امروز: فخرالسادات محتشمی پور در صفحه فیس بوک خود به بیان آنچه در ملاقات امروزش با همسر زندانی خود مصطفی تاجزاده رخ داده، پرداخته است.
به گزارش نوروز، مصطفی تاجزاده در این ملاقات با انتقاد از قانون جدید ممنوعیت استفاده از کراوات خطاب به سردار رادان گفته است:"بس است این همه سطحی نگری سردار! راستی انگار از رده های نظامی فقط این سردار غربی نیست چرا که در برخی کشورهای غربی دیگر دارها را برچیده و خون ها را شسته اند!
برادر من اسلام آمد که بند رقیت را از گردن بشر پاره کند نه این که این یک وجب پارچه را پاره کند و چیز دیگر جایش بگذارد! قرار بود ما از بندگی غیرخدا درآییم. از جور ادیان(تحریف شده) به عدل اسلام برسیم نه این که بعد از کره شمالی و سوریه نظامی ترین و فاشیستی ترین حکومت شویم."
متن کامل روایت فخرالسادات محتشمی پور از ملاقات امروز در پی می آید:
اول سلام
دوم این که نخیر همسرجان را طبق قرار قبلی نبردند بیمارستان برای گرفتن نوار گردن! لابد آقایان تشخیص دادن که در بی تشخیصی برکاتی است که در تشخیص بیماری نیست که نیست!!!
همسرجان ما از ماه شعبان نهایت بهره مندی را دارند. برای ما هم دعوت به خواندن دعای شعبانیه را داشتند و به خصوص با استفاده از ترجمه این دعا توسط آقای کریم زمانی که روز سوم تیرماه در روزنامه وزین اطلاعات درج شده است. گفتند ما که همیشه دعاگوییم شما هم بخوانید در این روزهای باقی مانده از شعبان و ما را هم دعا کنید.
البته یک کتاب ارجمند را هم که هدیه برادرعزیزمان دکتر ناصری به ایشان بوده و در زندان تمامش کرده اند با عنوان « دیباچه فقه اسلامی » معرفی کردند که تخصصی است و به درد کسانی می خورد که بخواهند تاریخچه فقه اسلامی را از منظر یک محقق غربی بدانند. نوشته «یوزف شاخت» ترجمه اسدالله نوری انتشارات هرمس.
همسرجان از سانسور خبری شدید رسانه میلی به شدت متعجب بودند که حتی خبرهای از زیر سانسور گذشته این چندتا روزنامه را هم سانسور مجدد می کند مثلا همین خبر برمه که رهبر مخالفان در نظام فاشیستی سرانجام وارد مجلس شده و حالا می رود این کشور آن کشور توصیه می کند که بیایید داخل کشور خودمان سرمایه گذاری کنید و ... این ها نگرانی دارند که این اخبار را منتشر کنند و مردم یادشان بیاید که کاندیداهای رقیب در حصرند و فعالان ستادهای تبلیغاتی در حبس و اساسا هر خبری که به نفعشان نباشد خواه از مصر خواه تونس و هرجای دیگر دنیا، مخابره نمی کنند.
همسرجان گفتند که چند تا پیام تسلیت داشته اند که قرار بوده منتشر شود برای درگذشت اخوی آیة الله موسوی خوئینی ها و همسران آقایان داریوش قنبری و فولادوند و اظهار تأسف کردند از این که حتی که پیام های تسلیت ایشان در مطبوعات سانسورزده اجازه انتشار ندارد!
و اما بعد،
یک فرمایش در باب حرمت کراوات از دیدگاه آقایان نظامیون هم داشتند به این شرح:
به آقای رادان سلام برسان و بگو برادر من شما صبح که از خواب بیدار می شوی یک نگاه به نوک پا تا فرق سر بیندازی می فهمی غربی بودن یعنی چه! از کفش و جوراب و شلوار و پیراهن و لباس زیر و کاپشن و یونیفرم و کمربند و اسلحه و آرایش مو و ریشت غربی است. کلاه و عینک آفتابی و طبی ات غربی است. دست به جیب ببر و کیفت را نگاه کن که غربی است و محتویات داخل آن از اسکناس و کارت اعتباری و کارت ملی و شناسنامه عکس های پرسنلی و ... همه غربی است. این سلسه مراتب نظامی و ارتشی و اصل ارتش حرفه ای هم غربی است. عنوان پلیس و خود اتوموبیل و سایر مرکب های پلیس هم غربی است به اضافه همه آلات و ابزار سرکوب اجتماعات مردمی. حقوق ثابت و مزایا و بیمه و بازنشستگی هم غربی است. قانون اساسی را هم که خبر داری غربی است! تفکیک قوا نیز غربی است و این رسانه ملی که با آن مصاحبه می کنی و مطبوعات و اساسا خود مصاحبه و اطلاع رسانی و بخشی از ادبیات و اصطلاحاتی که در آن استفاده می کنی هم غربی است. حالا شما با این شکل و شمایل و آرایش و پیرایش تماما غربی که در مقایسه با تصاویر اجدادمان در دوره مشروطه تغییراتش معلوم می شود گیر داده ای به کراوات به جای حل همه مشکلات ریز و درشت مردم آن هم در بیمارستان ها که محل تلاقی بزرگترین گرفتاری های مردم است؟!( شاهد مثال را از دو بیمارستان سینا و فارابی که اخیرا برای اقدامات تشخیصی و درمانی به آن اعزام شده بودند، آوردند)
بس است این همه سطحی نگری سردار! راستی انگار از رده های نظامی فقط این سردار غربی نیست چرا که در برخی کشورهای غربی دیگر دارها را برچیده و خون ها را شسته اند!
برادر من اسلام آمد که بند رقیت را از گردن بشر پاره کند نه این که این یک وجب پارچه را پاره کند و چیز دیگر جایش بگذارد! قرار بود ما از بندگی غیرخدا درآییم. از جور ادیان(تحریف شده) به عدل اسلام برسیم نه این که بعد از کره شمالی و سوریه نظامی ترین و فاشیستی ترین حکومت شویم.
همسرجان از این قضیه آنقدر حرص خورده بودند که ما مجبور شدیم حرص خود را بابت بدقولی ها و عدم اعزام به بیمارستان و ندادن مرخصی استعلاجی و مشکلات جسمی شان دمی به فراموشی سپرده برای فرح ناکی ایشان لطیفه سرایی و بدیهه سرایی کنیم و ایشان هم سرذوق آمدند و گفتند: مردم سه دسته اند: یا فکر می کنند و حرف می زنند یا حرف می زنند بعد فکر می کنند و بعضی هم که مثل آقای جنتی و بعضی های دیگر اصلا فکر نمی کنند! هم چنین با لبخندی نمکین فرمودند به آقایانی که نگران دسترسی من به اخبار و اطلاعات برای تحلیل های به روزم هستند باید بگویم که بیست و چهارساعته آنلاین نیستم و توضیح بیشتری ندادند!!
امروز: نرگس محمدی نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر در رنج نامه ای که در زندان زنجان نوشته است، ضمن شرح ماجرای بازداشت غیرقانونی خود، تنهایی های سلول انفرادی، رنج و غصه یک مادر از دوری دو فرزند خردسالش و بیماری جسمی خطرناکی که جانش را به خطر انداخته نوشته است.
به گزارش ادوارنیوز، این فعال حقوق بشر که از بیماری حاد عصبی رنج می برد در نامه خود از زندان زنجان می نویسد: «نوشتن برایم آسان نیست اما می گویم و می نویسم تا شاید دیگر برای هیچ طفلی تکرار نگردد من یک مادر دور از فرزندان و بیمارم و چنین از مادر موسی گفتم و از درد خود ناله کردم تا بگویم " قدرت عشق مادران برتر از هر قدرتی ست " منشا این قدرت عشق است و مهر مادری که خداوند از رحمانیت خود برگرفت و در وجود مادران نهاد . محروم کردن کودکان ازین مهر و رنج دادن مادران از این هجر ، گناه نابخشودنی ست . و من با هزاران امید از چهاردیوار زندان این نامه نوشتم تا شاید به زودی زود و با لطف الهی در این سرزمین و در هر سرزمینی دیگر در این کره ی خاکی این رنج پایان پذیرد . من ایمان دارم روزی فراخواهد رسید هرچند اگر من نباشم که عشق حاصل از این رنج ها آینده ای بهتر برای فرزندانم و همه ی فرزندان سرزمین ایران و حتی جهان رقم خواهد خورد».
متن این نامه به شرح ذیل است:
چه کسی مسوول این درد است؟
و چه کسی این درد را بامن شریک است؟
من یک فعال حقوق بشرم یعنی دردم و تلاشم جهت بهبود وضعیت انسانها در هرجای این کره ی خاکی است. سودای قدرت و کسب هیچ مسندی ندارم آنچه در دل و سر می پرورم و جسم ناتوانم را با آن همراه می کنم پا نهادن و رفتن در راهی است که لبخندی بر لب و عشقی در دل بنشانم.
این آرزوی و بهانه ی بودن من در زندگی است اگر حتی یک لبخند بر لبی بنشانم یا کوچکترین کمکی برای بهبود زندگی یک همنوع بنمایم، من پیروزم. این دل نوشته ی یک مادر است برای معنا کردن مادر و اینجا زندان است. چهاردیواری بلند و سخت. در میان چهار دیوار نشسته ام .سجاده ی عشق و نیایش گشوده ام. کلام الهی را محکم به سینه فشرده ام.
احساس می کنم مادرهایی همچون مادر موسی و مادر عیسی نیز با من همراهند و درد را با هم شریک شده ایم هرچند مادر موسی در کنار رود نیل و مریم در پناه تنه ی درخت خرمایی و دور از چشم مردمان که با خود نجوا می کند: «ای کاش پیش از این مرده بودم و از یادها فراموش شده بودم.(مریم-۲۳)»و من در گوشه ی زندان در سرزمین ایران، چرا از زمان و مکان می گویم مگر مادر بودن در دورانها تفاوتی داشته وتغییری نموده؟ نه هرگز گمان نمی کنم. مادر مفهومی جاودانه در تاریخ است.
سورهی قصص را می گشایم. غوغایی در درونم برپاست قصه مادر موسی معنا کردن مادر بودن است. به مادر موسی وحی کردیم که او را شیر بده و چون بر او ترسان شدی وی را به دریا بیافکن و نترس و محزون نباش که ما او را به تو باز می آوریم و او را از رسولان می گردانیم(قصص۷) و مادر فرزندش را در سبدی گذاشت و روانه رود کرد. این کلام وعده الهی است که بر یک مادر وحی می شود. براستی مگر می شود نسبت به آن تردیدی در دل راه داد.
لحظه ای با خود می اندیشم مگر دیگر مادر موسی غمی در دل خواهد داشت حال که مخاطب الهی قرار گرفته و به او وعده داده شده که موسی به آغوشش باز خواهد گشت و آنچه بازگشتنی، با مقام رسالت، اما چند آیه بعد، رازی از پرده برون می افتد که گویی دلیل این داستان است. سرانجام صبح دل مادر موسی (از هر چه غیر از غم مادرش) فارغ گشت و اگر دلش را محکم نمی داشتیم نزدیک بود آن (راز درونش) را آشکار سازد. (قصص-۱۰) مادر موسی کلام الهی را دریافت اما حتی کلام خدا مانع از التیام مادر نشد.
با خود اندیشیدم بار الهی چه شد که مادر موسی علی رغم وعده ی حق تو و اطمینان خاطری که تو به او دادی این چنین بی تاب شد. آری همین جاست که مفهوم مادر بودن را می فهمم و به نظر من خداوند هم مفهوم مادر را در همین نقطه و همین معنی می بخشد.
دردی که حتی با وعده الهی التیام نمی یابد و آن درد مادر بودن است. حتی اگر فرزندت را به آغوش پر مهر و امنی نیز بسپاری اما آتش دل مادر را نمی توانی فرو بنشانی حتی اگر آن دامن پر مهر و امن، دامن الهی باشد. آه تردید ندارم که خداوند با خود چه اندیشید. با خود اندیشید آری من که خود زمانی رحم را خلق کردم گفتم: «تو رحمی و من رحمان و من از رحمانیت خود در تو نهادم. (روایتی از رسول اکرم)
آری خداوند از رحمانیت خویش به رحم مادر بخشید تا چنین شود که در قصه مادر موسی می بینیم. آیا پس از بخشیدن این مهرورزی و رحمانیت از جانب خداوند به مادر باید توقعی جز این از مادر موسی داشت؟ خداوند بهتر از هر کسی درک می کرد و می دانست که این مهر با مادری که فرزندش را از خود دور ساخته چه می کند؟
چگونه او را آتش می زند و او را می سوزاند و می گذارد مهر مادری تاب و توان مادر موسی را بریده و تا آنجا او را پیش می برد که رازی را فاش سازد که فرمان الهی است و رسالت یک برگزیده الهی را حتی جان او را به خطر می افکند.
آری اگر مادر موسی فریاد می کشید و راز برملا می کرد هیچ گناهی نکرده بود. اما خداوند دل مادر را محکم نگه می دارد تا فریاد نکشد. خداوند تدبیری کرد و به سرعت اراده کرد و همان شد.
خداوند عزیز "شیر همه زنان شیرده را برموسی حرام می کند". (قصص-۱۲) تا موسی فقط سینه مادر خود را بگیرد و شیر بنوشد و "بدین وسیله او را به مادرش برگرداندیم تا دیده اش روشن شود و غمگین نباشد و بداند که وعده خداوند حق است"(قصص-۱۳).
و حال من در اندیشه ام که وقتی خداوند حتی برای امر مهمی چون رسالت پیامبری، تاب دوری فرزند از مادر را برنمی تابد و این گونه فرزند را به آغوش پرمهر مادر که مهرش از رحمانیت الهی است باز می گرداند، چگونه می توان کودکان معصوم را از آغوش مادران دور نمود و به زندان افکند. آیا سزاوار است که آغوش های خالی مادران از تب دوری فرزندانشان هر لحظه چون آتش شعله برکشند و جسم و جانشان را به تلی از خاکستر تبدیل کند. هیهات که چنین رسمی در هیچ آیین الهی و مکاتب ارزشمند انسانی معمول نبوده است.
در سلول همدمی جز کلام الله ندارم و البته نیایش با پروردگار مرا کافی است و اگر نبود از غم دوری علی و کیانا دیوانه شده بودم. کلام الهی را می گشایم در توصیف قیامت جمله ای دوباره مفهوم مادر را برایم معنا می کند.
یقین پروردگار مهربان برای ساختن تصویر و معنا کردن "مادر" این جمله را به انسان یادآوری می کند. خداوند از قیامت می گوید. آیات الهی می خواهند هیبت و عظمت و عمق این واقعه را به طور ملموس برای انسان به تصویر کشد از نمادهایی استفاده می کند که هرروز می بینیم و درموردش می شنویم و با آنها آشناییم "روز قیامت کی خواهد بود "قیامت چیست" "ماه تاریک شود" (قیامت-۸)"
وقتی ستارگان بی نور و محو شوند (مرسلات-۸) "آسمان شکافته شود "(مرسلات-۹)" کوه ها پراکنده شوند" (مرسلات-۱۰)...
به اندازه کافی این تمثیل ها نشان دهنده عمق واقعه است، اما به یک باره خداوند برای ترسیم روز حسابرسی بندگانش جمله ای می گوید که تصویر قیامت را به طور عینی و به وضوح کامل به تصویر می کشد"روزی که مادر فرزندش را رها میکند."
با خود اندیشیدم خداوند از هر مثلی برای نشان دادن سختی و دشواری حسابرسی انسانها یاری می جوید اما تصویر واقعی آن روز را با تمثیل رها کردن فرزند توسط مادر کامل می کند، خداوند مهرورز به زبان فصیح می گوید که مادری که تحت هیچ شرایطی حتی درد، رنج و مرگ فرزندش را از خود دور نمی سازد، پس ببینید و بیاندیشید که قیامت چه هولی در دل ایجاد می کند که حتی مادر فرزندش را وا می نهد.
آری مفهومی دوسویه است. خداوند هم برای نشان دادن بزرگی غم دوری مادر از فرزند، قیامت و محشر را مثال می زند و هم برای نشان دادن هیبت و عظمت قیامت از رنجی بزرگ همچون جدایی مادر از فرزند می گوید اما هر دو مفهوم مادر را گوشزد می کند .
دیگر چه می توانم بگویم و چه می توانم بنویسم . این معنای واقعی "مادر" است.
پیشانی بر خاک می نهم. خدایا تو با من "مادر" چه کردی؟ تو چگونه من را خلق کردی؟ وقتی از رحمانیت خود در رحم مادر گذاشتی چه بر سر ما آوردی؟ صدای ناله هایم بلند شده، اشک هایم روانند، چشمانم دیگر نمی بینند. روی دیوار سلول نوشته ای را می خوانم "آه مادر یک ماه است که ندیدمت" دیوانه وار سرم را به دیوار سلول تکیه می دهم و به هق هق می افتم .
خدایا با تو کار دارم نه با بندگانت. تو، من مادر را سرشار از عشق به فرزند آفریدی و به یک باره دو طفل به من بخشیدی. نه ماه در وجودم گذاشتی و در یک تن نفس کشیدیم. شب ها و روزها در آغوشم پروراندی و آن ها اکنون ۵ سال دارند، محتاج آغوش من، در حالی که حتی پدر نیز در کنارشان نیست و اکنون اینگونه آغوشم از جگر گوشه هایم خالی است و فرزندانم بدون پدر و مادر چراغ خانه ام را روشن نگه داشته اند .
خدایا تو را به جان مادر موسی قسمت می دهم، ترا به رنج مریم و درد زایمان او قسمت می دهم، ترا به عشق خدیجه به فاطمه قسمت می دهم که لبخند را بر لبان پیامبر نشاند و دل رنجیده اش را روشنی و گرمی بخشید، دستانت را بر روی فلبم بگذار ، قلبم را نگه دار ، محکم ، محکمتر و محکمتر .
آه قسم به آن لحظه که مادر موسی کلام الهی را شنید و فرزند را به رود سپرد اما رنج دوری فرزند را تاب نیاورد و خداوند با مهرش دلش را نگه داشت، اکنون و در این لحظه دست های خداوند را بر دور قلبم احساس می کنم، اما چه کنم من یک مادرم و آرام نمی شوم.
با خود چون مریم می گویم ای کاش مرده بودم و اکنون فراموش شده بودم با خود می گویم نرگس صبر کن ، برای خدا صبور باش ، اما نمی شوم ، باز برمی خیزم و با دست هایی که به سوی آسمان بلند کرده ام زار می زنم خداوندا تو را به مادر موسی قسمت می دهم چگونه تدبیر کردی و موسی را به مادرش باز گرداندی، به آغوش آتش گرفته ی من بنگر.
خدایا صدای ناله ام را بشنو، ببین چه بی تاب باتو سخن می گویم. خدایا، بیا، بیا و در کنارم بنشین. آه من از عشق گفتم و اما با رنج و درد. رنجی که اکنون سخت بیمارم کرده است. با دستی می نویسم که به دلیل زمین خوردنم کبود است. اما باید از عشق گفت و نوشت. آن عشق عشق مادری است و آن درد درد دوری از فرزندان. می خواهم گوشه ای ازین رنج را برایتان بازگویم هرچند به پروردگار سوگند تاب گفتن ندارم.
۰۳/۲۰/۸۹در حالی که دختر سه ساله ام را از بیمارستان و پس از عمل سنگینی به خانه آورده بودم بازداشت شدم. مامورین بالای سرم ایستاده بودند. وقت خواب بچه ها بود. علی را روی پایم گذاشتم. شیشه ی شیرش را دادم و لالایی گفتم و خوابید. اما کیانا را نمی توانستم آرام کنم. هر بار آمدم از او دور شوم با صدای گریان و لرزان می گفت: «مامان منو ببوس» . باز می گشتم و می بوسیدم. پس از سه بار تکرار خواسته اش او را با هزار درد ترک کردم.
جسمم راه زندان می پیمود و روحم راه سرگردانی و حیرانی و صدای چکه های خون را از درونم می شنیدم . نمی دانم چگونه بنویسم. نوشتن در این چهاردیوار تنگ و با چشمان اشک آلود و دستان لرزان جان کندنی بیش نیست. اما باید این درد را فریاد کنم تا شاید دیگر مادری چون من به این درد نسوزد .
من در زندان به بیماری سخت اعصاب و روان دچار شدم. زنی سالم بودم ولی با مصرف روزانه ۱۸ قرص و پس از ۱۲ روز بستری شدن در بیمارستان به زندگی با فرزندانم بازگشتم اما افسوس عمر بودن با فرزندانم کم بود. ۰۲/۰۲/۹۱ ماموران جلوی در ایستاده اند . علی و کیانا پنج ساله اند. علی دیگر از هر رفتن من می ترسد. حتی برای رفتن به بیرون خانه.
علی در هراس است با عجله تفنگ زردش را برمی دارد و خود را به من می رساند و دستم را می گیرد "مامان من هم با تو می آیم".
چه بگویم از لحظه ی جدا شدنم و از اشک های روان بر گونه ی طفلانم. این قلم می جنبد و جانم را می گیرد. نوشتن برایم آسان نیست اما می گویم و می نویسم تا شاید دیگر برای هیچ طفلی تکرار نگردد من یک مادر دور از فرزندان و بیمارم و چنین از مادر موسی گفتم و از درد خود ناله کردم تا بگویم "قدرت عشق مادران برتر از هر قدرتی ست " منشا این قدرت عشق است و مهر مادری که خداوند از رحمانیت خود برگرفت و در وجود مادران نهاد.
محروم کردن کودکان ازین مهر و رنج دادن مادران از این هجر، گناه نابخشودنی ست. و من با هزاران امید از چهاردیوار زندان این نامه نوشتم تا شاید به زودی زود و با لطف الهی در این سرزمین و در هر سرزمینی دیگر در این کره ی خاکی این رنج پایان پذیرد.
من ایمان دارم روزی فراخواهد رسید هرچند اگر من نباشم که عشق حاصل از این رنج ها آینده ای بهتر برای فرزندانم و همه ی فرزندان سرزمین ایران و حتی جهان رقم خواهد خورد .
با سپاس و احترام فراوان
۱۲/۰۳/۹۱
نرگس محمدی
امروز: «اصغر فرهادی» برای عضویت در آکادمی اسکار دعوت شد.
به گزارش ایسنا، آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا طبق سنت هر سال از چهرههای سرشناس دنیای سینما برای عضویت در در بخشهای مختلف کارگردانی، بازیگری، فیلمنامهنویسی، فیلمبرداری، تدوین و ... دعوت کرده است.
اصغر فرهادی که امسال با فیلم «جدایی نادر از سیمین» موفق به کسب جایزهی بهترین فیلم خارجی شد، به عنوان یکی از مدعوین برای عضویت در بخش کارگردانی و همچنین بخش فیلمنامهنویسی دعوت شده است.
به گزارش هالیوود ریپورتر، برخی از چهرههای سینمایی که در جوایز اسکار ۲۰۱۲ موفق به دریافت جایزه شدند نیز امسال برای عضویت در آکادمی اسکار دعوت شدهاند.
«ژان دوجاردین»، بازیگر فیلم «هنرمند» به همراه «میشل هازاناویچس»، کارگردان این فیلم برای عضویت در آکادمی اسکار دعوت شدهاند.
امسال ۱۷۶ سینماگر از کشورهای مختلف برای عضویت در آکادمی اسکار دعوت شدهاند که در ماه سپتامبر در مراسمی مورد استقبال آکادمی اسکار قرار خواهند گرفت.
در بخش بازیگران از سرشناسترین چهرههای دعوت شده میتوان به جسیکا چستین(درخت زندگی، کمک)، اشاره کرد.
در بخش کارگردانان علاوهبر اصغر فرهادی، همچنین «برادران داردن» و «جوزف سدار» نیز حضور دارند. در بخش فیلمنامهنویسان نیز «استفن کینگ» به همراه «میشل هازانویچس» از جمله سرشناسترین مدعوین محسوب میشوند.
امروز: علیرضا علوی تبار در یادداشتی با اشاره به دستاوردهای فکری و روشی فعالان سیاسی دوران اصلاحات، از عقبگردها و تغییرات نامطلوبی که نسبت به آن دستاوردهای مشترک در فضای گفتمانی سیاست ورزان فعلی به ویژه در خارج از کشور و نیز در فضای مجازی دیده می شود، ابراز شگفتی کرده و ضرورت بازگشت دوباره به آن محورهای مورد تفاهم برای همزیستی در ایران فردا را یادآور شده است.
به گزارش کلمه، این تحلیلگر سیاسی که پیش از این هم در یادداشتی، راهبردها و تاکتیک های پیشنهادی خود را برای خروج از انسداد سیاسی و پیشبرد اهداف دموکراسی خواهان مطرح کرده بود، اکنون به نکاتی اشاره کرده که به عقیده او تفاهم های نانوشته ای بوده که اکنون خطر فراموشی و کمرنگ شدن آنها در فضای فعالیت دموکراسی خواهان وجود دارد.
علوی تبار در این یادداشت که برای انتشار در اختیار کلمه قرار گرفته، به شش محوری که به زعم او در دوره اصلاحات مورد اتفاق همه نیروهای دموکراسی خواه داخل و خارج کشور بود، اشاره کرده و تاکید دارد که آنچه را که خود حس می کرده، نوشته و از دیگران هم خواسته که اگر نظر متفاوتی دارند، این محورها را تکمیل و تصحیح کنند.
وی تاکید می کند: به نظرم رسید که یادآوری تفاهم نانوشته ای که شکل گرفته بود، همراه با درخواست حضور فعال سازندگان این تفاهم در صحنه ها، شاید کمکی به خروج از این فضا باشد. هموطنان با تجربه می دانند که شکست و پیروزی لازمه فعالیت سیاسی است. حکومت ها نیز می آیند و می روند. این ایران است که می ماند و باید ظرفی باشد برای همزیستی ما با یکدیگر. فراموشی آنچه به آن رسیده بودیم، به معنای تکرار خطاست. نکند مصداق "یک گام به پیش و دو گام به پس" بشویم؟
کلمه ضمن انتشار این یادداشت و دعوت از خوانندگان برای مطالعه آن، از نظرات مخاطبان در این باره استقبال می کند و همچنین آماده انتشار دیدگاههای مختلف و مطالب گوناگون دیگر اندیشمندان و تحلیلگران سیاسی در این زمینه است.
با هم به یاد آوریم
(نامه ای به دوستان مخالف)
علی رضا علوی تبار
یادش به خیر دوران اصلاحات حال و هوای خاصی داشت! "بهبود خواهی حکومتی" همراه و همگام با "جنبش اجتماعی مردمسالاری خواهی" امید به آینده، شور و شوق برای گفت و گو و اندیشیدن برای یافتن راه حل را در همه ما تقویت کرده بود و فضا عطرآگین از میل به تفاهم بود. پس از گذر ار دوران ستیزها و تنش های سالهای نخست انقلاب، باب گفت و گو میان منتقدان داخلی و مخالفان مقیم خارج باز شده بود. شعار دولت وقت "تبدیل معاند به مخالف و تبدیل مخالف به منتقد" بود. مردمسالاری خواهان داخلی بر "بازگشت شرافتمندانه ایرانیان خارج از کشور به میهن" تاکید می کردند و در جهت زمینه سازی برای آن می کوشیدند. ایرانیان مقیم خارج دیگر تهدید محسوب نمی شدند بلکه "لابی پرقدرت ایران در خارج" بودند. گفت و گو و هم اندیشی کتبی و شفاهی میان منتقدان داخلی و مخالفان مقیم خارج جریان یافته بود و هر روز ثمر تازه ای می داد. یک "جریان اصلی" پدید آمده بود و جمع های کوچک و منزوی در حاشیه آن ادامه حیات می دادند. به میان ایرانیان مقیم خارج که می رفتی همدلی، حمایت، همفکری و همدردی را هدیه می دادند و در مقابل هیچ نمی خواستند. به نظر می رسید در میان ایرانیان متعلق به جریان ها و گرایش های مختلف بر سر اصولی تفاهم و همراهی ایجاد شده است و می توان پیرامون این "اصول" با هم گفت و گو کرد و در عمل هماهنگ و همسو شد.
روزهای اخیر وقتی به اینترنت سر می زنی و سایتهای سیاسی را مرور می کنی، انگار میراث آن دوران بر باد رفته است! نویسندگان خشمگین، کم حوصله، کم سابقه و گاه بی مسئولیت میدان دار شده اند! خط و نشان می کشند و اتهام توزیع می کنند! خنده های تمسخرآمیز جای لبخندهای همدلانه را گرفته است! دیگران، ابله هایی که باید تحقیر شوند تلقی می شوند!
به نظرم رسید که یادآوری تفاهم نانوشته ای که شکل گرفته بود، همراه با درخواست حضور فعال سازندگان این تفاهم در صحنه ها، شاید کمکی به خروج از این فضا باشد. هموطنان با تجربه می دانند که شکست و پیروزی لازمه فعالیت سیاسی است. حکومت ها نیز می آیند و می روند. این ایران است که می ماند و باید ظرفی باشد برای همزیستی ما با یکدیگر. فراموشی آنچه به آن رسیده بودیم، به معنای تکرار خطاست. نکند مصداق "یک گام به پیش و دو گام به پس" بشویم؟ شاید محورهای تفاهم را درست برنشمارم، که دیگران تکمیل و تصحیح خواهند کرد. من آنچه را که حس خودم بود، می نویسم.
یکم. ما به محکوم کردن خشونت به عنوان "روش" رسیده بودیم. خشونت حکومتی را همانقدر محکوم می کردیم که خشونت مخالفان را. تصور غلبه دوباره خشونت بر فضای سیاسی کشور همه ما را می ترساند. تحمل اقتدارگرایی را راحت تر از "خشونت فراگیر سراسری" می یافتیم. در ذهنمان هم نمی آمد که از خشونت قدرت های جهانی و منطقه ای برای تحقق آرمان هایمان بهره بگیریم. مروجان خشونت را به حاشیه رانده بودیم و آنان شرمگین از خود دفاع می کردند. چه شده است که گاهی پیشنهادهایی می دهیم که می دانیم الزاما با قهر و خشونت همراه اند؟
تجربه خشونت درگیری های داخلی و قومی و یک جنگ هشت ساله برای ما کافی بود. نباید خود را به توفانی بسپاریم که توسط آنان که تجربه خشونت را ندارند و یا ادامه حیات خود را در آن می بینند، در حال ایجاد شدن است.
دوم. به این واقعیت رسیده بودیم که "مردمسالاری ستیزی" و "خشونت گرایی" تنها ویژگی گفتمان صاحبان قدرت و حکومت نیست. گفتمان بخشی از مخالفان نیز این دو آفت را باز تولید کرده و گسترش می دهد. کم و بیش می دانستیم که گفتمان بنیادگرای مخالفان مذهبی (هم شیعه و هم سنی)، گفتمان های قوم گرایانه، گفتمان ناسیونالیسم رومانتیک و گفتمان لنینی - استالینی هیچکدام به مردمسالاری و همزیستی مسالمت آمیز ایرانیان راه نخواهد برد. کافی است نگاهی سطحی به اینترنت بیندازید تا حجم فراوان اینگونه گفتمان ها را ببینید! عده ای نه چندان زیاد اما با صدای بلند به طور دائم بر طبل قهر و اقتدارگرایی از نوعی غیر از نوع حکومت می کوبند.
می دانم که بسیاری از این صداها را نباید جدی گرفت؛ اما سکوت مطلق در برابر آنها نیز قابل توجیه نیست.
سوم. اصلاح طلبان و منتقدان داخلی پذیرفته بودند که حکومت مردمسالار حکومتی است فرادینی، فرامذهبی و فرا ایدئولوژیک. به طور دائم تاکید می شد که در ایران فردا هیچ کس به دلیل دین یا مذهب یا دانش دینی و مذهبی اش از امتیاز ویژه ای در حکومت و سیاست برخوردار نخواهد بود. "برابری سیاسی شهروندان" به عنوان یک قاعده راهنمای تصمیم گیری پذیرفته شده بود. وقتی "ایران را ملک مشاع همه ایرانیان" اعلام می کنی، مگر جایی برای نادیده گرفتن حق مالکین مشاع به بهانه دین و مذهب و دانش دینی و مذهبی باقی می ماند؟
متقابلا فعالان غیردینی نیز پذیرفته بودند که در یک حکومت مردمسالار شهروندان می توانند با روش دموکراتیک تلاش کنند تا "خط مشی های عمومی" از آرمان های دینی تاثیر پذیرد و در تغایر با "احکام قطعی فقهی" نباشد. این خواسته نه تنها مسخره تلقی نمی شد، بلکه به عنوان شرطی برای پایداری نظام دموکراتیک در کشور طرح می شد. از دین ستیزی های کودکانه خبری نبود. احترام متقابل داشت جایگزین تمسخر و تحقیر می شد. البته گفت و گوی انتقادی جای خود را داشت. کسی به جنگ "امل ها" و "قرتی ها" دامن نمی زد. حضور دیندارانه در عرصه سیاسی به عنوان یک حق پذیرفته شده بود و دینداران سیاسی مترادف با استبداد دینی قلمداد نمی شدند. ستیزه جویی ضد دینی به حاشیه رفته بود و رواداری و تلاش برای درون فهمی جای آن را گرفته بود.
حالا نگاهی به سایت های اینترنتی بیندازید! حجم توهین به باورهای مذهبی عامه مردم را ببینید! به گونه ای ترویج می شود که گویی نواندیشان دینی از موانع اصلی حل مشکلات ایران بوده اند. امکان مجانی در اختیار اقتدارگرایان قرار گرفته است تا عامه مردم را از خطر مردمسالاری و آزادی بترسانند و آنها را به حمایت از خویش یا حداقل سکوت در مقابل ستم بر منتقدان وادارند.
چهارم. تامل و بحث و گفت و گو در مورد سال های نخست انقلاب و علل و دلایل دور شدن از مردمسالاری و مسالمت جویی اقدامی است لازم. اما این بحث را نمی توان یکطرفه و بدون در نظرگرفتن نقش و مسئولیت طرفین درگیری پیش برد. نقش ایدئولوژی مردمسالاری ستیز و استراتژی خشونت گرای بخش غالب بخش غالب حکومت قابل انکار نیست. اما نگاهی به خاطره های منتشر شده، اسناد افشا شده و اعتراضات درون گروهی برملا شده، نشان می دهد که اپوزیسیون نیز در این زمینه بی تقصیر نبوده است. صدای غالب در میان اپوزیسیون نیز متعلق به گروه هایی بود که از نظر ایدئولوژیک "غیردموکرات" و از نظر استراتژی "غیرمسالمت جو" بودند. لنینیسم و التقاط آن با قوم گرایی یا اسلام گرایی نمی توانست پشتوانه خوبی برای دموکراسی خواهی باشد. این واقعیتی بود که کم و بیش به آن اذعان می کردیم. علاوه بر این نگاهی به کارنامه گروه های اصلی اپوزیسیون بیندازید. قوی ترین آنها به بخش فارسی زبان جیش الشعبی عراق تبدیل شد. سایرین نیز مطابق با قدرت عمل خویش کمک مالی یا تدارکاتی دریافت می کردند. یادآوری این نکته بسیار تلخ است که نیروهای ایرانی درگیر با ارتش عراق بایستی خط تدارکاتی خود را از خطر گروه های ایرانی محافظت می کردند!
بنابراین وظیفه روشنفکرانه ما اقتضا می کند که در نقد سال های نخست انقلاب، هم به عملکرد حکومت نظر داشته باشیم و هم به عملکرد اپوزیسیون. تصور من این بود که در جریان گفت و گوهای دوران اصلاحات در مورد این جهت گیری، توافقی میان منتقدان داخلی و مخالفان مقیم خارج شکل گرفته است. پذیرش این جهت گیری تاثیر مهمی بر زاویه نگاه ما به مسائل مختلف دارد و منجر به تجویزهای خاصی خواهد شد. اما امروز شاهد آثار چنین توافقی نیستیم. همه می کوشند تا "اوین" را محکوم کنند اما نشانی از محکومیت زندان "دولتو" به چشم نمی خورد.
تصویر یک سویه و غیر واقعی از سال های نخست انقلاب ارائه کردن، کمکی به راهیابی درست به آینده نمی کند.
پنجم. روشن بود که همه طرفین گفت و گو به نفی شکل های مادون جمهوریت برای اداره امور کشور رسیده اند. تصور من این بود که همگی به این نتیجه رسیده ایم که "جمهوریت" بهترین صورت برای ساماندهی اداره امور عمومی در کشور است. دعوت به اشکال مادون جمهوریت برای اداره کشور از نظر ما نوعی دعوت به بازگشت به "ویرانشهر" بود. پذیرش جمهوریت نوعی معیار تمایز از دیگران محسوب می شد. چه اتفاقی افتاده است که این معیار تمایز در عمل تا این حد نادیده گرفته می شود؟ فراموش نکنید این حکومت است که حق ندارد شهروندان را به "خودی" و "غیرخودی" تقسیم کند، اما برای یک نیروی سیاسی داشتن مرزهای هویتی، لازمه ی بقا و تداوم حرکت است. هر نیروی سیاسی که در اهداف، راهبردها و الگوهای رفتاری با ما نزدیک تر باشد، قابلیت بیشتری برای قرار گرفتن در کنار ما و ایجاد نوعی از هماهنگی و سازماندهی مشترک با ما را خواهد داشت. چگونه می توان از همگامی با نیروهای سخن گفت که به صراحت ما را به اشکال مادون جمهوریت دعوت می کنند؟!
ما می توانیم از حقوق شهروندی همه ایرانیان دفاع کنیم؛ اما معنای این سخن تلاش برای همراهی سیاسی با همه آنها نیست!
ششم. یکی از محورهای مورد اتفاق "پرهیز از مطلق گرایی" بود. پذیرفته بودیم که از گام های هر چند کوچک به سوی بهبودبخشی به وضعیت باید دفاع کرد. برداشتن گام های عجیب و غریب که نتایج عملی ملموس آنها روشن نبود، جاذبه چندانی نداشت. همه به دنبال اقدام های مشخص برای حل مشکلات مشخص بودیم. مهندسی گام به گام، جای "معماری محال اندیش" را گرفته بود. چه شده که تلاش های کوچک هموطنان تان در داخل، آن هم با محدودیت هایی که به خوبی از آن آگاهید، این قدر بی ارج و مستوجب سرزنش و تحقیر تلقی می شود؟ آیا درست تر این نیست که اجازه دهیم هر کس با هر روشی که بلد است و درست تشخیص می دهد برای حل مشکلات ملموسی چون: زندانی بودن بخشی از بهترین فرزندان این ملت، ناامنی گسترده برای فعالان سیاسی و اجتماعی و غلبه بی خردی بر خط مشی گذاری در کشور، گامی بردارد؟
به نظر می رسد باید بیشتر به هم اعتماد کنیم و با هم مهربان تر باشیم!
این متن را با این آرزو خاتمه می دهم که روزی بتوانیم با هم در کشور خودمان گفت و گویی آزاد داشته باشیم و در پایان گفت و گوی انتقادی با هم برای بهبود وضعیت تلاش کنیم.
امروز: برای نخستین بار، دورههای آموزشی مداحی برای کودکان و نوجوانان (گروه سنی ۷ تا ۱۶ سال) ازماه مبارک رمضان آغاز میشود.
به گزارش ایلنا، مدیر روابط عمومی خانه مداحان کشور با اعلام این خبر گفت: این کلاسهای مداحی به مدت سه ترم در تابستان یعنی ماهی یک ترم در خانه مداحان کشور برگزار میشود.
"جواد احمدی" تصریح کرد: در این کلاسها آداب مداحی، شعرشناسی، مباحث ابتدایی مقتل، مباحث قرآنی آموزش داده میشود.
به گفته وی در پایان دورههای آموزشی مداحی به شرکت کنندهها از سوی خانه مداحان مدرک داده میشود.
احمدی در مورد برگزاری کلاسهای آموزشی برای بزرگسالان نیز گفت: از شش ماه پیش کلاسهایی برای آموزش مداحی به بزرگسالان نیز برگزار کردهایم که کماکان ادامه خواهد داشت.
احمدی افزود: مباحث قرآنی، مقتلشناسی و ادبیات آیینی از مواردی هستند که به بزرگسالان آموزش داده میشود.
وی با بیان اینکه افرادی که آموزش مداحی میدهند همه از استادان برجسته دانشگاهی هستند افزود: متقاضیان میتواند از طریق سایت خانه مداحان و یا با مراجعه حضوری به خانه مداحان در این دورههای آموزشی ثبت نام کنند.
احمدی افزود: کلاسهای مداحی سه روز در هفته و به مدت ۲ ساعت در هر روز برگزار میشود.
امروز: به عنوان اعضای شورای شهر تهران هیچ اطلاعاتی در رابطه با موضوع پارازیتها و فرستندههای آن نداریم. اما آنچه که میدانیم این است که این امواج بر سلامتی انسان و سلولهای بدن تاثیر میگذارند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، معصومه ابتکار رئیس کمیته محیط زیست شورای اسلامی شهر تهران، در یکصد و پنجاه و چهارمین جلسه کمیته محیط زیست این شورا، با اشاره به جوابگو نبودن هیچ نهادی در کشور در رابطه با موضوع پارازیت و آلودگی امواج تاکید کرد: من به عنوان یک متخصص ایمونولوژی و محقق میگویم که سر منشاء بسیاری از عوارض و بیماریهای بدن میتواند این امواج باشد.
این استاد دانشگاه تربیت مدرس، با اشاره به تاثیر امواج بر سلولهای مختلف بدن و به مورد سلولهای ایمنی، گفت: امروزه وقتی شاهد افزایش بیماریهای مختلف با منشاء ناشناخته هستیم، به طور قطع و یقین میتوانیم بگوئیم تشعشع میتواند موجب اختلال در سیتم ایمنی بدن شود و این موضوع قطعی است.
عضو شورای اسلامی شهر تهران در ادامه با اشاره به اینکه موضوع پارازیتها از مصوبه شورای شهر مستثنی نیست، گفت: مصوبه شورا همه ابعاد امواج را در بر میگیرد. در حوزه امواج و مقابله با آلودگی امواج ماهواره، هیچ نهادی مسئولیت را بر عهده نمیگیرد و این به نگرانیای که در سطح جامعه وجود دامن میزند.
ابتکار در ادامه گفت: در جامعهای که این ضوابط جدی گرفته نشود، شاهد مشکلاتی در آینده خواهیم بود. وقتی هم که به سلامتی مردم بیتوجهی کردیم متاسفانه در آینده شاهد مشکلات دیگری خواهیم بود. موضوع تشعشعهای مضر در کنار آلودگی هوا از جمله دلایل بسیاری از بیماریها خواهند بود.
وی در بخش دیگری از این جلسه تصریح کرد: موضوع توسعه در کشور نمیتواند ضوابط محیط زیستی را نادیده بگیرد، در جایی که در همه دنیا ضوابط زیست محیطی را با سختگیری زیادی پیگری میکنند، در کشور ما رها شده است.
ابتکار با اشاره به اینکه آثار و نتایج تشعشعات قطعی است، گفت: اینکه امروز متخصصان میگویند سونامی سرطان در راه است، میتواند یکی از نتایج تشعشعات یا آلودگی هوا یا استرس باشد.
عضو شورای شهر اسلامی شهر تهران با اشاره به رشته تخصصی علمی و دانشگاهی خود، گفت: نگاه ما در این موضوع کارشناسی و تخصصی است، در این موضوع باید با نگاه مصالح ملی و از جهت نگاه ملی و سلامتی مردم شهر تهران عمل کرد.
وی در ادامه افزود: با توجه و تاکیدی که چمران رئیس شورای شهر داشت، این پارازیتها در تعاملی که با همه دستگاهها، ارگانها و نهادها برقرار میشود، باید ساماندهی شود. نمیشود گفت که این موضوع چون خیلی خیلی مهم است، باید بیضابطه باشد. سازمانها و دستگاههای مسئول باید در این موضوع ضابطهمند عمل کنند.
در بخش دیگری از این جلسه، معصومه ابتکار با اشاره به مصوبه شورای اسلامی شهر تهران در باره ساماندهی دکلهای مخابراتی و آنتنها در سطح شهر تهران، گفت: موضوع ساماندهی امروزه در همه کلان شهر برای انتقال سیگنال و فرکانس از شبکه کابلی و فیبر نوری استفاده میشود که شامل تلویزیون، رادیو، اینترنت و انتقال دیتا میشود.
وی در ادامه گفت: کارشناسان در استفاده از فیبر نوری اتفاق نظر دارند. شهرداری تهران امکاناتی در اختیار دارد که میتواند به توسعه این شبکه کمک کند و شورای شهر نیز میتواند در این زمینه کمک کند.
در ادامه جلسه کمیته زیست شورا با موضوع ساماندهی دکل، آنتن و ایستگاههای رادیویی در شهر تهران، مدیر کل صدور پروانه سازمان تنظیم مقررات، گفت: به جز دکلهای تلفن همراه، دکلهای رادیویی، دوست نداریم شهر تهران مانند جنگل فلزی به چشم بیاید به همین منظور سعی فراوانی در زیبا سازی دکلهای تلفنهای همراه در بوستانها انجام دادهایم.
عظیم فرد در ادامه با اشاره به اینکه فرکانسهایی که از طریق دکلها و آنتنها منتقل میشود خیلی مشکلات به وجود میآورد، گفت: اگر فکری برای آینده نشود، در سالهای آتی مشکلات فروانی را پیش رو خواهیم داشت. اگر فکری برای انتقال سیگنال و فرکانس از طریق کابلها شود سود آن نصیب همه دستگاهها و شهروندان خواهد بود.
وی ادامه داد: تلویزیون، رادیو، اینترنت، و هزاران فعالیت دیگر میتوانند ازاین شبکه کابلی بهره بگیرند و الان در همه دنیا کلان شهرها به این شکل، از شبکه فیبر نوری و کابل زیرزمینی بهره میگیرند.
ابتکار نیز با با تاکید بر اینکه هدف مصوبه شورا به انضباط در آوردن همه فعالیتها است، افزود: هدف ما - خدای نکرده - کم یا تعطیل کردن فعالیتهای رادیویی و مخابراتی نیست، هدف ما به نظم در آوردن و به زیر ضابطه در آوردن فعالیتها است.
وی خاطر نشان کرد: شهرداری تهران به عنوان دستگاهی که مسئول همه سازههای محدوده شهر تهران است، و چون برای هر سازهای که احداث میشود بر اساس قانون باید از شهرداری مجوز گرفت، دکلها و آنتنهای مخابراتی نیز شامل این موضوع میشود و مصوبه شورای شهر هم به این مساله تاکید کرده است.
امروز: رییس خانه صنعت و معدن ایران با بیان اینکه، بهره بانکی برای بخش تولید و صنعت باید به کمتراز ۷ الی ۸ درصد کاهش یابد، اعلام کرد: به نشانه اعتراض نسبت به تصمیم شورای پول و اعتبار مبنی بر افزایش بهره بانکی از یازده درصد به ۲۱درصد در روز 25 تيرماه به مدت يك دقيقه سوت تمام کارخانجات به صدا در خواهد آمد.
به گزارش ایلنا، هادی غنیمی فرد در مراسم روز ملی صنعت و معدن با تاکید بر اینکه پول و منابع مالی باید به دست تولید کننده داده شود تا به ازای آن ارزش افزوده در اقتصاد کشور ایجاد شود گفت: از نمایندگان مجلس تقاضا داریم که به وضعیت نرخهای بانکی رسیدگی کنند چرا که در غیر این صورت دیگر برای انتخابات به آنها رای نمیدهیم.
وی تصریح کرد: به شورای پول و اعتبار و بانک مرکزی، ۱۵ روز مهلت داده میشود که نرخ بهره را به صورت گذشته بازگردانند وگرنه خودمان اقداماتی را انجام میدهیم.
غنیمی فرد خاطرنشان کرد: ما از دولت حمایت نمیخواهیم تنها موانع ایجاد کرده را رفع کنند.
امروز: عضو هيات مديره كانون عالي شوراهاي اسلامي كار كشور اعلام كرد: به علت مشكلات اقتصادي قرارداد كارگران فعال در واحدهاي خودرو سازي از يك سال به سه ماه كاهش يافته است.
به گزارش ایلنا، رحمت الله پور موسي از كاهش ظرفيت توليد در كارخانههاي بزرگ خودرو سازي خبر داد و گفت: ميزان توليدات امسال واحدهاي خودروسازي 60 درصد كاهش يافته است و اين در حاليست كه ساير واحدهاي توليدي نيز با 35 درصد ظرفيت فعاليت ميكنند.
رئيس كانون شوراي اسلامي كار خراسان رضوي افزود: کارخانههای بزرگ خودرو سازی به دلیل اعمال سیاستهای تحریم و ناتواني در تامین نقدینگی در آستانه تعطیلی قرار گرفتهاند.
اين مقام كارگري در بخش ديگري از اين گفتگو با اشاره به افزایش تعداد واحدهای بحرانی در بخش تولید، افزود: کارگران فعال در واحدهای تولیدی به دلیل ناتواني در تامین نیازهای اساسی خود روزانه بیش از ۱۲ ساعت فعالیت میکنند.
او با اشاره به عدم تناسب نرخ دستمزد کارگران با نرخ تورم تصریح کرد: دستمزد فعلی کارگران تنها ۲۰ درصد از نیازهای اساسی آنها را تامین میکند.
پور موسی با اشاره به وضعیت معیشتی کارگران فعال در واحدهای تولیدی کشوراذعان داشت: روند ناعادلانه افزایش دستمزد کارگران موجب شده است که نيروي كار فعال در واحدهای تولیدی ایران به منظور تامین مایحتاج اوليه زندگي خود همواره در رنج و عذاب میباشد.
این مقام كارگري با تاکید بر لزوم افزایش حمایتهای دولت از کارفرمایان تصریح کرد: کارگران زمانی از یک امنیت شغلی پایدار برخوردار میشوند که دولت به صورت مستقیم از کارفرمایان حمایتهای نقدی و غیر نقدی کند.
پورموسي با انتقاد از افزایش بیرویه نرخ تورم، تصریح کرد: در حال حاضر افزایش بیرویه نرخ تورم در کشور موجب شده است که هر ساله فاصله مزدی کارگران با نرخ خط فقر کنونی بیش از پیش افزایش یابد.
امروز: یک کمیته شورای امنیت سازمان ملل به تازگی گزارشی را انتشار داده است که در آن به موارد نقض تحریمهای سازمان ملل توسط ایران، از جمله ارسال سلاح به سوریه، اشاره شده است.
به گزارش رادیو اروپای آزاد، به گفته دیپلماتهایی که نامشان ذکر نشده، هدف از انتشار گزارش اعمال فشار هرچه بیشتر به ایران است که در آستانه مذاکرات پیش رو با گروه ۱+۵، همکاری بهتری از خود در خصوص شفاف سازی برنامه اتمیاش نشان دهد.
گزارش که از سوی یک هیئت کارشناسی ناظر بر اجرای تحریمها برای شورای امنیت تهیه شده حکایت از آن دارد که جمهوری اسلامی در مدت یک سال گذشته تاکنون ۳ مورد عمده غیر قانونی صادرات اسلحه را انجام داده است، که دو مورد آن در ارتباط با سوریه ، ومورد سوم به گفته منابع بریتانیایی مربوط به صدور راکت برای شبه نظامیان طالبان در افغانستان میشود.
گزارش این کمیته شورای امنیت سازمان ملل نتیجه گرفته است که ایران همچنان به ممنوعیتهای سازمان ملل توجه نکرده و آنان را زیر پا میگذارد.
امروز: وزیر نفت دولت دهم تاکید کرد اگر کشوری قصد تحریم ایران اسلامی را داشته باشد یقین بدانید ایران نیز آن کشور را تحریم میکند.
به گزارش ایلنا، رستم قاسمی گفت: هر کشوری بخواهد وارد بحث تحریم علیه ما شود بدون شک ما نیز آن را مورد تحریم نفتی قرار میدهیم تا آنان نیز در این بخش تحریم شوند.
وی در پاسخ به سوال دیگری که آیا گرانیهای کنونی ناشی از همین تحریمها و یا نوسانات بازار نفت نیست؟ اظهارداشت: دولت برنامههای خوبی برای کنترل بازار در آینده نزدیک دارد که بزودی آنها را اجرایی و گرانیها را متوقف میکند.
وزیر نفت درحالی کشورهای تحریم کننده نفت را تهدید می کند که فردا موعد آغاز تحریم های نفتی اروپا است. پیش از این نیز در زمان تصویب این تحریم در اتحادیه اروپا، وزارت نفت تحریم زودهنگام این بار از طرف ایران را برای مدتی در دستور کار قرار داد که این موضوع افزایش قیمت نفت را نیز در آن مقطع در پی داشت.
کشورهای اروپایی به غیر از اعمال این تحریم ها فشارهایی را به خریداران آسیایی نفت ایران آورده اند تا آنها نیز به این تحریم ها پایبند بمانند هرچند که هند، چین، ژاپن و حتی کرده جنوبی بدون توجه به این فشارها همچنان به واردات نفت از ایران ادامه می دهند.
چند روز پیش که زمزمه هایی از پیوستن کره جنوبی به جمع کشورهای تحریم کننده نفت ایران به گوش رسید با واکنش سختی از سوی ایران مواجه شد. سفیر ایران در سئول بلافاصله از احتمال قطع واردات کالاهای کره ای توسط ایران خبر داد تا نشان دهد ایران در برابر این اقدامات سکوت نخواهد کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر