» معرفی شدند و چهار نفر هم با «الهکرم» بودند.»
در سال ۱۳۷۴ داستانی با نام «و خدایان دوشنبهها میخندند» توسط انتشارات مرغ آمین منتشر شد. کتاب به زندگی سه دوست میپردازد که یکی از آنان در کودکی انحرافاتی داشته و بعدها به عضویت بسیج در میآید و راهی جبهه میشود. انصار حزباله در اعتراض به چاپ این کتاب دفتر ناشر را در خیابان کریمخان زند تهران آتش زد.
۱۶ اردیبهشت ۱۳۷۵ انصار حزباله به سینما قدس حمله کرد تا مخالفت خود را با نمایش فیلم تحفهی هند ساختهی محمد رضا رهتابی نشان دهد.
نهم آذر ۱۳۷۶ این گروه در مقابل سینما قدس اصفهان در اعتراض به نمایش فیلم آدم برفی دست به خشونت و برخورد فیزیکی با مشتریان گیشه زد.
۱۳ شهریور ۱۳۷۷ وزیران کشور و فرهنگ و ارشاد دولت خاتمی توسط انصار حزباله در مراسم نمازجمعه مورد ضرب و شتم قرار گرفتند
۲۲ اسفند ۱۳۷۸ سعید عسگر از اعضای انصار حزباله، سعید حجاریان از بنیانگذران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی و از چهرههای معروف اصلاحطلب را ترور کرد. سعید حجاریان از آن زمان دچار اختلال شدید تکلمی شده است و بر روی صندلی چرخدار مینشیند. ضارب مدت کوتاهی در بازداشت به سربرد و سپس آزاد شد.
در سال ۱۳۷۹ فرودگاه خرمآباد به منظور جلوگیری از ورود عبدالکریم سروش و محسن کدیور به این شهر ، توسط لباس شخصیها بسته شد و با حمله به اردوی دفتر تحکیم وحدت دانشجویان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
با روی کار آمدن دولت محمود احمدینژاد، انصار حزباله آرام گرفت و الهکرم به عنوان یکی از چهرههای شناخته شده این گروه، بیستم فروردین ۱۳۸۶ به عنوان وابسته نظامی جمهوری اسلامی، تهران را به مقصد زاگراب ترک کرد و در سفارت ایران در کرواسی مشغول شد تا چند سالی از فضای سیاسی ایران دور نگه داشته شود، انصار حزباله اما تشکل خود را حفظ کرد.
الهکرم اردیبهشت امسال به تهران بازگشت و بلافاصله علیه محمدباقر قالیباف – فرمانده اسبق نیروی هوایی سپاه پاسداران و شهردار کنونی تهران – سخن گفت و او را به تبعید در فرانسه تهدید کرد. الهکرم با این جملات خطاب به شهردار تهران باری دیگر نام خود را زنده کرد: «شمایی که بر روی خون شهدا، خلبانی آموزش دیدید و یاد گرفتید، جایتان همان فرانسه است که میخواستید در ایرفرانس مشغول به کار شوید. آنجا دیگر نه زهرایی خواهد بود، نه شهادتی و نه سالگردی. اگر دست از این حرکات خود بر ندارید ما شما را به همان جا تبعید خواهیم کرد»
الهکرم امروز صاحب درجه دکترا در رشته علوم سیاسی شده است، در دانشگاه امام حسین – وابسته به سپاه پاسداران – تدریس میکند و باری دیگر نامش در جامعه ایران شنیده میشود.
خبر / رادیوکوچه
بر اثر جاری شدن سیل در شمالغربی پاکستان در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه دست کم ۹۰ تن در این کشور کشته شدهاند.
به گزارش سیانان، بر اثر جاری شدن سیل و بالا آمدن آب رودخانه در استان خیبر پاختون خاوان در شمالغربی پاکستان دست کم ۹۰ کشته و خسارتهای زیادی به خانههای مسکونی اطراف در آن منطقه وارد شده است.
به گفته مقامات محلی استان خیبر بسیاری از زمینهای کشاورزی بر اثر جاری شدن سیل محصولات خود را از دست دادهاند.
به گزارش منابع داخلی تا کنون کمکهایی از مناطق اطراف اعم از ۵۸۵ چادر صحرایی و امکانات داخلی به این ناحیه انتقال یافته است.
خبر / رادیو کوچه
حامد کرزی رییس جمهوری افغانستان روز پنجشنبه ۲۹ جولای انتشار اطلاعات سری درباره جنگ افغانستان توسط رسانههای غربی را محکوم کرده است.
به گزارش العربیه، کرزی که در کنفرانسی خبری حضور داشت به خبرنگاران اظهار داشت انتشار نام اتباع افغانستان که با نیروهای ناتو همکاری کردهاند جان آنها را در معرص خطر قرار خواهد داد.
با این حال رییس جمهوری افغانستان ابراز امیدوار کرد که بررسی اسناد افشا شده در مورد جنگ افغانستان و دخالت سازمانهای اطلاعاتی دیگر کشورهای منطقه در این راستا روند مبارزه با تروریسم را در مسیر درست قرار دهد.
لازم به یادآوری است روز چهارشنبه سایت ویکی لیکز اقدام به افشای ۹۲ هزار مدرک سری ارتش آمریکا در جنگ افغانستان کرده است. روزنامههای نیویورک تایمز، گاردین انگلیس واشپیگل آلمان نیز به چاپ آن اقدام کردهاند.
این اقدام با واکنش عدهای از مقامات آمریکا از جمله جیمز جونز مشاور امنیت ملی کاخ سفید شد او در بیانیهای اعلام کرد آمریکا به شدت افشای این اطلاعات طبقهبندی شده را که میتواند جان اتباع آمریکا و شرکای این کشور و نیز امنیت ملی آمریکا را به مخاطره بیندازد محکوم میکند.
گفتنی است اسناد منتشر شده همچنین سازمان اطلاعات پاکستان و ایران را متهم کرد که با نیروهای مخالف دولت افغانستان همکاری داشتهاند.
سیمین/ رادیو کوچه
simin@koochehmail.com
زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست
هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
از دستدادن عزیزان یکی از مهمترین رویدادها در زندگی هر فرد است که به طور معمول سبب بحران عاطفی شدید میشود. بحرانی که باید تلاش کرد تا آن را پذیرفت و به تدریج با آن کنار آمد.
اما شاید یکی از دشوارترین مراحل برخورد با این بحران روبهرو شدن با فرد داغدیده است. هنگامی که برای تسلیدادن به بازماندگان مراسمی برپا میشود یا دیداری دوستانهتر با آنان انجام میدهید.
به راستی چه باید گفت و چگونه باید عمل کرد تا این مرحله دشوار از زندگی با سرعت و آرامش هرچه تمامتر سپری شود؟
مهمترین نکته این است که باید سوگواری را شناخت و تجربه کرد تا بتوان بیشترین یاری را به فرد داغدار رساند.
تحقیقات روانشناسان ثابت کرده که مرگ عزیزان بالاترین میزان فشار روانی را برای افراد در پیدارد. «فقدان» یک عزیز میتواند بر همه حوزههای ذهن و رفتار تاثیر بگذارد، احساسات، افکار، رفتار و حتا فلسفه زندگی را هم تغییر دهد.
احساسات: تنها حس تنها ماندن، غم یا محبت نسبت به عزیز از دست رفته نیست که تحت تاثیر این فقدان قرار میگیرد بلکه احساساتی نظیر خشمگین شدن از فرد مرحوم یا منصفانهتر، خشمگین شدن از سرنوشت و بیان این که «چرا او باید برود؟» یا «چرا من باید تنها شوم؟» نیز تحتالشعاع قرار میگیرد یا حس گناه به خاطر بدیهای کوچک و بزرگی که به مرحوم شده و این که نتوانستیم مانع از دست دادن او بشویم.
بالاخره اینکه به خاطر بزرگبودن فشار روانی، احساس خستگی و فرسودگی میکنید. که البته همه این واکنشها طبیعی است و نگرانکننده نیست.
افکار: چیزی که در سرافراد سوگوار که در گوشه مجلس ختم نشستهاند، فکرهایی است که همه و همه در حول و حوش فرد از دست رفته میچرخد. اولین نوع این افکار که زودتر از همه بعد از شنیدن مرگ عزیز به ذهن میرسد «ناباوری» است، یعنی اصلن باورمان نمیشود که او را از دست داده باشیم. خیلی سخت است که خانهای که همیشه عزیزی درآن میچرخیده را حالا خالی ببینیم، خالی بودنی که معنایش این است که ما یک حامی عاطفی و یک برطرفکننده نیازهایمان را از دست دادهایم.
علاوه بر آن در مدت سوگواری خیلی مشکل است که بتوان روی یک فکر دیگر متمرکز شد. یا تجسم ذهنی از این که فرد از دست رفته زنده است و دارید با او قدم میزنید و حرف میزنید و بدیهایتان را جبران میکنید و … و جود دارد و باز این افکار نیز برای دورهای کوتاه مدت طبیعی است.
رفتار: این مورد آشکار است و ممکن است واکنش دیگران را هم برانگیزد. رفتارهای فردی که عزیزش را از دست داده را همه ما دیدهایم. خواب، خورد و خوراک سوگوار به هم میریزد. برخی از سوگواران نه تنها بیاشتها نمیشوند بلکه پرخورتر از معمول میشوند و این برای خودشان هم عجیب است. ممکن است شما به اطرافیان و کارهایتان بیتفاوت شوید و حوصله هیچ کاری نداشته باشید و از همه متداولتر این که گریه کنید.
اگر جلوی دیگران سخت است، در تنهایی گریه کنید
(درمورد آقایان باید گفت) به این بهانه که مرد نباید گریه کند یا اینکه آدم باید صبور باشد، جلوی این واکنش طبیعی و سودمند را نگیرید. اگر جلوی دیگران سخت است، در تنهایی گریه کنید.
مشکلترین انواع سوگواری
اما به گفته روانشناسان، برخلاف باور عموم سوگواری برای افرادی که بینهایت دوستشان داریم مشکلترین نوع سوگواری نیست. مشکل در سوگواری زمانی پیدا میشود که احساسات متضادی به فرد از دسترفته وجود داشته باشد. مثل خبر مرگ همسری که سالها پیش طلاق گرفته . این شرایطی است که نمیتوان به سادگی برای آن سوگواری کرد چراکه نه اطرافیان میگذارند برای کسی که خودتان ترکش کردهاید، سوگواری کنید و نه خودتان میتوانید با ذهنی که پر است از خاطرات خوش و صمیمانه تا خاطرات تلخ جدا شدن، کنار بیایید. همچنین، مرگ کودکی که هنوز متولد نشده، به خصوص برای مادر که او را در شکم خودش حس کرده، خیلی مشکل است، مرگی که بهطور معمول مراسم خاصی برایش برگزار نمیشود.
و بالاخره سوگواری، برای کودکان خیلی سخت است. چون بزرگسالها دوست ندارند کودکانشان در مراسم مختلف کفن و دفن و ختم از دست رفته شرکت کنند، ممکن است کودک هیچ وقت با از دست رفتن عزیزش کنار نیاید.
گذر از مرحلههای سوگواری
اما برای عبور موفقیتآمیز از مراحل سوگواری باید آنها را به خوبی شناخت.
مرحله شوک و ناباوری
اولین واکنش به مرگ یک عزیز، این است که اصلن مرگش را باور نکنیم.
مرحله پرسش و آرزو
پرسش همیشگی «چرا باید برای من این اتفاق بیفتد؟» و آرزوی اینکه «همه چیز به یک شکل جادویی حل شود».
مرحله یاس و آشفتگی
افسرده میشوید و فکر میکنید دیگر هیچ چیز درست نمیشود و این طبیعی است.
مرحله پذیرفتن واقعیت و بازسازی زندگی
تازه اینجاست که امیدهای جادویی و افسردگی را کنار میگذارید، واقعیت را میپذیرید و شروع میکنید به برنامهریزی زندگیای که «او» در آن حضور ندارد.
مرحله هویت تازه
شیوه جدید زندگیتان را تجربه میکنید، میپذیرید و احساس میکنید که با ازسرگذراندن این سوگواری بزرگتر شدهاید.
سوگواری موفق
برای گذراندن مراحل یک سوگواری موفق:
- واقعیت از دستدادن را بپذیرید
زیاد در خیال پردازیهای ناباوری این فقدان باقی نمانید. سعی کنید این واقعیت را که یک عزیز را از دست دادهاید بپذیرید. به آرامش بعد از این توفان فکر کنید و این را باور کنید که ماهیت زندگی همین است.
گریه کنید
هم خودتان با تمام وجود غمگینی گریهکردن را تجربه کنید و هم بگذارید که دیگران گریه کنند. اگر الان که داغ مرگ عزیزتان تازه است گریه نکنید، در واقع دارید یک واکنش طبیعی را به یک بیماری مزمن تبدیل میکنید و داغ عزیزتان همیشه تازه میماند. غیر از این، تخلیه کردن هیجانها بعدا به شکل بیماریهای روانتنی مثل زخم معده یا بیماریهای روانی مثل «اختلال استرس پس از سانحه» خودش را نشان میدهد.
- با زندگی تازه سازگار شوید
شکل زندگی ما با از دستدادن یک عزیز خانواده، ممکن است بسیار تغییر کند. این تفاوتها را بپذیرید و باور داشته باشید که زندگی، فصلهای نامرتبی دارد، یعنی ما به واقع نمیدانیم کی پاییزش شروع میشود، کی بهارش و کدام پشت کدام است.
- ادامه دهید اما فراموش نکنید
افراد سوگوار فکر میکنند اگر به زندگی عادیشان برگردند یعنی اینکه فرد از دست رفته را فراموش کردهاند و به این خاطر، احساس گناه میکنند. اما واقعیت این است که میتوان زندگی را ادامه داد و یاد عزیز را هم همیشه گرامی داشت.
واقعیت این است که میتوان زندگی را ادامه داد و یاد عزیز را هم همیشه گرامی داشت
- به مرگ معنایی دوباره دهید
آدمهای سوگوار زیادی فیلسوفمنش میشوند، یعنی اینکه آنها بعد از حیرت در برابر از دستدادن، میپرسند: «اصلن چرا مرگ؟» «چرا ما همیشه زنده نمیمانیم؟». این پرسشها به شرطی که به یک جواب یا باور قانعکننده ختم شوند، خیلی خوبند. خیلی از مذهبها معنای بزرگی برای مرگ قائلاند و روانشناسان بسیاری در مورد معناهای مرگ مطلب نوشتهاند. آنها میگویند ما اگر این باورها را داشته باشیم، پذیرش مرگ به عنوان یک اتفاق اجتنابناپذیر برایمان راحتتر میشود:
مرگ به ما کمک میکند که قدر زندگی را بدانیم.
ما دیر یا زود میمیریم، پس باید تصمیمهای بزرگی برای زندگی بگیریم.
دیگران دیر یا زود میمیرند، پس تا جایی که میتوانیم با آنها خوب باشیم.
مرگ باعث میشود هرچه را که در این زندگی به دست آوردهایم، برای همیشه به نام خودمان ثبت کنیم.
و نتیجه همه اینها اینکه «مرگ معنای زندگی است».
به خاطر داشته باشیم، زندگی طبیعی به این معنا نیست که عزیزان از دست رفته را فراموش کرده ایم. عشق به او در وجود ما هست پس اصلن مهم نیست دیگران چه میگویند. باید هر چه زودتر به زندگی عادی بازگشت و شادمانی طبیعی خود را بدست آورد. عمیقترین غمها با کمک خود افراد به خوبی سپری شدهاند و آدمها همچنان به زندگی ادامه میدهند.
چگونه تسلا بخش باشیم
اکنون با مراحل گوناگون سوگواری آشنا شدیم و میتوانیم آمادگی تسلا دادن دوستی را که عزیزی از دست داده، داشته باشیم.
روانشناسان توصیه میکنند:
- در این شرایط از فرد داغدار حمایت کنید، اگر افسرده است او را به شاد بودن تشویق نکنید، زیرا آمادگی ندارد. سعی نکنید احساسات فرد عزادار را آرام کنید. اشک و عصبانیت بخش مهمی از فرایند بهبودی عزادار است. غصه و شیون نشانه ضعف نیست. نتیجه یک رابطه قوی است و شایسته احترام است.
سعی نکنید احساسات فرد عزادار را آرام کنید. اشک و عصبانیت بخش مهمی از فرایند بهبودی عزادار است
- وقتی میخواهید از کسی در چنین شرایطی حمایت کنید اولین کار مهم این است که خوب گوش دهید. تا زمانی که فرد تمایل دارد، در مورد موقعیت موجود و مرگ عزیز با او صحبت کنید. تـن صدایتان آرام و با محبت باشد. عزاداری فرایند بسیار پیچیدهای است. شنیدن «بگو ببینم چه حسی داری؟» بیشتر از هرچیز دیگری برای این افراد تسکین بخش است. مهر و محبت و توجهتان را نشان دهید و خوب به حرفهای او گوش دهید. از تجارب مشابهی که در زندگی داشتهاید، احساسات غم و اندوه خود را برایش تعریف کنید و هرگز نگویید: «احساساتت را درک میکنم»
- به فرد نشان دهید که برایتان مهم است و به او توجه میکنید. هدف شما این است که به دوستتان کمک کنید سریع تر بهبود یابد اما آنها به یک دست یاریرسان نیاز دارند که تنهایشان نگذارد. مهم نیست که از جزئیات مسئله خبر ندارید، حضور شما کافی است.
به دیدار آن فرد بروید هرچند که کوتاه باشد. مهربانی و محبت خود را به او نشان دهید.
هر کار کوچکی با نیت خیر بهترین التیام برای اوست
همیشه راهی برای کمک کردن وجود دارد. خانهاش را برایش مرتب کنید، تلفنهایش را پاسخ دهید، برایش غذا درست کنید، از بچه هایش مراقبت کنید، خریدهایش را انجام دهید.
هر کار کوچکی با نیت خیر بهترین التیام برای اوست.
کودکان و سوگواری
و آخرین نکته این که با کودکان چگونه در موقعیت سوگواری رفتار کنیم:
کودکان هم مثل بزرگترها غصه دار میشوند. هر بچهای که آنقدر بزرگ شده باشد که بتواند رابطهای را شکل دهد، در صورت سخت شدن آن رابطه دچار نوعی ناراحتی میشود.
بزرگترها رفتار بچه را بعنوان غصه و ناراحتی تلقی نمی کنند چون به طور معمول در الگوهای رفتاری بروز میکند که ما سوتعبیر میکنیم و شکل غصه برای ما ندارد. وقتی مرگی اتفاق میافتد، بچهها باید با احساس گرمی، پذیرش و درک احاطه شوند.
نخستین کار این است که جوی بسازید که افکار، ترسها و آرزوهای کودک در آن شناسایی شود. این یعنی باید به آنها اجازه داده شود در تمام مراسم عزاداری که برایش راحت باشد، شرکت کند.
ابتدا باید برای کودک در حد فهم او توضیح دهید که چه اتفاقی خواهد افتاد و اینکه چرا این اتفاق میافتد. شاید کودک نتواند در مجلس عزای پدر یا مادربزرگ خود حرف بزند اما میتواند مثلن تصویری نقاشی کند که در مجلس به دیگران نشان دهید.
بسیاری از خانوادهها از کسی خارج از خانواده و فامیل میخواهند که در این مراسم از بچه ها مراقبت کند. با این کار در عینحال که به بچه ها اجازه شرکت در مراسم را دادهاند اما وادارشان نکردهاند. وادار کردن آنها به شرکت در این مراسم میتواند به آنها آسیب برساند.
به هرحال زمان مشخصی برای پایان اندوه وجود ندارد، این مرحله در افراد متفاوت است. به گفته کارشناسان، معمولن این مرحله یکسال به طول میانجامد. البته این امر به رابطه فرد با عزیزان از دست رفته، حمایت اطرافیان و عوامل فردی بستگی دارد. هرچه رابطه فرد با متوفی صمیمیتر باشد، مرحله بهبود طولانیتر است. با این حال فرد کم کم به مرحلهای میرسد که با یادآوری خاطرات عزیز خود، کم تر ناراحت میشود، به آینده چشم میدوزد و امیدوار است.
منبع
وبلاگ «آقای روانشناس ژورنالیست»
همشهری آنلاین
زن روز آنلاین
خبر / رادیو کوچه
صبح امروز جمعه رهبران عربستان سعودی و سوریه برای گفتوگوهای سه جانبه با رهبران لبنان عازم این کشور شدهاند.
بامداد جمعه، ۸ مرداد کاخ ریاست جمهوری لبنان اعلام داشت که ملکعبداله، پادشاه عربستان سعودی، و بشار اسد، رییس جمهوری سوریه، به منظور شرکت در نشست مشترک با میشل سلیمان، رییس جمهوری، و رهبران دولت لبنان برای دیداری یک روزه وارد بیروت، پایتخت لبنان میشوند.
اجلاس سه جانبه بیروت در حالی برگزار میشود که احتمال دارد هیت تحقیق سازمان ملل متحد پیرامون ترور رفیق حریری، نخست وزیر پیشین لبنان، به صدور حکم تعقیب شماری از اعضای حزباله در ارتباط با این ترور مبادرت کند.
لازم به یادآوری است رفیق حریری، از سیاستمداران با سابقه سنی در لبنان، در فوریه سال ۲۰۰۵ در اثر وقوع انفجاری شدید در بیروت کشته شده است.
رهبران عربستان سعودی و سوریه پس از دیدار با میشل سلیمان، رییس جمهوری لبنان، با رهبران دولت «وحدت ملی» لبنان نیز ملاقات و گفتوگو خواهند کرد.
گفتنی است پادشاه سعودی روز پنجشنبه برای ملاقات با رییس جمهوری سوریه عازم این کشور شد و گفته میشود که محور مذاکرات دو طرف روابط دوجانبه و همچنین شرایط سیاسی داخلی و خارجی لبنان و تحولات اخیر در این کشور بوده است.
رادیو کوچه
هفته دوم مسابقات فوتبال لیگ برتر باشگاههای ایران از فردا شنبه با برگزاری سه دیدار در شهرهای تهران و کرمان آغاز خواهد شد.
طبق برنامه فوتبال لیگ برتر فردا تیمهای استیلآذین تهران – پاس همدان، مس کرمان – ذوبآهن اصفهان و استقلال تهران – فولاد خوزستان با هم به رقابت خواهند پرداخت.
ابن دیدارها از ساعت ۱۷:۳۰ دقیقه به وقت تهران در ورزشگاههای دستگردی و آزادی تهران و مسابقه مس کرمان با ذوبآهن اصفهان در ورزشگاه شهید باهنر کرمان آغاز میشود.
گفتنی است تیمهای استیلآذین، پاس همدان، ذوبآهن اصفهان و استقلال تهران در بازیهای هفته اول حریفان خود را با شکست پشتسر گذاشتهاند اما فولاد خوزستان و مس کرمان در آن دیدارهای بازنده بودهاند.
رادیو کوچه
بهمن محصص، نقاش و مجسمهساز ایرانی شامگاه چهارشنبه، ششم مردادماه در سن ۷۹ سالگی در خانهاش شهر رم پایتخت ایتالیا درگذشت. به گفته پزشکان دلیل مرگ او عوارض ناشی از بیماری ریوی بوده است.
به گزارش بیبیسی محصص در اسفند ۱۳۱۰ در رشت به دنیا آمد و نقاشی را در نوجوانی نزد حبیب محمدی، نقاش گیلانی که هنر آموخته آکادمی هنر مسکو بود، آغاز کرد.
محصص پس از مهاجرت به تهران کارش را در کارگاه نقاشی جلیل ضیاپور ادامه داد و به انجمن هنری – ادبی خروس جنگی پیوست.
محصص در تهران مدتی نیز در دانشگاه هنر تحصیل کرد و در سال ۱۳۳۳ به ایتالیا رفت و تحصیلاتش را در آکادمی هنر رم ادامه داد و چندی نیز نزد فورچو فراتزی، نقاش مشهور ایتالیایی به آموختن نقاشی ادامه داد.
ترجمه آثار نویسندگانی چون لوئیجی پیراندلو، اوژن یونسکو و ژان ژنه و همینطور کارگردانی تاتر از دیگر فعالیتهای هنری محصص در کنار نقاشی و مجسمهسازی بود.
گفتنی است محصص در سالهای اقامت در اروپا به طور مداوم آثارش را در بینال ونیز و نمایشگاههای مختلفی در پاریس به نمایش گذاشته است.
آنچه در این بخش میآید انتخابی از رادیو کوچه در بین رسانهها است.
برخی زنان بهایی روستای ایول مازندران که در اوایل تیرماه سالجاری خانههاشان توسط عوامل خودسر در این منطقه تخریب شد با نگارش رنجنامهای از مسوولین مربوطه دادخواهی کردند.
متن این رنجنامه که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته است به قرار زیر است:
به نام فریاد رس توانا رنجنامه زنان ایول
(ای مالک) با اربابرجوع آنچنان مدارا و ملاطفت کن، که هر چه دانند بازگویند و هر چه توانند تظلم کنند و مطمئن باش که خداوند دادگران را پاداش گران خواهد داد. حضرت علی (ع)
ما زنان روستای ایول – که از دهات مازندران در هشتاد کیلومتری ساری و دوازده کیلومتری شهرستان کیاسر میباشد – میخواهیم حکایتی از ظلم و ستمی که برما و پدران و مادران ما وارد شده را برایتان بنگاریم. پدران و مادران ما حدود صدو پنجاه سال پیش این روستا را بنا نهادند و به مرور زمان این دهکده شکل گرفت، که دارای چشمههای آب خنک و گوارا و هوای ییلاقی میباشد. در زمانهای دور دارای زمستانهایی سرد و سخت بود که زندگی را برای اهالی آن زمان بسیار دشوار مینمود، چه که نه وسایل گرمایی امروزی در اختیار بود و نه برق و راه ارتباطی. کشاورزی در آن دوران حتا تا سی سال پیش کاری بس دشوار و طاقتفرسا بود، چه که پدران سخت کوش و زحمتکش ما باید با گاوآهن و به سختی دل زمین را میشکافتند، بذر میپاشیدند و اگر بلاهای طبیعی مانع نمیشد، آب و هوا همراهی میکرد در فصل دِرو مادران رنج کشیده ما با دستان ضعیف و نحیفشان کاشتهها را درو میکردند، چون در آن دوران نه تراکتوری بود که زمین را شخم بزند و نه کمباینی تا محصولات را درو کند.
خانهها را به سختی میساختند. مادران ما با آب و گل خشتها را قالب زده و بعد از اینکه خشک میشد، با دستان ظریفشان بالای سر میبردند و با چه مشقتی راه میپیمودند تا خشتها را به محل احداث خانه بیاورند. سنگها را از مسافتهای دور با دست یا با سر و کول حمل میکردند تا خانهشان زودتر ساخته شود. از آن طرف پدران زحمتکش ما چوبها را از راههای دور با اسب و یا گاهی با دست به پای خانه میآورند تا سرپناهی بسازند که زن و فرزندشان از گرمای تابستان و سرمای شدید زمستان حفظ شوند.
حدود هشتاد سال پیش نیمی از اهالی این روستا به آیین بهایی ایمان آوردند با اینکه نیمی از مردم روستا بهایی و باقی مسلمان بودند، اما در کنار هم به خوبی زندگی میکردند. در غم و شادی، در سختی و راحتی برادروار به داد هم میرسیدند. نمیدانیم تخم عداوت و دشمنی را چه کسی در بین این برادران پاشید که اینگونه بنای بیمهری نهادند و بر بهاییان برچسب «کافر» زدند و ایشان را نجس خواندند و نبود از آزاری که بر بهاییان وارد نشد و نماند از ستمی که بر ایشان روا نگشت.
خدماتی که بهاییان این محل برای عمران و آبادی این روستا انجام دادند بر کسی پوشیده نیست. زمینی که در آن اولین مدرسه ساخته شد، زمین مربوط به خانه بهداشت روستا ،شالیکوبی و حتا مکانی که در آن تکیه ساخته شد تا مسلمانان در آن عزاداری کنند را بهاییان اهدا نمودند. خلاصه هر جا که صحبت از آبادانی روستا بود بهاییان پیش قدم بودند.
بعد از انقلاب اسلامی مسلمانان روستا، بنای ناسازگاری گذاشته و اذیت و آزار شروع شد. باری که به شالیکوبی میرفت، عودت داده میشد. راننده مینیبوسی که وظیفهاش حمل مسافر از روستا به شهر و بلعکس بود، به تحریک همین افراد از سوار کردن بهاییان امتناع میکرد، حتا به کودکانی که به دبستان میرفتند ، هم رحم نمیکردند و مورد آزار قرار میدادند.
این مسایل و مشکلات ادامه داشت تا در تاریخ ۷/۴/۶۲ اهالی مسلمان ایول با کمک روستاییان دیگر نواحی به خانههای بهاییان هجوم آوردند و وقایعی پیش آمد که حتا دل سنگ هم به حال آن میگرید. کودک و بزرگ، زن و مرد، پیر و جوان را از خانههایشان راندند. هر چه فریاد کردند که ما هم مثل شما انسانیم، از اقوام هم هستیم، برادریم ، هموطن هستیم، موثر واقع نشد. پیرمردها و پیر زنانی که قادر به راه رفتن نبودند را با فحاشی و به زور از خانههایشان بیرون کردند. بسیاری را شدیدن در حضور اعضای خانواده و در جلوی چشم کودکانشان کتک زدند، حتا حیوانات زبان بسته را در آخور حبس میکردند. آنها با اینگونه رفتار میخواستند مردم را به دیانت اسلام دعوت کنند.
بهاییان را پای برهنه تا مسافتی رانده سوار مینیبوس کردند و چون این آوارگان به ساری رسیدند با شکایت بهاییان به نیروی انتظامی دوباره به ایول بازگشتند،
اما اهالی مسلمان از ورود این ستمدیدگان به منزلشان جلوگیری کرده، آنها را در تکیه محل به مدت هفت روز زندانی نمودند. از ورود آب و نان بر ایشان مضایقه میکردند تا جایی که مجبور میشدند شبانه و به دور از چشم اهالی مختصر غذایی از بیرون برای خود تهییه کنند. آنقدر مشکلات زیاد بود که یکی از این زنان دربند چون طفلی در آغوش داشت و به او شیر میداد، از سینه این مادر به جای شیر خون جاری میشد و طفل خون میمکید. در ماه مبارک رمضان در فصل تابستان آب و نان به روی عدهای میبستند و اینگونه آنان را به دیانت اسلام دعوت مینمودند. کجاست که عقیدهای با عقیدهی دیگر اینچنین کند و اینگونه مردم را به کیش خود دعوت نماید.
بعد از آن تاریخ شکایتها و دادخواهیهای زیادی انجام شد که اگر این پروندهها را جمع کنیم شاید طوماری شود. اما چه فایده که این شکایتها راه به جایی نبرد و دادرسی به دادمان نرسید. بعد از آن مسلمانان ایول که ابتدا به نام اسلام ما را از آنجا راندند شروع به تاراج زندگی ما نمودند. زمینهای پرمحصول که معروف به «مرگو» است، را به بهانه اینکه وقف امام حسین است تصاحب نمودند و به اسناد این زمینها کوچکترین توجهی نکردند. از آن تاریخ تا به امروز بعد از آنهمه اذیت و آزار و ظلم و ستمی که بر ما گذشت کوچکترین مقابله به مثلی با آنها نکردیم، نه سیلی به آنها زدیم و نه دهانمان را به فحش و ناسزا آلودیم. به خدای بزرگ پناه بردیم و از طریق قانون دادخواهی کردیم و طی این ۲۷ سال با تمام مشقات، صبوری پیشه کردیم و گفتیم هستند کسانی که عدل و داد را از همه عزیزانشان ، عزیزتر دانند و هرگاه اندک یأسی در دلمان پدید آمد، این جمله زیبای حضرت علی (ع) را به خود یادآور شدیم که: «در دولت ما هیچ عزیزی از عدل و داد عزیزتر نیست»
اکنون بعد از بیست و هفت سال دوباره شعله جهل زبانه کشید و آتش به خانههای ما زد. پنجاه خانه مسکونی دراین روستا را با خاک یکسان کردند و هیچ اثری از این خانهها باقی نگذاشتند و یادگار سال ها تلاش و زحمت پدران و مادرانمان را به آنی ویران کردند.
ما زنان و همسرانمان قبل از تخریب خانهها نیت این افراد را به بخشداری، دادگاه کیاسر، پاسگاه تلمادره، استانداری، فرمانداری خبر دادیم، اما آنان اعتنایی نکردند. حتا در حین تخریب هم به همه این مراکز تظلم کردیم. اما هیچ اقدامی از طرف این مقامات صورت نگرفت. دیگر بعد از خدای مهربان فریادرسی نداریم. اکنون از چه کسی بخواهیم به دادمان برسد؟ آیا غیر از قانون که بیست و هفت سال به آن پناه بردیم ملجا و پناه دیگری در این دنیای خاکی موجود هست؟ کاش دادخواهی باشد که به دادمان برسد.
ما زنان این روستا که با همسرانمان در درد این واقعه شریکیم از شما مسوولین محترم میپرسیم که آیا اینکار از نظر شرع و قانون درست بود یا خیر؟ این عمل به چه مجوزی انجام شد؟ آیا میتوان پنجاه خانه را خراب کرد و هیچ مرجع و ارگانی جوابگوی ما نباشد؟ اگر این عمل از نظر قانون جرم است چه کسی باید با این افراد و ظلمی که وارد شده مقابله نماید؟ ما که در این سالها همواره ثابت کردیم که قانونمداریم و درسایه قانون حرکت میکنیم. حال آیا همین قانون به دادمان میرسد؟ ما اهالی این روستا با این که دارای سند هستیم و پدران و مادرانمان در این روستا دفن هستند حتا برای زیارت قبور هم اجازه ورود به روستای خود را نداریم. آیا قانون و شرع این اجازه را به آنها میدهد؟ از شما مسوولین تقاضا داریم که به داد شهروندان بهایی خود برسید.
خبر / رادیو کوچه
روز گذشته پنجشنبه جبهه مشارکت در اعتراض به اتهامات دبیر شورای نگهبان با انتشار بیانیهای از قوه قضاییه خواسته است تا به «دروغها و تهمتهای احمد جنتی» رسیدگی کند.
به نقل از سیمیل، در این بیانیه، جبهه مشارکت تصریح کرده است: «آیا کسی که قدری عدد و رقم بداند و بفهمد سند یعنی چه به این ادعا نمیخندد؟ متاسفانه ایشان (احمد جنتی) با همین اندازه فهم و درایت صحت انتخاباتی را که تقلب و تخلف در آن موج میزد تایید کردهاند.»
جبهه مشارکت در ادامه با اشاره به اینکه «سابقه احمد جنتی در بیان مطالبی که مردم ایران را مبتهج میکند طولانی است» افزوده است: «این بار زمان آن است تا ملت ایران بیهیچ شبههای کاملن دریابند چگونه فردی که کوچکترین پرهیزی از ارتکاب بزرگترین گناهان ندارد متصدی دو منصبی شده است که شرط اول آن عدالت است.»
این حزب اصلاحطلب افزوده که دبیر شورای نگهبان باید صریحن اسامی افرادی را که مدعی است پول دریافت کردهاند اعلام کند: «ایشان باید صریحن اعلام کنند چنانچه ادعای ایشان ثابت نشد آیا همچنان به غصب مناصب شورای نگهبان و امامت جمعه تهران اصرار خواهند داشت؟»
در بیانیه جبهه مشارکت همچنین از قوه قضاییه خواسته شده که «مشخص کند آیا خبری از اطلاعات مورد ادعای آقای جنتی دارد یا خیر؟ و چه تمهیداتی برای اثبات صحت و سقم آن خواهد اندیشید؟»
لازم به یادآوری است آیتاله جنتی چندی پیش اعلام کرده به اسنادی دست یافته که نشان میدهد، آمریکاییها یک میلیارد دلار در اختیار رهبران معترضان قرار دادهاند.
مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظر های مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشته های این بخش دارید می توانید برای ما ارسال کنید.
پری سکوتی
مدرسه فمینیستی: در نیمه شب ۶ مرداد سال ۱۳۴۰، قلب پر امید صدیقه دولتآبادی از تپش بازماند. زنی که نیم قرن برای احقاق حقوق زنان هموطناش تلاش کرده بود سرانجام مثل همه انسانها چشم بر جهان فرو بست. در سوگ خاموشی صدیقه سرودند: «نهضت نسوان ما افسانه شد/ قهرمان داستان از دست رفت.» او را در گوری در پارک قلهک دفن کردند، در همان محلهی قلهک که صدیقه، سالها پیش از مرگش، برای ساکناناش ، آب انباری ساخته بود. صدیقه دولتآبادی از سال ۱۲۹۶ تا واپسین روزها و لحظات عمر پر ثمرش، یکی از ستونهای استوار جنبش زنان ایران محسوب میشد.
«مدرسه قمینیستی» به روال همه سالهای گذشته، و به ادای دین و احترام به زنان برجسته تاریخ ایران که زندگی و عمر و جوانی خود را برای احقاق حقوق زنان کشورشان نثار کرده اند امسال نیز در حد بضاعت، به یاد «صدیقه دولتآبادی»، سعی کرده است تا مقالاتی را در معرفی و شناخت زحمات و تلاشهای این زن برجسته تاریخ، فراهم و منتشر سازد از جمله مقالهای که در ادامه میخوانید، که خانم سکوتی در این کرونولوژی مستند، تلاش دارد شمهای از فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی و فکری خانم صدیقه دولتآبادی را به خوانندگان وب سایت مدرسه فمینیستی، معرفی کند. اما پیش از آن، برخی از مطالبی را که پیش از این در سایت مدرسه فمنیستی در مورد صدیقه دولتآبادی منتشر شده است میتوانید در لینکهای زیر بیابید:
پیگفتار کتاب «صدیقه دولتآبادی: نامهها، نوشتهها و یادها» / افسانه نجم آبادی
http://www.iranianfeministschool.org/spip.php?article1768
یادی از «صدیقه دولتآبادی»: معرفی یک کتاب / یک شخصیت / گفتگو با مهدخت صنعتی
http://www.iranianfeministschool.org/spip.php?article1769
روایتی از تاریخ معاصر جنبش زنان: دشواریها و ضرورت تغییر روش مبارزه
http://iranianfeministschool.org/spip.php?article168
مبارزات مسالمتآمیز «بانو» / فعالیتهای سیاسی – اجتماعی صدیقه دولتآبادی / الهه باقری
http://iranianfeministschool.org/spip.php?article4303
مردادماه چهل و نه سال پیش، روزی که پیکر خسته و فرسوده از بیماری صدیقه دولتآبادی را به خاک سپردند در کسوت یکی از مبارزان کسب حق رای برای زنان، نمیدانست که اگر فقط یک سال بیشتر عمر میکرد تحقق عملی «حق رای زنان ایرانی» را بچشم خود مینگریست و این پیروزی بزرگ را به جشن مینشست.
بازتاب مرگ صدیقه دولتآبادی در مطبوعات
صدیقه دولتآبادی درگذشت. مطبوعات آن زمان، منجمله روزنامه اطلاعات در مورد وی نوشت: «صدیقه دولتآبادی، که باید او را از پرچمداران نهضت زنان ایران دانست، در ۲۰ صفر سال ۱۳۰۰ هجری قمری (۱۰ دی ماه ۱۲۶۱ خورشیدی) در اصفهان و در یک خانواده روشنفکر روحانی متولد شد.» و روزنامه تهران مصور در مقالهای با عنوان «چگونه دو زنی که میخواستند او را بکشند از باوفاترین دوستانش شدند» نوشت: «در این هفته صدیقه دولتآبادی که چهل سال برای آزادی و مبارزه با بیسوادی بانوان ایران فعالیت میکرد، پس از بیماری طولانی درگذشت. او که در سالهای اخیر از بیماریاش رنج میبرد، از روی تخت بیماری، کانون بانوان و مدرسه بانوان را اداره میکرد و خانهاش محل بست زنهای آسیب دیده از خانه شوهران ظالم و ستمکار، بود…
زنان فراری از خانه شوهرانی که زنانشان را زجر و شکنجه میدادند. او با نفوذی که در دستگاههای دادگستری داشت اکثرن موفق میشد اینگونه زنان را نجات بدهد. از زنان متحصن در تمام مدتی که در خانهاش بودند، مجانن پذیرایی میکرد و حتا به آنها لباس و لوازم زندگی میداد.» سپس در این روزنامه یک خاطره فراموش نشدنی را از صدیقه دولتآبادی درج میکند:
«در آخرین ملاقاتی که خبرنگار ما با صدیقه دولتآبادی کرد او شیرینترین خاطرهاش را با اشاره به زنی که در کنارش نشسته بود، دانسته و چنین گفت: «این خانم را که در کنارم میبینید ۲۶ سال قبل میخواست مرا بکشد، ولی از همان روز تاکنون از صمیمیترین دوستانم است.» خانم دولتآبادی درباره آن واقعه چنین گفت: «در اوایل شهریور ماه ۱۳۱۴ که مدارس تازه باز شده بود، در یکی از روزها از بازرسی یکی از مدارس پشت مسجد سپهسالار مراجعت میکردم، ناگهان با انبوهی از زنان چادری مواجه شدم. یکی از زنها که همین خانم باشد مرا شناخته به دیگران معرفی کرد و بلافاصله همه دسته جمعی شروع به ناسزا گفتن کردند… آنها دست بردار نبودند و به من حمله ور شدند. کارآگاهی که آنجا مراقب بود به سرعت خود را به پاسبان خیابان رسانید و مرا از دست زنان نجات دادند. دو نفری که محرک بودند به کلانتری ۲ که پشت مسجد سپهسالار بود جلب شدند. در کلانتری آنها را به جرم پاره کردن خز پشت روپوش و فحش دادن توقیف کردند و دستور زندانی ساختن آنها صادر شد. در همین وقت من وارد کلانتری شدم و خودم را به رییس کلانتری معرفی نمودم و از آن دو زن شفاعت کردم. سروان افسر نگهبان گفت: «الان با ریاست کل شهربانی صحبت کردم دستور توقیف و زندانی ساختن آنها صادر شده است. گفتم آنها اشتباه کردهاند به جای حبس باید آنها را راهنمایی کرد، به علاوه دندان جدم پیغمبر هم به دست مردم جاهل شکسته شد، ولی آیا پیغمبر دست از هدایت مردم کشید؟ بالاخره افسر نگهبان به تقاضای من دستور داد که این دو نفر زن را از زندان بیرون بیاورند. بعد من مدتی با آنها صحبت کردم. صحبتهای من چنان در آنها موثر شد که هر دو شروع به گریه کرده مرا بوسیدند. حتا پس از چندی هر دو زن عضو کانون بانوان شدند و در دیماه ۱۳۱۴ یکی از کارگردانان فعال کانون بانوان گردید، به طوری که میبینید او یکی از صمیمی ترین دوستانم است که اکثرن در اینجاست و مرا تنها نمیگذارد». (نامهها، نوشتهها و یادها، ص. ۶۲۸ – ۶۴۳)
از مری وینسون تا مهرانگیز منوچهریان: در وصف مبارزات صدیقه دولتآبادی
مهرانگیز منوچهریان پس از درگذشت صدیقه دولتآبادی در مجله خواندنیها در وصف شخصیت او مینویسد: «مرحوم صدیقه دولتآبادی از بانیان نهضت زنان است و زنان ایران باید رفتار او را سرمشق خود قرار دهند و برای اجرای مقاصد عالی وی که سعادت بانوان را در بردارد، از جان و دل بکوشند و یگانه پاداشی که پس از مرگ میتوان به روح وی داد آن است که ما زنان ایران آرزوهای اجتماعی و فردی او را از صفحه تصور و خیال، به عرصه عمل و واقع درآوریم» (همان، ص. ۶۳۱)
شمسالملوک جواهرکلام، یکی دیگر از فعالان جنبش زنان در آن دوره درباره صدیقه دولتآبادی نوشت: «آن روزها نه کانون بانوان بود، نه دانشگاهی که دختران را بپذیرد، نه محفل و مجلسی که زنان را در آن راه بدهند، اما بدون اغراق کوشش و فداکاری خانم دولتآبادی در ایجاد بسیاری از موسسات فرهنگی و برداشتن موانع، عامل موثری بوده و این قولی است که جملگی بر آنند».(ص. ۶۳۰)
ناصر دولتآبادی (نوه برادری صدیقه دولتآبادی) مرگ صدیقه را در شعری چنین سرود:
پیشوای بانوان از دست رفت / بانویی با عز و شان از دست رفت
نهضت نسوان ما افسانه شد / قهرمان داستان از دست رفت
شمع جمع بانوان خاموش شد / اختر این آسمان از دست رفت
….
مری وینسون، از فعالان جنبش حق رای زنان آمریکا بود که در کنفرانس بینالمللی حق رای برای زنان در فرانسه با صدیقه دولتآبادی آشنا شد. مری وینسون موسسه فیلادلفیا تحصیل کرده بود. وینسون، موسس و رییس جامعه حق رای محدود شده، بود. در سال ۱۹۱۷ دو بار بدلیل حضور در میتینگهایی که در مورد حق رای زنان انجام میشد به زندان دو ماهه و ده روزه، محکوم شده بود.
هنگامیکه صدیقه دولتآبادی برای کنفرانس بینالمللی حق رای برای زنان در سال ۱۹۲۶ به پاریس رفت در آنجا با زنان مدافع حق رای، منجمله با مری وینسون، آشنا شد. در همان موقع وینسون، صدیقه دولتآبادی را در مجله «حقوق برابر» در سال ۱۹۲۶ با عنوان «فمینیست ایرانی» خطاب کرد و درباره او نوشت: «ما، ملاقات صدیقه دولتآبادی را با برخی از اعضای حزب ملی زنان ترتیب دادیم. اعضای سازمان ما به داستان این زن که برای آزادی و برابری و فرصتهای برابر مبارزه میکند، گوش فرا دادند، آن هم مبارزه در چنین سرزمین دوری از ما، که در عین حال که از جهان غربی ما بسیار متفاوت است اما با این حال شباهتهای بسیاری هم با جهان ما دارد و آن هم به خاطر این است که نبرد زنان برای رهایی همین جهان هم هنوز به پایان نرسیده است. تجربه قهرمان ایرانی ما، با آشنایان و با نمایندگان مذهبیشان، حکایت از تجارب مشابهی در همین جا دارد. … و حالا ما یک نماینده ایرانی در شورای مشورتی بینالمللیمان داریم، کسی که ما را در تماس با پیشرفتهای زنان در آن سرزمین دور، قرار میدهد.» (ص. ۶۲۰)
صدیقه دولتآبادی در این کنگره که مری وینسون از آن یاد میکند به نمایندگی از زنان ایران در پاریس سخنرانی کرد. متن سخنرانی دولتآبادی در اول دیماه ۱۳۰۵ در روزنامه ایرانشهر منتشر شد (ص. ۲۵۴):
خانمهای نماینده و خانمهای محترم!
مقدمتن از طرف هموطنان خودم مقام شما را تبریک گفته، سلام و تهنیت ایشان را تقدیم و نیز مسرت و خوشبختی فوقالتصور خودم را از بودن در میان شما، ممتازترین زنان دنیا، اظهار میکنم. طبیعی است که هموطنان من مسرت کامل دارند از داشتن نماینده خودشان در مجمع شما و خوب میدانند که ایشان از حیث معرفی خودشان در کنگره عمومی زنان حقوقطلب دنیا، کمی دیر جنبیدند. ولی گمان نمیکنم آنان قابل ملامت باشند، زیرا که تاریخ به ما نشان میدهد که زنان ایران همه وقت این طور نبودهاند. حوادثی علت تاخیر ایشان شده، بلکه تاکنون به خود مشغول بودهاند. تاریخ قدیم ایران، زنان را لایق و قوی نشان میدهد. میدانید که ایران قدیم دارای زنان فعال و منورالفکر، مانند دختران خسرو پرویز، شهربانو، دختر یزدجرد و غیره بوده است که بعضی از آنها زمامدار مملکت شده و در عصر خود کارهای برجسته برای مملکت خود نمودهاند. پس از پیش آمدن حوادثی از چندین قرن پیش، زنان در امور سیاسی و اجتماعی جای خود را گم کردند و مردان در ردیف اول جا گرفتند. به این جهت زنان رفته رفته خود را ضعیف جستند. و وقتی به خود آمدند که تقریبن موقعیت خود را گم کرده بودند. در این وقت فهمیدند که ضعف آنان نه فقط آنها را در عالم وجود نابود میکند، بلکه بیچارگی زنان سبب میشود که ایران از داشتن مردان لایق محروم بماند. تذکر به این نکته تکان غریبی به احساسات ایشان داد و بدون فوقت وقت مشغول به اصلاح کار خود شدند. پیشرفت کار ایشان فوقالتصور بود و میتوان گفت در ظرف پنجاه سال راه صد ساله را پیمودند. امروز زنان ایران دارای احساسات قوی، عزم ثابت قدم برای کسب تربیت و معلومات جدید و هم قدیم ایران میباشند. گرچه ما هنوز حق انتخاب [حق رای] نداریم ولی در مواقعی که برای وطن مخاطراتی بوده یا در امور اجتماعی اشکالاتی پیش آمده است زنان با یک احساسات قابل تقدیری اقدامات جدی نموده و کار ایشان اثرات خوب داده است. چنانچه مستر شوستر آمریکایی در کتاب خود راجع به ایران این نکته را ذکر میکند و از اقدامات زنان قدردانی مینماید.
دیر زمانی است که ما دارای روزنامهجات و مجلات به قلم زنان هستیم. زنان ایران انجمنهای تجارتی و ترقی پرور دارند که پروگرام آنها را میبینیم و با پروگرام سوسیتههای اروپایی مطابق است. قریب پنجاه سال است که مدرسه آمریکایی زنانه در طهران دایر و دختران دیپلمه از آن مدرسه، زنان برگزیده ما هستند. محفل مخصوص و مجلهای بهنام عالم نسوان دارند. من موقع را مغتنم شمرده، از موسسین آن اساس، تشکر میکنم. مدرسه ژاندارک فرانسوی در طهران پانزده ساله است. وضع و ترتیب آن کاملن موافق سلیقه ما، و دختران ایرانی به آسانی زبان شیرین فرانسه را در آن مدرسه فرا میگیرند.
راجع به صلح، زنان ایران در این موضوع جدیت کامل دارند و در هنگام جنگ بینالمللی، ما داخل در جنگ نبودیم. اما مکرر دیده میشد که حقیقتن روح خانمهای ایرانی از طول مدت جنگ خسته و از داشتن مجامع عیش و عشرت دوری میجستند. در مجامع همه وقت خانمها آرزوی تمام شدن جنگ را میکردند. این مطلب آن قدر عمومی شده بود که با اطفال خردسال هم اثر کرده بود. به خاطر دارم، وقتی که اعلان متارکه جنگ منتشر شد روزی در یک اجتماعی یک دختر پنج سالهای پیش آمد و گفت «خانمها به شما مژده میدهم که جنگ تمام شد.»
چنانچه در ابتدای ورود من مادام هاشپی اظهار نمودند: «اکنون که زنان ایران یک عضور از اعضای کنگره عمومی هستند، ما امیدواریم که با تمام مقاصد خیریه ما شرکت داشته باشند». طبیعی است که از این به بعد هموطنان من اتحاد معنوی خود را با زنان حقوق طلب دنیا عملن نشان خواهند داد»
تلقی صدیقه دولتآبادی از حجاب زنان
صدیقه دولتآبادی، از اولین زنانی است که پیش از «کشف حجاب»، وقتی که تحصیلاش را در فرانسه به پایان میرساند و به کشور باز میگردد، روبنده (شبیه برقع) و چادر را کنار میگذارد. خود او در این مورد تعریف میکند: «من به ایران بازگشتم. در آن موقع هنوز زنان ایران حجاب داشتند، ولی من بدون حجاب حرکت میکردم.» او سپس میافزاید: «در روز دوم ورودم با لباس به شهربانی، نزد مرحوم سرتیپ کوپال رییس شهربانی وقت رفته، گفتم اگر اجازه میدهید با همین لباس مشغول خدمت باشم، وگرنه به اروپا بر میگردم. ایشان نیز موافقت نمودند با این لباس باشم».
«حاج ناصر» از کسبه قلهک که خانم صدیقه دولتآبادی را از کودکی میشناخت و پدربزرگ و پدرش در خانه صدیقه دولتآبادی کار میکردند در مورد حجاب صدیقه دولتآبادی شهادت میدهد و میگوید: «بله، ایشان بیحجاب بودند اما نه بیحجاب جلف. لباسشان بلند بود. سرشان باز بود ولی کلاه میگذاشتند… من خانه خانم دولتآبادی از صبح تا شب بودم. هیچوقت هیچ کجای بدن این زن را ندیدیم.» (همان، ص ۵۹۶)
صدیقه دولتآبادی در خردادماه ۱۳۲۳ در مجله «زبان زنان» مینویسد: «آتش حجاب / بیحجابی را در میان طبقه بانوان منورالفکر و زنان نادان دامن میزنند. نزاع میان پدران و دختران، و میان زنان و شوهران بر میانگیزند، برای زنان بوالهوس راه بیعفتی را در زیر حجاب صاف میکنند و هزاران معایب دیگر به وجود آورده، ذرهای توجه به عکسالعمل خود در انظار خارجیها ندارند. بسیار کارهای لازم داریم که ممکن است برای اصلاح آنها اقدام نمود. از قبیل جلوگیری از فحشا که خود یک قدم موثر بزرگ برای حفظ بهداشت عمومی است. حفظ نظافت اجتماعی، جمعآوری کودکان بی سرپرست، جلوگیری از اسرافکاریهای بیمورد، محدود کردن اراذل و اوباش از دزدی و زخم زدن، منع وافورکشی در تمام قهوه خانهها و مشروب خوری در ملا عام، جلوگیری از رشوه دادن و رشوه گرفتن و دزدیهای علنی و مخفی که امروز چنان بازار آنها به قدرت گرم شده که میتوان گفت صفت ثانوی ایرانی شده است. همه اینها مخالف با مذهب اسلام است، اما کوتاه نظران و تاریکبینان تمام این امور مهمه را روا داشته، فقط حجاب را مورد بحث قرار دادهاند. در صورتی که در دین مبین اسلام آزاد بودن صورت و دست زن مجاز و زنان را به داشتن حجاب عفت و عصمت امر داده اند. بدیهی است که هر ذیعلاقه به مقام مقدس زن از بیپروایی بعضی از بانوان بینظم و ترتیب راضی نیست. بهعلاوه، تمدن و تدین، هر دو، به بانوان اجازه نمیدهد که با موی پریشان، و نیمی عریان در معابر عرض اندام کنند و بایستی در نهایت نظافت و نزاکت لباس شرافتمندانه و مقتضی مقام بانوان ارجمند بپوشند.» (همان. ص ۳۳۷)
طرح مباحث و ایدههای نو در نشریه «زبان زنان»
صدیقه دولتآبادی، در نشریه زبان زنان از «سوسیال دموکراسی» و «سوسیالیزم» هم بحث میکرد و سعی مینمود زنان ایرانی را نسبت به این مباحث جدید روزگار نو، آگاه سازد. دولتآبادی با رویی گشاده و نگاهی متکثر و دموکراتیک از طرح افکار تجددخواهانه و مسایل نظری مدرن جهان در میان زنان کشورش استقبال مینمود و در این جهت، صادقانه و با تعهد عمیق اجتماعیاش، بیخستگی تلاش میکرد.
محض نمونهای از مکتوباتاش، مطلبی است که در مجله «زبان زنان» به قلم خود خانم صدیقه دولتآبادی در ۲۶ تیرماه ۱۲۹۹ با عنوان «سوسیالیزم» (ص. ۲۰۸) به چاپ رسیده است. مینویسد: «سوسیالیست ها که اجتماعیون باشند تغییر نظامات و عادات کنونی دنیا را از راه مسایل اقتصادی حتمی خواسته و استواری قوانین را از این بابت میخواهندکه خوشی زندگانی برای همه آدمها متساوی المیزان باشد. سوسیالیستهای چند قسمت میباشند و هر دستهای از راهی به سوی انجام مقصود میروند. یک قسمت مهم از اجتماعیون سوسیالیست دموکرات نامیده میشوند… کلن مراد سوسیالیست دموکراتها تمام امور و امتیازات را به دست عامه اهالی میسپارد و هیچ چیز و هیچ کاری در کشورهای سوسیال دموکراسی نمیتواند بدون رضایت عامه به موقع اجرا گذاشته شود و تمام خط حرکت سوسیال دموکراتها در آزادی عامه و سعادت زندگانی اولاد آدم است. در اصول سوسیال دموکراتها مدیریت مملکت به طور انتخابی، به یک انجمن بزرگ محول میگردد که اداره کننده کشور است. درخشندگی این حزب در آلمان شده و مارکس از استواری دهندگان پیشرو این جمعیت شناخته میشود و توسعه و قدرت حرکت مذکور در اروپای غربی عملی گردیده است. البته سوسیالیزم پس از جنگ بین المللی مقام بسیار بلندی را در اروپا و پاره ای از قطعات آسیا احراز کرده است.» او سپس اضافه میکند: «وقت است که با احساسات آدمیت برخیزیم و چشم و گوش خود را باز کنیم و از هر چیز بپرسیم، بسنجیم و خبر بگیریم و بیاموزیم و بدانیم؛ راه علوم را توسعه بدهیم و اختلافات من ـ من و تو ـ را دور بریزیم و همه ملت در زیر کلمه «ما» جمع شویم.»
گفتمان «وطن پرستی» در پیوند و الزام با «حضور اجتماعی زنان» در دیدگاه صدیقه دولتآبادی
صدیقه دولتآبادی، همراستا و همقدم با همتایاناش در روزگار خود، به مسایل مختلف منجمله به مسایل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از زاویه زنان میپرداخت. «خرید منسوجات وطنی» بهمنظور تقویت صنعت درون زاد، یکی از دغدغههای صدیقه دولتآبادی بود. اولین نوشته او در این زمینه در سال ۱۲۹۲ منتشر شد و این ایده ـ تحریم کالاهای خارجی ـ نزدیک به یک دهه به درازا کشید تا نهایتن به یک مفهوم عملی ـ عمل اجتماعی و دسته جمعی ـ در میان جنبش زنان تبدیل شد. یعنی در سال ۱۳۰۱ گروهی از زنان مشروطه خواه تحریم کالاهای خارجی را بعنوان کنشی اجتماعی به راه انداختند. در سخنرانی که صدیقه دولتآبادی در مدرسه مخدرات اسلامی ایراد میکند شادمانیاش از انجام این عمل اجتماعی از سوی زنان، کاملن آشکار است. «جمعیت نسوان وطنخواه» یکی از اهداف انجمناش را «ترویج صنایع وطن» و انجمن دیگری بنام «مجمع انقلاب زنان» در شیراز نیز یکی از برنامههای اصلیاش برگزاری جلسات سخنرانی در جهت استفاده از «امتعه میهنی» بوده است. لذا مفهوم سازی از استقلال مالی و صنعت ملی و گفتمان «خرید منسوجات وطنی» که در کشور ما مفهومی تازه بود از زمان نهضت مشروطه شکل گرفته بود (محض نمونه: کمک وسیع و داوطلبانه زنان برای تشکیل بانک ملی) و تا دوران ملی شدن صنعت نفت ادامه داشت و در همین مدت نیز در حوزه تئوریک و عملی، رشد و گسترش بسیار پیدا کرد.
لذا گفتمان «وطن پرستی» نیز یکی دیگر از گفتمانهای فعالی است که در میان کنشگران جنبش زنان در آن دوره وجود دارد. در اکثر گفتارها، سخنان و عملکرد گوناوند فعالان زن میتوان دید که «وطن پرستی» را یکی از انگیزههای «مشارکت زنان» در حوزه عمومی و بهویژه در «حوزه سیاست» میدانند، به طوریکه یکی از انجمنهای مهم و تاثیرگذار دوران مشروطیت («جمعیت نسوان وطن خواه») مشخصن بر همین گفتمان «وطن پرستی» پایهگذاری میشود. بازتاب این گرایش حتا در عنوان و نام این انجمن نیز آشکار است.
اما در روزگار صدیقه دولتآبادی، گفتمان وطنپرستی و مراد از این معنا، به گونهای غیرایدئولوژیک و با فاصله گذاری از ارزش های تعصب و غیرت مرسوم پدرسالارانه، در زبان روزمره و مکتوبات فعالان جنبش زنان جاری بوده است. در این دوره، هدف متکثر زنان برای حفظ وطن (ـ که «مادر» تلقی میشود ـ) در واقع مشروعیت بخشیدن به حضور اجتماعی و سیاسی خود است و نهایتن به این باورند که «بدون حضور سیاسی و اجتماعی زنان» داعیهی وطنپرستی، ناممکن و حتا شعاری دروغین است. لذاست که برای صدیقه دولتآبادی و همتایانش (از زمان مشروطه تا دوره ملی شدن صنعت نفت، و بعد از آن) مراد از «وطن پرستی» در عین تقویت بنیه مالی و تولیدی مملکت، انگیزهای برای به رسمیت شناختن حضور زنان در عرصه سیاسی نیز تلقی میشده است. تا جاییکه حتا کسانیکه به رشد «معارف» زنان و توسعه مدارس دخترانه کمکی نمیکنند به حد «خائن به وطن» نزول مییابند. لذا مطمئنن یکی از گفتمانهایی که صدیقه دولتآبادی در مطالب و فعالیتهای فرهنگی و اجتماعیاش، بیخستگی دنبال میکند ارتباط وثیق و متقابل توسعه مدارس و «معارف برای زنان» با «وطن پرستی» است.
دولتآبادی در اولین نوشتههای خود در سال ۱۲۹۲ خورشیدی که در نشریه «شکوفه» منتشر شد در نقد بیتوجهی مردم به کالاها و تولیدات ایرانی و عادت آنها به خرید منسوجات خارجی (ص. ۱۷۰) مینویسد: «منسوجات اسلامی که برای هر ایرانی، بزرگترین زینت است پشت پا انداخته و خود را به زر و زیور فرنگ آراسته میداریم. کمیته، قدر پارچههای وطنی را به خوبی میداند و فواید آنها را بینهایت ادراک نموده؛ چونکه از دیر زمانی است که قهرا پارچههای خارجه را متروک و با کمال افتخار لباس خود را از منسوجات اسلامی قرار داده. خوشبختانه یک کمپانی اسلامی در اصفهان دایر است که قابل همه قسم تمجید است، زیرا که پارچههای ابریشمی و ریسمانی در کمال نظافت و قشنگی ترتیب میدهد. ولی افسوس که اهالی این شهر هم توجهی به او ندارند چه رسد به شهرهای دیگر ایران…. خیلی افسوس دارم که در یزد و کاشان و اصفهان و غیره پارچههایی عمل میآورند که فرنگی ها هم باور ندارند آنها را بشود بدون کارخانه ترتیب داد ولیکن ما ایرانیان آنقدر همت و حمیت نداریم که آنها را خریداری نموده رواج دهیم، بلکه باعث تشویق آن بیچارگان شده، بر زیبایی و لطافت آن بیفزایند.» (شکوفه ۲۰ ربیع الالول ۱۳۳۲، ۲۷ بهمن ۱۲۹۲)
دولتآبادی در جلسهای که در منزل خانم «درهالمعالی» (او هم از فعالان حقوق زنان در آن روزگار و مدیر مدرسه مخدرات اسلامی است)، در باره حمایت از تولیدات و صنایع داخلی سخنرانی میکند. سخنرانی او در روزنامه بهارستان در ۹ دی ماه ۱۳۰۱ منتشر میشود (ص. ۱۷۵). وی در آن سخنرانی تاریخی، بطور مبسوط از ترویج کالاهای ایرانی سخن میگوید: «مبحث کنفرانس امروز ما ترویج منسوجات وطنی است و عرایض بنده هم روی همین زمینه میباید. ولی قبلن از خانمهای محترمات سوال میکنم برای چه میخواهیم اقدام به این کار بکنیم؟ البته خانمهای وطن دوست که این اوقات برای این مقصود قیام نمودهاند دو مقصود در نظر دارند: اول ترقی صنایع ایرانی که تحصیل ثروت مربوط به آن است و دوم رفع احتیاج از خارجه. عجب مرام و مقصود مقدسی را در نظر گرفتهاند. اما در این کار یک شرط لازم است و آن این است که این جنبش وطنپرستانه، ثابت قدم و روز به روز این اقدام خیر را امتداد بدهند تا مثل اقدامات گذشته عقیم و بینتیجه نماند، یعنی زود خسته و سرد نشوند… حالا که خانمها حاضر شدهاند که صنایع و منسوجات وطنی خودشان را رواج بدهند، البته اگر این گفتهها را به فعل برسانند، صنعتگران ما هم تشویق میشوند و کوشش میکنند تا نواقص پارچه ها و صنایع خود را حتیالمقدور رفع نمایند…»
صدیقه در ۲۵ مهر ۱۲۹۹ در «زبان زنان» در مطلبی با عنوان «دشمنان، تفنگ میکشند» (ص. ۲۱۸) مینویسد: «ما اینک با صدای بلند خطاب به همه مستبدین و دزدان و دشمنان کرده و میگوییم: ما را عشق وطن، ما را آرزوی پرورش مشروطیت ایران و ما را افتخار خدمت در نگهداری استقلال با معنی ایران، به میدان معارف دواند. ما برای رستگاری ملت از روزگار تاریک و برای نجات خواهران بینوای خود و برای یاری به وطن، قلم به دست گرفتیم. ما با خدای یگانه عهد کردیم که از راه خدمات علمی و اخلاقی و مقالههای قلمی، ایرانپرستی کرده و عوام را بیدار کنیم. ما نویسندهها مجاهد قلم هستیم. ما خداوند یگانه را میپرستیم و به محاکمه الهی او جل علی اعتقاد داریم و پناه ما نیز همان پروردگار یکتا می باشد. ما از کشته شدن باک نداریم و بلکه فدا شدن در راه وطن و ملت آزاد خود، افتخار میکنیم. زنده باد ایران! / نیست باد استبداد / نابود باد دشمنان ایران»
صدیقه دولتآبادی در همان نشریه (زبان زنان) در ۲۰ آذر ۱۲۹۸ بار دیگر مینویسد: «فقر و فلاکت و نکبت که از چندین صد سال دور ما را زنجیر بسته و ما را از حدود بشریت هم به خارج میکشیده، باید خاتمه داد. این مردان خودخواه ما که اکثریت مردان ایران را تشکیل میدهند هرگز انصاف و مروت را نمیتوانند پیشه خود ساخته و اندکی به حال ما تفکر کنند. جوانان آزادیخواه دانشمند کشور ما هم آنقدرها نیستند که بتوانند کاری بکنند. گویا خودشان هم بیش از ما زنان و دختران گرفتار جدال با عالم استبداد هستند. بزرگتر درمانی که میتواند همه دردهای بدبختی نوع ما را علاج کند همانا معارف است.» او سپس ادامه میدهد: «ما در این موقع نمیخواهیم از اظهار یک نکته مهم خودداری کنیم و آن این است: از قراری که شنیدهایم بودجه اداره نظمیه مملکت ما ایران بیش از بودجه وزارت معارف است و این بودجه هم صرف میز و صندلیهای سبز و سرخ و مرکب پرطاووسی میشود. آیا یک چنین مملکتی میتواند ترقی کند؟ اوف، آدم تا کی نگوید! تا چه اندازه خاموش بماند! نه. آیا نباید فریاد کشید و گفت: ملت آن روح دموکراسی زحماتی را که میکشد و پول هایی که میدهد برای پرورش هیت جامعه خود حق دارد و باید در راه همین ملت صرف بشود.»
همچنین دیدگاه صدیقه دولتآبادی نسبت به وطنپرستی و پیوندش با حضور فعال اجتماعی زنان و افزایش معرفت و دانش آنان را میتوان با وضوح بیشتری در مقاله ایشان با نام «مادر ما ایران» که در تیرماه ۱۲۹۹ در روزنامه زبان زنان (همان، ص. ۱۹۹) منتشر شده، یافت:
مادر ما ایران
ایران: این نام به گوش هر علاقهمند به آن، عزیز است. آنانی که قدر مادر را میدانند و میدانند که به واسطه وجود مادر که در دامن مهر او پرورش گرفته و در سایه حفاظت و حمایت او آسایش دارند به خوبی مقام ارجمند مادر وطن را تشخیص داده و نمیتوانند از خوشبختی او شاد نباشند و در بدبختی پیر مادر با عظمت، نالان نگردند.
هر کس از هر گروه و هر مرعی و یا هر جنبندهای باشد به مادر خود همین علاقه را دارد. چنانچه هر بچه در میان انبوه زنان، مادر خود را میشناسد و از دور به سوی آغوش او میدود و همینطور بچه هر سرزمینی به سوی آغوش مادر وطن خویش میدود. جنگها و رزمها همه برای حفاظت و حراست احترام دامن ناموس مادر وطن است.
اصول سوسیال دموکراسی که دنیا را به منزله مادر بزرگ بشر میداند و اشتراک عمومی را در گیتی مساوی میخواهد باز هر قطعه از سرزمین را با آغوش باز فرزندان همان سرزمین مهرانگیزانه آرزو می کند و در صورت کلی و اجتماعی، همه بچههای جهان را در آغوش مادربزرگ گیتی، دعوت مینماید.
آری، ما فرزندان ایران تا کی و تا چند پریشانحالی و ستم کشی و بدبختی مادر ناتوان خود را خواهیم دید؟ آیا تا کدام سال، کدامین ماه، کدامین روز، کدامین ساعت، کدامین دقیقه و کدامین ثانیه در ماتم و سوگواری و غربت و کربت مادر، پیر مادر پریشان خواهیم نشست و نالان بود؟ سعدی میفرماید: «چو عضوی به درد آورد روزگار / دگر عضوها را نماند قرار». ایران که از نقطه نظر سوسیالیزم یک عضوی از عضوهای مادربزرگ (جهان) میباشد و اگر همینطور قرنها دردمند و بیمار و مجروح باشد چگونه عضوهای دیگر ترقی خواهند داشت؟ اگر این نقطه نظر را کنار بگذاریم و در آینه مطلق خودپسندی و خودخواهی نگاه کنیم ولی باز، مسوولیت و غیرت محافظت عفت مادری ما را نباید ساکت بگذارد. ما چندین سال است که یکی از لغات کثیرالاستعمال را در هر جا خوانده و میشنویم و آن: واژه خیانت است!
آیا وطن ما آن قدر خادم ندارد که دستهای خائنین را بربندد؟ اگر خدای ناکرده خائنین بیشتر از خادمین باشند وانگاه چه باید کرد؟ راه رستگاری کدام است؟ درمان درد مادر ناتوان چه میباشد؟
ای خواهر گرامی!
شما میدانید که چندین قرن است برادران ما، ما را به خدمات مادر وطن نخواندند و بلکه راه نداده و سکوت ما هم گناه عظیمی شناخته میشود و خودشان هم جز به افزودن بدبختی کاری نکردند. شکر خدا را که ما هم اینک خواهران دانشمند و تربیت شده بسیار داریم. آیا گمان میکنید وقتی آن نرسیده که دامن خدمتگزاری مادر وطن را به کمر بزنیم؟ و در اطراف آن اجتماع نماییم؟ برای پرستاری و چاره بیچارگی او بکوشیم؟ همه میدانیم که بزرگترین درمان، ایجاد دبستان است، دبستانهای کوچک و بزرگ در دهات و شهرها باید گشود، بیشتر سعی کرده که مدارس مجانی و دولتی باشد و قانون تحصیل اجباری را که یکی از مواد قانون اساسی مشروطیت ما است از دولت خواست که به موقع اجرا بگذارد. خواهران دانشمند طهرانی ما و یا شهرهای دیگر که برای آن شهرها بسیار میباشند باید به شهرها و دهاتهایی که زنان و دختران عالمه ندارند رهسپار شوند و وسایل آسانی راههای تحصیل و تربیت برای بینوایان آنجاها را فراهم نمایند. باید مجامع اجتماعی استوار داشت که به این کارها کمک کنند. انجمنهای معارفی مختلفه باید ایجاد کرد که هر کدام از راه خود چهار اسبه به سوی کام بتازند تا کامیابی حاصل شود. ما هر قدر از حالت اجتماعی و عمومی برادران مان بدبینی داشته باشیم، باز میدانیم و اعتقاد داریم که برادران دانشمند آزادیخواه وطنپرست هم داریم و از آنها هم میخواهیم که ندای ما را برای یاری مادر وطن بشنوند و فروغهای خوشبینی را پاک و تا به امید پروردگار از روشنی اجتماعی و عمومی، گوی تجدد ایران را از خیابان معارف عبور داده و به میدان مهر و سعادت و آزاد دنیا برسانیم.
دکتر مصدق، صدیقه دولتآبادی و نهضت ملی در دهه ۱۳۳۰
صدیقه دولتآبادی، در سال ۱۳۳۰ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، از طرفداران عقیده استقلال طلبانه دکتر مصدق بود. لذا در ۱۷ دی ۱۳۳۰ در هفدهمین سال تاسیس کانون بانوان (ص، ۳۰۵)، در سخنرانیاش خبر کمک به «قرضه ملی» را به جهت کمک به بنیه مالی دولت، اعلام و چنین گفت: «به خاطر دارم محصل خردسالی بودم با پرستارم از جلوی مجلس شورای ملی عبور کردم. جمعیت زیادی از بانوان محترم در جلوی مجلس اجتماع کرده، خانم محترمی، نقاب بر صورت، روی سکویی ایستاده و لایحه میخواند. این جملات به گوشم رسید: «ما زنان ایران با فروش جامه، حتا پادرهای ابریشمی و زینت آلات خودمان، قرض دولت را میدهیم و راضی نمیشویم که دولت ما از روی استیصال قرض جدیدی از دولت خارجی بکند و گمرکات ما را به گرو ببرند.» این جملات در صورتی که نفهمیده بودم معنی گمرکات چیست، اما چنان مرا تهییج کرد که اولین سوال از مادرم این بود: «گمرکات ما را به گرو ببرند یعنی چه؟» مادرم برایم توضیح داد. از او خواهش کردم که اجازه بدهد من هم گوشوارههای عزیز خودم را در این راه بدهم. مادرم مرا تشویق کرد و گفت: «قیچی بیاور تا گوشوارههایت را چیده، از گوشت درآورم، و با نامه مختصری به انجمن خانمها فرستاد. بعد شنیده شد که چندین هزار گوشواره و انگشتر و دستبند طلا و جواهر را بازرگانان بازار با قیمت مضاعف خریداری نموده و به قرض دولت پرداختهاند. اکنون نیز این پیشنهاد را تقدیم میدارم که مردمان متمکن وطنپرست زینت آلات را به مزایده بخرند.»
خانم دولتآبادی در سخنرانی دیگری که برای پخش در برنامه رادیویی کانون بانوان ایراد نموده، ایضن گفته است : «مدتی است لب فروبسته و به معنی دو صد گفته چون نیم کردار نیست به خدمات فرهنگی و معلومات هنری پرداخته بودم… اکنون در طی تحولات اخیر مطمئن شدم که مورد مبارزه برای تمام افراد ایرانی از عالی و دانی فرا رسیده و اگر مردم بخواهند به حق مشروع خود برسند الان همان وقتی است که میتوانند به نتیجه اعمال وطنپرستانه خودشان نائل شوند.» ایشان سپس به شرح چرایی این که امروز زمان عمل فرارسیده می پردازد و نهایتن میگوید: «بنابراین موقع آن رسیده که کانون بانوان هم با این نهضت خداپسندانه قیام کند و هر اندازهای که بتواند از راه کمک به خرید اوراق قرضه ملی، دولت را مدد نماید. اول اقدام، از شخص این جانب است که خدمتگزار کانون بانوانم و میتوانم با لحن صیح و صدیق عرض کنم هر چه اکنون در دسترس من است برای خرید اوراق قرضه ملی تقدیم میکنم…. اکنون کانوان بانوان به بانوان هیت مدیره و اعضای رسمی کانون و نیز اعضای وابسته کانون یعنی کسانی که بر طبق دفاتر موجوده آموزشگاهها متجاوز از دو هزار نفر میشوند اخطار و پیشنهاد میکند هر کدام در تهران هستند در روز تعیین شده به بانک ملی رفته، به اندازه قوه خودشان اوراق قرضه ملی خریداری کنند. کسانی که در شهرستانها ساکنند میتوانند در همین روز به بانکهای ملی رفته و به قدرت استطاعت خود از خرید قرضه ملی استفاده کنند. در پایان عرایضم با امید به فضل خدای متعال موفقیت افراد میهن را در این استمداد عمومی آرزو و پایندگی دولت بیریای نخست وزیر محبوب ملی را تحت توجهات مخصوص اعلاحضرت همایون شاهنشاهی مسئلت مینمایم.» (ص، ۳۰۸)
تعامل صدیقه دولتآبادی با محمد مصدق، درباره «حق رای زنان»
از اردیبهشت ماه ۱۳۳۰ که صدیقه دولتآبادی نامهای خطاب به دکتر محمد مصدق نوشت و در آن درخواست گنجاندن حق رای برای زنان در قانون انتخابات را داد، تا اردیبهشت سال گذشته (۱۳۸۸) که نامهای سرگشاده توسط ائتلاف بزرگ «همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات» خطاب به کاندیداهای ریاست جمهوری نوشته شد و در آن، درخواست شده بود تا کاندیداها «حق انتخاب شدن برای زنان» در قانون به رسمیت شناخته شود و نسبت به پایمال شدن «حق انتخاب شدن زنان» اعتراض کنند، ۴۸ سال گذشته است و در این نیم قرن، رابطه جنبش زنان با حوزه سیاست و نیروهای سیاسی (دولت)، با فراز و فرود و چالشهای بسیار، همراه بوده است. یکی از دورههای چالش، در روزگار صدیقه دولتآبادی است.
در ۱۹ فروردین ۱۲۹۹ صدیقه دولتآبادی در مجله خود، «زبان زنان» مینویسد: «ما خیلی افسوس داریم که برادران ما وقتی انتخابات مجلس و انجمنهای ایالتی و ولایتی را مینوشتند برای اینکه ما زنان حق رای نداشته باشیم و شرکت نجوییم ما را در ردیف قاتلها، مجانین و ورشکستگان نوشتند. اگر اندکی دقت نظر میکردند گمان میرود که تصدیق میکردند ما زنان بی حق، هرگز مانند آن برادران با حق در انتخابات پارلمان و غیره، مستبدین و ملاکین.. را برای تعالی و سعادت ملت رنجبر و کارگران و پیشرفت آزادی انتخاب نمیکردیم.»
صدیقه دولتآبادی در شمارههای بعدی زبان زنان در اردیبهشت ماه ۱۲۹۹ خورشیدی در مقالهای تحت عنوان «انتخابات» (ص. ۱۸۷) باز هم موضوع عدم حق رای زنان را پی میگیرد و مینویسد:
انتخابات
چنانچه شنیدهایم امر شروع انتخابات برای مجلس شورای ملی از وزارت داخله به حکومت اصفهان رسیده. اگر چه ما زنان در آن سه دوره پیشین، چیزی از نتایج عقاید انتخاب کنندگان و همچنان خدمات انتخاب شدگان ندیدیم. ولی اگر برادران ما میل داشته باشند از ما بشنوند، جسارتن از اظهار نصیحت زیرین خودداری نمیکنم:
برادران وطنی ما!
البته شما میدانید که حکومت ایران ملی میباشد، یعنی کل اختیارات مملکت از کوچک تا بزرگ در دست مجلس شورای ملی است. پس سرنوشت وطن، قوانین مملکت، به خصوص دخل و خرج، مالیاتبندی، روش دولت، حیات، ممات و ناموس همه ملت به اختیار دو ساله وکلا مجلس یعنی نمایندگان مختار ملت که از طرف ملت و به اختیار آزاد از ملت انتخاب میشوند میباشد.
در این صورت مثلا اگر ما زنان حق شرکت در انتخابات میداشتیم… یقین بدانید که هرگز یک نفر مستبده،، یک نفر متنقذ، یک نفر ملاک، یک نفر اعیان، یک نفر متشخص، یک نفر از بزرگان و یا کسان این جور آدمها انتخاب نمیکردیم. چه که برحسب قاعده آنها همه چیز دارند و برای نگهداری آنها ناچارند هستند قوانینی وضع کنند که اعتبار و اقتدار آنها زیادتر و محکمتر باشد و بدیهی است که هرچه رای بدهند و هر قانونی را وضع بکنند ناچار باید در ضرر ملت باشد و به عقیده ما به همین جهت است که در مدت ۱۴ سال لذت مشروطه را ملت ندیده است. وی اگر ما زنان اختیار میداشتیم که وکیل انتخاب بکنیم البته میگشتیم فقط از میان خود ملت و یا از جنس نزدیک به ملت هر کس عاقل، عالم، دانا، آزادیخواه، مشروطهپرور، وطنپرست، ملتدوست، راستکردار، درستگفتار، فداکار و خداپرست بود انتخاب میکردیم تا به واسطه این جور وکلا که بیشک اولین فکر اینها قوانینگذاری و نقشهکشیهایی خواهد بود که ملت، یعنی رنجبر (زارع) کارگر، کاسب، صنعتکار، بازاری فقیر و بیچاره از ذلت و فشار و نکبت خلاص بشوند. دخل ملت خوب باشد و بدهی مالیاتی آن کم بشود و وسایل آسایش و تحصیل و زندگانی ملت و کودکان آن فراهم گردد که توده جمعیت یعنی ملت ترقی بکند.
صدیقه دولتآبادی علیرغم حمایت صادقانه و متعهدانهاش از عقاید ملی دکتر مصدق، اما در اعتراض به حذف حق رای زنان در لایحه انتخابات از سوی مصدق، نامهای مشفقانه و هشدار دهنده به مصدق نوشت که متن آن چنین بود:
نامه مهم و تاریخی صدیقه دولتآبادی به دکتر محمد مصدق ( اردیبهشت ۱۳۳۰ خورشیدی)
حضرت مستطاب آقای دکتر مصدق نخست وزیر
محترما اجازه میخواهم در خصوص قانون انتخابات و موضوع محرومی زنان، از حضورتان محرمانه استفسار کند. آیا عقیده شخص حضرت عالی اینست که زنان امروز در مقابل قانون دوره اول مشروطیت پستتر و محدوتر در انظار بیگانگان باید معرفی شوند؟ چنانچه بفرمایید بلی و صلاح مملکت چنین است، بنده اطاعت نموده؛ متجاوز از دو هزار نفر زنی که در حوزه این جانب هستند با منت آنها را بنا به مصحلت وقت، ساکت نگاه میدارم. اما به حقی که از نیم قرن پیش در سه مرحله به زنان دادهاند توجه فرمایید:
۱ – قانون اساسی دوره اول مشروطیت زنان را در ردیف دیوانگان و کودکان، جا داده بود.
۲ – قانون مرمت شده در مجلس موسسان ۱۳۲۸ (که مجلس سنا زائیده آن بود) زنان را از میان دیوانگان و کودکان بیرون آورده، البته در ظاهر صورت بهتری به آنها داده، در صورتی که همان وقت از پیشگاه اعلاحضرت همایون شاهنشاهی در همین موضوع به وسیله آقای جم وزیر دربار وقت کسب تکلیف نمودم _ جواب فرمودند _ مجلس سنا این قضیه را حل خواهد کرد و زنان به حق مشروع خودشان خواهند رسید.
۳ – قانون کنونی که در دست مصلحت عموم است باز زنان را بدون هیچ دلیلی نه تنها از انتخاب کردن محروم داشته، بلکه زیر موضوع محرومین در سر لوحه جانی، فاسد العقیده، محکومین به جنحه و جنایت، ورشکستگان و غیره قرار داده است. آیا با آن همه اهمیت که برای رشد و بلوغ ملت ایران در قضایا قایل شدهاند به زنان سهمی داده میشود یا فقط مختص مردان است؟
حضرت آقای نخست وزیر محبوب، بنده نمیخواهم وقت جنابعالی را بگیرم، بلکه میخواهم مطلب را حلاجی کنم تا بتوانم از عهده جواب به زنان حوزه خودم برآیم. اگر رشد و نمو مخصوص مردان است پس زنی وجود نخواهد داشت و در این صورت بهتر است در قانون وضع شده (که خدا میداند برای چه مدت زنان را از حق خود محروم میکند) اسمی از زن برده نشود و کار آنها را مسکوت بگذارند. چنانچه زنان هم جزو ملت ایران هستند و از رشد ملی بهره دارند در قانونی که با امضای حضرتعالی نوشته میشود بایستی بانوان را در ردیف پست ترین و مجهولالهویهترین مردمان بشمرند؟ خوب بود حضرتعالی دستور میدادید برای زنان نیز تا اندازه حقی قایل میشدند.
اگر سوالات این جانب را سازمان بینالملل از جنابعالی بکند چه جواب میفرمایید؟ اگر بنده قبلن آن جواب را بدانم بهتر میتوانم اسکات بانوان باسواد را عهدهدار شوم. در پایان به حکم وجدان از حق شخصی خود دفاع میکنم. بنده که جزو همان زنان قید شده در قانون هستم، از خدمات چهل ساله فرهنگی گذشته، در مدت هجده سال برای اداره کردن کانون بانوان و ترقی و تربیت فرهنگ زنان با ضیق بودجه تنها هدف عالی خود را که تربیت مادران شایسته برای نسل آینده است به بهترین وجهی پیروی نموده و با کمک خداوند یک موسسه پر زحمت را حفظ کردهام و خدمات اجتماعی و نوع پروری را هر سال متزاید بر سال پیش انجام دادهام.
استدعا میکنم با یکی از متصدیان صالح عالی رتبه این کشور مقایسه فرمایید. کدامیک بیشتر و بهتر انجام وظیفه انسانیت کردهایم؟ قضاوت این مقایسه را به شخص حضرتعالی واگذار مینمایم و اگر امروز بنا به مصلحت، وقت و امر شخص نخست وزیر محبوب ساکت ماندم و دیگران را هم ساکت نگاه داشتم باز هم یک فداکاری نموده که دنیای آینده آن را قضاوت خواهد کرد.
دیگر عرضی ندارم و اگر جسارتی شده پوزش میخواهم و با نهایت بیصبری منتظر جوابم. چون روز یکشنبه جمعی از بانوان بنده را مورد ملامت، بلکه تهدید نموده و شاید نگهداری رشته امور کانون بانوان بعد از این خالی از اشکال نباشد، مجبورم به ایشان جواب قانع کننده بدهم.
با تقدیم احترامات فائقه و ادعیه خالصه – امضا
یاد و خاطره صدیقه دولتآبادی، گرامی و عزیز است، راه حقخواهانه و روش مسالمتآمیزش، پر رهرو باشد.
پانوشت: منبع مورد استفاده نگارنده در تهیه و تدوین این مقاله، اثر سه جلدی « صدیقه دولتآبادی: نامهها، نوشتهها و یادها» به کوشش: مهدخت صنعتی و افسانه نجمآبادی (تابستان ۱۳۷۷، آمریکا) بوده و صفحات ذکر شده در متن، صفحاتی است که مطالب مذکور در این کتاب سه جلدی، قید شده است.
-۵ مرداد ۱۳۸۹
خبر / رادیو کوچه
در پی اعمال تحریمهای جدید سازمان ملل و کشورهای غربی علیه ایران، مقامهای استرالیایی نیز روز گذشته پنجشنبه اعلام کردهاند تحریمهای جدیدی علیه ایران اعمال خواهد کرد.
به گزارش بیبیسی، وزیر خارجه استرالیا روز پنجشنبه با اعلام این خبر گفت این تحریمهای جدید برای اولین بار شامل مبادلات تجاری با صنایع نفت و گاز ایران هم میشود.
استیون اسمیت، وزیر خارجه استرالیا، در بیانیهای اعلام کرد: «با اعمال این تحریمها، استرالیا در صف اول تلاشهای جامعه جهانی برای وادار کردن ایران به پذیرش تکالیف بینالمللیاش در مورد برنامه هستهای این کشور میایستد. به باور ما برنامه هستهای ایران یکی از جدیترین تهدیدهای امنیتی است که جامعه جهانی با آن مواجه است.»
تحریمهای جدیدی که استرالیا اعمال خواهد کرد، شامل ممنوعیت مسافرت و داد و ستد بیش از ۱۱۰ شخص و شرکت در بخش های مالی و حمل و نقل ایران است.
گفتنی است چند روز پیش از این، اتحادیه اروپا و کانادا تحریمهای جدیدی علیه ایران اعمال کرده بودند. پیش از آن هم آمریکا تحریم های جدیدی علیه ایران اعمال کرده بود.
خبر / رادیو کوچه
بر اساس گزارشهای رسیده به رادیو کوچه از شهرداری تهران حبیب محبیان، خواننده ایرانی مقیم لس آنجلس که به تازگی به ایران آمده و درخواست مجوز برای انتشار آلبوم کرده است، در یکی از جشنوارههای شهرداری تهران روی صحنه خواهد رفت.
شهرداری تهران قرار است از ۱۰ تا ۱۵ مرداد جشنوارهای با عنوان «مشارکت شهروندی و خدمات شهری» برگزار کند که بر اساس برخی اخبار، از حبیب محبیان برای اجرای برنامه زنده در این جشنواره دعوت به عمل آمده است. این جشنواره قرار است در نمایشگاه دایمی شهرداری تهران واقع در ضلع جنوبی پارک گفتوگو برگزار شود و احتمالن حبیب یازدهم مرداد روی صحنه میرود.
حبیب محبیان خواننده ایرانی مقیم لس آنجلس چند ماه پیش به ایران آمد و درخواست مجوز برای انتشار آلبوم در کشور کرده که این موضع از سوی مقامهای دولتی تایید شده است. همچنین او برای برگزاری کنسرت در ایران نیز درخواست مجوز کرده است.
گفتنی است اسفندیار رحیم مشایی رییس دفتر محمود احمدینژاد، در واکنش به حضور حبیب در ایران گفته بود: «اینکه یک ایرانی بخواهد فعالیتی در داخل و خارج از کشور داشته باشد، مطابق چارچوب و قوانین آزاد است و مشکلی ندارد. فعالیت هنری در همه بخشها از جمله موسیقی برای همه هنرمندان در داخل و خارج از کشور آزاد است و برگشت به ایران برای کسی مشکلی ندارد.»
لازم به یادآوری است حضور حبیب در ایران واکنشهای منفی را نیز به همراه داشته است چنان که سیداحمد خاتمی امام جمعه موقت تهران در واکنش به این موضوع گفته بود که «ایران جای خوانندههای لسآنجلسی نیست.»
خبر / رادیو کوچه
پیمان کریمیآزاد، یکی از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ که دست به اعتصاب غذا زده بود، به خاطر وخیم شدن وضعیت جسمانیاش، عصر روز پنجشنبه به بیمارستان منتقل شده است.
به گزارش هرانا، کریمی یکی از هفده زندانی بند ۳۵۰ است که روز دوشنبه گذشته در پی اعتراض به رفتار توهینآمیز ماموران و مقامات زندان و لغو ملاقات برخی از زندانیان ،به سلول انفرادی منتقل شده بود.
تعدادی از این زندانیان از جمله پیمان کریمی آزاد، کوهیار گودرزی، بهمن احمدی امویی، مجید توکلی، مجید دری، حسین نورانی نژاد، ابراهیم (نادر) بابایی، حمیدرضا محمدی در اعتراض به انتقال خود به انفرادی، دست به اعتصاب غذا زدهاند.
کریمی آزاد از بازداشت شدگان حوادث ششم دی ماه (عاشورا) است که پس از گذشت بیش از هفت ماه به صورت بلاتکلیف در زندان نگهداری می شود.
لازم به یادآوری است زندانیهایی که بهخاطر اعتراض به رفتار نامناسب ماموران و مسوولان زندان و هم چنین شرایط نامناسب بند ۳۵۰ از جمله مانع تراشی در ملاقات زندانیان، از روز دوشنبه گذشته به سلول انفرادی منتقل شده اند، عبارتند از: علی ملیحی فعال دانشجویی و عضو ادوار تحکیم وحدت، بهمن احمدی امویی روزنامهنگار، حسین نورانینژاد روزنامهنگار و عضو جبهه مشارکت عبداله مومنی فعال دانشجویی و سخنگوی ادوار تحکیم، علی پرویز فعال دانشجویی، حمیدرضا محمدی فعال سیاسی، جعفر اقدامی فعال مدنی، بابک بردبار عکاس خبری، ضیا نبوی دانشجوی محروم از تحصیل، ابراهیم(نادر) بابایی فعال مدنی و از جانبازان جنگ ایران و عراق، کوهیار گودرزی فعال حقوق بشر و وبنگار، مجید دری فعال دانشجویی، مجید توکلی فعال دانشجویی، کیوان صمیمی روزنامهنگار، غلامحسین عرشی از شهروندان معترض به نتیجه انتخابات، پیمان کریمیآزاد از بازداشتشدگان حوادث عاشورا و محمدحسین سهرابیراد از خانواده شهدای جنگ و عضو ستاد مهدی کروبی.
از میان این زندانیان بهمن احمدی امویی از چهار روز پیش اعتصاب غذای خود را آغاز کرده است و روز بعد از آن تعدادی دیگر از جمله عبداله مومنی، مجید توکلی، مجید دری، حمیدرضا محمدی، نورانینژاد، نادر بابایی، پیمان کریمی آزاد و کوهیار گودرزی به این اعتصاب غذا پیوستند.
مسوولان زندان اوین از جمله صداقتنژاد رییس زندان ،بزرگنیا رییس بند ۳۵۰ و دادستان تهران تاکنون نسبت به اعتصاب غذای زندانیان سیاسی واکنشی نشان ندادهاند.
خبر / رادیو کوچه
روز گذشته پنجشنبه مقامهای آمریکایی جهت تشدید تحریمهای ایران از سفر به چین، ژاپن، کره جنوبی و امارات متحده عربی خبر دادهاند.
مقام های ارشد دولت آمریکا روز ۲۹ جولای به قانونگذاران این کشور گفتهاند هفته آینده راهی آسیا خواهند شد تا برای اجرای کامل تحریمهای ایران بر ژاپن، کره جنوبی، چین و امارات فشار آورند.
به گزارش بیبیسی، رابرت آینهورن مشاور ویژه کنترل تسلیحاتی وزارت خارجه آمریکا در نشست کمیته نظارت و اصلاحات دولتی مجلس نمایندگان گفت: «پکن باید بداند که بهعنوان عضو دایم شورای امنیت مسوولیت دارد مانع از گسترش سلاحهای هستهای شود و بر ایران فشار آورد که بهسوی سلاح اتمی حرکت نکند.»
لازم به یادآوری است مقامهای آمریکایی نگرانند که با تشدید تحریمهای اروپا علیه صنایع نفت و گاز ایران، برخی کشورهای آسیایی نظیر چین حضور خود را در بازارهای ایران افزایش دهند.
جمعه ۸ مردادماه ۱۳۸۹- ۳۰ جولای ۲۰۱۰
شروع پخش زنده از ساعت ۴/۰۰ بعداز ظهر – به وقت تهران
اجرا: دامون
استودیو: دامون
تقویم تاریخ – محبوبه
مهارتهای زندگی – سیمین
بخش اول اخبار
روزنگاشت - «توت فرنگیهای وحشی» - محبوبه
کافه کوچه – علی خردپیر
رادیو لیچار – «گزیده هفته» - فرورتیش
بخش دوم اخبار
یک ترانه یک آهنگ – دامون
گفتوگوی روز -«گفتوگو با وکیل همسر محمد مصطفایی» - اردوان روزبه
خبر ویژه کابل – نجیب امیری
مجله اقتصادی – ریحانه
ملودی کوچه – ثمر سعیدی
بخش سوم اخبار
خبر / رادیو کوچه
روز گذشته پنجشنبه مهدی کروبی از رهبران مخالف دولت در نامهای به رییس شورای نگهبان او را «شریک دزدان رای مردم» خواند.
کروبی در این نامه که به علت سخنرانی اخیر جنتی و ایراد اتهام دریافت پول از دولتهای غربی نوشته شده است ضمن اعلام شکایت از امام جمعه موقت تهران خطاب به او گفت: «اگر من فتنه گرم چون معترضم؛ شما نیز شریک دزدان رای مردم و نارفیق این قافلهاید. چون ردپای اعمال نابخردانه شما در پس همهی حوادث قبل و بعد از انتخابات مشهود است و متاسفانه همهجا علیه مردم و به نفع جریان خشونتگرای سرکوبگر.»
متن کامل نامهی مهدی کروبی به شرح زیر است:
بسمه تعالی
آیت اله آقای حاج شیخ احمد جنتی
دبیر شورای نگهبان و امام جمعه موقت تهران
باسلام
طبق اخبار و گزارشات منتشره از سوی برخی خبرگزاریها و سایتهای خبری، جنابعالی اخیرن به مناسبت تولد حضرت ولیعصر عجلاله تعالی فرجه الشریف در مسجد جمکران قم سخنرانی سیاسی مبسوطی داشتهاید و از اجتماع خالصانه و بیریای مذهبی مردم مسلمانی که صرفن با انگیزههای عقیدتی و جهت توسل و اظهار ارادت به حضرت حجت علیهالسلام در آن مکان گرد آمده بودند، بدترین نوع سواستفاده را کرده و با تکیه بر قدرت و مصونیت خیالی از پاسخگویی به آنچه میبافید مطالبی واهی، بیسند و تفرقهافکنانه را مطرح کرده و به آتش اختلافی که خود افروختهاید نفت نفرت و نفاق پاشیدهاید. در این میان آنچه علاوه بر تهمتها و افتراهای نخنما و تکراری شما به یاران امام خمینی و مدافعان حقوق اساسی ملت و قاطبهی آزادگان و آزادیخواهان تازگی داشت آن بود که گفته بودید: « من سندی را بدست آوردم که آمریکاییها یک میلیارد دلار از طریق افراد سعودی که هم اکنون عامل آمریکا در کشورهای منطقه هستند به سران فتنه دادند و همین سعودیها که به نمایندگی آمریکا صحبت میکردند، گفتند اگر توانستید نظام را منقرض کنید تا پنجاه میلیارد دلار دیگر هم میدهیم، اما خداوند این فتنه را به دست بندگان صالحش خاموش کرد».
آقای جنتی آنچه را شما فتنه مینامید و برایش سر و دست و پا میتراشید، انتخاباتی بود که طبق معمول توسط شما و اتاقهای فکر هدایتکنندهی امثال جنابعالی در شورای نگهبان و وزارت کشور و … مهندسی شد تا در شکلی ظاهرالصلاح مطلوب مهندسان انتخابات را فراهم آورد. اما برخلاف انتظار و بر سیاق قاعده ی (( … والله خیرالماکرین)) تدبیر شما بند نمایان و دیگر اربابان قدرت کارساز نیفتاد و آش شوری که با تعجیل به کام ملت فرو ریختید آنان را برآشفت و کاسه و کوزه بساط انتخابات فرمایشی شما را برهم ریخت. شما و دیگر طراحان ومهندسان سناریوی انتخاباتی نیز با کمال ناباوری و علیرغم ادعاهای پوشالی تمکین به رای مردم اعتراض آنان را با شدیدترین وجه و بیرحمانهترین شکل ممکن سرکوب کردید. بعد هم در اوج وحشت از خشم مردم ژست پیروزی گرفتید و برای تکمیل پروژههای خویش دادگاههای نمایشی برگزار کردید تا بقایای هر صدای اعتراضی را به سکوت کشانده و مهر خاموشی بر گورستانی که خیالش را در سر پروراندهاید بنشانید. این روش استناد و صدور حکم متاسفانه همان روشی بوده است که بر اساس آن سالهاست بسیاری از فرزندان صالح این ملت را از دستیابی به حقوق خویش مثل انتخاب کردن و انتخاب شدن محروم کرده است چون آنان نیز طبق همین نوع گزارشات همواره رد صلاحیت شدهاند.
با این همه و پس از گذشته یکسال و اندی از آن ماجرا هنوز هم از آنچه کرده و پاسخی که دریافت کردهاید خواب خوش ندارید و هر آن در پی یافتن مستمسکی هستید تا نتایج خیالی که بافته و خلاف واقعی که ساختهاید را بر خود هموار سازید.
آقای جنتی در فرهنگی که شما پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم خلق کردید اگرچه گروهی را فتنهگر خواندید که اکثریت ملت ایران بودند و برای آنها سرانی را قلمداد کردید که حتمن مهدی کروبی هم از جملهی آنهاست ولی در همان قاموس که خوشبختانه در میان ملت به درستی شناخته شده است عدهای نیز به ریاکاری، دغل بازی، عوام فریبی، آدم کشی، دینفروشی و زاهدنمایی شهره آفاق گشتهاند که بدون شک جنابعالی اگر از مصادیق بارز آنها نباشید جاده صافکن آنان برای دستیابی به اهدافشان بودهاید.
اگر من فتنهگرم، چون معترضم، شما نیز شریک دزدان رای مردم و نارفیق این قافلهاید. چون ردپای اعمال نابخردانه شما در پس همهی حوادث قبل و بعد از انتخابات مشهود است و متاسفانه همه جا علیه مردم و به نفع جریان خشونت گرای سرکوبگر. اما این بار به اتهام بهتانی که به سران به قول خودتان فتنه زدهاید که از سعودیها پول گرفتهاند تا نظام را منقرض نمایند از شما اولن شکایت میکنم آن هم در محاکم جمهوری اسلامی، اگرچه امیدی به رسیدگی ندارم. و ثانین این نامه را مینویسم که بدانید به آنچه گفتهاید اعتراض دارم و همین جا از شما میخواهم که در این مورد هر دلیل و مدرک و سندی دارید افشا کنید وگرنه دروغگویی و رسوایی بیش از پیش شما را آشکارا و در هر کوی و برزنی و با هر روشی که ممکن باشد جار خواهم زد.
در پایان یادآور میشوم شما در پایان راهی هستید که زندگی نام دارد و هرچه کردهاید اگر با میل دستیابی به دنیا و متعلقات آنهم بوده باشد حتمن به مقصود رسیدهاید. ریاست دنیا اگر بقا و وفایی داشت به امثال ما و شما نمیرسید.
آقای جنتی تاریخ تکرار میشود و بر سیاست ورزان است که عبرت بگیرند حتمن به خاطر دارید که پس از قیام ۱۵ خرداد و دستگیری امام و جمعی از علمای بزرگ و توده های مردم و کشتار ملت توسط سربازان و دژخیمان حکومتی در در شهرهای مختلف، رژیم شاه اعلام کرد که فردی به نام « جوجو» را در فرودگاه مهرآباد دستگیر کرده است که از سوی جمال عبدالناصر مبلغ دو میلیون تومان پول برای خمینی آورده است تا در جریان اغتشاش علیه رژیم مورد استفاده قرار گیرد. طراحان و سناریو سازان وابسته به شاه معدوم آنقدر پخته به نظر میرسیدند که اگر دروغی هم میبافتند به گونهای باشد که مورد پذیرش احتمالی عدهای از مردم واقع شود ولی شما و دوستانتان یا بهتر بگویم منابعتان وقتی متاسفانه دروغی هم میسازید نچسب و باور نکردنی است به خدا پناه میبرم از جفایی که توسط مربیان دیانت و مروجان شریعت حکومتی بر روحانیت اصیل و مظلوم و مبلغان حقیقی اسلام و تشیع رفته است و میرود.
شما نیز به خدا پناه ببرید و از عقوبت آخرت بیمناک باشید توبه کنید و از محضر ملت رشید ایران طلب بخشش نمایید. امید است مردم و خدای بزرگ از گناهان شما در گذرند.
فاعتبروا یا اولی الابصار
مهدی کروبی
۷/۵/۱۳۸۹
محبوبه / رادیوکوچه
mahboobeh@koochehmail.com
سیام جولای برابر با سالروز درگذشت «ارنست اینگمار برگمان» او که متولد چهاردهم جولای ۱۹۱۸ است و کارگردان و نویسنده و تهیه کننده و از برجستهترین فیلمسازان معاصر سوئدی بود که در سیام جولای ۲۰۰۷ و در سن ۸۹ سالگی درگذشت.
«ارنست اینگمار برگمان» در چهاردهم جولای ۱۹۱۸ در سوئد به دنیا آمد پدرش کشیش بود او در سال ۱۹۳۷ وارد کالج دانشگاه «استکهلم» شد تا در زمینه هنر و ادبیات مشغول به تحصیل شود برگمان فارغ التحصیل نشد اما دست به نگارش چند نمایشنامه و یک اپرا زد و خود را به عنوان یک دستیار کارگردان تاتر، مطرح ساخت.
در سال ۱۹۴۱ فعالیت برگمان در زمینه سینما آغاز شد و با فیلم آشفتگی (۱۹۴۴) که او نویسنده آن بود و با کارگردانی «شوبرگ» ساخته شد و موفقیت بینالمللی آن موجب به وجود آمدن نخستین فرصت کارگردانی برای برگمان شد.
وی در سال ۱۹۵۵ و با ساخت فیلم «لبخندهای یک شب تابستانی» موفق شد نامزد جایزه نخل طلای جشنواره «کن» شود. او سه بار دیگر نیز نامزد این جایزه شد اما نتوانست این جایزه را از آن خود کند. اما موفقیتهای این کارگردان از نظر اسکار جلوه بیشتری دارد چراکه وی موفق شد تا سه بار در سالهای (۱۹۶۰، ۱۹۶۱، ۱۹۸۳) و با فیلمهای «همچون در یک آینه»، «شم باکرگی» و «فانی و الکساندر» در بخش بهترین فیلم خارجی این جایزه را از آن خود کند.
تکنیک سینمایی او در نوع خود جالب توجه است. وی به طور معمول فیلمنامههایش را خود مینوشت اما نکته جالب توجه در این است که او پیش از آنکه فرآیند اصلی نگارش را آغاز کند، ماهها و حتا سالها به فیلمنامه فکر میکرد.
ساختار فیلمهای اولیه او با احتیاط بسیاری طراحی شدهاند و بیشتر بر اساس فیلمنامههای خود برگمان یا با همکاری فیلمنامه نویسان دیگر هستند اما در کارهای بعدی و در مواردی که هنرپیشهها میخواستند کارها را به صورتی متفاوت انجام دهند او این اجازه را به آنها میداد که این امر نتایج خوبی نیز به همراه داشت.
با پیشرفت کار برگمان و در آخرین فیلمهایی که او ساخت، حتا اجازه بدیههگویی نیز به هنرپیشهها داده میشد. در بسیاری از فیلمهای او شاهد استفاده دینامیک از سایهها، استفاده از نمای بسته صورت و ساعت هستیم که این امر تبدیل به نوعی نشانه برای فیلمهای او شده است.
وی از دید بسیاری از اهالی سینما یکی از بزرگترین کارگردانهای تاریخ به شمار میرود و از او به عنوان هشتمین کارگردان بزرگ تاریخ نام برده شده و مجله تایم نیز در یازدهم جولای ۲۰۰۵ وی را به عنوان «بزرگ ترین کارگردان زنده» جهان مطرح کرد.
منتقدین فرانسوی در شهرت برگمان نقش مهی داشتند، شاید برایتان جالب باشد که بدانید یکی از منتقدین ایرانی که در مطبوعات فرانسوی نقد فیلم مینوشت «فریدون هویدا»، برادر «عباس هویدا»، نخست وزیر حکومت پیشین بود. هویدا توت فرنگیهای وحشی و دیگر آثار برگمان را اینطور تحلیل میکند:
«آثار برگمن، نه به صورت دایره بلکه به صورت یک فنر تکامل مییابد، فنری که پس از هر تغییر دوایر بزرگتری را دور میزند و در عین حال ظریفتر میشود، در این راه تکاملی، گاه لحظهای توقف میکند تا با یک نگاه آثار گذشتهاش را از نظر بگذراند. آنوقت آخرین حلقهی فنر آنچنان عجیب میدرخشد که بر آثار دیگر او سایه میافکند. توت فرنگیهای وحشی جز آن دسته از فیلمهایی است که بر سایر آثار او سایه افکنده است»
اینگمار برگمان از سال ۱۹۹۵ که همسر خود، را از دست داد بیشتر اوقات خود را در انزوا و تنها در جزیره «فارو» در کنار دریای «بالتیک»، جایی که بیشتر فیلمهای خود را در آنجا فیلمبرداری کرده بود. سرانجام این کارگردان بزرگ در سیام جولای سال ۲۰۰۷ در سن ۸۹ سالگی درگذشت.
منبعها:
سینما از ۳۰ نما
سایت آدم برفیها
ویکیپدیا
خبر / رادیو کوچه
مدیرعامل شرکت هواپیمایی ایران ایر روز گذشته پنجشنبه از عرضه عمومی سهام شرکت خبر داد و گفت هدف از این کار را تامین منابع مالی مورد نیاز برای خرید ۱۰۰ فروند هواپیمای جدید اعلام کرده است.
فرهاد پرورش در گفتوگو با بلومبرگ افزود این کار به منظور مقابله هرچه بیشتر با تحریمهای بینالمللی انجام میشود.
وی خاطرنشان کرد: «ایران ایر به دنبال مدرن کردن هواپیماها و خدمات خود بوده و در این راستا قصد داریم با عرضه سهام شرکت منابع مالی موردنیاز برای خرید ۱۰۰ فروند هواپیمای جدید را فراهم کنیم.»
به گفته وی سهام ایران ایر در بازار بورس تهران عرضه خواهد شد. همچنین ممکن است ۶۰، ۷۰ و یا ۱۰۰ درصد از سهام شرکت در بورس عرضه شود.
گفتنی است این نخستین گفتوگوی پرورش با یک رسانه خارجی از زمان تصدی سمت مدیرعاملی ایران ایر از اکتبر سال قبل تاکنون بوده است.
رادیو کوچه
رییس باشگاه دانشپژوهان جوان روز گذشته پنجشنبه از واگذاری دو دوره المپیادهای جهانی به ایران خبر داد و اعلام کرد المپیادهای زیستشناسی و فیزیک در چند سال آینده در ایران برگزار خواهد شد.
دکتر محسن جمالی با اعلام این خبر افزود: «با موافقت وزیر آموزش و پرورش و پس از پذیرش درخواست ایران برای میزبانی با برگزاری المپیاد جهانی زیست شناسی در سال ۲۰۱۷ در ایران موافقت به عمل آمد.»
وی اضافه کرد: «همچنین درخواست میزبانی ایران برای المپیاد جهانی فیزیک پذیرفته شده است که این المپیاد در سال ۲۰۲۳ در ایران برگزار خواهد شد.»
گفتنی است پیش از این ایران تجربه برگزاری دو المپیاد از جمله المپیاد جهانی فیزیک و المپیاد جهانی نجوم و اخترفیزیک را داشته است.
نجیب امیری /دفتر کابل /رادیوکوچه
مقامات محلی در استان لوگر در افغانستان میگویند جسد دومین سرباز ناپدید شده آمریکایی پیدا شده است.
جسد این سرباز آمریکایی را روستایان برهکی برک استان لوگر روز چهارشنبه از یک دریاچه پیدا کردهاند.
دو سرباز آمریکایی روز جمعه گذشته در استان لوگر ناپدید شدند و در پی آن طالبان ادعا کردند که یکی از این سرباز را کشته و یکی دیگر آنان را اسیر کردهاند.
جسد سرباز اولی به روز یکشنبه پیدا شده بود.
آیساف که پیدا شدن جسد سرباز اولی را تایید کرده بود تا کنون مورد پیدا شدن جسد سرباز دومی ابراز نظر نکردهاند.
در پی ناپدیدشدن این دو سرباز آمریکایی، قوای آیساف در همکاری با نیروهای امنیتی افغانستان عملیات گستردهای را در استان لوگر به راه انداختند.
خبر / رادیو کوچه
آیتاله مکارم شیرازی در پاسخ به ۳ استفتا درباره «مفهوم و جایگاه ولایت فقیه» با بیان اینکه «ولی فقیه نماینده امام عصر در زمان غیبت است» گفته است: «تبعیت از حکم حکومتی ولی فقیه بر مراجع تقلید هم واجب است.»
به نقل از سیمیل، هفتهی گذشته رهبر جمهوری اسلامی برای نخستین بار در پاسخ به یک استفتا اطاعت از دستورات حکومتی خود را واجب شرعی و نشانه التزام به ولایت فقیه دانست. در این پاسخ، آقای خامنهای خود را «مجتهد جامعالشرایط» نیز نامیده بود. آیتاله مکارم شیرازی در پاسخ به این استفتا که «در صورتی که در زمینه سیاسی یا اجتماعی حکمی از جانب رهبری جهت عامه شیعیان صادر شود آیا برای مقلدین دیگر مراجع تکلیف میآورد؟» گفته است: «در مسایل حکومتی حکم ولی فقیه مطاع است.»
لازم به ذکر است انتشار این استفتا در خبرگزاریهای داخل ایران، با واکنشهای گستردهای روبهرو شد به طوری که برخی خبرگزاریها و پایگاه اطلاعرسانی آیتاله خامنهای، این استفتا را از سایتهای خود حذف کردهاند.
اما چند روز بعد، وبسایت آیتاله خامنهای مجدد با انتشار این استفتا در مطلبی به دفاع از فتوای رهبر جمهوری اسلامی پرداخت و با انتفاد از «جنجال رسانههای ضد انقلاب» درباره فتوای اخیر وی در مورد الزام جامعه به اطاعت از «دستورات حکومتی ولی امر مسلمین» از آنان خواست که با پذیرش این فتوا «خود را به ملت ملحق کنند.»
محبوبه / رادیوکوچه
mahboobeh@koochehmail.com
- 1380 خورشیدی: سالروز درگذشت «امیرحسین آریانپور»، آریانپور در هشتم اسفند ۱۳۰۳ در خانوادهای فرهیخته در کاشان زاده شد او نویسنده، فرهنگنویس، مترجم و استاد دانشگاه ایرانی بود. وی در سه زمینه، انسانشناسی، جامعهشناسی و حقیقتشناسی گامهای ارزندهای برداشته، کار عظیم او تدوین «فرهنگ تفصیلی علوم اجتماعی» در حوزه فرهنگ فلسفه و جامعهشناسی، به چهار زبان فارسی، انگلیسی، فرانسه و آلمانی بوده است.
- ۱۰۷۳ خورشیدی: سالروز درگذشت «شاه صفی دوم» یا «شاه سلیمان»، فرزند ارشد «شاه عباس دوم» و «پادشاه صفوی» بین سالهای ۱۰۴۵ تا ۱۰۷۳ بود. وی پس از مرگ پدرش در حالیکه از ابتدای زندگی طبق رسمی که از زمان شاه عباس اول وجود داشت در حرمسرا رشد کرده بود، در روز دوشنبه ۱۰ آبان ۱۰۴۵ او تاجگزاری شد و در سال نخست سلطنت وی اوضاع کشور به شدت آشفته بود. شاه سلیمان در چنین روزی به علت بیماری نقرس و یا شراب خوردن زیاد در اصفهان فوت کرد، و در قم به خاک سپرده شد.
- ۲۰۰۷ میلادی: سالروز درگذشت «ارنست اینگمار برگمان» کارگردان و نویسنده و تهیه کننده و از برجستهترین فیلمسازان معاصر سوئدی بود او متولد سال ۱۹۱۸ بود و نخستین فیلم سینمایی تحسین برانگیزش به زبان انگلیسی «فریادها و نجواها» نام دارد و از دیگر فیلمهای مشهور وی میتوان به «پرسونا» و «مهر هفتم» اشاره کرد.
- ۱۸۴۸ میلادی: زادروز «امیلی جین برونته» داستاننویس و شاعر انگلیسی است. داستان «بلندیهای بادگیر» اثر بسیار معروفی از اوست. امیلی برونته اشعار بسیاری نیز سروده است برخی از اشعار او به همراه اشعار دو خواهر دیگرش، شارلوت برونته و آن برونته در یک مجموعه به چاپ رسیده است، او در سن سی سالگی درگذشت.
- ۱۹۱۴ میلادی: سالروز کشتهشدن «ژان ژوره» از سوسیالیستهای بزرگ و فیلسوف و تاریخدان فرانسوی که در چنین روزی در پاریس به قتل رسید، وی نخستین سوسیالیست نبود که در فرانسه قربانی عقیده میشد . در قرن ۲۰ چندین سوسیالیست معروف به همین ترتیب جان خود را از دست دادند. ژان در زمان قتل رهبری سوسیالیستهای فرانسه را بر عهده داشت او در عین حال یک نویسنده و خطیب بود.
- ۱۷۸۴ میلادی: سالروز درگذشت «دونی دیدورو» نویسنده، فیلسوف، روشنفکر، دایرهالمعارف نویس، نقد نویس و طنزگوی قرن ۱۸ فرانسه وی از فلاسفه «ماتریالیسم» بود و این افکار او در دو کتاب فلسفیاش منعکس شده است. همچنین به عنوان سردبیر «دائره المعارف» تقریبن همه نویسندگان عصر روشنگری فرانسه را به کار گرفت و از قلم و اطلاعات آنان بهره برد او کتابهای داستانی متعدد نوشته که منعکسکننده اوضاع روز بوده و واقعیات زمان خود را به خوبی ترسیم کرده است.
نجیب امیری /دفتر کابل /رادیوکوچه
امروز در اثر انفجار مواد جاسازی شده در یک موترسایکل در استان کندهار، یک دختر خورد سن و یک خانم کشته شده و یک دختر کوچک دیگر زخم برداشت.
مقامات وزارت داخله افغانستان میگویند هدف این حمله یک نامزد مجلس نمایندهگان افغانستان بود. مواد انفجاری در یک موتر سایکل جاسازی شده و هنگام عبور ماشین این نامزد مجلس نمایندهگان توسط ریموت از راه دور انفجار داده شد.
این نامزد مجلس نمایندهگان از این حادثه جان به سلامت برده و تنها ماشین وی قسمن خسارهمند شده است.
تا کنون کسی مسوولیت این انفجار را به عهده نگرفته است، اما وزارت داخله افغانستان با نشر اعلامیه این حادثه را به دشمنان صلح و ثبات این کشور ارتباط داده است.
همچنان در یک رویداد دیگر طالبان شب گذشته به بزرگان استان کندهار هشدار داده تا منطقه را ترک کنند، در غیر آن مورد هدف این نیروها قرار میگیرند.
احمد ولی کرزی برادر رییسجمهوری افغانستان که رییس شورای استان کندهار نیز میباشد این موضوع را تایید کرده است.
کندهار مانند هلمند و غزنی از استانهای ناامن افغانستان به شمار میرود.
در این استان بر علاوه نیروهای امنیتی افغانستان صدها سرباز کانادایی در چوکات ناتو نیز مستقر میباشد.
نجیب امیری / دفتر کابل /رادیو کوچه
حامد کرزی:
قوای بینالمللی باید پناهگاههای تروریستان در خارج از کشور را هدف قرار بدهد.
رییسجمهوری افغانستان از قوای ایتلاف خواست تا مراکز طالبان و تروریستان در خارج از این کشور را مورد حمله قرار بدهند.
این درخواست رییسجموری کرزی پس از نشر بیش از ۹۰ هزار گزارشهای سری ویکی لیک صورت میگیرد.
در یک بخش از گزارش ویکی لیک آمده است که تروریستان در پاکستان توسط شبکه استخبارات این کشور تمویل میشود.
همچنان در یکی بخش از گزارش ویکی لیک نوشته شده که یک جنرال پاکستانی در سال ۲۰۰۸ یک طالب را وظیفه داده بود تا شخص رییسجمهوری کرزی را به قتل برساند. رییسجمهوری افغانستان با لحن جدی گفت: ‹‹کشورش توان حمله بر پناهگاههای تروریستان در بیرون از این کشور را ندارد، اما متحدان افغانستان این توان را دارد.››
وی قوای ایتلاف به رهبری آمریکا را نیز زیر سوال برد و گفت نمیداند چرا این ایتلاف به این کار اقدام نمی کند.
حکومت افغانستان از چندین سال به این سو شبکه استخبارات پاکستان را به حمایت از گروه تروریستان متهم میکند اما پاکستان این اتهام را رد میکند.
پاکستان در واکنش به نشر گزارشهای سری ویکی لیک نیز گفته است که این اسناد کهنه بوده و مربوط به گذشته میباشد.
مهمترین عنوانهای رسانههای امروز مالزی:
خبرگزاری برناما
- فرو ریزش در جاده توآنا-سمپورنا باعث قطع جریان عبور و مرور شد.
- طوفان و باران شدید تا فردا صبح در پنانگ ادامه میابد.
- هواپیمایی مالزی پروازهای مستقیم بیشتری به سیدنی و بریسبن میگذارد.
- جام ۲۰۱۰ مونسون در مالزی ۳۰ درصد از مبلغ سرمایهگذاری شده اولیه را باز میگرداند.
- شرکت تنجونگ لیستگیری ۷٫۵ درصد از سهام لندن را متوقف کرد.
- مدیران اقتصادی خواستار پشتیبانی چند جانبه از کارکنان و مشتریان شدند.
- اندونزی تلاشها را برای به تصویب رساندن قراردادی در آسهآن تجدید میکند.
- یونیسف برای جوایز منطقهای رسانهای فراخوان داد.
- Wyclef Jean به سمت ریاست جمهوری هایتی گام برداشت.
- یک مادر فرانسوی به کشتن ۸ نوزاد اقرار کرد.
روزنامه استار
- دکتر لینگ به اتهامات خود مبنی بر کلاهبرداری از دولت در منطقه آزاد بندر کلانگ اعتراف نکرد.
- ساختن فیلمهای هالیوودی در مالزی یکی از برنامههای مهم Jho Low برای جذب سرمایه در کشور بود.
- افزایش اقتصاد ملی باعث پایین آوردن نرخ بیکاری خواهد شد.
- دادگاه عالی جوهور ۲،۶۶۱ مورد شکایت درباره وسایل الکترونیکی و تلفنهای همراه دریافت کرده است.
- رییس اتحادیه چینیتباران برای نخستین بار از تویتر برای جذب رایدهندگان استفاده کرد.
- وزارت توریسم از دولت محلی پنانگ خواست تا اقدامی علیه افراد غیرقانونی فعال در سواحل و فروشگاهها انجام دهد.
- کشاورزان میتوانند با استفاده از شبکه حسگرهای بیسیم تولیدات بیشتری داشته باشند.
- سیستم جدیدTouch' n Go در ایستگاههای LRT و اتوبوس از ماه آینده به راه میافتد.
- پلیس تعدادی مظنون به عضویت در گروه قاچاق خودروهای مسروقه به خارج از کشور را دستگیر کرد.
- کتی پری، خواننده مشهور آمریکایی برای اجرای MTV gig وارد کوالالامپور شد.
- موارد دنگیزدگی در پنانگ افزایش بسیار زیادی داشته است.
- بازگشت ترس و وحشت در بانکوک با انفجار بمب.
- گروه القائده حملات بیشتری را بر ضد دولت یمن انجام خواهد داد.
- بیش از ۱۳۰ نفر در حادثه واژگون شدن قایقی در کنگو کشته شدند.
- یک خلبان گم شده روسی در سودان آزاد شد.
روزنامه نیو استریت تایمز
- کره جنوبی میتواند در بخش IT کمک موثری به مالزی بدهد.
- یک مرد در سرمبان به جرم قتل یک زوج اعدام شد.
- بیمه کارگران خارجی در اداره کار و مهاجرت به بحث کشیده شد.
روزنامه مالایی میل
- طرح برخورد با کارفرمایانی که کارگر خارجی غیرقانونی استخدام کردهاند آغاز شد.
- خط KTM مربوط به سنتول – باتو افتتاح شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر