امروز: متن زیر، گفتگوی عصر ایران است با عباس عبدی درباره جنبه های گوناگون سیاست تحریم انتخابات در ایران و مشخصاً تلاش برای تحریم انتخابات مجلس نهم. عبدی معتقد است انتخابات مجلس نهم، شکستی بود در کارنامه اپوزیسیون هوادار تحریم.
عباس عبدی، مطابق معمول، صریح و بی پروا از نیروهای دموکراسی خواه جامعه ایران انتقاد می کند. او ادبیات برخی از هواداران تحریم را ادبیاتی کاملاً غیردموکراتیک و آزادی ستیزانه می داند که فقط به کار بازتولید فضای سیاسی غیردموکراتیک می آید و بس.
یکی از مفروضات بنیادین نقدهای عبدی بر ادبیات هواداران تحریم، تفکیک انسان دموکراسی خواه از انسان دموکرات است. هر دموکراسی خواهی لزوماً دموکرات نیست و چه بسیار دوستداران دموکراسی، که عملاً دشمنان و نافیان دموکراسی اند.
عبدی از رای دادن خاتمی در انتخابات مجلس نهم دفاع می کند و رای او را نه محصول ترس که برآمده از شجاعت می داند.
***
به نظر شما سیاست تحریم انتخابات مجلس نهم، موفق بود؟
برای پاسخ به این سوال، ابتدا باید انتخابات مجلس هشتم را به یاد بیاوریم. در مجلس هشتم چیزی به نام تحریم انتخابات در کار نبود اما مشارکت هم در خیلی از حوزه ها اندک بود. در تهران هم درصد مشارکت کنندگان در انتخابات، نسبتاً پایین بود. پس اگر مردم در شرایط عادی هم احساس کنند که انتخابات خیلی جدی نیست، مشارکت در انتخابات بالا نمی رود. بنابراین سیاست تحریم وقتی موضوعیت پیدا می کند که مردم انگیزه ای جدی برای شرکت در انتخابات داشته باشند و عده ای از سیاسیون آن ها را از شرکت در انتخابات منع کند.
نکته دوم اینکه، تحریم انتخابات باید بتواند به یک جریان بدل شود. این امر نیازمند ایده و تبلیغات روشن است. وقتی اروپا نفت ایران را تحریم می کند، این کار را بر اساس ایده ای خاص آغاز می کند و بر اساس تبلیغات لازم پیش می برد.
حالا سوال این است که آیا اصلاً مشارکت در این دوره از انتخابات مجلس، در قیاس با دوره هشتم، که در آن دوره اصلاً تحریمی هم در کار نبود، کمتر بود؟ من فکر نمی کنم این طور بوده باشد. بنابراین در این انتخابات چیزی به نام تاثیر تحریم وجود خارجی نداشت. یعنی اگر انتخابات از سوی عده ای از گروههای سیاسی تحریم هم نمی شد، باز هم درصد مشارکت مردم همین درصد فعلی بود. یعنی کسی هم که در این انتخابات رای نداده است، نه به دلیل ترویج ایده تحریم از سوی گروههای مخالف حکومت، بلکه به دلیل عدم تمایل خودش به شرکت در انتخابات، در آن شرکت نکرده است.
سیاست تحریم باید کسانی را مخاطب قرار می داد که در این انتخابات علی الاصول قصد رای دادن داشتند. کسانی که خواهان تحریم نفت ایران از سوی کشورهای اروپایی هستند، نمی توانند سوئد را تشویق کنند که از ایران نفت نخرد؛ برای اینکه سوئد اصلاً از ایران نفت نمی خرد. هواداران تحریم نفت ایران باید اسپانیا و ایتالیا و یونان را قانع کنند که از ایران نفت نخرد. آنها اگر موفق به انجام این کار شوند، می توانند بگویند سیاست تحریم نفت ایران ثمربخش و موثر بوده است.
حرف من این است که اگر هیچ کس در این انتخابات تز تحریم را مطرح نمی کرد و در این باره تبلیغ نمی شد، باز هم مشارکت مردم در انتخابات هیچ تفاوت معناداری با الان نداشت همچنان که در مجلس قبلی هم همینطور بود؛ زیرا کسانی که مخاطب و در معرض تبلیغات سیاست تحریم واقع شدند، کسانی بودند که اصولاً قصد شرکت در انتخابات را نداشتند.
کسانی هم که شرکت کردند، احتمالاً ایده تحریم برایشان جذاب نبود و شاید هم در معرض تبلیغات این ایده قرار نداشتند. بنابراین من فکر می کنم در این دوره از انتخابات مجلس، چیزی به نام تاثیر تحریم در عمل و به طرز معناداری وجود خارجی نداشت.
وقتی گفته می شود سیاست تحریم در این انتخابات شکست خورد، دقیقاً یعنی چه؟ درصد رای دهندگان در این انتخابات چقدر باید می بود تا تحریم کنندگان بگویند سیاست تحریم شکست نخورده است؟
شکست خوردن سیاست تحریم یعنی اینکه شما شعاری می دهید که تاثیری عملی ندارد. معنای شکست سیاست تحریم این است. درصد شرکت کنندگان در این انتخابات، کمابیش در حد مجلس هشتم بود. این امر نشانه آن است که هواداران تحریم انتخابات، که می خواستند درصد مشارکت مردم در انتخابات مجلس نهم نسبت به مجلس هشتم کاهش یابد، به هدف خود نرسیدند.
وقتی اتحادیه اروپا نفت ما را تحریم می کند، قاعدتاً انتظار دارد فروش نفت و درآمد ایران کم شود. اما اگر ایران توانست نفت را به جای دیگری بفروشد و فروش نفتمان کاهش نیابد، آن تحریم شکست خورده محسوب می شود. در این صورت، ایران احساس پیروزی می کند.
اگر در این انتخابات کسی از تحریم دم نمی زد و ما شاهد کنش های ایجابی برای تحریم انتخابات نبودیم، شکستی هم برای آنان متصور نبود، در این صورت هواداران حکومت و افزایش مشارکت در انتخابات، در اثر ناکامی گروه مقابل، احساس پیروزی نمی کردند. در این صورت حکومت باید توضیح می داد که آیا بین درصد مشارکت کنندگان در انتخابات با تبلیغات مربوط به ضرورت شرکت در انتخابات، تناسبی وجود دارد یا نه.
اما الان با اطمینان می توان گفت کسانی که ساز تحریم می زدند، عملاً تغییر معناداری در انتخابات بوجود نیاوردند مگر این که مدعی شوند مردم میخواستند بسیار بیشتر از انتخابات نجلس هشتم شرکت کنند و تحریمی ها مانع شدند!
اما اگر طرفداران تحریم معتقد باشند موفق شده اند تغییر معناداری در میزان مشارکت مردم در انتخابات بوجود آورند، این ادعای آنها تبعات بزرگی دارد. زیرا این حرف آنها به این معناست که انتخابات مجلس نهم می توانست هفتاد هشتاد درصد مشارکت مردمی داشته باشد و آنها موفق شده اند بیست سی درصد این مشارکت را کاهش دهند. در حالی که درصد مشارکت مردم در انتخابات مجلس معمولاً در همین حد بوده است. گاهی که رقابت بیشتر بوده، مثل انتخابات مجلس ششم، درصد رای دهندگان هم افزایش یافته است. گاهی هم که رقابت کمتر بوده، مثل انتخابات مجلس هشتم، درصد مشارکت کاهش یافته است. مشارکت در این انتخابات هم در مجموع مثل مشارکت در انتخابات مجلس هشتم بود.
ولی این انتخابات، به دلیل حوادث سال 88، اهمیتش برای نظام به مراتب بیش از انتخابات مجلس هشتم بود. اگر سطح مشارکت در این انتخابات مثل انتخابات مجلس هشتم بوده باشد، آیا این امر نمی تواند دال بر این باشد که تبلیغات طرفداران تحریم بی تاثیر نبوده است؟
نه، زیرا در این صورت باید بگوییم که حکومت در انتخابات مجلس هشتم هم می توانست افراد بیشتری را به پای صندوق های رای بیاورد ولی این کار را نکرده است. حکومت همیشه حداکثر افرادی را که می تواند بسیج کند، در روز انتخابات به پای صندوق های رای می آورد. این حداکثر افراد، تعداد و درصد معینی دارد. بیش از این تعداد و درصد، وقتی شکل می گیرد که رقابت انتخاباتی چشمگیر باشد؛ چیزی که در این انتخابات و در انتخابات مجلس هشتم شاهد آن نبودیم.
اما اهمیت این انتخابات برای حکومت، از این حیث نبود که اگر درصد رای دهدگان در این انتخابات به اندازه مجلس هشتم باشد، این امر فی نفسه بد است. بعد از انتخابات 88 و شکل گیری جریان پررنگ تحریم، بعضی ها توقع داشتند که سطح مشارکت در این انتخابات به سی درصد برسد.
اما الان که این طور نشده و درصد مشارکت مجالس هشتم و نهم کمابیش یکسان است، حکومت می تواند بگوید وضع ما در سال 90 فرق چندانی با سال 86 ندارد. یعنی حکومت می تواند بگوید حوادث سال 88 تاثیری در حال و روزش نداشته است. به این معنا، می توان گفت حکومت، بر اساس تحلیل خودش، از خطری که در ذهنش بود، عبور کرده است.
شما قبل از انتخابات پیش بینی کردید که هفتاد درصد واجدین حق رای در انتخابات شرکت می کنند؛ اما پیش بینی تان درست از آب درنیامد.
آن پیش بینی ناظر بر شرایطی بود که شایعه حذف یارانه ها، در صورت رای ندادن در انتخابات، مطرح می شد. اما چنین شایعه ای مطرح نشد. پیش بینی من یک ماه و نیم قبل از انتخابات مطرح شده بود.
شما اگر یک هفته قبل از انتخابات از من سوال می کردید، می گفتم که با رد صلاحیت طرفداران دولت ، امکان شکل گیری جریانی که منتسب به دولت بوده و در کل کشور هم فعال باشد و شعارهای دولت را مطرح کند، از بین رفت. تنها گروهی که می توانست این شعارها را مطرح کند، همین جریان منتسب به دولت بود نه آن دو سه جریان اصولگرای دیگر.
یعنی مانور دادن بر روی یارانه ها، اگر چه مشارکت را بالا می برد ولی نتیجه خوبی برای اصولگرایان نداشت.
بله. چنین شعارهایی، نتیجه انتخابات را بطور روشنی به نفع دولت رقم می زد. اگر طرفداران دولت می توانستند یک لیست انتخاباتی دویست و پنجاه نفره در کل کشور داشته باشند و با شعارهایی حول و حوش یارانه ها، وارد میدان رقابت می شدند، نتیجه انتخابات خیلی فرق می کرد.
آنچه رخ داد این بود که آن عده از طرفداران دولت هم که در فرایند رقابت باقی ماندند و رد صلاحیت نشدند، دیگر نتوانستند در چارچوب مد نظرشان شعارهای انتخاباتی شان را طرح کنند؛ چرا که می ترسیدند با انگ جریان انحرافی، از ادامه رقابت بازبمانند. به همین دلیل با چراغ خاموش آمدند و شعار یارانه ها را هم مطرح نکردند.
اگر سیاست تحریم موجب مشارکت سی درصدی می شد، این سطح پایین مشارکت، در عمل چه تاثیری در مناسبات و خط مشی های سیاسی رسمی بر جای می گذاشت؟
فرض کنیم این طور می شد. اگر چنین اتفاقی می افتاد، کسانی که موفق شده بودند بیست درصد از سطح معمول مشارکت در انتخابات مجلس را کاهش دهند، یعنی سطح مشارکت را از پنجاه در صد به سی درصد برسانند، مصداق یک اپوزیسیون توانمند بودند که رفتار سیاسی بخش قابل توجهی از جامعه را تحت کنترل خود داشتند. چنین اپوزیسیونی اصلا اجازه نمی داد انتخابات به این شکل برگزار شود که آنها نیازی به تحریمش داشته باشند.
شما قبل از روز انتخابات هم می توانستید ببینید که چنین اپوزیسیون قدرتمندی در ایران وجود ندارد و بنابراین نمی تواند از طریق تحریم در انتخابات تاثیر چشمگیری داشته باشد. به همین دلیل است که سیاست تحریم جواب نمی دهد. بنابراین سوال شما منوط به فرضی است که فعلا بلاموضوع است.
حالا فرض کنیم به هر دلیل و علتی، سی درصد مردم در انتخابات شرکت می کردند. آیا این امر در سیاست های داخلی و خارجی حکومت تاثیر می گذاشت؟
صد در صد. اگر میزان مشارکت را پنجاه درصد هم بدانیم، این برای حکومت رقم مطلوبی است؛ یعنی از رقم متعارف مشارکت در انتخابات در کل دنیا، کمتر نیست. اما اگر سطح مشارکت از پنجاه درصد به سی درصد می رسید، نه تنها تاثیرات خارجی داشت بلکه در روحیه نیروهای داخلی هم تاثیر می گذاشت.
مشارکت سی درصدی در کل کشور، به معنای مشارکت ده درصدی مردم شهر تهران است. این یعنی یک فاجعه انتخاباتی؛ فاجعه ای که به تضعیف روحیه های داخلی و تقویت روحیه های خارجی منجر می شد.
ولی به طور کلی برداشت من این است که نتیجه این انتخابات موازنه روحیه نیروهای داخلی و خارجی را خیلی به هم نزد. یعنی نه اپوزیسیون را خیلی خوشحال کرد و نه حکومت را. البته طرفداران تحریم در مجموع بیشتر ضربه خوردند.
اصلاح طلبان همیشه شرکت در انتخابات را استراتژی خودشان می دانستند.آیا شرکت نکردن آنها در این انتخابات، به معنای عدول آنها از استراتژی شان است؟
ابتدا باید درک خودمان را از انتخابات توضیح دهیم. اگر انتخابات را مسابقه ای می دانیم که باید به صورت کاملاً منصفانه و بی طرفانه برگزار شود، نه این انتخابات مصداق چنان مسابقهای بود و نه انتخابات سال 88. اگر کسانی با این نگاه وارد انتخابات 88 شدند، از ابتدا خطا کردند.
اگر شما چنین نگاهی به انتخابات دارید، بنابراین باید پیشاپیش دموکراتیک بودن سیستم برگزار کننده انتخابات را نیز تایید کنید. در این صورت شما دیگر حق ندارید اپوزیسیون این سیستم باشید بلکه فقط باید در درون سیستم وارد فرایند رقابت شوید.
کسانی که فکر می کنند انتخابات ما هم مثل جام جهانی فوتبال است و همه وارد رقابت می شوند و هر کسی هم تیم محبوبش را انتخاب و تشویق می کند و خطاهای داوری هم سیستماتیک نیست، باید بپذیرند که در ایده آل ترین سیستم سیاسی به سر می برند. در این صورت دیگر اصلاً معلوم نیست دعوای آنها بر سر چیست و به کجا می خواهد برسد؟
اما اگر انتخابات را مثل جام جهانی نمی دانند، نه فقط در این انتخابات بلکه در انتخابات سال 88 و 84 و ... هم نباید با هدف پیروزی شرکت می کردند. شاید هم اصلاح طلبان بگویند انتخابات قبلی مثل جام جهانی بود اما این یکی نیست، در این صورت باید توضیح دهند که چرا چنین تحلیلی دارند. در این باره هم توضیحی داده نمی شود.
انتخابات در یک جامعه کاملاً دموکراتیک طریقیت دارد اما برای ما موضوعیت دارد؛ چرا که موجب می شود تشکل ها و احزاب گوناگون در ویترین سیاسی جامعه قرار گیرند. این یکی از مصادیق موضوعیت داشتن انتخابات است.
مثلاً نیروهای ملی - مذهبی، با اینکه می دانستند رد صلاحیت می شوند، اما معمولاً قبل از انتخابات فعال می شدند و در عرصه سیاسی جامعه، نقش پررنگ تری ایفا می کردند . یا در این انتخابات، بحث انتخاب این یا آن کاندیدا، در درجه دوم اهمیت قرار داشت. از نظر برخی اولویت با دفع تهدید خارجی بود. این هم مصداق دیگری از موضوعیت داشتن انتخابات است.
بعضی ها هم ممکن است با هدف گفتگو و طرح مسائل در عرصه انتخابات فعال شوند؛ چرا که می بینند در شرایط دیگر فرصت زیادی برای کنش سیاسی ندارند. مثلاً من خودم در فروردین 88 تحلیلی منتشر کردم با این عنوان که "مشارکت در انتخابات از کدام منظر؟"
پیروزی در انتخابات سال 88 برای من اولویت نداشت. مساله من چیزهای دیگری بود. چرا؟ زیرا انتخابات در ایران موضوعیت دارد. بنابراین دوستانی که در انتخابت این دوره شرکت نکردند، باید توضیح دهند که اگر انتخابات قبلاً برایشان موضوعیت داشت، چرا دیگر الان موضوعیت ندارد. اما اگر معقتدند که انتخابات در ایران طریقیت دارد، در این صورت در اشتباهند؛ چرا که قبلاً هم انتخابات، طریقیت نداشت.
حالا به نظر شما، این رویگردانی اصلاح طلبان از صندوق های رای، مصداق عدول از استراتژی شان بود؟
رفتار اصلاح طلبان اشکال مهمتری دارد و آن هم عدول از دموکراسی است. اصلاح طلبان الان به هیچ وجه در فضای آزاد و دموکراتیک بحث نمی کنند. فرض کنید کسی از شرکت در انتخابات دفاع کند. همه به او هجوم می آورند و به او انگ می زنند. آن بیانیه ای که قبل از انتخابات به نام زندانیان منتشر شد و شرکت در انتخابات را تحریم کرده بود، مصداق یک فعل کاملاً غیردموکراتیک بود.
چرا؟
اولاً آن بیانیه متعلق به زندانیان نبود و دیگران بدون اجازه و در خارج از زندان آن را نوشته بودند. شاید شما بگویید چرا زندانیان سیاسی آن بیانیه را تکذیب نکردند؟ به دلیل همین مصلحت سنجی هایی که بعضی از آدم های توتالیتر هم به آن استناد میکنند.
برخی از زندانیان هم از آن بیانیه عصبانی اند ولی هیچ یک از آنان تا کنون به طور رسمی آن بیانیه را تکذیب نکردهاند.
شما مطمئن هستید که آن بیانیه را زندانیان اصلاح طلب ننوشتند؟
صد در صد! تردید نداشته باشید. یک بیانیه دیگر هم با امضای زندانیان سکولار منتشر شد. چند روز پیش یکی از همین زندانیان که در بیمارستان بستری بود، به من گفت من اصلاً روحم از چنان بیانیه ای بی خبر است و گفت رسما هم تکذیب کرده است.
به نظر شما، چه کسانی چنین بیانیه هایی را می نویسند؟
این یک موضوع فرعی است. مهم نیست چه کسی این بیانیه ها را نوشته است. نکته مهم این است که بعضی ها به خودشان این حق را می دهند که زندانیان مملکت را ابزار پیشبرد اهداف خودشان بکنند و آنها هم به دلائلی مصلحت نمیدانند که بیانیه های جعلی این افراد را تکذیب کنند.
البته من نمی گویم که تمام زندانیان اصلاح طلب مخالف تحریم انتخابات بودند که در آن بیانیه مطرح شده بود. حرف من این است که آن بیانیه را آنها ننوشتند. دیگران نوشتند و آنها هم مصلحت ندیدند آن را تکذیب کنند. حالا به غیر از این، شما به محتوای این بیانیه نگاه کنید. در بیانیه بطور ضمنی گفته شده است هر کسی که رای بدهد، خائن است. نتیجه آن بیانیه این است که آقای خاتمی که رای داد، خائن است.
این ادیبات، شبیه ادبیات مجاهدین خلق است.
آفرین! این ادبیات ضد دموکراتیک است؛ چرا که حق اظهار نظر را از دیگران می گیرد. اگر می گفتند ما به این دلایل فکر می کنیم نباید در انتخابات مجلس رای داد ولی این فقط توصیه ما به مردم است و هر کسی می تواند خودش در این باره تصمیم گیری کند، اشکالی نداشت.
این مشکل، مشکل کل جنبشی است که در دو سال اخیر شکل گرفته است. رای دادن و رای ندادن اهمیت ثانوی دارد. یکی دوست دارد در انتخابات شرکت کند و یکی هم دوست ندارد. مهم این است که همه بتوانند بحث آزاد کنند و دلایلشان را در موافقت و مخالفت با شرکت در انتخابات، بیان کنند. اما اگر من مخالف شرکت در انتخابات باشم و شما را که موافق رای دادن هستید، خائن بخوانم و به شما انگ بزنم و حق حرف زدن شما را سلب کنم، این می شود همان ادبیات و مشی مجاهدین خلق.
به نظر من همه حق دارند درباره رفتار سیاسی خودشان تصمیم بگیرند ولی این ادبیات، ادبیاتی است که مشکلات اصلی ما را نشان می دهد. به همین دلیل است که وقتی آقای خاتمی در انتخابات رای داد، دوباره یک عده از مخالفان شرکت در انتخابات، از این طرف بام افتادند و با همان منطق قبلی، از خاتمی دفاع کردند.
من با این منطق و این شیوه رد و ابرام مشکل دارم نه با رای دادن و رای ندادن. به نظر من، باید اجازه داد در فضای آزاد درباره شرکت در انتخابات بحث شود. حالا ممکن است کسی به این نتیجه برسد که باید رای داد و کسی هم به نتیجه مخالف برسد. اما به قائلان هر دو نظر باید احترام گذاشت و به کسی نباید انگ زد و با ادبیات غیر دموکراتیک و با دروغ و جعل نامه بر او تاخت.
شما در این انتخابات رای دادید؟
بله، من رای دادم.
شما هم مثل آقای خاتمی روی برگه رایتان نوشتید جمهوری اسلامی؟!
نه خیر، من به آقای مطهری رای دادم.
چرا در انتخابات شرکت کردید؟
من برای رای دادن به آقای مطهری در انتخابات شرکت نکردم. برای من نفس شرکت در انتخابات مهم بود. چرا؟ چون شرکت در انتخابات را یکی از عوامل رفع تهدیدات خارجی علیه کشورم می دانم(هر چند به سیاستهای موجود کشورم هم اعتراض دارم و تا حد زیادی آنها را میگویم). ولی رای دادن من به معنای تایید وضعیت موجود نیست.
من از فردا همچون گذشته به سیاست های غلط اعتراض خواهم کرد؛ سیاست هایی که تهدید خارجی را تشدید می کند. اگر این انتخابات فقط عرصه اختلافات اصولگریان بود، شرکت در انتخابات هیچ ربطی به من پیدا نمی کرد. اما وقتی که بحث حمله نظامی به کشورم در میان است، شرکت در انتخابات به من مربوط می شود.
حالا چرا به علی مطهری رای دادید؟
من این را بارها هم نوشته ام. مساله اصلی در شرایط کنونی برای من گرایش سیاسی و فکری نیست. مساله من مردی و نامردی است. اختلاف فکری من و علمی طهری از زیاد است اما علی مطهری اندک حریتی دارد که دیگران به کلی از آن بی بهره اند. این دلیل رای دادن من به مطهری بود. من کاری به عقیده مطهری ندارم. مساله با معرفتی و بیمعرفتی است. فرقی هم نمی کند که از چه جناحی باشد!
آیا رای دادن و موضع گیری سیاسی با این ملاک، درست است؟
بله! شما در زندگی شخصی تان هم این کار را می کنید. من اگر کاملا همفکر شما باشم ولی آدم نامردی باشم، شما یک قدم هم با من راه نمی آیید. یعنی صد بار ترجیح می دهید که با آن کسی قدم بزنی که مطمئنی از پشت سر به شما لگد نمی زند.
فقط به علی مطهری رای دادید؟
نه، یه یک نفر دیگر هم رای دادم.
می توانم اسم او را هم بپرسم؟
حالا بماند! اتفاقاً او کسی است که از قدیم با من بد بوده است. اسمش را نمی گویم. ولی به او هم به دلیل خصلت مردانگی اش رای دادم.
تحلیلتان از رای دادن خاتمی چیست؟
کسی کنار آبشار نیاگارا ایستاده بود و می گفت عجیب است که این همه آب از آن بالا می ریزد پایین. کس دیگری به او گفت عجیب است که این همه آب از بالا نریزد پایین!
رای دادن آقای خاتمی چیز عجیبی نبود؛ هم به دلایل فکری و هم به دلایل شخصیتی. آقای خاتمی، نه رای دادنش بلکه رفتار سه سال گذشته اش برای من عجیب بود.
بعضی ها مدعی شدند که روز 12 اسفند، عده ای به محل اقامت خاتمی رفته و با تهدید او را مجبور به رای دادن کردند.
این حرف از آن دروغها است! نه فشاری بوده و نه خبری!
ولی به نقل از نزدیکان خاتمی این ادعا را مطرح کرده اند. آیا این تحلیل شماست یا خبری در این باره دارید؟
اصلاً از این خبرها نبوده است. من دارم می گویم این طور نبوده و هویتم هم مشخص است. کسانی که به رسانه ها گفته اند خاتمی در روز 12 اسفند اجباراً رای داده است، نام خودشان را اعلام کنند تا ببینیم چه کسی درست می گوید.
آقای خاتمی قبلاً نمی دانست 12 اسفند چه روزی است! ولی به 12 اسفند که نزدیک شدیم، کم کم متوجه شد 12 اسفند چه روزی است! یعنی او با این ذهنیت و خصوصیاتش اصلاً نمی تواند رای ندهد. کسانی هم که خاتمی با آنها مشورت کرده بود، رای دادنش را تایید کردند.
ولی حالا فرض کنیم که آن خبر درست باشد. در این صورت رای دادن خاتمی، کار نادرستی است. به این دلیل که نباید رای میداد. اگر خاتمی رای داده است تا برای زندانیان و دوستان اصلاح طلب مشکلی پیش نیاید، این نشان می دهد که خاتمی در سه سال گذشته خطا کرده است. چرا؟ چون اگر رای ندادن خاتمی می تواند موجب زندانی شدن عده ای شود یا فشار بر زندانیان را افزایش دهد، پس مجموعه مواضع انتقادی خاتمی در سه سال گذشته نیز، قطعاً در زندانی شدن اصلاح طلبان تاثیر داشته است.
خاتمی اگر نمی خواهد رفتار و موضع گیری سیاسی اش باعث زندانی شدن کسی شود، پس در سه سال گذشته باید مشی دیگری را در پیش می گرفت. چطور خاتمی در گذشته آن مواضع را اتخاذ کرد و آن سخنان انتقادی را در سه سال اخیر گفت و به فکر فشار بر دوستانش نبود و در روز 12 اسفند، ناگهان به یاد دوستان زندانی افتاد و برای ممانعت از اعمال فشار بر آنها، رفت پای صندوق رای؟!
در این صورت، و با این منطق، رفتارهای قبلی خاتمی نادرست بوده است؛ چرا که خاتمی نمی خواهد کاری کند که دیگران به دردسر بیفتند. اما این خبرها نبوده است که خاتمی با تهدید رای داده باشد.
پس چرا همسر محمدرضا خاتمی هم رای دادن خاتمی را ضربه ای سنگین توصیف کرد؟
برای اینکه خاتمی با هیچ یک از این ها مشورت نکرده بود. خاتمی با کسانی که نظرشان برایش مهم است، مشورت کرده بود. این قصه تا حدی شبیه قصه جدایی نادر از سیمین بود! تا به حال همه به خودشان دروغ می گفتند.
چه کسانی؟
طرفداران خاتمی به خاتمی. خود خاتمی به طرفدارانش. طرفدارانش به یکدیگر.
یعنی رای دادن خاتمی به معنای جدایی خاتمی از جنبش سبز بود؟
بی برو برگرد!
تا الان گفته می شد که خاتمی جزو رهبران جنبش سبز است. یعنی این جنبش یکی از رهبرانش را از دست داد؟
این حرف که نوعی کلاهبرداری سیاسی بود.
چه کسی بود این وسط کلاهبردار بود؟
ببینید بعضی ها می خواهند همه چیز و همه کس را وارد جنبش اعتراضی شان بکنند. این گرایش البته نقاط قوتی دارد ولی نقاط ضعفی هم دارد. اگر کسی می خواهد جنبشی راه بیندازد که همه وارد آن شوند، باید رفتاری داشته باشد که همه افراد حدی از آزادی و بروز و تجلی اراده را در این جنبش داشته باشند. جنبش سبز به گونه ای تعریف شد که همه باید اجباراً می رفتند زیر خواستهای اینها.
جدایی خاتمی از جنبش سبز، به معنای جدایی جنبش سبز از مشی اصلاح طلبی است؟
اصلاً معنایی جز این ندارد. هر چند که جنبش سبز از دل اصلاحات درآمد اما لزوماً در ادامه اصلاحات نیست. این جنبش مسیر خودش را رفت. حالا کاری ندارم این مسیر کنترل شده و طراحی شده بود یا نه. به هر حال جنبش سبز و اصلاحات خیلی وقت است که از هم جدا شده اند. رای دادن خاتمی هم جدایی نمادین این دو پدیده سیاسی از یکدیگر بود.
به نظر شما اگر موسوی و کروبی در حصر نبودند، رای می دادند؟
به نظر من اگر آنها هم رای نمی دادند، باز خاتمی رای می داد.
اصولگرایان معتقدند که خاتمی الان از موسوی و کروبی جدا شده است. نظر شما در این باره چیست؟
به نظر من، خاتمی شجاعانه ترین تصمیم ممکن را گرفت و شاید تنها تصمیم شجاعانه خود را.
عدم مشارکت اصلاح طلبان در این انتخابات چه تفاوتی با شرکت نکردن مجمع روحانیان مبارز در انتخابات مجلس پنجم داشت؟
خیلی فرق داشت. انتخابات مجلس پنجم را نه روزنامه سلام تحریم کرد و نه مجمع روحانیون مبارز. در واقع مجمع روحانیان مبارز به دولت گفت حالا که شما نمی خواهید ما در ساختار قدرت باشیم، ما هم سکوت می کنیم. آن موقع اصلاً بحث تحریم انتخابات در میان نبود. روزنامه سلام هم خیلی جدی به انتخابات مجلس پنجم پرداخت. رفتار سیاسی مجمع روحانیون مبارز در واقع نوعی قهر موقت و فاقد کنش ایجابی برای تحریم انتخابات بود.
اعضای مجمع روحانیان می گفتند ما به شکل غیر تشکیلاتی در انتخابات فعالیت می کنیم. به همین دلیل، عده قابل توجهی از روحانیان مجمع انفراداً در انتخابات نامزد شدند و اعضای مجمع هم در روز انتخابات رای دادند. آنها فقط لیست انتخاباتی منتشر نکردند. به همین دلیل، وقتی که مجمع روحانیون مبارز در انتخابات ریاست جمهوری سال 76 کاندیدا معرفی کرد، کسی به اعضای مجمع نگفت شما چرا در این انتخابات کاندیدا دارید. اما این بار قضیه کلاً متفاوت بود.
البته این بار هم اصلاح طلبان واژه تحریم را به کار نبردند.
اعضای مجمع در سال 74 نه تنها واژه تحریم را به کار نبردند، بلکه به طور ضمنی هم از تحریم انتخابات مجلس استقبال نکردند. یعنی از کسانی که رای دادند، دفاع کردند. این گونه نبود که آنها بگویند ما می ترسیم لفظ تحریم را به کار ببریم، ولی دوست داریم درصد مشارکت مردم در انتخابات پایین باشد. آنها مانع روانی و تبلیغی برای انتخابات نداشتند. اما این بار اوضاع به کلی فرق داشت.
مثلاً آن نامه ای که علیه آقای اعلمی نوشتند، بسیار زشت و نادرست بود. یعنی یک عده به صفت زندانی بودن، به خودشان حق می دهند که چنین نامه ای بنویسند و به دیگران بگویند شما حق ندارید در انتخابات شرکت کنید. انگار کسانی که زندانی بوده اند، حق ویژه ای دارند. اصلاً اصلاحات می خواست که این نگرش ها و عملکردها را از بین ببرد.
عباس عبدی به صرف زندانی بودن، عقیده اش هیچ حقانیتی ندارد. او باید از عقیده اش با استدلال دفاع کند.
درباره تحریم هم آن کسی که در رسانه آن طرف نشسته و میگوید نظر آقای خاتمی صد در صد تحریم است اما در ایران نمی تواند چنین نظری را بدهد باید پاسخگوی سوال شما باشد.
این نامه که جعلی نبود؟
کاش جعلی بود و واقعیت نداشت! بحث من ناظر بر منطقی است که در آن نامه به چشم می خورد. یک عده زندانی شده اند و فکر می کنند چون مدتی را در زندان بودند و یا هنوز هم در زندان هستند، حق دارند برای دیگران تعیین تکلیف کنند.
زندانی، بیرون از زندان، آدمی است مثل بقیه. پس باید یاد بگیرد که مثل دیگران در دفاع از عقیده اش استدلال کند. به نظر من، خسارت های چنین نگرش و فضای نامطلوبی، حتی از اصل شرکت یا عدم شرکت در انتخابات هم بیشتر است.
حالا جالب است کسانی حرص و جوش زندانیان اصلاح طلب را می خورند که در آن سوی آب هستند و اصلاً در داخل کشور نیستند. آنها مثلاً در مقام دفاع از زندانیان و یا نقد قائلان به شرکت در انتخابات، به خودشان اجازه می دهند با هر ادبیاتی که دوست دارند، به دیگران بتازند. ما نباید دچار این رفتارها شویم. این مشی و منش به بازتولید وضعیت غیردموکراتیک منجر می شود.
منبع: عصر ایران
امروز: هیچ فرد و نهادی دیگر نتوانست بداند که بر سراین حساب به لحاظ واریز و برداشت چه آمده است.
رئیس دولت کودتا روز چهارشنبه (۲۴ اسفند) و در جریان پاسخ به پرسشهای گروهی از راهیافتگان به مجلس هشتم در صحن علنی اعتراف کرد که موجودی « حساب ذخیره ارزی » صفر شده و پولی در آن نیست که دولت بخواهد از آن به مترو وام بدهد. وی در پاسخ به اولین سؤال مبنی بر اینکه چرا تسهیلات به متروی تهران داده نشده است؟ با اشاره به مصوبه مربوطه که "دولت تا پایان سال ۸۹ از محل حساب ذخیره ارزی یا هر عنوان دیگر به صورت تسهیلات و با رعایت قانون حداکثر استفاده از توان کشور این پول را در اختیار شهرداریها قرار دهد، خودش ضامن شود و خودش هم بازپرداخت کند"، خاطرنشان کرد:" چگونه میشود دولت وام دهد. دولت میگوید جایی برای وام دارد، یک حساب ذخیره ارزی است که آن هم بانک مرکزی مکتوب اعلام کرده که موجودیاش صفر است و بالاخره اگر قانون مینویسیم باید طوری بنویسیم که قابل اجرا باشد. آن داد میزند پولی وجود ندارد و شما میگویید بده؟ از کجا بدهد؟ بعدش هم میگوید با هر عنوان دیگر، عنوان دیگر یعنی چه؟ یعنی ما برویم از محل پول بهداشت و درمان، معلمان، نظامیان، عمران و آبادی روستاها و شهرها برداریم، بدهیم، خب شما که قانون را نوشتید، مشخص میکردید از کدام ردیف بردار؛ به کدام ردیف اضافه کن."
برای اینکه معلوم شود چنین سخنی حکایت از چه فاجعه ای برای « درآمد نفت » و اقتصاد کشور می کند ناچار از توصیحات زیر هستم :
۱-" حساب ذخیره ارزی " تمهیدی بود که برپایه تجربیات گذشته از نحوه استفاده از درآمد نفت در بودجه دولت و اقتصاد ایران توسط دولت اصلاح طلب خاتمی در لایحه برنامه سوم توسعه آورده شد و در مجلس پنجم به عنوان ماده ۶۰ قانون برنامه مصوب گردید. مفاد این ماده این است:
" ماده ۶۰- در جهت ايجاد ثبات در ميزان درآمدهاي ارزي و ريالي حاصل از صدور نفت خام در دوران برنامه سوم توسعه و تبديل دارائي حاصل از فروش نفت به ديگر انواع ذخاير و سرمايه گذاري و امكان تحقق دقيق فعاليت هاي پيش بيني شده در برنامه، دولت مكلف است با ايجاد «حساب ذخيره ارزي حاصل از درآمد نفت خام» و «حساب ذخيره ريالي» اقدامات زير را به عمل آورد:
الف- از سال ۱۳۸۰ مازاد درآمد ارزي حاصل از صادرات نفت خام در پايان هر سال نسبت به ارقام پيش بيني شده در جدول شماره (۲) اين قانون در حساب سپرده دولت نزد بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران تحت عنوان «حساب ذخيره ارزي درآمد نفت خام» نگهداري مي شود.
ب- از آغاز سال سوم برنامه، در صورتي كه درآمد ارزي حاصل از صدور نفت خام، كمتر از ارقام مندرج در جدول شماره (۲) اين قانون باشد، دولت در فواصل زماني شش ماهه مي تواند از موجودي حساب ذخيره ارزي برداشت كند. معادل ريالي اين وجوه در حساب درآمد عمومي دولت منظور مي گردد.
ج- بخشي از مانده وجوه ارزي حساب موضوع بند (الف) اين ماده در چارچوب اولويتهاي برنامه سوم جهت توسعه فعاليتهاي توليدي و سرمايه گذاري براساس نرخ مبادله روز به فروش رسيده و معادل ريالي آن در «حساب ذخيره مالي» نزد بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران نگهداري مي شود.
پس از حصول اطمينان از تحقق درآمدهاي ريالي پيش بيني شده در قانون بودجه هرسال، اعطاي وام كوتاه مدّت براي فعاليتهاي توليدي و سرمايه گذاري از محل باقيمانده وجوه ارزي مجاز خواهد بود.
د- استفاده از وجوه «حساب ذخيره ريالي» براي تأمين هزينه هاي بودجه عمومي دولت صرفاً در صورت كاهش درآمد ارزي حاصل از صادرات نفت خام نسبت به رقم مصوب و عدم امكان تأمين اعتبارات مصوب از ماليات و ساير منابع، مجاز خواهد بود و استفاده از آن براي تأمين كسري ناشي از درآمدهاي غير نفتي بودجه عمومي دولت ممنوع است.
ه- آيين نامه اجرائي اين ماده به پيشنهاد مشترك سازمان برنامه و بودجه، بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران و وزارت امور اقتصادي و دارائي طي مدت سه ماه از تصويب اين قانون به تصويب هيأت وزيران خواهد رسيد."
آئین نامه اجرایی این ماده به پیشنهاد سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور و بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران و وزارت امور اقتصادی و دارایی ظرف مدت ۳ ماه از تاریخ تصویب این قانون، به تصویب هیئت وزیران رسید.همچنین به موجب ماده (۸) آئین نامه اجرایی ماده (۶۰) اصلاحی قانون برنامه سوم توسعه، هیئتی مرکب از رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی، وزیر امور اقتصادی و دارایی، رئیس کل بانک مرکزی و ۴ نماینده به انتخاب رئیس جمهوری ( حداقل ۲ نفر از بین وزیران) به عنوان هیئت امنای حساب ذخیره ارزی جهت حسن اجرای قانون و اتخاذ تصمیم در موارد تعیین شده در این آئین نامه و موارد دیگر تشکیل شد.
برپایه اجرای قانون برنامه سوم توسعه در سالهای ۱۳۷۹- ۱۳۸۳ توسط دولت خاتمی، از درآمد ۱۳۰ میلیارد دلار حاصله از فروش نفت و گاز در این سالها، مبلغ ۳۰.۲ میلیارد دلار آن به این حساب واریز شد، که ۱۵.۳میلیارد دلار آن با مصوبات مجلس ششم هزینه شد، و دولت خاتمی در هنگام واگذاری قوه مجریه در مردادماه سال ۸۴ به احمدی نژاد ۱۴.۷ میلیارددلار در " حساب ذخیره ارزی " تحویل دولت نهم داد.
یادآور می شود که دولت خاتمی فقط بر پایه مصوبات هیات امنای حساب ذخیره ارزی برای وام دهی به بخش خصوصی و مجلس برای برداشت از این حساب برای برخی مصارف خاص عمل می کرد و هیچگونه دست اندازی به مانده این حساب نداشت و گزارش عملکرد این حساب بصورت فصلی و شفاف برای همگان از طریق بانک مرکزی اعلام می شد. جدول جریان وجوه حساب ذخیره ارزی سالهای ۱۳۷۹ - ۱۳۸۵ که درادامه آمده است سند و شاهدی بر این مدعاست.
نکته مهم دیگری که در عملکرد این حساب در دوره خاتمی باید مورد ملاحظه و توجه قرار گیرد اینکه برای اولین بار در تاریخ معاصر و پس از گذشت یک قرن از کشف و فروش نفت از درآمد آن بصورت ارزی به بخش خصوصی برای سرمایه گذاری وام داده شد ( بیش از ۵ میلیارد دلار )، و همین امر دامن زدن به نرخ رشد سرمایه گذاری در این دوره را فراهم آورد و به نرخ متوسط سالانه ۱۱ درصد رساند.
۲- ماده ۶۰ قانون برنامه سوم توسعه با اصلاحات جزئئ و بدلیل اهمیت به عنوان ماده ۱ قانون برنامه چهارم توسعه بدینگونه در مجلس ششم مصوب شد :" بهمنظور ايجاد ثبات در ميزان استفاده از عوايد ارزي حاصل از نفت در برنامه چهارم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران و تبديل دارائيهاي حاصل از فروش نفت به ديگر انواع ذخاير و سرمايهگذاري و فراهمكردن امكان تحقق فعاليتهاي پيشبينيشده در برنامه،دولت مكلف است با ايجاد «حساب ذخيره ارزي حاصل از عوايد نفت» اقدامهاي زير را معمول دارد :
الف ـ از سال ۱۳۸۴ مازاد عوايد حاصل از نفت نسبتبه ارقام پيشبينيشده در جدول شماره (۸) اين قانون در حساب سپرده دولت نزد بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران تحت عنوان « حساب ذخيره ارزي حاصل از عوايد نفت » نگهداري ميشود.
ب ـ معادل مانده « حساب ذخيره ارزي حاصل از عوايد نفت خام » موضوع ماده(۶۰) قانون برنامه سوم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران مصوب ۱۷/۱/۱۳۷۹ با اصلاحات آن در پايان سال ۱۳۸۳ و همچنين مانده مطالبات دولت از اشخاص ناشي از تسهيلات اعطائي از محل موجودي حساب يادشده در ابتداي سال ۱۳۸۴ از طريق شبكه بانكي به « حساب ذخيره ارزي حاصل از عوايد نفت » واريز ميگردد.
ج ـ استفاده از وجوه حساب ذخيره ارزي براي تأمين مصارف بودجه عمومي دولت صرفاً درصورت كاهش عوايد ارزي حاصل از نفت نسبتبه ارقام جدول شماره(۸) اين قانون و عدم امكان تأمين اعتبارات مصوب از محل ساير منابع درآمدهاي عمومي و واگذاري دارائيهاي مالي مجاز خواهد بود. در چنين صورتي، دولت ميتواند در فواصل زماني سه ماهه از موجودي حساب ذخيره ارزي پرداخت نمايد. معادل ريالي اين وجوه بهحساب درآمد عمومي دولت واريز ميگردد. استفاده از حساب ذخيره ارزي براي تأمينكسري ناشي از عوايد غيرنفتي بودجه عمومي ممنوع است.
دـ به دولت اجازه داده ميشود حداكثر معادل پنجاه درصد (۵۰%) مانده موجودي حساب ذخيره ارزي براي سرمايهگذاري و تأمين بخشي از اعتبار موردنياز طرحهاي توليدي و كارآفريني صنعتي، معدني، كشاورزي، حمل و نقل، خدمات (ازجملهگردشگري و...)، فناوري و اطلاعات و خدمات فني ـ مهندسي بخش غيردولتي كه توجيه فني و اقتصادي آنها به تأييد وزارتخانههاي تخصصي ذيربط رسيده است از طريق شبكه بانكي داخلي و بانكهاي ايراني خارج از كشور بهصورت تسهيلات با تضمين كافياستفاده نمايد.
هـ ـ حداقل ده درصد (۱۰%) از منابع قابل تخصيص حساب ذخيره ارزي به بخش غيردولتي دراختيار بانك كشاورزي قرار ميگيرد تا بهصورت ارزي، ريالي جهت سرمايهگذاري در طرحهاي موجه بخش كشاورزي وسرمايه درگردش طرحهايي كه با هدف توسعه صادرات انجام ميشود توسط بانك كشاورزي دراختيار بخش غيردولتي قرار گيرد.
اصل و سود اين تسهيلات بهصورت ارزي به حساب ذخيره ارزي واريز ميگردد.
و ـ استفاده از وجوه حساب ذخيره ارزي موضوع اين ماده صرفاً در قالب بودجههاي سنواتي مجاز خواهد بود.
زـ آييننامه اجرايي اين ماده به پيشنهاد سازمان مديريت و برنامهريزي كشور، بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران و وزارت امور اقتصادي و دارايي تهيه و قبل از لازمالاجراشدن اين قانون بهتصويب هيأت وزيران خواهد رسيد. "
دوره اجرای قانون برنامه چهارم توسعه سالهای ۱۳۸۴- ۱۳۸۸ مصادف با روی کارآمدن دولت احمدی نژاد و شکل گیری حاکمیت یکدست اقتدارگرایان بر کشور بود، و از قضای روزگار قیمت هربشکه نفت هم در این روزگار بطرزی غیر قابل انتظار رو به افزایش نهاد. در جدول (۸) ضیمیه برنامه پیش بینی شده بود که دولت برای دستیابی به اهداف کمی قانون برنامه چهارم توسعه می تواند از ۸۱.۶ میلیارد دلار درآمد نفتی طی سالهای اجرا استفاده کند اما درعمل دولت احمدی نژاد از ۳۵۷ میلیارد دلار درآمد نفتی در این دوره، ۲۵۰ میلیارد دلار آنرا ( بیش از سه برابر پیش بینی شده در برنامه ) در قالب قوانین بودجه سنواتی هزینه کرد، و طبعا باید بیش از یک صد میلیارد دلار باقی مانده آن باید به " حساب ذخیره ارزی " واریز می شد. البته دولت احمدی نژاد با انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور درسال ۸۵ و درپی آن " هیات امنای حساب ذخیره ارزی "، و واگذاری اختیارات آن به کمیسیون اقتصادی دولت، درعمل نظارت بر برداشتهای دولت از این حساب و چگونگی هزینه کرد آنرا از بین برد و از اینرو دیگر شاهد گزارش فصلی مربوط به این حساب از سوی بانک مرکزی نبودیم و درپاسخ به درخواست راهیافتگان مجلس دراین باره و اصحاب رسانه رئیس دولت از محرمانه بودن اطلاعات مربوط به این حساب سخن گفت وهیچ فرد و نهادی دیگر نتوانست بداند که بر سراین حساب به لحاظ واریز و برداشت چه آمده است.
۳- برپایه آنچه آمد در این حساب تا پایان دوره اجرای قانون برنامه چهارم توسعه باید رقمی حداقل معادل ۱۲۰ میلیارد دلار (۱۰۶ میلیارد دلارمازاد درآمد نفت دردوره اجرای قانون برنامه چهارم بعلاوه۱۴.۷ مانده درحساب ذخیره ارزی از دوره خاتمی ) ذخیره می داشت، و با توجه به اینکه مصوبه مجلس برای پرداخت به مترو برای سال ۸۹ بوده است اعلام این موضوع توسط بانک مرکزی و رئیس دولت که مانده این حساب صفر بوده و دولت قادر به پرداخت مبلغ ۲میلیارد دلار مصوب به مترو نمی باشد جای تامل و تعجب فراوان دارد، و اینکه حساب و کتاب دولت در هزینه درآمد نفتی روشن نیست، و این همان ادعایی که توسط دیوان محاسبات به عنوان نهاد نظارتی مجلس برهزینه کرد بودجههای سنواتی توسط دولت هرساله در مورد گم شدن مبلغ قابل توجهی از درآمد نفتی ابراز شده است.
۴- اگر درآمد نفتی دوسال اخیر را هم در نظر بگیریم که تقریبا بالغ بر ۲۰۰ میلیارد دلار می شود و برپایه سوابق میدانیم که حدود۷۰ درصد این درآمد (۱۴۰ میلیارد دلار ) در قالب بودجه سنواتی هزینه شود، ۶۰ میلیارد دلار مازاد می ماند که اگر با ۱۲۰ میلیارد دلار مازاد قبلی جمع شود رقمی بیش از ۱۸۰ میلیارد دلار می شود که باید در " حساب ذخیره ارزی " یا هر عنوانی دیگر ذخیره شده باشد. به عبارت روشنتر دولت احمدی نژاد برپایه گزارش بانک مرکزی در ۷ سال ۱۳۸۴-۱۳۹۰ معادل ۵۵۳ میلیارد دلار درآمد نفتی داشته است، اگر ۷۰ درصد آنرا در قالب بودجههای سنواتی هزینه کرده باشد الباقی می شود ۱۶۶میلیارد دلار و با مانده حساب از دوره خاتمی جمعش بیش از ۱۸۰میلیارد دلار می شود، ولی حالا رئیس دولت کودتا درمجلس اعلام کرده است که مانده " حساب ذخیره ارزی " صفر است و ظاهرا آب از آب هم در دل راهیافتگان به مجلس و دیگر نهادهای نظارتی و رسانههای حکومتی و...تکان نخورده است!
در کشورهایی که حاکمیت قانون و مردمسالاری به معنای واقعی و نه صوری وجود دارد و بودجه عمومی دولتها عمدتا از مالیات شهروندان تامین می شود با نظارتی که از سوی نهادهای نظارتی درون حاکمیت و بیرون ( نهادهای جامعه مدنی ) اعمال می شود هردولت باید نسبت به هزینه کرد هرگونه درآمدی پاسخگو باشد، و دراین زمینه نهادهای نظارتی به ویژه در عرصه جامعه مدنی مو را از ماست بیرون می کشند اما درکشور ما ظاهرا چون پول بادآورده و بیزبان نفت در اختیار دولت است و شهروندان چندان سهمی در مالیات دهی و بودجه دولت ندارند حساسیتی هم نسبت به هزینه کرد آن ندارند و این در مورد نهادهای نظارتی درون و برون حاکمیت نیز مصداق دارد! روشن است که درچنین شرایطی موضوع « درآمد نفت و خالی بودن حساب ذخیره ارزی » نمی تواند دغدغه چندانی برای شهروندان بوجود آورد! و دولت هم هرگونه بخواهد می تواند بدون حساب و کتاب از این درآمد استفاده کند و آنرا به هرز دهد، و ظاهرا آنچه محل بحث و دعوا بین دولتیها و دیگر قوا و نهادهای حاکم است اینکه هریک چه سهمی از این درآمد را نصیب خود کند! و اینگونه می شود که درست در سالهایی که بیشترین درآمد نفت نصیب کشور شده و " حساب ذخیره ارزی " می توانست پشتوانهای برای توسعه کشور باشد حتی در مقایسه با کشورهایی همچون کویت و عربستان نیز حاکمیت یکدست نتوانسته است در بهره مندی از این درآمد عمل کند و برای روز مبادای کشور ذخیرهای فراهم سازد. فرق دولت اصلاحات و برآمده از رای مردم با دولت کودتا و تحمیلی در همین است که دولت خاتمی با درآمد ارزی معادل۱۷۳.۶ میلیارد دلار طی ۸ سال ۱۴.۷ میلیارددلار مانده در " حساب ذخیره ارزی " تحویل دولت بعدی داد اما دولت احمدی نژاد با درآمد۵۵۳ میلیارد دلار در ۷ سال از هم اکنون اعلام کرده است که این حساب خالی است و لابد خدا باید به داد دولت بعدی برسد! بگذریم که به رغم هزینه این درآمد افسانهای عملکردی در حد دولت خاتمی نیز برجای ننهاده و سایه رکود و بحران اقتصادی سراسر کشور را پوشانده است، و عجیب می نماید از مقامات عالی کشور که حیثیت و آبروی خود را در گرو روی کارآوردن چنین دولتی نهاده اند، وهیچگونه واکنشی هم به این رخداد فاجعه آمیز و ایران برباد نمی دهند و هنوز هم برعدم کفایت چنین رئیس دولتی پی نمی برند؟
جدول جریان وجوه حساب ذخیره ارزی سالهای ۱۳۷۹ - ۱۳۸۵ (میلیون دلار)
امروز: مقامات رسمی غرب ایران را متهم کردند که با ارسال اسلحه و مواد سمی به رژیم اسد کمک میکند. به گفته این مقامات کارشناسان امنیتی ایران با کنترل اینترنت و نصب دستگاههای شنود در سرکوب مخالفان مشارکت دارند.
به گزارش دویچه وله انزوای هرچه بیشتر رژیم اسد سبب تشدید بحران سیاسی در سوریه شده است. پس از برقراری تحریمهای جدید اتحادیه اروپا علیه سوریه حال سفر خانواده اسد به اروپا نیز ممنوع شده است. گزارشهای رسیده حاکی از آن است که ادامه ناآرامیها سبب جدایی بیشتر نظامیان از ارتش سوریه شده است.
در این میان اتکای رژیم اسد به متحدان خارجیاش افزایش یافته است. خبرگزاری رویترز در روز جمعه (۲۳ مارس/۴ فروردین) به نقل از مقامات رسمی آمریکا و اروپا گزارش داد که «تهران دستگاههای شنود و نظارت الکترونیکی به سوریه ارسال کرده است».
خبرگزاری رویترز که نام این مقامات را فاش نساخته مینویسد که «جمهوری اسلامی به سوریه مواد سمی ارسال کرده و کارشناسان امنیتی ایران نیز در دمشق به سر میبرند». این نخستین بار است که ایران متهم به ارسال "مواد سمی" به سوریه میشود.
وظیفه اصلی کارشناسان ایرانی دادن اطلاعات در امور امنیتی و آموزش شیوههای مبارزه با مخالفان به نیروهای امنیتی سوریه است. برخی از کارشناسان امنیتی ایران به منظور کمک به رژیم اسد اقامتهای طولانیتری را در سوریه تدارک دیدهاند.
در این گزارش آمده است که کارشناسان امنیتی ایران در قطع شبکه اینترنت و کنترل آن به رژیم اسد یاری میرسانند. حکومت سوریه از این طریق خواهان اخلال در شبکه ارتباطی مخالفان است.
تاکتیک جدید "ارتش آزاد سوریه"
در حالیکه نیروهای نظامی طرفدار اسد با تانک، توپ و خمپارهانداز تلاش میکنند مقاومت مخالفان در شهرهای حمص، حماه و ادلیب را در هم شکنند، "ارتش آزاد سوریه" به تاکتیکی جدید روی آورده است. کارشناسان نظامی که تحولات سوریه را زیر نظر دارند اشاره میکنند که مخالفان با «حملات محدود به مراکز نظامی و امنیتی، جنگی فرسایشی علیه رژیم اسد را آغاز کردهاند».
ویدئوهایی از نبردهای چریک شهری به خارج ارسال شده که در آن نشان داده میشود چگونه مخالفان پس از حمله به یک تانک ارتش سوریه و انهدام آن محل درگیری را به سرعت ترک میکنند.
کارشناسان نظامی بر این باورند که این تاکتیک در روزهای آینده بیش از پیش از سوی مخالفان مسلح به کار گرفته خواهد شد. به گفته این کارشناسان، مخالفان با تشکیل فرماندهی نظامی مشترک اجرای این گونه عملیات را به صورتی منظمتر دنبال خواهند کرد.
کریس بلامی، تحلیلگر مسائل نظامی در لندن، میگوید: «حملات نظامی از طریق انفجار بمبهایی خودرو در برابر مراکز امنیتی و خرابکاری در خطوط راهآهن به معنای اجرای عملیات در پشت جبهه است.» این امر سبب خواهد شد که رژیم اسد نتواند در یک جبهه بزرگ به مقابله با مخالفان بپردازد.
این کارشناس مسایل نظامی با اشاره به تجربه لیبی میافزاید: «فرار نظامیان سوریه و پیوستن آنان به مخالفان از اهمیت زیادی برخوردار است، آنچنانکه در لیبی نیز ما شاهد آن بودیم. بشار اسد از این موضوع وحشت دارد. اگر تعداد نظامیان فراری افزایش یابد، به گونهای که در مناقشات دیگر نیز دیدهایم، رژیم اسد سقوط خواهد کرد.»
افزایش فشار بر نظامیان
رژیم اسد به خوبی میداند که تمرد نظامیان با طولانی شدن درگیریها افزایش خواهد یافت. اما پاسخهای رژیم اسد به این معضل بسیار محدود هستند. مایکل استفنز، کارشناس نظامی در موسسه سلطنتی بریتانیا در قطر، بر این باور است که «بخش امنیتی ارتش سوریه فشار بر نظامیان را افزایش خواهد داد». کارشناس این موسسه که نقش "اتاق فکر" در قطر را ایفا میکند، میافزاید: «بشار اسد و ژنرالهای او بخوبی میدانند که تمرد بیشتر سربازان به معنای شکست آنان در جنگ است.»
سفر کوفی عنان به روسیه و چین
کوفی عنان، نماینده ویژه سازمان ملل متحد و اتحادیه عرب در امور سوریه،همچنان درصدد یافتن راهحلی صلحآمیز برای بحران سوریه است. وی در آخر این هفته با مقامات روسی در کرملین دیدار و گفتوگو خواهد داشت. به گفته دیپلماتها عنان قرار است به پکن نیز سفر کند.
روسیه و چین پس از بارها مخالفت با تصویب قطعنامهای علیه رژیم سوریه در شورای امنیت، سرانجام در روزهای گذشته با طرحی موافقت کردند که بر مبنای آن جامعه جهانی خود را موظف میداند از اقدامات کوفی عنان در بحران سوریه حمایت کند. یکی از موضوعات عاجل رسیدگی به وضعیت آوارگان سوری در مناطق جنگزده است.
شورای حقوقبشر سازمان ملل متحد در ژنو با صدور قطعنامهای در روز جمعه، ۲۳ مارس از رژیم اسد خواست سریعاَ به سرکوب مخالفان پایان دهد. شورای حقوقبشر همچنین تشکیل کمیسیون مستقلی برای رسیدگی به نقض حقوق بشر در سوریه را با آرایی قاطع تصویب کرد.
امروز: رسانههای دولتی مالزی گزارش دادند که این کشور از ماه آوریل میلادی واردات نفت خام از ایران را متوقف خواهد کرد. پیش از این سریلانکا اعلام کرده بود که از ایران نفت خام وارد نخواهد کرد.
به گزارش دویچه وله به نقل از خبرگزاری رویترز، روز جمعه (۲۳ مارس / ۴ فروردین) برخی منابع در شرکت نفتی "پتروناس" مالزی گفتند که واردات نفت خام از ایران در ماه آوریل متوقف خواهد شد. این تاریخ دوماه پیش از شروع تحریم واردات نفت خام توسط اتحادیه اروپا است.
به گفتهی نجیب رزاق، نخست وزیر مالزی، حجم نفت وارداتی این کشور از ایران اندک است. تخمین زده میشود که مالزی روزانه ۵۰ تا ۶۰ هزار بشکه نفت خام از ایران وارد میکند. به نظر میرسد این کشور تصمیم گرفته است با فشارهای اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا برای متوقف کردن برنامهی مناقشهبرانگیز هستهای ایران همراهی کند.
پیشتر سریلانکا، یکی دیگر از کشور آسیای شرقی، اعلام کرده بود که قصد دارد واردات نفت خود از ایران را متوقف کند. به نظر میرسد عراق برای صادرات "مقادیر قابل توجهی" نفت به این کشور اعلام آمادگی کرده است.
ایران حدود ۹۲ درصد از نفت مورد نیاز سریلانکا را تأمین میکند. خبرگزاری فرانسه به نقل از مقامهای وزارت نفت این کشور نوشته که سریلانکا از ۲۹ مارس (۱۰ فروردین ۱۳۹۱) واردات نفت از ایران را متوقف خواهد کرد.
این تصمیم در پی اعلام ضربالاجل ایالات متحدهی آمریکا، که در تاریخ ۸ تیرماه به پایان میرسد، اتخاذ شده است. کشورهایی که پس از این تاریخ همچنان به معاملات نفتی خود با جمهوری اسلامی ادامه دهند، مشمول جریمههای آمریکا خواهند شد.
کاهش صادرات نفت ایران در ماه مارس
روز جمعه (۲۳ مارس / ۴ فروردین) گزارشهایی مبنی بر کاهش صادرات نفت ایران منتشر شد. به گزارش خبرگزاری رویترز بر اساس برآورد شرکت مشاور صنعتی "پترولوجستیکز" و یک شرکت بزرگ نفتی اروپایی، صادرات نفت خام ایران در ماه مارس میلادی روزانه ۳۰۰ هزار بشکه کاهش یافته است. این میزان کاهش، ۱۴درصد از کل صادرات نفت خام ایران را تشکیل میدهد.
به گفتهی شرکت مشاورهی صنعتی"پترولوجستیکز" که مقر آن در ژنو است، این احتمال وجود دارد که حجم صادرات نفت خام ایران در ماه مارس، از روزانه ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار بشکه به ۱ میلیون و ۹۰۰هزار بشکه کاهش یابد.
پترولوجستیکز یکی از شرکتهایی است که با بررسی محمولههای نفتی در مورد میزان صادرات نفت توسط کشورهای مختلف گمانهزنی میکند. ایران همچون بسیاری از صادرکنندگان بزرگ نفت از اعلام شفاف میزان صادرات حقیقی خود خودداری میکند.
یک منبع خبری در یک شرکت نفتی که همچنان با ایران فعالیت میکند به خبرگزاری رویترز گفته است که بر اساس شواهد و مدارک دلیل عمده این کاهش ۳۰۰ هزار بشکهای، توقف یا کاهش خرید نفت ایران توسط شرکتهای اروپایی است.
با وجود این یک مقام رسمی شرکت نفت ایران روز جمعه در پاسخ به خبرگزاری رویترز در مورد کاهش صادرات نفت ایران، با اشاره به سخنان پیشین رستم قاسمی، وزیر نفت جمهوری اسلامی، گفت که صادرات نفت خام نسبت به سال گذشته تغییر نداشته است.
امروز: ایران طی هفتههای گذشته میزان قابل توجهی غلات از کشورهای مختلف وارد کرده و بهای آن را از طریق بانکهای ترکیه و یا معامله پایاپای و یا با طلا پرداخته است.
به گزارش دویچه وله بر اساس منابع بازرگانی، در طول حدود یک ماه گذشته حدود ۵۰۰ هزار تن غلات به بنادر بزرگ تجاری ایران رسیدهاند. گفته میشود، خرید غلات ایران به طور عمده با کمک و واسطهی بانکهای ترکیه صورت گرفتهاند تا تحریمهای بینالمللی دور زده شوند.
به گزارش خبرگزاری رویترز، ایران مقادیر زیادی از گندم مورد نیاز سالانهی خود را در طول حدود یک ماه سفارش داده که بهای آن را با ارزی غیر از دلار پرداخت کرده است.
از نظر پیتر فام، مدیر نهاد آمریکایی "شورای آتلانتیک"، این اقدام ایران در رابطه با احتمال حمله نظامی به تأسیسات اتمی این کشور صورت گرفته و اینکه رهبری ایران احتمال میدهد، در صورتی که دولت جدیدی در آمریکا بر سر کار بیاید، وضعیت واردات غلات وخیمتر خواهد شد.
در شرایط کنونی تحریمهای آمریکا علیه ایران شامل مواد غذایی نمیشوند، ولی اقدامات مالی تحریمی مسیرها را به روی مؤسسههای مالی و بانکهای ایران برای فعالیتهای بازرگانی و استفاده از سیستم جهانی بانکی بستهاند.
یک منبع آگاه در امور بازرگانی به خبرگزاری رویتزر گفته است، ایران در شرایط کنونی مشکل چندانی برای پرداخت ندارد و این کار را از طریق بانکهایی انجام میدهد که در فهرست تحریم قرار ندارند.
ایران در ماه گذشته میلادی حدود دو میلیون تن گندم از روسیه، آلمان، کانادا، برزیل و استرالیا وارد کرده است.
منابع بازرگانی میگویند، ایران بهای خریدهای مواد غذایی خود را با یورو و دلار آمریکا از طریق بانکهای تحریمنشده پرداخت کرده است.
برخی منابع بازرگانی به خبرگزاری رویترز گفتهاند، ایران در کنار استفاده از بانکهای ترکیه، از بانکهای سوئیسی نیز برای خریدهایی در ابعاد کوچکتر استفاده میکند و حتا برخی خریدهای خود را با طلا میپردازد و بدینگونه تحریمها را دور میزند.
روز جمعه (۲۳ مارس) ۱۲ کشتی در بندر امام خمینی در خلیج فارس پهلو گرفتند تا بار خود را تخلیه کنند. در این میان فقط شش کشتی حدود ۶۰ هزار تن غلات با خود حمل میکردند.
یک منبع بازرگانی به خبرگزاری رویترز گفت: «هنوز دشوار است بتوان میزان واردات گندم ایران طی هفتههای گذشته را تخمین زد.» گفته میشود ایران تاکنون حدود ۵/ ۱ تا ۲ میلیون تن گندم وارد کرده است.
انتظار میرود طی هفتههای آینده بارهای بیشتری از واردات غلات در بنادر بزرگ ایران تخلیه شوند.
اوایل ماه مارس اعلام شد که ایران حدود ۱۸۰ هزار تن گندم از آمریکا خریداری کرده است.
از سوی دیگر ایران پیشنهاد خرید یک میلیون تن گندم را به پاکستان داده است.
منابع بازرگانی گفتهاند که ایران پول زیادی در اختیار دارد. آنها میافزایند: «پول ما از طریق ترکیه پرداخت شده است.»
مدیر مؤسسه "شورای آتلانتیک" در این رابطه میافزاید، ایرانیها دریافتهاند که اگر با ساختارهای پیچیده عمل کنند، دولت آمریکا متحدان خود را چندان تحت فشار نخواهد داد و ایران هم خواهد توانست تحریمها را دور بزند. وی از بانکهای ترکیه بهعنوان نمونه نام برد.
امروز: شامگاه شنبه حدود هزار نفر در نخستین تظاهرات بزرگ ضد جنگ علیه ایران در اسرائيل شرکت کردند. بر روی پلاکاردها شعارهایی حاکی از ابراز دوستی به ایرانیان و در منع جنگ خطاب به سیاستمداران اسرائيلی دیده میشد.
به گزارش دویچه وله به گفتهی سخنگوی پلیس تلآویو، شامگاه شنبه (۵ فروردین / ۲۴ مارس) حدود هزار نفر در تظاهرات ضد جنگ علیه ایران در تلآویو شرکت کردند. آنان خطاب به نخست وزیر اسرائيل، بنیامین نتانیاهو که به "بیبی" معروف است، و وزیر دفاع اسرائيل، ایهود باراک، شعار میدادند: «بیبی، باراک، جنگ بازی نیست».
بسیاری از شرکتکنندگان در تظاهرات، متاثر از موفقیت کمپین اینترنتی "اسرائيل ایران را دوست دارد"، پلاکاردهایی حمل میکردند که بر آن نوشته شده بود: «ایرانیان، ما شما را دوست داریم، ما هیچگاه کشورتان را بمباران نمیکنیم» یا «بیبی، ایران را بمباران نکن».
کمپین اینترنتی ضد جنگ ایران و اسرائيل
کمپین اینترنتی ضدجنگ را یک زوج اسرائيلی در روز ۱۹ مارس در فیسبوک راه انداختند. هدف از این کمپین ابراز محبت و دوستی نسبت به شهروندان ایرانی و مخالفت با جنگ احتمالی اسرائيل علیه ایران بود. در عرض یک هفته بیش از ۳۷ هزار نفر در فیسبوک به این کمپین پیوستهاند.
یک روز پس از آغاز کمپین ضد جنگ توسط زوج اسرائيلی، یک زوج ایرانی در فیسبوک هم صفحهای را با نام "مردم اسرائيل! ایرانیها شما را دوست دارند" ساختند. این صفحه فیسبوکی نیز نشانگر تلاش برای نشان دادن نقاط مشترک انسانی میان شهروندان اسرائيلی و ایرانی است. شمار شرکتکنندگان در این کمپین نیز تا کنون حدود ۹ هزار نفر شده است.
مجید که در کنار همسرش این کمپین را به راه انداخته، نیت مشترک دو زوج اسرائيلی و ایرانی را بدینگونه برای روزنامه آمریکایی"نیویورکر" بیان کرده است: «در حالی که رهبران سیاسی تهدید به جنگ میکنند و میخواهند کشور ما را بمباران کنند، ما شهروندان ایران و اسرائيل پیشتر یکدیگر را با عشق و صلح بمباران میکنیم.»
انگیزه شرکتکنندگان در تظاهرات تلآویو
رسانهها گزارش دادهاند که بیشتر شرکتکنندگان در تظاهرات شامگاه شنبه در تلآویو متعلق به جریانهای سیاسی چپ بودهاند، گرچه با توجه به موفقیت کمپین اینترنتی انتظار میرفته که شهروندانی با گرایشهای فکری گوناگون در این تظاهرات شرکت جویند.
به گزارش شماره روز یکشنبه (۲۵ مارس) روزنامه "جروزالم پست" تظاهرکنندگان انگیزه خود برای شرکت در تظاهرات را پیامدهای پیشبینیناپذیر حمله نظامی احتمالی علیه تاسیسات اتمی ایران و قربانیانی که احتمالا چنین حملهای خواهد گرفت، عنوان کردهاند. آنان همچنین هزینه سنگینی را مطرح میکنند که جنگ علیه ایران بر گردهی جامعه اسرائيل خواهد نهاد و در نتیجه از خدمات اجتماعی در این کشور کاسته خواهد شد.
طبق نظرسنجیای که در اوایل ماه مارس انجام گرفته، ۵۸ درصد اسرائیلیها با اقدام یکجانبهی اسرائيل علیه ایران مخالفاند. نتانیاهو بارها تهدید کرده است که اسرائيل به تاسیسات اتمی ایران حمله خواهد کرد تا نگذارد ایران صاحب سلاح اتمی شود.
آمریکا از اسرائيل خواسته است صبر کند تا تاثیر تحریمهای بینالمللی علیه ایران آشکار گردد. به عقیده مقامهای آمریکایی، حمله نظامی تنها در صورتی که همهی درهای دیگر بسته شوند، توجیهپذیر خواهد بود.
امروز: اتحادیه اروپا اسامی ۱۷ مقام ایرانی را که به اتهام "نقض فاحش حقوق بشر" در فهرست تحریمهای خود جای داده بود، اعلام کرد. رئیس قوه قضائیه، وزیر ارتباطات و سرپرست صدا و سیما از جمله این مقامها هستند.
اتحادیه اروپا نام ۱۷ مقام ایرانی، از جمله رئیس قوهقضائیهی جمهوری اسلامی ایران را در فهرست سیاه تحریمهای خود قرار داد. این افراد متهم هستند نقش کلیدی در نقض فاحش حقوق بشر در ایران داشتهاند.
به گزارش دویچه وله وزیران خارجهی کشورهای عضو اتحادیه اروپا روز جمعه (۲۳ مارس/۴ فروردین) با قراردادن نام این ۱۷ نفر در فهرست سیاه اعلام کردند که اموال این افراد در سطح اتحادیه اروپا مسدود شده و آنها اجازه ورود به قلمرو کشورهای عضو این اتحادیه را نخواهند داشت.
صادق آملی لاریجانی، رئیس قوهقضائیه، رضا تقیپور وزیر ارتباطات و فنآوری و عزتالله ضرغامی سرپرست صدا و سیمای جمهوری اسلامی و دو تن از نزدیکان آیتالله خامنهای از جمله مسئولان ارشد حکومت ایران در این فهرست هستند.
صادق آملی لاریجانی، رئیس قوه قضائیه به اتهام تأیید و امضای احکام اعدام، سنگسار، قطع عضو بدن، شلاق و ریختن اسید در چشم متهم در فهرست ناقضان حقوق بشر قرار گرفته است.
در بیانیهی رسمی اتحادیه اروپا آمده است که رضا تقیپور، وزیر ارتباطات و فنآوری یکی از مهرههای کلیدی در عرصهی سانسور و کنترل کاربران در شبکهی اینترنت است.
عزتالله ضرغامی، سرپرست صدا و سیمای جمهوری اسلامی به جرم گرفتن "اعترافات اجباری" و مشارکت در اجرای "دادگاههای نمایشی" پس از انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۸ متهم به نقض شدید حقوق بشر در ایران است.
علی سعیدی، نماینده آیتالله خامنهای در سپاه پاسداران و اصغر میرحجازی، معاون امنیتی و سیاسی آیتالله خامنهای از افراد نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی هستند که در این فهرست جای دارند. میرحجازی متهم به دست داشتن در سرکوبمردم معترض پس از انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۸ است.
این فهرست اسامی مقامهای ایرانی تحریم شده جدا از فهرستی است که اتحادیه اروپا به همراه آمریکا و متحدانشان پیش از این در رابطه با مناقشه هستهای با ایران به تصویب رسانده بود.
نهادهای حقوق بشر اعلام کردهاند که از زمان انتخابات ریاستجمهوری ۸۸ بدین سو سانسور مطبوعات و کنترل و فیلترینگ شبکهی اینترنت و شنود مکالمات تلفنی به امری روزمره بدل شده است. شمار بسیاری روزنامهنگاران و وبلاگنویسان به زندان افتاده و به حبسهای طویلالمدت محکوم شدهاند.
هفتهی گذشته شورای حقوق بشر سازمان ملل مأموریت احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر در امور ایران را تمدید کرد.
علاوه بر این، اجلاس وزیران خارجه اتحادیه اروپا قانون ممنوعیت صادرات تجهیزات و فنآوریهایی که برای جاسوسی و کنترل و شنود مکالمات تلفن و اینترنت میتواند مورد بهرهبرداری قرار بگیرد را نیز برای مدت یکسال تمدید کرد.
امروز: نماینده ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی میگوید تحریمهایی که علیه ایران تصویب شدهاند، تاثیری در فعالیتهای هستهای این کشور نداشته و تنها زندگی مردم ایران را تحت تاثیر قرار دادهاند. با این حال، او گفت که ایران آماده مذاکره با کشورهای غربی است.
به گزارش بی بی سی علیاصغر سلطانیه در برنامه "صدای شما" در رادیو بخش انگلیسی بیبیسی گفت که با وجود تصویب تحریمها، "برنامه هستهای ایران همواره ادامه داشته است و حتی به پیشرفتهایی نیز دست یافتهایم."
او گفت: "ما (برای فعالیتهای هستهای) چیزی را وارد نمیکنیم و (به همین دلیل) تحریمها تاثیری در فعالیتهای هستهای ایران ندارد."
نماینده ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی با بیان این که "تصمیمگیران برخی کشورهای غربی تمام واقعیت را نمیگویند"، تصریح کرد: "این تحریمها، نه سانتریفوژهای ایران، بلکه زندگی مردم ایران را تحتتاثیر قرار میدهند."
او با بیان این که غربیها باید با تغییر رویکردها، فضایی برای مذاکره به وجود آورند، خطاب به این کشورها گفت: "بیایید بر سر میز مذاکره بنشینیم. اگر شما سوالی دارید، ما آمادهایم پاسخ دهیم."
آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گزارشی که ماه گذشته منتشر شد، با ابراز نگرانی در مورد برنامه هستهای ایران، تصریح کرد که با وجود انجام مذاکرات فشرده با مقامهای ایرانی، ابهامات در مورد ابعاد احتمالی نظامی برنامه هستهای ایران، همچنان به قوت خود باقی است.
در این گزارش آمده بود که ایران نگرانیهای آژانس را بیاساس خوانده است و طرفین در این مورد، به شکل قابل توجهی دچار اختلاف نظر هستند.
"انتظار نامعمول برای بازدید از تاسیسات نظامی"
علیاصغر سلطانیه که به پرسشهای مخاطبان برنامه "صدای شما" در رادیو بخش انگلیسی بیبیسی پاسخ میداد، با تاکید بر این که ایران هیچگاه درخواست رسمی برای دسترسی بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تاسیسات هستهای خود را رد نکرده است، گفت: "بازرسان این آژانس، تقریبا هر روز در ایران هستند و دوربینهای ۲۴ ساعته هم در (تاسیسات هستهای ایران) همه فعالیتها را زیر نظر دارند."
ماه گذشته و بعد از آن که هیاتی بلندپایه از بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی در روزهای اول و دوم اسفند، در سفری به تهران با مقامات ایرانی دیدار و گفتوگو کردند، مدیرکل این آژانس، گفت که ایران به اعضای هیات اعزامی، اجازه بازدید از منطقه نظامی پارچین در شرق تهران را نداده است.
اما آقای سلطانیه میگوید که "آخرین هیات اعزامی آژانس بینالمللی انرژی اتمی، هیاتی عالیرتبه بود که برای مذاکره بر سر چارچوب گفتوگوهای آتی به تهران سفر کردند."
نماینده ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی اضافه کرد: "اعضای این هیات، بازرس نبودند و درخواست برای بازدید آنها از سایت نظامی پارچین نیز در برنامه سفر آنها نبود."
او طرح این موضوع را که ایران به بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی، اجازه بازدید از سایت پارچین نداده است، ادعایی برای گمراه کردن افکار عمومی خواند و گفت که این گروه قرار نبود از جایی بازرسی کند: "خود اعضای هیات هم از این که به محض ورودشان، از آنها خواسته شد به پارچین بروند، غافلگیر شدند."
آقای سلطانیه اضافه کرد: "انتظار معمول و بجایی نیست که برای بازدید از تاسیسات نظامی یک کشور، یکروزه تصمیم گرفته شود."
"آژانس به پارچین دسترسی داشته است"
نماینده ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی همچنین یادآور شد که در سال ۲۰۰۵ میلادی، نمایندگان آژانس بینالمللی انرژی اتمی دوبار برای بازدید از سایت پارچین درخواست دادند: "ما نیز اجازه بازدید دادیم و سعی کردیم به دنیا ثابت کنیم که هیچ فعالیت هستهای در این سایت نظامی انجام نمیشود."
علی اصغر سلطانیه گفت: "بر حسب اتفاق، در زمان بازدید هیات اعزامی آژانس از سایت پارچین، آنها را همراهی میکردم؛ در آن زمان، در اقدامی بیسابقه در تاریخ آژانس، ایران به این بازرسان امکان دسترسی نامحدود به سایت نظامی پارچین را داده بود و آنها میتوانستند به هر بخشی از سایت که میخواهند بروند."
او اضافه کرد که بعد از نمونهبرداری از سایت پارچین و آزمایش آنها، محمد البرادعی، دبیرکل وقت آژانس بینالمللی انرژی اتمی، گزارش داد که هیچ نشانهای از مواد هستهای در این سایت وجود ندارد.
امروز: بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران در اطلاعیه ای موسسه مالی و اعتباری فرشتگان را فاقد مجوز اعلام کرد.
به گزارش خبرگزاری مهر، در این اطلاعیه آمده است: موسسه مالی و اعتباری فرشتگان فاقد مجوز فعالیت از بانک مرکزی بوده و اقدام به پرداخت سود غیر متعارف به انواع سپرده های سرمایه گذاری می کند.
لذا با توجه به عدم رعایت ضوابط و مقررات و بخشنامه های این بانک، اعلام می گردد اعضا هیات مدیره و مدیر عامل موسسه یاد شده فاقد صلاحیت لازم جهت اداره امور موسسه هستند.
امروز: عضو کمسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی در واکنش به واریز مابه التفاوت مرحله اول و دوم هدفمندسازی یارانه گفت: دولت در دو ماه اول سال نمی تواند وارد فاز دوم هدفمندسازی یارانه ها بشود لذا این اقدام دولت غیر قانونی است.
الیاس نادران در گفتگو با خبرنگار مهر در واکنش به اقدام دولت در افزایش یارانه های نقدی گفت: آنچه که مجلس مصوب کرده دولت در فروردین و اردیبشهت نمی تواند فاز دوم هدفمندسازی یارانه ها را اجرا کند بنابراین این اقدام دولت غیر قانونی است.
وی افزود: دولت این دست اقدامات غیر قانونی زیاد انجام داده و فکر می کند می تواند مجلس را در عمل انجام شده قرار بدهد، لذا قطعا بعد از تعطیلات، کمسیون ذی ربط و کمسیون تلفیق نسبت به این اقدام تصمیم گیری خواهند کرد.
وی با بیان اینکه باید منابع افزایش یارانه های نقدی مشخص شود گفت: در نشست کارشناسی که برای اجرای فاز دوم هدفمندسازی یارانه ها انجام شد دولت نتوانست مجلس را متقاعد کند و منابع آن نیز مبهم بود؛ لذا مجلس اجازه اجرای مرحله دوم هدفمندسازی یارانه ها را در دو ماه ماقیمانده پایان مجلس هشتم نداد .
وی با بیان اینکه دولت به کارهای فراقانونی عادت کرده است خاطرنشان کرد: از آنجا که مجلس در مقابل اقدامات دولت برخورد جدی نداشته لذا برخلاف قانون عمل کردن برای دولت به یک رویه و عادت تبدیل شده است.
توکلی: در حیرتم
همچنین احمد توکلی در واکنش به این اقدام دولت در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: از شنیدن این خبر در حیرتم و نمی توانم راجع به این موضوع حرفی بزنم.
مصباحی مقدم: واریز وجوه یارانهها بدون بودجه مشخص قابل تامل است
غلامرضا مصباحی مقدم نیز در گفتگو با خبرنگار مهر در واکنش به پرداخت ما به تفاوت یارانه ها به حساب خانوارها گفت: در آخرین جلسه مجلس شورای اسلامی در سال 90 نمایندگان از احمدی نژاد در مورد تخطی از قانون سوال کردند که وی جواب داد دولت از قانون تخلف نداشته است؛ این موضوع یک مورد بسیار روشن و آشکار از تخلف و عبور دولت از قانون است.
وی به وجود آمدن تعهد جدید برای دولت بدون درنظر گرفتن و مشخص کردن منبع آ ن را غیر قانونی دانست و گفت: دولت در مرحله اول اجرای قانون هدفمندسازی یارانه ها با کسر بودجه مواجه بود لذا نیازمند تامل است که از کجا در پایان سال چنین وجوهی را به حساب خانوارها واریز کرده است.
رئیس کمسیون ویژه طرح تحول اقتصادی خاطرنشان کرد: هنوز بودجه 91 تصویب نشده است و میزان یارانه هایی که در دور دوم قرار است تقسیم و توزیع شود مشخص نشده لذا این شتابزدگی دولت با هیچ منطقی توجیه ندارد.
وی همچنین با اشاره به سخنان مقام معظم رهبری در جمع زائران مشهد مبنی بر تعامل دولت و مجلس و گفت: مجلس مصوب کرده بود که تا تصویب بودجه وارد فاز دوم هدفمندسازی یارانه ها نشویم و این اقدام یکطرفه و بدون هماهنگی با مجلس مغایر خواستهها و دغدغه های رهبر انقلاب نیز هست.
مصباحی مقدم تعهد اضافی در پایان سال بدون داشتن منبع و قانون بودجه را تخلف آشکار از قانون دانست و گفت: این اقدام دولت نقض اصل 52 و 53 قانون و نشانگر این موضوع است که دولت همچنان در مسیر قبلی خود یعنی نادیده گرفتن قوانین حرکت میکند.
به گزارش خبرنگار مهر مدیر عامل سازمان هدفمندسازی یارانه ها از واریز مابه تفاوت مرحله اول و دوم هدفمندسازی یارانهها که 28 هزار تومان است، خبر داد و گفت: 28 اسفند 90 این مبلغ به حساب خانوارها واریز شده که ممکن است این مبلغ ماهیانه یا به صورت دوماهه باشد.
مدیرعامل سازمان هدفمندی یارانه ها تاکید کرد: همانطور که در مرحله اول هدفمندی یارانه ها، پراخت یارانه نقدی را یکماه و نیم زودتر از شروع اجرای قانون در نظر گرفتیم، هم اکنون نیز همین گونه است به این صورت که این مابه تفاوت مربوط به زمانی است که مرحله دوم آغاز شود؛ یعنی پرداخت این مبلغ مابه تفاوت به معنی شروع مرحله دوم یارانه ها نیست. این مبلغ در حسابهای مردم زودتر واریز شده است اما غیر قابل برداشت خواهد بود.
امروز: مهدی باقربیگی که ایفاگر نقش مجید در "قصههای مجید" بود با اشاره به رابطه عمیق عاطفی مادر و فرزندی خود با پروین دخت یزدانیان به عنوان نقش "بیبی" در سریال قصههای مجید، گفت: پس از پایان سریال قصههای مجید هم هنوز نوه بیبی بودم.
مهدی باقربیگی در گفتگو با خبرنگار مهر، در ارتباط با بیبی قصههای مجید، اظهار داشت: حس مادرانه بیبی در زمان فیلمبرداری از جمله خصوصیات بارز و درخشان ایشان بود که من به عنوان همبازی ایشان آن را جزو برجستهترین ویژهگیهای ایشان میدانم.
وی با اشاره به اینکه رابطه من و بیبی به عنوان یک مادر و نوه تا سالهای پس از پایان این فیلم نیز ادامه داشت، گفت: ایشان من را به عنوان نوه خود قلمداد میکردند به گونهای که من در زمان حضور خود در کنار اعضای خانواده بیبی هنوز حس مادرانه و ارتباط عاطفی قوی خود با اعضای خانواده ایشان را حس میکردم.
مجید "قصههای مجید" با اشاره به اینکه مادری بیبی از مادرانههایی بود که بهشت زیر پایش است، تصریح کرد: بیبی نه تنها برای فرزندان خود بلکه برای تمامی جوانهایی که با آنها روبهرو میشد به چشم یک مادر دلسوز نگاه میکرد و رفتارهای وی با آنها هم جدا از این خصلت نبود.
وی پس از پایان کار نیز به دلیل همان رابطه مادرانه ایشان با من و اینکه هیچ تفاوتی بین من و نوههایشان قائل نمیشد، من همچنان رفت و آمد خود به منزل بیبی را ادامه دادم و مرتب از ایشان دیدار میکردم.
باقربیگی با بیان اینکه ایشان با همان حس مادرانه خود با خوشحالی و ناراحتی ما در حین ایفای نقش خوشحال و ناراحت میشد، اظهار داشت: بیبی با اینکه در زمان ایفای نقش در سریال "قصههای مجید" حدود 70 سال سن داشت تمامی دیالوگهای خود را میخواند و از قدرت خواندن و نوشتن برخوردار بود.
وی در همین راستا افزود: البته آنقدر گفتگوهای این سریال خودمانی بود که نیازی به خواندن نداشت و خانم پروین دخت یزدانیان در واقع همان احساس خود را در سریال منعکس میکرد.
امروز: کیومرث پوراحمد، فرزند زندهیاد پرویندخت یزدانیان و کارگردان مجموعه تلویزیونی "قصههای مجید" تأکید کرد: بیبی قصههای مجید در نوع خود یگانه بود.
به گزارش مهر کیومرث پوراحمد درباره زندهیاد پرویندخت یزدانیان و جایگاهی که او به خود اختصاص داده بود گفت: بیبی قصههای مجید در نوع خود یگانه بود. این را به این خاطر که زندهیاد پرویندخت یزدانیان مادرم بود نمیگویم بلکه به عقیده بسیاری از مردم و هنرمندان، ایشان توانست این جایگاه را به خود اختصاص دهد.
کارگردان مجموعه تلویزیونی "قصههای مجید" تأکید کرد: نقشآفرینی زندهیاد پرویندخت یزدانیان در مجموعه "قصههای مجید" به گونهای بود که همه مردم ایران او را به عنوان مادربزرگ میشناختند و باور داشتند.
وی درباره علت درگذشت زندهیاد یزدانیان گفت: مادرم چند سالی در بستر بیماری بود و در چند سال اخیر هم زندگی ایشان به صورت نباتی بود و این شرایط جسمی در ماههای اخیر سختتر شده بود.
پوراحمد تصریح کرد: شاید مادرم از شرایط سختی که داشت راحت شد ولی خانه را با رفتن خود سوت و کور کرد.
فرزند زندهیاد پرویندخت یزدانیان درباره مراسم خاکسپاری آن مرحوم و محل برگزاری این مراسم گفت: روز دوشنبه 7 فروردینماه از ساعت 9 صبح این مراسم در مسجد "شازده محمد" شهر اصفهان برگزار میشود و مادرم را در کنار پدرم در شهر نجفآباد اصفهان به خاک خواهیم سپرد.
امروز: سید شمسالدین حسینی در مصاحبهای رادیویی گفت: رویکرد مقام رهبری در رابطه با نامگذاری سال جاری، سبب افزایش اشتغال ملی میشود و در ادامه اگر با افزایش بهرهوری در تولید همراه شود، به کاهش نرخ تورم نیز منجر خواهد شد.
به گزارش مهر وزیر امور اقتصادی و دارایی افزود: این روند همچنین سبب افزایش پسانداز ملی می شود و وقتی خانوار ایرانی درآمد و قدرت خرید خود را به سمت عرضه کالاهای ایرانی سوق می دهد، این درآمد به نفع تولید و سرمایه گذاری مجدد در اقتصاد کشورمان تجهیز می شود و به گردش درمیآید.
امروز: محمود احمدی نژاد با بیان اینکه مردم حوزه نوروز مردمی آزاده، نجیب و استوار هستند، تاکید کرد: مردم حوزه تمدنی نوروز و همه کسانی که نوروز را جشن میگیرند پرچمداران محبت، برادری و صلح و طلایه داران دوری از زشتیها و خودخواهی در جهان هستند.
به گزارش ایلنا، محمود احمدینژاد صبح امروز (یکشنبه) در نشست مقامات کشورهای شرکت کننده در سومین جشن جهانی نوروز در دوشنبه پایتخت تاجیکستان با بیان اینکه باید تحت لوای نوروز مراودات فرهنگی ملتهای ما افزایش یابد تا نوروز بهتر شناخته شده و به دیگران شناسانده شود، گفت: پیام جشن نوروز، پیام عدالت، عشق و صلح جهانی است و به یاری خدا و با تلاش و همت کشورهای ما به زودی روزی فرا خواهد رسید که همه مردم دنیا، نوروز را جشن بگیرند.
احمدی نژاد سومین جشن جهانی نوروز را فرصت مغتنمی دانست تا ملتهای حوزه تمدنی نوروز با تکیه بر ارزشهای انسانی و ظرفیتهای نوروز در تقویت و تعالی روابط انسانی، روابط دوستی و تحکیم امنیت و صلح منطقهای و جهانی گامهای بلندتری بردارند.
احمدینژاد با بیان اینکه نوروز ارزشهای فراوانی را در خود گرد آورده است، اظهار داشت: نوروز نماد تجدید حیات طبیعت و عبور از سختی زمستان، گرمی آفتاب، شکفتن غنچههای امید، نشاط طبیعت و سلسله دلباختگان است و موعد سرسبزی باغ و بوستان، جوشش عشق و محبت و زوال دشمنی هاست.
احمدی نژاد ماندگاری نوروز را بر اتصال حقیقت آن و حقیقت آسمانها و زمین عنوان و تصریح کرد: ارزشهای نوروز، الهی و انسانی است و از آنجا که همه انسانها به دنبال حیات برتر، تعالی، کمال و سعادت بوده و هستند و شوق پرواز به سوی آسمان و گریختن از ظلمت، ظلم، فقر و جهل دارند و به دنبال دنیای مملو از عشق و محبت و پاکی هستند نوروز برای آنها گرامی و عزیز است.
احمدینژاد ادامه داد: نوروز واقعی، روزی است که در آن حقوق همه مردم محترم شمرده شده و کرامت آنان حفظ شود، نوروز انسان را به ارزشها، عشق، دوستی، عدالت و گذشت دعوت میکند و بشارتی بر آن است که بالاخره روزی زندگی سخت و زمستانی بشریت به زندگی پرطراوت بهاری دگرگون خواهد شد.
احمدی نژاد تاکید کرد: نوروز انسانها را دعوت به آن میکند که برای رسیدن به دنیای زیبایی که در آن ظلم و تحقیر نباشد باید دربرابر متجاوزان به حقوق انسانی که حلاوت زندگی را از مظلومان گرفتهاند، ایستاد.
احمدینژاد با بیان اینکه همه انسانها حق دارند، طراوت نوروز را در زندگی خود احساس کنند، خاطر نشان کرد: آن روز که عشق و حلاوت در جهان فراگیر شود، نوروز انسانی طلوع کرده است و در آن روز انسانیت با همه ابعاد خود تجدید حیات مییابد و زورگویی، اشغال، تجاوز، تحقیر و چپاول ثروت ملتها و هویت و موجودیت آنها از عرصه گیتی محو خواهد شد. در آن روز همه آوارگان به سرزمینهای خود باز خواهند گشت و ثروتها و منابع هیچ ملتی با زور سلاح و سرنیزه غارت نخواهد شد و همه ملتها در آسیا، آفریقا، اروپا و آمریکا به حق خود خواهند رسید.
محمود احمدی نژاد بر فراگیری عدالت، برادری، عشق و پاکی در سراسر عالم در نوروز حقیقی تاکید دوباره کرد و گفت: این وعده خداوند است که در سایه تلاش صالحان و عدالت خواهان بهار انسانیت فرا خواهد رسید و در آن روز صالحان به رهبری صالح کل و انسان کامل، حضرت مهدی (عج) و با یاری حضرت مسیح مدیریت جهانی را بر عهده خواهند گرفت و دیگر ترس و اندوهی در جهان باقی نخواهد ماند و آن روز دیر نخواهد بود و نوروزی که در آن فقط خداوند جهان پرستیده شود فرا خواهد رسید.
امروز: پیکر پرویندخت یزدانیان بیبی قصههای مجید تشییع شد.
به گزارش خبرگزاری فارس، پرویندخت یزدانیان بازیگر فیلم به یاد ماندنی قصههای مجید در سن 89 سالگی روز گذشته در گذشت و امروز صبح مراسم تشییع جنازه وی آغاز شد.
تشییع جنازه پروین دخت یزدانیان صبح امروز از مقابل منزل وی واقع در خیابان باغ دریاچه آغاز و پیکر آن مرحومه در گلستان شهدای نجف آباد در کنار همسرش جهانبخش پور احمد به خاک سپرده شد.
در مراسم تشییع و خاک سپاری این هنرمند و هنرپیشه اصفهانی بازیگرانی چون مهدی باقر بیگی، مرتضی حسینی و کیومرث و منوچهر پور احمد حضور داشتند.
پروین دخت یزدانیان یا همان بی بی مشهور قصههای مجید که هنوز یاد و خاطره آن در ذهنهای کودکان و نوجوانان دهه 70 ماندگار است ظهر امروز در سن 89 سالگی در نجف آباد اصفهان دار فانی را وداع گفت.
وی که چند سالی بود بر اثر بیماری و کهولت سن در بستر بیماری بود، توسط دخترش پرستاری میشد.
پروین دخت یزدانیان که در نجف آباد اصفهان به دنیا آمد، دارای 12 فرزند ، 25 نوه و پنج نتیجه است که از میان این تعداد فرزند کیومرث و منوچهر پور احمد کارگردان و نویسنده نام آشنای سینما و تلویزیون هستند.
حضور یزدانیان مقابل دوربین از سال 1370 با مجموعه «قصههای مجید» آغاز شد و ایفای نقشش در سینما از سال 1371 با «صبح روز بعد» و «شرم» که هر سه به کارگردانی پسرش بود ادامه یافت.
وی در فعالیت کوتاه مدت خود در سینما، حضور در فیلمهای «نان و شعر» (1372)، «خواهران غریب»(1374) و «شب یلدا»(1379) را به کارگردانی فرزندش کیومرث پور احمد و ایفای نقش در فیلم مهریه بی بی(1373) ساخته اصغر هاشمی تجربه کرد.
امروز: علیاصغر سیجانی سازنده مستند «ظهور بسیار نزدیک است»، صبح امروز بار دیگر بازداشت شد.
به گزارش خبرگزاری فارس، علیاصغر سیجانی که پیش از این به خاطر تولید مستندی درباره ظهور و به اتهام طرح مسائل غیرواقعی و انحرافی در این مستند، بازداشت شده بود، چندی پیش مستند جدیدی را در این زمینه ساخت.
وی در این مستند که "لحظه دیدار" نام دارد، در شش کلیپ 15دقیقهای به مسائل ظهور پرداخته است.
کارگردان مستند «ظهور بسیار نزدیک است» صبح امروز در ارتباط با مستند دوم خود به نام "لحظه دیدار" در قم بازداشت شد.
سیجانی پس از تولید اولین مستند خود درباره ظهور (ظهور نزدیک است) که به دلیل تطبیق دوره ظهور با برخی مسائل روز واکنشهایی را برانگیخته بود، به اتهام ارتباط با جریان انحرافی و تولید مستند مذکور به سفارش سران این جریان، بازداشت شده بود اما وی این موضوع را رد کرده بود.
امروز: مدیرعامل سازمان هدفمندی یارانه ها با بیان اینکه مبلغ ۲۸ هزار تومان تا زمان اجرای مرحله دوم قانون هدفمندی یارانه ها قابل برداشت نخواهد بود گفت:اگر این مبلغ 28 هزار تومان ماهیانه باشد؛ 73 هزار و 500 تومان سرانه ماهیانه و اگر دو ماهه باشد؛ 14 هزار تومان ماهانه به 45 هزار و 500 تومان اضافه می شود.
به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دولت،بهروز مرادی افزود: واریز مابه تفاوت مرحله اول و دوم هدفمندسازی یارانه ها که 28 هزار تومان است، 28 اسفند 90 انجام شد که ممکن است این مبلغ ماهیانه یا به صورت دوماهه باشد.
مرادی درباره تاخیر اطلاع رسانی در این امر گفت: این مبالغ به حساب تمامی بانکها رفته بود اما به دلیل غیر فعال بودن سامانه ساتنا یعنی سامانه ای که انتقال وجه بین بانکها را انجام می دهد، این اطلاع رسانی را درباره این که هم اکنون این مبالغ به حسابهای بانکها واریز شده بود و در حسابهای مردم واریز شده است، انجام دادیم.
مدیرعامل سازمان هدفمندی یارانه ها تاکید کرد: همانطور که در مرحله اول هدفمندی یارانه ها، پراخت یارانه نقدی را یکماه و نیم زودتر از شروع اجرای قانون در نظر گرفتیم، هم اکنون نیز همین گونه است به این صورت که این مابه تفاوت مربوط به زمانی است که مرحله دوم آغاز شود؛ یعنی پرداخت این مبلغ مابه تفاوت به معنی شروع مرحله دوم یارانه ها نیست. این مبلغ در حسابهای مردم زودتر واریز شده است اما غیر قابل برداشت خواهد بود.
وی افزود: زمان برداشت و یکماهه یا دوماهه بودن این مبلغ در اطلاع رسانیهای بعدی به مردم اعلام خواهد شد.
واریز یارانه های فروردین ۱۵ فروردین
مرادی تصریح کرد: اگر این مبلغ 28 هزار تومان ماهیانه باشد؛ 73 هزار و 500 تومان سرانه ماهیانه و اگر دو ماهه باشد؛ 14 هزار تومان ماهانه به 45 هزار و 500 تومان اضافه می شود.
وی همچنین از واریز یارانه های فروردین خبر داد و گفت: 15 فروردین، 45هزار و 500 تومان به حسابها واریز می شود و 17 فروردین قابل برداشت است اما 28 هزار تومان اضافه شده غیر قابل برداشت است تا زمان اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانه ها که اجازه برداشت داده شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر