-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ تیر ۱۶, جمعه

Latest News from Norooz for 07/06/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.




دستیابی به واقعیت رخدادهای تاریخی آنچنانکه که اتفاق افتاده اند برای ما که در هنگام این رخدادها حضور نداشته و شاهد و ناظر آنها نبوده ایم و از لابلای نوشته ها و روایت ها می خواهیم به تصویری تا حد امکان نزدیک به واقعیت رخدادها دست یابیم، بسیار سخت و دشواریاب است و نیاز به حوصله و صبر و مطالعه تمام نوشته ها و روایت های مربوط به رخدادی دارد که می خواهیم پرده تاریخ را از رویش برافکنیم و واقعیت آنرا ببینیم. روشن است که هرچه فاصله ما با یک واقعه تاریخی نزدیک یا دور باشد و آثار و پیامدهای آن واقعه در طی طریق تاریخ معلوم شده باشد، ما را در جایگاه یک داوری پسینی نسبت به آن واقعه می نشاند تا آن واقعه را بنحو بهتری از بازیگران روزگار آن رخداد درک و دریافت و تحلیل کنیم اما این خطر را هم دارد که ما بخواهیم از جایگاه و پنجره شرایط و مقتضیات امروز و از دیدگاهی پیشینی به وقایع دیروز بنگریم و تفسیر و تبیین دلخواه خود را با تکیه به برخی روایت های انتخابی بسازیم، و به همین دلیل است که گاه ما شاهد تفاسیر مختلف و حتی متضاد از یک واقعه تاریخی هستیم که طبعا بجای پرده برافکندن از آن واقعه، خود پرده ای دیگر برآن واقعه شده و دستیابی به واقعیت رخداد را دشوارتر می سازد، و البته همه این بحث منوط به این است که تاریخ نویسان و روایتگران را خالی از هرگونه غرض ورزی و منفعت طلبی در اینکار بدانیم ( که البته فرضی محال است )، با اینهمه ما چاره ای نداریم که درهمین آشفته بازارتاریخ و تاریخ نویسی بدنبال واقعیت رخدادها و تحلیل آثار و پیامدهای آنها بگردیم و تا آنجا که می شود با دریافتی درست و عبرت آموزی از وقایع تاریخی، گذشته را چراغ راه آینده سازیم. خلاصه اینکه در این باره « هزار نکته باریکتر ز مو » وجود دارد که باید در مطالعه تاریخ بدانها عنایت و نظر داشت!

یکی از وقایع مهم تاریخ کشور ما که مصداق بارز این مدعاست جریان " نهضت ملی شدن صنعت نفت " و عملکرد دولت ملی دکتر مصدق و بازیگران صحنه سیاست آنروز ایران در عرصه داخلی و خارجی در این باره است که سرانجام به کودتای انگلیسی آمریکایی 28 مرداد منجرشد، والبته ریشه یابی مفصل و تحلیلی آن می تواند بازه تاریخی شهریور 1320 تا کودتای مرداد 1332 را در برگیرد. در این باره دهها کتاب تاریخی نوشته و از زوایای مختلف بدان پرداخته شده است، و با گرایش های عقیدتی و سیاسی مختلفی که تاریخ نویسان داشته اند با روایت های متفاوت و بعضا متضادی در تحلیل و داوری نسبت به این مقطع تاریخی کشورمان مواجه هستیم، و البته بسته به اینکه نویسنده در چه زمانی کتاب نوشته و انتشار داده است شاهد قبض و بسط موضوع هستیم بگونه ای که می توان تفاوت معناداری را در میان کتابهای منتشره در دوره 25 ساله پس از کودتا و حاکمیت دیکتاتوری وابسته پهلوی و دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی مشاهده کرد، و اینکه در دوره دوم فضای بسیارمساعدی برای بازخوانی این بازه تاریخی و دستیابی به واقعیت ماجرا فراهم بوده است، و خوشبختانه کتبی چند و محققانه در این زمینه به رشته تحریر درآمده و انتشار یافته است.

یکی از کتابهایی که در زمره این کتابها می توان از آن نام برد، کتاب " نظر از درون به نقش حزب توده ایران ( نقدی بر خاطرات نورالدین کیانوری ) " نوشته " بابک امیرخسروی " انتشار یافته توسط " موسسه تحقیقاتی و انتشاراتی دیدگاه " ( وابسته به انتشارات اطلاعات ) در تهران سال 1375 است. هرچند نویسنده ،که خود عضو فعال حزب توده از پائیزسال 1324 تا زمان جدایی در نیمه دوم دهه هفتاد شمسی بوده است، در این کتاب نگاهش معطوف به نقد کتاب خاطرات کیانوری بوده و دراین باره دست به ریزبینی و نکته پردازی های فراوان زده است اما بمناسبت زمینه بحث به نورافکنی بروقایع تاریخی مرتبط با نهضت ملی شدن صنعت نفت و عملکرد دولت ملی دکتر مصدق و حوادث منجر به کودتای 28 مرداد 1332 پرداخته و تلاش کرده تصویر واقع بینانه ای از روند وقایع و نقش و سهم بازیگران در این باره عرضه دارد، و البته نقش مخرب حزب توده رادر ایندوره بخوبی کالبد شکافی کرده است. با خواندن این کتاب بخوبی می توان دریافت که چرا ذهنیت عامه مردم ایران و غالب تحصیلکردگان و روشنفکران نسبت به فعالیت حزبی و تشکیلاتی منفی شده، و به رغم انقلاب و تغییر و تحولات بعدی همچنان منفی مانده است.

حزب توده ایران که پس از شهریور 1320 و سقوط دیکتاتوری رضاشاه تاسیس شد و بدلیل شرایط جهانی و داخلی توانست بخش وسیعی از تحصیلکردگان و روشنفکران خواهان تحول در ایران را بدرون خود جلب کند و در طی زمان به بزرگترین حزب سیاسی تبدیل شود، و قطعا در صورتی که مسیر درستی را درعرصه سیاست می پیمود می توانست نقش بنیادینی در روند تحولات ایران برای رهایی از استبداد و عقب ماندگی داشته باشد، در عمل راهی را پیمود که نه تنها ضربه مهلکی بر پیکر جریان استقلال و آزادیخواهی مردم زد بلکه بهترین نیروهای حزبی اش را در مسلخ کودتا گرفتار ساخت و افرادی را قربانی و آواره کرد، و بواسطه این عملکرد گرد مرگ برکار سیاسی و حزبی در برابر کودتا و دیکتاتوری وحشتناک برآمده از آن پاشید. آدمی از این امر حیرت می کند که چگونه چنین رخدادی می تواند اتفاق افتاده باشد و حزبی با این ویژگی نه تنها نتواند نقشی مثبت در روند تحولات این مقطع تاریخی بازی کند بلکه نقشی ویرانگر برای خود و کشور داشته باشد! اینکه چقدر دلبستگی این حزب به ایدئولوژی مارکسیسم و وابستگی سیاسی اش به شوروی در پیمودن اینراه سراپا خطا سهم داشته است، و چقدر به ساختار تشکیلاتی و شیوه رهبری و رهبران مربوط می شود توسط امیرخسروی بطور مبسوط کالبدشکافی شده و سهم اصلی را در این کج روی تاریخی به ساختار تشکیلاتی و شیوه رهبری و رهبران داده است که می تواند بسیار قابل تامل و توجه و عبرت آموزی باشد.

مهمترین بخش کتاب به بررسی تحلیلی رخداد کودتای 28 مرداد 1332 و انتشار اسنادی که پس از سالها از آرشیو محرمانه دولت آمریکا خارج شده، اختصاص دارد و بنظرم نوری تازه براین ماجرای تاریخی افکنده است. اینکه گفته می شود هرچه ما از یک رخداد تاریخی دورتر شویم بهتر می توانیم به بررسی و تحلیل آن رخداد بپردازیم از این منظر درست است چرا که در سیر زمان آثار و پیامدها و ارتباطات و اسناد و پشت پرده های آن رخداد از پرده بیرون می افتد و راه را برای دستیابی به واقعیت آن رخداد و بازیگرانش هموار تر می کند. در سایه انتشار اسناد دولت آمریکا در پس سالها از انجام کودتای 28 مرداد 32 بخوبی می توان دریافت که دو دولت قدرتمند انگلیس و آمریکا در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت و دولت ملی دکتر مصدق هر یک در پی تامین منافع ملی خود نقشی را بازی می کردند. انگلیس که طرف دعوای اصلی بود و منافع سرشار نفتی و نفوذ خود را در سایه نهضت برباد رفته می دید همه تلاشش را برای مقابله با دولت مصدق و سرنگونی آن بکار گرفته بود اما آمریکا ، که قدرت نوظهور پس از جنگ جهانی دوم با پزی دموکرات و آزادیخواه بود، در رابطه با دولت مصدق جانب احتیاط را نگه داشته و تلاش در ایفای نقشی میانه داشت، ولی روند وقایع ( ایجاد تفرقه و تشدد در نیروهای حامی نهضت، توطئه های دربار پهلوی و حامیانش، تندروی های حزب توده، عدم مصالحه بر سر مسئله نفت،...) زمینه ای را فراهم ساخت که بتدریج آمریکا در کنار انگلیس قرار گرفت و هردو به بهانه رفع خطر کمونیسم در ایران در فروردین سال 1332 تصمیم به انجام کودتا و سرنگونی دولت ملی دکتر مصدق گرفتند، و با عملیاتی کردن این طرح ظرف پنج ماه و با صرف هزینه ای حدود 10 میلیون دلار آنرا به نتیجه رسانده و برای 25 سال سلطه استعماری خود را با حاکمیت رژیم استبدادی و ظالم پهلوی برقرار و منافع سرشاری را نصیب خود ساختند. با خواندن این اسناد بخوبی می توان دریافت که آنچه راهنمای عمل دولت های قدرتمند است منافع ملی شان است و آنها هیچ عمل و اقدامی را بیرون از این چارچوب انجام نمی دهند و این ساده لوحی است که ما تصور کنیم فی المثل آنها برای نجات مردم دیگر کشورها از یوغ استبداد و حکومتهای خودکامه و برقراری دموکراسی و دفاع از حقوق بشر و... به مداخله و حمله نظامی دست می زنند. تاریخ معاصر کشورما بهترین شاهد براین مدعاست.

آنچه در پایان می توانم بگویم اینکه در مطالعه تاریخ باید توجه داشت که « هزار نکته باریکتر ز مو » نهفته است که با کنکاش و منقاش باید بیرون کشید و بهره برد و عبرت گرفت، و من در سایه این تلاش دریافته ام که " مصدق " الحق و الانصاف رجلی عالم، سیاسی، ملی، پاکدست، کاردان و سرآمد روزگارش بوده است، و البته این به معنای این نیست که در عرصه سیاست و دولتمردی بی ضعف و نقص بوده است، اما آنچه برایم تاسف بار است اینکه چرا باید در ظرف جامعه ما سرنوشت او همچون سرنوشت همه سیاسیون تاریخ معاصر این چنین تلخ و سخت باشد؟ و در تبعید و دوری از مردم بمیرد؟ و ظاهرا این درد تاریخی ماست که قدمتی به عمر ایران دارد و ما هنوز نتوانسته ایم از آن رهایی یابیم، و بزرگترین درس که از تاریخ خوانی می گیریم اینکه برای درمان این درد چه باید کرد؟ و از اینروست که تاریخ خوانی باید در زمره کارهای روزمره افرادی باشد که می خواهند ایرانی نو بسازند برپایه آزادی و عدالت و مردمسالاری و رفاه، ایرانی برای همه ایرانیان، ایرانی که درآن همه شهروندان در سایه حاکمیت قانون مال و جانشان محترم و عزت و کرامتشان محفوظ باشد.
 


 


سید مصطفی تاج زاده، زندانی سیاسی اصلاح طلب، در نامه‌ای که به مناسبت تولد دخترش فاطمه برای او نوشته، به تشریح علت زندانی بودن خود پرداخته و از قصد رهبری برای حذف اصلاح طلبان از حکومت و جامعه مدنی پرده برداشته است.

تاج زاده در این نامه به سخنان رهبری در جلسات خصوصی اشاره می کند که می گفته این روشنفکران با اولین سیلی اعتراق می کنند و ساکت می شوند؛ و سپس به اصلاح طلبانی همچون بهزاد نبوی و ابوالفضل قدیانی اشاره کرده که با اتکا به سابقه زندان در رژیم شاه و با «بیمه ی نداشتن و نخواستن» اکنون با زبانی بازتر و شفاف تر، فاصله خود را با مردم و به ویژه نسل نو به حداقل رسانده اند و سبز سبز شده اند.

این عضو جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با اشاره به اینکه سرنگونی ناگهانی حکومت ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی در انقلاب اسلامی، نسل انقلاب را مغرور کرده بود، نتیجه این غرور و تحمیل یک برداشت از حق به مردم و جامعه را این دانسته که اکنون جمهوری اسلامی به جای الگو، به عبرت مردم آزاده منطقه تبدیل شده است.

تاج زاده در بخشی از نامه خود تشریح کرده که تجربه بیش از دو سال زندگی به تنهایی و همانند انفرادی در بند قرنطینه زندان اوین، او را بیش از پیش به مطالعه رمان، شعر و همچنین شنیدن موسیقی و ورزش واداشته است. او این شرایط را به یک فرصت مطالعاتی اجباری و بورس تحصیلی آمرانه در دانشگاه اوین تشبیه کرده که با رد این نگرانی همسرش که او افسرده یا گوشه نشین شود، نوشته است: دیوارهای ضخیم و بلند اوین نتوانسته مرا از جامعه و مردم دور کند. به عکس آزادی و زندگی را برایم شیرین تر و خواستنی تر کرده است.

متن کامل این نامه که برای انتشار در اختیار کلمه قرار گرفته، به شرح زیر است:

 

فاطمه عزیزتر از جانم سلام

سالروز تولدت را تبریک می گویم و به این مناسبت علت اصلی دربند بودن خود و نیز وضعیتم را در اوین برایت شرح می دهم:

در حقیقت رهبر جمهوری اسلامی از سال ها پیش به این جمع بندی رسیده بود که بزرگترین مانع پیشرفت کشور، یک صدا نبودن حکومت و عدم تبعیت بی قید و شرط اصلاح طلبان از منویات وی و نقد سیاست های نادرست حاکم توسط آنان است. براساس چنین نگرشی، به ویژه بعد از تشکیل مجلس ششم، حذف اصلاح طلبانی که مؤثر تشخیص داده شده بودند، در دو مرحله، ابتدا از ارکان حکومت و سپس از جامعه مدنی در دستور کار نهادهای اطلاعاتی – امنیتی و قضایی قرار گرفت، بدون آن که به پیامدهای داخلی و خارجی چنین اقدام غیرقانونی و غیرمصلحت آمیز توجه شود. به همین دلیل زمانی که دستور بازداشت فعالان انتخاباتی منتقد حکومت مطلقه فردی را سه روز قبل از انتخابات ۸۸ صادر کرد، هرگز وقوع حماسه جاوید ۲۵ خرداد را سه روز بعد از انتخابات، پیش بینی نمی کرد. هم چنان که وضع نابسامان و از هم گسیخته مدیریت کشور، سه سال پس از سرکوب خونین اجتماعات اعتراضی و در عین حال مسالمت آمیز مردمی برایش غیرقابل انتظار بود.

نتایج یک دست شدن حکومت و تمرکز همه اختیارات و قدرت ها در دست یک نفر را امروز در همه قلمروها می توان مشاهده کرد. در عرصه بین المللی استراتژی منسجم و شفافی دیده نمی شود. اقتدارگراها در عین نگرانی از پیامدهای ماجراجویی احتمالی رژیم صهیونیستی در مسأله هسته ای، دلواپس آثار مخرب تحریم های همه جانبه جهانی علیه جمهوری اسلامی هستند. با وجود این از مصالحه با قدرت های بزرگ هراسان اند. چرا که چنین سازشی افزون بر برانگیختن پرسش های اساسی درباره عملکرد دیپلماتیک هفت سال اخیر، استمرار حکومت و فضای پلیسی را با چالش مواجه کرده پایه های اصلی آن را سست می کند. از طرف دیگر حذف اصلاح طلبان موجب چند دسته و گروه شدن اصولگراها شده است. اختلافات آنان اکنون چنان گسترده، عمیق و علنی شده است که دغدغه ای مهم تر از رقابت بر سر پست ها و متهم کردن یکدیگر به بی کفایتی، انحصارطلبی و فسادپروری ندارند. مردم نیز شاهدند که تعداد قابل توجهی از مقامات بانکی تا مسئولان دولتی و نمایندگان مجلس در بزرگترین فساد مالی تاریخ ایران گرفتارند. در پرونده بیمه نیز اتهامات زیادی متوجه معاون اول دولت و نایب رئیس مجلس هفتم و هشتم و نهم است. صلاحیت نایب رئیس دیگر مجلس هشتم نیز در انتخابات اخیر رد شد. این دست های پاک و دستمال های پاکی بود که رهبری وعده می داد!

فاطمه عزیزم

اوضاع اسف بار اقتصادی را تو در بیرون از زندان بهتر از من در اوین درک می کنی. گرانی و تورم لجام گسیخته است و بی کاری بی داد می کند. تولید ملی همراه با پول ملی در سراشیب سقوط است. تأسف بارتر از همه آن که حکومت تک صدا نمی داند چه سیاستی را از جمله در مورد مرحله دوم حذف (هدفمند کردن) یارانه ها باید اتخاذ کند. جالب آن که درآمد نفتی کشور، در هشت سال حاکمیت اصولگراها افسانه ای بود. قرار بود ایران ژاپن اسلامی شود. اکنون تنها کالایی که عرضه آن از تقاضایش بیشتر است «کلیه انسان» است! برای هر خریدار کلیه، به طور متوسط چهار فروشنده وجود دارد که البته ممکن است قیمت آن در نارمک کمتر از مناطق شمال تهران باشد.

دلبندم

رهبری در جلسات خصوصی می گفت که روشنفکران را می شناسد و می داند که آنان با اولین سیلی به همه چیز اعتراف خواهند کرد و ساکت می شوند. اما وی فراموش کرده بود که امثال بهزاد نبوی و ابوالفضل قدیانی آزمون خود را در زندان های رژیم ستم شاهی پس داده اند. مهم تر آن که ما چیزی نداریم که ترس از دست دادنش زبون و ذلیلمان سازد. چیزی هم نمی خواهیم که ناچار به چاپلوسی و مجیزگویی شویم. توکل به خداوند، نداشتن و نخواستن ما را بیمه کرده است. محکومیت های سنگین فرمایشی از یک طرف ذهن و زبانمان را بازتر و شفاف تر نموده و از طرف دیگر فاصله ها را با مردم، به ویژه نسل نو که آینده سازان این آب و خاک اند، به حداقل ممکن رسانده است. اکنون همه سبزِ سبز شده ایم و خداوند را از این بابت سپاسگزاریم.

دختر نازنینم

از تو چه پنهان که پس از سال ها فعالیت بدون وقفه، فرصت مطالعاتی به آدم می چسبد. از آن جا که در عصر حاکمیت اقتدارگراها همه چیز اجباری است، بورس تحصیلی آمرانه ای در دانشگاه اوین نصیب ما کرده اند. هدیه ای از همسایه خورشید به پاس خدمات ما در قبل و بعد از پیروزی انقلاب. من به سهم خویش کوشیده ام که حداکثر بهره را از شرایط ببرم و در همه حال راضی ام به آن چه خداوند برایم مقدر کرده است. مامان این روزها بابت رضایت زیادی من دلشوره دارد و نگران این است که به بند و تنهایی عادت کنم که پس از آزادی اگر عمری باشد، افسرده یا گوشه نشین شوم! من خود اما نگران نیستم زیرا دیوارهای ضخیم و بلند اوین نتوانسته مرا از جامعه و مردم دور کند. به عکس آزادی و زندگی را برایم شیرین تر و خواستنی تر کرده است.

عزیزم

وقتی انقلاب به پیروزی رسید، برخلاف فردی که مشاهده درخت ها مانع از آن شده بود که جنگل را ببیند، برای من و بسیاری از هم نسلانم، توجه کافی به درختان در دیدرس، تحت الشعاع اندیشیدن به جنگل به طور کلی و سرنوشت آن شده بود. به بیان دیگر غرق شدن در کل، غفلت از اجزاء را در پی داشت. «حال» قربانی آینده شده و حقیقت و خیر، زیبایی و زندگی روزمره را به محاق برده بود. فکر و ذکرم وضعیت جمع و جامعه بود و از این رو در ادای کامل حقوق عزیزانم، اگر چه همیشه دوستشان داشته ام و بیش از همه نسبت به تو و عارفه کوتاهی کرده ام. آخر ما نسل انقلاب بودیم و سرنگونی سریع و کم هزینه و اعجاب آور رژیمی ۲۵۰۰ ساله در منطقه استبدادزده خاورمیانه بدون آن که خود بخواهیم و حتی بدانیم، غرور ویژه ای به ما داده بود. براین اساس خود را محق بلکه مکلف می دیدیم که به نیابت از خداوند یا تاریخ آن چه را حق می دانستیم، بر جامعه و مردم تحمیل کنیم. آثار شوم این شیوه غلط را امروز بهتر از دیروز می بینیم. شاهد مثال آن که «راشد الغنوشی» رهبر مسلمانان تونس می گوید که کشورش تجربه شکست خورده جمهوری اسلامی را در زمینه پوشش تکرار نخواهد کرد و آنان هرگز درصدد تحمیل حجاب اسلامی به مردم خویش و اجباری کردن آن نیستند. بارها هشدار داده بودم که حکومت یک دست اقتدارگرایی جمهوری اسلامی ایران را به جای آن که الگوی مردم آزاده کند، عبرت آنان می سازد که با کمال تأسف در موارد زیادی ساخته است.

پاره تنم

تأملاتم به ویژه در دو سال اخیر، ابعاد دیگری از وجود نامتناهی انسان را برایم هویدا کرده است. به همین دلیل بیش از گذشته قدرشناس زندگی و تک تک لحظاتش هستم و می کوشم سهم خود و جامعه، جزء و کل و نیز حال و آینده را به شکل مناسبی ادا کنم. برای اطلاع تو می گویم که امروز مطالعه رمان، بخشی از برنامه های جدی و در عین حال جذاب من شده است. آب دادن روزانه به باغچه کوچک حیات بندی که تنها ساکنش من هستم و حراست از گل ها را که مرا به طبیعت پیوند می هد و کاری نشاط آور است، از وظایف خود می شمارم. از شعر شاملو و فروغ لذت می برم هم چنان که اشعار حافظ و مولانا به وجدم می آورد. موسیقی هم دیگر برایم در آواز شجریان و ناظری خلاصه نمی شود. ورزش هم جزئی از زندگی من شده است چون سلامت و سرزندگی برایم بیش از گذشته ارزش و اهمیت پیدا کرده است. علاوه بر ورزش کردن اخبار ورزشی را هم دنبال می کنم و به دکور بند و تزئین آن هم توجه ویژه پیدا کرده ام. البته هم چون گذشته مطالعه کتب و مقالات سیاسی و تخصصی، اندیشیدن به آئین و میهن و مردم و نوشتن مرا از درون ارضا می کند. تنها یک مشکل کوچک وجود دارد. در شرایطی که بیش از همیشه به زندگی و نزدیکانم می اندیشم، تنم در حبس است! وضعیت من ظاهرا مصداق داستان مشهور ناهم زمانی هاست که شاید علت العلل بسیاری از عقب ماندگی های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و حتی اخلاقی ماست. به هر حال یا قیر است و قیف نیست یا به عکس قیف هست و قیر نه! البته در دو الف اوین هردو با هم بود و در جهنم نیز هم! امیدوارم بتوانیم بر این ناهم زمانی، در حد مقدورات غلبه کنیم.

فاطمه ساداتم

همیشه دوستت داشته ام و دعاگویت بوده ام. از کوتاهی های پیش از اسارت و نیز از سختی ها و مشقت هایی که در این سه سال به خاطر من تحمل کرده ای پوزش می خواهم. در عین حال سپاسگزارم که تا حد توانت مرا در این مسیر همراهی کردی. هم چنان که مامان، عارفه، علی و پدر و مادر و همه خانواده ام حمایتم کرده اند. امیدوارم بتوانم لطف شما را جبران کنم. در این مدت هوای مامان را بیشتر داشته باش که به گردن همه ما حق دارد. به پدربزرگ و مادربزرگ هایت نیز سر بزن. به عارفه و علی هم سلام ویژه برسان. خداوند به همه شما پاداش صابران را عنایت فرماید.

می بوسمت

بابا مصطفی

اوین ۱۵ تیرماه ۱۳۹۱


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته