-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ فروردین ۱۲, شنبه

Latest News from Norooz for 03/31/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



حجت الاسلام و المسلمین سید محمد خاتمی صبح امروز در خانه فرهنگ خاتمی حضور یافت و از نمایشگاه عکس و سند آیت الله سید روح الله خاتمی که به مناسبت ایام نوروز در این محل برپا شده، بازدید کرد.

به گزارش نوروز، در این بازدید که صبح امروز انجام شد، خاتمی از مجموعه عکس ها و اسناد این نمایشگاه دیدن کرد. دراین نمایشگاه بالغ بر یکصد عکس و سند از دوره های مختلف زندگی پربارعالم ربانی مرحوم آیت الله سید روح الله خاتمی و تعدادی از لوازم شخصی این روحانی گرانقدر در معرض دید عموم قرار گرفته است.


دقایقی پس از حضور خاتمی در خانه فرهنگ خاتمی اردکان، مردم که متوجه حضور وی شدند بلافاصله خود را به این محل رساندند و از همشهری خود استقبال کردند. جمعی از جوانان حاضر نیز کتابهای عرضه شده در محل نمایشگاه را برای امضاء به خاتمی می دادند و با وی عکس یادگاری می گرفتند. سید محمد خاتمی همچنین بنا به درخواست بازدیدکنندگان در کنار سفره هفت سین پهن شده مقابل درب ورودی نمایشگاه عکس یادگاری گرفت.


ایشان که از روز چهارشنبه در اردکان به سر می برد، در سفر خود به سنت ایرانیان ایام نوروز را در کنار مادر و خانواده خود گذراند و در منزل دو خواهر خود نیز حضور یافت.
وی همچنین در این سفر به زیارت اهل قبور، حضور در آرامگاه آیت الله خاتمی و شهدای جنگ تحمیلی و ادای احترام به آنها و دیدار با اقشار مختلف مردم، پرداخت.


طی روزهای چهارشنبه و پنج شنبه و همزمان با حضور رئیس جمهور دوران اصلاحات در زادگاهش، مردم به خانه مادر آقای خاتمی می آمدند و با ایشان دیدار می کردند و حتی برخی از مسافران نوروزی که از حضور وی در زادگاهش مطلع بودند با مراجعه به درب منزل والده آقای خاتمی درخواست دیدار با ایشان را داشتند که در فضایی صمیمی این دیدارها انجام شد.


سید محمد خاتمی شب گذشته نیز در منزل آقای آثاری از فرهنگیان باسابقه اردکان حضور یافت و وی را مورد تجلیل قرار داد. سه فرزند آقای آثاری در دفاع مقدس شرکت کردند که از آنها یک نفر آزاده و دیگری مفقود الاثر است.
سید محمد خاتمی دیروز همچنین خطبه عقد دو جوان اردکانی را جاری کرد. 
 

وی امروز هم با حضور در یزد، ضمن حضور در منزل خواهر خود خانم مریم خاتمی همسر امام جمعه فقید یزد، در مسجد روضه محمدیه به مقام شامخ شهید محراب آیت الله صدوقی و فرزند گرامیش مرحوم حجت الاسلام و المسلمین محمد علی صدوقی ادای احترام کرد و ضمن قرائت فاتحه، از خداوند متعال برای آنان طلب علو درجات کرد.
 


 


سالی دیگر را پشت سرنهادیم و نوروز به پیشوازمان آمده است تا روزی نو برای خودمان بسازیم. انسان معمار خویشتن خویش است و جامعه، و این آیه و سنت خداوندی است که :" همانا خداوند حال وروز هیچ قوم و ملتی را تغییر نمی دهد مگر اینکه خودشان در حال و روزشان تغییر بوجود آورند." ( سوره رعد آیه 12)، و از اینروست که در آستانه سال نو دعا می کنیم:" ای تغییردهنده قلبها و دیده ها، ای تدبیرکننده شب و روز، و ای تحول دهنده حال و احوال، حال مارابه بهترین حال تغییرده."

بیش از یک قرن است که ایرانیان برای تغییرحالشان مبارزه و تلاش کرده و می کنند و سه جنبش و انقلاب بزرگ و چندین خرده جنبش را دراین سالها پشت سرنهاده اند اما همچنان در راهند و به آرمانهای خود دست نیافته اند، و سئوال اینجاست که چرا دست نیافته اند؟ و تازمانی که هریک از ما نتوانیم در ذهن و ضمیمر خودمان برای این سئوال پاسخ بیابیم و درعرصه عمومی به پاسخی مشترک برای آن برسیم این در راه ماندگی همچنان ادامه خواهد داشت، و حتی اگر جنبش سبز کنونی به ثمر برسد بدون پاسخ به این سئوال معلوم نیست بتوانیم به آرمانهایی همچون آزادی ، مردمسالاری،...و دریک کلام حاکمیت قانون دست یابیم و تجربه های شکست خورده گذشته را چند باره تکرار نکنیم.

بنظرمن علت شکست جنبش های گذشته ما در دستیابی به آرمانها به رغم پیروزی مادی و ظاهری نداشتن یک تعریف دقیق و برداشت درست و مشترک از اهدافی بوده است که قرار بوده در پی پیروزی جنبش محقق شود، و از اینرو کالبدشکافی این اهداف و دستیابی به تعریفی شفاف و دقیق و مشترک از آنها از الزامات درونی جنبش سبز برای پیشروی بسوی آینده است، و آنچه در ادامه آمده است تلاش برای ایضاح یک برداشت از آرمان « آزادی » بمنظور بحث در این باره و دستیابی به تعریفی مشترک در طی مسیر بسوی آینده است، و اینکه بدانیم در « راه دشوار آزادی » از چه مسیر و سنگلاخها و گردنه هایی باید عبور کرد؟

واقع آنکه واژه " آزادی " به معنا و مفهوم غالبی که امروزه در دنیای مدرن از آن مراد می شود، در فرهنگ و تاریخ گذشته ما ایرانیان جایی نداشته است. فرهنگ و تاریخ ما قرنها بر پایه استبداد مطلقه سلسله های پادشاهی شکل گرفته است، و حتی پس از ورود اسلام به سرزمینمان تغییری دراین باره حادث نشده است. البته در آموزه های اسلامی کلمه " حر " به معنای " آزاد " بکار رفته است اما منظور از آن " عبد " و " برده " دیگری نبودن است و معطوف به یک ویژگی و صفت فردی باعنوان " آزادگی " است. این کلام مولای متقیان علی که : " بنده دیگری مباش که خدا تورا آزاد آفریده است " مصداق بارز این موضوع است، و اینکه در آموزه های دینی بر شرافت ذاتی " آزادگی " تکیه و تاکید شده است، و راه دستیابی به آنرا نیز از طریق مبارزه با هواهای نفسانی درون انسان و وسوسه های شیطانی محیط پیرامونی دانسته اند که البته از طریق جهادی مستمر امکان پذیر است، با این توجه که در ادبیات دینی مبارزه با هواهای نفسانی را جهاد اکبر و مبارزه با دشمنان بیرونی را جهاد اصغر نامیده اند به این اعتبار که تا وقتی انسان از دام هواهای نفسانی و خواسته های درونی رها نشود به مقام " آزادگی " دست نخواهد یافت، و از اینروست که حافظ می گوید: " غلام همت آنم که زیر چرخ کبود – زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است "، و این کلام امام حسین که : " گر شما را به جهان دینی و آیینی نیست – لااقل مردم آزاده به دنیا باشید "؟

این وجه از " آزادگی " معطوف به افراد است و نه نظام اجتماعی و سیاسی، و طبعا با واژه " آزادی " در دنیای جدید هرچند همخانه است اما تفاوت معنایی دارد، و می توان گفت هرچند " آزادگی " می تواند شرط لازمی برای " آزادی " باشد اما شرط کافی نیست و در دنیای جدید یک نظام اجتماعی و سیاسی بدون برخورداری از " آزادی " هرگز به رشد و پویایی نخواهد رسید.

" آزادی " به عنوان یک حق بنیادین بشر برآمده از تجربه ها و تحولات چهارقرن اخیرغرب است و در دنیای ذهنی و معرفتی و عینی کشورهای غربی تولد و نشو و نما یافته و سرانجام در منشور حقوق بشر ارزش جهانی یافته است. اما درایران این واژه توسط نظریه پردازان سالهای منجر به نهضت مشروطیت وارد فرهنگ و تاریخ ما شد بدون آنکه هیچ ارتباطی به گذشته و شرایط عینی و ذهنی ما داشته باشد همچون برخی دیگر مفاهیم مثل قانون ، تفکیک واستقلال قوا، و بعدها جمهوریت، و از اینرو پس از پیروزی مشروطیت و نوشتن قانون اساسی برپایه قوانین اساسی برخی کشورهای غربی و گنجاندن برخی مواد مرتبط با آزادی دعوای بزرگی بر سر این واژه بین سنت گرایان و تجدد خواهان در گرفت و به زخم های عمیقی در جامعه ما دامن زد، و عجیب اینکه دامنه این دعوا هنوز هم به رغم تحولات حادث پابرجاست و بر پیکر جامعه ما زخم می زند!

حق " آزادی " به عنوان یک حق طبیعی و فطری بشری باید بدرستی در جامعه ما تبیین و تشریح شود بگونه ای که بتواند در دل فرهنگ و تاریخ ما بنشیند و ذهن و ضمیمر ما ایرانیان را اشغال کند و دنیای معرفتی و ذهنی ما برای بهره مندی درست از آن در عینیت جامعه فراهم سازد. باید بدانیم که درعرصه عمل اجتماعی این واژه در آزادی عقیده، بیان، مطبوعات، احزاب و نهادهای مدنی، انتخابات،...تجلی و عینیت می یابد، و هریک از این عرصه ها خود محل تنازع و چالش بسیار است، و از اینرو جز در سایه حاکمیت قانون نمی توان انتظار جریان آزادی را درجامعه داشت. " آزادی " و " قانون " در دنیای مدرن دیوار به دیوارهم اند و بدون یکدیگر معنا و مفهوم در دنیای عینی ندارند، و قطعا تمسک به آزادی بدون پاسداشت قانون راه به هرج و مرج می برد، و دراین باره کافی است به تجربه هایی نگاه کنیم که بدلیل ضعف حاکمیت ها فرصتی برای آزادی در کشورمان بوجود آمده و نهایت راه بسوی هرج و مرج برده است!

می دانیم در قانون اساسی جمهوری اسلامی هم که برآمده از یک انقلاب مردمی بزرگ است اصول قابل توجهی در نفی استبداد و دیکتاتوری و بها دادن به " آزادی " گنجانده شده است. بطور مثال در اصل نهم این قانون آمده است :" در جمهوری اسلامی ایران، آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت اراضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی، به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشه‏ای وارد کند و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادیهای مشروع را، هر چند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند." اما در عین حال می دانیم با طرح عناوینی همچون " اقدام علیه امنیت ملی " ، " اقدام تبلیغی علیه نظام " ، " اجتماع و تبانی علیه نظام " ، " نشر اکاذیب بمنظور تشویش اذهان عمومی " و...در این سالها چه بر سر " آزادی " آمده است و تقریبا همه اصول مربوطه در قانون اساسی را بلاموضوع و عمل کرده اند، بنابراین باید توجه داشت تا زمانی که دنیای ذهنی و معرفتی و عینی ما ایرانیان در تلائم با اجرای قانون شکل نگیرد و ساختار حقیقی ما بستر لازم را برای تمرین آزادی به مفهوم مدرن فراهم نسازد صرف داشتن ساختار حقوقی متناسب با آزادی گره ای از مشکل تاریخی و پیچیده ما باز نخواهد کرد، از اینروست که ما باید بدانیم « راه دشوار آزادی » را در پیشرو داریم و پیمودن اینراه نیاز به صبر و استقامت و تلاش بسیار و " آزادگی " دارد، و البته اینکاری است سترگ و سخت، و از عهده عجولان برنمی آید، و بر همه ما به عنوان عضوی از جنبش سبز است که در این باره تمام توان خود را بکار گیریم و امیدوار و استوار در عرصه نظری و عملی به جهادی مستمر بپردازیم تا با یاری خدا و همراهی مردم بتوانیم به هدف بیش از یکصد ساله ایرانیان یعنی " آزادی " دست یابیم و به درستی از آن بهره برداری و پاسداری نماییم.


 


در حالیکه انتظار می رفت سال نود و یک، سال آزادی زندانیان سیاسی باشد متاسفانه زندانیان سیاسی و خانواده های آنها با موجی از فشارهای تازه و برخوردهای غیرقانونی روبرو شدند.

الهه مجردی عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و همسر محسن میردامادی دبیرکل زندانی این تشکل با اشاره به محرومیت اکثر زندانیان از مرخصی به "جرس" می گوید: "متاسفانه امسال با مرخصی تعداد کمتری از زندانیان سیاسی موافقت شد، آقای میردامادی هم نه تنها به مرخصی نوروزی نیامدند، حتی از داشتن تماس تلفنی در شب عید هم محروم بودند که البته گفته می شود به دستور دادستان تلفنها قطع بوده است. البته به چند زندانی سیاسی که مثل آقای میردامادی مسئولیت اصلی آنان با سازمان اطلاعات سپاه است ملاقات حضوری دادند که خانواده ما به دلیل اینکه مادر پیر و بیمار ایشان در شهرستان هستند و بسیار چشم انتظار پسرشان بودند و نمی توانستند حضور داشته باشند، ملاقات را نپذیرفتیم."

گفتنی است، غروب دوشنبه بطورغیرمنتظره یک مرخصی ده ساعته از شب تا صبح به محسن میردامادی و فیض الله عرب سرخی می دهند که آنها نمی پذیرند و به زندان بازمی گردند. محسن میردامادی مقابل درب منزل از این موضوع با خبر می شود و با بیان اینکه اگر قرار است به مرخصی بیاید لازم است به دیدار مادر بیمارش در اصفهان برود، این مرخصی را رد کرده و شبانه به زندان اوین باز می گردد.

همسر میردامادی می افزاید: "حال مادر آقای میردامادی خوب نیست و مانند تمام مادران زندانی "دلتنگ" هستند و مدام گریه می کنند و می گفتند شب و روز عید از اتاق بیرون نمی رفتم و نگران بودم محسن تلفن کند و من نباشم اما دریغ از حتی یک تماس تلفنی. خلاصه هر سال دریغ از پارسال! هر چه می گذرد، جو امنیتی اطراف زندانیان و خانواده ها "شدیدتر" می شود. مدتی است در زمان ملاقات کابینی چند نفر در سالن ملاقات می چرخند و صحبت های خانواده ها و زندانیان را کنترل می کنند. به نظر می رسد هرجا که آقایان امنیتی نمیتوانند از پس مشکلات اصلی برآیند فشار "مضاعف" بر خانواده ها می آورند. به قول معروف زندانیان سیاسی این دوره شده اند مرغ عزا و عروسی."

دکتر محسن میردامادی یک روز بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 88، بازداشت و در دادگاههای نمایشی به اتهام "اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی و فعالیت تبلیغی علیه نظام"، به حبس تعزیری و محرومیت از فعالیت در احزاب و مطبوعات محکوم شد.

این چهره برجسته اصلاحات هنگام رفتن به زندان طی سخنانی با تاکید بر اینکه جامعه در شرایط بحرانی به سر می برد، گفته بود: "همه جا تبدیل به زندان شده و تفاوت ما زندانیان سیاسی با سایرین این است که از زندانی بزرگتر به زندانی کوچکتر در رفت و آمدیم... بیرون هم چندان تفاوتی با زندان ندارد. همه جا تعقیب و مراقبت و وضع شدید امنیتی حاکم است. وضعی که به نظر من قبل از انقلاب هم کمتر نظیرش را داشتیم."

خانم مجردی با ابراز نگرانی از شرایط موجود خاطرنشان می کند: "دستگاه امنیتی با این عرض و طول وبا صرف این همه بودجه (که حتی رفتارهای خانوادگی و خصوصی بعضی از خانواده ها فورا گزارش خبری سایتهای آنان است.) به جای وظایف اصلی زورشان تنها به زندانیان و خانواده های بی پناه آنان می رسد.شاید اگر این امکانات در جای مناسب خود صرف شده بود و آقایان واقعا نگران بیت المال و امنیت کشور بودند امروز شاهد دادگاه های طولانی اختلاس و دستگیری های متهمان جورواجور اعم از انحرافی و رانت خوار و دزد بیت المال نبودیم."

وی با تاکید بر آزادی زندانیان سیاسی بیان می کند: "اگر چه خواست اصلی خانواده ها آزادی بی قید وشرط زندانیان عقیدتی است، ولی در درجه دوم خانواده زندانیان سیاسی تقاضای عجیب و شاقی ندارند. تقاضای اکثرا آنان این است که همان طور که زندانیان عادی بر طبق آیین نامه زندان ها از حقوق مشخصی مثل مرخصی، ملاقات حضوری و تماس تلفنی روزانه برخوردار هستند در مورد زندانیان سیاسی هم این موارد رعایت شود. مثلا موارد زیادی هست که خانواده ها در شهرستان زندگی می کنند و امکان ملاقات هفتگی ندارند و خانواده ها رنج زیادی متحمل می شوند و متاسفانه کسی به این موارد توجه نمی کند."

همسر دبیرکل جبهه مشارکت اسلامی ادامه می دهد: "شما ببینید امسال حتی آقای بهزاد نبوی با وجود آرتروز شدید کمر که پزشکان توصیه به عمل کرده بودند و کهولت سن ایشان و تجویز آب درمانی توسط پزشک زندان اجازه مرخصی نیافتند. و یا آقای امین زاده که حدود یک ماه است به دلیل آریتمی قلبی در بیمارستان تحت الحفظ بستری هستند اجازه مرخصی و رفتن به منزل را نیافتند وبه خاطراین فشار عصبی هر روز حالشان بدتر می شود. ویا آقای تاجزاده که علیرغم گذراندن دوران محکومیت دراتاقی به تنهایی نگهداری می شوند. و یا جوانان ومیانسالانی که امسال دومین یا سومین سالی است که عید را در زندان می گذرانند و حتی به یک مرخصی کوتاه هم نیامده اند. اینها همه برخلاف قانون مجازات اسلامی است که اکنون درزندانها به آن عمل می شود."

دکتر محسن میردامادی دانش آموخته روابط بین الملل و دبیرکل جبهه مشارکت ایران اسلامی از مهمترین احزاب اصلاح‌طلب ایران است. وی همچنین استاندار سابق خوزستان و یکی از رهبران اصلی دانشجویان پیرو خط امام بود که سفارتخانه آمریکا را در آبان هزار و سیصد و پنجاه و هشت به تسخیر درآوردند. او نماینده مردم تهران در مجلس ششم و ریاست کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی این مجلس را در کارنامه خود دارد.

نماینده اسبق مجلس شورای اسلامی با تاکید براینکه حرکت اصلاحات در کشور ریشه درمردم دارد، می گوید: " اصلاحات فرآيندی است غيرقابل توقف، اصلاحات تحولی اجتماعی است كه ريشه آن درون جامعه و در لايه‌های اجتماعی كشور است. آن را نه كسی مي‌تواند متوقف كند و نه خود متوقف مي‌شود."

وی تنها راه برون رفت از وضعیت کنونی را "اجرای قانون اساسی" و "حرکت در مسیر اصلاحات" عنوان کرده و خاطرنشان می کند: "درباره روند اصلاحات نيز معتقدم اصلاحات، متوقف نمي‌شود، بلكه در اثر مانع تراشی و كارشكني‌ها اذهان مردم به سمت ديگر می رود. يعنی از سمت درون نظام به بيرون آن خواهد رفت. اگر اين باور در جامعه به وجود ‌آيد كه نظام از درون خود قابل اصلاح نيست و كسی بايد از بيرون اين كار بكند خطرناك‌ترين مسأله است. اين خطرناك ترين حالت است كه مردم اميد خود را در درون نظام از دست بدهند و به دنبال منجی در خارج از نظام باشند."

خانم مجردی می گوید: "بنده جزو گروهی هستم که همیشه به خودم و دیگران توصیه به مدارا وگذشت و صبوری دارم ولی متاسفانه هر چه می گذرد نشانه مثبتی برای بهبود شرایط عزیزانمان مشاهده نمی کنیم. حتی مواردی که در قانون هم پیش بینی شده که بتوان از طریق آن راه حلی پیدا کرد، نادیده گرفته می شود. مثلا در قانون مجازات اسلامی آمده که اگر زندانی نصف مدت حکم را سپری کند به صورت مشروط می تواند آزاد شود و یا موارد دیگر که قابل اجراست وشرایط را سهل تر می کند، اما همه آنان توسط دستگاه قضایی نادیده گرفته می شود. اگر توجه کنید متاسفانه حتی توصیه ها وصحبت های دلسوزانی که در بین اصولگرایان و حتی مسئولان امنیتی کشور افراد کمی هم نیستند و نگران اوضاع کشور در این شرایط سخت وحساس داخلی و بین المللی هستند شنیده نمی شود. به نظر می رسد پیام رفتار امسال و سختگیری در مورد مرخصی زندانیان به خصوص افراد شناخته شده تری که هرسال برای سال نو به مرخصی می آمدند مثل جناب آقای نبوی، اقای تاجزاده و یا همسر بنده این بود که حرف آخر را تندروهایی می زنند که نگران تند شدن فضا نیستند و عامدانه می خواهند خانواده زندانیان و مردم منتقد را ازاصلاح نظام ناامید کنند. مثلا در شرایطی که خانواده جوانانی که فاجعه کهریزک برای آنها اتفاق افتاد به شدت پیگیرمجازات مقصران اصلی جنایت کهریزک هستند و با وجود توصیه اکید مسئولان برای رسیدگی به این فاجعه شنیدیم که یکی از متهمان اصلی این پرونده، مدیر یکی از مهمترین سازمان های اقتصادی کشور شده است. این یعنی دهن کجی به کسانی که به دنبال اجرای عدالت هستند که خیلی دردناک است."
وی در پایان تصریح می کند: "درهرحال بازهم امیدواریم تا دیرتر ازاین نشده تلاش دلسوزانی که باهزینه کردن آبرو وعلیرغم هجمه های سنگین دست از تلاش برنمی دارند و برای همدلی و نجات کشور در این شرایط حساس ناامید نمی شوند به نتیجه برسد و راهی به سوی بهبود شرایط کنونی گشوده شود. به نظر می رسد تا زمانی که تصمیم سازان وتصمیم گیران حکومت به این نتیجه نرسند که باید گوشی برای شنیدن صدای مخالف دردرون حکومت وجود داشته باشد گشایش جدی درجامعه بوجود نخواهد آمد. در هرحال ما امیدوار و صبور، باقامتی استوار درانتظار آن روزخواهیم ماند."

منبع : جرس

گزارشگر: مژگان مدرس علوم


 


میرحسین موسوی و زهرا رهنورد در آغاز سال جدید توانستند با دختران خود دیدار کنند.

به گزارش کلمه، در این دیدار که در روزهای آغازین سال نو و با حضور مداوم ماموران امنیتی انجام شد، دختران میرحسین و رهنورد توانستند تنها به مدت سه ساعت و نیم با پدر و مادر خود همنشین و همصحبت باشند.

بر اساس این خبر، حال جسمی و روحیه این دو همراه جنبش سبز خوب گزارش شده است.

دختران موسوی و رهنورد دو هفته قبل از آغاز سال ۱۳۹۱ نیز پس از مدتها محدودیت و قطع دیدارها و برای دومین بار در طول یک سال بازداشت پدر و مادرشان توانسته بودند با آنها دیدار حضوری داشته باشند.

مهندس موسوی در آن دیدار ضمن توصیه همگان به صبر و گذشت برای خدا، تاکید کرده بود که در راه حق صبر و گذشت هر دو با هم مهمند.

دکتر رهنورد نیز در پاسخ به ابراز نگرانی فرزندانش، از آنها خواسته بود دعا کنند که پدر و مادرشان مصداق این آیه باشند: “إن الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة ألا تخافوا ولا تحزنوا وأبشروا بالجنة التی کنتم توعدون”.

چند روز قبل و همزمان با عید نوروز، به خانواده حجت الاسلام کروبی نیز اجازه داده شده بود ۱۲ ساعت بدون حضور ماموران با ایشان دیدار داشته باشند. در آن دیدار، وی پس از آنکه در جریان مهمترین رویدادهای کشور قرار گرفته بود، گفته بود: به دلیل اینکه به کارم، راهم و مسیری که در همراهی با مردم انتخاب کرده ام ایمان دارم؛ احساس خستگی و ناامیدی ندارم و هیچ موقع در زندگی به این اندازه از خداوند شاکر و شکرگزار وی نبودم، و امید کامل دارم به نتیجه دادن این حرکت و مسیر. البته هر چه هزینه بیشتر داده شود، بعدها قدر این دستاورد را بیشتر خواهیم دانست و این هزینه ها باعث می شود همه ما سعی کنیم به حفظ آن.


 


احمد زیدآبادی و مهدی محمودیان روزنامه نگاران دربند زندان رجایی شهر ساعتی پیش به مرخصی آمدند. مهدی محمودیان برای اولین بار پس از دو سال و نیم به مرخصی می آید و احمد زید آبادی نیز پیش از این در تابستان سال گذشته به مرخصی چند روزه اعزام شده بود.

به گزارش خبرنگار کلمه، احمد زید آبادی رییس سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت) به مرخصی آمد.

زید آبادی روزنامه نگار و فعال دانشجویی که از ۲۳ خرداد ۸۸ در زندان به سر میبرد، از زمستان سال ۸۸ به همراه تعدادی دیگر از زندانیان سیاسی در زندان رجایی شهر کرج نگهداری می شود.

احمد زیدآبادی در دو سال و نیم اخیر تنها یک بار به مرخصی چند روزه اعزام شده بود.

وی توسط دادگاه انقلاب به شش سال زندان، پنج سال تبعید و محرومیت مادام العمر از هرگونه فعالیت سیاسی و شرکت در احزاب و هواداری و مصاحبه و سخنرانی و تحلیل حوادث، به صورت کتبی یا شفاهی محکوم کرد، که دادگاه تجدید نظر حکم دادگاه بدوی را مورد تایید قرار داد.

احمد زیدآبادی، در سال ۱۳۹۰ توسط هیاتی متشکل از ۱۲ کار‌شناس بین المللی مستقل رسانه‌ای برنده جایزه آزادی مطبوعات جهانی سازمان یونسکو ۲۰۱۱ موسوم به «گیلرمو کانو» شد.

بر اساس این گزارش مهدی محمودیان روزنامه نگار و عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی نیز پس از دو سال و نیم برای اولین به مرخصی آمد.

مهدی محمودیان که در خصوص وقایع بازداشتگاه کهریزک اطلاع رسانی کرد، ۲۵ شهریور ماه در منزل شخصی اش بازداشت و به اتهام اجتماع و تبانی علیه نظام به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد. او در داخل زندان نیز نامه ای درباره وضعیت اسفناک زندان رجایی شهر کرج و تجاوزهای مکرر در این زندان خطاب به آقای خامنه ای نوشت.

مهدی محمودیان به علت شرایط نامساعد زندان بخشی از ریه خود را از دست داد. سرانجام چندی پیش با انتقال وی به بیمارستان موافقت شد.

طی دو سال گذشته بارها مادر محمودیان از طریق دادستانی پیگیر مرخصی استعلاجی برای فرزندش بود. پس از عمل نیز، خانواده این زندانی سیاسی در خواست داشتند که به محمودیان مرخصی استعلاجی داده شود تا او بتواند سلامت خود را باز یابد. اما مسئولان زندان به این درخواست پاسخی ندادند.


 


 

هوا بهاری شده ترانه سرایی پرندگان نشاط دیگری یافته و جوانه های تازۀ بوته های رز به زندانی ها نوید رویش دوباره طبیعت را می دهد.

 

پیرزن باز هم خسته از همه کارهای شب عید،  سر سفره هفت سین به خواب رفته و عمو نوروز در این سفر نوروزی خود باز هم دلش نیامده او را از خواب ناز بیدار کند. یک گل بهاری خوش رنگ کنار چارقد پیرزن تنها نشانه حضور عمو نوروز است وقتی که او باز هم از خواب نابهنگام خود بیدار می شود.

 

... و من در آستانه بهاری متفاوت گوشه گوشه سلول کوچک خود را نظافت می کنم. تا آن جا که دستم برسد تا آن جا که بتوانم خودم را بالا بکشم و قد راست کنم. آن بالا کنار آن قفل های بزرگ پنجره های کوچک سلول، عنکبوت ها پشت تارهای به هم تنیده جاخوش کرده اند و به ناتوانی من برای دسترسی به گوشه کنارهای سقف بلند شکنجه گاه انفرادی ام پوزخند می زنند. باز هم برای شستن توالت و دستشویی مواد شوینده و ضدعفونی کننده طلب می کنم. این جا کسی با مواد ضدعفونی کننده آشنایی ندارد انگار!

 

... آن جا من سفره هفت سین را گسترده ام. کم و کسری ها را در آخرین گشت و گذار در زمان هواخوری برطرف کرده ام با میوه درخت کاج و برگ های سبز و علف های خودرو و ... این جا سیب هست ایمان هست و شقایق ها که همه جا هستند وقتی عاشق باشی! من کنار سفره هفت سین خوابم می برد و خواب گل های همیشه بهار را می بینم که گوشه چارقد پیرزن نشان از حضور عمو نوروز است. من خواب همسرجان را می بینم که قرآن در دست دعای سال تحویل را می خواند و بچه ها که منتظر اسکناس های تانخورده لای قرآن هستند تا اولین عیدی خود را از دستان پرمهر پدر بگیرند.

 

... حالا پدر دردانه خانم را می بوسد و با فرزندان دور از وطن به لطف تکنولوژی عید مبارکی می کند. بچه ها با دیدار روی خوش پدر شادِشادند و تبریک هاست که رد و بدل می شود. من تلفن همراه را خاموش کرده ام. بقیه تلفن ها هی زنگ می زنند. همه در نوبت تبریک هستند و دلهره مانند بختک افتاده به جان من که مبادا سخن از بازگشت به زندان باشد هنوز سال تحویل نشده!

 

... آن جا، بازجو می گوید: بد کردی خانم! به شوهرت ظلم کردی. تو اگر بیرون بودی همسرت می آمد مرخصی! حالا من باید عذاب وجدان داشته باشم. گیریم درب زندان باز بود تو چرا داخل شدی زن؟! می ماندی بیرون پیگیری آزادی همسرت را می کردی. می ماندی بیرون لااقل شب عیدی کنار دخترت می ماندی و کنار سفره هفت سین می نشستی تا عمونوروز بیاید شاید با یک شاخه بیدمشک! شاید ...

 

روز دوم اعتصاب غذا با وجود این که بیست روزی است روزه دار بوده ام ضعف مفرط و فشار خون پایین حالم را خراب کرده. مراقب نگران می شود، گزارش می دهد، می خواهند مرا ببرند بهداری اما من رضایت نمی دهم. پزشک با دم و دستگاه و سرم می آید داخل سلول. من فقط همسرم را می خواهم. فریاد می زنم کسی حق ندارد اعتصاب غذای مرا بشکند تا دیدار یار حاصل شود. پزشک دلسوزی می کند. ابراز نگرانی می کند. می نشیند بالای سرم و می گوید: تا زمانی که خودتان نخواهید سرم را وصل نمی کنم ولی باید بدانید که دچار مشکلات جدی خواهید شد. خون ریزی معده کم ترین لطمه است که به خود می زنید با ادامه اعتصاب غذا. می گویم: همسرم را بند کشیده اند در انفرادی و قرنطینه و ممنوع الملاقات. باید همسرم را ببینم. پزشک می گوید: اجازه بدهید من اقدامات درمانی را شروع کنم بعد حتماً گزارش می کنم حالتان را. حال من خراب است! چشم ها بسته کنار سفره هفت سین به خواب می روم به امید دیدن گل همیشه بهار در دستان عمونوروز! پزشک بهداری دو الف همه تلاش خود را می کند برای نجات جان بیمارش! افسر نگهبان از او می پرسد: قضیه جدی است؟! انگار قضیه جدی است.

 

صدای افسرنگهبان را می شنوم: دکتر حالش چطوره؟ می تونه بلند شه راه بره؟ دکتر علت این سوال را جویا می شود. پاسخ این است: ملاقات دارد! از جا می پرم. ملاقات با کی؟؟؟ با همان کسی که می خواستی!

 

انگار بوی گل همیشه بهار است که می پیچد در تمام جان من. اثر سرم و داروهای تقویتی نیست بی شک. اکسیر حیات، مژده وصل یار است! باید با دست پر به دیدار همسرجان بروم. با شوق از مراقب خوراکی هایی که دخترم برایم روز قبل از عید آورده و من قبل از اعتصاب غذا از سلول بیرون گذاشته ام طلب می کنم. بسته ای را آماده می کنم. و تسبیح پوست پرتقالی که با زحمت بسیار برای یاردربندم تهیه کرده ام، برمی دارم.

 

حالا پشت درب اتاق ملاقات هستم. چشم بند را برمی دارم. چشمانم دمپایی های سپید آشنا را جستجو می کند اما داخل جاکفشی یک جفت کفش مردانه خودنمایی می کند. تمام بدنم سست می شود. مرا فریب داده اند! داخل اتاق که می شوم پدرجان را در انتظار خودم می بینم. جلو می روم بر دستانش بوسه می زنم. دلم می خواهد مانند دوران کودکی در آغوشش غرق شوم. دلم می خواهد سر بر شانه اش بگذارم و های های بگریم در سوگ آرمان های از دست رفته خودمان. جرأت نمی کنم در چشمان پدر نگاه کنم. انگار بدترین لحظه عمرم فرارسیده است.

پدرم! مبارز رژیم گذشته، زندانی سیاسی زمان شاه، کسی که عمرش را جوانی اش را وقف انقلاب کرده تا نشانی از ظلم نباشد، حالا فرزندش را که هیچ از جوانی و عمرش نفهمیده در تمام سال های سخت زندگی، در زندان مقابل خود می بیند. حال خود را فراموش می کنم و در حال پدر غرق می شوم. اما دروغی که به من گفته اند بزرگ تر از آن است که بتوان از آن گذشت. من از دیدن پدر مست و سرشار از غرورم اما باید همسرم را ببینم.به من گفته اند همسرم را می بینم!

 

دقایق به سرعت می گذرند. وقت ملاقات تمام است. من تسبیح پوست پرتقالی را در جیبم می گذارم و از بسته خوراکی دو عدد کلوچه درمی آورم می دهم به پدرجان و می گویم: این را بدهید به مامان از طرف من به عنوان شیرینی عید. بگویید خیلی دوستش دارم و در تمام مدت نماز و دعا یادش هستم. یاد همه تان!

 

... مادر عصا زنان آمده ملاقات من از شدت عصبانیت می لرزم: شما را هم کشاندند این جا این نامردها؟ مادر نمی تواند خودش را نگاه دارد مقاومتش تمام می شود. اشک هایش جاری می شود. دلم تنگ شده بود باید می دیدمت. تا همین لحظه، ملاقات با مادر در زندان برایم یک کابوس بود به هراسناکی همه کابوس های دوران کودکی که سرنیزه ها بر روی دیوار خانه نشان از حضور مهاجمان بودند. حالا حضور مادرجان چقدر آرام بخش است. مادر می گوید: کوتاه بیایید. باید بیایید بیرون باید بیایی بالای سر بچه ات! من سکوت کرده ام و تسبیح پوست پرتقالی را در دستانم فشار می دهم. چشم به چشمان مادر می دوزم و می گویم: مادرم عزیزم نگران من نباشید. این جا کنار مصطفی جایم خوب است. مادر می گوید: اگر می خواهی از تو راضی باشم باید بیایی بیرون! انگارواقعاً درب زندان را باز کرده اند و مرا دعوت به خروج می کنند. می گویم مادرجان از من راضی باش. این ها به من و همسرم و بچه هایم و همه شماها ظلم می کنند. شما از من راضی باشی من این جا راحتم. من آن بیرون بدون همسرجان می شوم آینه دق شما. راضی باشید که این جا کنار همسرجان باشم و خوش باشم. مادر سکوت می کند. وقت ملاقات تمام است. تسبیح پوست پرتقالی مادرجان را به او می دهم و او را می بوسم.

 

... همسرجان روز اول فروردین ساک در دست می رود سوار ماشین یشمی دو الف می شود که ببرندش داخل. درب زندان که بسته می شود،  فاطمه می زند زیر گریه. می گوید: چرا انفرادی چرا؟ اشک های من هم سرازیر شده. من دلم انفرادی می خواهد. جایی که جز خدا هیچ کس نباشد. و من آینه دق کسی نباشم! انفرادی: همان شکنجه گاهی که رهبری گفته هر روزش معادل ده روز است. از این شکنجه گاه به آن شکنجه گاه فرج است!


 


رئیس دولت کودتا روز چهارشنبه (۲۴ اسفند) و در جریان پاسخ به پرسش‌های گروهی از راهیافتگان به مجلس هشتم در صحن علنی اعتراف کرد که موجودی « حساب ذخیره ارزی » صفر شده و پولی در آن نیست که دولت بخواهد از آن به مترو وام بدهد. وی در پاسخ به اولین سؤال مبنی بر اینکه چرا تسهیلات به متروی تهران داده نشده است؟ با اشاره به مصوبه مربوطه که "دولت تا پایان سال ۸۹ از محل حساب ذخیره ارزی یا هر عنوان دیگر به صورت تسهیلات و با رعایت قانون حداکثر استفاده از توان کشور این پول را در اختیار شهرداری‌ها قرار دهد، خودش ضامن شود و خودش هم بازپرداخت کند"، خاطرنشان کرد:" چگونه می‌شود دولت وام دهد. دولت می‌گوید جایی برای وام دارد، یک حساب ذخیره ارزی است که آن هم بانک مرکزی مکتوب اعلام کرده که موجودی‌اش صفر است و بالاخره اگر قانون می‌نویسیم باید طوری بنویسیم که قابل اجرا باشد. آن داد می‌زند پولی وجود ندارد و شما می‌گویید بده؟ از کجا بدهد؟ بعدش هم می‌گوید با هر عنوان دیگر، عنوان دیگر یعنی چه؟ یعنی ما برویم از محل پول بهداشت و درمان، معلمان، نظامیان، عمران و آبادی روستاها و شهرها برداریم، بدهیم، خب شما که قانون را نوشتید، مشخص می‌کردید از کدام ردیف بردار؛ به کدام ردیف اضافه کن."
برای اینکه معلوم شود چنین سخنی حکایت از چه فاجعه ای برای « درآمد نفت » و اقتصاد کشور می کند ناچار از توصیحات زیر هستم :
1-" حساب ذخیره ارزی " تمهیدی بود که برپایه تجربیات گذشته از نحوه استفاده از درآمد نفت در بودجه دولت و اقتصاد ایران توسط دولت اصلاح طلب خاتمی در لایحه برنامه سوم توسعه آورده شد و در مجلس پنجم به عنوان ماده 60 قانون برنامه مصوب گردید. مفاد این ماده این است:
" ماده 60- در جهت ايجاد ثبات در ميزان درآمدهاي ارزي و ريالي حاصل از صدور نفت خام در دوران برنامه سوم توسعه و تبديل دارائي حاصل از فروش نفت به ديگر انواع ذخاير و سرمايه گذاري و امكان تحقق دقيق فعاليت هاي پيش بيني شده در برنامه، دولت مكلف است با ايجاد «حساب ذخيره ارزي حاصل از درآمد نفت خام» و «حساب ذخيره ريالي» اقدامات زير را به عمل آورد:
الف- از سال 1380 مازاد درآمد ارزي حاصل از صادرات نفت خام در پايان هر سال نسبت به ارقام پيش بيني شده در جدول شماره (2) اين قانون در حساب سپرده دولت نزد بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران تحت عنوان «حساب ذخيره ارزي درآمد نفت خام» نگهداري مي شود.
ب- از آغاز سال سوم برنامه، در صورتي كه درآمد ارزي حاصل از صدور نفت خام، كمتر از ارقام مندرج در جدول شماره (2) اين قانون باشد، دولت در فواصل زماني شش ماهه مي تواند از موجودي حساب ذخيره ارزي برداشت كند. معادل ريالي اين وجوه در حساب درآمد عمومي دولت منظور مي گردد.
ج- بخشي از مانده وجوه ارزي حساب موضوع بند (الف) اين ماده در چارچوب اولويتهاي برنامه سوم جهت توسعه فعاليتهاي توليدي و سرمايه گذاري براساس نرخ مبادله روز به فروش رسيده و معادل ريالي آن در «حساب ذخيره مالي» نزد بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران نگهداري مي شود.
پس از حصول اطمينان از تحقق درآمدهاي ريالي پيش بيني شده در قانون بودجه هرسال، اعطاي وام كوتاه مدّت براي فعاليتهاي توليدي و سرمايه گذاري از محل باقيمانده وجوه ارزي مجاز خواهد بود.
د- استفاده از وجوه «حساب ذخيره ريالي» براي تأمين هزينه هاي بودجه عمومي دولت صرفاً در صورت كاهش درآمد ارزي حاصل از صادرات نفت خام نسبت به رقم مصوب و عدم امكان تأمين اعتبارات مصوب از ماليات و ساير منابع، مجاز خواهد بود و استفاده از آن براي تأمين كسري ناشي از درآمدهاي غير نفتي بودجه عمومي دولت ممنوع است.
ه- آيين نامه اجرائي اين ماده به پيشنهاد مشترك سازمان برنامه و بودجه، بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران و وزارت امور اقتصادي و دارائي طي مدت سه ماه از تصويب اين قانون به تصويب هيأت وزيران خواهد رسيد."
آئین نامه اجرایی این ماده به پیشنهاد سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور و بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران و وزارت امور اقتصادی و دارایی ظرف مدت ۳ ماه از تاریخ تصویب این قانون، به تصویب هیئت وزیران رسید.همچنین به موجب ماده (۸) آئین نامه اجرایی ماده (۶۰) اصلاحی قانون برنامه سوم توسعه، هیئتی مرکب از رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی، وزیر امور اقتصادی و دارایی، رئیس کل بانک مرکزی و ۴ نماینده به انتخاب رئیس جمهوری ( حداقل ۲ نفر از بین وزیران) به عنوان هیئت امنای حساب ذخیره ارزی جهت حسن اجرای قانون و اتخاذ تصمیم در موارد تعیین شده در این آئین نامه و موارد دیگر تشکیل شد.
برپایه اجرای قانون برنامه سوم توسعه در سالهای 1379- 1383 توسط دولت خاتمی، از درآمد 130 میلیارد دلار حاصله از فروش نفت و گاز در این سالها، مبلغ 30.2 میلیارد دلار آن به این حساب واریز شد، که 15.3میلیارد دلار آن با مصوبات مجلس ششم هزینه شد، و دولت خاتمی در هنگام واگذاری قوه مجریه در مردادماه سال 84 به احمدی نژاد 14.7 میلیارددلار در " حساب ذخیره ارزی " تحویل دولت نهم داد.
یادآور می شود که دولت خاتمی فقط بر پایه مصوبات هیات امنای حساب ذخیره ارزی برای وام دهی به بخش خصوصی و مجلس برای برداشت از این حساب برای برخی مصارف خاص عمل می کرد و هیچگونه دست اندازی به مانده این حساب نداشت و گزارش عملکرد این حساب بصورت فصلی و شفاف برای همگان از طریق بانک مرکزی اعلام می شد. جدول جریان وجوه حساب ذخیره ارزی سالهای 1379 – 1385 که درادامه آمده است سند و شاهدی بر این مدعاست.
نکته مهم دیگری که در عملکرد این حساب در دوره خاتمی باید مورد ملاحظه و توجه قرار گیرد اینکه برای اولین بار در تاریخ معاصر و پس از گذشت یک قرن از کشف و فروش نفت از درآمد آن بصورت ارزی به بخش خصوصی برای سرمایه گذاری وام داده شد ( بیش از 5 میلیارد دلار )، و همین امر دامن زدن به نرخ رشد سرمایه گذاری در این دوره را فراهم آورد و به نرخ متوسط سالانه 11 درصد رساند.
2- ماده 60 قانون برنامه سوم توسعه با اصلاحات جزئئ و بدلیل اهمیت به عنوان ماده 1 قانون برنامه چهارم توسعه بدینگونه در مجلس ششم مصوب شد :" به‌منظور ايجاد ثبات‌ در ميزان‌ استفاده‌ از عوايد ارزي‌ حاصل‌ از نفت‌ در برنامه‌ چهارم ‌توسعه‌ اقتصادي‌، اجتماعي‌ و فرهنگي‌ جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌ و تبديل‌ دارائي‌هاي‌ حاصل‌ از فروش‌ نفت‌ به‌ ديگر انواع‌ ذخاير و سرمايه‌گذاري‌ و فراهم‌كردن‌ امكان‌ تحقق‌ فعاليت‌هاي‌ پيش‌بيني‌شده‌ در برنامه‌،دولت‌ مكلف‌ است‌ با ايجاد «حساب‌ ذخيره‌ ارزي‌ حاصل‌ از عوايد نفت‌» اقدام‌هاي‌ زير را معمول‌ دارد :
الف ـ از سال‌ 1384 مازاد عوايد حاصل‌ از نفت‌ نسبت‌به‌ ارقام‌ پيش‌بيني‌شده‌ در جدول‌ شماره‌ (8) اين‌ قانون‌ در حساب‌ سپرده‌ دولت‌ نزد بانك‌ مركزي‌ جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌ تحت‌ عنوان‌ « حساب‌ ذخيره‌ ارزي‌ حاصل‌ از عوايد نفت ‌» نگهداري‌ مي‌شود.
ب ـ معادل‌ مانده‌ « حساب‌ ذخيره‌ ارزي‌ حاصل‌ از عوايد نفت‌ خام ‌» موضوع‌ ماده‌(60) قانون‌ برنامه‌ سوم‌ توسعه‌ اقتصادي‌، اجتماعي‌ و فرهنگي‌ جمهوري‌ اسلامي‌ ايران ‌مصوب‌ 17/1/1379 با اصلاحات‌ آن‌ در پايان‌ سال‌ 1383 و همچنين‌ مانده‌ مطالبات‌ دولت‌ از اشخاص‌ ناشي‌ از تسهيلات‌ اعطائي‌ از محل‌ موجودي‌ حساب‌ يادشده‌ در ابتداي ‌سال‌ 1384 از طريق‌ شبكه‌ بانكي‌ به‌ « حساب‌ ذخيره‌ ارزي‌ حاصل‌ از عوايد نفت ‌» واريز مي‌گردد.
ج‌ ـ استفاده‌ از وجوه‌ حساب‌ ذخيره‌ ارزي‌ براي‌ تأمين‌ مصارف‌ بودجه‌ عمومي ‌دولت‌ صرفاً درصورت‌ كاهش‌ عوايد ارزي‌ حاصل‌ از نفت‌ نسبت‌به‌ ارقام‌ جدول‌ شماره‌(8) اين‌ قانون‌ و عدم‌ امكان‌ تأمين‌ اعتبارات‌ مصوب‌ از محل‌ ساير منابع‌ درآمدهاي‌ عمومي ‌و واگذاري‌ دارائي‌هاي‌ مالي‌ مجاز خواهد بود. در چنين‌ صورتي‌، دولت‌ مي‌تواند در فواصل‌ زماني‌ سه‌ ماهه‌ از موجودي‌ حساب‌ ذخيره‌ ارزي‌ پرداخت‌ نمايد. معادل‌ ريالي‌ اين‌ وجوه‌ به‎حساب‌ درآمد عمومي‌ دولت‌ واريز مي‌گردد. استفاده‌ از حساب‌ ذخيره‌ ارزي‌ براي‌ تأمين‌كسري‌ ناشي‌ از عوايد غيرنفتي‌ بودجه‌ عمومي‌ ممنوع‌ است‌.
دـ به‌ دولت‌ اجازه‌ داده‌ مي‌شود حداكثر معادل‌ پنجاه‌ درصد (50%) مانده‌ موجودي‌ حساب‌ ذخيره‌ ارزي‌ براي‌ سرمايه‌گذاري‌ و تأمين‌ بخشي‌ از اعتبار موردنياز طرح‌هاي‌ توليدي‌ و كارآفريني‌ صنعتي‌، معدني‌، كشاورزي‌، حمل‌ و نقل‌، خدمات‌ (ازجمله‌گردشگري‌ و...)، فناوري‌ و اطلاعات‌ و خدمات‌ فني‌ ـ مهندسي‌ بخش‌ غيردولتي‌ كه‌ توجيه ‌فني‌ و اقتصادي‌ آنها به‌ تأييد وزارتخانه‌هاي‌ تخصصي‌ ذيربط رسيده‌ است‌ از طريق‌ شبكه ‌بانكي‌ داخلي‌ و بانك‌هاي‌ ايراني‌ خارج‌ از كشور به‌صورت‌ تسهيلات‌ با تضمين‌ كافي‌استفاده‌ نمايد.
هـ ـ حداقل‌ ده‌ درصد (10%) از منابع‌ قابل‌ تخصيص‌ حساب‌ ذخيره‌ ارزي‌ به ‌بخش‌ غيردولتي‌ دراختيار بانك‌ كشاورزي‌ قرار مي‌گيرد تا به‌‎صورت‌ ارزي‌، ريالي‌ جهت‌ سرمايه‌گذاري‌ در طرحهاي‌ موجه‌ بخش‌ كشاورزي‌ وسرمايه‌ درگردش‌ طرحهايي‌ كه‌ با هدف ‌توسعه‌ صادرات‌ انجام‌ مي‌شود توسط‌ بانك‌ كشاورزي‌ دراختيار بخش‌ غيردولتي‌ قرار گيرد.
اصل‌ و سود اين‌ تسهيلات‌ به‌‎صورت‌ ارزي‌ به‌ حساب‌ ذخيره‌ ارزي‌ واريز مي‌گردد.
و ـ استفاده‌ از وجوه‌ حساب‌ ذخيره‌ ارزي‌ موضوع‌ اين‌ ماده‌ صرفاً در قالب ‌بودجه‌هاي‌ سنواتي‌ مجاز خواهد بود.
زـ آيين‌نامه‌ اجرايي‌ اين‌ ماده‌ به‌ پيشنهاد سازمان‌ مديريت‌ و برنامه‌ريزي‌ كشور، بانك‌ مركزي‌ جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌ و وزارت‌ امور اقتصادي‌ و دارايي‌ تهيه‌ و قبل‌ از لازم‌الاجراشدن‌ اين‌ قانون‌ به‌تصويب‌ هيأت‌ وزيران‌ خواهد رسيد. "
دوره اجرای قانون برنامه چهارم توسعه سالهای 1384- 1388 مصادف با روی کارآمدن دولت احمدی نژاد و شکل گیری حاکمیت یکدست اقتدارگرایان بر کشور بود، و از قضای روزگار قیمت هربشکه نفت هم در این روزگار بطرزی غیر قابل انتظار رو به افزایش نهاد. در جدول (8) ضیمیه برنامه پیش بینی شده بود که دولت برای دستیابی به اهداف کمی قانون برنامه چهارم توسعه می تواند از 81.6 میلیارد دلار درآمد نفتی طی سالهای اجرا استفاده کند اما درعمل دولت احمدی نژاد از 357 میلیارد دلار درآمد نفتی در این دوره، 250 میلیارد دلار آنرا ( بیش از سه برابر پیش بینی شده در برنامه ) در قالب قوانین بودجه سنواتی هزینه کرد، و طبعا باید بیش از یک صد میلیارد دلار باقی مانده آن باید به " حساب ذخیره ارزی " واریز می شد. البته دولت احمدی نژاد با انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور درسال 85 و درپی آن " هیات امنای حساب ذخیره ارزی "، و واگذاری اختیارات آن به کمیسیون اقتصادی دولت، درعمل نظارت بر برداشت‌های دولت از این حساب و چگونگی هزینه کرد آنرا از بین برد و از اینرو دیگر شاهد گزارش فصلی مربوط به این حساب از سوی بانک مرکزی نبودیم و درپاسخ به درخواست راهیافتگان مجلس دراین باره و اصحاب رسانه رئیس دولت از محرمانه بودن اطلاعات مربوط به این حساب سخن گفت وهیچ فرد و نهادی دیگر نتوانست بداند که بر سراین حساب به لحاظ واریز و برداشت چه آمده است.
3- برپایه آنچه آمد در این حساب تا پایان دوره اجرای قانون برنامه چهارم توسعه باید رقمی حداقل معادل 120 میلیارد دلار (106 میلیارد دلارمازاد درآمد نفت دردوره اجرای قانون برنامه چهارم بعلاوه14.7 مانده درحساب ذخیره ارزی از دوره خاتمی ) ذخیره می داشت، و با توجه به اینکه مصوبه مجلس برای پرداخت به مترو برای سال 89 بوده است اعلام این موضوع توسط بانک مرکزی و رئیس دولت که مانده این حساب صفر بوده و دولت قادر به پرداخت مبلغ 2میلیارد دلار مصوب به مترو نمی باشد جای تامل و تعجب فراوان دارد، و اینکه حساب و کتاب دولت در هزینه درآمد نفتی روشن نیست، و این همان ادعایی که توسط دیوان محاسبات به عنوان نهاد نظارتی مجلس برهزینه کرد بودجه های سنواتی توسط دولت هرساله در مورد گم شدن مبلغ قابل توجهی از درآمد نفتی ابراز شده است.
4- اگر درآمد نفتی دوسال اخیر را هم در نظر بگیریم که تقریبا بالغ بر 200 میلیارد دلار می شود و برپایه سوابق میدانیم که حدود70 درصد این درآمد (140 میلیارد دلار ) در قالب بودجه سنواتی هزینه شود، 60 میلیارد دلار مازاد می ماند که اگر با 120 میلیارد دلار مازاد قبلی جمع شود رقمی بیش از 180 میلیارد دلار می شود که باید در " حساب ذخیره ارزی " یا هر عنوانی دیگر ذخیره شده باشد. به عبارت روشنتر دولت احمدی نژاد برپایه گزارش بانک مرکزی در 7 سال 1384-1390 معادل 553 میلیارد دلار درآمد نفتی داشته است، اگر 70 درصد آنرا در قالب بودجه های سنواتی هزینه کرده باشد الباقی می شود 166میلیارد دلار و با مانده حساب از دوره خاتمی جمعش بیش از 180میلیارد دلار می شود، ولی حالا رئیس دولت کودتا درمجلس اعلام کرده است که مانده " حساب ذخیره ارزی " صفر است و ظاهرا آب از آب هم در دل راهیافتگان به مجلس و دیگر نهادهای نظارتی و رسانه های حکومتی و...تکان نخورده است!
در کشورهایی که حاکمیت قانون و مردمسالاری به معنای واقعی و نه صوری وجود دارد و بودجه عمومی دولتها عمدتا از مالیات شهروندان تامین می شود با نظارتی که از سوی نهادهای نظارتی درون حاکمیت و بیرون ( نهادهای جامعه مدنی ) اعمال می شود هردولت باید نسبت به هزینه کرد هرگونه درآمدی پاسخگو باشد، و دراین زمینه نهادهای نظارتی به ویژه در عرصه جامعه مدنی مو را از ماست بیرون می کشند اما درکشور ما ظاهرا چون پول بادآورده و بی زبان نفت در اختیار دولت است و شهروندان چندان سهمی در مالیات دهی و بودجه دولت ندارند حساسیتی هم نسبت به هزینه کرد آن ندارند و این در مورد نهادهای نظارتی درون و برون حاکمیت نیز مصداق دارد! روشن است که درچنین شرایطی موضوع « درآمد نفت و خالی بودن حساب ذخیره ارزی » نمی تواند دغدغه چندانی برای شهروندان بوجود آورد! و دولت هم هرگونه بخواهد می تواند بدون حساب و کتاب از این درآمد استفاده کند و آنرا به هرز دهد، و ظاهرا آنچه محل بحث و دعوا بین دولتی ها و دیگر قوا و نهادهای حاکم است اینکه هریک چه سهمی از این درآمد را نصیب خود کند! و اینگونه می شود که درست در سالهایی که بیشترین درآمد نفت نصیب کشور شده و " حساب ذخیره ارزی " می توانست پشتوانه ای برای توسعه کشور باشد حتی در مقایسه با کشورهایی همچون کویت و عربستان نیز حاکمیت یکدست نتوانسته است در بهره مندی از این درآمد عمل کند و برای روز مبادای کشور ذخیره ای فراهم سازد. فرق دولت اصلاحات و برآمده از رای مردم با دولت کودتا و تحمیلی در همین است که دولت خاتمی با درآمد ارزی معادل173.6 میلیارد دلار طی 8 سال 14.7 میلیارددلار مانده در " حساب ذخیره ارزی " تحویل دولت بعدی داد اما دولت احمدی نژاد با درآمد553 میلیارد دلار در 7 سال از هم اکنون اعلام کرده است که این حساب خالی است و لابد خدا باید به داد دولت بعدی برسد! بگذریم که به رغم هزینه این درآمد افسانه ای عملکردی در حد دولت خاتمی نیز برجای ننهاده و سایه رکود و بحران اقتصادی سراسر کشور را پوشانده است، و عجیب می نماید از مقامات عالی کشور که حیثیت و آبروی خود را در گرو روی کارآوردن چنین دولتی نهاده اند، وهیچگونه واکنشی هم به این رخداد فاجعه آمیز و ایران برباد نمی دهند و هنوز هم برعدم کفایت چنین رئیس دولتی پی نمی برند؟
 جدید.jpg

 

 


 


مصاحبۀ زیر توسط هفته نامۀ آسمان و در چارچوب پرونده ای در مورد رأی دادن آقای خاتمی در انتخابات اخیر مجلس انجام و در ویژه نامه نوروزی آن چاپ شده است. البته آن نشریه تیتر "باید با طرف مقابل مصالحه کرد" را برگزیده بود.

نزهت امیرآبادیان: وقتی تلفنی موضوع مصاحبه را به علی شکوری راد گفتم قبول نکرد و گفت که قبلا یادداشتی در این مورد نوشته است اما اصرار من به تاثیر بیشتر رسانه های غیر اینترنتی را پذیرفت و قرار مصاحبه را در بیمارستان سینا گذاشت. حتی نام بیمارستان سینا هم یادآور خاطرات تلخ است. خاطره شکافته شدن گونه اصلاحات و روزهای سختی که پشت درهای این بیمارستان سپری شد. خاطراتی با غباری 12 ساله، خاطراتی خیلی دور و خیلی نزدیک

چرا آقای خاتمی در انتخابات شرکت کردند؟
تحلیل من این است که اصلی ترین دلیلی که به ذهن ایشان فشار آورد و باعث شد بعد از اینکه گفتند رأی نمی دهند و حداقل در جلسات خصوصی افراد زیادی این مطلب را از ایشان شنیده بودند، دوباره در این مورد فکر کنند و تصمیم جدیدی بگیرند، این دغدغه بود که بعد از سال ها که همواره رأی داده بودند و رأی دادن را به عنوان روشی مسالمت آمیز و قانونی برای اصلاح، تبلیغ و ترویج می کردند می خواستند کاری مغایر با باور های ذهنی خود انجام دهند. برای آقای خاتمی که رأی دادن همواره ارزش بوده خیلی سخت است که تصمیم بگیرد که رأی ندهد. این فرق می کند با کسانی که در گذشته تجربیاتی از رأی ندادن داشته اند. در حال حاضر هم ما بیشترین انتقاد را از کسانی می شنویم که این دغدغه ایشان را نمی توانند درک کنند. به عنوان مثال کسی که عمری نماز خوانده اگر نتواند در یک شرایطی و به هر دلیل نمازش را بخواند خیلی برایش سخت است. به نظرم آقای خاتمی هم نسبت به رأی ندادن چنین حسی داشت. ایشان تلاش زیادی برای آماده کردن شرایط انتخابات کردند اما آن شرایط فراهم نشد و ایشان ناگزیر شد که اعلام کند ما نمی توانیم در این انتخابات شرکت کنیم. از سوی دیگر در روزهای نزدیک به انتخابات اطلاعاتی به ایشان رسید که عده ای مترصدند عدم شرکت در انتخابات را ترجمه به تحریم انتخابات کنند و تحریم انتخابات را مقارن بگیرند با عملی که از نظر آنها ضد انقلابی تلقی می شود و این عمل به زعم آنها ضد انقلابی دلیلی شود برای برخورد های سخت و سنگین، نه فقط با آقای خاتمی بلکه با همه کسانی که در جرگه اصلاح طلبی قرار می گیرند. آقای خاتمی دیگر یک فرد نیست. ایشان به نماد یک حرکت و یک برهه از تاریخ کشور تبدیل شده است و طبیعتا تصمیم هایشان برای کشور، مردم و کسانی است که به افکار و عقاید و راه و روش او دل بسته اند. به همین دلیل برای ایشان خیلی سخت بود که برخلاف وعده ای که داده اند عمل کنند اما وقتی شنیدند که عده ای می خواهند از این تصمیم بهره برداری سوء بکنند به این نتیجه رسیدند که باید نقشه و برنامه آنها را بر هم بزنند. من فکر می کنم ایشان در زمانی که تصمیم به رأی دادن گرفتند و تا زمانی که رأی خود را به صندق انداختند دوره سختی را سپری کردند. تلاش کردند با تمهیداتی تبعات آنرا کم کنند اما طبیعی بود که این اقدام پوشیده نمی ماند و تصور بازخورد آن در بین هواداران اصلاحات و جنبش بسیار سخت و سنگین بود. من این موضوع را مقایسه می کنم با پذیرش قطعنامه در سال

67. آن زمان ما در دفتر تحکیم وحدت بودیم. بنده عضو شورای مرکزی بودم. ما جلسه داشتیم قبل از شروع جلسه، رادیو روشن بود اخبار اطلاعیۀ کوتاه دولت را قرائت کرد که در آن پذیرش قطعنامه 598 بدون هیچ توضیحی اعلام شده بود. ما می دانستیم که این تصمیم بدون نظر امام ممکن نیست اما وقتی اعلام شد همه بچه هایی که آنجا بودند بشدت متأثر شدند و گریه کردند چون مساله جنگ برایشان حیثیتی بود به خصوص اینکه امام بیست روز پیش از آن گفته بودند تردید در ادامه جنگ خیانت است. بگذریم که بعدها چه اتفاقاتی افتاد اما من فشاری را که در آن زمان به جوانان و بچه های جبهه و جنگ وارد شد مقایسه می کنم با فشاری که به جوانان این دوره با شنیدن خبر رأی دادن آقای خاتمی وارد شد چون به یکباره باور هایشان به تلاطم افتاد و تکانشان داد. ساعت چهار و نیم این خبر به من رسید برای من هم خیلی غیر منتظره و سخت بود. اما فکر کردم باید صبر کنیم تا بفهمیم دلیلش چه بوده و بعد ببینیم که باید چه بکنیم و بیشتر از آن فکر می کردم که چگونه باید به آقای خاتمی کمک کنیم تا از این ورطه سخت بیرون بیاید.

در میان صحبت هایتان گفتید که آقای خاتمی روزهای سختی داشتند شما در دیدار با ایشان متوجه این سختی شده بودید یعنی این تردید از ابتدا وجود داشت؟
نه، من دو هفته قبل از انتخابات آقای خاتمی را دیدم، ایشان در رأی ندادن مصمم بود. یکی از ویژگی های آقای خاتمی این است که قبل از تصمیم گیری زیاد مشورت می کند و خیلی تأمل می کند اما وقتی تصمیم گرفت دیگر حرف کسی را گوش نمی کند. آن موقع تصیم بر این داشت که رأی ندهد اطرافیانی بودند که به ایشان توصیه می کردند که این تصمیم باید عوض شود اما به حرف آنها گوش نمی دادند و به نظر من مصمم بود، از قبل دلیلی برای تغییر این تصمیم نداشت به نظر من رسیدن آن اخبار، دغدغه جدیدی در نزدیکی انتخابات برای ایشان ایجاد کرد. کسانی که آقای خاتمی را می شناسند می دانند که ایشان در عمق وجودش مسولیتی سنگین برای سرنوشت کشور، مردم و آینده ایران احساس می کند. ایشان با نیروهای سیاسی که در لایه های سطحی سیاست سیر می کنند فرق می کند آقای خاتمی در حکم مادر است نه در حکم دایه، مادری که مجبور می شود از حق خودش بگذرد برای اینکه فرزندش را نجات دهد. عده ای این عمل آقای خاتمی را به ترس تعبیر کرده اند اما من آنرا خوف می دانم و نه ترس، خوفی که انسان را وادار می کند گاهی در برابر عزیزترین هوادارانش بایستد انتقاد های آنها را تحمل کند و رفتاری بکند که حداقل به زعم خودش مسئولانه است. آقای خاتمی معمولا در شرایطی که باید تصمیمات اساسی بگیرد جو گیر نمی شود شجاعت این نیست که همیشه به چیزی عمل کنیم که دیگران می خواهند یا بدیهی می نماید.

پس با این اوصاف شما معتقدید که کار آقای خاتمی شجاعانه بوده است؟
من به لحاظ شخصیتی آقای خاتمی را در زمره افرادی که معروفند به شجاعت نمی دانم. چون شجاعت در عرف جامعه معنا و مفهومی دارد که در مورد آقای خاتمی صدق نمی کند ولی من شجاعت به معنای اخلاقی آن را برای آقای خاتمی به کار می برم. مفهوم شجاعت در عرف و اخلاق متفاوت است من ایشان را از نظر اخلاقی شجاع می دانم چون وقتی چیزی را درست می داند حاضراست به خاطرش همه چیز بدهد طبیعی است که برای فردی مثل آقای خاتمی آبرو کم ارزش تر از جان نیست شاید برای خیلی از افراد آبرو قیمت زیادی نداشته باشد اما به نظر من برای آقای خاتمی آبرو ارزشمند تر از جان است. شجاعت آقای خاتمی را می توان معطوف کرد به اینکه آبروی خودش را به میدان آورد و این کار از نظر اخلاقی شجاعت است.

به نظر شما آیا آقای خاتمی با توجه به شرایطی که با آن روبرو شدند می توانستند رای ندهند و راه دیگری انتخاب کنند؟
من به شما صادقانه می گویم که در ابتدا فکر می کردم آقای خاتمی نباید رأی می داد و رأی دادن ایشان را یک مقدار غیر اخلاقی می دیدم اما در مقوله اخلاق همه چیز نسبی است الان نمی توانم آقای خاتمی را تخطئه کنم چون وقتی کسی مثل آقای خاتمی به یک تصمیم می رسد و کاری انجام می دهد من باید به اندازه کافی دلیل و حجت داشته باشم که بتوانم ایشان را تخطئه کنم. شاید اگر من به جای ایشان بودم رأی نمی دادم اما نمی توانم بگویم کار ایشان خطا بوده. در عرصه سیاست ما باید در هر لحظه شرایط را ارزیابی کنیم. آقای خاتمی همه تمهیدات لازم را برای ایجاد انسجام برای رسیدن به یک تصمیم مشترک در مجموعه اصلاح طلبان و حتی هواداران جنبش اخیر در غیاب رهبران آن انجام داد و ما شاهد یک کنش سیاسی منسجم و مشترک از سوی اصلاح طلبان در انتخابات بودیم این عدم شرکت اصلاح طلبان در انتخابات باعث تشتت و پراکندگی اصولگرایان شد و در نهایت نتوانستند به زعم خودشان از لولوی اصلاح طلبان برای هواداران خود انگیزه انسجام و اتحاد درست کنند. بنابر این ما خیرات حرکت آقای خاتمی را دریافت کردیم آنچه که از دست دادیم این بود که رأی دادن آقای خاتمی این فرصت را به آنها داد که با مشغول کردن اذهان به این موضوع، عیب و نقص های خود را بپوشانند و خود را به لحاظ تبلیغاتی در موضع تهاجمی قرار دهند. این چیزی است که ما می توانیم با مدیریت درست جبران کنیم. ما دست آورد های خود را در انتخابات در سایه حرکت آقای خاتمی کامل کردیم فقط می ماند تبعات رأی دادن که می توانیم با مدیریت خود آنرا پوشش دهیم و جبران کنیم. اگر این کار را بکنیم همچنان ما پیروز انتخابات هستیم. باید بتوانیم هواداران و کسانی که احساساتشان جریحه دار شده را توجیه کنیم که شریط بد نیست و فاجعه ای اتفاق نیفتاده، رأی دادن آقای خاتمی نقشه هایی را خنثی کرده و فرصت هایی را باقی گذاشته که این فرصت ها ممکن است در آینده محل بهره برداری شایسته قرار بگیرد. من فکر می کنم کسانی که امروز در زمره اصلاح طلبان و هواداران جنبش هستند و بی محابا به آقای خاتمی می تازند از این کارشان چیزی بدست نمی آورند این یک نوع خود زنی است.

شما تاثیر رای آقای خاتمی را در جنبش چه می دانید؟
فرصتی جدید برای یک پله عقلانیت بیشتر، من معتقدم که اگر انسان در کار خود تقوا پیشه کند خداوند تمیز بین حق و باطل به او می دهد و به حرکتش برکت می دهد. من معتقدم حرکت آقای خاتمی بر مبنای تقوا بوده و برکتش آشکار خواهد شد و برکت را در این می بینم که ما یک درجه عقلانیت عمومی را در جنبش می توانیم رشد دهیم. بعد از تهاجماتی که در چند روز اخیر در فضای مجازی و به خصوص در رسانه های جناح اصولگرا به آقای خاتمی شد به زودی شاهد خواهیم بود که افراد صاحب قلم و صاحب نظر انگیزۀ جدید پیدا می کنند که به میدان بیایند و ماجرا را تحلیل کنند و به حرکت عمق ببخشند. من در طول امروز و دیروز تحلیل های بسیار بهتری دیدم این باعث خواهد شد که جنبش ما عمیق تر شود کما اینکه شما می بینید بعد از انتخابات دهم روز به روز در میان معترضین عمق بیشتری پیدا شده است و این ارزشمند است. شما کمتر می بینید که مرزهای اخلاقی شکسته شود و در مقابل اتهامات طرف مقابل، واکنش تند و خشونت بار نمی بینید اکنون هم رأی دادن آقای خاتمی عمق تحلیل های جنبش اصلاحی را بیشتر خواهد کرد.

شما فکر می کنید از این طریق راه مصالحه باز شود و بن بست سیاسی موجود به پایان برسد؟
من پیروزی را در سرنگونی طرف مقابل نمی بینم فکر می کنم که این مقصود نه تنها به راحتی ممکن نیست بلکه مطلوب هم نیست بهترین حاصل جنبش اصلاحات رسیدن به یک مصالحه است. مصالحه نه بر سر منافع اشخاص بلکه مصالحه بر سر مصالح ملی و منافع کشور و مردم. منتهی وقتی حرف از مصالحه می زنیم بعضی ها فوری خلط مبحث می کنند و فکر می کنند منظور مصالحه بر سر منافع شخصی است در حالی که مصالحه برای منافع ملی یک ارزش است من پیروزی جنبش اصلاحات را نهایتا در تفاهم و مصالحه با طرف مقابل می دانم که بر اساس آن حق ملت و قانون محترم شمرده شده و بر اساس آن عمل شود. به همین دلیل باید راه ها و پنجره های مصالحه را باز بگذاریم. باید امکان گفتگو را حفظ کنیم بنابر این فکر می کنم رأی دادن آقای خاتمی کمک به این منظور بوده و ارزشمند است حتی رای دادن آقایان هاشمی و سید حسن خمینی. ممکن است برای بسیاری خوشایند نبوده باشد اما دارای ارزش های خاص خودش است اینکه ما بتوانیم در انتخابات، جمعیت خودمان و تصمیم و اراده سیاسی خودمان را به رخ طرف مقابل بکشیم به نظر من خوب است منتهی هدف از این کار مصالحه و سازش است در جایی که مورد توافق ما باشد نه اینکه آنها شرایطشان را بر ما تحمیل کنند و ما ناگزیر مصالحه کنیم بلکه در جایی به مصالحه برسیم که حالت برد - برد باشد.

در حال حاضر پاسخ شما به هواداران و منتقدان رفتار سیاسی آقای خاتمی چیست؟
در این روزها توضیحات آقای خاتمی و تحلیل های ما غالباً مسموع واقع نمی شود. احساسات و عواطف هواداران جریحه دار شده است و آنها ملتهب هستند و اعتراض دارند. وقتی کسی فریاد می زند اول پرده های گوشش بسته می شود آنها باید فریاد هایشان را بزنند تا آرام بگیرند. من توصیه ام به آنها صبر است. اول باید در هر زمینه ای کسب اطلاع کرد بعد نظر داد. دیگر اینکه نمی توان آقای خاتمی را با یک رفتار نفی کرد. فرض بگیریم که رأی دادن آقای خاتمی کلا اشتباه بوده فرض بگیریم یک خطای محض بوده مگر می شود آقای خاتمی را با یک خطای محض کلا کنار گذاشت ما چه سرمایۀ دیگری داریم؟ آقای خاتمی یک سرمایه بزرگ است برای جنبش اصلاحی ایران، بخصوص در شرایط عدم دسترسی به سایرین، آقای خاتمی را از دست بدهیم که چه کسی را بدست بیاوریم کسانی که مدعی هستند که می توانند جانشین آقای خاتمی شوند آنقدر فاصله شان با ایشان زیاد است که فکر نمی کنم بتوانند جز یک جمعیت کمی از هواداران اصلاحات را پشت سر خود داشته باشند بنابر این ما نمی توانیم آقای خاتمی را کلا نفی کنیم ممکن است به زعم عده ای امتیاز آقای خاتمی کم شده باشد ولی نفی ایشان ممکن نبوده و به هیچ روی به صلاح نیست.


 



به مناسبت ۹۹۹ روز زندان مسعود باستانی، روزنامه نگار و فعال مطبوعاتی، دهها تن از روزنامه نگاران ایرانی با انتشار نامه ای، یاد و خاطرۀ وی را گرامی داشتند.

به گزارش جرس، بیش از ۸۰ روزنامه نگار به مناسبت ۹۹۹ روز زندان مسعود باستانی خطاب به این روزنامه نگار محبوس در زندان گوهردشت نوشته اند: “تو و دیگر روزنامه‌نگاران دربند، نماد “نجابت”، “شرافت” و “وجدان” جامعه‌ روزنامه‌نگاری ایران در عصری هستید که انگار در این مملکت دیگر نیازی به آن‌ها وجود ندارد و شاید اگر این مقاومت بزرگ تو و سایر همتایانت نبود، مفهوم این واژه‌ها نیز از دست می‌رفت.”

متن این نامه به شرح زیر است:

همکار سرافراز،

مسعود باستانی عزیز،

۹۹۹ روز گذشت. باور نمی‌کردیم که ۹۹۹ روز بگذرد و تو در زندان باشی اما انگار چرخ دوار روزگار چندان براساس باور ما نمی‌چرخد، میزانش گویا مقاومت حیرت‌انگیز و امیدبخش تو، پشت میله‌های سرد زندانی است که تنها به جرم روزنامه‌نگاری و صدای ملت را فریاد برآوردن، سهم تو شده است؛ یک سهم ظالمانه در دنیایی ناعادلانه.

لازم نیست، بگوییم چه‌قدر دلتنگ تو هستیم. بگوییم همواره به یادت هستیم یا آزادیت را انتظار می‌کشیم. انگار ۹۹۹ روز زندان، تمام این جمله‌ها را به اندازه‌ای بدیهی کرده که تو می‌توانی در ناگفتنی‌های ما نیز آن‌ها را بی‌یابی. این مرقومه را تنها برای این نوشتیم تا بگوییم که مقاومت تو را سپاس و به همکاری با تو افتخار کنیم. تو و دیگر روزنامه‌نگاران دربند، نماد “نجابت”، “شرافت” و “وجدان” جامعه‌ روزنامه‌نگاری ایران در عصری هستید که انگار در این مملکت دیگر نیازی به آن‌ها وجود ندارد و شاید اگر این مقاومت بزرگ تو و سایر همتایانت نبود، مفهوم این واژه‌ها نیز از دست می‌رفت.

مسعود باستانی عزیز؛ برای مفهوم بخشیدن به نجابت، شرافت و وجدان با ۹۹۹ روز مقاومت در زندان از تو سپاس‌گزاریم.

۱-محمد آقازاده

۲-مهدی افشارنیک

۳-ساسان آقایی

۴-مهسا امرابادی

۵-سعیده امین

۶-فرنوش امیرشاهی

۷-افشین امیر شاهی

۸-آسیه امینی

۹-مهدی افروز منش

۱۰-رسول اصغری

۱۱-رضا انصاری راد

۱۲-سولماز ایکدر

۱۳-امید ایرانمهر

۱۴-آرش بهمنی

۱۵-نگین بهکام

۱۶-علی بزرگیان

۱۷-فرزانه بذرپور

۱۸-سپیده جدیری

۱۹-احمد جلالی فراهانی

۲۰-ایلیا جزایری

۲۱-مریم جعفری

۲۲-آرش حسینی پژوه

۲۳-محبوبه حسین زاده

۲۴-رضا حقیقت نژاد

۲۵-پیمان خدادوست مقدم

۲۶ – علی خرد پیر

۲۷-میترا خلعتبری

۲۸-نعیمه دوستدار

۲۹-بنفشه رمضانی یگانه

۳۰-سامان رسول پور

۳۱-شهرام رفیع زاده

۳۲-محمد رهبر

۳۳-بهرام رفیعی

۳۴-رضا رفیعی

۳۵-فیروزه رمضان زاده

۳۶-تا تا ریاحی

۳۷-نفیسه زارع کهن

۳۸-مسعود سفیری

۳۹-امید سلیمی بنی

۴۰-ادن سلامی

۴۱-حسن سربخشیان

۴۲-سجاد سالک

۴۳-پرستو سرمدی

۴۴-مجید سعیدی

۴۵-سعید شمس

۴۶-سولماز شریف

۴۷-صبا شعر دوست

۴۸-رضا شجائیان

۴۹-مرسم شبانی

۵۰-بهروز صمد بیگی

۵۱-بیژن صف سری

۵۲-بنیامین صدر

۵۳-ریحانه طباطبایی

۵۴-حمید رضا ظریفی نیا

۵۵-مسیح علی نژاد

۵۶-احسان عابدی

۵۷-رضا غیبی

۵۸-فریده غائب

۵۹-آرش غفوری

۶۰-ماهرخ غلامحسین پور

۶۱-مهران فرجی.

۶۲-میلاد فدایی اصل

۶۳-فرشته قاضی

۶۴-سمیرا قرائی

۶۵-ساناز قاضی زاده

۶۶-احسان قلمچی

۶۷-مصطفی قالعی

۶۸-مرتضی کاظمیان

۶۹-نازنین کاظمی

۷۰-علیرضا کنعان رو فومنی

۷۱-جعفر گلابی

۷۲-حنیف مزروعی

۷۳-حمید مافی

۷۴-جواد منتظری

۷۵-مهدی محسنی

۷۶-ریحانه مظاهری

۷۷-حمیدرضا میرزاده

۷۸-احسان مهرابی

۷۹-شاهین نوربخش

۸۰-مرتضی ناعمه

۸۱-حسین نورانی

۸۲-پروانه وحید منش

۸۳-محمدرضا یزدان پناه


 


بسم الله الرحمن ارحيم
يا مقلب القلوب و الابصار، يا مدبرالليل والنهار، يا محول الحول و الاحوال، حول حالنا الي احسن الحال

شكوه زيستن اينك
طلوع فروردين
گداخت اينهمه برف
دميد اينهمه رنگ
زمين به ما آموخت
ز پيش حادثه بايد كه پاي پس نكشيم
مگر كم از خاكيم
نفس كشيد زمين
ما چرا نفس نكشيم
" زنده ياد فريدون مشيري"
بهار طبيعت، نوروز خجسته و آغاز سال نو را به همه هموطنان در داخل و خارج از كشور تبريك مي گوئيم. اگرچه ملت ايران سالي پر التهاب را پشت سر گذاشت و اين التهابات با گذر از فصل زمستان بهار را نيز بي نصيب نخواهد گذاشت اما بهار شيوه خود را دارد و اميد و نشاط را از وراي خواستن ها و نخواستن ها به دلها وارد مي كند.در اين ميان چه خوش روزگارند آنان كه پنجره دل را باز گذاشته اند تا بهار مجال ورود به آن بيابد.
نمي توان در لحظه شادي مشترك ايرانيان فراموش كرد آنان را كه به جفا درها و پنجره ها برويشان بسته است و در لحظه اي كه سنت ديرينه ملت در كنار هم بودن خانواده ها است از خانواده هايشان دورمانده اند و نمي توان آناني را از ياد برد كه سربلند رفتند و افتخار آفريدند اما غم نبودنشان بر همه چيز سايه انداخته است.
ما به حكم سنت الهي و تجربه گرانسنگ قرون و اعصار اميد را سهم و ميراث بشر مي دانيم و از اين رو به آينده اي روشن ايمان داريم كه در آن معنويت، عدالت و آزادي بر جامعه سايه گسترباشند. آينده اي كه در آن، در همه حال قانون حاكم، كرامت شهروندان مراعا و ايران براي همه ايرانيان باشد.
دعاي همه ما در لحظه حلول سال نو عزت اسلام، سربلندي و رفاه ملت، رفع خطر و گرفتاري از ايران، بهروزي و آباداني كشور، آزادي رهبران محصور آقايان موسوي و كروبي و همه زندانيان سياسي است. ما مخالفين خود و صاحبان قدرت را نيز دعا مي كنيم تا به راه صلاح و صواب درآيند. بي گمان آينده نيك در گرو مفاهمه و مصالحه ملي بر سر راه و روشي است كه هر يك از آحاد ملت از همه حقوق قانوني خود بهره مند گردند. اجراي بدون تنازل قانون اساسي كه در برگيرنده آرمانهاي انقلاب، امام و شهيدان است مي تواند مبناي اين مفاهمه و مصالحه قرار گيرد. به اميد آن روز!
جبهه مشاركت ايران اسلامي
1/1/1390

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.
Email Marketing Powered by MailChimp

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته