-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/
گزارشهای رسیده از تهران حکایت از یورش نیروهای امنیتی به منزل صبا واصفی فعال حقوق بشر و بیخبری مطلق از وی دارد. روز سهشنبه نیروهای امنیتی برای دومین بار با حضور در منزل صبا واصفی، فعال حقوق بشر برای بازداشت وی اقدام کردند اما به دلیل حضور نداشتن وی در منزل، موفق به بازداشتش نشدند. این درحالی است که تا لحظه مخابره خبر هیچ اطلاعی از وضعیت خانم واصفی در دست نیست. به گفتهی خانوادهی این فعال مدنی ماموران «بخشی از کتابها، یادداشتها، فایلهای تحقیقاتی، عکسهای شخصی، دفترچه تلفن و دوربین» وی را ضبط کردند. صبا واصفی، امروز برای پیگیری پرونده یک متهم محکوم به اعدام به شهریار رفته بود، اما تا این لحظه بازنگشته و هیچ خبری از وی در دست نیست. این امر نگرانی در مورد وضعیت وی و احتمال بازداشتش را افزایش داده است. صبا واصفی پیش از این، در ۳۰ دیماه، از تدریس محروم و از دانشگاه شهید بهشتی اخراج شده بود. وی پژوهشگر، فعال حقوق بشر و جنبش زنان است که از سال ۸۵ در دانشگاه شهید بهشتی مشغول به تدریس بود.
در روزهای اخیر همزمان با نزدیک شدن به انتخابات جنجالبرانگیز ۲۲ خرداد۱۳۸۸ بار دیگر سرعت اینترنت در ایران با کاهش شدید روبهرو شده و بسیاری از سایتهای پر کاربرد مانند جی میل نیز مسدود شده است. در حالی که ایران در میان ۱۰ کشور اول دنیا در زمینه وبلاگنویسی است و استفاده از شبکههای اجتماعی مانند فیس بوک و توییتر به صورت قارچی در حال افزایش است؛ در آخرین آماری که کشورهای دنیا را از نظر سرعت اینترنت خانگی مورد مقایسه قرار داده است، کره جنوبی دارای بیشترین سرعت اینترنت است اما ایران در رده ۱۴۴ دنیا از ونزوئلا، نیجریه، بولیوی، عراق و پاراگوئه عقبتر است. به گزارش خبرگزاری مهر، سایت نتیندکس که این لیست گرافیکی را منتشر کرده است سرعت اینترنت خانگی هر کشور را بر اساس حداکثر عملکرد ارزیابی کرده است.
سوالی که مطرح میشود اینجاست که آیا ایران به دلیل ضعف تکنولوژی از ارایه خدمات مناسب عاجز است؟ یا در پی اعمال محدودیتهای شدید بر مطبوعات و رسانهها است؟ بنا به گزارشی که سازمان گزارشگران بدون مرز از وضعیت آزادی مطبوعات و رسانهها در سال ۲۰۰۹ منتشر کرد از سقوط ایران به رتبههای پایینتر و نزدیک شدن به سه کشور انتهایی جدول رده بندی آزادی مطبوعات و رسانهها یعنی ترکمنستان، کره شمالی و اریتره در دنیا خبر داد، کاربران ایرانی با تشکیل و عضویت در شبکههای اجتماعی مانند فیس بوک و… سعی در پر کردن خلا موجود را دارند.
بر اساس آخرین گزارشهای رسمی در حالی که ایران با ضریب نفوذ اینترنت ۳۴ درصد بعد از فلسطین، امارات، قطر، لبنان و ترکیه در مقام ششم منطقه قرار دارد، اما براساس شاخص اینترنت پرسرعت، جایگاه ۱۵ را در منطقه به خود اختصاص داده است. کارشناسان حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات با اذعان بر این موضوع میگویند: «طبق استانداردهای بینالمللی حداقل سرعت اینترنت ۵۱۲ کیلو بیت در ثانیه است، درحالی که در ایران این سرعت به کمتر از ١٠٠ کیلو بیت در ثانیه میرسد.
دکتر «علیاکبر جلالی»، پدر اینترنت ایران، میگوید: «اینترنت پرسرعت در جهان استانداردهای خاصی دارد. در بسیاری از کشورهای دنیا سرعت ۱/۵ مگابیت بر ثانیه را سرعت معمول برای اینترنت پرسرعت میدانند، این در حالی است که در برخی کشورها از جمله ایران ایترنت پرسرعت به عنوان یک وسیله ارتباط پرسرعت تلقی میشود که حداکثر سرعت آن فقط ۱۲۸ کیلو بیت بر ثانیه برای مردم است. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که در حال حاضر در ایران اینترنت پرسرعت هنوز حتا برای کاربران به صورت ملموس و به معنای واقعی عرضه نشده است.»
بنا به نظر عدهای از کارشناسان و تحلیلگران، ایران از لحاظ توانایی علمی و ارایه خدمات به کاربران مشکل خاصی ندارد. بلکه با در خطر دیدن منافع خود از ارایه خدمات به کاربران خودداری میکند و بلاخص پس از حوادث سال گذشته و اخراج خبرنگاران خارجی و مسدود کردن رسانههای داخلی، نقش اینرنت و فضای مجازی در پوشش اخبار مربوط به اعتراضات ابعاد گستردهتری پیدا کرد. به گونهای که برای اولینبار مفهومی به نام شهروند_ رسانه یا شهروند_ خبرنگار شکل گرفت.
محدودیتهای شدیدتر برای کاربران
دولت ایران پس از انتخابات خرداد ۸۸ علاوه بر کاهش سرعت اینترنت و فیلترینگ گسترده سایتها و وبلاگها محدودیتهای دیگری نیز برای کاربران ایجاد کرد.
به طوری که بار دیگر لایحه «جرایم اینترنتی » و اجرایی شدن آن سرعت بیشتری به خود گرفت. قانون جرایم رایانهای دهم تیرماه ۸۸ از سوی محمود احمدینژاد، رییس جمهوری ایران برای اجرا به نهادهای حکومتی ابلاغ شد. این در حالیست که قوه قضاییه آذر ماه سال ۸۷، یعنی پیش از ابلاغ این قوانین، دادسراهای ویژه جرایم رایانهای را راه اندازی کرده بود. فیلترینگ سایتهایی که محتوای آنها در زمره جرایم اینترنتی قرار میگرفت تا پیش از این تحت نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی و با سرپرستی وزارت اطلاعات فعالیت میکرد. اما در ۹ دی ماه ۱۳۸۸ مصادیق جرایم اینترنتی و همچنین کمیته مسوول تعیین این مصادیق توسط دادستانی کل کشور اعلام شد.
«عبدالصمد خرمآبادی» دبیر کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه در باره اعضای این کمیته گفت: «اعضای کارگروه مرکب از وزارتخانههای ارتباطات و فناوری اطلاعات، اطلاعات، فرهنگ و ارشاد اسلامی، آموزش و پرورش، سازمان تبلیغات، ناجا، صدا و سیماو.. در راستای وظایف و ماموریتهای ذاتی خود مکلف به ایجاد سامانه رصد فضای مجازی در دستگاه متبوع خود بوده و همچنین کلیه ارایهدهندگان خدمات دسترسی و میزبانی نیز مکلف خواهند بود، چنانچه با یکی از مصادیق مصرحه در این فهرست مواجه شدند، بلافاصله مراتب را به دبیرخانه مستقر در دادستانی کل کشور اعلام کنند.» وی در ادامه افزود: «دبیرخانه کارگروه با بررسی گزارشات واصله نسبت به مجرمانه بودن یا نبودن، تصمیم نهایی را اتخاذ و در صورت احراز محتوای مجرمانه نسبت به پالایش (فیلتر) اقدام خواهد کرد و مراتب توسط دبیرخانه به مراجع قضایی ذیربط جهت تعقیب کیفری مقتضی اطلاع داده خواهد شد.»
اما موضوعی که بسیار بحث برانگیز شد مصادیق جرایم اینترنتی بود که حوزه بسیار گسترهای را شامل میشد و به گفته بسیاری از مخالفان هر نوع انتقادی در حوزه این جرایم قرار میگرفت. در همین راستا با یکی از وبلاگ نویسان ایرانی گفتوگو کردیم او که نخواست نامش گفته شود در مورد این لایحه گفت: «ببنید ما بارها بارها شاهد گرفتن وبلاگ نویسها بودهایم اما چیزی که بسیار آزاردهنده است برخورد سلیقهای برای فیلترینگ سایتهاست و باز بدتر از آن هرگونه انتقادی به مثابه جرم محسوب میشود. شما اگر نگاهی به مصادیق تعیین شده بیندازید میبینید که این مصادیق در ۳ بخش محتوای علیه عفت و اخلاق عمومی و محتوا علیه مقدسات اسلامی و محتوا علیه امنیت و آسایش عمومی تدوین شده و جالب که این مصادیق از اهانت به آیتاله خمینی و رهبری شروع میشود و نوشتن برعلیه قانون اساسی و تبلیغ به نفع احزاب وگروههای مخالف اسلام وحتا نقل قول از گروهههای اپوزیسیون را در بر میگیرد تا توزیع فیلترشکن و دادن لینکهای سایتهای ممنوع. در واقع میتوان گفت این لایحه قانونی کردن سانسور است .
مشکل عمده دیگری که وجود دارد این است که نظارت و فیلترینگ تنها به حوزه سیاست و مسایل سیاسی محدود نمیشود و محتویات فرهنگی و هنری را نیز در بر میگیرد در یکی از مصادیق مجرمانه آمده است: «معرفی آثار سمعی و بصری غیرمجاز به جای آثار مجاز یا عرضه تجاری آثار سمعی و بصری بدون مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. در همین راستا میتوان به بازداشت و محکومیت «امیرصادق میرصیافی» نویسنده وبلاگ فرهنگی روزنگار در ۱۲ آبان ۸۷ اشاره کرد که به دو سال زندان محکوم شد و در روزهای پایانی سال ۸۷ در زندان اوین درگذشت.»
چندی پیش نیز «مجتبا سمیعنژاد» از وبلاگ نویسهای ایرانی در مصاحبه با واشنگتن تایمز با انتقاد از لایحه جرایم اینترنتی گفت: «با تصویب لایحهی جرایم رایانهیی در سال گذشته وبلاگ نویسان ایرانی با خطرات جدی روبهرو هستند. در این لایحه وبلاگنویسی در ردیف جرایم خطراناکی همچون سرقت مسلحانه، راهزنی، تجاوز و… قرار داده شده است و حکمهای در نظر گرفته برای آن در حد اعدام است. نکتهی مورد بحث این لایحه این است که در مورد وبلاگنویسان بسیار مبهم حرف زده شده است و هر وبلاگنویس سیاسی و آزادیخواهی میتواند در آن جای گیرد.»
در حالی که کاربران ایترنت و فعالان عرصههای مجازی، امروز در ایران از فیلترینگ و پایین بودن سرعت اینترنت و گاه قطع آن دست و پنجه نرم میکنند با تعیین مصادیق جرایم اینترنتی گام جدیدی در جهت اعمال محدودیتهای بیشتر بر علیه آنها برداشته شد.
ارتش سایبری سپاه از هک کردن سایتهای مخالفان تا دستگیری فعالان عرصه مجازی
نام ارتش سایبری ایران زمانی بر سر زبانها افتاد که در اولین حمله سایت توییتر را مورد حمله قرار داد و در پیامی که در سایت قرار داده بود، از حمایت از معترضین در ایران توسط توییتر انتقاد کرده بود. در پیام هکرها آمده بود: «آمریکا فکر میکند که دارد اینترنت را با دسترسیاش مدیریت و کنترل میکند. اما این طور نیست؛ این ما هستیم که اینترنت را با قدرتمان کنترل و مدیریت میکنیم. بنابراین سعی نکید مردم ایران را تحریک کنید.»
سپاه با تشکیل ارتش سایبری به پیگیری و تعقیب فعالان عرصه اینترنت میپردازد. به گزارش سایت تابناک در ۳۰ اردیبهشت، فرمانده سپاه «علیبن ابیطالب» قم گفت: «سپاه موفق به تشکیل یک ارتش سایبری شده است و امروز ارتش سایبری سپاه دومین ارتش سایبری در دنیا است.»
«ابراهیم جباری» با اشاره به تلاش دشمنان برای ضربه زدن به کیان اسلامی از راههای مختلف تصریح کرد: «یکی از این راهها فعالیت در فضای سایبری است که ارتش سایبری سپاه با قدرت در این فضا وارد شده است و جلوی تخریب نظام فرهنگی و اجتماعی کشور را میگیرد.»
ارتش سایبری سپاه با هک کردن برخی از سایتها مانند جرس و رادیو زمانه در سال گذشته خود را تثبیت نمود و چالش جدیدی را در برابر کاربران اینترنت قرار داد.
دعوت رهبران معترض به اطلاع رسانی
با نزدیک شدن سالگرد انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری ایران، رهبران مخالف دولت خواستار اطلاع رسانی در این زمینه شده اند و پایگاه های اطلاع رسانی مخالفان هم بیانیه مشترکی را به این مناسبت منتشر کردهاند.
این دو رهبر مخالف دولت تصمیم گرفتند که در صورتیکه دولت اجازه برگزاری راهپیمایی به مناسب سالگرد حوادث خردادماه سال گذشته را صادر کند، از مردم برای شرکت در راهپیمایی در سطح ملی دعوت شود و در غیراینصورت «برای اطلاع رسانی و آگاهی بخشی، با تنوع و تکثری که شبکههای اجتماعی دارند، به صورت مسالمتآمیز جریان اطلاع رسانی صورت گیرد.»
همزمان با در خواست «میرحسین موسوی» و «مهدی کروبی» برای اطلاع رسانی، فضای مجازی طراوت بیشتری یافت و در سایتهای نزدیک به معترضین فعالیت گستردهای شروع شد. اما پس از این بیانیه سرعت اینترنت به شدت کاهش یافت تا مانع اطلاع رسانی کاربران شوند.
به هر روی به نظر میرسد حکومت ایران در پارادوکس سختی گرفتار آمده است. از یک سو در برابر پیشرفت تکنولوژی یارای ایستادن را ندارد و از سویی دیگر در صورت پذیرفتن فناوری جدید اطلاعات که جهان را تا حد یک دهکده کوچک کرده است، باید به الزامات و تبعات ناشی از گردش آزاد اطلاعات تن در دهد.
تلاش فعالان صلح برای شکستن محاصره غزه بینتیجه ماند و سپیدهدم دوشنبه ۳۱ مه، کشتی آنها در ۱۵۰ کیلومتری سواحل اسراییل توسط نظامیان این کشور محاصره شد. خبرگزاریها گزارش دادهاند که در درگیری میان کوماندوهای اسراییلی و سرنشینان کشتی، ۱۹ نفر کشته شدهاند.
تاکنون علت این رخداد مشخص نشده، و در حالی که رسانههای عربی نظامیان را مقصر معرفی میکنند، اسراییل نیز تصاویری را منتشر کرده که سرنشیان کشتی را در حال مقاومت در برابر کوماندوها و آغازگر درگیری نشان میدهد.
فیلم صوتی «حمله به کشتی ترکیه»، به نویسندگی «فرورتیش رضوانیه»، بر اساس اخبار منتشر شده در رسانهها ساخته شده است.
«بیشک نثر گلستان یکی از شاهکارهای زبان فارسی است که ابعاد گوناگون زیباییشناختی نثر را میتوان در آن دریافت. سعدی در این اثر گرانسنگ خود از تقارنها و تناسبهای زبانی و بیانی، آرایهها و عناصر ادبی، وزن عروضی، تناسبهای کلامی و… به نحو شایستهای استفاده کرده است. گلستان سعدی بزرگترین کتاب نثر فارسی است و بعد از شاهنامه فردوسی، مهمترین کتابی است که باعث بقای زبان فارسی شده است.
همینها سبب میشود که از خود بپرسیم که چه سری و نیروی کلامی در سعدی هست که زبان او را هنرمندانه کرده است؟ چرا نثر گلستان فاخر و زیبا است؟ اما پیش از پاسخ دادن به این پرسشها، باید دید که چرا سعدی در قلب مردم جای دارد؟ و چرا مردم، گلستان را کتابی مقدس میدانند؟ میدانیم که گلستان سعدی کتابی بود که پیوسته در مکتب خانهها خوانده میشد. همانند کتابهای دیگری چون «نوش آفریننامه» یا «معراج نامه» نبود که گاه گاهی درس داده میشد؛ گلستان کتاب پایهای همه مکتب خانهها بود.
به همین دلیل است که سخنان سعدی در زبان مردم به صورت ضربالمثل درآمده است. چیزی نزدیک به ۴۰۰ «مثل» از او در گلستان وجود دارد که فارسی زبانان به کار میبرند. یک نویسنده باید بسیار توانا و هنرمند باشد که جملههایش به آن درجه از زیبایی برسند که به صورت ضربالمثل رواج پیدا کنند. سعدی چنین هنری را در حد کمال داشت.»
آنچه بازگو شد بخشی از سخنان دکتر «حسن ذوالفقاری» استاد دانشگاه بود که در سخنرانیای تحت عنوان «شگردهای زبانی سعدی در گلستان» در مرکز فرهنگی شهرکتاب تهران به ایراد سخن پرداخت.
دکتر ذوالفقاری در ادامه عنوان میکند که در گلستان سعدی ۱۸۱ حکایت آورده شده است. از این مقدار، ۱۰۰ حکایت آن دارای یک گفتوگو و یک کنش هستند. میدانیم که داستان برای آن که شکل بگیرد باید هم کنش داشته باشد و هم گفتوگو. در ۸۰ حکایت دیگر گلستان این کنش را نمیبینیم. سعدی برای پوشاندن این عیب، با لطایف به کلامش قدرت داده است. یعنی چنان گفتوگوها را هنرمندانه آورده است که کنش داستانی را باید در «کلام» دید. از همین رو ضرب آهنگ پایانی در این دست حکایتهای او، در بازیهای کلامی نهفته است.
در این موارد، ممکن است که تمام لطف حکایت وابسته به یک کلمه باشد. پس هنر سعدی را در این نیز میتوان دانست که از صنعتگری به سود داستانپردازی استفاده کرده است. عناصر و شگردهای سعدی را هم از جهت زبانی میتوان بررسی کرد و هم از دید ادبی. از منظر زبانی، نخستین هنر او در واژه گزینی است. سعدی کلمات را مناسب و در جای خود انتخاب میکند. هیچ وقت دیده نمیشود که او کلمهای را اضافه بیاورد. میدانیم که حشو لازمه وزن و سجع است و شاعران برای پر کردن وزن از عناصر زاید استفاده میکنند. اما سعدی با آنکه به کلامش وزن میدهد، هرگز دچار حشو و زواید نمیشود.
سعدی حکایتی به این مضمون دارد که «هندویی نفت اندازی همی آموخت. حکیمی گفت: «تو را که خانه نیین است، بازی نه این است.»
«این شاید مینی مالیستیترین حکایت ادبیات قدیم ما باشد. تمام هنر سعدی در این حکایت در بازی کلامی او با دو واژه «نیین» و «نه این» نهفته است. این حکایت نه چیزی کم دارد و نه اضافه. چون فضای حکایت او تنها یک خط است، سعدی ناگزیر است که کلمات را آنقدر دقیق انتخاب کند که به هدفش برسد. سعدی استاد تضادهای فعلی است. در غزلیاتش هم با همین هنر است که شاهکارهای بی مانندی را خلق کرده است.
از سویی دیگر این هنر به او اجازه میدهد که به ایجاز دست پیدا کند و در گزینش واژگان راه تعادل را در پیش بگیرد. در روزگار او به کار بردن واژههای عربی بسیار متداول بود. در متون آن دوره، بیش از ۶۰ درصد واژهها عربی است. اما سعدی در انتخاب واژههای عربی، افراط نمیکند. تنها در یکی دو حکایت است که او بیشتر از اندازه معمولش از لغات عربی بهره میبرد. اما در همان حکایتها همچنان از آن واژهها استفاده میکند که خواننده متوجه نا آشنا بودن آنها نمیشود. واژگان عربی که سعدی به کار میبرد، همگی متعارف و در زبان مردم کاربرد داشتهاند.
موسیقیای که در این برنامه میشنوید از آلبوم «رنگوارههای کهن»، اثری از گروه رستاک انتخاب شده است. این گروه تمامن در حوزهی موسیقی نواحی و فولکلور ایران فعالیت میکند. سرپرستی این گروه را «سیامک سپهری» بر عهده دارد و نوازندگان این آلبوم عبارتند از:
سیامک سپهری: تار، دیوان
سیدفرزاد مرادی: آواز، تنبور، تارباس، دوتار، سه تار و دسرکوتن
«روزگار غریبی است نازنین – به قول شاملوی شاعر – که البته من میگویم: ماییم که در روزگار، غریبی میکنیم. دوران روشنگری را در تاریکی گذراندهایم و اینک به کورسویی از روشنایی، در افق قهرمانپروری و نجاتبخشآفرینی، به انتظار نشستهایم و باز غریب زمانهی خودیم.»
گاهی شده که از خود میپرسیم: چرا روزگار ایران ما این است که هست؟ پاسخها هم برای بیشتر ایرانیها آشناست. داییجانناپلئونیها دست انگلیسیها را در کار میبینند و سران جمهوری اسلامی، صهیونیستها را دستاندر کار قرنها وضعیت آشفتهی «ایراناسلامی» میدانند. مارکسیستها و کمونیستها هم دلیل بدبختی «خلق و توده» را عدم استقرار حکومت پرولتاریا میدانند. شاهدوستان و سلطنتطلبان هم مشکل ایران را با آمدن یک پدر قدرتمند به نام پادشاه و شاهنشاه قابل حل میدانند. روشنفکران مذهبی، عدم جریان «مردمسالاریدینی» و لاییکها، نبود حکومت سکولار را علل عدم توفیق ایرانیان میدانند. البته «حسنعباسی»، رییس «مرکز بررسیهای دکترینال»، مبلغ نظریهی «دفاعنامتقارن» بر اساس روحیهی «استشهادی» و مخالف هرگونه گفتوگو و خالق واژههای بیمعنی و مندرآوردی هم آمریکا و امپریالیسم را دلیل عدم ناکامی احمدینژاد در هزارهی سوم میداند.
«و اما نسل ما، عدم حیات دمکراسی در ایران را علت اصلی وضعیت اسفبار کنونی میداند. تحلیل نسل من تا حدودی درست است، اما نبود دمکراسی در ایران، علت شرایط موجود نیست، بلکه خود، معلول علل فرهنگی – اجتماعی گستردهای در ارتباط با روحیهی ایرانی است که در مجموع، «فرهنگ ایرانی» را شکل میدهد.»
« … نبود دمکراسی در ایران، علت شرایط موجود نیست، بلکه خود، معلول علل فرهنگی – اجتماعی گستردهای در ارتباط با روحیهی ایرانی است که در مجموع، «فرهنگ ایرانی» را شکل میدهد.»
اگر علت قرنها رویارویی قهری حاکمان ایران با مردم ایران و بالعکس، مخالفت همیشگی مردم با حکومتها را، به سادگی، به ساختار سیاسی و نظام حکومتی ایران مربوط بدانیم و از «علتالعلل» این نابسامانیها غافل شویم، در همان بیراهه که تا امروز آمدهایم، آینده را خواهیم پیمود و هرگز به آنچه آرزو داریم؛ یعنی: آزادی، عدالت و مردمسالاری دست نخواهیم یافت.
«فرهنگایرانی» مجموعهی عادتها، پندارها، گفتارها، رفتارها و روحیات ما ایرانیهاست که در مجموع در میان ما عمومیت دارد. باور کنید «کاسپینماکان»، نه انگلیسی است و نه نمایندهی استکبار جهانی؛ او یک ایرانی ایرانیتبار است با خصوصیات ایرانی و البته ابنالوقت. یک دختر جوان به نام «ندا آقاسلطان» در جریان اعتراضات گستردهی مردم به کودتای انتخاباتی ۲۲ خرداد ۱۳۸۸، به ضرب گلوله کشته شد. گروهی او را به عنوان نماد آزادیخواهی ایران معرفی میکنند و گروهی دیگر، او را قربانی دسیسهی مخالفان نظام – و البته احمدینژاد – برای رسواکردن دولت کودتا میدانند. و «کاسپینماکان» هم که آب را گلآلود دیده، به کثیفترین شیوهی ممکن، از پیکر بیجان دختری که روزی شاید نامزد او بوده، سوء استفاده و خود را سفیر مردم ایران معرفی میکند.
روزگار ما این است: «کاسپینماکان» سفیر ما، «سعید جعفرزاده احمدسرگورابی» هنرمند سیاسی معترض، دکتر پیش از این «محمدرضارحیمی» معاون اول رییس دولت، «کامراندانشجو» وزیر علوم، تحقیقات و فنآوری، «حسنعباسی» نظریهپرداز سیاسی و «احمدینژاد» رییسجمهوری ما … .
«محمدرضارحیمی»، معاون اول رییس دولت کودتا، که تا چند روز پیش، عنوان «دکتر» را یدک میکشید و در جریان استیضاح «دکترکردان» معروف در مقام معاون رییسجمهوری در امور مجلس، از مدافعین سرسخت «کردان» بود، همانند ما ایرانی است. خود «کامراندانشجو» هم از این بحث خارج نیست. آقای وزیر علوم، تحقیقات و فنآوری که دانشجوی دانشگاهی در انگلستان بوده و از رسالهی خود در یکی از دانشگاههای ایران دفاع کرده است این آقا همان کسی است که معتبر نبودن مدرک «محمدرضارحیمی» را در جلسهی هیت دولت اعلام کرده است.
فراموش نکنیم که ما آن مردمی هستیم که موسیقی «فالش» و اشعار شعارزده، پیشپا افتاده و پر از غلطهای دستوری «پروازهمای» یا همان «سعید جعفرزاده احمدسرگورابی» را دوست داریم و صدای این آقا را – که شبیه به مویه و روزهخوانی، آن هم با «نت»های فراوان «خارج» است – فریاد جنبش آزادیخواهی خود میدانیم. ما مردمی هستیم که حتا زمانی که به موسیقی مورد علاقه خود گوش میدهیم، پیاپی با کف و دستزدن متوالی در خلال برنامه، اجرای موسیقی را نیز مختل میکنیم.
حالا خودمان قاضی. آیا برای مردم ایران – که ما باشیم – رییسجمهوری غیر از «احمدینژاد» میتواند متصور باشد؟ مگر حکومتها، برآیند خواسته و خوی مردمها نیست؟ «از کوزه همان برون تراود که در اوست». پس چگونه انتظار داریم یک شب بخوابیم و صبح برخیزیم و ببینیم که ایران گلستان شده؟ قهرمانسازی میکنیم، چرا که خود توان رویارویی با شرایط و وقایع را نداریم و همواره در انتظار کسی هستیم که دری به بهشت بگشاید و ما را به سرای خوشی و آرامش دعوت کند.
تعارف را کنار بگذاریم. ما ایرانیها، مردم آگاهی نیستیم و خیلی هم ادعا داریم. روزگار ما این است: «کاسپینماکان» سفیر ما، «سعید جعفرزاده احمدسرگورابی» هنرمند سیاسی معترض، دکتر پیش از این «محمدرضارحیمی» معاون اول رییس دولت، «کامراندانشجو» وزیر علوم، تحقیقات و فنآوری، «حسنعباسی» نظریهپرداز سیاسی و «احمدینژاد» رییسجمهوری ما … .
«سانی بوی ویلیامسون» موزیسین بلوز در چنین روزی (اول ژوئن) در سال ۱۹۴۸ چشم از جهان فروبست. او هنگام مرگ تنها ۳۴ سال سن داشت و در یک کتککاری به قتل رسید.
این هنرمند با نام اصلی «جان لی کرتیس ویلیامسون»، در نزدیکی شهر جکسون از ایالت تنسی آمریکا بهدنیا آمد. او دورهی موسیقی خود را با سبکی نزدیک به کانتری-بلوز آغاز کرد و در این سبک، آثار ضبط شدهای از وی نیز موجود است. سانی بوی ویلیامسون ۱ مدتی بعد به نواختن هارمونیکا (سازدهنی) روی آورد و از این ساز بهعنوان یکی از سازهای اصلی موسیقی خود استفاده کرد. بدین ترتیب وی توانست از کانتری-بلوز فاصله بگیرد و بلوز مدرنتری را اجرا کند. او در زیرشاخههای کانتری بلوز، شیکاگو بلوز، و همینطور هارمونیکا بلوز به فعالیت موسیقایی مشغول بوده است.
موسیقی بلوز در اوایل قرن بیستم بر پایهی بداههنوازی استوار بود و موزیسینهای این سبک از استعداد بالایی در بداههنوازی برخوردار بودند. آنها اغلب آهنگهایی را مینواختند که خودشان ساخته بودند و البته کمبود امکانات ضبط و همچنین پخش موسیقی، موجب میشد آوازهی این هنرمندان از محدودهی زندگیشان فراتر نرود.
با این وجود اولین آهنگ ضبط شدهی سانی بوی ۱ در سال ۱۹۳۷، با نام «صبح بخیر دخترمدرسهای» موفق شد به فروش نسبتن بالایی دست پیدا کند. سانی بوی ویلیامسون ۱ به همان اندازهای که در میان سیاهان ایالتهای جنوبی آمریکا طرفدار داشت در بین سفیدپوستان و شهرنشینان مناطق غرب آمریکا و شهرهایی مانند دیترویت نیز هوادار پیدا کرده بود. وی خود در شهر شیکاگو زندگی میکرد و موفقیتهایش موجب شد که نام سانی بوی ویلیامسون ۱ برای ۱۰ سال آینده مترادف با نام هارمونیکای بلوز در بین هوادارانش باشد. سبک نواختن هارمونیکای سانی بوی ویلیامسون ۱ تاثیر زیادی را بر نسلی از نوازندگان هارمونیکا گذاشت. افرادی مانند بیلی بوی آرنولد، جونیور ولز، سانی تری، لیدل والتر و از جمله سانی بوی ویلیامسون ۲ از این هنرمند تاثیر گرفتهاند.
گفتنی است که در بین اسطورههای موسیقی بلوز کلاسیک دو نفر با اسم سانی بوی ویلیامسون وجود دارند. نفر اول فردیست که در مورد او صحبت میکنیم یعنی جان لی کرتیس و نفر دوم، احتمالن اندکی شناخته شدهتر است. الک رایس میلر در هلنای آرکانزاس زندگی میکرد و فعالیت خود را در دههی ۴۰ میلادی آغاز کرد و این دقیقن چند سال بعد از معروف شدن سانی بوی ۱ است. او بهخاطر علاقه به سانی بوی ۱ نام سانی بوی ۲ را بر روی خودش گذاشته و خود نیز از اسطورههای سازدهنی بلوز بهشمار میرود که در میانهی دههی ۶۰ میلادی از دنیا رفت و بههمین دلیل اجراهای بیشتر و خصوصن اجراهای تصویری با کیفیت خوب از وی موجود است. اخباری تایید نشده حاکیست که سانی بوی ۱ به استفادهی سانی بوی ۲ از این اسم اعتراض داشت اما نتوانست کاری از پیش ببرد چون در زمان حیات سانی بوی ۱، نفر دوم بهصورت نوازندهای دورهگرد فعالیت میکرد و گاهی نیز در رادیوی هلنا با سازدهنی خود به اجرای برنامهی زنده میپرداخت و تا سال ۱۹۴۸ که سانی بوی ۱ در قید حیات بود هیچ اثر ضبط شدهای را منتشر نکرده بود و از اینرو قانون به این اعتراض توجهی نکرد.
سانی بوی ویلیامسون ۱ در بین همنسلان خود از همه شناخته شدهتر است و آثار او بیشتر شنیده شدهاند. منظور ما از همنسلان وی، بلوزمنهای فعال در دهههای ۳۰ و ۴۰ میلادی هستند. او حتا بر موزیسینهایی که ساز اصلی آنها چیزی غیر از هارمونیکا بوده نیز تاثیر گذاشته و از جملهی این افراد میتوان مادی واترز را نام برد. واترز در سالهای میانی دههی ۴۰ همراه با سانی بوی ویلیامسون ۱ همنوازیهایی را داشته است. سانی بوی ۱ در چنین روزی وقتی از آخرین اجرای خود به خانه برمیگشت در نزاعی که جلوی یک مشروب فروشی در جنوب شهر شیکاگو اتفاق افتاده بود درگیر شد و در اثر ضرباتی که به وی وارد آمد فوت کرد. شاهدان نقل کردهاند که آخرین جملهای که این هنرمند و نوازندهی موسیقی بلوز بر زبان آورد این بود: خدایا مرا ببخش.
”It’s a strange time, my friend.” as Shamloo the poet used to say. Of course I say ”we are the strange ones in our time” When we should have been enlightened we spent our time in the darkness and now we are looking for the slightest light coming from ”Hero making” and ”Savior creating” horizons! And still, we are strangers in our own time.
Have you ever asked yourself: ” What is driving the situation in Iran?”
The answer is familiar to most Iranians: ”Daii Jan Napolen’’s finds the British responsible! Leaders of the Islamic Republic blame the Zionists for decades of turbulent situation of ”Islamic Iran”. Marxists and Communists find the non-proletarian establishment the cause of misfortune and misery of ”the masses”. The Monarchists consider Iran’s problem solved with the arrival of a powerful father, The King! Religious Intellectuals find that we need religious democracy and finally the seculars consider that a non secular state is the cause of Iran’s miscarriage! And of course Hassan Abassi, the head of ”Boundless Studies Centre”, creator of absurd and meaningless words finds both America and Imperialism responsible of Ahmadinejad’s failure in the third Millennium!
It is not the lack of democracy in Iran which causes the existing conditions. It contributes to extensive socio-Cultural issues related to the Iranian mentality that forms ”Iranian culture” in general.
But our generation considers the lack of democracy in Iran as the main reason of our plight.
The analysis of my generation is partly true but I believe that it is not the lack of democracy which causes the existing conditions. It contributes to extensive socio-cultural issues related to the Iranian mentality that forms ” Iranian Culture” in general.
If we consider that the cause of centuries of confrontations between the Iranian people and the rulers of Iran is simply due to the political structure and the system of governments, we will continue to be unaware of the real cause of this turmoil and we will persist on the same meaningless road that makes freedom, justice and democracy unattainable wishes.
Iranian culture is a collection of our habits, thoughts, language, behaviours and emotions.
Believe me! Caspian Makan is neither bought by the British nor a representative of global arrogance.
He is a genuine Iranian, with Iranian features and of course a real opportunist.
A young girl named Neda Agha Soltan was shot dead during widespread public protests in the aftermath of the elections of June 12/ 2009.
Some consider her as the symbol of freedom in Iran, and others as a victim of a plot wrought by Ahmadinejad’s opponents to bring down the coup government! And Caspian Makan profits of ”the muddy waters” and abuses the worst possible way the lifeless body of a girl who one day perhaps has been his fiancée by presenting himself as the Ambassador for the people of Iran.
Mohamad Reza Rahimi, first deputy to the head of the coup government who until a few days ago called himself ”Doctor” and was an ardent defender of ”Doctor Kordan affair” is also an Iranian like us.
Kamran Daneshjoo is not less Iranian! The Minister of Science, Research and Technology who has been a student in one of Britain’s universities and has presented his so-called PhD thesis in one of Iran’s universities! This gentleman is the one who declared at a government meeting that Mohamad Reza Rahimi doesn’t have a real university Diploma.
This is our time: Caspian Makan, our ”ambassador”, Saiid Jafarzadeh Ahmad Sargourabi our ”political protesting Artist”, Mohamad RezaRahimi, our ‘’soon to be Doctor first Vice-President”, Kamran Daneshjoo our ”Minister of Science, Research and Technology”, Hassan Abassi, ”Political theorist” and of course Ahmadinejad, our ”President”….
Bear in mind that we are the same people who love ”Off Key” music and useless poems filled with grammatical mistakes of ”Parvaz Homay” or Saiid Jafarzadeh Ahmad Sargourabi. The same gentleman whose lyrics and voice sound like a religious ceremony that we consider as the ”cry of our freedom movement”.
Yes, we are the people who disturb the performance of artists by repeated applauses even when we listen to our favourite music.
Let’s face it! For us, the people of Iran, can anybody else than ”President Ahmadinejad” be expected?
Isn’t it true that governments reflect people’s views?
Don’t ”you get what you give”?
How do we expect that change comes overnight?
We create ”Heros” because we are unable to deal with circumstances and events by ourselves.
We are always waiting for someone to open the door to heaven and invites us in.
Comity aside, let’s be honest with ourselves.
We, Iranians, are little aware of our own circumstances even though we love to pretend otherwise.
THIS IS OUR LIFE, THIS IS OUR TIME:
Caspian Makan, our ”ambassador”, Saiid Jafarzadeh Ahmad Sargourabi our ”political protesting Artist”, Mohamad RezaRahimi, our ‘’soon to be Doctor first Vice-President”, Kamran Daneshjoo our ”Minister of Science, Research and Technology”, Hassan Abassi, ”Political theorist” and of course Ahmadinejad, our ”President”….
پس از دستگیریهای ممتد در پی انتخابات دهم ریاست جمهوری به نظر میرسد با قرار گرفتن در آستانه سالگرد این انتخابات دور تازهای از این اعترافها شروع شده است. دقایقی پیش (ساعت پنج و سی دقیقه عصر روز سهشنبه یازدهم خرداد) از سوی مرتضا سمیاری دبیر واحد اجتماعی طیف علامه دفتر تحکیم وحدت که با میل شخصی وی ارسال هم شد. او لینک نامهای را که در خبرگزاری فارس منتشر شده بود را به دوستانش و رسانهها ارسال کرد که در عنوان آن ذکر شده بود: «با عرض سلام و معذرت از دوستان… او در این نامه درخواست کرده بود که متن تبرا او را از دفتر تحکیم وحدت بخوانند.»
انتشار این نامه در سایت حامی دولت فارس که سابقه روشنی در پروژههای اعترافگیری دارد، جا دارد که توجه خاص به نو بیان، نوشتار و شیوه طرح موضوع داشت.
متن این نامه به شرح زبر است:
بسمالله الرحمن الرحیم
اینجانب مرتضی سیمیاری دبیر واحد اجتماعی طیف غیرقانونی دفتر تحکیم وحدت(علامه) با توجه به عدم رعایت اساسنامه و مرامنامه این سازمان دانشجویی و با توجه به موارد ذیل جدایی رسمی خود را از این مجموعه اعلام میدارم.
الف) با توجه با آییننامه شورای عالی انقلاب فرهنگی هر تشکل سیاسی در دانشگاه در شرایطی میتواند به حیات خود ادامه دهد که در زمان تاسیس و بعد از آن حداقل عرض ۲۰ عضو و واحد پیراسته متشکل شده باشد در حالی که در زمان تشکیل آخرین نشست سراسری طیف علامه در تاریخ ۲۰ مرداد ۱۳۸۷ این مصداق رعایت نگردیده است.
ب) بر اساس آییننامه شورای عالی انقلاب فرهنگی در مورد نحوه برگزاری نشستهای رسمی تشکلهای اسلامی در درون دانشگاههای تابع وزارت علوم و نیز بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و با توجه به عدم رعایت این مصداق در نشست انتخاباتی مورخ ۲۵ اسفند ۱۳۸۵نشست مشورتی مورخ ۱۳ آبان ۱۳۸۶ نشست انتخاباتی ۲۶ خرداد ۱۳۸۷ نشست انتخاباتی مورخ ۲۰ مرداد ۱۳۸۷ که در آن نشست بنده به عضویت در مرکزیت این تشکل انتخاب شدم نشست مشورتی ۱۶ آبان ۱۳۸۷ نشست مشورتی با همکاری حزب اعتماد ملی در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۸ و نیز برگزاری سایر نشستهای یاد شده در محافل ضد انقلاب.
ج) عدم رعایت اساسنامه داخلی در پیروی و حفظ دستآوردهای انقلاب، امام و رهبری در مقابل تفکرات غربزده به ویژه دولت آمریکا با مصداق حضور در کنفرانس برلین، پارلمان اروپا و نیز کنگره آمریکا.
د) انحراف فکری- عقیدتی و نفوذ گروهکهای لیبرال، مارکسیست و وادادگی در مقابل ضد انقلاب داخل و خارج نشین و…
بر این اساس و سایر ادله روشن متن جدایی خود از این جریان غیرقانونی را با تبری نسبت به گذشته به پیشگاه ملت ایران تقدیم مینمایم.
مرتضی سیمیاری
۱۰/۳/۸۹
رونوشت
وزارت علوم و تحقیقات و فناوری ایران
همچنین پیش از این نشریه جوان ارگان سپاه پاسداران در مقالهای محمد صادقی عضو دیگر این دفتر را وابسته به پژاک معرفی کرده بود که صادقی در روز آنلاین در پاسخ به این نوشته عکسالعمل نشان داده است. متن اظهارات محمد صادقی را نیز در این لینک میتوانید مشاهده کنید:
محققان موفق به روشی برای نسخهبرداری دقیق از طیفهای رنگینکمانی بال پروانهها شدهاند که استفاده از آن میتواند در ساختار اسکناسها و کارتهای اعتباری از جعل آنها جلوگیری کند.
با به وجود آمدن امکان نسخهبرداری از هاله رنگین بالهای پروانهها، امکان جعل اسکناسها و کارتهای اعتباری به امری بسیار مشکل و غیرممکن تبدیل خواهد شد.
محققان با استفاده تکنیک ساخت نانویی و با کمک گرفتن از ساختار بال طاووس پروانه مالزیایی موفق شدند ساختاری مشابه بال این پروانه در ابعادی برابر ابعاد واقعی بسازند.
بر اساس گزارش ایندیپندنت، این نسخه شبیهسازی شده با چنان دقتی ساخته شده است که میتواند مشابه بالهای واقعی پروانه سایه رنگها را بازتاب دهد.
به گفته محققان به کارگیری چنین ساختار ظریفی در تولید اسکناسها و کارتهای اعتباری امکان جعل آنها را دشوارتر خواهد ساخت.
فدراسیون بین المللی تاریخ و آمار فوتبال در تازهترین ردهبندی خود از تیم سپاهان اصفهان به عنوان بهترین تیم ایرانی نام برد.
به گزارش مهر، در ردهبندی جدید سایت بینالمللی تاریخ و آمار فوتبال که از اول ژوئن سال ۲۰۰۹ تا ۳۰ می سال ۲۰۱۰ به ارزیابی تیمها پرداخته، اینتر میلان ایتالیا با ۲۹۷ امتیاز بالاتر از بارسلونا به عنوان برترین تیم باشگاهی جهان لقب گرفته است.
تیم اینتر هفته گذشته به عنوان قهرمانی رقابتهای لیگ قهرمانان اروپا دست پیدا کرد. استودیانتس آرژانتین و بایرن مونیخ آلمان نیز در ردههای بعدی این رده بندی قرار دارند.
همچنین تیم سپاهان اصفهان در این ردهبندی با ۲۷ پله صعود در رده ۱۸۱ جهان قرار گرفته است. ذوبآهن، دیگر تیم اصفهانی که نمایش خوبی در رقابتهای لیگ قهرمانان آسیا داشته و به مرحله یک هشتم نهایی راه پیدا کرده با ۴۵ رده نزول در جایگاه ۱۹۲ قرار گرفته است.
استقلال با ۱۰ پله سقوط در رده ۲۳۰ قرار دارد و مس کرمان با ۷۰ پله صعود در جایگاه ۳۴۳ قرار گرفته است.
نکته جالب توجه در رده بندی سایت بینالمللی تاریخ و آمار فوتبال این است که پرسپولیس، قهرمان جام حذفی فوتبال ایران، در میان تیمهای حاضر در فهرست جایی ندارد.
حکم محکومیت حبس و شلاق «محمد نوریزاد» روزنامهنگار و وبلاگنویس در بند روز دوشنبه از سوی شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر تهران تایید شد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دادسرای عمومی و انقلاب تهران، حکم آقای نوریزاد که پیش از این از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» و «توهین به رهبری» به ۳ سال و نیم حبس و تحمل ۵۰ ضربه شلاق محکوم شده بود در شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر تایید شد.
دادگاه تجدیدنظر استان تهران همچنین پس از آنکه «محسن میردامادی» دبیرکل جبهه مشارکت ایران به رای صادره از دادگاه بدوی اعتراض و متعاقبن درخواست اعتراض خود را مسترد کرد، باستناد ماده ۲۴۷ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری، قرار رد درخواست تجدیدنظر را صادر کرد.
آقای میردامادی پیشتر توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی و فعالیت تبلیغی علیه نظام به شش سال حبس تعزیری و ۱۰ سال محرومیت از فعالیت در احزاب و مطبوعات محکوم شده بود.
رییس جمهوری افغانستان شش عضو کمیسیون نظارت بر قانون اساسی این کشور را انتخاب کرد.
معاون سخنگوی دولت افغانستان با اعلام این خبر افزود: «این افراد در آینده نزدیک برای کسب رای اعتماد به مجلس ۲۴۹ نفری معرفی خواهند شد.»
«احمد ضیا سیامک هروی» ابراز امیدواری کرد که با معرفی این افراد، که همگی از شایستگی لازم برخوردار هستند، پارلمان به آنان رای اعتماد بدهد.
وی تاکید کرد که دولت از مجلس این انتظار را ندارد که به همه این افراد رای اعتماد بدهد، اما نکته مهم کسب رای اعتماد مجلس به این افراد برای آغاز کار کمیسیون نظارت بر قانون اساسی از سوی مجلس است.
قانون اساسی فعلی افغانستان بهمن ماه سال ۸۲ به امضای حامد کرزی رییس دولت انتقالی وقت رسید اما تاکنون اصل کمسیون نظارت بر قانونی اساسی در این کشور تشکیل نشده است.
گفتنی است مجلس نمایندگان افغانستان سال قبل در دو مرحله از میان ۴۱ نامزد پیشنهادی دولت برای ۲۵ وزارتخانه، صلاحیت ۱۴نفر را تایید کرد و هنوز مشخص نیست، با اعضای پیشنهادی کمیسیون نظارت بر قانون اساسی و ۱۱ وزیر پیشنهادی که قرار است، در آینده معرفی شوند، چگونه برخورد خواهند کرد.
رییس سازمان مدارس غیردولتی و توسعه مشارکتهای مردمی از ممنوعیت صدور مجوز راهاندازی رشته موسیقی در مدارس غیردولتی ایران خبر داد.
به گزارش ایرنا، علی باقرزاده روز شنبه گفت: «اعطای مجوز تاسیس و راهاندازی رشته موسیقی در قالب فوق برنامه در مدارس غیردولتی و در تمام مقاطع تحصیلی ممنوع است.»
وی افزود: «هیچ یک از شوراهای نظارت آموزش و پرورش استانها نمیتوانند، مجوز تاسیس و راهاندازی رشته آموشی را مگر در شرایط اضطراری به دستگاههای مسوول و یا هنرستانهای وابسته ارایه کنند.»
به گفتهی آقای باقرزاده منظور از آموزش موسیقی استفاده از آلات موسیقی از جمله پیانو و گیتار است.
این مقام وزارت آموزش و پرورش در پایان هشدار داد چنانچه مدارس این مصوبه آموزش و پرورش را رعایت نکنند، منحل خواهند شد.
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم با انتشار بیانیهای در آستانه سالگرد درگذشت آیتاله خمینی رهبر سابق جمهوری اسلامی شش راهکار برای خروج ایران از وضعیت «بحرانی» ارایه کرد.
به نوشته تارنمای ندای سبز آزادی، در این بیانیه ضمن اظهار تاسف از وقایع پس از انتخابات از اینکه برخی آرا مردم را «تشریفاتی» خوانده، ارزشی برای انتخابات قایل نشدند و از قانون تفسیر نابهجا کردهاند، انتقاد کرده است.
امضاکنندگان این بیانیه به مقامهای ایران پیشنهاد کردند که برای «باز گرداندن انقلاب» و «خروج از بحران» شش راه حل را برگزینند.
«احیا و اجرای بیتنازل قانون اساسی»، «آزادی تمامی زندانیان سیاسی»، «شناسایی و محاکمه علنی و عادلانه عاملین و آمرین به قتل»، «آزادی مطبوعات»، «آزادسازی قانونی تمامی انتخابات از قیود و شرایط غیرقانونی بویژه نظارت استصوابی» و «خارجشدن رسانه ملی از انحصار و تک صدایی» از جمله راهکارهای مطرح شده در بیانیه این مجمع است.
مجمع مدرسین حوزه علمیه قم همچنین در بخش دیگری از بیانیه خود از تهمتها و توهینها به خانواده آیتاله خمینی و وفاداران به انقلاب اسلامی انتقاد کرده است.
«نلسون ماندلا» جایزه پانزدهمین دوره از برترین کتاب صوتی سال را به خاطر «افسانهها و داستانهای آفریقایی» از آن خود کرد.
به گزارش فارس به نقل از آریزونا دیلی استار، «نلسون ماندلا» نخستین رییس جمهوری آفریقای جنوبی در این اثر ۳۲ داستان ملی آفریقایی را گردآوری کرده و اجرای این داستانها را به سه بازیگر صاحبنام چون «ساموئل ال.جکسون»، «هلن میران» و «دان چدل» سپرده است.
این کتاب صوتی که به همت «نلسون ماندلا» گردآوری و تنظیم شده است برای گروه سنی خردسال و کودک آماده شده است.
به گفته رییس هیت داوران، امسال دومین سال است که هیت داوران جایزه برترین کتاب صوتی سال، اثری را در حوزه کودک و نوجوان به عنوان برترین اثر انتخاب میکند.
سال گذشته نیز کتاب صوتی «نیل گیمن» که برای کودکان ۱۰ ساله تنظیم شده بود موفق به دریافت این جایزه شد.
جایزه برترین کتاب صوتی سال هر سال از سوی موسسه نشر آثار صوتی برگزار میشود.
این موسسه فعالیتهای خود را ۱۹۸۷ آغاز کرده و هر سال برترین آثار صوتی در حوزههای مختلف را معرفی میکند.
دادستان تهران از احتمال عفو «نادمان» و محکومان جرایم امنیتی در حوادث پس از انتخابات سال گذشته ایران خبر داد.
عباس جعفری دولتآبادی روز دوشنبه با اشاره به اقدامات قوه قضاییه برای عفو محکومان قطعی جرایم امنیتی بعد از انتخابات تصریح کرد: «از نظر قانون اساسی پیشنهاد عفو محکومان از وظایف ذاتی ریاست قوه قضاییه است و بعد از حضور مردم در راهپیمایی روز ۲۲ بهمن سال ۸۸ و نشان دادن اقتدار نظام در برخورد با فتنهگران، دستور بررسی عفو محکومانی که ابراز ندامت کردهاند و دارای شرایط مقرر در قانون هستند از سوی ریاست محترم قوه قضاییه به مسوولان قضایی ابلاغ شد.»
وی افزود: «در این رابطه جلسات متعددی در قوه قضاییه تشکیل شده و با توجه به اینکه عفو امری کارشناسی و فنی است و مستلزم اخذ نظرات کارشناسی و احراز ندامت محکومان و ارزیابی آخرین وضعیت افراد مشمول عفو است، قوه قضاییه با اخذ نظرات نهادها و مسوولان ذیربط اقدام و فهرست نهایی محکومان مشمول عفو را تهیه کرده که به زودی توسط ریاست قوه قضاییه برای رهبر جمهوری اسلامی ارسال خواهد شد.»
به گفتهی آقای دولتآبادی این عفو از موضع اقتدار نظام انجام گرفته و صرفن نادمانی را شامل میشود که درخواست عفو داشته باشند.
پیش از این جمعی از نمایندگان اصولگرای مجلس شورای اسلامی از «عفو» بازداشتشدگان مرتبط با نتایج انتخابات و تهیه «فهرست نهایی محکومان مشمول عفو» خبر داده بودند اما دادستان تهران میگوید که قبل از پیشنهاد نمایندگان مجلس، قوه قضاییه به«وظیفه ذاتی خود»عمل کرده است.
این خبر در بخش شایعه رادیو کوچه قرار دارد و رادیو کوچه صحت و سقم آن را تایید نمیکند.
انتشار اخیر اسناد بسیار محرمانه دولت بیل کلینتون رییس جمهوری پیشین آمریکا نشان میدهد او در تابستان ۱۹۹۹ طی پیامی کتبی به محمد خاتمی همتای ایرانی خود سپاه پاسداران ایران را مسوول انفجارهای الخبر در عربستان سعودی دانسته و خواستار استرداد متهمین این حادثه بوده است.
به گزارش بیبیسی، این اسناد که توسط آرشیو امنیت ملی دانشگاه جورج واشنگتن آمریکا منتشر شده حاوی پیامهایی است که بین روسای جمهوری وقت ایران و آمریکا مبادله شده است. بر اساس این مدارک سازمانهای اطلاعاتی آمریکا پس از دو سال مقاومت عربستان سعودی سرانجام به شواهد مربوط به بمبگذاری در پایگاه الخبر که منجر به کشته شدن ۱۹ نظامی آمریکایی و زخمی شدن ۴۰۰ تن دیگر شد دست پیدا میکنند. بر اساس مدارک آرشیو امنیت ملی بیل کلینتون پس از «قطعی شدن» مسوولیت ایران در اندیشه حمله تلافیجویانه به این کشور بوده، اما چون به تازگی محمد خاتمی بهعنوان یک چهره اصلاحطلب به قدرت رسیده بوده، از این اقدام صرفنظر میکند و در عوض پیامی از طریق سلطاننشین عمان به او ارسال میکند.
آقای کلینتون در این پیام میگوید «مدارک موثقی» دال بر «دخالت مستقیم» برخی اعضای سپاه پاسداران و حزباله لبنان و عربستان سعودی در طراحی و اجرای این عملیات در دست است. وی میافزاید: «دولت ایالات متحده این نکته را مد نظر دارد که این بمبگذاری پیش از انتخاب شما رخ داده است.» رییس جمهوری وقت آمریکا همچنین بر «گامهای مثبت» دولت خاتمی در مبارزه علیه فساد، تروریسم داخلی و فعالیتهای جنایی بینالمللی تاکید ند و خواستار «اجرای عدالت در مورد افراد مسوول در این بمبگذاری که در ایران هستند و یا استردادشان به عربستان سعودی» میشود.
او از دولت ایران میخواهد متعهد شود به هر گونه «اقدام تروریستی» در جهان و بهخصوص علیه شهروندان آمریکا پایان دهد. بیل کلینتون این دو موضوع را مبنای بهبود روابط با ایران عنوان و تاکید میکند دولتش هیچ خصومتی با ایران ندارد و بهدنبال بهبود روابط با دولت خاتمی است. پاسخ خاتمی چند هفته بعد در ژوئیه ۱۹۹۹ محمد خاتمی با وزیر خارجه وقت عمان ملاقات و پاسخ دولت ایران را به او میدهد.
بر اساس این پیام که توسط آرشیو امنیت ملی از طبقهبندی محرمانه خارج شده دولت وقت ایران اتهامهای آمریکا را «نادرست و غیرقابل پذیرش» میخواند و تاکید میکند هیچ سازمان وابسته به جمهوری اسلامی ایران هیچ گونه دخالتی در طراحی، پشتیبانی و یا اجرای این بمبگذاری نداشته است. در پیام خاتمی گفته میشود دولت آمریکا خود به جای تعقیب و استرداد شهروندان آمریکایی که مسوول سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران بودند، به آنها مدال افتخار میدهد و اکنون بهدنبال محاکمه و استرداد افراد مجهولی است که هیچ ارتباطی با جمهوری اسلامی ندارند. محمد خاتمی از بیل کلینتون میخواهد «مانع از ادامه حمایت برخی سازمانها و موسسات دولتی آمریکا از عناصر و گروههای تروریستی» علیه ایران شود. در پیام محمد خاتمی در مقابل تاکید شده است: «جمهوری اسلامی ایران هیچ نیت خصومتآمیزی علیه آمریکاییها ندارد و مردم ایران نه فقط دشمنی ندارند بلکه برای مردم بزرگ آمریکا احترام قائلند.» اما افزوده مردم ایران باید از استقلال و حاکمیت ارضی خود در مقابل هر تهدیدی هوشمندانه دفاع کنند.
هیت نظارت بر مطبوعات وزارت ارشاد، روزنامه ورزشی «گل» و ماهنامه «بدر» را توقیف کرد و به ۱۴ نشریه دیگر تذکر کتبی داد.
به گزارش ایسنا، روابط عمومی معاونت امور مطبوعاتی و اطلاعرسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام کرد که در جلسه روز دوشنبه هیت نظارت بر مطبوعات موضوع تخلفات نشریات مطرح شد که در پایان جلسه روزنامه ورزشی «گل» به دلیل انتشار تصاویر خلاف عفت عمومی و ماهنامه «بدر» به دلیل «افترا به مقامات، نهادها و ارگانهای کشور و پخش شایعات و مطالب خلاف واقع» توقیف شدند.
این هیت همچنین به روزنامه «البرز ورزشی» نیز به دلیل «تخلفات محتوایی و شکلی» تذکر داد و پرونده این روزنامه به علت اصرار بر تخلفات برای رسیدگی بیشتر به مراجع قضایی فرستاده شد.
«وطن امروز»، «فرهیختگان»، «مردمسالاری»، «آفتاب یزد»، «جهان اقتصاد»، «آرمان روابط عمومی»، «جمهوری اسلامی»، «جهان صنعت»، «کارون»، «البرز ورزشی» و «خبر ورزشی» روزنامههایی بودند که روز گذشته از سوی هیت نظارت بر مطبوعات تذکر کتبی دریافت کردند.
در شرایط موجود بخشی از حاکمیت که رو به خشونت و سرکوب و سلب آزادیهای مشروع آورده و زندانها را پر کرده و با پوشش خرافه و تحجر کشور را به افلاس و درماندگی در سطح داخل و خارج کشانده، احتیاج دارد از این سرمایه عظیم اجتماعی به صورت مسرفانهای استفاده کند. وقتی شما واقعیتهای آن دوره را در معرض دید مردم قرار میدهید و روی تفاوتهای آن با وضعیت فعلی انگشت میگذارید، بلافاصله گرایش مستبدانه و فاسد امروزی در مقابل سوالات ویرانکنندهای قرار میگیرد. نگرش درست به سالهای اول انقلاب بهخوبی نشان میدهد که تا چه اندازه از اهداف اولیه انقلاب و ارزشهای پایهای آن فاصله گرفتهایم . توجه کنید که منظور از نگریستن به آن دوره بازگشت به آن دوره نیست. بلکه هدف یادآوری ریشهها و یادآوری جهتهای اصلی انقلاب یعنی عدالت، آزادی و معنویت است.
هنگامی که هنگامهی انتخابات فرار رسید از بازگشت به دورانی نورانی سخن گفت. در زمان تنظیم بیانیه ورود به انتخابات برخی به میرحسین گفتند ازادبیاتی مانوستر با نسل جوان استفاده کند. نسل جوان دوران امام را به خاطر نمیآورد یا از راه معوج رسانه رسمی میشناسد. اما پاسخ این بود که میرحسین موسوی با هویت خود به صحنه خواهد آمد و هویت او جدا از توجه به واژههایی چون عدالتخواهی،کرامت انسانی، مستضعفان و بازگشت به راه امام نیست. او هویت خود را پنهان نخواهد کرد و نسل جوان حقیقت را خواهد شنید .
و آن روزها فراموش نخواهند شد که نسل جوان با شور میخواست رای خود را به نخست وزیر امام بدهد و فریاد میزد «رای ما یک کلام، نخست وزیر امام» و هنگامی که میخواستند از جفای بر رایشان سخن بگویند باز امام را خطاب میکردند که «خمینی کجایی موسوی تنها شده…».
میرحسین وقتی در مقابل گلایه برخی افراد قرار میگیرد که «درباره سالهای ابتدایی انقلاب و دوران ۱۰ ساله امام نگاهی احساسی دارد» پاسخ میدهد: «از من نخواهید که دروغ بگویم یا دلبستگیام به امام را پنهان کنم.»
اما به راستی چرا موسوی تقریبن در همه سخنرانیهایش به امام خمینی اشاره میکند؟ نسبت او و جنبش سبز با امام در چیست؟ حاکمیت چه نسبت و سنخیتی با امام دارد و به دنبال چیست؟ این پرسشها و همین طورپرسشهایی بیشتر که همزمان با ایام ۱۴ و ۱۵ خرداد در جامعه مطرح است، «کلمه » را بر آن داشت تا در آستانه بیست و دومین سالگرد رحلت امام خمینی (ره) گفتوگویی صریح با میر حسین موسوی داشته باشد.
در آستانه سالگرد رحلت امام خمینی هستیم. امسال این بزرگداشت در شرایط ویژهای انجام میشود. از یک سو مخالفان قدیمی امام و انقلاب در خارج و داخل با پشتیبانی برخی از رسانههای خارجی سعی میکنند که دوران ایشان را با وضعیت تاریک امروز مقایسه کنند و از طرف دیگر صدا و سیما و بعضی از رسانههای طرفدار بگیر و ببند و سرکوب تلاش میکنند تصویری از شخصیت ایشان ارایه دهند که گویی ایشان اگر بودند طرفدار پروپا قرص خرافه و ظلم امروز باشند. به نظر شما، چرا این گونه اقدامات صورت می گیرد و نتیجه این فرایند چه میتواند باشد؟
تصویری که از تقاطع تلاش مخالفان حضرت امام و رسانههای رسمی کشور به دست میآید اگر ادامه یابد و جواب داده نشود، جز انزجار تدریجی از هر آنچه گذشته است، نخواهد بود. این تصویر با دستکاری مکرر و دایمی از نسخه اصلی امام و انقلاب داده میشود و از نظر کسانی که مستقیمن آن دوره را تجربه کردهاند، شباهتی با چهره و منش و سالهای امام ندارد. انقلاب با شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی پیروز شد و مورد حمایت قاطع ملت قرار داشت. استقبال از حضرت امام در سال ۵۷ بینظیر بود و در تشییع جنازه ایشان هم بیش از چهار برابر استقبالکنندگان شرکت کردند. گمان نمیکنم آن همه جمعیت برای تماشا و یا گذراندن تعطیلی آمده بودند. فیلمهای آن روزها نشان میدهد که احساسات مردم نسبت به ایشان چه بود. در نظر داشته باشیم که بروز آن همه عاطفه و احساس بعد از گذراندن روزهای سخت انقلاب و دفاع مقدس بود. واقعیت امام اگر مختصر شباهتی با آنچه صدا و سیما و بعضی از جراید هتاک نشان میدهند، داشت، ما قاعدتن بهجای سر و سینهزنی با خوشحالی و یا حداقل بیاعتنایی مردم روبهرو میبودیم. به نظر من لازم است در مورد این تحریف دو طرفه از سوی حاکمان که اکنون به زندانبانان و سلبکنندگان آزادی تبدیل شدهاند و مخالفان بینقاب امام روشنگری شود.
برنامه گسترده ومهندسی شده، همراه با هزینه های شگفت آور برای مراسم سالروز رحلت امام خمینی تدارک دیده شده است. به نظر شما چرا چنین کاری صورت میگیرد؟
شما توجه داشته باشید که نظام هنوز بخش اعظم مشروعیت خود را از شخصیت امام و خاطره جمعی مردم از ایشان میگیرد. در شرایط موجود بخشی از حاکمیت که رو به خشونت و سرکوب و سلب آزادیهای مشروع آورده و زندانها را پر کرده و با پوشش خرافه و تحجر کشور را به افلاس و درماندگی در سطح داخل و خارج کشانده، احتیاج دارد از این سرمایه عظیم اجتماعی به صورت مسرفانهای استفاده کند. در مقابل وقتی شما واقعیتهای آن دوره را در معرض دید مردم قرار میدهید و روی تفاوتهای آن با وضعیت فعلی انگشت میگذارید، بلافاصله گرایش مستبدانه و فاسد امروزی در مقابل سوالات ویرانکنندهای قرار میگیرد. نگرش درست به سالهای اول انقلاب بهخوبی نشان میدهد که تا چه اندازه از اهداف اولیه انقلاب و ارزشهای پایهای آن فاصله گرفتهایم. توجه کنید که منظور از نگریستن به آن دوره بازگشت به آن دوره نیست. بلکه هدف یادآوری ریشهها و یادآوری جهتهای اصلی انقلاب یعنی عدالت، آزادی و معنویت است.
ما میخواهیم از سکویی که انقلاب اسلامی ساخته برای پرواز به آینده استفاده کنیم. نمیخواهیم به صورت احساسی یک فضای آشفته درست کنیم و جهتگیریهایمان از دست برود. به طور مداوم باید به نسل سرافراز جوانان امروز یادآوری کنیم که وضعیت فعلی هیچ شباهتی با دوران حضزت امام ندارد. من یقین دارم که همین جوانان اگر به صورت خیالی در ظرف دیروز قرار بگیرند همه در کنار باکریها، همتها و باقریها قرار خواهند گرفت. همچنانکه اگر جوانان آن دوره در ظرف زمانی امروز قرار میگرفتند، باقریها و باکریها و همتها از سرداران جنبش سبز امید میبودند و در زندانها جوابگوی گرایشهای دینی و ملی خود میشدند.
شما از ضرورت یاد آوری جهتهای اصلی انقلاب سخن گفتید اما در فضای پر از گرد و غبار و تبلیغاتی امروز چگونه میتوان از امام و دهه اول انقلاب صحبت کرد؟
در مورد انقلاب تاکنون تعداد بیشماری کتاب و مقاله نوشته شده و هنوز هم این نوشتهها و تحلیلها ادامه دارد. دلیلش هم روشن است. تاثیرگذاری این انقلاب در سرنوشت جهانی و منطقهای. بعد از انقلاب اسلامی نه تنها ایران شباهتی به سالهای قبل از انقلاب ندارد، بلکه منطقه و جهان هم تحت تاثیر این دگرگونی قرار گرفتهاند. اما آنچه امروز در سطح تبلیغات و زد وخوردهای روزمره رسانهای مورد نیاز است، ارایه تصویر روشن و محسوس از آن دوره و حضرت امام است. همانطور که اشاره کردم سعی می شود بین وضع فعلی و وضعیت گذشته شبیهسازی ناشیانهای شود. باید این طرح را خنثی کرد. به عنوان مثال در مورد نظرات امام درباره مجلس میتوان بحثهای نظری کرد و نظرات ایشان را در مورد دوگانه شرع و عرف و این که «تشخیص موضوع در عرف و شرع به عهده عرف است و مجلس نماینده عرف و نمایندگان خود از عرف بر میآیند»، باز کرد و با این دید مجلس در راس امور قرار میگیرد.
ولی مهمتر و تاثیرگذارتر نقل خاطراتی است که شیوههای عمل سیاسی را در اوایل انقلاب نشان میدهد. به طور مثال اخیرن بنده با جناب آقای کروبی در مورد شیوه انتخابات در دوران حضرت امام صحبت میکردیم، ایشان خاطرهای را نقل کرد که خیلی خوب و روشن به شناخت حضرت امام و ارزشهای حاکم در جامعه آن دوره کمک میکند .ایشان به یاد میآوردند که در انتخابات دوره سوم مجلس دو نفر کاندیدا بودندند. یکی یک معلم زحمتکش و روشنفکر و فقیر و دیگری یکی از منسوبین نسبتن نزدیک خانواده امام .
یکی از نزدیکان امام از فرد دوم حمایت میکردند. اما مردم در آن انتخابات به آن معلم رای دادند. در اینجا آن فرد که از نزدیکان امام بود، برای امام نامهای نوشت که مضمون آن تشکیک در سلامت انتخابات خمین بود. حضرت امام با خنده پاسخ داده بودند که «چه علامتی بالاتر برای صحت انتخابات از اینکه یک نفر از فامیل من و شما با حمایت شما نامزد میشود ولی مردم یک معلم ساده را که چنین پشتیبانانی ندارد، انتخاب میکنند.»
آیا این از زیباییهای انتخابات نیست که باید شکرگزار آن باشیم . «حالا شما این تصویر را کنار ابطال ۷۰۰ صندوق انتخابات مجلس ششم در تهران قرار دهید که فرد روشنفکر و بیپناهی را حذف کردند و یک فرد مورد علاقه شورای نگهبان با ارتباطات نسبی و سببی را وارد مجلس کردند. یا طرح نظارت استصوابی که در زمان امام وجود نداشت. طرحی که وسیلهای شد که انتخابات در حقیقت دو مرحلهای شد. شما دقت کنید که با اسلحه همین اصطلاح که نه ریشه در قانون اساسی دارد و نه در معرفت و آگاهیهای مردم، چه تعداد عظیمی از خدمتگزاران آگاه و مدیر دلسوز را از ورود به صحنه رقابت کنار زدند. کاری که نتیجهاش همین پایین آمدن شان و جایگاه مجلس است .
من به همه آن نمایندگان اصولگرایی که به خدا و پیامبرش ایمان دارند و هنوز ایمان خود را با ظلم آغشته نکردهاند عرض میکنم که وقتی با خود خلوت میکنید آیا از این همه تحقیر مجلس احساس نگرانی و پوچی نمیکنید؟ آیا مفهوم جمله «مجلس در راس امور است» همین وضعی است که در آن بهسر میبرید؟ شما هنوز نتوانستهاید جز کوچکی از تخلفات مالی دولت را رسیدگی کنید و جواب درست بگیرید چه پاسخی در برابر خداوند و بندگان خدا که شما وکیل آنان هستید دارید؟ آیا وضعیت مجلس فعلی شباهتی با مجلس زمان حضرت امام دارد؟
یکی از مواردی که در شرایط کنونی به خوبی میتواند امام را معرفی کند و در کنار تفاوت با شرایط حاکم در دوران امروز را نشان میدهد، تشریح اتفاقاتی بود که منجر به فرمان هشت مادهای حضرت امام شد. خود این فرمان بدون هیچ تغییری میتواند فضاحت وضع موجود و بگیر و ببندها و مظالم حاکم بر مردم را نشان دهد. جوانان باید این سند را ببینند و بدانند که ما به کجا میرفتیم و اینک به کجا میرویم. عدهای در این کشور به خاطر دنیا و ریاست خود مشغول تخریب همه چیز از جمله تخریب و تحریف چهره امام و دوران ۱۰ ساله اول انقلاب هستند. کلید این پروژه در طول انتخابات ریاست جمهوری دهم زده شد و همآنطور که گفتم معرفی درست امام و معرفی منصفانه انقلاب اثرات افشاگرانه و ویرانکننده بر سیاستهای سرکوب و خرافهگرایانه امروز دارد .
شما را نخستوزیر امام میدانند. همواره نیز در سخنان و بیانیهها و مصاحبههایتان از دوران نورانی دهه اول انقلاب و راه امام سخن میگویید. اما آیا در کل و در فضای سیاسی ایران در مورد ابعاد شخصیتی امام بزرگنمایی نشده است؟
مرحوم شریعتی میگفتند «قله دماوند در بلندی، نیازی به اثبات ندارد.» شخصیت امام هم بزرگ بود و تحول غیر قابل بازگشتی در تاریخ کشور ایجاد کرد و بساط سلطنت را در این مملکت برچید. نظامی که افتخارش به پابوسی رعیتها از سلاطین بود. ممکن است برخی عکسهای شاه نسل جوان را به بیراهه ببرد . اما خوب است که گفته شود یکی از پوسترهایی که در روزنامههای آن زمان هر از گاهی منتشر میشد، کشاورز فقیر و بیچارهای را نشان میداد که کفشهای شاه را میبوسید .
ولی در جواب شما باید بگویم امام بزرگ بود. اما در عین حال خود را بزرگ نمیدید. از تعریف و تمجید و مدح بیزار بود. یکبار ایشان صدا و سیما را از پخش فیلمها و عکسهایش منع کرد. گفت: «از اینکه هر موقع تلویزیون را باز میکنم و خودم را میبینم ، عقم میگیرد.» همین منع را هم برای مدتی برای روزنامهها داشتند. افرادی که زمان ایشان را درک کردهاند یادشان است که وقتی نماینده اول تهران و در حقیقت کشور، در حسینیه جماران تعریف ایشان را کرد، چگونه با پرخاش سخنان وی را قطع کردند. در حالی که آن نماینده قصد به دست آوردن چیزی را نداشت. همین وضعیت هم برای رییس مجلس خبرگان رهبری وقت که یک مجتهد و از شاگردان خود ایشان بود، پیش آمد. وقتی آن مجتهد محترم از ایشان تعریف و تمجید کردند، در میان مردم آن سخنان را رد کردند. اگر ایشان را نماد یک نظام جدید رهاییبخش، مترقی و آزادیخواه و عدالتطلب تلقی کنیم، امری غیرطبیعی نیست. بدون ایشان و ارتباطی که با مردم داشتند، ملت ما امکان هشت سال ایستادگی در دفاع مقدس را نداشت. ملت ما بدون این ارتباط و اعتقاد نمیتوانست انواع توطئهها، کودتای نوژه، تظاهرات مسلحانه منافقین که باعث کشتهشدن هزاران نفر افراد بیگناه در سال ۶۰ شد، انفجار حزب جمهوری و شهادت شهید بهشتی و یارانش، انفجار نخست وزیری و ترور شخصیتهایی چون شهیدان مدنی ،دستغیب و صدوقی که همه از پیشگامان روحانیت بودند، پشت سر بگذارد .
به هرحال در بخشی از بدنه جنبش سبز این پرسش وجود دارد که شما به کرات از امام نام میبرید و یا از عکس ایشان استفاده میکنید. چرا؟
البته بنده به ضرورت معرفی امام به نسل جوان اشاره کردم. ولی گذشته از آن نکتهای را عرض میکنم که یقین دارم همه علاقهمندان جنبش سبز در مورد آن اتفاق نظر دارند و آن صداقت است. من نمیتوانم دلبستگی به امام و انقلاب داشته باشم (ممکن است یک عده در این میان بگویند این یک نوستالژی است) و بر خلاف آن تظاهر کنم. بنده در همان ابتدای شکلگیری راه سبز امید به صراحت خود را یک همراه جنبش معرفی کردم. برای آنکه به صراحت اعتقادات خود را بیان کنم همانطور که جزو ویژگیهای این جنبش بیان صریح و صادقانه اندیشهها است، ما از تعامل اندیشهها ضرر نمیکنیم. ولی از پنهان کردن هویت خود در میان جمعی که خواستار صداقت است، قطعن ضرر میکنیم. یادمان باشد که شاید بهترین پوستر جنبش سبز «دورغ ممنوع است» بود. این چه انتظاری است که بنده یک تجربه ۱۰ ساله و پر از رویدادهای گوناگون را نادیده بگیرم. نه من بلکه تعداد کثیری از ملت ما هزاران خاطره از ایشان دارند و تاثیرگرفته از دوران امام هستند و حاضر نیستند در مقابل تحریفها و بیانصافیها رضایت بدهند. آیا صرفنظر کردن از این سرمایه عظیم اجتماعی درست است؟ آیا این همان چیزی نیست که زندانبانان از ما میخواهند .
شما به عنوان یک همراه جنبش سبز از علاقه و دلبستگی به امام و انقلاب در کنار تجربهکردن دوران امام و ضرورت حراست از این سرمایه معنوی سخن گفتید. آیا اینها باعث نشدهاند که به این دوران نقدی نداشته باشید یا به عبارت بهتر آیا معتقد نیستید که به این دوران هم نقد وارد است؟
من اینگونه سوالات را به ویژه بعد از صحبت دادستان تهران زیاد شنیدهام و اخیرن هم نامهای خطاب به بنده در سایتها منتشر شده که همین مضمون را دارد. یکی از اجزا اعتقادات همه ما این است که تعداد معصومین ۱۴ نفر است و بقیه بندگان خدا جایزالخطا هستند و همیشه در معرض لغزش. مگر آنکه خدا آنها را حفظ کند. در مورد دوران مورد بحث هم همینطور است. ولی چه ضرورتی دارد که وقتی دو تیغه قیچی، یعنی متحجران داخلی و دشمنان بینقاب خارجی آن دوران و تصویر حضرت امام را هدف قرار دادهاند، من هم زبان به نقد بگشایم. مسلمن به دلیل فضای زهرآگین موجود، کلام گفته نشده از دهان ربوده خواهد شد و درست شبیه چارچوب توطئهای که به عنوان پارهکردن تصویر حضرت امام پیاده شد، مورد سواستفاده داخلی و خارجی قرار خواهد گرفت. امروز دشمنان جنبش سبز دنبال طعمه و بهانه هستند تا پیوندی که همه ما را به هم وصل میکند از بین ببرند. در کشور ما میلیونها نفر به امام علاقه دارند که من هم یکی از آنها هستم. به رسمیت شناخته شدن این علاقه و معنای رهایی بخش آن در شرایط کنونی سرمایه بزرگی است که ما حق نداریم در این زمینه اشتباه کنیم. باز هم تکرار میکنم که نباید انتظار دروغ از یک همراه داشت، هر چند آن همراه بسیار کوچک باشد.
243 میلادی – در پی پیروزی بر گوردیان سوم امپراتور روم، «شاپور یکم» شاه ساسانی ایران اول ژوئن شهر «انبار» واقع در ۶۰ کیلومتری غرب بغداد امروز را به شهر «پیروز شاپور» تغییر نام داد. چندی پس از آن شکست، گوردیان به دست افرادش کشته شد و فیلیپ را به امپراتوری روم انتخاب کردند که با شاپور صلح کرد و امتیازات فراوان به او داد.
۱۹۵۸ میلادی – فرانسویان که از ناامنیها، خودسریها، گرانیها و بیکاریها به جان آمده بودند سرانجام برای نجات خود، یکبار دیگر دست بهسوی «شارل دوگل» دراز کردند و او را از بازنشستگی خارج و یکم ژوئن رییس دولت فرانسه کردند تا به اوضاع سروسامان دهد و او با این شرط که قانون اساسی را اصلاح کند و شش ماه نیز کشور را بهاراده خود و از طریق صدور بخشنامه (بهجای مصوبه پارلمان) اداره کند با بازگشت بهقدرت موافقت کرد.
۱۹۷۱ میلادی – نظامیان سابق آمریکایی که در جنگهای خاور دور شرکت کرده بودند همگی از دولت این کشور خواستند که به جنگ غیرضروری و بیهوده و پرهزینه ویتنام پایان دهد.
۱۹۴۹ میلادی – نخستین مجله بهصورت «مایکرو فیلم» انتشار یافت که ادامه این روش از زمان پیدایش اینترنت و مطالب «آن لاین» ضرورت نداشته است.
۱۹۸۰ میلادی – «سیانان» نخستین شبکه خبری ۲۴ ساعته جهان آغاز بهکار کرد.
۱۹۹۰ میلادی – سران آمریکا و شوروی قرارداد دوجانبه منع تولید سلاحهای شیمیایی را امضا کردند.
۱۸۶۹ میلادی – «توماس ادیسون» ماشین الکتریکی ابداعی خود را که برای آسانسازی کار رایگیری در انتخابات ساخته بود، ثبت کرد.
۱۹۶۸ میلادی – «هلن کلر» نویسنده و معلم نابینا و ناشنوای آمریکایی درگذشت.
۱۹۲۶ میلادی – «مریلین مونرو» بازیگر، خواننده و مانکن مشهور آمریکایی در شهر لسآنجلس کالیفرنیا متولد شد.
۱۲۸۸ میلادی – پایان تحصن روحانیون مشروطهخواه در حرم عبدالعظیم و مردم در سفارت عثمانی.
۱۳۷۸ خورشیدی – درگذشت دکتر «مهدی روشنضمیر». وی در سال ۱۲۹۸ در تبریز بهدنیا آمد و پس از طی دوران ابتدایی و متوسطه، برای ادامه تحصیل، راهی تهران شد. وی از آن پس به تدریس و نیز ادامه تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۳۶ دکترای خود را از فرانسه اخذ کرد. استاد روشنضمیر از آن پس بهمدت ۲۷ سال در دانشگاه تبریز تدریس نمود و به تالیف و نگارش نیز پرداخت. «مشکلات زبان فرانسه در ۳ جلد، دیار خوبان، برگزیدههای ادبی در ۲ جلد و مجلههای فرانسه و نیز ترجمه فردوسی و حماسه ملی و معتقدات و آداب ملی» از جمله آثار وی میباشند.
۱۳۱۴ خورشیدی – برای حفظ و توسعه و ترقی زبان فارسی، اساسنامه تشکیل فرهنگستان زبان و ادب پارسی در یازدهم خرداد در هیت وزیران بهتصویب رسید و اولین جلسه آن با حضور ۲۴ تن از ادیبان کشور فردای آن روز برگزار شد.
به دنبال حضور منوچهر متکی، وزیر امور خارجه ایران در بروکسل بنا به دعوت رسمی پارلمان اروپا، روز سهشنبه «ایزابل دوران» معاون پارلمان اروپا با انتشار بیانیهای ضمن انتقاد از عملکرد محمود احمدینژاد به عنوان رییس دولت ایران اظهار داشت که آمدن آقای متکی به پارلمان اروپا تنها یک دیدار اداری ساده است و نباید پنداشت که این یک دیدار اغماز و گذشت و عدول از پرنسیپها از سوی اروپا خواهد شد و به هیچوجه نباید چنین برداشت شود که آمدن وی خواهد توانست اعتباری برای دولت احمدی نژاد کسب کند.
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
منوچهر متکی، وزیر امور خارجه ایران در روز سهشنبه با یک دعوت رسمی به پارلمان اروپا میآید.
به عنوان معاون پارلمان اروپا و یکی از اعضای فعال در گروه نمایندگان پارلمان اروپا در امور ایران و اروپا، مایلم پیش از این دیدار، برای روشن شدن مسایل، نکاتی را ذکرکنم و همچنین بر دفاع از ارزشهای انسانی و دموکراتیک رایج در پارلمان اروپا تاکید کنم.
ابتدا، بیاد بیاوریم که نمایندگی پارلمان اروپا در امور ایران و اروپا در سال ۲۰۰۴ به قصد تماس مستقیم با مجلس شورای جمهوری اسلامی ایران بنا نهاده شد و پس از آن، نمایندگان دو مجلس در باره همه موضوعات از جمله منع سلاح هستهای، مبارزه علیه تروریسم و قاچاق مواد مخدر، روابط تجاری، سرمایهگذاریها و تغییرات آب و هوایی با هم گفتوگو میکردند.
گفتوگو درباره حقوق بشر، بهویژه اعدام، حقوق زنان، حقوق قانونی کودکان، موقعیت اقلیتهای قومی و دینی و یا آزادی بیان و عقیده هم، همواره جز برنامهها و در دستور روز بود. بالاخره، نشستهای مابین دو پارلمان به تماسهای مهمتر با حکومت ایران و جامعه مدنی ایرانیان میانجامید.
در دسامبر ۲۰۰۷ در طی آخرین دیدار پارلمانی در تهران، طرفین به گفتوگوهای منظم بین دو پارلمان تاکید کرده و آنرا مثبت ارزیابی نمودند. به این دلیل واقعن از تصمیم یک جانبه دولتمردان ایرانی مبنی بر لغو سفر از پیشبرنامهریزی شده نمایندگان پارلمان اروپا به ایران در زانویه اخیر متاسفم. دوباره اهمیت از سرگیری و ادامه ملاقاتها در همه سطوح با ایرانیان به ویژه با جامعه مدنی را تایید و تاکید میکنم. در همینجا اعلام میکنم که امیدوارم دولت و پارلمان ایران به تصمیم دیدارهای مستقیم با ما باز گردند.
ایزابل دوران
در هر صورت، یک دیدار برای تبادلنظر با وزیر متکی به مدت یک ساعت و نیم از سوی کمیسیون امور خارجه پارلمان اروپا پیشبینی شده است. بدین مناسبت، ما فرصت را غنیمت شمرده خواستههای بیان شده در «قطعنامه ۱۰ فوریه پارلمان اروپا در باره ایران» را که شما در پیوست میبینید، به ایشان تحویل خواهیم داد.
این قطعنامه به طور خاص از رییس جمهوری کنونی ایران، احمدینژاد انتقاد میکند (که قانونی بودن و اعتبار مردمی آن به صورت جدی به لرزه در آمده است)، و قلع و قمع و خونریزیها و کشتار پس از انتخابات ژوئن ۲۰۰۹ را شدیدن محکوم میکند و به حکومتگران ایرانی گوشزد میکند که یک همکاری تجاری احتمالی مابین ایران و اتحادیه اروپا زمانی حاصل خواهد شد که زمینه پیششرطهای آن یعنی رعایت کامل حقوق ابتدایی انسانی و اصول دموکراسی و آزادی بیان و تضمین دولت قانون در ایران آماده باشد.
آمدن متکی به پارلمان اروپا تنها یک دیدار اداری ساده است و بنابراین نباید پنداشت که این یک دیدار اغماز و گذشت و عدول از پرنسیپها از سوی ما خواهد شد و به هیچوجه نباید چنین برداشت شود که آمدن وی خواهد توانست اعتباری برای دولت احمدی نژاد کسب کند.
روزنامه دولتی ایران با اشاره به حمله روز گذشته اسراییل به کشتیهای باری ترکیه نوشت: «جهان در شوک و نفرت از اسراییل است».
این روزنامه در عنوان دیگری به نقل از معاون بودجه معاونت برنامهریزی از جزییات افزایش حقوق کارمندان و بازنشستگان خبر داد.
«همه مقصرین پس از انتخابات را نمیتوان دشمن نامید» عنوان اول روزنامه ابتکار است که به نقل از آیتاله مهدویکنی عضو مجلس خبرگان رهبری آورده شده است.
این روزنامه همچنین گزارشی در خصوص محکومیت جهانی اقدام روز دوشنبه اسراییل منتشر کرده است.
روزنامه اطلاعات همین خبر را به این صورت آورده است: «اعتراض جهانی به حمله وحشیانه رژیم صهیونیستی».
«گزارش جدید مدیرکل آژانس اتمی درباره ایران» تیتر دیگر این روزنامه است.
«فرمانده پلیس خبر داد، حمایت آمریکا و انگلیس از قاچاقچیان» عنوان مطلبی است که در صدر اخبار روزنامه تهران امروز آمده است.
«رییس جمهوری مکلف به اجرای قانون است» عنوان دیگری است که باهنر خطاب به احمدینژاد در واکنش به اظهارات وی گفته است.
روزنامه جامجم گزارشی را در ارتباط با شبکههای هرمی و دانشجویان منتشر کرده است.
«برای حفظ نظام و انقلاب باید پیرو ولایت بود» عنوان مطلبی است که در ادامه این روزنامه به نقل از آیتاله مهدویکنی عضو مجلس خبرگان رهبری آورده شده است.
روزنامه جمهوری اسلامی از همین مقام تیتر «ولایت آیتاله خامنهای نعمتی برای انقلاب» برگزید.
«هشدار وزیر بهداشت در مورد افزایش نگرانکننده مصرف قلیان در کشور» تیتر دیگر این روزنامه است.
روزنامه دنیای اقتصاد از «میزان افزایش حقوق کارکنان دولت در سال ۸۹ و تصمیم نهایی برای حقوق کارمندان» خبر داد.
«بازتاب زمزمه تغییر در نحوه ثبت معاملات مسکن» تیتر دیگر این روزنامه اقتصادی است.
روزنامه اصلاحطلب شرق نیز به نقل از فرمانده نیروی انتظامی کشور نوشت: «پلیس مسوول تفحص نسبت افراد نیست».
این روزنامه همچنین از عفو نادمان جرایم امنیتی بعد از انتخابات طبق گفتهی دادستان تهران خبر داد.
«ابلاغ رسمی ترک تهران به ۳۲۶ شرکت دولتی» عنوان برجسته روزنامه کیهان است.
این روزنامه در ادامه به نقل از محمود احمدینژاد رییس دولت ایران نوشت: «ملتهای منطقه از آمریکا و رژیم صهیونیستی انتقام میگیرند».
و در پایان روزنامه همشهری عنوان «آماده باش ناوگان حمل و نقل عمومی تهران برای مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی» را به عنوان مهمترین خبر خود برگزیده است.
«افزایش گرد و غبار تهران در مرداد ماه» خبر دیگری است که این روزنامه منتشر نموده است.
ایران و اندونزی همکاریهای دوجانبه اقتصادی خود را گسترش میدهند.
به نقل از خبرگزاری رسمی اندونزی (آنتارا)، علی لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی ایران و همتای اندونزیایی خود «مازوکی علی» خواستار گسترش روابط اقتصادی دو کشور شدند.
در جلسهای که روز یکشنبه در تهران انجام شد علی لاریجانی گفت روابط تاریخی بین دو کشور و همچنین اشتراک دیدگاه در مورد مسایل بینالمللی زمینه همکاری مناسبی بین دو کشور بوجود آورده است.
رییس مجلس ایران همچنین به اهمیت نقش مجمع پارلمانی آسیا در دفاع از حقوق ملت فلسطین اشاره کرد.
«مارزوکی علی» نیز در پایان تنها راه حل بحران فلسطین را اتحاد و همکاری کشورهای اسلامی دانست و افزود گسترش روابط بین ایران و اندونزی میتواند به تقویت در صحنه بینالمللی منجر شود.
«مارتی ناتالاگیوا» وزیر امور خارجه اندونزی حمله روز دوشنبه اسراییل به ناوگان کمک به مردم غزه را به شدت محکوم کرد و خواستار حمایت جامعه بینالملل در پذیرش مسوولیت در قبال این حمله و کشتار مردم توسط اسراییل شد.
به نقل از خبرگزاری رسمی چین (شینهوا)، مقامهای اندونزی اعلام کردند که به طور جدی با مجامع بینالمللی از جمله سازمان ملل و همچینن مقامهای فلسطینی در این مورد گفتوگو میکنند.
وی در ادامه افزود: «امیداوریم انجام این گفتوگوها با مجامع بینالمللی بتواند اسراییل را تحت فشار بگذارد تا مسوولیت این جنایت را بپذیرد.»
گفتنی است که ناوگان کمک به مردم غزه بامداد روز دوشنبه در آبهای بینالمللی دریای مدیترانه توسط اسراییل مورد حمله قرار گرفت که در اثر آن ۱۶ تن نیز جان خود را از دست دادند.
وزیر صنعت مالزی میگوید پیشنهاد حذف سوبسیدها که به دولت ارایه شده است شامل سوبسیدهای بخش کشاورزی، شیلات و پرورش دام در دهمین برنامه مالزی نیست.
به نقل از خبرگزاری رسمی مالزی (برناما)، «نوح عمر» گفته است در جلسهای که به تازگی با «نجیب تون رزاق» داشته این اطمینان را به فعالان کشاورزی، شیلات و پرورش دام میدهد که حذف سوبسید در مورد این خدمات در برنامه دهم مالزی اعمال نخواهد شد.
وزیر صنعت مالزی افزود صنفهای کشاورزی، شیلات و پرورش دام در این مورد نگرانی نداشته باشند زیرا سوبسید سوخت و کمک هزینه زندگی که ماهی ۲۰۰ رینگیت است شامل حذف سوبسیدها نمیشود.
«نوح عمر»در پایان افزود دولت از وضعیت اقتصادی این قشرها آگاه است و وامهای اعطایی به این بخشها را در دهمین برنامه خود افزایش خواهد داد و در زمینه صادرات محصولات آنها نیز اقدامات اساسی صورت گرفته است که بزودی این صادرات به دیگر کشورها انجام میشود.
یکم ژوین برابر با زادروز «مریلین مونرو» بازیگر، خواننده و مانکن مشهور آمریکایی بود. انتشار عکسش بر روی جلد یک نشریه پر تیراژ سرنوشت او را رقم زد، او از سال ۱۹۴۷ تا ۱۹۶۱ در ۳۰ فیلم سینمایی بازی کرد. مرلین که در سال ۱۹۲۶ میلادی زاده شد و در سال ۱۹۶۲ میلادی در سن ۳۶ سالگی درگذشت.
«نورما جین مورتنسن» معروف به «مریلین مونرو» در روز یکم ژوین سال ۱۹۲۶ میلادی در لس آنجلس به دنیا آمد. پدرش پیش از تولد او خانوادهاش را ترک میکند، و مادرش که در لابراتوار فیلم کار میکرد، پس از یک شکست عشقی، دچار افسردگی و مشکلات روحی شده و در یک آسایشگاه روانی بستری میشود.
و نورما کوچک در ۹ سالگی به یتیمخانه سپرده شد و بعد از دو سال دوست خانوادگیشان او را به خانه خود برد، اما در ۱۶ سالگی دوباره مجبور شد به یتیمخانه بازگردد. برای نجات از یتیمخانه در ۱۶ سالگی با «جیمز داگرتی» که کارگر کارخانه بود، ازدواج کرد اما چون شوهرش به دلیل ادامهی جنگ مجبور شد در کشتی کار کند، نورما در غیاب شوهرش به جای او در کارخانه مشغول به کار شد.
همان زمان بود که روزنامههای آمریکا برای تشویق زنهایی که در نبود مردان خود جای خالی آنها را در کارخانهها گرفته بودند، شروع به عکاسی و تهیه گزارش کردند. عکاسی که به کارخانهی محل کار نورما در لسآنجلس رفته بود، متوجهی زیبایی خیرهکنندهی او شد و عکساش را به یک مجلهی پرتیراژ داد و منتشر شد. انتشار این عکس سرنوشت مرلین را تغییر داد و مدیران بنگاههای تبلیغاتی سراغ او رفتند تا در عکسهای تبلیغ کالا مدل آنها شود.
دستمزدها آنقدر بالا بود که مرلین پذیرفت عکسش روی جلد مجلاتی مثل «پلی بوی» هم در حالتی نیمه برهنه چاپ شود. او بعدها گفت: «گرسنه بودم و انتخاب دیگری نداشتم.»
چیزی نگذشت که مورد توجه فیلمسازهای سینمایی هم قرار گرفت و با آگهیهای تبلیغاتی تلویزیونی جلوی دوربین رفت.
سال ۱۹۴۵، سالی که جنگ تمام شد، شوهر مرلین به خانه برگشت، ولی با مرلین تازهای روبهرو شد و همانزمان بود که به آسانی از مرلین جدا شد.
او در سال ۱۹۴۶ اولین قرارداد بازیگری را با کمپانی فاکس قرن بیستم بست و نام «مریلین مونرو» را در این زمان برای خود برگزید.
ازدواج دوم او با یکی از معروفترین بازیکنان بیسبال آمریکا «جودیماجیو» او را چندین مرحله جلوتر برد.
از شوهر دومش هم که جدا شد بیشتر به تولید فیلم و بازیگری در سینما توجه کرد و فهمید باید به ضعف خودش در نوشتن فیلمنامه از بین ببرد. طولی نکشید که پیشنهاد ازدواج «آرتور میلر» نمایشنامهنویس معروف را پذیرفت و بخش مربوط به فیلمنامهنویسی کمپانیاش را به همسرش سپرد.
آرتور میلر بعد از پنجسال پذیرفت که از او جدا شود اما همچنان در مصاحبههای مختلف به این سوال خبرنگاران همیشه جواب مثبت داد: «وقتی از او جدا میشدید هنوز عاشق مرلین بودید؟»
مرلین مونرو جوایز هنری را پشت سرهم درو میکرد، تجربه بازیگری در فیلمهای مختلف را با وجود انواع جنجالهای حاشیهای، پشت سر میگذاشت او در طول عمر کوتاهش در بیش از سی فیلم بازی کرد «همه چیز درباره ایو»، «جنگل آسفالت»، «چگونه میتوان با یک میلیونر ازدواج کرد»، «آقایان موطلاییها را ترجیح میدهند»، «رودخانه بدون بازگشت»، «شاهزاده و مانکن»، «خارش هفتساله»، «بعضیها داغشو دوست دارند» و «بیا عشق بورزیم» بعضی از معروفترین فیلمهایی است که او بازی کرده است.
مریلین مونرو جوان در سالهای آخر زندگی با شکستهایی مواجه شد و به افسردگی شدید دچار بود، زندگی او روی پرده، یک زندگی رویایی بود که سینما ساخته بود، اما در دنیای واقعی مشکلات و تفاوتهایی داشت که مردم از مرلین مونروی محبوبشان انتظار نداشتند.
وی در جایی گفته است: «من یک زن بازندهام. مردها، زیادی از من انتظار دارند، به خاطر تصویری که از من ساخته شده و خودم هم در ساخت آن کمک کردهام، من سمبلی از تنها چیزی هستم که مردان از آن استقبال میکنند.»
او یکی از مشهورترین ستارگان سینما، نماد جذابیت و ستاره پاپ در قرن بیستم است. برخی وی را جذابترین زن قرن بیستم دانستهاند و به اعتقاد «رابین میور» او پرعکسترین چهره زن جهان است.
مرلین مونرو در تاریخ پنجم اوت ۱۹۶۲ میلادی، در کالیفرنیا درگذشت و در هشتم اوت در یکی از آرامگاههای مشهور شهر لسآنجلس، به نام گورستان «وستوود» به خاک سپرده شد.
علت مرگ وی، «مصرف بیش از حد داروی خوابآور» ذکر شد. اما برخی عقیده دارند که او در پی توطهای به قتل رسید.
در دسامبر ۲۰۰۹ فیلمی چهار دقیقهای که مرلین را در اواخر دهه ۱۹۵۰ خوشحال و آسوده در کنار دوستاناش در حال سیگار کشیدن و نوشیدن شراب نشان میداد به قیمت ۲۷۵٫۰۰۰ دلار بهفروش رسید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر