میزان قاچاق پوشاک در دولت احمدینژاد ۶ برابر شده است.
به گزارش خبرآنلاین، تنها محموله های کشف شده پوشاک قاچاق در سال ۸۹ سه برابر کل حجم واردات قانونی این کالاها بوده است. افزایش محموله ای مکشوفه پوشاک قاچاق بنابر ارزیابی این مرکز نشان از رشد شدید قاچاق بوده است، مقایسه روند رو به رشد قاچاق پوشاک بر اساس برآورد مرکز پژوهشهای مجلس (بر اساس رشد محموله های مکشوفه) خبر از رشد ۵۰۰ درصدی قاچاق پوشاک طی سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۹ دارد.
در کنار این روند رو به رشد در این گزارش نمایی کلی از صنعت پوشاک کشور ارایه شده، در حال حاضر بیش از ۹۳۰۰ واحد تولیدی در بخش پوشاک کشور با رسمایه گذاری معادل ۴٫۱ هزار میلیارد تومان فعال هستند و بالغ بر ۲۵۰ هزار نفر نیروی کار در صنعت پوشاک فعالیت دارند و در صورتی که برای قاچاق پوشاک چاره ای اندیشیده نشود این بخش که از نظر تعداد نیروی کار و میزان سرمایه گذاری به ترتیب ۱۴ و ۸ درصد ار بخش صنعت کشور را شامل می شود، زمین خواهد خورد.
در ادامه این گزارش مرکز پژوهش های مجلس در زمینه دلایل رشد قاچاق پوشاک ضمن بر شمردن مشکلات تولید داخلی از جمله قیمت تمام شده بالا، کوچک و پراکنده بودن واحدهای تولیدی ایرانی، نداشتن برندهای مطرح و قابل اعتماد را مطرح کرده است و از جمله دلایل استقبال از قاچاق پوشاک را سود بالا و سهولت انجام آن ذکر شده است.
اما نکته جالبی که در این گزارش به آن اشاره شده است بحث قاچاق رسمی پوشاک است، در جمع بندی گزارش بررسی قاچاق پوشاک به کشور آمده است: بخش وسیعی از قاچاق کالا به کشور و به خصوص پوشاک در پوشش اقدامات قانونی صورت می گیرد.به بیان دیگر بخش از قاچاق کالا از سوی عناصر ذی نفوذ در نظام تصمیم گیری انجام می شود. این نوع قاچاق که تحت عنوان قاچاق قانونی از آن نام برده می شود به واسطه صدور مجوزهای خاص واردات و رانت و انحصار طلبی انجام می شود.
مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی در نهایت برای مهار قاچاق پوشاک توصیه می کند برای اصلاح ساختار تولید داخلی و ساماندهی واردات خارجی باید به محورهایی مانند: ارایه معافیت های مالیاتی برای تولیدکنندگان داخلی در جهت نوسازی فناوری تولید،ایجاد فروشگاههای زنجیره ای و در نهایت تاکید بر برند سازی داخلی مورد توجه قرار گیرند.
در زمینه ساماندهی واردات نیز به مباحثی مانند منطقی کردن تعرفه واردات پوشاک، الزام فروشندگان پوشاک خارجی به درج ایران کد،کنترل بیشتر مبادی مرزی و معابر قاچاق و در نهایت منطقی کردن تعرفه واردات پارچه برای کاهش هزینه تولید داخلی پوشاک توصیه شده است.
معاون راههای روستایی اداره کل راه و ترابری استان اردبیل گفت: به دلیل بارش سنگین برف بیش از ۲۳۰ روستا در استان اردبیل در محاصره برف هستند.
علی صبحی روز چهارشنبه اظهار کرد: راه ۱۵۰ روستا در اردبیل، ۲۰ روستا در نمین، ۱۵ روستا در نیر، ۱۰ روستا در مشگین شهر و ۳۵ روستا در خلخال مسدود است. وی از تلاش ۶۰ گروه راهداری با ۱۲۰ نیروی انسانی برای بازگشایی این راهها به صورت شبانه روز خبر داد.
معاون راههای روستایی اداره کل راه و ترابری استان اردبیل علت تاخیر در بازگشایی راه این روستاها را کولاک شدید، عدم دید کافی و عدم امکان تردد نیروی امدادی عنوان کرد.
به گفته صبحی بیشتر امکانات اداره کل راه و ترابری استان برای بازگشایی راههای اصلی بسیج شدهاند و تاکنون امکان بازگشایی ۳۰ درصد از روستاهای گرفتار برف فراهم شده است. وی ارتفاع برف در گردنه الماس و محور خلخال- اسالم را یک متر اعلام کرد و افزود: ۳۰ خودرو در راه مانده در گردنه الماس با تلاش نیروهای راهداری و جمعیت هلال احمر نجات یافتند.
او با بیان اینکه گردنه الماس در محور خلخال به گیلان بسته شده است، از رانندگان وسایط نقلیه خواست از مسافرت در این محور خودداری کنند. صبحی با بیان اینکه تلاش برای بازگشایی این مسیر نیز ادامه دارد، عنوان کرد: مهمترین مشکل راهدار خانههای استان کمبود نیروی انسانی و سوخت است.
مردم اردبیل و خلخال دیشب را با ۱۸ درجه زیر صفر سپری کردند. دمای هوای مناطق مختلف استان اردبیل نسبت به ۳ روز پیش ۱۵ درجه سردتر شده است.
به گزارش اداره کل هواشناسی استان اردبیل، پارس آباد با ۵ درجه بالای صفر بیشترین دما را در میان شهرهای استان داشت. همچنین بارش برف که از یکشنبه آغاز شده بود دیشب قطع شد. آسمان اغلب مناطق استان اردبیل هم اکنون صاف و آفتابی است.
سید محمد موسوی خوئینی
ایجاد تمرکز در قوه مجریه و اصلاح ساختار آن یکی از موضوعاتی بود که شورای بازنگری قانون اساسی موظف بود به دستور حضرت امام به آن رسیدگی کند. در آن زمان رئیس جمهور توسّط مردم انتخاب میشد، سپس رئیس جمهور فردی را برای نخست وزیری به مجلس معرفی میکرد. اداره امور اجرائی کشور در دست نخست وزیر بود و رئیس جمهور با اینکه عالیترین مقام بعد از رهبری بود و مستقیماً از مردم رأی میگرفت لیکن متناسب با این جایگاه اختیارات اجرائی نداشت. مردم از رئیس جمهور انتظاراتی داشتند ولی او مطابق قانون اختیارات لازم برای پاسخگوئی به این انتظارات را نداشت و نخست وزیر چون در برابر مجلس پاسخگو بود ناگزیر باید امور کشور را آنگونه اداره کند که بتواند از عملکرد خود در برابر نمایندگان دفاع کند. در نتیجه اختلاف سلیقه ها و اختلاف نظر در چگونگی تمشیت امور همواره در روابط بین رئیسجمهور و نخست وزیر سایه میافکند و مشکلاتی بوجود میآورد.
با توضیحی که دادم مشخص میشود سازوکار قوه مجریه ایران التقاطی بود از دو گونه سازوکار موجود در کشورها، با این توضیح: در کشورهائی که رئیس جمهور مستقیماً از مردم رأی میگیرد تمام اختیارات امور اجرائی در دست او است. اضافه کنم که در آن کشورها چون نهاد رهبری ندارند تمام یا اکثر اختیارات رهبری نیز در دست رئیس جمهور است، نام این روش از مدیریّت کشور را نظام ریاستی میگویند نظیر آن چیزی که در آمریکا برقرار است.
در کشورهائی که با نظام پارلمانی اداره میشود، نخست وزیر بالاترین قدرت اجرائی کشور است و رئیس جمهور دارای وظائف و طبعاً اختیارات کمتری است و نقشی تشریفاتی و سمبلیک دارد و شاید به همین جهت انتخاب او را بر عهده مجلس گذاشتهاند و با رأی مستقیم مردم در یک انتخابات سراسری انتخاب نمیشود.
در نظامهای پارلمانی هر حزبی که در مجلس اکثر کرسیها رابه دست می آورد نخست وزیر هم از همان حزب خواهد بود و معمولاً دبیر کل همان حزب نخست وزیر میشود و تا زمانیکه اکثریّت مجلس در دست آن حزب هست نخست وزیر نیز در سمت خود باقی است و به این ترتیب دولت از ثبات زیادی برخوردار است. پس لازمه نظام پارلمانی وجود احزاب نیرومند و مستقل است و اضافه کنم که اصولاً اداره امور کشور رابه دست یک فرد بدون هرگونه وابستگی حزبی ( و صد البته احزاب معتبر و قابل اعتماد جامعه ) نمیدهند زیرا که بر روی یک فرد بدون پایگاه معتبر سیاسی-اجتماعی نمیشود حساب کرد. چنین فردی در دوران ریاستش هر اندازه خسارت به کشور وارد کند نگرانی از آینده خود ندارد او بیش از دو دوره نمیتواند در این مسند بماند و باید کاخ ریاست جمهوری را ترک کند. ولی هنگامی که یک حزب فردی را نامزد ریاست جمهوری میکند در حقیقت آینده حزبی خود را در گرو موفقیت آن فرد قرار میدهد.چنین فردی در دوران ریاستش نمیتواند به هر گونه تذکری که به او میدهند بی اعتنا باشد و افتخارش این باشد که من مدیون هیچ حزب وگروهی نیستم و به هیچ حزب و گروهی وابسته نیستم.
در رابطه با این نکته تفاوتی بین نظام پارلمانی ونظام ریاستی نیست. با توضیحاتی که دادم حتماً سؤالهائی برای خوانندگان در رابطه با رؤسای جمهور کشورمان پیش خواهد آمد که پاسخ های روشنی دارد و به فرصتی دیگر موکول میکنم و بعداً به آن خواهم پرداخت انشاء الله.
شورای بازنگری قانون اساسی دارای چند کمیسیون بود و از آن جمله کمیسیون امور اجرائی، بنده هم عضو این کمیسیون بودم. حضرت آیت الله خامنه ای( رئیس جمهور وقت ) و جناب آقای مهندس موسوی( نخست وزیر وقت) نیز عضو همان کمیسیون بودند و هر دو معتقد بودند که وضع موجود مطلوب نیست و با تمرکز وظائف و اختیارات، وضعیّت مطلوب خواهد شد و از دو نظام پارلمانی و ریاستی، دومی به تصویب شورای بازنگری رسید و پس از آن آقایان هاشمی رفسنجانی و خاتمی هر یک هشت سال به عنوان رئیس جمهور، امور اجرائی کشور را اداره کردند و رئیس جمهور فعلی هنوز دور دوم را به پایان نبرده است که بحث تغییر ساختار قوه مجریه دوباره بر سر زبانها افتاده است و هنوز کسی توضیح نداده است که چه مشکلی در نظام ریاستی ایران بوجود آمده است که حل آن مشکل در گرو تغییر آن به نظام ریاستی است؟
پس از گذشت یک دهه از عمر جمهوری اسلامی ناسازگاری بین وظائف واختیارات رئیس جمهور و نخست وزیر به تمرکز تمام وظائف و اختیارات قوه مجریه در رئیس جمهور و در نتیجه حذف نخست وزیر کشیده شد.ولی امروز کدام ناسازگاری سبب طرح بحث تغییر نظام ریاستی است؟
واقعیّت این است که نظام اجرائی ایران نه در دههی اول و نه در دو دههی دوم و سوم هیچگاه نه ریاستی بوده است و نه پارلمانی. واقعّیت دیگر این است که ساختار جمهوری اسلامی ایران با تفسیر آیت الله جنّتی نه با نظام ریاستی و نه با نظام پارلمانی آنگونه که در مجامع علمی-سیاسی تعریف میشود سازگار نیست. سازوکار قوه مجریه ایران در درون ساختاری که آیت الله جنّتی تعریف میکنند مانند یک پیوند کلیهِ ناموفق است.
کشورهائی که با نظام ریاستی یا با نظام پارلمانی اداره میشوند دهههای طولانی بر آنها میگذرد و نیازی به تغییر ساختار نظام خود پیدا نکرده اند.
کسانی که مایلند در بحث تغییر ساختارها مشارکت کنند لازم است به این بحث نیز توجّه کنند که اساساً در نظامهائی که بنیان اداره کشور و تشکیل نهادها و انتخاب مسؤلان بر آراء مردم استوار است یکی از شرائط لازم برای قوام و ماندگاری چنین نظامهائی وجود احزاب آزاد و مستقل و نیرومند است و این نیز به سامان نمیرسد مگر باوجود رسانه های مستقل از قدرت حاکم. با فقدان چنین رسانه ها و چنین احزابی و… نظام اجرائی نه ریاستی خواهد شد ونه پارلمانی.
ساختار نظام جمهوری اسلامی ایران با تفسیر آیت الله جنّتی اگر امری آسمانی و الاهی است و اگر این تفسیر تنها ساختار حکومت دینی است و اصلی است که هیچ تبصره و اصلاحی را بر نمیتابد پس باید نظامی اجرائی متناسب با آن طراحی شود و الگو گرفتن از نظامهای رایج امروز جهان محصولی جز یک نظام التقاطی ببار نخواهد آورد.
اگر نظام ریاستیِ ساختهی دست شورای بازنگری( که من هم عضو آن بودم) دو دهه بیشتر دوام نیاورده است و کارآمدی آن مورد تردید است ، باید گفت کوتاهی عمر نظام پارلمانی از هم اکنون قابل پیش بینی است.
این نکته تکراری را در پایان این بحث ناتمام اضافه کنم که مدیریّت جامعه و اداره امور کشور به تبعِ تغییر و تحوّل جامعه و با لحاظ اصل خدشهناپذیر دخالت دو عنصر زمان و مکان، تجربه پذیر و ناگزیر از تغییر و تحوّل است .
آیت الله جنّتی و دیگر عالمانی که مانند ایشان میاندیشند اگر امروز به تأملی دوباره در تفسیر خود نپردازند فردا دیر است.
منبع: آهنگ راه
کتایون شهابی و مهران زینتبخش، دو مستندسازی که شهریورماه امسال بازداشت شده بودند، آزاد شدند.
به گزارش ایسنا، کتایون شهابی و مهران زینتبخش، دو نفر از مستندسازانی که چندی پیش به اتهام همکاری با تلویزیون بیبیسی دستگیر شده بودند، عصر امروز – چهارشنبه ۱۸ آبان – با تودیع وثیقه از زندان اوین آزاد شدند.
عطاءالله حیاتی، همسر کتایون شهابی در گفتوگو با خبرنگار حقوقی ایسنا این خبر را تایید کرده است.
گفته میشود مقامات قضائی ایران وعده دادهاند که مجتبی میرطهماسب، آخرین مستندساز زندانی نیز در چند روز آینده آزاد خواهد شد.
این سه سینماگر به همراه هادی آفریده، ناصر صفاریان و محسن شهرنازدار سه مستندساز دیگر به اتهام مشترک بازداشت شدند که سه نفر اخیر چندی پیش از زندان آزاد شدند.
مهران زینتبخش کارگردان فیلمهای مستندی چون “برف” (درباره فرهاد مهراد خواننده فقید)، “قریه من” (درباره زندگی و مرگ فریدون فروغی)، “ستاره خموش” (درباره حسین سرشار، بازیگر وخواننده اپرای مشهور ایران)؛ از سال ۱۳۷۳ ساخت فیلم کوتاه را شروع کرد و مدتی نیز به عکاسی و بازیگری مشغول بود. زینتبخش همچنین در عرصه فیلمنامهنویسی نیز فعالیت میکرد.
کتایون شهابی مدیر شرکت رسانه بینالمللی شهرزاد و عضو هیأت مدیره انجمن تهیهکنندگان سینمای مستند ایران است و ۲۵ سال سابقه کار در مؤسسه فارابی و سینمای ایران دارد.
اردشیر امیرارجمند، سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید، در نامهای به احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد، به اعلام جدیدترین موارد نقض حقوق بشر در ایران پرداخته و خواستار پیگیری جدی آنها شده است.
او در این نامه به احضار فعالان سیاسی و مدنی از جمله امضاکنندگان نامه ۱۴۳ فعال سیاسی به خاتمی درباره انتخابات، بازداشت محمد توسلی، علی رشیدی و آریا آرامنژاد، جلوگیری از برگزاری آیین عید قربان توسط اهل سنت و موارد دیگر اشاره کرده است.
متن کامل این نامه که نسخهای از آن در اختیار کلمه قرار گرفته، به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد وضع حقوق بشر ایران
با سلام و احترام
نقض حقوق اساسی شهروندان ایران، بهویژه معترضان سیاسی همچنان ادامه دارد. در جدیدترین موارد، در پی انتشار نامهای سرگشاده توسط ۱۴۳ فعال سیاسی و کنشگر مدنی خطاب به آقای سیدمحمد خاتمی، رییس جمهور پیشین ایران، در روزهای گذشته جمعی از امضاکنندگان این نامه توسط نهادهای امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی احضار شده، مورد بازجویی خشن و تهدید قرار گرفتهاند. از احضارشدگان خواسته شده که امضای خود را پس بگیرند، محتوای این نامه را تکذیب کنند، و از فعالیت سیاسی پرهیز نمایند. درحالی که امضاکنندگان این نامه، تنها خواستار برگزاری انتخابات آزاد، سالم و عادلانه شده، و وضع سیاسی کنونی را فاقد شرایط لازم برای چنین انتخاباتی ارزیابی کرده بودند.
یکی از امضاکنندگان، مهندس محمد توسلی، ۷۳ ساله، مسئول دفتر سیاسی نهضت آزادی ایران، و نخستین شهردار تهران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ است. آقای توسلی در ۱۲ آبان ۱۳۹۰ به شکل غیرقانونی، و برای چندمین بار در سالهای اخیر بازداشت و به سلول انفرادی زندان اوین منتقل شده است. دکتر ابراهیم یزدی، دبیرکل ۸۱ ساله نهضت آزادی نیز پس از احضار و تهدید، برخلاف تصریحات قانون اساسی، در دادگاه انقلاب به صورت غیرعلنی و بدون حضور هیات منصفه، محاکمه شده است. برخی دیگر از همفکران ایشان نیز احضار و تهدید شده اند؛ از جمله دکتر غفار فرزدی، استاد دانشگاه تبریز که مورد ضرب و شتم نیز قرار گرفته است.
همچنین، جمعی از اعضای شورای فعالان ملی-مذهبی، جبهه مشارکت ایران اسلامی، و دیگر تشکلها و فعالان سیاسی اصلاح طلب و معترض به طرق مختلف در رابطه با نامه به آقای خاتمی و مطالبهی انتخابات آزاد، سالم و عادلانه در ایران مورد تهدید و فشار غیرقانونی نهادهای قضایی و امنیتی قرار گرفتهاند.
در موردی مشابه، جمعی از اعضای جبهه ملی ایران در پی انتشار بیانیه انتقادی در مورد وضع اقتصادی ایران، احضار و مورد تهدید قرار گرفته و از فعالیت سیاسی تشکیلاتی منع شدهاند. دکتر علی رشیدی، استاد دانشگاه در همین رابطه بازداشت شده است.
همزمان در روزهای گذشته، آریا آرامنژاد، آهنگساز و خوانندهی حامی جنبش سبز مردم ایران، با هجوم نیروهای امنیتی بار دیگر در منزل مسکونیاش بازداشت شده است.
نقض حقوق بشر در ایران تنها متوجه فعالان سیاسی، کنشگران صنفی، روزنامهنگاران، نویسندگان و هنرمندان (بهویژه اهالی سینما) نبوده بلکه شامل شهروندان معمولی نیز شده است. چنانکه متاسفانه در رویدادی دیگر، نهادهای حکومتی از برگزاری آیین عید قربان توسط اهل سنت در پایتخت و برخی شهرهای بزرگ کشور (مانند اصفهان) جلوگیری کرده و بر نقض حقوق قانونی و شرعی آنان اصرار ورزیدهاند.
رفتار غیرقانونی با شهروندان عادی، برخورد خشونتآمیز با معترضان و منتقدان وضع موجود در ایران و تهدید و منع آنان از فعالیت سیاسی، سرکوب فزایندهای را متوجه جامعه مدنی کرده، و حقوق اساسی کنشگران سیاسی و مدنی، اقلیتهای مذهبی و حتی شهروندان عادی را برخلاف موازین جهانی حقوق بشر، اصول قانون اساسی و دیگر قوانین جمهوری اسلامی نادیده گرفته و نقض نموده است.
این شورا از جنابعالی انتظار دارد به عنوان گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در مورد وضع حقوق بشر در ایران، نسبت به پیگیری جدی جدیدترین موارد نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی، توجهات لازم را مبذول فرمایید.
با سپاس
اردشیر امیرارجمند
سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید
۹ نوامبر ۲۰۱۱
ساعتی پس از آنکه علی لاریجانی رئیس مجلس تلویحا به انتقاد از سخنان اخیر احمدینژاد پرداخت و او را به «لات بازی سیاسی» متهم کرد، صادق لاریجانی هم در جلسه مسئولان عالی قضایی با لحنی تند، اما بدون اشاره مستقیم به احمدینژاد، به وی پاسخ گفت.
رئیس قوه قضاییه امروز در جمع مسئولان ارشد قضایی کشور با خطاب قرار دادن «برخی ناآگاهان که سعی دارند برای برخی اغراض سیاسی و انتخاباتی به تشویش اذهان و مسموم نمودن فضای سیاسی کشور بپردازند» تهدید کرد که اگر «زبان در کام نکشند»، محتوای برخی پروندهها را «برای مردم شریفمان باز خواهم گفت تا بدانند چه کسانی مشغول طراحیهای خاص هستند».
صادق لاریجانی همچنین گفت: «توجیهپذیر نیست که دائماً بگوییم چرا این را گرفتید آن را نگرفتید و یا چرا این را آزاد کردید، خصوصاً این کار از مسوولان پسندیده نیست. البته در بحث مفاسد اقتصادی اخیر بنا بر این بوده حسب وظیفه ذاتی دستگاه قضایی به تمام اضلاع این قضیه بپردازیم و تمام جوانب قضیه بررسی بشود چون ما هم عندالله عهد داریم و هم در نزد مردم این تعهد را داریم که باید به تمام تخلفات رسیدگی بشود و محدودیتی هم ندارد تا هرکجا و هرکس این روند ادامه مییابد و این وظیفه ماست.»
به نظر میرسد اشاره رئیس دستگاه قضایی به انتقاد احمدینژاد از بازداشت پورمحمدی، قائممقام رئیس کل بانک مرکزی، و همچنین موضعگیری پیشین او درباره خط قرمز خواندن کابینهاش باشد.
اما لاریجانی در سخنان امروز خود با «قبیلهای» خواندن رفتار احمدینژاد، گفته است: «برای مردم ما قابل پذیرش نیست که ببینند در کشوری که شعارش اسلام و عدالت است و همه شهدا برای عدالت و اسلام خونشان را فدا کردند عدهای قبیلهای کار می کنند و حالا اگر به گوشهای از قبیلهمان اشارهای بشود بیاییم پا در میدان بگذاریم و همه چیز را زیر سوال ببریم و آب به آسیاب دشمن بریزیم.»
وی با تاکید بر اینکه در حکمی که به محسنی اژهای برای پیگیری پرونده اختلاس سه هزار میلیاردی داده، تاکید کرده که «با هرکسی که در این مساله دخالت داشته» برخورد شود، افزوده است: «مردم از ما توقع دارند که ما به وظیفه خودمان عمل کنیم ولی پسندیده نیست که ما دائماً این طرف و آن طرف صداهایی بلند کنیم و دستگاه قضایی کشور را تخریب کنیم و فضای ناسالم روانی ایجاد کنیم.»
وی همچنین گفته است: «البته بنده از روز اول میدانستم که وقتی این کار را شروع کنیم آنهایی که پا روی دمشان گذاشته شود؛ حتماً صدایشان بلند میشود این امر واضح و روشنی بود… ما به این حرفها هیچ اعتنایی نمیکنیم، به سر و صداهایی که بخواهد برای رسیدگینکردن فضاسازی کند، توجهی نمیشود.»
صادق لاریجانی به صراحت گفته است: «من اخطار میکنم به اینها که زبان در کام بکشند و بیش از این رَطب و یابس نبافند، که رعایت مصالح تا جایی است که خود قربانی مصلحت اقوایی نشود. امروز برای حفظ مصالح کشور و نظام و در اطاعت از فرمایش مقام معظم رهبری باید وحدت را حفظ کنیم و همه در یک جبهه بجنگیم.»
اشارهای آشکار به دستور رهبری با رؤسای سه قوه که چندی پیش علی لاریجانی رئیس مجلس فاش کرده بود. او گفته بود که رهبری به سه رئیس قوه دستور داده است اختلافات خود را علنی نکنند و در معرض دید رسانهها و مردم از یکدیگر انتقاد نکنند.
رئیس قوه قضاییه در پایان اظهارات امروز خود علیه احمدینژاد، همچنین سخنانی را بیان کرده که کاملا مشخص میکند هدف حملات او، رئیس دولت است. وی گفته است: «اگر کسی به دولت جمهوری اسلامی هم توهین بکند، آن هم اشتباه است هیچ فرقی نمیکند، ما حرفمان این است که مسئولان نظام باید یک حرف بزنند، همه باید از عدالت در عمل حمایت بکنند و با یک صدا مشغول کارشان باشند و به هرکس که به طرف فساد اقتصادی میرود همه باید تشر و سیلی بزنند و البته طبیعی است دستگاه قضایی در واقع نهادی است که به نحو رسمی این سیلی را میزند.»
“هر نظامی که به مردمش زور بگوید و مردمش حق تعیین سرنوشت، آزادی بیان، استقلال قوه قضائیه و حق حساب کشیدن از حکومت را نداشته باشند و حق نداشته باشند که بفهمند این پول از کجا آمده و به کجا رفته و حق تغییر حاکمان را نداشته باشند، من می گویم این نظام، غیراسلامی است.”
این بخشی از سخنان راشد غنوشی، رهبر حزب اسلامی نهضت در تونس است که با شعار اسلامگرایی معتدل و نوگرا، توانست برنده انتخابات مجلس مؤسسان شود. او از متفکران برجسته اسلامگرا در جهان عرب است و الگویی سیاسی در ذهن دارد که به گفته او، در کشوری چون تونس که از لحاظ اثرپذیری از فرهنگ اروپایی با لبنان پهلو می زند، می خواهد نظامی پیاده کند که هم با اسلام سازگار باشد و هم از در دشمنی با آزادیهای گسترده فرهنگی و اجتماعی درنیاید.
راشد غنوشی دانش آموخته فلسفه در دمشق و سوربن فرانسه است، بیش از سی سال سابقه فعالیت سیاسی دارد و در این راه دو بار زندانی شده و بیست و دو سال در تبعید زندگی کرده است. او اعتدال در اسلام و دموکراسی را شعار خود قرار داده و شرایط امروز ترکیه و مالزی را به عنوان مصداقی از تحقق این ایده مثال میزند.
او که سابقه دههها مبارزه با دیکتاتوری حاکم بر تونس را در کارنامه خود دارد، در گفتوگو با بیبیسی، از الگوی خود برای نظام اسلامگرای سازگار با دموکراسی و نوگرایی میگوید. وی معتقد است که آمریکا به خاطر منافع خود مجبور است از اسلامگرایان که هم اکنون دست بالا را دارند، پشتیبانی کند. وی همچنین برخی نظامهای عربی را هم که هنوز دستخوش انقلاب نشده اند محکوم به تغییر می داند.
غنوشی در ارزیابی موفقیت یا شکست الگوی حکومت اسلامی در ایران هم معتقد است که باید درباره موفقیت و شکست به طور نسبی نظر داد. وی ایستادگی در برابر تحریمهای بینالمللی را یک نمونه موفقیت جمهوری اسلامی میداند، اما معتقد است که انتخابات قبلی، یک نمونه از ناکامیهای حکومت در ایران بوده؛ چرا که از سلامت برخوردار نبوده و نتوانسته اجماع ایجاد کند. غنوشی میگوید: «یکی از علامات سلامتی انتخابات این است که مخالفان، نتیجه اش را قبول داشته باشند وگرنه مشکلی وجود دارد.»
مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
آقای غنوشی به نظر شما چه نوع نظام سیاسی با اسلام سازگار است؟
به گمان من، نظام اسلامی نظام شوراست و امروزه نزدیکترین نظام به آن، نظام دموکراتیک است که قدرت را در دست مردم قرار می دهد و حاکم بجز قدرتی که مردم به او می دهند قدرتی ندارد.
دموکراسی پارلمانی را ترجیح می دهید؟
به نظر من نظام پارلمانی به نظام شورایی نزدیکتر است چون دولت قدرت را مستقیماً از نمایندگان می گیرد و این نوع دموکراسی مانع از شکلگیری نظام فردگرا می شود.
اجرای حکم شرع چه می شود؟
شریعت قبل از هر چیز، قواعد کلی و عمومی قانونگذاری است مثل قاعده مصلحت و قاعده عدالت و ترجیح اکثریت و برابری بین مردم.
تفسیر اینکه مثلاً عدالت یعنی چه، به عهده خود مردم است که از طریق مشورت، قواعدی را که در کتاب و سنت آمده در قالب نظام سیاسی دربیاورند وگرنه در اسلام کلیسا نداریم که حکم قطعی بدهد و مفسر انحصاری قواعد باشد؛ تفسیر این قواعد هم در هر کشوری فرق می کند، امام شافعی هم وقتی از عراق به مصر رفت، دید که شرایط فرق می کند و فقه او در عراق با مصر فرق می کرد، در حالی که به همان قواعد و همان شریعت استناد می کرد.
در شرع اسلام احکامی مثل قصاص و حجاب هم هست، در این اسلام معتدل شما چطور می شود چنین احکامی را پیاده کرد؟
ابزارهای دموکراتیک این امکان را فراهم می کند چون شریعت خودش را به مردم تحمیل نمی کند بلکه این مردم هستند که باید شریعت را بخواهند.
اگر مردم خواهان اجرای احکام شرع باشند، این احکام بر اساس فهم و درک مردم و از طریق علما و نمایندگان اجرا می شود؛ ابزارهای دموکراتیک هم نشان می دهد که آیا مردم خواهان اجرای این احکامند یا احکام دیگری.
فرض کنیم که مردم مثلاً به حجاب رأی بدهند و به قصاص رأی ندهند؟ مگر می شود با اسلام، انتخابی رفتار کرد، فرد مسلمان چطور می تواند بخشی از اسلام را که دوست دارد بردارد و بخشی را که دوست ندارد رها کند؟
اصلش این است که یک مسلمان باید دین را تمام و کمال قبول کند اما چون شرایط زندگی و توانایی و آگاهی مردم با هم فرق می کند، مسلمانها در حد امکان و توانایی شان دین را به اجرا درمی آورند، خدا هم به کسی تکلیفی فراتر از توانایی اش نمی دهد.
احکام شرع برای کسی که از آن بدش بیاید اجرا نمی شود، برای کسانی اجرا می شود که خواهانش باشند چون دین اسلام اصلاً بر اساس آزادی شروع می شود: اشهد ان لا اله الله یعنی اینکه من تصمیم می گیرم که خدا را بپرستم و دستوراتش را اجرا کنم، حالا اگر فرد دیگری چنین تصمیمی نگرفت ما فقط می توانیم با او بحث و گفتگو کنیم نه اینکه اجبارش بکنیم، اگر اکثریت مردم گفتند که چنین چیزی نمی خواهند باز هم ما فقط می توانیم با آنها بحث و گفتگو کنیم تا قانع بشوند یا نشوند؛ مردم به خواست خودشان به بهشت می روند کسی را با زنجیر به بهشت نمی برند.
بین مردم این نگرانی وجود دارد و می گویند حزب نهضت ممکن است الآن شعارهای معتدل بدهد اما بعداً که به قدرت برسد ممکن است مواضعش عوض شود و به افراطی و تندروی رو بیاورد.
نهضت، حزب بزرگی است و حزب عده ای افراد نخبه و اندک نیست و رنگها و صداهای فراوانی در آن هست اما همه اعضای حزب بر سر مسائل اصلی با هم اتفاق نظر دارند.
هیچکس در حزب نهضت نیست که در اسلام شکی داشته باشد، اسلام مرجع ماست و هیچکس بر سرش اختلافی ندارد، هیچکس در نهضت در دموکراسی و در برابری زن و مرد شکی ندارد، هیچکس در نهضت نمی گوید فلان حزب کمونیستی است و با ما مخالف است و باید از میان برداشته شود اما درون این مجموعه بزرگ رنگهای مختلفی هست و بر سر مسائل فرعی اختلافاتی هم هست؛ من که غنوشی باشم گاهی خودم را در اقلیت می بینم و گاهی در اکثریت، چون این حزب یک نهاد است و نه یک طریقت صوفیه که من پیر و مرشدش باشم.
بین کشورهای اسلامی، هیچ الگویی برای نظام اسلامی سراغ دارید؟
هیچ الگوی ایده آلی وجود نداره، این کره خاکی اساسش بر ایده آلها نیست بلکه بر پایه نقص بنا شده، بنابراین نظام کامل پیدا نمی شود و همه چیز نسبی است؛ می توانیم بگوییم این نظام از آن نظام به اسلام نزدیکتر است، این نظام عادلانه تر است، این نظام بدیهایش کمتر است اما نمی توانیم بگوییم فلان نظام، نظام آرمانی اسلامی است.
از شما شنیده ایم که الگوی ترکیه را ترجیح می دهید.
اگر نسبی نگاه کنیم و بگوییم کدام نظام بدیهایش کمتر است من می توانم بگویم امروزه نظام ترکیه نمونه ای از اجرای اسلام است، نظام مالزی هم نمونه دیگری از نظام اسلامی است که دستاوردهایی برای مردمش داشته، برایشان آزادی آورده و بدون توسل به زور عزت و منزلت برایشان آورده است اما هر نظامی که به مردمش زور بگوید و مردمش حق تعیین سرنوشت، آزادی بیان، استقلال قوه قضائیه و حق حساب کشیدن از حکومت را نداشته باشند و حق نداشته باشند که بفهمند این پول از کجا آمده و به کجا رفته و حق تغییر حاکمان را نداشته باشند، من می گویم این نظام، غیراسلامی است.
همون طور که ابن قیّم [از علمای حنبلی مذهب شام در قرن هشتم هجری] حکیم مسلمان می گوید، اساس شریعت، عدالت است و شریعت تمامش عدالت و رحمت است و هر نظامی که عدالت را اجرا کند نظامی مبنی بر شریعت است حتی اگر اسم شریعت رویش نباشد و هر نظامی که عدالت را اجرا نکند مبنی بر شریعت نیست حتی اگر اسم شریعت رویش باشد.
خداوند برای انسان کرامت قائل شده، هر نظامی بر این اساس که چقدر این کرامت را رعایت کند به اسلام نزدیک می شود.
الگوی ترکیه، الگوی اسلامگراهای معتدل مثل شما شده …
من دائماً می گویم به صورت نسبی …
بله نسبی …
به صورت نسبی، مسلمانها آرزو دارند که نظامشان مثل ترکیه باشد و در کشورشان رجب طیب اردوغان داشته باشند نه علی عبدالله صالح و بشار اسد و اینها.
آیا ترکیه این الگو را برای گسترش نفوذش در منطقه به کار نمیبرد؟
حق هر نظامی است که خودش را تبلیغ کند و در خارج، دامنه و تأثیر داشته باشد، شیوه اش است که مهم است، اگر بر اساس قوای نرم این کار را بکند، با عرضه خدمات و کمک و از راه هنر و ادبیات، خیلی هم خوب و مجاز است اما اگر به جنگ و سرکوب و اشغالگری متوسل شود، نه.
الآن ترکیه نمونه ای از اتکا بر قوای نرم به جای قوای سخت است.
الآن این طوری است، بعدهاً اگر شرایط عوض شود چه؟
انتظار می رود که نفوذ ترکیه در آینده در کل منطقه بیشتر شود چون به سطح بالایی از توسعه دست پیدا کرده و بعد از چین، دومین کشوری است که توانسته به نرخ رشد اقتصادی دوازده درصد برسد که خیلی بالاست.
اگر ترکیه ادامه بدهد با توجه به دلائل تاریخی و به دلیل موفقیت در همراه کردن توسعه سیاسی و توسعه اقتصادی و پرکردن شکاف بین نظام خودش و اسلام، نفوذ بیشتری در کل منطقه پیدا می کند.
کمالیسم در ترکیه بین اسلام و نوگرایی شکاف ایجاد کرد در حالی که رؤیای مردم ترکیه و تونس و مصر از قرن نوزدهم تا به حال، همراه کردن اسلام و نوگرایی بوده است.
نظام کمال آتاتورک اسلام و نوگرایی را رو در روی هم قرار دارد در حالی که نظام اربکان و اردوغان، اسلام و نوگرایی را به هم نزدیک می کند و آن سکولاریسم سخت و پرخاشگر آتاتورک را به سکولاریسم نسبی و نرمی تبدیل می کند که می تواند با اسلام همزیستی داشته باشد؛ این دستاورد بزرگی است.
همه مسلمانها آرزو دارند در جامعه ای نوگرا زندگی کنند که در آن پیشرفت اقتصادی و علمی باشد و در عین حال جایگاه اسلام هم حفظ شود در حالی که سکولارها در جهان عرب می گویند اگر نوگرایی و پیشرفت اقتصادی و علمی میخواهید دینتان را کنار بگذارید.
نظام ترکیه الگویی برای همزیستی اسلام و نوگرایی عرضه می کند و تمام منطقه هم دارد الآن به همین سمت می رود و می خواهد که اسلام را با نوگرایی و دموکراسی و پیشرفت همراه کند، در تونس و مصر هم همین طور شده، در حالی که الگوی غربی با مشکلات بزرگی مواجه است.
با توجه به پشتیبانی آمریکا از ترکیه، آیا ترکیه واسطه آمریکا با جهان اسلام شده؟
ترکیه سنگ خودش را به سینه می زند و نه سنگ آمریکا را، ترکیه واسطه یا عامل نیست بلکه دنبال مصالح خودش است، میهن پرستی و منافع ملت ترکیه در کار است، حالا این منافع ممکن است مدتی با منافع کشور دیگری همراستا باشد اما در نهایت هر دولتی برای منافع انتخاب کنندگانش کار می کند.
آمریکا هم سعی می کند با اسلامگراهای میانه رو رابطه برقرار کند.
آمریکا هم دنبال منافع خودش است و الآن هم شاهد اوجگیری بیداری اسلامی در منطقه است.
منافع آمریکا ربطی به سکولاریسم ندارد، آمریکا مثل کشورهای اروپایی نیست بلکه منطقی عملگرا دارد که ربطی به ایدئولوژی ندارد و می خواهد منافع خودش را تضمین کند، صرف نظر از اینکه چه ایدئولوژی در منطقه حاکم باشد.
آمریکا با ملی گراهای عرب کار کرد، با لیبرالها و حتی با سوسیالیستها کار کرد، چرا با اسلامگراها کار نکند؟ وقتی می بیند اسلام دست بالا را دارد و باید به وضع موجود اذعان کند.
از ترکیه زیاد حرف زدیم. عربستان سعودی چه؟ آنها جا ماندند؟
به هر حال عربستان سعودی هم به بعضی از این انقلابها کمک کرد: اگر به رسانه های سعودی نگاه کنیم می بینیم که از تغییر در لیبی پشتیبانی کردند.
جرقه ای که از تونس بلند شد به همین انقلابها محدود نمی شود بلکه نوری که از این آتش بر جهان عرب تابید همه نظامها را تغییر خواهد داد.
من معتقدم که این موج از مرزهای جهان عرب هم می گذرد و حتی به سیدنی و وال استریت هم می رسد، نظامهای عربی که هنوز دستخوش تغییر نشده اند در وضع حساسی قرار دارند: اگر رهبرانشان هوشمند و آینده نگر باشند باید دست به تغییرات عمیق و ریشه و گسترده ای در نظامهایشان بزنند و از حالت فردی به حالت دموکراتیک و شورایی برسند تا مردمانشان هم از تغییر به شیوه خشونت آمیز در امان بمانند.
مثلاً الآن در مراکش می بینیم که اقداماتی دارد انجام می گیرد و آرزو داریم که ادامه پیدا کند چون نظام دارد از داخل خودش تغییر می کند و اگر این تغییرات ادامه پیدا کند مراکش می تواند از رویاروییهای خشن و ماجراجوییها پرهیز کند اما نظامهای دیگر اگر خط سیر تاریخ را درک نکنند، همان چیزی که اینجا پیش آمده آنجا هم پیش می آید.
یا حاکمان هوشمند دست به اقدامی می زنند تا مردم چنان هزینه سنگینی ندهند یا اینکه امواج تغییر بر لب هیچ مرزی نخواهد ایستاد.
به نظر شما رشد سلفیها طرح سعودیها برای اثر گذاشتن بر انقلابهای عربی است؟
سلفی گری چیز یک شکل و واحدی نیست، سلفی گری مجموعه ای از افکار است که در بعضی چیزها با هم شباهت دارند مثل مبارزه با بدعت و خرافات و بازگشت به اصل دین در کتاب و سنت.
نه تنها سلفیها بلکه همه جنبشهای اسلامی در این چیزها با هم اشتراک دارند، جنبش اخوان المسلمین را هم به عنوان سلفی می شناختند چون جنبشی است که خواهان بازگشت اسلام به اصل خودش بود اما شیوه ها و نگرش به جهان است که بین سلفیها تفاوت ایجاد می کند.
سلفیهایی هستند که در خدمت بعضی نظامها هستند و سلفیهای جهادی که به دورترین و قدرتمندترین مکان در جهان حمله کردند، این هم نوعی سلفی گری است که با آن سلفی گری که هوادار برخی حکام است و مخالفت با حکام را حرام می داند، فرق دارد.
منظورم سلفیهای غیرسیاسی است که هیچ نقشی در انقلابهای عربی نداشتند ولی حالا سیاسی شده اند …
این حقشان است، طبیعی است که همه نیروها در صحنه سیاسی سعی می کنند از تغییرات استفاده کنند تا افکار و خط مشی شان را پیش بندازند اما آیا برنامه ها و سیاستهایشان بین مردم هوادار پیدا می کند و راه حلی برای مشکلات مردم در آنها پیدا می شود یا نه؟
مردم بر اساس ایدئولوژی قضاوت نمی کنند بلکه بر اساس دوایی که برای دردهایشان می دهی دست به قضاوت می زنند: اینکه این برنامه ها دردی را دوا می کند یا فقط شعاراست؟ از شعار هم گندم و کارخانه و دارو درنمی آید، مدتی شعارهایشان در دل مردم جا می گیرد اما در نهایت، نیازهای مردم است که باید پاسخ گفته شود، مردم بر اساس راه حلی که برای حل مشکلاتشان داده می شود قضاوت می کنند، اگر به شعارهایشان عمل نکنند بعداً دیگر به آنها رأی نمی دهند و ردشان می کنند، همون طور که جنبشهای سکولاری را رد کردند که شعارهای پرزرق و برقی درباره وحدت عربی و آزادی فلسطین و توسعه سر می دادند اما دیدیم که هیچ کدام از اینها را نتوانستند عملی کنند.
می خواهم از نظرتان درباره ایران بپرسم به عنوان کشوری که الگو و نظام اسلامی خاص خودش را دارد.
ایران شیوه خودش را برای حکومت اسلامی داره که از مذهب جعفری بیرون آمده که یکی از مذاهب اقلیت در جهان اسلام است.
آیا نزاع شیعه و سنی در جریان است؟
شکی نیست که نزاع شیعه و سنی در منطقه در جریان است اما نباید سطحی با مسائل برخورد کنیم: این طور نیست که شیعه ها همه یکی و سنیها همه یک جور باشند.
مثلاً در ایران هم اختلاف وجود دارد و حکومتی هست که بشار اسد را تأیید می کند و مخالفانی که با بشار اسد مخالفند.
بین اهل سنت هم همین طور، سنیها هم با همدیگر می جنگند و اختلاف دارند، این طور نیست که یک جبهه شیعه و یک جبهه سنی باشه که با هم در جنگ باشند، موضوع پیچیده تر از این حرفهاست، پیروان هر عقیده و مذهبی بین همدیگر هم اختلاف دارند، بر سر مسائلی مثل توزیع ثروت و توزیع قدرت و موضع در برابر نیروهای خارجی.
الگوی حکومت اسلامی در ایران آیا الگوی موفقی بوده یا شکست خورده.
نمی شود به این سادگی حکم داد، موفقیت و شکست دو امر نسبی اند، ایرانیها هم در چیزهایی موفق بودن و در چیزهایی نه، ایران توانسته در برابر تحریمها بایستد و فناوری اش را پیشرفت بدهد، بیش از سی سال پایداری در برابر تحریم پرفشار بین المللی چیز ساده ای نیست اما ایران ناکامیهایی هم داشته …
و نمونه ناکامیهاش؟
مثلاً انتخابات قبلی اولین انتخابات در تاریخ ایران بود که بر سرش اجماع وجود نداشت در حالی که همه انتخابات قبلی از زمان پیروزی انقلاب بر سرشان اجماع و توافق وجود داشته، یکی از علامات سلامتی انتخابات این است که مخالفان، نتیجه اش را قبول داشته باشند وگرنه مشکلی وجود دارد.
مانی حقیقی، کارگردان سینمای ایران، در مراسم رونمایی از مجموعه آثار سه نسل از سینماگران، خواستار آزادی مستندسازان بازداشتی شد.
به گزارش پارس توریسم، مانی حقیقی که در این مراسم به همراه ترانه علیدوستی برای فیلم «کنعان» به روی صحنه آمده بود، با تقدیر از عباسیان برای عرضه این مجموعه آثار گفت: ممنونم که فیلم من نیز انتخاب شد، از مصطفی شایسته برای قبول ساخت فیلم «کنعان» تشکر میکنم که در شرایطی این کار را کرد که چند تهیه کننده دیگر حاضر به انجام این کار نشده بودند.
وی با اشاره به مشکلاتی که برای تعدادی از مستندسازان اتفاق افتاده، اظهار کرد: آنها چند متر بالاتر از ما در زندان اوین هستند که امیدوارم هرچه زودتر شاهد آزادیشان باشیم.
ترانه علیدوستی هم عرضه این مجموعه آثار را غافلگیری خیلی خوبی عنوان کرد و گفت: خود من علاقمند بودم چنین مجموعهای را داشته باشیم. وی افزود: من از مانی حقیقی یاد گرفتم که باید به همکارانم اطمینان داشته باشم و ما بیشتر از احتیاج جهان به فیلمهایمان، به اطمینان احتیاج داریم.
در دو روز اخیر، برق ۸ درصد ساکنان تهران قطع شده است. شرکت توزیع نیروی برق تهران بزرگ، علت بروز این وضعیت را حوادث ناشی از بارش برف اعلام کرده است.
در اطلاعیه شرکت توزیع برق تهران بزرگ، با اشاره به خاموشی های پراکنده در برخی از مناطق شهر تهران، آمده است: به دنبال بارش شدید برف که عمدتاً باعث شکستن درختان و سقوط بر روی شبکه های برق و همچنین بروز خاموشی های پراکنده در برخی از مناطق شهر تهران شده است، این شرکت با حساسیت و دقت کامل با تشکیل ستاد بحران برای هدایت نیروهای عملیاتی و کمک رسان با مشارکت سازمان های خدمات شهری از جمله شهرداری و آتش نشانی برای قطع شاخه های درختان اقدام کرده است.
شرکت توزیع نیروی برق تهران بزرگ با اعلام اینکه دیروز و امروز ۸ درصد از مشترکان با قطع برق مواجه شده اند، از تلاش نیروهای اجرایی این شرکت برای رفع خاموشی های احتمالی خبر داده و از تمام شهروندان تهرانی درخواست کرده است: ضمن رعایت نکات ایمنی در هنگام برف روبی، از ریختن برف بر روی شبکه های برق رسانی و همچنین درختان خودداری کنند.
جست و جو برای یافتن جسد یک ایرانی و دو اوکراینی غرق شده در جریان سانحه شناور کوشا یک ادامه دارد.
یک عضو کمیته سوانح دریایی سازمان بنادر و دریانوردی در گفت و گو با سامانه خبری سازمان بنادر و دریانوردی گفت: متاسفانه هنوز جسد سه تن از قربانیان این حادثه پیدا نشده است ولی همچنان دو بالگرد و کشتی گشت به همراه یک تیم غواصی خبره جستوجوها را در منطقه رخداد حادثه ادامه می دهند.
قادری در تشریح اقدام های صورت گرفته برای نجات سرنشینان کوشا یک اظهار داشت: پس از وقوع حادثه، ۱۷ شناور به منطقه اعزام شدند که این شناورها در مرحله اول ۴۵ سرنشین این شناور غرق شده را نجات دادند.
وی یادآور شد: سازمان بنادر و دریانوردی کمیته ای برای بررسی علل وقوع این حاثه تشکیل داده است که نتیجه بررسی های آن به زودی اعلام خواهد شد.
محمدعلی ایازی
مسئلهی اختلاف، ریشه در خود آفرینش انسان دارد، قرآن کریم میگوید «إنا جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا» شما را دسته دسته قرار دادیم و در ذات تکوّن شما چندگانگی و چندگونگی را نهادینه کردیم و قرار دادیم. بنابراین از سوی دیگر اگر این مسئله را در نظر بگیریم که انسانها به لحاظ درجات فهم متفاوت هستند، همه در یک سطح نیستند، بگذریم از اینکه شرایط احوال اشخاص به دلیل ارتباطشان با مجامع مختلف و منابع مختلف، باعث تنوّع میشود و گوئی این را میتوانیم از معارف قرآن کریم به دست بیاوریم که ظاهراً خداوند متعال یک فلسفهای برای این تنوع فکری و اختلاف فکری در نظر داشته و آن مسئلهی تکامل است چون وقتی که اختلاف فکر باشد، نقد فکری باشد، این فکر با آن فکر نقد میشود و زمینه یک فکر جدید میشود، باز هم نقد میشود و باعث فکر ثالث میشود، همینطور توسعه پیدا میکند، یعنی اینکه میشود گفت یکی از عوامل توسعه و تحول علمی و فکری همین اختلاف انظار و افکار است.
بنابراین اینکه انسانها دارای درجات ذهنی، فکری و علمی هستند خودش باعث این اختلاف فکر میشود. تا اینجای کار هم هیچ مشکلی وجود ندارد و این هم اختصاص به حوزهی فقه و اصول ندارد. شما میبینید از اوّل تدوین علم فقه تا امروز فقهای بسیار بزرگی وجود داشتند، عدهای بودند که نظر مشهور را داشتند و تابع مشهور بودند و یک عده هم غیرمشهور است. ممکن است همین نظر فقهی نامغلوب امروز به دلایل و شرایط دیگر فقه غالب بشود، اما اینکه ما در فقه این تنوع را میبینیم اختصاص به فقه ندارد، بلکه در حوزه کلام و فلسفه و عرفان و … هم همینطور است، شما امروز در قرن چهاردهم و پانزدهم، شاید ده پانزده تا تفسیر شیعه در همین حوزه ی قم از علامه طباطبائی گرفته تا افراد دیگری مثل مرحوم ملکی که مقابل این فکر بودند نوشته شده، شما میبینید که اینها شیعهی دوازده امامی هستند و در حوزه هم تحصیل کردند ولی افکار و عقایدشان با هم مختلف است، حتّی این اختلافات فقط در حوزهی فروع از احکام و عقاید نیست، در اصول احکام هم اختلاف است، یعنی شما در توحید که مهم ترین اصل ما هست، توحیدی که یک محدّث دارد با توحیدی که یک متکلّم دارد، با یک توحیدی که عارف دارد اختلاف است!
این اختلاف و تنوّع فکری تا وقتی که تضارب فکری بشود هیچ اشکالی ندارد، امیرمؤمنان اتفاقاً در آن جملهای که دارد «اضربوا بعض الرأی ببعض کمثل» میگوید تضارب رأی کنید مانند مشک، این مشک دوغ را که میزنند تا وقتی که چربی و کرهاش بالا بیاید، میگوید رأی را اینطوری انجام بدهید، یعنی اینقدر بحث و تضارب فکر کنید تا اینکه زمینههای آن رأی احسن برایش فراهم بشود.
در قرآن کریم در سوره زمر میفرماید: فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتّبعون احسنه؛ بشارت باد به آن کسانی که حرفها را میشنوند و بهترینش را انتخاب میکنند. حرفها را چه زمانی میشنوند؟ وقتی که این فرصت داده شود که حرفها گفته شود، اگر فرصت برای گفتن نباشد چه هست که زمینه این به وجود بیاید که این فکر مقایسه و تطبیق شود و سپس انتخاب گردد، اینها حاصل نمیشود!
بنابراین ما یکی بحث این را داریم که آزادی عقیده است و یکی آزادی اندیشه داریم و یکی هم آزادی بیان داریم، البته حالا بعد در باب قلمرو آن را عرض خواهیم کرد، ولی تا اینجا ما میفهمیم به اینکه کسانی که میخواهند انتخاب یک اندیشه را بکنند، حتماً باید بستر و زمینهی شنیدن و طرح عقاید گوناگون فراهم شود، در ذیل آیهی شریفه ۲۵۶ سوره بقره: لا إکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی مفسرین نقل کردند که یک کسی آمد و گفت یا رسول الله این بچههای من مسیحی شدند چکار کنم؟ هر کاری میکنم هر چه با ایشان صحبت میکنم هیچ تأثیری ندارد، اینجا بود که آیه نازل شد لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی ما مطلب را میگوئیم، ما مسئله را بیان میکنیم، هم حق را میگوئیم و هم باطل را، حالا دیگر آنها انتخاب کنند. فرق بین انسان و موجودات دیگر همین مسئلهی حق انتخاب و اراده است، درباره ملائکه، که از موجودات اعلای علیّین هستند، میگویند لا یعصون الله ما عملهم و هم یفعلون ما یعملون اینها گناه نمی کنند. ولی انسان میگوید فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر یعنی این مشیّت الهی است، یعنی در سوره یونس قرآن کریم خطاب به پیامبر میکند میگوید ولو شاء لآمنوا من فی الأرض کلهم جمیعا خیلی عجیب است! لآمنوا خودش به معنای عام است، کلّهم باز عام است و جمیعاً هم عام است، میگوید اگر خدا مشیّتش میخواست تعلّق بگیرد همه را مؤمن میکرد، مثل اینکه همهی ملائکه را مؤمن کرده، میگوید فأنت تکره الناس حتی یکون مؤمنون تو میخواهی مجبورشان کنی به یک عقیده و یک فکر …
پس بنابراین اگر ما نگاه کنیم، نه فقط در حوزه فقه، و فروعات احکام، بلکه در عقاید هم این مسئله هست، علّتش هم به تعبیر مرحوم مطهری میگوید: بحث عقیده بحث قلب است، در قلب نمیشود تصرف کرد، میشود دست یک کسی را گرفت، میشود یک جایی حبسش کرد ولی نمیشود قلبش را مجبور کنی که این را دوست داشته باش و یا این عقیده را داشته باش، ممکن است ریا و تظاهر کند، ولی تا او قانع نشود و تا آن جهت اعتقاد پیدا نکند نمیشود.
بنابراین اگر بخواهیم که همه فکر ما را داشته باشند این امکانپذیر نیست، آن آقا فکر کند به اینکه همه باید تابع فکر او باشند این هم عملی نیست،
پس بحث اختلاف فکر و اختلاف اندیشه و اینکه افراد دلشان میخواهد اعتقاد خود را بیان کنند، این یک امر طبیعی و فطری است. حالا در اینجا چه چیزی مهم است؟ اولین شرط مهم بودنش این است که انسان اگر خودش یک عقیدهای دارد که طبیعی است از عقیده خودش باید دفاع کند و باید استدلال کند و اگر به نظرش میآید عقیدهی مقابلش غیردرست است آن را ردّ کند، اما اجازه بدهد که او هم حرفش را بزند و آن هم اعتقاد خودش را ابراز کند، میدانید یک تفاوت اصلی که در معارف اهل بیت: برخلاف اینست، ما روایتی از امیرالمؤمنین داریم، از امام باقر و امام صادق داریم که از زشتترین کارهایی را که مذمّت میکند تکفیر کردن است، میگوید که تکفیر کسی را نکنید! در آیه إذا جاءک المؤمنون قالوا … مضمون آیه این است که میگوید وقتی کسی نزد شما آمد گفت سلام و تسلیم کرد، شما به او نگوئید که مؤمن نیستید.
میگوید نگوئید که مؤمن نیستید، این حق را نداریم! حتی اجازه ندارید که او را به بی ایمانی متّهم کنید. پس اولین شرطش این است که ما همان فرصتی را که برای خودمان ایجاد شده که میخواهیم حرف بزنیم باید برای دیگری هم بگذاریم. یک دسته از روایات است از امیرالمؤمنین و ائمه، از پیامبر هم ظاهراً هست، و مهمترینش و گویاترینش وصیتی است که امیرمؤمنان به فرزندشان امام حسن مجتبی میکنند، میگویند «یا حسن یا بنی اجعل نفسک میزاناً»، تو خودت را و نفست را ترازو قرار بده، آن چه که برای خودت دوست داری، برای دیگران دوست داشته باش و اگر چیزی را برای خودت مکروه میدانی و بد میدانی برای دیگران بد بدان.
فرض کنید اگر آن کسی که امکانات دارد و قدرت دارد، اگر جلوی او را بگیرند و نگذارند ابراز عقیده کنند، آیا راضی است! پس این را برای طرف مقابلش هم بخواهد. و به او اجازه دهد که بتواند از امکانات و فرصتها استفاده کند.
ویژگی این نامه رویکرد اخلاقی نامهی امام است، بستر این قصه از این قرار است که امام به یک کسی در قدرت است، توصیه میکند که تو آن فکر مقابلت را تکفیر نکن. امام داوری نمیکند که آن فکر درست است یا نه؟ کاری به این جهت ندارد ولی میگوید توجه داشته باش که این اختلافی که در میان علمای بزرگ در مسائل مختلف اتفاق افتاده یک امر طبیعی است.
اگر این اختلاف طبیعی است پس بنابراین ما باید این فرصت را بگذاریم، حالا هر کسی هست! من کاری ندارم به اینکه امروز ممکن است این غالب و آن مغلوب باشد! فرقی نمیکند ما باید یک چنین فرصتی را برای همه فراهم کنیم که بتوانند حرفشان را بزنند و نظراتشان را بگویند و اگر هم حرفشان اشکال دارد ما میتوانیم اشکالش را بیان کنیم، چون او هم حقّ دارد از اشکال شما دفاع کند و بگوید نه! اینطوری که شما فکر میکنید نیست.
آنچه که مهم است به نظر من این آیه ۱۲۵ سوره نحل است که مبنای گفتگو و تحمّل عقاید را از جهت اخلاقی مطرح میکند، میگوید ادع إلی سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة به پیامبر میگوید که اگر تو میخواهی مردم را به پروردگارت دعوت کنی، راهش این است که ادع إلی سبیل ربّک بالحکمة، حکمت یعنی منطق و دلیل، استدلال و برهان، والموعظة الحسنة گاهی هست که بحث دلیل و منطق نیست، بلکه بحث توجه دادن است، فذکّر إن الذکری تنفع المؤمنین یعنی آگاه کردن مخاطب است، اینطور که شما میگوئید درست نیست، یعنی این بحث استدلال نیست، اینکه شما توهین کنی به یک مؤمنی این درست نیست! اینکه شما آبرویش را بخواهی ببری درست نیست، اینکه شما تکفیر کنی درست نیست! میگوید حتی اگر یک کسی اهل جدل است، یعنی نه بحث استدلال است و نه بحث وعظ است، جدل میکند! میگوید اما تو هم اینطور نیستی که عمل متقابل کنی و بگویی منم باید جدل کنم، میگوید وجادلهم بالتی هی احسن تو اگر میخواهی جدل بکنی، جدلت هم احسن باشد کسی که اخلاق قرآنی دارد حتّی جدلش هم جدل احسن باشد.
با توجه به این نکته؛ شرط اخلاقی این نامه این است که اولاً ما باید این اختلاف را به رسمیّت بشناسیم و ثانیاً همانطور که برای خودمان حقوقی از نظر بحث و علم قائل هستیم برای آن فرد مقابل هم قائل باشیم. سوم اینکه ما اگر تابع فرهنگ قرآنیم، قرآن مشی برای این عقاید گوناگون را تعیین کرده و گفته است نوع گفتگویش باید اینطور باشد، پرخاشگری، تهمت زدن، تکفیر کردن، اصلاً در فرهنگ قرآنی نیست.
حالا دغدغهای که در اینجا وجود دارد این است که اگر ما اجازه بدهیم که این افکار مختلف پیش بیاید، آیا ایجاد انحراف دیگران را نمیکند؟ به نظرم میآید که معمولاً اگر چیزی را مانع شویم از باب اینکه: «الانسان حریصٌ علی ما منع»، اتفاقاً او بیشتر رشد میکند، این یک.
ثانیاً وقتی که منطق در مقابل منطق قرار بگیرد هیچ مشکلی ایجاد نمیکند، آن وقتی اشکال به وجود میآورد که یکی بخواهد با تکفیر کردن برخورد کند و این طرفش درست نمی تواند حرف بزند و صحبت کند.
بعد از این مباحث شرط دیگری را باید در نظر گرفت که ما نباید این موضع و نظری که داریم منتهی به ایذاء فردی بشود، اذیت کردن هر کسی حتی کافر جایز نیست. البته اگر کسی کافر محارب باشد که میجنگد و شمشیر به دست میگیرد او حسابش جداست، ولی یک وقتی میگوید اگر یک کافری هم استجاره کرد فأجرها حتی یسمع کلام الله به او هم فرصت بدهید که حرف خدا را بشنود. این هم مبنای مهمی است که باید لحاظ شود.
به نظر من اگر کسی بخواهد راجع به این نامه صحبت کند، یکی از مسائلش بسترشناسی این صحبت است، بدون تعارف در آن زمان ما آن گروهی که غالب بودند، امام معلوم میشود که راضی نیست از این نوع برخوردشان، من بحث شخصی ندارم و قضاوت هم نمیکنم! ولی بالأخره اینکه امام از باب موضع پدرانه خواسته بگوید که شما هم خوب برخورد نمیکنید با طرف مقابلتان، آدمهای محترم و بزرگی آنجا هستند که نظرشان با شما مخالف است، شما میآئید آنجا چکار میکنید؟ میآئید با اینها برخورد میکنید و صحبتهای تند میکنید.
اتفاقاً امروز برعکس شده و قصه به این جا رسیده که آن طرف حالا میخواهد فرصت بدهد، حالا یک مقدارش مربوط به طبع ماست و یک مقداری هم مربوط به چیزهای مختلف است، حالا کار نداریم. در هر حال این نگرانی که امام برای انقلاب دارد این نیست که اختلاف بین افکار است، آنجایی که تسامح نیست و قدرت تحمّل عقاید مختلف نیست، این نگرانی است شما در تاریخ عالم اسلام نگاه کنید، هر دورهای که زمینهی رقابت فرهنگی و فکری بوده است رشد علمی بوده، از قرن چهارم و پنجم را میگویند عصر طلایی علم کلام، علتش این است که در بغداد، همان طوری که شیعه کرسی داشته که دیالمه بودند و قدرت شیعه دستشان بوده، سنیها هم کرسی داشتند، حتّی مسیحیها و یهودیها هم در بغداد کرسی داشتند و به برکت این آزاداندیشی ما شخصیتهای بزرگی مثل شیخ مفید، سید مرتضی، سید رضی، شیخ طوسی و دیگران در اینجا رشد پیدا کردند . دورههایی بوده که واقعاً افول علم بوده و علّتش این است که جلوی همهی اینها را گرفتند.
به نظر من امام در همهی صحبتهایش رویکرد اخلاقی دارند، حتی رهبریشان هم با رویکرد اخلاقی است.
منبع: جماران
آیتالله هاشمی رفسنجانی ضمن اشاره به اینکه قرآن و سنت پیامبر (ص) تکلیف ما را در مواجهه با خواسته های مردم روشن کرده، تصریح کرد: آگاهی روزافزون ملتها در پناه گسترش دانش و وسایل ارتباط جمعی جدید، جایی برای نظامهای بسته باقی نگذاشته و بهترین و درستترین طریق اداره جوامع در حال حاضر، همراهی با مردم، نخبگان و منتقدان دلسوز است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی؛ رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در دیدار جمعی از اعضای تشکّلهای اسلامی دانشجویان و استادان دانشگاه آزاد اسلامی، ایستایی نظامهای سیاسی را موجب رکود، رخوت و در نهایت مرگ آنها خواند و با اشاره به اینکه سیستمها و نظامها باید دائماً و مطابق با نیازهای روز جامعه و دنیا تحول بپذیرند، ضمن درخواست از مسئولان کشور و دانشگاهها برای باز کردن فضای نقد و انتقاد سازنده؛ گفت: «فبشر عبادی الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه» تابلوی سیاسی و اجتماعی دین ماست که شرط آن البته «و جادلهم بالتی هی احسن» خواهد بود.
آیت الله هاشمی رفسنجانی در ادامه این دیدار؛ دوران جوانی و تحصیل را یکی از مراحل پربار زندگی قشر دانشجو خواند و با اشاره به آمار بالای دانشجویان و فارغالتحصیلان کشور گفت: در بین نیروهای جوان و تحصیلکرده ما، استعدادهای ممتاز و شایستهای وجود دارند که اگر به میدان بیایند در تمام عرصههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به خوبی خواهند درخشید.
وی همچنین نقش تشکّلهای دانشجویی را در طراوت سیاسی و اجتماعی کشور بسیار ارزنده و کارگشا خواند و با تأکید بر لزوم قدردانی مضاعف از اعضای تشکّلهای دانشجویی با سلایق گوناگون، افزود: میشود در محیط دانشگاه نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی بیتفاوت بود و تنها تحصیل کرد و به خدمت مشغول شد، اما کسانی که علاوه بر تحصیل دغدغه مشارکت در امور اجتماعی، سیاست و آینده کشور خود را دارند و بخشی از زمان مفید خود را به فکر کمک به حل مشکلات کشور و روشنگری جامعه و دانشگاه میگذرانند، نقشی مضاعف و مؤثرتر در جامعه ایفا میکنند.
رئیس هیأت مؤسس دانشگاه آزاد اسلامی، تشکّلهای موجود در این مرکز بزرگ علمی جزو بالندهترین تشکّلهای موجود در کشور خواند و با اشاره به لزوم جریان داشتن نقد سازنده و منصفانه در جامعه و محیطهای علمی، تصریح کرد: خواست ما همواره این بوده که میدان برای نقد سازنده باز باشد، چرا که در هیچ شرایطی، نقد درست و سالم تهدید برای جامعه به حساب نمیآید.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با تأکید بر اینکه همگان البته باید در نقد و روشنگری خود قانون، منافع ملی و مصالح کشور را مدنظر قرار دهند، تخریب، عبور از انتقاد مصلحانه و ایجاد درگیری در کشور را به ویژه در مراکز علمی، مضر به حال رشد محیطهای علمی و پژوهشی خواند و گفت: اگر بپذیریم که در اقشار مختلف جامعه ممکن است از ما داناتر، فهمیدهتر و کاردانتر هم وجود دارد، آنگاه از غرور و سختگیری نسبت به فکر و سلیقه دیگران خواهیم کاست.
آیتالله هاشمی رفسنجانی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به برخی موانع و مشکلات موجود بر سر راه فعالیت تشکّلهای صنفی و سیاسی دانشجویی در دانشگاه آزاد اسلامی، هیأتهای امنای استانی و مناطق را بهترین محل رسیدگی به این مشکلات خواند و گفت: به جهت اینکه اعضای هیأتهای امنا از استادان و دانشمندان بومی و دردآشنای مناطق مختلف دانشگاه آزاد هستند، دانشجویان و استادان میتوانند با همکاری مدیران و هیأتهای امنا به خوبی مشکلات را برطرف کنند و نیازی به رجوع به مرکز نداشته باشند.
رئیس هیأت امنای دانشگاه آزاد اسلامی با اشاره به توسعه کمّی و کیفی روزافزون این شبکه بزرگ علمی جهان اسلام، رشد دوبرابری کمّی و کیفی دانشگاه آزاد طی یک برنامه پنج ساله را برنامه تصویب شده این نهاد علمی و مردمی خواند و تصریح کرد: یکی از آرزوهای بنده و مدیران دانشگاه آزاد اسلامی این است که دانشجویان بتوانند بهگونهای وارد دانشگاه شوند که تمامی هزینه تحصیل خود را از وام تحصیلی تأمین و پس از اشتغال به کار به تدریج آن را تأدیه نمایند.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، مشورت و مهربانی با مردم را دو سنت زیبای حضرت رسول(ص) خواند و یادآور شد: پس از جنگ احد که مسلمین ضربه سختی را متحمل و دچار یأس و هرمان شده بودند، پیامبر عظیمالشأن اسلام از خداوند فرمان میگیرد که با امت خود مهربان باش و با آنان مشورت کن تا با کمک خود آنان بر مشکلات غلبه نمایید و این باید درس و چراغ راه همیشگی همه ما باشد. «فَبِِما رَحمَهٍ مِنَ الله لِنتَ لَهُمْ و لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لانفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاْعفُ عَنْهُم و اسْتَغْفِرْ لَهُمْ و شاوِرْهُمْ فِی الاَمْرِ…»
صفحه فیس بوک روزنامه کلمه
چنانچه در دریافت فایل مشکل دارید ابتدا بر روی لینک دانلود کلیک راست نمایید و از منوی باز شده گزینه "Save Link as" در مرورگر های فایرفاکس و کروم و "Save as target" در اینترنت اکسپلورر را انتخاب کنید.
علی لاریجانی امروز به طور غیر مستقیم به سخنان اخیر احمدی نژاد واکنش نشان داد و ضمن «لات بازی سیاسی» توصیف کردن رفتار برخی سیاستمداران، گفت: «بسیاری از نابسامانیهای ما در کشور مربوط به مواردی است که شخصیتها پختگی و فرهیختگی لازم را ندارند؛ چرا که اگر اینگونه باشد مجادلات آنها از سنخ دیگری خواهد بود.»
احمدی نژاد هفته قبل در یک نشست غیر عمومی با هواداران انتخاباتی اش، حملات شدیدی را علیه اصولگرایان آغاز کرده و گفته بود: «اگر این دولت نیم ساعت فرصت حرف زدن داشته باشد قیمت سوراخ موش بالا می رود.»
اما در مقابل، امروز علی لاریجانی در یک سخنرانی عمومی گفت: اگر شخصیتها فرهیخته باشند با نزاکت عمل خواهند کرد. گاهی ما در حوزهی سیاست دچار لاتبازی سیاسی میشویم و این در شرایطی رخ میدهد که یک شخصیت سیاسی از فرهیختگی لازم برخوردار نباشد؛ در حالی که اگر این فرد فرهیخته باشد مشکلات را با تدبیر حل خواهد کرد.
وی افزود: به هر حال سیاستمداران، جامعه را باید به گونهای آماده کنند که طوایف مختلف با آسایش زندگی کنند، نه اینکه دچار آشفتگی روح شوند.
رئیس مجلس هشتم که در افتتاحیه یک نمایشگاه کتاب در شهر تهران سخنرانی میکرد، همچنین گفت: کسانی که با کتاب انس دارند شخصیت فرهیختهای پیدا میکنند؛ در حالی که بسیاری از نابسامانیهای ما در کشور مربوط به مواردی است که شخصیتها پختگی و فرهیختگی لازم را ندارند؛ چرا که اگر اینگونه باشد مجادلات آنها از سنخ دیگری خواهد بود.
وی ادامه داد: مثلا اگر یک ورزشکار اهل کتاب باشد ممکن است خطا کند اما قطعا نوع اشتباه او از کسی که اهل ادب نیست متفاوت خواهد بود، در اقتصاد هم اگر کسی اهل کتاب باشد چپاول نمیکند، ما این روزها شاهد فجایعی در صحنهی اقتصاد بودیم و ارقام نجومی در اینباره مطرح میشد که قابل فهم نبود، اینها به خاطر پایههای سست افرادی است که پختگی لازم را ندارند.
نمایندگان طیف های مختلف سیاسی در تبریز با شکور اکبرنژاد نماینده مردم تبریز در مجلس دیدار و از نطق او در مجلس تقدیر کردند.
نماینده مردم تبریز در مجلس هشتم اخیرا یا ایراد نطقی خواستار پایان دادن به حصر غیر قانونی و غیر شرعی میر حسین موسوی و مهدی کروبی شده بود.
به گزارش ندای سبز آزادی، اعضای گروه های سیاسی در تبریز جهت اعلام همبستگی و تشکر با این نماینده مجلس دیدار کرده اند و مراتب امتنان خاطر خود را به اطلاعش رساندند.
در این دیدار که اعضای جبهه مشارکت ، نهضت آزادی ، گروه های ملی مذهبی ، انجمن اسلامی دانشگاه ها، و اعضای ستاد های انتخاباتی آقایان موسوی و کروبی حضور داشتند ، وضعیت سیاسی کشور بررسی شد و حاضران نسبت به وضعیت اسفناک اداره کشور ابراز نگرانی کردند.
در این دیدار شکور اکبر نژاد در پاسخ یکی از شرکت کنندگان که گفت اولویت برتر از حفظ نظام ، دغدغه سرنوشت ملتی است که در حاکمیت این نظام زندگی می کنند ، گفت : ” سعی ما نیز همین است و سخنان بنده نیز در همین راستا بود. “
«اعتدال» ادعا کرد: بانوانی که با آغاز بارش برف و فصل اسکی به برخی از پیست های اسکی حاشیه تهران مراجعه کرده اند، با ممنوعیت ورود از سوی ماموران انتظامات مستقر در این مکان ها روبرو شده اند.
به گزارش این سایت خبری، مامور انتظامات مستقر در یکی از پیست های اسکی شمال تهران در این زمینه مدعی شد: پلیس اماکن جمهوری اسلامی با ارسال دستور العملی به پیستهای اسکی اعلام نموده که ورود خانمها بدون سرپرست قانونی یا شوهر به پیستهای اسکی ممنوع است.
وی افزود: بنا بر این دستورالعمل ورود دختران زیر ۱۸ سال نیز بدون پدر و مادر ممنوع می باشد و دختران بالای ۱۸ سال تنها با سرپرست قانونی و زنان ازدواج کرده تنها به همراه شوهرشان مجاز به ورود به پیست اسکی هستند.
یکی از مسئولین این پیست اسکی نیز در پاسخ به درخواست خبرنگار ما برای مشاهده ابلاغیه ناجا، با امتناع از این امر گفت: این ممنوعیت با دستور فرماندهان انتظامی است و ان شاء الله شما هم با اجرای قوانین اسلامی در تلاش برای ساختن جامعه اسلامی ما را یاری کنید.
نیروی انتظامی تاکنون نسبت به انتساب محدودیت حضور مردم در برخی مکانها از جمله کویر مرنجاب و پیست های اسکی به این نیرو ، واکنش رسمی نشان نداده است.
اعتدال همچنین در ادامه خبر خود نوشته است: معضلات فرهنگی در پیستهای اسکی از دغدغه های مهم بسیاری از مردم در سالهای گذشته بوده است ، ولی آیا انجام برخورد سلبی با کلیه بانوان و انجام چنین روال توهین آمیزی در برخورد با آنها ، راه حل این مشکلات است ؟ آیا تمام مکان هایی مورد مراجعه مردم برای برف بازی و اسکی قابل حصر کشیدن و انجام چنین محدودیتهایی است؟ حل نابسامانی های موجود در مراکز تفریحی ، دغدغه تمام دلسوزان عرصه رسانه ایست ولی آیا صرف انجام چنین اقداماتی جز ارائه تصویر سیاه از کشور نتیجه ای دارد؟
قیمت انواع سکه امروز در بازار افزایش یافت و نرخ سکه طرح قدیم ۶۲۰ هزار تومان و طرح جدید ۶۱۱ هزار تومان شد، همچنین نرخ دلار آزاد با افزایش به ۱۳۳۸ تومان رسید.
به گزارش مهر، قیمت انواع سکه امروز چهارشنبه در بازار افزایش یافت، به طوری که نرخ سکه تمام بهار طرح قدیم ۶۲۰ هزار تومان، طرح جدید ۶۱۱ هزار تومان، نیم سکه ۲۹۸ هزار تومان، ربع سکه ۱۵۲ هزار تومان و گرمی ۷۸ هزار تومان است. این نرخها دیروز به ترتیب ۶۱۵ هزار تومان، ۶۰۵ هزار تومان، ۲۹۲ هزار تومان، ۱۵۰ هزار تومان و ۷۸ هزار تومان بود.
بانک مرکزی نرخ برخی از سکه های بانکی را امروز افزایش داد و قیمت سکه طرح جدید را ۶۰۰ هزار و ۸۰۰ تومان، نیم سکه را ۲۸۸ هزار و ۸۰ تومان، ربع سکه را ۱۴۸ هزار و ۲۰۰ تومان و گرمی را ۷۶ هزار و ۴۴۰ تومان تعیین کرد. این نرخها دیروز به ترتیب ۵۹۸ هزار تومان، ۲۸۶ هزار تومان، ۱۴۷ هزار و ۶۸۰ تومان و ۷۶ هزار و ۴۴۰ تومان بود.
نرخ هر اونس طلا امروز در بازارهای جهانی ۱۷۸۲ تومان و هر گرم طلای زرد ۱۸ عیار در بازار داخلی ۵۶ هزار و ۷۶۰ تومان است.
صرافان قیمت هر دلار را امروز در بازار آزاد با روندی افزایشی ۱۳۳۸ تومان اعلام کردند، این نرخ دیروز ۱۳۲۵ تومان بود، قیمت هر یورو در بازار آزاد هم ۱۸۵۷ تومان است که نسبت به دیروز افزایش نشان می دهد. بانک مرکزی قیمت هر دلار را امروز با اندکی کاهش ۱۰۸۲ تومان و هر یورو را ۱۴۹۶ تومان اعلام کرد.
انتشار اعداد و ارقام تراز عملیاتی بودجه سال گذشته نشان میدهد دولت احمدینژاد تنها در یازده ماه از سال ۱۳۸۹ بیش از ۲۶ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان کسری مواجه شده است.
به گزارش فارس، طی یازده ماهه نخست سال ۱۳۸۹ مجموع درآمدهای عمومی دولت ۲۹۷۵۱۱ میلیارد ریال بود که در آن سهم درآمدهای مالیاتی از ۶۷ درصد در سال قبل به ۸۰.۳ درصد افزایش یافت و به همین نسبت از سهم سایر درآمدها کاسته شد.
در این دوره از مجموع واگذاری دارایی های سرمایه ای، ۳۹۴۱۷۹ میلیارد ریال ( ۹۹.۷ درصد) از محل منابع حاصل از نفت و فرآوردههای آن و ۱۱۵۷ میلیارد ریال از محل فروش اموال منقول و غیرمنقول بود.
واگذاری دارایی های مالی در این دوره ۴۱۱۶۸ میلیارد ریال بود که در مقایسه با رقم مصوب، ۷۹.۵ درصد عدم تحقق به دلیل محقق نشدن ۷۴.۶ درصد وصولی از محل واگذاری شرکت های دولتی و عدم تحقق ۱۰۰ درصدی استفاده از موجودی حساب ذخیره ارزی بود.
طی یازده ماهه ۱۳۸۹ ، پرداخت هزینه ای (جاری) دولت به ۵۴۷۳۰۵ میلیارد ریال رسید که نسبت به دوره مشابه سال قبل ۱۶.۳ درصد رشد و نسبت به رقم مصوب ۸۱.۱ درصد تحقق داشت.
پرداخت های عمرانی نسبت به دوره مشابه سال قبل با ۴.۶ درصد رشد ۱۵۶۱۲۹ میلیارد ریال رسید که ۴۶.۵ درصد نسبت به رقم مصوب عدم تحقق داشت.
از مجموع تملک داراییهای سرمایه ای (پرداختهای عمرانی) ۷۸.۷ درصد به صورت ملی و مابقی استانی پرداخت شده است. در این دوره رقم تملک دارایی های مالی براساس ارقام خزانه داری کل وزارت امور اقتصاد و دارایی معادل ۱۵۰۸۳میلیارد ریال بود که نسبت به دوره مشابه سال قبل ۷۵.۶ درصد کاهش یافت.
در نتیجه عملکرد بودجه عمومی دولت در پایان بهمن ۱۳۸۹ ، تراز عملیاتی دولت ۲۶۵۲۹۱ میلیارد ریال کسری داشت. با توجه به خالص واگذاری دارایی های سرمایه ای، مجموع تراز عملیاتی و سرمایه ای با ۲۶۰۸۵ میلیارد ریال کسری مواجه شد که در مقایسه با دوره مشابه سال قبل ۷۶ درصد کاهش نشان می دهد.
موزه فرش ایران به دلیل بدهی به اداره برق تعطیل شد.
برق موزه فرش از ظهر روز یکشنبه به دلیل بدهی این موزه به اداره برق قطع شده و در حدود چهار روز است که درهای این موزه به روی بازدیدکنندگان بسته است.
به گزارش فارس، زمانی که بازدیدکنندگان برای دیدن فرشهای نفیس موزه فرش به این موزه مراجعه میکنند به آنها گفته میشود که موزه تعطیل است.
موزه فرش که یک موزه دولتی است از زیرمجموعههای اداره میراث فرهنگی و گردشگری تهران به شمار میآید.
موزه فرش ایران در ۲۲ بهمن ماه سال ۱۳۵۶ افتتاح شده و با ارزشترین نمونههای قالی ایران، از قرن نهم هجری تا دوره معاصر در این موزه به نمایش گذاشته می شد. در کتابخانه این موزه نیز حدود ۳۵۰۰ جلد کتاب به زبانهای فارسی، عربی، فرانسه، انگلیسی و آلمانی در اختیار هنردوستان و پژوهشگران قرار داشت.
هدفمند کردن یارانه ها علاوه بر فعالان اقتصادی، بسیاری از فعالان فرهنگی را نیز تحت فشارهای مضاعف قرار داده است.
چندی پیش سینماداران هشدار داده بودند که اگر برق یک سینما به علت بدهی قطع شود، کل سینماها را تعطیل خواهند کرد.
آیتاللهالعطمی دستغیب با اشاره به اینکه ظلم، هم شامل ظلم به خود و گناهان فردی میشود و هم شامل ظلم به دیگران و تجاوز به حقوق مردم؛ تصریح کرد: این ظلمها، مخصوصاً قسم دوم آن، انسان را به آنجا می کشاند که از اقرار به حق سر باز می زند و آن را دانسته انکار می کند.
به گزارش کلمه، این مرجع تقلید مقیم شیراز افزود: از این حیث، رفتار بسیاری از ظالمان و ستمکاران تاریخ، مانند شیطان است که خدای خود را خوب می شناسد اما مردم را وا می دارد که انکارش کنند یا به رسالت پیامبران علم دارد اما با وسوسه گریهایش اجازه نمی دهد کسی به آنها ایمان بیاورد.
آیت الله دستغیب که در جلسه تفسیر قرآن خود، به ادامه تفسیر سوره نمل میپرداخت، با اشاره به داستان فرعون و موسی، تصریح کرد: اگر دنیا به انسان رو کند و مال و مقامی نصیبش شود، چنانچه مهذّب نشده باشد، در دام علوّ و گردنکشی می افتد و حاضر به پذیرش حق نمی شود. فرعون سالها ادعای خدایی می کرد و فریاد «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی» سر می داد؛ همه مردم نیز بنده او بودند و در حد الوهیت، اطاعتش می کردند. او با آنکه به یقین دریافت موسی در دعوی رسالت خود صادق است و از سوی خداوند آمده، بخاطر علوّی که داشت، تن دادن به موسی و اظهار بندگی پروردگار یکتا را کسر شأن خود می دانست و بخاطر این گردنکشی به عقوبتی سخت در دنیا و آخرت گرفتار شد.
ایشان با اشاره به اینکه ستمکاران نیز اگر از کرده خود پشیمان شوند و توبه کنند و در صدد جبران مافات برآیند، خداوند را آمرزنده و مهربان می یابند؛ خاطرنشان کرد: کسی چون فرعون با وجود آنکه خونهای بسیاری ریخت و جنایتهای بیشماری کرد و از سرآمدان ظالمین بود، اگر توبه می کرد و ایمان می آورد، تعداد بسیاری از مردم به تبع او ایمان می آوردند و نجات می یافتند و این امر جبران گذشته او می شد اما نکرد و نشد!
آیت الله دستغیب در عین حال یادآور شد: البته تسلیم نشدن فرعون چیزی از گناه کسانی که به موسی ایمان نیاوردند کم نمی کند. درست است که فرعون همه شریانهای زندگی مردم را در دست گرفته بود و همه را جیره خوار و مطیع خود کرده بود اما نه ترس از فرعون و نه طمع به دنیا، هیچ کدام مجوز روی گرداندن از ایمان و اطاعت کردن از فرعون نمی شد، مخصوصاً آنکه بسیاری از مردم با فطرت و وجدان خود می فهمیدند که حق با موسی است.
متن کامل سخنان ایشان در جلسه اخیر تفسیر قرآن خود که در سایت حدیث سرو منتشر شده، بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
یا مُوسی إنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزیزُ الْحَکیمُ«۹» وَ أَلْقِ عَصاکَ فَلَمّا رَآها تَهْتَزُّ کَأَنَّها جَانُّ وَلَّی مُدْبِراً وَ لَمْ یُعَقِّبْ یا مُوسی لا تَخَفْ إنّی لا یَخافُ لَدَیَّ الْمُرْسَلُونَ«۱۰» إلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنّی غَفُورٌ رَحیمٌ«۱۱» وَ أَدْخِلْ یَدَکَ فی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ فی تِسْعِ آیاتٍ إلی فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقینَ«۱۲» فَلَمّا جاءَتْهُمْ آیاتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبینٌ«۱۳» وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوّاً فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدینَ«۱۴»ای موسی! منم خداوند مقتدر فرزانه. عصایت را بینداز. چون دید که همانند ماری میجنبد، گریزان شد و باز نگشت. ای موسی! نترس که پیامبران در پیشگاه من نمیترسند.
مگر کسی که ستم روا دارد و سپس بدیها را به نیکی تبدیل کند که من آمرزنده ای مهربانم.و دست در گریبان خود کن تا چون بیرون آید سفید و درخشنده گردد، بی آنکه عیبی درآن باشد. با نُه معجزه به سوی فرعون و قومش روانه شو که آنان قومی نافرمانند.و چون نشانه های روشنگرانه ما به آنها رسید گفتند: این جادویی آشکار است. و از سر ظلم و گردن کشی و در حالی که به آن یقین داشتند، انکارش کردند. پس بنگر که عاقبت کار مفسدان چگونه است.
وجود زمینه در موسی
إنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزیزُ الْحَکیمُ؛ یقیناً جناب موسی در تمام مراحل زندگی، از طفولیت و دربار فرعون تا شاگردی در محضر شعیب، تحت نظر خاصّ پروردگار بود و خدای تعالی او را از جمیع جهات محفوظ نگاه داشت تا آنکه تمام زمینه ها مهیّا گشت برای اینکه پرده کنار رود و چشم باطنی اش باز شود و آنچه را که بدان التفات نداشت، دریابد. از این روی اگر فرمود: «إنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزیزُ الْحَکیمُ» از جانب موسی آمادگی و اهلیت چنین خطابی وجود داشت و قطعاً توحید پروردگار در وجود او در حدّی بود که زمینه این خطاب فراهم باشد. البته تکلّم با خداوند، ظهور و ثمره آن آمادگی و مرحله جدیدی در حیات معنوی جناب موسی بود.
همچنین آتشی را هم که دید، ظهور آنچه را که می دانست بود و این دیدن اگر چه با چشم ظاهر صورت گرفت اما در واقع ظهور و باطن و شهودی معنوی بود چرا که دیگران آن را ندیدند و خود موسی هم، حتی اگر چشمش بسته بود باز آن را می دید و می فهمید! به هر روی اکنون در محضر پروردگار فرمان یافت که عصایش را بیندازد و بدین ترتیب اولین و بزرگترین معجزه موسی در مقابل چشمانش ظاهر گشت.
مقام امن
یا مُوسی لا تَخَفْ؛ به همراه این امر پروردگار، فعلیت نیز هست؛ یعنی آن ترسی که طبق قاعده بشری بر او غالب گشت، با این فرمان از میان رفت.
لا یَخافُ لَدَیَّ الْمُرْسَلُونَ؛ جناب موسی در نزد پروردگار و در حیطه حفظ و توجه خاصّ او وارد شد و در ارتباط تنگاتنگ با او قرار گرفت. درست است که همه مؤمنین و تمام افراد بشر در حفظ خدای تعالی هستند اما این مقام برای موسی مقام خاصّی است که او را هم در اینجا و هم در هر کجا که به اضطرار افتد، در مقام امن قرار می دهد.
عمومیت مقام امن و استثنای آن
إلاَّ مَنْ ظَلَمَ؛ شاید سؤال شود که آیا تنها مرسلین از هر ترسی ایمن و در مقام امن پروردگار قرار دارند یا دیگران نیز در این محدوده جای می گیرند؟ خدای تعالی در پاسخ به این سؤال مقدر، جوابی مقدر می دهد که همگان در امنیت اویند و سپس به صراحت بیان می فرماید که «مگر ستمکاران». کسانی که مرتکب ظلم شدند، هر آن ممکن است به مکافات ظلمشان گرفتار مصائب گوناگون گردند.
راه نجات
ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنّی غَفُورٌ رَحیمٌ؛ البته همان ستمکاران نیز اگر از کرده خود پشیمان شوند و توبه کنند و در صدد جبران مافات برآیند، خداوند را آمرزنده و مهربان می یابند. پس کسی چون فرعون با وجود آنکه خونهای بسیاری ریخت و جنایتهای بیشماری کرد و از سرآمدان ظالمین بود، اگر توبه می کرد و ایمان می آورد، تعداد بسیاری از مردم به تبع او ایمان می آوردند و نجات می یافتند و این امر جبران گذشته او می شد اما نکرد و نشد!
البته تسلیم نشدن فرعون چیزی از گناه کسانی که به موسی ایمان نیاوردند کم نمی کند. درست است که فرعون همه شریانهای زندگی مردم را در دست گرفته بود و همه را جیره خوار و مطیع خود کرده بود اما نه ترس از فرعون و نه طمع به دنیا، هیچ کدام مجوز روی گرداندن از ایمان و اطاعت کردن از فرعون نمی شد، مخصوصاً آنکه بسیاری از مردم با فطرت و وجدان خود می فهمیدند که حق با موسی است و آنچه او آورده سحر و جادو نیست.
معجزات دیگر
وَ أَدْخِلْ یَدَکَ فی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ؛ دومین معجزه موسی «ید بیضا» بود. خداوند به او فرمود: دستت را در زیر بغلت ببر و آن را بیرون بیاور، آن را سفید و درخشنده خواهی دید، بدون آن که این سفیدی ناشی از بیماری «بَرَص» باشد.
فی تِسْعِ آیاتٍ؛ این دو معجزه (عصا و ید بیضا) بخشی از معجزات نُه گانه موسی بود که دلایل رسالت او به شمار می آمد. هفت معجزه دیگر عبارت بودند از: طوفان، شپش، ملخ، قورباغه، خون، خشکسالی و قحطی. اینها همه هشدارهایی از جانب پروردگار بود که مردم را به سوی خود می خواند تا بلکه ایمان آورند اما چه سود که آنها قومی فاسق بودند و در جاده دین جایی نداشند؛ إنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقینَ.
کوری مردم فاسق
فَلَمّا جاءَتْهُمْ آیاتُنا مُبْصِرَةً؛ «مُبصِرَة» یعنی «بیناکننده». هر کس بنای فهمیدن داشت، می توانست از آیات روشن پروردگار، حقیقت را دریابد، آیاتی که هر کدام از آنها برای کشف واقعیت و اتمام حجّت کافی بود. بی تردید اگر موسی، ساحری توانگر و چیره دست بود، باز هم نمی توانست قریب چهل سال مردم را بفریبد و قطعاً دستش رو میشد و خداوند رسوایش میکرد.
قالُوا هذا سِحْرٌ مُبینٌ؛ اما فرعونیان اصلاً طالب هدایت و شناخت حق نبودند و نمی خواستند قدم در راه ایمان بگذارند لذا آن همه معجزات بزرگ و دلایل متقن را سحر و جادو قلمداد می کردند.
انکار حق با وجود یقین به آن
وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ؛ عصای موسی در مقابل چشم همه مردم تبدیل به اژدها شد و ریسمانهای ساحران را بلعید و همه را به وحشت انداخت، به نحوی که همگان فهمیدند این اژدها، سحر یا خیال نیست و حقیقت محض است اما باز هم حقیقت را انکار کردند و ایمان نیاوردند.
پیش از آغاز مبارزه موسی با ساحران، ساحران گرد هم جمع شدند تا تدابیر خود را روی هم بریزند و درباره مبارزه خود، همفکری کنند. در ابتدا تصمیم گرفتند میزان حقّانیت موسی را بسنجند و راست و دروغ ادعایش را دریابند لذا با روشهایی که می شناختند از بزرگ خود که از دنیا رفته بود درباره موسی سؤال کردند. شب او را در خواب دیدند که به آنها گفت: اگر می خواهید سحر یا معجزه بودن عصای موسی را دریابید، هنگامی که او در خواب است به سراغش روید و عصایش را بردارید، اگر معجزه باشد، همان دم اژدها می شود اما اگر نباشد، تبدیل به اژدها نخواهد شد چرا که سحر جادوگران در زمان خواب آنها باطل می شود. آنها همین کار را کردند اما همین که به عصا نزدیک شدند، عصا تبدیل به اژدها شد و به دنبالشان گذاشت. اگر موسی بیدار نشده بود چه بسا آنها را می بلعید!
ریشه انکار حق
ظُلْماً وَ عُلُوّاً؛ بسیار پیش می آید که انسانها حقیقتی را به روشنی درمی یابند اما خود را به نافهمی می زنند و بر علم خود پا می گذارند. ریشه این کار به فرموده خدای تعالی دو چیز است: ظلم و علوّ (گردن فرازی).
ظلم
ظلم، هم شامل ظلم به نفس؛ یعنی انجام معاصی فردی میشود و هم شامل ظلم به دیگران و تجاوز به حقوق مردم. این ظلمها، مخصوصاً قسم دوم آن، انسان را به آنجا می کشاند که از اقرار به حق سر باز می زند و آن را دانسته انکار می کند. از این حیث رفتار بسیاری از ظالمان و ستمکاران تاریخ، مانند شیطان است که خدای خود را خوب می شناسد اما مردم را وا می دارد که انکارش کنند یا به رسالت پیامبران علم دارد اما با وسوسه گریهایش اجازه نمی دهد کسی به آنها ایمان بیاورد.
علوّ
اگر دنیا به انسان رو کند و مال و مقامی نصیبش شود، چنانچه مهذّب نشده باشد، در دام علوّ و گردنکشی می افتد و حاضر به پذیرش حق نمی شود.
فرعون سالها ادعای خدایی می کرد و فریاد «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی» سر می داد؛ همه مردم نیز بنده او بودند و در حد الوهیت، اطاعتش می کردند. او با آنکه به یقین دریافت موسی در دعوی رسالت خود صادق است و از سوی خداوند آمده، بخاطر علوّی که داشت، تن دادن به موسی و اظهار بندگی پروردگار یکتا را کسر شأن خود می دانست و بخاطر این گردنکشی به عقوبتی سخت در دنیا و آخرت گرفتار شد؛ فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدینَ.
هشداری برای همه
هر کس که در میان مردم صاحب وجه های می شود و مورد توجه دیگران قرار می گیرد، باید مواظب باشد و از خدا بخواهد که در دام منیّت گرفتار نشود و در این میان هیچ تفاوتی میان هیچکس نیست.
حضرت آیت اللَّه انصاری همدانی رحمه الله می فرمود: در مسجد بودم که دیدم یک نفر دهاتی وارد مسجد شد. از سر و وضعش پیدا بود که بی سواد است اما نورانیت عجیبی داشت و خودش هم متوجه نبود. در طرف مقابل، حضرت آیت اللَّه نجابت رحمه الله درباره شخصی که حافظ قرآن بود و ادعای فقاهت داشت فرمود: او به اندازه یک شمع هم نورانیت ندارد. تفاوت این دو نفر، نه در بی سواد یا فقیه بودن آنها بلکه در بیرون کردن منیت از قلبشان بود که اولی توانسته بود و دومی، خیر!
وجوه کفر
ابو عمرو زبیری گوید: به حضرت صادقعلیه السلام عرض کردم: مرا آگاه فرما به اینکه کفر در کتاب خدای عزّ و جل (قرآن) به چند وجه است؟ فرمود: کفر در کتاب خدا بر پنج وجه است:
کفر جحود (انکار ربوبیت) و آن بر دو قسم است، و کفر به ترک کردن آنچه خداوند به آن فرمان داده، و کفر برائت (بیزاری جستن) و کفر نعمتها.
اما کفر جحود پس همان انکار ربوبیت است، و آن گفتار کسی است که می گوید: نه پروردگاری است و نه بهشتی و نه دوزخی، و اینها دو دسته از زندیقان هستند که به ایشان دهریه گویند، و آنهایند کسانی که گویند: «و هلاک نکند ما را جز دهر» (و خداوند گفتارشان را در قرآن مجید در سوره جاثیه آیه ۲۴ حکایت کند) و آن دینی است که برای خدای به سلیقه و نظر خودشان ساخته اند، بدون اینکه بررسی و تحقیق و کاوشی در اطراف آنچه می گویند بکنند، خدای عزّ و جل دنبال آن فرماید: «نیستند جز اینکه پندار کنند» (یعنی پندارند) مطلب همان طور است که آنها گویند، و نیز فرماید: «همانا آنان که کافرند یکسان است بر ایشان بترسانیشان یا نترسانیشان ایمان نیاورند» (سوره بقره آیه ۶) یعنی به توحید خداوند (کافر شدند) پس این یکی از وجوه کفر.
و اما وجه دیگر آن انکار با معرفت است، و آن اینست که منکر با اینکه می داند مطلب حق است انکار کند با اینکه مطلب نزد او ثابت شده خدای عزّ و جل در این باره فرموده است: «و انکار کردند آنها را در حالی که یقین بدانها داشت دلهای ایشان، از روی ستمگری و سرکشی» (سوره نمل آیه ۱۴) و نیز خدای عزّ و جل فرموده است: «و بودند (یهود مدینه) که از پیش (از آمدن پیغمبرصلی الله علیه وآله پیروزی می جستند بر آنان که کفر ورزیدند، و چون آمد ایشان را آنچه شناخته بودند، بدان کافر شدند، پس لعنت خدا بر کافرین باد» (سوره بقره آیه ۸۹) این بود تفسیر دو وجه (کفر) جحود و انکار.
و وجه سوم کفر به نعمت (یعنی کفران نعمت) است و اینست گفتار خدای تعالی که از سلیمان حکایت کند که (فرمود): «این از فضل پروردگارم باشد تا مرا بیازماید که آیا شکر می کنم یا کفران ورزم، و آنکه شکر کند جز این نیست که برای خویشتن سپاس گزارد، و آنکه کفران کند همانا پروردگار من بی نیاز و گرامی است» (سوره نمل آیه ۴۰) و نیز فرماید: «اگر شکرگزارید بیفزایم شما را و اگر کفر ورزید همانا عذاب من سخت است» (سوره ابراهیم آیه ۷) و نیز فرماید: «پس یاد کنید مرا تا یاد کنم شما را و مرا شکر کنید و کفر نورزید» (سوره بقره آیه ۱۵۲).
و وجه چهارم ترک آن چیز است که خدای عزّ و جل بدان فرمان داده، و اینست گفتار خدای عزّ و جل «و هنگامی که گرفتیم پیمان شما را که نریزید خونهای خود را و بیرون نکنید همدیگر را از دیار خویش پس اقرار کردید و شما بر آن گواه بودید، سپس اینکه شمائید که می کشید همدیگر را و بیرون می کنید گروهی را از خانه هاشان پشتیبانی جوئید بر ایشان به گناه و ستم و اگر با سیری آنها را نزد شما آورند فدیه از ایشان دهید در حالی که حرام است بر شما بیرون راندن ایشان آیا ایمان آورید به بعضی از کتاب (تورات) و کافر شوید به بعضی از آن؟ چیست کیفر آنکه از شما این کار را بکند؟» (سوره بقره آیه ۸۴ و ۸۵) پس خداوند اینها را به سبب ترک آنچه به او فرمان داده کافر دانسته، و نسبت ایمان به آنها داده ولی از آنها نپذیرفته و آن ایمان نزد خداوند برای ایشان سودی ندهد، پس فرموده: «پس چیست کیفر آنکه از شما این کار را بکند جز خواری در زندگانی دنیا و روز رستاخیز برگردانده شود به سوی سخت ترین عذاب و خدا غافل نیست از آنچه شما می کنید».
وجه پنجم کفر (به معنای) بیزاری است، و اینست گفتار خدای عزّ و جل که (در سوره ممتحنه آیه ۴) از حضرت ابراهیم حکایت کند (به قوم خود فرمود): «ما کفر ورزیدیم به شما و پدیدار شد میان ما و شما دشمنی و کینه برای همیشه تا آنگاه که شما ایمان بخدای یگانه آورید» یعنی ما از شما بیزاریم، و خداوند در آنجا که (داستان) شیطان و بیزاری جستن او را از دوستانش از آدمیزاده در قیامت یاد می کند فرماید: «من همانا کفر ورزیدم بدان چه مرا شریک گردانیدید از پیش» (سوره ابراهیم آیه ۲۲) و فرماید: «جز این نیست که شما برگرفتید بتانی را بجز خدا به دوستی میان خویش در زندگانی دنیا پس روز قیامت کفر ورزد برخی از شما به برخی و لعن کند برخی از شما برخی را» (سوره عنکبوت آیه ۲۵) یعنی بیزاری جوید برخی از شما از برخی. (اصول کافی جلد دوم، صفحه ۳۸۹، باب وجوه کفر)
کلمه – بیتا موحد:
از شعله امید در سینههای خود محافظت کنید، زیرا امید بذر هویت ماست؛ بذری که با نخستین باران شروع به روییدن میکند و جان هرکسی را که هنوز ایرانی باقیمانده است، در هر کجای جهان که بیتوته کرده باشد به اهتزاز در میآورد، تا از نو خود را در سرنوشت این خاک شریک بداند.
تیر ماه ۸۸ وقتی شورای نگهبان به رغم هم اعتراضهای مردمی نتایج انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری را تایید کرد، میرحسین موسوی در نهمین بیانیه ی خود نکاتی را مورد اشاره قرار داد که می تواند همیشه در دستور کار مردمان سبز اندیش قرار گیرد.
برای آنان که فضای سنگین و امنیتی آن روزها را هنوز از خاطر نبرده اند، در حالی که خونهایی به زمین ریخته شده و عزیزانی به بند رفته بودند، میرحسین موسوی دورنمای این جنبش و خیزش مردمی را ترسیم کرد و چراغ راه را برای حرکت مردم ایران برافروخت. او با زیباترین واژه “اعتراض” را فریاد کرد و گفت: “امید به آینده رساترین اعتراض ماست.” وی به درستی بر این نکته انگشت گذاشت که “اعتبار واقعی” این دولت به میزان “امید” ما بستگی دارد و همه تلاشها برای این است که مردم را از ثمربخش بودن “اعتراضات قانونی” خود نا امید کنند. نکته ای که اقتدارگرایان از فهم آن عاجز بودند و با متهم کردن حرکت اعتراضی مردم به ساختار شکنی سعی داشتند این حرکت اصیل را از محتوا خالی کنند. نخست وزیر دوران دفاع مقدس نسبت به بزرگی خطری که در پیش بود، هشدار داده و گفته بود:
“نظامی که به مدت سیسال به اعتماد مردم متکی بود نمیتواند یک شبه قوای امنیتی را جایگزین این نقطه اتکا کند. این اعتماد لطمات جدی دیده است.”
وی راهکار خروج از بحران را در همان زمانی که تنها چند هفته از انتخابات و اعتراضات مردمی گذشته بود، ارائه کرد و پرسید: “چرا به دیگران اجازه اجتماع نمیدهیم تا معلوم شود که چقدر اندکند؟!”
موسوی بر این باور است که آرمانهایی که از انقلاب به ما رسید آنقدر “خواستنی” و نزدیک به حقیقت اسلام و هویت ملی ماست که هیچکس نمیتواند آن را از ما بستاند. وی بر مقاومت و ایستادگی برای رسیدن به این آرمانها تاکید دارد و می گوید:
ما با هم سرمایهای اندوختهایم که پشتوانه و بستر حرکتهای آتی ما و فرزندانمان خواهد بود و این خط سبز جوشیده از فطرتهای مردم و واقعیتهای تاریخی کشور و انقلاب همچنان در طول سالها ادامه خواهد یافت تا به مقصد نهایی خود برسد. ما برای حفظ این دستاورد بزرگ همچنان ایستادگی خواهیم کرد.”
“شعله امید را حفظ کنید، امید بذر هویت ماست”
هر چند میرحسین موسوی هیچگاه داعیه داری رهبری جنبش سبز مردم ایران را ندارد و خود را عضوی از این حرکت برخاسته از متن جامعه می داند، اما همچون “راهبری خردمند” در همان بحبوبه “آتش و خون” قلم به دست گرفت و هر آنچه شرط بلاغ بود مکتوب کرد تا همیشه بتوان با تاسی به آن “نقشه راه” را ترسیم کرد و در کوره راهها به بیراهه نرفت. وی با نگاهی به تاریخ گذشته و سابقه دیرینه تمدن ایران زمین، این حرکت را بخشی از تجربه بشریت می داند که در جادهای به درازای تاریخ همه بشریت است. جاده ای که چه بسیار ملتها که منقرض شدند و جز داستانی از آنان باقی نماند. وی نوید می دهد: “آن چیزی که ملت ما را به خلاف آنان و علیرغم سختترین رویدادها زنده نگه داشت امید بود، زیرا آفت این راهپیمایی هزاران ساله ناامیدی است.”
میرحسین موسوی در نهمین بیانیه خود برای چندمین بار ازحرکت اعتراضی مردم به رای گمشده خود تقدیر می کند و می گوید: مردم ما میتوانستند با بدبینی و ناامیدی حوادثی شبیه به آنچه را که در جریان انتخابات گذشته با آن روبرو شدیم پیشبینی کنند و به صحنه نیایند. آیا آنان اشتباه کردند که به این پیشبینیها اعتنا نکردند؟ نه! آنان به مقتضای روح امیدی که هسته درونی هویت ملی ما را شکل داده و ما را در طول هزارهها زنده نگه داشته است چنین کردند. وی جوانان را خطاب قرار می دهد و از آنان می خواهد که ایرانی بمانند و از شعله امید در سینههای خود محافظت کنند، زیرا امید بذر هویت ماست؛ بذری که با نخستین باران شروع به روییدن میکند و جان هرکسی را که هنوز ایرانی باقیمانده است، در هر کجای جهان که بیتوته کرده باشد به اهتزاز در میآورد، تا از نو خود را در سرنوشت این خاک شریک بداند.
میر در بند با امید به لطف و فضل الهی اطمینان خاطر می دهد که غیر ممکن است که لطف خداوند، مردمی را که با نیتهای پاک ادای وظیفه میکنند تنها بگذارد.
خدا با ماست
وی بهانه “قید و بند” ها برای بستن فرجه اعتراض را نمی پذیرد و بر این باور است که ” این گمان خامی است که مخالفان سطحیاندیش و افراطی شما در سر دارند.” موسوی با تکیه به باورهای دینی و ایمان به رحمت الهی معتقد است: کسانی که در راه خدا میکوشند خداوند آنان را به راههای خود هدایت میکند. به عنوان نمونههایی از این هدایت به یاد آورید که خداوند چگونه آرامش را بر اجتماعات بیکرانةتان مستولی میکرد و یا در خلال آنها ظرفیتهای ذهنی مردم به چه شعارهای نغزی رهنمون میشد. همان خلاقیت همچنان قادر است که با توجه به تمامی این اصول راهکارهایی بکر و موثر پیشپای ما قرار دهد، میدانهای گستردهای برای عمل در مقابل ما بگشاید و تجربیات جدیدی برای آزادیخواهان جهان اندوخته کند.
خانه هایمان قبله ماست
نخست وزیر محبوب امام در توصیف این امید به آینده برای داشتن ایرانی آباد تاکید می کند که امید به صرف گفتن و شنیدن شکل نمیگیرد و تنها زمانی در ما تحکیم میشود که دستانمان در جهت آرزوهایی که داشتیم در کار باشد. دستانمان را به سوی یکدیگر دراز کنیم و خانههایمان را قبله قرار دهیم. واجعلوا بیوتکم قبله.
شهروند محوری؛ هسته اولیه جامعه مدنی
در واقع میرحسین موسوی در این بیانیه به اصلی ترین عنصر شکل گیری تحولات اجتماعی و نقش مهم شبکه های اجتماعی مردمی در این روند تاکید دارد و با بیان این ضرورت که باید “به خودتان و دوستان همفکرتان برگردید” می گوید: این بار هر شهروند محوری باشد برای یک فعالیت مفید سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و منتظر تشویق و کمک دولتی که وجاهت خود را از دست داده است نباشد.
وی هسته اولیه “جامعه مدنی” را با ساده ترین زبان بیان می کند و می گوید که نباید منتظر کسی بود و بر اساس آموزه دینی “کلکم راع و کلکم مسئول” می افزاید: مسئولیت تاریخی ماست که به اعتراض خود ادامه دهیم و از تلاش برای استیفای حقوق مردم دست بر نداریم. مسئولیت دینی ماست که نگذاریم انقلاب و نظام به آنچه اسلام نمیپسندد استحاله بیابد. مسئولیت انقلابی ماست که اجازه ندهیم حاصل خون صدها هزار شهید به یک دولت امنیتی تنزل پیدا کند و مستهلک شود.
شعارهای ساختارشکنانه؛ هرگز
میرحسین موسوی هر چند معتقد است شهروندان مسئولیت محوری را در این جنبش اجتماعی دارند اما تصریح دارد که نظام و انقلاب اسلامی میراث و میوه مبارزات تاریخی دویست ساله شما با استبداد و عقبماندگی است. جمهوری اسلامی نظامی است که اگر بر اساس عهد نخستین و نسخه اصیلش به اجرا درآید تمامی خواستههای ما را در بر میگیرد. مبادا کسی فریب شعارهای ساختارشکنانه را بخورد. وی همچون همیشه به قابلیتهای مغفول مانده در قانون اساسی اشاره دارد و می افزاید: اینجانب قویا با چنین وسوسهای مخالفم و اعتقاد دارم قانون اساسی ما همچنان دارای ظرفیتهای ارزشمند تحقق نایافتهای است که باید با فعالیت همه نخبگان روحانی و دانشگاهی و اندیشمندان کشور اجرای آنها به صورت مطالبهای ملی درآید.
بار دیگر هشدار
نخست وزیر دوران دفاع مقدس بار دیگر نسبت به بستن مجاری اصلاحات هشدار می دهد که مجاری را برای اصلاح اشتباهات باز بگذارند، زیرا که بسته شدن این راه، تهدید ساختارشکنی را به عنوان تنها بدیل مطرح خواهد کرد، و این بدیلی است که همة ما هزینه سنگین آن را میدانیم و قاطعانه با آن مخالفیم. همچنین تاکید میکنم که تعلل در محقق ساختن آرمانهایی چون قانونگرایی، عدالت، آزادی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود، و به ویژه اصول معطل مانده قانون اساسی مشروعیتسوز است.
اختلاف خانوادگی است؛ کسی دخالت نکند
میرحسین موسوی با انتقاد از تفسیر حاکمیت از اسلام اظهار می دارد که اسلام آن پوستین وارونهای نیست که برخی مخالفان شما پوشیدهاند. شیوه آنها این است که هر چیز مقدس و مبارکی را به نفع سلیقه خود مصادره کنند، تا جایی که حتی اگر بتوانند شال سبز شما را هم میستانند. اسلام راستین نسبتی با ظاهرسازیها و کجاندیشیهای آنان ندارد، بلکه مکتبی رهائیبخش است که اگر به حقیقت و نورانیت آن برسیم دوای تمامی دردهای شخصی و اجتماعی ماست.
وی به رغم همه انتقادهایی که به کجرویی ها دارد تاکید چندباره دارد که ماجرای ما، هر چقدر تلخ، یک اختلاف خانوادگی است که اگر خامی کنیم و بیگانگان را در آن دخالت دهیم به زودی پشیمان خواهیم شد.
حرکت اندیشیده، کارآمد و قانونی
میر حسین با احترام به حقوق همه انسانها و ارزش “جان و نفس” آنان تصریح دارد که در اعتراض و حرکت اصلاحی و اصولی ما هیچکس نباید صدمه ببیند. ما زمانی در تلاش خود موفق خواهیم بود که ابتکارهای ما برای احقاق حقوقمان تا آن حد اندیشیده شده، کارآمد و در چارچوب قانون باشد که حتی کودکان خردسال و زنان باردار بتوانند در آن شرکت کنند.این در حالی است که اقتدارگرایان بدون هیچ استنادی حرکت اعتراضی مردم ایران را متهم به خشونت و اقدامات غیر قانونی می کنند. اگر بپذیریم که الگوی حرکت اعتراضی در بیانیه ها و رهنمودهای رهبران جنبش سبز ترسیم و تبیین شده است، می تواند کذب این ادعاها را ثابت کرد و به همگان اعلام نمود که حرکت اعتراضی مردم ایران، حرکتی مبتنی بر عقلانیت، آرامش و قانونی بوده و هست و تا رسیدن به اهداف و آرمانهای ترسیم شده ادامه خواهد یافت.
قانون؛ راهکار حل مشکلات
قانون و بازگشت به آن “شاه بیت” همه سخنان و بیانیه های میرحسین موسوی است، او از هر فرصتی بهره می جوید تا بگوید قانون هرچند “معیوب” و “ناقص” بهتر از بی قانونی است ، وی می گوید: ما در برههای و گریوهای از تاریخ کشور خود قرار داریم که راهحل بسیاری از مشکلات ما قانون است.
درست است! قانون همیشه بیعیب نیست. درست است! پشت قانون سنگر گرفته اند. نخست وزیر محبوب امام با پرداختن به اهمیت نقش قانون در مناسبات اجتماعی و تبیین سوئ استفاده هایی که از این قانون می شود، ماهیت “مخالفان حرکت مردم” را افشا می کند و می گوید: متقلبان و دروغگویان تنها به نیت تحمیل منویاتشان در پشت نام قانون سنگر گرفتهاند. وی بر این باور است که حتی باید به “جسد قانون” هم احترام گذاشت و تاکید می کند تلاشی که ما وارد آن شدهایم یک مشاجره و تلافیجویی نیست. ما را عصبانیت یا جاهطلبی یا خودپسندی برنیانگیخته است، بلکه حرکت ما اقدامی برای اصلاح و تامین بهروزی کشور است. برای رسیدن به چنین هدفی جا دارد که ما حتی به جسد قانون احترام بگذاریم، زیرا میدانیم که در فردای نزدیک، زمانی که کوششمان به ثمر میرسد، نخستین اصلی که باید آن را نهادینه کنیم پایبندی به قانون است. این شالودهای است که امروز صبورانه میریزیم تا بر رویش بنای رفیع فردایمان را استوار کنیم.
اهل فضیلت و کرامت
این سیاستمدار اخلاق مدار با تاکید بر ضرورت وحدت و پرهیز از خشونت، حتی نسبت به کسانی که به مردم تعرض کردند می گوید: پیروزی ما در گرو معاضدت و پیوند با یکدیگر است، و در این یکدیگر تمایزی میان ما و مردمی که به دیگران رای دادهاند نیست. حتی آنانی که اینک رو در روی ما به خشونت متوسل میشوند در اخوت ما شریکند، زیرا ما به دنبال آیندهای هستیم که در آن همان کسی که خواهر و برادرمان را در خیابانها کتک زده است، سعادتمندتر، معنویتر، سالمتر و زیباتر از امروز زندگی کند. رنگ سبزی که ما به عنوان نماد خود انتخاب کردهایم یک معنایش هم این است؛ رنگ سبزی که ما را به اهلبیت نور، اهل بیت راستی، اهلبیت خرد، اهل بیت کرامت و فضیلت پیوند میدهد.
برجمهوریت و اسلامیت ایستادگی می کنیم
در حالی که در غیاب رهبران جنبش سبز و عدم دسترسی آنان به تریبونهای عمومی، اقتدارگرایان یکه تاز میدان شده و به هر بهانه ای رهبران جنبش را به لجبازی و تاکید بر اقدام غیرقانونی متهم می کنند، در جای جای سخنان موسوی و کروبی تبعیت از قانون و حرکت در چارچوب قانونی تاکید شده و اگر در خصوص مساله انتخابات این نخست وزیر محبوب امام عقب نشینی نکرد، برای “حفظ جمهوریت و اسلامیت نظام” بود. نظامی که بدست مدعیان و حاکمان در حال فروپاشی است. میرحسین می خواهد که این نظام که ثمره سالها مجاهده ملت ایران است براساس دو محور “اسلامیت” و ” جمهوریت” برقرار باشد. این کلمات که گویی پاسخی است به توهمات امروز اقتدار گرایان نشان می دهد که این رهبر جنبش سبز بر سر “حقوق و آرای در ایامی که گذشت شخصیتها و گروههایی به سراغ اینجانب آمدند و خواستار گذشت من از آنچه گذشت شدند. شاید توجه نمیشد که اینجانب از همان ابتدا از حق شخصی خود گذشته بودم، اما مسئلة انتخابات مسئلة شخصی من نبود و نیست. من نمی توانم بر سر حقوق و آرای پایمال شدة مردم معامله یا مصالحه کنم. مسئله جمهوریت و حتی اسلامیت نظام ماست. اگر در این نقطه ایستادگی نکنیم، دیگر تضمینی نداریم که در آینده با حوادث تلخی نظیر آنچه در انتخابات کنونی گذشت روبهرو نباشیم.
راهکار برون از بحران
و آنچه امروز از زبان سایر مصلحان شنیده می شود، همانی است که میر دربند در خشت خام دیده و گفته بود برای تحقق آن می کوشد:
- توقف برخوردهای امنیتی، فوق امنیتی و نظامی با مسائل انتخاباتی و بازگشت کشور به فضای طبیعی سیاسی
- اصلاح قانون انتخابات به نحوی که امکان تکرار تقلبات گسترده را از بین ببرد و بیطرفی نهادهای مجری و ناظر را تضمین کند
- رعایت اصل ۲۷ قانون اساسی در مورد آزادی تجمعات
- آزادی مطبوعات و رفع توقیف از آنها
- فعالیت مجدد سایتهای خبری مستقل
- ممنوعیت مداخلات غیرقانونی دولت در فضای ارتباطی، نظیر اینترنت، پیامهای کوتاه، و جلوگیری از قطع ارتباطات تلفنی و شنود مکالمات مردم و هر گونه تجسس دیگر
- توقف برخوردهای یکجانبه، افترا، دروغپردازی و اهانت در رسانه رسمی کشور
- برخورداری از کانالهای مستقل تلویزیونی در خارج و داخل کشور
- صدور مجوز برای تشکیل جمعیتهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی
- آزادی همه دستگیرشدگان سیاسی، ابطال پروندهسازیهای جعلی امنیتی و دخالت ندادن پروندههای جاری در برخورداری آنها از حقوق اجتماعی
و این خواسته ها که میرحسین موسوی دو سال و سه ماه پیش برشمرد، امروز خواسته همه کسانی که قلبشان برای این سرزمین می تپد. امروز همه کسانی که به ایرانی آباد و آزاد باور دارند شاه بیت همه سرودهایی که برای آزادی سر می دهند، همانی است که نخست وزیر محبوب دوران دفاع مقدس با دقت و هوشیاری از آن سخن گفته بود.
میرحسین هر چند در حصر و حبس است اما خیلی پیشترها، راهکار خروج از بحران را برای اقتدارگرایان وا گفته است و امروز همه چشم به راهند تا ببینید ای به خواب رفتگان کی برخاسته و گردن به رای مردم می نهند.
باید بازگردیم
و چه زیبا گفت میرحسین موسوی که باید باز گردیم. او که حتی در یک دیدار چند دقیقه ای اش امید می دهد و دعوت به صبوری می کند و بر این باور است که هنوز دیر نشده است. هنوز میتوان اطمینان آسیب دیدة مردم را بازسازی کرد. او باور دارد که برای حفظ این مردم و نظام
باید به اسلام باز گردیم،
به صداقت بازگردیم. به خرد بازگردیم.
به قانون بازگردیم؛
به قانون اساسی، این بزرگترین میثاق ملت. به قوانینی که خود وضع کردهایم پایبند بمانیم و آنها را اجرا کنیم. بدون این کار سنگ روی سنگ بند نخواهد ماند.
کلمه – علی شکوهی:
این روزها در باره نحوه مقابله با دشمن و خطرات احتمالی اقدامات دشمنان علیه انقلاب مطالب متعددی نگاشتهام زیرا به گمان بنده، تهدیدهای خارجی علیه کلیت انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، ابعاد تازه و گستردهای پیدا کرده است. علت این دشمنی را حتما باید در تعارض ذاتی میان منافع درازمدت آمریکا و جمهوری اسلامی دانست اما در عین حال، در تشدید این وضعیت و ایجاد شرایط جدید، حتما شرایط داخلی کشور و بیتدبیریهای مسئولان بسیار موثر بوده است.
در داخل کشور جریانی در حاکمیت با یک تحلیل غلط، در صدد حذف یک جریان بزرگ از نیروهای انقلاب برآمده و آنها را مورد هجمه قرار داده است و جمعی را محصور و تعدادی را زندانی کرده و برای بقیه هم یک فضای بسته و شرایط خفقانآمیز فراهم ساخته است و گمان میکند با حذف این جریان بزرگ از نیروهای انقلاب، قادر است هم کشور را بهتر اداره کند و هم مسیر انقلاب را در صراط اولیهاش مستقیم نگه دارد در حالی که همین نگرش و همین اقدامات، بزرگترین انحراف در مسیر حرکت انقلاب است و نتیجه آن هم جز تضعیف نظام و غلبه استبداد و از دست رفتن پایگاه مردمی انقلاب و طمع کردن دشمنان برای پیگیری برنامههای براندازانهشان نیست.
بیتدبیریهای مسئولان در حوزه سیاست خارجی نیز کاملا محرز است به گونهای که حاصل آن، تشدید فشارهای بینالمللی علیه جمهوری اسلامی بوده است. در نتیجه توسل به سیاستهای غلط و طرح اهداف شعاری و با مدعای مدیریت جهانی از سوی کسانی که امروز ثابت شد از مدیریت امور معمولی داخل کشور عاجزند، کار به جایی رسیده که دشمنی با انقلاب در سطح جهانی، بسیار ارزان و کمهزینه شده و ایجاد تفاهم علیه جمهوری اسلامی به آسانی اتفاق میافتد و به همین دلیل چندین قطعنامه جهانی علیه ایران تصویب شده است. امروز سیاستمداران غربی، سخن گفتن از حمله نظامی علیه جمهوری اسلامی را به یک امر عادی مبدل کردهاند و افکار عمومی کشورهای خود را مهیای اموری میکنند که قبلا در برخی از کشورها، تجربه کردهاند.
در این میان اهمیت عملکرد و مواضع مخالفان و منتقدان، کمتر از نوع برخورد مسئولان جمهوری اسلامی نیست زیرا آمریکا واقف است که دخالت مستقیم نظامی این کشور علیه یک حکومت، اگر با کمک مخالفان آن حکومت همراه نباشد هیچ ثمری ندارد و به همین دلیل آمریکا، تاکنون صرفا علیه حکومتی وارد جنگ و دخالت نظامی شده است که با جریان بزرگی از مخالفان آن حکومت که نماینده بخشی از مردم هستند، متحد شده باشد. البته در میان مخالفان جمهوری اسلامی، جریانهایی مانند منافقین و سلطنتطلب درخواست اتحاد با آمریکاییان را دارند اما اینان به دلیل نداشتن پایگاه اجتماعی در داخل کشور، انگیزه اقدام نظامی علیه جمهوری اسلامی را در سیاستمداران آمریکایی ایجاد نمیکنند. در مقابل، آمریکا امیدوار است حوادث انتخابات سال ۸۸ و پیامدهای آن، متحدانی تازه را برای این کشور به همراه داشته باشد که دارای پایگاه اجتماعی و مردمی باشند تا به توسل به آنها، امکان مداخله در اوضاع ایران و سرنگونی جمهوری اسلامی فراهم شود. به همین دلیل نوع موضعگیری مخالفان و منتقدان داخلی نظام در این مقطع بسیار مهم است.
بنده خودم را خادم جریانی میدانم که تعارض خودش با نظام و مسئولان را عمده و اصلی تلقی نمیکند و در درون مرزهای اعتقادی و سیاسی و جغرافیایی ایران، در پی دستیابی به حقوق مصرح در قانون اساسی است. این جریان هرگز در مقابل انحرافات حکومت و قدرتطلبی مسئولان و زیرپاگذاشتن قانون اساسی و مداخله نظامیان در امور سیاسی و امنیتی و اقتصادی و دستگیری و زندانی کردن افراد بیگناه و حصر چهرههای خدومی مانند موسوی و کروبی، و … کوتاه نمیآید و به همه طرق قانونی و با استفاده از ارزشها و حقوق انسانی و اسلامی، در صدد اصلاح روند انحرافی حاکم بر کشور است اما در عین حال، مرز روشنی با جریانهای ضدانقلاب و دولتهای مداخلهگر و متجاوز دارد و حاضر نیست برای رسیدن به اهداف خود، دست کمک به سوی دشمنان این ملت دراز کند و با آنان همراه و همداستان شود. در واقع، اینان در صدد کسب حقوق اولیه انسانی و قانونی خود بوده و تلاش میکنند علیرغم همه ناگواریهایی که شاهدش هستند، استقلال خود را حفظ کنند و در درون جبهه بزرگ انقلاب باقی بمانند و هرگز بسترساز مداخله بیگانگان نشوند.
به خاطر دارم که در سالهای قبل از انقلاب، روشنفکران دینی با همین نگرش در مقابل بدفهمیهای دینی روحانیت میایستادند و به روشنگری میپرداختند و تلقی آنان از مناقشات سیاسی و فکری روحانیت و روشنفکران دینی، تلقی یک اختلاف درون خانواده بود. من نمیخواهم مدعی شوم که وضعیت کنونی ما با آن مناقشه مشابه است و حاکمان در قدرت و مجری اقدامات مستبدانه و ناقض اصول روشن قانون اساسی، باید با همان روشی مورد نقد قرار بگیرند که در گذشته و در حالی که خارج از قدرت و حکومت بودند، مورد نقادی قرار میگرفتند. سخن من این است که به هر حال ما با همین حاکمان با تمامی اختلافات فکری، سیاسی و عملکردی که داریم، قرابت بیشتری داریم تا دشمنان انقلاب که تنها به نابودی کل انقلاب و تمام موجودیت ما میاندیشند. بر همین اساس معتقدیم که ما نباید در مسائل پیش آمده میان ما و آنان، به سراغ دشمنان برویم و بدون مرزبندی با آنان عمل کنیم و آنان را در توسل به روشهای مداخلهجویانه، امیدوار کنیم.
میدانم این سخن بنده بر بسیاری از افراد که از سر احساسات با مسائل کشور مواجه میشوند یا اساس انقلاب اسلامی را قبول ندارند، دشوار میآید اما طبعا کسی که به فعالیت در درون نظام اعتقاد دارد و انقلاب و دستاوردهای آن را از آن خود میداند و تمام گذشته خود را در دفاع از این نظام گذرانده است و با منطق نظری و اعتقادی خود از کلیت نظام جمهوری اسلامی دفاع میکند، جز این نمیتواند بیندیشد و جز این نمیتواند بخواهد.
روزگاری دکتر علی شریعتی در باره اختلافات خود و روحانیت، مطالبی را گفته بود که هنوز هم برای ما موضوعیت دارد. وی گفته بود:
«اختلاف من با برخی از شخصیتهای مذهبی (روحانیون)، اختلاف پسری است با پدرش در درون خانواده و هر دو بر سر یک تعصب و آن مصلحت حفظ سلامت و حیثیت خانه و خانوادهمان (مثلا" پسری تلاش میکند تا در خانه سیستم گرمایی شوفاژ را برقرار کند و پدر به کرسی عادت کرده و مخالفت میکند و حاضر نیست). این است که من لحظهای از گفتن در برابر این نسل و این غرب مهاجم برای ماندن این خانه، خاموش نخواهم شد چون احساس خطر میکنم. اگر چند زمستان دیگر بگذرد و اگر زلزلهای دیگر آن را تکان دهد خانه فرو خواهد ریخت، بچهها خواهند گریخت، پیرها و بیماران در زیر آوار آن خواهند مرد. دمی گریبان بزرگها و اولیای خانواده را رها نخواهم کرد؛ نه از کتکشان میترسم و نه از نوازششان. گاه از سر و صدا می افتم اما اگر در زیر مشت و لگد پدران روحانی، خُرد و خمیر شوم شکایت بر بیگانه نخواهم برد. اختلافها، اختلاف بچهها و بزرگها و در یک خانواده است. چه نامرد مردمی هستند که کشمکش خانوادگی را از حُرمت حریم خانواده به کوچه و بازار و بیگانه کشند». (گفتگوهای تنهایی، ص ۱۰ و ۲۲)
سخن خود را با موضعی مشابه از سوی مهندس میرحسین موسوی به پایان میبرم. وی در بیانیه شماره ۹ بر همین نکته با این ادبیات تاکید میکند: «ماجرای ما، هر چقدر تلخ، یک اختلاف خانوادگی است که اگر خامی کنیم و بیگانگان را در آن دخالت دهیم، به زودی پشیمان خواهیم شد».
منبع: وبلاگ نقد زمانه
ابراهیم بابایى زیدى، فعال فرهنگی و جانباز ۴۵ درصد دفاع مقدس، بازداشت و روانه زندان شد.
به گزارش کلمه، پس از چند روز بى خبرى از ابراهیم بابایى زیدى، طى تماسى که از زندان اوین با خانواده اش گرفته شد، به آنها اطلاع دادند که وی در تاریخ ۱۱ آبان ماه توسط وزارت اطلاعات بازداشت و پس از چند روز نگهدارى در بند ۲۰۹ زندان اوین روز شنبه ۱۴ آبان به بند ۳۵۰ منتقل شده است.
ابراهیم بابایى هجدهم دی ماه ۱۳۸۸ پس از حوادث روز عاشوراى آن سال دستگیر و پس از حدود ۱۰ ماه بازداشت، به قید وثیقه آزاد شد. شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب هم او را به اتهام اجتماع و تبانى، تبلیغ علیه نظام، اخلال در نظم عمومى و فرارى دادن متهم دیگری به نام امید شریف دانا، محاکمه و به ۶ سال و ۹ ماه حبس تعزیری و ۳ میلیون تومان جزای نقدی محکوم کرد.
این زندانی سیاسی در زمینه هاى فرهنگى و به ویژه در زمینه اشاعه سنت هاى باستانى ایران فعالیت می کرد.
همزمان با آغاز به کار جشنواره دولتی حقیقت که با تحریم فیلمسازان خارجی روبهرو شده، مستندسازان سینمای ایران خواستار تلاش برای آزادی سه مستندساز بازداشتی شدند.
به گزارش کلمه، کتایون شهابی، مجتبی میرطهماسب و مهران زینت بخش مستندسازانی هستند که هیات مدیره انجمن مستندسازان سینمای ایران در نامه ای به دبیر جشنواره سینما حقیقت که از مدیران دولتی است، خواستار تلاش برای آزادی آنها شده اند.
این مستندسازان به همراه ناصر صفاریان، هادی آفریده و محسن شهرنازدار نزدیک به دو ماه قبل بازداشت شدند و به رغم آزادی سه نفر اخیر، شهابی و میرطهماسب و زینت بخش همچنان زندانی هستند. این موضوع اعتراض سینماگران داخلی و خارجی را به دنبال داشته است.
نامه انجمن مستندسازان همزمان با آغاز به کار جشنواره بین المللی سینما حقیقت به عنوان تنها جشنواره مستند دولتی منتشر شده است. این جشنواره در حالی آغاز شده و تا ۲۱ آبان ادامه دارد، که ۲۹ فیلمساز خارجی که قرار بود فیلمهایشان در این جشنواره شرکت داشته باشد، در اعتراض به “دستگیری مستندسازان در ایران و اعمال فشار بر فیلمسازان”، حضور در این جشنواره را تحریم کرده اند.
این گروه از فیلمسازان خارجی دعوت شده به جشنواره مذکور، زندانی بودن مجتبی میرطهماسب، کتایون شهابی و مهران زینت بخش و تحت فشار بودن این افراد برای اعتراف را علت تحریم این جشنواره دولتی عنوان کرده اند.
برگزارکنندگان جشنواره فیلم آمستردام که مشهورترین جشنواره فیلم مستند اروپا محسوب میشود، در بیانیهای در این باره نوشته است: «در شرایطی که شماری از فیلمسازان تحت فشار و بازجویی قرار گرفتهاند و کسانی همچون جعفر پناهی و محمد رسولاف به زندان محکوم شدهاند، حضور در این جشنواره به معنای تایید رفتار حکومت با هنرمندان خواهد بود.» معتبرترین جشنواره سینمایی اروپا از همه فیلمسازانی هم که فیلم هایشان در جشنواره سینما حقیقت پذیرفته شده، درخواست کرد که فیلم هایشان را از این جشنواره خارج کنند.
جشنواره سینمائی کراکوف نیز با ارسال نامه ای به مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی در ایران اعلام کرد که هفت فیلم شرکت داده شده از سوی خود را از این جشنواره خارج می کند. در نامه این جشنواره آمده است: ما به عنوان همبستگی با فیلم سازان زندانی و اعلام مخالفت با شیوه برخورد دولت ایران در زمینه حقوق بشر، خواهان خروج فیلم هایمان از جشنواره بین المللی سینما حقیقت هستیم.
اما مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی که برگزار کننده این جشنواره دولتی است، اعلام کرده که با وجود انصراف این فیلمسازان، فیلم هایشان در بخش غیر رقابتی جشنواره نمایش داده می شود. مسئولان این مرکز گفته اند بازداشت چند نفر فیلمساز را دلیل موجهی برای پس گرفتن فیلم از جشنواره نمی دانند!
در نامه انجمن مستندسازان خطاب به شفیع آقامحمدیان، دبیر جشنواره سینما حقیقت، آمده است: همزمان با عید سعید قربان، خبر آغاز برگزاری “جشن بزرگ مستندسازان سینمای ایران” را منتشر کرده اید. ما امیدواریم و توقع داریم که با پیگیری شما در این روزها، به عنوان مسئول بخش مستند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مستندسازان همکارمان، کتایون شهابی، مجتبی میرطهماسب و مهران زینت بخش که بیش از پنجاه روز از دستگیری شان می گذرد آزاد شوند و جشن شما به جشن همه مستندسازان سینمای ایران بدل شود.
بعد از بازداشت این مستندسازان در ۲۶ شهریور ماه، برخی مقامهای حکومتی اتهام آنها را پخش آثارشان از تلویزیون بی بی سی، ارتباط با شبکه های جاسوسی و اقدام علیه مصالح کشور عنوان کردند. وزارت اطلاعات با انتشار اطلاعیهای اعلام کرد گروهی از فیلمسازان این کشور را به اتهام همکاری با بی بی سی فارسی بازداشت کرده است. در آن بیانیه آمده بود: بازداشت شدگان “از طریق فعالیتهای زیرزمینی و غیرقانونی در قبال دریافت وجوه کلان از مجاری پنهان و با روشهای پیچیده پولشویی که معمولا مورد استفاده سرویسهای جاسوسی میباشد، ماموریتهای ضد ملی محوله از طرف ستاد ارتباطات پوششی و مرکز عملیات روانی سرویس اطلاعاتی انگلستان موسوم به بیبیسی را دنبال میکردند.”
موضوعی که واکنش سرویس جهانی بی بی سی را به دنبال داشت. بی بی سی اعلام کرد که آثار این افراد در جشنواره ها و سایر رویدادهای بین المللی به نمایش در آمده و این شبکه هم به شیوه رایج برای پخش در یک برنامه خاص فیلم های مستند، حق پخش این فیلمها را خریداری کرده است.
این شبکه همچنین با صدور بیانیه ای اعلام کرد: هیچ کارمندی در ایران ندارد و کسی در این کشور با بی بی سی همکاری نمی کند. به گفته بی بی سی، این افراد مستندسازانی مستقل بوده اند و این رسانه آنها را در استخدام نداشته و آثاری که از آنان به نمایش گذاشته شده نیز به سفارش بی بی سی ساخته نشده بود.
انجمن مستندسازان سینمای ایران هم در همان زمان با صدور بیانیه ای از امنیتی شدن بازداشت مستند سازان انتقاد کرده و خواستار آن شده بود که “تا هنگامی که موضوع اتهام توسط دادگاه صالحه بررسی و رای صادر نشده است، از تکرار چنین اظهاراتی خودداری شود.”
مدیرکل بینالملل و راهبری امور زیارتی سازمان حج و زیارت از شهادت ۳ زائر ایرانی بر اثر انفجار بمب در نزدیکی سامرا خبر داد.
حجتالاسلام مهدی شهسواری در گفتوگو با فارس با اعلام این خبر اظهار داشت: متاسفانه بر اثر انفجار یک بمب در مسیر بازگشت یکی از کاروانهای زیارتی سازمان حج و زیارت از سامرا در منطقه المشاهده، ۳ نفر از زائران این کاروان به شهادت رسیدند.
وی با بیان اینکه این کاروان از استان گیلان بوده است، خاطرنشان کرد: بر اثر این انفجار، ۷ نفر از زائران این کاروان نیز مجروح شدند که ۳ نفر از زائران بر اثر شدت جراحات، تحت عمل جراحی قرار گرفتند.
مدیرکل بینالملل و راهبری امور زیارتی سازمان حج و زیارت با اعلام اسامی شهدای این انفجار تروریستی به نامهای سید محمد علی فلاححسینی، زهرا دقیقی و هدایت درویشوند، یادآور شد: در صورت امکان ترخیص مجروحان این حادثه، امروز این زائران بهصورت هوایی به کشور انتقال خواهند یافت.
واردات بنزین ایران در ماه اکتبر با رشد ۲۱ درصدی نسبت به ماه قبل از آن به ۶۳ هزار بشکه در روز رسید.
به گزارش رویترز به نقل از فعالان بازار نفت، ایران در ماه اکتبر، بیش از ۶۳ هزار بشکه در روز بنزین وارد کرده است که این رقم نسبت به ماه قبل از آن رشد ۲۱ درصدی داشته است.
ایران در ماه سپتامبر حدود ۵۲ هزار بشکه در روز بنزین وارد کرده بود. یک فعال نفتی در این باره گفت: طی دو ماه اخیر شاهد افزایش ورود محموله های بنزین به ایران در مقایسه با اوائل سال جاری میلادی بوده ایم.
این در حالی است که دولت احمدی نژاد ادعا میکند در واکنش به طرح تحریم فروش بنزین به ایران از سوی دولت های آمریکا و اروپا ظرفیت پالایشگاه ها را افزایش داده و با کاهش تقاضای داخلی توانسته نیاز خود به بنزین وارداتی را برطرف کند.
روزنامه تهران امروز در سرمقاله امروز خود با عنوان «سخنی با آقای رئیس کل» از موضع دیروز بهمنی انتقاد کرد. در بخشهایی از این سرمقاله آمده است:
*رئیس کل بانک مرکزی روز گذشته با اظهار تاثر و ناراحتی از دستگیری پورمحمدی قائممقام سابقش بابت پرونده اختلاس سه هزار میلیاردی گفت: «هجمههای وارده به بانک مرکزی بیانصافی است، بانک مرکزی نگران تحریم نیست بلکه نگران هجمههای داخلی است و اگر این بانک را تحت فشار قرار دهند کل نظام با مشکل مواجه میشود.»
*این اظهارات آقای رئیسکل شگفتی کارشناسان را در پی داشت که آیا اساسا ایشان در جریان اختلاس یا به قول آقای وزیر اقتصاد، مفسده بزرگ اقتصادی صورت گرفته، هستند یا نه؟ چرا که اگر دانسته باشند که چه اتفاقی رخ داده ـ که طبیعتا میدانند ـ حتما آگاه هستند که قائممقام ایشان از چه بابت در بازداشت بهسر میبرد. شگفتانگیز است که آقای رئیسکل بابت دستگیری قائممقام خود که حداقل از منظر دستگاههای نظارتی و قضایی متهم در این پرونده است، متاثر شده ولی از وقوع اصل اختلاس و فاجعه رخ داده هیچگونه اظهار تاسف و تاثری لااقل تاکنون نداشته است!
*خوب بود آقای رئیسکل از عملکرد شبههبرانگیز قائممقام خود نیز اظهار تاثر یا تاسف میکرد و بهگونهای وانمود نمیکرد که انگار هیچ اتهامی متوجه قائممقام ایشان نیست و بازداشت ایشان گویا بیدلیل بوده و با این سخن خود به دستگاه محترم قضا کنایه نمیزد.
*این اظهارات در حالی صورت میگیرد که کمیسیون اصل ۹۰ مجلس در بند هشتم از بخش پنجم گزارش مبسوطی که در مجلس نیز قرائت شد، بهطور مشخص به قصور قائممقام رئیسکل در پرونده بانک آریا و اختلاس بزرگ اذعان دارد و پیشنهاد استعفا یا عزل نامبرده را داده است. مردم میپرسند چطور گزارش نمایندگان محترم مجلس باعث تاثر آقای رئیس کل نشد ولی بازداشت کسی که در زیرمجموعه ایشان بوده، خاطر رئیسکل را مکدر کرده است؟ آقای رئیس کل در جای دیگری از سخنان خود گفته: «بانک مرکزی نگران تحریم نیست بلکه نگران هجمههای داخلی است.» ما هم اتفاقا با آقای رئیس کل همعقیدهایم زیرا ما هم نگران تحریم نیستیم بلکه نگران سوءمدیریت اجرایی هستیم .
سعید حجاریان
آیا میشود هم وظیفهگرا بود، هم نتیجهگرا و هم فضیلتگرا؟ ابتدا لازم میدانم مقدمهای درباره عاملان اجتماعی مکاتب اخلاقی توضیح دهم. ما سه نوع حامل داریم: موذن، روشنفکر و سیاستمدار. انسانها در جامعه در عرصههای مختلف، نقشهای متفاوتی دارند. یک فرد، جایی پدر خانواده یا معلم یا مراد است و جایی دیگر ممکن است روشنفکر و جایی دیگر سیاستمدار باشد. اخلاق در نقشهای متفاوت، اشکال مختلفی به خود میگیرد. با تعدد نقشها، انواع مختلف اخلاق رخنمایی میکند. مثلا در اخلاق فضیلت، فاعل اخلاقی مهم است یعنی خصلتها، خصوصیات، سجایا و مکارم فاعل اخلاقی در فضیلتگرایی اهمیت فراوانی دارد. مثلا وقتی انسان در نقش معلم یا مربی یا پدر یا مراد قرار میگیرد، منبع اخلاقی این نقش، اخلاق فضیلت است. اما هنگامی که انسان، روشنفکر است بحث اخلاق وظیفهگرایانه کانت مطرح میشود. اصولا مفهوم روشنفکری با دفاع «امیل زولا» از «دریفوس» یهودی که به جرم جاسوسی متهم شده بود، آغاز شد. آن زمان در فرانسه دفاع از یک جاسوس یهودی عمل نابهنجاری بود. امیل زولا میگفت: «من وظیفه دارم از این فرد دفاع کنم، نتیجهاش هرچه میخواهد باشد.» او کاری با نتیجه نداشت بلکه ایفای وظیفه را اصل میدانست. در واقع روشنفکر از موضع اخلاق وظیفهگرایانه به موضوع نگاه میکند. اخلاق روشنفکر، اخلاق کانتی است و به دنبال کشف حقیقت است. زمانی هم انسان، سیاستمدار است و میخواهد حداکثر خوشی را برای بیشترین مردم ایجاد کند یا بالعکس حداقل الم برای کمترین مردم، اینجا مصالح ملی و عمومی برایش مهم است و به تدریج مفهوم «مصلحت» مطرح میشود. برخلاف روشنفکر، برای سیاستمدار نتیجه مهم است و اینکه کمضررترین راهکار و پرفایدهترین شیوه را که قابلیت اجرایی داشته باشد، شناسایی کند. پس انسان در نقشهای مختلف انواع منابع اخلاق را تجربه میکند که کار بسیار دشواری هم هست. زیرا معمولا انسانها تکمنبعی هستند اما علیالقاعده، جزو محالات نیست که یک انسان، در ایفای نقشهای متنوع، به مکاتب مختلف اخلاقی پایبند باشد. برخی این شبهه را مطرح کردهاند که آیا برای یک سیاستمدار، اخلاق اساسا مطرح است یا خیر؟ پاسخ آن است که حتی ماکیاول به یک معنا نتیجهگرا و اخلاقی است. برای اینکه به شهریار میگوید هرکاری برای رسیدن به هدف کسب قدرت، رواست. از دید او مساله اصلی کسب و حفظ قدرت است. ماکیاول خطاب به شهریار میگوید که دروغ بگو، ریا بکن، ادعای دینداری بکن اما سکولار باش. خشونت کن ولی بهگونهای جلوه بده که با مردم دوست هستی. چنین سفارشهایی میکند چون میخواهد شهریار را بختیار کند و او را به نتیجه مطلوب برساند. دولت مدرن هم اینگونه است. به تعبیر بنتام، دولت مدرن باید بیشترین شادی را برای بیشترین مردم فراهم کند. رورتی نیز معتقد است، دولت نباید دنبال فلسفه، ایدئولوژی، دین و… باشد چون اینها مانع رعایت مصالح عام توسط دولت میشود. البته در این میان، اپورتونیستها هم دیدگاه خود را دارند. آنها میگویند سیاستمدار باید از همه چیز به سود خود استفاده کند. در میان افراد یادشده انسان بالطبع درمییابد که میتواند رورتی و بنتام را اخلاقی بداند چون به دنبال منافع عمومی هستند. از منظری دیگر، پاسخ به این سوال هم تعیینکننده است که آیا انسان، موجودی خودخواه (Egoist) است یا دگرخواه (Altruist)؟
نگاه هابزی میگوید انسانها ذاتا خودخواه هستند. نگاه لاکی، انسانها را دگرخواه میداند. خودخواهان، دنبال نهادهای کنترل اخلاقی و حقوقی در جامعه میروند. مثلا هابز موجود قدرتمندی بهنام«لویاتان» را مطرح میکند که همه نهادهای اخلاقی و حقوقی را کنترل میکند، «لویاتان» منبع ارزشهاست. هرچه میگوید، همان ارزش است. اصلا منشا «لویاتان»، قرارداد اجتماعی است و براساس اختیار مردم، نهادها را بر عهده میگیرد. «لویاتان» آدمیان را تشویق کرده یا کیفر میدهد. در واقع، اخلاق هم کیفر دارد البته متفاوت با کیفر قانونی. مثلا کسی که بداخلاق است، بایکوت میشود. همین اخم جمعی کافی است تا انسان بداخلاق کیفر داده شود.
دگرخواهان برای خود، مباحث اخلاقی جداگانهای دارند. از نظر اینان، انسانها ذاتا نوعدوست هستند. اینها میگویند باید به وجدان اخلاقی مردم برگردیم. در هر دو دیدگاه، هم نهادها مهماند و هم وجدان اخلاقی اما نگاهی که انسان را خودخواه میپندارد برای نهاد اصالت قایل است اما معتقدان به دگرخواهی بشر، اصالت را به وجدان اخلاقی میدهند؛ وجدانی که همان حس نوعدوستی است.
شاید بتوان گفت که اخلاق فضیلت به زمان حکمای یونان برمیگردد، افلاطون مدینه فاضله را منوط به اخلاق لیدر مدینه یا فیلسوف شاه میدانست. میگفت اگر او عادل و فاضل باشد ولی افراد مدینه منحط باشند، مدینه فاضل میشود. نتیجهگرایی عکس این را میگوید. کاری به لیدر ندارد. جامعه باید بهقدری قوی باشد که لیدر حتی اگر فاضل هم نباشد، نتواند بداخلاقی کند. آدمی مثل نیکسون، با تقلب رییسجمهور آمریکا میشود. اما نهادی به نام رسانه او را کنار میگذارد. دو خبرنگار کشف میکنند که حزب جمهوریخواه با استراق سمع از حزب دموکرات، در رقابت تقلب میکند. نهادهای جامعه آنقدر قوی هستند که افشاگری دو خبرنگار موجب میشود تا نیکسونی که با بیاخلاقی به قدرت رسیده از سریر قدرت پایین کشیده شود. در جوامع دموکراتیک، جامعه مدنی قوی است و نهادها مورد حمایت جامعه هستند. برای جامعه قدرتمند اینکه رییسجمهور مستقر در قدرت، هنرپیشه هالیوود باشد یا استاد حقوق مهم نیست بلکه در این جامعه، اصل نهادها هستند. جوئل میگدل در کتاب خود با عنوان جامعه قوی و دولت ضعیف (Strong society and weak state) تاکید دارد اگر جامعه قوی باشد، عادل بودن یا نبودن لیدر، هراسبرانگیز نیست زیرا نهادهای نیرومند در مواقع لازم، کژروی لیدر را تصحیح میکنند و حتی اگر ضرورت ایجاب کند او را به حاشیه میرانند. این دیدگاه، مخالف دیدگاه افلاطون است. بنابراین در اخلاق نتیجهگرایانه، سیاستمدار غیرفاضل هم مجبور به عمل اخلاقی است و اما توسط نهادها از میان برداشته میشود.
در جوامع دموکراتیک، دامنه مباحث گسترده و دربرگیرنده موارد مهم و متنوعی است مثلا بحث میشود که آیا حمله آمریکا به ویتنام یا عراق همسو با منافع ملی آمریکا و حقوقبشر بوده یا نبوده؟ آیا آنها حق داشتند این کار را بکنند یا نه؟ رییسجمهور با استناد به اختیارات قانونی خویش تاکید داشت قانون حق چنین کاری را به من داده است و منافع ملی ایجاب میکند این حمله را انجام دهم اما جامعه که نتیجهگرا بود، متقاعد نشد. جامعه با تکیه بر آمار بالای تلفات نظامیان آمریکا در ویتنام این سوال را پیش میکشید که در قبال این همه لطمه چه سود و نتیجهای عاید آمریکا شده و آیا هزینه و فایده توجیهکننده جنگ است؟ هر روز جنازه میآورند و جنازه میبرند. جامعه مقاومت کرد و در نهایت آمریکا نیروهایش را از منطقه بیرون کشید اما در عراق کاخ سفید پافشاری میکند که منافع ملی ایالات متحده اقتضا میکند که از عراق بیرون نیاییم، زیرا در صورت خروج کامل از عراق، القاعده این کشور را تسخیر میکند و عراق به پایگاه جدیدی برای به خطر انداختن منافع آمریکا تبدیل میشود. در نقطه مقابل، جامعه به رییسجمهور فشار میآورد که باید زودتر نظامیان آمریکایی خاک عراق را ترک کنند. البته آمریکا در عراق منافع بیشتری دارد نفت را استخراج میکند، سرمایهگذار آمریکایی در آنجا سرمایهگذاری کرده و منافع دیگری هم هست که باعث میشود خروج از عراق تدریجی باشد. برخلاف افغانستان که آمریکا میخواهد زودتر از آن سرزمین دربرود اما نمیتواند چون مسایل آنجا پیچیدهتر است.
مساله مهم دیگر بحث حقوقبشر و منافع ملی است و اینکه کدام یک بر دیگری ارجح است و آیا میتوان مثلا به خاطر منافع ملی، حقوقبشر را نقض کرد یا خیر؟ اخلاق وظیفهگرا، حقوقبشر را بر منافع ملی برتری میدهد. بنابراین، نقض حقوقبشر تحت هیچ شرایطی پذیرفته نیست اما اخلاق نتیجهگرا، اولویت را به منافع ملی میدهد و اگر شرایط اقتضا کند، اموری مانند نقض حقوقبشر هم توجیهپذیر میشوند. همچنین فرض کنید پرسیده شود آیا عملیات انتحاری برای ضربه زدن به منافع دشمن، اخلاقی است یا نه؟ پاسخ اخلاق نتیجهگرا به این پرسش، مثبت است.
اخلاق نتیجهگرا با حقوقبشر کاری ندارد؛ چه ایران، چه آمریکا و چه یک سازمان ایدئولوژیک، در اینباره فرقی ندارند. مثلا زمانی ژاپنیها، هواپیما را با مهمات پر میکردند و خلبان، آن را بهعمد به کشتی آمریکایی میزد و خودش هم میمرد. اخلاق نتیجهگرا میگوید برای من منافع نظام مهمتر استم؛ حالا نظام هرچه هست فرقی نمیکند.
در چنین وضعیتی است که برخی با نگرانی پرسیدهاند آیا پاکبازان دنیای سیاست میتوانند بر دستهای آلوده غلبه کنند و با حفظ اخلاق، وارد حوزه سیاست شوند یا نتیجه محتوم پایبندی به زیست اخلاقی، بریدن از سیاست و خانهنشینی است؟
پاسخ آن است که تا مرادمان از اخلاق، کدام اخلاق باشد؟ اخلاق نتیجهگرا حتما میتواند وارد سیاست شود. البته در دولت دموکراتیکی که دموکراسی اجازه نمیدهد دولت، حقوقبشر را زیر پا بگذارد و حتی ممکن است حقوقبشر در متن قانون گنجانده و عینا رعایت شود.
مایکل والزر مقالهای با عنوان دستهای آلوده (dirty hands) نوشته است. بر این مقاله هم، نقدی نوشته شده با عنوان دستهای زیاد (many hands). باید دقت کنیم که اخلاق متوجه فاعل انسانی است نه نهاد. شما نمیتوانید بررسی کنید ببینید مثلا مجلس، اخلاقی عمل کرد یا نکرد. پلیس، اخلاقی عمل کرد یا نکرد. یا دولت، اخلاقی عمل کرد یا نکرد. باید بگوییم چه کسی و کدام فرد، اخلاقی عمل کرد یا نکرد؟ اخلاق مبتنی بر فرد است. در جامعه مشکلی مهم داریم و آن این است که نهادها، مسوولیتها را به همدیگر پاس میدهند. این مشکل بزرگی است که نهادها مساله را گردن هم میاندازند. اینجا همان دستهای زیاد پیش میآید «کی بود کی بود من نبودم» در میان دستهای زیاد، مسوولیتهای اخلاقی گم میشود و مساله لوث میشود و معلوم نمیشود مقصر چه کسی است؟
ما در عرصه سیاسی، یک فعل داریم و یک فاعل. فعل، غایت است و مقدمه فاعل. هر وقت فاعل را در نظر بگیریم میشود وظیفه و اگر غایت را در نظر بگیریم میشود نتیجه. باید برویم داخل مجلس و ببینیم کدام افراد چه رأیی دادهاند. فرض کنیم طرحی را ۱۶ نفر امضا کردهاند باید بدانیم آن ۱۶ نفر چه کسانی بودند. نباید مساله را به نهاد مجلس تعمیم داد. کهریزک یک نهاد است باید داخل نهاد یعنی داخل کهریزک برویم و بگوییم این آقا و این آقا مسوول بودند. همه قانون، اخلاقی است اما همه اخلاق، قانون نیست. قانون نمیتواند برخلاف وجدان عمومی، وضع شود و اگر وضع شود، «قانون بد» تلقی میشود و هرچند قانون است، اما برخلاف وجدان عمومی است.
البته در وضع قانون با هدف مراعات اخلاق، نباید افراط کرد وگرنه فردا وضعیتی پیش میآید که برای صله رحم هم قانون بگذارند که مثلا اگر کسی نرفت عمهاش را ببیند او را بازداشت کنند که چرا عمهات را ندیدی! این کار را در جوامع دیگر مثل پاکستان انجام دادهاند. زمان «ضیاءالحق» نهادی درست کردند تحت عنوان «شرطه الخمیس»؛ این سیستم، با توجیهی همانند امر به معروف و نهی از منکر عمل میکرد منتها خیلی قدرتمند بود. طالبان هم، عینا این کار را کرد. میگفت مرغها را نگه دارید و خروسها را بکشید تا این دو با هم بیرون نروند و مردم به هوس نیفتند. خیلیهای دیگر هم این کار را کردند اما نتیجه نگرفتند و این تجربهها بینتیجه بود.
منبع: روزنامه شرق
علی نجاتی، فعال کارگری، برای گذراندن حکم یک سال حبس خود احضار شد.
بر اساس گزارش منابع کارگری، احضار این عضو هیات مدیره سندیکای کارگران هفت تپه با تهدید تلفنی وثیقهگذار وی همراه بوده است. علی نجاتی در حالی که به یک سال حبس محکوم شده است که یک دادگاه دیگر او را از همین اتهام تبرئه کرده است.
دادگاه در حالی او را برای اجرای حکم احضار کرده است که این فعال کارگری، در وضعیت جسمی مناسبی نیست. وی به تازگی یک عمل جراحی قلب را پشت سر گذاشته است و به تایید پزشک های معالج، او باید کاملا تحت مراقبت های پزشکی باشد.
یوکیا آمانو، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، گزارش جدید خود را درباره برنامه هستهای ایران منتشر کرد.
در این گزارش که ساعاتی قبل در اختیار اعضای شورای حکام آژانس قرار گرفته است، ادعا شده که نشانههایی درباره فعالیتهای مرتبط با تولید سلاح اتمی در برنامه هستهای ایران دیده شده است.
خبرهای غیر رسمی مربوط به این گزارش از روزهای قبل در رسانهها منعکس شده بود و واکنشهای گستردهای را در پی داشت.
بر اساس گزارش منابع خبری بینالمللی، آمانو در گزارش خود هرچند به صراحت نمیگوید که ایران در حال ساخت سلاح اتمی است، اما یک ضمیمه مفصل را به «توضیحات فنی درباره شبیه سازیهای رایانهای قابل انطباق با انفجارات هستهای» اختصاص داده است.
این نخستین بار که ادعای نظامی بودن بخشی از فعالیتهای هستهای ایران به این شکل از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی مطرح میشود؛ ادعایی که چین و روسیه به شدت با آن مخالفاند.
مقامات ایران اما معتقدند آقای آمانو تحت تاثیر آمریکا به انتشار چنین گزارشی دست زده و سخنانش معتبر نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر