صبح روز شنبه مسئولان زندان رجایی شهر کرج، طی یک اقدام ناگهانی اعلام کردند که تصمیم گرفته اند، زندانیان سیاسی-عقیدتی سالن ۱۲ زندان رجایی شهر را به بخش دیگری که کوچک و نامناسب و دارای حداقل امکانات و فضای مورد نیاز اسکان زندانیان است، منتقل کنند. زندانیان در اعتراض به این تصمیم، از دریافت غذای دولتی خودداری کردند.
به گزارش کلمه، صبح روز شنبه مسئولان زندان رجایی شهر کرج، طی یک اقدام ناگهانی اعلام کردند که تصمیم گرفته اند، زندانیان سیاسی-عقیدتی سالن ۱۲ زندان رجایی شهر را به بخش دیگری منتقل کنند.
بر اساس این گزارش قرار بر این بوده است که در ابتدا زندانیان عقیدتی و سپس زندانیان سیاسی منتقل شوند، اما زندانیان این بند مخالفت خود را از این تصمیم به رییس زندان اعلام کردند.
بر اساس مشاهده ی نمایندگان زندانیان سیاسی و عقیدتی این زندان، محل جدید بسیار کوچک و نامناسب و دارای حداقل امکانات و فضای مورد نیاز اسکان زندانیان است.
محل جدید فضایی ایزوله است که شبیه بندهای امنیتی ۲۰۹ ساخته شده تا زندانیان امکان هیچ گونه ارتباطی با هیچ کدام از بندهای دیگر زندان و همچنین مراکز بهداشتی و درمانی نداشته باشند.
زندانیان سیاسی و عقیدتی زندان رجایی شهر در اقدامی یک دست، تصمیم گرفتند که ابتدا با مذاکره از انجام این تصمیم جلوگیری کنند و وقتی نتیجه ای از آن نگرفتند، به صورت اعتراضی سهمیه غذای دولتی و جیره ی مواد غذایی روزانه خود را دریافت نکردند.
در همین حال حشمت الله طبرزی نیز اعلام کرد که در صورت انتقال به این بند تا زمانی که به زندان اوین اعزام نشود اعتصاب غذای نامحدود خواهد کرد.
بر اساس این گزارش، زندانیان دیگر نیز فعلا تصمیم گرفته اند که به محل جدید که شرایطی بسیار سخت تر از شرایط فعلی دارد نروند مگر اینکه مموران برای انتقال آنان به زور متوسل شوند.
حجت الاسلام والمسلمین سید هادی خامنه ای و حجت الاسلام والمسلمین سید علی اکبر محتشمی پور با سفر به قم با جمعی از مراجع، علما و اساتید حوزه علمیه قم دیدار و گفت و گو کردند.
به گزارش کلمه، این دو روحانی اصلاح طلب در سفری که به اتفاق هم به شهر مقدس قم داشته اند درباره مسائل سیاسی و فرهنگی کشور و تحولات منطقه خاورمیانه و چشم انداز آینده با علمای مقیم شهر قم گفت و گو کردند.
در این سفر با آیات عظام یوسف صانعی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، نصرالله شاه آبادی و اسدالله بیات زنجانی و جمعی دیگر از اساتید حوزه دیدار شد.
همچنین این دو روحانی سرشناس در نشستی «با اعضای مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم» شرایط عمومی کشور و مسائل بین المللی به بحث و تبادل نظر گذاشته شد.
سید مصطفی تاجزاده در تازه ترین اظهارنظر خود پیرامون مسایل روز ایران و جهان به بررسی انتخابات مصر و شکست مذاکرات مسکو پرداخته است. این زندانی سیاسی که در حال حاضر به صورت انفرادی و در قرنطینه زندان اوین نگهداری میشود با اشاره به شکست مذاکرات مسکو معتقد است درحال حاضر جمهوری اسلامی ایران بدترین شرایط بین المللی را در دوران پس از انقلاب تجربه میکند.
تاجزاده علت العلل تمامی مشکلات داخلی و خارجی کشور را در روش حکومت مطلقه فردی می داند ولی با این حال پیش بینی کرده است که از این پس تلاش خواهد شد تا تمامی این نابسامانیها و ناکامیها به دولت کنونی که آفتابش به لب بام رسیده، نسبت داده شود و با تبلیغات انحصاری و همهجانبه ملت در آخرین شبهای عمر دولت دهم، رؤیای فردایی امیدبخش ببیند.
عضو ارشد جبهه مشارکت ایران اسلامی در ادامه تحلیل خود آورده است:”چه کسی است که نداند این دولت ناکارآمد و بیکفایت خود معلول روش خاصی از کشور داری است که طی دهه اخیر به قیمت سنگینترین هزینهها و خسارتها بر کشور و نظام تحمیل شده است. روشی که در سادهترین تعبیر میتوان از آن با عنوان روش حکومت مطلقه فردی یاد کرد.”
معاون سیاسی وزارت کشور دولت اصلاحات همچنین با اشاره به جعل اخبار مربوط به انتخابات اخیر مصردر صدا و سیما و رسانه های حکومتی جمهوری اسلامی ایران، معتقد است با وجود آنکه جریان پیروز انتخابات مصر قصد ندارد اشتباهات جمهوری اسلامی ایران را تکرار کند ولی رسانه های تبلیغاتی و خبری جمهوری اسلامی در تلاشند تا با جعل اخبار به ایرانیان نشان دهند که هم سنگران اقتدارگراهای وطنی در آن کشور و دیگر کشورهای متأثر از بهار عربی به پیروزی رسیده اند.
به گزارش نوروز، متن کامل نوشته این زندانی سیاسی به شرح ذیل است:
مذاکرات مسکو
همراه با مذاکرات مسکو، امیدها به حل بحران هستهای ایران یکبار دیگر به محاق رفت و روشنایی ضعیف عقلانیت که پس از سالها سماجت و ستیزهطلبی و ماجراجویی، کورسویی آغاز کرده بود در معرض خاموشی قرار گرفت. وقتی سطح مذاکرات از مقامات بلندپایه به کارشناسان تنزل مییابد باید نسبت به ناکامی و از دست رفتن این فرصت برای کاهش بحران هستهای نگران بود و آرزو کرد که عقلانیت ضعیف پدید آمده در غبار جهالتها و لجاجتهای شخصی از بین نرود.
هفت سال پیش در آستانه صدور اولین قطعنامهها علیه ایران، مهمترین مسئله حاکمان ناآگاه از واقعیات بین المللی و سرمست از قدرت، تغییر ساعت کار بانکها و یا جلو عقبکشیدن ساعت بود، اما امروز آنان اگر چه همچنان بر عدم پذیرش واقعیات جاری در عرصه جهانی اصرار میورزند، تأثیر ویرانگر تحریمهای بین المللی را بر اقتصاد کشور دریافتهاند و دیگر قطعنامههای شورای امنیت را ورقپاره نمینامند. این تخریب و تأثیربه حدی جدی، گسترده و عمیق است که حاکمان اقتدارگرا آن را توجیه مناسبی برای بیکفایتی و ناکارآمدی خود در اداره امور کشور یافتهاند و گمان میکنند که میتوان فریبکارانه به بهانه تحریمها، از پذیرش مسؤلیت گرانی و تورم و بیکاری و فساد و تبعیض شانه خالی کنند، درحالی که حتی اگر وضعیت اقتصادی اسفبار کنونی را تنها معلول تحریمهای بین المللی بدانیم -که البته چنین نیست-، نمیتوان این حقیقت را انکار کرد که اساساً ارجاع پرونده به شورای امنیت و اعمال تحریمهای بین المللی گسترده و بیسابقه علیه کشور خود نتیجه بیکفایتی و ندانمکاری و ناکارآمدی ایشان است.
مواضع سیاسی و اجتماعی مسائلی فلسفی نیستند که صحت و سقم آنها را تنها در عالم ذهن و انطباق و عدم انطباق دلایل موافق و مخالف با قواعد منطقی جستجو کرد. وضعیت شاخصهای اقتصادی و نشانگرهای توسعه سیاسی و اجتماعی بهترین ملاک برای ارزیابی موفقیت یک حکومت در عرصه مدیریت سیاسی اجتماعی یک کشور است همچنان که چگونگی روابط با کشورهای همسایه، منطقه و جهان بهترین شاخص برای ارزیابی میزان موفقیت دیپلماسی خارجی یک حکومت است.
به عنوان مثال به خوبی به خاطر داریم که در دوره اصلاحات و در نتیجه تلاشهای دولت و مجلس اصلاح طلب و تدابیر خاتمی، جمهوری اسلامی ایران توانست بهترین روابط را طی سالهای پس از انقلاب با همسایگان برقرار کند و با شعار دموکراسی در خانه و صلح و عدالت در جهان بهترین موقعیت را در منطقه و جهان برای خود کسب کند. امروز نیز میتوان باهمین شاخص ساده به ارزیابی دیپلماسی حاکمان اقتدارگرا پرداخت. در سطح کشورهای همسایه روابط ایران ترکیه و کشورهای عربی خلیج فارس و عربستان به سردی گراییده است تا آنجا که بعضاً شاهد مواضع و اقدامات خصمانه از سوی این کشورها هستیم. پیمان استراتژیک نظامی و سیاسی افغانستان و آمریکا و تظاهرات ضد ایرانی مکرر در افغانستان و آذربایجان علیه ایران گویای تنزل موقعیت ایران در این کشورهاست. در عراق براثر مواضع و اقدامات ناسنجیده گرایشات ضد ایرانی تقویت شده است، به طوریکه شخصیتی مانند آیت الله العظمی سیستانی با ارسال پیغام به رهبران ایران از نحوه عملکرد ایران در این کشور ابراز نگرانی میکند و نسبت به آن هشدار میدهد. در سطح منطقهای ایران حتی از یک دوستی پایدار محروم مانده است. دلارهای نفتی و شرایط جذاب معاملات و روابط اقتصادی نه هند را به کشیدن خط لوله گاز قانع کرده و نه روسیه را از صدور اطلاعیه مشترک با آمریکا علیه ایران و الزام ایران به انعطاف در مذاکرات هستهای باز داشته است. در سطح جهان اسلام حمایت بیدریغ رهبران ایران از رژیم سرکوبگر بعث بشار اسد و جنایتهایی که علیه مردم مظلوم سوریه روا میدارد، افکار عمومی جهان اسلام را علیه جمهوری اسلامی ایران برانگیخته است، آن چنان که احزاب و حرکتهای اسلامی در کشورهای عربی از جمله حزب نهضت اسلامی تونس و اخوان المسلمین مصر برای جلب رأی و حمایت بیشتر مردم خود، ناگزیر از تکرار این موضع هستند که هرگز در پی ایجاد حکومتی نظیر حکومت ایران در کشور خود نیستند. در سطح جهانی نیز گمان نمیکنم کسی تردید داشته باشد که درحال حاضر جمهوری اسلامی ایران بدترین شرایط بین المللی را در دوران پس از انقلاب تجربه میکند. دلارهای بادآورده نفت حتی این اثر را نداشت که مقامات دولت برزیل در سفر اخیر احمدینژاد به این کشور از او استقبال کنند. این دستاورد درخشان جملگی مربوط به دهه ایست که تحولات بینالمللی و منطقهای بهترین و طلاییترین فرصتها را در اختیار رهبران جمهوری اسلامی ایران قرار داد. فرصتهایی که در تاریخ یک ملت بسیار کمیابند و در صورت بهرهگیری مدبرانه و هوشمندانه از آنها بسیاری از مشکلات و معضلات تاریخی ایران رو به کاهش میگذاشت. درآمدهای بیسابقه و بادآورده نفت، بحران اقتصادی آمریکا و به ویژه اروپا، بهار عربی و سقوط حکومتهای عرب مخالف ایران، عدم تحقق وعدههای آمریکا و متحدانش در عراق و افغانستان و مخالفت رو به گسترش افکار عمومی جهانی و به ویژه غرب با گسترش جنگ و تشنج در جهان و ناکامی جمهوریخواهان جنگ طلب در آمریکا از جمله این فرصتها بود که براثر بیکفایتی رهبران جمهوری اسلامی ایران از دست رفت و اکنون ما ماندهایم و نرخ تورم و بیکاری دو رقمی، کاهش شدید تولید ملی و آمار وحشتناک تعطیلی واحدهای تولیدی، گرانی کمرشکن، فسادبی سابقه اداری که پیکره نهادهای کشورتا بالاترین سطوح را آلوده کرده است، کاهش یکصد درصدی ارزش پول ملی، گسترشفقر و افزایش آمار سرقت و طلاق و خودکشی و … در داخل و موج انتقاد و بیاعتمادی ملل مسلمان و مواضع خصمانه همسایگان و تحریم و تهدید بیگانگان در خارج.
طبعاً از این پس چنان که علائم آن از هماکنون پیداست، تلاش خواهد شد تمامی این نابسامانیها و ناکامیها به دولت کنونی که آفتابش به لب بام رسیده، نسبت داده شود و با تبلیغات انحصاری و همهجانبه ملت در آخرین شبهای عمر دولت دهم، رؤیای فردایی امیدبخش ببیند. اما چه کسی است که نداند این دولت ناکارآمد و بیکفایت خود معلول روش خاصی از کشور داری است که طی دهه اخیر به قیمت سنگینترین هزینهها و خسارتها بر کشور و نظام تحمیل شده است. روشی که در سادهترین تعبیر میتوان از آن با عنوان روش حکومت مطلقه فردی یاد کرد. دولتی که خود محصول این روش حکومتداری و مولود اراده قدرت مطلقه بوده و اگر هنری داشته است، تحکیم و تقویت همین روش بوده است. دولتی که بزرگترین مزیت و نقطه قوت رئیسش آن بود که دیدگاههایش از همگان به رهبری نزدیکتر است. او بود که در تبلیغات انتخاباتی به تعبیر رهبری شعارهای انقلاب را زنده کرد، او بود که به تعبیر رهبری مانع رشد گرایشهای لیبرال و تجدید نظر طلبانه در مدیریت کشور شد، او بود که به تصریح رهبری از موضع عزت با قدرتهای خارجی برخورد کرد و او بود که با سفرهای استانی و توزیع پول نفت میان مردم و دادن وامهای بیحساب و اجرای طرحهای کارشناسی نشده و غیر توسعهای به قیمت تعطیلی طرحهای ملی و زیربنایی و … کوشید خواسته رهبری را که در سفر به استان کرمان در دوره اصلاحات ضمن انتقاد تلویحی به دولت اصلاحات فرموده بودند«دیگر طرحهای زیربنایی کافی است از این پس مردم باید اثر پول نفت را در سفرههایشان ببینند» عملی کند.
به باور من مشکل نه در دولت نهم است و نه دولت دهم و نه در احمدینژاد و نه در رهبری. مشکل در روش اداره فردی کشور و یا شخصی کردن اداره کشور به عنوان انتخاب رهبری است که هیچگونه مشارکتی را برای اداره کشور بر نمیتابد، روشی که براساس آن یک نفر میاندیشد و تشخیص میدهد و تصمیم میگیرد و دیگران اجرا میکنند. روشی که مدیران و مسؤلان و شخص رهبری را از ظرفیت عظیم کارشناسی و افکار و اندیشههای کارآمد و حتی از ظرفیت کارشناسی بدنه ساختار مدیریت کشور محروم ساخته است. مشکل در تجمیع تمامی اختیارات و صلاحیتها در شخص رهبری است، بدون آن که هیچگونه مسؤلیتی در قبال این همه متوجه ایشان باشد و یا این که خود را در برابر افکار عمومی پاسخگو بدانند. مشکل اینجاست که رئیس مجلس خبرگانی که در ازای گرفتن رأی در برابر مردم متعهد به نظارت بر رهبری شده است، برخلاف شرط ضمن عقد قانون اساسی، نقض پیمان و نکث ایمان کرده و به صراحت میگوید وظیفه مجلس خبرگان نه نظارت بر رهبری بلکه حفاظت از رهبری است. وقتی چنین شد دیگر هیچکس حق ندارد بپرسد، چه شد که دولت نهم و دهم بر سر کار آمد و چرا پیشنهاد موسوی در دیدار با رهبری در روزهای پس از اعلام نتایج آرای ریاست جمهوری دهم مسموع نیفتاد که گفت: «من ادعا و تمایلی به کسب ریاست جمهوری ندارم و حاضرم انصراف دهم، به شرط آن که به تقلبات و تخلفات صورتگرفته در انتخابات به نحو بیطرفانه رسیدگی شود». وقتی چنین شد دیگر هیچ کس خود را متعهد و مسؤل نمیبیند که به مردم توضیح دهد چرا فرقهای منحرف و خطرناکتر از فتنه!! را دولتی بینظیر از مشروطه تا کنون به جامعه معرفی میکرده است.
نشانههای این علت العلل مشکلات کشور یعنی روش حکومت مطلقه فردی و یا شخصی شدن مدیریت کشور، را در هریک از مشکلات کشور میتوان نشان داد. از انتخابات ریاست جمهوری و ابقای دولت نهم تا حاکمیت نظامیان بر اقتصاد کشور و تضعیف بخش خصوصی تا فساد مالی اداری بیسابقه در نهادها و مسؤلان کشور و تا نحوه رسیدگی کنترل شده به این فسادها و ممنوعیت «کش دادن» آن در مطبوعات و تا پنهان کردن دهها پرونده فساد مشابه دیگر از افکار عمومی و تا موضوع بحران هستهای کشور. اگر بیماری چشم اجازه دهد در نوشتاری دیگر خواهم کوشید به عنوان یک نمونه و یک مورد مطالعاتی، نقش و اثر روش حکومت مطلقه فردی را در بحران هستهای کشور را بررسی کنم.
انتخابات مصر
پیروزی نامزد مصری مسلمان دموکراسی خواه در انتخابات ریاست جمهوری این کشور، پس از موفقیت همین جریان در ترکیه و تونس، بیانگر آن است که اکثریت رأی دهندگان در هر سه کشور افرادی را برگزیده اند که ضمن اعتقاد به اسلام و عمل به احکام و فرائض الهی، مخالف تحمیل هنجارهای اسلامی به هم وطنان خود هستند و نمی خواهند اشتباهات جمهوری اسلامی ایران را تکرار کنند. بنابر این همگی
۱- رأی خود را رأی به دموکراسی می خوانند. هم چنان که محمد مرسی جشن پیروزی خود را «عید دموکراسی» در مصر نامید.
۲- با حکومت مطلقه فردی و استبداد دینی مخالف بوده به انتخابات آزاد معتقدند.
۳- برای روحانیون و فقها هیچ حق یا امتیاز ویژه ای در رهبری سیاسی جامعه قائل نیستند و از رقابت آزاد همه قشرها از جمله روحانیون و صاحبان گرایش های فکری، عقیدتی و سیاسی در عرصه های گوناگون در جامعه و حکومت دفاع می کنند.
۴- از تحمیل یک سبک زندگی خاص به مردم پرهیز دارند. به باور آنان حجاب اسلامی واجب شرعی است نه اجبار حکومتی. به همین دلیل شارع مقدس برای عدم پوشش موی سر مجازات شرعی دنیوی و حکومتی برای زنان تعیین نکرده است.
۵- خود را خدمتگزار همه مردم و تابع قانون می خوانند و حقوق اساسی همه شهروندان را مانند آزادی عقیده و بیان، انتشار مطبوعات، تشکیل احزاب آزاد، تأسیس انجمن ها و اتحادیه و سندیکاهای آزاد، انتقاد به ارکان حکومت از صدر تا ذیل و برپایی اجتماعات اعتراضی مسالمت آمیز و نامزدی در انتخابات آزاد برای همه، به رسمیت می شناسند و از این جهت فرقی بین مسلمان و غیرمسلمان نمی گذارند.
۶- از دشمن تراشی پرهیز دارند و خواهان روابط دوستانه اما برابر و مبتنی بر احترام متقابل با تمام قدرت های بزرگ هستند و اولویت آن ها حل مشکلات اقتصادی کشور و مردمشان است.
۷- کنترل انحصاری شبکه های مختلف رادیو-تلویزیونی را توسط فرد یا جناح خاصی، روشی ناکارآمد، غیردموکراتیک و زیان بار ارزیابی می کنند و اطلاع رسانی آزاد، شعار جناح پیروز بوده است که امیدوارم همیشگی باشد.
۸- با دخالت نظامیان در عرصه رقابت های انتخاباتی صددرصد مخالفند.
۹- از اعتراضات مردمی علیه حاکمیت حزب بعث سوریه پشتیبانی می کنند و آن را تداوم بهار عربی می خوانند.
۱۰- با ارائه چهره ای طالبانی، خشن، تکفیری و ضد حقوق بشری از اسلام مخالفند و از سازگاری اسلام با دموکراسی پشتیبانی می کنند و مخالفان خود را به دشمنی با پیامبر(ص) متهم نمی سازند.
به طور خلاصه آنان می خواهند به شعار «مصر برای همه مصریان» جامه عمل بپوشانند و در مجموع اهداف، راهبرد و مشی اصلاحی خود را دنبال کنند. و به همین دلیل شاهد آن هستیم که متأسفانه در رسانه ملی ما اخبار آن ها منتشر نمی شود و رسانه های تبلیغاتی و خبری اقتدارگراها بعضاً به جعل اخبار آن ها می پردازند تا ایرانیان از دریافت کامل حقیقت محروم شوند و تصور کنند هم سنگران اقتدارگراهای وطنی در آن کشور و دیگر کشورهای متأثر از بهار عربی به پیروزی رسیده اند!
دومین نشست سفیران سبز امید، ۲۲ تا ۲۵ تیرماه ۱۳۹۱ در شهر گوتنبرگ سوئد به میزبانی تشکل رساگ (راه سبز امید گوتنبرگ) و حضور نمایندگان تشکلهاییکه منشور سبز امید را محور فعالیتهای خود کرده اند برگزار خواهدشد.
به گزارش ندای سبز آزادی، اهداف این نشست به اختصار شامل "افزایش توانمندیهای تشکیلاتی تشکلهای حائز شرایط" و همچنین" آسیب شناسیجنبش سبز در حوزههای مختلف" است که از طریق برگزاری سلسله کارگاهها و سخنرانیهای آموزشی دنبال می شود.
ستاد برگزاری دومین نشست سفیران راه سبز امید نیز پیش از این درباره نشست، فراخوانی صادر کرده بود.
در پی انتشار خبری منبی بر "احتمال رفع حصر مهدی کروبی" در رسانه های حکومتی؛ سحام توضیحاتی را ارائه داده است:
طی هفته گذشته آقای خاتمی با حضور در منزل خانم کروبی، با ایشان دیدار کردند. هیچ یک از طرفین این دیدار، کوچکترین اطلاعی مبنی بر شرایط کنونی و آینده آقایان کروبی و موسوی نداشته و ندارند. لذا بدیهی است که چنین اظهار نظری نیز خلاف واقع بوده است.
انتشار چنین خبری از سوی یک سایت حکومتی، که زیرنظر مستقیم نهادهای امنیتی اداره می شود، خود گویای سناریوی نخ نما و تفرقه برانگیزی است که آمران آن به دنبال پیاده سازی آن بوده و هستند.
خانواده آقای کروبی و سایت سحام نیوز؛ تمام تلاش خود را کرده اند که هرگونه رخ داد پیرامون شخص آقای کروبی را به اطلاع مردم ایران برسانند. لذا اگر چنین احتمالی وجود داشت، مطمئنا پیش از این از طریق همین رسانه به اطلاع عموم رسیده بود.
لازم به توضیح است سایت های حکومتی از دیدار سید محمد خاتمی و فاطمه کروبی خبرداده و علت آن را احتمال رفع حصر آقای کروبی ذکر کرده بودند.
کلمه – گروه بین الملل: کوفی عنان پس از ساعت ها مذاکره قدرت های بزرگ جهان در ژنو، با حضور در یک کنفرانس خبری اعلام کرد که شرکتکنندگان در این نشست بر سر طرح تشکیل دولت انتقالی برای فراهم کردن شرایط گذار سیاسی در سوریه به توافق رسیدهاند.
فرستاده ویژه سازمان ملل برای صلح در سوریه پیش از آغاز مذاکرات ژنو به وزرای خارجه حاضر در این مذاکرات هشدار داده بود که اگر نتوانند به توافقی برای پایان بخشیدن خشونتها در سوریه دست یابند، بخشی از مسئولیت کشتههای بیشتر در سوریه متوجه آنان خواهد بود. عنان گفته بود که شکست در رسیدن به توافق میتواند به بحرانی بینالمللی منجر شود.
مدت ها است که عکس های منتشر شده از سوریه، عمق فاجعه انسانی در این کشور را نشان می دهد، عکس های زنان و کودکانی غرق در خون. اما هشدار کوفی عنان این بار جدی تر بود. او از آغاز جنگ عمیق منطقه ای سخن گفت.
در حالی که در جریان مذاکرات امروز خبرهای زیادی از اختلافات نمایندگان آمریکا و روسیه در این مذاکرات منتشر شده بود و ناظران نسبت به احتمال ناکامی نشست ژنو هشدار میدادند نهایتا کوفی عنان در کنفرانسی خبری حضور یافت و اعلام کرد که شرکتکنندگان در این نشست بر سر طرح تشکیل دولت انتقالی برای فراهم کردن شرایط گذار سیاسی در سوریه به توافق رسیدهاند.
اما اختلافات و تردید های نشست امروز همگی موضوع واحدی داشت: بشار اسد. بخش عمده اختلافاتی که ناظران نسبت به آن ابراز نگرانی میکردند، به مخالفت شدید آمریکا، اروپا و همپیمانان عرب آنها از حضور بشار اسد در قدرت مربوط بود. به اعتقاد آنها بشار اسد با سرکوب و کشتار گسترده شهروندان سوری، شانس حضور در قدرت را برای همیشه از دست داده است. در حالی که روسیه و چین با این نظر مخالف بودند.
اما سرانجام این گروه متشکل از قدرتهای برتر جهان، بر سر طرح تشکیل دولت آشتی ملی در سوریه به توافق رسیدند. بنابر گزارش خبرگزاریها، در این طرح صراحتا از حضور بشار اسد در دولت آشتی ملی حرفی به میان نیامده اما در آن ذکر شده است که دولت آشتی ملی میتواند شامل اعضای رژیم فعلی نیز بشود.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، بر اساس این طرح که پیشنویس راهکارها و اصول آن توسط کوفی عنان، نماینده سازمان ملل و اتحادیه عرب برای حلوفصل بحران سوریه تدوین شده است، دولت آشتی ملی برای انتقال قدرت در سوریه تشکیل خواهد شد. طرح کوفی عنان سرانجام با اعمال اصلاحاتی در متن آن، مورد توافق همه شرکتکنندگان در این نشست قرار گرفت.
به گزارش دویچه وله، کوفی عنان در کنفرانس خبری پس از پایان این نشست، در پاسخ به خبرنگار مجله آلمانی اشپیگل درباره جدول زمانی پیادهسازی این طرح گفت هنوز زمان دقیق و ضربالاجلی برای آن مشخص نشده و ابتدا باید گفتوگو با دولت و مخالفان در سوریه آغاز شود. او ابراز امیدواری کرد که با پیشرفتهای محسوس و حصول نتایج مشخص، دولت انتقالی سوریه بتواند حداکثر تا یک سال آینده قدرت را در دست بگیرد.
عنان تاکید کرد که تحقق صلح در سوریه کار سادهای نیست، اما امکانپذیر است. به اعتقاد او دستآورد نشست روز شنبه توافق بینالمللی و واکنش متحدانه جامعه جهانی بود: وقتی جامعه جهانی یکصدا نسبت به رویدادی واکنش نشان دهد، این صدا قدرتمندتر میشود و حل معضلات آسانتر خواهد شد.
تاکید هیلاری کلینتون بر دوران پس از اسد
هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا در کنفرانس خبری تاکید کرد که طرح پیشنهادی میتواند شرایط گذار دموکراتیک به دوران پس از اسد در سوریه را فراهم کند. به گفته او گامهای بعدی روشن است و باید با حمایت از راهکارها و اصول پیشنهادی کوفی عنان و برگزاری انتخاباتی آزاد و چند حزبی، دولتی تکثرگرا تشکیل شود که حقوق شهروندی و آزادیهای اساسی شهروندان سوری را محترم میشمارد.
هیلاری کلینتون در پاسخ به خبرنگار خبرگزاری اسوشیتدپرس که نشست ژنو را پیروزی دیگری برای روسیه خواند، گفت: باید این توهم را برطرف کنیم که بشار اسد با دستان آغشته به خون میتواند در قدرت بماند.
کلینتون همچنین گفت که آمریکا نتایج این نشست را روز جمعه هفته آینده در کنفرانس «دوستان سوریه» در پاریس ارائه خواهد کرد. یافتن راههایی برای کمکرسانی به شهرهای آسیبدیده و شهروندان سوری و تلاش برای تحقق صلح از جمله موضوعات دستور کار کنفرانس «دوستان سوریه» در پاریس خواهد بود.
از سوی دیگر، سرگی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه تاکید کرد که طرح مورد توافق هیچ پیششرطی ندارد. او همچنین بار دیگر نسبت به غیبت ایران و عربستان در نشست ژنو ابراز تاسف کرد. گفته میشود روسیه پیشنهاد کرده بود تا در صورت حصول پیشرفت در مذاکرات روز شنبه در ژنو، دور بعدی مذاکرات در مسکو و با حضور نمایندگانی از ایران، سوریه و نیز عربستان برگزار شود. اما گروه اقدام زمان خاصی را برای نشست بعدی مشخص نکرده، اگرچه عنان گفته با توجه به تحولات روزها و هفتههای آینده، هر زمانی که نیاز باشد نشست اضطراری این گروه تشکیل خواهد شد.
کارگر ۴۰ ساله معدن زغالسنگ «جو» شهرستان زرند بر اثر گازگرفتگی جان خود را از دست داد.
به گزارش فارس، مهدی گلستانی یک کارگر ۴۰ ساله معدن زغالسنگ «جو» شهرستان زرند عصر روز گذشته بر اثر گازگرفتگی جان خود را از دست داد.
هادی ایرانمنش رئیس اداره تعاون، کار و رفاه اجتماعی شهرستان زرند در این زمینه گفت: این کارگر با ۱۵ سال سابقه کار در شرکت معدن جو عصر روز گذشته در این معدن دچار گازگرفتگی شد و در دم جان خود را از دست داد.
وی اظهار داشت: صبح امروز بازرسان این اداره برای یافتن علت وقوع حادثه به محل اعزام شده و در حال بررسی بیشتر این حادثه هستند.
شرکت معدن جو با حدود ۶۰۰ نفر کارگر در فاصله ۴۵ کیلومتری جنوب شرقی زرند واقع شده است.
کلمه – گروه اجتماعی:
“جنگل ابر زیباست؛ بگذاریم زیبا بماند” این محور تجمعی اعتراضی از سوی فعالان محیط زیست بود که پنج شنبه هفته گذشته مقابل فرمانداری شاهرود صورت گرفت. تجمع کنندگان با پلاکاردهایی اعتراض خود را به ساخت جاده در "جنگل اَبر" در شمال کشور به نمایش گذاشتند.
احداث جاده پنجم شاهرود- شمال در جنگل سه میلیون ساله ابر از مصوبات سفرهای استانی احمدی نژاد به استان گلستان است که طبق اعلام این معترضان هیچگونه توجیه اقتصادی و اجتماعی نداشته و تنها بر اساس وعدههای انتخاباتی و کسب منافع زمینخواران و مافیای چوب بوده است.
جنگل ابر قسمتی از قدیمیترین و زیباترین جنگلهای هیرکانی با گونههای گیاهی و جانوری نادر است که با ۳۵ هزار هکتار وسعت، ادامه جنگلهای سرسبز شمال کشور است که در ۵۰ کیلومتری شمال شرق شهر شاهرود و در کنار روستای ابر در استان گلستان قرار دارد.
به گفته فعالان محیط زیست “ساخت جاده ابر که عملیات آن در مسیر بین شاهرود تا علیآباد استان گلستان آغاز شده است، باعث از بین رفتن دستکم ۵۰ هکتار از جنگلهای و برهم خوردن تعادل اکولوژیک منطقه میشود.”
اما تنها منتقد این مصوبه استانی فعالان و دوستداران محیط زیست نبوده و احداث این جاده حتی خواست روستاییان منطقه هم نیست بلکه طبق اعلام معترضان به ساخت جاده، عدهای دلال ساختمان به دنبال این هستند که با احداث جاده، ویلاها و ساختمانهای ساخته شده در این منطقه را با قیمتی چند برابر قیمت فعلی به فروش برسانند.”
با این وجود به گفته دوستداران محیط زیست در مسیر اجرای این مصوبه استانی تاکنون هزاران درخت به صورت شبانه برای ساخت این جاده قطع شده است. آمار مقامات حکومت علاوه بر آنکه متفاوت از آن چیزی است که فعالان محیط زیست اعلام می کنند، با یکدیگر تناقض هم دارد.
چنانچه در حالی که محمدجواد محمدیزاده، رییس سازمان حفاظت مدعی شده است که تنها ۳۲ درخت قطع شده است اما از سوی دیگر علیرضا اورنگی، رییس سازمان جنگلها شمار درختان قطع شده را ۴۶۵ اصله درخت اعلام کرده است. به عبارتی اختلافی در حدود ۴۳۳ اصله. این اختلاف آمار را مقایسه کنید با ادعای حمید ظهرابی، مدیرکل حفاظت محیط زیست استان سمنان و رجب قربانپور، مدیرکل راه و ترابری این استان که قطع هر گونه درخت را از اساس منکر شده و در مورد بخش سمنان گفته اند:عملیات راهسازی در جنگل ابر در حوزه استحفاظی سمنان بدون قطع حتی یک درخت انجام گرفته و قطع گسترده درختان این جنگل، واقعیت ندارد.
در همین زمینه حسین عاشور، مدیر روابط عمومی استانداری گلستان به جای اطلاع رسانی دقیق در مورد تناقض آماری مقامات دولتی و در نقش سخنگویی دولت ظاهر شده و “رسانهها را در این موضوع دایه مهربانتر از مادر دانست” و به ایسنا گفته است: “احداث جاده ابر، مصوبه دولت و از مطالبات مردم است.”
او اما به این سوال پاسخ نداده که با وجود چهار راه ارتباطی بین استانهای سمنان و گلستان چه ضرورتی بر احداث پنجمین جاده در این خصوص است؟
نکته قابل توجه دیگر این اظهارنظر رییس سازمان حفاظت است که اعلام کرده براساس توافق صورت گرفته با مجری طرح آنان موظفند پنج برابر تعداد درختان قطع شده در جنگل ابر درخت بکارند!! او این اطمینان را هم داده که سازمان متبوعش بر تمام مراحل ساخت و احداث این جاده نظارت خواهد داشت و در صورت مشاهده هر گونه تخلفی برخورد لازم را خواهد داشت.
او هم چنین در حالی مدعی شده که عرض این جاده ۵ متر خواهد بود که دارای دو شانه ۷۵ سانتیمتری است که در نخستین روزهای تابستان امسال شماری از فعالان محیط زیست تعداد درختان قطع شده در این جنگل که به گفته آنان به صورت شبانه قطع شده است هزاران اصله و جاده در حال احداث در این جنگل را نیز جادهای اصلی و با عرضی بین ۳۰ تا ۴۰ متر اعلام کرده و هشدار دادند که احداث این جاده موجب در معرض خطر قرار گرفتن بسیاری از گونههای گیاهی و جانوری منطقه از جمله درخت سرخدار خواهد شد.
در تجمع روز پنجشنبه دوستداران محیط زیست و فعالان و تشکلهای غیردولتی حامی محیط زیست نظیر جمعیت دیدهبان طبیعت، باشگاههای کوهنوردی، ستاد مردمی حفاظت از طبیعت شاهرود و … از مسئولان خواستار آن شدند که «از احداث جاده پنجم شاهرود- شمال در جنگل سه میلیون ساله ابر که هیچگونه توجیه اقتصادی و اجتماعی ندارد جلوگیری کنند وبا تاکید براینکه “به راهی جدید نیاز ندارد” در نامهای خطاب به مسئولان مطرح کردند که با تبدیل جنگل ابر به کلاردشتی دیگر که امروزه تنها جنگلی ویرانه و انبوهی از ویلا در آن باقیمانده است، بهطور قطع دهها روستای پایین دست این منطقه در معرض خطر سیل و ویرانی قرار خواهند گرفت.
جاده جاده پنجم شاهرود- شمال مخالفان دیگری هم دارد. هفته گذشته نیز ۳۷ نماینده مجلس طی تذکری به محمود احمدینژاد، رئیس دولت خواستار حفظ حیات درختان جنگل ابر شدند.
بنر زیر که توسط تعدادی از هموطنان سبزمان تهیه شده است مربوط به تقاطع بزرگراه صیاد شیرازی با بزرگراه رسالت است که در شامگاه سی ام خرداد ماه امسال یعنی سومین سالگرد شهادت ندا آقا سلطان نصب و از آن عکاسی شده است.
تابلویی که هر چند پس از ساعتی توسط نیروهای امنیتی برداشته شد اما باز هم یادآور می شود؛ اعتراضی که از بطن مردم جوشیده و جنبشی را متولد کرده است سر باز ایستادن نخواهد داشت.
همانطور که میرحسین موسوی گفت: ایده ای که در داخل کشور مبنی بر بازگشت به حقوق اساسی مردم متولد شده است برگشت ناپذیر است.
اسماعیل گرامی مقدم، مشاور مهدی کروبی، در نامه ای به رئیس قوه قضاییه با اشاره به رنجنامه نرگس محمدی از زندان که به تازگی منتشر شده، نوشت: یکی از مشهورترین خطبه های امام علی (ع) درباره ربودن خلخال از پای زن یهودی دردوران خلافت حضرت علی علیه السلام بود که می فرماید: اگر مسلمانی از این غم بمیرد بر او عیبی نیست. سوگند به سوگندهای علی (ع) اگر این امام همام در این دوره می زیست، این خطبه را این گونه می خواند که هرکسی رنج نامه نه یک زن یهودی را بلکه رنج نامه بانوی مسلمان ایرانی یعنی نرگس محمدی را بخواند یا بشنود و از شدت غم و غصه بمیرد بر او عیب نیست.
متن کامل رنجنامه نرگس محمدی را اینجا بخوانید
به گزارش کلمه، این نماینده سابق مجلس با اشاره به وضعیت دشوار و غیر قابل باور نرگس محمدی در زندان، پرسید: مرتکب کدامین عمل مجرمانه شده است که امنیت یک کشور را به خطر انداخته است؟ او فرمانده کدام لشگر، تیپ یا گردان نظامی بوده است و اقدام مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی به راه انداخته است! که او را زندانبانان اینچنین بی رحمانه مورد شکنجه و آزار قرار می دهند؟ آیا معنی و مفهوم اینگونه رفتار ظالمانه با یک بانویی که فقط جرمش انتقاد به نحوه برخورد حکومت با مسئله حقوق بشر است، آنقدر خطرناک و هولناک برای یک نظام سیاسی است و این نظام سیاسی قادر به ارائه استدلال و منطق در مقابل این زن نمی باشد! و تنها چاره اش داغ و درفش است؟!
گرامی مقدم که این نامه را با اشاره به سخنان اخیر صادق لاریجانی در خصوص عدالت و استقلال دستگاه قضایی آغاز کرده، همچنبن به وضعیت سید مصطفی تاجزاده و محمد داوری به عنوان دو نمونه دیگر از زندانیان سیاسی یاد کرد که به زعم مصداقی از زیر سوال بردن دستگاه قضایی و غیر عادلانه بودن دادگاه های زندانیان سیاسی است.
وی که هم اکنون در هندوستان در حال تحصیل است، در بخشی از نامه خود نوشت: من از کشوری نامه برای رئیس دستگاه قضایی جمهوری اسلامی می نویسم که یک میلیارد و نیم جمعیت با هزاران دین و آئین سیاسی و غیر سیاسی مسالمت آمیز کنار یکدیگر زندگی می کنند، به احترام کوچکترین اقلیت مذهبی یعنی شیعیان هر ساله روز عاشورا را بطور کل تعطیل عمومی اعلام می کنند… دراین سه سالی که روزانه به روزنامه ها و رسانه های این کشور مراجعه می کنم، می بینم تندترین حملات منتقدان به بالاترین مقامات کشور انجام می شود تا حتی خواهان براندازی بالاترین مقام کشور می شوند، هر دسته و گروهی هر وقت اراده کردند دست به اعتراض خیابانی می زنند و هرگز بر علیه جمعیتهای معترض خشونت بکار برده نمی شود
گرامی مقدم تصریح کرد که وقتی من منتقدان جمهوری اسلامی را با اینها مقایسه می کنم، بیشتر به مظلومیت منتقدان اصلاح طلب و ملی مذهبی و غیره که در زندان هستند پی می برم.
وی با اشاره به عذرخواهی و طلب حلالیت و بخشش برخی از مسئولین سابق دستگاه قضایی از ملت، خطاب به رئیس فعلی قوه قضاییه نوشت: همیشه بخت با منصب داران نخواهد بود که فرصت حتی حلالیت طلبیدن از ملت خود را داشته باشند. از این رو بعنوان کسی که افتخار داشته اند در دوره ای از مجلس مورد اعتماد مردم قرار بگیرند، پیشنهاد می دهم در راستای گام برداشتن برای اثبات عدالت و استقلال قوه قضائیه به حرمت ماه مبارک رمضان از مقام رهبری درخواست آزادی همه زندانیان سیاسی را بفرمائید و بدانید آزادی زندانیان سیاسی نه تنها به امنیت کشور آسیب نمی رساند بلکه ضامن امنیت کشور در این شرایط سخت که با بحرانهای اقتصادی و تهدیدات خارجی مواجه است، خواهد بود.
متن کامل نامه اسماعیل گرامی مقدم که نسخه ای از آن برای انتشار در اختیار کلمه قرار گرفته، به شرح زیر است:
حضور آیت الله صادق آملی لاریجانی
رئیس محترم قوه قضائیه
با سلام
هفته گذشته مصادف بودن با بزرگداشت دستگاه قضایی و برپایی این تکریم از دستگاه قضاء در شهر مقدس مشهد با حضور مقامات ارشد نظام و از جمله مقام رهبری برگزار شد، جنابعالی در طول سخنرانی خود در دفاع از دستگاه قضایی بویژه در مقابل انتقادات رئیس دولت دهم که خود به بزرگترین قانون شکنی متهم است، تلاش نمودید اثبات کنید که دستگاه قضایی در برقراری عدالت از استقلال برخوردار است و حتی هیچ خط قرمزی را نمی شناسد و در رستای موازین اسلامی و دستورات الهی بدنبال برپایی عدالت است. هرکسی وقتی این سخنان شما را بشنود و از وضعیت دادرسی در دادگاهای سیاسی و از وضعیت زندانهای تحت پوشش دستگاهای امنیتی خبری نداشته باشد! حتما تصورش این خواهد بود این دستگاه قضایی در راستای حکومت پنج ساله امام علی (ع) حرکت کرده است! اما اگر داور بی طرفی بخواهد دفاعیات شما را در استقلال دستگاه قضا بطور مصداقی تک به تک با پرونده های زندانیان سیاسی مقایسه نماید، آنگاه نه تنها دستگاه قضای متبوع شما را در راستای موازین اسلامی نخواهد دانست بلکه این دستگاه در مقابل تمامی شیوه های عملی و تجربه شده دوران امام علی (ع) خواهد پنداشت. یکی از مشهورترین خطبه های امام علی (ع) درباره ربودن خلخال از پای زن یهودی دردوران خلافت حضرت علی علیه السلام بود که می فرماید: اگر مسلمانی از این غم بمیرد بر او عیبی نیست.
سوگند به سوگندهای علی (ع) اگر این امام همام در این دوره می زیست، این خطبه را این گونه می خواند که هرکسی رنج نامه نه یک زن یهودی را بلکه رنج نامه بانوی مسلمان ایرانی یعنی نرگس محمدی را بخواند یا بشنود و از شدت غم و غصه بمیرد بر او عیب نیست. سوال من از محضر جنابعالی این است؛ اینک که شما به تمسک قدرت حاکمیت، برچسب ناچسب جرم امنیتی را به فعالان سیاسی دربند چسبانیده اید! و اگر همین اتهام امنیتی را برای نرگس محمدی فرض قبول بدانیم! او مرتکب کدامین عمل مجرمانه شده است که امنیت یک کشور را به خطر انداخته است؟ او فرمانده کدام لشگر، تیپ یا گردان نظامی بوده است و اقدام مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی به راه انداخته است! که او را زندانبانان اینچنین بی رحمانه مورد شکنجه و آزار قرار می دهند؟ آیا معنی و مفهوم اینگونه رفتار ظالمانه با یک بانویی که فقط جرمش انتقاد به نحوه برخورد حکومت با مسئله حقوق بشر است، آنقدر خطرناک و هولناک برای یک نظام سیاسی است و این نظام سیاسی قادر به ارائه استدلال و منطق در مقابل این زن نمی باشد! و تنها چاره اش داغ و درفش است؟! و آنگاه جنابعالی به هزاران رزمنده دوران دفاع مقدس، همچون منی که افتخار داشتیم از کیان کشور و جمهوری اسلامی در برابر دشمنان دفاع کنیم، امروز به ما حق نخواهید داد که پشیمان شویم از اینکه برای دفاع از حکومتی سلاح بر دست گرفتیم که از یک بانوی مسلمان در هراس است؟
مصداق دیگرم در به زیر سوال بردن دستگاه قضایی و غیر عادلانه بودن دادگاه های زندانیان سیاسی در خصوص وضعیت بازداشت و مراحل رسیدگی به پرونده ی سید مصطفی تاجزاده است. شما اگر مدعی هستید دستگاه قضا با شفافیت عمل می کند، تاجزاده را که سه سال بدون ذکر دلایل جرم، وی را در سلول انفرادی و قرنطیه نگهداری می کنید، آیا این ملت ایران شایستگی آن را ندارند که در یک دادگاه علنی شاهد دفاعیات اتهامات امنیتی یکی از مقامات جمهوری اسلامی یعنی معاون سیاسی سابق وزارت کشور باشند؟ زمانی دستگاه قضایی می توانست مستقل تلقی شود که در همین پرونده بطور علنی هم به اتهامات به تعبیر شما امنیتی، وی و هم به شکایت مصطفی تاجزاده به همراه آن شش نفر دیگر که از سردار مشفق و نهاد نظامی متبوع او شکایت کردند، رسیدگی می شد. وقتی که مردم و شهروندان یک کشور این دوگانگی در پرونده تاجزاده را می بینند، آیا جنابعالی به آنها حق نمی دهید که یقین داشته باشند این برخوردها خارج از قوانین دستگاه قضایی است و نشانه انتقام جویی های سیاسی برخی از مقامات در شورای نگهبان و بویژه آیت الله جنتی از عملکرد منصفانه و شجاعانه مصطفی تاجزاده در صیانت از آرای ملت در انتخابات مجلس ششم می تواند باشد؟!
سومین مصداق که به اتکا آن می توانم بطور قطع و یقین به استقلال قوه قضائیه ایمان نداشته باشم، رسیدگی به پرونده محمد داوری است، داوری که از نوجوانی بعنوان یکی از رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس از کیان کشور و نظام دفاع کرد و همواره مدافع حقوق معلمان در سازمان معلمان در چهارچوب قانون فعالیت می کرد. سه سال است که او از اولین حقوق یک زندانی یعنی مرخصی محروم مانده است، همه می دانیم پس از نامه مهدی کروبی به هاشمی رفسنجانی در خصوص تجاوزها و شکنجه ها که مقام رهبری نیز با فرمان بسته شدن زندان کهریزک درحقیقت صحه بر ادعاهای مهدی کروبی گذاشت، پس از آن مقامات ارشد امنیتی و دستگاه قضایی و شخص جنابعالی از آقای کروبی خواستید که اسناد و مدارک ادعاهای خود مبنی بر تجاوز و شکنجه را ارائه دهد. در این شرایط بود که پس از بازداشت محمد داوری، آقای کروبی طی نامه ای برای جنابعالی توضیح دادند که او از محمد داوری بعنوان سردبیر سایت سحام نیوز خواسته بود که از کسانی که مدعی هستند شکنجه و تجاوز شده اند فیلم و عکس تهیه کنند.
ریاست محترم دستگاه قضایی! کجای این فعل جرم است؟ در کدام آئین اسلامی و غیر اسلامی برملا کردن فساد جرم است و برهم زننده امنیت ملی یک کشور محسوب می شود؟! داوری در دادگاه خود با پیروی از آموزهای دینی که شما روحانیون مبلغ آن بوده اید به درستی از خود دفاع کرده است که من ترسیدم اگر اقدام به تهیه این مستندات نکنم آنوقت جرم مرتکب شده ام و قطعا” در پیشگاه دادگاه عدل الهی محکوم خواهم بود، درحالی که جنابعالی خوب می دانید آقای داوری صادقانه و از سر خیرخواهی پس از تهیه آن اسناد آنها را به آقای کروبی تحویل داد و آقای کروبی هم در آن روزها به دادستان محترم کشور (جناب آقای محسنی اژه ای) تمامی فیلم ها را تحویل دادند و آیا این رفتار دستگاه قضایی با فرزندان انقلاب را می توان از انصاف و استقلالش دانست؟!
جناب آقای لاریجانی! مگر نه این است که شما مدعی هستید این زندانیان سیاسی جرمشان امنیتی است و به خطر انداختن امنیت یک کشور پرواضح است که جرم سنگینی است؟ پس چرا این جرم سنگین که بایستی طی دادگاه طولانی و متوالی و با حضور هیئت منصفه و وکیل مدافع برگزار شود، ظرف پنج دقیقه دادگاه های این عزیزان انجام می شود که حتی فرصت نشستن بر روی صندلی به متهم داده نمی شود تا چه رسد به فرصت دفاع از خود؟! وقتی که فقط در پنج دقیقه تشریفات انشاء حکم انجام می شود، چگونه باور کنیم که این احکام حاصل یک دادگاه عادلانه است و حاصل دستورالعمل های بازجویان نیست.
بی شک گوشه ای از این دست پرونده های سیاسی را که به عرض جنابعالی رساندم، باید بدانید که همین منوال رسیدگی و برخوردهای غیر عادلانه، غیر منصفانه و خارج از قواعد استقلال دستگاه قضایی بر همه پرونده های مجرمان سیاسی مترتب است.
من از کشوری نامه برای رئیس دستگاه قضایی جمهوری اسلامی می نویسم که یک میلیارد و نیم جمعیت با هزاران دین و آئین سیاسی و غیر سیاسی مسالمت آمیز کنار یکدیگر زندگی می کنند، به احترام کوچکترین اقلیت مذهبی یعنی شیعیان هر ساله روز عاشورا را بطور کل تعطیل عمومی اعلام می کنند. در این کشوری که برخی معتقدند مهد دمکراسی شرق است اما به تعبیر فرانسیس فوکویاما نظریه پرداز لیبرال دمکراسی مهد دمکراسی جهان امروز است، دراین سه سالی که روزانه به روزنامه ها و رسانه های این کشور مراجعه می کنم، می بینم تندترین حملات منتقدان به بالاترین مقامات کشور انجام می شود تا حتی خواهان براندازی بالاترین مقام کشور می شوند، هر دسته و گروهی هر وقت اراده کردند دست به اعتراض خیابانی می زنند و هرگز بر علیه جمعیتهای معترض خشونت بکار برده نمی شود و اگر نمی دانید! که بدانید در این کشور یک زندانی عقیدتی و سیاسی یا به تعبیر شما امنیتی وجود ندارد. وقتی من منتقدان جمهوری اسلامی را با اینها مقایسه می کنم، بیشتر به مظلومیت منتقدان اصلاح طلب و ملی مذهبی و غیره که در زندان هستند پی می برم.
یقین دارم و از مطالعه نهج البلاغه امیر المومنین بر این باورم اگر این منتقدان که در زندان هستند و اینگونه با نجابت مخالفت ها و انتقادات خود را ارائه می دهند، اگر امام علی (ع) برخوردار از یک چنین مخالفین صادق، با ایمان و دلسوزی نسبت به حکومت بودند، یقین داشته باشید که همه آنها جزء والیان و حاکمان منصب های حکومتی امام علی (ع) گمارده می شدند.
داماد محترم آیت الله العظمی وحید خراسانی! امروز گاها” شاهدیم برخی از مسئولین سابق دستگاه قضایی در کسوت مرجع تقلید که در آن زمان هم سن و سال جنابعالی بودند، زبان به اعتراف از گناه و اشتباه گشوده اند و طلب حلالیت و بخشش از سوی ملت دارند. اما همیشه بخت با منصب داران نخواهد بود که فرصت حتی حلالیت طلبیدن از ملت خود را داشته باشند. از این رو بعنوان کسی که افتخار داشته اند در دوره ای از مجلس مورد اعتماد مردم قرار بگیرند، پیشنهاد می دهم در راستای گام برداشتن برای اثبات عدالت و استقلال قوه قضائیه به حرمت ماه مبارک رمضان از مقام رهبری درخواست آزادی همه زندانیان سیاسی را بفرمائید و بدانید آزادی زندانیان سیاسی نه تنها به امنیت کشور آسیب نمی رساند بلکه ضامن امنیت کشور در این شرایط سخت که با بحرانهای اقتصادی و تهدیدات خارجی مواجه است، خواهد بود.
من الله توفیق
اسماعیل گرامی مقدم
عبدالفتاح سلطانی، وکیل و فعال حقوق بشر که نزدیک به ده ماه است در زندان به سر میبرد، طی هفتههای اخیر به دلیل نیاز به درمان در خارج از زندان باید به بیمارستان منتقل میشد که به دلیل اصرار بر انتقال با دستبند از سوی مسئولان زندان و نپذیرفتن او، این انتقال صورت نگرفت.
مائده سلطانی، فرزند این فعال حقوق بشر در گفتوگو با جرس میگوید که خانوادهاش نگران وضع سلامت پدرش هستند و او باید هر چه سریعتر برای معاینه و معالجه به خارج زندان منتقل شود.
عبدالفتاح سلطانی که وکالت بسیاری از فعالان سیاسی، مطبوعاتی و مدنی را بر عهده داشته متهم به "تبلیغ علیه نظام، تشکیل کانون مدافعان حقوق بشر، اجتماع و تبانی علیه نظام" و "تحصیل مال حرام" شده است.
او که از تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۹۰ در زندان اوین به سر میبرد با حکم بدوی که اواسط اسفند ماه از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی صادر شد به ۱۸ سال حبس، تبعید به برازجان و همچنین به ۲۰ سال محرومیت از حرفه وکالت محکوم شده بود. وی سپس در یک دادگاه تجدید نظر به ۱۳ سال زندان محکوم شد.
دخترعبدالفتاح سلطانی با بیان این که پروندهی پدرش در مرحلهی اعاده دادرسی است اظهار امیدواری میکند که “دست کم در این مرحله مطابق قانون” رفتار و پدرش از اتهامات نسبت داده شده تبرئه شود.
متن کامل این گفتوگو در ادامه میآید:
۱۰ روز پیش خانواده توانستند بالاخره برای اولین بار با آقای سلطانی ملاقات حضوری داشته باشند. برای گرفتن ملاقات حضوری زمانی بیش از ۹ ماه طی شده است. قولی داده نشده تا پس از این ملاقاتهای حضوری روالی قانونی بگیرد؟
ببنید، بعد از نزدیک به ۱۰ ماه هفته گذشته خانواده موفق شدند با پدرم ملاقات حضوری کنند. برای هر بار ملاقات حضوری خانوادهی من باید از دادستان اجازه دریافت کنند؛ دادستان هم بارها موافقت کرده و حتی قاضی پرونده پیش از تجدید نظر به پدرم قول داده بود که ملاقات حضوری به راحتی به خانواده داده شود. اما هر بار بر خلاف قولها و وعدهها عمل شد. این بار هم گفتهاند که از این به بعد ملاقاتهای حضوری به سادگی و بدون دردسر داده میشود و امیدواریم از این پس این طور خلف وعده نشود و دست کم خانواده را از ملاقات حضوری محروم نکنند و ملاقاتها مطابق روند قانونی انجام شود.
در این ملاقات وضعیت جسمی و روحی آقای سلطانی چطور بود؟
از لحاظ جسمی پدرم نیاز به معالجه دارد. دکتر زندان تاکید داشته که او باید برای پارهای از معالجات به بیرون از زندان منتقل شود و برای چند بیماری که از قبل داشته و بیماری کمخونی که در زندان به آن مبتلا شده تحت درمان قرار بگیرد و احتمالا داروهای مناسب مصرف کند. به همین خاطر خانواده بسیار نگران سلامت او هستند. اما از لحاظ روحی خوشبختانه در وضعیت بسیار عالی قرار دارد.
هفته پیش قرار بود آقای سلطانی برای درمان به بیمارستان منتقل شوند. اما به دلیل اصرار مسئولان زندان به استفاده از دستبند و نپذیرفتن پدرت این انتقال صورت نگرفت. با توجه به بیماری که میگویی و نگرانی از سلامت آقای سلطانی تکلیف درمان او چه میشود؟
پدر من شدیدا احتیاج به انتقال به بیمارستان و پیگیری معالجات و درمان دارد. به همین خاطر روز دوشنبه، یعنی سه روز پیش برای بار دوم خواستند که او را به بیمارستان منتقل کنند و مسئول بند ۳۵۰ هم به طور شفاهی به پدرم قول داده بود که این بار انتقال بدون دستبند صورت خواهد گرفت. با این وجود موقع انتقال به بیمارستان باز هم میخواستند به او دستبند بزنند که به دنبال مخالفت پدرم و سرباز زدن او از انتقال با دستبد، پدرم بار دیگر از رفتن به بیمارستان محروم شد و درمان و معالجه او به تعویق افتاد. باید اینجا تاکید کنم که ماده ۳۳ آیین نامهی اجرایی سازمان زندانها و اقدامات تامینی و تربیتی در مورد نحوه انتقال زندانی توضیح داده شده و هیچ جا صحبتی از انتقال با دستبند نشده است. در نتیجه انتقال زندانی با دستبند خلاف این آیین نامه است که در آن هیچ صحبتی از لزوم آن نشده است. علاوه بر آن پدر من یک وکیل است و شان وکیل مانند شان قاضی است، زمانی که به وکیل صرف از نظر اتهامی که برایش در نظر گرفته شده دستبند میزنند این زیر سوال بردن شان قاضی و وکیل هر دو به حساب میآید. بنابراین باید شرایطی فراهم شود تا پدرم بتواند بدون دستبند برای درمان به بیمارستان برده شود.
در حکم تجدید نظر که چندی پیش اعلام شد، حکم دادگاه تجدید نظر پنج سال از حکم دادگاه بدوی کمتر شد. این کاهش حکم به دلیل تبرئه از اتهامی بوده یا تغییر در میزان احکام صادره برای هر یک از اتهامات؟
پدرم در تجدید نظر از اتهام “اجتماع و تبانی علیه نظام” که بابت ۵ سال حبس گرفته بود تبرئه شد و ۱۰ سال از محرومیت از وکالتاش کاسته شد. اتهامات دیگر او که تبلیغ علیه نظام، تشکیل کانون مدافعان حقوق بشر و تحصیل مال حرام از طریق دریافت جایزه حقوق بشری نورنبرگ است که در تجدید نظر تغییری نکرد و بنابراین پدرم به ۱۳ سال حبس، ۱۰ سال محرومیت از وکالت و تبعید به زندان برازجان محکوم شد. پدرم بدون اینکه شرایط دادگاه را بپذیرد و صلاحیت قاضی را به رسمیت بشناسد این حکم برایش صادر شد. دادگاه هم این شرایط را فراهم نکرد و با تغییر جزئی حکم اولیه را تایید کرد. نمیدانم در کدام دادگاه عادلی متهم بدون دفاع از خود محاکمه میشود.
در حکم آقای سلطانی تبعید به برازجان وجود دارد. اطلاعی از احتمال اجرای این حکم و زمان اجرای آن دارید؟
تبعید در حبس بدعت جدیدی است که هم بر خلاف قوانین جاری در کشور و هم بر خلاف اعلامیه جهانی حقوق بشر است. بر اساس این قوانین ما تبعید و زندان با هم نداریم. یعنی یک شخص یا نفیبلد میشود و باید در شهر دیگری زندگی کند و یا در محلی که پروسه تشکیل پروند و دادگاه و محاکمهاش صورت گرفته محبوس میشود. تبعید و زندان با هم در واقع قانونشکنی بزرگی است که برای فشار بیشتر بر مدافعان حقوق بشر صورت میگیرد و ما امیدواریم این حکم ناعادلانه اجرایی نشود. الان پرونده پدرم در مرحلهی اعادهی دادرسی است و سه وکیل برای این او تعیین شده است. امیدواریم دست کم در این مرحله قانون رعایت شود و پدرم از اتهاماتی که به او نسبت داده شده تبرئه شود.
میرحسین موسوی: سپاهی که مشغله فکریاش بالا و پائین رفتن قیمت دلار و دخالت در امور بانکداری و بازار سهام و پیمانکاری و صادرات و واردات است، نمیتواند برای تامین امنیت کشور و انقلاب مورد اعتماد باشد.
سید محمد خاتمی در سخنانی صریح، نسبت به ادامه حبسها و حصرها هشدار داد و تصریح کرد که ادامه این روند مردم و جوانان را گروه گروه به اینجا میرساند که اسلام یا حداقل حکومت اسلامی نباشد.
وی گفت: از جمله مطالبی که بارها به آن پرداخته ام این است که نتیجه حذف و حصر تقویت حکومت و جلب و جذب نیروهای مأیوس نیست. حاصل حذف و حصر نومیدی از اصلاح در جامعه است و نتیجه تداوم آن این که گروه گروه از جوانان و مردم رو به کسانی بیاورند که می گویند اسلام یا حداقل حکومت اسلامی نباشد و این فاجعه ای است که بیش و پیش از همه حکومت باید به آن بیاندیشد و آن را حل کند.
رئیس جمهور سابق کشورمان همچنین بار دیگر ضمن دفاع از اصل جمهوری اسلامی، شرط این موضع را حفظ جمهوریت نظام دانست و گفت: آری، ما نظام را قبول داریم… به شرط آن که واقعاً «جمهوری اسلامی» باشد، یعنی رأی و نظر مردم در تعیین حکومت مؤثر باشد و حکومت هم خود را در برابر مردم مسؤول بداند و لوازم جمهوریت یعنی آزادی اندیشه و بیان و نقد و اجتماعات را فراهم آورد و موازین اسلامی، به ویژه معنویت و اخلاق و عدالت در جامعه حاکم گردد و همگان، با هر عقیده و گرایشی شهروند محترم به حساب آیند و از حقوق شهروندی برخوردار باشند.
به گزارش وب سایت رسمی سید محمد خاتمی، همزمان با حلول ماه شعبان و اعیاد شعبانیه و در آستانه سالگرد شهادت آیت الله بهشتی و یارانش، جمعی از ایثارگران و جانبازان دفاع مقدس با سید محمد خاتمی دیدار کردند.
رئیس جمهوری سابق ایران که در این دیدار نیز در کنار اظهار نظرهای مختلف با انتقاد تنی چند از حاضران درخصوص چرایی سکوت خود و انفعال اصلاح طلبان در مسائل جاری کشور و دلیل شرکتش در انتخابات مجلس نهم که به گفته جمعی از حضار غیرقابل هضم بود روبرو شد تصریح کرد: "از سخنانتان ناراحت نشدم و می دانم که این حرف ها حرف هایی است که در دل خیلی از افراد جامعه هست. راه¬کار، سرکوب کردن این نظرات نیست، بلکه باید تحولی در جامعه ایجاد شود تا جلو دل زدگی از اسلام و جمهوری اسلامی و نظام، بخصوص در میان نسل جوان و نخبگان گرفته شود. باید همه به قانون و علی الخصوص قانون اساسی برگردیم که اگر به طور جامع و کامل و به دور از تعبیرها و تفسیرهای مغایر با روح این قانون مورد عمل قرار گیرد بسیاری از مشکلات حل خواهد شد."
در ابتدای این دیدار حاضرین در جلسه به بیان دیدگاهها و نظرات خود پرداختند. محورهای مهم سخنان حضار علاوه بر تبریک فرارسیدن ماه شعبان و اعیاد شعبانیه، درخصوص انتخابات آینده ریاست جمهوری و استراتژی حضور اصلاح طلبان در این انتخابات، اعتراض به ادامه حصر سران اصلاحات و تداوم زندان و حبس فعالان سیاسی، چرایی سکوت سید محمد خاتمی و انفعال اصلاح طلبان در مسائل جاری کشور، غیرقابل هضم بودن علت شرکت سید محمد خاتمی در انتخابات مجلس نهم برای بخش های قابل توجهی از جامعه، قدردانی از سید محمد خاتمی به خاطر تلاش برای دوری از تندروی در هر دو جناح، انتقاد از انتظار همه افراد جامعه از یک نفر! و نداشتن احساس وظیفه فردی و جمعی دیگر افراد و حضور در عرصه انتخابات و قدرت و اصلاح امور بود.
سپس سید محمد خاتمی به سخنرانی پرداخت که متن کامل سخنان وی بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
باعث افتخار من است، که در ایامی که به حق به نام روز پاسدار و جانباز نامگذاری شده در خدمت عزیزان ایثارگران و جانبازی هستم که بهترین دوران عمر خود را در جبهه ها گذرانده اند و برای دفاع از اسلام و انقلاب و ایران و سرزمین تلاش کرده اند.
مطالبی دوستان بسیار متنوع بود. بعضی گلایه های جدی نسبت به شخص من و اوضاع سیاسی و اجتماعی حاکم بر کشور و فشارها و تنگناهای موجود مطرح نمودند و تعدادی از دوستان در عین پای بندی به قانون و انقلاب راه کارهایی را که متناسب با آرمان ها و وضع و حال جامعه بود ارائه دادند و سخنان گروهی دیگر از عزیزان، مؤید لزوم پای بندی به شیوه های مدنی و حضور در صحنه بود.
از همه تشکر می کنم و با توجه به گلایه های طرح شده، در آغاز سخن چند جمله ای را عرض می کنم، با تذکر این نکته که در این جلسه مجال پرداختن به همه مطالب و پاسخگویی به همه سؤال ها و دغدغه ها نیست؛ گرچه بارها در سخنان پیشین و به مناسبت های دیگر بعضاً به آن ها پرداخته شده است.
درست است که ایده آل ها مهم هستند، ولی اولا نباید ایده آل ها را با احساسات عوضی گرفت. ثانیاً همواره باید واقع نگر بود و با توجه به امکانات و مصالح در جهت آرمان ها حرکت کرد.
نکته دیگر این که اگر در جامعه ای خواستِ تاریخی شکل گرفته باشد، ولی ظرفیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تحقق آن خواست و نگهبانی از آن ایجاد نشده باشد این خواست یا تحقق نمی یابد، یا اگر محقق شود دیری نمی پاید. چنانکه ملت ما از یکصد و پنجاه سال پیش خواستار آزادی، استقلال، پیشرفت و نظام مردم سالار در کنار رفع و دفع عقب ماندگی و استبداد و استیلای بیگانه بوده است، -و واقعاً هم از این جهت مردم ایران از رشیدترین ملت های منطقه هستند- ولی چرا نهضت مشروطیت شکست خورد و از دل تحولات ملی گرایانه بعد از شهریور بیست، کودتای ۲۸ مرداد پدید آمد و انقلاب بزرگ اسلامی که الحق در آغاز و عمل با آزادی گسترده آمد و پیروز شد با مشکلات (از جمله جنگ و امواج تروریسم) و درگیریهای درونی مواجه شد و آن گونه که خواست انقلاب بود نشد، به طوری که حضرت امام در اواخر عمرشان گفتند ما در موقعیت اضطراری بوده ایم و همه از این پس باید به قانون برگردیم. بگذریم از این که در اوج بحران ها و درگیری ها ایشان فرمان هشت ماده ای را صادر کردند که هنوز هم می تواند مبنای بخش مهمی از حقوق شهروندی در جامعه ما باشد.
این همه به خاطر این است که ظرفیت و امکانات برای تحقق خواست مترقی مردم -که به نظر من جمهوری اسلامی اگر درست مستقر شود آن خواست را پاسخ می گوید- مهیا نیست و ما و روشنفکران هم به جای بالابردن این ظرفیت، بیشتر به پرمدعایی و دعوا با هم پرداخته ایم. می خواهم این را بگویم که اگر ظرفیت جامعه را بالا برده بودیم، خواست ها عملی می شد و آن وقت انتظار نداشتیم که یک نفر یا یک گروه خاص بیاید و همه بارها را به دوش بکشد.
از سخنانتان ناراحت نشدم و می دانم که این حرف ها حرف هایی است که در دل خیلی از افراد جامعه هست. راه¬کار سرکوب کردن این نظرات نیست، بلکه باید تحولی در جامعه ایجاد شود تا جلو دل زدگی از اسلام و جمهوری اسلامی و نظام، بخصوص در میان نسل جوان و نخبگان گرفته شود. باید همه به قانون و علی الخصوص قانون اساسی برگردیم که اگر به طور جامع و کامل و به دور از تعبیرها و تفسیرهای مغایر با روح این قانون مورد عمل قرار گیرد بسیاری از مشکلات حل خواهد شد.
وقتی عزیزانی که همه عمر و حیثیتشان ایثارگری و دفاع از انقلاب بوده این گونه نگران اند و اظهار ناراحتی می کنند آن وقت ببینید جوانان ما چه می گویند!
از جمله مطالبی که بارها به آن پرداخته ام این است که نتیجه حذف و حصر تقویت حکومت و جلب و جذب نیروهای مأیوس نیست. حاصل حذف و حصر نومیدی از اصلاح در جامعه است و نتیجه تداوم آن این که گروه گروه از جوانان و مردم رو به کسانی بیاورند که می گویند اسلام یا حداقل حکومت اسلامی نباشد و این فاجعه ای است که بیش و پیش از همه حکومت باید به آن بیاندیشد و آن را حل کند.
باز هم می گویم: آری، ما نظام را قبول داریم و انقلاب اسلامی را واقعه بزرگی می دانیم که منجر به استقرار جمهوری اسلامی شد. واقعه بزرگی که نه می توان آن را نادیده گرفت و نه به مصلحت جامعه و ملت ما است که این کار را بکند. جمهوری اسلامی به نظر ما همان است که می تواند پاسخگوی نیاز جامعه ما باشد؛ جامعه ای که طالب آزادی و استقلال و سربلندی و امنیت است. به شرط آن که واقعاً «جمهوری اسلامی» باشد، یعنی رأی و نظر مردم در تعیین حکومت مؤثر باشد و حکومت هم خود را در برابر مردم مسؤول بداند و لوازم جمهوریت یعنی آزادی اندیشه و بیان و نقد و اجتماعات را فراهم آورد و موازین اسلامی، به ویژه معنویت و اخلاق و عدالت در جامعه حاکم گردد و همگان، با هر عقیده و گرایشی شهروند محترم به حساب آیند و از حقوق شهروندی برخوردار باشند. اصلاحات هم همین را می خواهد. اصلاح در جهت رفع کاستی ها و سامان یافتن امور براساس موازین و آرمان هایی که در انقلاب ما مطرح شده است. حال اگر دیگرانی، خواستار راه و سامان و نظام و انتظامی دیگر و در پی براندازی هستند، دچار اشتباه بزرگی شده اند و طبعاً راه ما هم از آنان جداست.
این همه تأکید و تلاش برای رفع حصرها و حبس ها و عبور از وضعیت امنیتی به وضع امن و آزاد و قانونی، نشانه دلبستگی ما به اصل نظام و جلوگیری از تحریف نظام و ارائه چهره نامطلوب از جمهوری اسلامی است.
مطمئن هستم که شما هم خواهان همین بوده و هستید و برای آن فداکاری کرده اید و دلتان برای اسلام و انقلاب و ایران می طپد و مبنای عمل هم قانون اساسی و قوانین ناشی از آن و موازین شرع و عقل است. همین قانون اساسی ظرفیت هایی دارد که اگر به طور جامع مبنای رفتار همگان و بخصوص حاکمیت باشد، می تواند پاسخگوی نیاز تاریخی جامعه و سیر به سوی سربلندی باشد.
باز هم از شما تشکر می کنم. مایه افتخار من است، که در ایامی که به حق به نام روز پاسدار و جانباز نامیده شده در خدمت عزیزان ایثارگر و فداکاران جامعه هستم که بهترین دوران عمر خود را در جبهه ها گذرانده و برای دفاع از اسلام و انقلاب و ایران و سرزمین تلاش کردند و نه تنها از اعضاء فعال ایثارگری و سپاه بودند، بلکه در تقویت و حتی بنیانگزاری سپاه و تثبیت و تکمیل ساز و کارهای آن نقش داشتند.
باعث افتخار من است که در جمع شما ایثارگران و جانبازان دفاع مقدس باشم و عرض می کنم اگر چنین جمع هایی حرف و درد دل هایی دارد باید آن را شنید. این ها افرادی بی درد و مرفه نیستند که از فرنگ آمده باشند و ربطی به انقلاب نداشته باشند؛ بلکه کسانی هستند که جانشان را کف دستشان گذاشتند و به میدان رفتند و دلبستگی خود را به امام و انقلاب، با فداکاری هایشان نشان دادند. اگر گله ای دارند حکومت و قدرت واقعاً باید به آن ها توجه کند و گلایه هایشان را جدی قلمداد کند و حتی با احساس خطر در شیوه ها، رفتارها و سیاست های خود تغییرات لازم به عمل آید.
و اما در مورد ماه شعبان!
ماه شعبان ماه بسیار مبارکی است. هم به جهت مناسبت ها و حوادث خوبی که در این ماه هست و هم از این منظر که این ماه معبر و گذرگاهی است که ما را آماده ورود به ماه میهمانی خدا می کند. علی الخصوص روزهای سوم و چهارم و پنجم شعبان که سال¬روز ولادت حضرت امام حسین علیه السلام، حضرت عباس علیه السلام و امام زین العابدین علیه السلام است و نیمه شعبان که روز ولادت حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است. مهدویت بیانگر فلسفه بزرگ تاریخ است که در دیدگاه خدا و اسلام و پیامبران، تاریخ حرکت تکاملی دارد و دوران طلائی تاریخ در آینده است، نه گذشته. یعنی در دورانی که نظامی با محوریت انسان کامل -امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف- استقرار خواهد یافت. نظامی که در آن ظلم و بیداد نباشد، آگاهی و عقلانیت باشد، عدل و قسط باشد و مردم همه با هم احساس نزدیکی کنند و از مزایای زندگی برخوردار باشند. در عین حال که بتوانند رشد معنوی و مادی داشته باشند. مهدویت تأمین کننده همین معنا است و نیمه شعبان رمز و راز آن است.
من در همین جا اشاره کنم که این افتخار برای پاسداران و جانبازان ماست که دو روز از این ماه بزرگ به نامشان نامگذاری شده و این مسؤولیت آنها را سنگین می کند، یعنی شناخت امام حسین علیه السلام؛ شناخت ابوالفضل العباس علیه السلام و ادامه راه آنان. نه اینکه فقط با نام پاسدار و جانباز دل خوش شوند و یا خدای ناخواسته غرور پیدا کنند و غفلت هایی پیدا شود و برنامه ریزی هایی شود که از این سرمایه عظیم سوء استفاده شود و در مسیری قرار گیرد که غلط است، یعنی چون جانبازی و پاسداری و ایثارگری خیلی مهم است بهانه ای شود برای سوء استفاده از این موقعیت ها و عنوان های بزرگ و خدای نکرده در تقابل قرار گرفتن این نهادها که باید پشتوانه انقلاب باشند با خود مردم. بخصوص توجه به این داشته باشیم که مهمترین امری که انقلاب ما می خواست، احترام به کرامت انسان بود و این که انسان سربلند و سرفراز باشد، نه تو سری خور! و کار بزرگی که سپاه و ایثارگران و جانبازان باید بکنند دفاع از این کرامت و حق حاکمیت و آزادی مردم و حرمت آنها است. این را خود پاسداران و جانبازان باید متوجه باشند و این مکانت مهم را بتوانند حفظ کنند.
درباره امام حسین علیه السلام و امام سجاد علیه السلام و بقیه بزرگان می خواهم بگویم قبل از آنکه این شخصیت ها را در حوادث بسیار مهم زمان خودشان ببینیم، برویم به شخصیت و هویت واقعی شان برسیم، همان که در مورد امام حسین و امام سجاد علیه السلام که عاشورا را آفرید و به تحمل شگفت انگیز حضرت سجاد و حتی صلح امام حسن معنا می دهد.
من معتقدم قبل از اینکه امام حسین را در عاشورا بشناسیم، در دعای عرفه باید بشناسیم. حضرت سجاد را نه با آن رنج ها که کشید و مقاومت هایی که کرد، که ابتدا با صحیفه سجادیه باید شناخت که به نام "زبور آل محمد" معروف است. آن مناجات ها، آن ابراز بندگی ها. در اینجا است که می توان دریافت که هدف از خلقت چیست و انسان برتر چگونه باید باشد و شخصیت این بزرگان در آنجا تجلی پیدا کرده است و در سایه این شناخت است که حتی عاشورا و حوادث دیگر معنای خودش را پیدا می کند.
چنان که می دانید امام، هم منادی حقیقت است و هم الگو و اسوه. یعنی فراخواننده به راه حق و حقیقت و در عمل خود پیشتاز آن راه و الگوی دیگران.
راهی که در دعاهای امیرالمؤمنین و امام حسین و امام سجاد علیه السلام و در مواضع عملی و رفتاری و گفتاری این بزرگواران تجلی پیدا می کند چیست؟ اصلاً پیامبران برای چه آمده اند؟ خدا از ما چه خواسته است؟
خداوند از خلقت، یک چیز خواسته و آن این که خلایق بنده او باشند. واین بندگی آزادی واقعی است. پیامبر آمده است تا بارهای سنگین را از دوش مردم با دعوت به بندگی خداوند بردارد. راز و رمز حقیقت دین خداوند در همین است: فرمان به بندگی خدا؛ و این راهی است که امامان ما در آن حرکت کردند و عاشورا را آفریدند. یا مسائل دیگری که بسیار پراهمیت اند.
بندگی خدا یعنی سر سپردگی و دل دادن به کمال و جمال و زیبایی و حکمت و قدرت مطلق که ذات پروردگار است و انسان باید سر سپرده او باشد.
انسان نمی تواند بنده نباشد. بنده یعنی کسی که اراده اش در اختیار دیگری قرار می گیرد.
این اراده وقتی در اختیار خود انسان نباشد و در اختیار دیگری قرار گیرد این می شود بردگی و بندگی و اراده بنده و برده تا انگیزه و قدرتی پشتش نباشد به حرکت در نمی آید.
گاه این بندگی، بندگی هوی و هوس است، یعنی انسان برده بخشی از وجود خویش است که بخش اسفل وجود اوست. یعنی اگر بخش عقلانی در اختیار بخش حیوانی باشد یعنی انسان بنده چیزی است که کوچکتر از اوست. چون انسانیت انسان به همان جنبه معنوی و عقلانی او است.
آیا انسان شایسته است که برده هوی و هوس باشد؟ یا این که هوی و هوس در اختیار بخش انسانی وجود انسان باشد، یعنی جنبه عقلانی و عرفانی و معنوی بر شخصیت انسان حکومت کند.
گاه انسانها برده قدرتمندان و جباران هستند. یعنی متغلبان، قدرت را به دست می گیرند و بر مردم مسلط می شودند و بر مردم تکلیف می کنند و آنان را وادار می کنند به اطاعت. نظام های دیکتاتوری و جبار نظام های بردگی هستند.
بدون تردید پیامبران خدا مردم را به آزادی از این دو بردگی فرا خوانده اند: آزادی از هوی و هوس که بسیار مهم است و آن را جهاد اکبر گفته اند – چرا که رها شدن از سلطه هوی و هوس کار دشواری است- و آزادی از سلطه جباران و زور گویان.
ما در تاریخ کسانی را داریم که به آزادی فرا خوانده اند، اما متاسفانه در جنبه ایجابی یا نتوانستند به نتیجه ای برسند یا به نتیجه بدتر رسیدند. نمونه کار، جنبشهای آزادی طلب چپی که در دنیا وجود داشتند یا حرکت ها کمونیستی که نظام های دیکتاتوری را سرنگون کردند ولی آیا به جای آن به مردم آزادی دادند؟ آیا رهایی و استقلال به مردم هدیه کردند!؟ یا دیکتاتوریهای نفس گیرتر از قبل را بر جامعه تحمیل کردند؟!
پیامبران علاوه بر این که به این آزادی فرا می خوانند، جنبه ایجابی را نیز پیشنهاد می کنند و آن این است که شما اگر می خواهید آزاد واقعی شوید باید بنده خدا باشید. یا بنده خدا یا بنده هوس و برده قدرت های زورگو و جبار و بندگی خدا در واقع آزادی واقعی است. خداوند انسان را با اختیار و آزاد آفریده است که نباید تابع کوچک تر از خود یا مساوی خود باشد و باید عقل و تدبیر خود را به کار گیرد و آگاهانه دریابد که شایسته وجود او این که پرستنده و سرسپرده خداوند که کمال و جمال و جلال مطلق است باشد و در عرصه اجتماعی تجلی آزادی در حاکمیت انسان بر سرنوشت خویش است. هر انسانی بر سرنوشت خود حاکم است و هر کس بخواهد این حاکمیت را بگیرد طاغوت و جبار است.
بسیاری از انقلاب ها از جنبه سلبی در مسیر آزادی بوده اند، ولی متاسفانه در جنبه ایجابی نتوانسته اند کاری بکنند و شاید در نهایت جباریت های بدتری را به جامعه تحمیل کرده اند.
اشاره کنم به اینکه انقلاب ها در معرض خطرند؛ برای اینکه یک جنبه سلبی دارند یعنی دفع دشمنی که مشکلات ایجاد می کند و یک جنبه ایجابی. اگر در همان جنبه سلبی بمانند مشکل ایجاد می کنند همچنانکه بسیاری از انقلاب ها در دنیا دچار آن شده اند.
اگر برای ادامه آن وضع در جنبه منفی بمانند، به جای اینکه قدرتی را که از جبار گرفته اند در میان مردم نهادینه کنند؛ و مردم صاحب اصلی قدرت شوند در اختیار گروهها و جریان های خاص قرار می گیرد و برای حفظ آن، یا دشمن بزرگتر از آن دیده می شود و عیب ها و نقص های درونی پوشانده می شود یا برای تداوم وضع موجود دشمن تراشی و دشمن سازی می شود. این خطری است که انقلاب ها را تهدید می کند.
پیامبران برای نفی الوهیت هر چیز غیر از خدا آمده اند و دعوت کرده اند به توحید در اعتقاد، عبادت در عمل فردی و عدل و احسان در عمل اجتماعی.
اگر حکومتی خود را منتسب به دین می داند باید مشخص کند چقدر در این زمینه ها پیش رفته است و کار کرده است. دین داری فقط ظواهر نیست؛ ظواهر باید راهی باشد به سوی بواطن.
عبادت در عمل یعنی بنده خدا بودن به معنای واقعی کلمه و عدل و احسان در صحنه اجتماعی؛ عدل را فقط در عدالت اقتصادی خلاصه نکنیم، عدل یعنی دادن حق هر ذی حقی؛ که از مهمترین مصادیق آن آزادی انسانها است و شناخت حق حکومت انسان بر سرنوشت خود و این حق چه به نام دین از انسان گرفته شود و چه به نامی دیگر خلاف عدل است.
در آستانه هفتم تیر هستیم. در هفتم تیر حادثه بزرگی رخ داد که نشانه مظلومیت جامعه و انقلاب ما و ددمنشی دشمنان ماست و اینکه در یک جنایت بیش از ۷۰ تن از عزیزان ما را از ما گرفتند. عزیزانی که در رأس آنها شهید دکتر بهشتی بود. واقعاً جای شهید بهشتی خالی است. با وجود امام و عظمت مردم و ایثارگران، جامعه ما بعد از آن فاجعه فرو نپاشید، اما به نظرم این شعار شعار خوش بینانه ای بود که دشمن در چه فکریه، ایران پر از بهشتیه! نه! بهشتی بسیار کمیاب و نایاب بود و رفتن او و شهید مطهری و رفتن دیگر بزرگان صدمات بزرگی به جامعه ما زد.
شما برای پی بردن به عظمت این مرد مذاکرات مجلس خبرگان را مطالعه کنید. دفاع از اسلام و دفاع از اسلامی که ضد دیدکتاتوری است و دفاع از اسلامی که حق مردم را به رسمیت شناخته است، دغدغه حق و حقوق و آزادی داشتن، دغدغه اینکه مبادا ما دچار دیکتاتوری شویم در نظرات ایشان وجود دارد.
نکته دیگری که جا دارد در مورد قدری حرف بزنم در مورد مسأله هسته ای است. ما واقعاً امیدوار بودیم که هم غربی ها اطمینان پیدا کنند که ما به سوی بمب اتم نمی رویم (که البته واقعا هم نمی خواستیم و نمی خواهیم به آن سمت و سو برویم و غربی ها همواره نسبت به این موضوع بدبین یا نگران بوده اند). هیچ اشکال ندارد که به راهکاری برسیم که برای آنها اطمینان حاصل شود یا اعلام کنند در این مورد اطمینان پیدا کرده اند. از طرفی حقوق ایران به رسمیت شناخته شود، از جمله حق این که صاحب تکنولوژی هسته ای باشد که در زمان ریاست جمهوری من در سال ۸۲، در قطعنامه آژانس به صراحت آمد ایران حق داشتن تکنولوژی هسته ای را دارد. بعداً در اجلاس پاریس حق بهره برداری از تکنولوژی هسته ای را به رسمیت شناختند. حالا هم در آستانه مذاکرات دوباره بر آن حق تأکید کردند، ولی آیا همین کافی است؟ وقتی شما حقی را به رسمیت می شناسید، عمل صاحب حق را هم باید به رسمیت بشناسید؛ از جمله غنی سازی تا ۵ درصد.
غربی ها نشان داده اند نمی خواهند چیزی به جمهوری اسلامی بدهند، در عین حال که می خواهند خیلی چیزها را یک طرفه از ما بگیرند! این شدنی نیست! متاسفانه گروه ۵+۱ ضعیف است. ۵+۱ یا تحت تأثیر قدرت های بیرونی است، یا لااقل احساس ترس و ضعف می کند.
تا آنجایی که می دانم موضع و راه ایران مشخص است. حسن نیت را در طرف ایران می بینم، ولی ایران و ایرانیان حقوقی دارند که نه تنها آژانس و موازین بین المللی، بلکه خود غربی ها هم به رسمیت شناخته اند و باید با اعمال این حق هم موافق باشند.
غربی ها نشان داده اند که حاضر نیستند آن حقوق به رسمیت شناخته شده را در عمل هم به رسمیت بشناسند. من گرچه چندان خوش بین نیستم، ولی باز هم امیدوارم بر اساس منطق و منافع طرفین که برای ملت ما و جامعه ما هم قابل قبول باشد به راه حلی برسند که ان شاء الله خیر همه در آن باشد.
آرش هنرور شجاعی صبح امروز ۱۰ تیرماه به زندان اوین بازگشت و به محض ورود علی رغم وخامت حال جسمانی دست به اعتصاب غذای اعتراضی زد.
به گزارش کلمه، آرش هنرور، روحانی و وبلاگ نویس منتقد که با پایان دوره ی مرخصی خود به زندان بازگشت، به محض ورود به زندان به دلایل زیر دست به اعتصاب غذا زده است:
۱٫ استنکاف دادسرای ویژه روحانیت از تحویل دادن اصل مدارک پزشکی قانونی و بنابرین عدم امکان پی گیری روند درمانی با خواسته بازگرداندن عملکرد دادسرای ویژه روحانیت به روند صحیح قانونی
۲٫ هتک حیثیت و نشر اکاذیب و اتهامات ناروایی که صدا و سیمای جمهوری اسلامی حتی قبل از صدور حکم و باشگاه خبرنگاران جوان و روزنامه کیهان و رسانه های همسو و وبسایت هایی از قبیل روات حدیث و وبسایت های دیگر وابسته به اقتدارگرایان و وزارت اطلاعات در حق وی انجام دادند و با خواسته اعاده حیثیت
۳٫ عدم اعاده اموال که شامل نوشته ها و مدارک تحصیلی وی می شد و می بایست پس از پایان تحقیقات بازپس داده شود، اما علی رغم چندین بار درخواست کتبی و رسمی از بازگرداندن آنها جلوگیری به عمل آمد
۴٫ در اعتراض به دادگاه نمایشی و فرمایشی ۲۱ تیرماه سال جاری به اتهام نشر اکاذیب
هفته ی گذشته کلمه خبر داده بود که محمد صادق (آرش) هنرور شجاعی خویی، روحانی منتقد، که چند روزی است به علت وخامت حال جسمانی در اثر بیماری صرع، در مرخصی استعلاجی به سر می برد، قرار است مجددا مورد محاکمه قرار گیرد.
این روحانی و وبلاگ نویس زندانی بر خلاف انتظار و رویه دادگاه ویژه روحانیت، علی رغم نظر مساعد دادستان ویژه و قاضی، به دلیل گزارش وزارت اطلاعات، مشمول عفو ۱۳ رجب نشده و به وی اتهامات جدیدی تفهیم شده که دلیل آن انتشار نامه سرگشاده اش در باب دادگاه ویژه روحانیت، انتشار نامه دادگاه به پزشکی قانونی و مصاحبه اش با سایت “کلمه” ذکر شده است.
آرش هنرور، دی ماه سال گذشته، چند روز پیش از بازگشت به زندان گفته بود: دوست دارم که جمهوری اسلامی نظامی آبرومند و نیرومند و خواسته و پسندیده مردم باشد… اما راهی که سکان دارانش در پی گرفته اند به ترکستان است.
آرش هنرور قرار است در ۲۱ تیرماه سال جاری به اتهام نشر اکاذیب در دادگاه ویژه روحانیت مورد محاکمه قرار گیرد، و این در حالی است که با توجه به اینکه اجازه آزادانه انتخاب وکیل ندارد، اساسا دادگاه را دادگاهی فرمایشی و نمایشی تلقی می کند.
بر اساس این گزارش، هنرور شجاعی در این مرخصی علاوه بر درمان و معاینات و معالجاتی که طبق نظر پزشکی قانونی هنوز ناتمام مانده اند، به قم رفته و ترجیح داده که این مدت را به دیدار با مراجع عظام تقلید و زیارت بگذراند.
این روحانی وبلاگ نویس، به اتهاماتی چون جاسوسی، اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام، هتک حیثیت مقام روحانیت و … توسط دادگاه غیر قانونی ویژه روحانیت به تحمل چهار سال حبس، پنجاه ضربه شلاق، پرداخت هشت میلیون ریال جزای نقدی و خلع مادام العمر از لباس روحانیت محکوم شده است.
کلمه: در پی کشف اختلاس ۶۰ میلیارد تومانی در صدا و سیما، تعدادی از مدیران این سازمان بازداشت شدند.
این خبر که اولین بار سه روز قبل در «ندای سبز آزادی» منتشر شده بود، دیروز از سوی سایت امنیتی «بولتن نیوز» مورد تایید قرار گرفت و در روزنامه جهان صنعت نیز تلویحا مورد اشاره قرار گرفت. با این حال هنوز مسئولان رسمی در این باره موضعی نگرفته اند.
بر اساس گزارش ندای سبز آزادی، یک اختلاس ۶۰ میلیارد تومانی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی کشف شده است که مسوولان صدا و سیما برای جلوگیری از انتشار اخبار آن تلاش زیادی کرده اند. این اختلاس کلان در بخش تبلیغات و بازرگانی صورت گرفته و از حسن تقدس نژاد معاون مالی- اداری صدا و سیما و نیز دو مدیر سابق شبکه دو و شبکه پنج تلویزیون به عنوان عوامل اصلی آن نام برده می شود.
این گزارش حاکی است، ماجرای این اختلاس از زمستان سال گذشته کشف شده و به جابجایی های بی سر و صدا در این سازمان انجامیده است. از زمان کشف این اختلاس تا کنون، حسن تقدس نژاد معاون مالی- اداری صدا و سیما در سر کار خود حاضر نشده و برخی خبر ها از بازداشت و بازجویی او حکایت دارد.
بر اساس این گزارش، این فساد اقتصادی با استفاده از فقدان شفافیت در قراردادهای آگهی و تبلیغات صدا و سیما صورت گرفته و مدیران ارشد صدا و سیما با کمک برخی مدیران شرکت های خارج از سازمان موفق شده اند از تخفیف آگهی های تلویزیونی در قراردادهای صوری، سوء استفاده کنند. این تخفیف ها تنها در چارچوب اختیارات مدیران ارشد صداوسیما قرار دارد. علاوه بر این سه مدیر برجسته صداو سیما، تعدادی از کارکنان این سازمان نیز با اتهام مواجه شده اند که گفته شده یکی از آنان مدیر رادیو البرز (کرج) است.
بولتن نیوز هم در این باره گزارش داده که به دنبال بازداشت عده ای از دست اندرکاران در حوزه تبلیغات محیطی فوتبال که گفته می شود با راه اندازی شرکت های اجاره ای و انعقاد قراردادهای صوری با همدستی عده ای از دست اندرکاران مربوطه در صدا و سیما مبادرت به سوء استفاده هایی از بیت المال نموده اند، تعدادی از مدیران سازمان و از جمله برخی مسئولین امور مالی صدا و سیما نیز بازداشت شده اند. یکی از مدیران ارشد صدا و سیما که همواره مورد حمایت ویژه آقای ضرغامی نیز است، جزء افرادی است که مورد برخورد قرار گفته است.
بر اساس گزارش این منبع نزدیک به نهادهای امنیتی، علیرغم بدهی های میلیاردی متهم اصلی پرونده تبلیغات فوتبال به سازمان صدا و سیما از سنوات قبل، وی با همدستی یکی از مدیران صدا و سیما و بدون طی کردن تشریفات قانونی موفق به عقد قراردادهای میلیاردی در سنوات اخیر شده است. تنها رقم یکی از قراردادهای شرکت اجاره ای با یک شرکت دولتی در موضوع تبلیغات حدود ۱۲ میلیارد تومان بوده است. اما با وجود انتشار اخبار متعدد در رسانه ها در روز های اخیر، کماکان مسئولان صدا و سیما از هر گونه اظهار نظر در خصوص موضوع و ابعاد آن خودداری نموده و به همین دلیل حجم و ابعاد موضوع مشخص نیست.
روزنامه جهان صنعت هم در این باره در مطلبی طنزگونه نوشت:
امروز این مساله برای همگان ثابت شده است که ایرانیها مردمان سریالدوستی هستند و نسبت به چیزهای ادامهدار علاقه نشان میدهند مثل سریال نرگس، رستگاران، دلنوازان، ترانه مادری و سریال منحرف، بیگانه و شرمآور عشق ممنوع!
گاهی اوقات هم تا گند چیزی را در نیاورند ول کن معامله نیستند مثل زیر آسمان شهر یک، زیر آسمان شهر۲ و زیر آسمان شهر۳٫
با وجود چنین ذائقهای که گرایش به چیزهای طولانی دارد، سریالهای دیگری تولید میشود و اتفاقا مورد توجه هم واقع میشود مثل بعضی از چیزهای زنجیرهای، دزدی سریالی مجسمههای تهران و شهرستانها و آخرین دستاورد سریالی کشور یعنی اختلاس!داستان از سه هزار میلیارد تومان آغاز شد و با بیمه ایران ادامه پیدا کرد، مجددا با بانک سپه ادامه پیدا کرد و در حال حاضر سریال به قسمت صداوسیما رسیده که از قرار معلوم قسمت جذابی هم هست! تهیهکنندگی این اختلاس را اداره مالی و امور بازرگانی صداوسیما برعهده دارد و اینبار مدیر اداره فوق و مدیران شبکههای مختلف خود پاچهها را بالا زدهاند و وارد میدان بازیگری شدهاند تا ثابت کنند آنها هم هنرمندند و چیزی از جامعه هنری کم ندارند!
تا الان هزینه تولید این اختلاس ۶۰ میلیارد تومان بوده که تقریبا ۹ برابر هزینه تولید سریال مختارنامه است!
نسبت به سه هزار میلیارد تومان مثل یک سکه ۵۰ تومانی رنگ و رو رفته است اما خب هرکس به اندازه بضاعت خودش! از طرفی قسمتهای بعدی سریال اختلاس به این مقدار هزینه نخواهد داشت چراکه مگر در سال چقدر بودجه برای اختلاس در کشور تخصیص داده میشود!
خدا را شکر مردم هم از این سریال استقبال خوبی به عمل آوردهاند و با دقت سریال را پیگیری میکنند و منتظر قسمتهای بعدی هستند و اعتراضی نسبت به ادامه پیدا کردن آن ندارند!
اما ایکاش این سریال هم در قسمت اوج خود (قسمت سه هزار میلیارد تومانی) تمام میشد و خاطرهخوشی از آن برای مردم به جا میماند.
و این داستان ادامه دارد…
نغمه ثمینی با نمایشی جدید به تئاتر بازمیگردد، به گفته این نویسنده مضمون کلی نمایشنامه به موضوع مهاجرت میپردازد که شیوا مسعودی کارگردانی آن را بر عهده گرفته و ریما رامینفر تنها پرسوناژ این نمایش خواهد بود.
اما نمایشنامه قبلی ثمینی به نام پالتوی پشمیقرمز در حالی توسط افسانه ماهیان در تئاتر شهر اجرا شد که ممیزیهای صورت گرفته تاثیر زیادی بر محتوای اثر گذاشته بود.
به گزارش ایلنا، ثمینی با گلایه از میزان ممیزیهای صورت گرفته بر نمایشنامه پالتوی پشمی قرمز، گفت: ۸۰ درصد نمایشنامه ممیزی شده بود که در مراحل تمرین مشکلات بسیاری برای گروه به وجود آورد، از طرف دیگر خود من نیز با مشکلات زیادی مواجه شدم، در حالی که ایده اصلی این نمایشنامه تقابل دو نوع متفاوت از نگرش و تفکر بود که پیچیدگی خاصی نداشت.
این نمایشنامهنویس با اشاره به اینکه وقتی متن چنین دچار تحول میشود اثر دیگر متعلق به خالق اولیه آن نیست، تصریح کرد: این وسواس بیش از حدی که بر فضای امروز ممیزی کتاب و نمایشنامهها حاکم است؛ موجب شد نمایشنامه پالتوی پشمیقرمز به تجربه تلخی تبدیل شود، به نظرم این نمایشنامه چیز عجیب وغریبی نداشت که نیاز به این میزان از ممیزی داشته باشد.
نویسنده نمایشنامه “خواب در فنجان خالی” در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه شرایط امروز نمایشنامهنویسی را چگونه ارزیابی میکند، گفت: برای پاسخ به این سوال باید کمی به عقب بازگردم، چند سال پیش دانشجویان ورودی ۸۸ تحویل پروژه نمایشنامهنویسی داشتند که بعد از مطالعه متنها به این نتیجه رسیدم آثار پرمحتوایی نوشته شده است.
وی ادامه داد: نیروهای جوان و پر انرژی زیادی وارد کار شدهاند و نیروهای با تجربهای هم هستند که از قبل کار میکنند، اما مسئله این است که محدودیتهایی که توسط ممیزی بر نمایشنامهها اعمال میشود موجب میشود آثار دیده نشوند.
ثمینی با بیان اینکه فضای نمایشنامهنویسی بسته به اینکه مدیران تا چه حد به هنرمندان عرصه تئاتر اعتماد کنند از خود پویایی نشان خواهد داد، افزود: در هرصورت صحبت اصلی به همان چیزی بازمیگردد که پیشتر گفتم، کار توسط جوانها انجام میشود و متنهای خوبی هم تولید شده است اما فضای حاکم بر شورای حمایت موجب کم دیده شدن آثار شده است.
این نویسنده در پایان با اشاره به نمایشی که قرار است بر اساس نمایشنامهای از او اجرا شود، گفت: کاری دارم که خانم شیوا مسعودی کارگردانی کرده و ریما رامینفر تک پرسوناژ این نمایش را بازی میکند که گروه فعلا در حال تمرین هستند.
ثمینی در خصوص محتوای نمایش، گفت: در حال حاضر تنها میتوانم بگویم به موضوع مهاجرت میپردازد و نوشتن نمایشنامه چیزی حدود سه ماه طول کشیده است.
صد و چهل و یک روزنامه نگار ایرانی با انتشار نامه ای خطاب به مسئولان ارشد قضایی جمهوری اسلامی، نسبت به وضعیت بهمن احمدی امویی روزنامه نگار زندانی ابراز نگرانی کردند و خواستار آن شدند که قدر قلم و شأن تمامی اصحاب قلم، چنان که باید، دانسته شود.
در این نامه که سه روز پس از انتقال بهمن احمدی امویی به انفرادی زندان رجایی شهر تهیه شده، امضاکنندگان خواستار رعایت قانون و آییننامه سازمان زندانها در مورد این زندانی مطبوعاتی شده اند که بهدلیل مقالات اقتصادی و نقدهایش، محکوم شده و در حبس است.
بهمن احمدی امویی، روزنامهنگار اقتصادی که پس از انتخابات سال ۸۸ او نیز چون بسیاری دیگر از روزنامه نگاران کشورمان بازداشت و در دادگاه به پنج سال حبس تعزیری محکوم شد، از روز پنجم تیرماه و پس از بازگشت از دادسرای اوین به زندان رجایی شهر، به سلول های انفرادی این زندان منتقل شده و همچنان در این سلول ها که محل نگهداری زندانیان اعدامی و خطرناک است، به سر می برد.
متن کامل نامه روزنامه نگاران در اعتراض به وضعیت این روزنامه نگار زندانی، به شرح زیر است:
بهنام خدا
مسئولان ارشد قضایی جمهوری اسلامی ایران
با سلام و احترام
همکار مطبوعاتی ما، جناب آقای بهمن احمدی امویی، روزنامهنگار و کارشناس اقتصادی، که در حال طی دوران محکومیت خود در بند ۳۵۰ اوین بود، به شکل غیرمترقبهای از زندان اوین به زندان رجایی شهر تبعید شد. با کمال تأسف، از سه روز پیش، خبر انتقال ایشان به سلولهای انفرادی پرخطر و بس آلوده در این زندان، بر نگرانی ما نسبت به وضع ایشان افزوده است. امضاکنندگان این نامه، خواهان رعایت قانون و آییننامه سازمان زندانها در مورد یک زندانی مطبوعاتیاند که بهدلیل مقالات اقتصادی و نقدهایش، محکوم شده و در حبس است. امیدواریم قدر قلم و شأن تمامی اصحاب قلم، چنان که باید، دانسته شود.
با سپاس از بذل توجه و اقدام سریع
شبنم آذر٬ شکوفه آذر٬ صبا آذرپیک، اسماعیل آزادی٬ محمد آقازاده، ساسان آقایی، حمید ابراهیمزاده٬ مهرداد ابوالقاسمی، حمید اسلامی، سعیده اسلامیه، محمدجواد اکبرین، امیلی امرایی٬ مهدی افشارنیک٬ نزهت امیرآبادیان، افشین امیرشاهی، فرنوش امیرشاهی، سعیده امین، آسیه امینی٬ امید ایرانمهر، سولماز ایکدر، سرگه بارسقیان، زهرا باقریشاد٬ مینو بدیعی، فرزانه بذرپور٬ علی بزرگیان، تارا بنیاد، ترانه بنییعقوب، ژیلا بنییعقوب، مازیار بهاری٬ نگین بهکام، آرش بهمنی، مسعود بهنود، سحر بیاتی، سعید پورحیدر، محمود پوررضایی، عبدالرضا تاجیک، مهدی تاجیک، نسرین تخیری٬ محمد تنگستانی، دلبر توکلی٬ فرنوش تهرانی، نوشین جعفری، زهرا جعفرزاده٬ بهناز جلالیپور، احمد جلالیفراهانی٬ رضا حاجی حسینی٬ محبوبه حسینزاده، مریم حسینخواه، آرش حسینی پژوه، رضا حقیقتنژاد٬ مهسا حکمت، جواد حیدریان، علیرضا خامسیان٬ مازیار خسروی، مصطفی خسروی، همایون خیری٬ هومان دوراندیش، نعیمه دوستدار، سودابه رحمدل، سامان رسولپور، شهرام رفیعزاده، مسعود رفیعی طالقانی، فیروزه رمضانزاده، محمد رهبر، محمدجواد روح٬ رضا رئیسی، سجاد سالک، سونیا سرابپور، پرستو سرمدی٬ فریبرز سروش، لیلا سعادتی، مجید سعیدی٬ امید سلیمی بنی، دانیال شایگان٬ مریم شبانی٬ میترا شجاعی٬ رضا شجاعیان، شبنم شعبانی، صبا شعردوست، سعید شمس، آرزو شهبازی، مهسا صارمی، نیوشا صارمی، بنیامین صدر٬ رضا صدیق، بیژن صفسری٬ بهروز صمدبیگی، سارا طاهری٬ ریحانه طباطبایی، مرجان طباطبایی، حمیدرضا ظریفینیا، نسرین ظهیری، آرش عاشورینیا، پوریا عالمی، عسل عباسیان، شیرزاد عبداللهی، آیدا عزتی، فرهمند علیپور، محمدحسن علیپور، ارشاد علیجانی، مسیح علینژاد، شهاب عموپور، فریده غائب، رضا غیبی، فرشید فاریابی، پویان فخرایی، میلاد فدایی اصل، گیسو فغفوری، فاطمه فنائیان، فرشته قاضی، ساناز قاضیزاده٬ آیدا قجر٬ کاوه قریشی، مرتضی کاظمیان، نازنین کاظمی، ناصر کرمی، امید کشتکار٬ نیکآهنگ کوثر٬ رضا گنجی، حمید مافی، امیرحسین متقی، نازنین متیننیا، صدرا محقق، حنیف مزروعی، عالیه مطلبزاده، امید معماریان، لیلا ملک محمدی، داوود محمدی٬ سام محمودی سرابی٬ نفیسه مطلق٬ جواد منتظری٬ پژمان موسوی٬ مینو مومنی٬ محمدحسین مهرزاد، کیوان مهرگان، مجتبی نجفی، محمدرضا نسب عبداللهی، حسین نورانینژاد، شاهین نوربخش، شهرزاد همتی، آزاده یکتایی
سعید حجاریان *
حتماٌ شنیده اید که می گویند وقتی سیاست به پایان می رسد، جنگ آغاز می شود. می توان این تعبیر را به نحو دیگری نیز بیان کرد؛ وقتی گفت و گو به پایان می رسد، خشونت آغاز می شود.
انسان ها معمولاٌ سه نوع کنش از خود بروز می دهند؛ نخست، کنشی است که انسان در ارتباط با طبیعت از خود بروز می دهد. انسان، با طبیعت برخوردی استخدامی و استثماری دارد. طبیعت بیجان چون موم در دست انسان قرار دارد و انسان با خرد ابزاری خود هر نوع تصرفی در آن می کند. به خصوص انسان مدرن که به سوژه بدل شده است، طبیعت را چون ابژهای در معرض هر نوع دخل و تصرف قرار می دهد. در اینجا طبعیت بی جان در مقابل انسان کاری از دستش بر نمی آید، یعنی عکس العملی نشان نمی دهد و فعل پذیر است. لذا بین انسان و طبیعت، رابطه کنش گر و کنش پذیر شکل می گیرد. از این جهت فصل ممیزه انسان با بقیه موجودات، ابزار سازی است. یعنی انسان ابزار ساز با استفاده از خرد ابزاری، می تواند طبیعت را به استخدام خود در آورد.
اما رابطهای که بین انسانها با یکدیگر وجود دارد کدامها هستند؟ انسان در رابطه با انسان های دیگر دو نوع کنش بروز میدهد. ۱٫ کنش معطوف به موفقیت؛ ۲٫ کنش معطوف به مفاهمه؛ در کنش معطوف به موفقیت، ارتباط انسان ها با یکدیگر ارتباط راهبردی است، به این معنی که وقتی کنشی انجام می شود واکنشی در پی دارد. در اینجا طرف مقابل، کنش پذیر نیست بلکه واکنش گر است. برای فهم این نوع رابطه، در ساه ترین حالت بازی بیس بال را در نظر بگیرید. در این بازی هر دو طرف به موفقیت می اندیشند و به همین دلیل، حرکت بعدی طرف مقابل را محاسبه می کنند. البته می توان حالت های پیچیده تری مانند بازی شطرنج را مثال زد یا بنگاه اقتصادی در بازار یا دولت ها در عرصه جهانی. همه این ارتباطات، معطوف به هدف هستند.
اما نوع دیگری از رابطه بین انسان ها برقرار است و آن کنش معطوف به ارتباط و تفاهم است. مانند رابطه دو نفر که می خواهند با یکدیگر ازدواج کنند. عشق نیز رابطهای تفاهمی است. هابرماس معتقد است که چون قدما انسان را حیوان ناطق خوانده اند، کنش ارتباطی ذروه ی (بهترین میوه)، کنش انسانی است. زیرا در کنش ارتباطی، گفتگو میسر می شود و همین جاست که سپهر همگانی شکل می گیرد. اما اگر انسان ها نسبت به یکدیگر جهل داشته باشند و نتوانند یکدیگر را فهم کنند، به مصداق “”الناس اعداء ما جهلوا” (انسان ها دشمن چیزهای ناشناخته هستند) تبدیل میشوند و طبیعتاً نتیجه این عدم ارتباط، خشونت خواهد بود. لذا میتوان گفت که بنیاد خشونت، جهل ناشی از عدم ارتباط است.
در ادیان ابراهیمی داستانی درباره شهر بابل وجود دارد که خداوند به مردم شهر به خاطر فسادهایشان غضب کرد و در نتیجه آن، صبح شد در حالیکه مردمان شهر، دیگر زبان یکدیگر را نمی فهمیدند. بعد از مدتی همگی به جان یکدیگر افتادند و در آنجا شرایط طبیعی (state of nature) حاکم شد و به قول هابز، انسان شد گرگ انسان. حتی به قول قرآن، زن حرف همسرش را نمی فهمید. معنی سریانی هاروت و ماروت هم که در قرآن آمده ست، سلطه و خشونت است. گویی شرایط لاقیاس پیش آمده است و زیست جهان هر فرد با زیست جهان دیگری تفاوت ماهوی پیدا کرده است.
اما بحث اصلی نگارنده این است که در کنش راهبردی دوم که معطوف به موفقیت است، اگر پشتوانه مفاهمه در ارتباط وجود نداشته باشد، رابطه به سمت ارتباط معطوف به استثمار و استخدام میل خواهد کرد. یعنی پایه ی ارتباط معطوف به موفقیت، ارتباط معطوف به مفاهمه است. در صورتی که بین انسانها رابطه معطوف به استثمار و استخدام شکل بگیرد، دیگر انسان، انسان نیست و به شیء تغییر شکل میدهد. در این حالت فقط کنشگرانسان محسوب میشود و دیگران را شیء و از جنس طبیعی و ناطور می داند. در اینجا کنشگر، با خرد ابزاری به سراغ مردم می رود و همان برخوردی را که با معدن میتواند بکند با انسان نیز مرتکب میشود. لذا طبیعی است که در نتیجه این نوع رابطه، فجایعی چون داخائو، آشوویتس، کلکسیون جمجمه های مردم خمرهای سرخ، بمب گذاری در مراسم عزاداری، قتلهای زنجیرهای یا بمباران اتمی هیروشیما رخ می دهد. به قول معروف در این شرایط، حرف عقل جز از دهن توپ کروپ بیرون نمی آید.
حال چه باید کرد که دیگر شاهد این فجایع نباشیم؟ طبیعی است که باید شرایط گفت و گو را فراهم کرد و مهارت گفت و گو را تقویت کرد. از مهم ترین شرایط گفت و گو نیز آن است که کنش گران ابزار سلطه را پشت در بگذارند. حضرت امیر در نامهاش به مالک اشتر می فرماید که وقتی با مردم سخن می گویی پاسبانان و نگهبانان را از دور خود دور کن تا مردم بتوانند بدون لکنت با تو سخن گویند، چون از پیامبر شنیدم که فرمودند به خدا هیچ امتی رستگار نمی شود مگر آنکه مردمش بدون لکنت و با قاطعیت بتوانند حق خود را از حاکم بستانند. لذا مهم ترین شرط در پیدایش حقیقت آن است که قدرت در فرایند تحریر حقیقت مداخله نکند.
یکی دیگر از شرایط گفت و گو و ارتباط از نظر بنده، ضرورت وجود ترجمان است. آن طور که پیشتر گفته شد اگر زیست جهان افراد لاقیاس باشد امکان رد و بدل شدن اطلاعات و مفاهمه از بین می رود و اینجاست که ضرورت وجودی مترجمانی. پدید می آید که بتوانند پلی باشند میان زیست جهان ها و هرچقدر مترجم ها بیشتر باشند رابطه بهتری بین کنشگران طالب موفقیت برقرار می شود.
به قول مولوی:
چو غلام آفتابم هم از آفتاب گویم
نه شبم نه شب پرستم که حدیث خواب گویم
چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی
پنهان ازش بپرسم به شما جواب گویم
به طور مثال نباید نقش اوزال و اربکان را در گذار به دموکراسی در ترکیه نادیده گرفت. چون قبل از آنها در ترکیه فقط خشونت حاکم بود و نظامیان هر روز عدهای را میکشتند و خیابان های آنکارا و استانبول مملو از اجساد مجهول الهویه بود اما آن دو نفر، هم زبان اسلام گراها را و هم زبان نظامی ها را می دانستند. لذا گذار به دموکراسی در ترکیه راحت تر صورت گرفت.
متفکرانی مانند هابر ماس برای گفت و گو شرایطی را برشمردهاند که قابل تاملاند.
حتی میتوان گفت که در مسائل فرهنگی نیز وجود مترجمها بود که شناخت فرهنگهای گوناگون در جهان را ممکن ساخت. برای مثال اگر شخصی مانند فیتس جرالد نبود که خیام را به انگلیسی ترجمه کند، زیست جهان ادبیات ایران برای غربی ها نانشناخته میماند.
متاسفانه در تاریخ طولانی سرزمین ما نیز شاهد برهه هایی بودهایم که به واسطه فقدان مترجمان دقیق و اصلاح گران پایبند به جدال احسن، فجایع عمده ایی رخ داده است. به طور مثال شاید میشد با کمی متانت و صبوری و شکیبایی در اترا از حمله مغول پیش گیری کرد. یعنی بی کفایتی حاکم اترا در برخورد با ایلچیان مغول و قتل آنان توسط خوارزمشاهیان باعث شد که مغولان تا قلب اروپا پیش روند.ژ
علیرغم اینکه پس از بسیاری از انقلابات مانند روسیه، فرانسه وچین نیز معمولاً یک دوره ترور و وحشت وجود داشته، اینکه گفته می شود انقلاب فرزندان خود را می خورد، الزاماً حرف دقیقی نیست. باز به تعبیر حضرت امیر «غصت الفتنه ابناءها بانیابها».. (فتنه فرزندان خود را با دندان هایش از هم می درد). پس این فتنه است که فرزندان خود را با خشونت از بین برمی دارد. در انقلاب اسلامی ایران هم، علی رغم آنکه انقلاب ما، انقلابی به نام خدا بود و جنبه فرهنگی داشت، به دلیل عدم وجود اصلاح گرایان مقتدر در پاره ایی از برهه ها شاهد خشونت های نابخشودنی بوده ایم و از خلال آن خشونت ها لطمات جبران ناپذیر معنوی و مادی به کشور تحمیل شده است.
* این یادداشت امروز با اندکی سانسور در روزنامه شرق منتشر شده بود که آنچه در کلمه منتشر شده، متن کامل آن است.
منصوره حسینی، نقاش نوگرای ایرانی، در تنهایی و غربت درگذشت.
به گزارش خبرگزاری ها، همسایگان این هنرمند نقاش ایرانی، دو روز قبل جسد او را در حالی که دو هفته از مرگش گذشته بود، در خانه اش در تهران پیدا کردند و به پزشکی قانونی انتقال دادند.
آیدین آغداشلو هم درباره این نقاش فقید به ایسنا گفت: منصوره حسینی از نسلی باقی ماند که جزو پیشگامان نقاشی معاصر ایران و مدرنیسم معاصر است. حسینی تمام عمرش تنها نقاشی کرد، گالری داشت و در عرصههای مختلف هنر مدرن فعالیت میکرد.
به گفته آغداشلو، حسینی در طول سالها فعالیت هنری به دنیایی شخصی دست پیدا کرده بود و در دورهای هم بنا بر اعتقاد خودش اولین نمونه نقاشی خط را اجرا کرد، هر چند که نمیتوان به جرات گفت که اولین نمونه از آن کیست، اما بیشک از اولین هنرمندانی است که با خط فارسی آثاری مدرن خلق کرد.
این هنرمند نقاش در بخش دیگری از سخنانش عنوان کرد: حسینی خوشنویس نبود و به همین دلیل برداشت مدرنی از خوشنویسی در تابلوهایش داشت. در تمام سالهایی که کمتر خبری از او داشتم، میدانستم که همچنان در عرصه هنرهای تجسمی فعال است و سالها گالری بسیار وسیعی داشت و برای کارش علاقه به خرج میداد.
او حسینی را یکی از هنرمندان وگالریداران فعال در طول دهه ۶۰ دانست و افزود: علاقه زیادی داشت تا کارهایش را در نمایشگاههای مختلف شرکت دهد و از سوی دیگر روحیه شوخ و مهربانش همیشه در ذهنم باقی است.
به گزارش بیبیسی، منصوره حسینی در سال ۱۳۰۵ به دنیا آمد و در سال ۱۳۲۸ از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران لیسانس نقاشی گرفت. او سپس در آکادمی هنرهای زیبای رم در ایتالیا به تحصیل پرداخت. او از نخستین هنرمندان ایرانی بود که در دوسالانه ونیز حضور یافت و در سال ۱۳۳۶ در نگارخانه وانتاجو در شهر رم نمایشگاهی از نقاشی های خود را عرضه کرد.
آثار او در نمایشگاههای انفرادی و گروهی متعددی در ایران، ایتالیا، چکسلواکی، یوگسلاوی، از جمله در دوسالانه تهران و دوسالانه ونیز به نمایش درآمد و جوایزی از جمله جایزه «نقاشان آسیایی در رم» را دریافت کرد. منصوره حسینی در سال گذشته به دلیل بیماری قلبی در سی سی یوی بیمارستان شهدای تجریش بستری شده بود.
در سال ۷۷ نمایشگاه مرور آثار او در فرهنگسرای نیاوران برپا شد و در سال ۱۳۸۳ در پنجمین نمایشگاه «پیشگامان نوگرایی در ایران» در موزه هنرهای معاصر ایران، نقاشی هایی از او به نمایش درآمد.
کلمه – گروه اجتماعی: در ادامه روند اعمال محدودیت ها برای اتباع خارجی مقیم کشور، دولت در برخی استان ها نانوایی ها و تاکسی ها را به همراه دیگر خدمات دهندگان حمل و نقل و فروشندگان مواد غذایی، ملزم کرده که به اتباع خارجی غیرمجاز خدمات ارائه ندهند و برای تشخیص غیرمجاز بودن هم از آنها خواسته است که از اتباع خارجی کارت اقامت بخواهند!
دولت احمدی نژاد که در سالهای اخیر با وجود هزینه کرد میلیاردها تومان بودجه، هنوز نتوانسته مشکل حضور اتباع غیر مجاز خارجی در کشور را حل کند، اکنون در حالی قصد دارد برای تحت فشار قرار دادن مهاجران غیر قانونی، آنها را از حقوق انسانی اولیه همچون غذا و جا به جایی محروم کند که می تواند به جای آن لااقل از تجربیات دهها کشور دنیا در نحوه برخورد با پدیده مهاجران غیرقانونی استفاده کند تا چنین تصویر ضد انسانی و نژادپرستانه ای از دولت و ملت ایران به نمایش نگذارد.
به گزارش کلمه، این محدودیت های شدید در حالی برای اتباع خارجی غیرمجاز وضع می شود که بر اساس آیه قرآن (وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ) صاحبنظران معتقدند در موازین اسلامی حتی پذیرش درخواست پناهندگی غیر مسلمانان نیز بر پیامبر اسلام(ص) واجب بوده است و حال آنکه اکثر اتباع خارجی غیر مجاز حاضر در ایران، افغان هایی هستند که از جنگ و پس از آن از زیر سلطه طالبان گریخته و به کشور همسایه و مردم همکیش خود پناه آورده اند.
اما به نظر می رسد مسئولان دولت ناکارآمد فعلی همواره به این بهانه متوسل می شوند تا ناتوانی های خود در اداره کشور را فرافکنی کنند و به وجود مهاجران خارجی نسبت دهند؛ همانند رحیمی معاون اول احمدی نژاد که هفته قبل به جای اعتراف به ناتوانی دولت از ایجاد اشتغال، ادعا کرده بود حضور افغان ها در کشور باعث بیکاری جوانان ایرانی شده است!
این در حالی است که بر اساس کنوانسیون حقوق پناهندگان ۱۹۶۷، حقوقی همچون آزادی رفت و آمد و حق مالکیت برای پناهندگان به رسمیت شناخته شده و هیچ مبنای قانونی و شرعی هم وجود ندارد که پناهجویان و مهاجران غیر قانونی را از حقوق ابتدایی همچون غذا خوردن و حمل و نقل محروم کند؛ جز دستور دولت فعلی که نه تنها چنین محدودیت های غیر انسانی را بر صدها هزار تبعه خارجی غیر قانونی که غالب آنها افغان ها هستند روا داشته، بلکه ایرانیان را نیز تهدید کرده که اگر به این افراد غذا بفروشند یا آنها را سوار کنند، مجازات خواهند شد!
ممنوعیت فروش کالا و مواد غذایی به مهاجران غیر قانونی
در استان فارس، مسئولان دولتی فروش کالا و مواد غذایی و ارائه خدمات عمومی و بهداشتی را به اتباع خارجی غیر مجاز ممنوع کرده و هشدار داده اند که با کسانی که به فروش کالا و ارائه خدمات به این افراد اقدام کنند، به شدت برخورد خواهد شد.
بر اساس اعلام اداره کل امور اتباع و مهاجرین خارجی استانداری فارس، در این باره با مجمع امور صنفی، دانشگاه علوم پزشکی، سازمان صنعت، معدن و تجارت استان فارس و نیروی انتظامی و مراجع قضایی استان هماهنگی صورت گرفته تا با فروشندگان کالا و ارائه دهندگان خدمات به اتباع خارجی غیرمجاز به شدت برخورد شود.
غلامرضا غلامی، مدیر کل اتباع و مهاجرین خارجی استانداری فارس، دلیل این تصمیم را “آغاز فصل تابستان و منطقی بودن نگرانی کارشناسان بهداشت دانشگاه علوم پزشکی از شیوع بیماری های مسری به واسطه اتباع خارجی غیرمجاز که به علت ورود غیرقانونی، هیچ کدام مراحل قرنطینه را هنگام ورود به کشور طی نکرده اند” ذکر کرد.
روزنامه عصر مردم، چاپ شیراز، روز چهارشنبه هفتم تیرماه به نقل از این مقام دولتی نوشت: برای رفع نگرانی مردم شریف استان فارس به ویژه شهر مقدس شیراز، آمادگی کامل داریم تا با همکاری سایر دستگاه های مرتبط نسبت به برخورد قانونی و پلمب برخی مراکز از جمله نانوایی ها و اغذیه فروشی ها و مراکزی که با بهداشت مردم سر و کار دارند اقدام کنیم.
نانوایی ها و سوپرمارکت ها از اتباع خارجی کارت اقامت بخواهند
این مقام مسئول همچنین از اصناف و مردم استان خواست که هنگام فروش کالا و ارائه خدمات به اتباع خارجی از آنها کارت اقامت بخواهند! و در توجیه اجرای این طرح اظهار داشت: حفظ امنیت روانی جامعه در خصوص فعالیت سالم اتباع خارجی و اینکه فاقد هرگونه خطر انتقال بیماری های واگیردارباشند یکی از خواسته های غیرقابل اغماض مردم مهمان نواز استان فارس و خدمتگزاران آنها در بدنه دولت محسوب می شود.
مدیرکل اتباع و مهاجرین خارجی استانداری فارس در ادامه با بیان اینکه در طرح برخورد با اصناف و نهادهایی که به اتباع غیرمجاز خدمات ارائه می کنند، سوپرمارکتی ها و نانوایی ها و مکان هایی که به رعایت بیشتر بهداشت فردی و اجتماعی نیاز دارند، در اولویت برخورد قرار دارند، گفت: کارفرمایان و صاحبان حِرَف و مشاغل در استان فارس برای دور ماندن از عواقب قانونی این طرح، کافی است قبل از ارائه خدمات به اتباع بیگانه، از هویت آنها با رؤیت کارت و مجوز اقامت قانونی آنها اطمینان حاصل کنند.
وی با تأکید بر اینکه هر یک از شهروندان برای اطمینان یافتن از ناقل نبودن اتباع خارجی که در اماکن عمومی از جمله اتوبوس و وسایل نقلیه و صف نانوایی ها حضور می یابند، می توانند مشخصات هویتی اتباع را مطالبه و رؤیت کنند و اتباع نیز ملزم به همراه داشتن کارت و مجوز اقامت قانونی خود هستند.
این مقام دولتی توضیح نداده که این اجازه را چه کسی و به چه حقی به عابران – و نه پلیس و ماموران رسمی دولتی – می دهد که در اتوبوس و صف نانوایی جلوی اتباع خارجی را بگیرند و از آنها مجوز اقامت بخواهند؛ و نفهمیده که تبعات چنین رویارویی هایی بین شهروندان ایرانی و اتباع خارجی مقیم کشور تا چه حد خطرناک و تصویری که این اظهارات از ایران به دنیا ارائه می کند، تا چه حد غیر انسانی و نژادپرستانه خواهد بود.
ممنوعیت حمل و نقل اتباع خارجی غیر مجاز
محدودیت در زندگی روزمره اتباع خارجی غیر مجاز البته چندان جدید نیست و مختص استان فارس هم نیست. دو هفته پیش هم مدیرکل اتباع و مهاجرین خارجی استانداری خوزستان از سختگیری های جدید بر مهاجران غیر قانونی سخن گفته بود.
حسین دهدشتی در این زمینه به مصوبه شورای عالی امنیت ملی اشاره کرده بود که بر اساس آن، حمل و نقل و جا به جایی اتباع خارجی غیرمجاز ممنوع است و برای رانندگان و شرکت های مسافربری که نسبت به حمل و نقل و جابجایی اتباع خارجی غیرمجاز اقدام کنند، مجازات تعیین شده است.
این مقام دولتی همچنین به ایسنا گفته بود: مجازات آن در مرحله نخست، توقیف خودرو و معرفی راننده متخلف است. در صورت تکرار تخلف، خودرو متخلف به مدت شش ماه توقیف و راننده متخلف به مراجع قضایی معرفی میشود.
ممنوعیت اقامت افغان ها در ۳۱ شهر از ۱۴ استان ایران
فشار بر اتباع خارجی، که بیشترشان مهاجران افغان هستند، فقط مختص به اتباع خارجی غیر مجاز نیست و حتی افراد مقیم مجاز و قانونی هم با مشکلات و محدودیت های زیادی مواجه اند. چندی پیش خبرگزاری مهر فهرستی از شهرها و استان های کشور را منتشر کرد که مهاجران افغان حق سکونت و زندگی کردن در آنها را ندارند.
استان هایی که نام آنها در این فهرست آمده و در برخی شهرهای آنها سکونت و اقامت اتباع افغان ممنوع شده، شامل تهران٬ اصفهان٬ مشهد٬ مازندران٬ کرمان٬ فارس٬ خراسان٬ سمنان٬ قم٬ قزوین٬ خوزستان٬ زنجان٬ ایلام٬ البرز٬ گلستان٬ گیلان و لرستان هستند.
این در حالی است که بر اساس اعلام دولت، خردادماه آخرین مهلت اتباع افغانی غیرمجاز برای خروج از کشور تعیین شده بود و دولت گفته بود که قصد دارد از آغاز تیرماه ۱۳۹۱ آخرین مرحله طرح ساماندهی اتباع خارجی غیرمجاز را به اجرا بگذارد.
محدودیت تحصیل برای اتباع غیر ایرانی
گزارش این خبرگزاری همچنین حاکی است، پذیرش اتباع غیرایرانی در رشته هایی همچون فیزیک اتمی، فیزیک (گرایش هسته ای)، مهندسی هسته ای، مهندسی فناوری اطلاعات (گرایش امنیت اطلاعات، امنیت شبکه، مخابرات امن)، مهندسی هوافضا (کلیه گرایش ها) و مهندسی شیمی (گرایش صنایع پالایش، پتروشیمی، شیمیایی، معدنی، گاز، عملیات پتروشیمی) در آزمون سراسری دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی در سال جاری ممنوع اعلام شده است.
علاوه بر این، دولت پذیرش دانشجوی خارجی در کلیه رشته هایی که منجر به ایجاد تعهدات استخدامی در این رشته ها برای دولت شود را نیز ممنوع دانسته و در عین حال اعلام نکرده که چرا بدون چنین تعهدی، هم اجازه تحصیل در رشته های مذکور به اتباع خارجی داده نمی شود.
در دفترچه آزمون سراسری امسال، سازمان سنجش آموزش کشور از همه اتباع غیر ایرانی داوطلب خواسته بود که محل تحصیل خود را با توجه به شرایط و ضوابط مربوط و رعایت مناطق ممنوعه در هنگام تعیین رشته انتخاب کنند، و تاکید کرده بود که در غیر این صورت قبولی آنان کان لم یکن تلقی شده و از ثبت نام و ادامه تحصیل آنان ممانعت به عمل خواهد آمد.
کلمه – گروه اجتماعی: در حالی که استفاده از ایمیل های خارجی مدت هاست مورد بحث مسئولان ارتباطات است، این بار معاون گسترش فناوری اطلاعات سازمان فناوری اطلاعات با ادعای اینکه ای میل های ایرانی از امنیت بیشتری برخوردار است، بحث محدودیت در استفاده از ایمیل های خارجی را منتفی دانست.
سیداسماعیل رادکانی در گفتوگو با ایسنا، در پاسخ به این سوال که آیا ممکن است با ترویج ایمیلهای ایرانی جلوی ایمیلهای خارجی گرفته شده و دسترسی به آنها محدود شود، اظهار کرد: تاکنون نشنیدهام که بحثی دربارهی محدودیت در استفاده از ایمیلهای خارجی مطرح شود، اما به هر حال ایمیلهای ایرانی امنیتی به مراتب بالاتر خواهند داشت.
پیش از این رییس سازمان فنآوری اطلاعات درباره الزام استفاده از ایمیلهای ایرانی در ثبت نام و عضویت در بانکها و سازمانهای دولتی که چندی پیش مطرح شده بود، گفته بود که سه ایمیل معرفی شده و در تدارک و طراحی ایمیلهای دیگر ایرانی هستیم.
اردیبهشت ماه سال جاری، وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات در دو نامه جداگانه بیمهها و بانکهای کشور را به استفاده از شبکه ملی اطلاعات ملزم کرد.
در این نامه تقیپور خواستار ممنوعیت قبول ایمیلهای عمومی و خارجی در هنگام افتتاح حساب و نیز عدم ارسال صورتحسابهای بانکی مشتریان به این ایمیلها شده و پیشنهاد داده بود وسیلهای مهیا شود که مشتریان بانکها در صورت نداشتن ایمیل داخلی بتوانند در همان بانک، پای اینترنت برای خود ایمیل داخلی بسازند.
این نامهها در حالی از سوی وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات به رییس کل بانک مرکزی و وزیر اقتصاد و دارایی ارسال شد که پیشتر مسوولان این وزارتخانه و همچنین رییس سازمان پدافند غیرعامل ادعای ابزار جاسوسی بودن خدمات شرکتهایی مانند گوگل و یاهو را مطرح کرده بودند. آنها همچنین در توجیه عدم دسترسی کاربران به برخی خدمات این سایتها بیان کرده بودند که به دلیل شیطنتهایی که بعضا این شرکتها انجام میدهند، ما باید مراقب کاربران ایرانی باشیم!
معاون وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات اواخر خرداد ماه با ادعای به استقبال صورت گرفته از سوی کاربران اینترنت در ایران از ایمیل های داخلی گفت: ۴۰۰ هزار نفر در کشور برای دریافت سرویس پست الکترونیکی ایرانی ثبت نام کرده اند وی ظرفیت موجود برای ارائه سرویس از سوی پست الکترونیکی “ایران دات آی آر” را تا مرز ۳ میلیون مشترک عنوان کرد.
تاکنون سه درگاه پست الکترونیکی ایرانی به نامهای “پست”، “چاپار” و “ایران” در کشور مورد بهره برداری قرار گرفته است.
اینک معاون گسترش فناوری اطلاعات سازمان فناوری اطلاعات می گوید: اگر کاربران ایرانی حس کند که میتواند با سرعت و کیفیتی بهتر، حجمی بالاتر و قیمتی ارزانتر به سرویس بهتری داشته باشد، قطعا آن را جایگزین خواهد کرد.
معاون گسترش فناوری اطلاعات سازمان فناوری اطلاعات همچنین عنوان کرد: اکنون بخش عمدهای از استقبال مردم از ایمیلهای خارجی از جمله یاهو، جیمیل و یا هاتمیل به این دلیل است که در داخل کشور ظرفیتسازی خوبی برای ایمیلهای ایرانی صورت نگرفته است، اما به تازگی شنیده شده است که چند ایمیل خوب داخلی در حال ایجاد هستند که من امیدوارم با راهاندازی آنها و قابلیت این ایمیلها در برطرفکردن نیازهای کاربران از این پس شاهد علاقهمندی کاربران به ایمیلهای داخلی باشیم.
هزاران معترض اردنی با برگزاری تظاهراتی در روز جمعه با عنوان “اراده مردم پیروز میشود” با استقبال از پیروزی محمد مرسی در انتخابات ریاست جمهوری مصر خواهان تحقق اصلاحات سیاسی و اقتصادی در کشورشان شدند.
به گزارش ایسنا، هزاران اردنی در پایتخت این کشور با سر دادن شعار “اراده مردم پیروز میشود” در این تظاهرات شرکت کردند و به مردم مصر و محمد مرسی، رئیس جمهوری منتخب این کشور به دلیل پیروزی در انتخابات تبریک گفتند و شعارهای “هزاران درود و هزاران سلام بر مرسی” را سردادند.
در این تظاهرات که بنا به درخواست جنبشهای اسلامگرا و احزاب مخالف اردن برگزار شد معترضان خواهان اتخاذ اقدامات سیاسی و اقتصادی گسترده و مبارزه جدی با فساد شده و نارضایتی خود را نسبت به افزایش قیمتها اعلام کردند.
آنها نوشتههایی حاوی “نه به افزایش قیمت، آری به تغییر روش سیاسی و اقتصادی”، “نه به فساد، آری به بازپس گیری اموال غارت شده” در دست داشته و شعار “مردم خواهان اصلاح نظام هستند” را سر دادند.
تظاهرات مشابهی نیز در اربد، الکرک، الطفیلة و معان با حضور صدها تن شکل گرفت. مخالفان اردنی که اقدامات اعتراض آمیز خود را از ژانویه ۲۰۱۱ آغاز کرده و خواهان اجرای اصلاحات در قانون اساسی که به شکل گیری دولت و پارلمان منتخب میانجامد شدند.
پیش از این دولت اردن قیمت برخی از فرآوردههای نفتی را افزایش داد و تعرفه برق را در بخشهای صنعتی، بازرگانی و گردشگری بالا برده بود. دولت این کشور در تلاش است تا برای جلوگیری از کسری بودجه، قیمت کالاها و مالیاتها را افزایش دهد.
دولت اردن همچنین سعی دارد تا انتخابات پارلمانی را در موعد مقرر برگزار کند چرا که ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن بر لزوم اجرای انتخابات تا پیش از پایان سال جاری تاکید کرده است.
ابوالفضل قدیانی، زندانی سیاسی منتقد رهبری، برای پنجمین بار در دوران بازداشت خود به دادسرای اوین احضار و تفهیم اتهام شد. این در حالی است که به نظر می رسد شکایات و دستورات متعدد وزارت اطلاعات درباره ابوالفضل قدیانی موجب سردرگمی و آشفتگی در دادسرای اوین شده است.
به گزارش کلمه، دوشنبه پنجم تیرماه ابوالفضل قدیانی عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی برای پنجمین بار در دوران بازداشت خود به شعبه ۴ دادسرای اوین احضار شد تا اتهامی مبهم با عنوان “تبلیغ علیه نظام به نفع معاندان” به وی ابلاغ شود.
این زندانی سیاسی که در دو سال گذشته تا به حال به دلیل انتشار نامه ها و گفت و گوهای انتقادی از عمکرد رهبری به پنج سال حبس تعزیری محکوم شده است، این بار هم در دادگاه ضمن تاکید بر انتقادات خود از رهبری، اعلام کرد که صلاحیت دادگاه انقلاب و دادسرای آن را رسمیت نمی شناسد.
در این جلسه تفهیم اتهام، بازپرس شعبه ۴ ابتدا اعلام کرد که شکایت جدید از سوی جعفری دولت آبادی، دادستان تهران، و به درخواست وزارت اطلاعات مطرح شده است ولی اسناد اتهامی جدید شکایت وزارت اطلاعات را ارائه نداد و علت احضار را در ارتباط با انتشار گفت و گویی با کلمه که در نوروز امسال منتشر شده بود، اعلام کرد.
اما توضیح این زندانی سیاسی مبنی بر اینکه موضوع آن گفت و گو و شکایت جلیلی منجر به صدور رای یک سال محکومیت شده، موجب حیرت و تعجب بازپرس شعبه ۴ شد و نشانه عدم اطلاع وی از جزییات پرونده بود؛ موضوعی که به تنهایی نشان دهنده اشراف نداشتن ماموران قضایی بر اتهامات و پرونده های زندانیان سیاسی و ایفای نقش آنها به عنوان آلت دست نهادهای امنیتی است.
قدیانی خرداد ماه امسال در نامه ای به مناسبت ۲۵ خرداد، بار دیگر بر مواضعی که در انتقاد صریح از رهبری در دادگاه مطرح کرده بود، پافشاری کرده و به صراحت از اداره کشور به شیوه ناصرالدین شاهی و تبدیل ولایت فقیه به سلطنت، انتقاد کرده بود.
با این حال اتهام “تبلیغ علیه نظام به نفع معاندان”به این زندانی سیاسی رژیم شاه تفهیم شد و در مقابل، او نیز همانند تمام دفعات قبل، عملکرد آقای خامنه ای و سوء مدیریت وی را بزرگترین تبلیغ علیه نظام خواند.
اردیبهشت ماه سال جاری، کلمه گزارش داده بود که شورای عالی امنیت ملی با ارسال نامه ای به دادستانی تهران که به امضای سعید جلیلی دبیر این شورا رسیده است، با اشاره به مواضع ابوالفضل قدیانی عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب از درون زندان، خواستار برخورد و تشدید مجازات این زندانی سیاسی شده است.
بر اساس اطلاعات به دست آمده، ورود سعید جلیلی مسئول عالی ترین نهاد امنیتی کشور به این پرونده، آن هم در حالی که وی از طرف نظام و رهبری مسئول مذاکرات با قدرت های جهانی است، پس از آن صورت می گیرد که موضوع "خطر نقد مستقیم مقام رهبری در سطح جامعه از طریق نامه های سرگشاده" در شورای عالی امنیت ملی به عنوان تهدیدی جدی علیه امنیت نظام تلقی شده است.
ابوالفضل قدیانی که در گفت و گو با کلمه انتخابات مجلس نهم را انتخاباتی رسوا و فاقد مشروعیت خوانده بود، دی ماه سال گذشته نیز در نامه ای سرگشاده و بی سابقه آیت الله خامنه ای را به دلیل اعمال استبداد در کشور مجرم خواند و خواستار کناره گیری او از قدرت شد.
این فعال سیاسی که پیش از انقلاب نیز از جمله مبارزان و زندانیان سیاسی بوده است، در نامه خود همچنین با اشاره به مبارزات تاریخی ملت ایران علیه استبداد تصریح کرده بود که در زمان فعالیت های انقلابی خود هیچگاه خواهان آن نبوده که امروز فردی بر ملت ایران سلطنت کند.
ابوالفضل قدیانی در آخرین احضار خود به بازپرسی شعبه ۴ دادسرای شهید مقدس، باز هم تصریح کرده است: “حتی اگر هزار پرونده و به همین میزان حبس برایم صادر شود دست از انتقاد از عملکرد رهبری بر نخواهم داشت” و اختلاس ٣هزار میلیاردی را نماد مدیریت رهبری فعلی و دولت مورد حمایت وی اعلام کرده است.
این زندانی سیاسی دارای بیماری های عدیده ای چون بیماری قلب، کلیه، پروستات، معده، آرتوروز است و در طول دوران اسارت چندین بار تحت عمل آنژیوپلاستی و استرس اکو قرار کرفته است و هربار طی دوران نقاهت و بدون اجازه، وی بلافاصله به بند ۳۵۰ اوین بازگردانده شده است.
پنجمین پرونده ابوالفضل قدیانی در حالی تشکیل می شود که او در پرونده اول به یک سال، در پرونده دوم به سه سال و در پرونده سوم به یک سال حبس محکوم شده است و در پرونده چهارم نیز با احتمال صدور یک سال حبس مواجه است.
ابوالفضل قدیانی یکی از نمونه هایی است که شرح وضعیت او، دروغ نمایندهی رهبری را که ادعا کرده بود رهبری در سال ۸۸ دستور آزادی منتقدان خود را صادر کرده است، رسوا می سازد.
از دیگر سو چند روز پیش رئیس سازمان زندانها در سخنانی عجیب ادعا کرده بود که بیانیههای زندانیان سیاسی در بیرون از زندان و توسط دیگران نوشته میشود. وی توضیح نداده که اگر مقامهای قضایی و امنیتی به این ادعا باور دارند، چرا تاکنون بارها زندانیان را به همین اتهام، احضار کرده و تحت فشار قرار دادهاند و در مواردی آنها را محاکمه و محکوم کردهاند.
قدیانی از جمله این زندانیان است. وی در دادگاهی که به خاطر نوشتن این نامه ها برایش تشکیل شد، خطاب به قاضی مقیسه گفت: «متاسفانه شما به عنوان رییس دادگاه، دست نشانده دستگاه امنیتی هستی و دستگاه قضایی اساسا استقلال ندارد، آقای صادق لاریجانی که قاضی القضات این مملکت است می گوید افتخار می کنم که امر بر و فرمانبردار رهبری هستم. شما اگر خود را مسلمان می دانید حتما خبر دارید که دادگاه امیرالمومنین و آن یهودی چطور برگزار شد، وقتی قاضی علی (ع) را با کنیه خطاب کرد، علی (ع) اعتراض کرد که عدالت و مساوات را میان او یک یهودی رعایت کند و اما آیا امروز دستگاه قضایی که قاضی القضاتش خود را فرمانبر رهبری می داند، می تواند آقای خامنه ای را به دادگاه بیاورد و به شکایت من از او رسیدگی کند؟»
کلمه: محمد نوری زاد، کارگردان، نویسنده و جهادگر دفاع مقدس، اولین قسمت از فیلم کوتاه خود با عنوان «شعبون بیمخها» را در اینترنت منتشر کرد.
او که در این فیلم بار دیگر رهبری را خطاب قرار میدهد، صحنههایی از رفتارهای حملهکنندگان به بیت آیتالله صانعی و تصاویری از تجمعات گروههای فشار موسوم به حزبالله، حمله به مسجد آیتالله دستغیب، حمله به منزل حجتالاسلام مهدی کروبی و سرکوب مردم در اعتراضات پس از انتخابات را به نمایش میگذارد و رهبری را درباره عملکرد این افراد که با شعار حمایت از رهبری و تصاویر وی به این اقدامات غیرقانونی میپردازند، مورد سؤال قرار میدهد.
نوری زاد در مقدمه خود بر این فیلم می نویسد:
شعبون بی مخ ها کسانی هستند که به هیچ قاعده ای متقاعد نیستند.
دهانشان از فحش و ناسزا و البته از الفاظ دینی پراست.
مشت هایشان همیشه مهیای فرود آمدن است و دهانشان مهیای فحش های ناموسی حتی!
چهره هایشان بیش از گشایش و لبخند، با عبوسی و ترش رویی و اخم های غلیظ آشناست.
ادب؟ هرگز. تعقل؟ مباد. رعایت حریم خصوصی؟ حرفش را هم مزن. پس چه؟ یک کپسول انباشته از نفرت و فحش و ضرب و شتم و تخریب و هیاهو و بی آبرویی که بالاشاره رو به کسانی که "باید ترتیب شان داده شود" واگشوده می شود.
بضاعت فیلم های کوتاه من اساساَ در حد و اندازه ای نیستند که بتوانند از پس تعریف استوانه ی شخصیت این جماعت برآیند. مختصری هستند ازیک منجلاب.
"شعبون بی مخ ها" را من در ده قسمت به شما معرفی می کنم. البته تنها گوشه ای از شخصیت جهنمی شان را. وگرنه مگر خدا از پس این جماعت که در هرکجای این کشور مهیای زدن و تخریب کردن و ترساندن و بی آبرو کردن و غارت اند برآید.
قسمت نخست "شعبون بی مخ ها" را به همه ی آنانی که از این نظام ادب و قانون و انصاف و عدالت و پاکی انتظار داشتند و سالهاست که این چشم انتظاری را در بقچه ای نهاده و به تاریخ سپرده اند تقدیم می دارم:
Your browser does not support the video tag.
برای دریافت این ویدیو اینجا کلیک کنید.
برای دریافت نسخه با کیفیت پایین اینجا کلیک کنید.
همچنین می توانید این ویدیو را از طریق یوتیوب در این آدرس ملاحظه فرمایید.
صفحه فیس بوک روزنامه کلمه
مثل همیشه هر شهروند سبز یک رسانه هستیم برای انتشار روزنامه تک برگی کلمه
چنانچه در دریافت فایل مشکل دارید ابتدا بر روی لینک دانلود کلیک راست نمایید و از منوی باز شده گزینه "Save Link as" در مرورگر های فایرفاکس و کروم و "Save as target" در اینترنت اکسپلورر را انتخاب کنید.
آیت الله العظمی بیات زنجانی در پاسخ به استفتایی درباره وضعیت برخی زندانیان سیاسی که از فرزندان خود دور نگه داشته شده اند، اصل حبس زنان و جداکردن آنها از خانواده و همسر و به خصوص فرزندان را جز در موارد خاص و نادر، امری مبغوض و نامطلوب دانست و ایجاد حائل و مانع بین مادران و فرزندان را غیر اخلاقی و گناه کبیره توصیف کرد.
این مرجع تقلید نواندیش با تاکید بر اینکه مرتکبین چنین عملی، هم عمل غیر اخلاقی انجام داده و هم مرتکب گناه کبیره شده اند؛ تصریح کرد: اگر فرد مرتکب چنین عملی متصدی امری است، باید صلاحیتش جهت تصدی و تولی آن امر مورد تجدید نظر قرار بگیرد چراکه غیر اخلاقی نشان دادن چهرۀ رئوفانۀ اسلام، خود عملی قبیح و مشکوک است و قطعاً موجب نزول غضب و نکال الهی خواهد شد.
به گزارش کلمه، در سؤال مذکور به وضعیت سه زندانی سیاسی فعلی که شرایط بحرانی دارند، اشاره شده است: محمدصدیق کبودوند که به خاطر بیماری حاد فرزندش درخواست مرخصی برای پیگیری وضعیت او را دارد و چون مسئولان قضایی موافقت نکرده اند از یک ماه و نیم قبل دست به اعتصاب غذا زده؛ نسرین ستوده که از ملاقات حضوری با فرزندانش محروم نگه داشته شده و نرگس محمدی که با وجود بیماری شدید، به بند مجرمان خطرناک در زندان زنجان منتقل شده و دور از فرزندانش نگهداری می شود.
متن این پرسش و پاسخ را به نقل از وب سایت آیت الله بیات زنجانی در ادامه می خوانید:
سؤال
با سلام؛ یک سوال: ۳۱ روز است که یکی از زندانیان سیاسی دست به اعتصاب زده و گفته می شود کلیه هایش عفونت کرده است. او برای این اعتصاب غذا فقط یک خواسته دارد: دیدار با فرزند بیمارش ! خانم زندانی دیگری هم گفته است که به خاطر جلوگیری مسؤولان از دیدار او با فرزندانش دست به اعتصاب غذا می زند. گفته می شود خانم محمدی از دیگر زندانیان سیاسی نیز در چنین شرایطی به سر می برد! آیا از دیدگاه حضرت عالی برخوردهایی که با زندانیانی نظیر کبودوند و ستوده و محمدی می شود که نه مرخصی به آنها می دهند و نه اجازه ملاقات با فرزند دارند و نه امکان مداوای خودشان در خارج زندان، آیا این یک رفتار اسلامی و انسانی هست؟
پاسخ
با سلام و تحیت؛ اسلام، مبنایش بر رأفت و رحمت است و به صورت خاص با احکام رحمانیه اش، اصل اولی را بر برائت قرار داده است؛ از طرف دیگر در لسان قرآن کریم از پدر و مادر “ربّیانی صغیراً” تعبیر شده و حتی در دَوَران بین حرمت مادر و پدر، مادر را ترجیح داده و مقدم داشته است و در لسان روایات، بهشت “تحت اقدام مادران” آورده شده است.
با این مقدمه باید تاکید کرد که اسلام در اجرای احکام، در مورد زنان به ظرافتها و ویژگی های لازم توجه فرموده و برای صیانت و تکریم آنان از تمام توان و از هر نوع تسهیلات تقنینی، فرهنگی و اخلاقی بهره برده است و به صورت خاص در مسائل مربوط به اجرای حدود، حتی وضع حمل و تمام مراحل رضاع را مدنظر قرار داده است که در این موضوع مرور بر آیات قرآن کریم و سنت محمدی(ص)، علوی(ع) و فقه اهل بیت(ع) بهترین دلیل و گواه است.
به نظر می رسد در شرع مقدس، اصل حبس زنان به جز در موارد خاص و نادر و جداکردن زنان از خانواده و همسر و بالاخصوص فرزندان – بویژه اگر صغیر باشند – امری مبغوض و نامطلوب است و اگر خدای ناکرده به دلیل عملکردها میان مادران و فرزندان – بویژه اگر دچار مریضی و کسالت باشند – حائل و مانعی بوجود آید مرتکبین، هم عمل غیر اخلاقی انجام داده و هم مرتکب گناه کبیره شده اند و اگر فرد مرتکب چنین عملی متصدی امری است، باید صلاحیتش جهت تصدی و تولی آن امر مورد تجدید نظر قرار بگیرد چراکه غیر اخلاقی نشان دادن چهرۀ رئوفانۀ اسلام، خود عملی قبیح و مشکوک است و قطعاً موجب نزول غضب و نکال الهی خواهد شد.
«اصغر فرهادی» برای عضویت در آکادمی اسکار دعوت شد.
به گزارش ایسنا، آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا طبق سنت هر سال از چهرههای سرشناس دنیای سینما برای عضویت در در بخشهای مختلف کارگردانی، بازیگری، فیلمنامهنویسی، فیلمبرداری، تدوین و … دعوت کرده است.
اصغر فرهادی که امسال با فیلم «جدایی نادر از سیمین» موفق به کسب جایزهی بهترین فیلم خارجی شد، به عنوان یکی از مدعوین برای عضویت در بخش کارگردانی و همچنین بخش فیلمنامهنویسی دعوت شده است.
به گزارش هالیوود ریپورتر، برخی از چهرههای سینمایی که در جوایز اسکار ۲۰۱۲ موفق به دریافت جایزه شدند نیز امسال برای عضویت در آکادمی اسکار دعوت شدهاند.
«ژان دوجاردین»، بازیگر فیلم «هنرمند» به همراه «میشل هازاناویچس»، کارگردان این فیلم برای عضویت در آکادمی اسکار دعوت شدهاند.
امسال ۱۷۶ سینماگر از کشورهای مختلف برای عضویت در آکادمی اسکار دعوت شدهاند که در ماه سپتامبر در مراسمی مورد استقبال آکادمی اسکار قرار خواهند گرفت.
در بخش بازیگران از سرشناسترین چهرههای دعوت شده میتوان به جسیکا چستین(درخت زندگی، کمک)، اشاره کرد.
در بخش کارگردانان علاوهبر اصغر فرهادی، همچنین «برادران داردن» و «جوزف سدار» نیز حضور دارند. در بخش فیلمنامهنویسان نیز «استفن کینگ» به همراه «میشل هازانویچس» از جمله سرشناسترین مدعوین محسوب میشوند.
سابقه آشنایی و همکاری فرشاد مومنی با شهید بهشتی به سالیان پیش از انقلاب باز می گردد تا پس از آن که با قبول مسوولیت در کمیته آموزش حزب جمهوری، آن هم در حالی که تنها دانشجوی دوره کارشناسی اقتصاد بود، این قرابت، شکل گسترده تری به خود می گیرد. مومنی با تبیین بنیان های اندیشه ای شهید بهشتی، بنیان های روش شناسی وی را تشریح می کند و آن را دارای شاخصه هایی می داند که اگر جدی گرفته شود، می تواند منشا دستاوردهای بسیار بزرگی برای جهان اسلام باشد.
او به نقل از شهید بهشتی، یکی از آفت های بزرگ در جوامع دینی را به صراحت، استفاده ابزاری از دین عنوان می کند و اینکه اگر منزلت عقل در روش شناسی فهم اسلام به درستی درک شود، امکان برخورد ابزاری با دین را از برخورد کنندگان خود سلب می کند.
بنیان های فکری و اندیشه ای، مشی عملی مرحوم شهید بهشتی، حق آزادی بیان برای مخالفان و حوزه عملکرد آنها از نگاه ایشان، تسلط شهید بهشتی بر «دانش چگونگی» و نگاه ایشان به مقوله آزادی از محور های گفت و گوی شفقنا با فرشاد مومنی است.
دکتر فرشاد مومنی، اقتصاددان و استاد دانشگاه در گفت و گو با شفقنا در پاسخ به پرسشی درباره بنیان های اندیشه ای شهید بهشتی، با ابراز خرسندی از آغاز گفت و گو با چنین پرسشی از آن رو که به اعتقاد او «شکل بزرگداشت شهید بهشتی در دوره سی و یک ساله ی بعد از شهادت ایشان به هیچ عنوان، شکل مناسب و در خوری نداشته است» اظهار می کند: بنیان های اندیشه ای شهید بهشتی، میراث اصلی ایشان است که من آن را به دو قسمت تقسیم می کنم.
جدی گرفتن بنیان های روش شناختی بهشتی می تواند منشاء دستاوردهای بسیار بزرگی برای جهان اسلام باشد
او یک بخش از میراث اندیشه ای شهید بهشتی را دیدگاه های مشخصی می خواند که ایشان در مورد مسایل مشخصی ارائه کرده اند و می افزاید: به گمان من این دیدگاه های مشخص در مورد مسایل مشخص، هنوز هم می تواند برای جامعه ما بسیار ثمربخش، پر دستاورد و ارزشمند باشد. وجه دوم اندیشه شهید بهشتی نیز که به گمان من کانون اصلی مزیت ایشان نسبت به سایر متفکران و اسلام شناسان هم عصر خودشان به اعتباری و متفکران و اسلام شناسان تاریخ اسلام به اعتبار دیگر به شمار می رود، روش شناسی ایشان است. شهید بهشتی، پیش از آن که به عنوان یک اسلام شناس و فقیه در نظر من جلوه کنند، به عنوان یک فیلسوف علم و یک روش شناس در نزد من گرامی و برجسته هستند و فکر می کنم که بنیان های روش شناختی ایشان حاوی ویژگی ها و امتیازاتی است که اگر از سویی پذیرفته و جدی گرفته شود و از سوی دیگر، بسط و گسترش پیدا کند، می تواند منشاء دستاوردهای بسیار بزرگی برای جهان اسلام و حتی همه جهانیان باشد.
منزلت عقل مهمترین شاخصه روش شناختی شهید بهشتی است
مومنی از منزلت عقل به عنوان مهمترین و نخستین نمونه از شاخصه های روش شناختی شهید بهشتی یاد می کند و می افزاید: ایشان در آثار خود، همواره تأکید داشتند، آیات متعددی در قرآن وجود دارد که در آن آیات، خداوند چه مستقیماً و چه از زبان پیامبر گرامی اسلام تصریح می کند که مخاطب پیام پیامبر گرامی اسلام (ص)، تنها مسلمانان نیستند بلکه از دیدگاه قرآن، مخاطب پیام اسلام و کتاب آسمانی، تمامی انسان ها هستند.
در سوره اعراف آیه ای داریم که خداوند از قول پیامبر(ص) می فرمایند: “یا ایها الناس انی رسول الله الیکم جمیعاً…”. یعنی همه انسان ها در همه زمان ها و مکان ها، مخاطب پیام قرآن هستند.
او مطلب یاد شده را، یک رکن در روش شناسی شهید بهشتی می داند که ایشان معتقد بودند، اگر این مبنا را بپذیریم، با تکیه بر فهم نقلی صرف و عرضه نقلی اسلام و تبلیغ آن به هیچ وجه به روح و فلسفه قرآن، وفادار نمانده ایم؛ چرا که ما باید، پیام اسلام را به گونه ای بفهمیم و عرضه کنیم که اگر هر انسان منصف غیر مسلمانی هم در برابر این پیام قرار گرفت خود را ناگزیر از پذیرش آن بداند بنابراین به این اعتبار، ایشان می آیند و روی عقل گرایی در فرایند فهم و اقناع در فرایند تبلیغ دین، یک تمرکز ویژه می کنند و می گویند ما باید ابتدا، اسلام را این گونه بفهمیم تا بتوانیم بدین شکل آن را تبلیغ و عرضه کنیم.
این مدرس دانشگاه ادامه می دهد: به نظر من این یک بنیان روش شناختی است که صرف نظر از همه کارآمدی هایی که در طول تاریخ از خودش نشان داده، نگاهی رو به آینده نیز دارد. از منظر فهم دین و عرضه آن، ایشان تا آن جا پیش می روند که در آثار خودشان می فرمایند، شما وقتی به سیره پیامبر اسلام (ص)، آن زمان که مبعوث شدند، نگاه می کنید، می بینید، در آن عصر، کسی مسلمانان نبوده تا بشود با زبان عقل، با او رابطه برقرار کرد و آن جاست که پیغمبر به آن چیزی که شهید بهشتی اسم آن را فطرت می گذارند، تکیه می کند؛ آن چیزی که به صورت فطری در میان جملگی انسان ها وجود دارد و آن را مبنایی برای جذب اعراب عصر جاهلیت به اسلام قرار می دهد. از این رو، شهید بهشتی معتقدند، این آن چیزیست که در همواره تاریخ برای اسلام می تواند راه گشا باشد.
مومنی درمورد برخی از این تعبیر ها می گوید: شهید بهشتی در کتاب “حق و باطل” بیان می کند که از نظر من اسلام از وحی پیامبر (ص) شروع نمی شود بلکه از روشن ترین شناخت های بشر آغاز می شود و در مسیر خود به وحی پیغمبر برخورد می کند و ادامه راه آن نیز با وحی و عقل همراه می شود. مرحوم شهید بهشتی در این کتاب از تعبیری چون “عقل محض” استفاده می کند و می گوید که این عقل محض، توانایی مشترک همه انسان ها برای فهم امور است و بعد از آن می گوید، عقل انسانی در قدرت تبیین و شناسایی هایش در حیطه شناخت های بشری به مفاهیمی دست پیدا می کند که کاملاً فرا دینی هستند. به عبارت دیگر، انسان از آن نظر که انسان است، آن هم با توانایی های عقل محض، امکان بهره مندی از بسیاری از امور، از جمله عدل و احسان برای او فراهم می شود.
مومنی می افزاید: ایشان در کتاب “بایدها و نبایدهای” خود می نویسند که اگر اصلاً وحی و دینی هم در کار نبوده باشد، بشر هوشیار که متکی به “عقل محض”، یعنی عقل تحلیل گر و قادر به ترکیب فهم هاست، می توانست بفهمد که مقداری از کارها بد است و مقداری از کارها خوب و شهید بهشتی معتقد است، چون این بنیه وجود دارد، پیامبر توانسته مردم را با همان مبنا دعوت به اسلام کند.
در غیاب عقل، دین خدا در معرض تحریف و سوءبرداشت ها قرار می گیرد
این مدرس دانشگاه با اشاره به اینکه شرح و بسط بسیاری در اندیشه شهید بهشتی در زمینه یاد شده وجود دارد که من از ذکر تفصیلی آن صرف نظر می کنم، می گوید: شهید بهشتی به اعتبار این اسلوب روش شناختی می گوید، بنا به تصریح قرآن یکی از مهمترین فلسفه های بعثت انبیاء مبارزه با تحریف ادیان پیشین بوده است یعنی این که در غیاب عقل، دین خدا در معرض تحریف و سوءبرداشت ها قرار می گیرد. در واقع عقل به عنوان یک متغیر فرادینی، درست مثل عدل به گونه ای که شهید مطهری مطرح کردند، نقش یک ملاک و محک را برای عیار زدن استنباط های دینی فراهم می کند. شهید بهشتی در برخی از آثارشان، یکی از آفت های بزرگ در جامعه های دینی را به صراحت، استفاده ابزاری از دین برای فریب مردم عنوان می کند و می گوید، منزلت عقل در روش شناسی فهم اسلام، اگر به درستی درک شود، امکان برخورد ابزاری با دین را از برخوردکنندگان خود، سلب و ما را به سمت یک برداشت اصیل تری از دین، هدایت می کند.
متاسفانه در جوامع اسلامی، برخی برداشت های تحجر آلود و تعصب آمیز وجود دارد
مومنی با بیان اینکه موضوع یاد شده یکی از مولفه های کلیدی در روش شناسی شهید بهشتی است، بیان می کند: با کمال تاسف، ما شاهد این هستیم که در جوامع اسلامی، برخی برداشت های تحجر آلود و تعصب آمیز وجود دارد، آن هم تا آن جا که وقتی بحث از فرهنگ و تمدن و قاعده های اسلامی مطرح می شود به گونه ای صحبت می کنند که گویی مسلمانان یک تافته ای به کلی جدا بافته از سایر انسان های دیگر هستند و گویی هیچ وجه مشترک انسانی بین این ها وجود ندارد. شهید بهشتی با این برخورد و طرز تلقی، شدیدا مرزبندی دارد و معتقد است، ذائقه اسلام به عنوان یک دین جهانی، ایجاب می کند که آموزه های آن به گونه ای عرضه شود که برای هر انسان منصف ولو بی دین و غیر مسلمان هم جذاب باشد.
بهشتی تاکید داشت باید خودمان را به «دانش چگونگی» مجهز کنیم
مومنی درمورد یکی دیگر از ارکان روش شناسی شهید بهشتی اظهار می کند: یک رکن بسیار مهم دیگری که در روش شناسی ایشان وجود دارد، این است که شهید بهشتی معتقدند، در فرایند فهم اسلام، این که ما بفهمیم، اسلام درباره هر موضوع خاصی نظرش چیست در بهترین حالت، تنها یکی از شروط لازم در مورد همه آن چه که ما از اسلام لازم داریم بدانیم را تأمین می کند در حالی که شرط کفایت این است که ما خودمان را به «دانش چگونگی» نیز مجهز کنیم. بدآن معنا که ما بدانیم اسلام با استثمار مخالف است، لازم است اما کافی نیست، شرط کفایت این است که ما بدانیم اسلام چگونه با استثمار مبارزه می کند یا این که ما بدانیم اسلام نسبت به عدل نظر مساعدی دارد، لازم است ولی کافی نیست و شرط کفایت این است که ما در یک نظام اجتماعی پیچیده امروزی بتوانیم بفهمیم که چگونه باید این مهم محقق شود.
این اقتصاددان در این باره می افزاید: من خودم شخصا برداشت مشخصی از این قضیه نداشتم تا این که با ادبیات «اقتصاد مبتنی بر دانایی» و «توسعه مبتنی بر دانایی» آشنا شدم. در آن جا دیدم که نظریه پردازان بزرگ توسعه که این تحولات مربوط به انقلاب دانایی را مرکز توجه قرار می دهند، یک عنایت ویژه به سهم و وزن دانش چگونگی دارند و معتقدند که اگر ما کل پیکره دانش را به دو قسمت دانش آشکار و دانش ضمنی تقسیم کنیم، دانش آشکار حدود ۱۰ تا ۲۰ درصد از کل پیکره دانش را تشکیل می دهد و سهم و وزن اصلی مربوط به دانش چگونگی یا ضمنی می شود که این دانش، دانشی است که از طریق انجام دادن حاصل می شود بنابراین از دیدگاه شهید بهشتی، عمل، یک جایگاه رفیعی در فهم اسلام دارد و ما از طریق حساسیت به دانش چگونگی، ذهنمان با چگونگی تحقق آرمان های اسلامی درگیر می شود.
مومنی برای تبیین این موضوع با بیان مثالی ادامه می دهد: ما یک اقتصاددان بزرگی داریم به نام “جوزف استیگلیتز” که جایزه نوبل اقتصاد را هم دریافت کرده و جزو نابغه های علم اقتصاد در ربع پایانی قرن بیستم و ربع ابتدایی قرن بیست و یکم به شمار می آید. او می گوید، اگر ما کل پیکره دانش را به عنوان یک چیز واحد در نظر بگیریم و به یک کوه یخ، تشبیهش کنیم، سهم دانش آشکار یعنی آن دانشی که مکتوب می شود و به صورت غیر شخصی، قابلیت نقل و انتقال پیدا می کند، فقط آن قسمت نوک کوه یخ است و بقیه پیکره دانش را دانش ضمنی یا دانش چگونگی فرامی گیرد. این بخشی است که استیگلیتز در سال ۱۹۹۹ مطرح کرده ولی شهید بهشتی به اعتبار آن فهمی که از قرآن دارند با استناد به آیات قرآن می گوید که شأن مقام خلیفه الهی انسان، این است که در حد وسع خودش تلاش کند تا جامعه آرمانی مورد نظر اسلام را در این جهان، عینیت ببخشد و اگر ما بخواهیم، آن را عینیت ببخشیم به همان اندازه که دانش چیستی نیاز داریم، چندین برابر آن به دانش چگونگی، نیازمند هستیم.
با غفلت از بنیان روش شناختی شهید بهشتی، در عمل،از اسلام اصیلی دور شده ایم !p2!
او با بیان اینکه، به گمان من این حساسیتی که در روش شناسی شهید بهشتی در مورد دانش چگونگی وجود دارد، یک مصداق عینی از این قضیه است، اظهار می کند: شهید بهشتی در کتاب “امر به معروف و نهی از منکر” از دیدگاه قرآن، وقتی که می خواهد در مورد قیامت صحبت کند، می گوید، توجه داشته باشید که قیامت، تجلی گاه عمل انسان هاست یعنی همه آن پاداش ها و تنبیه ها به عمل انسان بازمی گردد بنابراین مساله عمل به قاعده اسلامی که ناظر بر دانش چگونگی است، نقش تعیین کننده ای دارد. حال از این زاویه می گوید وقتی که ما تصورمان از امر به معروف و نهی از منکر، تبلیغ دین است، این تبلیغ، سهم عمل به آموزه های دینی ۹۰ و سهم تبلیغ زمانی، ۱۰ درصد و حتی کم تر است. خب شما وقتی این را با رفتارهای امروزی مقایسه می کنید، می بینید که چون از این بنیان روش شناختی غفلت شده است، چقدر ما در عمل به روح قرآن فاصله پیدا کرده ایم و چقدر از آن اسلام اصیلی که شهید بهشتی معرفی می کنند، دور شده ایم.
این مدرس دانشگاه تاکید می کند: یک وجه دیگری که ایشان مطرح می کنند و ما در تجربه های عینی روزمره خود نیز مشاهده می کنیم، این است که ایشان می گوید، در دعوت به اسلام، باید بدانیم و حواسمان باشد که کسی نیازمند موعظه به صورت نفس الامری نیست و در واقع، آن چیزی که جهان، تشنه آن است و سیراب نشده، تجربه های موفق عملی است؛ یعنی ما باید در عمل نشان دهیم که اسلام دین برتری است چه از نظر آن الگوی مناسبات اجتماعی و چه از نظر عزتی که برای مسلمانان ایجاد می کند و چه از نظر نمونه شدن و الگو شدن برای سایرین.
شهید بهشتی دارای نظم فکری بود و همچنین بسیار سیستمی فکر می کرد
مومنی در پاسخ به این پرسش که چه چیزی شهید بهشتی را از اکثریت قریب به اتفاق اسلام شناسان، ممتاز می کند؟ می گوید: شهید بهشتی از منظر بنیان های روش شناختی پیش گفته، خود را موظف می دانست که علاوه بر دانش چیستی در هر زمینه ای، روی دانش چگونگی هم متمرکز شوند و این باعث می شد که در دوره بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، همه راه ها به گونه ای به شهید بهشتی ختم شود؛ یعنی همه نیت خوب داشتند و این که چه چیزی را باید دنبال کنند را می دانستند اما به هیچ وجه خود را برای چگونگی عینیت بخشی به آنها مهیا نکرده بودند و چون شهید بهشتی، خودشان را برای این مهم مهیا کرده بودند، تبدیل به یک چهره منحصر به فرد شدند. ایشان دارای نظم فکری بودند و همچنین بسیار سیستمی فکر می کردند و هر چیزی را در جای خودش در نظر می گرفتند و واقع بینانه به امور اسلامی نگاه می کردند. در آثار متعددی از ایشان، این واقع بینی را به طرز حیرت انگیزی می توان مشاهده کرد و من تصورم این است که از این نظر شهید بهشتی در جهان اسلام منحصر به فرد هستند و اگر ما منزلت دانش چگونگی را به تعبیری که از زبان استیگلیتز و از زبان شهید بهشتی در امر به معروف و نهی از منکر گفتم، درک کنیم، تصور من این است که فهم درست بنیان های روش شناختی شهید بهشتی، می تواند منشأ یک دگرگونی های اصلاحی بنیادی هم در نظام آموزشی ما، هم در نوع مواجه ای که با دیگران داریم ایجاد کند و حتی می تواند برای ما امکان اسوه حسنه شدن را در سطح فردی و اجتماعی فراهم کند.
عده ای با کج فهمی، شهید بهشتی را به انحصار طلبی متهم می کردند
او با اظهار تاسف می گوید: در عصر شهید بهشتی عده ای با کج فهمی و سوءبرداشت از این توانایی خارق العاده ای که ایشان داشتند، یعنی تسلط بر دانش چگونگی، این طور استنباط می کردند که گویی این بهشتی است که انحصار طلبی می کند و ایشان را محکوم به انحصار طلبی می کردند در حالی که ماجرا، ماجرای انحصار طلبی نبود. ماجرا این بود که ایشان به سطحی از دانایی ها در زمینه چگونگی فعلیت بخشیدن به آرمان های اسلامی، خودشان را مجهز کرده بودند که دیگران مجهز نبودند بنابراین برای عمل دچار چالش می شدند و قادر به انجام کار نبودند؛ مثلا ایشان در کتاب اقتصاد اسلامی خود که با یک شادی زائد الوصفی به نگارش درآورده اند و این شادی در کلمه به کلمه آن موج می زند، روی بند دوم از اصل ۴۳ قانون اساسی تکیه می کنند و می گویند، ما خوشبختانه توانستیم یک ابتکار عملی که تصریح می کنند محصول تلاش های فکری شخصی من بوده است، پیدا کنیم. راهی در جهت از بین بردن عملی زمینه های استثمار انسان از انسان. این دانش چگونگی به گمان من، بزرگترین امتیاز ایشان بود و همان طور که عرض کردم، افرادی متأسفانه این مهم را یا از روی حسد یا از روی برداشت اشتباه، انحصار طلبی می خواندند و من خاطرم هست که در یک جلسه ای که در حزب جمهوری اسلامی توفیق داشتم در خدمت شهید بهشتی باشم، ایشان به یک مناسبتی، مظلومانه با ما درد دل کردند و گفتند، من نمی دانم با دوستان خودم چه کنم؟ چرا که چه در شواری انقلاب و چه در عرصه های دیگر، هر جا که من حضور دارم، دوستان به محدودیت های من از نظر وقت و توان جسمی، توجه نمی کنند و بارهای بسیار سنگینی را بر دوش من می گذارند با این عنوان که اگر شما نباشید، کسی نمی داند که چگونه کار را پیش ببرد. در ادامه گفتند که من در شگفتم، همان هایی که علیرغم مقاومت های شدید من، این بارهای بزرگ را بر دوش من می گذارند، بعد از چند وقتی خودشان از بیرون نگاه می کنند که چقدر بار روی دوش من هست، حال، بجای این که دلشان برای من بسوزد، مرا متهم به انحصار طلبی می کنند. من به دنبال کدام یک از آن ها رفتم؟ جز این بوده که تمام این بارها را خود این افراد بر دوش من گذاشته اند؟
مومنی تاکید می کند: با بنیان های روش شناختی است که می توان، رفتارهای شهید بهشتی را خوب درک کرد و اگر این چنین شد، ما دیگر حماسه سرایی نمی کنیم که فقط دریغ و تأسفی به وجود آید از برای از دست دادن چنین شخصیتی و اینکه چرا چنین شخصیتی از دست رفت. در حالی که اگر این بنیان های روش شناختی خوب درک شود و مبنای فهم و عمل ما قرار گیرد، ما می توانیم بهشتی گونه های بیشماری را تربیت کنیم.
در نگاه بهشتی اقناع در یک محیط صمیمانه قابلیت تحقق دارد نه در محیطی که سرکوبگری و زورگویی و تحمیل وجود دارد
این مدرس دانشگاه ادامه می دهد: وقتی ایشان روی عقل و اقناع تمرکز استثنایی می کند و می گوید، اقناع در یک محیط صمیمانه قابلیت تحقق دارد نه در یک محیطی که سرکوب گری و زورگویی و تحمیل وجود داشته باشد بنابراین شما نظریه آزادی شهید بهشتی و همینطور سیره عملی ایشان را از این زاویه می توانید خوب درک کنید که چرا تا این اندازه به انسان ها اهمیت می دادند و خضوع می کردند و حتی چرا تا این اندازه افراد را تحمل می کردند و در نقد اندیشه های رقیب، جانب انصاف را نگه می داشتند. تمام این ها به همان بنیان های روش شناختی بازمی گردد و از آن طریق قابل فهم و درک است.
مومنی در بیان مشی عملی مرحوم شهید بهشتی به بیان خاطره ای شخصی می پردازد و می گوید: هر وقت یاد این خاطره می افتم، منقلب می شوم. من در حزب جمهوری اسلامی، مسوول واحد دانش آموزی حزب بودم. یک روز از شهید بهشتی راس ساعت۴ بعدازظهر برای هماهنگی های کاری مربوط به آن حوزه مسوولیتم، وقت گرفته بودم. همینطور من در اتاقم مشغول به انجام کار بودم که ساعت سه، آقای بهشتی آمدند به اتاق من. حالا در این میان، شما آن فرم تربیتی ایشان را در نظر بگیرید و تعبیری که در آن هست، “تلخی برخورد صادقانه را به شیرینی برخوردهای منافقانه ترجیح می دهم” ما با این رویه زندگی کردیم و در عمل همیشه می دیدیم که هر چقدر شما با ایشان صادقانه تر و صریح تر و غیر متملقانه تر صحبت می کردید، ایشان بیشتر تحویل می گرفتند و بیشتر احترام می کردند. در آن موقعیت، من ساعتم را به ایشان نشان دادم و گفتم، آقای بهشتی قرار ما ساعت ۴ بود، آن هم نه در اینجا بلکه در اتاق جنابعالی. (حالا شما حد و حدود آقای بهشتی را در نظر بگیرید و حد و حدود من را که یک دانشجوی دوره کارشناسی بودم) اما به هر حال، میدانی که ایشان به ما داده بودند، مجوز صراحت کلام و رفتار را به ما می داد. در ادامه، ایشان لبخند زدند و گفتند، حق با شماست ولی یک کار فوری پیش آمده بود که من باید با شما در میان می گذاشتم؛ ببینید وقتی ایشان کار داشتند حتی روا ندانستند که من را به حضور فرا بخوانند بلکه خودشان تشریف آوردند و به من گفتند که اگر اشکالی ندارد برویم در حیاط و قدم زنان صحبت کنیم. خب برای من خیلی مایه مباهات بود و بنده نیز با یک شور و شعفی با ایشان همراه شدم. ایشان فرمودند که یک کاری برای من پیش آمده در شورای مرکزی حزب و آنها به اتفاق آرا می گویند که حضور شما در این جلسه بسیار ضروری است و از نظر اجتماعی مفید است؛ البته من به دوستان توضیح دادم که در آن ساعت وقت من به کس دیگری تعلق دارد و من اخلاقاً نمی توانم به حق آن فردی که از قبل، وقت را گرفته تعرض کنم بنابراین، من پذیرفتن دعوت آن ها را منوط کردم به نظر شما. من بی اختیار گریه کردم و گفتم که آقای بهشتی شما اگر می خواستید مرا با این کار شرمنده کنید، موفق شدید و به هدفتان رسیدید. ایشان با تندی به من گفتند که تو چند سالی هست که مرا می شناسی و خوب می دانی که من اهل مجامله نیستم و این را بدون هر تعارفی می گویم که حق توست. من به ایشان گفتم، تشخیص خود شما چیست که گفتند، من نظر آن دوستان را قبول دارم که به لحاظ اجتماعی مفید است در آن جلسه حضور داشته باشم ولی من صاحب حق نیستم و در این جا، تو صاحب حقی بنابراین تو تصمیم بگیر، که من به ایشان گفتم، به تشخیص شما اطمینان دارم و شما آن جلسه را تشریف ببرید. به محض اینکه من این را به ایشان گفتم، مرحوم بهشتی در دفترچه یادداشت روزانه خود چند وقت و جای خالی طی روزهای آینده به من نشان دادند و گفتند که الان در مورد زمان های خالی که دارم، تو اولی هستی نسبت به من.
دکتر مومنی پس از بیان بخشی از مشی عملی مرحوم بهشتی در چارچوب یک خاطره شخصی، در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده است، می پرسد، وقتی این موضوع یادم می افتد، حق دارم منقلب شوم یا نه؟
بنیان های روش شناختی است که سیره عملی را ایجاد می کند
بهشتی جزو معدود افرادی است که روش، منش و رفتارهایش، قبل و بعد از انقلاب تغییری نکرد
این اقتصاددان با بیان اینکه این ها مواردی هست که ما با آنها زندگی کردیم و بیشتر از ده ها مورد هم به چشم دیده ایم، می گوید: از همین رو، من معتقد به این هستم که این بنیان های روش شناختی است که آن سیره عملی را ایجاد می کند. یکی از زیباترین جلوه های وجودی شهید بهشتی در نظر من – که به سخت گیری معروفم- با توجه به اینکه از پیش از انقلاب ایشان را می شناختم، این است که ایشان جزو معدود افرادی است که روش، منش و رفتارهای ایشان قبل و بعد از انقلاب هیچ تغییری نکرد یعنی به همان شکلی که ایشان امام جماعت مسجد هامبورگ بودند و در محافل گوناگون حاضر می شدند و با اندیشه های دیگر به مناظره می نشستند، در عالی ترین مقام دستگاهی کشور نیز اجازه می دادند که دگر اندیشانی که نگرشی رادیکال منفی نسبت به اصل دین داشتند، آزادانه با ایشان به مناظره بنشینند.
مشی عملی شهید بهشتی در لزوم آزادی مخالفان به بیان اعتراضشان علیه وی
در ادامه از پرسشی درباره آن سفر استانی شهید بهشتی که از شمال کشور به مشهد رفتند و در آن شهرها مورد اعتراض تند معترضان قرار گرفتند مطرح شد که مومنی درباره زوایای مختلف آن توضیح می دهد: این اتفاق زوایای گوناگونی دارد و البته خود شهید بهشتی در یکی از کتاب هایی که از ایشان منتشر شده، نوشته اند؛ “در یک منطقه ای خیلی علیه من شعار می دادند، آن گاه میزبانان بعد از این که سخنرانی به پایان رسید به من گفتند که شما بیایید از در پشتی خارج شوید و من نپذیرفتم چرا که اینها به انگیزه سر دادن شعارهایی علیه من، مسیر طولانی را طی کرده بودند و حیف بود که حرف خود را نزنند. هر چند که در عین حال، برای خود من هم سازندگی دارد.” بنابراین مرحوم بهشتی از مقابل آن ها رد شدند تا کاملا مخالفان که بیشتر هم از مجاهدین خلق بودند شعارهای خود را سر دهند.
این مدرس دانشگاه می افزاید: به هر حال این از آن دست اتفاقاتی بوده است که امروزه فکر می کنم اصلاً قابل تصور و ملموس نباشد؛ البته من فکر می کنم اگر بر روی همان اندیشه ها و مبانی فکری شهید بهشتی کار کنیم، مطمئناً قابلیت تکرار پیدا می کند.
مومنی تاکید می کند: ایشان به این مهم معتقدند که آن چیزی که برای اسلام جاذبه ایجاد می کند، قدرت اقناعی و عمل اخلاقی خالصانه و صادقانه است و نه زورگویی و تهمت زنی و توهین به دیگران. من فکر می کنم اگر آن سیره نظری و عملی دوباره جدی گرفته شود، آن وقت مجدداً آن وعده قرآنی “رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا” را به چشم خواهید دید.
او در پاسخ به پرسشی درباره نظرات شهید بهشتی درباره حق آزادی بیان برای مخالفان و حوزه عملکرد آنها تصریح می کند: مرحوم شهید بهشتی در این زمینه هم در نظر و هم در عمل کاملاً به سیره علی (ع) معتقد بودند و شما با آن مثال هایی که زدم دیدید تا چه اندازه اجازه می دادند که حتی در منظر عام و از یک رسانه عمومی نیز، دگر اندیشان برای بیان دیدگاه ها و اعتقادات خود استفاده کنند.
او در این باره ادامه می دهد: من در حزب جمهوری اسلامی شاهد بودم ایشان با بسیاری از کسانی که در رسانه های خودشان به شهید بهشتی هتّاکی می کردند، با اصرار تماس می گرفتند و می گفتند ما می خواهیم در مجلس خبرگان صدای شما هم شنیده شود و اگر حزب جمهوری اسلامی شما را انتخاب کند، کاندیدا می شوید و در غیر این صورت، انتخاب نمی شوید که متأسفانه برخی از این افراد قدر این شکل برخورد را ندانستند و حالت عتاب و طرد گرفتند که فکر می کنم، هیچ کدام، امروز نباشند که از فرط پشیمانی به خودشان نپیچند یعنی ایشان تا این اندازه در عمل به این مساله معتقد بودند.
مومنی درباره آزادی در اندیشه شهید بهشتی اظهار می کند: کتابی از ایشان است، تحت عنوان نقش آزادی در تربیت کودکان که در آن جا نظریه آزادی خود را صورت بندی کرده اند و به صراحت می گویند که اگر خداوند می خواست انسان ها، هرگز خطا نکنند، از توانایی و قدرت خداوند چیزی کم نمی شد اما اینکه خداوند ما را این طور خلق کرده که بتوانیم، اشتباه هم بکنیم، حکمتی در آفرینش دارد. امروزه می گویند، مهمترین رمز توسعه، یادگیری است و سازمان های یاد گیرنده و جوامع یادگیرنده موفق ترین سازمان ها و جوامع هستند. ایشان می فرمودند، به فرزندانتان اجازه دهید تا اشتباه کنند و از آن اشتباهشان درس بگیرند که اگر فرزندانتان را، لای زرورق بزرگ کنید، هم به خودتان و هم به آن بچه و هم به فطرت این کودک و فلسفه خلقتی که خداوند در وجود آدمی قرار داده، ظلم کرده اید.
این اقتصاد دان تاکید می کند: من فکر می کنم بازخوانی اندیشه های شهید بهشتی از هر دو زاویه، یعنی هم از این زاویه که درباره هر موضوع خاص چه می گویند و هم از زاویه روش شناسی، می تواند یک ایده های مطلوبی به ما ارائه دهد.
تاکید بر پیش بردن مباحث در چارچوب عقلانیت
او ادامه می دهد: ایشان با این مبانی روش شناختی گفته شده که ارکان دیگری هم دارد اما در حوصله این گفت وگو نیست، نظریه ی ربا، مالکیت و شناخت را صورت بندی کرده اند و تمام این ها به گونه ای است که بدون استثناء از عقل شروع می شود و یک تفسیر عقلانی از دیدگاه اسلام درباره آن مسایل می گوید، به گونه ای که مخاطب منصف غیرمسلمان خودش را هم بتواند اقناع کند و بعد از آن اقناع به ارائه پایه های نقلی بحث خود بپردازد. من فکر می کنم یکی از بهترین راه ها برای درک عظمت و سطح توانایی این روش شناسی و راه گشایی های آن و این که چقدر می تواند برای جهان اسلام نجات بخش باشد، مراجعه به کتابی است از شهید مطهری به نام “ربا، بانک، بیمه”. من این مثال را انتخاب کردم برای اینکه شهید مطهری یکی از بزرگترین فیلسوفان عقل گرای جهان اسلام در قرن بیستم بوده است. بخشی از این کتاب مربوط به جلساتی می شود که در انجمن اسلامی پزشکان و انجمن اسلامی مهندسان درباره موضوع ربا برگزار می شده است و در آن جلسات هم شهید بهشتی و هم شهید مطهری حضور داشتند. شهید مطهری بحث خود را در مورد ربا تا یک جاهایی پیش می برند و می گویند، من تا یک جاهایی از آن را می توانم توجیه عقلی کنم اما از این به بعد را تعبدی می پذیرم که شهید بهشتی در این جا، آقای مطهری را نقد می کنند و می گویند که ما باید تا انتهای آن را عقلانی پیش برویم چون اگر مخاطب پیام قرآن مطلق الناس باشد، ما نمی توانیم بگوییم ۷۰ درصد آن را با عقل پیش بیاید و ۳۰ درصد بازمانده را تعبداً بپذیرد. برای این که او چون به باوری نرسیده است هنوز تعبدی ندارد بنابراین ما باید تا انتهای این بحث را به صورت عقلانی پیش ببریم که در ادامه خود شهید بهشتی آمدند و نظریه ربا را مطرح کردند که در قالب کتابی منتشر شد.
مومنی در پایان تاکید می کند: تنها با تکیه بر آن مبانی روش شناختی است که ما با این دنیای اقتصادی که کاملاً خصلت جهانی به خودش گرفته، می توانیم رویارویی سازنده و اعتلاء بخش داشته باشیم.
مشاور اصلی دولت در طرح هدفمندی یارانه ها، اعلام کرد که خط فقر سال ۸۹ برای خانوارهای شهری ۹۴۶ هزار تومان و برای خانوارهای روستایی ۵۸۰ هزار تومان بوده است. وی در خصوص خط فقر سال ۹۰ هم گفت که هنوز محاسبات در این باره انجام نشده است.
جمشید پژویان، رییس شورای رقابت، در گفت و گو با ایسنا با بیان اینکه در سال ۸۹ خانوارهای شهری با درآمد ماهانه کمتر از ۹۴۶ هزار تومان و خانوارهای روستایی با درآمد ماهانه کمتر از ۵۸۰ هزار تومان زیر خط فقر به حساب میآیند؛ در عین حال مدعی شد که یارانه های نقدی ۴۴ هزار تومانی، اثر مثبتی بر افزایش رفاه فقرا داشته است!
وی گفت: مطالعات و مشاهدات در سالگرد هدفمندی یارانهها نشان داد که مقدار یارانه نقدی فاز اول توانسته اثر مثبتی در توزیع درآمد و افزایش رفاه فقرا داشته باشد بنابراین اگر همان میزان یارانه فاز اول هدفمندی یارانهها به طور متوسط ۲۰ درصد افزایش یابد کافی خواهد بود.
روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود، تقصیر افزایش شدید قیمت ارز و طلا و سایر اقلام مصرفی و خوراکی را به گردن دشمن انداخت و با زیر سؤال بردن مشکلات بنگاههای تولیدی و بیکاری و به تعویق افتادن حقوق کارگران و بیعرضگی دولت و … نوشت: “همه این تلاشها برای این صورت می گیرد که یک پیام غیر واقعی و تصنعی را بسازد و آن اینکه تحریم ها اثر کرده است.”
در این یادداشت که با عنوان “از اتاق جنگ اقتصادی بیرون نروید” و به قلم محمد کاظم انبارلویی، سردبیر این روزنامه منتشر شده، به “پخش شایعه درمورد کمبود برخی کالاها ، حرص و طمع و زیاده خواهی برخی بنگاههای تولیدی و توزیعی و نفوذیهای دشمن در برخی نهادهای تصمیم سازی و تصمیم گیری” در کنار “تاخیر در ثبت سفارش اقلام وارداتی مربوط به دامداریها و مرغداریها، اخلال در ترخیص کالاها در گمرکات ، دستکاری در توزیع مواد خوراکی” به عنوان مجموعه پروژه های عملیاتی اتاق جنگ دشمن اشاره شده است.
به گزارش کلمه، رسالت در حالی به دفاع از عملکرد دولت احمدینژاد برخاسته که حتی علی لاریجانی رئیس مجلس و بسیاری از حامیان سابق دولت هم اخیرا اعتراف کردهاند که گرانیها فقط ناشی از تحریمها نیست و سوء مدیریت دولت در این زمینه نقش اساسی داشته است.
سرمقالهنویس رسالت اما با ادعای اینکه ایران هم اکنون هفدهمین اقتصاد دنیاست، در فناوری هستهای به جایی رسیده که پنج کشور اتمی جهان را به زانو درآورده است؛ افزوده است: “دولت بحمدالله ثابت کرده است اتهام بی لیاقتی و بی عرضگی به او نمی چسبد دولت نهم و دهم کارهای بزرگی را تاکنون انجام داده است که رکورد محسوب می شود.”
انبارلویی که عضو حزب موتلفه است، علت اتفاقات بازار را نیز غیبت برخی از مسئولان دولتی در “اتاق جنگ اقتصادی” دولت دانسته و نوشته است: “لذا باید در یکسال باقیمانده عمر دولت دهم مسئولان همچنان حضور خود را در ” اتاق جنگ اقتصادی ” حفظ کنند.”
وی همچنین با ادعای اینکه “کمتر از دو درصد بنگاههای اقتصادی کشور مشکل دارند” مدعی شده که “دشمن با تمرکز روی همین دو درصد فضایی ایجاد کرده است که گویی همه بنگاههای اقتصادی مشکل دارند. همچنین دو درصد کارگران شریف کشور دراین بنگاهها با مشکلات بیکاری ، عدم پرداخت حقوق و … مواجه هستند.”
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر