-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ مرداد ۷, پنجشنبه

Latest News from Iran Green Voice for 07/29/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



حجت الاسلام والمسلمین سید هادی خامنه ای دبیر کل مجمع نیروهای خط امام(ره) با محسن آرمین دیدار و گفت و گو کرد.
به گزارش کلمه، حجت الاسلام والمسلمین سید هادی خامنه ای دبیر کل مجمع نیروهای خط امام(ره) همزمان با نیمه شعبان سال روز تولد حضرت ولی عصر(عج) با حضور در منزل دکتر محسن آرمین سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با وی دیدار و گفتگو کرد.
در این دیدار حجت الاسلام والمسلمین سید هادی خامنه ای با تاکید بر لزوم به کار گیری روش های وحدت آفرین ، خواستار اتخاذ تدابیر عاقلانه از سوی مسئولان شد.
روابط عمومی مجمع نیروهای خط امام(ره) اعلام کرد که آقای هادی خامنه ای در این دیدار ایجاد محدودیت های روز افزون بر فضای سیاسی را در جهت تقویت نظام ندانسته و بر لزوم حضور فعال همه دلسوزان نظام و انقلاب در عرصه سیاسی کشور تاکید نمودند.
در پایان این دیدار دبیر کل مجمع نیروهای خط امام(ره)برای رنج دیدگان راه امام و انقلاب و حوادث اخیر آرزوی صبر و استقامت و توفیق روز افزون آنان را از درگاه خداوند متعال مسئلت کرد.


 


سایت سیاست خارجی و بنیاد صلح در ششمین همکاری سالانه خویش، شاخص آسیب‌پذیرترین کشورها و یا به عبارتی، اسامی دولت‌های ورشکسته را منتشر کرده‌اند.
به گزارش آفتاب به نقل از سایت «سیاست خارجی»(فارین پالیسی )، در فهرست کشورهای ورشکسته، کشور سومالی در رتبه نخست است و کشورهای سودان، چاد و زیمبابوه در رتبه دوم تا چهارم قرار دارند.
علاوه‌بر این، کنگو، افغانستان، عراق و جمهوری آفریقای مرکزی در رده پنجم تا هشتم قرار گرفته‌اند و گینه و پاکستان هم در رده نهم و دهم هستند.
بنا بر این گزارش، این طبقه‌بندی بر پایه ۱۲ شاخص صورت گرفته است که از میان این شاخص‌ها، می‌توان به نقض حقوق بشر، نرخ پناهندگی، تنزل وضعیت اقتصادی، خدمات عمومی، دخالت خارجی و وضعیت امنیتی اشاره کرد.
در شاخص جمعیت، کنگو بدترین نمره را دارد، به گونه‌ای که ۵۰ درصد جمعیت این کشور زیر ۱۴ سال هستند.
در شاخص آوارگی، سومالی رتبه نخست را دارا است، چرا که حدود یک‌چهارم مردم این کشور در جنگ های داخلی آواره و نابود شده‌اند.
در شاخص وجود حکومت‌های غیر قانونی افغانستان و سومالی در عنوان بدترین با هم شریک هستند.
در شاخص فرار مغزها، زیمبابوه با فرار یک پنجم از نخبگانش، بدترین رتبه را دارد. در خدمات‌رسانی عمومی، نیجر بدترین نمره و در نابرابری سومالی و کنگو، رکورد‌دار بدترین‌ها هستند.
در حقوق بشر، سومالی و سودان و در تنزل شرایط اقتصادی کره شمالی، سومالی و زیمبابوه بدترین هستند.
در شاخص دخالت خارجی نیز طبیعتا افغانستان، بدترین شرایط را داراست.
در این رتبه‌بندی، ایران سی و دومین کشور ورشکسته دنیاست ، یعنی سی‌و دومین کشور دنیا از لحاظ آسیب‌پذیری در بین ۱۷۷ کشور


 


اسامی شانزده زندانی سیاسی که سه روز پیش و هم زمان با سالروز میلاد امام زمان (عج ) از بندعمومی ۳۵۰ به سلول های انفرادی بند ۲۴۰ منتقل شده بودند ، مشخص شد.همه این زندانی ها در اعتراض به انتقال شان به سلول انفرادی اعتصاب غذای خود را آغاز کردند.
بهمن احمدی امویی و کیوان صمیمی نخستین زندانی هایی بودند که ظهر دوشنبه به سلول انفرادی منتقل شدند .بقیه زندانی های ساعت سه بامداد روز سه شنبه از سلول های خود در بند ۳۵۰ به سلول های انفرادی در بند ۲۴۰ منتقل شدند.
براساس گزارش های رسیده به کلمه ،اسامی این زندانی ها که به خاطر اعتراض یه رفتار نامناسب ماموران و مسوولان زندان و همچنین شرایط نامناسب بند ۳۵۰ ،سه روز پیش به سلول انفرادی منتقل شده اند ،عبارت است از:علی ملیحی فعال دانشجویی و عضو ادوار تحکیم وحدت ، بهمن احمدی امویی روزنامه نگار ،حسین نورانی نژاد روزنامه نگار و عضو جبهه مشارکت , عبدالله مومنی فعال دانشجویی و سخنگوی ادوار تجکیم ،علی پرویز فعال دانشجویی ،حمیدرضا محمدی فعال سیاسی ،جعفراقدامی فعال مدنی ،بابک بردبار عکاس خبری ،ضیا نبوی دانشجوی محروم از تحصیل ،ابراهیم(نادر)بابایی فعال مدنی و از جانبازان جنگ ایران و عراق ،کوهیار گودرزی فعال حقوق بشر و وب نگار ،مجید دری فعال دانشجویی ، مجید توکلی فعال دانشجویی ، کیوان صمیمی روزنامه نگار ،غلامحسین عرشی ،پیمان کریمی آزاد از بازداشت شدگان حوادث عاشورا از میان این زندانیان بهمن احمدی امویی از سه روز پیش اعتصاب غذای خود را آغاز کرده است و روز بعد از آن پنج نفر دیگر از جمله مجید توکلی ، عبدالله مومنی و کوهیار گودرزی به این اعتصاب غذا پیوستند . سایر این زندانی ها در حمایت از اعتصاب غذای یاران خود ،از امروز( چهارشنبه) اعتصاب غذا کرده و گفته اند که تا تحقق خواسته هایشان دست از اعتصاب بر نمی دارند.
درخواست زندانیان پوزش ماموران و مسوولان زندان از زندانیان به خاطر رفتار نامناسب و همچنین بازگرداندن تمامی این شانزده زندانی به بند عمومی است.


 


در واکنش به مطلب توهین آمیز روزنامه ابتکار، که تحت عنوان “آقازاده‌هایی که به راه پدر نرفتند”، گروهی از شخصیت های کشور را مورد هتاکی و توهین قرار داده بود، دفتر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، جوابیه ای در این زمینه منتشر نمود.
روزنامه ابتکار چاپ تهران، در شماره روز بیستم تیرماه خود، در مطلبی تحت عنوان فوق، به مرورشکاف نسلی فرزندان سیاستمداران ایرانی” با پدران خود پرداخته و فرزندان برخی از چهره های سیاسی و مذهبی کشور را مورد حمله قرار داده و با ذکر نام و مسائلی از افرادی چون سیدحسن و حسین خمینی، علی مطهری، علیرضا بهشتی، ابوالحسن و مجتبی طالقانی، محمدحسین و علی جنتی، فاطمه خلخالی و فرزندان هاشمی رفسنجانی، آنها را آقازادگانی معرفی کرد، که راهی متفاوت از راه پدرانشان را انتخاب کردند.
به گزارش آفتاب نیوز، در جوابیه دفتر هاشمی رفسنجانی به این متن، آمده است “مطمئنیم که این اتهامات ادامه خواهد داشت، چون اولاً مطالبات برحق مردم و ضعف آنان در برآورده کردن، ایجاب می‌نماید که ذهنیت جامعه را با طرح موضوعاتی اینچنینی منحرف کنند و ثانیاً چون چشم خود را بر حقیقت بستند و به خاطر عدم ظرفیت در انجام امور بزرگ می‌لنگند و بالاتر از همه قلب‌های مریض دارند.”
این دفتر در ادامه با بیان اینکه “تکرار دروغ‌پردازی‌های رسانه‌ای درخصوص مهدی هاشمی، به خصوص پرونده معروف به استات اویل می‌باشد” سندی را در این باره منتشر کرده و آورده است با این توضیحات معلوم می‌شود که هر دو جناح موجود در کشور، در زمان مسئولیت، هرگاه به خاطر ضعف عملکرد، تحت فشار افکار عمومی قرار می‌گیرند، راه چاره را تکرار اتهاماتی می‌بینند که خود به بی‌اساس بودن آنها آگاهی کامل دارند.
این جوابیه همچنین متذکر می شود “مطالب خلاف واقع نویسنده با این توضیحات معلوم می‌شود، چرا که حافظه‌اش یاری نمی‌کند که کشور درگیر این موضوع نروژ است و نه فرانسه، شرکت مذکور استات اویل است و نه توتال، مبلغ ادعا شده در رشوه ١۵ میلیون دلار است و نه ۶۰ میلیون یورو، سال مورد اشاره ٢۰۰۴ است و نه ٢۰۰۷ و فرد ایرانی درگیر این اتهامات مقیم انگلیس است و نه سوئیس!!


 


ندای سبز آزادی: روشن نیوز ، پایگاه خبری روشنفکران ایران این افتخار را داشت تا سال گذشته هم پای بسیاری از سایت های اینترنتی و فضاهای مجازی تلاش هائی را در جهت پیشبرد اهداف جنبش اعتراضی سبز داشته باشد.
سال گذشته با برگزاری روزه سبز توانستیم وجهه مذهبی و مردمی جنبش را به اثبات برسانیم و همین امر موجب شد تا حضرت آیت الله العظمی منتظری(ره) ما را مورد تقدیر قرار دهند.امسال نیز به یاری خدا می خواهیم میهمان سفره های زیبای افطاری شما باشیم و دوباره صلا بدهیم که بیایید بار دیگر ثابت کنیم که جنبش زنده است.
پس بار دیگر در راستای اهدافمان یعنی یاری جستن از خدا و توسل به حضرت حق برای تحقق حقوق مظلومان و برای شادی ارواح طیبه شهدای راه آزادی و برای آزادی زندانیان سیاسی و پیروزی حق بر باطل بار دیگر یک روز را روزه بگیریم و از خداوند بخواهیم کار فرو بسته ما را گشاده گرداند.
به یاد داشته باشیم حکومت در طی سالی که گذشت قصد داشت تمام حواس ها را متوجه این مطلب کند که جنبش سبز یک جنبش دین ستیز وابسته به بیگانه است و تمام تکیه خود را روی این موضوع قرار داده بود. اکنون هنگام مطلوبی است تا مهر ابطال این پندار باطل را بر پای برگه توهماتشان بگزاریم.
جهت ثبت نام در روزه سبز که یک روز قبل از آغاز رمضان یعنی سه شنبه ۱۹ مرداد و ۲۹ شعبان اجرا خواهد شد در همین پست نظر بدهید و با نوشتن نام کوچک خود و حرف اول نام فامیلی خود آمادگی خود را برای روزه سبز نیمه شعبان اعلام فرمائید مانند: امید ر
و ما لنا الا نتوکل علی الله


 


دکتر سعید ماسوری که در دی ماه سال ۱۳۷۹ در دزفول بازداشت شد از جمله زندانیان سالن ۱۰ بند ۴ زندان رجایی‌شهر در کرج است. وی در دادگاه‌ اولیه و تجدیدنظر به اعدام محکوم شد و چند سال زیر حکم اعدام بود. وی در مدت ۱۰ سال بازداشت، سه سال را در سلول‌های انفرادی تهران و ذزفول گذراند. حکم اعدام وی پس از تلاش‌های بسیار به حبس ابد کاهش پیدا کرده است.
به گزارش رهانا، در طی ده سال گذشته وی حتا از یک روز مرخصی نتوانسته استفاده کند. در طی مدت بازداشت اولیه و سلول انفرادی وی مورد شکنجه‌های روجی و جمسی فراوانی قرار گرفته بود.
اکنون وی چند سال است که به زندان رجایی‌شهر منتقل شده و در این زندان با وضعیت دشواری به سر می‌برد. وی نامه‌ای از درون زندان در مورد وضعیت این زندان نوشته است که در اختیار رهانا، سامانه خبری «خانه حقوق بشر ایران» قرار گرفته است:
اگر چه ممکن است در خارج از زندان زندگی‌ به ظاهر در جریان باشد ولی‌ قطعاً در همین کرج کسی‌ نمی‌تواند باور کند که چند متر آنطرفتر یعنی‌ پشت دیوار زندانی که از کنار آن عبور می‌کند چه جهنّم و فاجعه انسانی‌ در حال وقوع است،همانطور که خیلی‌ها در اطراف اردوگاههای داخو و آشویتس هم در حال زندگی‌ بودند و شاید به درستی‌ نمی‌‌دانستند درداخل آن چه می‌گذرد.
میخواهم تنها در یک پلان شمایی از زندان رجائی شهر که نزد اهالی کرج بسیار بزرگ مینماید ولی‌ در واقع به دلیل ازدحام جمعیت بسیار کوچک است را به تصویر بکشم . اینجا گویی که دنیایی دیگر است ،چیزی شبیه جهنّم در فیلمهای تخیلی‌،آکنده از آتش و دود و چهرههای سیاه سوخته و ژولیده ، بدنهأی لخت و عرق کرده و سراسر قرمز و آبله ای‌ بر اثر زخم نیش شپش ، شلوار هایی با لنگ پاره شده آن که به عنوان کمربند استفاده شده ، پاهای برهنه و کثیف لباسهای پشت و رو پوشیده شده به خاطر شپش، دمپایی های پاره و لنگه به لنگه، هوای کثیف و آلوده، بوی زباله‌های متعفن شده، گنداب توالت های سر ریز شده، استفراغ‌های خشک ناشی‌ از مسمومیت‌ها ،خلتهای سینه عفونی‌ شده که همهٔ محوطه را فراگرفته،بوی عرق بدن هایی که در این فضای بسته و گرم و آلوده به ندرت امکان حمام کردن می‌‌یابند…همه و همه با بوی زخم ادرار افرادی که نمیتوانند خود را کنترل کنند به اوج می‌‌رسد و این همه با فریاد و همهمهٔ سرسام آور زندانیانی که با بطری‌های پلاستیکی سیاه شده به عنوان لیوان چای در صفهای انبوه،دو صف ایستاده و یا پشت سر هم در صفهای چند ردیفه و فشرده در نوبت توالت و حمام و غیره صف کشیده‌اند ، رخ میدهد .
چهره‌های تکیده شده ناشی‌ از سو تغذیه ولی‌ پنهان در پشت انبوه ریش و موهای ژولیده ، سرفه‌های دلخراش ناشی‌ از مشکلات ریوی به خاطر فضای بسته آلوده، بدنهای غیر متعارف که کودکان قحطی زده آفریقا را تداعی می‌‌کند ، انبوه زندانیان ولو شده در وسط راهروها که یا به خوابی‌ مرگ مانند فرو رفته اند و یا به شکل گرما زده شده وا رفته و با چشمانی بی‌ روح به نقطه ایی از دیوار و سقف خیره مانده و یا چمباتمه به دیوار تکیه داده، لخت شده، شپشها را در درز لباس‌هایشان می‌‌جویند که در حین عبور انبوه نفرات به آنها میخورند ، تقریبا عادت کرده اند.
انبوهی دیگر که تنها به خاطر اینکه امکان قدم زدن در این ازدحام را نمی‌‌یابند تنها و یا دو نفره ایستاده دیگران را تماشا میکنند و یا با بخیه‌های روی مچ و یا گردنشان که ناشی‌ از خود زنی‌ است بازی میکنند و عموما هم تکه پارچه یا حوله ای‌ در دست دارند که هم برای خشک کردن عرق سر و صورت هر چند دقیقه به سرو صورت می‌‌کشند و هم به عنوان ماسکی جلوی دماغ و دهنشان می‌‌گیرند تا بوی گند و آلودگی هوا را به میزانی‌ کنترل و تحمل کنند و با همه اینها در هیاهوی کر کننده بلندگو و یا فریادها یی‌ با فحش‌های رکیک دیگران را به سکوت و رعایت نوبت توالت و حمام و غیره دعوت می‌کند همراه است واین همه را وقتی‌ میتوانیم بفهمیم که بدانیم در جائی‌ که حد اکثر ۹۰ نفر گنجایش استاندارد آن است ، ۱۱۰۰ نفر محبوس است، برای هر ۲۵۰ نفر ۱ حمام ، هر ۵۰۰ نفر یک شیر صابون یا مایع دستشویی هر ۱۷۰ نفر یک توالت ( آن هم اغلب پر و سر ریز کرده است) هر ۵ نفر یک متر مربع جا(به همین خاطر از فضای راهرو و راه پله‌ها هم استفاده میشود) و هر ۵ یا ۶ نفر روی ۱ پتو می‌خوابند و مجبورند از ۷ صبح تا ۷ شب هم بیرون از سلولها و در محوطه هواخوری و جلوی آفتاب باشند چون در سلولها و زیر سقف مطلقاً جا نمی‌‌شوند، حتی در محوطه هواخوری هم به ندرت جائی‌ برای ایستادن گیر می‌‌آید و وقتی‌ غذا برای خیلی‌ها تنها روی تکه ایی روزنامه ریخته میشود به جز داخل هواخوری جائی‌ برای نشستن و خوردن آن نمی‌‌یابند و این اوضاع حتی زندانبانان را هم به سطوح آورده چون حتی امکان شمارش و آمارگیری را هم در این ازدحام جمعیت نمی‌‌یابند و خود نیز در معرض انواع بیماریهایند…
و عجب اینکه تلویزیون از بوق سگ‌ تا پاسی از شب از کرامت انسانی‌، جایگاه انسان و حتی مدیریت جهانی‌ صحبت می‌کند ولی‌ از این اوضاع سخنی به میان نمی اید چرا که صحبت از بهداشت و حمام و توالت با امنیت ملی‌ گره خورده و طرح آن جرمی‌ در ردیف اقدام علیه امنیت و نشر اکاذیب است و اگر کسی‌ هم مثل رضا جوشن جوان ۲۲ ساله ایی که در وقایع انتخابات دستگیر شد به این وضع اعتراض و آنرا بیان کند بلافاصله به سلول انفرادی منتقل می‌‌شود، البته من هم انتظاری غیر از این ندارم ولی‌ اوضاع رجائی شهر ( و البته بقیه زندانها) بسیار اسفناکتر از آن است که سلول انفرادی راه حل آن باشد و بیخود نیست که برای زندانیان در ایران گوانتانامو و ابو غریب رویایی است دست نیافتنی و امید اعدام شدن راه خلاصی سهل الوصول تر و بسیار متداول تر است و دست یافتنی تر…
سعید ماسوری
زندان رجائی شهر
 


 


جمعی از اعضای فراکسیون اقلیت مجلس شورای اسلامی به دیدار اعظم ویسمه، خبرنگار پارلمانی ارگان آن فراکسیون که تازگی از زندان آزاد شده، رفتند.به گزارش پارلمان نیوز، ارگان فراکسیون اقلیت مجلس، در این دیدار اعضای فراکسیون خط امام مجلس، در جریان مسائل مربوط به بازداشت و اتهامات وارد شده به این خبرنگار پارلمانی قرار گرفتند.

ویسمه خبرنگار پارلمانی که در در یازدهم خرداد ماه بازداشت شده بود، روز سی تیر با قرار وثیقه هفتاد میلیون تومانی آزاد شد.گفتنی است ویسمه سابقه خبرنگاری در مجالس ششم، هفتم و هشتم را دارد و با بسیاری از مطبوعات از جمله حیات نو، کلمه سبز، هم میهن، کارگزاران و ایران دخت همکاری داشته است


 


مسیح علی نژاد

مهدی فرهادی (بلالی) شهید گمنام عاشورا، نه پدر داشت نه مادر تا همانند مادران شجاع ندا و سهراب و یا همانند پدران امیر جوادی فر و محسن روح الامینی نامش را هر بار به یاد ما و جهان بیاورند تا فراموش نکنیم چه مسالمت آمیز و آرام برای رای گمشده خویش به خیابان آمدند و چه وحشیانه کشته شدند.
بهشت زهرا هم شده است خاورانی دیگر. شهدای گمنام بسیار دارد شهیدان گمنامی که ما حتی نامشان را هم نشنیده ایم.
یک ماه دنبال خانواده مهدی گشتم، بی شک خبرنگاران دیگری هم چنین کردند. پیدایشان کردم این فیلم را هم تایید کردند اما ایران نا امن است و برادران و خواهران مهدی نیز جز سکوت چاره نمی بینند. بر سکوت شان خرده نگیریم، برادران و خواهران مهدی باشیم و یادش را گرامی داریم. این تنها کاری است که از ما بر می آید.
متن مصاحبه ام با دوست شهید مهدی و شرح یک سال تلخی که بر خانواده او رفت در جرس منتشر شده است:

جرس: « مهدی فرهادی مظلومانه در راهپیمایی روز عاشورای سال گذشته کشته شد، از خانواده اش خواستند تا شبانه او را در بهشت زهرا دفن کنند. مهدی پدر و مادرش را از دست داده بود و با برادر و خانواده برادرش در یک خانه زندگی می کرد. حالا بعد از گذشت یک سال هنوز برادران و خواهران او احساس امنیت نمی کنند تا از نحوه کشته شدن، تحویل گرفتن جنازه و شیوه به خاک سپاری او حرف بزنند، اما من به عنوان یک دوست از نزدیک شاهد رنج این خانواده در محله ای که همه از آنها جز نیکی کردن نمی شناسند، بوده ام و دلم می خواهد به رسانه ها بگویم، هنوز در ایران کسانی هستند که در سکوت برای جوانانی که جان شان را فقط برای یک اعتراض ساده از دست داده اند اما بی نام و نشان مانده اند، رنج می کشند.»
این بخشی از صحبت های ناصر.م، یکی از دوستان مهدی فرهادی راد(بلالی(جوان ۳۸ ساله ای است که در جریان حمله نیروهای امنیتی به اجتماعات عزاداری و اعتراضی روز عاشورا در روز یکشنبه ۶ دی ماه ۱۳۸۸ بر اثر اصابت ۲۵ ساچمه به صورت کشته شده بود.

مهدی فرهادی فرزند یکی از چهره های سرشناس و متدین محله شهر ری تهران بود که هر ساله در برگزاری مراسم عزاداری نیز نقش پررنگی داشتند. محمد بلالی، برادر مهدی فرهادی پس از گذشت یک سال هنوز وقتی نام مهدی را بر زبان می آورد صدایش می لرزد، اما به جرس می گوید، همه چیز را به خدا واگذار کرده اند و ترجیح می دهند سکوت کنند. همسر برادر مهدی نیز در همین تماس تلفنی سکوت می کند و در پاسخ به این پرسش که آیا مهدی متاهل بود، می گوید: قرار بود بعد از محرم برایش به خواستگاری دختری که مهدی او را دوست داشت و با او صحبت هم کرده بود، برویم، اما همه چیز تمام شد.

تماس های تلفنی چندین باره جرس برای شکستن سکوت این خانواده نتیجه نداد، اما این تلاش ها بی نتیجه نماند و شماره تلفن یکی از جوانانی که در روزهای جمعه به قطعه ۳۰۲ در بهشت زهرا و بر مزار مهدی فرهادی می رفت از طریق خانواده یکی دیگر از کشته شدگان در اختیار جرس قرار گرفته است که او از نحوه کشته شدن و تحویل جنازه این جوان جان باخته در راهپیمایی روز عاشورا پرده برداشت و از تلخی هایی که در این یک سال بر خانواده این شهید گذشت نیز سخن گفت.

او از انتشار فیلم مربوط به صحنه جان دادن مهدی فرهادی در دست های مردم در همان روز عاشورا به عنوان سندی تلخ از خشونت نابخشودنی یاد می کند و می گوید: صحنه تکان دهنده این فیلم را صدا و سیمای خودمان که هرگز نشان نداد اما متاسفانه ما هم نتوانستیم به عنوان دوستان آقا مهدی این مظلومیت را به دنیا نشان دهیم که جوانی با دست های خالی در گوشه خیابان با صورتی که به آن شلیک شده است دارد جان می دهد و مردم هم با فریاد در اطراف او ایستاده اند و نمی دانند برای هموطن بیگناه خود که دارد مظلومانه جان می دهد، چه باید بکنند. .

متن کامل گفتگوی جرس با ناصر.م، دوست مهدی فرهادی راد( بلالی) جان باخته راهپمایی عاشورا به همراه فیلم لحظه جان دادن این شهید در پی می آید:

به عنوان اولین سوال آیا می توانم بپرسم مهدی فرهادی را تا چه اندازه می شناسید؟

مهدی و خانواده اش در محله ما افراد ناشناسی نیستند، همه آنها را می شناسند. محله دخمه یکی از محله های قدیمی تهران است که در آنجا سراغ هر کس بروید خانواده مهدی را می شناسند، خود مهدی در ماه شعبان هر سال برای تولد حضرت ابولفضل، خرج مراسم می داد، بچه های بیت الشهدا همه می دانند که این خانواده چقدر برای اهل بیت خرج می کرد حالا کسانی که ادعا می کنند دلشان برای اهل بیت می سوزد به نام توهین به مقدسات مهدی را در روز عاشورا کشتند، در حالی که برای مهدی و بچه های مذهبی جنوب شهر مقدسات، همان اهل بیت هستند نه مقاماتی که شعار علیه آنها جرم و جوابش گلوله باشد. این کسانی که در روز عاشورا به سمت بچه ها شلیک کردند، تازه بعد از انقلاب مذهبی شده اند در حالی که ما خبر داریم حداقل همین خانواده به نیت اهل بیت به بیمارستان راضی امین آباد و احمد آباد مستوفی چقدر کمک کرده اند تا خدا از آنها راضی باشد .خالا هم دوره بسیجی هایی است که همه مقدسات شان مقامات هستند نه اهل بیت و برای این مقدسات شان حاضرند به روی برادر خودشان اسلحه بکشند.

از نحوه کشته شدن مهدی فرهادی مطلع هستید؟

بله، همه می دانند که برادران و خواهران آقا مهدی چقدر مظلومانه پیکر عزیزشان را تحویل گرفته اند و چقدر بی صدا برایش مراسم برگزار کرده اند. اگر یادتان باشد آن زمان تلویزیون هم اعلام کرده بود اصلا کسی کشته نشد، و فقط چند نفر مجهول الهویه که یکی از پل پرتاب شد و دو نفر تصادف کردند و بقیه هم به مرگ طبیعی در راهپیمایی مردند، خب در آن شرایط شما چه توقعی از یک خانواده دارید وقتی بچه های جوان دیگری هم در خانواده دارند و نگران امنیت آنها باید باشند؟

چه کسی خبر کشته شدن مهدی را به خانواده او داده بود؟

مهدی پدر و مادرش را از دست داده بود و با برادر و همسر برادرش زندگی می کرد. ظهر عاشورا آن اتفاق شوم می افتد که مردم و عزاداران را به جرم اعتراض، با خشونت مورد حمله قرار می دهند. مهدی هم یکی از آنها بود که گلوله خورد و بچه ها او را گم می کنند. اگر یادتان باشد موبایل ها هم آن زمان قطع بود و ارتباط گرفتن خیلی مشکل بود اما ساعت چهار بعدازظهر موبایل مهدی روشن می شود و از همان موبایل به برادر مهدی زنگ می زنند و می گویند که او زخمی شده و در بیمارستان است. بچه های محل هم خیلی نگران بودند و خیلی از دوستان مهدی آن روز به خانواده ایشان زنگ می زدند. اما خانواده او فکر می کردند مهدی زخمی شده است و در بیمارستان سینا بستری است برای همین به همه ما هم همین را می گفتند. آن روز در بیمارستان سینا هرکسی از دوستان ما سراغ مهدی را می گرفت خیلی راحت جواب می دادند، چون می خواستند جسد را سریعتر از بیمارستان دور کنند. جالب بود که در تلویزیون می گفتند افراد مجهول الهویه اما اسم و فامیل ونشانی و همه مشخصات مهدی همان روز کشته شدن در بیمارستان وجود داشت.

شما اعضای خانواده مهدی را هم در بیمارستان سینا برای تحویل گرفتن پیکر برادرشان دیده بودید؟

بله ما را که داخل بیمارستان راه نمی دادند، من یکی از برادران مهدی را دیدم که به او اول گفته بودند، سه تا جسد مجهول الهویه در بیمارستان هست و او باید برود برادرش را شناسایی کند اما وقتی برادر ایشان می رود داخل بیمارستان می بیند، نام و نشانی و حتی شماره تلفن ثابت منزل و تلفن همراه و همه مشخصات یک آدم که می شود در مدارک او پیدا کرد را بیمارستان دراختیار داشت. وقتی همین نکته را به ماموران نیروی انتظامی که در بیمارستان حضور داشتند گفتند که شما مشخصات را دارید و بر اساس همان مشخصات به ما زنگ زدید پس چه چیزی را باید شناسایی کنیم آنها هم ناراحت شدند و جسد را به خانواده مهدی تحویل ندادند.

چند روز طول کشید تا جسد را تحویل بگیرند؟

البته باید بگویم همان روز یکی از راننده های آمبولانس که خدا پدر ایشان را بیامرزد، گفت: اینجا نمی گذارند شما جسد را ببینید، به هر حال آن روزها خیلی نا امنی زیاد بود و ما با اینکه می دانستیم هیچ گناهی نکردیم اما مثل خیلی های دیگر نگران بودیم و می خواستیم بیمارستان را ترک کنیم ولی راننده آمبولانس خودش رفت و با دستگاه تلفن همراه خود از صورت مهدی عکس گرفت و عکس را به برادر مهدی نشان داد، برادرش التماس می کرد که آن عکس را نگه دارد اما نمی شد. همه نگران بودند حتی راننده آمبولانس هم نگران بود که با انتشار آن عکس فردا مشکلی برای او پیش بیاید. روز خیلی سختی بود. بچه مذهبی های محل به سر و سینه می زدند که چقدر راحت عده ای به اسم مذهب، عزیزترین و مذهبی ترین بچه محله دخمه را کشتند.

سردار رادان هم همان زمان در تلوزیون اعلام کرده بود در روز عاشورا کسی در اثر اصابت گلوله کشته نشد، آیا پزشکی قانونی تایید کرد نحوه کشته شدن مهدی چگونه بود؟

مهدی از سر مورد اصابت قرار گرفت. ۲۴ تا ساچمه در صورت او بود که این در رونامه خودشان یعنی روزنامه ایران هم نوشته شد. مهدی را سلاخی کردند تا به قول خودشان کالبد شکافی کنند و تشخیص دهند چگونه کشته شد. وقتی مردم از نزدیکی می دیدند چه کسانی شلیک کردند، دیگر کالبد شکافی و سلاخی کردن چه معنی می دهد؟ مردم پیش از عاشورا با سکوت آمده بودند در خیابان ولی آنها روبروی مردم ایستادند و کشتند، تا اینکه در روز عاشورا دیگر مردم طاقت نیاوردند و شعار مرگ بر دیکتاتور دادند ولی حق اش نبود به روی مردم گلوله بکشند.

اما حاکمیت مسوولیت هیچ کدام از این کشته شدن ها را به عهده نگرفت و اعلام کرد که این اسلحه ها متعلق به نیروهای نظامی نبود…

بله آن روزها خیلی چیزها را قبول نکردند، اعلام می کردند که راهپیمایی کنندگان هم کسانی هستند که خانه و مغازه را به آتش کشیدند ولی ما در خیابان های تهران با چشم های خودمان می دیدیم که چطور بسیجی ها را فرستاده بودند تا شیشه های ماشین ها را بشکنند، اتوبوس ها و مغازه ها را آتش بزنند و بعد مسوولیت آن را بیاندازند گردن ما. در همین محله ما شاید بسیجی ها جرات نکنند به خانواده اسم و رسم دار مهدی فرهادی(بلالی) نزدیک بشوند، اما ما خودمان می دیدیم که بچه های بسیجی محل یعنی همسایه ها را در روز مراسم فرستاده بودند در اطراف خانه برادر مهدی تا ببینند چه خبر است و مثلا مواظب اوضاع باشند. مگر در خانه ای که عزیزی از دست رفته باشد چه خبر است؟ اینها از صهیونیست ها بدتر رفتار کردند، به خدا صهیونیست ها به این بسیجی های دروغین شرف دارند که حداقل مسوولیت کارهای خود را قبول می کنند. روزی که آقای موسوی آمد در مسجد شهر ری، همین بچه بسیجی های محل با محافظان او درگیری فیزیکی ایجاد کردند. اغتشاش گر کیست؟ وقتی تحمل حضور ساده یکی که شورای نگهبان همین نظام هم او را تایید کرده بود را در مسجد امام علی نداشتند. محافظان موسوی که دیگر اعتشاش گر نبودند. محافظان موسوی که دیگر شعار نداده بودند، اتوبوس آتش نزده بودند که بسیجی ها به آنها حمله کردند. کسانی که قبل از انتخابات درگیری ایجاد می کردند و به محافظان یک نامزد انتخاباتی حمله ور می شوند، معلوم است که می توانند بعد از انتخابات هم به هواداران همان نامزد انتخاباتی حمله کنند و خانه و خیابان را به آتش بکشند. .

مراسم به خاک سپاری این شهید چگونه برگزار شد؟

بعد از سه روز خانواده اش توانستند پیکر را تحویل بگیرند، فقط به خانواده آقا مهدی اجازه دادند بروند مرده شور خانه. یعنی راه رسم تشییع جنازه در جمهوری اسلامی این است که شبانه جنازه را طوری دفن کنند که هیچ کس هم نباشد تا زیر تابوت را بگیرد و حداقل نماز میت برایش بخوانند؟

مراسمی هم برایش برگزار نشد؟

بعد از اینکه سه برادر و سه خواهر ایشان تا ساعت ده ، یازده شب در بهشت زهرا ماندند تا پیکر برادرشان را شبانه دفن کنند، مراسمی معمولی فردای همان روز در خانه یکی از خواهران آقا مهدی برگزار شد. شما می دانید که دوست چه جایگاهی در زندگی آدم دارد، دوستان مهدی فرصت وداع هم پیدا نکردند و من هنوز باورم نمی شود که همه اینها در ایران اتفاق افتاده است. در کشوری که صدای مسلمانی اش گوش دنیا را کر کرده ولی برای تشییع پیکر یک جوان مسلمان، ده تا پانزده تا ماشین نیروی انتظامی را برده بودند و فقط پنج دقیقه به خانواده اش اجازه دادند تا در مرده شور خانه، جسد را ببینند و با برادرشان وداع کنند.

آیا خانواده مهدی هم تا کنون مورد تهدید قرار گرفته اند؟

برادران و خواهران مهدی خانواده صبوری هستند، خانواده آبرومندی هستند. از چهره های سرشناس محل هستند و همه می دانند که مقدسات آنها اهل بیت است و نه ادعاهایی که این روزها یک عده آدم تازه به دوران رسیده مطرح می کنند. آنها بی ادعا دارند به اهل بیت خدمت کردند. همین که سکوت کرده اند حتما دلایلی دارد که اگر بخواهند خودشان مطرح می کنند. ولی من به عنوان یک دوست و بچه محل، هم وطن و حتی به عنوان یک انسان نمی توانم بی تفاوت باشم و نگویم که این خانواده هم مثل خانواده های زیادی که در بهشت زهرا بچه هایشان را بی نشان و فقط با یک کد دفن کرده اند، چقدر تلخی کشیده اند و چقدر صبوری کرده اند. نمی توانم سکوت کنم وقتی می دانم که وزارت اطلاعات شهر ری بارها خانواده های این کشته شدگان را خواسته است. خدا می داند به آنها چه گفته اند اما رنجی که می کشند بر هیچ کس پوشیده نیست. ما فقط در محل می دانیم که خانواده آقا مهدی هرگز حاضر نشدند پول خون برادرشان را بگیرند و وقتی بسیجی ها هم سراغ این خانواده مذهبی رفته اند تا آنها بگویند آقا مهدی به عنوان یک بسیجی کشته شده است، خانواده اش به این کار هم تن نداند، شما را به خدا نگذارید نام این جوان های بیگناه فراموش شود.

پی نوشت:
اگر کسی در لحظه جان دادن مهدی فرهادی کنار او بود لطفا تماسی با خبرنگاران یا اهل رسانه برقرار کند تا شاید ناگفته های دیگر نیز روشن شود.


 


بهمن احمدی امویی ،روزنامه نگار از سه روز پیش در اعتصاب غذا به سر می برد و شرایط جسمانی وی نامناسب گزارش شده است.
به گزارش خبرنگار کلمه به نقل از خانواده بهمن احمدی امویی ،وی ظهردوشنبه گذشته در پی اعتراض به برخورد نامناسب ماموران و مسوولان بند۳۵۰ و همچنین لغو ملاقاتش با همسرش به سلول انفرادی بند ۲۴۰منتقل شد.در همان روز کیوان صمیمی ،روزنامه نگار نیز به سلول انفرادی بند ۲۴۰ اوین منتقل شده است.
با ادامه اعتراض زندانیان بند ۳۵۰ بیش از پانزده نفر از زندانیان این بند به سلول های انفرادی ۲۴۰ منتقل شده اند که به جز کیوان صمیمی ،عبدالله مومنی و بهمن احمدی امویی از اسامی سایر افراد اطلاعی دردست نیست .
براساس گزارش های رسیده ،در پی اعتصاب غذای بهمن احمدی امویی ،شش نفر از زندانیانی که به سلول انفرادی منتقل شده اند ، از جمله عبدالله مومنی از دیروز دست به اعتصاب غذا زده اند.
پانزده زندانی سیاسی منتقل شده به انفرادی های ۲۴۰اعلام کرده اند در صورتی که به خواسته هایشان رسیدگی نشود و همگی به بندعمومی بازگردانده نشوند ،همگی دست به اعتصاب غذا خواهند زد.
تمامی تلفن های بند ۳۵۰ زندان اوین از یک روز قبل از میلاد حضرت مهدی ( عج ) قطع شده است .


 


همزمان با بیست و دومین سالگرد حمله مجاهدین خلق به شهرهای غربی ایران و سالروز عملیات مرصاد، معاون سیاسی سپاه موسوم به علی‌بن ابیطالب، خاطرنشان کرد "با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران، صدام و مجاهدین خلق تصور می‌كردند كه ایران دچار ضعف شده، به همین خاطر به ایران حمله كردند اما عملیات مرصاد پاسخ خوبی به تحلیل‌های غلط آنان بود.

گفتنی است در تابستان ١٣۶۷، و پس از قبول قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت توسط ایران، و برقراری آتش بس بین ایران و عراق، یگان های مسلح مجاهدین خلق، طی عملیاتی موسوم به فروغ جاویدان، به استانها و شهرهای غربی ایران حمله کرده و قصد راهیابی به عمق خاک ایران و تصرف تهران را داشتند، که این عملیات، با عملیاتی تحت عنوان مرصاد، از سوی ایران دفع شد و سبب شکست مهاجمین گردید.

به گزارش فارس، سردار علیرضا نظری، با اشاره به فرارسیدن سالروز انجام عملیات مرصاد اظهار داشت: "پذیرش قطعنامه در ٢۷ تیرماه سال ۶۷ توسط جمهوری اسلامی، سبب شده بود كه عراق و مجاهدین، ایران را كشوری ضعیف شده بپندارند."

وی با بیان اینكه امام خمینی با توجه به مصلحت كشور قطعنامه را پذیرفت، عنوان داشت: "قرار بود كه مفاد این قطعنامه اجرا شود، اما عراق دچار یك اشتباه بزرگ شده بود و تصور می‌كرد با پذیرش قطعنامه توسط ایران اوضاع تغییر می‌كند، بنابراین به مفاد این قطعنامه عمل نكرد."

معاون سیاسی سپاه علی‌بن ابیطالب قم با اشاره به اینكه صدام با پندار غلط خود مجاهدین خلق را نیز وارد میدان كرد، بیان داشت: "عراق به كمك آنها، با حمله به ایران قصد داشت بخش‌های مختلف كشور ما را تصرف كرده و جشن پیروزی برپا كند."

نظری اظهار داشت: "با مجموعه تحلیل‌هایی كه میان صدام و منافقین انجام شد، بعد از پذیرش قطعنامه توسط ایران، مجاهدین در تاریخ سوم مرداد ماه عملیاتی با نام فروغ جاویدان به راه انداختند و كار خود را از مرزهای غربی كشورمان آغاز كردند."

وی اذعان داشت:" منافقین سایر نیروهای خود را وارد عراق كرده و با ٢۵ تیپ عملیات خود را در پنج محور اسلام‌آباد، كرمانشاه، همدان، قزوین و فتح تهران آغاز كردند. "

معاون سیاسی سپاه تصریح كرد: "منافقین عملیات خود را از سرپل ذهاب شروع كرده و به سمت اسلام‌آباد حركت و این شهر سقوط كرد، سپس بعد از جنگ خونین منافقین به سمت كرمانشاه(باختران) حركت كردند كه در بیست كیلومتری اسلام آباد و در گردنه حسن‌آباد توسط نیروهای ارتش اسلام متوقف شده و به مدت سه روز در این مكان زمین‌گیر شدند."

وی اظهار داشت: "جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با آنها، در ششم مردادماه «عملیات مرصاد» را با رمز یا علی‌بن ابیطالب در سه محور اصلی و به صورت زمینی و هوایی آغاز كرد كه در همان روز مهاجمین به محاصره در آمدند."

نظری با اشاره به نتیجه عملیات مرصاد عنوان داشت: "نتیجه این عملیات به هلاكت رسیدن یك‌هزار و پانصد نفر از منافقین، مجروح شدن یك‌هزار نفر از آنها، متواری شدن بسیاری از آنها و به اسارت در آمدن ده نفر از حامیان آنها بود."

وی دستاوردهای مهم عملیات مرصاد را سقوط حزب بعث عراق و آوارگی مجاهدین خلق دانست و بیان داشت: "پس از گذشت بیست و دو سال از عملیات مرصاد، آنها در شرف اخراج از عراق هستند و هیچ كشوری حاضر به پذیرش آنها نیست."
 


 


بازداشت این دو عضو خانواده محمد مصطفایی برای تحت فشار قرار دادن محمد مصطفایی است. فعالین حقوق بشر و وکلای دادگستری پیگیر آزادی آنان هستند ولی تاکنون موفق به گرفتن پاسخ مناسب نشده اند.
به گزارش خبرنگار رهانا، فرشته حلیمی همسر محمد مصطفایی و برادرش فرهاد حلیمی که از یک‌شنبه شب بازداشت شده‌اند تاکنون با خانواده خود تماسی نگرفته‌اند. این مسأله موجب نگرانی شدید خانواده این دو تن شده است.
بازداشت اعضای خانواده محمد مصطفایی، وکیل دادگستری به نوعی «گروگان‌گیری» برای بازداشت این وکیل مدافع نوجوانان محکوم به اعدام است.
عصر روز یک‌شنبه بعد از احضار مجدد تلفنی مصطفایی به دادگاه، مأمورین امنیتی برای بازداشت وی به دفتر وکالت او مراجعه می‌کنند که ایشان در دفتر حضور نداشته است. شب همان روز با عدم حضور این وکیل دادگستری مأمورین امنیتی به بازداشت اعضای خانواده او روی می‌آورند.
در طی یک‌سال گذشته بسیاری از اعضای خانواده فعالین سیاسی و مدنی به خاطر تحت فشار قرار گرفتن آنان، بازداشت و مدت‌ها در زندان بوده‌اند.
محمد مصطفایی وکیل بسیاری از نوجوانان محکوم به اعدام بوده است. تلاش‌های وی علیه لغو حکم اعدام موکلان نوجوان‌اش و علیه سنگسار موکلشان، به ویژه سکینه محمدی آشتیانی موجب برخورد دستگاه‌های امنیت و قضایی با وی و اعضای خانواده‌اش شده است.


 


مسعود پیراسته: علیرضا رجایی، فعال سیاسی ملی – مذهبی و کارشناس مسایل بین الملل معتقد است، پس از وقایع مربوط به انتخابات، زمینه های گفت و گو میان ایران و غرب از میان رفته است و در شرایط فعلی امکان مذاکره وجود ندارد.
رجایی در پاسخ به سوالی درباره رویکرد غرب نسبت به ایران گفت: اگر نقطه آغاز این بررسی را ریاست جمهوری اوباما فرض کنیم، وی که با شعار "تغییر" آمده بود تلاش هایی را برای مذاکره آغاز کرد. به عنوان مثال نامه هایی را از قبل از انتخابات دهم ریاست جمهوری ، به ایران نوشت که آماده مذاکره با هر گروه برنده در انتخابات است. حتی بدون پیش شرط. اما پس از انتخابات و پدیداری جنبش اعتراضی مردم ایران ( جنبش سبز ) ، نگاه غربی ها کلاً دگرگون شد و زمینه های گفت و گو از بین رفت.
رجایی افزود: در این شرایط آمریکا از گفت و گو منصرف شد . همزمان شاهد اتفاقاتی بودیم که در مورد پرونده هسته ای افتاد ، تحریم ها به جدی ترین شکل ممکن در مقایسه با دوران پس از انقلاب ، متوجه ایران شد .
این کارشناس سیاسی تصریح کرد: با این شرایط به نظر می آید غرب زمینه های بسیج بین المللی و ائتلاف بین المللی علیه ایران را فراهم می کند تا فضای آزادی های اجتماعی سیاسی و برگزاری انتخابات آزاد و .... در کشور فراهم شود تا در آن صورت ، تازه امکان گفت و گو و مذاکره فراهم شود.
رجایی با اشاره به تحرکات دولت برای نزدیکی به کشورهای کوچک گفت: همان طور که امریکایی ها و غربی ها به دنبال اجماع و ائتلاف بین المللی اند، دولت ایران نیز در پی ائتلاف است تا بتواند آن فشار غربی ها را کم کند . اما به نظر نمی آید این ائتلاف در منطقه اثرگذار و مشکل گشا باشد . اینها در منطقه دنبال که می گردند؟ ائتلاف با کشورهایی مثل " مالی " و " سودان " برای ما سودی ندارد . به خصوص که اتهام تروریسم متوجه برخی از این کشورها است و اتفاقا ائتلاف هایی این چنینی از حیثیت و اعتبار جامعه ایرانی می کاهد .
این فعال ملی - مذهبی در بخش دیگری از سخنانش درپاسخ به سوالی درباره اظهارات اخیر علی خامنه ای و واجب شمردن اطاعت از خود گفت: فکر می کنم سازمان مدیریت کشور دچار از هم گسیختگی است . انسجام خود را در سیاست گذاری ها از دست داده است . این پافشاری و اصرار این معنا را می رساند که رفتارولایت فقیه ریشه در سنت رسول الله دارد و پیروی از ولایت فقیه ، به واقع پیروی از سنت پیامبر اسلام است .به نظر می رسد هدف از بیان چنین مواضعی این است که ممکن است عده ای از افراد مردد را در مسیرسیاست های جاری همسو کند . البته به نوعی اتمام حجت با منتقدان و مخالفان وضع موجود در کشور هم می تواند باشد .
 


 


منابع خبری ظهر چهارشنبه به وقت محلی، از انفجار یک نفتکش ژاپنی در تنگه هرمز خبر دادند.

خبرگزاری رویترز با اعلام این خبر و بیان ناعلوم بودن دلایل آن انفجار، به نقل از منابع آگاه گزارش داد که "پس از انفجار این کشتی، تنگه هرمز که چهل درصد از نفت خام جهان از آن عبور می‌کند، به حالت عادی بازگشته و همچنان آماده سرویس‌دهی به عبور کشتی‌ها می باشد."

کشتی ژاپنی «ام. استار»، متعلق به شرکت میتسویی او. اس. کی. می‌باشد، که چهارشنبه ششم امرداد ماه، به سبب بروز انفجاری در نزدیکی تنگه هرمز آسیب دید.

این کشتی حامل حدود دو ملیون بشکه نفت خام بوده و از شرکت «نفت خام زاکوم» بارگیری شده بود.

این شرکت اعلام کرد که در اثر این انفجار جراحاتی بر یکی از سرنشینان آن وارد آمده است.


 


انتقاد سازنده از حاکمان و نقد پذیری آنان از سنت هایی است که در اسلام مورد توجه قرار گرفته است. از پیامبر اکرم (ص) نقل شده که به مردم می فرمود: «اشیروا علیّ ایها الناس» یعنی ای مردم، نظرات مشورتی خود که مخالف نظر من است را بر من عرضه بدارید. حضرت علی (ع) نیز در خطبۀ 34 نهج البلاغه، نقد و نصیحت مردم نسبت به حاکمان و حاکمان نسبت به مردم را از حقوق متقابل بین آنان شمرده و فرموده اند: «ای مردم، همانا من بر شما حقی دارم و شما نیز بر من حقی دارید. حق شما بر من، نصیحت و خیرخواهی شما است و حق من بر شما، یکی وفای به پیمان و بیعت و دیگری نصیحت کردن من و خیر خواهی در حضور و غیاب من می باشد.»

با توجه به دو سنت ذکر شده، مرحوم آیت الله منتظری(ره) در زمانی که در قدرت بودند و بعد از آن، لزوم آزادی بیان و انتقاد سازنده از حاکمان و نقد پذیری آنان را عملاً مورد توجه قرار داده بودند. در همین رابطه، مرحوم پدرم در دهۀ شصت و از همان دوران قائم مقامی این رویه را احیاء نموده و نظریات انتقادی خود را در مورد حاکمیت، توسط نامه به مرحوم آیت الله خمینی متذکر می شدند.

درهمین راستا، ایشان در دیداری که با اصحاب مطبوعات داشتند، بر لزوم نقد حاکمیت و آزادی بیان و طرح نظرات منتقدان در مطبوعات تأکید نمودند و به دنبال آن، روزنامۀ کیهان که زیر نظر جناب آقای خاتمی اداره میشد، یک صفحه را به عنوان «گذر اندیشه» اختصاص داد که در آن نظرات گروه ها و جناح های سیاسی منتقد درج می شد که البته با اعمال نفوذ مراکز قدرت این شیوه بزودی متوقف شد. معظم له نیز در آن مقطع نظرات انتقادی و پیشنهادات خود را در رابطه با اصلاح روند کارها بخصوص امور مربوط به جنگ، اوضاع اقتصادی و مسایل زندان ها و دادگاه ها ابراز می داشتند.

به یاد دارم در آن مقطع، بعضی از اطرافیان پدرم به ایشان می گفتند: چرا به حاکمیت انتقاد می کنید، ممکن است امام از انتقادهای شما ناراحت شوند و ایشان در پاسخ می گفتند: امام و مسئولان نظام با تمام احترامی که برایشان قائل هستم از پیامبر اکرم (ص) بالاتر نیستند و من هم از آن عرب بیابانی پایین تر نیستم. آن عرب بیابانی حق داشت آزادانه و به راحتی از بعضی کارهای پیامبر با اینکه معصوم بودند، انتقاد نماید و آن حضرت به او این حق را می دادند و هرگز ناراحت نمی شدند.

پس از رحلت آیت الله خمینی، پدرم همین شیوه را ادامه می دادند. به عنوان نمونه در تاریخ 14/1 /82 در دیدار انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، مسألۀ انتقاد از حاکمیت و عدم وجود خطوط قرمز را مطرح نموده و گفتند: «جراید و رسانه ها ارگان مردم هستند نه ارگان حکومت ها و یاد آور شدند: انتقاد، شاه بیت آزادی مطبوعات است. اگر جراید نتوانند انتقاد کنند و در هر مقطع زمانی با انواع و اقسام خطوط قرمز مواجه باشند، نمی توان گفت کشور ما کشوری است که در آن مطبوعات، آزدای دارند... و اگر بر فرض، انتقادات و مطالب هم دارای اشکال است، نباید به نام قانون و با حربۀ توقیف به مصاف آن ها رفت، که متاسفانه این رویه در سال های اخیر اعمال شده و بیش از هشتاد نشریه توقیف شده اند که این توقیف ها نه منطقی، نه عقلی و نه شرعی است و به حیثیت و آبروی کشور ما در سطح جهان، ضربۀ سنگینی وارد نموده است. امام علی (ع) با این که معصوم هستند، به اصحاب خود فرمودند: از گفتار حق و مشورت عادلانه دریغ نکنید، زیرا من در ذات خود بالاتراز خطا کردن نیستم. هنگامی به سیرۀ امام علی (ع) نگاه کنید خواهید یافت که آن حضرت چگونه آزادی بیان مخالفان را به رسمیت می شناخت ... در تاریخ بیان شده خرّیت بن راشد که یکی از سران خوارج بود گروهی را در مخالفت با حکومت علی (ع) تشکیل داده بود، اطرافیان به حضرت فشار می آوردند که چرا آن ها را دستگیر نمی کنید؟ حضرت فرمودند: در این صورت زندان ها پر خواهد شد. و عبدالله بن کوّاء در نماز جماعت امیر المومنین(ع) علیه آن حضرت شعار می داد و ایشان هرگز مزاحم او نشدند. متأسفانه امروزه روش های اتخاذ شده در زندانی کردن نخبگان جامعه و محاکمات آنان به گونه ای است که جامعه را فلج کرده و فاصلۀ بین نخبگان و حاکمیت را نیز عمیق نموده است و این کارها با اخلاق نبوی و سیرۀ علوی سازگار نیست.»(دیدگاه ها، ج2، ص95)

همچنین ایشان در تاریخ 11/5/82 یادآور شدند: من یادم هست که در پاریس از مرحوم امام سوال شد آیا در حکومت مورد نظر شما، کمونیست ها هم حق اظهار نظر دارند یا خیر؟ ایشان در جواب گفتند: بلی حتی آنان هم آزادند. فقیه عالیقدر سپس گفتند: متأسفانه الان به گونه ای شده است که حتی مسلمانان و نخبگان جامعه هم حق اظهار نظر ندارند.(همان، ص145)

ایشان همیشه تأکید می کردند: امر به معروف و نهی از منکر منحصر در مسایل جزئی جامعه نیست، ارشاد وانتقاد از حاکمان و متصدیان امور و جلوگیری از ظلم ها و تضییع حقوق مردم و رعایت نکردن قوانین از مصادیق بارز امر به معروف و نهی از منکر است.(همان، ص 122)

اخلاق نقد پذیری پدرم در برخوردهای ایشان با شاگردان و در خانواده کاملاً عیان و الگو بود. ایشان کراراً به شاگردان خود می گفتند: بزرگی بزرگان نباید موجب خود کم بینی شما و مانع اظهار نظرات خودتان شود. انتظار میرود انتقاد و نقد پذیری حاکمان، این دو سنت ضروری و با اهمیت در جمهوری اسلامی احیاء گردد و مسئولان نظام تحمل نقد ناقدان و نصیحت ناصحان دلسوز را پیدا نماید و به عوارض سوء تنگ نظری و نقد ناپذیری توجه کنند و هر گونه نقدی را با سوء ظن و بدبینی و توهم توطئۀ دشمن تلقی ننمایند.


 


نزدیک به ۱۴ ماه از انتخابات پرمناقشه ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ و موج بی سابقه بازداشت ها از سوی نهادهای امنیتی و انتظامی، سپاه و قوه قضاییه می گذرد. در مورد آنچه بر سر بازداشت شدگان آمد با وجود افشای برخی از ابعاد آن هنوز ناگفته های بسیاری وجود دارد که در تاریخ به ثبت خواهد رسید و منشا تحولات مهمی در آینده ایران خواهد بود.
در این مدت انتظار می رفت پس از انواع فشارها و زیر پا گذاشتن بدیهی ترین حقوق بازداشت شدگان در مرحله بازجویی ها ، در مراحل بعد با در اختیار قرار دادن متهمان به قوه قضاییه ، این رویه اصلاح شود. اما در مراحل بعدی نیز حقوق متهمان در زمینه رعایت آیین دادرسی، بازپرسی ها، برگزاری دادگاه ها، احکام صادره و نحوه نگاه داشتن زندانیان سیاسی تضییع شد.
اگر چه اکثر زندانیان سیاسی و نه البته همگی از سایر زندانیان تفکیک شدند، اما این تفکیک همراه با تبعیض فراوان بین آنها بوده است. زندانیان سیاسی که به خاطر عقایدشان و نه جنایت و یاکلاهبرداری اکثرا در بند ۳۵۰ اوین به سر می برند، در این بند از حداقل امکاناتی که دیگر زندانیان جرائم عادی در بندهای دیگر برخوردارند، همچون کتابخانه ، جراید و روزنامه های مورد در خواست ، آمفی تاتر، محل هواخوری مناسب، سالن ورزشی و نیز امتیازاتی چون تماس تلفنی به اندازه دیگر زندانیان، ملاقات خصوصی و حضوری با خانواده ها و مرخصی محرومند.
در زیر فهرستی از زندانیان سیاسی که از حقوقی همچون مرخصی و آزادی مشروط برخوردار نشده اند و یا بلاتکلیف مانده اند ارائه می شود.
بر اساس قانون زندانیان سیاسی که سابقه کیفری ندارند حق استفاده از آزادی مشروط را پس از طی نیمی از دوره محکومیت خود دارا هستند مگر بدرفتاری خاصی داشته باشند.این در حالی است که این حق به کمتر زندانی سیاسی تعلق گرفته و به خصوص در این باره دیدگاههای سیاسی زندانی و بر سر موضع بودن یا نبودن او ملاک قرار گرفته است تا ثابت شود که این زندانیان بر خلاف ادعاهای مسولان امر، زندانی عقیدتی و سیاسی هستند نه امنیتی.
همچنین برخی از زندانیان که مدتی به مرخصی رفته بودند و طبق قانون و عرف زندان باید مرخصی آنان به اصطلاح تقویم شده و هر ماه در موعد مشخصی به مرخصی بروند، مدتی است که از این حق محروم شده اند. انتشار این فهرست از سوی کلمه با هدف آگاهی بیشتر افکار عمومی از وضعیت زندانیان سیاسی و کمک به بهبود وضعیت آنها از ظلم مضاعفی که بر آنها می رود ، صورت می گیرد.
الف: زندانیانی که تا کنون به مرخصی نرفته اند:
جواد ماه زاده، حسین نورانی نژاد، مجید دری ،ایمان آذریان ، آبتین غفاری، ابوالفضل قاسمی،مسعود بابا پور،ضیا نبوی،میلاد اسدی،علی ملیحی،رجبعلی داشاب، میثم بیک محمدی، مهدی کریمیان اقبال، محمد اولیایی فرد، علی تاجر نیا، علیرضا ایرانشاهی،سامان نورانیان، محمد طاهری قزوینی، کوهیار گودرزی، عباس کاکایی، سعید حاتمی، فرامرز عبدالله نژاد، مهدی فتاح بخش، حسین سهراب پور،عبدالرحمن ماهوش،غلام حسین عرشی،ارسلان ابدی،محمد امین ولیان، حمزه باغبان، کیارش کامرانی، سعید حبری، محمد رضا رجبی، علی بهزادیان نژاد، ایوب قنبریان،آرمان رضاخانی، جمشید میرزایی، امیر اصلانی، یاقوتی شائولیان،مجید توکلی، قادر رحیمی، مهدی محمودیان، عیسی سحرخیز،رسول بداغی،رضا رفیعی،مسود باستانی، احمد زیدآبادی، داوود سلیمانی، حشمت الله طبرزدی ،بهاره هدایت ،هنگامه شهیدی ،مهدیه گلرو ،مطهره بهرامی و عاطفه نبوی ،ریحانه حاج ابراهیم دباغ ،مریم اکبری منفرد ،زهرا جباری ،فاطمه رهنما ، معصومه یاوری و عذرا قاضی میرسعید و …
ب:زندانیانی که هنوز حکم بدوی آنها صادر نشده و بلاتکلیف هستند:
حسن سرچاهی،سعید ملکی، سیامک رحمانی،مهدی کوهکن، مهدی سادات شریف،عماد بهاور،علی رضا بهشتی شیرازی،قربان بهزادیان نژاد، علی عرب مازار،نظام حسن پور،عبدالرضا تاجیک، محمد داوری، عیسی سحرخیز،علی عجمی، محسن صادقی نور، سینا ظهیری ،شیوا نظر آهاری ،کبری زاغه دوست ،محبوبه کرمی ،فاطمه خرم جو ،فرح وازحام ،پروین جواد زاده .
ج. زندانیانی که موعد آزادی مشروط آنها گذشته و از این حق بدون هیچ دلیلی محروم شده اند:
امیر محمدی، حسین نورانی نژاد،علی تاجرنیا، قادر رحیمی، علی ارشدی، محسن عبدی،بابک بردبار، فرامرز عبدالله نژاد، عباس کاکایی، علی پرویز،عرب قبادی.
د :محرومیت از مرخصی مجدد
برخی افرادی که یک بار به مرخصی رفته اند و به زندان بازگشته اند نیز از حق مرخصی مجدد برخلاف زندانیان عادی و غیر سیاسی محروم اند.
تعدادی از این افراد عبارتند از:عبدالله مومنی،بهمن احمدی امویی،محمد ورشویی، محسن عبدی،محمد علی رباطی، علی پرویز،حسین اعظامی،محسن جعفری ،محسن میردامادی.

منبع: کلمه


 


ندای سبز آزادی: محمد سیف زاده، وکیل پایه یک دادگستری و از اعضای موسس کانون مدافعان حقوق بشر درمصاحبه با کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران در خصوص آخرین وضعیت موکلش معصومه یاوری گفت که به حکم تبعید وی طی لایحه دفاعیه ای اعتراض کرده و لایحه یاد شده هم اکنون به شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر رفته است.

معصومه یاوری مادر دو فرزند و زن خانه داری است که به اتهام محاربه به دادگاه احضار شده بود و دادستان از قاضی دادگاه درخواست حکم اعدام برای یاوری کرده بود. اما دادگاه ۷ سال حکم زندان در رجایی شهر کرج را صادر کرد.

سیف زاده گفت که امیدوار است حکم برائت معصومه یاوری صادر شود: «موارد زیادی برای اعتراض وجود داشته از جمله اینکه اصولا ما در محاربه بر اساس ماده ۱۹۰ قانون مجازات اسلامی حبس نداریم.»

محمد سیف زاده، وکیل یاوری که تا زمان برگزاری اولین دادگاه موفق به دیدار وکیلش نشده بود، درباره اتهامات مطرح شده در پرونده گفت: « برای اثبات اتهام او دلایلی آورده شده بود که دو نمونه از آن را می گویم. یکی اینکه خانم یاوری سلاح سرد بزرگ به همراه داشته است و منظور آنها چاقوی کوچک جیبی است که او در کیفش داشته، است و هر کسی که طی سالهای اخیر در ایران بوده باشد می داند که اکثر خانومها برای حفظ امنیت خود، شی تیزی در کیف دارند. جالب آن است که این چاقو به خانم یاوری بازپس داده شده اما هنوز در رای باقی مانده است و از دلایل محاربه گرفته اند.»

سیف زاده افزود: « دوم اینکه نام شخصی را آورده اند و می گویند خانم یاوری با او که سرپل (رابط) مجاهدین هست، ارتباط داشته؛ در حالیکه ایشان الان سوپروایزر یکی از بیمارستانهاست. ما مشخصاتش را به دادگاه داده ایم تا بروند و استعلام کنند.»

سیف زاده: افزایش فشاربرکانون مدافعان حقوق بشر

سیف زاده همچنین با اشاره به فشارهای به عمل آمده به اعضای کانون مدافعان حقوق بشر گفت: «خانم نرگس محمدی کماکان به دلیل فشارهای وارده به او در زندان از شرایط جسمی مساعدی برخوردار نیستند. حال ایشان به طور مداوم به هم می خورد و از حال می روند.»

نرگس محمدی، معاون کانون مدافعان حقوق بشر در ۲۰ خرداد ۸۹ در منزلش بازداشت و دهم تیر ماه آزاد شد. «کانون مدافعان حقوق بشر» در دی ماه ۸۷ توسط نیروهای امنیتی و انتظامی و بدون ارائه حکم قضایی پلمب شد که اعتراضات داخلی و جهانی بسیاری را به دنبال داشت. سیف زاده با اشاره به تعطیلی کانون گفت: «بستن کانون، از اساس غیرقانونی و شاید بتوانیم بگوییم یک جرم بود.»

وی ادامه می دهد: «متاسفانه از ابتدا به دروغ این را در جامعه جا انداخته اند که کانون مدافعان یعنی خانم عبادی و بالعکس تا بتوانند از این طریق دشمنی های خودشان را با خانم عبادی و کانون مدافعان عملی کنند. در صورتیکه خانم عبادی هم یک عضو از این مجموعه اند که اعضای کانون با آرا خود ایشان را به عنوان رئیس کانون انتخاب کردند.»

سیف زاده نیز همانند سایر اعضای این کانون ممنوع الخروج است. وی گفت: «برای من قرار تامین صادر شده است. به آنها گفتم اگر تدریس قانون اساسی، آیین دادرسی کیفری، قانون مجازات اسلامی، اعلامیه جهانی حقوق بشر، برگزاری سمینارهای علمی، نظارت بر حقوق بشر و پذیرفتن وکالت مجانی برای کسانی که حقوقشان ضایع شده است، جرمند من به این “جرم” اقرار، اعتراف و البته افتخار می کنم.»

 


 


ندای سبز آزادی: تصویر متفاوت و تکان دهنده عیسی سحرخیز در هنگام اعزام به دادگاه که احتمالا از بی مبالاتی مامورین زندان منتشر شده، به گمانم بیش از هر کنش سیاسی دیگری در فضای سیاسی و به خصوص رسانه ای تاثیرگذار بوده است.
قدرت بی مانند این تصویر در نشان دادن استبداد خشن،کریه و شریر، بی مانند است و احتمالا باید این عکس را در
زمره یادگارهای تاریخی و ماندگار این دوران محسوب کرد.ظاهرا این تنها عکسی است که از زندانیان سیاسی در دوران زندان به دست آمده و سوگمندانه همه آنچه را که از فشار و سختی زندان در ذهنها متبادر می شود، تایید می کند.
نگاه ویژه و معنادار سحرخیز به دوربین او را که قهرمانانه در مقابل فشارها مقاومت کرده متمایز می کند
و تکیدگی قامت، وی را به مثابه نمادی برای دوران کنونی برجسته می سازد. اگر آن برش کوچک از تصویر سرباز مراقب او که اونیفرم سازمان زندانهای ایران را بر تن دارد نبود، میتوانستیم سحرخیز را زندانی سیاسی مثلا دهه 30 شوروی
استالین بدانیم و تصور کنیم که در چارچوب درب آهنی زندان مخوف لوبیانکا ایستاده و ماموران چکا(سازمان مخوف امنیتی بریا) او را تا حد مرگ کتک زده و به شنیع ترین شیوه های ممکن شکنجه کرده اند.
البته شوربختانه ساعاتی پس از انتشار همین عکس فاش شد که سحرخیز در دادگاه از شکنجه شدید خود سخن گفته و عالیترین مقامات مملکت را در مقابل آن مسئول دانسته است.
صاحب تصویر تکان دهنده این روزها البته در دستان خود مجموعه ای کاغذ به هم فشرده دارد که می توان حدس زد دفاعیات وی در برابر انواع اتهاماتی است که او را نشانه گرفته اند و طرفه آنکه خود در سالیانی پیش سمتی در دستگاه مطبوعاتی دولت داشته است و به جای لایحه دفاعیه، پوشه ای از مطبوعات را به همراه داشته است.
در دوران پس از انتخابات پرماجرای گذشته، در اهمیت منحصر به فرد تصاویر در انتقال مفاهیم سخن بسیار گفته شده و امروز و پس از انتشار این عکس، بار دیگر معجزه تصویر را نمایان تر می توان احساس کرد.
تاریخ نظامهای استبدادی و توتالیتر در دوران معاصر از نزاع گسترده و معنادار آنان با انتقال تصویر غیر کنترل شده سرشار است.
بیهوده نیست که کره شمالی را کشور بی تصویر می نامند و حتی استفاده از موبایل در این کشور ممنوع است و توریستها در بدو ورود علاوه بر پاسپورت، باید تلفنهای خود را نیز تحویل دهند تا مبادا عکسی بر خلاف نظر حاکمان پیونگ یانگ منتشر شود.
شوروی کمونیستی و چین مائویی هم نشانه های روشنی از مقابله با تصویر داشتند و تحلیلگران یکی از علل سرکوب گسترده دانشجویان چینی را در میدان تیان آنمن در سال 1989، پوشش گسترده تجمع آنان در رسانه های جهانی می دانند.
در ایران هم که پیگرد عکاسان و خبرنگارانی که برنامه های جریانات منتقد را پوشش تصویری می دهند تقریبا عادی شده و حکم محکومیت بسیاری از آنان تنها به همین اتهام صادر شده است.
گویی نحوست نهفته در ذات استبداد به گونه ای است که تنها تصویر قدرت انتقال همه مفهوم آن را دارد و این البته از نگون بختی دیکتاتورهای معاصر است که لنز دوربین ها، شرارت های آنان را شکار و آشکار می کند؛ اتفاقی که همتایان گذشته آنان، آسوده از آن بودند.
به گمانم دوربین های که به جنگ تمامیت خواهی رفته اند از این فرصت بهره مند شده اند که علاوه بر صورت، سیرت آن را به نمایش گذارند و این احتمالا ظرفیت جدیدی است که کشف شده است.
می توان در رخسار رنگ پریده، تکیده و نحیف، اما مقاوم سحرخیز، سیرت بدسگال استبدادی را به تماشا نشست که او را اینچنین به بند کشیده است.

 


 


خانواده تعدادی از سرداران شهید دفاع مقدس از جمله خانواده های سرداران شهید حمید باکری و شیرودی واسماعیلی،(پدر ومادر سه شهید)رحمانی(پدر سه شهید)نوراللهی،زحمت کش و سقایی و همچنین جمعی از جانبازان و سرداران دفاع مقدس در روز عید نیمه شعبان با یادگار حضرت امام خمینی(س) دیدار کردند.

به گزارش جماران ،درابتدای این نشست صمیمی تعدادی از خانواده شهداء به نمایندگی از جمع حاضر به ایراد سخن پرداخته و دیدگاه های خود را مطرح کردند.

حجت الاسلام والمسلیمن رحمانی پدر سه شهید با اشاره به حادثه 14 خرداد ماه خطاب به یادگارگرامی امام خاطرنشان کرد:از توهینی که به شما شد،من خرد شدم و دیگر خانواده های شهداء نیز این احساس را داشتند. عده ای درکنار مرقد مطهر حضرت امام خمینی (س)هم خجالت نکشیدند و آن اقدام را انجام دادند.

اسماعیلی پدرسه شهید نیز خطاب به یادگارامام گفت:ما درکنار شما ایستاده ایم.

دراین نشست تعدادی از خانواده های شهداء نیز به پخش برنامه های یک سویه و ارائه گزینشی سخنان حضرت امام خمینی(س)اعتراض کردند.در این دیدار خانواده شهدای شرکت کننده بار دیگر دراین نشست حادثه 14 خرداد و توهین به یادگار حضرت امام خمینی را محکوم کردند.

حجت الاسلام والمسلمین سید حسن خمینی نیز در ادامه این نشست صمیمانه ضمن تبریک نیمه شعبان تصریح کرد:روز نیمه شعبان،روزانتظار است و هر کس می تواند فلسفه انتظار را دروجود خود مرور کند.

وی با اشاره به حدیثی از پیامبراکرم(ص)مبنی براینکه بالاترین عبادتها انتظار فرج است تصریح کرد:چرا درمیان این همه عبادت انتظاردارای این همه اجر است؟

چون دوران انتظار دوران هجوم حوادث است و درهجوم حوادث ایستادن و استقامت و برحق پایفشاری کردن سخت می شود. در حالیکه به تعبیر قرآن کریم دردوره پیروزی دیندار بودن سخت نیست. درآیه قرآن هم ذکر شده است که إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا که می فرماید مردم درحال فتح وظفر فوج،فوج به دین وارد می شوند.

حجت الاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی گفت:زمانی که از هر سو فشار زیاد است.اگر کسی برحق پای فشرد و منتظر واقعی بود به درجه ای می رسد که بالاترین عبادتها را انجام داده است.

یادگارگرامی امام با بیان اینکه اگر به حقیقت نگاه داشته باشیم، خداوند درهای رحمت رامی گشاید خاطرنشان کرد:وقتی فشارها بالا می رود خداوند راه ها راباز و دلها را شاداب می کند.روزعاشورا کرب از حضرت سیدالشهداء زمانی برداشته شد که ایشان دراوج سختیها دل را به خدا داد. إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ که تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ بعد از ثُمَّ اسْتَقَامُوا ذکر شده است. ربنا الله گفتن راحت است اما استقامت سخت است.

حجت الاسلام والمسلمین سید حسن خمینی با اشاره به اینکه استقامت دراز مدت است افزود: مهم این است که انسان از لطف خدا ناامید نشود درهر نقطه ای درک صحیح خود را از مسائل فراموش نکند و بداند که سختی در راه خدا لازمه سعادت است.

وی با بیان اینکه مرز بین خدا وغیرخدا هوای نفس است تصریح کرد:دربیان حضرت امام(س)نیز فرق بین ریاضت صحیح و باطل اینگونه ذکر شده است که اگر کاری به خاطر خدا باشد ریاضت صحیح است و اگر به خاطراین باشد که فرد قدرتمند شود یا هدف دیگری غیر از خدا باشد غیرصحیح است.

حجت الاسلام والمسلمین سید حسن خمینی افزود: نباید در انتظارعجله داشته باشیم. البته صبر با دست روی دست گذاشتن متفاوت است و صبر به این معنا است که هر فردی درهر جایی پای برحقیقت بفشارد.

حجت الاسلام والمسلمین سید حسن خمینی با اشاره به اینکه دوره انتظار دوره سختی است و صبر خیلی زمانها به دل مردگی وافسردگی منجر می شود افزود:صبرحقیقی نشاط آور است.صبری که مورد نظر خداوند است،صبری است که از آن نشاط برمی آید.


 


حجت الاسلام والمسلمین سید یاسر خمینی با حضور در منزل محسن آرمین با وی دیدار و گفت وگو کرد.
به گزارش خبرنگار کلمه، در این دیدار این آزاده تازه از بند رها شده گزارشی از نحوه بازداشت خود و فرایند بازجویی ها به سید یاسر خمینی ارائه کرد. نوه حضرت امام نیز ضمن دلجویی از آرمین صبر و استقامت خانواده فرزندان انقلاب را در برابر ناملایمات ستود.


 


وقتی پایم را به خیابان معلم می گذاشتم تمام بدنم به رعشه می افتاد . دوست ندارم حتی یکی بار دیگر مسیرم به خیابان معلم و دادگاه انقلاب بیفتد.” این، تلخ ترین خاطره ای است که فروغ اکبری همسر رجبعلی(بابک) داشاب بیان می کند .داشاب از بازداشتی های روز عاشوراست که بعد از بازداشتش، همسر و پسر سه ساله اش به نام کاهن را در شهر تهران تنها گذاشت . بر اساس حکمی که به داشاب داده اند او باید پنج سال در زندان بماند . فروغ اکبری همسر بابک داشاب با ته لهجه ای که تبارش را مشخص می کند حرف می زند و از سختی های یک زن جوانی می گوید که ۵ ۵ روز اصلا نخوابید و در سرمای زمستان با پسر سه ساله در کوچه و خیابان در پی یافتن روزنه ای برای آزادی همسرش تلاش کرد.

گفتگوی خبرنگار کلمه با بغض گره خورده ی فروغ ،همسر این زندانی سیاسی همراه است. تمام سعی اش را می کند گریه نکند اما اشک از او اجازه نمی گیرد و حسش غلبه می کند… آن طرف تر کاهن پسر سه ساله اش گاه بازی می کند و گاه با دیدن اشک های مادر او را می بوسد و می خواهد آرامش کند…

آقای داشاب را ۱۲ دی ماه سال گذشته پس از عاشورا دستگیر کردند. چطور شد که سراغ همسر شما آمدند؟

ماموران امنیتی به محل کارهمسرم رفتند و او را آنجا دستگیر کردند . دو نفر از همکاران بابک با دیدن این صحنه فوری به منزل ما آمدند تا به من جریان را بگویند و دو قیقه بعد ماموران زنگ در خانه ما را زدند. من توانستم فقط کاهن پسر کوچکم را به دست همکاران شوهرم بدهم تا او شاهد صحنه آمدن ماموران به خانه نباشد. من شوکه شده بودم .چهار نفر به خانه ما آمدند و همه جای خانه را به مدت چهار ساعت گشتند. به ما گفتند که به دوستانتون بگویید برگردند تا ببینند از خانه چه برده اند. همکارانش هم برگشتند و کاهن وقتی در این حالت به خانه بازگشت سرش را با وحشت توی بالش فرو برد.

آیا این تنها باری بود که ماموران برای تفتیش به منزل شما آمدند؟

خیر. چند روز بعد به خانه پدرشوهرم آمدند و مرا هم در آنجا بازجویی کردند . به بابک گفتند که مرا نیز دستگیر کرده اند و ۱۳ روز بعد که او به خانه زنگ زد فهمید که مرا دستگیر نکرده اند و چند روز بعد از آن دوباره به خانه ما آمدند و از کتابها فیلمبرداری کردند.

مگر چه کتاب هایی در خانه نگهداری می کردید؟

کتاب های خیلی معمولی. ما هر دو فلسفه خوانده ایم و هردو فارغ التحصیل از مقطع کارشناسی ارشد فلسفه هستیم .کتاب های فلسفه و شعر و کتاب هایی که در خیابان و و کتابفروشی ها می فروشند. کتاب های خاصی در خانه نداشتیم.

در نهایت دلیل دستگیری آقای داشاب را چه عنوان کردند؟

در خیابان رودکی در روز عاشورا در خیابان بوده است و ظاهرا به عنوان یک شهروند معترض بازداشت شده است.

آیا شکایتی هم علیه این حکم کردید؟

چه کار می توانستیم بکنیم. من وقتی می رفتم دادگاه به من گفتند که ما در حق داشاب اغماض کرده ایم و وگرنه جرمش سنگین تر از این حرف ها بود. در دادگاه اولیه به شش سال و در دادگاه تجدید نظر به پنج سال حبس محکوم شد. حالا هم در بند ۳۵۰ اوین است.

اتهاماتش چه بود؟

تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی و تخریب اموال عمومی و شرکت در اغتشاشات. داشاب را از زمان دستگیری در انفرادی نگه داشتند و ۱۵ فروردین به بند ۳۵۰ منتقل شد. در صورتی که حکم اولیه اش اواخر بهمن صادر شده بود

هشت ماه از دستگیری همسرتان می گذرد.در این مدت بر شما چه گذشت؟

روزهای اول گیج بودم. تجربه ای از این کارها نداشتم و رفتن به دادگاه تا به حال برای من اتفاق نیفتاده بود. کاهن فکر می کرد پدرش او را ترک کرده و فکر می کرد منم می خواهم او را ترک کنم . به همین دلیل پسرم را با خودم در سرمای زمستان می بردم. تا به خیابان معلم و دادگاه انقلاب نزدیک می شدم رعشه های بدنم شروع می شد. هیچ وقت نتوانستم حرفم را در دادگاه بزنم. شاید باورتان نشود من هر روز در دادگاه انقلاب بودم در زمستان پتو دور بچه می پیچیدم و به امید آزادی اش شب ها دم اوین می رفتم . اما یکی روز که لباس پوشیده بودم و می خواستم به اوین بروم کاملا اتفاقی همسرم را در تلویزیون دیدم .با دیدنش بدنم یخ کرد . دیدم که او به چیزهایی اعتراف کرده که معلوم بود تحت فشار است.

روز آخری که در دادگاه انقلاب موفق شدم قاضی صلواتی را ببینم و او به من گفت خوشحال باش که به شوهرت شش سال حکم داده ایم و اعدامش نکرده ایم. من فقط گریه می کردم و با بدن لرزان به شش سالی فکر می کردم که چگونه می توانم تحمل کنم؟

حتی بعد از اعترافات تلویزیرونی بازجوها که برای فیلمبرداری به خانه ی ما آمده بودند به من گفتند که داشاب را زود آزاد می کنیم اما با شنیدن حکم شش سال خشکم زد . آخر چرا بازجوها این امید را به من داده بودند؟

در این مدت برای آزادی همسرتان چه کردید؟

مثل همه . به شعبه ۱۵ دادگاه می رفتم . اوایل که اصلا نمی دانستم چه باید بکنم پیش هر کسی می رفتم و از دوستان و اشنایان کمک می خواستم . آن روزها اصلا در خانه بند نبودم و مدام از داگاه به دادستانی می رفتم و شب ها هم اصلا نمی خوابیدم. باور کنید بعضی وقت ها قفسه سینه ام از شدت درد تکان می خورد . … نمی دانید چقدر بهمان سخت می گذرد. من ۵۵ روز اصلا نخوابیدم …. دادستانی تقاضای ملاقات می دادم اما هیچ کس جوابی نمی داد.

شما تا به حال تجربه ای از زندان و رفتن به دادگاه نداشتید. تجربه خانواده زندانی سیاسی بودن چگونه است؟ چقدر تحمل رفتارهایی که در دادستانی و یا در دادگاه می برایت سخت بود؟

خیلی وحشتناک بود. آنها اصلا حرف های ما را نمی شنوند.حتی اگر دروغ هم می گفتیم باید می شنیدند و بعد می گقتند شما دروغگو هستید. منتهی اینها اصلا حرف های ما را نشنیدند.

هر بار که از داگاه باز می گشتید چه حسی داشتید ؟

وقتی کاهن ،پسرم می دید که من در دادستانی گریه می کنم می رفت به منشی با همان زبان بچه گانه اش می گفت بگذارید مامان قاضی را ببیند تا گریه نکند. موقع برگشتن هم همیشه دست خالی بودم و این حس که چگونه می شود که کسی به حرف های ما گوش نمی دهد؟ حتی اگر جرمی هم داشتیم آیا نباید کسی به حرف های ما گوش می داد؟

کاهن موقع دلتنگی چه می کند؟

نقاشی می کند و وابستگی اش به من بیشتر شده است. او در نقاشی هایش همیشه مرا با خودش می کشد اما همین امروز یک نقاشی از خودش و پدرش کشید و برایم گفت که ما دو تا صورتمان را به هم چسبانده ایم و داریم همدیگر را می بوسیم. آخر خیل دلمان برای هم تنگ شده است.

کاهن در اولین روز ملاقات خیلی گریه می کرد و می گفت می خواهم با تو بیایم. من به او گفته بودم که پدرش به خاطر بیماری مجبور است در اوین بماند تا درمان شود .فکر می کند اگر حال بابک خوب بشود به خانه بر می گردد. حتی در ملاقات های کابینی به بابایش می گفت صبر کنید سالن را دور می زنم و پیشت می آیم . اما وقتی سالن را بیهوده دور می زد شروع می کرد به گریه کردن. سالن از صدای گریه و جیغ کاهن پر می شود وقتی که او به ملاقات درش می رود.

خودتان چطور؟ چه می کنید؟

باید خودم را قوی کنم . دوست دارم تنها یک مرخصی کوچک به او بدهند.

با توجه به اینکه حکم نهایی آقای داشاب صادر شده چرا مرخصی به او نداده اند؟ آیا تا کنون درخواست مرخصی کرده اید؟

بارها تقاضای مرخصی داده ایم . اما تازه فهمیدم که تا حالا استعلام داشاب برای مرخصی فرستاده نشده است. نمی دانم بعضی وقت ها فکر می کنم چرا با ما این کارها را می کنند. اگر اینطور است چرا به ما می گویند که اصلا تقاضای مرخصی بدهیم

خانم اکبری! تلخ ترین خاطره ای که در این هفت ماه از ذهنتان پاک نشده؛ چیست؟

خیابان معلم هم تلخ ترین خاطره ای است که در ذهنم مانده و دیگه دوست ندارم حتی یک بار هم پایم را آنجا بگذارم. سخت ترین و تلخ ترین روزهایم در خیابان انقلاب و دادگاه انقلاب بوده است.

آیا با این همه سختی، این روزها برایت شیرینی و دستاوردی داشته است؟

در این مدت فهمیدم که به عنوان یک زن در این جریانات نمردم و حتی زنده تر هم شدم. جریان بسیار سخت بود اما نسبت به اطرافم خیلی عمیق تر نگاه می کنم و حتی ادم هایی را دیدم که با وجود مشکلات زیادشان امیدوار بودند و این به من امید می داد و تجربه ای جدید بود .چیزی نیست که تماما نا امید ی در من باشد. به حل شدن همه این مسائل امیدوارم. روزی همه این ها می گذرد.

و مهم ترین خواسته ات چیست؟

مهم ترین خواسته ام آزادی همه زندانیان سیاسی است و این آزادی برای همه و حتی خود نظام هم خوب است


 


سردار حسین ساجدی‌نیا، فرمانده انتظامی تهران با اعلام دستگیری چند مظنون در رابطه با پرونده سرقت مجسمه‌های پایتخت، ازاجرای مرحله دیگری از طرح امنیت اجتماعی طی هفته آینده خبر داد.
سردار حسین ساجدی‌نیا، درباره پرونده رسیدگی به سرقت مجسمه‌های پایتخت، اظهار كرد: موضوع این پرونده در حال پیگیری از سوی پلیس است كه تاكنون نیز چندین مظنون در این رابطه دستگیر شده‌اند.
به گزارش ایسنا وی تاكید كرد: در صورت اثبات جرم مظنونان دستگیر شده، موضوع اطلاع‌رسانی خواهد شد.
فرمانده انتظامی تهران بزرگ همچنین درمورد اجرای مرحله جدید طرح امنیت اجتماعی به ایسنا، گفت: طرح برخورد با اراذل و اوباش، معتادان تابلو و مواد فروشان خرد طی هفته آینده در تهران اجرا می‌شود.
وی با اشاره به اینكه این طرح در ادامه اجرای طرح‌های، قبلی پلیس است، افزود: برای اجرای این طرح منتظر دریافت اطلاعات مردمی به منظور برخورد با این مجرمان هستیم.


 


همزمان با موج تصفیه، تهدید، اخراج و بازنشستگی اجباری جمع وسیعی از اعضای هیئت علمی دانشگاههای سراسر کشور، رئیس دانشگاه صنعتی خواجه نصیر از مصوبه هیأت امناء آن دانشگاه جهت جلوگیری از بازنشستگی ٢۷ عضو هیأت علمی خبر داد و گفت: از هیأت امنای دانشگاه جهت حفظ این اعضای هیأت علمی درخواست شد تا فرصتی یک‌ساله به آنها برای ارتقا به مرتبه دانشیاری اعطا شود.

به گزارش آفتاب نیوز، محمد تقی بطحایی، با بیان این خبر گفت: بیست عضو هیأت علمی دانشگاه خواجه نصیر طی سی سال خدمت در دانشگاه موفق به ارتقا از مرتبه استادیاری به دانشیاری نشده بودند لذا طبق قانون، در مرز بازنشستگی قرار می گرفتند و از هیأت امنای دانشگاه جهت حفظ این اعضای هیأت علمی درخواست شد تا فرصتی یک ساله به این اعضای هیأت علمی برای ارتقا به مرتبه دانشیاری اعطا شود.

رئیس دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی افزود: ١۷ نفر از این اعضای هیأت موفق به ارتقا به مرتبه دانشیاری در فرصت یک‌ساله شدند اما سه نفر دیگر همچنان استادیار باقی ماندند. اعضای هیأت علمی با مرتبه دانشیاری می‌توانند تا ٣۵ سال به خدمت خود ادامه دهند اما اعضای هیأت علمی که طی سی سال نتوانستند به مرتبه بالاتر از دانشیار ارتقا پیدا کنند طبق قانون بازنشسته می‌شوند.

بطحایی از موافقت هیأت امنای دانشگاه خواجه نصیر برای اعطای فرصت یک‌ساله به هفت استادیار دیگر آن دانشگاه جهت ارتقا به دانشیاری خبر داد و گفت: اگر این اعضای هیأت علمی نتوانند در این فرصت به مرتبه دانشیری ارتقا پیدا کنند طبق قانون بازنشسته می‌شوند.

گفتنی است طی چند هفته اخیر، دهها تن از اساتید دانشگاههای بهشتی، تهران و خواجه نصیر، مشمول تصفیه و بازنشستگی اجباری شده اند.


 


عبدالله نوری با حضور در منزل محسن آرمین عضو و سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با وی دیدار و گفتگو کرد.
به گزارش خبرنگار کلمه، در این دیدار آرمین که برای طی دوران مرخصی از زندان به منزل آمده با ارائه گزارشی از دوران زندان و آخرین وضعیت پرونده قضائی خویش به شرح مختصری از بازجوئی ها و خاطراتی از دوران زندان پرداخت، در ادامه عبدالله نوری با ابراز خرسندی از آزادی آرمین برای آزادی تمامی زندانیان بی گناه دعا کرد.


 


محمود احمدی نژاد بدون اشاره به اعتصابات اخیر بازاریان پیرامون مالیات های موضوعه از طرف دولت، خاطرنشان کرد "اصناف با حضور خود اعلام كردند كه ما در صحنه حضور داریم و با پرداخت مالیات كمك خواهند كرد كه اقتصاد ما از وابستگی به نفت خارج شود. "

به گزارش ایلنا، احمدی‌نژاد امروز در مراسم افتتاح دو پروژه پتروشیمی در عسلویه، از اصناف به دلیل پرداخت مالیات تشكر كرد و گفت: طبق گزارش وزارت اقتصاد و دارایی امسال یك میلیون و سیصدهزار نفر بیش از سال‌های گذشته اظهارنامه‌های مالیاتی را پر كرده است.

رئیس دولت ادامه داد: تمام مردم دنیا از پرداخت مالیات گریزان هستند اما ما یك اطلاعیه صادر كردیم كه بیش از چهار میلیون و سیصد هزار نفر برای پرداخت مالیات اعلام آمادگی كردند. چرا كه می‌دانند با پرداخت مالیات و مشاركت‌شان اقتصاد كشور را فعال‌تر می‌كنند.

گفتنی است اختلافات بازار و دولت از آنجا آغاز شد، که قرار بود مالیاتی با رشد هفتاد درصد از بازاریان اخذ شود؛ و در نهایت، با اعتراضات و اعتصاب بازاریان در تهران، مشهد، اصفهان و تبریز، دولت به موضع افزایش ١۵ درصد مالیات عقب نشینی کند.

احمدی‌نژاد پرداخت مالیات را از سوی اصناف را مشاركت ملت و تودهنی‌زدن به بیگانگان و ارتقای عزت ملی و اسلامی عنوان كرد .

رئیس دولت در گوشه ای دیگر از سخنان خود، تحریم های جهانی منطقه ای علیه جمهوری اسلامی را به سخره گرفت و گفت "زمانی كه ایرانی‌ها به كشورهای اروپایی و آمریكایی سفر می‌كنند، یا به خاطر تفریح بوده یا به خاطر خرید كالا. اما اگر ایرانی‌ها به آنجا نروند چه كسی ضرر می‌كند؟ اگر ما از اروپایی‌ها كالا نخریم، آیا ما ضرر می‌كنیم یا خود آنها؟" وی ادامه داد: یك مشت سیاستمدار در آمریكا و اروپا پیدا شده كه تحت سیطره صهیونیست‌ها نتوانستند رشد كنند. به همین دلیل سی سال از دنیا عقب هستند و فكر می‌كنند هر حرفی كه می‌زنند، ملت‌ها باید از آن تبعیت كنند. بی‌ادبانه از واژه تنبیه استفاده می‌كنند. شما مگر چه كاره هستید؟

احمدی نژاد با تاكید بر اینكه جمهوری اسلامی از تحریم استقبال نمی‌كند، تصریح كرد: "ما شما را نصیحت می‌كنیم كه به سر عقل بیایید... ایران نماد موجی است که دنیا را فرا خواهد گرفت."


 


بعد از پیش بینی های اخیر رئیس دولت مبنی بر "قریب الوقوع بودن جنگ آمریکا علیه دو کشور منطقه"، فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی به فرماندهان و تحلیلگران نظامی آمریکا، انگلیس و اسراییل توصیه کرد که "برای گریز از تحقیر و درماندگی، به اقدام نابخردانه دیگری روی نیاورند، چرا که هزینه سنگینی پرداخت خواهند کرد."

احمدی نژاد چند روز گذشته، طی مصاحبه ای با شبکه برون مرزی صدا وسیمای جمهوری اسلامی (پرس تی وی)، ادعا کرده بود که اطلاعاتی در دست دارد که بر اساس آنها، آمریکا قصد دارد - طی سه ماه آینده- حداقل علیه دو کشور خاور نزدیک جنگ بر پا کند. وی جزئیاتی از اطلاعات خود ارائه نکرد.

به گزارش مهر، در پی این ادعا و ایجاد بحث پیرامون موضوع تهاجم به کشورهای خاورمیانه در آینده نزدیک، امیر سرتیپ احمدرضا پوردستان، فرمانده نیروی زمینی ارتش ایران، طی مصاحبه ای خاطرنشان کرد "عملیات روانی و تبلیغاتی که امروز آمریکا و اسراییل علیه ایران به کار می برند، حاکی از تحقیر آنان از حضور در منطقه خاورمیانه است. به فرماندهان و تحلیلگران نظامی کشورهای آمریکا، انگلیس و اسراییل نیز توصیه می کنیم برای گریز از تحقیر و درماندگی ناشی از ناکامی ها در منطقه خاورمیانه به اقدام نابخردانه دیگری روی نیاورند چرا که در این صورت باید هزینه های بسیار سنگینی را بپردازند. "

فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی همچنین گفت: آمریکایی ها مطمئن باشند در صورتی که در زمین، هوا یا دریا بخواهند علیه کشورمان دست به اقدامی بزنند با پاسخی کوبنده و قاطع که به مراتب مهلک تر و شکننده تر از اقدام اولیه آنان است، مواجه خواهند شد.

فرمانده نیروی زمینی آمادگی فعلی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی به ویژه نیروی زمینی ارتش را در مطلوب ترین شرایط عنوان و خاطرنشان کرد: در طول بیست و دو سالی که از جنگ می گذرد، به پیشرفته ترین سلاح ها و ادوات و تجهیزات نظامی نوین مجهز شده و با برگزاری رزمایش های مختلف و آموزش های منطبق با تکنولوژی و فناوری روز دنیا به یک قدرت نظامی برتر در دنیا تبدیل شده ایم.
 


 


اصلاحات و جنبش سبز هردو یک هدف را دنبال می کنند و آن هدف نیز اجرای بی کم و کاست قانون اساسی و قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی است. تعدادی از مسئولان و دست اندرکاران راه دیگری در پیش گرفته و بر خلاف نص صریح قانون اساسی ، آزادی ها خصوصا آزادی قلم و بیان را محدود کرده و جلو فعالیت احزاب را گرفته اند. در 22 خرداد یک واقعه مهم رخ داد ، یعنی 85 درصد از واجدین شرایط رأی دادن با امیـــد و آرزوی اینکه انتخابات به شکل آراد و کاملاً سالم برگزار می شود در پای صندوق های رای حضور پیدا کردند و به کاندیدای خود رای دادند ، اما در روز بعد از برگزاری انتخابات ، ناباورانه با صحنه عجیب و حیرت آوری مواجه شدند. در امور داخلی بارها مشاهده شده است به محض اینکه امور به سمتی پیش می رفته که امید به آرامش بیشتر شده است دفعتاً اتفاقی می افتد که همه چیز به هم می خورد. این کارها توسط کسانی انجام می شود که امکانات وسیعی از لحاظ مادی و تبلیغاتی نیز دارا هستند. سپاه یک ارگان و تشکیات مقدس است و برای انقلاب بوجود آمد و خدمات بسیاری را نیز انجام داد منتها یک عده باید توجه داشته باشند که اگر سپاه از چارچوب وظایف تعیین شده خارج شود بسیار خطرناک و نگران کننده است و به همین دلیل امام بارها از سیاسی شدن سپاه و سپاهیان ابراز نگرانی و هشدارهایی دادند.
یاور سبز در چهارمین مصاحبه خود به سراغ محمد سلامتی دبیر کل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی رفته است. درحال حاضر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به همراه جبهه مشارکت اسلامی تحت فشار شدید قرار دارند و جناح اقتدار گرا تصمیم گرفته است که پروانه فعالیت این دو حزب تاثیر گذار را برای رسیدن به نظام تک حزبی لغو کند. البته دبیر کل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بر این عقیده است که ممکن است که آنان بتوانند مجوز حزب اصلاح طلب را لغو کنند اما نمی توانند تفکر اصلاح طلبی را از جامعه بگیرند. محمد سلامتی در نبود یاران همیشگی اش چون بهزاد نبوی، مصطفی تاج زاده، محسن آرمین و …روزهای سختی را گذرانده است اما در تمامی این مدت تلاش کرده تا با حضور در حزب و جامعه اهداف اصلاح طلبانه خود و دوستانش را دنبال و پیگیری کند. او سال هاس نخست انقلاب در دولت‌های رجایی، باهنر، مهدوی کنی و دولت اول میرحسین موسوی وزیر کشاورزی بود و در پیروزی انقلاب اسلامی نیز نقش به سزایی داشته و از یاران امام و انقلاب بوده است. به گزارش کلمه متن مصاحبه با محمد سلامتی به شرح زیر است.

تعریف شما از جنبش سبز چیست و چه هویتی برای آن قائل هستید؟

جنبش سبــــز ادامه حرکت اصلاحات است اما با این تفاوت که اصلاحات مردمی شده و در بدنه جامعه جا افتاده است. اصلاحات و جنبش سبز هردو یک هدف را دنبال می کنند و آن هدف نیز اجرای بی کم و کاست قانون اساسی و قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی است. در واقع حرکت اصلاح طلبانه جنـبش سبـز مسالمت آمیز و در چارچوب قانون است و برای بازگرداندن مسئولان و دست اندرکاران کشور به اجرای بدون تنازل قانون اساسی تلاش می کنند .

انقلاب اسلامی با شعار استقلال و آزادی به پیروزی رسید، استقلال کشور تامین شده است اما آزادی هنوز معضل جامعه است و همانطور که مشاهده می کنید حتی آزادی های اجتماعی دوران شاه نیز وجود ندارد ، انتخابات مجددا چون رژیم گذشته فرمایشی شده است، مطبوعات آزاد وجود ندارد و … . چرا در دهه سوم انقلابی که به نام آزادی به پیروزی رسید باید مجددا انتخاباتی فرمایشی صورت گیرد و آزادی ها محدود شود؟ ( پس چرا مردم انقلاب کردند؟)

عده ای در دستگاه های حکومتی و عده ای دیگر در کنار آنان طرز تفکر خاصی را دنبال می کنند که منجر به عدول از قانون شده است. محور اصلی مطالبات مردم در شعار “استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی” انعکاس پیدا می کند که این شعار خیلی گویا است. یعنی می خواستیم در مقابل شیوه حکومتی رژیم شاهنشاهی، شیوه ای مبتنی بر آزادی قلم، آزادی بیان، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب و آزادی انتخابات داشتبه باشیم. تمامی این ها از مطالبات اصلی مردم بود و در همین راستا در قانون اساسی اصول زیادی تنظیم و تصویب شد . فصل کاملی به حقوق شهروندان اختصاص داده شد و اصل دوم ، اصل سوم ، اصل نهم و همچنین اصول دیگری نیز در قانون اساسی کشورمان بر آزادی های مردم تاکید کرد و ساختاری تعیین شد برای تضمین این آزادی ها مانند مجلس شورای اسلامی و شوراهای شهر و روستا که البته به دلیل مکانیزم ناکامل خود مسیر دیگری را طی کردند و بر خلاف تمامی این اصول ، تعدادی از مسئولان و دست اندرکاران راه دیگری در پیش گرفته و بر خلاف نص صریح قانون اساسی ، آزادی ها خصوصا آزادی قلم و بیان را محدود کرده و جلو فعالیت احزاب را گرفته اند. بدیهی است تمامی این اعمال، ضد نظام ، ضد مطالبات مردم و بر خلاف نظر امام و خواست جامعه است. این افراد با اعمال این محدویت ها ، از منافع و قدرت خود حراست می کنند و به همین دلیل است که فلسفه وجودی حرکت اصلاحات و در نهایت جنبش سبز معنی پیدا می کند .

جنبش سبز پس از انتخابات ۲۲ خرداد بوجود آمد، آیا این جنبش نتیجه اعتراضات فروخفته و مطالبات بی پاسخ و سرکوب شده مردم بود یا فقط مردم به نتیجه انتخابات اعتراض داشت ؟

در ۲۲ خرداد یک واقعه مهم رخ داد ، یعنی ۸۵ درصد از واجدین شرایط رأی دادن با امیـــد و آرزوی اینکه انتخابات به شکل آراد و کاملاً سالم برگزار می شود در پای صندوق های رای حضور پیدا کردند و به کاندیدای خود رای دادند ، اما در روز بعد از برگزاری انتخابات ، ناباورانه با صحنه عجیب و حیرت آوری مواجه شدند. من اشخاصی را می شناسم که سال ها در انتخابات شرکت نکرده بودند ولی در انتخابات مزبور انگیزه پیدا کرده بودند و راًی دادند. خیلی ها به سیستم نظارت و اجرا صد در صد بی اعتماد نبودند و تصور می کردند که رایشان باطل نمی شود، اما با صحنه ای دیگر مواجه شدند که قابل قبول نبود و از این رو حداقل کاری که برای احقاق حقوق از دست رفته شان به ذهن آنان رسیده بود انجام دادند، یعنی اظهار اینکه رأی ما چه شد؟ و این خواسته ای است مشروع که معمولا همه دولت ها تقریباً درهمه کشورها به آن توجه می کنند ، اما در کشورما نسبت به این امر برخورد غیرقانونی و خلاف صورت گرفت. دولت باید در روز ۲۵ خرداد بر اساس حقوق مسلم مردم اجازه راه پیمایی می داد، اما بدون عذر موجه این اجازه را ندادند و خلاف کردند. در واقع به درخواست حدود ۳ میلیون نفر شهروند تهرانی برای راهپیمایی مسالمت آمیز با شعار” رای من چه شد؟” وقعی گذارده نشد که هیچ بلکه با آنها برخورد خشنوت آمیز انجام دادند. مردم متعجب شدندکه علی رغم اینکه باید برخورد دولت متین، قانونی و احترام آمیز باشد ولی برعکس رفتاری خشن، ضد مردمی و ضد قانونی از خود نشان می دهد. این شیوه برخورد با مطالبات قانونی مردم ، آنان را برای احقاق حقوق خود مصمم تر کرد و در واقع ضرورت پیگیری مستمر و مسالمت آمیز مطالبات قانونی، جنبش سبز را پدید آورد. در واقع می توان گفت که از یک سو پاسخ ندادن و یا پاسخ بد دادن به حداقل خواست های مردم از طرف حکومت و از سوی دیگر ضرورت طرح مطالبات بر حق مردم بمثابه صاحبان انقلاب و کشور و ناگزیری حکومت از انجام آنها موجب شکل گیری جنبش سبز شده است.

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران معتقد است که در انتخابات تقلب صورت گرفته است. آیا این یک برنامه از پیش تعیین شده بود یا خیر و چگونه این تقلب صورت گرفته است؟

ابتدا باید تعریفی از تقلب در انتخابات داشته باشیم. به نظر ما تقلب یعنی هر اقدام موثر بر رقابت عادلانه و قانونی که به نفع یک طرف و به ضرر طرف دیگر تمام شود. در دهمین انتخابات ریاست جمهوری این اتفاق افتاد و آقای محتشمی پور که از سوی جبهه اصلاحات ریاست کمیته صیانت از آرا را بر عهده داشت موارد زیادی را ارائه کرد که به روشنی نشان داد جناح رقیب اصلاح طلبان کارهایی را انجام داده که انتخابات را از مسیر درست منحرف کرده است. از جمله مواردی که می توان در این خصوص نام برد توزیع پول در بین برخی آحاد مردم، توزیع کالا بین روستائیان در آستانه انتخابات با جهت گیری روشن ، استفاده از تریبون های عمومی به نفع یک طرف، نقض بی طرفی شورای نگهبان با حمایت هایی که چند تن از آنان از یک کاندیدای خاص داشتند، انتخاب اعضای هیأت های نظارت از افراد وابسته به یک جناح، عدم صدور کارت نمایندگان کاندیدای اصلاح طلبان برای همه صندوق ها، نادرستی صدور کارت های مزبور و ارسال نادرست تر آن برای بقیه که موجب عدم امکان انجام وظایف ناظران شد و همچنین ایجاد محدودیت برای ناظران اصلاح طلب به منظور کنترل دقیق صندوق ها و نیز در هنگام اخذ و شمارش آرا و … . مجموع مواردی که عرض شد، به اضافه قطع شدن سیستم ارتباطی نمایندگان کاندیدای اصلاح طلبان در شعب اخذ راًی و سایر موارد ، به روشنی از سالم نبودن انتخابات و اعمال نظر و النهایه تقلب در انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم حکایت دارد .

اما بازهم به نظر می رسد با توجه به سابقه ای که از قبل وجود داشت باید تمهیدات بیشتری اندیشه می شد و یک کمیته صیانت از آراء نمی توانست به تنهایی جلو تقلب را بگیرد و بسیاری از مردم انتقاد کردند که اصلاح طلبان چرا علی رغم علم موضوع تقلب در انتخابات شرکت کردند و دیگران را هم تشویق کردند؟

ما با همان ایده قبلی مبنی بر اینکه چنانچه مشارکت در حد گسترده و بالا باشد تقلب راکم اثرتر خواهد کرد در انتخابات حضور پیدا کردیم ،اما با تدارکات بسیار گسترده جناح رقیب مواجه شدیم که برای ما قابل پیش بینی نبود. تمام ابزارها در کنترل جناح مقابل بود و از همه آنها به نفع خود و به زیان جریان اصلاح طلب استفاده کرد. به هرحال این تجربه جدیدی بود که مشکل جدیدی بوجود آورد که تا کنون حل نشده است. از طرف دیگر ما به عنوان یک تشکل سیاسی و با مشی اصلاح طلبانه وظیفه خود می دانستیم که مردم را به شرکت در انتخابات دعوت کنیم و آنان را حتی الامکان از مسایل پیش آمده با خبر سازیم. روش، روش اپوزیسیون نبود که انتخابات را تحریم کنیم. ما همیشه همین روش را داشتیم چون خودمان را از انقلاب و انقلاب را از خود می دانیم .به همین دلیل در مجلس چهارم نیز که نیروهای خط امام (اصلاح طلبان فعلی ) تحت فشار شدید تبلیغات جناح مقابل بودند و رسانه ملی بی رحمانه آنها را مورد حمله قرار می داد و مهندسی انتخابات با رد صلاحیت تعداد زیادی از نیروهای خط امامی کلید خورد و لذا از قبل نتیجه انتخابات روشن بود ، ولی ما خود را از انتخابات کنار نکشیدیم و در ان شرکت کردیم . در مجلس پنجم هم علی رغم تمام رفتارها ی غیر قانونی که علیه خط امامی ها شد حضور پیدا کردیم و موفقیتی نسبی نیز کسب کردیم تا اینکه در انتخابات ریاست جمهوری هفتم به نتیجه کامل رسیدیم. بی تردید حضور گسترده مردم در انتخابات هفتم ریاست جمهوری تقلب را بی تأثیر کرد . ما با این تجربیات وارد انتخابات ریاست جمهوری نهم و دهم شدیم. اما طرف مقابل نیز روند تسلط بر انتخابات را تکامل بخشید و شیوه های دیگری را نیز برای تغییر سرنوشت آرا به کار گرفت.

می گویند هر انقلابی فرزندان خودش را می خورد آیا اصولا فکر می کردید روزی ببینیند که دوستان و یارانتان مانند آقای تاج زاده، نبوی، آرمین، میردامادی، عرب سرخی و …..که هرکدام سهمی بزرگ در پیروزی انقلاب دارند راهی زندان شوند و چنین برخوردهایی با آنان صورت بگیرد؟

این برخوردها برای ما غیر منتظره است، خصوصا کسانی زندان رفتند که خود صاحب انقلاب هستند و آنها چه قبل و چه پس از انقلاب منشاً خدمات بسیاری برای انقلاب و نظام بوده اند . این افراد بیشتر از بسیاری از کسانی که امروز در قدرت هستند برای انقلاب زحمت کشیدند و فداکاری کردند و به همین علت هم برای ما غیر منتظره بود. اما اینکه انقلاب فرزندان خود را می خورد چندان زمان نمی شناسد . در انقلاب کبیر فرانسه بعد از گذشت ۱۵-۱۰ سال بسیاری از انقلابیون از بین رفتند . در انقلاب شوروی و و انقلاب چین نیز همین اتفاق رخ داد، اما نباید این انقلاب ها را ملاک قرار داده و نتیجه بگیریم که انقلاب اسلامی هم فرزندان خود را می خورد و این امری طبیعی است چراکه اولا آن انقلاب ها برای ما درس عبرت بوده اند لذا نباید آن تجربه ها را تکرار کرد ثانیا ما ادعا داریم که بر اساس ارزش های اسلامی عمل می کنیم و انگیزه های قدرت طلبانه نباید نقشی در انقلاب بازی کنند. اما واقیت این است که متاسفانه امروزه کسانی از اسلام مایه می گذارند و بر خلاف آن عمل می کنند و در مسیری گام بر می دارند که خلاف شعارهای انقلاب و اسلام است. و نتیجه آن حذف نیروهایی است که به عنوان صاحبان اصلی انقلاب مطرح اند.

و در مورد خون های ریخته شده؛ جوانانی که یا در زندانی به نام کهریزک و یا در خیابان ها کشته شدند، ایا هیچ فکر می کردید یک روز در جمهوری اسلامی شاهد چنین خشونتی از سوی حاکمیت باشید؟

این مساله بسیار تاسف بر انگیز است و تا آنجاکه من اطلاع دارم این شیوه عمل را انقلاب های دیگر نداشته اند. حتی از حکومت معمولی انتظار این است که جوانمردانه عمل کند و حقوق شهروندان خود را رعایت کند. اگر در جایی دیگر یک نفر از شهروندان اینگونه کشته می شد مسوولان ذیربط یا استعفا می دادند و یا از کار برکنار می شدند. این کار باید در کشور ما هم رخ می داد تا در ذهن جامعه تصویر درستی از اسلام و جامعه اسلامی بر جای بماند که متاسفانه اینچنین نشد و این تاثیربسیار سویی از حکومت در اذهان عمومی جامعه بر جای گذاشت.

در مواردی انتقاد شده است که آمدن مردم به خیابان ها اشتباه بود و نباید خون نداها و سهراب ها ریخته می شد، البته هیچ فراخوانی از سوی رهبران جنبش و اصلاح طلبان وجود نداشت، آیا فکر می کنید این انتقاد درست است؟

رهبران ، شخصیت ها و احزاب هیچ کدام مردم را به خیابان نکشاندند. آنها طبق قانون درخواست مجوز راهپیمایی به وزارت کشور دادند. گر چه وزارت کشور بر اساس حقوق شهروندان می بایست اجازه راهپیمایی را صادر کند و لی این کار را نکرد و به دنبال آن احزاب و شخصیت ها اعلام کردند که راهپیمایی منتفی است ، اما مردم معترض به سرنوشت رای خود به شکل خودجوش به خیابان ها آمدند و با حرکتی مسالمت آمیز و آرام اعتراض خود را نشان دادند . شخصیت های معترض نیز به این منظور در جمع مردم حضور پیدا کردند که از وقایع احتمالی ناخوشایند جلوگیری کنند . کسی تصور نمی کرد که با رفتار مسالمت آمیز ، قانونی و منطقی مردم برخورد آنهم به اسم اسلام و دفاع از ارزش ها رفتار خشونت آمیزی صورت گیرد. بنا بر این می توان گفت کسانی که خشونت به خرج دادند برای توجیه عمل غیر انسانی خود سعی می کنند موضوع را وارونه جلوه داده و مقصر را کس دیگرمعرفی کنند.

دهه سوم انقلاب باید دهه ثبات و امنیت باشد و نباید اتفاقات دهه اول در آن تکرار شود اما بازهم می بینیم که در زندان اوین تلفن ها دو روز قطع می شود یا در تظاهرات ها، اعتراض ها و هر حرکتی که بر خلاف خواسته اش است پای کشورهای خارجی به میان می آید چرا نظام نمی خواهد ایرادات خود را قبول کند و به جای تعامل با مردم همه چیز را برگردن کشورهای خارجی می اندازد و آیا این نشانه عدم امنیت در کشور نیست؟

اکنون نزدیک به یک سال از انتخابات گذشته و نتوانسته اند که آن را حل کنند و این خود ضعف دولت را نشان می دهد. آنها خواسته یا ناخواسته راهی را می روند که بحران می آفریند و هر روز یک بحرانی درست می کنند و کسانی را که در ایجاد بحران موثرند مورد تشویق قرار می گیرند. به عنوان نمونه از روزنامه ها و رسانه هایی تقدیرکردند که بیشترین مطلب را علیه جنبش سبز نوشته اند و به بسیاری از افراد توهین کرده و مردم را تحقیر کرده اند، این چه معنی می دهد؟ روشن است که معنی آن حمایت از ایجاد بحران و تأیید دروغ پردازی است. این ها همه انحراف مسیر حکومت را نشان می دهد و این حرکت ها یعنی استمرار و تاکید بر تشنج، اگر رفتار دولت عاقلانه بود می توانست همان روزهای اول بحران را آرام کند و به کارهای اساسی کشور بپردازد، اما نتوانستند یا نخواستند چنین کنند. تمامی این ها نشان می دهد که جریان مقابل دنبال اصلاح امور نیست و برای آنکه دستش رو نشود ناگزیر بحران آفرینی می کند و از طرف دیگر به دنبال گسترش دشمنان خارجی است تا بتوانند رقبا را در داخل سرکوب کند. همانطور که ملاحظه می کنیم متاسفانه حکومت نه فقط دنبال حل مشکلات و رفع بحران نیست، بلکه هر روز مشکل جدیدی را درست می کند و کشور را از مسیر سازندگی منحرف می سازد. به نظر من علت این مساله یا بی کفایتی است یا کسانی منافع خود را ازین طریق دنبال می کنند.

به نظر میرسد که دولت و جناح افراطی مقابل با تضعیف و به بند کشیدن نیروهای باسابقه انقلاب به دنبال ضربه زدن و درنهایت از بین بردن جمهوری اسلامی هستند و در مقابل نیز اصلاح طلبان و بیشتر مردم با حفظ پایبندی به قانون اساسی و دنبال کردن اصلاحات می خواهند که نظام را حفقط کنند؛ آیا با این نظر موافقید؟

من بارها این را مطرح کرده ام که نسبت به حرکت بعضی از کسانیکه در بخش هایی از ارکان نظام حضور دارند مشکوک هستم قرائن بسیاری نیز این نظر را تقویت می کند. ما بارها شاهد بودیم که هر موقع چه در زمان اقای هاشمی و چه در زمان دولت های دیگر خواستیم با برخی کشورهای اروپایی رابطه حود را تقویت کنیم عده ای در داخل کارشکنی کردند و شرایطی ایجاد کردند که این سیاست با بن بست روبرو شد. سقوط طالبان در افغانستان ، علیرغم شرایط بسیار مناسب برای ایجاد و روابط بسیار نزدیک با دولت کرزای و گسترش مناسبات سیاسی و اقتصادی، اما عده ای با اقدامات مشکوک خود این زمینه مناسب را از بین بردند. در امور داخلی بارها مشاهده شده است به محض اینکه امور به سمتی پیش می رفته که امید به آرامش بیشتر شده است دفعتاً اتفاقی می افتد که همه چیز به هم می خورد. این کارها توسط کسانی انجام می شود که امکانات وسیعی از لحاظ مادی و تبلیغاتی نیز دارا هستند.

نظرتان درباره پروژه های تواب سازی و اعتراف گیری در زندان ها چیست؟

به نظر من، اینگونه رفتارها نمی تواند مردم را تحت تاثیر خود قرار دهد و مردم از این شیوه ها و رفتارها منزجر می شوند تغییر نظر اشخاص برای مردم مهم نیست بلکه تغییر رفتار حکومت مهم است. مردم اگر به جای آزادی – محدودیت، به جای عدالت – ظلم و به جای مهربانی – خشونت و به جای دوستی – دروغ را ببینند و اشخاص و افراد هر چقدر هم از رفتار حکومت تعریف کنند، تاثیری در دیدگاه انها ندارد. تنها اثری که چنین رفتارهایی در جامعه به جا می گذارد بدبینی بیشتر به نظام و اصولی که حکومت کنندگان به ان متمسک می شوند می باشد.

سیاست هایی که امروز اعمال می شود از سوی مسوولین و دست اندکاران چقدر نزدیک به سیاست ها و آرمان های امام است؟

آرمان های امام همان آرمان های مردم بود که شامل آزادی بیان، قلم، احزاب، اجتماعات می شود. امام چه قبل و چه بعد از انقلاب، در مصاحبه با خبرنگاران و در سخنرانی هایی که داشتند بر حفظ و حراست از این اصول تاکید می کردندو به عنوان نمونه در دی ماه سال۵۷ خبرنگاری از ایشان پرسید که شما در صورت رسیدن به قدرت به مردم کشورتان آزادی می دهید که امام بدین مضمون جواب دادند: در اسلام دمکراسی و آزادی ای هست که در جاهای دیگر وجود ندارد. در حکومت اسلامی همه ازاد هستند که حرفهایشان را بزنند حتی مارکسیست ها. امام این مشی را پس از انقلاب رعایت کرد. فقط با کسانی که دست به اسلحه بردند و می خواستند که نظام را سرنگون سازند مخالف می کرد. در همان زمان همه شاهد مناظره های شهید بهشتی با کیانوری از کادر رهبری حزب توده در تلویزیون بودند. مردم نیز از چنین وضعیتی راضی بودند چراکه نشان دهنده آزادی بود و اتفاقا قدرت اسلام را نیز نشان می داد. امام به این ها اعتقاد داشت اما اکنون شرایط عوض شده مطبوعات و سایت ها به راحتی نمی توانند فعالیت کنند. سخنرانی و میزگرد آزادانه برگزار نمی شود. خوب تمامی این ها مغایر خط امام، قانون اساسی و آن چیزی است که به خاطرش انقلاب شد.

شاید گفته شود که اصلاح طلبان نیز در بوجود آمد وضعیتی که امروز گرفتار آن هستیم مقصر باشند وعملکر نادرست آنان در دوره اصلاحات اتفاقات امروز را رقم زده است، نظر شما در این مورد چیست؟

من شخصا قبول دارم که ندانم کاری هایی توسط اصلاح طلبان شده است و من نیز در بعضی از موارد انتقادهایی داشتم اما این به معنی آن نیست که طرف مقابل از آن مستمسکی برای توجیه کارهای خود داشته باشد و هر خرابکاری که می کند علت اصلی آن را روش اصلاح طلبان قلمداد کند. اگر اصلاح طلبان احیانا کاری را نادرست وناقص انجام داده اند آنها باید درست و کامل انجام دهند. نه اینکه درهمه عرصه ها کاررا به انحراف و خرابی بکشانند.

دلیل کینه و دشمنی ها نسبت به سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی چیست و چرا به دنبال متوقف کردن فعالیت ها و نهایتا انحلال حزب هستند؟

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران متشکل است از اعضایی که بیشترین خدمات را به ایران و انقلاب کرده است و لذا از پشتوانه کارنامه درخشانی برخوردارند. درکارهایی مثل حل مساله کردستان و حل مشکل سیستان و بلوچستان که دچار حوادث اسفناکی شده بودند و سازمان در حل آنها تلاش بسیاری کرد یا تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، راه انداختن و حضور در فعالیت های کمیته های انقلاب اسلامی، در ارتباط با حل مشکل گروهک فرقان و بسیاری مسایل دیگر اجرایی کشور. پایبندی و علاقه خود را به نظام، انقلاب و مردم نشان داده اند. با این وصف می توان گفت این ها جزو صاحبان انقلاب هستند و همیشه هم تلاش کرده اند که در چارچوب قانون حرکت کنند. و هرموقع استنباط کرده اند که دولت مردان خارج از چارچوب قانون عمل کردند تذکر داده و برخورد مناسب به عمل آورده اند. همیشه در عرصه های مختلف حضور داشته و به تعبیر بسیاری موثر بوده اند، در هر انتخاباتی که انجام شده طبق وظیفه حضور به هم رسانده و شرکت کرده ، اما هیچ گاه دنبال کسب قدرت نبوده اند به همین علت توان تأثیرگذاری بیشتری داشته است. مشکل سازمان مجاهدین انقلاب نیز همین تاثیر گذاری اش بوده چون سوء استفاده کنندگان از قدرت را ناراحت و عصبانی کرده و به همین علت نیز بارها خیز برداشته اند که سازمان را از بین ببرند. گناه سازمان چه بوده جز نقد منصفانه قدرت، تذکرهای به جا، نشان دادن راهکار برای حل مشکلات کشور و جز اینکه دنبال کسب قدرت نبوده؟ و ….کمتر حزبی در کشور بوده انقدر منصفانه و خالصانه فعالیت کرده باشد و اگر هم نقدی بوده به مراتب این نقدها در زمان امام از سوی گروه های ضد خط امام بیشتر بوده و به خصوص خارج از چارچوب بوده است در عین حال کسی مانع فعالیت انها نمی شد در حالیکه ما آرام و در چارچوب قانون عمل کرده ایم. سازمان چون حرف حق می زند با منافع عده ای در تضاد است و به همین دلیل به دنبال محدود کردن و منحل کردن سازمان هستند.

آیا گمان می برید که توانایی منحل کردن سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را دارند؟

مهم از بین رفتن سازمان نیست، مهم فکر سازمان است که توانایی نابودی آن را ندارند چرا که تفکر سازمان یک تفکر اصلاح طلبانه است و در میان مردم جای دارد. از بین بردن یک تشکیلات برای آنان دشواری ندارد زیرا از همه قدرتشان سوء استفاده می کنند و تمام قدرتشان را معطوف به این امر می کنند تا بتوانند رقیب یا رقبایشان را حذف کنند. برایشان مهم نیست که با جوانمردی و قانون و ارزش ها بخواند یا نخواند. مهم ان است که آنها به اهدافشان برسند. البته در کمتر جایی از دنیا چنین شیو ه های عقب افتاده ای وجود دارد. که یک حزب قدرت را در دست بگیرد و از آن برای حذف رقبا سوء استفاده کند. البته این ها چند صباحی می توانند اینگونه فعالیت کنند و چند حزب را محدود کنند اما نتیجه آن این است که بعضی افراد به جای آنکه در چارچوب احزاب فعالیت کنند به صورت های غیرقانونی و خطرناک فعالیت خواهند کرد. گرچه استنباط می شود برخی از چنین و ضعی استقبال می کنند زیرا دنبال هر چه بیشتر امنیتی کردن جامعه می باشند.

سپاه اول انقلاب برای دفاع از انقلاب و مرزهای کشور تاسیس شد و امام نیز توصیه اکید کردند که هیچ گاه وارد مسایل سیاسی نشود اما اکنون می بینیم که این نهاد نظامی در تمامی عرصه ها از اقتصاد تا سیاست حضور دارد و حتی در این یک سال نه تنها در خیابان ها به عنوان یک نیروی سرکوب گر حضور داشت که حتی اقدام به دستگیری فعالین سیاسی نیز کرد به طوریکه بند ۲ الف سپاه امروز معروف ترین بخش زندان اوین را تشکیل می دهد چرا چنین اتفاقی برای مردمی ترین نهاد نظامی کشور رخ داد؟

سپاه یک ارگان و تشکیات مقدس است و برای انقلاب بوجود آمد و خدمات بسیاری را نیز انجام داد منتها یک عده باید توجه داشته باشند که اگر سپاه از چارچوب وظایف تعیین شده خارج شود بسیار خطرناک و نگران کننده است و همانطور که اشاره کردید به همین دلیل امام بارها از سیاسی شدن سپاه و سپاهیان ابراز نگرانی و هشدارهایی دادند. اما متاسفانه سپاه از این چارچوب خارج شد حضو ردر عرصه انتخابات و رقابت های جناحی یکی از اشتباهات مهمی بودکه برخی از سپاهیان در سپاه آن را باب کردند و علاوه بر این سپاه وظایفی را بر عهده گرفت که عده ی زیادی را نگران کرد فعالیت های اقتصادی است یکی از آنها است. این فعالیت های اقتصادی سبب شد تا تعداد زیادی از تولید کنندگان و فعالان اقتصادی و کسانیکه کار عمرانی می کنند از رده خارج و یا تضعیف شوند و این یعنی ضربه زدن به اقتصاد کشور، هرچند که ممکن است کارهای عمرانی خوبی از سوی سپاه خصوصا در زمان جنگ صورت گرفته باشد اما برای یک کشور درست نیست که نیروهای نظامی دست به اینگونه فعالیت ها آن هم به شکل گسترده و همه جانبه بزنند و باید اینگونه فعالیت ها را مردم به عهده داشته باشند و تخصص ها باید در درون جامعه گسترش پیدا کند. اگر تخصص های گوناگون در جامعه و در سطح کشور تضعیف شود هم ضربه به اقتصاد کشور است و هم به فعالیت های مردم و ارگانی که مورد احترام جامعه باشد اما مسبب این امر باشد احترام خود را از دست می دهد. وقتیکه نهادهایی چون سپاه، نیروی انتظامی و بسیج خود را به صورت رقیب احزاب و بخش های اجتماعی در می آورند ضربه می خورند. متاسفانه از زمانی که سپاه و بسیج مواضع سیاسی و جناحی گرفته و وارد رقابت های اقتصادی شده اند این تأثیر سوء افزایش پیدا کرده است.

رفتارهای خشن صورت گرفته چه تاثیری بر آینده جنبش می گذارد؟

در طول تاریخ و در بسیاری از کشورها تجربه نشان داده است پیگیری مردم برای مطالبات بر حق خود گر چه با مشکلاتی کم و زیاد مواجه شده، اما متوف نشده است. تاریخ نشان داده که ابتدا توسط حکومت ها برای برخورد با خواسته مردم بگیر و ببند و رعب و وحشت صورت گرفته و در نتیجه آن بخش از جامعه موقتاً نسبت به مطالبات خواسته هایشان عقب نشینی کرده است اما وقتی که این شیوه ادامه پیدا می کند جریان برعکس می شود و همان اقشار مجدد بر مطالبات خود مصر می شوند و اگر نتوانند به شکل مسالمت آمیز خواست های خود را پیگیری کنند به مواضع خشن و رادیکال کشیده می شوند. لذا هیچ گاه رفتارهای خشن نتوانسته است مردم را از مطالبات قانونی حود برای همیشه منصرف کند . از آنجا که جنبش سبز و جبهه اصلاحات صرفا مطالبات را در حدود قانون و به شکل مسالمت آمیز تعریف می کند، لذا برخورد های خشن نمی تواند برای همیشه مانع پیگیری آنها شود . ولی امیدواریم خشونت ها باعث نشود که عده ای از مسیر قانون و رفتار مسالمت آمیز منحرف شوند.

آینده جنبش سبز را به چه صورت می بینید؟

به نظر من از آنجا که فلسفه وجودی جنبش سبز پیگیری خواست های مردم درخصوص انتخابات آزاد، آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی احزاب و عدالت یعنی همان ها که درقانون اساسی است ، می باشد و ضمنا این پیگیری مسالمت آمیز و درچارچوب همین قانون اساسی است ، لذا تا وقتی که آنها تحقق پیدا نکنند ، جنبش سبز فلسفه وجودی خود را خواهد داشت و ادامه پیدا می کند. اما زمانی که این خواست ها برآورده شود دیگر علتی برای وجود آن نخواهد بود. متاسفانه قرائن نشان می دهد عده ای که در قدرت حضور دارند منافع باندی و شخصی خود را برمنافع ملی ترجیح می دهند و حاضر نیستند معیارهای انقلاب و قانون اساسی را پیاده کنند، لذا تا وقتی چنین انگیزه ها یی وجود داشته باشد، جنبش سبز نیز خواهد بود.

درخصوص رهبری جنبش، آیا شما فکر میکنید که اقایان موسوی، خاتمی و کروبی رهبری جنبش را برعهده دارند و یا جنبش به صورت خود جوش و به صورت تصمیم گیری در لایه های اجتماعی راه خود را ادامه می دهد؟

هیچ کدام از این آقایان نگفته اند که ما رهبری جنبش را برعهده داریم، البته هرکدام از آقایان پتانسیل و ظرفیتی دارند که در جهت اهداف جنبش استفاده می شود. احزاب و گروه های سیاسی نیز هستند که فعالیت می کنند بنابراین جنبش سبز و اصلاحات به گونه ای نیست که که یک فرد در راس آن باشد و بقیه از او اطاعت کنند. منتهی وقتیکه یک نفر و حزب ظرفیت بالایی دارد مردم به آن بیشتر توجه دارند. از سوی دیگر مطالبات مردم آنقدر عادی و بدیهی است که انگیزه درونی برای جامعه در جهت پیگیری آنها بسیار بالا است و این خودجوشی جنبش را تقویت کرده و آن را بخوبی نمایان ساخته است.

احمدی نژاد و رحیم مشاعی چند بار در مصاحبه ها و سخنرانی هایشان گفته اند که کسی به دلیل مخالفت با دولت در زندان نیست و این افراد اغتشاش گر هستند نظر شما چیست؟

بسیاری از کسانیکه بازداشت شدند جرمشان صرفاً حضور در جمع راهپیمایان معترض به جریان انتخاباتی بود که درکنترل بود و حتی احکام دستگیری بعضاً قبل از انتخابات صادر شده بود. بعضی از کسانی که محاکمه شده اند یکی از جرائمی که برای آنها مطرح شده، تبلیغ علیه دولت بوده است. آیا این واقعیت را باید قبول کنیم یا حرف دولتمردان که به دروغگویی معروف شده اند؟

امام وصیت کردند نگذارید انقلابمان به دست نا اهلان بیفتد آیا امروز چنین اتفاقی رخ داده است؟

به نظر من هم اکنون عده ای در بخش های مختلف حکومت حضور دارند که بسیار هم تاثیر گذارند اما اینها به هیچ وجه به خط امام و آرمان های انقلاب مردم عقیده ای ندارند. این خود نشانه ای است از اینکه انقلاب به دست نااهلان افتاده است.

رفتارهای صورت گرفته در ۱۴ خرداد و اهانت به یادگار امام را چگونه ارزیابی می کنید؟

گستاخی عده ای در روز ۱۴ خرداد نسبت به حاج سید حسن آقا خمینی ( نوه گرانقدر حضرت امام) نمونه بارز سازماندهی عناصر ناباب توسط نااهلان است. این کار حتی طرفداران خود آنها را نیز به موضع گیری کشاند. باید از دولت و دیگردست اندرکاران پرسید آیا این کار با ارزش های اسلامی، رأفت اسلامی، معیارهای انقلاب ، خط امام، اخلاق و قانون و عرف سازگار است؟ اگر نیست، چرا عکس العمل نشان ندادیدکه هیچ، به این کار کمک کردید؟

چرا برای راهپیمایی ۲۲ خرداد مجوزی صادر نشد و تبعات آن چیست؟

به نظر من ندادن مجوز به جنبش سبز و اصلاح طلبان نشانه وحشت دولت از جمعیت زیاد معترض به سرنوشت آرا خود است. آنها نگران فاش شدن واقعیت اکثریت و اقلیت اند. ولی به هر حال ندادن مجوز موجب شد که مردم به بی توجهی دولت به قانون بیشتر یقین پیدا کنند.


 


رئیس دفتر رئیس‌ دولت دهم معتقد است "تحریم‌ها تاثیری ندارد و قطعنامه پنجم نیز تنها یك جوك است و كسی برای آن تره خرد نمی‌كند. در چهار قطعنامه دیگر، مردم ما و کشورهای جهان، بعد از صدور آنها، به تعطیلات خودشان رفتند. "

وی همچنین گفت "برای ایرانیان ممنوعیت ورود وجود ندارد، اما ممکن است ممنوعیت خروج وجود داشته باشد."
و همزمان اخبار رسانه ها در مورد پرداخت ارقامی تا سقف صد میلیون تومان برای مدعوین "همایش ایرانیان مقیم خارج از كشور" را تایید کرد و آنرا رقمی ناچیز در برابر دلار خواند .

بعد از قطعنامه ها، همه به تعطیلات می رفتند
به گزارش ایلنا، اسفندیار رحیم‌مشایی در حاشیه نشست خبری همایش ایرانیان خارج از كشور، پیرامون تحریم‌هایی كه تاكنون علیه پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی در شورای امنیت سازمان ملل صادر شده، گفت: با بررسی چهار قطعنامه گذشته متوجه می‌شویم كه قیمت تحریم‌ها در كشور ما بسیار پایین است و مردم ما اهمیت چندانی به این تحریم‌ها نمی‌دهند؛ قطعنامه‌های گذشته در فضایی صادر شد كه مردم كشور ما و حتی مردم دیگر كشورهای جهان پس از آن به تعطیلات رفتند و قطعنامه چهارم نیز زمانی صادر شد كه دیپلماسی آمریكایی در برابر دیپلماسی ایرانی زانو زده بود.

می خواستند ما را ضعیف و عقب‌مانده و در آستانه اضمحلال معرفی كنند
مشایی در رابطه با سیاست‌های دولت برای بازگشت ایرانیان خارج از كشور به ایران گفت: اولین سیاست ما رفع ذهنیت منفی بود كه نسبت به بازگشت ایرانی‌ها به كشورشان وجود داشت. دیدگاهی در كشور نیز مطرح بود مبنی بر این‌كه ایرانیان خارج از كشور تعلق خاطری به كشورشان ندارند كه البته ممكن است این موضوع در رابطه با برخی افراد قابل طرح باشد اما نمی‌توان آن را به جمعیت چند میلیونی ایرانیان خارج از كشور تعمیم داد.

وی افزود: تبلیغات منفی از سوی برخی كشورها كه عمدتا استكباری هستند نسبت به بازگشت ایرانی‌ها به كشورشان در ذهن آنها مطرح شده تا كشور ما را ضعیف و عقب‌مانده و در آستانه اضمحلال معرفی كنند.

ممنوع الورود نداریم
جانشین رئیس‌ دولت در شورای عالی امور ایرانیان خارج از كشور متذكر شد: بحث ما بازگشت ایرانیان خارج از كشور به ایران نیست؛ سیاست ما ارتباط با این افراد است؛ ایرانیان در هركجای دنیا مشكلی برای ورود به ایران ندارند ممكن است در خروج با مشكلاتی مواجه شوند اما قاعدتا اتباع ایرانی در بدو ورود با مشكلی مواجه نخواهند شد.

مشایی متذكر شد: سیاست دولت آن است كه با تشویق ایرانیان خارج از كشور به ارتباط با داخل بتوانند از قابلیت‌های تخصصی این افراد استفاده كنند.

اسفندیار رحیم مشایی، به نرخ بالای فرار مغزها از کشور، اشاره ای نکرد.

پنجاه تا صد میلیون رقمی نیست
وی با تایید با اخبار رسانه‌های خارجی كه در آستانه برگزاری همایش بزرگ ایرانیان مقیم خارج از كشور اعلام کردند "به چهره‌های سرشناس مدعو پنجاه تا صد میلیون تومان پرداخت شده"، گفت: این اخبار و تبلیغات منفی به هیچ‌وجه درست نیست. پنجاه میلیون تومان برای چهره‌های شناخته شده‌ای به این همایش دعوت شده‌اند معادل پنجاه هزار دلار است كه رقم ناچیزی محسوب می‌شود؛ طرح این موضوعات تنها برای خراب كردن چهره و وجهه مدعوین همایش بزرگ ایرانیان خارج از كشور است.

خوانندگان لس آنجلسی نیز می توانند بازگردند
رئیس دفتر احمدی نژاد، با بیان اینكه همایش بزرگ ایرانیان خارج از كشور "خاری است به چشم" كسانی كه به ملت ایران تعلق خاطر ندارند"، در رابطه با "امكان بازگشت خوانندگان لس‌آنجلسی به ایران" نیز گفت: ما فضایی را فراهم كرده‌ایم تا ایرانیان در هر كجای دنیا و در هر زمان منعی برای بازگشت به ایران نداشته باشند فردی كه تبعه ایران است برای بازگشت به كشور ویزا نمی‌خواهد تا به امروز نیز هیچ ایرانی از جمله فرد خاصی كه به آن اشاره شد اجازه‌ای برای بازگشت به ایران از ما نگرفته است.
وی تاكید كرد: این موضوع به ما ارتباطی ندارد؛ یك فرد ایرانی برای بازگشت به ایران از كسی اجازه نمی‌گیرد و ما نیز قرار نیست به كسی پاسخگو باشیم البته ممكن است كسانی از چهره‌های ورزشی و هنرمندان به ایران آمده باشند كه از آن مطلع نشده باشیم اما این افراد در صورتی كه مصاحبه‌ای را با یكی از رسانه‌ها انجام دهند از ورود این افراد مطلع می‌شویم.

مذاکره از نوع آنان را نمی پذیریم
رئیس‌دفتر احمدی نژاد همچنین گفت: قطعنامه جهانی صادر شد تا پس از آن بخواهند از موضع بالا با ما گفت‌وگو كنند؛ ما اصل مذاكره را می‌پذیریم اما آنها می‌خواهند بگویند كه ما از موضع ضعف با آنها گفت‌وگو كنیم كه ما آن را نمی‌پذیریم.

وی در رابطه با روابط ایران با كشورهایی نظیر روسیه و چین گفت: مواضع ما در رابطه با همه كشورها مشخص است اگر مناسبات عادلانه‌ای باشد حتی با دولت آمریكا اگر حقوق ملت ما را به رسمیت بشناسد به گفت‌وگو می‌پردازیم تنها كشوری كه ما با آن هیچ ارتباطی نداریم اسراییل است. موضع ما با چین، روسیه و اروپا دوستانه است اما اگر اینطور وانمود شود كه ایستادگی ما بر مواضعمان را بخواهند با خط و نشان پاسخ دهند هر كشوری كه باشد رفتاری متقابل به مثل را خواهیم داشت.

گفتنی است دومین گردهمایی موسوم به "همایش بزرگ ایرانیان مقیم خارج از کشور"، یازدهم و دوازدهم امرداد ماه سال جاری، در سالن اجلاس سران تهران برگزار خواهد شد.
دولت محمود احمدی نژاد، با بهره برداری از اینگونه کنفرانس ها و تطمیع و ارتباط گیری با ایرانیان خارج از کشور، درصدد کسب مشروعیت برای دولت خود، بدلیل عملکرد شعاری و سوء مدیریت سالهای اخیر می باشد.
 


 


«حاکمان بایستی بدانند در همین فصل سخت و سرد سرزمین‌مان که لحظه‌ها را به شمارش تعداد سال‌های زندان دانشجویان دربند می‌گذرانیم، نسلی بالنده و متفکر در زند‌ان‌های مستبدان در حال شکل‌گرفتن است که آینده را خواهد ساخت.»

 

این بخشی از بیانیه‌ای است که روز یکشنبه سوم مردادماه جاری، از طرف شورای تهران دفتر تحکیم وحدت صادر شد.

علت صدور این بیانیه، تأیید احکام سنگین زندان برای فعالین دانشجویی است که روز شنبه دوم مردادماه اعلام شد: احکام طولانی حبس برای بهاره هدایت، میلاد اسدی و مهدیه گلرو از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و علی ملیحی، مسئول روابط عمومی سازمان دانش‌آموختگان تحکیم وحدت (سازمان ادوار تحکیم)؛ دانشجویان و دانش‌آموختگانی که به‌اتفاق بسیاری دیگر از فعالان دانشجویی در جریان انتخابات دوره‌ی دهم ریاست جمهوری و حوادث پس از آن دستگیر و برخی برای چندمین‌بار به زندان رفتند.

به‌راستی جنبش دانشجویی ایران که همواره یکی از پایه‌های مبارزه‌ی مدنی بوده است، با آسیب‌هایی که طی یک‌سال اخیر دیده و هم‌چنین زندانی بودن تعداد بی‌سابقه‌‌ای از فعالان این عرصه، در چه موقعیتی قرار دارد و چشم‌انداز فعالیت‌های آینده‌ی آن چه خواهد بود؟

این پرسش را در گفت‌وگویی با حسن اسدی زیدآبادی، عضو شورای مرکزی سازمان ادوار تحکیم وحدت، درمیان گذاشته‌ام.

حکمی که در مورد خانم بهاره هدایت به‌طور مشخص صادر شده است، یک حکم بی‌سابقه در تاریخ جنبش دانشجویی است. حکمی که در مورد آقای میلاد اسدی صادر شده است نیز همین‌طور. ما در تاریخ جنبش دانشجویی، چنین حکمی را تا به‌حال نداشتیم. در مورد حکم آقای ملیحی، مسئول روابط عمومی سازمان ادوار تحکیم وحدت که روز گذشته صادر شده است، باید بگویم که این حکم در واقع پاسخی مشخص به فعالیت‌های ایشان نیست، بلکه حکم و مجازاتی برای سازمان ادوار تحکیم است.

تلقی ما این است که آقایان ملیحی، مؤمنی و زیدآبادی در حال حاضر گروگان‌هایی هستند که حکومت تلاش می‌کند با سخت‌تر کردن شرایط آنها در زندان و صدور احکام سنگین، فعالیت‌های این مجموعه را به اصطلاح مهار کند. البته شاید به دلیل این که موج این برخوردها و صدور چنین احکامی گسترده بوده، این مسئله فعلاً آن طور که باید، مورد توجه قرار نمی‌گیرد و در میان سایر اخبار گم می‌شود.

باید توجه کنیم که بدنه‌ی جنبش دانشجویی نیز به‌شدت مورد آسیب و حمله‌ی نیروهای اقتدارگرا قرار گرفته است؛ هم از طریق کمیته‌های انضباطی و هم از طریق نهادهای امنیتی و قضایی. به گونه‌ای که ما در برخی از دانشگاه‌ها احکام متعدد و متکثری را می‌بینیم. آن‌هم در دانشگاه‌هایی که حتی در سال‌های اوج دوران فعالیت دانشجویی هم هیچ حرکتی در آنها نبود. این نشان‌دهنده‌ی پویایی بدنه‌ی جنبش اعتراضی مردم ایران است.

به این ترتیب فکر نمی‌کنید جنبش دانشجویی دچار آسیب‌هایی شده که ممکن است لطمه‌های تاریخی به روند آن وارد کند؛ لطمه‌هایی که برای مدتی طولانی حرکت این جنبش را تضعیف کند؟

قطعاً همین‌طور است. وقتی چهره‌های فعال و شناخته‌شده‌ی جنبش دانشجویی به این شکل در زندان یا به نوعی تحت تعقیب قضایی هستند، درواقع آسیب واقعی‌ به این مجموعه‌ وارد شده است. من تصور می‌کنم این احکامی که اخیراً صادر شده نه تنها در قیاس با دوره‌ای که ما فعالیت کرده‌ایم‌، بلکه در کل دوره‌ی تاریخ دانشگاه ایران بی‌نظیر است.

البته ممکن است در مقاطعی از جمله در انقلاب هم برخی از دانشجویان احکامی گرفته باشند که سلب‌کننده‌ی حیات‌شان هم بوده باشد. ولی به‌طور مشخص و در مورد افرادی که فقط فعال دانشجویی هستند و هیچ فعالیت حزبی ندارند، این احکام قطعاً بی‌سابقه است.

یکی از ویژگی جنبش دانشجویی، پیوند آن با آرمان‌خواهی ملت است؛ پیوند آن با بدنه‌ی جامعه است. در واقع جنبش سبز باعث شده است که رویش‌ها فوق‌العاده زیاد باشد. با اعتمادی که به امر سیاسی پیش آمده است، قطعاً در دانشگاه نیز نیروها و رویش‌های جدیدی به جنبش دانشجویی خواهند پیوست و بیش از پیش به فعالان دانشجویی در دانشگاه‌ها افزوده خواهد شد.

یعنی علی‌رغم سرکوب جنبش دانشجویی و حضور فعالان آن در زندان، بازهم به شکل گذشته انگیزه‌ای برای پیوستن به این جنبش وجود دارد؟

من فکر می‌کنم که مسئله‌ی کلی جامعه‌ی ما و آن آگاهی سیاسی‌ای که در سطح مردم وجود دارد و جنبش سبز هم آن را منسجم و تشکیلاتی کرده، مهم‌ترین عامل و انگیزه‌ی دانشگاه برای فعالیت است.

پیوند جنبش دانشجویی یا ارتباط آن با جنبش سبز چگونه است؟ در حال حاضر یک نوع هم‌پوشی وجود دارد یا شاهد استقلال معینی از جنبش سبز هستیم؟

در اصل جنبش سبز مسئله‌ای اتفاقی نیست و سابقه‌ای فقط یک‌ساله ندارد. جنبش سبز نتیجه‌ی تلاش‌ها و فعالیت‌های نیروهای دموکراسی‌خواه به‌‌طور کلی و جبهه‌ی دموکراسی‌خواهی در ایران است که حالا در مقطع یک‌سال اخیر به این شکل و با رهبران خاص جلوه کرده است.

به‌هرحال فعالیت‌هایی که فعالان دانشجویی در کنار سایر خرده‌جنبش‌های دموکراسی‌خواه در ایران داشتند، از سال‌ها پیش و حتی می‌توان گفت پیش از انقلاب آغاز شده است. مجموع و برایند این فعالیت‌ها بود که در مقطع سال ۱۳۸۸ منجر به شکل‌گیری جبهه‌ی جدیدی شد، و خب، به‌هرحال آقایان موسوی و کروبی هم رهبری آن را قبول کردند که نکته‌ی خیلی مهمی بود. من رابطه‌ی اینها را به این شکل می‌بینم.


 


در بند 350 کسانی هستند که از هیچ پشتوانه ی خبری برخوردار نیستند در صورتیکه هزینه ای کمتر از دیگران نپرداخته اند. در میان اینان کسانی هستند که دارای مدارک بالای دانشگاهی می باشند و یا سن بسیار پایینی داشته و تنها به جرم کرد بودن به اشد مجازات محکوم شده اند و یا آزادی مشروطشان در هاله ای از ابهام می باشد و با این کار فشار بیشتری به آن ها وارد می آورند. شاید بتوان از اینان به عنوان زندانیان سیاسی فراموش شده نام برد.

کسانی که هیچ یک از مجامع حقوق بشری برایشان کوچکترین حمایتی به عمل نیاوردند. نخبگان علمی و هنری که بی گمان به دلیل اعتراض، اینچنین مورد هجمه و فشار قرار گرفته اند. اسامی تعداد کمی از آنان به قرار ذیل است:

حمید رضا جعفری، فرزند جبار، متولد 1357در 20 خرداد 89 سوار بر اتوموبیلش در خیابان ولیعصر به اتهام پخش اعلامیه و اطلاعیه دستگیر شد و تاکنون بدون تفهیم اتهام و تعیین دادگاه در بند 350 زندانی و بلاتکلیف است و فاقد وکیل می باشد. دانشجوی کارشناسی ارشد حسابداری می باشد. چشم وی بسیار ضعیف است به گونه ای که برای انجام کارهایش در زندان مشکل جدی دارد و به شدت نیازمند چشم پزشک و امکانات پزشکی است که در زندان از او دریغ می شود.

قادر رحیمی، فرزند حسن، 19 ساله متولد بوکان کردستان است که تا سوم راهنمایی درس خوانده است. وی 4 سال پیش به دلیل فراهم نبودن شرایط کار و تحصیل برای کار به تهران آمد. مدتی پس از عاشورای سال 88 دستگیر شد و در شعبه 28 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه او را به 6 سال زندان محکوم کردند. دادگاه تجدید نظر او هنوز برگزار نشده و بیش از 5 ماه است که بلاتکلیف در زندان است. وکیل وی هم اکنون محمد علی دادخواه می باشد.

نظام حسن پور، فرزند غلام متولد1362، در 1 اردیبهشت 1389 در کوهدشت لرستان دستگیر شد و به مدت یک هفته در بازداشتگاه اطلاعات مورد بازجویی های سخت و سنگین در ساعت های بعد از نیمه شب همراه با ضرب و شتم قرار گرفت و پس از آن به زندان اوین منتقل شد و همچنان بلاتکلیف است. تابحال به وی اجازه گرفتن وکیل داده نشده است.

سامان نورانیان، فرزند صمد، متولد1357 در 6 دی 88 (عاشورا) دستگیر و در داگاه علنی قاضی صلواتی به 3 سال زندان محکوم شد که در دادگاه تجدید نظر نیز تائید گردید. قبل از برگزاری این دادگاه نمایشی 2 روز به انفرادی فرستاده شد. وی فارغ التحصیل کارشناسی ارشد مهندسی پزشکی از دانشگاه تهران می باشد. همسرش نیز بیش از 50 روز در زندان بود. همسر وی در زندان در زمان بازجویی ها دچار شکستگی پا گردید و هیچ کس پاسخگو نشد.

آبتین غفاری فرزند محمد اسماعیل، متولد 1355 در 21 بهمن 88 دستگیر شد و 1 سال حکم قطعی دارد. وی نوازنده و مدرس برجسته تنبک، دف و دیگر سازهای کوبه ای است که آثارش در چندین آلبوم موسیقی منتشر شده و کنسرت های فراوانی در تهران و شهرستان ها و خارج از کشور داشته است.

ابولفضل قاسمی، فرزند احمد متولد 1360، در 6 دی 88 (عاشورا) دور از تجمع های مردمی دستگیر شد. دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق دانشگاه علامه طباطبایی است. پدر وی از ایثارگران و رزمندگان جنگ است. در شعبه 28 دادگاه انقلاب قاضی مقیسه او را به سه سال زندان محکوم کرد که در دادگاه تجدید نظر عینا تائید گردید.

ایمان آذریان فرزند ابواقاسم، متولد1356 در 6 دی 88 (عاشورا) دستگیر شد و 3 سال حکم قطعی دارد. در دادگاه بدوی شعبه 26 دادگاه انقلاب، قاضی پیرعباس حتی به صحبت های او گوش نداد و گفت دفاعیات را فقط بنویس و اجازه حضور وکیل را در دادگاه نیز نداد. ایمان فارغ التحصیل کارشناسی ارشد شیمی و دانشجوی دکتری است.

علی ارشدی، فرزند حسین، متولد 1360 در 6 دی 88 (عاشورا) دستگیر شد و یک سال حکم زندان قطعی دارد. فارغ التحصیل کارشناسی ارشد برق-مخابرات از دانشگاه علم و صنعت و دانشجوی دکتری است. چندین مقاله علمی در معتبرترین مجلات بین المللی و کنفرانس های داخلی و خارجی منتشر کرده و به عنوان دانشجوی ممتاز پژوهشی دانشکده برق دانشگاه علم و صنعت انتخاب شده است.

میثم محمد بیگی، فرزند رحیم، متولد 1361 در 6 دی 88 (عاشورا) دستگیر شد. در دادگاه علنی قاضی صلواتی حضور داشت و قبل از دادگاه نمایشی 15 روز در سلول انفرادی زندانی بود. میثم یک سال حکم قطعی دارد. دانشجوی مترجمی زبان انگلیسی دانشگاه علامه طباطبایی است. نوازنده گیتار و پیانو است و ساز تخصصی اش گیتار الکتریک می باشد.

غلامرضا مکیان معروف به حاج رضا ملک پس از انتقالهای مختلف و آزار و اذیت های روحی و روانی مختلف پس از انتقال به بند 240، رجایی شهر، 209 و اندرزگاه 8 به بند 350 بازگردانده شد. او که دارای مو و محاسن بلند بود می گوید که با ضرب و شتم همه را از ته زدند که در ابتدای ورودش هیچکس او را نمی شناخت.

تائید حکم یکی دیگر از عاشوراییان:
حکم ابوالفضل قاسمی از دستگیرشدگان واقعه عاشورا که در دادگاه بدوی به سه سال حبس محکوم شده بود هفته پیش توسط شعبه 54 دادگاه تجدیدنظر تائید گردید. وی که دانشجوی کارشناسی ارشد دانشکده حقوق دانشگاه علامه طباطبایی می باشد تائید حکم خود را با توجه به عدم اقرار و مدارک لازم دور از ذهن دانست.

کتاب خواندن ممنوع:
در پی به اصطلاح تعمیرات بند امنیتی 350 و فشارهای روحی و روانی مختلف به زندانیان، کتابخانه بند تخریب و به اتاق تبدیل شد و هم اکنون این بند فاقد کتابخانه می باشد. صرف نظر از وضعیت بهداشتی و کیفیت پایین غذا و عدم امکان استفاده از هرگونه امکانات فرهنگی، ورزشی از جمله باشگاه، کلاس های آموزشی و قطع رابطه این بند با کل زندان، حتی از ورود کتاب توسط خود زندانیان به بند نیز جلوگیری بعمل می آید و جلوی ورود کتب رمان، شعر، فلسفه و ... توسط حفاظت زندان گرفته شده است و در صورت عبور از این خوان، رئیس اندرزگاه هم خودی نشان می دهد و مانع می گردد.

مرخصی به زندانیان امنیتی (سیاسی) داده نمی شود:
رئیس سازمان زندان ها اعلام داشت که اصل بر عدم ارائه مرخصی به زندانیان امنیتی است. از آنجایی که مجاری قانونی برای اعطای مرخصی به زندانیان باید توسط سازمان زندان ها انجام شود اما دادستان کل جریان را به عهده گرفته و او مسئول این امر گردیده است. نکته جالب اینجاست که در صورت موافقت دادستان باید نهادهای امنیتی از جمله وزارت اطلاعات مرخصی را تائید نمایند و در صورت عدم موافقت، جلوی مرخصی گرفته خواهد شد. حال سوال اینجاست که جای این نهادها و دخالتشان در امور قضایی کجای قانون است؟ آیا این خود نقض آشکار قانون نیست؟


 


شعبه 76 دادگاه كیفری استان تهران نشریه «صدای عدالت» را به حبس تعزیری محكوم كرد.
به گزارش ایسنا، جلسه رسیدگی به پرونده روزنامه «صدای عدالت»، شانزدهم اسفندماه سال گذشته در شعبه 76 دادگاه كیفری استان تهران و با حضور هیات منصفه مطبوعات برگزار شد.
پس از اتمام جلسه رسیدگی و اعلام نظر هیات منصفه مطبوعات، شعبه 76 دادگاه كیفری استان تهران، روزنامه مذكور را به اتهام تبلیغ علیه نظام به 5 ماه حبس تعزیری و در مورد اتهام تحریص و تشویق افراد و گروه‌ها به ارتكاب اعمالی علیه امنیت و حیثیت جمهوری اسلامی ایران و افتراء به نظام جمهوری اسلامی ایران به 6 ماه حبس تعزیری محكوم كرد. همچنین در خصوص اتهام توهین به حضرت امام خمینی(ره) قرار عدم صلاحیت به محاكم انقلاب صادر كرد و در مورد اتهام افتراء نسبت به شهرداری تبریز رای برائت برای مدیر مسوول صدای عدالت صادر شد.
بر اساس این گزارش، رای صادره غیابی صادر شده است.


 


مرتضی نبوی در پاسخ به سخنان حائری شیرازی که در دفاع از سخنان احمدی نژاد پیرامون حجاب و عفاف، سخنانی را مطرح کرده بود، مقاله ای معترضانه در روزنامه رسالت منتشر کرد.

حائری شیرازی در دفاع از اظهارات ماه گذشته احمدی نژاد در مورد حجاب گفته بود "ابتدا باید یک امر واجب (مانند حجاب) در جامعه به معروف تبدیل شود و سپس امر به معروف کرد."
وی در توضیح سخن خویش گفته بود "بستن کمربند ایمنی برای رانندگان لازم بود اما تا وقتی که آن را به معروف تبدیل نکردند اجرا نشد."

مرتضی نبوی، فعال اصولگرا و مدیر مسئول روزنامه رسالت، در مقاله خود به این استدلال آیت الله حائری معترض شده و نوشته است "امام خمینی فرموده بودند: "... فما وجب عقلا او شرعا وجب الامر به، و ما قبح عقلا اوحرم شرعا وجب النهی عنه..." (تحریر الوسیله، ج1)؛ یعنی آن چه از نظر عقل یا شرع، واجب باشد، امر به آن هم واجب است و آن چه از نظر عقل، قبیح (زشت) باشد یا از نظر شرع حرام باشد، نهی از آن هم واجب است.
بدین ترتیب مشاهده می شود، فرقی بین امر به معروف، با امر به واجب و همچنین نهی از منکر، با نهی از حرام وجود ندارد.درباره لزوم فرهنگ سازی نسبت به معروف و منکر کسی تردید ندارد، چنان چه در طول سه دهه پس از انقلاب، کم و بیش این اتفاق افتاده است. رسانه ملی و سایر رسانه های مکتوب، دیداری، شنیداری و مجازی و همچنین وعاظ و روحانیون در این زمینه کار گسترده ای انجام داده اند. اما کوتاهی بعضی مسئولان در این زمینه نمی تواند بهانه ای برای جلوگیری یا خودداری از نهی از منکر در مورد بدحجابی باشد."

نبوی ادامه می دهد "کسانی که جزء نسل اول انقلاب به شمار می روند، به خوبی به خاطر دارند، هنگام اوج گیری انقلاب و در تظاهراتی که مردم بر پا می کردند، بدون این که تبلیغی پیرامون حجاب انجام شود، خانم ها با حجاب در تظاهرات شرکت می کردند، حتی پرستاران و کارمندان که در محل کار بدون حجاب حاضر می شدند، آن روز متوجه بودند که یکی از پیام های مهم انقلاب، حجاب است و به طور طبیعی با حجاب در تظاهرات ضدرژیم طاغوت شرکت می کردند."

مدیر مسئول روزنامه رسالت همچنین می نویسد "آیا می شود امروز را با آن روز مقایسه کرد و گفت پس از گذشت31 سال از پیروزی انقلاب، هنوز مسئله رعایت حجاب به عنوان یک معروف یا یک واجب برای خانم ها ناشناخته است؟! امیدوارم هیچ یک از ما قصد توجیه کوتاهی، قصور یا تقصیر خود را در برپایی ارزش های اسلامی نداشته باشیم.

مرتضی نبوی در پایان آورده است "تردیدی نیست که اقدام به تهیه و ارسال این لایحه (حجاب و عفاف) به مجلس، برکات زیاد الهی را نصیب کشور، مردم و دولت خواهد کرد.

گفتنی است احمدی نژاد، بعد از ابلاغ طرح حجاب و عفاف به نیروهای انتظامی و همچنین دستگاههای ذیربط (به اذعان فرماندهان نیروی انتظامی و برخی مقامات جریان اصولگرا)، در مصاحبه ای تلویزیونی ادعا کرد که دولت مخالف برخوردهای کنونی صورت گرفته با جوانان و مردم بوده و هیچ دخالتی در این زمینه ندارد.
این ادعا با واکنش های تند برخی شخصیت های آن جریان روبرو شد.


 


ندای سبز آزادی: مراسم بزرگداشت سالروز شهادت مهندس مصطفی غنیان با سخنرانی پدرش در مسجد نور تهران برگزار شد.

پدر شهید غنیان در این مراسم با اشاره به اینکه آنها که رفتند کاری زینبی کردند، آنها که مانده اند باید کاری زینبی کنند وگرنه یزیدی اند، از درگاه خداوند متعال خواستار صبر و استقامت و شکیبایی شد.

متن کامل سخنرانی وی به شرح زیر است:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

يا ايها الذين آمنوا استعينوا بالصبر والصلاه ان الله مع الصابرين

و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون

ولنبلونكم بشيء من الخوف والجوع ونقص من الاموال والانفس والثمرات وبشر الصابرين

الذين اذا اصابتهم مصيبه قالوا انا لله وانا اليه راجعون

اولئك عليهم صلوات من ربهم ورحمه واولئك هم المهتدون

و صدق الله العلی العظیم

پرودگارا، ترا سپاس می گویم و نیکوترین درودهایم را بر ارواح مطهر حبیبت خاتم الانبیا و ولی و حجت برحقت علی مرتضی و صدیقه کبری فاطمه زهرا و یازده فرزند پاکش تا قطب عالم امکان مهدی موعود حجت ابن الحسن العسگری نثار می کنم با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد

پروردگارا، من در قلب کوچکم چیزی دارم که تو در عرش کبریایی ات نداری. من در قلبم ترا دارم ولی تو نمی توانی مثل خودت را پیدا کنی؛ لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد

پروردگارا، تو خود فرمودی که بندگانت را می آزمایی، ولنبلونكم بشيء من الخوف والجوع ونقص من الاموال والانفس والثمرات

پروردگار عزیز من، مرا به سخت ترین روش آزمودی

در فاصله کمتر از 5 دقیقه که پسرم مصطفی از من جدا شد، او را در حالیکه به مغزش گلوله خورده بود در روی پشت بام و در طبقه هشتم ساختمان غرق در خون در آغوشم افکندی، در آن حال به چهره خون آلود و مظلوم مصطفی نگریستم و ناخودآگاه فریاد زدم: و اذا الموء ده سئلت، بای ذنب قتلت

پسرم مصطفی به کدامین گناه کشته شدی؟

به خود آمدم. بی اختیار به یاد آقا و مولایم حسین افتادم. کجا؟ در کربلای سال 61 هجری که نعش خون آلود علی اکبرش را در آغوش کشیده بود. بی اختیار با خود زمزمه کردم که لا یوم کیومک یا اباعبدالله

و با خود زمزمه کردم ... که خدا ز آستان رضایم جدا نکند / من و جدایی از آن آستان، خدا نکند / ز دامن کرمش دست التجاء نکشم / گدای دامن صاحب کردم رها نکند

پروردگارا، تو شاهد باش از امانتی که به من و مادرش سپرده بودی 26 سال نگهداری کردیم و تا آنجا که در توانمان بود در تربیتش کوشیدیم که خداشناس و با ایمان و مردم دار و با عاطفه و با اخلاق بار آید که خوشبختانه چنین بود و چنین شد؛ و خود مصطفی این پذیرش را داشت.

او پسری متدین، فروتن، خوشرو، صمیمی، متواضع، مهربان و با اخلاق و به قول همه دوستانش با مرام بود و این لیاقت را داشت که در راه اسلام و قرآن و در راه حفظ استقلال این کشور و در راه آزادی ملت مسلمان و عزیز ایران در طبق اخلاص تنها سرمایه اش را که جانش بود، غریبانه نثار کند. روح بزرگ مصطفی در کالبدش نمی گنجید.

آری، حیف بود که مصطفی با آن خصوصیات اعتقادی و اخلاقی و جوششی که داشت به شکل دیگری از دنیا برود. او باید مظلومانه و معصومانه به گونه ای جانش را نثار کند که خون پاکش منشاء اثری باشد.

پسرم، مصطفی شهادت گوارایت باد.

آنها که رفتند کاری حسینی کردند، آنها که مانده اند باید کاری زینبی کنند و گرنه یزیدی اند.

رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضي نحبه ومنهم من ينتظر وما بدلوا تبديلا

و حال ای خدای من، ای خدای خوبم، ای معبود من و ای تنها ملجاء و پناه من، امانتی را که به ما سپرده بودی به خودت بازگرداندیم که انا لله و انا الیه راجعون

مصطفای عزیز، ما ترا مرده نمی پنداریم، که تو زنده ای و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون

زنده را زنده نخوانند که مرگ از پی اوست / بلکه زنده ست شهیدی که حیاتش ز قفاست

پروردگارا به عظمت حسین بن علی، این پدر داغدیده،

به عظمت فاطمه زهرا، مادر داغدارش،

به آبروی ابوالفضل العباس برادران داغدیده اش

و به وجاهت زینب کبری، خواهر داغدارش زینب را

و همه اقوام و بستگان و دوستان مصیبت زده اش را صبر و استقامت و شکیبایی کرامت فرما و به آنچه صابران را وعده فرمودی، همه ما را برخوردار فرما که اولئك عليهم صلوات من ربهم ورحمه واولئك هم المهتدون.

*

یادآور می شود در این مراسم تعدادی از حضار در اعتراض به سخنان یکی از سخنرانان که شعارهای الله اکبر مردم را بر اثر تحریک رسانه های بیگانه تلقی کرد، فریاد الله اکبر سر دادند و وی ناگزیر بلافاصله به سخنانش پایان داد. این سخنران هنگام حضور مسعود خامنه ای در مراسم به ایراد سخنرانی پرداخته بود.


 


ندای سبز آزادی: یک عضو ارشد روزنامه کیهان در جلسه انصار حزب الله گفته است: «در کشور جریانی در حال ظهور است که می‌خواهد بگوید من از رهبری انقلابی‌تر هستم. جریانی که در صدد است طیف حزب‌اللهی‌ جامعه را مقابل آقا قرار دهد و نسبت به ایشان مسأله‌دار کند. این جریانی است که نمی‌خواهد کشور روی آرامش به خود ببیند و حتی‌المقدور می‌خواهد دور آقا را خلوت کند و فقط خودش بماند و زمانی که چنین شد بگوید حالا که من فقط مانده‌ام ...»

مهدی محمدی کارشناس مسایل سیاسی و دبیر سیاسی روزنامه کیهان در جلسه انصار حزب الله اعلام کرده است: «در کشور جریانی در حال ظهور است که می‌خواهد بگوید من از رهبری انقلابی‌تر هستم. جریانی که در صدد است طیف حزب‌اللهی‌ جامعه را مقابل آقا قرار دهد و نسبت به ایشان مسأله‌دار کند. این جریانی است که نمی‌خواهد کشور روی آرامش به خود ببیند و حتی‌المقدور می‌خواهد دور آقا را خلوت کند و فقط خودش بماند و زمانی که چنین شد بگوید حالا که من فقط مانده‌ام، باید اختیارات را تفویض کنید. چرا که من ۲۵ میلیون رأی دارم و ...»

وی همچنین اضافه کرده است: «در مقطعی اتفاقاتی افتاد که نباید می‌افتاد، با این همه هزینه‌ای که نظام پرداخته بود، سزاوار نبود که در این دولت بعضی اقدامات اتفاق بیفتد. البته اینها مربوط به حالا نیست بلکه مربوط به سال دوم آغاز کار این دولت به بعد است که حالا آرام ارام خود را علنی می‌کند و بی‌جهت نیست که آقای مشایی سخنرانی می‌کند و می‌گوید: «کار به جایی خواهد رسید که یک سال دیگر حزب‌اللهی‌ها احمدی‌نژاد را تکفیر می‌کنند. مگر قرار است دولت چه کاری انجام دهد که توسط حزب‌اللهی‌ها تکفیر شود؟ مگر برنامه شما چیست که از حالا پیش‌بینی می‌کنید. آنها پیش‌بینی نمی‌کنند، بلکه خبر از برنامه خودشان می‌دهند.»

این سخنان در کنار اظهارات اخیر مشایی و برخی دیگر از اصولگرایان، معنا و مفهومی تامل‌برانگیز می‌یابد.

چند روز پیش اسفندیار رحیم مشایی در دیداری، با پیش بینی حوادث یک سال آینده ایران، گفته بود: «در یک سال آینده مردم متوجه می شوند که شریعتمداری با احمدی‌نژاد مشکل دارد و در این دوره، عده ای احمدی‌نژاد را کافر می خوانند.»

رئیس دفتر محمود احمدی‌نژاد، با بیان اینکه «عده ای تلاش می کنند به هر تقدیر مرا تخریب کنند» افزوده بود:« احمدی‌نژاد به من گفته است که تو چوب من را می خوری.من را نمی توانند بزنند به تو گیر می دهند. از نظر حسین شریعتمداری، من مسلمان هم نیستم و از نظر وی، من جاسوس و منافق و عضو کودتای مخملی هستم.»

رحیم مشائی همچنین از حوادث جدید در یک سال آینده خبر داده و تأکید کرده است، در یک سال آینده مردم متوجه می شوند که شریعتمداری با احمدی‌نژاد مشکل دارد و در این دوره، عده ای احمدی‌نژاد را کافر می خوانند.

مشائی پیش بینی کرده که البته نوبت احمدی‌نژاد هم می رسد و زمان تحقق این پیش بینی را یک سال و نیم دیگر دانسته است.

وی با بیان اینکه «البته احمدی‌نژاد هم می داند که نوبت خودش هم می رسد»، گفته است: «یک روز احمدی‌نژاد به من گفت که تا یک سال دیگر من کافر می شوم و این ها مرا کافر خواهند خواند.»

مشایی تاکید کرده است:«برای خیلی از شما، شریعتمداری مظهر حمایت از دولت است. اما ایشان اصلاً احمدی‌نژاد را قبول ندارد. من این موضوع را اثبات می کنم. یک سال دیگر خواهید دید این که ایشان نماینده رهبری هستند دلیل نمی شود که ما ایشان را نقد نکنیم. شما در خیابان به خیلی از کسانی که نسبت شان به رهبر انقلاب بیشتر از ایشان بوده است فحش دادید. این دلیل نمی شود که بخاطر این نسبت وی را نقد نکنیم. من این حرفها را قبول ندارم.»

رئیس دفتر احمدی‌نژاد همچنین به مخاطبان خود گفته است: «عزیزان من! یک کلمه اصولگرائی کافی نیست. در میان اصولگرائی آن آدم گنده ای که همه شما می شناسیدش هم وجود داشت که احمدی‌نژاد در پیش از انتخابات دوره نهم نسبت به حضور او هشدار داد.»

****

به نظر می‌رسد چالش‌ها و اختلاف نظرها و رقابت ها میان باندهای صاحب قدرت در جمهوری اسلامی، معنادارتر می‌شود و سطوح و طیف‌های جدیدی را دربرمی‌گیرد.

به عنوان دو نمونه‌ی قابل اشاره ی دیگر می‌توان به این اظهارنظر غلامحسین الهام اشاره کرد که اخیرا گفته است: «جریان اصول‌گرایی متشكل از احزاب مختلف است و دور از ذهن نیست كه بین آن‌ها اختلاف وجود داشته باشد. البته ریزش‌هایی نیز در این جریان صورت گرفت و عده‌ای كه در این جریان حضور داشتند به تدریج در مبانی خود بازنگری كردند. عده‌ای گفتند كه ما اصول‌گرای اصلاح‌طلب هستیم یا برعكس و در واقع تلاش كردند كه نشان دهند كه هم آن‌طرفی هستند و هم این‌طرفی و در واقع مبانی خود را شفاف نكردند البته به نظر من این افراد در مبانی می‌لنگند و برای این افراد تصاحب قدرت اصالت دارد و نه مكتب و اندیشه... شاخص اصولگرایی برای مردم رهبری هستند و مردم از احزاب اصول‌گرا عبور كرده‌اند، مردم اصول‌گرا هستند و از جریان‌های اصول‌گرا عبور كرده‌اند. اصول‌گرایانی كه از مردم جا مانده‌اند باید خود را به مردم برسانند تا ماندگار شوند و اگر بخواهند مردم را مدیریت كنند باید بدانند كه مردم زیر بار مدیریت این‌چنینی نمی روند و شاخص مردم در اصول‌گرایی رهبری است.»

امیر محبیان از اعضای شورای سردبیری رسالت هم در اظهارنظری تصریح کرده است: «این احتمال وجود دارد كه آقای احمدی‌نژاد به این سمت برود كه در شكل‌دهی به انتخابات ‌آتی ریاست جمهوری و پیش از آن به عنوان شرط و مقدمه لازم در انتخابات مجلس آینده نقش موثرتری داشته باشد، حتی این نظر وجود دارد كه ممكن است مدل پوتین برگزیده شود، یعنی آقای احمدی‌نژاد تلاش كند كه فرد نزدیك به خودش را به عنوان رییس‌جمهور آینده مطرح كند.»

چالش‌های جدید و البته مهم میان باندهای صاحب قدرت در جمهوری اسلامی (که دو نمونه‌ی مهم آن در اظهارات عضو ارشد کیهان و مشایی در ابتدا ذکر شد) آثار و پیامدهای قابل توجهی درپی خواهد داشت که قابل کتمان نیست


 


ندای سبز آزادی/ سامان ایرانی: دولت از دو راه به مطبوعات یاری می‌رساند؛ توزیع ممتد آگهی‌های دولتی و توزیع متناوب یارانه‌های دولتی.

خبرها حاکی از این واقعیت است که مطبوعات دورۀ سختی را می‌گذرانند. آب‌باریکه‌های درآمدی نشریات به‌گونه‌ای محدود شده که حتی فریاد دوستانِ مطبوعاتی دولت دهم را نیز به آسمان برده‌است. رفتار اخیر دولت، در تاریخ مطبوعات ایران سابقه نداشته است. باید دانست که توزیع آگهی‌های دولتی مبنایی بود برای حمایت از نشریات بطور عام و یا حداکثر نشریات خودی و نه صرفا روزنامه دولت. در ان روزها به دلیل اینکه روزنامۀ دولت از اعتبارات دولتی بهره می‌گرفت، توزیع اگهی‌های دولتی اختصاص به نشریات عمومی داشت و نه دولتی. توزیع یارانه‌های دولت نیز بر اساس قواعد خاصی بود که هدف آن، کمک ادامه انتشار و جلوگیری از توقف نشریات به دلیل مشکلات اقتصادی بوده است.

اما در این دولت، رویه تفاوت کرده است. به‌تازگی آگهی‌های دولتی فقط به روزنامۀ دولت اختصاص داده می‌شود. یارانه‌های مطبوعاتی نیز در این دوره به دوستان و متحدانش اختصاص یافته. در این میان روزنامه‌ها و نشریات مستقل از هر دو کمک محروم شده‌اند. نشریات غیر همراه با دولت ولی اصولگرا نیز از دریافت آگهی‌های دولتی محروم و از دریافت حداقلی یارانه‌ها‌، بهره‌مند شده‌اند. اما باید اذعان کرد که متضرر اصلی اجرای این سیاست‌ها، همانا روزنامه‌ها و نشریات شهرستانی هستند؛ چرا که مهمترین درآمد ثابت این نشریات - با توجه به تیراژ پایین نشریات شهرستانی و کمبود آگهی‌های خصوصی در شهرستان‌ها – دریافت ثابت آگهی‌های دولتی بوده است.

برای یافتن چرایی عملکرد دولت دهم باید به ریشۀ اندیشه‌ای این دولت توجه شود.

بطور کلی مسئلۀ اساسی این است که در این دولت نحوۀ پرداخت یارانه‌ها به نهادها و مردم، نسبت به دولت‌های پیشین و حتی دولت‌های قبل از انقلاب متفاوت شده‌است. مبنای این تفاوت چیست؟ چرا نحوۀ پرداخت یارانه‌های دولتی در دولت دهم با دولت‌های پیشین تغییر کرده است؟ برای پاسخ به این پرسش باید به استراتژی کانونی این دولت توجه کرد.

طرفه آن‌که، می‌توان از سیاست‌ها و یا برنامه‌های هر دولتی، خط و مشی و استراتژی آن دولت را در هر یک از حوزه‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی فهم کرد. البته این نافی این موضوع نیز نمی‌تواند باشد که سیاست‌های کلان یک دولت می‌تواند در مقام اجرا در هر یک از حوزه‌ها در تقابل و یا نفی آن سیاست‌ها باشد یا به عبارتی دیگر ناسازیی میان اجرای آن سیاست‌ها باشد ولی در هر حال بطور معمول سیاست کلان یک دولت بیان کننده پاره سیاست‌هایش در حوزه‌های گوناگون است.

از این رو شناخت سیاست‌های دولت احمدی نژاد راه را برای تحلیل اقداماتش در حوزه‌های دیگر و از جمله حوزۀ مطبوعات هموار می‌کند.

دولت دهم مدیریت جهانی را در سر دارد و خود را با نگرش خاصی که از ظهور مهدی موعود دارد؛ آمادۀ بدست گرفتن این مدیریت کرده است ( دکترین مهدویت، دولت زمینه ساز). بنابر این بیراه نیست که نامۀ دعوت به اسلام و پذیرش راه حق به سران کشورهای اروپایی و امریکا می‌نویسد، مسئلۀ هسته‌ای و تحریم‌ها فقط در حد بهانه‌ای می‌شود تا بارها تکرار شود؛ آن‌ها در گمراهی هستند و تنها یک راه دارند و آن پذیرش ایران به عنوان قدرت جهانی است. در سفرهای خارجی و داخلی پیام‌های اتوپیایی می‌دهد. رییس جمهور دولت خاطرات سفرها را چنان رنگ آمیزی می‌کند که تو گویی مردم دورافتاده‌ترین مناطق در انتظار این پیام و آورنده آن بوده‌اند. علاوه بر بیان آمادگی برای مدیریت جهانی بحث از عبور از مقدمه بودن نظام به در متن بودن نظام برای منجی عالم، می‌کند. از همین‌رو است که کشورهای دیگر به خصوص آمریکا را مانع ظهور حضرت می‌خواند.

بر این اساس است که مسئلۀ اساسی دولت نه اقتصاد و فرهنگ ایران زمین که مدیریت جهانی می‌شود.

بر مبنای بینش دولت دهم؛ جهان در یک تاریکی و گمراهی مطلق غوطه‌ور است و این دولت دهم است که وظیفه دارد جهان را از این ظلمت خارج کند. احمدی نژاد در این راه به عنوان پرچم‌دار حرکت می‌کند و همۀ اجزای حکومت نیز باید پشت سر این دولت حرکت کنند. بنابراین همۀ مفاهیم و ایده‌ها از یک سو و امکانات و توانایی‌ها از سوی دیگر باید به گونه‌ای در این راه بکار گمارده شود که مدیریت دولت در این راه فراموش نشود. امکانات بر مبنای این استراتژی، مبان اجزای نظام تقسیم شود. به تعبیری دیگر دولت باید تمامی امکانات را با توجه به هدف بزرگ و اصلی سامان دهد. برای رسیدن به این هدف روشی ساده در نظر گرفته شده است؛ الف: حذف غیر خودی ها از دریافت یارانه‌ها، ب: اهدای یارانه‌های عمومی به دوستان، یاران و همرهان ، ج: اختصاص یارانه دولتی به بخش دولتی.

اگر بخواهیم این روند را فقط در بخش مطبوعات بررسی کنیم باید بگوییم که دولت خود را ناظر، ناظم، و ولّی مطبوعات می‌داند. انتظارش از مطبوعات نیز این است که در خدمت مدیریت جهانی که همان عنصر اساسی دکترین مهدویت است، باشند. ملاک دوستی و یا غریبگی مطبوعات از دولت نیز همین مفهوم در نظر گرفته می‌شود.

این رهیافت، روزنامه و روزنامه‌نگاران را با شرط اینکه در خدمت دولت و همسو با مدیریت جهانی باشند معتبر می‌داند. مابقی نشریات را از روی اجبار تحمل می‌کند. اگر زمینه ها مهیا شوند با صراحت از انتشار آنان جلوگیری می کند. هم اکنون نیز تمایلی به ادامۀ انتشار آنان ندارد. دولت دهم این قبیل نشریات را حتی در حد مطبوعات منتقد نیز نمی‌پذیرد. به زعم آنان اگر انتقادی هست و نشریات منتقدی وجود دارند، منتقدانی‌اند که آنها انتخاب می‌کنند. از این رو است که کیهان در جشنواره‌های مطبوعات بهترین منقد دولت معرفی می‌شود.

تفکر مدیریت جهانی معتقد است که روزنامه‌ها و نشریات باید با دولت باشند. در این صورت هست که به عنوان روزنامه معتبر شناخته و لایق دریافت یارانه می‌شوند. به گفته رامین، معاون مطبوعاتی، اساسا نشریاتی که تفرقه افکن هستند و مخالف دولت و ملت حرکت می‌کنند نباید از حمایتهای دولتی برخوردار باشند.

بنابراین اصل است که در جدیدترین دورۀ پرداخت یارانه‌ها به روزنامه‌ها ( تیرماه 1389)، یارانه‌های دولتی به گونه‌ای تقسیم می‌شود که سهم بیشتر به روزنامه‌های نزدیک‌تر همانند کیهان ( بالای یک میلیارد تومان) ایران ( یک میلیارد تومان) جوان ( 800 میلیون تومان) وطن امروز ( 800 میلیون تومان) و رسالت ( 150 میلیون تومان) می‌رسد و باقیمانده کمک‌ها میان روزنامه‌های دست دوم حامی دولت تقسیم می‌شود. مقدار کمک دولت به روزنامه های تفرقه‌افکن! نیز عموما صفر محاسبه می‌شود

اما نحوۀ تقسیم آگهی‌های دولتی به روزنامه‌ها در دولت دهم نیز تغییر کرده است. توجیه دولت نیز این است که بودجۀ دولتی باید در خدمت دولت و نهاد رسانه‌ای دولت باشد. از آنجا که روزنامه ایران نیز رسانه مکتوب دولت است و به نوعی تنها رسانه رسمی دولت، تخصیص بودجه آگهی‌های دولتی به این رسانه نیز توجیه پذیر است.

بنابراین دولت در یک اقدام محیرالعقول دیگر( همانند اقدامات چندین سالۀ دولت ولایت مدار)، هم در نحوۀ پرداخت یارانه‌های عمومی و هم در توزیع آگهی‌های دولتی به مطبوعات، تغییر داده‌است. از این رویۀ حمایتی! است که می‌توان نگرش دولت مهرورز را بر فرهنگ و رسانه مشاهده کرد . همچنین شعار تک‌حزبی ( حزب ولایت) در راستای مدیریت جهانی قابل درک می‌شود.

اگر عمر دولت دهم به درازا کشد، دکترین مهدویت و دولت زمینه ساز با عطف توجه به مدیریت جهانی در آینده‌ای نزدیک نه تنها بدنبال تحقق روزنامه واحد است بلکه سودای تحقق حزب واحد، و در نهایت رییس جمهور واحد و ابدی برای مردم ستمدیده و مظلوم ایران را خواهد داشت.


 


پدر شهید احمد نعیم آبادی یکی از شهدای ۲۵ خرداد سال ۸۸ به مناسبت نیمه شعبان با میرحسین موسوی دیدار کرد.
به گزارش کلمه، میرحسین موسوی در این دیدار از خانواده احمد نعیم آبادی دلجویی و تفقد به عمل آورد.
پدر شهید نعیم آبادی در این دیدار ضمن ارائه گزارشی از چگونگی شهادت فرزندش به موسوی گفت :”من به فرزند شهیدم افتخار می کنم و به درستی راه او ایمان دارم.”
وی برای میرحسین شرح داد که علاوه بر فرزند شهیدش همه اعضای خانواده ،به نتیجه انتخابات معترض بودند و برای گرفتن حق و رای خود در اعتراض های خیابانی شرکت داشتند و هرگز تصور نمی کردند که برخورد حکومت با معترضانی که رای خود را می خواستند ،چنین خشونت بار باشد.
پدر شهید احمد نعیم آبادی ادامه داد:” فرزندم احمد خونش را برای اعتلای وطنش تقدیم کرد و ما اطمینان داریم که خون او و همه شهیدان جنبش به ثمر خواهد نشست.”
موسوی ضمن دلجویی از پدر این شهید جنبش سبز ،برای وی و مادر داغدارش صبر و بردباری بیشتر آرزو کرد.
گفتنی است ،شهید احمد نعیم آبادی نخستین شهید تظاهرات میلیونی مردم در روز ۲۵ خرداد ۸۸ است که بعد از انتقال به بیمارستان حضرت رسول اکرم به شهادت رسید.پیکر این شهید با تاخیری یک هفته ای به خانواده اش تحویل و در قطعه ۵۶ بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد .مسوولان بیمارستان به خانواده شهید نعیم ابادی گفته بودند که وزارت اطلاعات پیکر این شهید و هشت شهید دیگر را از بیمارستان برده است.خانواده نعیم ابادی پس از پیگیری های طاقت فرسا موفق شدند پیکر فرزندشان را در پزشکی قانونی کهریزک تحویل بگیرند.
خانواده نعیم آبادی خواهان معرفی و محاکمه قاتلان فرزندشان هستند و بارها به مراجع قضایی شکایت کرده انداما پس از یکسال هنوز پاسخی دریافت نکرده اند.به گفته خانواده این شهید مراجع قضایی به تازگی به آنها پیشنهاد دریافت دیه را داده اند.خانواده نعیم ابادی از پذیرفتن دیه سر باز زده اند و مصرانه خواستار شناسایی و محاکمه عاملان و آمران شهادت فرزندشان و دیگر شهدای جنبش سبز شده اند.

منبع: کلمه


 


یک عضو کمیسیون انرژی مجلس گفت : ۱۰۰ سال نفت تولید می کنیم اما هنوز واردکننده بنزین هستیم .
به گزارش روزنامه مردم سالاری ، سیروس سازدار گفت: ما در اکثر میادین نفتی مشترک هستیم و اگر نتوانیم از مخازن مشترک برداشت کنیم این مخازن برای نسل آینده باقی نمی ماند زیرا از طرف همسایگان برداشت می شود و متاسفانه ما اهمیت این را متوجه نشده ایم یا شاید هم علت های پشت پرده دیگری وجود دارد که از وجود آنها بی خبریم.
نماینده مرند و جلفا گفت: همسایگان ما هر سال بالای ۵ هزار میلیارد دلار از مخازن ما را می برند.
وی افزود:اگر امروز ۴۰ میلیارد دلار در نفت وگاز سرمایه گذاری کنیم، می توانیم ۶۰ میلیارد دلار در سال برداشت کنیم ولی متاسفانه می بینیم که ۱۰۰ سال تولید نفت داریم اما از نظر تجهیزاتی هنوز به خارج وابسته ایم که امروزه نیز به این صورت است.
این نماینده مجلس افزود:در حوزه نفت وگاز دو چیز ما را تهدید می کند. اول غافل کردن برنامه ریزان که ما را در مسیری بیندازند که نتوانیم در صنعت وتکنولوژی قدم بگذاریم و دوم از بابت فرار مغزها و تخلیه کارشناسان ما در حوزه نفت است که همیشه باید به این دو مورد توجه کرد.
وی ادامه داد: در خصوص سرمایه گذاری که آقایان موفق نشدند و روابط ما با دنیا طوری شده که نمی توانیم از سرمایه گذار خارجی استفاده کنیم و نیروی انسانی متخصص نیز که به شدت در حال ترک کشور هستند.
در مورد سرمایه گذاران احتمالا ایرادهایی به سیاست ما وجود دارد که برای ما ثابت نیست اما فراموش نکنیم که سرمایه گذار آینده نگر است و از سوی دیگر رقبای ما نیز برای سرمایه گذاران انگیزه ایجاد می کنند. در نتیجه نه تنها سرمایه گذاری خارجی جذب نمی شود بلکه سرمایه گذاران ما را نیز خارجی ها جذب می کنند و می برند که در حال حاضر قابل مشاهده است .
سازدار ادامه داد: ببینید که در سه سال پیش در منطقه پارس جنوبی چه سرمایه گذاری داشتیم اما اکنون از آنها هیچ خبری نیست . در مخازن دریا اکثرا با کشورها مشترک هستیم که یکی از آنها مرز عراق است که به اعتقاد بنده از نان شب واجب تراست که برویم در مخازن مشترک سرمایه گذاری کنیم زیرا امروزه آن فرمول های بین المللی برای تحریم ما آمده است.
وی معتقد است که تحریم این است که هیچگاه در قالب تحریم محرومیت ایجاد نمی کنند بلکه تحریم یک نوع سیاست کشورهای سرمایه داری است که با آن وضعیت اقتصادی دنیا را کنترل می کنند تا برای خودشان در آمدی ایجاد کنند در صورتی که مرزها را نمی شود بست و دنیا را نمی شود کنترل کرد. اما وقتی شما در تحریم قرار می گیرید مجبورید قیمتی که فروشنده تعیین می کند پرداخت کنید و به این صورت است که هزینه ها یک مقدار بالا می رود.
وی ادامه داد:در این شرایط اگر وزارت نفت سیاست جدیدی را شروع کرده باشد، موفق می شود و گر نه، وزارت نفت با این تحولات جدید یک مقدار درگیر است و این در اثرعدم ثبات مدیریتی است که خواسته یا ناخواسته برای ما ایجاد شده است.
سازدار تاکید کرد: البته وزارت نفت از آن وزارتخانه هایی نیست که به هر صورت که دلمان خواست، نظر بدهیم و سیاست گذاری کنیم بلکه دارای وضعیت خاصی برای خودش است.
• امروز ما سومین تولید کننده نفت هستیم اما فردا کشورهایی مثل عراق و امثال آن از ما جلو می افتند که در آن صورت دچار مشکل خواهیم شد زیرا به جای آنکه بیشتر به منافع ملی فکر کنیم خودمان را درگیر مسایل داخلی کشور کرده ایم. امروزه وضعیت نفت در جهان طوری است که هیچ انسجام مدیریتی در آن وجود ندارد، به همین دلیل باید مدیران کارآمدی داشته باشیم.اما با کمال تاسف مشاهده می شود بعضی از افراد فعال در وزارت نفت که در مشاغل حساس به کار گرفته شده اند، صلاحیت فنی کار را در این وزارتخانه ندارند.
• امروز نیروگاه های کشور به۲۰۰میلیون مترمکعب گاز در روز نیاز دارد، در این شرایط چرا می خواهیم گاز را صادر کنیم و به نیروگاههایمان گازوییل تحویل دهیم ؟در حالی که می خواهیم روزانه ۴۰ هزار کیلووات برق تولید کنیم.
• از سوی دیگر امروز ما وارد کننده گاز هستیم چرا ترکمنستان باید صادر کننده گاز باشد و ایران گاز وارد کند؟ با این قراردادهایی که در حوزه گاز بسته شده، همان بلا یی سر ما میآید که در حوزه نفت بر سرما آمد و امروز می بینید که نتیجه ۱۰۰ سال تولید نفت، ناتوانی در تامین مصرف بنزین و نفت کشور است.


 


هدی صابر روزنامه نگار ، مترجم ، و از فعالان فعال ملی مذهبی است که از بعدازظهر روز شنبه دوم مرداد ربوده شده است.

هدی صابر در پرونده ملی مذهبی‌ها در سال هفتاد و نه به همراه رضا علیجانی و تقی رحمانی محاکمه و به ده سال زندان محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدید نظر به پنج سال و نیم تبدیل شد. اتهام وی تبلیغ علیه نظام و راه‌اندازی گروهی غیرقانونی بود.

گفتنی است وی پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم سال گذشته نیز توسط دو مامور دستگیر شد و به مکان نامعلومی منتقل شده بود.

خانم جمشیدی همسر هدی صابر با بیان اینکه به هر کجا مراجعه می کنیم کسی حاضر به پاسخگویی نیست، به "جرس" می گوید: "از زمانی که آقای صابر را ربوده اند به هر کجا مراجعه می کنیم هیچکس مسئولیت دستگیری همسرم را بر عهده نمی گیرد. همچنین وکیل ایشان، آقای شریف به اجرای احکام رفتند و آنجا هم می گویند ما هیچ حکمی برای زندانی شدنشان صادر نکرده ایم. با وزارت اطلاعات هم تماس گرفتیم گفتند اطلاعی ندارند و این دستگیری از طرف آنها نیست. البته حدود یکماه بود که یک تیم چند نفره ایشان را زیر نظر داشتند و دنبالشان بودند. ما حتی اطلاع نداشتیم این گروه "وابسته" به چه نهادی بودند و فقط می دیدیم که عده ای لباس شخصی اطراف محل کار آقای صابر از دور مراقب ایشان بودند. و دو بارهم تلفن زدند و گفتند که به آقای صابر بگویید که خودشان را به زندان معرفی کنند که آقای صابر تماس گرفتند و وکیلشان هم حضوری رفتند و درخواست ارائه حکم کتبی کردند و گفتند که باید حکم کتبی دریافت کنند تا آقای صابر خودشان را به زندان معرفی کنند و تا الان هم که حکمی صادر نشده است."

خانم جمشیدی با ابراز "نگرانی" از وضعیت همسرش ادامه می دهد: "من از دستگاه قضایی و نهاد ریاست جهموری می خواهم که تا فردا از وضعیت همسرم خبری بدهند و محل نگهداری ایشان را بگویند. من پیگیر هستم که بتوانم با دادستان ملاقات کنم و این معنا ندارد که در یک کشوری با هر نهادی تماس می گیریم می گویند به ما ارتباطی ندارد. بالاخره آن افراد لباس شخصی که ایشان را تحت نظر داشتند به یک نهادی "وابسته" بودند. آقای صابر آدم شناخته شده ای هستند می بایست نهادهای امنیتی پاسخگو باشند. هر اتفاقی که برای آقای صابر بیافتد "مسئولیتش" با دستگاه قضایی و امنیتی مملکت است و از شخص رئیس جمهور می خواهم که هر چه زودتر به ما اطلاع دهند که همسر من کجاست و در چه وضعیتی است؟ یا حداقل بگذارند همسرم یک تماس تلفنی بگیرد. این "عدالت" نیست که ما اصلا نمی دانیم ایشان زنده هستند یا نه؟ دستگاه قضایی هم باید "پاسخگو" باشد و من و بچه هایم را از نگرانی در بیاورد.

چطور می شود که شخصی را در خیابان دستگیر کنند و هیچ نهاد مسئولی مسئولیت آنرا بر عهده نگیرد. الان سه روز از دستگیری همسرم می گذرد و پیگیری های ما و وکیل ایشان به هیچ نتیجه ای نرسیده است. اینگونه اقدامات بسیار ظالمانه و غیرعادلانه است اینکه همسرم را بربایند و خانواده را تحت فشار قرار بدهند. افرادی که این آدم ربایی را انجام داده اند باید حداقل تماس می گرفتند و از محل نگهداری و زنده بودن همسرم خبر می دادند. من و بچه هایم "بسیار" نگران هستیم و خودم از نگرانی مریض شده ام. بچه های من طی چند سال گذشته همواره نگران و مضطرب بودند خود من هم به خاطر این فشارها بیماری اعصاب گرفته ام. حداقل باید دیروز که روز عید بود می گذاشتند آقای صابر یک تماس تلفنی با بچه ها بگیرند و ما را از نگرانی در بیاورند که بدانیم آقای صابر زنده هستند. ناراحتی ما از این است که آقای صابر فعالیت خاصی نداشتند و نمی دانیم چرا ایشان را به این صورت ناجوانمردانه دستگیر کرده و به خانواده هم اطلاع ندهند. من از نهادهای امنیتی و قضایی کشور خواستار "رسیدگی" هستم اگر کسی مسئولیت دستگیری آقای صابر را بر عهده نگیرد شکایت نامه ای تنظیم می کنم."

خانم جمشیدی در خصوص حکم آقای صابر می گوید: "حکم آقای صابر مربوط به پرونده سال هفتاد و نه بود که با وثیقه صد و هشتاد میلیونی آزاد بودند و فکر کنم اگر یکسال هم می گذشت اصلا اجرای حکم منتفی بود."

مژگان مدرس علوم


 


رئيس ستاد كل نيروهاي مسلح در ديدار با اعضاي شوراي مركزي و مديران سازمان بسيج جامعه پزشكي كشور، در خصوص استراتژي بسيج گفت: استراتژي بسيج عبارت است از تربيت، آموزش و تزكيه گروه‌هاي متقي پيشتاز در هر قشر جامعه، بسيج مي‌تواند زمينه ظهور را با آماده سازي مردم مهيا كند.
به گزارش ايلنا، سردار سرلشكر سيدحسن فيروز آبادي، افزود: استراتژي بسيچ بايد زمينه پذيرش حكومت جهاني مهدي(عج) را فراهم كند و اين زمينه‌سازي هم، كار سخت و غيرممكني نيست. اگر حاكميت ظالم باشد و مردم هم آماده نباشند، دعا كردن ما تاثير ندارد.

وي تصريح كرد: راهبرد و استراتژي كلان بسيج و مباني جمهوري اسلامي آنقدر دقيق و مستحكم است كه كسي قادر به وارد كردن خدشه به آن مباني نيست. ما نگران طواغيت و استعمار نيستيم نگران بشر هستيم كه خداي متعال براي او انبيا را فرستاده است، اهداف بسيج همان اهداف انبياست، پيامبر در روزهاي ابتداي بعثت كار اصلي‌اش تربيت بسيجياني مثل ياسر و سميه و بلال حبشي بود.
فيروزآبادي افزود: براي شكستن پروژه‌هاي استعماري نمي‌توان داخل پروژه‌هاي آنان بازي كرد. تحول در علوم به اين معناست كه ما، روزگاري پرچمدار علم بوديم، امروز كه افراد برجسته‌تري داريم بايد پيشتاز باشيم.


 


 

عبدالله مومنی ،بهمن احمدی امویی ، احمد کریمی و تعدادی دیگر از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ در روز میلاد حضرت مهدی( عج) به سلول انفرادی منتقل شدند.
به گزارش کلمه براساس گزارش های دریافتی از داخل اوین ، اسامی سایر زندانیان منتقل شده به سلول انفرادی هنوزمشخص نیست اما تعداد زندانی های منتقل شده به سلول انفرادی بیش از ده نفر گزارش شده است.
این زندانیان در پی اعتراض به برخوردهای نامناسب و زننده ماموران و مسوولان بند ۳۵۰ اوین از جمله مصطفی بزرگ نیا رییس این بند به انفرادی منتقل شده اند.
روز دوشنبه گذشته هم زمان با روز ملاقات زندانیان بند ۳۵۰ ،هم خانواده های زندانیان و هم زندانیان سیاسی این بند با برخوردهای توهین آمیز ماموران و مسوولان بند زندان مواجه شدند و به همین دلیل زندانیان در همان روز دست به اعتراض زدند و حتی در سالن ملاقات کابین زندان اوین شعارهایی سر دادند که مسوولان زندان با اعزام نیرو به سالن ملاقات کابینی تلاش کردند آنها را آرام کنند و به سلول هایشان بازگردانند
مسوولان بند ۳۵۰ در واکنش به اعتراض زندانیان به جای بررسی و رسیدگی به اعتراض زندانیان ،علاوه بر قطع تمامی تلفن های بند ۳۵۰ ،تعدادی از زندانیان از جمله عبدالله مومنی ،بهمن احمدی امویی و احمد کریمی را به سلول انفرادی منتق کردند.
سه مشاور میر حسین موسوی علیرضا بهشتی شیرازی ،قربان بهزادیان نژاد و علی عرب مازار، عبدالله مومنی فعال دانشجویی ، بهمن احمدی امویی روزنامه نگار ،علی ملیحی ، میلاد اسدی ، علی تاجرنیا ، کیوان صمیمی ،حسین نورانی نژاد ، مجید دری ، ضیا نبوی ، احمد کریمی ،علی زاهد و …. از دیگر زندانیان سیاسی این بند محسوب می شوند


 


یلدا آراسته: "انجمن حجتيه در اول انقلاب، به امام پيام دادند كه جوانان تحصيلکرده‌اي را داريم كه مي‌توانند در كشور مديريت كنند؛ ايشان هم پيام دادند كه ما نيازي به جوان‌هاي شما نداريم و اين جوانان و مردمي كه انقلاب كردند، خودشان مي‌توانند كشور را اداره كنند."

این خاطره ای مستند از نظر آیت الله خمینی در خصوص انجمن حجتیه است که از زبان علی اکبر محتشمی پور نقل شده است.
با این حال این گروه طرد شده از سوی بنیان گذار انقلاب اسلامی در حال حاضر به دنبال آن هستند که مجوز فعالیت رسمی در ایران دریافت بکنند.
روزنامه اصولگرای رسالت نوشت : " پس از مدارای نهادهای امنیتی و اطلاعاتی در مورد سیاست های فعلی انجمن حجتیه، این موضوع باعث شده تا برخی اعضای فعال این انجمن جهت تائید مجوزفعالیت خود به مراجع قانونی مراجعه نمایند."
این مجوز هنوز به انجمن حجتیه داده نشده است، اما این گروه توانسته است در سالهای زمامداری دولت محمود احمدی نژاد در ایران راه خود را به حوزه های علمیه، شورای نگهبان، دانشگاه ها و دیگر مراکز کلیدی باز کند.
خطری که بسیاری از سیاستمداران ایران نیز خصوصا در یکسال بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم ایران نسبت به آن هشدار دادند.

حجتیه ای ها چه می خواهند؟

"فساد باید جامعه را فراگیرد تا مقدمات ظهور امام زمان(عج) فراهم شود." این مهمترین سرخط فکری گروهی است که از سال 1332 به رهبری " شیخ محمود حلبی" برای مبارزه با بهائیت شکل گرفت.

رهبر این گروه که بعد از کودتای 28 مرداد به وجود آمده بود اعتقاد داشت که باید از سیاست کناره گیری کرد و یکسره به مبارزه با بهائیت پرداخت.

هر چند که این نظریه در سالهای بعد تغییر یافت اما هر چه بود اعتقاد آنها مبنی بر اینکه باید فساد در جهان فراگیر شود تا زمینه برای حضور امام زمان فراهم شود تغییر نیافت.

آیت الله هاشمی رفسنجانی در خصوص وضعیت انجمن حجتیه قبل از انقلاب می گوید: " قبل از پیروزی انقلاب این‌ها داعیه‌های خاص اسلامی نداشتند، اختلافی که با ما داشتند این بود که مبارزه را بد می‌دانستند، معتقد بودند که حکومت اسلامی خالص در زمان امام زمان می‌تواند شکل پیدا کند و چون حالا نمی‌شود، پس نتیجه می‌گرفتند که خوب است که مبارزه نکنیم و با رژیم و با آن‌ها بسازیم، وارد شویم توی جریانات و خدمت بکنیم ... منجمله‌کاری که می‌خواستند بکنند این بود که مثلاً جلوی بهایی‌ها را بگیرند. این همت آن‌ها بود ... و چون آن کار بی‌خطر بود، خیلی‌ها استقبال می‌کردند. یعنی جوانانی بودند که داخل وجودشان تمایل به خدمات دینی بود، اما چون آن میدان باز بود، می‌رفتند آن ‌جا و استقبال خطر نمی‌کردند."

حجتیه منحل شد

اما با ورود آیت الله خمینی به ایران و شکل گیری انقلاب اسلامی انجمن حجتیه منزوی شد. آیت الله خمینی با تفکر و عملکرد آنها موافق نبود و سرانجام به دنبال تهدید آقای خمینی مبنی با برخورد با این گروه ، رهبر آنها اعلام کرد که فعالیتشان به حالت تعلیق در آمده است.

از 5 فروردین ماه 1362 که بیانیه ای این گروه مبنی بر انحلال انجمن حجتیه در روزنامه ها به چاپ رسید، اعضای این گروه فعالیت پنهان خود را آغاز کردند.

هشدار به حضور حجتیه در دولت

پیش از برگزاری انتخابات دهم ریاست جمهوری در ایران،عاتقه صدیقی همسر علی رجایی، دومین رییس جمهوری اسلامی، درباره حضور برخی افراد با تفکرات گروه موسوم به حجتیه در دستگاه‌های حکومتی و دولتی، هشدارداد.

وی معتقد بود که کمترین موارد از حضور تفکرات منتسب به گروه حجتیه، توهم‌هایی است که در اوایل کار دولت نهم و در زمان حضور محمود احمدی‌نژاد در سازمان ملل دیده و شنیده شده است.

آنچه بیشتر از هر زمان دیگری در سی سال گذشته خطر پررنگ شدن حجتیه ها را نمایان کرده است برخی اظهارات محمود احمدی نژاد است.

از هاله نور تا زمینه سازی برای ظهور

وی پس ازنخستین سخنرانی خود در سازمان ملل مدعی این شد که "هاله ای از نور" اطراف او را احاطه کرده بود.

هاله ای که در حضور آیت الله جوادی آملی از آن سخن گفت و بعدها با جود منتشر شدن فیلم آن جلسه ،آن را تکذیب کرد.

از سوی دیگر احمدی نژاد در بیشتر سخنرانی هایش خبر از ظهور امام زمان می داد و حکومت امام زمانی وعده ای بود که از زبان رئیس دولت زیاد شنیده می شد.

در آینده نزدیک شاهد ظهوریم

در سال 1384 محمود احمدی نژاد در حاشیه همایش دکترین مهدویت در پاسخ به سوال خبرنگاری که پرسیده بود با توجه به مطرح شدن رسمی مبحث دکترین مهدویت به عنوان راه برد نظام جمهوری اسلامی، و با توجه به اینکه شما کارگزار دولتی هستید که در زمان قبل از ظهور به زمینه سازی آن می پردازید؛ چه اقداماتی را برای انجام این مهم به عمل در می آورید گفت:

"اصل دولت من بر مبنای مردم است و من تردید ندارم بدون شک مردم عزیز جمهوری اسلامی به دنبال زمینه سازی ظهور بوده و دولت نیز به پشتوانه مردم به این امر مهم خواهد پرداخت تا ان شاء الله در آینده نزدیک شاهد ظهور امام زمان (عج) باشیم."

این نخستین وعده ای بود که رئیس دولت نهم برای ظهور امام زمان داد.اما داستان ظهور به این وعده ها ختم نشد.

آمریکا مانع حضور است

او در آذر ماه سال گذشته در اصفهان خبر از این داد که اسنادی موجود دارد که آمریکا می خواهد مانع ظهور امام زمان بشود.

احمدی نژاد گفت: "درست است که این مستکبران، به دنبال نفت و ثروت این کشور هستند، اما در زیرهمه اینها یک استدلال برای خود دارند و بر اساس آن عمل می‌کنند. البته آنرا در خبرها افشا نمی‌کنند. ما اسناد آن را به دست آوردیم که آنها معتقدندیکی از خاندان پیامبر اکرم در این نقطه ظهور کرده و ریشه همه ظالمان عالم را خواهد خشکاند. آنها همه این نقشه‌ها را کشیده‌اند که جلوی ظهور حضرت رابگیرند و می‌دانند ملت ایران زمینه‌ساز این حادثه بوده و یاران این حکومت خواهد بود."

علت عدم ظهور آمریکا است

او یکبار دیگر در اسفند ماه نیز خبر داد که حرکت بزرگ برای ظهور امام زمان آغاز شده است و وعده داد که ایران در متن این انقلاب قرار دارد.

احمدی نژاد هدف انقلاب اسلامی را مقدمات ظهور امام زمان خواند. وی در این سخنرانی بزرگترین عامل عدم ظهور امام زمان را آمریکا دانست.

همین گفتار احمدی نژاد بود که این سوال را در ذهن بسیاری از کارشناسان به وجود آورد که رابطه رئیس جمهور با انجمن حجتیه در چه حدی است؟

ارتباطی با حجتیه ندارم

با این همه محمود احمدی نژاددر همان سال نخست ریاست جمهوری اش هر گونه را بطه اش با این گروه را تکذیب کرد. او در دی ماه سال 1384 در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آیا با گروه حجتیه ارتباط دارد یا نه ؟ اعلام کرد که " انگ حجتیه ها به من نمی چسبد."

احمدی نژاد حتی مدعی این شد که این گروه با وی برخورد نیز می کنند و گفت : " برخوردهای آنها با بنده به این علت است که همه سخنرانی هایم را با "اللهم عجل لولیک الفرج و الفرج والنصر و ... آغاز می کنم و آنها می خواهند کسی جرات نکند در جامعه حرف از امام زمان بزند و قصدشان تخریب دولت در افکارعمومی است."

حجتیه برای مردم خطر دارد

با این همه خطر حجتیه بعد از حوادث انتخابات دهم ریاست جمهوری بیشتر نمایان شد.

علی اکبر محتشمی در سخنانی آیت الله مصباح یزدی را متعلق به انجمن حجتیه‌ دانسته و نسبت به نفوذ این انجمن در ارکان کشور هشدار داد.

وی که در آستانه انتخابات مجلس خبرگان رهبری سخن می‌گفت با اشاره به جریان فکری منتسب به آیت‌الله مصباح یزدی گفته بود، جریانی در چارچوب یک فرقه سازمان یافته پا به عرصه گذاشته تا مجلس خبرگان را در قبضه خود نگه دارد.

محتشمی افزود "ممکن است کسانی گمان کنند که چون این فرقه پایگاه مردمی ندارد، نمی‌تواند خطری برای نظام باشد، اما جریانی که اندیشه انجمن حجتیه داشته باشد، همواره خطری برای مردم و نظام است."

فتنه ها از حجتیه است

از سوی دیگر محتشمی پور در سخنان دیگری اعلام کرد که "پشت سر فتنه هایی که رخ داده است انجمن حجتیه را می بیند."

او با صراحت گفت : " من به طور مشخص مي‌توانم از جريان انجمن حجتيه نام ببرم كه پشت سر تمام فتنه‌هایی که رخ داده اين انجمن را مي‌بينم. اين تفكر در دوره فعلي، درقالب برخي بنيادها و تشكل‌ها با عناوين و اسامي ديگر فعال است و در بسياري مراكز نفوذ دارد و از طريق برخي چهره‌ها و شخصيت‌هايي كه در زمان امام اجازه مطرح شدن نیافتند و افكارشان دقيقا مخالف امام است عمل مي‌كنند. البته آن چهره‌ها كه طرفدار برخوردهاي خشن هم هستند، تلاش مي‌كنند تااينگونه جلوه دهند كه مانند امام مي‌انديشند، در حالي كه آن بزرگوار مخالف كاربرد خشونت، حتي در مقابل رژيم شاه بود. "

عماد افروغ نیز نقش حجتیه را در اتفاقات پس از انتخابات کم رنگ نمی داند و معتقد است اگر انقلاب مخملی ای درراه باشد توسط انجمن حجتیه رخ خواهد داد.

افروغ هشدار می دهد که عده ای به دنبال این هستند تا تصوری از امام زمان (عج) به دست داده شود که از تصورات منصوص و معقول کاملاً به دور است.

افروغ می گوید: "وقتی ما از عقل و توانمندی‌های بشری فاصله می‌گیریم و همه چیز را احاله می‌دهیم به امام زمان (عج) حاصلش چیزی است که اصلاً نمی‌شود روی آن برنامه‌ریزی داشت. "

رسول منتجب نیا که سوابقی همچون عضویت در مجمع روحانیون مبارز و قائم مقامی حزب اعتماد ملی را در کارنامه دارد نیز تلویحا نظرعماد افروغ را تایید کرده و انگشت اتهام را به سوی انجمن حجتیه گرفت : "تخریب‌های صورت گرفته علیه یاران امام(ره) بی ارتباط با فعال شدن انجمن حجتیه نیست. کسانی که یاران انقلاب و امام را تخریب می کنند در واقع هدفشان اتهام به امام است و بعید نیست که دامنه انتقادها نسبت به دوران رهبری حضرت امام نیز گسترش پیدا کند و حتی جسارت‌هایی نسبت به ایشان صورت گیرد."

در رسانه ها نفوذ کرده اند

سید هادی خامنه ای نیز در آستانه سالگرد رحلت آیت الله خمینی نسبت به نفوذ حجتیه هشدار داد و گفت: " متاسفانه بسیاری از رسانه های کشور در اختیار این گروه و نوع تفکرآنان قرار گرفته و توانسته با یک جنگ نرم خود را وارد حلقه انقلاب کند شناخته نشوند که این مساله بسیار خطرناک است زیرا خاصیت جنگ نرم این است که هیچ کس آن را احساس نمی کند و نمی تواند آن را به راحتی درک کند."

با آنکه تمام گروه های سیاسی در ایران سعی بر این دارند تا بار سنگین "حجتیه بودن" را بر دوش خود نگه ندارند با این حال این گروه بنا به گفته کارشناسان سیاسی در میان محافل بلند پایه ایران نفوذ کرده است.

گروهی که آیت الله خمینی در خصوص آنها هشدار داده بود :" مبادا روزی حجتیه‌ها بیایند و انقلاب را از دست شما در بیاورند و زمان برای جبران دیر شده باشد."

منبع : جرس


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته