یک روز پس از انفجار مهیب در پادگان سپاه پاسداران در غرب تهران، وزیر دفاع اسرائیل اهود باراک با خرسندی از این حادثه، ابراز امیدواری کرد که ایران شاهد رویدادهای بیشتری از این دست باشد.
به گزارش تارنمای رادیو فردا اهود باراک روز یکشنبه به رادیو ارتش اسرائیل گفت: «من از حد و اندازه این انفجار اطلاعی ندارم؛ اما اگر این (رویدادها) افزایش یابد خوب است.»
بنابر اعلام روابط عموی سپاه در پی انفجاری که در پادگان نظامی بیدگنه ملارد واقع در غرب تهران روی داد، ۱۷ نفر جان خود را از دست دادند.
یکی از این کشتهشدگان حسن تهرانی مقدم، از فرماندهان دوره جنگ و مسئول سازمان جهاد خودکفایی سپاه پاسداران است که بنا بر اخبار منتشر شده یکی از بنیانگذاران برنامه موشکی ایران بوده است.
سرلشکر مصطفی ایزدی، در یادداشتی، حسن تهرانیمقدم را «بنیانگذار توپخانه» سپاه در دوران جنگ معرفی کرد و نوشت وی از سال ۱۳۶۳ کار بر روی سامانه موشکی زمین به زمین زمزم سپاه را آغاز کرد.
مصطفی ایزدی در یادداشت همچنین خود آورده است: «یقیناً بایستی ایدههای شکوفای این سردار رشید اسلام را مؤثر در پیروزیهای ملل منطقه و جنگهای ۳۳ روزه حزب الله قهرمان و ۲۲ روزه حماس که مقدمه حرکت بیداری اسلامی در منطقه است، دانست.»
در حالی که اسرائیل، همه گزینهها را برای توقف برنامه هستهای ایران محتمل دانسته، ایران هم تصریح کرده است که در صورت تعرض به خاکش اسرائیل را هدف قرار خواهد داد.
موشکهای شهاب ۳ ایران با برد نزدیک به ۲۰۰۰ کیلومتر، قادر است اسرائیل را هدف قرار دهد.
از سوی دیگر، روز یکشنبه، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، بار دیگر هشدار داد که نباید فرصت را برای متوقف کردن ایران در رسیدن به سلاح اتمی از دست داد.
نتانیاهو گزارش اخیر آژانس را تاییدکننده مواضع بسیاری از کشورها در قبال ایران دانست و گفت: «ایران به طور نظاممند در حال ساخت سلاح هستهای است.»
نخستوزیر اسرائیل با بیان اینکه ایران صلح جهانی را «به خطر انداخته» اظهار داشت باید تا دیر نشده جامعه جهانی، ایران را از دستیابی به بمب بازدارد.
محمد نوری زاد، روزنامه نگار و مستندساز منتقد دولت ایران، می گوید از نامه نگاری به آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، انتظار پاسخ ندارد و تنها می خواهد دردهای جامعه را با او در میان بگذارد تا در تاریخ بماند.
به نوشته تارنمای بخش فارسی بی بی سی آقای نوری زاد که هفته پیش دهمین نامه اش خطاب به آیت الله خامنه ای را نوشته و در وب سایت اینترنتی خود منتشر کرده، به بی بی سی فارسی گفت که شاید هنگام نگارش نخستین نامه هایش انتظار پاسخ از رهبر جمهوری اسلامی را داشته، ولی "حالا برای خواندن مردم می نویسم و این که در تاریخ بماند و انتظار پاسخ ندارم."
با این حال، او در نامه جدیدش با عنوان "دزدان اطلاعات و دزدان سپاه" نوشته است که قصد دارد تا زمان برگزاری نهمین دوره انتخابات مجلس در ۱۲ اسفند امسال هر هفته، نامه ای خطاب به آیت الله خامنه ای بنویسد.
آقای نوری زاد در پاسخ به این سوال که چرا با وجود نگرفتن پاسخ همچنان به نوشتن این نامه ها و قبول مخاطره های احتمالی ادامه می دهد، به بی بی سی فارسی گفت: "تمام مسئولیتها به شخص رهبر برمی گردد. ایشان را به عنوان یک مسئول برتر که تمام ریسمانهای مسئولیت به او متصل می شود، مخاطب قرار می دهم و سعی می کنم در حوزه ادب، هر آنچه درد در جامعه جاری است، در میان بگذارم."
او افزود: "بهرحال ایشان فرمانده کل قواست. یک پاسدار نمی تواند قاچاق کند، مگر این که فرمانده اش خبر داشته باشد. من با این نامه ها ایشان را خطاب قرار می دهم که از دو حالت خارج نیست. یا خبر دارید که پاسداران تحت امر شما جفا می کنند، قاچاق می کنند، دزدی می کنند و به ساحت خصوصی مردم تعرض می کنند که این خبر داشتن شما فاجعه است که چرا عکس العملی نشان نمی دهید. اگر بی خبرید، این فاجعه مضاعفی است و علت این که شانه به شانه وزارت اطلاعات از پاسداران نام بردم، بخاطر ورود پاسداران به حوزه اطلاعاتی و امنیتی است که برای آنها خط قرمز محسوب می شود.
آقای نوری زاد که به اتهام "فعالیت تبلیغی علیه نظام" و "توهین به مسئولان نظام" به تحمل سه سال و نیم زندان و ۵۰ ضربه شلاق محکوم شده، در تازه ترین نامه خود نوشته است که بعضی از مقامها و ماموران وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران "مرز حیوانیت" را پشت سر گذاشته اند و "فضاحتهای جاری خود" را به نام رهبر جمهوری اسلامی ثبت می کنند.
او در ابتدای این نامه که در تاریخ ۱۷ آبان ۱۳۹۰ نوشته شده، تاکید می کند که گروهی از کارکنان سپاه، بسیج و اطلاعات را می شناسد که "از شرم رنجهای جاری مردم، روزی هزار بار می میرند و زنده می شوند"، ولی بخاطر اعتراضهای فراوان به وضع موجود منزوی شده اند و "در حال دق کردن اند."
عمده گلایه آقای نوری زاد در این نامه به نقض حریم خصوصی شهروندان از سوی ماموران امنیتی است، اتهامی که فعالان حقوق بشر و خانواده های زندانیان سیاسی از زمان سرکوب اعتراضهای پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۱۳۸۸ بارها مطرح کرده اند.
او خطاب به آیت الله خامنه ای نوشته است: "دستور فرمایید گفتگوی ضبط شده بازجوی هیولای مرا با دختر جوانم برای شما پخش کنند تا خود با دو گوش مبارکتان سخنان این هیولای جنسی و روانی را بشنوید تا به نمونه ای از برکاتِ جاریِ امثال او وقوف یابید."
او در این مورد به بی بی سی فارسی گفت: "آشوبی در حوزه شخصی مردم پدید آورده اند که شما در قهقرای کشورهای ورشکسته کمونیستی هم شاید نمونه اش را نتوانید ببینید."
محمد نوری زاد در ادامه دهمین نامه اش خطاب به رهبر جمهوری اسلامی، از بدرفتاری ماموران امنیتی هنگام یورش به منزل فعالان سیاسی و مصادره اموال شخصی آنها بدون بازگرداندن پس از تکمیل تحقیقات انتقاد کرده است.
این فیلمساز با اشاره به توقیف دستگاه های کامپیوترش پس از ساخت فیلم "محرمانه برای رهبرم" از سوی "دزدان سپاه" می نویسد: "اینجا نیز پیگیری های من برای بازپس گیری ابزار کارم بجایی نرسیده است. خنده دار این که به یکی از کارکنان دزدستانِ بزرگِ سپاه که با من تماس گرفته بود، گفتم: دوست عزیز، وجهِ ریالیِ اجاره ی وسایلی که از من برداشته اید و برده اید روزانه یکصد هزار تومان است. وبه او گفتم: شما هرچه از کامپیوترو حافظه هاردهای من می خواهید، بردارید و خود این دستگاهها را به من بازگردانید. که او مثل آدم های منگ به من گفت: عجب، ما فکر می کردیم این وسایل مال خودتان است. فکر نمی کردیم اینها را اجاره کرده باشید."
آقای نوری زاد در این نامه به رهبر ایران هشدار می دهد که تخطی نهادهای امنیتی و قضایی از وظایف اصلی خود را می توان ریشه اختلاس بزرگ بانکی اخیر دانست.
او سپس با اشاره به گزارشهای اخیر درباره این که محمود احمدی نژاد توانسته دهها سند درباره فساد مالی منتقدان حکومتی اش را از وزارت اطلاعات خارج کند، نوشته است: "احمدی نژاد تاریخ مصرف داشت... اسناد به غارت رفته از وزارت اطلاعات گردن احمدی نژاد را در بزنگاه مرگ، از زیر تیغه گیوتین ما به در برد و بازی باخته را به نفع او رقم زد. او علیه هر کس که شما از او اسم ببرید، سند دارد. برای احمدی نژاد قدر و قیمت اسرار و اسناد برداشته شده از وزارت اطلاعات همسنگ تریلیاردها پول است."
آقای نوری زاد در انتهای نامه اش ماموران فاسد در وزارت اطلاعات و سپاه را به دزدیدن اعتماد مردم متهم کرده و این را بزرگترین و نابخشودنی ترین دزدی آنها خوانده است.
او که بارها از شکنجه و توهین بازجوهای خود گلایه کرده، در پاسخ به این سوال که آیا هراسی از نوشتن این نامه ها ندارد، به بی بی سی فارسی گفت: "نه، چرا باید نگران باشم. ما چیزی برای از دست دادن نداریم. یک انسان پاک باخته از چه می ترسد؟ ما همه آرزوهایمان به خاک افتاده، تمام افقهای مبارکی که برای آنها جنگیدیم، همه از دست رفته است."
مقامهای بحرین می گویند پنج نفری که اوایل ماه جاری میلادی به ظن توطئه برای انجام حملاتی در این کشور بازداشت شدند، تحت حمایت ایران بودند.
به گزارش تارنمای بخش فارسی بی بی سی، سخنگوی دادستانی بحرین می گوید که یکی از این پنج نفر که دستگیری آنها دیروز اعلام شد، از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروهای بسیج ایران آموزش نظامی دیده و کمک مالی دریافت کرده بود.
بحرین می گوید این عده قصد داشتند به سفارت عربستان سعودی در منامه، بزرگراه میان بحرین و عربستان و وزارت کشور بحرین حمله کنند.
یک مقام قضایی این جزیره کوچک در خلیج فارس گفت: "آنها با دستگاه های نظامی خارجی از جمله سپاه پاسداران و بسیج در ایران برای آموزش نیروهای این گروه در زمینه کار با مواد منفجره و سلاح در تماس بودند."
به گفته او، این مجموعه قصد داشت تا نیروهای خود را در گروه های کوچک به ایران اعزام کند تا آموزش ببینند.
سخنگوی دادستانی بحرین گفت: "یکی از آنها به ایران رفته و آنجا با اسد قصیر، مرتبط با سپاه پاسداران و بسیج دیدار کرده بود."
به گفته این مقام، این مظنون برای سازماندهی تیمش از "عناصری در ایران مبالغی پول گرفته بود."
مقامهای بحرین می گویند این مظنونان قصد داشتند از طریق قطر و سوریه خود را به ایران برسانند و از آنها علاوه بر دلار، پول ایرانی نیز به دست آمده است.
بنا به گزارشها چهار نفر از این عده در قطر و یک نفر در بحرین به دام افتاده اند.
قرار است این پنج نفر تا زمان تکمیل تحقیقات ۶۰ روز در بازداشت نگهداری شوند.
شورای همکاری خلیج فارس امروز در واکنش به این اخبار از اعضای خود خواست که "احتیاط و هوشیاری" به خرج بدهند.
حکومت سنی بحرین در چند ماه اخیر ایران را به تحریک اکثریت ناراضی شیعه علیه خاندان سلطنتی آل خلیفه متهم کرده است.
ایران این اتهامها را رد کرده و آن را حربه مقامهای بحرین برای سرکوب مخالفان شیعه خوانده است.
مخالفان سیاسی حکومت بحرین نیز می گویند هیچ ارتباطی با حکومت ایران ندارند و تنها بدنبال مردم سالاری و پایان تبعیض هستند.
مديركل امور بينالملل و امور راهبري و زيارتي سازمان حج و زيارت از مجروح شدن دوازده زائر ایرانی در بمب گذاری رخ داده در کاظمین عراق خبر داده است.
آقای شهسواری با اعلام اين مطلب به خبرگزاری ایسنا گفته است: اين كاروان آزاد و از شهرستان نور استان مازندران بود كه در زمان توقف اتوبوس آنها در پاركينگ شهرداري كاظمين، بر اثر بمبگذاري دچار سانحه شدند.
پنج نفر از مجروحان اين حادثه از ناحيهي دست و پا دچار شكستگي و آسيب شدند كه در بيمارستان كاظمين بستري هستند.
همچنين هفت نفر ديگر از مجروحان ايراني اين حادثه بهصورت سرپايي درمان و ترخيص شدند.
این مقام مسئول با تأكيد بر اينكه در اين سانحه هيچ زائر ايراني كشته نشده است، اسامي مجروحان اين حادثه را كه در بيمارستان بستري هستند، به اين شرح اعلام كرد: خديجه محمدي، صغري محمدي، صغري شعبانپور، طاهره راشدي و حوا ثقل.
شهسواري دربارهي پيگيري وضعيت زائران اين كاروان آزاد، اظهار كرد: با وجود اينكه اين كاروان آزاد بوده و تحت نظارت ما نيست، ولي نمايندهي سازمان حج و زيارت در عراق پيگير وضعيت آنهاست و براي برگشت آنها به كشور برنامهريزي ميكند.
سید محمد خاتمیف رئیس جمهور دوران اصلاحات می گوید انتخابات آزاد خطر حمله دشمنان خارجی را از بین می برد.
به گزارش تارنمای کلمه سید محمد خاتمی با ابراز نگرانی از توطئه های خارجی و خطراتی که کشور را تهدید می کند، برگزاری انتخابات آزاد را بهترین راه تأمین امنیت کشور و گذر به آینده بهتر دانست. وی با تصریح به اینکه “اگر روزی و روزگاری خارجی بخواهد بیاید و دخالتی انجام بدهد اصلاح طلب و غیر اصلاح طلب با آن مقابله خواهند کرد”، انتخابات را فرصت مناسبی دانست تا “جلوی بسیاری از این توطئه ها گرفته شود و فضای آزاد و مناسب با حضور همه جریان ها می تواند بسیاری از خطرات را رفع کند.”
خاتمی بار دیگر خواستار آن شد که “زندانیان آزاد شوند، حصرها برداشته شود، فضا باز شود این مردم ما اینقدر بزرگوار و خوبند این جوانان ما که اینقدر رنج دیده اند اگر این فضا باز شود و به آینده امیدوار باشند دارای گذشت اند، در این صورت مملکت تضمین و تامین می شود.” وی همچنین هشدار داد که “البته زمان به سرعت می گذرد و ممکن است فرصت ها از دست برود.”
رئیس جمهوری سابق ایران که در جمع جوانان اصلاح طلب آذربایجان سخن می گفت با اشاره به قدمت یکصد و پنجاه ساله اصلاح طلبی در ایران آن را یک جریان اجتماعی و نه یک تز و پروژه خواند و تصریح کرد: “رهبر اصلاحات جان رشد یافته ملت و همه کسانی هستند که این خواست های تاریخی را درک کرده و پیگیری می کنند، بخصوص جوانان عزیز و رشید. در جریانات اخیر منطقه هم رهبر برجسته نمی بینید، اتفاقا جوانان جلودار هستند و جمع می شوند و برای خود حرف می زنند و صحبت می کنند و تصمیم می گیرند. بنده یک فرد کوچک از جریان اصلاحات هستم شما و دیگران هستید که باید کار کنید و به جلو برویم، بخصوص جوانان عزیز. چه کسانی در انقلاب نقش داشتند و در دفاع مقدس ما فداکاری کردند ودر عرصه بودند هر وقت مسئله و مشکلی بوده این جوانان ما بوده اند که در صحنه بودند. در خرداد ۷۶ جوانان به صحنه آمدند و آن کار بزرگ را کردند و ملت هم بدنبال آنها آمدند. ۹۹ درصد شهدای ما جوانان هستند. در همین جریانات اخیر کسانی که بیشتر حضور داشتند و بیشتر هم مشکل پیدا کردند جوانان هستند.”
خاتمی با تاکید بر اینکه “انتخابات ملک طلق هیچکس نیست، حق یکایک افراد ایران است و اگر انتخابات آزاد و سالم و رقابتی برگزار شود همه با کمال میل در آن شرکت می کنند” در عین حال خاطرنشان کرد: «نمی شود انتخابات به سبکی باشد که یک سلیقه می پسندد و همه محدود باشند و همه مجبور باشند شرکت کنند بزرگان و افراد مؤثر هم اگر بگویند شرکت کنند مردم شرکت نخواهند کرد.»
متن کامل سخنان سید محمد خاتمی در این نشست به نقل از وبسایت رسمی خاتمی در ادامه میآید:
از دیدار با شما خیلی خوشحالم.در این صبح سرد پاییزی با حضور خود به ما گرما بخشیدید.خیلی خوب، روشن و مستدل صحبت کردید. برای بعضی پرسش هایتان در صحبت های خودتان به نحوی پاسخ هم وجود داشت. خیلی خوشحالم که در جمع شما هستم.
دو عید سعید قربان و غدیر را تبریک عرض می کنم.
یکی از آنها را پشت سر گذاشتیم و دیگری پیش روی ماست عید سعید قربان عید توحید و نفی شیطان و شیطانیت و عید اخلاق و عدالت و مساوات و عید فداکردن خود و هواهای نفسانی خود برای اهداف والای الهی و انسانی عید ارتقاء و رشد و بر آمدن انسان از محدوده خاک و امکانات مادی و درک و دریافت حقیقت های متعالی هستی است و عید سعید غدیر عید ولایت عید عدالت و حق وآزادی.
همین جا عرض ارادت می کنم به مردم شریف آذربایجان و بخصوص تبریز قهرمان که از ویژگی های ممتاز این مردم ارادت به حضرت امیرالمؤمنین و اهل بیت است و نیز نقشی که آذربایجان در استقرار هویت ملی و نیز حرکت از استبداد به مردم سالاری و همچنین انقلاب اسلامی داشته است و نیز از یاد نبریم که بسیاری از برجستگان عرصه علم و سیاست و حتی ادب پارسی آذربایجانی بوده اند و طبیعی است که توقعات این مردم از دولت و حکومت و نیز برای توسعه و پیشرفت بیشتر باشد و باید همه به آن وقع بگذاریم.
باری ما امیرالمومنین علیه السلام را مظهر عدالت می دانیم البته ایشان مظهر توحید؛ اخلاق و انسان دوستی هم هست، ولی بروز و ظهور عدالت در شخصیت علی علیه السلام بیشتر است، بخصوص عدالت به معنی عام و وسیع کلمه. چون امیرالمؤمنین کسی بود که به هر حال حکومت ظاهری را هم به دست گرفت امروز ما وقتی صحبت می کنیم که آیا اسلام در عرصه حیات اجتماعی می تواند حضور یا نقش داشته باشد و در مقابلش سکولاریسم مطرح می شود که می گوید دین باید از عرصه و سپهر اجتماعی بیرون برود. این مساله باید حل شود که چگونه باید به دین نگاه کرد تا بتواند در عرصه حیات اجتماعی حضور داشته باشد. حضور، معنایش این است که مورد پذیرش و قبول مردم و دلبستگی مردم باشد والا ظواهر را می شود به هر قیمتی برای مدت کوتاهی برای جامعه تامین کرد با زور با مسائل مختلف با امتیاز دادن و یا سلب امتیاز از مردم ظاهر را ممکن است برای مدتی حفظ کرد ولی این حضور دین در عرصه و سپهر اجتماعی نیست. سکولاریسم هم مخالف با جنبه های فردی دین نیست، منتهی وقتی ما از دین به عنوان عاملی که می تواند و باید در عرصه اجتماعی حضور داشته باشد سخن می گوییم مراد این است که مبنای روابط اجتماعی باشد و به عنوان منبعی و مرجعی پذیرفته شود که ساز و کار حیات اجتماعی را تعیین می کند.
و در این جا است که راه و روش امام علی علیه السلام و پیش از ایشان پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم گره گشا است.
بارها عرض کرده ام که نکته مهم در کلام و مواضع و عمل حضرت علی(ع) این است که عدل را چگونه می دانست؟در ظاهر قضیه آنچه ملموس است جنبه مادی است یعنی تا می گوییم عدالت شاید ذهن ها توجه کند به آن جهات مادی که در اختیار انسان قرار می گیرد آیا عادلانه است یا تبعیض آمیز؟!
این مساله درست است ولی به نظر من در دوره اخیر و بخصوص در کشورهای جهان سوم مثل کشور ما تحت تاثیر گرایش های مارکسیستی و سوسیالیتی خیلی مساله عدالت اقتصادی پررنگ شده و متاسفانه بعضی جاها خیلی سطحی و نه بنیادی حتی با شعار یا در عمل به بهانه عدالت اقتصادی از پیشرفت و تقویت زیربناهای اقتصادی که آن باید مثل سرچشمه ای که آب از آن بیرون می آید امکانات بیرون بیاید تا بتوان توزیع کرد غفلت می شود.
بلکه عدالت صدقه ای مورد توجه قرار می گیرد. مثلاً این که نفت به فروش برسد و به جای اینکه به سرمایه روی زمینی و تجدید پذیر تبدیل شود، به صورت یک بار مصرف و نیز برای تأمین بودجه عمومی دولت هزینه شود و به صورت یک بار مصرف توزیع شود و اینکه در دولت ما و آقای هاشمی مورد توجه بود و واقعا هم تلاش شد آن بود که اتکاء به بودجه نفت کمتر شود و نفت فقط در مسیر توسعه جامعه و رفع خلل و فرج اساسی جامعه به کار گرفته شود. گرچه باید پذیرفت که به علت نابسامانی ریشه دار اقتصاد کشور این کار به طور کامل و مطلوب میسر نبود.
این که صحبت می شد اتکاء بودجه عمومی به نفت کم بشود این یک کار عادلانه بزرگی هم بود و درست خلاف اقتصاد صدقه ای که گاهی مورد توجه قرار می گیرد. به هر حال جهت گیری، جهت گیری درستی بود و از جمله اصول سیاست های کلی نظام هم همین است.
به هر حال انحصار عدالت در اقتصاد و رو بنایی نگاه کردن به مساله به بهانه تأمین معیشت مردم مصداق این ضرب المثل است که برای درست کردن ابرو چشم را کور کردن! این جور شعار عدالت دادن و همان عدالت اقتصادی را ناقص مطرح کردن خود مشکل بزرگی است.
علی علیه السلام در عین حال که اهتمام جدی به اقتصاد عادلانه دارد و با افتخار می گوید در حکومتش همه انسانها سرپناه دارند و حداقل های زندگی آبرومندانه خودشان که داشتن نان گندم و یک زندگی قابل قبولی است دارند این کار کار مهمی بوده است، ولی امتیاز امام علی علیه السلام این است که عدالت را در اقتصاد خلاصه نمی کند.
وقتی امام خمینی می گفتند ما جمهوری اسلامی می خواهیم می گفتند جمهوری به همین معنا که در همه دنیا هست بعد هم وقتی می پرسند که مراد از اسلامی بودن چیست می گفتند محتوایش اسلامی باشد می پرسیدند نمونه ای دارید؟ می گفتند حکومت علی (ع).باید ببینیم علی (ع) چگونه به مساله نگاه می کرد؟
امیرالمونین اولین کسی است که می فرماید انسانها و مردم تحت حکومت صاحب حقند و اگر عدالت دادن حق هر ذیحقی به اوست حقی که در عرصه حکومت و حقی که مردم بر حاکمان دارند اگر ادا شود عدالت است.
شما امروز می بینید مساله حق و تکلیف بیشتر مطرح شده است اینکه انسان صاحب حق است و انسان از آن جهت که انسان است صاحب حق است نه تنها حق دارد زندگی آبرومند داشته باشد از امکانات و مجال برای پیشبرد دانش و اندیشه و تفریحش برخوردار باشد اینها حقوق ابتدایی است نه تنها حق دارد از زبان و خصوصیات فرهنگی اش بتواند درست استفاده کند بلکه حق تعیین سرنوشت خود را هم دارد که مساله خیلی مهمی است.
اینجاست که مساله جمهوریت و دموکراسی به طور خاص مطرح می شود در دنیای امروز هیچ نظامی لااقل به لحاظ تئوری جز مردم سالاری پذیرفته نمی شود.
خواستی که مردم و بخصوص جوانان ما از یکصد و پنجاه سال گذشته داشتند و امروز داریم می بینیم که چگونه فوران می کند در منطقه ما در تونس؛ در مصر ،یمن ،سوریه، و لیبی و بحرین و … البته این ملت ها باید توجه داشته باشند که حرکتشان انحراف پیدا نکند یعنی خواستشان مورد توجه باشد.
مردم ما در مشروطیت همین را می خواستند، ولی کودتای رضاخانی آن را به تعویق انداخت یا بعد از شهریور ۲۰ باز همین مسیر ادامه یافت که با کودتای ۲۸ مرداد سرکوب شد. در انقلاب اسلامی هم مردم همین را می خواستند. چرا امام فقط جمهوری اسلامی را مطرح کردند نه خلافت و امارت اسلامی!؟ این خواست مردم و اقتضای زمان بود که مورد توجه قرار گرفت و نیز نشان دهنده ظرفیت اسلام برای تأمین خواست های واقعی مردم در عصرهای مختلف است.
مردم منطقه هم همان جوانانی که انقلاب کردند و آمدند در صحنه و در صحنه هم هستند و دستشان را می فشاریم باید هم متوجه باشند آن خواست تداوم پیدا کند و به جلو برود.
علی (ع) در مقام حاکم و والی برای اولین بار می گوید هم والی بر مردم حق دارد و هم مردم بر والی. امیرالمومنین اعتقاد دارد ما هم معتقدیم که شایستگی او برای ولایت از طرف خدا تعیین شده و این رای مردم نیست که به او شایستگی می دهد ولی امیرالمونین می گوید اگر رای و رضایت مردم نباشد با اینکه شایستگی آن را دارم حکومت را قبول نمی کنم حکومت باید مبتنی بر رای مردم باشد و بعد می گوید شما حق دارید انتقاد کنید سؤال کنید.شما مثل کسانی که با جباران صحبت می کنند با من صحبت نکنید و در ابراز خواست و نظر خود دچار لکنت زبان نشوید.
معلوم است که وقتی تو حق داری یعنی آن طرف در مقابل تو مسئولیت دارد و امروز دنیا هم به این نتیجه رسیده که حق حاکمیت بر سرنوشت یک اصل مهم است. شیوه ای هم که دنیا پسندیده و به آن رسیده مردم سالاری است.بدیل مردم سالاری را خودکامگی و دیکتاتوری می دانم.اگر مردم سالار ی عیب هایی ممکن است داشته باشد که که دارد و خودغربی ها هم گفته اند ولی بدیل آن وحشتناک است.
این که درباره اصلاحات و رهبری آن گفتید باید بگویم که اصلاحات یک تز و یک پروژه نیست بلکه یک پروسه اجتماعی است یک جریان اجتماعی است یکصد و پنجاه سال است در این مملکت اصلاحات وجود دارد حاصل اصلاحات ما مشروطیت بوده و شکست اصلاحات ما دیکتاتوری رضاخانی.حاصل اصلاحات جامعه ما حکومت ملی و نهضت ملی مقاومت بوده و شکستش کودتای ۲۸ مرداد.حاصل اصلاحات ما انقلاب بزرگ اسلامی با آن عظمتش اصلاحات در متن جامعه وجود داشته و دارد. رهبر اصلاحات جان رشد یافته ملت و همه کسانی هستند که این خواست های تاریخی را درک کرده و پیگیری می کنند، بخصوص جوانان عزیز و ورشید.
در جریانات اخیر منطقه هم رهبر برجسته نمی بینید، اتفاقا جوانان جلودار هستند و جمع می شوند و برای خود حرف می زنند و صحبت می کنند و تصمیم می گیرند.
بنده یک فرد کوچک از جریان اصلاحات هستم شما و دیگران هستید که باید کار کنید و به جلو برویم، بخصوص جوانان عزیز.
چه کسانی در انقلاب نقش داشتند و در دفاع مقدس ما فداکاری کردند ودر عرصه بودند هر وقت مسئله و مشکلی بوده این جوانان ما بوده اند که در صحنه بودند.
در خرداد ۷۶ جوانان به صحنه آمدند و آن کار بزرگ را کردند و ملت هم بدنبال آنها آمدند.
۹۹ درصد شهدای ما جوانان هستند.
در همین جریانات اخیر کسانی که بیشتر حضور داشتند و بیشتر هم مشکل پیدا کردند جوانان هستند.
امروز جوان ما چه می خواهد؟ این مساله مهم است. ما عدالت را می خواهیم منتهی عدالتی که مهمترین وجه آن تامین حق و حرمت انسان در جامعه است.البته که عدالت اقتصادی هم می خواهیم اما محصور کردن عدالت در اقتصاد و محصور کردن اقتصاد در امر رو بنایی و سطحی واین طور جریانات این انحراف از عدالت است.
عدالت همه جانبه باید باشد؛ حق حاکمیت بر سرنوشت بخش مهم آن است.
امروز وجه عمده خواست و مطالبه جوان کشور ما این است که آزادی ؛استقلال و پیشرفت و دموکراسی و مردم سالاری و عدالت اقتصادی به معنی تقویت زیر بنیه های علمی و اقتصادی جامعه و البته توزیع عادلانه ثروت در کشور مستقر و پایدار شود.
اگر آزادی ها به معنی درست کلمه باشد ما در جامعه فساد را کمتر خواهیم دید؛ امکانات کشور هدر نمی رود، فساد پدید نمی آید و اگر آمد کم هزینه تر و قاطع تر رفع می شود.
اگر آزادی باشد جلوی انحراف گرفته می شود اگر آزادی باشد کسانیکه قدرت دارند مجبور می شوند در چارچوب قانون حرکت کنند و مطابق قانون عمل کنند. حتی عدالت اقتصادی هم در سایه آزادی های واقعی که از جمله آزادی بخش خصوصی است محقق می شود شما نمی توانید پیشرفت در جامعه داشته باشید اما بخش خصوصی شما و تولید و سرمایه گذاری صادرات و واردات شما در دنیا مشکل باشد.
ما می گوییم عدالت را وسیع معنا کنید و مهمترین وجه عدالت حاکمیت انسان بر سرنوشت و استقرار نظامی است که مبتنی بر خواست و رضایت مردم باشد حاکمان در برابر مردم پاسخگو باشند این خواست مورد توجه شماست و خواست تاریخی است.
شما می دانید دین وجوه و شؤون گوناگون دارد. یکی اعتقادات است و نیز بندگی خدا و ارتباط ویژه با خالق، از جمله مناسک و عبادات که بسیار مهم است و دیگری اخلاق که مبنای شخصیت و رفتار فرد متدین است و پیامبر برای تکمیل مکارم اخلاق مبعوث شده اند و دیگری معاملات و سیاسات. سکولاریسم نسبت به دو وجه اول بی تفاوت است، حتی در بعضی وجوه آن به آنها احترام هم می گذارد و در بخش سوم است که دخالت دین را روا نمی داند.
اگر دین به طور عام و اسلام به طور خاص بتواند خواست های تاریخی و اجتماعی جوامع را که عدالت و آزادی و پیشرفت و عزت و حرمت است این را تامین کند چرا بی خود جامعه به سمت سکولاریسم برود؟
اگر دین مقابل با آزادی انسانها درعرصه و سپهر اجتماعی و رویارو با حق حاکمیت انسانها باشد اگر دین مقابل با حقوق بشر و حقوقی که انسانها باید داشته باشند قرار گیرد نتیجه طبیعی آن سکولاریسم است.
اینکه ما افتخار داریم جمهوری اسلامی مطرح شده است اولا جمهوری مطرح شدنش مسئله مهم است ثانیا اسلامی مطرح شدن یقینا به این معنی است که اسلام سازگار با جمهوریت و دموکراسی است.
به صراحت بگویم امروز دو قرائت از اسلام وجود دارد اسلامی که برای انسان حقوق انسان حرمت انسان رای انسان و رضایت انسان در حکومت هیچگونه ارزشی قائل نیست و اسلامی که می گوید من به آزادی و حرمت انسان باور دارم اسلام معنی اش این نیست که جریان و گرایش خاصی بیاید و به هر قیمتی که هست سلیقه های خودش را برجامعه تحمیل کند حتی وقتی می گوییم جمهوری اسلامی یعنی حکومت اسلامی هم که باید ارزش های الهی داشته باشد باید متکی به رای و رضایت مردم باشد.
اختلاف بنیادی اصلاح طلبانی که دلبسته به انقلاب و جمهوری اسلامی هستند با دیگران در همین نحوه دیدگاه است.
چرا ما اینقدر روی انتخابات تکیه می کنیم؟چرا انتخابات را مهم می دانیم چون انتخابات اصل جمهوریت نظام و مردم سالاری نظام است.
بحث پارلمانی یا ریاستی که مطرح می شود اصل این است که آیا مردم سالاری هست یا نه؟اگر باشد شکل آن مشکل ندارد ولی اگر نباشد هر کدام ممکن است مشکل داشته باشد دغدغه باید این باشد که چقدر رای مردم موثر است؟چقدر مردم میتوانند اظهار نظر کنند؟چقدر اظهار نظر و رأی آنها تاثیر گذار در سرنوشت جامعه است این مساله مهمی است.چقدر نهادهایی که می خواهند حکومت کنند برآمده از آرای جامعه و کل جامعه هست؟ این را باید مورد توجه قرار داد این مساله مساله مهمی است.
انتخابات قلب مردم سالاری است و انتخابات یعنی همه مردم با همه سلایق با همه گرایش ها با همه قومیت ها با همه سلیقه ها و گرایش های اعتقادی و سیاسی بتوانند شرکت کنند و رای بدهند.
نهادهایی که روی کار می آیند در مقابل مردم مسئول باشند و مسئولیت خودشان را بشناسند این مسئله مورد خواست است.
امروز در دنیای اسلام این همه تحول ایجاد شده است هم بخصوص جوانان می گویند ما دیکتاتوری نمی خواهیم؛می گویند حالت فوق العاده نمی خواهیم می گویند مجلسی که در آن احزاب و گروهها نباشند و انتخابات نباشد نمی خواهیم انتخابات آزاد می خواهیم حاکمانی می خواهیم که برآمده ار اراده ملت و مسؤول در برابر آن باشند.
برای من تاثر آور است که انقلاب ما که جمهوری اسلامی را مطرح کرد که همه این خواست های تاریخی مردم را باید برآورده کند بعلاوه ارزش های الهی اخلاق؛عدالت و نظایر اینها حالا در درون خودمان با این آرمان ها فاصله می بینیم و در بیرون هم حرکت های جهان اسلام کمتر به وجه اسلامی نظام مورد نظرش اهتمام دارد.
در عرصه حیات اجتماعی وقتی می گوییم جمهوری اسلامی باید وجه بارزش اخلاق باشد.می شود جمهوری اسلامی داشت دروغ؛تهمت و هرگونه برخورد ناروایی رایج باشد؟ فسادهای بزرگ وجود داشته باشد بازخواست نباشد لااقل اعتماد به این نباشد که آیا برخورد با این مساله درست می شود یا نه؟
اگر ما رعایت کنیم خواستی که اصلاح طلبان داشتند و دارند واقعا امروز در تمام مناطق اسلامی چرا نبایند بگویند یک نظام اسلامی می خواهیم چرا از کنار این رد می شوند و می گویند فلان الگو را قبول نداریم الگوی جای دیگر را قبول داریم.
اگر از انتخابات دفاع می کنیم از همان اسلامی دفاع می کنیم که مردم ما در انقلاب به آن دلبسته بودند ورای دادند و کار را انجام دادند و به همین دلیل انتخابات برای ما مهم است.انتخابات ملک طلق هیچکس نیست حق یکایک افرد ایران است. اگر انتخابات آزاد و سالم و رقابتی برگزار شود همه با کمال میل در آن شرکت می کنند. اصلا وظیفه ماست حق همه ماست و وظیفه ملی و دینی ما شرکت در انتخابات است. کسی که دل بسته به انقلاب و ایران است هیچ گاه با تحریم انتخابات موافق نیست. اما شرکت در انتخابات شرایط خاص خود را دارد.
اگر در همه حوزه ها نامزد های مورد علاقه همگان باشند و تضمینی باشد که اساس تعیین کننده رأی مردم است و فضا باز و آزاد و متناسب با انتخابات سالم و رقابتی باشد همه شرکت می کنند.
و نیز از مقدمات انتخابات مطلوب فضای آزاد و رقابتی است. بسیار باید متأسف بود که شاهد وجود این فضا نیستیم و حتی گاه درست نقطه مقابل آن را می بینیم. گروه ها و تشکل ها و احزاب محدودیت فراوان دارند و حتی اجازه برگزاری یک مجلس به مناسبت عید سعید غدیر هم نمی دهند. اخیراً به جای آزادی زندانیان سخت گیری ها بیشتر شده. خیلی ها به زندان فراخوانده شده اند. احکام سخت تازه صادر می شود و حتی به خاطر یک بیانیه یا یک امضاء با افراد برخورد می شود و خیلی ها مورد بازخواست قرار می گیرند و این فضا باید تغییر کند.
من معتقدم هنوز هم راه خوشبختی ملت، تقویت نظام و حاکمیت و البته برآوردن خواست های ملت برگزاری انتخابات آزاد و درست وخوب است.
بیایید به آینده نگاه کنیم هر کس در گذشته احساس می کند به او ستمی شده بگوید گذشتم. البته به شرط این که آینده روشن و آزادی برای همه تضمین شود.
زندانیان آزاد شوند فضا باز شود البته که همه با رغبت در انتخابات شرکت می کنند انتخابات با شکوه این چنینی بزرگ ترین تضمین کننده امنیت کشور است و امروز خطرات بزرگی ما را تهدید می کند.
از سه نقطه جمهوری اسلامی و ملت ایران در معرض فشار است. یکی هسته ای یکی حقوق بشر و دیگری مساله ترور که مطرح می کنند البته کاملا معلوم است یک فشاری و حتی پشت آن یک سناریویی برای فشار بیشتر روی ایران وجود دارد.
همین پرونده هسته ای را ببینید، بنده به عنوان کسی که رونق هسته ای در دوره بنده بود از زمان آقای هاشمی بود ولی در زمان بنده فعالیت گسترده تر شد، البته کاملاً قانونی و رهبری هم این را قبول دارند و مساله پیشرفت هایی داشت جز جنبه کمی که طبعا در این چند سال رشد پیدا کرده از نظر کیفی و رسیدن به آن تاپ غنی کردن اورانیوم در زمان بنده به آنجا رسیدیم. ۳٫۵ درصد در زمان ما غنی سازی شد. البته با ده سانتریفوژ. در این مدت هم تلاش های خوبی شده است و واقعا اصلا سیر به سوی بمب هسته ای نبوده و نیست.
نظر رهبری هم واقعا این نبوده و نیست که در زمینه نظامی توسعه پیدا کنیم و حتی صریحاً به تحریم سلاح هسته ای نظر دادند.
سال ۲۰۰۸ آمریکا گزارش داد که از سال ۲۰۰۳ به این طرف ایران فعالیت نظامی هسته ای ندارد که البته من هم آن روز رییس جمهور نبودم ولی موضع گرفتم که قبل از ۲۰۰۳ هم فعالیت نظامی نبوده، حالا چطور شد در سال ۲۰۱۱ یک دفعه ادعا می کنند فعالیت ها جهت نظامی پیدا کرده است؟
پیداست یک فکر بدی پشت این قضیه است که می گویند فعالیت نظامی داریم می خواهند فشار را روی ایران زیادتر بکنند البته که رفتار و مواضع و گفتار ما ممکن است اثر هم داشته باشد ولی پیداست یک طرح دیگری است برای فشار. بی خود می گویند ولی می گویند.
این جریانی که با ادعای ترور ایجاد کردند و آمدند و گفتند الحمدالله افکار عمومی حتی در غرب هم این را باور نکرد ولی اینها دارند ترتیب اثر حقوقی و اجرایی به ان می دهند من واقعا با برداشتی که دارم می گویم این طور نیست و این نقشه ای است علیه ایران.
مساله دیگر هم همیشه ایران متهم بوده به نقض حقوق بشر و متاسفانه در داخل هم کارهایی می کنیم که لااقل این امر توجیه پذیر می شود. ولی امروز نماینده سازمان ملل آمده و گزارش داده به آنجا این خطری است که دارد مملکت را تهدید می کند. حرف هایی که فرماندهان و مسئولان اسرائیل می زنند و بعضی غربی ها هم حرف های تند می زنند. البته به نظرم خیلی از آن ها جنگ روانی و بلوف هست ولی در عین حال دارند افکار عمومی را آماده می کنند که اگر یک روزی خدایی نکرده بخواهند یک کاری بکنند این افکار عمومی آماده باشند.
بنده به صراحت بگویم اگر روزی و روزگاری خارجی بخواهد بیاید و دخالتی انجام بدهد اصلاح طلب و غیراصلاح طلب با آن مقابله خواهند کرد.
ولی متأسفانه هم در آمریکا و هم در ایران کسانی هستند که بدشان نمی آید قضیه به خشونت گرائیده بشود و مساله حادتر بشود امیدوارم آقای اوباما تحت تاثیر آنها قرار نگیردو از راه و روش آقای بوش درس بگیرد و در ایران هم کسانی که نانشان در بحران و خشونت و تنش است و ممکن است از حاد شدن قضیه بدشان نیاید،عقلای قوم باید جلوی این را بگیرند، ولی آنچه مسلم است فرصت انتخابات فرصت مناسبی است تا جلوی بسیاری از این توطئه ها گرفته شود و فضای آزاد و مناسب با حضور همه جریان ها می تواند بسیاری از خطرات را رفع کند.
نمی شود انتخابات به سبکی باشد که یک سلیقه می پسندد و همه محدود باشند و همه مجبور باشند شرکت کنند بزرگان و افراد مؤثر هم اگر بگویند شرکت کنند مردم شرکت نخواهند کرد بنده می گویم بیایید فضا را آماده کنید زندانیان ازاد شوند، حصرها برداشته شود، فضا باز شود این مردم ما اینقدر بزرگوار و خوبند این جوانان ما که اینقدر رنج دیده اند اگر این فضا باز شود و به آینده امیدوار باشند دارای گذشت اند، در این صورت مملکت تضمین و تامین می شود.
به هر حال انتخابات خوب و مناسب و آزاد و با حضور همگان و تأمین شرایط لازم برای آن بهترین راه تأمین امنیت کشور و نیز گذر به سوی آینده بهتر و امیدوار کننده تر است. البته زمان به سرعت می گذرد و ممکن است فرصت ها از دست برود.
در آغاز این دیدار حاضران ضمن بیان مطالب و پرسش هایی چنین اظهار نظر کردند:
- جامعه نیاز به وحدت و یگانگی دارد و هر چه اعتماد میان دولت و ملت بیشتر و محکم تر شود امنیت و پیشرفت هم بیشتر خواهد بود.
- آزادی های اساسی حق ملت است و اگر آزادی خدشه دار شود استقلال، عدالت و اخلاق هم لطمه می بینند، چنانکه دیده است.
- استقرار مردم سالاری و توسعه لوازمی دارد که در بسیاری از کشورها به آن اهتمام شده است. وجود انجمن ها، تشکل ها، احزاب مستقل و آزاد و اصناف که هم افکار عمومی را نمایندگی و هدایت می کنند و هم مدافع منافع قشرهای مختلف هستند برای پیشرفت جامعه و برخورداری از جامعه امن و آزاد و پیشرو لازم است و متأسفانه از این بابت وضع مناسبی نداریم.
- لازم است یک جبهه متحد از اصلاح طلبان تشکیل شود و این امر مانع پراکندگی، رکود و یأس خواهد شد.
- دانشگاههای تبریز بخصوص انجمن اسلامی دانشجویان همواره بر موازین اصلی انقلاب و مشی اصلاح طلبی پای بند بوده اند و از این بابت هزینه زیادی نیز پرداخته اند، از جمله در سال ۱۳۷۸ که به دانشگاه و دانشجویان تبریز جفای مضاعف شد.
- تنوع قومی و فرهنگی یک واقعیت است و احترام به حقوق و جایگاه اقوام و فرهنگ ها همان گونه که در قانون اساسی آمده است باید رعایت شود، بخصوص در مورد آذربایجان که همواره از ارکان ملیت ایران و پاسدار تشیع بوده است. رعایت شأن تاریخی آذربایجان و تلاش برای به دست آوردن جایگاه اقتصادی و توسعه این خطه و رفع محرومیت آن حتی می تواند پاره ای از مطالبات و ادعاهایی که ممکن است درست هم نباشد را تحت الشعاع قرار دهد و خنثی کند.
پنج روز پس از بازداشت آریا آرام نژاد، خواننده ی سبز مردمی، وی در تماس تلفنی با خانواده از سلامت و ممنوع الملاقات بودن خود خبر داد.
به گزارش کلمه، عادله ضیایی، همسر آریا آرام نژاد، در صفحه ی فیس بوک خود خبر داد که یکشنبه،۲۲ آبان، آریا آرام نژاد طی تماس کوتاهی خبر از سلامتی خود داد و گفت در بازداشت اداره اطلاعات شهرستان ساری و در سلول انفرادی، ممنوع الملاقات و ممنوع از تلفن است.
آریا آرام نژاد در این تماس تلفنی به همسرش گفته که در بازجوئی به سر می برد و موارد اتهامیش، آهنگ هایی است که ساخته، اما قادر به ارائه توضیح بیشتر در مورد روند پرونده اش نبوده است.
به گفته ی عادله ضیایی، او از وضعیت جسمی و شرایط نگهداریش ابراز رضایت کرده اما گفته است که اجازه دریافت کتاب و لباس را ندارد.
همسر این خواننده ی مردمی صدای او را عین آرامش مثل همیشه رسا و امید بخش دانسته و گفته است که آریا خواسته سلامش به همه دوستان و دوستدارانش رسانده شود.
آنطور که فعالان جنبش سبز در بابل گزارش کردهاند، پنج مامور اداره اطلاعات استان مازندران امروز با ورود به منزل این هنرمند جوان هوادار جنبش سبز در بابل، او را بازداشت کردهاند. این در حالی است که او در همین روز برای برای پیگیری پرونده خود در مرحله تجدیدنظر، به شهر ساری و دادگاه استان مازندران مراجعه کرده و در زمان هجوم ماموران، تازه از ساری برگشته بود.
گزارش شده که دستگیری این فعال جنبش سبز با ضرب و شتم همراه بوده و ماموران در داخل منزل به آقای آرام نژاد دستبند زده اند. آنها همچنین ضمن تفتیش منزل، بخشی از دست نوشته های آریا و مدارک کاری و همچنین کامپیوتر شخصی او را نیز توقیف کرده و با خود بردهاند.
آریا آرام نژاد، هنرمند جوان و آهنگساز نامآشنای هوادار جنبش سبز است که پس از عاشورای ۱۳۸۸ ترانهای با عنوان «علی برخیز» منتشر کرد. او چندی بعد، در پی استقبال قابل توجه از این اثرش در فضای مجازی، در ۲۶ بهمن ماه ۱۳۸۸ توسط اداره اطلاعات بابل به اتهام اقدام علیه امنیت ملی دستگیر شد.
او پس از گذراندن نزدیک به ۵۰ روز انفرادی و زندان که تمام این مدت را در بند انفرادی زندانهای متیکلا شهرستان بابل و بازداشتگاه اداره اطلاعات شهرستان ساری سپری کرده بود، به قید وثیقه آزاد و در دادگاه انقلاب شهرستان بابل به نه ماه حبس تعزیری محکوم شد.
از این آهنگ ساز و خواننده ی مردمی تا به حال آهنگ هایی چون علی برخیز، دلتنگی و برای لمس آزادی منتشر شده است
رضا انتصاری
رضا انتصاری، خبرنگار و عکاس خبری، علی رغم پایان بازجویی ها و تحقیقات اولیه ، همچنان در بند ۲۰۹ زندان اوین نگهداری می شود.
به گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران به نقل از یک منبع نزدیک به وی، بازپرس پرونده قرار بازداشت موقت را به قرار وثیقه تبدیل کرده است. اما آقای انتصاری علی رغم اینکه بازجویی هایش هم تمام شده است ، به دلیل عدم توانایی تودیع وثیقه ۵۰ میلیون تومانی، همچنان در بازداشت موقت و در بند امنیتی ۲۰۹ زندان اوین نگهداری می شود.
وی افزود: با توجه به اینکه آقای انتصاری یک خبرنگار معمولی بوده و بدیهی است که توانایی تامین وثیقه را ندارد ، از قاضی میخواهیم که قرار وثیقه را به قرار کفالت تبدیل کند تا وی آزاد شود.
رضا انتصاری عکاس خبری و دانشجوی سابق رشته عکاسی دانشکده خبر که به صورت مستقل به عکاسی خبری مشغول است، هفته اول شهریور همراه تعدادی از دراویش اهل حق بازداشت و به بازداشتگاه ۲۰۹ زندان اوین، متعلق به وزارت اطلاعات، منتقل شد.
بهار یکتا
'محمد تقی مصباحیزدی' برای چندمین بار ادعا کرد" امروز نماد اسلام شخص مقام معظم رهبری است كه مفاسد زیادی به دست مبارک ایشان از سر جامعه اسلامی و اسلام جهانی دفع شده است."
وی که با شورای فرماندهی سپاه علی بن ابیطالب(ع) قم سخن می گفت مدعی شد" امروز كارهایی به نام اسلام برای تضعیف ایشان در جامعه صورت میگیرد."
مصباح یزدی روحانی محافظه کار هفتاد و هفت ساله که طراحی حکومت اسلامی را از افتخارات خود می داند و طی دو سال گذشته در شناسایی خواص بی بصیرت مهارت ویژه ای یافته است، فهم عمومی جامعه را بیشتر از خواص می داند و براین باور است که مردم نخواهند گذاشت شیاطین نقشه خود را اجرا کند.
ولی فقیه جهانی
محمد تقی مصباح یزدی چندی پیش نیز تاکید کرده بود که مسلمانان جهان تا حد امكان و تا جایی كه قوانین كشورشان اجازه می دهد باید از آیت الله خامنه ای اطاعت کنند.
وی در دیدار با تعدادی از طلاب غیر ایرانی در قم گفته بود :" اگر ما در جهان اسلام یك حكومت یا یك ولی فقیه داشتیم ایده آل ما بود، اما شرایط اجتماعی در حال حاضر اینگونه نیست و هر كشوری برای خود قوانین و ضوابطی دارد."
مصباح یزدی اطاعت از ولی فقیه را بر اساس دلایل " عقلی " واجب می داند و می گوید:" دلیل عقلی می گوید كسی كه اشبه و اقرب به امام درعلم و عدالت و مدیریت است، لیاقت ولایت و رهبری جامعه اسلامی را دارد كه ما در فرهنگ خود آن را ولی فقیه می نامیم."
مصباح یزدی با بیان اینكه ولایت لایههای متعددی دارد و عمق آن متصل به ذات خداست، مدعی است که به وسیله اطاعت از ولی كه منصوب از سوی خداست دلها به خدا ارتباط پیدا میكند.
این شیفته رهبری پیشترهای ها هم گفته بود: ویژگیهای امام خامنهای چنان است كه یافتن مشابهی برای ایشان عملاً در حد محال و ناممكن است.
سودای حکومت اسلامی
تکیه او بر مردم در خنثی کردن شیاطین در حالی است که در تئوری حکومتی وی "مردم" نقشی در تعیین حاکم ندارد. او در مقابل تئوری جمهوری اسلامی، طرح حکومت اسلامی را ارائه کرد و بصراحت گفت: "مردم، ناصر (کمک کننده) ولی فقیه هستند، نه ناصب (منصوب کننده) و مشرع (مشروعیت دهنده) او". مصباح بر این باور است که انتخاب حاکم توسط مردم فاقد اعتبار است."
در واقع طرح نظام پارلمانی و تعیین رئیس هیات دولت توسط مجلس در خنثی کردن رای مردم در تعیین حاکم از نتایج تئوری این روحانی محافظه کار است. وی پیش از این هم بعد از انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری گفته بود:" وقتی رییسجمهوری از جانب رهبری نصب و تایید میشود به عامل او تبدیل شده و از این پرتو نور بر او نیز تابیده میشود و لذا وقتی ریاست جمهوری حکم ولی فقیه را دریافت کرد اطاعت از او نیز چون اطاعت از خداست."
مصباح یزدی از جمله روحانیونی است که نقشی در تاریخ انقلاب اسلامی نداشت و از همان ابتدا هم شرکت در جلسات بحث و درس را به مباحث سیاسی ترجیح می داد و نامش در پای کمتر بیانیه ای آمده است. با برقراری جمهوری اسلامی، مباحث اسلامی را به میزگردها و مناظرات تلویزیونی کشاند و در برابر گروههای مارکسیست از مبانی نظری حکومت اسلامی دفاع می کرد. اما موفق نشد در یکی از مناصب حکومتی جایی باز کند.
باز هم در زمانی که خیلی ها برای ادای تکلیف شرعی و ملی عازم جبهه های جنگ بودند، شرکت در جلسات بحث و درس را بالاترین تکلیف خود می دانست، درس و بحث را با رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی تا حدودی به کنار گذاشت و برای اولین بار در سال 1369 وارد مجلس خبرگان شد و فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد و این روزها در حالی که هفتاد و هفت سالگی خود را به پایان می برد با علاقه مندی در عرصه سیاست به فکر ایجاد حزب و تشکل سیاسی افتاده تا به ادعای خود جوانان را از ناامیدی زاویه دار شدن احمدی نژاد برهاند.
برای این روحانی یزدی، انتخابات مجلس نهم هدف فرعی است چرا که او می خواست "دولت اسلامی" احمدی نژاد را به حکومت اسلامی موعودش پیوند زند و اینک با "منحرف" شدن این تیم کابینه امام زمان، مصباح باید طرحی نو در اندازد تا بتواند بار دیگر تئوری "حکومت اسلامی" خود را به پیش برد.
برای روحانیونی که از قم در کوران مبارزات انقلاب بودند و همیشه شاهد سکوت و پنهان کاری مصباح یزدی این طلبه درسخوان مودب ولی تندخو بودند، این شیفتگی به سیاست طی بیست سال گذشته باعث شگفتی است. کسانی که بیاد دارند مصباح یزدی نه تنها در مبارزات انقلابی نشانی از خود به جای نگذاشت بلکه در دهه اول انقلاب هم با وجودی که سالها از شاگردان بنیانگذار جمهوری اسلامی بود، نتوانسته بود هیچ سمتی در جمهوری اسلامی داشته باشد.
پابوسی مولا
بعد از اولین مناظره هایی که مصباح با چریکهای فدایی خلق پس از انقلاب داشت، او دیگر حاضر نشد به درخواستهای مناظره ای که از سوی استاد ملکیان و موسوی لاری و .. می آمد پاسخ مثبت دهد و ترجیح می داد در کلاسهای درس و در میان مریدانش متکلم وحده باشد.
حضور رسانه ای و گسترده مصباح یزدی مصادف شد با انتخاب آقای خامنه ای بعنوان رهبری. مصباح یزدی که توانسته بود در سن بیست و هفت سالگی به درجه اجتهاد برسد برایش گران بود، طلبه ای که نمی تواند یک صفحه از رسائل را بدون اعراب بخواند یک شبه به رهبری کشوری برسد که شرط اولیه کسب این کرسی، اجتهاد است.
اما او که کلاس درس و بحث و گسترش موسسه در راه حق را به درگیری در عرصه سیاست و مبارزه ترجیح می داد، به یکباره به یکی از صحنه گردانان عرصه سیاست ایران تبدیل شد تا جایی که فتوای قتلهای زنجیره ای، ترور حجاریان و مجوز شکنجه برای اعتراف و ... را به این مجتهد یزدی نسبت می دهند.
مصباح یزدی که در کوتاه مدت "طلبه کم سواد" را ولی امر مسلمین خوانده بود و در قیاس با معصومین، عشق به او را عمل به دین دانسته بود. در استقبال از "مولایش" آن چنان از خود بی خود شده بود که بی محابا به پابوسی "آقا" رفته و بر خاک افتاده بود.
و "آقا" هم علاوه بر بودجه میلیاردی موسسه فرهنگی امام خمینی و بازگذاشتن دست این روحانی محافظه کار در عرصه سیاست تمام قد به دفاع از او پرداخته و "حرفش را رسا و منطقی" خوانده بود و با شهید مطهری و علامه طباطبایی قیاسش کرده بود و بزم دوستانه در بیتش برپا کرده بود.
شاگردان مدرسه حقانی
شاگردان مدرسه حقانی در قم شاید هنوز پرخاشگری های این استاد خود را به یاد داشته باشند. عصبانیت های زودرس و فریاد زدنهایش، تا آنجا که دیگر موسسان مدرسه حقانی زبان به اعتراض گشودند و با این هم مدرسه ای اتمام حجت کردند که نرم سخن بگو!
گفته می شود شهید بهشتی در انتقاد به شيوه تربيتي مصباح یزدی در مدرسه حقاني پیش بینی کرده بود "با اين شيوه که شما داريد يک مشت طلبه پرخاشگر تحويل مي دهيد."و این پیش بینی آنجا خود را نمایان کرد که در هر تجمع و تهاجمی که به خانه علما و روحانیون برجسته در قم صورت می گرفت، رد پایی از شاگردان این روحانی محافظه کار دیده می شد.
حضور شاگردان مصباح در قوه قضاییه و داستانهای این نهاد قضایی سالهاست جمهوری اسلامی را در صدر اولین کشورهای ناقض حقوق بشر قرار داده است و با دور خیز شاگردان این روحانی عاشق ولایت برای تصدی دو قوه دیگر، رگه های به جای مانده از حاکمیت مردم هم می رود تا جای خود را به انحصار مردان ولایت دهد.
استبداد لازم است
رئيس مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني در خدمتگزاری به "رهبری" تا آنجا پیش رفت که حتی "استبداد و تک روی" را شایسته وی دانست و گفت: به هر حال چنین مواردی پیش می آید که انسان باید ببیند یا مسأله تفویت می شود و خودش اقدام کند یا اینکه منتظر بماند که دیگران توافق کنند تا جایی که کار به عقب بیفتد و گاهی هم کلا ترک شود.
وي در توجیه این استبداد می گوید: اگر جایی هم کاری می کنیم، دلمان میخواهد که وحدت نظر داشته باشیم اما گاهی اوقات به جایی می رسیم که اگر انسان بخواهد منتظر باشد تا نظرات دیگران را جلب کند، مسأله تفویت می شود و وقتش می گذرد، لذا انسان ناچار است خطر کند و هرچه اتهام هست به جان بخرد و ناسزا را هم بشنود تا بعد از چند سال معلوم شود که خیلی اشتباه نمی گفته است.
و این همان ولایتی که این روزها تکیه کلام مصباح و شاگردانش است. ولی فقیه ای "مستبد" و "تک رو" که اطاعت از پیش نیاز اطاعت از "خداست". باوری که علی اکبر محتشمی آن را تظاهر می داند و قبول نمی کند و اینها را آنقدر خطرناک می داند که وقتی به اهدافشان برسند، ریشه رهبری را هم می زنند.
رئیس سازمان پدافند غیر عامل از آغاز روند مقابله با ویروس کامپیوتری دوکو، "سومین ویروس جاسوسی در فضای مجازی ایران" خبر داده و گفته است: "نرمافزار کنترلکننده این ویروس تولید شده و در اختیار سازمانها و دستگاهها قرار گرفته است."
سرتیپ غلامرضا جلالی به ایرنا گفت هنوز گزارشی که نشان دهد این ویروس در چه مراکزی گسترش یافته و چه عملکردی داشته تهیه نشده است، اما "همه مراکز و دستگاههای مشکوک به آلودگی به این ویروس کنترل می شوند."
بنا بر گزارشها شباهتهای موجود میان ویروس دوکو و استاکسنت این احتمال را مطرح کرده که طراحان استاکسنت در ساخت این بدافزار کامپیوتری جدید نقش داشتهاند. با این حال هنوز مدرکی مبنی بر وجود ارتباط بین این دو ویروس ارائه نشده است.
استاکسنت یک بدافزار کامپیوتری بسیار پیچیده بود که بنا بر گزارشها با هدف اصلی تجسس و مختل کردن برنامه اتمی ایران نوشته شده بود.
به گزارش بی بی سی، ویروس کامپییوتری دوکو نخستین بار در اواسط ماه اکتبر (حدود یک ماه پیش) توسط شرکت سیمانتک گزارش شد. این شرکت امنیت کامپیوتری در آن زمان اعلام کرد که این ویروس در دهها کشور از جمله ایران، فرانسه، بریتانیا و هند شناسایی شده است.
به گفته سیمانتک این کد در شماری از سازمان ها از جمله "آنهایی که در تولید سیستم های کنترل صنعتی تخصص دارند" پیدا شده است.
"گِرِگ دِی" مدیر ارشد فناوری سیمانتک پیش از این در گفتگو با بیبیسی گفته بود که کد دوکو "بسیار پیشرفته" است و به صورت تفننی طراحی نشده، بلکه " توسط کسی که هدف خاصی در ذهن داشته طراحی شده است."
بنا بر اعلام شرکت مایکروسافت، دوکو با بهره گیری از یک حفره امنیتی سابق در سیستم عامل ویندوز، کد مورد نظر طراحان این کرم را در قلب سیستم کامپیوتری جای می دهد.
رئیس سازمان پدافند غیر عامل ایران با اشاره به تلاشهای "شبانهروزی قرارگاه دفاع سایبری برای مقابله با نفوذ ویروسهای جاسوس" گفته است: "هنوز در مراحل اولیه مقابله با ویروس دوکو قرار داریم و به جمعبندی نهایی در این زمینه نرسیدهایم."
بنا بر گزارشها شباهتهای موجود میان ویروس دوکو و استاکسنت این احتمال را مطرح کرده که طراحان استاکسنت در ساخت این بدافزار کامپیوتری جدید نقش داشتهاند. با این حال هنوز مدرکی مبنی بر وجود ارتباط بین این دو ویروس ارائه نشده است.
استاکسنت یک بدافزار کامپیوتری بسیار پیچیده بود که بنا بر گزارشها با هدف اصلی تجسس و مختل کردن برنامه اتمی ایران نوشته شده بود.
طراحان استاکسنت هنوز شناسایی نشدهاند، اما آن طور که روزنامه آمریکایی نیویورکتایمز گزارش داد، مظنونان اصلی، سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل و آمریکا هستند.
با وجود شباهتهای گزارششده میان دوکو و استاکس نت، شرکت سیمانتک در وبلاگ خود نوشت: "دوکو برخلاف استاکسنت حاوی هیچ کدی برای تخریب سیستمهای کنترل صنعتی نیست و خود به خود تکثیر نمیشود." به عبارت دیگر احتمالا دوکو برای حمله به سیستمهای صنعتی مانند تاسیسات اتمی ایران طراحی نشده بلکه کار آن جمعآوری اطلاعات برای حملات آینده است.
پس از استاکسنت، مقامهای ایران از تهاجم ویروسی دیگر به نام استارس خبر دادند ولی جزئیاتی از ماهیت و تاثیر آن ارائه نکردند.
گلرخ مهدویانی
گزارش ها حاکی است، علت وقوع انفجار دیروز و تعداد کشته های اعلام شده رسمی سپاه پاسداران صحیح نیست و این انفجار مهیب به دلیل اشتعال سوخت جامد موشک صورت گرفته است.
خبرهای ضد و نقیضی که پی امد انفجار عظیم روز شنبه بود همچنان موجب گمانه زنی ها و شک و تردیدها شده است. سپاه پاسداران در بیانیه ای علت این روی داد خونین را "جابه جایی مهمات" عنوان کرد و حتی در بیانیه ای جداگانه و با تاخیری قابل تامل خبر از کشته شدن سرلشکر "حسن تهرانی مقدم" مسئول سازمان خودکفایی و تحقیقات صنعتی سپاه خبر داد.
در حالی که آمار آخرین کشته ها توسط سپاه، ۲۷ نفر اعلام شده بود،مسئول روابط عمومی کل سپاه با اشاره به اعلام آمار ۲۷ نفر برای شهدا گفت: متأسفانه نمابری که از محل وقوع حادثه دریافت گردید به علت ناخوانا بودن به اشتباه عدد ۲۷ اعلام شده بود در حالی که آخرین آمار شهدا، ۱۷ نفر است .
به گزارش روزنامه های امروز تهران، مقامات نظامی به آمبولانس های بیمارستانهای غیر نظامی اجازه ورود ندادند و حتی آن بیمارانی که در بیمارستانهای تهران و کرج بستری شده بودند را خارج و به بیمارستانهای سپاه پاسداران از جمله خاتم الانبیا منتقل کردند.
خبرگزاری فارس – رسانه نزدیک به سپاه پاسداران - به نقل از روابط عمومی کل سپاه، سردار رمضان شریف مسئول روابط عمومی سپاه پاسداران با اعلام این خبر گفت: انفجار هنگامی صورت گرفت که یک محموله مهمات از زاغه در حال خارج شدن به سمت منطقه مورد نظر بود که متأسفانه به محض خروج از زاغه این حادثه اتفاق افتاد.
وی افزود: این حادثه در محلی متعلق به سازمان جهاد خودکفایی سپاه به وقوع پیوست که متأسفانه طی آن ۱۷ نفر از پاسداران انقلاب شهید و ۱۶ نفر دیگر مجروح شدند که مجروحین حادثه بلافاصله به مراکز درمانی منتقل شدند و براساس آخرین اطلاعات دریافتی حال چند نفر از این مجروحین نیز وخیم گزارش شده است..
در حالی که خبرهای غیر رسمی، حکایت از کشته شدن ۴۰ نفر در داخل این پادگان داشت.اما یک منبع آگاه از درون سپاه پاسداران که نخواست نامش فاش شود علت وقوع این انفجار و تعداد کشته های اعلام شده رسمی سپاه پاسداران را رد و گفت:" این انفجار به دلیل جابجایی مهمات نبوده است بلکه اشتعال سوخت جامد، باعث وقوع این انفجار شده است. "
این منبع آگاه در ادامه افزود:"سوخت جامد، سوختی است که برای موشک استفاده می شود. کافی است یک جرقه کوچک آنرا آتش بزند، سوخت آتش گرفته تا آخرین قطره میسوزد و ایجاد انفجار می کند."
وی همچنین درباره تلفات این حادثه افزود:" آمار ارائه شده کاملا دروغی است.علاوه بر اجسادی که تا کنون شنایی شده اند ، ۱۰۰ مفقود الاثر در این پادگان وجود دارد که تیم ویژه شناسایی به علت از هم پاشیدگی اجساد هنوز نتوانسته است، آنها را شناسایی کند."
این منبع آگاه همچنین تصریح کرد:" پروژه رسانه ای کردن اخبار این انفجار، به عهده سعید جلیلی گذاشته شده است و وی وظیفه دارد افکار عمومی را در این زمینه قانع کند تا کسی به آزمایش موشکی در پادگان خارج از تهران شک نکند."
حضور سردار حسن مقدم به عنوان مسئول سازمان خودکفایی سپاه و پژوهشگر مرتبط با پروژه های موشکی و کشته شدن وی در این حادثه احتمال انجام آزمایش های موشکی را در این پادگان تقویت می کند.
این منبع آگاه همچنین در خصوص سردار مقدم گفت:" حسن مقدم مسئول پروژه های موشکی ایران بوده و همه پروژه های سکرت خرید و تولید و مونتاژ موشک زیر نظر وی صورت می گرفته است.این فرد همچنین به واسطه مسولیتش در سازمان خودکفایی سپاه، در تحقیقات موشکی نقش محوری را به عهده داشته است.
حسین باستانی
در پی انتشار گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی و تاکید آن بر امکان وجود اهداف نظامی در برنامه هسته ای تهران، گمانه زنی در مورد وقوع حمله نظامی علیه ایران بالا گرفته است.
گروه بزرگی از فعالان و روشنفکران ایران - حتی بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی - از احتمال بروز چنین حمله ای ابراز نگرانی کرده و نسبت به تبعات آن هشدار داده اند.
ظاهرا جای تردید وجود ندارد که حمله نظامی، به لحاظ انسانی دارای تبعات جبران ناپذیری بوده و به لحاظ حقوقی نیز، با انتقادات فراوانی در سطح جهان رو به رو خواهد بود.
اما گذشته از جنبه های انسانی و حقوقی، این حمله تا چه اندازه ممکن است برای انجام دهندگان آن "نتیجه بخش" باشد؟
برای پاسخ دادن به این سوال، مرور چند الگوی "موفق" عملیات نظامی غرب در سالیان اخیر و مقایسه شرایط هر یک از آنها با وضعیت موجود ایران مفید خواهد بود:
۱- الگوی حمله به لیبی
در این الگو عملیات نظامی علیه کشور هدف برای تقویت اپوزیسیون مسلح و کمک به سقوط حکومت انجام می شود.
این روش اخیرا در مورد کشور لیبی مورد استفاده قرار گرفت و در پی تصرف مناطقی از لیبی توسط مخالفان، نیروهای ناتو با پشتیبانی هوایی، اطلاعاتی و تدارکاتی، به سرنگونی حکومت کمک کردند.
اما به نظر نمی رسد که اپوزیسون فعال در داخل ایران، اعتقادی به انجام عملیات مسلحانه علیه حکومت داشته باشد و حتی در صورت اعتقاد نیز، از توانایی در پیش گرفتن این روش برخوردار نیست.
گذشته از این واقعیت، نباید فراموش کرد که در الگوی لیبی، مخالفان حکومت باید توانایی مقابله زمینی موثر با حکومت در نقاطی از کشور را داشته باشند تا سپس بتوانند با استفاده از حمایت هوایی و تدارکاتی نیروهای خارجی به جنگ با نیروهای حکومتی بپردازند.
یادآوری ساختار نظامی جمهوری اسلامی ایران، به تنهایی توضیح می دهد که چرا امکان پیاده شدن الگوی لیبی در ایران بسیار دور از ذهن است.
با توجه به جمعیت بیش از ۱۱ برابری ایران، نمی توان گفت که ارتش و حتی سپاه پاسداران قدرت نظامی قوی تری را در مقایسه با نیروهای مشابه خود در کشوری چون لیبی تشکیل می دهند. اما وجود یک نیروی شبه نظامی بسیار بزرگ به نام بسیج، و به ویژه پراکندگی بالای این نیرو در سر تا سر کشور، قطعا مزیت بزرگی است که مشابه آن، نه در لیبی و نه احتمالا در هیچ کشور دیگری در منطقه – جز اسرائیل – قابل جستجو نیست.
مقام های حکومتی ایران مدعی وجود ۱۲ میلیون عضو - یا حتی بیشتر- در بسیج هستند که البته بسیار اغراق آمیز به نظر می رسد.
با وجود این، کارشناسان مسائل نظامی ایران تردیدی ندارند که بسیج، دارای چند میلیون نفر عضو است.
البته بسیاری از اعضای بسیج - که در زیرشاخه هایی چون بسیج دانش آموزی، اصناف، کارمندی، محلات و ... عضویت دارند - فاقد آموزش نظامی یا تعهد جدی به حکومت ایران هستند؛ وبخش بزرگی از آنان نیز، احتمالا به خاطر منافع شخصی به عضویت این نیرو در آمده اند و در مواقع حساس برای حکومت ایران مفید نخواهند بود.
اما علی رغم تمام این واقعیات، قابل انکار نیست که در کل نیروی بسیج، چند صد هزار نیروی وفادار به حکومت ایران و کمابیش تعلیم دیده وجود دارد، و همین نیروها در صورتی که در کنار نیروهای رسمی نظامی کشور قرار بگیرند، احتمالا امکان تکرار الگویی چون لیبی را بسیار ناچیز می سازند.
۲- الگوی حمله به عراق (در جنگ اول خلیج فارس)
"در الگوی عراق (جنگ اول خلیج فارس)، ترکیبی از تحریم های بین المللی و حمله نظامی، باعث تن دادن کشور هدف به همکاری موثر با نهادهای بین المللی می شود"
در این الگو ترکیبی از تحریم های بین المللی و حمله نظامی، باعث تن دادن کشور هدف به همکاری موثر با نهادهای بین المللی می شود.
این همان اتفاقی است که پس از حمله آمریکا و متحدانش به عراق در سال ۱۹۹۱ میلادی افتاد، حمله ای که بر اثر آن، دولت صدام حسین در موقعیت ضعف قرار گرفت و در نتیجه، به همکاری با سازمان های جهانی متصدی خلع سلاح پرداخت.
به نظر می رسد که سرانجام این همکاری، همان عاملی است که تصمیم گیران نظامی و سیاسی ایران را به این نتیجه رسانده که هرگز تجربه کشور همسایه غربی را تکرار نکنند.
آنها تاکید می کنند که رژیم صدام حسین، به مدت بیش از یک دهه به همکاری با سازمان هایی بین المللی مسئول نظارت بر تولید و نگهداری سلاح های نامتعارف و حتی متعارف پرداخت و این سازمان ها، با پشتکار و دقت هر چه تمام تر، به خنثی کردن قدرت تسلیحاتی عراق پرداختند.
اما سرانجام، وقتی آنها توان دفاعی و تهاجمی بغداد را خنثی کردند و این حکومت دیگر ابزار موثری برای دفاع از خود در اختیار نداشت، دولت بوش به بهانه وجود سلاح هایی که هرگز در عراق وجود نداشت به آن کشور حمله کرد.
البته بعد از چند سال، اشغال کنندگان اعتراف کردند که چنان سلاح هایی در عراق وجود نداشته، اما این، فرقی در نتیجه ایجاد نمی کرد، چون دولت صدام حسین دیگر ساقط شده بود.
نتیجه این تجربه، بسیاری از مسئولان سیاسی - امنیتی ایران را به این نتیجه رسانده که حتی المقدور، تحت فشار بین المللی به همکاری با سازمان ها و فرایندهای "خلع سلاح کننده" خود نپردازند.
این طراحان، ظاهرا به تازگی دلیل جدیدی هم برای پافشاری بیشتر بر دیدگاه خود پیدا کرده اند و آن، سرنوشت حکومت معمر قذافی در لیبی است.
لیبی نیز - که از دهه ۸۰ میلادی در معرض حملات هوایی و تحریم های بین المللی قرار گرفته بود – بعد از سقوط صدام حسین در سال ۲۰۰۳ و برای اجتناب از دچار شدن به سرنوشت او، به طور داوطلبانه به همکاری با خلع سلاح خود توسط سازمان های بین المللی پرداخت.
اما نتیجه این تصمیم، از نگاه حاکمان ایران نه تنها حکومت قذافی را از عملیات براندازانه غرب در امان نداشت، که دست آن حکومت را در مقابله با چنین عملیاتی بست.
"در الگوی عراق (جنگ دوم خلیج فارس)، حمله نظامی باعث شکست نظامی کامل کشور هدف و تغییر حکومت می شود"
با توجه به تجربیاتی از این نوع، احتمال آنکه عملیات نظامی علیه ایران به همکاری واقعی ایران با نهادهای بین المللی بینجامد، بالا نخواهد بود.
۳- الگوی حمله به عراق (در جنگ دوم خلیج فارس)
در این الگو حمله نظامی باعث شکست نظامی کامل کشور هدف و تغییر حکومت می شود.
به اعتقاد تحلیل گران نظامی جمهوری اسلامی ایران، یکی از درس های مهم تجربه سقوط صدام حسین در جریان جنگ دوم خلیج فارس (۲۰۰۳) ناموفق بودن استراتژی دفاعی عراق در مقابله با دشمن قوی تر است.
استراتژی ارتش عراق، بر مقابله با آمریکا در داخل مرزهایش استوار بود؛ در حالی که ارتش عراق در داخل کشور، چاره ای جز اتخاذ موضعی تدافعی در مقابل یک ارتش به مراتب مسلح تر نداشت و سرنوشت چنین نبردی، از همان ابتدا مشخص بود.
برای دچار نشدن به سرنوشت عراق، مسئولان نظامی ایران بارها تأکید کرده اند که در صورت حمله نظامی آمریکا، این جمهوری اسلامی است که "میدان نبرد را تعیین خواهد کرد".
معنی واضح تر این تهدید آن است که در صورت حمله آمریکا، نیروهای ایرانی نه فقط در مرزهای خود، که در عراق، افغانستان، لبنان، فلسطین، کشورهای خلیج فارس که میزبان پایگاه های آمریکایی هستند، یا حتی مناطق دیگر خواهند جنگید.
طبیعتا یکی از ابزارهای مهم ضربه زدن جمهوری اسلامی به آمریکا و متحدانش در منطقه، نیروهایی چون سپاه قدس هستند؛ اما در کنار آنها، متحدان بالقوه و بالفعل تهران در منطقه نیز به همان اندازه در هنگام یک درگیری احتمالی با آمریکا تعیین کننده خواهد بود.
برخی از متحدان شیعه تهران، تاکنون به طور بالفعل در کشورهایی چون لبنان یا عراق نقش آفرینی موثری در مقابله با آمریکا و متحدانش کرده اند.
به علاوه، برخی از ناظران غربی معتقدند که تهران با گروه های مسلح سلفی نیز علیه ناتو همکاری کرده است.
در مورد این ادعا، نظرات موافق و مخالف بسیاری وجود دارد. اما حداقل این طور به نظر می رسد که در صورت درگیر شدن جمهوری اسلامی در یک نبرد "مرگ و زندگی" با ایالات متحده، تهران حاضر خواهد بود با هر گروهی که حاضر به قبول مساعدت ایران برای ضربه زدن به آمریکا و متحدانش باشد - فارغ از ایدئولوژی آن - همکاری کند.
با توجه به مجموعه این حقایق، تکرار تجربه شکست صدام حسین در پی یک عملیات نظامی برق آسا، به سادگی در ایران قابل تکرار نخواهد بود و به علاوه، ممکن است هزینه های آن برای غرب به مراتب از منافعش بیشتر باشد.
۴- الگوی حمله به صربستان
"در الگوی صربستان، یک عملیات نظامی حساب شده و محدود، باعث شکسته شدن اقتدار حکومت و تشجیع اپوزیسیون برای براندازی آن می شود"
در این الگو یک عملیات نظامی حساب شده و محدود، باعث شکسته شدن اقتدار حکومت و تشجیع اپوزیسیون برای براندازی آن می شود.
نمونه قابل توجه اجرای این الگو، به دنبال حملات هوایی ناتو علیه صربستان در سال ۱۹۹۹ صورت گرفت که با هدف قرار دادن مراکز مهم حکومتی همراه بود و به تظاهرات چند صد هزار نفری مخالفان و سقوط دولت به فاصله یک سال انجامید.
نتیجه قابل تاملی که نیروهای تندروی حاکم بر نهادهای امنیتی ایران از مطالعه چنین تجربیاتی گرفته اند، لزوم ریشه کن کردن کامل اپوزیسیون داخلی در صورت بروز تهاجم خارجی است.
بر مبنای این دیدگاه، علاوه بر آماده سازی های نظامی برای مقابله با حمله احتمالی آمریکا و متحدانش، روش مکمل دیگری نیز باید در داخل کشور برای بی اثر کردن عملیات تغییر رژیم به کار گرفته شود.
این عملیات، می تواند سرکوب تمام نیروهای سیاسی و اجتماعی ای باشد که ممکن است قدرت های خارجی، برای دوره "پس از جمهوری اسلامی" - ولو در آینده ای دور- بر روی آنها حساب باز کنند.
در این ارتباط نیز، تجربه عراق از جمله درس هایی است که مورد توجه استراتژیست های امنیتی جمهوری اسلامی قرار گرفته است.
این استراتژیست ها معتقدند همان نیروی مهاجم خارجی که در سال ۲۰۰۳ حکومت صدام حسین را سرنگون کرد، در سال ۱۹۹۲ نیز ارتش عراق را شکست داد، اما به یک دلیل ساده، در نوبت اول این پیروزی به تغییر حکومت در عراق نینجامید: وجود نداشتن گزینه جایگزین برای صدام.
با اتکای به چنین شواهدی است که دستگاه نظامی – امنیتی ایران، بر این باوراست که دشمن خارجی، حتی در صورتی که به لحاظ نظامی قدرت شکست دادن جمهوری اسلامی را داشته باشد، تا وقتی که جایگزینی داخلی برای این رژیم موجود نباشد، امکان سرنگونی آن را نخواهد داشت.
به عبارت دیگر حمله نظامی به ایران، اگرچه نتایج مبهمی در تغییر رفتار استراتژیک حکومت ایران خواهد داشت، اما ممکن است تبعاتی سریع و جبران ناپذیر برای اپوزیسیون داشته باشد.
۵- الگوی ضربه نظامی به ایران (در آخرین سال جنگ هشت ساله)
"در الگوی ضربه به ایران (در آخرین سال جنگ هشت ساله)، عملیات نظامی محدود باعث بالا رفتن هزینه های کشور هدف می شود و حاکمان را به تجدید نظر در رفتار خود ترغیب میکند"
در این الگو، عملیات نظامی محدود باعث بالا رفتن هزینه های کشور هدف می شود و حاکمان را به تجدید نظر در رفتار خود ترغیب می کند.
مسئولان دست اندرکار در زمان جنگ ایران و عراق، تاکنون به دفعات یادآور شده اند که یکی از دلایلی که تهران را متقاعد ساخت به پذیرش قطع نامه ۵۹۸ کرد، ضربات محدود نیروهای نظامی ایالات متحده علیه اهداف ایرانی (سکوها، شناورها و حتی یک هواپیمای ایر باس مسافربری) در سال پایانی جنگ بود.
آیا چنین الگوی مشابهی ممکن است در شرایط فعلی نیز منجر به عقب نشینی جمهوری اسلامی در مقابل غرب بر سر موضوعاتی مانند برنامه هسته ای بشود؟ به نظر می آید دادن پاسخ مثبت به این سوال تنها در صورتی ممکن است که وضعیت موجود جمهوری اسلامی ایران را - پس از ۱۲ سال تقویت توان نظامی و حضور منطقه ای خود - مشابه وضعیت آن در سال آخر جنگ با عراق بدانیم.
حکومت جمهوری اسلامی ایران، قاعدتا ترجیح می دهد که مورد تهاجم نظامی قرار نگیرد. اما درعین حال، مسئولان نظامی ایران تاکید دارند که اگر چنین تهاجمی صورت بگیرد، باید برای حداکثر کردن هزینه دشمن، آمادگی پرداخت هر بهایی را داشت.
این مسئولان به کرات گفته اند که تفاوت نیروهای آنها با غربی ها، آمادگی برای هزینه دادن است. ممکن است بخش مهمی از این اظهارات، کارکرد تبلیغاتی داشته باشد. اما تجربه عملیات انتحاری نیروهای ضد غربی در کشورهایی چون عراق و افغانستان، حاکی از موثر بودن این نوع عملیات علیه مهاجمان خارجی است.
در نگاه مسئولان نظامی و امنیتی ایران، اگر چه قدرت نظامی کشورهای غربی بیشتر از جمهوری اسلامی است، اما در مقابل، ظرفیت آن برای پرداخت هزینه های مادی و انسانی، محدود است.
در این کشورها، بر خلاف ایران، حتی افزایش شدید قیمت نفت یا دادن چند هزار نفر کشته، ممکن است حزب حاکم را در انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری به زمین بزند. این در حالی است که مسئولان ایرانی، خود را به گونه ای مشابه نیازمند به آرای عمومی یا تحت نظارت رسانه ها و سیاستمداران رقیب نمی بینند.
در این میان، اگرچه قابل تصور است که مجموعه تمهیدات نیروهای نظامی و امنیتی ایران برای مقابله با مهاجمان خارجی، در صورت انجام یک حمله فراگیر به مرحله اجرا در آید. اما در این میان سوال مهمی مطرح است: آیا بروز یک حمله "محدود" نیز ممکن است فعال شدن این سازوکارها را به دنبال داشته باشد؟
دستگاه نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی، قاعدتا اطمینان نخواهد داشت که یک ضربه نظامی محدود، مثلا به تاسیسات هسته ای ایران، مقدمه یک فرایند "تغییر رژیم" - هچون آنچه در صربستان به وقوع پیوست - خواهد بود یا نه.
به همین علت، حکومت احتمالا ترجیح خواهد داد به محض دریافت ضربات نظامی محدود، با تمام قوا با آن مقابله کند.
یکی از تمهیدات لازم در همین ارتباط، ممکن است این باشد که حکومت، بکوشد با تکرار الگوهایی مانند الگوی تابستان ۱۳۶۷، تکلیف بسیاری از نیروهای سیاسی و اجتماعی مخالف را برای همیشه یکسره کند.
از سوی دیگر، در بعد نظامی، حتی یک حمله محدود به تاسیسات حساس ایران، به طور ناگزیر حملاتی متقابل را در نقطه ای در خارج از مرزها در پی خواهد داشت. چرا که فرماندهان نظامی ایران، پس از سال ها نمایش سازش ناپذیری و سرسختی در مقابل دشمنان خارجی، نخواهند توانست به تبعات حیثیتی "پاسخ ندادن" به حمله خارجی - که به سرعت جایگاه آنان را در نزد وفادارانشان در داخل و خارج از کشور پایین می آورد - تن بدهند.
"حتی یک حمله محدود به تاسیسات حساس ایران، به طور ناگزیر حملاتی متقابل را در نقطه ای در خارج از مرزها در پی خواهد داشت. چرا که فرماندان نظامی ایران، پس از سال ها نمایش سازش ناپذیری و سرسختی در مقابل دشمنان خارجی، نخواهند توانست به تبعات حیثیتی 'پاسخ ندادن' به حمله خارجی تن بدهند "
در جانب دیگر، تصور این سناریو هم غیرممکن است که آمریکایی ها و متحدانشان بتوانند مقابله به مثل نیروهای ایرانی یا متحدانشان علیه نیروهای آمریکایی یا کشور اسراییل را، بدون پاسخ بگذارند.
به این ترتیب هر حمله محدود علیه ایران، می تواند زنجیره ای از اقدامات نظامی متقابل و تلافی جویانه را از دو طرف در پیش داشته باشد و به یک درگیری گسترده بینجامد.
در نهایت، به نظر می رسد مروری بر تجربیات حاصل از عملیات نظامی غرب در کشورهای مختلف و مقایسه شرایط انجام آنها با وضعیت احتمالی طرفین درگیری در صورت حمله نظامی به ایران، دارای درس های مهمی برای تحلیلگران مسائل نظامی و امنیتی خواهد بود.
البته، وضعیت ایران ممکن است در آینده دستخوش تحولاتی شود که متغیرهای جدیدی را در محاسبه نتیجه احتمالی حمله به این کشور دخیل کند.
اما اگر قرار باشد گمانه زنی در مورد نتیجه حمله به ایران را بر مبنای شرایط موجود ایران انجام دهیم، به این جمع بندی می رسم که تبعات این حمله، احتمالا به کلی متفاوت با نتایج عملیات "موفقی" خواهد بود که در گذشته، در مناطق مختلف جهان - از صربستان تا لیبی - صورت گرفته است.
منبع: وبسایت بیبیسی فارسی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر