ندای سبز آزادی_ کیان: انتخابات ناسالم و دروغین 12 اسفند چنان نمایشی بود که بسیاری از مخالفان و منتقدان ضرورت ندیدند، نتایج آن را مورد ارزیابی قرار دهند. ولی با فاصله گرفتن از آن نمایش انتخاباتی، حالا شنیده ها در مورد رویدادی که رهبر جمهوری اسلامی کوشید «سیلی» باشد و شود، و نشان دهد نظام هیچ بحران مشروعیت و مشارکتی وجود ندارد، بیشتر می شود. مستقل از پرسش های جدی مخالفان و منتقدان، حالا نیروهای همسو با حاکمیت هم در مورد نتایج انتخابات دچار پرسش شده و سئوالهای جدی طرح می کنند.
سه فعل حرام در يك ليست
محمدحسن روزی طلب، یکی از وبلاگ نویسان همسو با جبهه پایداری (جریان سیاسی فعال شده در انتخابات، زیر نظر و هدایت مصباح یزدی)، در مطلبی که در وبلاگ خود منتشر کرده نوشته است: «ليستي كه با تيراژ ميليوني شب آخر با عنوان جعلي اصولگرايان اصلح منتشر (شد) سه فعل حرام انجام داده اند:
1- ليست بي نام و نشان و كثيف كاري سياسي
2- استفاده از بيت المال در مسائل انتخاباتي
3- دخالت نيروهايي كه نبايد در سياست دخالت كنند در سياست.»
او بدون اینکه نام نیروهای امنیتی و نظامی نزدیک به سپاه را بیاورد، انتقاد تندی را متوجه جریان مسلط در حاکمیت کرده است.
شکستن تابوی انتقاد از سپاه
نویسنده ی پیش گفته، تنها منتقد حضور کودتاچیان در انتخابات نبود. دبیر جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه شیراز از نیروهای همسو با حاکمیت با زبانی صریح تر سخن گفت. او در وبلاگش نوشت: «اگرچه در ابتدای کار دولت احمدی نژاد، انتقاد از وی بازی در پازل رفسنجانیسم محسوب می شد؛ اما با تولد یا تراشیدن "جریان انحرافی" قبح انتقاد از دولت دوباره شکسته شد. با این حال تا همین اواخر، هنوز دو جای مهم در منطقه ممنوعه انتقاد وجود داشت: سپاه و شورای نگهبان.»
این منتقد انتخابات (از درون اردوگاه صاحبان قدرت) می افزاید: «ردصلاحیتهای ذوقی شورای نگهبان و عملکرد خلاف شرع و قانون سپاه در انتخابات مجلس نهم، ابتدائاً امثال من را در انتقاد علنی از این رویه ها جسور کرد و سپس برخی دوستان حامی جبهه پایداری را!»
احمد سعیدی تصریح میکند: «به نظرم یکی از بزرگترین دستاوردهای انتخابات دوازدهم اسفند، شکستن تابوی انتقاد از سپاه بود.»
اگر می شد سخن گفت
مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه تربیت مدرس که به خاطر حمایت از فهرست «جبهه پایداری» از سمت خود برکنار شده نیز نوشته است: «اگر میتوانستم حرف بزنم میگفتم چه کسانی و چگونه از بیتالمال به نفع یک جبهه انتخاباتی استفاده کردند و بعد به ما به خاطر موضع شخصیمان خرده گرفتند.»
که «نفر اول شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی» است تاکید کرده: «راستش کمی دلم تنگ است. هم باید حرف بزنم هم نمیتوانم حرف بزنم. کمی سخت است. حرف دارم اما نباید آب به آسیاب دشمن بریزم. این همه وقت بسیج تربیت مدرس را از میان همه دعواها و تفرقهها و دودستگیها و فعال نبودنها به ساحلی آرام اما پرتکاپو، پرشور و رفاقتی رساندم، از تمام وجودم خرج کردم، بعد این همه مدت مسئولین بالاتر مزد ما را دادند؛ فکر هم نکردند که پشت سر چه حرفهایی گفته خواهد شد. برخورد سلیقهای...»
مهدی تهرانیافزوده است: «امروز من به برکناریام از مسئولیت بسیج دانشگاه تربیت مدرس افتخار میکنم و بعضا اطلاع دارم چه جریانهایی پشت پرده برای برکناری من تلاش کردهاند. ما مسئولیتها را میپذیریم و از وقت و زندگی و عمر خودمان هزینه میکنیم، همه بتهای مادی و دنیایی را میشکنیم تا به وظیفه عمل کنیم. اما اگر روزی همین مسئولیتها بخواهد مانع و بتی در برابر وظیفهها باشد، باید زیر پایشان گذاشت.»
وی همچنین گفته: «فکر میکردم اگر پتانسیل دانشجویی به خاطر برخوردهای سلیقهای زندانی و بیخاصیت نشده بود و این فضای بحث و گفتگو در همه میادین و چهارراههای اصلی شهر شکل میگرفت، چقدر آقا خوشحال میشد. چقدر مشارکت در تهران بالا میرفت، چقدر فضای تهران انتخاباتیتر و پرشورتر میشد. به راستی چقدر اجازه دادیم ظرفیت جنبش دانشجویی در این انتخابات فعال شود. فضای انتخاباتی در کشور ایجاد کند و کاندیداهای اصلح را به مردم معرفی کند؟»
وضع آزادی بیان در دانشگاه ها چنان وخیم شده که صدای این فعال دانشجویی همسو با حاکمیت و پیرو رهبری نیز بلند می شود: «ما باید دانشجویان را به عنوان افسر جوان بخواهیم نه سرباز صفر گوش به فرمانی که هیچ اختیاری ندارد و حتی حق ندارد به طور برابر حرفها و تحلیلهای جریانات را بشنود و نظر شخصیاش را بگوید. این خیلی بد است. ما نباید جنبش دانشجویی را کوتوله و کمبضاعت کنیم. وضعیت جنبش دانشجویی در کشور از نظر من وضعیت مطلوبی نیست و معتقدم جریانها و مجموعههای زیادی در این وضعیت دخیلند. در مسئله کرسی آزاداندیشی هم برخی میخواهند شیپور را از سر گشادش بدمند. به همین خاطر است کرسی آزاداندیشی آن گونه که باید شکل نمیگیرد. هیچ چیز دستوری شدنی نیست. من معتقدم جنبش دانشجویی خانهنشین شده است و آن تأثیرگذاری گذشته را ندارد. یک روز حرف دانشجویان در جامعه تعیین کننده و پیشبرنده بود. دانشجویان اثرگذار بودند. این وضیعتی که اکنون وجود دارد وضعیتی نیست که مطلوب نظر حضرت آقا باشد.»
دخالت سپاه حتمی است
در مورد دخالت سپاه در انتخابات و روندهای سیاسی، کار از تعارف و مجامله گذشته است. دیگر کسی به حرف منتقدانی که به سخن مشهور رهبر فقید جمهوری اسلامی استناد می کنند که «سپاه و بسیج نباید وارد درگیریهای سیاسی جناحی شوند»، گوش نمی دهد.
همین چندی پیش بود که جانشين نماينده ولي فقيه در سپاه تاکید کرد: «سپاه حتما در جبهه بنديهاي عليه انقلاب وارد ميشود.»
حاج صادقي تاکید کرده که «ما در تقابل اصولگرايي و اصلاحات ليبراليستي حتما طرفدار اصولگرايي هستيم و اصولگراتر از سپاه هم كسي نيست. »
نیروهای امنیتی مسلط بر رأس سپاه البته همه ی فعالیت ها و اقدامات سیاسی خود را مبتنی می کنند بر «ولایت مطلقه فقیه»؛ چنان که قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران تصریح می کند: «اگر ولایت فقیه نبود کار جمهوری اسلامی تاکنون تمام بود.»
انتخابات و اعلام موضع رسمی سپاه
مدتهاست که دیدن بیانیه های سپاه قبل از انتخابات ها عادی شده است. فرماندهان ارشد سپاه از این نهاد نظامی و امنیتی چونان یک حزب بهره برداری می کنند. این چنین بود که قبل از انتخابات مجلس نهم نیز ضمن تکرار «دعوت از اقشار و آحاد مختلف ملت ایران برای مشارکت پرشور و حداکثری در انتخابات» اعلام شد: «اکنون که رشد امواج بیداری اسلامی و تحولات شگرف منطقهای، نظام سلطه را با چالش جدی مواجه ساخته و سقوط دیکتاتورهای تونس، مصر، لیبی و یمن سبب شده است ایران اسلامی، کانون توجه ملتهای مسلمان این کشورها قرار گیرد، مشارکت حداکثری ملت ایران در انتخابات نهمین دوره مجلس خواهد توانست جلوهای نوین و شکوهمند از ثبات و پویایی انقلاب و بیداری و پایداری مستمر ایرانیان غیور را به جهانیان عرضه کند.»
بیانیه سپاه پاسداران یک بار دیگر عمق هراس اقتدارگرایان را از جنبش سبز آشکار ساخت و بی پشتوانگی دموکراتیک حاکمان را عریان کرد: «انتخابات نهمین دوره مجلس، اولین انتخابات پس از فتنه ۸۸ و شکست سنگین جبهه متحد ضدانقلاب داخلی و خارجی در مصاف سخت با ملت ولایتمدار و بابصیرت ایران بشمار میرود و بیشک حضور پرشور و دشمنشکن مردم در پای صندوقهای رأی، عقبنشینی آمریکا و متحدین اروپایی و منطقهای آن از مواضع خصمانه اخیر در تشدید فشارها و اعمال تحریمها و تهدیدات علیه نظام را رقم خواهد زد.»
این بیانیه تاکید کرده بود: «حضور آگاهانه و سرشار از شور، شعور و نشاط انقلابی خانواده عظیم سپاه و بسیج با نشان دادن استحکام مضاعف بنیانهای مردم سالاری دینی در کشور روزنههای امید و آرزوی دشمنان در فتنه افروزیهای جدید را کور خواهد ساخت.»
فرمان تشکیلاتی فرمانده کل
درست دو ماه قبل از انتخابات عزیز جعفری، فرمانده کل سپاه ضمن هشدار نسبت به اينکه يکي از تلاشهاي دشمن قطعا احياي آشوب ها و اعتراضات اجتماعي با دستاويز قرار دادن انتخابات مجلس است، گفت: «مردم مومن ولايتمدار و بابصيرت با درک شرايط حساس که در آن قرار داريم و با مشارکت حداکثري خود اين توطئه جديد دشمن را نيز خنثي خواهند کرد.»
فرمانده کل سپاه همسو با رهبر جمهوری اسلامی، به فضاسازی امنیتی در قبال انتخابات مجلس روی آورد. همین رویکرد بود که موج جدیدی از تهدید و احضار و بازداشت منتقدان و کنشگران مدنی و مخالفان سیاسی و وزنامه نگاران را کلید زد. جعفری گفته بود: «يکي از تلاشهاي دشمن قطعا احياي آشوب ها و اعتراضات اجتماعي با دستاويز قرار دادن انتخابات مجلس است.»
وي با اعلام اينکه «اخبار و اطلاعاتي که ما داريم نشان مي دهد از مدت ها قبل براي اين کار نقشه کشيده و طرح هايي نيز آماده کرده اند» گفته بود: «آنها مي خواهند با ايجاد ناآرامي ها و با تنفس مصنوعي، جريان فتنه را زنده کنند و از سوي ديگر با نشان دادن و برجسته سازي تقابل معترضين با نظام چهره مردمي نظام را در جهان اسلام مخصوصا در جبهه بيداري اسلامي مخدوش کرده و الهام بخشي انقلاب اسلامي را با مانع روبرو سازند.»
فرمانده کل سپاه «راهکار» نظام را هم در مقابل این وضع امنیتی، بیان کرده بود: «راهکار نظام هميشه اتکال به ذات لايزال الهي و استظهار به حضور توام بابصيرت و مومنانه مردم در صحنه بوده است.»
مواضع سردار جعفری و تاکیدات مکرر و موکد آیت الله خامنه ای، به قدر لازم «زمینه ساز» مشارکت 65 درصدی و حماسی مردم در انتخابات شد!
همه چیز برای «سیلی» آماده است
یک هفته قبل از انتخابات، معاون سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفته بود: «کاهش مشارکت در انتخابات از اهداف شیطانی دشمنان نظام است.»
علی اشرفنوری با اشاره به «تحرکات سیاسی استکبار جهانی» اظهار داشته: «پاسداران و بسیجیان باید تحرکات استکبار جهانی را رصد کرده و متناسب با استراتژی آنها با تاکتیکهای مناسب اقدام به مقابله با آنها برخیزند.»
معاون سیاسی سپاه پاسداران «کاهش مشارکت در انتخابات را یکی از اهداف دشمنان» دانسته و تصریح کرده بود: «دشمنان صراحتاً اعلام میکنند که از تمام فرصتهایی که وجود دارد علیه انقلاب اسلامی ایران استفاده خواهند کرد تا بتوانند با ایجاد اختلاف، چالشهای امنیتی و با تلقین مجلس ناکارآمد به اهداف شوم سیاسی خود دست یازند.»
وی افزوده بود: «دشمن غافل از این است که مردم آگاه و بصیر ایران اسلامی با شاخص قرار دادن رهنمودهای رهبری بار دیگر نقشههای دشمنان را نقش بر آب خواهند کرد.»
معاون سیاسی سپاه همچون رهبر جمهوری اسلامی «پیش بینی» کرده بود که «مردم ایران اسلامی بار دیگر رشد معنوی انقلاب اسلامی ایران را رقم خواهند زد.»
محمدرضا نقدي، فرمانده بسیج و معتمد رهبر جمهوری اسلامی و از چهره های سرکوب و خشونت پس از انتخابات چند روز مانده به انتخابات ضمن «سرنوشت ساز» توصيف كردن انتخابات مجلس خیال همه را راحت کرد: «يقيناً مردم با حضور دشمن شكن خود پيام اميد و ايستادگي را به ملت هاي به پا خواسته ارسال و انتخابات را به رفراندومي عليه تحريم هاي اروپا تبديل خواهد كرد.»
سردار نقدي با بيان اين مطلب كه «در يك قدمي پيروزي هاي درخشان براي جامعه بشري قرار داريم» پیشاپیش (روز ۳ اسفند) اظهار داشت: «جا دارد از هماكنون حضور حماسی مردم در انتخابات را تبريک بگوييم چرا كه حضور دشمنشكن ملت قطعا محقق خواهد شد.»
انتخاباتی که «خوب از آب درآمد»
شش روز پس از 12 اسفند و برگزاری انتخابات نمایشی و فرمایشی، رهبر جمهوری اسلامی در دیدار با اعضای خبرگان رهبری از «دستاندرکاران انتخابات، شورای نگهبان و جناب آقای جنتی و ... و مسئولين تبليغات، صدا و سيما و ديگران ... که واقعاً كارهاى برجسته و بزرگى انجام دادند؛ توانستند اين كار بزرگ را، اين پروژهى بسيار سنگين و مهم و حياتى را به بهترين وجهى از آب دربياورند» تشکر کرد. بی شک نقش سپاه و بسیج در این «از آب در آوردن انتخابات به بهترین وجه» غیر قابل کتمان است.
معاون هماهنگ کننده نماینده ولی فقیه در سپاه پس از برگزاری انتخابات دروغین، گفت: «اين حضور گسترده و حماسه بزرگ ناکامي و ناراحتي دشمنان را به همراه داشت و موجبات خوشحالي دوستداران انقلاب و نظام اسلامي را فراهم کرد. »
سردار پاسدار محمدحسين سپهر تاکید كرد: «در انتخابات اخير، پاسداران و بسيجيان در گرم شدن تنور انتخابات، حضور حداکثري و برقراري امنيت نقش موثري را ايفا کردند. »
تداوم اقدامات اقتدارگرایانه ی کودتاچیان
انتخابات ناسالم و غیرآزاد مجلس نهم در حالی به پایان رسید که حالا، بجز شهروندان آگاه و حامیان جنبش سبز، بخشی از اصول گرایان و نیروهای همراه حاکمیت هم «طعم و مزه ی تقلب» را چشیده اند. برآشفته شدن آنها از تقلب و دخالت نیروهای ارشد سپاه در انتخابات و مهندسی نتایج آن، در حالی صورت می گیرد که 32 ماه از کودتای انتخاباتی 1388 می گذرد.
بد نیست که آنها دست کم شکایت هفت فعال سیاسی از «یک گروه نظامیـ اطلاعاتی و آمران و مباشران تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال 1388» را بخوانند. شکایتنامه ای که به امضای محسن امینزاده، مصطفی تاجزاده، عبدالله رمضانزاده، فیضالله عرب سرخی، محسن صفایی فراهانی، محسن میردامادی و بهـزاد نبـوی رسیده بود.
این هفت عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت، در بخشی از نامه خود نوشته بودند: «ما امضاءکنندگان این شکایت، تعدادی از قربانیان پرونده سازیها و خلاف کاریهای گروهی استبدادطلب از جمله عدهای از نظامیان قانون شکن، در جریان انتخابات ریاست جمهوری دهم و پس از آن هستیم.»
در این نامه تاکید شده بود: «هزینههای تحمیل شده به ما امضاء کنندگان این شکایت کمترین خسارات فعالیت این جریان مداخله گر در انتخابات و نفوذ آنان در نهادهای رسانهای، قضایی و انتخاباتی کشور است.»
این هفت فعال سیاسی نوشته بودند: «ما قبل از هرچیز نسبت به استقلال ملی، تمامیت ارضی کشور، آزادیها و حقوق شهروندی، بنیانهای انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران احساس نگرانی میکنیم.»
آنان تصریح کردند: «ما در مورد خطرات فعالیت و نفوذ جریانی خطرناکی در نهادهای مختلف به ویژه نهادهای نظامی و اطلاعاتی کشور هشدار میدهیم.»
این هفت فعال سیاسی به طور مشخص اعلام کرده بودند که از سردار مشفق یکی از مسئولین ارشد اطلاعاتی قرارگاه ثارالله و یک گروه نظامیـ اطلاعاتی که نامی از آن نبرده بودند، شکایت کردهاند.
شکایت این فعالان سیاسی براساس متن منتشرشده سخنرانی سردار مشفق تهیه و تنظیم شده بود. آنها در این نامه به موارد متعددی از سخنرانیهای این مقام نظامی در مورد انتخابات ریاست جمهوری دهم و مداخلات نیروهای نظامی در دستگیریهای پس از آن اشاره کرده و این اظهارات را قابل پیگیرد خوانده بودند.
آنها نوشته بودند: «در صورت عدم توجه به این جرایم و عدم رسیدگی به مداخلات غیرقانونی این گروه و آمرین و مباشران آنها در انتخابات ریاست جمهوری دهم، علاوه بر اینکه ابعاد عدم سلامت این انتخابات و ریشههای وقایع پس از آن روشن نمیشود، بلکه در آینده نیز انتخابات قانونی، سالم، آزاد و رقابتی در کشور ما بطور کلی بلاموضوع خواهد شد.
کودتاچیان انتخابات ریاست جمهوری دهم، همچنان مهندسی انتخابات را در ایران عهده دارند...
آنقدر صدایش درد دارد که نفست تنگ میشود، دو سال است که همهٔ دردهایش را در سینهاش ریخته است و حالا برای اولین بار دارد با یک رسانه حرف میزند. بعضی از سایتها گزارش داده بودند تنها به این شرط جسد شاهرخ رحمانی را به خانوادهاش تحویل دادهاند که با رسانهها مصاحبه نکنند و علت مرگ را تنها تصادف عنوان کنند.
شاهرخ رحمانی همان کسی است که ویدیوی زیر گرفته شدنش توسط خودروی نیروی انتظامی را بارها و بارها دیدهایم. او در ۲۵ مرداد ۱۳۶۳ متولد شد، در ظهر روز ۶ دی ماه ۱۳۸۸ برابر با روز عاشورا به قتل رسید و در تاریخ ۹ دی ماه به خاک سپرده شد.
سکینه نوروی مادر شاهرخ، ۵۶ ساله است، از آنجایی که خواهر شاهرخ قبلا گفته بود نه من نه خانواده دوست نداریم لحظهٔ شنیدن خبر مرگ شاهرخ را به خاطر بیاوریم، سعی کردم بر روی پیگیری قضایی قتل متمرکز شوم اما زخم مادر عمیقتر از این حرف هاست.
پیگیری هایی که برای پرونده قتل فرزندتان “شاهرخ رحمانی” انجام دادید به کجا رسیده است؟
وقتی که گفتند ایشان تصادف کرده، من به مراجع قضایی شکایت کردم و رفتم پیگیر شدم چون به ما خبر رسیده بود که فرزندم را روز عاشورا به قتل رسانده اند. وقتی مراجعه کردم گفتند که نه، فرزند شما در جاده ی کندوان تصادف کرده و نمیدانیم چه کسی او را زیر گرفته است، شناسایی نکردیم که چه کسانی همراهش بودند.
یک بار دیگر هم رفتم به محلی که این اتفاق افتاده در خیابان ولی عصر، به مراجع انتظامی خیابان ولی عصر شکایت کردم و یک سری از عکس هایی که از فرزندم دریافت کرده بودم، و مدارکی که نشان میداد او را به قتل رسانده اند را ارائه دادم. بعد به من گفتند بروید به شما خبر میدهیم. بعد از سه چهار ماه که گذشت هیچ خبری نشد. من دوباره آنجا مراجعه کردم و دیدم خبری نیست. من خیلی میخواستم که این پرونده مسکوت نماند؛ چون میدانستم فرزندم را چه جور به قتل رسانده اند. صحنههای حادثه را از طریق ماهواره دیده بودیم. برایمان آشکار شد که او را به قتل رسانده اند ولی گردن نمیگرفتند، میگفتند که تصادف کرده و این جور چیزها. چون نمیخواستم مسکوت بماند خیلی پی گیرش شدم.
منزل ما همیشه تحت کنترل بود. ما خودمان هم تحت کنترل بودیم، ما نمیتوانستیم حرفهایمان را حتا تلفنی بزنیم، به اصطلاح در شرایط خفقان بودیم؛ اصلا نمیتوانستیم هیچ چیزی از خودمان نشان بدهیم که بتوانیم حرکتی انجام دهیم. ولی من مخفیانه حرکتهایم را میکردم چون بچههای دیگری هم داشتم .
من را تهدید کردند و گفتند مراسمها را هم بدون سر و صدا انجام دهید واگر نه بچههای دیگرت هم همینجور از بین میروند. مثلا در سانحه و از این حرفها که اسم خودشان در میان نباشد. من هم از ترس اینکه بچههای دیگر را حفظ کرده باشم به قول معروف خفقان گرفته بودم؛ نمیتوانستم چیزی بگویم. هر وقت هم به من از جایی تلفن میشد میگفتم اشتباه گرفتید؛ چون که نمیتوانستم مصاحبهای انجام بدهم. ولی خودم دلم میخواست که انتقام این بچه را بگیرم؛ بچه بی گناهم را این جور زیر اتومبیل له کردند و آخر سر هم گفتند اتومبیل سرقتی بوده و رانندهاش هم متواری است که ما گفتیم راننده چه قصد و غرضی با ما داشته که بچه ی من رو اینجور در خیابان له کند؟ ولی جوابی نشنیدیم. گفتند که سرقتی بوده، ما اصلا اطلاع نداریم، ماشین مال نیرو انتظامی است ولی سرقت شده بوده است، کار ما نیست.
خانواده ی شما وقتی فهمیدند که شاهرخ در خیابان ولی عصر توسط اتومبیل زیر گرفته شده است دقیقا چه کردند و به چه مکان هایی مراجعه کردند؟
چون روز عاشورا بود هر کدام از ما به یک جا رفته بودیم، شاهرخ هم صبح به من گفت: "مامان من میرم بیرون" طبق روال همیشه رفت و من هم همراه دخترم بودم. پسرهایم هر کدام جای دیگری بودند. من و دخترم حدود ساعت ۳ ظهر به خانه برگشتیم و حدود ساعت ۴ زنگ خانه را زدند و دخترم جواب داد، به من نگفت که من ناراحت نشوم.
پشت آیفون به ایشان گفته بودند که برادرتان تصادف کرده. وقتی ما رفتیم نمیدانستیم که به قتل رسیده و فکر میکردیم تصادف کرده. دخترم هم به من نگفت، تلفنی با برادر دیگرش تماس گرفت و گفت شاهرخ در جاده ی کندوان تصادف کرده است. پسرم با شماره تلفنی که به ما داده بودند تماس گرفت و متوجه شد شماره ی کلانتری جنت آباد است. به پسرم گفتند برادرت در اثر سانحه تصادف در جاده ی کندوان فوت کرده و جسدش در پزشکی قانونی کهریزک است، بروید و شناسایی کنید. که پسرم میرود و از راه دور جنازه را به ایشان نشان میدهند.
خونین و مالین برادرش را میبیند و داد و فریاد میکند که چرا برادرم اینجوری شده؟ بعد پرس و جو کردیم دیدیم اصلا آن روز در جاده ی کندوان هیچ تصادفی نبوده است. شب که به خانه آمدیم یکی از دوستهای پسرم از طریق اینترنت به ما خبر داد که شاهرخ ظهر به در خیابان ولی عصر به قتل رسیده است.
بعد از این بود که گفتند اگر پی گیریهایتان را ادامه بدهید، اتفاقی که برای مرحوم شاهرخ رحمانی افتاد برای سایر فرزندانتان هم میافتد؟
نه هنگام تحویل جنازه، بعد از ۳ روز که جنازه را تحویل دادند گفتند بروید مراسمهایتان را برگزار کنید بدون سر و صدا، اگر سر و صدایی باشد یا به جایی اعتراض کنید فرزندان دیگرت هم به همین شکل در اثر سانحه و از این حرفها از بین خواهند رفت.
تنها همین عامل بود که شما از پیگیری شکایتتان خودداری کردید یا برخورد دیگری هم با شما شده بود؟ بر خورد مسوولان با شما چگونه بود؟
برخوردهایشان خیلی بد بود، دور و اطراف ما گارد بود، ما نمیتوانستیم اصلا نفس بکشیم، خیلی اذیت کردند. همه دور و اطراف ما و تلفنهای همه ما کنترل بود. بعد هم در مراسم چهلم، عکس شاهرخ را چسبانده بودیم به اتوموبیل مان و گل زده بودیم. آمدند شیشه ی اتومبیل را شکستند و روی عکس بچه مان با آجر یا چیز دیگری زده بودند و همسایهها به ما زنگ زدند و گفتند ماشین اینجور شده است، اذیتهای این چنینی که زیاد بود، اما من به خاطره بچه هام صدایم را در سینهام خفه کرده بودم.
چه اتفاقی افتاد که مجبور شدید از ایران خارج بشوید، آیا این تهدیدها بیشتر شده بود؟
بله بیشتر بود و همینجور ادامه داشت. مادر یکی از شهدایی که در همین حوادث کشته شده بود به من پیشنهاد کرد که در پارک لاله تهران مادرها جمع میشوند، بیا برویم آنجا. من از ترسم گفتم نه، به خاطر بچه هایم، تهدید شدم ، نمیتوانم همراه شما بیایم.
چه اتفاقی افتاد که از ایران خارج شدید؟ چند وقت هست که خارج شدید؟
به خاطر این حوادث نمیتوانستم دیگر تحمل کنم، دخترم در استانبول ترکیه دانشجو بود و من هم بیشتر پیش او بودم، گفتم کلا برویم چون نمیشود همیشه در خفقان زندگی کرد.
سالگرد پسرم هم یکی دو جا به من زنگ زدند و دخترم با یک خبرنگار صحبت کرد، در فرود گاه جلویش را گرفتند و تهدیدش کردند و بازخواست کردند که چرا این صحبتها را کرده ای. یک بار هم سال ۸۹ سپاهیها در فرودگاه جلوی خود من را گرفتند و پرسیدند که در خارج با چه کسانی هماهنگ هستی؟ چه کارهایی انجام میدهی؟ چه کسانی با شما در ارتباط هستند، با چه کسانی مکاتبه دارید؟ گفتم با هیچکس. همین سوالات را از دخترم هم پرسیده بودند.
در حال حاضر چه درخواستی از مقامات بین المللی و سازمانهای حقوق بشری دارید؟
خون بچهام پایمال نشود، تقاص خونش گرفته شود، امثال شاهرخ بچههای دیگری هم هستند که بدون هیچ دلیلی شهید شده اند، بچه را بدون پدر بزرگ کنم و صبح برود و ظهر این چنین فجیع به قتل برسد؟ فرزندم زیر ماشین له شود؟ برای چی؟ چه گناهی داشت؟ مگر چه میخواست از دولت؟ آزادی میخواست دیگه جز این چیزی میخواست؟
می خواهم که رسیدگی شود که فرزند من را چرا کشتند؟ برای چی؟ به چه علت؟ مگر جز این گفته هایی که من گفتم بچهام چیز دیگری میخواست؟ ما آزادی میخواهیم، نه اینکه صدای بچههایمان را در گلو خفه کنند، صدایشان هم که در میآید اینجوری له شان میکنند، بدون سر و صدا! بعد هم بگویند کار ما نبوده شما هم بروید بدون سر و صدا مراسمهایتان را برگزار کنید واگر نه بچههای دیگرتان هم به همین ترتیب از بین میروند، که من هم خففان بگیرم و نتوانم کاری از پیش ببرم.
گفت و گو: "صبح امروز"، امیرمحسن محمدی
امروز احمد شهید ، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران همزمان با نوزدهمین اجلاس شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد که در ژنو برگزار میشود، گزارش تازهای از وضعیت حقوق بشر در ایران ارائه کرد. او در سخنرانی خود نگرانی خود را از وضعیت حقوق بشر درایران را اعلام کرد.
گزارش ها حاکی است که کشورهای بلژیک، کانادا، سوئد، آلمان، بریتانیا، استرالیا، اسپانیا، سوئیس، ژاپن و مولداوی از ماموریت احمد شهید حمایت کرده اند. ولی کشورهایی مانند پاکستان، کوبا، سوريه، سريلانکا، و بلاروس از رویکرد گزارشگر ویژه انتقاد کرده خواستار حذف گزارشگر ويژه برای ايران شده اند.
احمد شهيد در ابتدای سخنرانی خود بار ديگر نسبت به وضعيت حقوق بشر در ايران ابراز نگرانی کرده است.
وی همچنين در خصوص چگونگی گزارش اخير توضيحاتی ارائه کرده و گفته است، با شماری از شاهدان عينی که توانسته اند از ايران خارج شوند و همچنين خانوداه های زندانيان سياسی گفت وگو کرده است.
احمد شهید گفته است، که با ۱۶۳نفر از شاهدان درجه اول (قربانيان نقض حقوق بشر) در داخل و خارج از ایران صحبت کرده است.
در ادامه گزارشگر ويژه سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر ايران از وضعيت زهرا رهنورد، ميرحسين موسوی و مهدی کروبی پس از يکسال بازداشت و اين که هيچ اطلاعی از وضعيت اين افراد در دست نيست، ابراز نگرانی کرده است.
احمد شهيد همچنين به صدور حکم برای نرگس محمدی، سخنگو و نايب رييس کانون مدافعان حقوق بشر ، و عبدالفتاح سلطانی، وکيل دادگستری، اشاره کرده است.
احمد شهید در سخنرانی خود همچنین به بهاره هدایت و عبدالله مومنی زندانیان سیاسی و روند نقض حقوق بشر درباره آنان اشاره کرد.
وی درسخنرانی خود نسبت به وضعیت یوسف ندرخانی کشیشی که محکوم به اعدام شده ابراز نگرانی کرد.
گزارشگر ويژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ايران همچنين درباره وضعيت بسياری از زندانيان سياسی و از جمله روزنامه نگارانی که اخيرابازداشت شده اند، مانند مرضيه رسولی و پرستو دوکوهکی صحبت کرده است.
احمد شهيد در ادامه گفته است که خانواده زندانيان سياسی در ايران مورد تهديد و ارعاب قرار می گيرند.
به گزارش رادیو فردا احمد شهيد در گزارش تازه خود که هفته گذشته منتشر شد، گفته است، اطلاعاتی را جمع آوری کرده که نشان می دهد«الگوی خيره کننده ای از نقض حقوق اساسی تضمين شده در قوانين بين المللی» در ايران وجود دارد.
محمد جواد لاريجانی، دبير ستاد حقوق بشر ايران، نيز در اين نشست سخنرانی کرده است.
محمد جواد لاريجانی گفته است که «عده ای صهيونيست» در شورای حقوق بشر نشسته اند و با حمايت آمريکا و اروپا قطعنامه صادر می کنند.
محمد جواد لاریجانی، احمد شهید را «نادان» و «مغرض» خوانده و گفته است که روند جاری در شورای حقوق بشر «پديده جديدی» است که تحت تاثير «سلطه آمريکا و متحدان اروپايی اش و مافيای صهيونيستی» است.
محمد جواد لاريجانی همچنين گفته است که احمد شهيد را به عنوان گزارشگر سازمان ملل قبول ندارد.
ولی با این حال، محمد جواد لاريجانی از خانم لورا لازره، رييس شورای حقوق بشر دعوت کرده تا به ايران سفر کند.
به دنبال اظهارات تند محمد جواد لاريجانی، خانم لورا لازره به وی تذکر می دهد، اما وی بدون توجه به اين تذکر به اظهارات تند خود ادامه می دهد که در نهايت باعث می شود ميکروفن وی در دقايق پايانی سخنرانی اش قطع شود و کسی اظهارات او را نشنود.
ویلیام هیگ، وزیر خارجه بریتانیا گفت:مایه تاسف است که ایران به احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل اجازه دیدار از این کشور نمی دهد و همزمان می کوشد گزارش او را بی اعتبار جلوه دهد. ویلیام هیگ افزود که ایران موظف است به تعهدات بین المللی اش عمل کند و به گزارشگر ویژه اجازه ورود به این کشور بدهد تا بتواند بدون محدودیت گزارش خود را تهیه کند.
وزیر خارجه بریتانیا گفت که گزارش احمد شهید حاکی از ادامه نقض فاحش حقوق شهروندان در ایران و نادیده گرفتن توصیه هایی است که جمهوری اسلامی ایران در نشست قبلی شورای حقوق بشر سازمان ملل پذیرفت آنها را اجرا کند.
عباس عبدی
وقتی که در یک ماهواره بالای جو نشسته باشیم و با دوربین خیلی قوی زمین و تحرکات مردم را رصد کنیم، قطعا به پدیدههای عجیبی برخواهیم خورد که تعجب بیننده را برمیانگیزد، بویژه هنگامی که این دوربین بالای ایران برسد و نهادهای اجتماعی ایران را رصد کند، متوجه میشود که نهادهای گوناگون بجای انجام وظایف و کارکردهای خود، آنها را رها کردهاند و به امور دیگر مشغول هستند. نهاد ارتباطات کارکرد سیاسی دارد، نهاد سیاست، درس اخلاق میدهد! نهاد دین به تجارت مشغول است، نهاد نظامی در امور اقتصادی فعال است، نهاد خانواده مشغول انجام امور آموزشی است و بهجای آن نهاد آموزش مشغول انجام وظایف کنترلی است و نهاد دانشگاه... همینطور الی آخر.
خوب چرا چنین است؟ برحسب هریک از اختلالاتی که در کاردکرد هر کدام از این نهادها میبینیم، دلایل خاصی وجود دارد که ذکر تکتک آنها موضوع این یادداشت نیست، دراینجا فقط به یک مورد خاص و کلی اشاره میشود. هر یک از کارکردهای گفته شده نیاز یک جامعه است، و اگر نهاد مربوط به آن، نتواند این نیاز ناشی از کارکرد را تامین کند، بدین معنا نیست که آن نیاز از سوی دیگران برآورده یا تامین نشود. برای مثال میتوان گفت که در مناطق شهری کشور هیچ کس در منزل نان نمیپزد. نانواییها عهده دار تامین این نیاز هستند، حال فرض کنید که به هر دلیلی نانواییها ازانجام این کارکرد استنکاف کنند، روشن است که عدهای در کنار خیابان یا در خانه با وسائل اولیه آرد را خمیر کرده و آن را پخته و نان کرده و به مردم عرضه میکنند، نانی که فاقد کیفیت و بهداشت مناسب است و حتما گرانتر هم خواهد بود ولی صف طولانی مردم برای خرید آن بیشتر از صف نانوایی است. البته نان مثال خیلی خاصی است، زیرا نیاز به آن بسیار بالاست ولی برای فهم موضوع کاملا مناسب است. ولی اجازه دهید که مثال دیگری بزنم. اگر فرض کنیم که کارخانجات و تولیدکنندگان معتبر کفش به هر دلیلی از تولید و عرضه آن پرهیز کنند یا منع شوند، من و شما مجبوریم که کفش بیکیفیت و حتی گرانتررا از افراد دستفروش ولو با قیمت بالاتر بخریم، کفشهایی که فاقد برند معتبر و ضمانت کافی است. ولی چون کفش نیاز مهمی است در غیاب برندهای معتبر کسی یا کسانی پیدا میشوند که خارج از چارچوبهای رسمی موجود، کفش مورد نیاز جامعه را ولو با کیفیت پایین تولید و با قیمت گرانتر بفروشند.
سیاست هم یک نیاز است، هرچند در شرایط عادی، نه به ضرورت نان و یا حتی کفش، اگرچه در مقاطعی خاص از این دو نیز متقاضیان بیشتری خواهد داشت. سیاست به معنای برنامه و تشکیلات برای اداره و مدیریت جامعه و کسب قدرت از طریق بسیج نیروها است. اگر نهادهای مرسوم و طبیعی تولید این کالا که همان احزاب هستند، شکل نگیرند یا امکان شکلگیری نداشته باشند، نیاز مردم به این کالا ازمیان نخواهد رفت، ودیر یا زود افرادی پیدا میشوند که این کالا را بهصورت قاچاق یا در ذیل نهادهای دیگر آن را تولید و عرضه کنند. اگر کارخانجات تولید کفش مشکلی برای عرضه نداشته باشند، میتوانند بصورت شفاف و با برند معتبر، کفش با کیفیت و ارزان را تولید و به مردم بفروشند، ولی اگر به هر دلیلی دولت مالیاتهای بسیار سنگین بر این کارخانجات وضع کند، بطوریکه قیمت هر کفش آنها دهها هزار تومان شود، آن گاه کسانی پیدا میشوند که سایر کارگاههای خود (مثلا کارگاه خیاطی!) را به تولید کفش اختصاص میدهند و کفشهای بیکیفیت و نامرغوب را با قیمت سودآور (که بیش از خیاطی برای آنان صرف کند) تولید و عرضه کنند. دراین شرایط کدام کارگاهها به سمت تولید کفش روی خواهند آورد. کارگاهی که قرابت و نزدیکی بیشتری با کفاشی داشته باشد و تغییر خط تولید آن کم هزینهتر باشد. مثلا تبدیل کارگاه تراشکاری به کفاشی سختتراست از تبدیل کارگاه خیاطی به کفاشی.
با این توصیفات روشن است وقتی که در جامعه ما عرضه کالای سیاست از طریق نهاد مربوط به آن که احزاب باشد نه تنها پرهزینه که درمواردی ممنوع است، بعلاوه تاسیس نهاد تولید کننده کالای سیاست، برخلاف کارگاههای کوچک و زیرپلهای که با دو نفر هم میتوان آنرا تاسیس کرد، بیشتر به کارخانجات بزرگ با دهها و صدها کارگر شبیه است، و نیازمند سرمایهگذاری عظیم و ثبات و امنیت مناسب است، بنابراین عرضه کالای سیاست به معنای پیش گفته عملا غیرممکن میشود، و نیمچه نهادهای حزبی موجود هم که رانتی هستند کالای سیاسی مورد نظر جامعه را تولید نمیکنند. همین الان که انتخابات مجلس و بهار سیاست است را ببینید (بهمن 1390) هیچگونه کالای سیاسی مدیریتی از سوی هیچ گروهی تولید و عرضه نمیشود. گویی که این کارگاههای سیاسی هم مثل سایر کارگاههای صنعتی کشور در تعطیلی کامل بهسر میبرند. اینجاست که مطبوعات نزدیکترین نهادی است که میتواند عهدهدار تولید کالای سیاست شود و برای این افراد سیاسی جذابیت پیدا میکند. ممکن است گفته شود که این کار غلط است و نباید انجام شود. پاسخ این است که بله غلط است، ولی غلطتر از آن این است که نهاد رسانه و مطبوعات بخواهند و یا تصور کنند که در غیاب نهادهای سیاسی مثل احزاب میتوانند کار کرد رسانه ای خودرا حفظ کنند. کسانی که مانع از فعالیت نهادهای سیاسی میشوند، بهطریق اولی مانع از کارکرد واقعی نهادهای رسانه ای نیز میشوند، و در غیاب نهادهای سیاسی سخن گفتن از رسالت و کارکرد حرفهای رسانهای ناشدنی است. شاید گفته شود راه حل چیست، پاسخ به این مساله نیازمند بحث دیگری است که فعلا مجال آن نیست. (برای انتشار در شمارهٔ اول هفتهنامهٔ نگاه، اسفند 1390)
منبع: وبسایت آینده
اعتصاب غذای تر مهدی خزعلی همچنان ادامه دارد و خبر یک خبرگزاری داخلی درباره پایان این اعتصاب صحیح نیست.
آقای خزعلی از شصت و چهار روز پیش و در اعتراض به بازداشت و ضرب و شتم خود اقدام به اعتصاب غذای تر کرده و به جز مایعات هیچ غذایی نمی خورد.
اما خبرگزاری ایلنا امروز در گزارشی که در وبسایت های مختلف نیز بازنشر شد، اعلام کرد که در پی تشدید وخامت جسمی آقای خزعلی در زندان، و تقاضای اعضای خانواده وی از آیتالله هاشمی رفسنجانی، وی با ارسال پیغامی از خزعلی خواست تا به اعتصاب غذای خود پایان دهد و بر اساس اطلاع واصله از یک منبع آگاه در دفتر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، پیرو این درخواست، مهدی خزعلی به اعتصاب غذای خود پایان داده است.
متعاقب این خبر، ندای سبز آزادی با یکی از نزدیکان آقای خزعلی تماس گرفت و او ضمن بی اطلاعی از انتشار این خبر در ایلنا گفت که مهدی خزعلی حاضر به شکستن اعتصاب خود نیست.
وی همچنین نسبت به وضعیت جسمانی این زندانی سیاسی "به شدت" ابراز نگرانی کرد.
از سوی دیگر، ساعتی پس از انتشار این خبر در ایلنا، این خبرگزاری نیز خبر خود درباره پایان اعتصاب غذای آقای خزعلی را از خروجی خود حذف کرد.
رئیس شورای اسلامی کار صنایع ریختهگری ایران می گوید، به دلیل عدم حمایت دولت از واحدهای ریختهگری و قطعهسازی این صنعت با بحران شدید روبرو شده است.
داود میرزایی در گفتگو با ایلنا افزوده است: بالارفتن قیمت حاملهای انرژی، قوانین مالی دست و پاگیر، بهرههای زیاد بانکی، کمبود نقدینگی و عدم پرداخت مطالبات قطعه سازان از طرف كارخانههاي خودرو سازي باعث شده است بعضی از خطوط اين صنعت متوقف شوند.
وی با اشاره به اینکه اکثر واحدهای ریختهگری ایران در زمره کارخانههای بزرگ کشور محسوب میشوند گفت: دولت برای حفظ اشتغال موجود باید از این صنعت حمایت کند.
او با انتقاد به کارخانه های خودروسازی افزود: سرنوشت واحدهای قطعهساز و كارگران اين واحدها براي كارخانههای خودرو ساز مهم نیست.
او افزود: از عمده مشکلات صنعت ریختهگری ایران، واردات و صادرات است که با تحریمهای بوجود آمده مزید بر علت شده است.
ميرزايي تاکید کرد: صنعت ریختهگری و قطعه سازی ایران در خطر نابودی قرار دارد و سرنوشت هزاران نیروی فعال در اين صنعت مشخص نيست.
او در ادامه اظهار داشت: با وجود بحران در این صنعت بیشترین ضرر و زیان را قشر کارگرخواهد پرداخت.
جنبش دانشجویی یا روشنفکری و مجادله بر سر روش- بخش پایانی
امين بزرگيان
بسیاری از مجادلات سیاسی امروز ما دارای سابقه نظری و واقعی است. پیش از امروز بسیاری بر سر دغدغه هایی شبیه به مسایل این روزهایمان با یکدیگر گفت وگو کرده اند. این سابقه هم ابعاد جهانی داردو هم در تاریخ نه چندان دور خودمان قابل رویت است. در این یادداشت ها به گوشه ای از مجادلات نظری و واقعی رویداده نگاهی می اندازیم. این کار را با میانجی قرار دادن، بحث درباره دانشجویان یا توده روشنفکر، انجام خواهیم داد. بی شک امروزمان از مسیر گذشته، می گذرد.
فراساختارگرايان زبانى همچون فوكو، زبان را نه بازتابگر جهان، بلكه سازنده آن مى دانند و معتقدند كه ما از طريق زبان نه به توصيف عالم كه به ساختنش همت مى گماريم. اين تلقى نسبيت گرايانه نسبت به حقيقت، كه در همه حال واقعيت موجود را حقيقت ممكن نيز فرض مى كند، هر نوع جهانشمولى ارزشى را زير سئوال مى برد. براى همين در ديدگاه آنان هيچ نظريه اى عموميت ندارد. در اين حال نظريه روشنفكرانه ديگر راهنماى عمل توده نيست بلكه تنها عملى است محدود به شرايط مشخص كه با كاربردى مشخص (غيرجهانشمول)، آمريت آن زمان و مكان را آشكار مى نمايد. اين بستر فكرى است كه عموميت روشنفكر را به سوى روشنفكرانى خاص و محدود تغيير مى دهد. از ديد فوكو، نظريه روشنفكران نظريه اى است خاص و محدود به واقعيت های موجود و مى بايد كه كاربردى مشخص داشته باشد و چنانچه مسئله اى را حل نكند، هيچ به درد نمى خورد.
همانگونه كه ملاحظه مى شود، ارتباط پايدارى ايجاد شد بين نظريه و واقعيت (زمان و مكان حاضر). نظريه مى بايد واقعيت موجود را سامان دهد و به قول فوكو به اين بپردازد كه آمريت اكنون چيست؟ حال اگر بخواهيم با این نگاه، براى هر جامعه اى وظيفه روشنفكرانه اى تجويز كنيم يا نظريه اى راهبردى را پيشنهاد دهيم، در اين پارادايم فكرى، مى بايد بيش از هر چيز به تحليل واقعيت، و شناختن آمريت حاكم بر آن واقعيت بپردازيم. این کار توسط متخصصین هر حوزه انجام می شود. فوکو معتقد است که نقش روشنفکر، در مقام انسان خردمند، نخبه یا متخصص در دانش یا عرصه ی خاصی از پژوهش، اکنون این است که با حرکت از موقعیت خاص خود در مبارزات سیاسی علیه قدرت بکوشد و قدرت را آن جا که بیش از هر جای دیگر مکارانه پنهان شده است، افشا کند. وانگهی، این روشنفکر با دانش خود و از جایگاه خاص خود و به قصد ایجاد شکل های جدیدی از دانش و تضعیف رابطه ی دانش و قدرت عمل می کند. روشنفکر خاص در واقع اشکال پنهان و عادی شده قدرت را لو می دهد. روشنفکر خاص باید در کانون های ظریف تر و پنهان تر شبکه ی قدرت قرار گیرد و ابزارهایی برای تحلیل فراهم آورد و برای فهم بهتر واقعیت، تبارشناختی نبرد را نیز ارائه دهد. فوکو معتقد است که بدین سان، روشنفکر خاص از جمله، آگاهی بسیار واقعی تری از این نبرد به دست خواهد آورد که وی را قادر می سازد تشخیص دهد که قدرت در کجا نشسته و نقاط آسیب پذیرش کجاست؟ در این حال روشنفکر خاص، مانند روشنفکر عام فقط یک نظریه پرداز ممتاز، مغز یا نماینده ی انقلاب نیست که بر توده ها نازل می شود تا سطح آگاهی آنان را ارتقاء دهد.
دیدگاه فوکو درباره نقش فیلسوفان وروشنفکران در جامعه مدرن غربی را بیایید در مورد جایی مثل ایران اکنون بازتعریف کنیم. در جامعه ای مثل ایران که قدرت مسلط سیاسی بخش عمده ای از تمامی مناسبات قدرت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را تحت کنترل خود درآورده و مجال به مناسبات قدرت (آنگونه که فوکو از آن مراد می کند) را به سویه های موثر در جامعه نمی دهد( مثلا با مداخله حداکثری در نظام دانش و آموزش و تعیین صریح حد ومرزهای آن، آن را دولتی می کند) و اساسا متخصصین را هرچه بیشتر به خود معطوف می سازد تا روابط پنهان قدرت، عملا پای دفاع از ارزش های جهانشمول را به عنوان مقدمات یک جامعه نسبتا آزاد به میان می کشد. یادمان نرود که فوکو در چه جامعه ای وچه مناسباتی در حال سخن گفتن است. در این حال اگر توصیه فوکو را به روشنفکران بپذیریم که با تکیه بر واقعیت های موجود انضمامی، در سخت ترین و جدی ترین پوسته های قدرت ترَک ایجاد کنند و راه را برای زندگی برابرتر بگشایند، اینجاست که دفاع از ارزش های جهانشمول و ابتدایی و یکی از مهمترین موانع آن، هر روشنفکرخاصی را نیز بی اراده به سمت خود می کشاند.
وقتی نهادهای تاریخی سلطه مثل کلیسا وپادشاهی- که سال ها پیش در غرب از قدرت به زیرکشیده شده اند- در این سوی عالم همچنان به جدیت کار می کنند، دیگر استفاده شابلونی از نظریات پسا ساختارگرایانه فوکو، برای این جوامع کنشی به غایت ضد فوکویی است (نگاه کنید به کتاب ها ونوشته های حسین کچوئیان). زیراکه داشتن شرافت روشنفکری به تعبیر خود فوکو، اصل نخستین روشنفکر است؛ شرافتی اخلاقی که فرد را با گفتن حقیقت مشخص، درباره امور حاضر و اکنون، همواره در صف فرودستان و محرومین باقی نگه می دارد. اتفاقا یکی از نقدهای فوکو به روشنفکر عام برقراری یک رابطه سلسله مراتبی و شبه دولتی با توده و تبدیل شدن آن به پادشاه است. این "ماندن" در جبهه مردم در وهله اول متضمن اجتناب از نوکری ومجیز گویی قدرت حاکم است هر چند که نقد بی امان از مردم و محرومین را نیز فراموش نمی کند وتوهم این را ندارد موجودی فی نفسه جدا از مناسبات دولت و تماما متعلق به مردم است.
در واقع، در مورد نقش روشنفكر ايرانى، برگزيدن رويكرد فوكو يا سعيد تفاوت چندانى را در پراتیک روشنفكرى در حوزه عمومی، ايجاد نمى كند. يعنى چه به روشنفكران حقيقت مدار جهانشمول و شعارهاى عام چون عدالت و آزادى معتقد باشيم (رويكرد ادوارد سعيد) و چه به تلقى فوكويى يعنى انضمامى كردن كنش روشنفكرانه و پيوند مستمر ميان نظريه و واقعيت موجود باور داشته باشیم، در كاربست روشنفكرى ايرانى تفاوت عمده اى حاصل نمى شود. به اين دليل ساده كه واقعيت انضمامى ما (وضعيت مستقر در ايران) همان پيگيرى ارزش هاى جهانشمول است. به عبارتى ديگر نظريه فوكو و نظريه سعيد در باب نقش روشنفكر، در مورد شرايط ايران، وضعيت اينهمان دارند و به هم می رسند. هنگامی که شکنجه به گونه ای عینی وجود دارد، فوکو وسعید دست در دست هم می شوند. همانگونه که خود فوکو در می 68 به خیابان ها می آمد و برای دانشجویان سخنرانی می کرد. وقتی به تعبیر آدورنو، "واقعیت چنان سهمگین است که تو نمی دانی کسی که پشت در است می خواهد زباله ات را ببرد یا گشتاپوست"، تکلیف روشنفکری مشخص است.
پی نوشت:
با وجود نزدیکی فکری فوکو وآدورنو درباره کار روشنفکری، ادوارد سعید، آدورنو را نمونه عالی از روشنفکر آماتور معرفی می کند. از نظر او آدرنو طرد شده ای بی نهایت جذاب و وجدان آگاه روشنفکر برتر نیمه قرن 20 است.آدورنو با همه تناقضات، کنایه ها و انتقادات بیرحمانه اش، در نزد سعید، روشنفکری اصیل بود که از همه نظام ها با هر نوع گرایشی به یک اندازه نفرت داشت. زندگی در حالت جمعی، برای او بزرگترین دروغ بود.سعید این عبارت آدورنو را سرمشق روشنفکری می داند که : کل همیشه نادرست است.
در همین زمینه:
جنبش دانشجویی یا روشنفکری و مجادله بر سر روش- بخش اول
جنبش دانشجویی یا روشنفکری و مجادله بر سر روش- بخش دوم
روشنفکران را فراموش کن؟ - بخش سوم
وزیران عضو کارگروه موسوم به "حمایت از تولید"، بنا به پیشنهاد وزارت صنعت، معدن و تجارت، ثبت سفارش و واردات ۱۸۰ قلم کالا را از محل ارز دولتی تصویب کردند که بخش عمده آن، مواد آرایشی، شوکولات و تنقلات و اقلامی از قبیل قایق های تفریحی و میز بیلیارد و اسنوکر است.
بر اساس این مصوبه، وارادت کالاهای مورد اشاره از محل ارز حاصل از صادرات مجاز است.
به گزارش "خبرانلاین"، این مصوبه در ماه جاری توسط محمدرضا رحیمی معاون اول احمدی نژاد به وزارت صنعت، معدن و تجارت، وزارت امور اقتصادی و دارایی و بانک مرکزی ابلاغ شده است.
باتوجه به تک نرخی شدن نرخ ارز و دلار مرجع ۱۲۲۶ تومان، این کالاها با نرخ دولتی وارد کشور میشوند.
فهرست تامین ارز واردات ۱۸۰ قلم کالا از محل صادرات
۱ صابون حمام
۲ صابون گلیسیرینه
۳ صابون بچه
۴ صابون طبی
۵ صابون رختشویی
۶ سایر
۷ صابون مایع
۸ صنعتی
۹ چیپس
۱۰ پودر
۱۱ سایر
۱۲ فرآوردههای آرایشی برای لب
۱۳ فرآوردههای آرایشی برای دور چشم (مغز مداد)
۱۴ سایر
۱۵ فرآوردههای آرایشی برای ناخن
۱۶ پودرها
۱۷ سایر
۱۸ شامپوها
۱۹ فرآوردهها باری فر زدن مو
۲۰ فیکساتور مو
۲۱ سایر
۲۲ مواد پاک کننده دهان
۲۳ نخ دندان
۲۴ سایر
۲۵ فرآوردهها برای اصلاح صورت
۲۶ بوزداها برای بدن
۲۷ املاح معطر و سایر فرآوردهها برای استحمام
۲۸ فرآوردهها برای معطر کردن
۲۹ سایر
۳۰ سایر
۳۱ کلید گردان برای ولتاژ حداکثر ۱۰۰۰وات
۳۲ کلید روشنایی برای ولتاژ حداکثر ۱۰۰۰ وات
۳۳ سرپیچ
۳۴ لامپ با بخار جیوه تا ۵۰۰ وات
۳۵ قایقهای تفریحی عمومی
۳۶ قایقهای قابل باد کردن
۳۷ jet-ski قایقهای تفریحی ورزشی موتوری
۳۸ سایر قایقهای موتوری که موتورشان خارج از
۳۹ سایر نقلیه ابی غیرمذکور برای تفریح یا ورزش
۴۰ ۴۰کنتور گاز
۴۱ کنتور مایعات
۴۲ سایر کنتورهای برق تک فاز به جز نوع ۱
۴۳ سایر کنتورهای برق الکترومکانیکی از نوع چند فاز
۴۴ سایر کنتورهای برق چند فاز به جز نوع ۱
۴۵ الک دستی و غربال دستی
۴۶ دکمه قابلمه، دکمه فشاری و دکمه سردست فشاری وا
۴۷ زیپ با دندانه از فلزات معمولی
۴۸ انواع زیپ غیر از ردیف ۹۶۰۷۱۱۰۰
۴۹ شیرینی (همچنین شکلات سفید) بدون کاکائو
۵۰ خمیر کاکائو چربی نگرفته
۵۱ خمیر کاکائو، کلی یا جزیی چربی نگرفته
۵۲ سایر به غیر از انواع دربستههای کمتر از ۱۰
۵۳ شکلات، غیر حاوی کاکائو به صورت بلوک
۵۴ شکلات، غیر حاوی کاکائو به صورت بلوک
۵۵ شکلات، غیر حاوی کاکائو به صورت بلوک
۵۶ شکلات، غیر حاوی کاکائو به صورت بلوک
۵۷ موسوم به crispbread نان خشک و ترد
۵۸ بیسکوئیتهایی که به آنها مواد شیرین کننده
۵۹ ویفلها و ویفرها
۶۰ سایر نانها، غیره ،فطیر، خمیر برای لاک
۶۱ آدامس بدون قند
۶۲ آب (همچنین آبهای معدنی و گازدار شده)
۶۳ سایر نوشابههای غیرالکلی
۶۴ بازیهای ویدئویی از نوعی که با یک گیرنده
۶۵ میر بیلیارد به همراه اشیاء و متفرعات
۶۶ میز اسنوکر
۶۷ funfair اشیاء برای سرگرمی
۶۸ اشیاء برای جشن، کارناوال، شعبده بازی
۶۹ پیانو با سیم یا زه عمومی
۷۰ پیانو با سیم یا زه افقی
۷۱ پیانوی خودکار، کلاسیک و سایر آلات سیمی یا زهی
۷۲ آلات موسیقی یا زهی که با آرشه نواخته میشوند
۷۳ آلات موسیقی یا زهی
۷۴ آلات موسیقی بادی- برنجی
۷۵ آلات موسیقی بادی
۷۶ آلات موسیقی ضربی
۷۷ آلات موسیقی شستی دار
۷۸ آلات موسیقی که در آنها صدا توسط وسایل برقی
۷۹ جعبه موزیک
۸۰ ارکستریون ، ارگ مکانیکی دسته دار، پرندگان
۸۱ نشیمنهای گردان دارای وسیله تنظیم ارتفاع
۸۲ نشیمنها غیر از نشمینها برای باغ یا تجهیزات
۸۳ وبید (cane) از حصیر (seats) سایر نشیمنها
۸۴ نشیمنهای دارای اسکلت چوبی، رویه شده
۸۵ نشیمنهای دارای اسکلت چوبی، رویه نشده
۸۶ مبلهای فلزی از انواعی که در دفاتر کار مورد
۸۷ مبلهای آهنگری سنتی
۸۸ مبلهای فلزی غیر از مبلهای آهنگری سنتی
۸۹ مبلهای چوبی از انواعی که در دفاتر کار مورد
۹۰ مبلهای چوبی از انواعی که در آشپزخانه مورد
۹۱ مبلهای چوبی از انواعی که در اتاق خواب مورد
۹۲ مبلهای صنایع دستی (خراطی، معرق، خاتم و ...)
۹۳ سایر
۹۴ مبلهای صنایع دستی
۹۵ سایر مبلهای چوبی به غیر از صنایع دستی
۹۶ مبلها از مواد پلاستیکی
۹۷ از بامبو یا نخل رونده
۹۸ اقلام آسایشی یا تزئینی
۹۹ اجزا و قطعات مبلهای مشمول ۹۴۰۳
۱۰۰ قسمت فنری تختخواب
۱۰۱ تشک از کائوچوی اسفنجی و از مواد پلاستیکی
۱۰۲ تشک از سایر مواد که در جای دیگری مذکور نباشد
۱۰۳ اسباب تختخواب و اشیاء همانند
۱۰۴ لوستر و سایر روشنایی برقی برای آویختن
۱۰۵ چراغ کنار تختخواب،چراغ رومیزی و چراغهای پایه
۱۰۶ مجموعه چراغهای الکتریکی از انواعی که برای
۱۰۷ چراغهای تبلیغاتی، علائم نورانی، تابلوهای نورانی
۱۰۸ اشیاءدست ساز از استخوان، صدف بدون نقاشی
۱۰۹ اشیاء دست ساز از استخوان، صدف با نقاشی
۱۱۰ استخوان، کاسه لاک پشت، انواع شاخ، مرجان، صدف
۱۱۱ الک دستی و غربال دستی
۱۱۲ دکمه قابلمه، دکمه فشاری و دکمه سردست فشاری وا
۱۱۳ زیپ با دندانه از فلزات معمولی
۱۱۴ انواع زیپ غیر از ردیف ۹۶۰۷۱۱۰۰
۱۱۵ پیپ های استعمال دخانیات
۱۱۶ شانه، گیره زلف و همانند از کائوچوی سفت یا از مواد
۱۱۷ شانه، گیره زلف همانند غیراز ردیف ۹۶۱۵۱۰۰۰
۱۱۸ سنجاق زلف، سنجاق فر دهنده، گیره فر دهنده، فرزن
۱۱۹ عطرپاش و پاشندههای آرایشی همانند و تجهیزات
۱۲۰ پودرزنهای بزرگ و کوچک برای استعمال فرآورده
۱۲۱ مانکن خیاطی و آدمکهای چوبی و متحرک
۱۲۲ لباس و... لباس از چرم طبیعی
۱۲۳ کمربند، حمایل و بند شمشیر
۱۲۴ سایر منضمات لباس
۱۲۵ سایر اشیاء ساخته شده از چرم طبیعی
۱۲۶ پوست خوک آبی
۱۲۷ لباس و متفرعات لباس از پوست نرم طبیعی
۱۲۸ سایر
۱۲۹ پوستهای نرم بدلی و آشیاء ساخته شده از اآنها
۱۳۰ یافتهها و اشیاء همانند از نخل رونده
۱۳۱ سایر از نخل رونده
۱۳۲ - از سایر مواد گیاهی
۱۳۳ سایر
۱۳۴ مصنوعات سبدبافی و حصیربافی از نخل رونده
۱۳۵ صنایع دستی شامل گبه بافی
۱۳۶ --- سایر
۱۳۷ صنایع دستی شامل گبه بافی
۱۳۸ - سایر
۱۳۹ چتر سایه بان باغ
۱۴۰ سایر چتر سایه باغ دارای میله یا دسته تلسکوپی
۱۴۱ سایر
۱۴۲ عصا، عصای صندلی
۱۴۳ کلاه گیس کامل
۱۴۴ سایر
۱۴۵ کلاه گیس از موی انسان
۱۴۶ کلاه گیس از سایر مواد
۱۴۷ ظرفشویی و روشویی از چینی
۱۴۸ سایر ظرفشویی ها
۱۴۹ اشیاء سر میز، اشیاء آشپزخانه سفال لوکس
۱۵۰ از سرامیک لعاب زده صنایع دستی
۱۵۱ از سرامیک بدون لعاب
۱۵۲ از سفال لعاب زده صنایع دستی
۱۵۳ از سفال بدون لعاب صنایع دستی
۱۵۴ سایر
۱۵۵ مجسمه از چینی
۱۵۶ مجسمه از سرامیک صنایع دستی
۱۵۷ مجسمه از سفال صنایع دستی
۱۵۸ سایر اشیاء از سرامیک (چینی)
۱۵۹ از سرامیک صنایع دستی
۱۶۰ از سفال صنایع دستی
۱۶۱ سایر
۱۶۲ سفالینههای شیشهای
۱۶۳ لیوان ساخته شده به صورت دستی
۱۶۴ لیوان ساخته شده به صورت ماشین
۱۶۵ سایر لیوانهای نوشیدنی از کریستال سرب دار
۱۶۶ سایر
۱۶۷ لیوان اوپال
۱۶۸ لیوان بدون تزئین، صنایع دستی
۱۶۹ لیوان نقاشی شده
۱۷۰ سایر
۱۷۱ رختدان، چمدان با سطح خارجی از چرم طبیعی
۱۷۲ رختدان، چمدان با سطح خارجی از پلاستیک
۱۷۳ - سایر
۱۷۴ رختدان، چمدان با سطح خارجی از مواد سنجی
۱۷۵ سایر
۱۷۶ رختدان، چمدان با سطح خارجی از چرم طبیعی یاچرم ساخته شده
۱۷۷ رختدان، چمدان با سطح خارجی از ورقهای پلاستیکی
۱۷۸ - سایر
۱۷۹ رختدان، چمدان با سطح خارجی از چرم...
۱۸۰ رختدان، چمدان با سطح خارجی از چرم طبیعی،یا دوباره کار شده یا ...
گزارش ها از سوریه حاکی از کشته شدن دهها نفر درحومه شهر حمص است. اجساد این اشخاص در حالی امروز پیدا شده که اغلب آنان زن و کودک هستند و گلویشان بریده شده است.
به نظر می رسد ارتش سوریه، پیش از کشتار، دست به شکنجه مردم در این شهر زده است.
در یک فیلم ویدئویی، اجسادی در دو منطقه کرم الزیتون و العدویه که در حومه حمص واقع شده، نشان داده می شود که گلوهایشان بریده شده و زخم هایی از چاقو هم بر بدنشان دیده می شود.
تلویزیون دولتی سوریه کشف این اجساد را تائید کرده است، اما در عین حال گروههای باندهای تروریستی مسلح را مسئول این کشتار دانسته است.
حمص هفته هاست که تحت حملات شدید نیروهای دولت قرار دارد.
به گزارش بی بی سی، شورای ملی سوریه، مهم ترین گروه مخالف، برای رسیدگی به این "کشتار" خواستار برگزاری نشست اضطراری شورای امنیت سازمان ملل متحد شده است.
این شورا با اشاره به روسیه و چین گفته است که متحدان بشار اسد، رئیس جمهور، هم در کشتارهایی که توسط رژیم او صورت می گیرد، سهیم هستند.
اخبار مربوط به این کشتار در حالی منتشر شده که کوفی عنان، نماینده ویژه سازمان ملل متحد و اتحادیه عرب برای حل بحران سوریه، روز گذشته یکشنبه بدون دستیابی به توافقی برای خاتمه خونریزی ها این کشور را ترک کرد.
یک سخنگوی سازمان ملل متحد اعلام کرده که آقای عنان قرار است به قطر سفر کند.
براساس گزارش ها، انتظار می رود که کوفی عنان به ترکیه هم سفر کند.
در تازه ترین مورد از مزاحمت های ایجاد شده توسط ماموران اطلاعات برای خانواده موسوی، یکی از دختران میرحسین موسوی و زهرا رهنورد توسط یک مامور امنیتی دچار حادثه رانندگی شد.
پس از حبس غیر قانونی میرحسین موسوی و زهرا رهنورد بارها و بارها فرزندان ایشان مورد تهدید علنی و غیر علنی، تهدیدهای جانی شغلی و حیثیتی از جانب نیروهای امنیتی قرار گرفته بودند. تماسهای تلفنی مکرر و تهدید به حبس و بازداشت از جمله مواردی است که بارها از سوی دختران میرحسین موسوی اعلام شده است.
تهدیدهایی نظیر این که به خاطر خبرهایی که از وضع پدر و مادرتان می دهید ممکن است هر اتفاقی برایتان بیافتد…تنهایی به خرید نروید… اگر اتفاقی برایتان بیافتد خودتان مقصر هستید…یا این که نظام هیچ گونه صیانتی از شما نخواهد کرد و…
به گزارش کلمه، در همین راستا روز گذشته در حالی که فرزند کوچک موسوی در بزرگراه در حال رانندگی بود، اتومبیلی که او را همواره تعقیب می کرد از سمت عقب ماشین با شدت به اتوموبیل وی کوبید. هر چند این تصادف عمدی بسیار شدید بود و به اتومبیل دختر میرحسین موسوی خسارت زیادی وارد شد، اما خوشبختانه صدمه جانی بر جای نگذاشت.
در خودروی مزبور سه سرنشین مرد حضور داشتند که دو نفر از آن سه مرد به سرعت صحنه را ترک کردند…راننده خودروی پراید اصرار به پرداخت مستقیم هزینه آسیب به خودروی دختر میرحسین موسوی داشت. بر اساس این گزارش، او همچنین حاضر به ارائه هیچ سند هویتی و یا بیمه نشده و تنها دو شماره تلفن داده است که هردو شماره هم تاکنون همانطور که انتظار هم می رود در دسترس نبوده اند.
صاحب خودرو خود را به عنوان یکی از کارکنان زندان اوین با نام اکبری معرفی کرده و تاکید داشت در زندان اوین همه من را میشناسند! و به دنبال سوال دختر موسوی که شغلت در اوین چیست پاسخ داده بود این دیگر بماند.
طی یکسال گذشته و پس از اینکه میرحسین موسوی و زهرا رهنورد در حبس خانگی به سر می برند، خانواده وی نیز به گونه های مختلفی تحت آزار و اذیت و فشار بوده اند. ممانعت شغلی از تدریس در دانشگاه الزهرا و نیز ممانعت از جذب دختر دیگر در اداره متبوع از جمله موارد پیشین است شایان ذکر است دو سال پیش نیز در تصادفی ساختگی در خیابان جمهوری ماشینی به شدت به خودروی مهندس موسوی کوبید که موجب ضربدیدگی شدید موسوی و بستری شدن موقت رهنورد شد.
تعقیب و تحت نظر گرفتن دختران میرحسین موسوی موضوع تازه ای نیست و آنان همواره زیر نگاه نیروهای امنیتی بوده اند. اما به نظر می رسد که این روزها بر شدت آن افزوده شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر