-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ آبان ۱۳, جمعه

Latest New from Green Correspondents for 11/04/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 


گفتنی است محمد توسلی اولین شهردار تهران بعد از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ بوده و بعد از انقلاب بار‌ها بازداشت شده و تحت شکنجه قرار گرفته است.
خبرنگاران سبز/جامعه:
رییس دفتر سیاسی نهضت آزادی ایران ساعتی پیش بازداشت شد.بازداشت مهندس محمد توسلی توسط نیروهای امنیتی و در ارتباط با نامهٔ اخیر ۱۴۳ فعال سیاسی و اجتماعی است. به گزارش «میزان خبر»، بازداشت مهندس محمد توسلی توسط نیروهای امنیتی و در ارتباط با نامهٔ اخیر ۱۴۳ فعال سیاسی و اجتماعی است.

در این نامه که خطاب به رییس جمهور پیشین ایران نگاشته شده بود این فعالان سیاسی و اجتماعی گوشزد کرده بودند؛ «کمترین چشم‌انداز روشنی برای صیانت از آرای مردم و برگزاری انتخابات آزاد، سالم و منصفانه وجود نخواهد داشت.»

گفتنی است محمد توسلی اولین شهردار تهران بعد از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ بوده و بعد از انقلاب بار‌ها بازداشت شده و تحت شکنجه قرار گرفته است.

آخرین بازداشت او مربوط به روزهای بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ است که حدود دو ماه را در بند ۲۰۹ زندان اوین سپری کرد.

 
 


وزارت دفاع بريتانيا، معتقد است ايالات متحده ممکن است  تصميم بگيرد که طرح‌های حمله موشکی به برخی از تاسيسات مهم ايران را به جلو بيندازد. ممکن است تندروها در آمريکا از گزارش هفته آينده آژانس به عنوان فرصتی برای ترغيب حمله به ايران استفاده کنند؛ گزارشی که انتظار می‌رود «شواهد» تازه‌ای دال بر تلاش ايران برای دستيابی به بمب اتم در خود داشته باشد.
خبرنگاران سبز/ایران-و-جهان:
تلاش برای جلب نظر بين المللی برای حمله به تاسيسات هسته ای جمهوری اسلامی از پس از کودتای نظامی سال ۸۸ ، افزایش یافته است بطوريکه رئيس جمهور ايالات متحده پس از آزمايش موشک بالستيک اسرائيل که قادر به حمل کلاهک هسته‌ای است، نگرانی خود را از حمله يک جانبه و خودسرانه اسرائيل به ايران ابراز کرده است. اوباما خطاب به تصميم گيرندگان اسرائيل گفته است: "هراقدامی در قبال ايران مستلزم جلب همکاری جامعه بين المللی است."

سرداران تاجر سپاه پاسداران نيز با سخنانی لغو همانند بشار اسد که حمله به کشورش را آتشی بر خرمن خاورميانه می داند، جامعه جهانی را تحريک و تهديد به حمله نظامی در قلب کشورشان ميکنند يعنی از همان جنس لاف زنی هايی که ديکتاتور سقط شده ليبی بسيار لب بر زبان می آورد. اما بازخورد اين ياوه گويی ها ثمره اش تصويب تحريم های همه جانبه جامعه جهانی و منزوی شدن جمهوری اسلامی که انقلاب مردمی کشورمان را به ناحق غصب و دار و ندار کشور ثروتمند امان را به حراج و تاراج برده، تهديد به حمله نظامی است بطوريکه روزنامه گاردين به نقل از منابع خود گزارش داده است که ارتش بريتانيا خود را برای حمله به ايران آماده می‌کند.

گاردين گزارش کرده است  نيروهای مسلح بريتانيا، با توجه به افزايش نگرانی‌ها از برنامه‌ اتمی ايران، در حال بهبود بخشيدن به طرح‌های احتياطی  خود برای حمله احتمالی ايران هستند.

اين روزنامه می‌نويسد وزارت دفاع بريتانيا، معتقد است ايالات متحده ممکن است  تصميم بگيرد که طرح‌های حمله موشکی به برخی از تاسيسات مهم ايران را به جلو بيندازد.

به نوشته گاردين، مقام‌های بريتانيايی می‌گويند، اگر واشينگتن به دنبال اجرای اين طرح‌ها باشد، به رغم ترديد‌های عميق در دولت ائتلافی، خواستار کمک اين کشور خواهد شد.

اين گزارش می‌افزايد، با پيش‌بينی چنين حمله‌ای به ايران، طراحان نظامی بريتانيا، ‌هم‌اکنون در حال بررسی اين هستند که  چه مکانی بهترين جا برای استقرار  زيردريايی‌ها و ناوگان سلطنتی بريتانيا است؛  کشتی‌ها و  زيردريايی‌هايی که به نوشته گاردين مجهز به موشک‌های کروز تام‌هاوک هستند تا درگير يک جنگ احتمالی دريايی و هوايی با ايران شوند.

به گزارش گاردين، مقام‌های بريتانيايی معتقدند که آمريکا از لندن اجازه خواهد خواست که از  پايگاه ديه‌گو گارسيا واقع در اقيانوس هند برای حمله به ايران استفاده کند؛ جزيره‌ای که پيش از اين هم آمريکايی‌ها از آن برای انجام عمليات در خاورميانه استفاده کرده بودند.

اين روزنامه می‌نويسد که با شماری از مقام‌های دولتی و  وزارت دفاع بريتانيا در هفته‌های اخير گفت‌وگو داشته است و آنها گفته‌اند پس از انقلاب ليبی، ايران، بار ديگر در کانون نگرانی‌های ديپلماتيک قرار گرفته است.

به نوشته گاردين، مقام‌های بريتانيايی با اين حال تاکيد کرده‌اند که باراک اوباما هيچ تمايلی به يک ريسک نظامی تازه  پيش از انتخابات نوامبر سال آينده ندارد.

اما همين منابع روزنامه گاردين گفته‌اند که ممکن است محاسبات تغيير کند چراکه اطلاعات گرد‌آوردی شده سازمان‌های جاسوسی غربی و نيز ستيزه‌جويانه‌تر شدن رفتار ايران، بر نگرانی‌های ديپلماتيک افزوده است.

گاردين می‌نويسد، ممکن است تندروها در آمريکا از گزارش هفته آينده آژانس به عنوان فرصتی برای ترغيب حمله به ايران استفاده کنند؛ گزارشی که انتظار می‌رود «شواهد» تازه‌ای دال بر تلاش ايران برای دستيابی به بمب اتم در خود داشته باشد.

 گاردين می‌افزايد به اين روزنامه گفته شده که گزارش آژانس بين‌المللی انرژی اتمی، می‌تواند مسير رويدادها را دگرگون سازد.

يک مقام بلندپايه بريتانيايی به اين روزنامه گفته است که ايران ثابت کرده که در مقابل تحريم‌ها به طور «شگفت‌آوری انعطاف‌پذير» بوده و اقدامات پيچيده غرب برای از کار انداختن برنامه غنی‌سازی‌‌اش  کمتر از آنچه پيشتر گمان می‌رفت موفق بوده است.

 اين مقام بريتانيايی با بيان اينکه تهران به تازگی در تلاش بوده «سه ترور» در خارج از مرزهای خود انجام دهد، گفته است به نظر می‌رسد ايران اخيرا رفتاری پرخاشجويانه در پيش گرفته و دليل آن هم برای لندن کاملا مشخص نيست.

به نوشته اين روزنامه، مقام‌های بريتانيايی ‌هم‌اکنون بر اين باورند که ايران توانسته زيان‌های ناشی از حمله سايبری سال گذشته به تاسيسات هسته‌ای‌اش را جبران سازد و توان خود را بازيابد؛ گفته می‌شود کرم رايانه‌ای استاکس‌نت، از سوی آمريکا و اسرائيل برای خرابکاری در سانتريفوژهای ايران طراحی شده بود.

بر اثر حمله‌ سايبری سال گذشته نيمی از سانتريفوژهای ايران از کار افتاد يا برای ادامه کار قابل اعتماد نبود. اما به نوشته گاردين هم‌اکنون ديپلمات‌ها معتقدند ايران ظرفيت خود را بازيافته و آژانس هم می‌گويد اين توان چه بسا افزايش يافته است.

 به گزارش گاردين  و به نقل از مقام‌های دولتی بريتانيا، ايران شمار بيشتری از سانتريفوژهای کارآمد خود را به استحکامات نظامی، به زير کوهی در نزديکی شهر قم منتقل کرده است.

به گفته يکی از مقام‌های بريتانيايی که به نوشته گاردين از طرح‌های ارتش باخبر است،  در ۱۲ ماه آينده ايران ممکن است همه چيزهايی را که برای ادامه يک برنامه سری توليد بمب احتياج دارد به داخل استحکامات بتونی ببرد؛ اتفاقی که به گفته اين مقام، بازنگری طرح‌های نظامی بريتانيا را ضروری می‌سازد.

 اين مقام بريتانيايی گفت: «پس از ۱۲ ماه، ما مطمئن نيستيم که موشک‌هايمان بتواند به آنها برسد. اين روزنه درحال بسته شدن است و از اين رو بريتانيا بايد يک طرح‌ريزی مناسب و زودهنگام داشته باشد. ايالات متحده هم به نوبه خود می‌تواند چنين طرحی داشته باشد، اما اين کار را نمی‌کند.»

وی افزود: «بنابراين ما بايد پيش‌بين اين را بکنيم که از ما تقاضای مشارکت بکنند. انتظار ما اين است که اين درخواست به بعد از انتخابات سال آينده آمريکا موکول شود اما ما الان از اين بابت مطمئن نيستيم. رئيس جمهور اوباما، در ما‌ه‌های آتی، بايد تصميم بزرگی بگيرد چراکه او نمی‌خواهد هيچ کاری پيش از انتخابات بکند.»

 يک منبع خبری ديگر به گاردين گفته است که تاکنون هيچ  تغييری در اراده آمريکا برای توسل به نيروی نظامی مشاهده نشده اما اين امر می‌تواند تغيير کند. وی افزود بهار آينده می‌تواند برهه سرنوشت‌سازی در اين مورد باشد؛ گاردين می‌افزايد که هم‌اکنون وزارت دفاع بريتانيا تيم ويژه‌ای برای بررسی گزينه‌های نظامی عليه ايران دارد.

گاردين می‌افزايد طبق اطلاعاتی که به دست آورده، طراحان نظامی، بيش از هر چيز به حمله هوايی با  پشتيبانی ناوگان دريايی می‌انديشند؛ حمله‌ای که در آن موشک‌هايی مانند تام‌هاوک (با برد ۱۲۸۷ کيلومتر) ، به کار گرفته می‌شود؛ در اين حمله  احتمالی نيروی زمينی جايی ندارد اما «شمار اندکی از نيروهای ويژه» ممکن است برای عمليات زمينی در نظر گرفته شوند.

برپايه اين گزارش،  نيروی هوايی بريتانيا می‌تواند در اين حمله احتمالی در سوخت‌رسانی هوايی و  پروازهای شناسايی نيز به آمريکا کمک کند؛ مقام‌های بريتانيايی به اين روزنامه گفته‌اند گرچه آمريکا خود می‌تواند از عهده  حمله به ايران برآيد اما ترجيح می‌دهد که تقاضای مشارکت کند.

 درهمين حال يک سخنگوی وزارت دفاع بريتانيا گفت: «دولت بريتانيا بر اين باور است که استراتژی دو مسيرهٔ فشار و همکاری، بهترين رويکرد برای مواجهه با تهديد برنامه اتمی ايران و جلوگيری از برخورد منطقه‌ای است. ما راه‌حل مبتنی بر مذاکره می‌خواهيم اما همه گزينه‌ها بايد مدنظر باشد.»

 يک مقام ديگر بريتانيايی با طبيعی دانستن چنين طرح‌هايی در وزارت دفاع گفته است که نظاميان احتمال‌های مختلف را هميشه بايد مدنظر داشته باشند.

به نوشته گاردين اسرائيل به آمريکا هشدار داده است که در صورت کنار گذاشتن گزينه نظامی ممکن است خيلی دير بشود.

 يک منبع خبری ديگر  هم به گاردين گفته است «اسرائيلی‌ها می‌خواهند به خود بقبولانند که می‌توانند از عهده چنين کاری بر‌آيند» و همچنان به تحريک و تهييج عمليات نظامی عليه ايران ادامه خواهند داد اگر ايران از بازی قايم باشک خود دست برندارد.

 
 


 با توجه به مراتب بالا رسيدگی به اتهامات وارده را در صلاحيت دادگاه انقلاب نمی‌دانم و بر اساس ماده ۱۹۷ قانون آئين دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب، سکوت اختيار نموده و از هر گونه سخنی و دفاعی خودداری می‌نمايد. وکلای اينجانب نيز ماذون به
دفاع نيستند. ازآنجائيکه نه مراتب شرعی و نه تصريحات قانونی در اين دادگاه رعايت نشده است لذا هر تصميم و نظری هم که اعلام و صادر شود فاقد وجاهت قانونی است.
خبرنگاران سبز/سیاست:
دبير کل نهضت آزادی ايران صلاحيت دادگاه انقلاب برای رسيدگی به پرونده خود را رد کرد و از هر گونه دفاعی در برابر دادگاه «غير قانونی» خودداری کرد.دکتر ابراهيم يزدی روز گذشته با حضور در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب و با تسليم يک لايحه مشروح، صلاحيت اين دادگاه را رد کرد و در دفاع از خود در سکوت اختيار کرد و تصميمات اين دادگاه را «فاقد وجاحت قانونی» خواند.

ابراهيم يزدی پيش از اين در دی ماه ۱۳۸۸ برای اولين بار بازداشت شد و پس از ۶۰ روز زندان انفرادی بدليل بروز مشکلات قلبی به بيمارستان منتقل و مورد عمل قلب باز قرار گرفت. او همچنين در تاريخ نهم مهر ماه ۱۳۸۹ و به بهانه حضور در نماز جمعه "غيرقانونی"، در شهر اصفهان برای دومين بار بازداشت شد و به مدت سه ماه در بند ۲۰۹ در زندان اوين و سه ماه ديگر نيز در يکی از خانه‌های امن وزارت اطلاعات تحت بازداشت قرار گرفت.

به گزارش «ميزان خبر»، متن کامل دفاعيه وی به شرح زير است:

بسمه تعالی

رب اشرح لی صدری و يسرلی امری واحلل عقدة من لسانی يفقهواقولی-طه ۲۵-۲۸

رياست محترم شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران

موضوع: پرونده اتهامی شماره ۸۸/۱۶۴۰۷/ط. د.

۱- همانطور که مطلع هستيد بعد از بازداشت‌های مکرر غير قانونی اينجانب از ۷ ديماه ۱۳۸۸ تا ۲۹ اسفند ۱۳۸۹ توسط ماموران وزارت اطلاعات، در فرصت‌های مختلف اتهام اينجانب، به عنوان دبير کل نهضت آزادی ايران، تشکيل و اداره جمعيت نهضت آزادی ايران وشرکت در نمازجمعه عير قانونی و غيررسمی، تفهيم شده است. به موجب اطلاع بازپرس محترم شعبه ۴ دادگاه انقلاب مستقر در بازداشتگاه امنيتی ۲۰۹ اوين، که درزمان بازداشت درسلول انفرادی به رويت اينجانب رسانيده شد، کيفر خواست عليه اينجانب در ۱۷ مهرماه ۱۳۸۹ صادر و به دادگاه ارسال شده بود. متعاقبا زمان دادگاه رسيدگی به اتهامات بطور کتبی روز ۱۶ آذر ۱۳۸۹ به آدرس محل اقامتم ابلاغ شد، در حاليکه در بازداشتگاه وزارت اطلاعات بودم. دادگاه دروقت معين تشکيل نشد. مجددا وقت رسيدگی به اتهامات در دادگاه ابتدا روز ۲۹ ديماه ۱۳۸۹ و سپس ۲۱ اسفند ماه ۱۳۸۹ اعلام شد. اما درهر دو مورد زمان رسيدگی به تعويق افتاد. در طی اين مدت برغم درخواست‌های کتبی مکرر اينجانب از دادستان محترم، کيفرخواست صادره هرگز به اينجانب ابلاغ نشد. در حاليکه کيفر خواست طبق قانون می‌بايستی به متهم يا وکيل وی ابلاغ شود. اکنون هم که دادگاه تشکيل شده است هنوزهم کيفر خواست به اينجانب ابلاغ نشده است تنها به وکيلم اجازه داده شد که آن را در پرونده مطالعه کند و يادداشت بر دارد.

۲- پرونده تشکيل شده و کيفر خواست صادره در واقع عليه نهضت آزادی ايران است که در سال ۱۳۴۰ تاسيس شده است. دادگاه انقلاب بنا به دلا يل مشروحه زيرصلاحيت ذاتی برای رسيدگی به اتهامات عليه نهضت آزادی ايران و اينجانب را ندارد.
۲/۱- دراصل ۱۶۸ قانون اساسی جمهوری اسلامی تصريح شده است که: «رسيدگی به جرايم سياسی و مطبوعاتی علنی است و با حضور هيات منصفه در محاکم دادگستری صورت می‌گيرد. نحوه انتخاب، شرايط، اختيارات هيات منصفه و تعريف جرم سياسی را قانون بر اساس موازين اسلامی معين می‌کند».

۲/۲- قانون احزاب، مصوب شهريور ۱۳۶۰ مجلس شورای اسلامی، در ماده ۱۶ جرم سياسی را تعريف کرده است. به موجب ماده ۱۰ اين قانون، مسئوليت نظارت برعملکرد احزاب سياسی بر عهده کمسيونی مرکب از نمايندگان قوای سه گانه، دو نفر از قوه قضائيه از جمله نماينده داستان کل، دو نفر از قوه مقننه، مجلس شورای اسلامی و يک نفرازقوه مجريه، وزارت کشور، محول شده است. اين کمسيون موظف است در صورت مشاهده عملی که در ماده ۱۶ قانون جرم شناخته شده است بلافاصله ابتدا به حزب خاطی تذکر شفاهی، سپس اخطار کتبی بدهد. در صورتی که حزب خاطی به اين تذکر و اخطار ترتيب اثر ندهد، اين کمسيون می‌تواند، پرونده حزب خاطی را به دادگاه ارجاع دهد. ماده ۱۷ اين قانون صراحت دارد که رسيدگی به اتهامات احزاب برطبق اصل ۱۶۸ قانون اساسی صورت خواهد گرفت. ماده ۱۸ با صراحت قوه قضائيه موظف ساخته است که در ظرف مدت سه ماه از تصويب اين قانون لايحه مربوط به چگونگی انتخاب هيئت منصفه را تهيه و به مجلس شورا تقديم نمايد.

۲/۳- در قانون تشکيل دادگاه‌های عمومی و انقلاب تبصره ۲ از ماده ۳ امده است که «رسيدگی به اموری که بحکم قانون به مرجع ديگری واگذار شده از شمول اين قانون خارج است».

۲/۴ – بی‌گمان از منظر اصول وموازين شرعی مقدمه واجب واجب است. به گونه‌ای که فقيهان عدم رعايت مقدمه را عامل عدم پذيرش نتيجه دانسته‌اند. براين اساس صلاحيت دادگاه به عنوان مقدمه واجب و رکن اصلی يک رسيدگی عادلانه و منصفانه بايد ملحوظ هر رسيدگی عادلانه و منصفانه قرار گيرد.

با توجه به مراتب بالا رسيدگی به اتهامات وارده را در صلاحيت دادگاه انقلاب نمی‌دانم و بر اساس ماده ۱۹۷ قانون آئين دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب، سکوت اختيار نموده و از هر گونه سخنی و دفاعی خودداری می‌نمايد. وکلای اينجانب نيز ماذون به
دفاع نيستند.

ازآنجائيکه نه مراتب شرعی و نه تصريحات قانونی در اين دادگاه رعايت نشده است لذا هر تصميم و نظری هم که اعلام و صادر شود فاقد وجاهت قانونی است.

ماه حج وماه عبادت و نزديکی به خداست است. به آيات الهی تمسک می‌جوئيم. خداوند رحمان خطاب به همه مومنان و بخصوص در مورد آن‌ها که در مسند قضا نشسته‌اند، می‌فرمايد:

«يا ای‌ها الذين آمنوا کونوا قوامين لله شهدا بالقسط ولا يجرمنکم شنان قوم علی الا تعدلوا اعدلووا هو اقرب للتقوی واتقوا الله ان الله خبير بما تعملون- مائده ۸». واين يک حکم الهی است. وسپس می‌فرمايد: ومن لم يحکم بما انزل الله فاولئک هم الظالمون- مائده ۴۵
پيامبر خدا، که سلام و صلوات خدا و فرشتگان بر او باد، فرمود: «الملک يبقی مع الکفر ولا يبقی مع الظلم». به عبارت ديگرپيام پيامبر رحمت اين است که مرتکبين ظلم در هر نظامی بر اندازان خاموش و نرم آن نظام هستند.

اما در مورد اين دادگاه تاريخی واتهامات بی‌اساس، بر طبق آيه شريفه: «اليس الله بکاف عبده – زمر۳۶» براين باورم که خدا ما را بس. پس با تمام وجود امرخود را بخدا واگذار و اعلام می‌کنم: «افوض امری الی الله ان الله بصير بالعباد». صدق الله العلی و العظيم.
ابراهيم يزدی

تهران
۱۱/۸/ ۱۳۹۰


 
 


در برخی موارد شرکت های چینی تعدادی از سیستمهای بسیار پیشرفته که خود در اختیار نداشته اند را پس از دریافت از شرکت های بزرگ غربی، بلافاصله به نیرهای امنیتی ایران تحویل داده اند.
خبرنگاران سبز/ کار‌شناسان ایران سبز: در پی انتشار اخبار قرار گرفتن سیستم فنی و امنیتی شبکه مخابراتی ایران زیر سیطره شرکت‌های چینی، کار‌شناسان ایران سبز اقدام به افشای جزییات بیشتری از این قرارداد بزرگ و ضدملی کردند.

بر اساس این گزارش آغاز همکاری‌های امنیتی و مخابراتی بین سپاه پاسداران به نمایندگی از سوی دفتر علی خامنه‌ای از یک سو و شرکت‌های چینی از سوی دیگر به سال ۱۹۹۸ باز می‌گردد که هیاتی از مقامهای نظامی و امنیتی کشور تحت سرپرستی آقای عسکراولادی به چین سفر کردند.

در این سال سپاه پاسداران به نمایندگی از سوی نیروهای امنیتی ایران از ۳ شرکت مخابراتی فعال خارجی در کشور یعنی اریکسون، تلکام و نوکیا خواسته بود تا همکاری امنیتی با حکومت را بپذیرند و دفا‌تر فنی ویژه‌ای را در اختیار نمایندگان سپاه پاسداران قراردهند و اطلاعات مورد نیاز مشترکان را نیز به سپاه پاسداران ارائه دهند. مذاکرات با این شرکت‌ها عملا نتیجه بخش نبود و نهایتا شرکت‌های مخابراتی چین موافقت خود را برای اجرای تمام خواسته‌های دولت ایران و آمادگی برای فرا‌تر رفتن از قرارداد اولیه اعلام کردند.

از سال ۲۰۰۰ میلادی نیز مناسبات امنیتی بین شبکه‌های مخابراتی ایران و بخش‌های مشابه امنیتی و فنی در چین تحت نظارت کمپانی هوآوی رسما آغاز شد که تا کنون نیز در چارچوب توسعه تکنولوژیکی و افزایش کارایی نیروهای امنیتی این همکاری ادامه دارد. طی این مدت بیش از ۱۰۰۰ نفر از نیروهای امنیتی ایران آموزش‌های لازم را برای ردیابی و کنترل تلفن‌های ثابت و سیار و نیز مکان یابی و شنودهای پیشرفته از طریق دوره‌های آموزشی توسط متخصصان چینی کسب کرده‌اند. بعلاوه طی دوسال گذشته چینی‌ها سیستمهای پیشرفته‌ای را به نیروهای امنیتی کشور تحویل داده‌اند که پیش از این صرفا توسط دولت‌های بریتانیا و آمریکا مورد استفاده قرار گرفته است. از جمله این امکانات تجهیزات فرکانس یابی در محیط پیرامونی تلفن همراه تحت کنترل برای کشف شماره تلفن‌های موبایل فعال در مجاورت آن، کشف فرکانس شبکه‌های ماهواره‌ای محیط تحت کنترل، و امکان تصویر برداری محیطی با بکار گیری کنترل از راه دور تعدادی از انواع موبایل و مواردی مانند آن است.

گزارش کار‌شناسان ایران سبز نشان می‌دهد در آخرین جلسه هماهنگی بین نیروهای امنیتی ایران در حوزه امور مخابراتی، تعداد فعالان سیاسی دستگیر شده با بهره گیری از این سیستم‌ها تاکنون بالغ بر ۷۲۰ نفر است. لازم به یاد آوری است که اسناد موجود نشان می‌دهد از سال ۲۰۰۴ میلادی تمامی همکاری‌های امنیتی مخابراتی با چینی‌ها تحت نظارت عالیه دفتر علی خامنه‌ای و با مسئولیت مستقیم مجتبی خامنه‌ای قرار گرفته و شرکت الکترونیکی زعیم نیز نمایندگی ویژه کنسرسیوم ایرانی را بر عهده دارد.

بر این اساس شرکت زعیم در حال حاضر علاوه بر نمایندگی سپاه پاسداران در چارچوب این قرارداد، حافظ سهم بیت رهبری و نیز سهم دفا‌تر تعدادی علماء از درآمدهای این قرارداد بشمار می‌رود. ۴۰ درصد از درآمدهای شرکت زعیم متعلق به بیت رهبری، ۱۵ درصد متعلق به دفترآیت الله احمد جنتی و ۲۰ درصد نیز متعلق به دفتر آیت الله مصباح یزدی و بقیه درآمد‌ها متعلق به سپاه پاسداران ایران است.
در سال ۲۰۰۵ شرکت‌های ایرانسل، همراه اول و پس از آن‌ها شرکت ارتباطات پاسارگاد نیز به همکاری در فعالیت‌های شرکت زعیم و پرداخت برخی از درآمدهای خود به حساب آن ملزم شدند.
در سال ۲۰۰۸ میلادی که شرکت نوکیا شکایتی را علیه دولت ایران مطرح کرده بود تا خسارات ناشی از فسخ قراردادهای فی مابین را مطالبه نماید، مجددا از سوی دولت ایران تشویق به همکاریهای امنیتی با شرکت زعیم شد تا علاوه بر مجوز فعالیت در بازار مخابراتی ایران همه مطالبات خود را باز پس گیرد. در خواستی که ظاهرا با مخالفت دوباره نوکیا مواجه شد. اگر چه بنا بر گزارش ها ، در برخی موارد شرکت های چینی تعدادی از سیستمهای بسیار پیشرفته را که خود در اختیار نداشته اند را پس از دریافت از شرکت های بزرگ غربی، بلافاصله به نیرهای امنیتی ایران تحویل داده اند.

در حال حاضرکمپانی هوآوی با همکاری سپاه پاسداران ایران در شهرهای تهران، شیراز، اصفهان، کرمانشاه، سنندج، تبریز، مشهد، قم، ارومیه، اهواز، زنجان و اراک، پایگاههای فعال فنی و امنیتی برقرار کرده است. این شرکت بعلاوه در شهرهای تهران و اصفهان و شیراز با همکاری شرکت زعیم، مراکز آموزشی و باز آموزی سیستمهای شنود و کنترل و حفاظت‌های امنیتی و شیوه‌های مدرن جاسوسی و ضد جاسوسی الکترونیکی در سطح ملی و بین المللی را تحت اختیار خود دارد. این بخش امنیتی اخیرا با کمک چینی‌ها توان استفاده از خدمات ماهواره‌ای را در کنترل و ردیابی سوژه‌های خود به دست آورده است.

به گزارش کار‌شناسان ایران سبز، سهم شرکت زعیم از حق العمل کاری چینی‌ها تا سال ۲۰۰۸ میلادی سالانه ۴۰۰ میلیون دلار بود که این رقم در سال ۲۰۰۹ به رقم ۶۰۰ میلیون دلار افزایش یافت. در‌‌ همان سال ۲۰۰۹ با هماهنگی دفتر علی خامنه‌ای و تایید مجتبی خامنه‌ای، صادرات و واردات کالاهای خاص الکترونیکی برای کاربردهای امنیتی - فنی و نظامی منحصرا در اختیار کمپانی هوآوی و با مشارکت شرکت زعیم قرار گرفت و به این منظور جهت معافیت مالیاتی و حذف کامل کنترل نهادهای نظارتی بر این شبکه، تعدادی از اسکله‌های آشکار و پنهان ایرانی رسما به این گروه واگذار گردید.
اسکله‌های دولاب، لارک، آبکوهی، یک بنی، جهلا، لاوان، باهنر طی دو سال گذشته و اسکله‌های طاهری، بولخیر و دلوار نیز از ابتدای سال جاری خورشیدی در اختیار فعالیت‌های مشترک سپاه پاسداران و شرکت‌های چینی قرار گرفته‌اند. لازم به ذکر است که اقدام به واگذاری این اسکله‌ها و حذف هر گونه نظارت و دخالت مرکز کنترل و بازرسی کشور بر این گونه مبادلات از جمله شروط طرف چینی برای توسعه فعالیت در ایران بود که مورد موافقت دفتر علی خامنه‌ای نیز قرار گرفته است.

در سالجاری و با بالا گرفتن فعالیت‌های مخابراتی و امنیتی بین ایران و چین، رقم قرارداد بین دو کشور به ۴ میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار افزایش یافته و پیش بینی می‌شود تا سال ۲۰۱۴ رقم این قرارداد به ۱۷ میلیارد دلار افزایش یابد. سهم حق العمل کاری کنسرسیوم زعیم نیز در سالجاری یک و نیم میلیارد دلار بود که تا سال ۲۰۱۴ به ۶ میلیارد دلار افزایش می‌یابد.

در حال حاضر کمپانی هوآوی به همراه خود ۵ شرکت بزرگ چینی مانند چاینا یونیکا و چاینا ساتلایت راهم به بازار مخابراتی ایران وارد کرده تا در جهت مقابله فنی و امنیتی با شبکه‌های ماهواره ایی، فرکانس‌های ارتباطی و هک کردن آدرس‌های اینترنتی یا نفوذ در شبکه‌های اینترنتی فعالیت کنند و تلاش نمایند تا شبکه‌هایی مانند او وو، اسکایپ و مانند آن‌ها را مورد هک قرار دهند. بعلاوه ردیابی شماره‌های رومینگ و کنترل صاحبان تلفن‌های همراه در بیرون مرز‌ها نیز از جمله فعالیت‌های در حال انجام شبکه‌های مخابرات چین در ایران محسوب می‌شوند.

نکته قابل توجه اینکه سپاه پاسداران ایران با همکاری شرکت‌های چینی در حال تاسیس دانشکده‌ای ویژه برای آموزش نیرهای سایبری - امنیتی در ایران است.

 
 

آينه ی من می گويد اين روزهای کهنسالی شما، هرگز برازنده ی جايگاهِ رهبریِ شما نبوده و نيست. ای عزيز، شما برای کدام باقیِ عمر، و برای دست بردن به کدام برازندگی، دست به ترسيم توفانی ترين مقطعِ عمرِ خويش برده ايد؟  ز آن سوی اما پاسدارانی که کامشان به چرب و شيرين قاچاقِ هزار جورکالا و دلارهای نفتی وغيرنفتی آلوده است، بله، اين پاسداران، برچهارستون زير وبالای مسند ها و منصب های سرزمين ما قفل بسته اند و همينان باقیِ عمر شما را با شما به معامله نشسته اند. اينان امروز بظاهرمطيع اوامرشمايند و از شما حرف شنوی دارند، اما زبانم لال، همين که يک روزسربرزمين سرد بگذاريد، فردای آن روز، همين پاسدارانِ سيری ناپذير، پوست از تن ايران و ايرانی می درند. از باب امتحان هم که شده، درخفا از اين پاسداران نفتی و قاچاقچی بخواهيد که دست از عادتِ مستمرِ بالا کشيدن اموال مردم بردارند. فکر می کنيد آيا به سخن شما اعتنايی بکنند؟ 
خبرنگاران سبز:
 ديگر کسی نيست محمد نوری زاد را نشناسد. نوری زاد حتی در بين روحانيون جوان و بلندآوازه نيز علاقه مندانی دارد. خوب يادمان هست در همان هنگام که پدر معنوی جنبش سبز آيت الله منتظری دار فانی را وداع گفت روحانيون جوان قم  به همراه مردم سبزی که به قم آمده بودند چه با حساسيت صحبت از نامه های اول و دوم نوری زاد به رهبری می کردند و چه نگران صحبت از بازداشت او می کردند. اينها را گفتيم که بگوييم نوری زاد به دليل اينکه از درون خود نظام صدای حق طلبی اش بلند شد در بين سرداران سپاه نيز جايگاهی دارد که سال گذشته از زبان سرداران سپاه و عده ای از سپاهيان تاثير نامه های نوری زاد به رهبری در بين نيروهای سپاه نيز اعتراف شد.

حال محمد نوری زاد در نامه نهم خود به سيد علی خامنه ای آرمانشهر ايران آينده را با نمايی صاف و ساده به تصوير کشيده است و در ورای تمامی آرزوهايش توصيه و نصايحی برادرانه در کلامش گنجانده شده است. در بخشی از اين نامه نوری زاد خطاب به رهبری نوشته است : من شخصاً از ميان همه ی صفاتِ خوب شما، شجاعتِ شما را بيشترمی ستودم. الحق شما رهبرشجاعی بوده و هستيد. منتها اين شجاعت به مرور روی به پرخاش بُرد. و در پرخاش جلوه کرد و در پرخاش نيزخانه کرد. دراين اواخر، بيشترين مخاطب پرخاش های جناب شما نه آمريکا و اسراييل و دزدان و نابکاران، که مردم معترض خودتان بوده است.


نامه نهم محمد نوری زاد به رهبری نظام در زیر آمده است :



به نام خدايی که پير نمی شود
سلام به محضر رهبر جمهوری اسلامی ايران حضرت آيت الله خامنه ای

۱ - نامه ی نهم مرا در اين ثانيه های بی بازگشت، آينه ای تصور کنيد که قرار است تصوير صادقانه ای از جمال جميل شما را باز بتاباند. بياييد و بجای نگاه به آينه های متعارف، خود را در آبگينه ی صاف وصيقلينِ اين نوشته ی من تماشا کنيد. مگرنه اين که :"مومن، آينه ی برادرخويش است"؟ اطمينان دارم از اين که من دراين مقال، پای از گليم فرزندی بِدر برده و خود را تا مرتبه ی برادری بالا کشانده ام، آزرده خاطرنمی شويد. چرا که من نيزپای به وادی کهنسالی نهاده ام. وشما نيک می دانيد که کهنسالی، ورطه ی خاموشِ خوف و رجاست.

۲ - درکهنسالی، يک پای لرزان آدمی در گور است و پای ديگراو در دنيا. درکهنسالی، افق روبرو دردسترس است، و گذشته، با هر فراز و فرودش در پس و پشت. اين کهنسالی است که ازيک سوی به آرامش می انجامد و از ديگرسوی به بی قراری. و در اين ميان، اگرطمع و ولع و سراسيمگی و چنگ اندازی به باقیِ عمر، فرصتی برای جولان پيدا کنند، فرد کهنسال را به پيچ وتابی در می اندازند که هزار جوان ماجراجوی جويای نام نيزبه گردِ پایِ هياهوی او نمی رسند.

۳ - من هميشه درخيال، کهنسالیِ شما را با آرامشِ اقيانوس گونِ بزرگانی چون گاندی و نلسون ماندلا می آميختم. شما را می ديدم که برسرير بلندِ آرامش و تدبير و فهم و کرامت آرميده ايد و ايرانيان از انوار انسانیِ شما ارتزاق می کنند. هرگزتصور نمی کردم اين ايامِ عمرِشما با توفانی از تندی و تنش و پراکندنِ مردمان همراه باشد. آينه ی من می گويد اين روزهای کهنسالی شما، هرگز برازنده ی جايگاهِ رهبریِ شما نبوده و نيست. ای عزيز، شما برای کدام باقیِ عمر، و برای دست بردن به کدام برازندگی، دست به ترسيم توفانی ترين مقطعِ عمرِ خويش برده ايد؟ جامعه ی دريده و از هم گسسته ی امروز ما، آيا همان است که آرزويش را می داشته ايد؟ جامعه ای که توفان درونش درزنجير است و ما هرروز به پای اين سرزمينِ سر خورده اما توفانی، زنجير تازه می بنديم!؟

رهبرگرامی،

۴ - آيا دوست داريد در آينه ی خيالين من، به يک جامعه ی آرمانی بنگريد؟ جامعه ای که اگر در او چشم واکنيد، خود را در آغوش آرزوهای ايمانیِ خود خواهيد يافت؟ من از طريق همين نوشته، وبه يک شرط، تنها به يک شرط، شما را درمتن آينده ای قرار می دهم که از زيبايی سرشار است. آينده ای که در آن، مردمان ايران سرفرازند و دوست دار اهل بيت و نماز شب خوان و اهل راز و نياز و پاک و دوست داشتنی و عزيز و خلاق و مبتکر و سرآمد و آبرودار و قوی و قرآن خوان و قرآن فهم و مجاهد و غيور و اسوه و پيشتاز و دراوجِ اقتدار و دراوجِ داد و دانش و مهر! ما مگ برای دستيابی به حداقل هايی ازيک چنين افقِ انسانی و ايمانی انقلاب نکرده بوديم؟ پس من به يک شرط، شما و مردم ايران و اهالیِ جهان را نه به تماشا، که به زندگی در متنِ اين آرمانشهرشريف و شايسته می برم وبربلندای آسمانیِ آن می نشانم. همانجايی که شما بر سرير رهبری و شايستگی های بی بديل آن آرميده ايد و از تماشای مردم موفق و خالص و خدايی ايران وجهان احساس خوشايندی را تناول می فرماييد. شايد بپرسيد آن شرط چيست؟ می گويم: من تنها باعملی شدن يک شرطِ کوچک، مردم ايران را از اعماقِ افسردگی و ورشکستگی و سرشکستگی برمی کشم و در آغوش آن آرمانشهر شورانگيز فرود می آورم. چه شرطی؟ شرط من اين است: "کشتن يک بی گناه". بله، به همين سادگی! ما و شما دوراز چشم ديگران يک بی گناه را می کشيم، يا اگر نمی کشيم بی دليل زير گوش يک رهگذر می زنيم تا به محض جاری شدنِ اين ظلم مختصر، آن افق غليظ شيعی پيش روی ما و شما واگشوده شود. شما آيا اين شرطِ کوچکِ مرا می پذيريد؟

۵ - زبانم لال اگر که تصور کنم شما به پذيرش اين شرطِ ناپسند اشتياق داريد. هرگز! چرا که اميرمومنان علی عليه السلام دست يابی به تمامیِ اين افق را به شرطِ بيرون کشيدن رانِ ملخی از دهانِ موری پس می راند. شوربختانه رهبرگرامی، ما دراين سالهای پس از انقلاب، بی گناهان بسياری را نه برای دستيابی به آن افق مبارک، که برای باقی ماندن خودمان در مصدر و مسندِ قدرت کشته ايم. و بسياری را بی دليل به زندان و دخمه های تنگ نظری خويش در انداخته ايم. آيا صدای مرا می شنويد؟ ما بی گناهان را کشته ايم. آری بی گناهان را کشته ايم. و بی گناهان بسياری را آواره و زندانی و غارت کرده ايم. وشوربختانه تر، به هيچ يک از آن درخشندگی ها که دست نيافته ايم، درغرقابی از تعفنِ دروغ و دزدی و بداخلاقی گرفتار آمده ايم. اين همان چيزی است که آينه ی بی ريایِ من دراين باريکه راهِ کهنسالی، نشان شما می دهد.

رهبرگرامی،

۶ - ما به اميد رسيدن به وعده ها و آرزوهای انقلاب، مردم خود را زده ايم و کشته ايم و غارتشان کرده ايم و به تلخ ترين وجه ممکن، آنان را به آوارگی در ساير کشورها ناچار ساخته ايم و عرصه را بر شهروندان خود تنگ گرفته ايم و درمقابل، عرصه های بهره مندی خود و خويشان خود را فراخ و فراخ تر ساخته ايم. قبول می فرماييد که در سخنان اين روزهای خود، هرچه براميد و پيشرفت و شکوفايی و دست يابی به بند بندِ سندِ سستِ "چشم انداز" اصرار ورزيم، بذرسخن در باد افشانده ايم. چرا که همه ی ما به چشم خود ديده و می بينيم : در جهان فهم، نام جمهوری اسلامی ايران جزو تحقيرشدگان و فرودستان رقم خورده است و کسی ما را به بازی نمی گيرد و به دوستی نمی پسندد. انقلاب ما بسيار زود پيرشد و قامتش خميد. در اين پيرِ فرسوده، هيچ نشاطی و اميدِ نشاطی نيست. اين است تصوير کهنسالی ما و شما در آيينه ی واقع نمای من.

۷ - من شخصاً از ميان همه ی صفاتِ خوب شما، شجاعتِ شما را بيشترمی ستودم. الحق شما رهبرشجاعی بوده و هستيد. منتها اين شجاعت به مرور روی به پرخاش بُرد. و در پرخاش جلوه کرد و در پرخاش نيزخانه کرد. دراين اواخر، بيشترين مخاطب پرخاش های جناب شما نه آمريکا و اسراييل و دزدان و نابکاران، که مردم معترض خودتان بوده است. وحال آنکه شجاعت، نه درلفظ، که بيشتردرعمل سر برمی کشد. گاه پوزش خواهی از مردم بخاطر رواج يک خطا، به شجاعتی افزون تر از رستم گونگی نيازمند است. متاسفانه دراين روزها، ما از شجاعتِ رهبرمان سراغی نمی بينيم. و آن سوتر، گاه ملاحظاتی را از وی دريافت می کنيم که شجاعتِ وی را به مخاطره و به حاشيه می رانند. آيا اين جابجايی شجاعت و ملاحظه را به کياست و درايت و درستیِ تشخيصِ وی ربط دهيم؟ يا که نه، اين کهنسالی است که عارضه های خاصِ خود را برکشيده و برزبان و قلمِ رهبرِ شجاعِ ما نشانده است؟ به گونه ای که او اکنون، نمی تواند دستور بازداشت و محاکمه ی دزدان صاحب نام داخل دولت را صادرکند. بلکه از آن سوی، راهِ دستگاهِ نيم بند قضا را نيز بر محاکمه ی آنان می بندد.

۸ - يک روز بازجوی فحاشی که دستِ بزنش هميشه بالا بود در زندان روبه من گفت : تو آدم مذبذبی هستی. که يا اهل افراطی يا تفريط. به وی گفتم: اتفاقا پايداری بربنيان های يک رويه ی غلط وتاييد مکرر و بی دليلِ آن، نشانه ی اضمحلالِ فکری من و شماست. باز به وی گفتم: آيا سخن رهبرمان خامنه ای را به ياد داری که يک روز در وسعتی ازناچاری می فرمايند: "هيچکس برای من هاشمی (رفسنجانی) نمی شود"، و روزی ديگر آنچنان خاکستری از ارعاب و تحقير براو و برسرخاندان او می افشانند که نمونه اش را مگر در حکايت های عهد قجری بشود سراغ گرفت؟ افراط و تفريط اين است. نه آنکه نوری زاد ديروز می گفت: من فدايی رهبرو نظامم، و امروز می گويد : اين نظام، آن نيست که من در سرمی پروراندم.

بياييد با هم صريح باشيم. يکی از ظرافت های دورانِ کهنسالی در اين است که فرصت کم است و لحظه های ترميم خطا درحال فرار. ويا اين که درسالهای کهنسالی نمی شود مثل جوانان، کار امروز را به فردا افکند. چه بگويم که شما با همان شجاعتِ مثل زدنی، و در سالهای سهمناکِ کهنسالیِ خود، همه را قربانیِ برآمدنِ فردِ نالايقی چون احمدی نژاد کرديد. تا مگر اين غلام حلقه به گوش، عصای کهنسالیِ شما باشد. يعنی همان باشد که شما می خواهيد. غافل که اين غلام حلقه به گوش ، آن سوتر از تمايلاتِ شخصِ شما، حاجت هايی را برای خود رصد می کرده است. امروز جناب شما به آنچنان فرسايشی از آن شجاعتِ دلخواهِ ما دچار شده ايد که بايد ناگزير و دل چرکين، جنازه ی اين رييس جمهور دغلکار را تا پايان دوره اش به دوش بکشيد. چرا؟ چون او با زيرکی به اختفای اسرارِ شما دست برده و اسنادِ غيرقابل انکاری از خطاکاری برادرانِ قاچاقچی و دوستان و حاميان شما را از وزارتِ اطلاعات بيرون کشيده است. دست اگربه ترکيب او بزنيد، او - که به هيچ تعادلی متعادل نيست - ای بسا به ترکيب اطرافيان شما دست بزند وبا فشار يک دکمه، همه ی اسرارِ مگوی حاميانِ شما را روی ميز شعبده اش بريزد.

رهبرگرامی،

۹ - من اين روزها سخت دلتنگ آن شجاعت کم نظيرِشمايم. شجاعتی که به جولان آيد و همه ی ملاحظات نفرت انگيز و رعايت های بی دليل و نامبارک را پس بزند و زلال جويی کند. شجاعتی که بگويد : مرا ازچه می ترسانيد؟ از افشای دزدی های هوادارانم؟ اين شما و اين هواداران من. رييس مجلس اگر دزدی کرده، نوری زاد اگر ازديوار مردم بالا رفته، دريک محکمه ی عدل، بگيريد و به چارميخشان بکشيد. فرزندان من آيا کج رفته اند؟ فلان آيت الله که حامی من است اموال مردم را بالا کشيده؟ به دستور من آيا ميليارد ميليارد به افغانستان و حزب الله لبنان و فلسطين پول سرازير شده؟ پاسدارانِ حامیِ من از نردبانِ خصلت های نادرست بالا رفته اند و در آسمان غارتِ اموالِ مردم خانه کرده اند؟ اين من و اين اطرافيان من و اين محکمه ی عدلِ شما. وباز بفرماييد: از آن سوی اما به دزدی های شخص رييس جمهور و معاون اولش و هزار حامی زيرک او نيز رسيدگی کنيد. وبه جنازه و لشی که احمدی نژاد از ايران و ايرانی برساخته است نيک بنگريد و مقصران اين بختک شوم را شناسايی کنيد. آيينه ی ما آيا لياقتِ زيارتِ اين شجاعتِ شريف شما را خواهد داشت؟

۱۰ - شما برای يکدست شدن مجلس و دولت و دستگاه قضايی بسيار زحمت کشيديد. و گاه از جايگاه رهبریِ خود به زير رفتيد و همطراز رييسِ يک صنفِ سياسی به جانبداری از اين، و ايجاد تنگنا برای آن پرداختيد. آنچنان دست رييس جمهور مطلوب خود را در چنگ اندازی به زيروبالای قانون و منافع ملی واگشوديد که امروز چه بخواهيد و چه نخواهيد مسئولِ هرز رَوی های تريلياردی وی و اطرافيان وی هستيد. امروز ديگر هيچ تشکيلاتِ سياسیِ مغايری در راس يا در حاشيه ی امور نيست تا بشود آوار اين دزدی ها و کج روی ها را بر سر او فرو ريخت. قبول می فرماييد که شخص شما در افراختن اين سقفِ سُست سهيم بوده ايد. اين آينه ی برادری ماست که تصوير اين روزهای کهنسالی شما را نشان تاريخ می دهد. آيينه ای که می گويد: مصادره ی خيزشِ مردمانِ عرب به نفع خود به اسم بيداریِ اسلامی، واين که آنان از ما الگو گرفته اند وخيال دارند همچوما شوند، وبه رسميت شناختن جنبشِ وال استريت ازيک سوی وسرکوب جنبشِ ايرانيان ازدگرسوی، آری اين گريزها نيز نمی تواند ما را از سرنوشتی که برای بلعيدن ما خيزبرداشته، برهاند.

رهبر گرامی،

۱۱ – ما هنرمند صاحب نامی همچون آقای جعفر پناهی را با احکامی خنده دار بقدر يک عمر از کار بی کار و ممنوع الخروج کرده ايم. جعفرپناهی در تلخ ترين وجه، درآثار اجتماعی اش از ما انتقاد می کرد و به زشتی های جاری جامعه می پرداخت. يک نظام پويا، دست يک هنرمند منتقد را می بوسد که حواس همه را به نقاط ضعف جامعه معطوف می کند. نه آنکه او را به خاطر اين که به ما گفته "لباس تان لجنی است، پاکش کنيد" به چارميخش بکشيم. ما به اسم اين که نبايد آبروی متهمين را پيش از اثباتِ جرم بُرد، هنوز که هنوز است هيچ اسمی و نشانه ای از اختلاسگران و دزدان و همکارانِ آن رقمِ بهت انگيزِ سه هزار ميليارد تومانی منتشرنکرده ايم، اما بلافاصله اسم چند مستند ساز را بدون آنکه محکمه ای برای رسيدگی به اتهام آنان ترتيب داده باشيم، با جاسوسی و عامليت بيگانگان درمی آميزيم و بلافاصله نيزدر روزنامه ی کيهان مان نيزمنتشرش می کنيم. خلاصه کنم. کارهای خنده دار ما از آن روی که به اسم اسلام صورت می پذيرد، بساط خنده ی مردمان جهان را فراهم آورده است. ويا اخيرا دوستان سپاهی، دريک يورشِ ناگهانی، فيلم ها و ابزارِ کارِ خودِ مرا که درروستای زادگاهم برای آگاهیِ شخصِ شما – آری برای آگاهیِ شخصِ شما - مشغول ضبط خاطرات داخل زندان بودم برمی دارند و می برند.

۱۲ - بخاطر شريفتان هست در نامه ی محرمانه ای که از داخل زندان برای جناب شما نوشتم، به چه نکاتی متذکر شدم؟ همان نامه ای که ظاهراً حضرتعالی بعد از مطالعه ی آن - بدون آنکه من تقاضای عفوی کرده باشم - دستور فرموديد تا مرا آزاد کنند؟ در آن نامه ی سراسر خيرخواهانه، من برای شما نوشته بودم: پادشاهان و حاکمان درگذشته های دور، يا خود با لباس مبدل به ميان مردم می رفتند و ارکان حکومت خود را وارسی می کردند، يا فرزندان و امنای خود را به اين منظور به هرکجا گسيل می فرمودند. و نوشته بودم : من نمی گويم جناب شما با لباس مبدل به زندان اوين يا به زندانهای ديگر سربزنيد. ويا يکی از فرزندان خود را (مثلا آقا ميثم را) بطور ناشناس و در هياتِ يکی از آحاد مردمِ معترض به زندان اندازيد، بلکه اين من - محمد نوری زاد - امين شما. من از داخل زندان اوين برای شما خبرمی رسانم که هيولاهايی در قامت سربازان گمنام امام زمان با متهمين سياسی چه می کنند. وباز برای شما نوشتم که همين بازجويان امام زمانی، خودِ مرا زده اند و به ناموسم فحش های رکيک داده اند. وقاضيان مرعوبِ دستگاه قضا در خنده دار ترين احکام سه دقيقه ای و ده دقيقه ای برايم پرونده سازی کرده اند و افزون برسه سال ونيم قبلی برايم دوسال ديگر زندان بريده اند. به آينه ی صادقانه ی من آيا می نگريد؟

۱۳ - از زندان که بيرون آمدم، از همان بدو آزادی، در اين فکر بودم که با چه تمهيدی به آن وعده ی مطروحه وفا کنم و همچون فرزندی امين، شما را در جريان فجايع داخل زندان بگذارم. طی دوماه، فيلمنامه ای نوشتم با نام " محرمانه برای رهبرم". و چهارماه در سکوت و تنهايی ، خودم، و تنها خودم، جلوی دوربين خودم قرار گرفتم و بدون ذره ای اغراق، فضای تنگ سلول های انفرادی و بازجويی های خشن را برای شما بازسازی کردم و هرآنچه را که برخودم رفته بود ثبت و ضبط کردم. دراين چهار ماه، نه عکس و خبری از اين فيلم منتشرکردم و نه مطلب تازه ای نوشتم و نه به حساسيت های داغ و دزدی های بُهت انگيزاطرافيان رييس جمهور داخل شدم. چرا که نيک می دانستم اگر اين فيلم به سرانجام برسد و شما آن را ملاحظه فرماييد، مثل فيلم های محرمانه ای که سابقا برای جناب شما می ساختم و می فرستادم، بلافاصله برای برچيدن برجهای بلند بی عدالتی دستور خواهيد فرمود. درست مثل داستان کهريزک که به محض آگاهی از قضايای فجيع آن، به برچيدنش دستورفرموديد.

۱۴ - چندی پيش، درظهرروز پنجشنبه هفتم مهرماه، هجده مامور اطلاعاتی سپاه، بی آنکه نگران اسکله های قاچاقِ همکارانِ سپاهی خود باشند، و بدون اين که از پيمانهای ميلياردیِ بدون مناقصه ی قرارگاه خاتم الانبيا روی ترش کنند، و بی آنکه از دزدان صاحب نام شاغل در دولت و اختلاسهای تريلياردی دولت خدمتگزار سراغی گرفته باشند، همزمان به انزوای هنری من در روستای زادگاهم و در تهران به خانه ام وارد شدند و وسايل کار و امکانات حرفه ای و تصاوير ضبط شده ی مرا بارکردند و بردند. انگار غنيمتی از يک حرامی سرگردنه گرفته باشند. آنان اما مرا بقدر خود خام و ناپخته انگاشتند و ندانستند آنچه از من ربوده اند، تمامی فيلم های گرفته شده نيست و من نسخه ی بسيارکاملی از آن را با خود دارم. و اين که اگر يکصد بار ديگر راه مرا سد کنند، باز من دست بکار می شوم و کار بايسته ی خود را سامان می دهم. چه از داخل زندان و چه از بيرونِ آن.

۱۵ – خنده دار آيا نيست آنجا که من برای شما نامه ی سرگشاده می نويسم، به زندانم در می اندازند که چرا آبرو داری نکردی و به انتشار آشکار نوشته هايت دست بردی ومحرمانه ننوشتی! اکنون نيز که فيلم محرمانه ای برای شما می ساختم، اموال مرا می برند و برايم پرونده ی جديدی می گشايند که چرا محرمانه دست به کار شدی؟ گرچه من اين روزها در تنگنايم اما ترتيبی داده ام فيلم مورد اشاره برای شخص شما آماده وارسال گردد. اين عهدی است انسانی و ايمانی که مرا برای افشای فاجعه هايی که در پستوهای پنهانِ امنيتی و قضايیِ کشورمان دست به دست می شود، بی قرار می سازد. درقدم بعدی، فيلمنامه ی اين اثر خود به خود روی سايت شخصی ام قرار می گيرد تا همگان به نيت من و وظيفه ی شما آگاهی يابند. چرا که صراحتِ آينه ی من بايد با کهنسالی شما همنشين شود. با من آيا موافق نيستيد؟

۱۶ - من هنوز دلتنگِ شجاعتِ کم نظير شمايم. که با يک نَفَسِ روح اللهی، همه ی بافته های فرعونی اطرافيان و منتسبين به خود را از صحنه برانيد و انصاف و عدل را به اين سرزمينِ فلک زده بازآوريد. از باب نمونه بارها گفته ام و نوشته ام که انتخاب آقای شيخ صادق لاريجانی برای رياست قوه ی قضاييه، از آن روی اشتباه بود که نام شما را در تاريخِ خسارت های اسلامیِ اين سرزمين ثبت کرد. اين که آيندگان بدانند يک زمانی، رهبرجمهوری اسلامی ايران، فردی را بدون آنکه تجربه ی قضايی داشته باشد، صرفا به دليل حرف شنوی و قرابت فکری اش با وی براين مسند حساس و حياتی گمارد و اعتنايی نيز به خسارت های برخاسته ازاين انتخاب نادرست نکرد.

۱۷ – دوسه ماه پيش، بيست و پنج پرسشِ شرعی و سياسی - اجتماعیِ خود را برای بيست ويک مرجع و عالم و مجتهد صاحب نام کشورمان ارسال نمودم تا بدانها پاسخ گويند. بجز يکی، هيچ يک به پرسش های من پاسخ نگفت. ترسی که مراجع وعلمای ما بدان دچار شده اند از جنس همان ترسی است که بسياری از بزرگان ما را در خود خمير کرده است. فضای تلخِ امنيتی ای که متاسفانه تحت مديريتِ ما و شما به جان جامعه در افتاده، مدير و استاد ودانشجو و روحانی و مرجع و باسواد و بی سواد نمی شناسد. همه را از هم ترسانده است. حتی نمايندگان مجلس را، که جليقه ای از خفتِ ترس به تن کرده اند، و مثل آدم های منگ، ذليلانه داستان حق مردم را و سوگندِ صيانت از حق مردم را دمِ دهانه ی کوزه ی نمايندگی خود نجوا می کنند و ذليلانه تر، سخن از فتنه و دخالت بيگانگان در فجايعِ جاریِ جامعه می گويند. کدام بيگانه بقدرِ خودِ ما تنِ رنجورِ اين نظام فلک زده را به زيرِ چرخ برده، وهمزمان جيبش را خالی کرده است؟ از آينه ی شفافِ من نا اميد نشويد. اين آينه، برای رؤيتِ جمالِ دلنشينِ شما، پايکوبی می کند.

رهبرگرامیِ ما،

۱۸ - درشهری دور، به ديدار جمعی از علمای روحانی رفتم. پيش از آنکه گفتگويی دربگيرد، ديدم به اشاره ی عالمی هفتاد ساله، يک سينی به گردش در آمد و همه ی حاضران، طبق يک عادتِ جاری، تلفن های همراهِ خود را در آن سينی نهادند و سينی را به جايی دور بردند. من آن روز در آن محفلِ متزلزل، طعمی از کهنسالی شما را به کام افشاندم. به آينه ای که پيش روی مبارکتان قرار داده ام نيک آيا می نگريد؟ می بينيد پايه های تختِ رهبری شما برچه اوضاع اسفباری چفت بسته است؟

۱۹ – يک روز درهمين نزديکی ها، هفت پرسشِ صريحِ خود را برای جناب سيد محمد خاتمی فرستادم تا بدانها پاسخ بگويد. پاسخ نگفت. شخصا به ديدارايشان رفتم. وی درهمان ابتدای سخن، قاطعانه گفت : " آقای نوری زاد، من به سئوال های شما جواب نمی دهم". از او رنجيدم اما در دل به وی حق دادم. چرا که هريک از ما ظرفيتی برای شنودنِ فحش های رکيک مخالفان خود داريم. من آن روز باور کردم که ظرف صبوری آقای خاتمی از فحش های امثالِ آقای حسين شريعتمداری لبريز است و وی تحمل هجمه های تازه تری را ندارد. درعين حال که خودِ آقای خاتمی قبول داشت پرسش های توفانی تری درميان مردم دهان به دهان می شود و بی پاسخ نهادنِ آنها چاره ی پرکردنِ گودالِ عميقِ نفرتِ مردمان نيست. من آن پرسش های هفتگانه را به زودی منتشر خواهم کرد تا هم شجاعت آقای خاتمی برای ما و شما بازتعريف شود و همه بدانند ترس از سايه ی ماموران اطلاعاتی چه به روز بزرگان ما آورده است.

۲۰ – ما شما را شجاع می خواهيم. بسيار شجاع. چه کنيم، اين شجاع خواهیِ ما، همان است که از روحيه ی جنابِ شما فهم کرده ايم. آينه ی من نيز بی تاب نمايشِ شجاعتِ شورانگيز حضرتِ شماست. شما اما نه که برای خود در ميان دايره ی سپاهيان، وسعتِ امنی پديد آورده ايد، از خواست های بطئیِ ما مردمان فاصله گرفته ايد. اين روزها پاسدارانِ پاک و انسان و شريف و مردمیِ ما يا رخ در نقابِ آسمانِ خدا کشيده اند، يا به حاشيه رانده شده اند، يا منزوی اند، ويا درحال فرسودن و دق کردن. از آن سوی اما پاسدارانی که کامشان به چرب و شيرين قاچاقِ هزار جورکالا و دلارهای نفتی وغيرنفتی آلوده است، بله، اين پاسداران، برچهارستون زير وبالای مسند ها و منصب های سرزمين ما قفل بسته اند و همينان باقیِ عمر شما را با شما به معامله نشسته اند. اينان امروز بظاهرمطيع اوامرشمايند و از شما حرف شنوی دارند، اما زبانم لال، همين که يک روزسربرزمين سرد بگذاريد، فردای آن روز، همين پاسدارانِ سيری ناپذير، پوست از تن ايران و ايرانی می درند. از باب امتحان هم که شده، درخفا از اين پاسداران نفتی و قاچاقچی بخواهيد که دست از عادتِ مستمرِ بالا کشيدن اموال مردم بردارند. فکر می کنيد آيا به سخن شما اعتنايی بکنند؟ هرگز! آری هرگز! مباد ای نورچشم به اين دل ببنديد که اگر سردار و شهردار ديگری جای احمدی نژاد را بگيرد، نگرانی های امروزين شما به شادمانی و آرامش بدل خواهد شد!؟ اينان از آن روی که آسمانخراشِ قدرت خود را بر خون بی گناهان و آسيب های دلخراشی که برمردم وارد آمده نهاده اند، با هر جرعه آبی که سربکشند، خون خواهند نوشيد. وهرگز نيز با به رخ کشيدن احداث چند پل و چند پارک و چند بنای عام المنفعه، نمی توانند برداغ و سوز مردم ما سرپوش بگذارند و بخيال خام خود سربه هزارتوی معاملات نظامی گری خود فرو برند.

۲۱ – ديداری داشتم با يکی از بزرگانِ صاحب نام نظام. درآن ديدار وقتی ترس را ديدم که همچون تن پوشی برتن اين بزرگوار قالب بسته است و الفاظِ بريده بريده، نایِ جاری شدن از زبان وی را ندارند، به وی گفتم : چرا ما نبايد ذره ای از شجاعتِ اجداد شما را در شما ببينيم؟ ای رهبر گرامی، طريقِ ترساندنِ مردم و برجستگان جامعه اگر می توانست چاره سازی کند، شوروی سابق هنوز برقرار بود. آنجا که ابرقدرتی چون شوروی، وقتی در کانونی از ترسندگیِ مردمِ خود خانه می کند و بعد از هفتاد سال مثل شمعی فرومی ِکشد و درخود فرو می ميرد، چرا ما بسيار سريع تر از او فرو نپاشيم و فرو نميريم؟

رهبرگرامی ما،

دوست دارم با همان شجاعت کم نظيری که اين روزها کمتر از درد و داغ ما سراغ می گيرد، فرمان صادر کنيد بانيان و علت های انشقاق مردمان از ميان برچيده شوند. انتخابات مجلس درپيش است. ما که نمی خواهيم بعد از سی و سه سالی که شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی سرداده ايم، هم استقلال را وهم آزادی را و هم جمهوری اسلامی را در خاک ببينيم؟ هيچ آيا از خود پرسيده ايد با ريسمانی که چين و روسيه به گردن ما بسته اند، کدام استقلال؟ و با سانسور و زندان و ترسی که به جان جامعه درانداخته ايم، کدام آزادی؟ وبا نکبتی که از معارف دينی افراشته ايم، کدام اسلام؟ ما و شما را چاره ای نيست مگر اين که مردم خود را به بازی بگيريم و بدانها بها بدهيم. واين که در گام نخست، پاسدارانِ فربه از مالِ حرام را به جايگاه واقعی خود که پادگانها و مواقف نگاهبانی است، باز فرستيم. زندانيان سياسی را و رقبای سياسیِ خود را آزاد کنيم و از انتقاد نهراسيم و نآآن سوتر از خود و خويشانِ خود، برای ديگران نيز حق حيات قائل شويم.آينه ی زلال ما، سخت مشتاق رويت جمال مبارک شماست. آنجا که درآن جمال نورانی، خيرها و خوبی ها بی تابانه برای انتشار پای می کوبند. والسلام

همراه و دوستدار شما : محمد نوری زاد
بيست وپنجم مهرماه سال نود


 
 


مهدی خزعلی پاسخ داد : " اميرالمومنين فرمود :  کلمه الحق يراد بها الباطل . اين کلام خداست . چه کسی از آن استفادا ميکند ؟ امروز اونهايی که جناح حاکم هستند از تمام آيات و روايات برعليه دين استفاده ميکنند .
خبرنگاران سبز/جامعه:
دکتر مهدی خزعلی فرزند آيت الله خزعلی در جمع ذوب شگان ولايت در نمايشگاه مطبوعات پس از بازدید ازغرفه های اعتماد و شرق با اصرار غرفه داران روزنامه ی جوان(در جوار فارس و کیهان) وارد غرفه ی جوان شد و در قامت يک بسيجی خيبری از اصلاح طلبان و جنبش سبز یک تنه دفاع همه جانبه کرد و در پاسخ سوال حاميان ولايت که تمرکز و حساسيت بر روی مسئله ولايت فقيه داشتند، ولايت را تنها ولايت الله دانست . وی در جواب سوال يکی از جناح حاکم که در مورد حمايت آمريکا از جنبش سبز و از ديد وی اميدی که آمريکا به اصلاح طلبان ايران باز کرده اند اعلام کرد : " من يک بسيجی خيبرم. معتقدم آمريکا هيچ غلطی نميتواند بکند اما آنهايی که اختلاس ميکنند به نام دين اين خيانت ها رو ميکنند آنها حکايت، اين انقلاب ما را نابود خواهند کرد.

مهدی خزعلی همچنين درمورد کارخانه خاک سرخ هرمز که اقتدارطلبان با جنجال بسيار برای وی پرونده سازی کردند پاسخ داد : " خاک سرخ هرمز به نام مه=حمد مهدی خزعلی فرزند مصطفی است من مهدی هستم فرزند ابوالقاسم . اين رو همتون ميدونيد باز هم ميگييد . کيهان هم ميدونه . بنده هنوز جزيره هرمز رو نديدم، خاک سرخ هرمز را هم نديدم .

وی در جواب سوال ديگری که پرسيده شده بود : در زمان عمليات خيبر به ولايت اعتقاد داشتيد يا نداشتيد گفت : من به ولايت ائمه خدا اعتقاد داشته دارم و خواهم داشت . در ولايت فقيه از نظر من بنده به بازپرس گفتم من بيش از تو به ولايت فقيه اعتقاد دارم اما ميخواهم ولايتی که تو معتقدی را بالاتر از خدا ندانم . ولايت فقيه شما الان بالاتر از خداست. شما ميگوييد ولايت فقيه بالاتر از خداست . وی در ادامه به سوالی که با تاکيد بسيار نيز مکررا در مورد ولی فقيه پرسيده ميشد ابراز داشت : ولی فقيه من کسی است که اهل حق و خبرگان منتخب مردم به او رای بدهند و انتخاب بکنند.

مهدی خزعلی در بخش ديگری از گفتگوی ناخواسته خود که از طرف فردی متحجر و تندخو در مورد اعلام برائت آيت الله خزعلی از فرزندش مهدی خزعلی و نارضايتی وی از پسرش اعلام شده بود اعلام کرد : ببينيد در انتخابات سال ۸۸ مواضع بنده با مواضع پدر بزرگوار که دست ايشون را ميبوسم با مواضع بنده متفاوت بود. ايشون اعلام برائت از مواضع انتخاباتی بنده کرد و همين اخيرا ميگفتند که من شما را فرد متدينی و معتقدی ميدانم . وی در ادامه فرمودند ولی فقيه در طول زمان ممکن است عوض بشه . سابقا حضرت امام بود آقای خامنه ای شد و ممکن است بعد از اون هم صد نفر ديگر بيايند

در داغ ترين بخش گفتگو، مهدی خزعلی در پاسخ حمید داوود آبادی اينگونه پاسخ داد : بنده هرگز برای ولايت فقيه خون نمی دهم و تنها برای خدا خون ميدهم چرا که تنها کسی که ميتواند ارزش و قيمت جان من باشد خداست. تنها خريدار جان من خداست . ولی فقيه اگر در مسير خدا حرکت کند ما همراهی اش ميکنيم اگر يک لحظه پايش را يک لحظه جابجا بگذارد به او توکل نخواهيم کرد . در مابين صحبت مهدی خزعلی بسيجيان ذوب شده که از سخنان به حق مهدی خزعلی آشفته شده بودند اين سخنان مهدی خزعلی را همطراز با سخنان خوارج دانست که مهدی خزعلی با لبخندی آرام پاسخ داد : اميرالمومنين فرمودند : " حق را بشناسيد بعد اهلش را با آن بشناسيد باطل را بشناسيد اهلش را با آن بشناسيد. ملاک ارزش های انقلاب اسلاميست نه فرد اين فرد امام فرمود حتی اگر من خطا کنم با من هم برخورد کنيد شما اصلا در شخص متوقف نشيد هرکسی که در مسير اسلام و ارزش های انقلاب اسلامی حرکت کرد ما مخلص آن هم هستيم حتی يک گام حتی امام فرمود حتی اگر من خطا کردم با من هم برخورد کنيد. اينکه شما ميرويد و تمامی اين قضايا را ميخواهيد با استفاده از يک نام همه را بکوبيد غلط است ما مخلص همه هستيم اما با يک نام مسير امون را عوض نميکنيم . مسير ما اسلام است مسير ما مسير ائمه اطهار عليه السلام است و هر کس در اين مسير قرآن و عطرت رفت ما مخلص آن هستيم .

در اين گفتگوی ناخواسته در مورد ميرحسين موسوی اينگونه سوال شد که شما موسوی را به خاط اينکه هشت سال نخست وزير امام بوده با همه چی داريد عوض ميکنيد نظرتون را در مورد موسوی بفرمائيد : مهدی خزعلی پاسخ داد : " اميرالمومنين فرمود :  کلمه الحق يراد بها الباطل . اين کلام خداست . چه کسی از آن استفادا ميکند ؟ امروز اونهايی که جناح حاکم هستند از تمام آيات و روايات برعليه دين استفاده ميکنند .

سخنان چند روز قبل هيلاری کلينتون با صدای آمريکا و سخنان وی نيز بحث ديگر حاميان ولايت بود که بحث نهايی اين گفتگو شد . اقتدارگرايان بار ديگر با فرافکنی و شايعه سازی به جنبش سبز تهمتی دروغ زدند و گفته ای که هيلاری کلينتون وزير امور خارجه ايالات متحده هرگز آنرا بر زبان نياورده بود را به جنبش سبز وصل کردند.  از مهدی خزعلی پرسيده شد : هيلاری کلينتون از شما حمايت کرد و اعلام کرد : حاميان جنبش سبز بايد سلاح بردارند پس چرا هيچگاه اعلام برائت نکرديد . آمريکا و اسرائيل شما اصلاح طلبان را سرمايه اجتماعی و اميد خود می دانند که مهدی خزعلی با قاطعيت پاسخ داد : من معتقدم که آمريکا و اسرائيل اميدشان به جناح حاکمی است که دين فروشی ميکنيد و به دين فروشی شما دل بسته که در اين لحظه حاميان ولايت طبق معمول زمانيکه قافيه را به حريف خود می بازنند شروع به هوچی گری و شلوغ کاری ميکند . ياد گفته اين راند فيسلوف روسيه ای مقيم آمريکا افتادم که به درستی گفته بود : فقط دو روش برای تعامل انسانها با يکديگر وجود دارد: اسلحه يا منطق; زور يا تفاهم.کسانی که ميدانند که با منطق نميتوانند پيروز شوند به زور و اسلحه پناه برده اند.

گفتنی است در انتها نیز اقتدارطلبان که عرصه را بر خود تنگ دیدند شروع به هتاکی کردند و مصاحبه رو به هم زدند و شروع به فحش و مرگ بر ضد ولایت فقیه گفتن کردند.یکی جلو آمد و با بی شرمی به دکتر گفت:" خاک بر سرت کنند" و وقتی یکی از بازدیدکنندگان به او اعتراض کرد که چرا جای بحث و منطق ناسزا می گویی ،جانشینان خلف اوباش لمپن،سعید تاجیک ،به او حمله ور شدند و برخورد فیزیکی کردند.

اين گفتگوی ناخواسته در نمايشگاه مطبوعات را تماشا کنيد :



 
 

البته رهبری اين موضوع را به آينده دور که ممکن است قابل بررسی باشد، محول کردند، چون تحقق محتمل اين کار مستلزم تغيير در قانون اساسی آن هم با سازوکار خود و تغيير در جمهوريت نظام است، در غير اين صورت تضعيف بخش جمهوريت نظام خلاف قانون اساسی است و قدرت انتخاب مردم محدود و محصور می‌گردد که قطعاً اين مهم مدنظر رهبری نبوده است.
خبرنگاران سبز/سیاست- نقد و نظر:
علی اکبر هاشمی رفسنجانی از بانيان اصلی نظام جمهوری اسلامی که نقش اصلی در انتخاب سيد علی خامنه ای به عنوان جانشين روح الله خمينی داشت شايد امروز بيش از هرکس به اشتباه نابخردانه و عجولانه خود پی برده است چرا که رفيق مورد اعتمادش با بی بصيرتی با فتنه گران هم پياله شد و وی را به محمود احمدی نژاد ترجيح داد و با رِندی با تصرف تک تک تريبون ها و مناصب از جمله تريبون نماز جمعه و رياست مجلس خبرگان رهبری، هاشمی رفسنجانی را به حاشيه هدايت کرد تاجايی که اکنون حاميان رهبری و اقتدارگرايان کار را تا جايی پيش برده اند که با نظر موافق رهبری که از زبان وی بيان شد، پيشنهاد حذف سمت رياست جمهوری از مناصب حکومتی و حذف جايگاهی به نام « مجمع تشخیص مصلحت نظام » را مطرح کرده اند.

پيشنهاداتی که طبق سياست اجرا شده حکومت در ابتدا با ملاحظاتی مطرح می شوند و آهسته آهسته با سکوت جامعه و گروه های سياسی، آن را عملی و اصل ماجرا را لوث ميکنند. اما پيشنهادات اخير که تماما جمهوريت نظام را نشانه گرفته است، پس از آخرين انتخابات جنجالی و بحث برانگيز در خرداد ۸۸ و کرنش و باج گيری محمود احمدی نژاد در برابر نظام و رهبری به اوج خود رسيده است که با مخالفت گروه های سياسی نظير اصلاح طلبان و حاميان جنبش سبز که بخش اعظم جامعه ايران هستند، روبرو شده است .

در اين خصوص رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام نیز همگام با مخالفین طرح حذف جایگاه ریاست جمهوری در ديدار جمعی از روزنامه‌نگاران و اصحاب رسانه کشور با تاکيد بر سخنان اخير خود اظهار داشت: راه درست اين است که مردم احساس کنند مسئولان به رأی و حق سياسی آنان احترام می‌گذارند و اگر اين‌گونه شود مهمترين اقدام سياسی مقطع حساس کنونی کشور اتفاق افتاده است.

هاشم رفسنجانی در پاسخ به سؤالی در مورد نقش و جايگاه مجمع تشخيص مصلحت نظام در مقطع کنونی که اقتدارگرايان اين جايگاه را نيز برای حذف و تملک نشانه گرفته اند با گلايه از به اجرا درنيامدن مصوبات تدوين شده اين مجمع بيان داشت : علاوه بر وظايف سه‌گانه‌ای که در قانون اساسی برای مجمع تشخيص مصلحت نظام آمده، اين نهاد در ساليان گذشته وظيفه تدوين سند چشم‌انداز، سياست‌های کلی کشور و نيز تفسير ذيل اصل ۴۴ را نيز بر عهده داشته است.

رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام ،  افزود: بخش مهمی از سياست‌های کلی مصوب مجمع، توسط رهبری معظم انقلاب ابلاغ شده است و قرار به اين بوده که برنامه‌ها، سياست‌ها، قوانين و عملکردها براساس اين سياست‌ها باشد که متأسفانه يا عمل نشده يا برعکس عمل شده است. يکی از مراکزی که در آن از تجربيات و افکار سابقون نظام استفاده می‌شود، همين مجمع تشخيص مصلحت نظام است. در واقع اعضای مجمع کپسول تجربه و اتاق فکر نظام هستند و اشراف بسيار خوبی به مسائل و مشکلات دارند.

رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام در پاسخ به سؤالی در خصوص « پارلمانی شدن ساختار سياسی کشور » ، با اشاره به اينکه طبق قانون اساسی، جمهوريت و اسلاميت دو رکن غيرقابل تغيير نظام جمهوری اسلامی هستند،  مخالفت خود را اينگونه اعلام کرد: البته رهبری اين موضوع را به آينده دور که ممکن است قابل بررسی باشد، محول کردند، چون تحقق محتمل اين کار مستلزم تغيير در قانون اساسی آن هم با سازوکار خود و تغيير در جمهوريت نظام است، در غير اين صورت تضعيف بخش جمهوريت نظام خلاف قانون اساسی است و قدرت انتخاب مردم محدود و محصور می‌گردد که قطعاً اين مهم مدنظر رهبری نبوده است.

آيت‌الله هاشمی رفسنجانی همچنين در پاسخ به سؤالاتی پيرامون شرايط و فضای پيش روی انتخابات مجلس، قانون را مبنای برگزاری و نظارت بر انتخابات خواند و تأکيد کرد: اگر به مُرّ قانون اساسی و قانون انتخابات به درستی و به دور از دخالت سلايق شخصی و جناحی عمل شود، انتخابات پيش روی کشور با شفافيت و سلامت و عدالت برگزار خواهد شد.

ايشان  يکی از عوامل و زمينه‌های ايجاد اتحاد جامعه و دوری از تفرقه و تشتت را صندوق‌های رأی خواند و تصريح کرد: راه درست اين است که مردم احساس کنند مسئولان به رأی و حق سياسی آنان احترام می‌گذارند و اگر اين‌گونه شود مهمترين اقدام سياسی مقطع حساس کنونی کشور اتفاق افتاده است.

در ابتدای اين ديدار که در آستانه برگزاری هجدهمين نمايشگاه بين‌المللی مطبوعات برگزار شد، تعدادی از روزنامه‌نگاران و اصحاب رسانه کشور مشکلات و مسائل موجود در فضای رسانه‌ای و سياسی کشور را عنوان کردند و خواستار راهنمايی و مساعدت آيت‌الله هاشمی رفسنجانی برای برطرف شدن مشکلات روزنامه‌نگاران و اصحاب رسانه کشور شدند.

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به greencorrespondents-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به greencorrespondents@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته