-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ تیر ۱۴, چهارشنبه

Latest News from 30Mail for 07/04/2012

این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

1391/4/13
  •  

    داستان بلند مردی که...

    ماری عزیزم، سلام

    این آخرین شبی است که در بیروت ام. حالا درست ده روز از زمانی که تصمیم گرفتم این سفر را بیایم می گذرد و این نامه مدام به تاخیر افتاده ست. نمی دانستم باید از کجا بنویسم و چطور، گرچه می دانستم بیروت بهانه ی خوبی است، می شد از بیروت بنویسم، گفتم چشم های تو باشم در بیروت، ببینم و بگویمت. می شد با پاهای تو بر سنگفرش های حمراء قدم بزنم، می شد با دست هایت دیوارهای رنگ به رنگ این شهر را لمس کنم. اما نه، نمی توانستم چشم های تو باشم. تو با چشم های خودت، خودت را در همه ی کادرها تصور نمی کنی. تو در برابر خودت آینه ای نمی گذاری و تکثیر نمی شوی.

    من راز ترک کردن را فهمیدم. راز پشت سر گذاشتن‌ها را وقتی در فرودگاه امام خمینی بودم فهمیدم. آن سقف بلند و لبخندهای این طرف شیشه‌ای‌ها، آن جنب‌و‌جوش بی‌حاصل پشت ِ ورودی و ترس از عبور از آن گیت ِ سپاه، همه‌ی وابستگی‌ها را می شست و می برد، دست کم آدم‌ها این طور به نظر می رسیدند، آنها سفر و احتمالا زندگی پیش رو چشم هایشان را پر کرده بود،من به طرف دیگر ِ شیشه عادت داشتم اما چون ما همیشه آن طرف این شیشه‌ها بوده ایم، آنجا که باید با یک جای خالی به شهر و ازدحامش باز می گشتیم.

    از پرواز چیز زیادی ندارم که برایت بگویم، وسط بسته های صادراتی از ایران نشسته بودیم، ازدحامی از روحانیون آیپد به دست و زنان ِ برقع پوش. یک آن گمان کردم ما این وسط چقدر اشتباهی هستیم و این تصویر تا فرودگاه بیروت ادامه داشت. تا آنجا که موی ِ دم‌اسبی ِ دختری که پاسپورت‌ها را چک می‌کرد خیال‌ام را راحت کرد، که تصویر از بیروت با آنچه در دو ساعت پرواز دیدم متفاوت است.

    زمین عجیب گرد بود ماری، این را شاید حتی قبل از گالیله، رسول یونان گفته بود، یا دست کم ما عادت کرده‌ایم که چیزها را از زبان شاعران بشنویم تا دانشمندان. اما ما باور نکرده بودیم، ما از فرودگاه بیروت که درآمدیم راست با بلوار امام خمینی مواجه شدیم. فرودگاه در قسمتی از شهر واقع بود که متعلق به حزب الله لبنان است. جایی یکسره متفاوت با جاهای دیگر در بیروت.

    گفتن از هفت روز بیروت، کار سخت و آسانی‌ست ماری. می توانم برایت از خیابان‌های ِ شلوغ و پُر سر و صدای بیروت بگویم، که شب‌ها هم نمی خوابند. از آدم های یله و راحتی که هر یک گوشه‌ای از این خیابان‌ها را برای تنهایی‌شان انتخاب کرده ست. بگذار ببینم، تنهایی؟ بیروت شهر آدم های تنها نیست ماری. اینجا حتما جایی هست که آدم بتواند با دوستانش جمع شود و خوش بگذراند و خوشحال باشد. دوستان؟ بگذار تصویر پیشین را اصلاح کنم، بیروت شهر آدم‌های خیلی تنهاست. دوستی‌ها ساده‌تر از آنچه گمان می کنی است. اما مگر در تهران اوضاع طور دیگری‌ست؟ نمی‌دانم. شاید بیروت این رویش را نشان من نداد. مثل خیلی چیزهای دیگری که هر چه بیشتر جُستم کمتر یافتم.

    اینجا شهر تساهل و تسامح ست ماری. نه نخند. می‌دانم که می پرسی پس این جنگ های داخلی چیست؟ از ترکیبی از بنیادگرایی مسیحی و اسلامی و چیزهایی عجیب و غریب‌تر چه انتظاری داری؟ لبنانی‌ها اما خوب آموخته اند که چطور تقسیم کار کنند. شهر تساهل و تسامح؟ بله، اما چطور؟ خودشان می گویند حزب الله خوب است، اما تا وقتی در مرزهاست و در برابر اسرائیل. سیاه‌ها و فیلیپینی‌ها و دیگرانی از آسیای جنوب شرقی خوب‌اند، اما برای کار. و حمراء؟ ماری، حمراء می تواند بهترین خیابان ِ دنیا باشد، پر از کافه‌ها و بارهای ِ شبانه، اما برای چه کسانی؟

    من روزهای اول مقهور این خیابان شدم ماری. چیز عجیبی نداشت. پر بود از فروشگاه‌ها و سالن‌های غذاخوری، بارها و کافه‌ها و همین. پلیس نداشت. حتی کسی که چهارراه ها را کنترل کند. بوق در بیروت جای همه‌ی این‌ها را پر کرده بود. نمی دانم چه چیزی مرا دربند کرده بود. اما خیلی زود آن شعف دیدن حمراء خوابید. بخشی‌اش از 'زبان‌' است ماری. من نمی توانستم خیلی حرف بزنم، هنوز جرأت حرف زدن به انگلیسی را نیافته بودم و عربی هم که هیچ، و تو که می دانی من بند وجودم به زبان‌ام بسته است. تو که فکر می کردی من فقط زبان‌ام اصلا. هی حرف می زنم حرف می زنم از همه چیز همه کس و سؤال می‌کنم آقایان گرامی، خانم‌های محترم این شهر این کشور به همه‌ي آدم‌ها متعلق‌ست؟، اما حرف باد هواست. مگر نه ماری؟

    آن تساهل و تسامح، زیادی همه گیر شده ست ماری. به فلسطینی های مهاجر که می رسد، می‌شود تاریخی از تل الزعتر تا نهرالبارد امروز. راستی من بالاخره از صبرا و شتیلا هم سردرآوردم. یک ایرانی، ماری یک دانشجوی ایرانی، در بیروت می گفت همه ی بدبختی در لبنان زیر سر مهاجران فلسطینی است. می‌بینی؟

    عدن ماه ها قبل که به تهران آمده بود می گفت فکر می کردم اینجا پر باشد از المان های ضداسرائیلی، و البته فلسطینی و نا امید شدم. من در بیروت خواستم بهش بگویم که من چه توقع‌ها از بیروت داشتم و چه دست خالی برمی‌گردم.

    همه اش هم همین نبود، بیروت عروس خاورمیانه ست هنوز. با ساختمان های بلند و بالکن‌هایی با پرده های رنگ رنگ. اعراب همگن نیستند مثل مردمان ِ همه‌ی دنیا، که لقب میهمان نواز و یا ضد خارجی تنها برچسبی‌ست بر پیشانی‌شان. در همان روزهایی که مردم ِ میهمان نواز ِ ایران مشغول ِ سوزاندن ِ خانه‌های کارگران مهاجر ِ افغان در یزد بودند، من جایی در بیروت میهمان ِ جمع کوچکی از اعرابی بودم که با من بر سر یک میز نشسته بودند و از نگرانی‌هایشان از جنگ ِ داخلی در سوریه می‌گفتند.
    اعراب را می‌گفتم؛ آن‌ها هم مثل همه‌ی مردم ِ دنیا، خوب و بد دارند. برخورد هر کدام‌شان با تو یک جور است، اما در مجموع در تمام این روزها احساس کردم برخورد مردم اینجا با آدم‌ها، فارغ از ملیت و مذهب‌شان انسانی‌تر از چیزی‌ست که ما در تهران تجربه می کنیم. من به گمان ام آمد که ما عصبی تر، خسته‌تر و کم حوصله‌تریم. در شهر زندگی می‌کنیم و نه، در جمع هستیم و نه. بیروت اما شهر ِ جمع‌های ِ کوچک و بزر گ است { یک تناقض دیگر، و تو که از تناقض‌ها کلافه می‌شوی.}
     
    بیروت جای خوبی ست برای زندگی. آن پیچ انتهای ِ خیابان‌های ِ مرکز شهر که به دریا می‌رود، آن آرامش شب‌ها و آزادی ِ مردم در شهر آدم را وسوسه می کند. وسوسه به اینکه فکری برای تهران کند.
    این همه آسمان و ریسمان بافتم. ماری، سوغات ِ فرنگ. ما سوغات‌مان هم بی‌نمک است و مملوء از کلمه و حرف. جز این‌ها صدای ِ فیروز هم هست، برایت به یادگار آورده‌ام و گذاشته‌ام گوشه‌ی کمد.

    دلم برای تهران تنگ شده است و نمی‌دانم چرا نگرانم.
    مراقب خودت باش
    الف
    شب یکشنبه دوازدهم تیر نود و یک
    بیروت

     
     

    1391/4/13
  •  

    November 25

    گاهی هم فکر می کنم چرا یک عمری جنگیدم که شبیه آدمهای راکد یک جا مانده نشوم . شبیه خیلی از دوستهایم. چرا هی می خواستم بروم به یک جای دیگری؟ یه زیر یک آسمان جدیدی بالای بلندیهای بادگیر ؟ چرا واقعن چه عیبی داشت که من هم الان قسط یک آپارتمان دو خوابه یا ماشین پژو یا مدرسه غیر انتفاعی یک بچه کلاس اولی را می دادم و به فکر تور آنتالیایمان در عید می بودم ؟ چرا هی می خواستم که یک جور دیگری را هم ببینم ؟ یک شکل دیگری ؟ با آدمهای دیگری ؟ در جای دیگر ... گاهی که برای هزارمین بار به فلان پرفسور دماغ بالا در موسسه تحقیقات کشک از پشم می نویسم و سعی می کنم دروغ قشنگتری سر هم کنم که سریعتر قانع بشود چرا باید مرا از بین هزااار نفر متقاضی دیگر انتخاب کند؛ گاهی که دارم کله معلق می زنم برای اینکه نیفتم و بایستم و خم نشوم و خم به ابرو نیاورم ، گاهی که همه توانم را توی مغزم جمع می کنم که بفهمم ، یاد بگیرم ، آغاز کنم ، به پایان برسانم ... گاهی که دارم می جنگم که نبازم ... به این فکر می کنم که آیا آدم این هم می توانستم باشم که هر روز روی سفره گلدار سبد سبزی خوردن تازه می گذاشتم و همه دغدغه ام گرم ماندن ناهار و بخار برنج و ترشی به قاعده خورشت می بود و شنیدن : دستت درد نکنه ؟ آیا می شد که جور دیگر خیلی ساده و ساده دلانه ای بگذرانم ؟ چون هر جور که بگیری سخت یا آسان می گذرد ... واقعا دارد می گذرد ... نمی دانم ... من به خودم فرصت آن جور ِ دیگر ِ زندگی را ندادم هرگز ... برای همین نمی دانم که آدمش می شدم یا نه ... اینجور که دارم زندگی می کنم گاهی مرا خسته می کند و گاهی طاقتم طاق می شود و گاهی می گویم فاک ... واقعا گاهی همین را می گویم و بعدش ساکت می شوم و توی سکوت به خودم نگاه می کنم جوری که می دانم دارم می پرسم : ارزشش را دارد ؟ ارزشش را ندارد ؟؟؟ و خب چه کسی است که برای چنین سوال احمقانه ای جواب خوب به درد بخوری داشته باشد ... این است که باید همینجا بیخیال این سوال و جوابش و این پست بشوم و همین فرمانی را که دستم است محکم بچسبم چون هر چه را ندانم این را می دانم که آدم از صفر شروع کردن نیستم دیگر ... دیگر آدم این یک فقره اش نیستم حالا توی هر فلانی.

    تیتر از سی میل


     
     

    1391/4/13

     

     
    در ادامه اجرای طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی ایران، معاون فرهنگی دانشگاه آزاد، از راه‌اندازی دانشگاه‌های تک جنسیتی دراین دانشگاه خبر داد.
     
     محمد مهدی مظاهری، در جمع روسای دانشگاههای آزاد استان های چهارمحال و بختیاری و اصفهان گفت که تاکنون ۶ واحد تک جنسیتی در منطقه چهار دانشگاه آزاد تأسیس شده است.
     
    او گفت که ۹۰ درصد دروس عملی، آزمایشگاهی و کارگاهی و ۱۰۰ درصد دروس عمومی به صورت تک جنسیتی ارائه می‌شود که «دستاورد مبارکی برای دانشگاه است.»
     
    معاون فرهنگی دانشگاه اضافه کرد: توسعه و گسترش فضاهای فرهنگی به ویژه مساجد بر اساس سبک های بدیع معماری اسلامی و ایرانی صورت می‌پذیرد و جای آن دارد که به طور دائم روایات ائمه معصومین و بزرگان برای بهره‌مندی دانشجویان، کارکنان و اساتید به روش‌های مختلف در معرض دید قرار گیرد.
     
    منبع: ایرنا

     
     

    1391/4/13

     

     
    بر اساس گزارش‌ها، در سال گذشته ۷۵ دختر یا پسر که کمتر از ۱۰  سال داشته‌اند ازدواج کرده‌اند و نزدیک به ۴ هزار دختر و پسر ۱۰  تا ۱۴ ساله پای سفره عقد نشسته‌اند.
     
    به گزارش ایسنا این مطلب در میزگردی با عنوان «ازدواج کودکان و آسیبهای آن» توسط مدیر کل ثبت احوال اعلام شده است.
     
    بر اساس این گزارش در سال گذشته نزدیک به ۲۰ هزار عروس و داماد ۱۵ تا ۱۹ ساله‌ها بودند.
     
    در این میزگرد همچنین اعلام شده دختران کودکی که در سنین پایین مجبور به ازدواج شده‌اند به دلیل آنکه نتوانسته‌اند دوران کودکی و نوجوانی خود را به درستی طی کنند به مرور زمان دچار بیماری روحی و روانی می‌شوند.
     
    «خودکشی، فرار از خانه، روی آوردن به روسپیگری و افزایش کودکان مطلقه در جامعه» از جمله آسیب‌های ازدواج کودکان شمرده شده است.
     
    این گزارش می‌افزاید: در برخی از شهرستان‌ها که دختران با مردان پیر و سن بالا ازدواج می‌کنند، مسلم است که از لحاظ جسمی آسیب‌پذیر خواهند بود و از سوی دیگر به خاطر ضعف قوای جسمانی در مردان سالخورده، این دختران جوان برای رفع نیاز جنسی خود رو به مردان جوان می‌آورند که از آن به عنوان روابط فرا زناشویی یاد می‌شود.
     
    منبع: ایسنا

     
     

    1391/4/13

    رئیس پلیس ترافیک شهری تهران می‌گوید به کارگیری رانندگان مرد برای سرویس مدارس دختران دبیرستانی ممنوع است.

    سرهنگ محسن مهرایی که با خبرگزاری مهر گفت‌و‌گو می‌کرد، افزوده است در این زمینه از تاکسی‌های بانوان استفاده می‌شود و هماهنگی‌های لازم بین شهرداری و آموزش و پرورش در حال انجام است.

    قانون ممنوعیت بکارگیری رانندگان مرد برای سرویس دبیرستان‌های دخترانه در سال گذشته تصویب شده بود.

    رئیس پلیس راهور تهران دلیل تصویب این قانون نیز «راحتی دانش أموزان» عنوان کرده بود.

    آقای مهرایی ادامه داده در سال جاری نیز همانند سال گذشته تاکسی‌های درون شهری به عنوان سرویس مدارس فعالیت می‌کنند و تنها در زمانیکه خودروهای حمل و نقل عمومی کفاف سرویس مدارس را ندهند، خودروهای شخصی مورد تائید بکارگیری می‌شوند.

    وی افزوده که صلاحیت عمومی رانندگان سرویس مدارس نیز باید توسط پلیس بررسی و تائید شود و در سال تحصیلی پیش رو با مدیران مدارس و افرادی که سرویس غیرمجاز بکارگیرند برخورد خواهد شد.

    منبع: مهر

    مرتبط:

    استعفای سه‌هزار راننده‌ی سرویس مدارس اصفهان به دلیل درآمد کم


     
     

    1391/4/13

    روزنامه شرق گزارش داد که مدارس غیرانتفاعی تهران برای ثبت نام از دانش آموزان در مقطع پیش دانشگاهی، دو تا هشت میلیون تومان پول دریافت می‌کنند.

    بر اساس این گزارش، مدارس پیش دانشگاهی غیرانتفاعی در شمال شهر تهران با دریافت به طور متوسط حدود پنج میلیون تومان برای سال تحصیلی، بیشترین شهریه را در بین مدارس غیرانتفاعی نقاط دیگر تهران دریافت می‌کنند.

    مدارس غیرانتفاعی در تهران حدود ۴۰ درصد مدارس این شهر را تشکیل می‌دهند که طی سال گذشته تحصیلی پذیرای تنها ۲۱ درصد دانش آموزان تهرانی بوده‌اند.

    گزارش روزنامه شرق افزوده که شهریه مدارس پیش دبستانی در تهران نیز از ۵۰۰ هزار تومان تا یک میلیون و دویست هزار تومان است.

    منبع: روزنامه شرق

    مرتبط:

    هزینه مدارس غیرانتفاعی بالاتر از دانشگاه آزاد


     
     

    1391/4/13

     

     
    اسماعیل احمدی‌مقدم٬ فرمانده پلیس می‌گوید: «ماهواره ام‌الفساد است لذا باید جلوی فساد را گرفت و هم با معلول برخورد کنیم.»
     
    آقای احمدی مقدم این سخنان را امروز در صحن علنی مجلس شورای اسلامی بیان کرده و افزوده است: باید تلاش کنیم که حداقل خودمان بستر را برای ناهنجاری‌ها فراهم نکنیم.
     
    او در بخش دیگری از سخنان خود با انتقاد از پخش فوتبال در سینماها گفت: به اسم ترویج سینما فوتبال را در سینما پخش کردند؛ این اقدام پیامدها‌ی بسیار زشتی داشت.
     
    رئیس پلیس ایران اضافه کرد: پلیس با این زشتی‌ها برخورد کرد اما مورد هجمه قرار گرفت؛ آیا رونق سینما این است.
     

     


    شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به 30mail-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به 30mail@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

    هیچ نظری موجود نیست:

    ارسال یک نظر

    خبرهاي گذشته