-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ مرداد ۱, جمعه

Latest news from Jaras for 07/23/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



روزگار چنین نخواهد ماند

جرس:  زهرا رهنورد با خانواده منصور اسانلو، رییس سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، دیدار کرد. 

بر اساس گزارش رسیده به جرس در این دیدار زهرا رهنورد ضمن همدردی با همسر و مادر اسانلو و دیگر اعضای این فعال مدنی، برای آنان و زندانی دربندشان آرزوی صبر و سلامتی کرد.
 
رهنورد تاکید کرد که روز و روزگار، چنین نخواهد ماند و، سختی‌ها با پایداری و امید و صبوری، به فرجام خواهد رسید. 

او همچنین با انتقاد شدید از برخوردهای غیرانسانی و غیرقانونی  انجام شده با زندانیان سیاسی و خانواده‌هایشان در ماه‌های اخیر، ابراز امیدواری کرد که روند مزبور هرچه زودتر پایان پذیرد.

در این دیدار اعضای خانواده اسانلو به شرح مجموعه مشکلات و سختی‌ها و فشارهایی که در سال‌های اخیر متوجه این فعال مدنی و خانواده‌اش شده است، پرداختند. 

منصور اسانلو رئیس 51 ساله‌ی سندیکای شرکت واحد در چند سال اخیر، بارها مورد بازداشت و برخوردهای خشن قرار گرفته است. وی در آخرین بازداشت خود، از تابستان 1386 تاکنون در حبس است. 

اسانلو هم‌اینک همراه با جمعی دیگر از زندانیان سیاسی حوادث پس از انتخابات 22خرداد ازجمله عیسی سحرخیز، احمد زیدآبادی، حشمت‌الله طبرزدی، مهدی محمودیان و مسعود باستانی  در زندان رجایی‌شهر کرج بسر می‌برد. 


 


جـــرس: دادستانی همدان از اجرای حکم قطع دست پنج شهروند به اتهام سرقت در زندان مرکزی همدان خبر داد و با بیان اینکه دزدی آنها "احشام، اتومبیل، منزل، وجه نقد، هتک حرز، لوازم برقی، طلا و..." بوده، میانگین سنی آنها را بالای ٢۵سال اعلام کرد.


به گزارش ایلنا، اکبر بیگلری با بیان اینکه "سرقت از گناهان نابخشودنی به شمار می رود" گفت: "سرقت دارای اقسامی است، مسلحانه، کیف قاپی، معمولی که سرقت حدی نیز یکی دیگر از انواع سرقت به شمار می رود.


وی در خصوص مشخصات سارقین و جرایم آنها بیان داشت: پنج سارقی که حکم قطع ید آنها امروز در زندان مرکزی همدان اجراشد میانگین سنیشان بالای ٢۵ سال بوده است و سرقت های کلانی را مرتکب شده اند که خوشبختانه تعداد کمی از آنها همدانی هستند.


بیگلری با بیان این نکته که این سارقان سابقه زیادی داشتند دزدی احشام، اتومبیل، منزل، وجه نقد، هتک حرز، لوازم برقی، طلا و... را از جمله موارد سرقت این متهمان برشمرد.


دادستان همدان با اشاره به ماده ١۹۸ قانون مجازات اسلامی شرایط حد سرقت را در مورد پنج سارقی که حکم در مورد آنها اجرا شده، بارز اعلام کرد و با تاکید بر اینکه خداوند بزرگ تمامی اعضا و جوارح انسان را دارای قداست می داند گفت: "زمانی که دستی به سرقت عادت کرد و باعث آزار مردم شد، باید کوتاه شود. "


وی در خصوص اجرا نشدن حکم در ملاء عام اظهار داشت: در طول تاریخ ملت شیعه مظلوم واقع شده و استکبار جهانی از اجرای این حکم سو استفاده می کند و ادعا دارد که ایران حقوق بشر را رعایت نمی کند.


گفتنی است سازمانها و جمعیتهای مدافع حقوق بشر معتقدند مجازات هایی چون قطع دست، سنگسار و شلاق زدن با معيار ها و مجازات در دنيای کنونی همخوانی نداشته و "شکنجه" محسوب می شوند و سازمان عفو بين الملل نیز، در سال ۱۳۸۸ طی بيانيه ای اعلام کرده بود: "مجازات‌هايی ‌چون قطع عضو و تازيانه زدن کيفرهايی بی‌رحمانه، غير انسانی و انحطاط‌آور و مصداق شکنجه بوده و شکنجه بر اساس موازين بين‌المللی حقوق بشر ممنوع است."


لازم به ذکر است آيت الله  يوسف صانعی، از مراجع تقلید شيعه نیز، در پاسخ به استفتايی، اجرای حدود (سنگسار، قطع يد و حد محارب) را در زمان غيبت امام دوازدهم شيعيان ممنوع دانسته و با اشاره به جرايمی که در قانون مجازات اسلامی از آن با عنوان "حدود" نام برده می شود و شامل احکام سنگسار، قطع يد و حد محارب است، خاطرنشان می کند "در اجرای حدود در زمان غيبت امام عصر، می توان به فتوای علمای فاضل و محققی همانند ميرزای قمی عمل کرد که معتقد است، اجرای حدود در زمان غيبت محل تأمل و توقف است و بايد به جای آنها تعزير کرد."


 



جـــرس: سفارت جمهوری اسلامی در لندن، از پذیرفتن نامه مادران سه امریکایی زندانی در ایران خودداری کرد.


جاش فتال، شین باور، و سارا شرود، فرزندان این بانوان امریکایی، در تیر ماه سال ۱۳۸۸ در نوار مرزی کردستان ایران و عرق دستگیر و زندانی شدند و کماکان محبوس هستند .با وجودی که اتهام آنها در چند نوبت ورود غیر قانونی به کشور عنوان شده بود، اما گاه گاه سخن از اتهام جاسوسی به آنها گفته می شد این اتهام زمانی پر رنگ شد که در مصاحبه تلویزیونی با شهرام امیری از آن سخن به میان آمد .


پیش از آن گفته می شد که دولت جمهوری اسلامی در پی مبادله این سه زندانی با شهرام امیری است که ادعا شده است بوسیله مامورین امریکایی از عربستان ربوده و به آمریکا برده شده بود. سه جوان آمریکایی می گویند به هنگام گردش در کوههای کردستان عراق راهخ را گم کرده و ندانسته وارد خاک ایران شده اند.


مادران امریکایی چندی پیش به ایران سفر کردند و با فرزندان زندانی خود ملاقات کردند . جمهوری اسلامی که با اعطای روادید با این سفر موافقت کرده بود ورود آنها را به ابزاری تبلیغاتی مبدل کرد و در شبکه های مختلف تلویزیونی پخش کرد.


به گزارش خواندینها، مادران سه جوان امریکائی، امروز با پوشش اسلامی و ضمن مراجعه به سفارت ایران در لندن، خواستار تحویل نامه های خود به مقامات سفارت جمهوری اسلامی شدند؛ که یکی از مقامات سفارت، با آنها را بیرون کرد و گفت "نامه ها را پست کنید."


این در حالیست که  بی بی سی در این زمینه خاطرنشان کرد "دو نامه قبلی این مادران نیز بی پاسخ مانده است."


این گزارش می افزاید "مادران سه جوان آمریکایی، پس از نومیدی از سفارت جمهوری اسلامی در لندن، با انتشار بیانیه ای اعلام کردند که مقامات جمهوری اسلامی، فرزندان آنها را برای فشار به آمریکا در زندان نگهداشته اند."


در این بیانیه همچنین خواسته شده تا اجازه داده شود وکیل فرزندان آنها و نمایندگان سفارت سویس در تهران که حفاظت از منافع آمریکا در ایران را به عهده دارد با بازداشتیها دیدار کنند .


هنوز از سیر قضائی و اتهام رسمی این سه جوان امریکائی خبری منتشر نشده است و فقط محمد جواد لاریجانی معاون حقوق بشر قوه قضاییه چند روز پیش خبر از آن داده بود که پرونده این سه جوان در شرف تکمیل است و محاکمه آنها بزودی آغاز خواهد شد .



 


جـــرس: معاون دانشجويی وزير علوم، با بیان اینکه "حدود ۲۰۰ هزار صندلی خالی در دانشگاههای کشور داريم" خاطرنشان کرد "اگر ۶۰ هزار دانشجوي ایرانی که در خارج از کشور تحصيل می‌کنند اراده کنند به داخل بيايند، ما برای همه آنها جا داريم و در عرض يک هفته هم به همه آنها جواب مثبت خواهيم داد."


به گزارش فارس، محمود ملاباشی معاون دانشجويی وزير علوم که در جلسه اخير اعضای کميسيون آموزش و تحقيقات مجلس شورای اسلامی حضور يافته بود، ضمن بیان مطالب فوق، "تمهيدات وزارت علوم برای بازگشت دانشجويان ايرانی خارج از کشور" را تشريح کرد.


ملاباشی با بيان اينکه در حال حاضر بيش از ۶۰ هزار دانشجوی ايرانی در خارج از کشور وجود دارد اظهار داشت: البته آمار ياد شده آمار رسمی است و براساس برخی اظهار نظرها چيزی در حدود همين مقدار دانشجو نيز در خارج از کشور به طور غيررسمی در حال تحصيل هستند.


وی افزود: بيشتر دانشجوهای ايرانی خارج از کشور در هند به سر می‌برند که تعداد آنها حدود ۱۰ هزار نفر است و در مالزی هم تقريبا همين تعداد دانشجو وجود دارد و حدود ۵ هزار دانشجوی ايرانی در اوکراين و بقيه دانشجويان هم در ديگر کشورها پراکنده هستند.


معاون دانشجويی وزير علوم با اشاره به مقطع تحصيلی دانشجويان تحصيل کننده در خارج از کشور گفت: براساس آمار به دست آمده حدود ۱۵ الی ۲۰ درصد از دانشجويان ياد شده در دوره‌های ارشد و دکترا درس می‌خوانند و بقيه هم در دوره‌های کاردانی و کارشناسی مشغول به تحصيل هستند،‌ البته اين آمار مستند و قوی نيست.


حدود ۲۰۰ هزار صندلی خالی در دانشگاه‌ها وجود دارد
ملاباشی با اشاره به ظرفيت‌هايی که در داخل کشور برای دانشجويان مقاطع کاردانی و کارشناسی وجود دارد افزود: علاوه بر افرادی که اکنون می‌توانند وارد دانشگاه شوند ما حدود ۲۰۰ هزار صندلی خالی در دانشگاه‌ها داريم که می‌توان از آن استفاده کرد.


وی با بيان اينکه در تلاش هستيم تا دانشجويان خارج از کشور داوطلبانه به کشور بازگردند، اظهار داشت: در اين راستا يک برنامه اينترنتی بسيار آسان و روان تهيه شده است که بر اساس آن افراد در هر جای دنيا که باشند می‌توانند با وزارت علوم به راحتی مکاتبه کنند و ظرف مدت يک هفته پاسخ مکاتبه خود را دريافت نمايند.


ملاباشی ضمن تأکيد بر اينکه در داخل کشور ظرفيت برای تحصيل دانشجويان خارجی وجود دارد ادامه داد: ما برای ۶ رشته مشخص که ۴۰ درصد متقاضيان خواستار ورود به آن هستند حتی به اندازه تقاضای داخل هم جا نداريم، به طور مثال افراد فارغ‌التحصيل از رشته انسانی دوست دارند در رشته حقوق ادامه تحصيل دهند و يا افرادی که در رشته رياضی تحصيل کرده‌اند علاقه فراوانی دارند تا در رشته معماری تحصيل خود را ادامه دهند بر اين اساس بايد گفت در خصوص برخی رشته‌ها امکانات برای ورود همه وجود ندارد.


ملاباشی با اشاره به نقشه جامع علمی که به زودی به تصويب شورای عالی انقلاب فرهنگی خواهد رسيد اظهار داشت: در تلاش هستيم تا کمبودهای استانی در رشته‌های مختلف را در آينده جبران کنيم.


برای تمام ۶۰ هزار دانشجوی ايرانی که در خارج تحصيل می‌کنند جا داريم

وی افزود: اگر ۶۰ هزار دانشجويی که در خارج از کشور تحصيل می‌کنند اراده کنند که به داخل بيايند ما برای همه آنها جا داريم و در عرض يک هفته هم به همه آنها جواب مثبت خواهيم داد.


معاون دانشجويی وزير علوم با اشاره به برنامه‌های وزارت علوم و تحقيقات برای بازگشت دانشجويان خارجی به کشور اظهار داشت: ما از دانشجويان خارجی خواسته‌ايم که سابقه آموزشی خود را بنويسند و بعد از آن در ليستی که تهيه شده است ۱۵ دانشگاه را انتخاب کنند تا در يکی از اين دانشگاه‌ها به تحصيل خود ادامه دهند.


ملاباشی با اشاره به مشکلاتی که در روش ياد شده وجود دارد، گفت: مثلا دانشجويان رشته رياضی با معدل ۱۰ و ۱۱ درخواست تحصيل در دانشگاه‌هايی مانند شريف، علم و صنعت، اميرکبير، خواجه‌ نصير يا شهيد بهشتی را مطرح می‌کنند که اين مسئله به هيچ وجه امکان ندارد و برای اينکه اين مشکل حل شود ما ۱۵ دانشگاه را با توجه به سوابق تحصيلی دانشجو به وی معرفی می‌کنيم تا دانشجو بتواند در يکی از آنها تحصيل خود را ادامه دهد.


این مقام وزارت علوم، اشاره ای به دلایل خروج گستردۀ داوطلبان ادامه تحصیل به خارج از کشور نکرد.


 


جـــرس: مهدی عربشاهی دبیر تشکیلات دفتر تحکیم وحدت، روز گذشته به دلیل عارضه قلبی به بیمارستان شهید لواسانی منتقل و بستری شد.


به گزارش دانشجونیوز، این فعال دانشجویی پیش از این در زمان بازداشت موقت در زندان اوین بر اثر فشارهای وارده در بازجویی و انفرادی دچار حمله شدید قلبی شده بود.


عربشاهی که در ۶ دی ماه سال گذشته ( روز عاشورا ) بازداشته شده بود، نزدیک به ۳ ماه را در سلول های انفرادی بند ۲۴۰ اوین گذراند. در طول این مدت وی به شدت زیر فشار بود تا اتهامات وارده از سوی بازجویان پرونده را پذیرد.


عربشاهی در آن زمان به دلیل حمله شدید قلبی از سوی مسوولین زندان به بیمارستان قمر بنی هاشم که گفته می شود زیر نظر وزارت اطلاعات است منتقل شد. این در حالی است که وی پیش از آن هیچگونه سابقه بیماری قلبی نداشته است.


عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم، پس از آزادی نیز، زیر نظر پزشکان متخصص به معالجه پرداخت و به توصیه آنها در بیمارستان بستری شد.


شایان ذکر است مساله سلامتی زندانیان از مهمترین نگرانی های خانواده زندانیان سیاسی و فعالان حقوق بشر است.


بسیاری از بازداشت شدگان یک سال اخیر بر اثر شرایط نامناسب زندان و فشارهای وارده در بازجویی دچار مشکلات جسمی و روحی شده اند.



 


دلنوشته یک فعال ملی مذهبی به فرزند خردسالش

جـــرس: امیر خسرو دلیر‌ثانی، از فعالان ملی مذهبی و عضو شورای مرکزی جنبش مسلمانان مبارز، که هم اکنون در بند ٣۵۰ زندان اوین به سر می برد، دلنوشته ای برای فرزند خردسالش نگاشته و فردای مملو از آزادی و عدالت را برای وی نوید می دهد.


 در این دلنوشته که نسخه ای از آن در اختیار جرس قرار گرفته، امیرخسرو دلیرثانی برای پسر خردسالش عرفان می نویسد: "روز ٢٣ تیرماه که مصادف با سی و هفتمین سالروز تولدم بود، برای نخستین بار در زندگی کوتاه چهار ساله ات، جمله تولدت مبارک را از دهان تو شنیدم و شنیدن این جمله از تو در فرصت تلفنی کوتاه زندان، شادی و لذتی عمیق را برایم به ارمغان آورد به طوری که شب ، سرمست از شراب عشقی بودم که دهان کوچک تو و قلب بزرگت در جان من ریخته بود اما گذشته از شادی موقتی که از شنیدن آن تا ساعاتی مرا سرخوش داشت ، هر چه می گذشت احساس می کردم که باید قدری عمیق تر راجع به این مسأله فکر کنم و لحظه لحظه اهمیت تحولاتی که در پس آن پنهان بود، برایم فزونی می یافت؛ اولین چیزی که اهمیت داشت این بود که در این هفت ماهی که من در زندان بوده ام، تو رشد کرده ای و دور از چشمان پدرت و به دور از محبت و زحماتی که می بایست من به تو ارزانی می داشتم و نتوانستم، همچون جوانه کوچکی که با امید و صبر و بردباری، سر از خاک برمی آورد و با وجود تمام ناملایمات به تدریج رشد می کند و با بهره گیری از امکاناتی که طبیعت برای او فراهم آورده، بر مشکلات و دردسرهایی که محیط برایش ایجاد کرده، غلبه می کند، بالنده و بالنده تر می شود و به امید روزی که بتواند سایه گستر شود و به بار نشیند، ذره ذره به سمت خورشید می رود، تو نیز با وجود مشکلاتی که شرایط اجتماعی، برایت فراهم ساخته و در نخستین سالهای کودکی ، تو را از نعمت پدر محروم کرده، صبورانه با بهره مندی از محبت های مادرت که اکنون جای من را هم پر کرده ، رشد کرده ای و بزرگتر شده ای و این بیش از هر چیز جوانه های سبز امید را در قلب پدرت ، تقویت کرد و بیش از پیش، اطمینان یافتم که اگر چه امروز دنیای من به اندازه چهاردیواریِ بلندی که دورم را گرفته، محدود شده است اما با وجود تمام ناملایمات ، زندگی همچنان در جریان است و هر چند ناآگاهانی در تلاشند که جامعه را به سمت و سویی بکشانند که به خیال خامشان ، به سرسپردگی منتهی شود اما از آنجا که این مسأله، خلاف قوانین طبیعت و سنت های الهی است ، قطعاً ناکام خواهند بود چرا که هر چه بکشند و ببرند ، با رویش سبز جوانه ها کاری نمی توانند بکنند..."


این فعال ملی- مذهبی خطاب به فرزند خردسال خود خاطرنشان می کند "تو و فرزندان نونهال این مرز و بوم به یاری خداوند متعال، نهال نوپای آزادی و عدالت را که پدران گذشته تان با تمام وجود در خاک استبداد زده این سرزمین کاشته اند، با دستان توانمندتان آبیاری خواهید کرد تا ثمر بدهد و آن روزی که شاید دیگر اثری از ما بر روی زمین باقی نباشد، شما فرزندان رشید ایران، دست در دست یکدیگر، از این درخت پرثمر، پاسداری خواهید نمود و آن را از گزند دنیاخواهان مستبد و تمامیت خواه، مصون خواهید داشت و در سایه پربرکت آن، طعم خوش آزادی و عدالت را که ما، پدران و مادرانتان از آن محروم مانده ایم، با لذت تمام خواهید چشید...و چشم انتظار آن روزی می مانم که من نیز سالروز تولدت را با " تحولت مبارک " ، به تو تبریک بگویم!"


گفتنی است این عضو جنبش مسلمانان مبارز، بعد از حوادث عاشورای سال گذشته بازداشت شد و شعبه ٢۸ دادگاه انقلاب، وی را به اتهام "اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور" به چهار سال حبس تعزیری محکوم کرد و وی در حال حاضر در حال گذراندن چهار سال دوره‌ محکومیت خود است.

 



 


جـــرس: همزمان با تمدید قرار بازداشت محمدرضا جلایی پور، بنیانگذار و سخنگوی پویش موج سوم و در اعتراض به سومین دستگیری این فعال دانشجویی اصلاح طلب، جمعی از پویشگران موج سوم بیانیه‌ای تنظیم کرده و از کلیه پویشگرانی که سال گذشته، در سایت موج سوم حمایت خود را از این کمپین انتخاباتی اعلام کرده بودند، درخواست نموده اند تا آن را امضا کنند.


این پویش حدود دو سال پیش با ابتکار محمدرضا جلایی پور، بنیانگذار آن و با اعلام همبستگی مجازی، ابتدا از حضور محمد خاتمی و سپس میرحسین موسوی حمایت کرده بودند.


در این بیانیه که یک نسخه از آن در اختیار سایت جرس قرار گرفته، آمده است:
"محمدرضا جلایی‌پور، بنیانگذار و سخنگوی پویش موج سوم را بسیاری از ما امضاکنندگان این نامه تا تابستان دو سال پیش حتی نمی‌شناختیم. او هم مثل بسیاری از زندانیان سیاسی دیگر که این روزها در اوین تاوان آزادی‌خواهی‌شان را پس می‌دهند نام‌اش ناشناخته بود. او جوانی بود مانند هزاران جوان ایرانی که دلبسته ایرانند و علاقه‌ای نداشت که برای خود نامی بلندآوازه بسازد. او و تعداد محدود دیگری از جوانانی که بعدها به نام موج سومی‌ها شناخته شدند از تابستان ۸۷ راهی را آغاز کردند که امتداد سبز آن تا به امروز ادامه دارد و ریشه‌ امیدی که در دل ما جوانان از تلاش بی‌ادعای او دوانیده شد ما را به نوشتن و امضای این نامه وا داشته است. ما بعد از آغاز به کار موج سوم به عنوان یک پویشگر ایرانی کمپینی چندصد هزار نفره را برای آمدن خاتمی و بعد در حمایت از موسوی امضا کردیم و تا به امروز نیز پای آن امضای خود ایستاده‌ایم. محمدرضا جلایی‌پور به عنوان بنیانگذار این پویش و به عنوان کسی که دل صدها هزار پویشگر ایرانی را با موج سوم امید به هم پیوند داد برای بار سوم در یک سال اخیر بازداشت شده است. ما پویشگران خواستار آزادی بی‌قید و شرط او هستیم و بر این باوریم که او مانند صدها جوان دیگر که این روزها در بندند دغدغه‌ای جز آزادی‌خواهی و تغییر برای فردایی روشن‌تر نداشته اند. از مقامات مسوول کشور مصرانه می‌خواهیم زمینه آزادی او را فراهم کنند و به جای خشکاندن روح امید در دل‌های جوانان‌ ایران فکری به حال فردای‌شان بکنند. فردایی که با سرکوب‌های پی‌در‌پی و خفقان روزافزون روز به روز سوال‌برانگیزتر می‌شود."


صادر کنندگان این بیانیه همچنین خاطرنشان کرده اند "در صورتی که یک پویشگر بوده و یا علاقمند به امضای این نامه‌ هستید، نام و نام خانوادگی خود را در ذیل این مطلب درج بفرمایید و از دوستان خود نیز دعوت کنید که به جمع امضاکنندگان این نامه بپیوندند. پویشگرانی که علاقمند به درج امضای خود در این بیانیه هستند، می‌توانند به آدرس
http://mowj-3.tk/
مراجعه کنند و در بخش نظرات امضای خود را ثبت کنند؛ یا به آدرس امیل زیر، نام خود را ارسال نمایند:

freejalaeipour89@gmail.com

 


گفتنی است محمدرضا جلایی‌پور چهل روز پیش، برای سومین بار با حکم دادستانی مشهد بازداشت شده و تمام این مدت را در سلول انفرادی نگهداری می شد.


 


محمود اسلامیان

 

 موضوع امكان رقابت توليدات داخلي با رقباي خارجي و حجم واردات به كشور، مدت‌ها است مورد بحث در رسانه‌ها و محافل اقتصادي است.


هر كس از ديدگاه و منظر خود اين موضوع مهم اقتصادي را مورد بررسي قرار داده و نتيجه‌گيري مي‌كند. در هر حال، واقعيتي ناراحت‌كننده توليد ملي كشور را نگران كرده است و آن اينكه حتي با تعيين تعرفه‌هاي بعضا بالا، قدرت رقابتي محصولات داخلي كاهش يافته است و اين، تبعات مهمي در موضوع اشتغال و حفظ منابع ملي دارد.اهم موضوعاتي كه در باب توان رقابتي بنگاه‌هاي داخلي مطرح است به شرح زير است:
1) پايين بودن بهره‌وري ملي


اصولا اين موضوع ناشي از علل گوناگوني است. نداشتن فرهنگ كار، قانون قديمي و غيركارآمد كار و مشكلات عديده آن، فقدان يك سيستم جامع بهره‌وري و آموزش ناكافي، دلايل مختلفي است كه در عدم تحقق بهره‌وري بر مبناي اهداف برنامه ذكر مي‌شود.
2) اقتصاد دولتي
اصولا اقتصاد دولتي يك نظريه شكست‌خورده جهاني است. اين نظر كه از يك دامنه صفر تا 100 اقتصاد دنيا را در يك قرن فراگرفت و مظهر آن سوسياليسم و كمونيسم بود كه به شكل‌هاي گوناگون، حتي در اقتصادهاي آزاد تاثير گذاشت.
در اقتصاد دولتي به علت تغيير مداوم مديران، امكان برنامه‌ريزي مناسب وجود ندارد و به علت بازخواست مديران، ريسك‌پذيري كه لازمه اقتصاد پويا است به حداقل مي‌رسد. مهم‌تر از همه انگيزه لازم در مديران دولتي وجود ندارد و تحميلات سيستم هم گاه مزيد بر علت مي‌شود.   هر چند اجراي اصل 44 شرايط جديدي را در اقتصاد كشور رقم مي‌زند، ليكن تحقق اهداف اصل 44 نيازمند يك عزم جدي براي عبور تدريجي از اقتصاد دولتي به خصوصي است.
3) توليد گرايي


منابع كشور در دو جهت مي‌تواند هزينه شود يا به تعادلي در اين دو مقوله برسد. اقتصاد در دو حوزه اصلي عرضه و تقاضا تعريف مي‌شود. عرضه حوزه توليد، كارآفريني و خدمات است و تقاضا جامعه مصرفي است؛ در‌حالي‌كه صرف منابع كشور در حوزه عرضه باعث رونق اشتغال، كاهش تورم و بالا رفتن قدرت توليد ملي است. صرف منابع و حوزه تقاضا، منجر به توسعه تورم و بيكاري مي‌شود. تخصيص اين منابع، مديريتي هوشمندانه را مي‌طلبد كه بتواند به تعادل منطقي في‌مابين اين دو حوزه برسد. تقاضاهاي گسترده و مردمي در مناطق گوناگون كشور و فشارهاي نمايندگان گاه باعث تخصيص عمده منابع كشور به حوزه تقاضا مي‌شود كه تبعات خود را دارد.
4) تورم
تورم غيرمعقول دو تاثير عمده دارد؛ اول آنكه هزينه زندگي مردم را افزايش مي‌دهد؛ دوم آنكه هزينه‌هاي توليد را افزايش داده و مالا قدرت رقابت بنگاه‌هاي داخلي را با خارجي كاهش مي‌دهد.
چنانچه تورم ده سال كشور را به صورت ميانگين براساس اعلام بانك مركزي 15 درصد فرض كنيم، مي‌توان دريافت تاثير آن بر افزايش قيمت تمام شده كشور بالا است. براي مثال چنانچه توليد كالايي در ده سال قبل در سه كشور ايران، چين و آلمان 1000 تومان فرض شود، ارزش اين كالا در ده سال قبل در دو كشور رقيب برابر 3/1 دلار بوده است. با اعمال تورم و افزايش نرخ ارز در داخل پس از ده سال و محاسبه تورم به صورت تجميعي در سه كشور، قيمت تمام شده مي‌تواند در ايران 4300 تومان، در آلمان 1900 تومان و در چين 2300 تومان شود. 

با يك محاسبه ساده مي‌توان دريافت شكاف ايجاد شده با تعرفه يا افزايش بهره‌وري قابل جبران نيست. تنها راه‌حل حفظ توليد ملي تعديل نرخ ارز است. در هيچ كجاي دنيا كه تعديلات اقتصادي منجر به تورم شده است، پول ملي آنان در مقابل ارزهاي خارجي ثابت نمانده است. كشورهاي بلوك شرق پس از فروپاشي و تركيه مثال روشني است.زيرا با يك محاسبه ساده چنين سياستي جز تبديل كشور به يك بازار بزرگ براي كالاهاي خارجي نتيجه‌اي به همراه ندارد. اينكه مي‌گويند سنگ قبر وارد مي‌شود خود يك معلول است و ناشي از ضعف صنعت سنگ كشور نيست بلكه علت عدم تعديل ريال در مقابل ارزهاي خارجي است.البته علت‌العلل، موضوع تورم است، ليكن تا زمانيكه اين معضل تعديل نشده است، چاره ديگري وجود ندارد. 

ما وقتي از هدف طرح تحول كه به نظر نگارنده كار مهم و بنياديني است به‌عنوان حفظ منابع ملي نام مي‌بريم، چگونه از عدم تعديل نرخ ارز مي‌توانيم دفاع كنيم.سالانه ميلياردها دلار صرف واردات محصولات مصرفي مي‌شود. سالانه ميلياردها دلار صرف واردات كالا به‌صورت قاچاق مي‌شود. اينكه سالانه بنا به اخبار متفاوت از 8 تا 12 ميليارد دلار كالاي قاچاق وارد كشور مي‌شود، اين موضوع نيز خود يك معلول است، مبارزه با معلول بدون توجه به علت راه به جايي نخواهد برد.قاچاق علاوه بر يك قانون‌شكني باعث آسيب بيشتر توليد و كاهش منابع گمركي دولت مي‌شود؛ ضمنا نوعا كالاهاي قاچاق كالاهاي مصرفي و غيرضروري است. 

تعديل نرخ ارز مي‌تواند باعث يك جهش صادراتي گسترده شود.منابعي كه در كشور بايستي صرف اشتغال شود در خدمت اشتغال بيگانه قرار مي‌گيرد. با تعديل نرخ ارز توليد ملي نياز به تعرفه ندارد.به نظر نگارنده، مهم‌ترين موضوع در توليد ملي ثبات ريال در مقابل ارزهاي خارجي با توجه به تورم دهه اخير است. به عبارت ديگر، مسائلي همچون واردات بي‌رويه، قاچاق گسترده كالا، توسعه ركود داخلي، تعديل نيرو در واحدهاي توليدي همه و همه معلول است. در اين تعديل بين بد و بدتر بايستي بد را انتخاب كرد.به جاي ناليدن بر سر مساله قاچاق كالا و واردات بي‌رويه، بايستي موضوع را ريشه‌اي درمان كرد و در كنار آن با سياست‌هاي مالي درست تورم را به عنوان علت اصلي كنترل كرد.
 
توليد ملي را نبايستي با بي‌اطلاعي تحقير كرد. با اين شرايط، دست كساني كه در صحنه توليد كشور چه در بخش‌هاي دولتي و چه خصوصي فعاليت دارند، بايستي بوسيد.در مباحث مديريتي، مهم توجه به اولويت‌ها است، زيرا تمركز روي مسائل اصلي باعث حل بسياري از مسائل حاشيه‌اي و فرعي مي‌شود.با توجه به اجراي اصل تحول اقتصادي و افزايش اجتناب‌ناپذير قيمت تمام شده، علاوه بر حل مشكلات ذكر شده در باب قدرت رقابت اقتصادي كه در آغازين بيان شد، بايستي به موضوع اصل توليد كشور كه همانا تعديل نرخ ارز است، توجه كرد.

اين مساله علاوه بر بازگرداندن توان توليد ملي، باعث تامين منابع براي دولت خواهد شد. نمي‌خواهم منكر تبعات اين مساله باشم، ليكن به نظر مي‌رسد راه‌حل ديگري براي تعديل مشكل توليد كشور و مساله بيكاري وجود ندارد.ترديد نداشته باشيم با توجه به حجم سرمايه‌گذاري‌هاي صنعتي در كشور، حمايت‌هاي دولت و توانمندي‌هاي نيروهاي عاشق ميهن اسلامي در اين صحنه، چنانچه براي اين معضل تدبيري كارشناسانه و عالمانه انديشيده شود ما به سرعت شاهد توسعه توليد ملي، توسعه وسيع صادرات و كاهش واردات و قاچاق كالا خواهيم بود. علاوه بر آن، با رونق بنگاه‌ها شاهد تعديل معضل بيكاري كشور مي‌شويم.  

 رييس اتاق بازرگاني و صنايع و معادن اصفهان
منبع: وبسایت اتاق بازرگانی تهران


 


محمد نوری زاد

 

 

درباره ی این نوشته:

روزی که قرارشد به طور موقت از زندان آزاد شوم ، به من گفتند: ننویس تا به زندان باز نگردی ! و من گفتم: نوشتن برای من، مثل اکسیژن است برای شما. و گفتم : افسوس که چرا در  نوشته های بظاهر صریح و تلخ و گزنده اما خیرخواهانه ی من، روح واخواهی های من رصد نمی شود . و گفتم : آسوده خاطرتان کنم : درهمین روزهای اخیر، من مطلبی قرآنی برآورده ام که فکر می کنم روح آن ، در ساحت مشترکات فکری ما و شما بگنجد و چه بسا ایرادی نیز در انتشار آن نباشد . 

نمی دانم پذیرفتند یا که نه. با این حال،  مطلبی  را که مطالعه می فرمایید در هفته ی پایانی حضورم در زندان اوین نوشته شده . از حس و حال جاری آن نیز می شود  کاملا به اوضاع فکری و عاطفی نویسنده ی زندانی پی برد . در این مطلب، به یک ضرورت  بسیار شریف قرآنی اشاره کرده ام و در پایان ، برای برون رفت از دایره ی بسته ی آن ، از همگان شما استمداد طلبیده ام . آنچه اکنون مطالعه می فرمایید، یک مطلب ساده ی قرآنی است و ربطی به سمت و سیره ی نوشته های پیشین من ندارد .  هرگز علاقه مند نیستم این نوشته در محدوده رنج کسانی ارزیابی شود که تا کنون خیرخواهی و نقد مشفقانه ی نویسنده را بحساب  تخریب هیمنه ی خود گذارده اند . و اما اصل مطلب
:

* * *

وقتی شنیدم زندان بانان بند ۲۴۰ ، به تقاضای چهل و پنج روزه ی ” عمادالدین باقی” که مرتب از آنان درخواست یک جلد قرآن می کرده ، وقعی ننهاده اند ، و او ، چهل و پنج روز تمام ، در یک سلول کوچک انفرادی ، حتی از داشتن یک جلد قرآن محروم بوده ، دانستم : غربت قرآن ، حتما نباید با ترجمه ها و تفسیرهای آشفته همراه باشد ، و یا : نقش تاریخی اش به فراموشی سپرده شود ، و یا : روح شریفش به حاشیه رود ، و یا : قیل و قالی در ظاهر او بالا بگیرد ، و یا : معجزه ی مسلمش در چارچوب های فردی و حکومتی ما بود و نبودی نداشته باشد.

* * *

طعم مطالعه و تلاوت قرآن در زندان ، شاید به طعمی از رهایی آمیخته باشد . از همین روی است که شما ، با همین طعم ، پروانه گون ، به پرواز در می آیید و از لای پنجره های قطور و آهنین آن به هر کجا پرمی کشید . من ، در این شش ماهی که در زندان ، لنگ لنگان از روزی به روزی دیگر درافتادم ، به یک تحقیق متفاوت دست بردم و طی آن تلاش کردم از هرآیه ی قرآن ، پروانه ای برآورم و فراتر از سلول تنگ زندان ، سلول های سنگین و فرسوده ی وجود خویش را به هر یک از این پروانه ها بسپرم تا مگر مرا از تنگنای تنهایی و جهل به در برند ، و به دوردست های نیالوده ، وبه افق های روشن ، و به وادی فهم در اندازند.

مرور چندین و چند باره ی قرآن ، با اعتنا به خوف و رجایی که ذاتی روزها و شب های زندان است ، نرم نرم ، دریچه هایی از معانی  پنهان آیه ها را به رویم گشود و مرا از محبس یک قاری عادت گرا ، به سرسرای کاوشگری سیری ناپذیر سوق داد .  درآن جولان قرآنی ، من همه ی عمر هنری خود را به ساحت آیه ها پیشکش کردم ، و آیه ها نیز در مقابل ، بخشی از شرافت هنری و معانی پنهان خود  در حوزه های نقاشی ، سینما ، ادبیات ، موسیقی ، خوشنویسی ، کاریکاتور ، طنز ، دیالوگ ، سخنوری ، حکومت داری ، معنا ، جامعه شناسی ، انسان شناسی ، تاریخ ، و آینده را در معرض فهم من قرار دادند.

* * *

من به کارهای کرده و نکرده ی مراجع تقلید ، بسیار انتقاد داشته و دارم . و در این میان ، آیت الله مکارم شیرازی ، مشخصا در نقدهای من حضوری فراگیر داشته است . در روزهای تلخ زندان انفرادی اما ، قرآنی به درون سلول من راه یافت با ترجمه ی آقای مکارم . جوری که ماهها ، من بودم و تنهایی و همان قرآن و ترجمه ی خوب آقای مکارم . ایکاش می توانستم با صدایی به بلندای ادب ، و به پهنای شرافتی که این روزها با شتاب به حاشیه می رود ، فریاد بر آورم : یک    ترجمه ی خوب  قرآنی ، مثل جاده ای وسیع و صاف ، با درخت ها و گل های معطری که در دوسوی خود دارد ، مسافر را با امنیت و آرامش به مقصد می رساند.

من پیش از این ، با ترجمه های آقایان : عبدالمحمد آیتی ، عزت الله فولاد وند ، بهاالدین خرمشاهی ، و الهی قمشه ای آشنا بودم  ، و به قدر بضاعت ، از شان ادبی ترجمه ی آیتی ، و دلنشینی ترجمه ی فولاد وند ، و معناگرایی ترجمه ی خرمشاهی ، و ساده ساری ترجمه ی الهی قمشه ای خبر داشتم ، اما نصیب من در زندان ، تنها  و تنها همنشینی با   ترجمه ی آقای مکارم شد . به همین دلیل ، بیش از دیگران ، با زحمت ریز به ریز ایشان مانوس شدم و به تلاش و همت و وسواس وی برای یافتن واژگان معادل ، آفرین گفتم.

ما منتقدان و ناراضیان اوضاع عمومی کشور ، آنقدر شعور و شهامت داریم که شانه به شانه ی  نقد یک نفر ، زحمت و کار خوب او را نیز سپاس گوییم.

* * *

قرآن در زندان ، سخت با روان زندانی می آمیزد . نه از آن روی که زندانی را در آن بارش بلا ، چاره ای جز خدا خواهی نیست ، بل از این روی که زندانی ، آنجا که در کویر عطشناک حق خود ، با مطالعه ی قرآن ، به غلیظ ترین توصیه های انسانی برمی خورد ، سر در آغوش آمال و آرزوهای  برنیامده ی خویش می نهد و با وصف العیش آیه ها ، به تناول نیمی از عیش انسانی خویش پناه می برد.شب ها و روزهای پی در پی و بلاتکلیف زندان ، حس خالص و شریفی را به جان زندانی در می اندازد تا سراسیمه به ریسمان خدا چنگ بزند . و قرآن در این میان ، همان ریسمان آسمانی است.

تجسم کنید : دونفر” بسم الله الرحمن الرحیم ” می گویند . یکی خارج از زندان ، و دیگری داخل زندان . اولی در کنار سفره ای از چاره ها . و دومی در بحرانی از ناچاری ها . وای که اگر زندانی ، بی گناه و بی تقصیر نیز باشد . “بسم الله” یک زندانی بی گناه و بی تقصیر ، مثل نگریستن یک مسافر تشنه ، به چشمه ای زلال و گواراست . و مثل وضو ساختن و آب نوشیدن رهگذری غبارآلود از آبشار جاری از برف است.

ترجمه ی خوب قرآن، دست زندانی بی گناه را ، وه که چه می گویم ، دست هرچه با گناه و بی گناه را می گیرد و برفراز ابرها می نشاند . و ترجمه ی بد ،  او را در محدوده ی زندان خویش ، در هرکجا ، به خستگی می کشاند . ترجمه ی خوب ، به بارش گلبرگ های گل محمدی مانند است . که می توان بدان پناه برد و با آن تن شست  و از تماشای بارش مدام آن لذت برد . و ترجمه ی بد و نامطلوب قرآن ، به ریزش توده هایی از گل و لای می ماند . که نه طعمی از باران دارد و نه طراوتی ازآن.

ترجمه ی خوب آقای مکارم ، در آن وادی ناچاری ، بهشتی بود که مرا ازنگرانی به در می برد و با لبخند خوب خدا می آمیخت .  سه ماه تمام ، شب و روز ، نشستم و زاویه های پنهان و آشکار آیه ها را کاویدم و به تامل و نگارش پرداختم . اکنون که به پشت سر می نگرم ، خود را صاحب گنجینه ای می دانم بس غنی . که جواهرات و سکه های آن ، جنسی از کلمه دارد . و چشمی که : بیهوده نمی نگرد ، و فهمی که : فریب نمی خورد ، و دینی که : چیز دیگر می جوید ، و اسلامی که : با اسلام ما فرسنگ ها فاصله دارد ، و خدایی که : عبوس نیست ، و خدایی که : در همین نزدیکی هاست ، چیزی دیگر می گوید و ما چیز دیگری را به اسم او تحکم می کنیم ، و خدایی که : لابد بخاطر خطاهای عمیق و  مکررمان ، بقای ما را به دیده ی تردید می نگرد.

* * *

در زندان ، مرا از سلولی به سلول دیگر می بردند . همچنان که دیگران را . و در همه حال می گفتند : کسی با خودش قرآن بر ندارد . من اما همان قرآن آقای مکارم را از سلولی به سلول دیگر می بردم و به مطالعه و نوشتن های مخفیانه ی خود ادامه می دادم . تا این که ظاهرا بعضی از نوشته های غیر قرآنی من ( نامه ی چهارم و پنجم به رهبر) نامطلوب تشخیص داده شد و یک روز در بازگشت از “هواخوری” نیم ساعته ، با جای خالی نوشته های پراکنده ی خود ، و با جای خالی همان قرآن همنشین روبرو شدم . تهدیدها و خواهش ها و نامه نگاری های من به مسئولین زندان و حتی به شخص دادستان تهران – آقای جعفری دولت آبادی – به جایی نرسید . 

هم نوشته های من رفته بود ، هم آن قرآن شورانگیز . این نیز بگویم  که ترجمه ی آقای مکارم  معنا محور است و از چارچوب آیه ها خروج نمی کند و به مفهوم ذاتی حرفها و کلمه های هر آیه پای بند است . با ادبیات خوب و قابل قبول . و با بهره مندی از واژگان درست و رایج  زبان پارسی . بعدها که با دکتر ” عرب مازار یزدی” هم سلول شدم ، دانستم این استاد فهیم و دانشمند و مودب دانشگاه علامه نیز با من در خصوص  ریز پردازی  های ترجمه ی آقای مکارم هم نظر است.

* * *

زمان گذشت و گذشت و من بی آن که به آن قرآن دسترسی داشته باشم ، با افراد مختلف همنشین و هم سلول شدم . اما نه که همنشینی با قرآن ، همچنان که گفتم ، با طعمی از رهایی آمیخته است ، دلتنگی های من به تسکینی درست و ماندگارمنجر نشد که نشد.

مدت ها بعد، از بند امنیتی ۲۰۹ به بند عموم ” هفت” منتقل شدم . آنجا کتابخانه ای تمیز و وسیع در اختیار ما بود . کتابخانه ای که در میان کتاب های متعدد خود ، قرآن موردنظر مرا نداشت.

با انتشار نامه ی من به سید حسن خمینی از داخل زندان ، مسئولین زندان ، صلاح را در این دیدند که مرا از بند هفت ، به بند سه ، که به آن بند ۳۵۰ نیز می گویند ، منتقل کنند . محدودیت های این بند ، مرا برآن داشت که نوشته های متوقف و ناتمام قرآنی خود را از سر گیرم . چند روزی سر به قرآن آقای بهاالدین خرمشاهی فرو بردم که ایشان نیز ، ترجمه ای شریف و شایسته فراهم آورده است . تا این که از سر اتفاق ، با قرآنی آشنا شدم که یکی از دوستان زندانی من مشغول مطالعه ی آن بود . ترجمه ی این قرآن ، توسط آقای ” مهندس علی اکبر طاهری قزوینی ” صورت پذیرفته است . با نام : ” قرآن مبین ” .

خیلی زود با این قرآن و ترجمه ی آن مانوس شدم . ورق به ورق جلو رفتم و تلاش کردم تفاوت ترجمه ی آن را با سایر ترجمه ها که پیش تر دیده بودم بسنجم . نه سواد عربی من ، و نه فهم قرآنی من ، هرگز دراندازه ای نبوده و نیست که درمیان ترجمه های قرآن داوری کنم . اما در این ماههای تنهایی و انس ، به شرافتی از فهم محتوایی آیه ها دست یافته بودم که در عین محدودیت و فقر علمی ، می توانستم دست خ‍ِرَدِ خُرد خود را بگیرم و به راه  در اندازم.

با مطالعه ی سطحی ترجمه ی آقای طاهری ، دریافتم که وقت فراوانی  از ایشان ، صرف  تفسیرگردی در میان آثار کهن و نو شده است . این مهم ، هم رد پایی از خود را در ترجمه ی فراگیر و مطمئن به جای نهاده است ، و هم دست مترجم را برای مشابهت یابی معانی آیه ها گشوده است . قصد من از انگشت نهادن برترجمه ی فاخر آقای طاهری ، هرگز به معنای به حاشیه راندن ترجمه ی دیگران نیست . همچنان که بعدها نیز ، قطعا ما  را به ترجمه ای دقیق تر و منظم تر و پرزحمت تر و فراگیرتر و عاشقانه تر از ترجمه ی آقای طاهری نیاز است.

آقای مهندس طاهری در این ترجمه ، بخش وسیعی از زحمت خود را در پی نوشت (زیرنویس) هرصفحه متجلی کرده است . دراین پی نوشت ها ، ما ، هم به آیه های مشابه ، و هم به نکته های لغوی ، و هم به معانی مترادف ، و هم به معانی غیرمتعارف ، و هم به اشارات نحوی ، و هم به موقعیت های تاریخی ، و هم به ظرایفی متنوع و ضروری از تفسیر و تاویل بر می خوریم . تسلط  همه جانبه ی مترجم به زیرو بم زبان عربی ، و نفوذ او به ریشه ی لغات ، و استخراج معانی تازه ، و روحیه ی شگفت مشورت گیری وی ، و سیری ناپذیری وی برای اقناع مخاطب ، ما را با  ترجمه ای روان و جامع مواجه کرده است.

مترجم در صفحات انتهایی قرآن ، نوشته ای دارد با عنوان ” پس از پایان” . دراین نوشته ، وی ، مارا از زحمت “هشت سال تلاش بی وقفه ” ی خود مطلع می کند . شما با ورق زدن این ترجمه ، وبا نگاهی گذرا به پی نوشت ها ، این زحمت بی وقفه ی هشت ساله را ” باور” می کنید . چرا که در هر برگ ، می توان وسواس و صرف وقت و دقت موشکاف او را مشاهده کرد.

ناشر این قرآن ، ” انتشارات قلم ” است . من از همین زندان ، سپاس خود را تقدیم دوستانی می کنم که بی آن که نگاهشان به سود و فایده ی متداول باشد ، دقیق ترین حساسیت ها را برای ارائه ی اثری نفیس و چشم نواز و پرمحتوا مبذول داشته اند.

ناگزیرم برای پرهیز ازکلی گویی ، به چند نمونه از ظرافت های جاری این ترجمه اشاره کنم:

۱ – اغلب مترجمین قرآن ،  از معادل فارسی واژه ی ” اولی الامر” با  : صاحبان امر ، یاد کرده اند ، و یا از خیر معادل یابی این واژه  درگذشته و آن را به صورت : اولوالامر آورده اند . مهندس طاهری اما آن را  ” متصدیان امور” ترجمه کرده است . در پی نوشت مربوط به ” الی الرسول و الی اولی الامرمنهم” آیه ی ۸۳ سوره ی نسا ، می نویسد:

معلوم می شود ” اولی الامر” ( که جمع است ) کسانی غیراز شخص پیامبر(ص) هستند . و چون موضوع مربوط  به زمانی است که حضرت پیامبر(ص) در حال حیات بودند ، معلوم می شود کسانی غیراز امام معصوم هرزمان بوده اند  . از این روی این کلمه را به ” متصدیان امور” ترجمه کرده ایم . به عنوان مثال : رییس اداره ، کارمند بانک ، مامور راهنمایی ، مدیر مدرسه و غیره . کلمه ی ” منهم” که پس از کلمه ی ” اولی الامر” آمده ، تایید دیگری است بر این   معنی…

2.   آیه ی ۱۲۳ سوره ی انعام را این گونه ترجمه کرده است:

” و بدین گونه در هر شهری سردمداران بزهکارش را گماشتیم ( و به آنان میدان دادیم ) تا به دسیسه پردازند . در حالی که تنها در حق خویش دسیسه می کنند و نمی فهمند ” .

و در پی نوشت توضیح می دهد:

منظور از ” اکابر مجرم ” در این آیه ، همان است که در آیات ۳۴ سبا ، و ۲۳ زخرف آمده است . منظور از مکرشان نیز همان است که در آیه ی ۳۳ سبا آمده است . ضمنا کلمه ی ” مجرمیها ” در اصل ” مجرمین ها ” بوده که به علت اضافه شدن ، بنا بر قاعده ، حرف ” نون ” حذف شده است . حرف ” لام ” در ” لیمکروا ” لام عاقبت است . منظور این است که مفاسد اجتماع ، از سردمداران از خدا بی خبر سرچشمه می گیرد.

3. ترجمه ی آیه ی ۳۷ سوره ی نور ( رجال لا تلهیهم تجرة و لا بیع عن ذکرالله …) را اغلب مترجمان ، حتی قرآن پژوهی چون آقای بهاالدین خرمشاهی ” مردانی که هیچ داد و ستد و خرید و فروشی ایشان را از یاد خداوند بازنمی دارد ” ترجمه کرده اند .  نیز کلمه ی ” رجال ” این آیه را مرحوم الهی قمشه ای ” پاکمردان ” ترجمه کرده است . و حال آنکه آقای مهندس طاهری  به جای آن  ” افراد ” نهاده است . به زعم حقیر ، اگر همه ی ” رجل ” های قرآن را معادل ” مرد ” بدانیم ، فرصت حضور بانوان را در قرآن به تنگنا در انداخته ایم . با این وصف ، ترجمه ی آقای طاهری ، به انصاف و درستی نزدیکتر است . خود وی در پای نوشت آیه ی فوق ، دلیل این که چرا ” رجال ” را – افراد -  ترجمه کرده ، می آورد : بنا به قاعده ی تغلیب ، در اینجا کلمه ی ” رجال ” به کار رفته است و شامل زنان نیز می شود.

4.  بسیاری از مترجمین قرآن ، منجمله مرحوم الهی قمشه ای و جناب خرمشاهی در ترجمه ی ” سلم علی ال یاسین ” راه به خطا رفته و آن را : سلام بر آل یاسین باد ، و یا :  و سلام بر ال یاسین ، ترجمه کرده اند . مهندس طاهری اما آن را : ” سلام بر الیاس ” ترجمه کرده است . و در پی نوشت توضیح داده است:

الیاسین همان ” الیاس ” پیامبر است و مثل سینا و سینین دو شکل یک کلمه است . دو آیه ی بعد که می فرماید : ” انه من عبادنا المومنین ” موید این نظر است.

5.  همه یا اغلب مترجمین قرآنی ما ، واژه ی ” نفثت فی العقد ” را که در آیه ی ۴ سوره ی فلق آمده ، زنان جادوگر یا زنان دمنده در گره ها ترجمه کرده اند . و با همین خطای آشکار ، یک تهاجم تاریخی را به سمت بانوان احاله داده اند . که یعنی در این آیه ، آن که مورد نفرت و نکوهش واقع شده ، زنان جادوگرند . این خطا ، چهره ی مخوفی از بانوان به ذهن ما متبادر می کند . بی آن که بانوان را در این تهاجم غیر منصفانه ، سهمی موکد بوده باشد . آقای مهندس طاهری          ” نفثت ” را سخن چینان ترجمه کرده است و در پای نوشت جامع خود آورده است:

” نفاثات جمع ” نفاثه ” به معنای دمنده است . به همین علت در زبان عربی به هواپیمای جت هم ” نفاثه ” می گویند و در اینجا مراد سخن چینان فساد پیشه است یا جادوگران ….. معنی تحت اللفظ آیه این است : ” از شر دمندگان در گره ها ” تفسیر اضوا البیان (محمد امین مختار) گفته است : منظور از نفاثات قطعا ساحران است . اعم از زن و مرد ….

6. دراینجا به بعضی از واژگان و آیه هایی که به فارسی برگردانده  اشاره می کنم:

متقین = پروا پیشگان

رب = صاحب اختیار

کافرون = انکار ورزان

سفها = سبکسران و بی خردان

کنتم اموتا فاحیکم = بی روح بودید و شما را حیات بخشید.

تواب = باز پذیر

معروف = شایسته

منکر = ناپسند

الیوم الاخر= روز واپسین

دارالسلم = سرمنزل سلامت

یسبحون الیل و النهار لا یفترون = شب و روز بی آنکه سستی نشان دهند ، خدای را تقدیس می کنند.

* * *

"قرآن مبین" آقای مهندس طاهری قزوینی ، یکی از ترجمه ها و آثار فاخر و شایسته و ستودنی عصر ما است . این اثر شریف ، در کنار ترجمه های خوب دیگر ، می تواند خلا ترجمانی قرآن را تا سالها برطرف کند . جذابیت چند جانبه ی این اثر باعث شد در اطراف مترجم و کم و کیف انتشار این اثر تحقیق کنم . دانستم مترجم عزیز ما ، پای به دهه ی نهم عمر خود گذارده است . و دانستم ادامه ی انتشار این قرآن ، با وجود اخذ همه ی مجوز های رایج ، بنا به دلایلی که هرگز خدا پسندانه نیست ، متوقف شده است . سعی کردم راز این کج سلیقگی که نه ، این ظلم آشکار را کشف کنم . 

به نوشته ی انتهایی قرآن ، که به قلم مترجم است مراجعه کردم . آنجا که می نویسد : ” در دوران چهل ساله ای که با قرآن مانوس بودم ، از درس استادان مختلفی بهره بردم که برجسته ترینشان شادروان طالقانی و شادروان مهندس مهدی بازرگان بودند … استاد عربی ام دکتر سعید نجفی …” شاید یادآوری همین سه اسم و اسامی دیگر ، برای آنانی که درکشورما برگلوگاه نشر قرآن نشسته اند و بساطی برای خود آراسته اند ، دلیل موجهی برای جلوگیری از انتشار آن باشد . من از همین   زندان ، به نمایندگی از طرف همه ی آنانی که جویای جلوه های ناب قرآنی هستند ، از بزرگان دینی خود تقاضا دارم از تداوم این ظلم آشکار مانع شوند و راه را بر انتشار این اثر خوب و شریف بگشایند . از کجا معلوم مترجم این اثر ، در عین حال که به مرحوم طالقانی و بازرگان و دیگرانی چون این بزرگان متمایل است ، در پیشگاه خدای قرآن ، از همه ی ما آبرومند تر نباشد ؟ آیا زمان آن نرسیده است که ما : اختیار داران جامعه ، به رشدی برآمده باشیم که سلیقه های سیاسی خود را بر جریان محض علم ، تفوق ندهیم ؟

* * *

روزی که دانستم زندان بانان خودمان ، متعمدانه ، چهل و پنج روز تمام ” عمادالدین باقی ” را از داشتن هر کتاب ، حتی یک جلد قرآن نیز محروم کرده اند ، به خود گفتم : ظاهرا علاوه بر دست به دست شدن نیکی ها و نیک بختی ها ، ستم و ستمگری نیز دست به دست می شود . چه فرق می کند اگر من و شما ، آب و اکسیژن و آزادی را از کسی دریغ کنیم یا قرآن را ؟

” عمادالدین باقی ” با شناختی که من از او در تنگنای زندان یافته ام ، یک نیک بختی بزرگ است که ما به هردلیل خود را از باران برکات او محروم کرده ایم . من و شما آنجا که نیک بختی را از خویش می رانیم ، لاجرم همان خلا را باید با شور بختی رفع و رجوع کنیم . و این ، دریغ هماره ی من است که چرا در این یک سال گذشته ، ما ، با این همه شتاب و با این همه گستردگی ، خود به دست خود ، معدود دوستان نظام و انقلاب را به صف مقابل رانده ایم و انگ دشمن بر پیشانی شان نشانده ایم.

” مهندس علی اکبر طاهری قزوینی ” نیز ، برای ما ، یک دوست ، و یک نیک بختی شورانگیز است . دور انداختن زحمت و عرق ریزان هشت ساله ی وی ، ممکن است در ساحت زندگی معمول ما نمودی نداشته باشد ، اما قطعا به کهکشان حساب و کتاب خدا رعشه خواهد انداخت . صمیمانه از بزرگان خود می خواهیم که موانع سست انتشار ” قرآن مبین ” این دانشمند فرزانه را مرتفع سازند . با سپاسی به ژرفای لبخند خدای خوب.


محمد نوری زاد – زندان اوین – بند ۳۵۰ – ۲/۴/۸۹

منبع: وبسایت محمد نوری زاد


 


جرس: احمدرضا احمدپور در نامه ای خطاب به دبیرکل سازمان ملل نوشت:"جناب دبیر کل محترم سازمان ملل متحد و همه دست اندکاران نهاد های حقوق بشری در سراسر جهان ، اینجانب بدون دلیل موجه و قانونی در کوچه 39 خیابان صفائیه قم مورد ضرب و جرح چندین نفر اراذل و اوباش حکومتی قرار گرفته و غیر قانونی بازداشت شدم ، در بازداشتگاه اطلاعات قم در سلولهای انفرادی زیر زمینی نگه داشته شدم که نمی دانستم کی شب است و کی روز !؟ در آن بازداشتگاه اهانتها ، تحقیرها و تهدیدها را نسبت به خود و خانواده ام دیدم و شنیدم و الان که خویش در زندان هستم برای آواره کردن خانواده و فشار بر آنها از هیچ کوششی دریغ نکرده اند و حکم تخلیه خانه ای که خانواده ام در آن زندگی میکنند صادر کرده اند !؟

وی ادامه می دهد:" با توجه به نقض آشکار (( حقوق بشر)) بخاطر هتک حیثیت انسانی ام بواسطه تفتیش بدنی غیر انسانی و غیر اخلاقی و غیر شرعی و بخاطر تفتیش عقاید قرون وسطایی و نقض حقوق بشر و نادیده گرفتن حقوق زندانی به محضر شما و نهادهای مدافع (( حقوق بشر)) از مسئولان و بخصوص مسئولان مستقیم سازمان زندانهای ایران وقم و بالاخص دادسرای ویژه روحانیت شکایت میکنم و خواهان حضور نماینده یا نمایندگان شما در سازمان زندانها بخصوص در زندان مرکزی قم بند ویژه روحانیت و بندهای دیگر که حتی سقفی برای خوابیدن در زیر آن ندارند هستم".

متن کامل این نامه که نسخه ای از آن به دست جرس رسیده بشرح زیر است:

 

 

دبیر کل محترم سازمان ملل متحد و فعالان حقوق بشر در سراسر جهان


درود بر شما

 

اینجانب سید احمد رضا احمد پور زندانی بند ویژه روحانیت در زندان مرکزی قم ، به اطلاع میرساند در ایران تحت نام دین و تشییع آشکارا (( حقوق بشر)) توسط عّمال و دست اندرکاران حکومتی نقض میگردد ، به مراجع محترم تقلید دینی اهانت میشود و به بیوت و دفاتر مراجع محترم تقلید دینی اهانت میشود و بیوت و دفاتر مراجع تراز اول تقلید شیعه چون مرحوم حضرت آیت الله العظمی منتظری (ره ) که در حیات مبارک خویش انواع فشارها و جفاها را متحمل شد و همچنان جفاها بر خانواده ، بیت و شاگردان محترمش ادامه دارد و نیز به دفتر و بیت حضرت آیت الله العظمی صانعی که خدا او را از کینه ها ، پلیدیها ، نیرنگها و حسادتها محفوظ بدارد ، حمله ور میشوند و با تخریب محل مراجعه مقلدین و پیروان دینی مراجع محترم مذکور و ایجاد رعب و وحشت و ترساندن و تهدید مراجعین محترم به دفاتر مراجع تقلید ، عملا آزادی عقیده را نادیده و نقض کرده و از اجرای احکام و مراسم دینی ممانعت بعمل آورده اند ! از سویی با حکومتی کردن حوزه های علمیه و وجود غیر قانونی دادگاه و داد سرای ویژه روحانیت که همچون تیغ گیوتینی بر سر روحانیت مستقل ، منتقد و دگر اندیش عمل میکنند و آنانرا بخاطر تفکر ، بیان و قلم محکوم و محبوس و تبعید میکنند ، مانع رشد و بالندگی علمی ، سیاسی و عقیدتی روحانیون شده اند .

امروزه دادسرا و دادگاه ویژه روحانیت به اتاق (( تفتیش عقاید )) تبدیل گشته و موجب سلب آزادیهای همه جانبه و علمی روحانیون شده و هیچ روحانی منتقد و مستقل از دست آن در امان نیست ، و از کوچکترین حقوق قانونی و حقوق بشری برخوردار نمی باشد ، متهم روحانی از داشتن وکیل قانونی مورد تایید خویش در تمامی مراحل بازداشتی ، بازجویی ، دادرسی و دادگاه محروم است و بدون حضور وکیل مدافع ، او را به اتهامات واهی و غیر واقعی نظیر نشر اکاذیب ، اقدام علیه امنیت ملی ، توهین به رهبر و مسئولان و تبلیغ علیه نظام محکوم میکنند و در بند ویژه روحانیت محبوس میکنند .

آقای دبیر کل محترم سازمان ملل متحد و نهاد های حقوق بشر جهان ، خود نیز یکی از همان روحانیون منتقد و مخالف هستم که بخاطر گفته هایم ، نوشته هایم ، شعرهایم بخصوص آن شعری که در خصوص ندای آقا سلطان همان دختر بی گناهی که مظلومانه در خیابانهای تهران و در بین مردم معترض ، خونش پای درخت جنبش سبز ملت ایران ریخته شد وشهید گشت ، با عناوین واهی یاد شده به یک سال حبس محکوم شده ام وبیش از سه ماه است که در بازداشتگاه اطلاعات قم و در زندان مرکزی قم (بند ویژه روحانیت) شاهد نقض آشکارحقوق بشر ونادیده گرفتن حقوق قانونی و انسانی زندانیان و خویش بوده ام و همچنان حبس وبی قانونی و بی عدالتی ادامه دارد .

در زندان، تفتیش عقاید میکنند. از پوشیدن لباس به رنگ سبز توسط زندانی ( اینجانب ) ممانعت میکنند و بارها من ودیگران مورد تفتیش بدنی غیر انسانی ، غیر شرعی و غیر قانونی واقع شده ایم و با این کار مرا تحقیر و به شخصیت و کرامت انسانی ام اهانت کرده اند . جناب دبیر کل اینجانب بارها شاهد کتک کاری زندانیان توسط ماموران زندان در سالن ((زیر هشت )) بوده ام . زندان از حیث امکانات و امور بهداشتی در حد صفر است و به مکانی برای رشد و گسترش انواع بیماریها مبدل گشته است و تا کنون هیچ اقدامی پیشگیرانه و اساسی از سوی مسئولان صورت نپذیرفته است .

جناب دبیر کل محترم سازمان ملل متحد و همه دست اندکاران نهاد های حقوق بشری در سراسر جهان ، اینجانب بدون دلیل موجه و قانونی در کوچه 39 خیابان صفائیه قم مورد ضرب و جرح چندین نفر اراذل و اوباش حکومتی قرار گرفته و غیر قانونی بازداشت شدم ، در بازداشتگاه اطلاعات قم در سلولهای انفرادی زیر زمینی نگه داشته شدم که نمی دانستم کی شب است و کی روز !؟ در آن بازداشتگاه اهانتها ، تحقیرها و تهدیدها را نسبت به خود و خانواده ام دیدم و شنیدم و الان که خویش در زندان هستم برای آواره کردن خانواده و فشار بر آنها از هیچ کوششی دریغ نکرده اند و حکم تخلیه خانه ای که خانواده ام در آن زندگی میکنند صادر کرده اند !؟ همانطور که ذکر گردید فشار روحی و شکنجه روحی بر خودم نیز در زندان همچنان ادامه دارد ، لذا با توجه به جمیع جهات مذکور و با توجه به نقض آشکار (( حقوق بشر)) بخاطر هتک حیثیت انسانی ام بواسطه تفتیش بدنی غیر انسانی و غیر اخلاقی و غیر شرعی و بخاطر تفتیش عقاید قرون وسطایی و نقض حقوق بشر و نادیده گرفتن حقوق زندانی به محضر شما و نهادهای مدافع (( حقوق بشر)) از مسئولان و بخصوص مسئولان مستقیم سازمان زندانهای ایران وقم و بالاخص دادسرای ویژه روحانیت شکایت میکنم و خواهان حضور نماینده یا نمایندگان شما در سازمان زندانها بخصوص در زندان مرکزی قم بند ویژه روحانیت و بندهای دیگر که حتی سقفی برای خوابیدن در زیر آن ندارند هستم .

آقای دبیر کل محترم سازمان ملل متحد و نهادهای مدافع حقوق بشر در سراسر جهان امروز 30 تیرماه هشتادو نه هجری شمسی مصادف با 21 جولای 2010 میلادی ، دوازدهمین روز اعتصاب غذای مطلق من است و حال و روز خوبی هم ندارم اما تا حضور و روئیت نماینده قانونی شما در زندان مرکزی قم و رسیدگی به شکایت من توسط آن سازمان یا توسط مسئولان مربوط به این اعتصاب غذا ادامه خواهم داد . بدیهی است در صورت عدم اقدام شما و عدم رسیدگی به شکایت من و عدم تامین خواسته های قانونی ، انسانی و حقوق بشری ، توسط مسئولان نظام که از آن نه جمهوری گذاشته اند و نه اسلامی ، این اعتصاب غذا به مرگ منجر خواهد شد که در اینصورت نه تنها مسئولان اصلی جمهوری اسلامی قاتل من خواهند بود بلکه شما را هم بخاطر تعلل در عدم تحقق حقوق بشر در ایران مقصر میدانم و باید پاسخگوی خانواده ،هموطنان شریف من و افکار عمومی جهان باشند و باشید .

به امید پیروزی نهایی جنبش سبز ملت ایران و به امید تحقق حقوق بشر در ایران
سید احمد رضا احمد پور زندانی سیاسی بند6 (ویژه روحانیت ) زندان مرکزی قم

89/4/30 --- 21 july 2010

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به jaras-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به jaras@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته