-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ اسفند ۲۸, یکشنبه

Latest News from 30Mail for 03/18/2012

این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

1390/12/27

 

مجتبا پورمحسن
هفت‌ها

هانا آرنت، فيلسوف آلماني گفته است که آن‌چه مايه لذت است، بي‌دردي نيست. انسان عاشق لحظه‌ي رهايي از درد است. در واقع لذت، فاصله کوتاهي است بين درد و بي‌دردي. اين لحظه تبعاً کوتاه است. اما حتماً ارزش‌اش را دارد که آدم درد را تحمل مي‌کند تا آن دم رهايي از درد را تجربه کند. در واقع زندگي انسان، يک بازي است که بين او، درد، بي‌دردي و لحظات رهايي از درد برگزار مي‌شود. انسان بي‌آن‌که خود آگاه باشد، سراغ درد مي‌رود تا آن لحظه رهايي از درد را تجربه کند، اگرچه مي‌دانم اين لحظه دوامي نخواهد داشت و خيلي زود بي‌دردي سراغش مي‌آيدو تنها خبر خوب در اين دنيا اين است که بي‌دردي يا خود به درد تبديل مي‌شود و فرد را مبتلا به خودش م‌ند يا او را به سوي درد سوق مي‌دهد. تقليل اين بحث به مازوخيسم، جفايي در حق اين مطلب تکان‌دهنده است. مازوخيسم، خودآزاري است. خودآزاري تا ميل به درد و رهايي از درد دو چيز کاملاً متفاوت هستند.
 
عيني‌تر اگر بگويم، نوروز، لحظه تحويل سال، لحظه‌ي رهايي است، لحظه‌اي که با شور و شوق منتظرش مي‌ماني. در اين مثال مي‌توان به خوبي تفاوت خودآزاري و درد مقدم بر رهايي از درد را يافت. اسفند، ماه رنج نيست، ماهِ «زحمت» است. اين زحمت، دردي خودساخته است. ترافيکِ سنگين شبِ عيد، قابل تحمل‌ترين ترافيک سال است. همه در سکوتي دسته‌جمعي تحملش مي‌کنند. آن اعتراض‌هاي کوچک هميشگي را بايد کنار گذاشت. ازدحام سرسام‌آور پياده‌روي خيابان‌هاي شهر، نه کسي مي‌رماند، نه به سرخوشي مستانه اسفندماه صدمه‌اي مي‌زند. چرا راه دور برويم. شخصاً که عادت ندارم ۱۰۰ متر را پياده بروم، اما شب عيد، پايش بيفتد سه کيلومتر هم توي شهر مي‌چرخم تا مثلاً سنجد گير بياورم. اين «زحمت» مقدمه‌اي است براي همه، دردي مقدم بر لحظه تحويل سال. مردم مي‌گويند اجناس گران ده، نمي شود يک جفت جوراب خريد! اما از زير سنگ هم شده پول گير مي‌آورند و لباس نو مي‌خرند، ميوه و شيوه و آجيل تهيه مي‌کنند؛ حتا گاهي که پشت ويترين مغازه‌اي چشم از قيمت سرسام‌آور يک شلوار وصله‌پينه‌دار يا يک پيرهن تُرکْ برمي‌دارند، با صداي بلند اعتراض مي‌کنند. آن‌ها اعتراض مي‌کنند که به بقيه هم بگويند در اين ماجراجويي نقش دارند؛ اين بي‌خطر‌ترين نوع اعتراض است. همه‌ي ما اين زحمت‌ها را به جان مي‌خريم و مي‌نشينيم دور يک سفره که در يک لحظه قرارددي - کاملاً قراردادي - رهايي از درد را تحمل کنيم. نوروز اگر دو دقيقه نباشد، دستِ بالا مي‌تواند يک ساعت باشد. بعد بي‌دردي دوباره سراغ فرد مي‌آيد. بي‌دردي‌اي که در خود درد‌هاي ديگري را بازتوليد مي کند: چرا همه روزهاي نوروز فرقي با روزهاي ديگر ندارد؟ نوروز نوروز که مي‌گفتند همين بود؟ بله، همين بود، همين هست. چيزهاي بي‌اهميتي بودند در قبل که حالا نيستند، اما نوستالژي نمي‌تواند واقعيت لحظه نوروز را مخدوش کند. درست است که سال‌ها پيش نوروز مثلاً مساوي بود با پخش هر روزه کارتون و ۱۳ فيلم سينمايي؛ اما حالا گاهي تلويزيون در يک روز ۱۳ فيلم نمايش مي‌دهد. بله، عيدي هم بود، اسکناس‌ها تانخورده و لذت شمردنِ عيدي‌ها و انتظار و گمانه زني درباره عيدي ميزبان، بله... همه اين‌ها بودند. اما نمي‌توان پشت اين نوستالژي پنهان شد و اين واقعيت را نبينيم که نوروز فقط همان لحظه رهايي است. اگر اسکناس‌هاي تانخورده و انتظار مشتاقانه براي نميش کارتون و فيلم را مي‌بينيم، بايد رنجِ ترسِ شمارش معکوس روزهاي تعطيل را هم مدنظر داشته باشيم. مخلص کلام اين‌که آدم يک سال رنج‌هايش را جمع مي‌کند، در اسفندماه، رنج‌هاي خودساخته را mp3 مي‌کند، تا لحظه‌ي رهايي از درد تحويل سال را تجربه کند.
 
حالا يک سال ديگر فرصت دارد رنج‌هايش را جمع کند، و منتظر سالِ بعد شود، سالِ بعدتر، بعدترتر... تا لحظه‌ي سرخوشانه مرگ، که با همه وحشتش، با همه رنجي که يک عمر بارت مي‌کند تا در لحظه‌ي مرگ، وقتي که خودت هم باور نداري، رهايت کند از درد؛ گيرم که روزي هزار بار مرگ را براي خودت آرزو کني، اما مرگ را نمي‌خواهي، اين را هر که نداند، خودت که مي‌داني. مرگِ رُسِ آدم را مي‌کشد براي اين‌که شرابِ رهايي‌بخش را در حلقت بريزد...
نه، در حسرت «‌يک نعره‌ي مستانه» بمان تا مرگ، اين شهر اين زندگي: ويران شود اين شهر که ميخانه ندارد.
 
نوروز که مي‌آيد، بزرگ‌ترها، کساني که خيال مي‌کنند چون بزرگ‌ترند پس بيشتر مي‌دانند – روي سخنم با خودمان هم هست- داد سخن مي دهيم که يک‌سال ديگر از عمرت گذشت، چي عايدت شد؟ امسالت با سال گذشته‌ات چه توفيري داشت؟ امسال چه چيزي به دست آورده‌اي که سال قبل نداشتي؟ و سوالاتي از اين دست که بيشتر نهيبي هشداردهنده است که سوال‌کننده را در جايگاهي بالاتر از سوال شونده قرار مي‌دهد، سوال هرچيزي که هست و جواب هرچه باشد. اما بگذاريد از اين سوالات کليشه‌اي عبور کنيم و اين ماسک‌ها را از چهره‌ها برداريم. سالِ آد‌م‌ها با چيزهايي که به دست مي‌آورند، نمي‌گذرد. گذر سال، بسته به اين متغير غريب است که چقدر حسرت کشيده‌اي و چقدر به حسرت‌هايت اضافه شده. گذر زمان فقط با خودش «آه» مي‌آورد و حسرت. خب که چي؟ نوروز را تقليل دهيم به «آه» و قدر اين لحظه رهايي از درد را ندانيم؟ البته که نه، حسرت‌ها‌يمان را جمع کنيم و بنشينيم پاي سفره هفت‌ سين و با تمام وجود از لحظه گذراي رهايي از درد لذت ببريم، بعدش يک سال فرصت داريم که فرياد بزنيم: در حسرت يک نعره‌ي مستانه بمرديم...
 
* تیتر از سی‌میل

 
 

1390/12/27
  •  

    بهمن دارالشفایی
    آق بهمن

    هیچ زمانی در سال را به اندازه روزهای آخر اسفند دوست ندارم. این هم یک سری موسیقی نوروزی برای این روزهای دوست‌داشتنی:


     
     

    1390/12/27

    سعید مرتضوی، از متهمان پرونده جنایات کهریزک، روز شنبه با دستور وزیر تعاون به عنوان رئیس جدید صندوق تامین اجتماعی منصوب شد.

    به گزارش خبرگزاری مهر، این انتصاب طی مراسمی با حضور حضور وزیرتعاون، کار و رفاه اجتماعی، جمعی از مسئولان این وزارتخانه و نمایندگان جامعه کارگری صورت گرفته است.

    سعید مرتضوی حدود ۱۸ ماه پیش به سبب ارتباط با پرونده جنایات کهریزک از سمت قضایی دادستانی تهران تعلیق شده بود.

    عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان کنونی تهران، پیش از این گفته بود که سعید مرتضوی شاخص‌ترین فرد در پرونده جنایات کهریزک به شمار می‌رود.

    در واکنش به این انتصاب، پرویز سروری، نماینده تهران در مجلس، گفته که به دلیل این انتصاب، طرح استیضاح وزیر تعاون را پیگیری خواهد کرد.

    آقای سروری افزوده که متن این طرح تهیه شده و به امضای نمایندگان مجلس نیز رسیده است.

    این نماینده مجلس تصریح کرده که «بهتر است تا دیر نشده وزیر کار این انتصاب خود را پس بگیرد یا اینکه آقای مرتضوی خودش داوطلبانه کنار رود چراکه این کار هزینه کمتری خواهد داشت.» 

    منبع: مهر (+ و +)


     
     

    1390/12/27

    آمریکا نسبت به استفاده هواپیماهای باربری ایرانی از حریم هوایی عراق برای رسیدن به سوریه ابراز نگرانی کرد.

    ویکتوریا نولند، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، روز جمعه گفت که آمریکا به عراق هشدار داده که احتمال دارد این هواپیما‌ها حامل سلاح برای حکومت سوریه باشند.

    خانم نولند ادامه داده که دولت آمریکا از عراق خواسته است که «از محتویات محموله‌هایی که از قلمرو و آسمان عراق می‌گذرد اطمینان حاصل کند.»

    روز پنج شنبه روزنامه واشنگتن پست گزارش داده بود که ایران از طریق آسمان عراق به سوریه اسلحه می‌فرستد.

    این روزنامه اشاره کرده بود که عراق چندین بار درخواست آمریکا برای بازرسی هواپیماهای ایران به مقصد سوریه را رد کرده است.

    در واکنش به این گزارش، نوری المالکی، نخست وزیر عراق، با انتشار بیانیه‌ای تاکید کرد که محموله‌هایی که از این کشور به سوریه فرستاده می‌شود شامل کمک‌های بشردوستانه است.

    حدود یک سال پیش، ترکیه یک هواپیمای باربری ایرانی که از آسمان این کشور برای رسیدن به سوریه استفاده می‌کرد را متوقف و محموله آن را توقیف کرده بود. 

    منبع: رادیو فردا


     
     

    1390/12/27

     

    نوشتجات

    در تولد بيست و سه!!! سالگي عروسك، زري نعيمي مطلبي با عنوان «پا به پاي اصغر فرهادي و ماهي سياه كوچولو» نگاشته كه بسيارخواندني است. در آن از نگاه انتقادي ماهي سياه كوچولو گفته است و الگوي ناگهان ِ ايراني! از بزنگاه موقعيت گفته، آنجا كه پرده ها فرو مي افتد و برهنه مي شويم و از «زنده به گور» كه اول داستاني بود از صادق هدايت و حالا سبكي از زندگي شده است. از يك نيمه ي من ِ ايراني اش گفته كه سربلند و مغرور پا به پاي اصغر فرهادي از پله ها بالا رفته است و آن نيمه ي ديگرش كه با لبي خندان و شاد ماشين را پارك كرده تا به ديدن اخراجي هاي سه برود.

    - يك سرم با غرور و افتخار بلند است به خاطر «جدايي» و اصغر فرهادي، و يك سرم شكسته است به خاطر اين نيمه ي ديگر ايراني ام. نمي توانم اين نيمه را انكار كنم. نمي خواهم آن را در غرور شگفت انگيز ِ پيروزي فراموش كنم. مي خواهم چشمانم را براي ديدن، براي خوب ديدن باز كنم. اين چيزي است كه از ماهي سياه كوچولو ياد گرفته ام: «من نه بدبين ام نه ترسو. من هر چه را كه چشمم مي بيند و عقلم مي گويد، به زبان مي آورم». وقتي اصغر فرهادي با ديگران دست مي داد و قدم بر مي داشت و بالا مي رفت به اين فكر كردم كه پس مي شود. پس مي توانيم. پس ضروري است كه در ايران بمانيم و كار كنيم. من ِ ايراني، فرهنگ ايراني به اين ماندن ها و ساختن ها نيازمند است.

    * تیتر از سی‌میل


     
     

    1390/12/27

    در ادامه واکنش‌ها به اظهارات محمود احمدی‌نژاد در مجلس ایران، منوچهر متکی، وزیر خارجه سابق این کشور نیز گفته‌های محمود احمدی‌نژاد پیرامون چگونگی برکناری خود را تکذیب کرد.

    آقای متکی با رد اظهارات محمود احمدی‌نژاد در خصوص نداشتن ماموریت برای سفر به سنگال، گفت که برخی اظهارات محمود احمدی‌نژاد از «مصادیق تهمت و افترا و به دلیل تکرار از مصادیق تشویش اذهان عمومی و قابل تعقیب قضایی» است.

    آقای متکی همچنین افزوده که به دلیل حفظ آرامش جامعه قصد پیگیری قضایی این موضوع را ندارد.

    آقای متکی آبان ماه سال گذشته هنگامی که برای ماموریتی اداری در کشور سنگال به سر می‌برد، خبر برکناری‌اش را از مقام‌های سنگالی شنید و بدون بدرقه دیپلماتیک این کشور را ترک کرد.

    محود احمدی‌نژاد، که سه روز پیش برای پاسخگویی به سئوالات نمایندگان در مجلس حاضر شده بود، گفت که به آقای متکی برای سفر به سنگال ماموریتی نداده بود و «وقتی به ایشان می‌خواستم بگویم تشریف ببرید، (به) ماموریت رفت.»

    آقای متکی در واکنش به این سخنان گفته که یک ماه پیش از سفرش به سنگال، نامهٔ ماموریت به او داده شده بود و این نامه در سوابق دفتر ریاست جمهوری موجود است.

    آقای متکی محمود احمدی‌نژاد را به سوء استفاده از حمایت‌های رهبر ایران متهم کرده و گفته است که «رفتار او شبیه فرزند خودسری است که با سوء استفاده از سعه صدر بزرگ خانواده، به جای قدر‌شناسی و احترام، گستاخانه به هنجارشکنی می‌پردازد و هیچ مرزی در الزامات سخن گفتن به خصوص منطبق بودن با حق، عدل و صداقت و آراسته بودن با منطق و انصاف را پاس نمی‌دارد.»

    پیش از این، نمایندگان منتقد دولت نیز به اظهارات محمود احمدی‌نژاد در مجلس واکنش منفی نشان داده و سخنان وی را توهین آمیز توصیف کرده بودند.

    محمود احمدی‌نژاد نخستین رئیس جمهوری ایران به شمار می‌رود که برای پاسخگویی نمایندگان به مجلس رفته است. 

    منبع: فارس


     


    شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به 30mail-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به 30mail@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

    هیچ نظری موجود نیست:

    ارسال یک نظر

    خبرهاي گذشته