اگر خط اصلی این دوره، یعنی مرحله گذار جهان کنونی به سمت ” دهکده جهانی ” و ابعاد آن به روشنی دیده نشود، نمی توان رویدادهای مربوط به این دوره را بدرستی ارزیابی کرد. تحولات برق آسای پدیدههای اجتماعی و معماری پیچیده افکار و تعیین ذائقه و سلیقه عمومی توسط دستگاههای تبلیغاتی، امکان دیدن وتشخیص را از همه میگیرد.
مرحله کنونی حاکمیت امپریالیسم که “به نام جهانی سازی” یا “دهکده کوچک جهانی” نامیده می شود، چیزی نیست جز دیکتاتوری مطلق سرمایه امپریالیستی بر جهان، دیکتاتوری مطلقی که همه اجزای ریز و درشت زندگی بشر را طراحی و تعیین میکند، همه تولیدات مادی و فرهنگی جهان را انحصاری کرده و مطابق با نیازهای امروز خود به همه چیز تغییر شکل می دهد.
بحران کنونی نه فقط بحران اقتصادی که بحران هویتی و درماندگی انسان از زندگی در جهان الکترونیکی و بحران مرحله گذار نظام سرمایه داری به سوی دهکده جهانی است. با سیر نجومی سود و گسترش بازار جهانی و رشد سر سام آور تکنولوژی، دیگر پدیده هایی مثل “ملت” و “دولت مرکزی” و تقسیم بندی جهان و جوامع بشکل کنونی و شیوه زندگی امروز بشر برای صاحبان این جهان کار کردی ندارد جای آن باید “جامعه فرا ملی” با حاکمیت “کمپانی فراملیتی” قرار بگیرد.
همانطور که در سال ۱۹۲۹ با استفاده از بحران اقتصادی در امریکا و زیر پوشش آن بحران، شیوه نوینی از زندگی و نظام جدید پولی را پایه ریزی کردند که با ایجاد کارت اعتباری و سیستم نوین بانکی و فروش خانه و اجناس به اقساط… نظام سرمایه داری وارد یک مرحله پیچیده تری از بهره کشی شد ، از آن پس مردم امریکا به اسارت بیشتری گرفتار و مجبور شدند با سرعت و زمان بیشتر بدوند تا بهره اقساط خانه و کالاهای مصرفی را بپردازند واستعمار کشورها و کنترل دولتها در این راستا شکل تازه ای بخود گرفت . ورود کالاهای مصرفی و غیر ضروری به بازار رشد فزاینده پیدا کرد و مصرف کاذب بخشی از زندگی عمومی شد. با ایجاد این سیستم مردم تشویق شدند درآمد آینده خود را پیشاپیش خرج کنند و این شروع اضطراب در جامعه بود. سیستم جدید طوری طراحی شد که آدمها تا آخر عمر خود نتوانند قسط خانه و کالاهای مصرفی را بپردازند. از گهواره تا گور کار کنند، مصرف کنند و بهره بانکی بپردازند. بردگی نوین درشکل تازه ای آغاز شد و به موازات آن فرهنگ ،هنر ، تبلیغات، اخلاق و آموزش و پرورش در خدمت این بردگی نوین بکار گرفته شد تا این بردگی مدرن را آزادی و پیشرفت بنامند، اکنون اما عمر این مرحله به سر آمده و جهان دارد وارد مرحله دیگری می شود مرحله ای که دهکده کوچک جهانی نامیده می شود و همین حالا پایههای این جهانی سازی دارد در تمامی جوامع ریخته می شود، بشر دارد به نقطه ای پا می گذارد که دیگر هیچ ارتباط و نشانی به گذشته و با ما ندارد.
با تسلطی که اربابان سرمایه و تکنولوژی بر فضا و سیارات و بر قوانین ژنتیک و انرژی پیدا کرده اند، ساختار فعلی نظام جهانی با همه ابعاد و ابزار آن کارآیی خودش را دارد از دست می دهد و رو به افول می رود. شیوه زندگی امروز بشر با این رشد تکنولوژی و تکامل مالکیت خصوصی همخوانی ندارد اگر سرمایه داری در همین نقطه بماند و نتواند از این مرحله عبور کند فرو می ریزد بنابراین جهان فعلی هرچه سریعتر باید به دهکده جهانی تبدیل شود، شیوه زندگی و نوع مناسبات اجتمائی و ذائقه ها و ارزش ها و آموزش آدمها بکلی باید دگر گون شود شغل ها و موسساتی که به این دوره تعلق دارند دیگر کارآیی ندارند، از همین حالا دارند از بین می روند. بحران بیکاری و به هم ریختگی مناسبات اجتماعی و شغلی محصول این دوره گذار است .هر آنچه به این دوره تعلق دارد در حال مردن است نظام موجود جهانی دارد از رده خارج می شود و نظام نوین هنوز تثبیت و قوام نگرفته است .این مرحله گذار، خود بخود ساختارسیستم فعلی جهان را دچار به هم ریختگی کرده است که این به هم ریختگی را در تمامی اجزای این نظام در زمینه های فکری، اجتماعی، اقتصادی، آموزشی، خانوادگی، ارتباط بین زن و مرد… می توان دید. در این مرحله گذار نه تنها بخش زیادی از مردم که بخشی از سرما یه داران هم نابود می شوند. در مرحله بعد فقط برگزیدگان سرمایه داری می مانند و مابقی تنها کارکنان آنان خواهند بود. در قدم بعدی اربابان جهان دیگر نیازی به پلیس و ارتش و سازمان های جاسوسی و اطلاعاتی به شکل فعلی ندارند کار همه آنها را تکنولوژی فضایی انجام می دهد.
شیوه خرید و فروش و تولید بکلی دگرگون می شود. کشاورزی و تولید مواد غذائی جایش را به تولید غذای ژنتیکی می دهد کشاورزانی که بر روی زمین کار میکنند، تبدیل به تکنیسین شده و مواد غذائی در لابراتوار تولید می شود.
برای دیدن فیلم دیگر کسی به سینما نمی رود همه می توانند فیلم های جدید را در اتاق خود روی پرده کامپیوتر ببینند کامپیوترهایی که می توانند هر طرف دیوار اتاق را به پرده سینما تبدیل کنند. حرفه فیلمسازی که تاکنون یک کار گروهی و دسته جمعی بوده، دارد به یک کار فردی تبدیل می شود دیگر احتیاجی به بازیگر، فیلمبردار و وسایل صحنه نیست. به گفته یکی از مدیران کمپانی یونیورسال استودیو، می توانند با تکنولوژی کامپیوتری برای هر نقشی، بازیگر آن نقش را بیا فرینند. حتی بازیگران مرده را زنده کرده تا فیلم بازی کنند بدون اینکه بیننده متوجه بشود که آنها واقعی هستند یا کامپیوتری.
ریموند کورزویل مسئولشرکت هوش کاربردی کورزویل اعلام می کند: ”تا پایان نیمه اول سده بیست و یکم این امکان وجود خواهد دشت که کامپیوترهای انسان مانند با ایجاد تصاویر سه بعدی لیزری و زند ه قادر به ارتباط با انسان های واقعی در زمان و مکان واقعی شوند این تصاویر سه بعدی چنان زنده خواهند بود که از مردم واقعی قابل تشخیص نخواهند بو د.” -رویتر ۹ اکتبر ۲۰۱۱ -
دانشگاه ها و مدارس به شکل کنونی جمع میشوند و نظام آموزشی و متون درسی متناسب با تکنولوژی این دوره به کلی دگرگون میشوند. از همین حالا بسیاری از دانشگاه ها در امریکا دارد تعطیل یا نیمه وقت می شود و دانشگاه های اینترنتی جایگزین آن می گردد.
وسیله نقلیه ای که بر مدار انرژی حرکت می کند، جایگزین وسیله نقلیه کنونی می گردد. دیگر هواپیما حرکت نمی کند بلکه پرتاب می شود. اتومبیل هایی که مسیر حرکت آنها با ماهواره کنترل و هدایت می شوند…اتومبیل هایی که هم روی زمین حرکت کرده و هم میتوانند پرواز کنند. با ورود چنین اتومبیل هایی نوع جاده سازی خانه سازی و شهر سازی هم به تناسب آن تغییرمی کند.
اربابان دنیا به اپوزیسیون سازی گسترده ای در سطح جهان دست زده اند. هزاران نهاد حقوق بشری، دمکراسی خواهی، ان. جی. او، انجمن های مدافع جقوق زنان… درست کرده اند این اپوزیسیون هرمونی را در بسته بندیهای خوش آب و رنگ توسط دستگاههای تبلیغاتی و فستیوالهای فرهنگی و هنری وارد بازار میکنند تا از شکل گرفتن جنبش های مستقل برای تغییرات بنیادین جلو گیری کنند و پتانسیل نیروهای فعال اجتماعی را در کانال های انحرافی به هدر دهند، از یک سری جیره خوارهای خود چهره می سازند و بزور جایزه ها و تبلیغات از آنها الگو سازی می کنند تا الگوهای واقعی مبارزه در جامعه رشد نکند
دستگاههایی که بجای رحم مادر اسپرم را به جنین و جنین را به کودک تبدیل کرده و آدمها را مثل جوجه ماشینی به میزانی که نیاز دارند تولید می کنند. قبل از دوره صنعتی، آدمها بشکل گروهی زندگی میکردند، با شروع دوره صنعتی زندگی جمعی و فامیلی به خانواده تقلیل پیدا کرد.در قدم بعدی دیگر کسی خانواده یا پیوندی با دیگری نخواهد داشت.
پول، سیستم با نکی و کارت اعتباری به شکل فعلی حذف میشود. مشخصات مالی و اطلاعات شخصی افراد به صورت یک ”چیپس” در بدن افراد قرار میگیرد . نوع خانه سازی تا تولید پوشاک تا روابط جنسی - عاطفی و …به کلی دگرگون و به چیز دیگری تبدیل می شود.
دیمیتری انیسکوف که رهبری یک پروژه تحقیقاتی پیشرفته موسوم به - اوتار- را بر عهده دارد در جریان کنفرانس آینده جهان در سال ٢٠۴۵ می گوید: ”تا ده سال دیگر می توان ذهن انسان را به روبات انتقال داد و بدین ترتیب رویای همیشگی -زندگی جاودان -بشر جامه عمل پوشاند. امیدواریم اشخاص بتوانند درون روبات به زندگی خود ادامه دهند در حالی که بدنشان مانند غلافی خالی که می توان آن را به دور انداخت ، بی استفاده خواهد شد پس از انتقال ذهن شخص به قالب جدید - اوتار- خواهد توانست همچنان به عنوان بخشی از جامعه به زندگی خود ادامه دهد . فاز سوم ساخت مغز مصنوعی انسان است، محیطی رایانه ای که می توان ذهن بشر را در آن بارگزاری کرد.”
نه فقط زندگی انسان که زندگی دیگر موجودات را هم از مدار نظم طبیعیشان خارج کرده و رو به تباهی میبرند. مزدوران و نوکران متخصص سرمایه، که محققان و دانشمندان نامیده می شوند در دانشگاه پنسلوانیا ” ژن های هورمونی رشد انسان را در کد های بیولوژیک نطفه های موش های آزمایشگاهی وارد کردن سپس نطفه ها را به موش مونث تلقیح و آن را باردار کردن در زمان تولد ، موش ها دارای ژن های کارکردی انسان در ساختار بیولوژیکی خود بودن و به نوبه خود ژن انسان را به نسل های بعدی خویش انتقال دادند . در دومین آزمایش ، دانشمندان ژنی را که در کرم شب تاب نور پخش می کند در کد های ژنتیک بوته تنباکو وارد کردند و در نتیجه گیاه بیست و چهار ساعته در روز می درخشید”. -از کتاب پایان کار نوشته کرگ برد –
در واقع به سطحی از تکنولوژی و علوم فضایی و ژنتیکی دست پیدا کرده اند که اطلاعات عموم نسبت به آن اندک است. نه تنها اطلاعات ما نسبت به آن نا چیز است که به گفته برژنیسکی تنها بخش اندکی از نیروهای امنیتی در جریان آن قرار دارند. یکی از مستخدمین سرمایه در ناساعنوان کرده که در حال تکمیل دستگاهی هستند که در صورت تکمیل این دستگاه الکترونیکی، مردم قادر خواهند بود آنچه را در خواب می بینند، بوسیله این دستگاه ضبط کرده و وقتی بیدار شدند خواب خود را تماشا کنند او گفته حتی می توانیم آنچه را که آدمها دوست دارند در خواب ببینند، ما به خوابشان ببریم. در حقیقت خواب آدم را هم کنترل کرده و امیال و آرزوهای آنها را در خواب هم تعیین می کنند.
در سال ۲۰۱۰اعلام کردند که بیشتر از هزار نفر در کره ماه زمین خریده اند. سال هاست در کره ماه دارند نمونه سازی می کنند تا به شیوه ساختمان سازی در آنجا دست پیدا کنند. همین خبر نشان می دهد که این آدمهای برگزیده! تا کجا پیش رفته اند. نوع مهندسی ساختمان و موادی که در آنجا با توجه به جو کره ماه بکار می ببرند خارج از تصور ما ست. توده های مردم جهان مثل زندانیانی می مانند که اطلاعی از بیرون زندان ندارند. این جا فقط بحث فاصله طبقاتی نیست، فاصله دو انسان با دو دنیای کاملاً متفاوت است.
جهان اول، دوم، سوم، شرق، غرب، ملیت و تفاوت های فرهنگی دارد مفهوم خود را از دست می دهد. همه چیز به سمت یکسان سازی انسان ها و جهانی سازی پیش می رود. جهان یک دهکده کوچک خواهد بود و این دهکده یک کدخدا خواهد داشت، این کدخدا کسی نیست جز صاحبان کمپانی های فراملیتی که کلیه سازمان های مهم و تأثیر گذار جهان را مثل رسانه های گروهی، دانشگاه ها و نظام آموزشی، هنر، ورزش و مذهب… را در اختیار و تحت کنترل خود دارند. یک جهان و یک دولت جهانی، که بایستی سلیقه و نوع رفتار اجتماعی همه توسط یک کدخدا تعیین و کنترل شود. بایستی فرهنگ های امریکای لاتین، اروپا، آسیا، آفریقا و همه دست آوردهای انسانی آنها نابود شود. از روستاهای چین تا افغانستان تا امریکای لاتین تا اروپا تا همه شهرها در همه کشورها، باید یک نوع فرهنگ، یک نوع قانون، یک نوع موسیقی، یک نوع فیلم ، یک نوع آرزو، یک نوع پوشش، یک نوع غذا، یک نوع شیوه مصرفی و یک الگوی زیستی داشته باشند.و این میسر نمی شود مگر اینکه هر فرد از فرهنگ و هویت خود کاملا خدا حافظی کند و به نقطه ای برسد که خود باعث استثمار بیشتر خود شود . باید خودش، خودش را مطابق قانون اقتدارگران کنترل کند برای اینکه هر فرد به این نقطه برسد باید سلیقه و ذائقه اش تغییر کند. باید فرهنگ و هنرش مثل مواد غذائی هومونی و به تولید انبوه برسد.
هویت زدایی از ملت های مختلف و دادن هویت کاذب مصرفی و تبدیل انسان به روبات که هنرش، عملش، پوشش اش، خوراکش، تماماً از یک مرکز طراحی شود، این مهم برای اربابان بدست نمی آید، مگر اینکه ملل مختلف با سابقه تاریخی خود قطع کامل شوند. این سابقه تاریخی مجموعه ای است از فرهنگ و آداب و رسوم و هنر و در کل اندیشه یک فرد در کل جامعه. تا این سابقه تاریخی، دفن نشود، مقاومت و مبارزه در انسان باقی می ماند.
برای همین ماهیت جنگ های امروز در عراق و افغانستان و تغییر حکومت ها در خاورمیانه و جاهای دیگر با جنگ های گذشته امپریالیست ها متفاوت است. اگر جنگ های دیروز برای روی کار آوردن حکومت های دست نشانده و غارت منابع طبیعی و سلطه امپریالیستی بود، جنگ های امروز دیگر برای روی کارآوردن حکومت های دست نشانده و یا سلطه بر منطقه ای از جهان به شیوه گذشته نیست، بلکه جنگ های امروز برای به همه ریختن بافت اجتماعی و پایه ریزی کردن نظم نوین برده داری در مناطق مختلف جهان است، تا ریل جهانی سازی و یکسان سازی انسان ها و تغییر شیوه مصرفی در آن مناطق با سرعت بیشتری دنبال شود. جنگ های امروز برای آماده کردن نقاط مختلف جهان برای گذار به مرحله بعدی است. دیگر، کشورها نه وابسته که بایستی بخشی از یک سیستم مرکزی بوده و مثل ایالت های یک دولت مرکزی کار کنند.
این جهانی سازی ضرورت سرمایه داری و رشد تکنولوژی در این مرحله است. نمی توان مثلاً در غرب ایستگاه های مدار انرژی برای پرتاب وسیله نقلیه ایجاد کرد، ولی افغانستان، ایران، عراق، ترکیه… در بافت قدیم خودش حرکت کند یا بخواهد قدم به قدم جلو برود. با این سیر رشد تکنولوژی دیگر فرصت قدم به قدم نیست. بافت اجتماعی و شیوه زندگی مردم آن منطقه باید به هم بریزد، حال با ورود نظامی یا بدون ورود نظامی.
به مرحله ای که اربابان تکنولوژی رسیده اند، خودبخود همه چیز به سمت یک جهان یک شکل با یک کدخدا پیش می رود. این دوره، دوره ”انحصار انحصارات” است. در این دوره فقط دو گونه انسان باقی خواهد بود، انسانی که همه چیز را یکجا در اختیار دارد و انسانی که محکوم به بردگی کامل است. منتها همه با تکنولوژی پیشرفته سر و کار خواهند داشت. نسل های بعد چه سیر و چه گرسنه متناسب با نظام جدید پرورش خواهند یافت.
امروز اگر کسی در موسیقی بتهوون یا در فیلمسازی پازولینی با شد اگر گردن کلفتی دست اش را نگیرد، همسایه اش هم از کارش خبردار نمی شود بسیاری از نقاشانی که کنار خیابان نقاشی می کنند استعداد شان به مراتب بیشتر از نقاشانی است که تابلوی آن ها در گالری ها به میلیون ها دلار فروخته می شود.
با نگاهی به دو، سه دهه گذشته می بینیم طبقه حاکم تمامی ابزار های موجود از هنر تا تکنولوژی و دانش را زیر سلطه خود گرفته و به کمک این ابزار ها بستر اصلی روابط اجتماعی و خصوصیات جوامع را شکل داده و همه چیز را از جوهره ی اصلی خودش تهی کرده است اگر علم پزشکی در دوره ای نقش شفا بخش به دردهای بشر را با خود داشته، امروز کاملاً بر عکس وسیله ای برای چاپیدن بشر تبدیل شده است. کمپانی های داروسازی نه بر اساس درمان درد بلکه بر اساس سود بیشتر دارو تولید می کنند. بگونه ای دارو می سازند که درد را درمان نکند بلکه بطور موقت آن را تسکین دهد و بیمار مجبور باشد برای تسکین درد مدام دارو مصرف کند و بعد از مدتی عوارضی که بر اثر مصرف این دارو پیدا کرده، مجبور شود داروهای دیگری مصرف کند. در دانشگاه های موجود کسی بر اساس تشخیص درد و درمان آن دکتر نمی شود، بر اساس تشخیص کمپانی های داروسازی برای فروش بیشتر دارو دکتر می شود. علم پزشکی را کمپانی های داروسازی تعیین و به مراکز علوم ارایه می کنند. با تبلیغات سیستماتیک جراحیهای صورت، پستان، شکم را به عنوان جراحی زیبائی ترویج میدهد و ا ز این بلایی که بر سر انسان به ویژه زنان آورده اند سودهای کلانی عایدشان می شود همچنانکه تمامی رشته هایی مثل روانشناسی، جامعه شناسی، ادبیات، تاریخ، هنر، فیزیک… را صاحبان کمپانی فراملیتی در اختیار گرفته و مسیر علم و دانش را آنگونه که می خواهند شکل می دهند .
عموماً فکر می کنند افرادی که درس می خوانند، دکترا می گیرند یا تئوریسین هستند، آدمهای باسواد و تحصیل کرده اند، در صورتیکه همین ها بی سواد ترین اقشار جامعه اند. چرا که سواد آنها نه بر پایه نیازهای واقعی انسان و نه بر اساس دریافت از خود زندگی که بر پایه نیازهای اهریمنان است. این قشر بردگان متخصص این سیستم اهریمنی هستند. دریافت مادر بزرگ ها و پدربزرگ های ما از زندگی بسیار درست تر از این استادان و تئوریسین ها بوده است. به جامعه اینگونه القاء کرده اند که هنرمندان و روشنفکران و متخصصین افراد خلاقی هستند درصورتیکه در همین دانشگاه ها خلاقیت و استعداد انسان را می کشند. فرقی نمی کند که یکی دانشمند باشد یا هنرمند و یا کارمند، کاری که از اوخواسته می شود را باید انجام دهد. همه استخدام می شوند تا کاری را انجام دهند که بابت آن حقوق دریافت می کنند. خود بخود خلاقیت و استعداد و از همه مهمتر اختیار و آزادی انسان نابود می شود.
امروز اگر کسی در موسیقی بتهوون یا در فیلمسازی پازولینی با شد اگر گردن کلفتی دست اش را نگیرد، همسایه اش هم از کارش خبردار نمی شود بسیاری از نقاشانی که کنار خیابان نقاشی می کنند استعداد شان به مراتب بیشتر از نقاشانی است که تابلوی آن ها در گالری ها به میلیون ها دلار فروخته می شود. تفاوت فقط درداشتن آدم گردن کلفت است.
قبل از انقلاب صنعتی وحتی مدت ها بعد از آن، دانش و هنر تا حدودی جدا از سرمایه داری بود و سرمایه سلطه کامل بر آن نداشت از این رو بسیاری از دانشمندان و هنرمندان در کارشان آزادی عمل داشتند به همین جهت بحث هنر متعهد و هنر برای هنر معنا داشت ولی حالا کل هنر و دانش را در اختیار گرفته و انحصاری کرده اند. همانطور که هنوز میتوان زندگی مرغ و خروس را در چند دهه گذشته تصور کرد که در حیات خانه، در کوچه و دشت و تپه، بطور طبیعی و آزاد رها بودند، آن را مقایسه کرد با زندگی امروز آنها در مرغداری ها، برای اینکه تشخیص روز و شب را از دست بدهند، با نور چراغهای پر قدرت به آنها شوک میدهند تا مدام به دانههای هورمونی نوک بزنند و در عرض بیست روز جوجهها تبدیل به مرغ شده و روانه بازار شوند. در بازار برای فروش در بستههای خوش رنگ و لعاب پیچیده میشوند و فواید آنها مورد تعریف و تمجید قرار میگیرد. این فقط سرنوشت زندگی مرغ و خروس نیست که به این نقطه رسیده، زندگی انسان هم دارد همین سرنوشت را پیدا میکند نمی شود مرغ هورمونی بشود، مواد غذایی هورمونی بشود ولی زندگی بشر و افکار و هنر و فرهنگ و حتا اپوزیسیون هرمونی نشوند. همه چیز با هم باید جلو برود.
مبارزات اجتماعی و سیاسی هم همین وضعیت زندگی مرغ و خروس را پیدا کرده است. در چند دهه اخیر اربابان دنیا به اپوزیسیون سازی گسترده ای در سطح جهان دست زده اند. هزاران نهاد حقوق بشری، دمکراسی خواهی، ان. جی. او، انجمن های مدافع جقوق زنان… درست کرده اند این اپوزیسیون هرمونی را در بسته بندیهای خوش آب و رنگ توسط دستگاههای تبلیغاتی و فستیوالهای فرهنگی و هنری وارد بازار میکنند تا از شکل گرفتن جنبش های مستقل برای تغییرات بنیادین جلو گیری کنند و پتانسیل نیروهای فعال اجتماعی را در کانال های انحرافی به هدر دهند، از یک سری جیره خوارهای خود چهره می سازند و بزور جایزه ها و تبلیغات از آنها الگو سازی می کنند تا الگوهای واقعی مبارزه در جامعه رشد نکند. وظیفه این انجمن های دست ساز دنبال کردن همان هدف دهکده جهانی است. آنها در کشورهای آسیایی و آفریقایی و امریکای لاتین کار می کنند تا بافت سنتی زنان آن جوامع را به هم بریزند تا از آنها برده کار و مصرف بسازند. مبارزه انسان در مقابل کلیت این سیستم را به سطح مبارزه زن با مرد تنزل می دهند. سیستم موجود را مردسالار می خوانند، در حالیکه امروز در این روند نه مرد و نه زن هیچ کدام سالار نیستند، بلکه هردو اسیر سرمایه سالاری اند. نابرابری های اجتماعی که امروز بین زن و مرد جاری است، خود حاکمیت ها به شیوه های مختلف این نابرابری را حفظ و تداوم می دهند تا ذهنیت زن و مرد درگیر هم باشد و انرژی آنها در مقابل حاکمیت سرمایه آزاد نشود.این به اصطلاح آزادی سرمایه داری به زنان، نه تنها زنان را از ستم بافت سنتی نجات نمی دهد، بلکه آنها را به اسارت و تنهایی کشنده تری می برد. هیچگاه دختران به اندازه امروز احساس ناامنی و ترس از دور خارج شدن و تنها ماندن نداشته اند و این همه قرص های ضداضطراب و ضدافسردگی مصرف و جراحی به اصطلاح زیبایی نکرده اند. همه این ها زیر پوشش دمکراسی و حقوق بشر دارد انجام می شود. ” مگر نمی دانید چه تحمیق هایی زیر لوای روشنگری انجام می شود؟ مگر خبر ندارید که زوال تا کنون چند بار صورتک جنبش را بر چهره زده است همه آنها را در عصر ما هم میتوان بخوبی دید” - کافکا-
امروز دمکراسی و حقوق بشر دو ابزار اصلی دزدان گردن کلفت بین المللی برای کلاه گذاشتن سر مردم و بی راهه بردن افکار توده ها از ریشه اصلی درد است. دمکراسی، حقوق بشر، رای گیری و انتخابات، چون سمی است که بر پیکر جوامع تزریق می کنند. متاسفانه در این سیستم آگاهی بشر به نقطه ای افول کرده که هر چند سال تعدادی دزد را انتخاب می کنند تا این دزدان به وسیله قانونی که اربابان این دزدان تعیین کرده اند جامعه را بچاپند. در این دمکراسی رایج همه آزادند از بدبختی های خود بگویند، ولی داخل همین سیستم و نه فراتر و دل شان خوش باشد که هر چهار سال یک بار تعدادی مفت خور را به پارلمان ها بفرستند. این دهه های گذشته نشان داده که تمامی این پارلمان ها در دست دولت ها و دولت ها در دست سرمایه داران بزرگ هستند.
نهادهای حقوق بشری از انسان یک قربانی می سازند. انسان وقتی دیگر یک موجود سیاسی که می تواند دست به تغییرات اجتمأعی بزند نباشد و صرفا یک قربانی فرض شود، آنوقت خود ستمگران بنا به موقعیت در نقش منجی و نجات دهنده قربانی ظاهر میشوند. پایه های بشریت را درهم کوبیده اند، آنوقت از حقوق بشر حرف می زنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر