-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ مرداد ۲۹, شنبه

Posts from Khodnevis for 08/20/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



آمار زندانیان کشور اول انقلاب ۱۰ هزار نفر؛ امروز ۲۵۰ هزار نفر

به گزارش خبرگزاری ایسنا علی بدری، مدیر کل دادگستری استان لرستان با اشاره به ضرورت پیشگیری از وقوع جرایم در کشور گفت: «تشدید مجازات موجب کاهش جرایم نمی‌شود.»

آقای بدری که در مراسم گلریزان زندانیان جرایم غیر عمد استان لرستان سخن می‌گفت با بیان اینکه آمار زندانیان در زندان‌های جمهوری اسلامی روز به روز در حال افزایش است تصریح کرد: آمار زندانیان کشور در سال ۵۸ تنها ۱۰ هزار نفر بوده و این در حالی است که این میزان امروز به بیش از ۲۵۰ هزار نفر افزایش یافته است.

وی  فقر فرهنگی، بیکاری و تحصیلات پایین را از جمله دلایل آمار بالای زندانی در زندان‌های ایران دانست و گفت «ما نباید دست روی دست بگذاریم تا جرمی رخ دهد و کسی به زندان بیفتد و شخصیت او از بین برود، این امر باعث می‌شود که نه تنها خود آن فرد بلکه اعضای خانواده آن زندانی نیز خسارات جبران‌ناپذیر اجتماعی فراوانی را متحمل شوند.»

این مقام قضایی در پایان هم بیشترین آمار اعدامی در کشور را مربوط به زندانیان مواد مخدر دانست و اظهار کرده است که تشدید مجازات موجب کاهش جرایم نمی‌شود و در این راستا «پس‌لرزه‌های این محکومیت‌ها» بطور حتم نادیده گرفته می‌شود.

در همین حال چندی قبل نیز محمدعلی زنجیره‌ای، معاون سازمان زندان‌های ایران با اشاره به افزایش ۳۵ درصدی شمار زندانیان کل کشور در مقایسه با سال گذشته گفته بود آمار زندانیان در ایران در مقایسه با کشورهای دیگر، دو برابر است.

به گفته آقای زنجیره‌ای آمار زندانیان ایران در مقایسه با آمار جهانی بسیار بالاتر است، یعنی در جهان به طور متوسط از هر صد هزار نفر ۱۴۸ نفر در زندان هستند درحالی‌که این تعداد در ایران ۲۷۱ زندانی در هر صد هزار نفر است.

گفتنی است مقام‌های جمهوری اسلامی ایران می‌گویند در این کشور زندانی سیاسی وجود ندارد و هیچ زندانی با این جرم در زندان‌های ایران نیست.


 


جمعه‌های اعتراض سوریه، زنده است؛ از سه‌شنبه‌های اعتراض در ایران خبری نیست

 

علی‌رغم سرکوب و جنایات خونین دیکتاتور سوریه، حضور مستمر معترضان سوری در خیابان‌ها به ویژه روزهای جمعه، هنوز شگفتی می‌آفریند و تحسین ناظران بین‌المللی را در پی دارد.

این در حالی است که هیچ فردی یا گروهی رهبری اعتراضات کشورهای عربی را بر عهده نگرفته و از طرف مردم بیانیه صادر نمی‌کند.

امروز جمعه، ۱۹ آگوست، نیز مخالفان حکومت سوریه به خیابان‌ها آمدند که به گزارش خبرگزاری فرانسه، ۱۵ نفر کشته و ۱۶ نفر دیگر زخمی شدند.

شهرهای استان درعا، شاهد درگیری‌ها بین نیروهای حکومتی و مردم بوده و بیشترین کشته‌ها متغلق به این استان است.

این در حالی است که رسانه‌های دولتی در سوریه آمار کشته شدگان را وارونه اعلام می‌کنند و از کشته شدن نیروهای دولتی توسط «خرابکاران» خبر داده‌اند.

به گزارش ديده‌بان حقوق بشر سوريه، در شهر حمص نيز تظاهرات ضدحکومتی برگزار شد و شهرهای ديرالزور، در شرق و لاذقيه و بانياس در شمال غربی سوريه و در دو محله دمشق و ده‌ها منطقه در حومه پايتخت نيز تجمعاتی با تعداد کمتر برگزار شده است.

روز گذشته آمريکا و اتحاديه اروپا برای نخستين بار به‌شکل رسمی خواهان کناره‌گيری بشار اسد از قدرت شدند. این در حالی است که روسیه و ایران مخالف برکناری اسد هستند.

تا کنون نزدیک به دو هزار نفر در سوریه در جریان اعتراضات اخیر کشته و ده‌ها هزار نفر دیگر مجروح، ناپدید و پناهنده شده‌اند.

به نظر می‌رسد  تصمیم اعراب برای به ثمر رسیدن اعتراضاتشان بسیار نیرومندتر از اراده‌ای است که می‌خواهد تمام معترضان را قتل عام کند.

در این میان، علی رغم این‌که بهانه‌های بسیاری برای خاموش شدن اعتراضات در سوریه و وجود دارد، اما معترضان سوری‌ هیچ «مصلحتی» را برای توقف اعتراضاتشان نمی‌پذیرند.

 

 

 


 


حمله نقدی به خاتمی: این منافق ملعون هنوز هم برای ورود به صحنه نقشه می‌کشد

یک مقام نظامی با حمله به محمد خاتمی، رییس جمهور سابق ایران را متهم به «نفاق و فساد».

به گزارش خبرگزاری فارس محمد رضا نقدی، رئیس سازمان بسیج مستضعفین در مراسمی با عنوان «گرامیداشت شهدای ترور» با حمله به اصلاح‌طلبی، اصلاح‌طلبان را «فاسدانی» خواند که در این سال‌ها با آمریکا و اسراییل همدستی کرده‌اند.

آقای نقدی با بیان اینکه این اصلاح طلبان، «منافقینی هستند که از تروریست‌های سال ۶۰ منافق‌ترند» اضافه کرد که این «منافقین در این سال‌ها بارها با آمریکا و صهیونیست‌ها همدستی کردند ولی هنوز هم تلاش می‌کنند چهره خود را موجه نشان دهند و هنوز هم دم از راه امام و انقلاب می‌زنند.»

فرمانده بسیج در ادامه سخنان خود افزود: «وقتی به این منافقین می‌گوییم این چه کارهایی است که می‌کنید می‌گویند ما اصلاح طلبیم. آدم‌های فاسدی که تلاش می‌کنند خود را به راه امام منتسب کنند و فکر می‌کنند با دو بار به منزل امام رفتن مردم حرف آنها را باور می‌کند. آنها نمی‌توانند با این نفاق کسی را فریب و توطئه دیگری را شکل دهند.»

نقدی بدون نام بردن از خاتمی وی را متهم کرد که تلاش کرده از کشورهای همسایه ایران برای «فتنه ۸۸» پول دریافت کند، وی در این باره گفت: «البته وقتی رأس منافقین ملعون امروز با شاه جنایتکار بحرین می‌نشیند و رئیس دفتر خود را پیش او می‌فرستد تا از آنها کمک مالی بگیرد و یا وقتی که با ولیعهد و شاه عربستان همنشینی می‌کند و از او پول، رهنمود و خط می‌گیرد ولی در مقابل مردم حرفی دیگر می‌زند، باید بداند که مردم آنها را شناخته‌اند.  آنها پول از این افراد می‌گیرند، فتنه می‌کنند ولی خجالت نمی‌کشند. »

وی در پایان هم با اشاره به جلسه و افطاری چهارشنبه گذشته محمد خاتمی با برخی از اصلاح‌طلبان افزود: «این افراد در فتنه ۸۸ رسوا شدند ولی باز امروز هم هنوز مدعی هستند. و هر شب افطار می‌دهند و جلسه می‌گیرند و نقشه می‌کشند برای روزهای آینده که چه آشوبی به پا کنند و چه طور به صحنه بیایند و یا خدای ناکرده گروهی از مردم را فریب دهند.»

گفتنی است چهارشنبه شب محمد خاتمی در مراسم افطاری با حضور اصلاح‌طلبان شرکت کرد که این مراسم مورد حمله سایت‌های مخافظه‌کار قرار گرفت.

فارس نیز با درج این خبر نوشت که «دیدار و افطاری خاتمی با برخی محکومان فتنه ۸۸ در دفتر حفظ و نشر آثار امام برگزار شد و در این مراسم چهره‌هایی چون سیدحسن خمینی، موسوی خوئینی‌ها، ‌محمدرضا خاتمی، مجید انصاری، محمدعلی ابطحی، اسحاق جهانگیری،‌ معصومه ابتکار و دیگر چهره‌های اصلاح‌طلب و محکومان فتنه ۸۸ به همراه خانواده‌ خود حضور داشتند.»


 


محدودیت‌های تازه برای موسیقی پاپ در ایران

از روزی که معاون هنری وزیر ارشاد خبر حذف موسیقی پاپ از بخش مسابقه جشنواره موسیقی فجر را اعلام کرد، تا امروز، خبرها درباره محدودیت این نوع موسیقی در ایران در حال افزایش است.

به تازگی روزنامه تماشا خبرداده که با دستور اکید معاونت هنری از این پس هیچ خواننده‌ای اجازه برگزاری دو سانس کنسرت را در یک شب در هیچ یک از سالن‌های پایتخت ندارند.

بر اساس این گزارش، با توجه به هزینه بالای برگزاری کنسرت، هیچ برنامه‌گذاری با یک سانس نمی‌تواند هزینه‌هایی که برای برگزاری کنسرت تقبل کرده جبران کند و قطعا ضررو زیان بالایی را تجربه خواهد کرد این امر باعث تعطیلی همه برنامه‌های اجرای زنده موسیقی پاپ در تهران خواهد شد.

همچنین دولت، علاوه بر اعمال محدودیت، به مشکلات حوزه موسیقی هم بی‌توجه است.

در روزهای اخیر، به دنبال متوقف شدن ارکستر موسیقی رودکی، محمد حقگو هم از مدیریت این ارکستر کناره گیری کرد.

این آهنگساز و مدیر سابق ارکستر رودکی در پاسخ به چرایی این استعفا گفته است: ارکستر سمفونیک رودکی نخستین کنسرت خود را اوایل تیرماه در تالار وحدت به روی صحنه برد ولی به دلیل مسائل و مشکلات مالی در حال حاضر در تعطیلی به سر می‌برد.

 


 


بی‌خیالی دولت احمدی‌نژاد نسبت به قوانین فرهنگی

یک نماینده مجلس به بی‌توجهی دولت در زمینه فرهنگ اعتراض کرده است.

عضو کمیسیون فرهنگی با پذیرفتن وجود خلاءهای قانونی در حوره فرهنگ و هنر، ‌گفته است: «در مجالس هفتم و هشتم، حتی یک لایحه هم در حوزه فرهنگ و هنر به مجلس ارایه نشده است.»

جواد آرین‌منش در گفت‌وگو با سایت خبری مجلس، درباره گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس با عنوان «چالش‌ها و خلاء‌های قانونی حوزه هنر» تصریح کرد: «قطعا خلاءهای قانونی در حوزه فرهنگ و هنر وجود دارد، اما مجریان هر جا که با خلاء یا کمبود یا تعارض قانونی مواجه می‌شوند باید موضوع را انعکاس دهند.»

نماینده مردم مشهد و کلات در مجلس با بیان اینکه مجریان همین دولت هستند، افزود: «من ضعف را متوجه دولت می‌دانم زیرا وقتی در کاری با کمبود قانون مواجه می‌شود، باید برای تصحیح آن پیشنهاد و لایحه بدهد؛ در حالی که در دوره‌های هفتم و هشتم حتی یک لایحه در حوزه هنر ارائه نشده است.»

رسانه‌های ایران می‌گویند یکی از موارد حوزه‌ی فرهنگ که نیاز به قانون‌گذاری دارد، «ممیزی کتاب» است. برخورد سلیقه‌ای و غیرقانونی دولت در این زمینه حتا صدای نزدیکان به جمهوری اسلامی را نیز بلند کرده است.

 


 


اسب را به کدام سوی درشکه ببنديم؟


مثلاً، در وضعيتی که قرار است عده ای دور هم جمع شده و به حداقلی از توافق و همکاری برسند، می توان به اين ضرب المثل رجوع کرد و ديد که چه مسائلی حکم اسب را دارند و کدام يک کارکرد درشکه را عرضه می دارند و چگونه می توان، بر حسب اين ضرب المثل، اسب و درشکه را طوری به هم بست که سفر و رسيدن به مقصد ممکن شود.

در استنباط من از اين صورت مسئله، بنظر می رسد که آنچه در ميان افراد يا آحاد شرکت کننده در يک «اتحاد عمل» مشترک است حکم اسب (عامل حرکت) را دارد و اختلاف های بين آنها همان درشکه ای است که قرار است بوسيلهء اسب به حرکت درآيد. يعنی، برای اينکه سفر اتحاد عمل آغاز شود چاره ای نيست جز اينکه اسب را به جلوی درشکه ببنديم، به اين معنی که اشتراکات را وسيلهء حرکت کنيم و در حين حرکت به حل اختلافات بپردازيم و يا حل آنها را به رسيدن به مقصد واگذاريم؛ هر چند که در طول سفر ممکن است مسافران در حل اختلافات شان توفيق نيابند و کل سفر ناتمام بماند.

اسب بی درشکه قدرت حرکت کردن و رفتن را دارد اما درشکه بدون اسب به سختی قابل کشيدن است. اشتراکات می توانند ما را زير يک سقف جمع کنند تا به اختلاف هامان نظر کنيم و احتمالاً به رفع و حل آنها بپردازيم حال آنکه اولويت دادن به رسيدگی به موارد اختلاف، يا ناديده گرفتن آنها، موجب می شود که زير يک سقف قرار گرفتن شرکت کنندگان بالقوه در اتحاد از ابتدا ناممکن شود.

اين نکات ممکن است که در بادی امر بديهی به نظر رسند اما اندکی توجه به آنچه در بين ما می گذرد نشان مان می دهد که «در عمل» تأکيد بر اختلافات و بی اعتنائی به اشتراکات بيشترين فضای مذاکرات ما را اشغال می کنند. در اغلب مذاکراتی که آغاز می شود ما، به جای سرمايه گزاری بر روی اشتراکات، به مطرح ساختن اختلافات می پردازيم و چون به اشتراکات بی توجه می مانيم گفتگوهامان اغلب در بن بست عدم مفاهمه ناتمام می مانند.

اجازه دهيد، برای روشن شدن اين نکتهء اخير، به برخی از اين «موارد اختلاف» اشاره کنم. نخست اينکه ما برای خود «خط قرمز» هائی اتحاد شکن اما بی دليل ايجاد می کنيم. يکی از موارد اين نوع کار را در مقالات دو هفتهء اخير شرح داده ام. مثلاً، جمعی ابتدا مدعی می شوند که هرکس از «فدراليسم» بعنوان نوع حکومت آيندهء ايران سخن بگويد لزوماً «تجزيه طلب» است و از آنجا که ما با تکه تکه شدن کشورمان مخالفيم نمی توانيم با معتقدان به فدراليسم به گفتگو و اتحاد عمل برسيم و بنشينيم؛ هر چند که هر دو به «تماميت ارضی و يکپارچگی ايران» و «وجوب استقرار دولت سکولار» در کشورمان معتقد باشيم. بدينسان راه گفتگو همين جا بسته می شود. اما اگر سفر گفتگو را با تأکيد بر اشتراکات مان آغار کنيم و بعنوان دو گروه سکولار و طرفدار حفظ يکپارچگی ايران به گفتگو بنشينيم امکان دست يافتن مان به تعريفی واحد از فدراليسم، که متضمن حفظ تماميت ارضی کشور در ظل يک حکومت غيرمتمرکز و دموکرات باشد، بسيار بالا بوده و همين واقعيت موجب می شود که طرفين گفتگو به تدريج به مرحلهء اتحاد عمل برای مبارزه با حکومت مذهبی مستقر در کشور ـ که منشاء همهء تبعيض ها و سرکوب ها و موجد ميل به جداسری و استقلال طلبی است ـ پا بگذارند.

مورد ديگر به «برنامه های ويژه» ای مربوط می شود که در داخل تبادل نظرهای اعضاء هر گروهی پرورانده می شوند و هر گروه ـ غرقه در استدلالات خاص خود ـ برنامهء ويژه خويش را تنها راه حل مسائل مبتلابه ايران می داند و، به اين دليل، فکر می کند که هرگونه اتحاد عملی بايد بر حول محوری که همين برنامه باشد صورت پذيرد.

اين امر در داخل آن گروه امری بديهی می نمايد اما اين نکته نيز بديهی است که گروه های ديگر هم دارای برنامه هائی ويژهء خود هستند، نسبت به آن تعصب دارند، و فکر می کنند تنها راه حل مسائل ايران را به دست آورده اند و، لذا، هرگونه اتحاد عملی بايد بر گرد برنامهء آنان شکل بگيرد.

پس، نشستن بر سر ميز مذاکره، همراه با اصرار بر محوريت برنامه ای که در جيب خود داريم و، طبعاً، با برنامه های ديگر حاضران متفاوت است، حکم همان بستن اسب به پشت درشکه را دارد چرا که ما درشکه اختلاف را جلوی اسب اشتراکات می بنديم. اما اگر همين گروه ها ـ که هر يک دارای برنامهء عمل متفاوتی هستند ـ بتوانند نخست اشتراکات خود را فرمولبندی کرده و بر سر آنها به توافق برسند آنگاه ميزان احتمال اينکه بنشينند و در فضائی پر از تفاهم برنامه های يکديگر را بررسی و نقد کرده و از اين راه به بهترين برنامه (که می تواند ملغمه ای از دو يا چند برنامه هم باشد) برسند بسيار بالا می رود.

احتمالاً در اينجا نيز نکات مطروحه اموری بديهی محسوب می شوند اما بايد ديد که اگر بستن اسب به جلوی درشکه يک «ترکيب» طبيعی و يک راه حل منطقی برای آغاز حرکت محسوب می شود چگونه است که در اغلب موارد چندين و چند آدم عاقل و بالغ، با سابقهء مبارزاتی بلند، اين نکته را درنيافته و به اصرار می کوشند که اسب خود را به پشت درشکه ببندند؟

از نظر من چنين موضع گيری های غيرمنطقی و مخربی می توانند دارای دلايل مختلفی باشند که در هر مورد يکی از آنها بر دیگران اولويت می يابد اما کارکرد همگی آنها تخريب و به بن بست کشاندن هر مذاکره ای است؛ و من در اينجا تنها (بعنوان وروديه ای بر مبحثی که می تواند ما را به نوعی آسيب شناسی اتحاد عمل سياسی اپوزيسيون مان برساند) چند مورد «بديهی ِ» را يادآوری می کنم.

می دانيم که در امر اتحاد نيروهای سياسی (که اغلب قصد دستيابی به قدرت را دارند) داشتن «دست بالا» (که در زبان سياسی «هژمونی» خوانده می شود) سخت مهم است. هر نيروی سياسی می تواند چنين بيانديشد که «وادار کردن ديگران به اتحاد بر گرد برنامه اش» موجب می شود که در داخل اتحاد دست بالا از آن او باشد حال آنکه پذيرش اتحاد بر بنياد اشتراکات متضمن اين ريسک است که اعضاء آتی اتحاد، طرح اش را نپذيرند و، در نتيجه، گروه «دست بالا»ی خود در اتحاد را از دست بدهد.

اما اين محاسبهء پيش گيریرانه خود نشان از آن دارد که ما به صلابت و ساختمان منطقی و امکانات اجرائی طرح خود اطمينان نداريم؛ و الا چگونه ممکن است گروه هائی که برای مقصد و مقصود ويژه ای گرد هم آيند تا در اتحاد عمل خود بهترين طرح های عملياتی را انتخاب کنند، اما از گزينش طرحی که، به دلايل مختلف، دارای کفايت و توانائی بيشتری از بقيهء طرح ها است خودداری کرده و به طرحی ضعيف تر و ناکارآمد تن در داده و شکست خود را از همان ابتدا رقم بزنند؟ و آيا مگر نه اين است که وقتی يک گروه شرط شراکت در اتحاد را گردآمدن ديگران بر حول محور طرح ويژهء خود می گذارد از يکسو از توانائی و برتری طرح خود مطمئن نيست و، از سوی ديگر، می انديشد که ديگر شرکت کنندگان در اتحاد از طرح او استقبال نخواهند کرد و گروه برتری خود را از دست خواهد داد؟

اما، علاوه بر «برتری جوئی» می توان به «در خود تنيدگی» گروه ها نيز اشاره کرد. بسياری از گروه ها چنان در خود فرو رفته و غرق اند و چنان بصورتی يکسويه تک گوئی را جانشين گفتگو کرده اند که ديگر قادر نيستند به واقعيت های بشدت متغير زندگی اجتماعی برگردند و چارچوب های کار خود را نه در تخيلات خود اقناع گر که در واقعيت های عينی و بديهی جستجو کنند. آنان، در درون خود، ساختارهای نظريه پردازی خاصی را می آفرينند که آنان را از استوار کردن «نظر» بر «واقعيت عينی» بی نيار ساخته و تأثير عميق جهان بيرون از پيلهء گروه را کم بها جلوه گر می سازند.

«هراس از درگير شدن با کار اجرائی و فعاليت های تأثيرگزار» نيز می تواند عامل ديگری باشد. هر گروه، به تدريج، برای خود قلمروی امنی می آفريند و فعاليت های خود را تبديل به رسومی تکراری می کند که اگرچه در عالم واقع بر سپهر واقعيت های سياسی اثری نمی گذارند اما، از يکسو، وجدان شرکت کنندگان در مراسم را آسوده می سازند و، از سوی ديگر، همزمان با اينکه ملاط چسبانندهء اجزاء گروه را به خطر نمی اندازد، هستی گروه ساکن در منطقهء امن را دستخوش عملياتی که متضمن بهم خوردگی وضع مطمئن موحود است، نمی کند.

اغلب سازمان های سياسی که در عرض پرهيجان يک مبارزه پا به عرصهء وجود گذاشته و در طول دوران ناموفق آن صاحب اينگونه مراسم و مناسک می شوند عاقبت متمايل و محدود به عملياتی متکرر می شوند. صدور اعلاميه های تکراری در سالگردهای خاص، نوشتن نامه های اعتراضی نسبت عملکرد حکومت استبدادی و ناشکيب، و شرکت در تظاهرات گهگاهی و بی خطر موجب آن می شوند که گروه ـ در عين داشتن شعارهائی اغلب انقلابی ـ بشدن محافظه کار و تکرو و خودمحور شده و از فکر پيوستن در اتحاد عمل با ديگر نیروها به هراسی هستی شناسانانه دچار آيد.

آنچه نوشتم، به نظر من، بخشی از مسائلی است که اپوزيسيون انحلال طلب و سکولار ايران با آن دست و پنجه نرم می کند و در راه ايجاد وحدت عمل، هرگونه کميتهء هماهنگی، يا برپائی کنگره ای گشترده و ملی، و حتی آفرينش آلترناتيوی سکولار ـ دموکرات در برابر حکومت اسلامی دچار دست انداز می شود.

اما، باز هم به نظر من، اگر مقصد همهء نيروها ايجاد نهادی هماهنگ کنندهء فعاليت های اپوزيسيون سکولار ـ دموکرات باشد و وجود چنين نهادی نخستين گام در راستای مبارزهء عملی و مؤثر با حکومت اسلامی تلقی شود، در آن صورت، عقلای حاضر در هر گروه بايد بفکر آن باشند که اسب ها را به پشت درشکه نبندند و وقت خود را بخاطر فرو افتادن در گرداب بی سرانجام پيش شرط گزاری های ناممکن بر سر وجوه اختلاف تلف نکنند.

اگر همهء گروه های «انحلال طلب» و «آلترناتيو انديش» بر مبنای اشتراکات متعددی که بين شان وجود دارد اقدام کرده و حاضر شوند که بی هيچ پيش شرط و پيشداوری بر سر ميز مذاکره برای ايجاد يک نهاد هماهنگ کننده بنشينند، آنگاه می توان يقين کرد که، در عين حال، يک «هيئت داوری» کارآمد در راستای انتخاب بهترين طرح برای مبارزه ای که گذار به دموکراسی را در مد نظر دارد وجود خواهد داشت و، با تکيه بر خرد جمعی منتشر در بين واحدهای سياسی، اپوزيسیون سکولار ـ دموکرات حکومت اسلامی موفق به اتخاذ کاراترين طرح های استراتژيک و واجد مرحله بندی و تاکتيک های عملی خواهد شد.

تصور کنيد که، برای انتخاب بهترين فيلم های سال، يک فستيوال عريض و طويل و پر خرج بوجود آيد و از جانب فيلمسازان مختلف آثار ارزنده ای به آن فرستاده شود  اما در شب اعلام نتايج معلوم شود که فستيوال دارای «هيئت داوران» نيست چرا که عده ای عقيده داشته اند که ابتدا بايد بهترين فيلم را (که طبعاً ساخت آنها هم هست) انتخاب نموده و فستيوال را بر حول آن بوجود آورند!

در اين مورد اخير بسيار ديده ام که به هنگام بحث در مورد اشتراکات و اختلافات، برخی ها از مثال «نامعلوم بودن تقدم تخم مرغ و مرغ» سخن می گويند. من اما اين مثال را وافی به مقصود نمی دانم چرا که توالی تخم مرغ و مرغ امری دائمی است و، به حکم قواعد تحول طبيعی، شکستن اين دايرهء تکرار شونده ناممکن است. حال آنکه توالی اشتراک و اختلاف نمی تواند در دايره ای باطل گرفتار آيد. به همين دليل است که تصور می کنم مثال اسب و درشکه بسيار رساناتر است و شکست آفرين بودن يک گزينه و پيروزی آوری گزينهء ديگر را براتی و روشنی ثابت می کند؛ البته اگر آن ملاحظاتی که برشمردم بر حسن نيت و کوشش هامان برای نجات وطن پيشی و تفوق نگرفته باشند.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته