ندای سبز آزادی- کیان: از سوم شهریور ۱۳۵۷ که امام موسی صدر در آخرین مرحله از سفرهای دورهای خود به کشورهای عربی و تلاش برای پایان دادن به جنگ داخلی لبنان و جلوگیری از تجاوزهای اسرائیل، با دعوت رسمی معمر قذافی به لیبی رفت، دیگر خبری از او در دست نیست.
سقوط دیکتاتوری لیبی در سال گذشته، امیدها در مورد مشخص شدن وضع این دانشمند دینی آزادی خواه و نوعدوست را افزایش داد. اما هرچند زمان گذشت، خبری از «معشوق مصطفی چمران» نشد. حالا، در جدیدترین روایت، دیکتاتور مصر، از قتل فجیع امام موسی صدر توسط معمر قذافی گزارش داده است. گزارشی که با مرگ دیکتاتور لیبی معلوم نیست چگونه می توان تایید یا ردش کرد.
قصه از کجا شروع شد؟
افزایش رنج و محنت مردم لبنان و شدت گرفتن تجاوز اسراییل و اشغال جنوب لبنان عملاَ مانع اعمال حاکمیت دولت لبنان بر این منطقه شده بود. چون اسرائیل از اجرای قطعنامه ۴۲۵ شورای امنیت وعقب نشینی از مناطق مرزی سرباز زده بود، امام موسی صدر وظیفه خود می دانست که اوضاع بحرانی لبنان و عمق خطرهای تهدیدکننده جنوب لبنان را به اطلاع رهبران کشورهای عربی برساند. رهبرانی که در رسیدگی به این وضع اسف بار تأثیر مستقیم داشتند.
در همین راستا، امام به سوریه، اردن، عربستان سعودی والجزایر سفر کرد و این کشورها را به برگزاری نشست محدود سران فراخواند، با امید این که مصیبت های مردم لبنان، پایان یابد و جنوب آن آزاد شود.
وی در الجزائر با رئیس جمهور و مسؤولان جبهه ملی آزادی بخش الجزائر گفت وگو کرد. در یکی از این نشست ها به وی توصیه شد که از کشور لیبی که در روند اوضاع نظامی وسیاسی لبنان اثر گذار است، دیدار کند و سفر دوره ای خود را تکمیل کند. پس از یک سری پیگیری و گفتوگو، سرانجام سفارت لیبی در لبنان بلیت سفر امام و همراهانش شیخ محمد یعقوب و عباس بدرالدین (مدیر خبرگزاری لبنان) را به او تقدیم و به موجب نامه ای به خطوط هوایی الشرق الاوسط چند صندلی در جایگاه ویژه هواپیما برای ایشان رزرو کرد.
امام موسی صدر و همراهانش به لیبی سفر کردند. رسانه های خبری لیبی هیچ اشاره ای به حضور میهمان رسمی دولت خود یعنی امام صدر نکردند و از برنامه های ایشان در این سفر هیچ خبری ندادند. پس از آن که از بازگشت امام و همراهانش از لیبی خبری نشد و ارتباط با آنان نیز میسر نگردید، مجلس اعلای شیعیان لبنان از کاردار لیبی در لبنان خواستار اطلاعاتی در این زمینه شد. وی از پاسخگویی طفره رفت. خبر ناپدید شدن امام صدر به سرعت انتشار یافت و روزنامه های لبنان در تاریخ ۱۲ سپتامبر ۱۹۷۸ آن را در صفحات نخستین خود منعکس کردند. و رادیوها و رسانه های خبری خارجی نیز آن را پوشش دادند. از آن پس، هیچ خبر دقیق و گزارش موثقی از وضع امام موسی صدر منتشر نشد؛ هرچند شنیده ها فراوان بود. روایت جدید حسنی مبارک، شاید یکی از مهمترینها و موثقترین ها باشد.
شهیدی آرمیده زیر دریا
شبکه تلویزیونی العالم روز دوشنبه اعلام کرد: «دیکتاتور مخلوع مصر در جدیدترین یادداشتهای خود به چگونگی شهادت امام موسی صدر و همراهانش به دست "معمرقذافی" دیکتاتور سرنگون شده لیبی اشاره کرد.»
حسنی مبارک در دوازدهمین قسمت از یادداشتهای خود که روزنامه "روزالیوسف" آنها را منتشر می کند، نوشته است: «قذافی امام موسی صدر را در لیبی پس از یک مشاجره کشته است.»
مبارک تأکید کرده است: «قذافی امام موسی صدر را به شام دعوت کرد و در آن هنگام صدای ضبط شده ای را که از مصر به دست او رسیده بود پخش کرد.»
مبارک مدعی شده است: «در این نوار ضبط شده امام موسی صدر سادات را تهدید کرده بود که لیبی را مانند لبنان خواهد کرد؛ پس از آن مشاجره ای کلامی بین امام موسی صدر و قذافی در گرفت، و قذافی و نیروهایش امام و همراهانش را مورد ضرب و شتم قرار دادند.»
مبارک همچنین افزوده است: «قذافی بعد از این حادثه دستور قتل فوری امام موسی صدر را صادر کرد؛ وی به نیروهای خود دستور داد ابزار شکنجه را حاضر کنند، و خود قذافی شخصا امام را شکنجه داد .. امام موسی صدر پس از ۴ ساعت شکنجه از هوش رفت.»
وی در این روایت تصریح کرده است: «قذافی درنهایت به نیروهای خود دستور داد امام و همراهانش را به قطعه های سنگین آهنی ببندند، و آنها را به داخل دریای مدیترانه و در آخرین منطقه ای مرزی آبهای لیبی بیندازند.»
مبارک تأکید می کند که پیکر امام موسی صدر و همراهانش در دریا از بین رفته است، و قذافی پس از آن همه شاهدان این ماجرا را به قتل رساند، و غیر از خودش هیچ شاهد دیگری در خصوص این ماجرا وجود ندارد.
سیف الاسلام تایید می کند؟
روایت اخیر مبارک، یادآور گزارشی است که چند ماه پیش به نقل از فرزند جنجالی دیکتاتور لیبی منتشر شد. سیف الاسلام قذافی در دیدار با یک زن بانفوذ لبنانی در ماه آگوست سال ۲۰۱۰ دست داشتن رژیم معمر قذافی در قتل امام موسی صدر را تایید کرده بود.
روزنامه الرای کویت به نقل از منابع عربی اعلام کرده بود: «این زن لبنانی با سیف الاسلام در آتن برای بررسی سرنوشت امام موسی صدر دیدار کرده بود. سیف الاسلام در این دیدار تایید کرده که امام موسی صدر و دو همراهش همان زمان در لیبی کشته شدند و هیچ امیدی به پیدا شدن بقایای اجساد آنان وجود ندارد و خبرها درباره اینکه آنان هنوز زنده هستند، درست نیست.»
وی در این دیدار پدرش را مسئول اعدام امام موسی صدر و دو همراهش معرفی کرده و گفته بود: «چند روز پس از بازداشت آنان، پدرم در پی جنجالی که در مورد دیدار طوفانی بین قذافی و امام موسی صدر به وجود آمده بود تصمیم گرفت از دست آنان خلاص شود.»
وی افزوده بود: «پیش از پایان این دیدار، قذافی دستور داد هر سه نفر را بازداشت کنند و پس از چند روز هم دستور قتل آنان را صادر کرد.»
این منابع به نقل از سیف اسلام افزوده بودند: «او از دفن شدن اجساد آنان در صحرا یا به دریا انداخته شدن آنها اطلاع ندارد و فقط می داند که پدرش پس از آنکه احساس کرد در تنگنا قرار گرفته است، دستور قتل آنان را صادر کرد.»
امام موسی صدر در یک قاب تصویر
موسی، فرزند چهارم آیتالله صدرالدین صدر، جزو مراجع ثلاث قم و جانشین آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه ی علمیه ی قم، است. وی در ۱۴ خرداد ۱۳۰۷ در قم به دنیا آمد. پس از اتمام دوره ی ابتدایی و فراگرفتن مقدمات علوم حوزوی، وارد حوزه ی علمیه ی قم شد.
اساتید او در قم آیات عظام سلطانی طباطبایی، محقق داماد، حجت کوه کمرهای، خمینی، سید احمد خوانساری در فقه و اصول و علامه ی طباطبایی و سید رضا صدر در فلسفه بودند.
او به تدریس کتب مطول، قوانین، رسائل و مکاسب میپردازد و از اساتید برجسته ی دروس سطح در حوزه ی علمیه ی قم میشود و درس او به یکی از شلوغترین دروس سطح در حوزه ی علمیه تبدیل میگردد.
آیتالله شیخ یوسف صانعی و اکبر هاشمی رفسنجانی ازجمله شاگردان ایشان بودند.
دوستان نزدیک و هم بحثهای اصلی امام موسی صدر در قم آیات عظام سید موسی شبیری زنجانی، عبدالکریم موسوی اردبیلی، شهید بهشتی، سیدمهدی روحانی، شیخ مجدالدین محلاتی و ناصر مکارم شیرازی بودند.
سیدموسی صدر در سال ۱۳۲۹ وارد دانشکده ی حقوق، و در رشته ی اقتصاد از دانشگاه تهران در سال ۱۳۳۲ فارغالتحصیل میشود. وی به زبانهای عربی، انگلیسی و فرانسه آشنایی کامل داشت.
وی پس از آن به نجف میرود تا دوره ی جدید تحصیلات حوزوی خود را آغاز کند و تا سال ۱۳۳۷ در نجف میماند و به تکمیل این تحصیلات میپردازد. در این سالها نزد آیات عظام سید محسن حکیم، شیخ مرتضی آلیاسین، سید عبدالهادی شیرازی و شیخ حسین حلی به فراگیری فقه و در محضر آیتالله سید ابوالقاسم خویی به فراگیری اصول میپردازد و فلسفه را نیز نزد آیتا شیخ صدرا بادکوبهای میآموزد.
در ایام اقامت در نجف برای دیدار از بستگان به لبنان رفت و با رهبر شیعیان آن کشور علامه شرفالدین، دیدار کرد.
این دیدار زمینهساز دعوت برای هجرت سیدموسی به لبنان شد.
وی در زمستان ۱۳۳۷ از نجف به ایران بازمیگردد و سردبیری اولین نشریه ی حوزه ی علمیه ی قم به نام «درسهایی از مکتب اسلام» را به همراه جمعی از روحانیون به عهده میگیرد. اعضای هیئت مؤسس و تحریریه آقایان سید موسی صدر، علی دوانی، جعفر سبحانی، مجدالدین محلاتی، ناصر مکارم شیرازی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، حسین نوری همدانی، محمود واعظزاده خراسانی و سید مرتضی جزایری بودند.
هجرت به لبنان
اواخر سال ۱۳۳۸ سیدموسی صدر به لبنان هجرت میکند. وی با توجه به ویژگیهای جغرافیایی، تاریخی، فرهنگی و سیاسی لبنان و منطقه اقداماتی را برای بهبود اوضاع شیعیان آغاز میکند. در این راه پر از رنج و سختی لحظهای آرام ننشست. وی با تلاش و کوشش شبانهروزی موفق میشود در لبنان، کشوری که بیش از هفده طایفه و مذهب را در دل خود جای داده است، منظومه ی منسجم فکری و آرمانهای والای خود را اجرا کند. چندی نگذشت که مردم لبنان سید موسی صدر را « امام موسی صدر » خطاب کردند.
امام موسی صدر با یاری گرفتن از تحقیقات و بررسیهای عمیق میدانی که یا خود و همکارانشان در مناطق مختلف لبنان انجام دادند، یا از نتایج تحقیقات و بررسی هیئتهای مختلف سازمان ملل برگرفتند، به درک کاملی از واقعیتها به اوضاع و ساختار اجتماعی و اقتصادی، آن روز لبنان رسیدند. او در مصاحبهای گفته: «کیلومتر شمار ماشین فولکس واگن کوچک من سالانه حدود صد و پنجاه هزار کیلومتر کار میکند و این به سبب گشت و گذار در کوهها و راههای لبنان است.»
اقدامات امام صدر را به طور خلاصه میتوان چنین برشمرد:
اولین فعالیتهایش به عنوان یک طلبه ۳۰ ساله، تاسیس مؤسسهای به نام دارالندوه بود. او اعلام کرد افراد گوناگون با عقاید و باورها، مذاهب و مسالک گوناگون به این مرکز بیایند و تنها چای و قهوه بنوشند و با هم از هر دری سخنی بگویند؛ همین افراد در بیرون با هم به هرنحو میخواهند برخورد کنند.
از دیگر تلاش های وی، تاسیس مؤسسه ی صنعتی جبل عامل بود؛ این مؤسسه مدرسهای مخصوص یتیمان و محرومان بود. آنان در این مدرسه در رشتههای مختلف فنی مثل برق، الکترونیک، آهنگری، جوشکاری، نجاری و ماشینهای کشاورزی، آموزش میدیدند و به صورت شبانه روزی زندگی میکردند. پس از آنکه دکتر مصطفی چمران به لبنان رفت، به توصیه ی امام موسی صدر مدیریت این مؤسسه را بر عهده گرفت. اداره کردن چنین مؤسسهای نیاز به هزینه ی زیادی داشت. بنابراین امام صدر و دکتر چمران برای آن منبع درآمد مالی ایجاد کردند. شهید چمران در این باره میگوید: «در این مدرسه ی محروم، برای آنکه امور خود را اداره کنیم مجبور بودیم که برای خارج کار کنیم، یعنی مثلاً در و پنجره بسازیم و بفروشیم. بنابراین، شاگردان مجبور بودند تا نیمهشب جوشکاری کنند، حتی در روزهای تعطیل نیز کار کنند. در قسمت ماشینهای تراش پیچهای بزرگ میساختیم و به خارج میفروختیم تا مقداری از خرج ما را تأمین کند. این موجب شده بود که شاگردان این مدرسه صد برابر شاگردان مدارس دیگر آزمودهتر و ماهرتر باشند، به طوری که یک شاگرد در اینجا بیش از پنجاه یا شصت پیچ میساخت و حتی با چشم بسته میتوانست پیچ بسازد.»
رسیدگی به وضعیت زنان یکی دیگر از تلاش های وی بود؛ یکی از دغدغههای امام موسی صدر وضع زنان در جامعه ی لبنانی بود. وضع زنان در لبنان بسیار آشفته و نابسامان بود. برخی از آنان به علت فقر شدید ناچار به تن دادن به کارهای بسیار پست میشدند. امام موسی صدر میکوشد برای از بین بردن زمینههای فساد، سطح فکری و تربیتی زنان را از لحاظ دینی و اخلاقی ارتقا دهد و با مشارکت دادن آنان در کارها و آمدنشان به صحنههای اجتماعی از طریق تأسیس مراکزی مخصوص ایشان مثل تأسیس خانه ی دختران و آموزشگاه پرستاری به ارتقای شخصیت بانوان کمک کردند.
تاسیس کارگاه و آموزشگاه خیاطی و گلدوزی و پرستاری و قالیبافی ازجمله کارهای دیگری بود که در راه بهبودی اوضاع محرومان و بیسرپرستان انجام میداد.
یکی دیگر از حرکتهای مهم و ماندگار امام موسی صدر، راهاندازی مرکز بررسیهای اسلامی بود.
مهمتر از همه ی اینها تشکیل مرکزی برای ساماندهی امور کلی شیعیان برای استفاده از حقوق طبیعی و حراست از شخصیت انسانی آنان بود. وی تمام نیروی خود را به کار میگیرد تا مجلسی قانونی برای شیعیان آن کشور تشکیل دهد. پس از گذراندن مراحل قانونی، مجلس اعلای شیعیان در لبنان با انتخاب هیئتی شرعی متشکل از نه نفر از علمای بزرگ شیعه و هیئتی اجرایی متشکل از ۱۲ نفر به طور رسمی و قانونی شروع به فعالیت کرد و امام موسی صدر به عنوان نخستین رئیس مجلس اعلای شیعیان انتخاب شد.
امام موسی صدر برای سازماندهی، پرورش و آشنا ساختن جوانان به جهانبینی اسلامی و بهرهمندی هرچه بیشتر از این نیرو برای مبارزه با ستمهای فرهنگی و اقتصادی و سیاسی سازمانی را به نام «حرکت المحرومین» تأسیس میکند.
فعالیتهای حرکت محرومین روز به روز گستردهتر و استوارتر میشد. بخشهای اداری، تشکیلاتی، عقیدتی و سیاسی این سازمان کار خود را آغاز کرده بودند. آموزش نظامی به جوانان آغاز شد.
امام صدر روحانی متفاوتی بود؛ در یک روایت، صادق طباطبایی که از بستگان امام موسی صدر است، می گوید: «آقای صدر همیشه میگفتند: خصلت ما روحانیون این بوده و همیشه منتظر آن بودهایم که در جائی بنشینیم و مردم به سراغ ما بیایند و دست ما را ببوسند. اما من این گونه نیستم؛ خودم به سوی مردم میروم و از هیچ چیز ابایی ندارم.» امام موسی صدر در تابستان ۱۳۵۶، و با اقامه ی نماز، تدفین و برپایی مراسم چهلمین روز شهادت دکتر شریعتی در بیروت، نزدیکی خود با نواندیشی دینی را آشکار ساخت.
امام موسی صدر هرچند که در ایران حضور نداشت. اما تحولات اجتماعی ایران را به دقت دنبال میکرد. وی در طول ۱۵ سال از سال ۴۲ تا ۵۷ که انقلاب ایران به ثمر نشست لحظهای در کمک انقلابیون، رهبری و مبارزین ایرانی خارج از کشور درنگ نکرد و از تمامی امکانات خود حتی آبروی خود در این راه مایه گذاشت. در طول تمام سالهای مبارزه، امام صدر و تشکیلات زیر نظر وی همواره پناهگاه و مأمن مبارزان بود.
امام موسی از نگاه مصطفی چمران
برای مشخص شدن جایگاه و نوع نگاه شهید دکتر مصطفی چمران به امام موسی صدر، بازخوانی بخشی از وصیت نامه او کفایت می کند:
«وصیت می کنم به کسی که او را بیش از حد دوست می دارم! به معبود من! به معشوق من! به امام موسی صدر! کسی که او را مظهر علی می دانم! او را وارث حسین می خوانم! کسی که رمز طایفه شیعه، و افتخار آن، و نماینده هزار و چهار صد سال درد، غم، حرمان، مبارزه، سرسختی، حق طلبی و بالأخره شهادت است! آری به امام موسی وصیت می کنم …از اینکه به لبنان آمدم و پنج یا شش سال با مشکلاتی سخت دست به گریبان بوده ام، متأسف نیستم. از اینکه آمریکا را ترک گفتم، از اینکه دنیای لذات و راحت طلبی را پشت سر گذاشتم، از اینکه دنیای علم را فراموش کردم، از اینکه از همه زیبائیها و خاطره زن عزیز و فرزندان دلبندم گذشته ام، متأسف نیستم … از آن دنیای مادی و راحت طلبی گذشتم و به دنیای درد، محرومیت، رنج، شکست، اتهام، فقر و تنهایی قدم گذاشتم. با محرومیت همنشین شدم. با دردمندان و شکسته دلان هم آواز گشتم. از دنیای سرمایه داران و ستمگران گذشتم و به عالم محرومین و مظلومین وارد شدم. با تمام این احوال متأسف نیستم …تو ای محبوب من، دنیایی جدید به من گشودی که خدای بزرگ مرا بهتر و بیشتر آزمایش کند. تو به من مجال دادی تا پروانه شوم، تا بسوزم، تا نور برسانم، تا عشق بورزم، تا قدرتهای بی نظیر انسانی خود را به ظهور برسانم، از شرق به غرب و از شمال تا جنوب لبنان را زیر پا بگذارم و ارزشهای الهی را به همگان عرضه کنم، تا راهی جدید و قوی و الهی بنمایانم، تا مظهر باشم، تا عشق شوم، تا نور گردم، از وجود خود جدا شوم و در اجتماع حل گردم، تا دیگر خود را نبینم و خود را نخواهم، جز محبوب کسی را نبینم، جز عشق و فداکاری طریقی نگزینم، تا با مرگ آشنا و دوست گردم و از تمام قید و بندهی مادی آزاد شوم…»
امام صدر به روایت سیمین دانشور
مجله گوهران در سال ۸۵ مصاحبهای در مورد نیما یوشیج با سیمین دانشور کرده بود. او در این مصاحبه خاطراتی را از موسی صدر و نیما و جلال بیان کرده بود. سیمین دانشور در آن گفتوگو اظهار داشته بود:
موسی صدر خیلی خوش تیپ بود. حالا لیبی (قذافی) یا گمش کرده یا کشتدش، نمیدونم. غروب بود. موسی صدر اومد، در زد. اون یکی از زیباترین مردهای دنیا بود. چشمهای خاکستری، درشت، زیبا. لباس آخوندیش هم شیک، از این سینه کفتریها. من در رو باز کردم. گفتم: ببینم! شما امامی، پیغمبری! تو حق نداری اینقدر خوشگل باشی!
خندید. گفت: جلال هست؟گفتم: آره، بیا تو. اومد تو. نیمام که همیشه اینجا بود... دیگه من نرسیدم چایی به نیما بدم.
نیما تو خاطراتش نوشته که: سیمین محو جلال امام موسی صدر شد و چایی ما رو خودش نداد و منم چایی نخوردم.
موسی صدر سه چهار روز اینجا موند. نیما خیلی حسودیش شد. نیما خیلی وسواسی بود. باید چایی رو خودم میریختم. تفاله نداشته باشه. سرش هم اینقد خالی باشه. خودمم میدادم بهش.من محو جمال صدر شدم.
خیلی زیبا بود. بعد سه چهار روز موند و بعد ما رفتیم قم. او رئیس نهضت امل در لبنان بود. «سووشون» رو او به عربی ترجمه کرد. آورده بود برامون. بعد ما رو به قم دعوت کرد که دیگه بیرونی و اندرونی بود. ولی میدیدمش. شام و نهار اینا میدیدیمش.
درپی امام موسی صدر
آیا باید زیر دریاها درپی امام موسی صدر گشت؟ گزارشی که دیکتاتور مصر از قتل فجیع امام موسی صدر داده، چنان که خود حسنی مبارک مدعی شده، شاهدی جز قذافی ندارد؛ گواهی که او نیز دیگر نیست. مگر آنکه در اسناد بهجای مانده از دیکتاتور لیبی، بتوان سند موثق و متقنی یافت. اگر گروه حقیقت یاب مستقل و پیگیر و توانمندی وجود داشته باشد، شاید بتواند ادعای مبارک را به هر شکل و جدی تر پیگیری کند. اعماق دریاهای لیبی، یکی از نقاطی است که شاید بتوان سندی از وضع دانشمند دینی و مبارز رهایی بخش در آن یافت.
*توضیح: در تدوین این گزارش و توصیف زندگی امام موسی صدر از کتاب گزارش کمیته پیگیری سرنوشت امام موسی صدر از ربودن تا به امروز بهره فراوان گرفته شده است.
شرکت هلندی-بریتانیایی «رویال داچ شل» برای تسویه بدهی یک میلیارد دلاری خود از بابت خرید نفت ایران دچار مشکل شده است.
خبرگزاری رویترز طی گزارشی اعلام کرد که بخاطر تحریم آمریکا و اتحادیه اروپا اکنون پرداخت بدهی یک میلیارد دلاری این شرکت به ایران امری تقریبا «غیرممکن» شده است.
به گزارش رادیو فردا چهار منبع آگاه در گفتگو با این خبرگزاری گفتهاند که این غول نفتی از بابت خرید نفت، مبلغ یک میلیارد دلار- برای خرید هشت میلیون بشکه نفت- به شرکت ملی نفت ایران بدهکار است.
رویترز با استناد به گفتههای یک منبع صنعت نفت گزارش کرده است که شرکت شل به شدت در تلاش است تا راهی برای پرداخت بدهی خود به ایران پیدا کند، اما این مسئله بسیارحساسیت برانگیز و مشکل است؛ رویال داچ شل در حالی که ملزم به رعایت تحریمهای اعمال شده بر علیه ایران هستند، میخواهند روابط خوب خود با تهران را نیز حفظ کنند.
رویترز درباره این موضوع با یکی از سخنگویان شرکت شل تماس گرفته است، اما وی از دادن توضیحات خودداری کرده است.
وزاری خارجه اتحادیه اروپا ۲۳ ژانویه طی قطعنامهای خرید نفت از ایران را تحریم کردند و این دور تحریمها قرار است از اول ماه ژوئیه (حدودا ۱۳ هفته دیگر) اعمال شود.
شرکت رویال داچ شل با قرارداد خرید صد هزار بشکه نفت در روز – به همراه شرکت توتال فرانسه- بعد از شرکت توپراس ترکیه، دومین مشتری بزرگ نفت ایران در غرب بود.
این شرکت ۷ مارس اعلام کرد که آخرین محموله نفت ایران را در چند هفته آتی دریافت خواهد کرد و بعد از آن، دیگر نفتی از ایران دریافت نخواهد کرد.
یک مقام آگاه به خبرگزاری رویترز گفته است که اکنون تقریبا استفاده از سیستم بانکی برای تسویه حساب بدهی از بابت خرید نفت ایران غیرممکن شده است، یک سد بزرگ بر سر راه پرداختها – موضوعی که نشان میدهد فشارهای امریکا واقعا کارآمد بوده است.
یک منبع نفتی دیگر به این خبرگزاری گفته است که موانع پرداخت تا حدودی یکی از عوامل انصراف شرکت توتال فرانسه از خرید نفت ایران در اواخر سال گذشته میلادی بود. توتال با ایران برای خرید روزانه صد هزار بشکه نفت قرارداد بسته بود.
این منابع گفتهاند که برخی مشتریان بزرگ نفتی ایران تاکنون از طریق بانک اسلامی «نور» واقع در دوبی اقدام به تسویه حساب بدهیهای خود میکردند، اما این بانک تحت فشارهای آمریکا از اواخر سال گذشته میلادی همکاری با بانکهای ایران را متوقف کرد.
این گزارش با استناد به گفتههای منابع نفتی در ادامه میگوید که یک بخش کوچکی از بدهی شرکت شل میتواند از حساب بدهی ایران به این شرکت از بابت توسعه میادین نفتی «سروش» و «نوروز» تسویه شود. شرکت انی ایتالیا نیز به همراه این شرکت از بابت توسعه میادین نفتی ایران در سالهای گذشته هم از ایران طلب دارد و هم بخاطر خرید نفت ایران بدهی دارد.
در پی تداوم فشارها بر اعضای دربند ادوار تحکیم ، از مرخصی نوروزی آنها ممانعت بعمل آمد. عبدالله مومنی و حسن اسدی زیدآبادی دو تن از زندانیان ادوار تحکیم هستند که پیگیری های خانواده آنها برای مرخصی و ملاقات حضوری با مخالفت مسئولین بی نتیجه ماند.
فاطمه آدینه وند همسر عبدالله مومنی در این خصوص به "جرس" می گوید: "الان دو سال است که آقای مومنی به مرخصی نیامده اند و در طول این دو سال دو بار هم بیشتر ملاقات حضوری نداشتیم. به علت نامه ای که نوشته بود از همه حقوق محرومش کردند. خودش هم به من می گوید نمی خواهد برای مرخصی و ملاقات حضوری درخواست بدهم، اما من می گویم این حق ماست حق من و فرزندانم است که بتوانیم ملاقات حضوری و مرخصی داشته باشیم. ما که چیزی غیر از حقوق خودمان نمی خواهیم."
عبدالله مؤمنی در سی خردادماه سال 88 در ساختمان ستاد شهروندان آزاد (حامیان مهدی کروبی، از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری) بازداشت و به مدت سه ماه در سلول های انفرادی تحت فشار و بازجویی قرار گرفت. مومنی در دادگاههای نمایشی و محاکمه های غیرقانونی بعد از انتخابات به تحمل چهار سال و یازده ماه حبس محکوم شد. اما این حکم غیرعادلانه هرگز باعث نشد که او از اعتقادات و مواضع خود دست بردارد و در شهریور ماه 89 با انتشار نامه ای سرگشاده خطاب به رهبری با شرح شکنجه ها و شرایط اسف بار زندان های جمهوری اسلامی خواستار تشکیل کمیته حقیقت یاب پیرامون رخدادهای صورت گرفته، شد. اما به جای تشکیل کمیته حقیقت یاب بار دیگر عبدالله مومنی احضار و با اتهام تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب روبرو شد.
احمد زیدآبادی دبیر کل ادوار تحکیم وحدت، علی ملیحی روزنامه نگار و مسئول روابط عمومی ادوار تحکیم وحدت، علی جمالی دبیر سیاسی ادوار تحکیم وحدت از دیگر اعضای ادوار تحکیم هستند که امسال نتوانستند به مرخصی نوروزی بیایند.
همسر مومنی ادامه می دهد: "هیچکدام از بچه های ادوار تحکیم نتوانستند به مرخصی بیایند حتی آقای زیدآبادی را وعده داده بودند که به مرخصی بیاید، اما نیامد..."
او با اشاره به مشکلات جسمانی همسرش خاطرنشان می کند: "آقای مومنی مشکلات جسمانی زیادی دارد. دندان و روده اش ناراحتی دارد که باید رسیدگی شود تا حادتر نشود اما تحمل می کند و روحیه خودش را نگه داشته است. من و بچه ها در آخرین ملاقات آخر سالی هم که با آقای مومنی داشتیم از پشت شیشه او را دیدیم و خیلی سخت بود. حتی وقتی بچه های کوچک را می بردند آن طرف شیشه تا پدرشان را در آغوش بگیرند، پسرم با حسرت نگاهشان می کرد و به من گفت مامان ای کاش من هم خیلی کوچک بودم و می رفتم آن طرف شیشه پیش بابام! خیلی ناراحت شدم ای کاش مسئولین می فهمیدند که محبت و عشق پدری و فرزندی به سن و سال نیست. بلکه در هر سنی محبت پدر از اساسی ترین نیاز بچه هاست که از پشت شیشه قابل انتقال نیست."
آدینه وند در پایان بیان می کند: "آرزو دارم که انشالله در سال جدید در کشور صلح و آرامش برقرار شود. زندانیان سیاسی آزاد شوند بویژه آقایان میر حسین موسوی و مهدی کروبی و خانم رهنورد حصرشان شکسته شود و آزاد شوند. عید زمانی است که همه عزیزان در بند ما آزاد شوند و آن زمان عید ماست و باید جشن بگیریم.
عاطفه خلفی همسر اسدی زیدآبادی نیز در خصوص آخرین وضعیت همسرش می گوید: "همسرم دومین سالی است که نتوانست برای عید به مرخصی بیاید. ما خیلی پیگیری کردیم اما موافقت نکردند. از مرداد ماه هم که ملاقات حضوری نداریم دلیل آن را هم نمی دانم. در هر حال دعای من در سال جدید برای همه ملت ایران عشق و صلح و دوستی است و امیدوارم زندانیان سیاسی هر چه زودتر آزاد شوند و همه در کنار هم برای آبادی و پیشرفت ایران و ایرانیان تلاش کنیم."
حسن اسدی زیدآبادی دوبار پس ازحوادث انتخابات خرداد 88 بازداشت شد. بار اول در آبان ماه همان سال که بیش از چهل روز را در بند 209 گذرانده و پس از آن به قید کفالت آزاد شد. بار دیگر در مرداد ماه سال 89 بازداشت شد و به 5 سال حبس تعزیری محکوم گردید. حکمی که اسدی زیدآبادی آن را متناسب با اتهامات وارده ندانسته و با تشریح موارد نقض قانون در جریان رسیدگی به پرونده اش، خواستار بازنگری در حکم صادره علیه خود شد، درخواستی که بی پاسخ ماند.
این عضو دربند ادوار تحکیم در نامه ای از زندان نوشته است: "جرم ما و سایر دوستان دربند ما شجاعت در انتقاد شرح مظالمی است که به مثابه امر به معروف و نهی از منکر خطاب به حاکمان بیان شده است،جرم ما روایت نقض حقوق انسانهاست..."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر