عارف درویش روزنامه نگار و فعال فرهنگی روز گذشته با پایان یافتن دوره ی یک سال حبس تعزیری آزاد شد.
به گزارش خبرنگار کلمه، عارف درویش روزنامه نگار و فعال فرهنگی که اولین بار، دیماه ٨٨ بعلت انجام فعالیت های فرهنگی بازداشت شده بود، روز گذشته با پایان یافتن دوره ی یک سال حبس تعزیری خود، از بند ۳۵۰ زندان اوین آزاد شد.
این فعال فرهنگی در جریان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری بازداشت و در شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب توسط قاضی پیرعباسی به یک سال حبس محکوم شد. اتهام این زندانی سیاسی تبلیغ علیه نظام بود.
احمد هاشمی، مدیرکل بازرسی وزارت کشور دولت سیدمحمد خاتمی، روز چهارشنبه پس از مراجعه به دادسرا برای پیگیری پرونده اش، روانه زندان اوین شد.
به گزارش کلمه، احمد هاشمی، عضو سازمان انقلاب اسلامی و مدیرکل بازرسی وزارت کشور دولت سیدمحمد خاتمی که برای پیگیری روند پرونده ی خود به دادسرا و دیوان حکم مراجعه کرده بود به طور غیر منتظره برای اجرای ۵ سال حکم حبسش راهی بند ۳۵۰ زندان اوین شد.
احمد هاشمی چهارم اسفندماه سال ۸۹ و پس از حضور مردم در پی دعوت میرحسین موسوی و مهدی کروبی در ۲۵ بهمن سال ۸۹، به همراه تعداد دیگری از فعالان سیاسی، بازداشت و پس از دو هفته با قرار کفالت آزاد شد.
این عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، چندی بعد در دادگاهی به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد و روز چهارشنبه و در واقع شب نیمه ی شعبان برای اجرای این حکم روانه ی زندان اوین شد.
امین زرگرنژاد، فعال دانشجویی چپِ تبریز پس از بیست و پنج روز بازداشت موقت، روزِ سهشنبه چهاردهم تیرماه از بازداشتگاهِ مرکزیِ ادارهی اطلاعاتِ تبریز به زندانِ تبریز انتقال یافته و هم اکنون در قرنطینهی زندانِ تبریز به سر میبرد.
به گزارش سحام نیوز، انتقال ناگهانی زرگرنژاد به بند قرنطینه، موجب نگرانی شدید در مورد عدم تصمیم به آزادی احتمالی و یا صدور وثیقه از طرف دستگاه قضایی و امنیتی شهر تبریز شده است.
این فعالِ دانشجویی و سیاسی در شامگاهِ ۲۰ ام خرداد ماه با حضور نیروهای امنیتی در محل سکونت وی، پس از بازرسی کاملِ منزل و ضبطِ کامپیوتر و برخی وسایل شخصی بازداشت شده بود.
گفتنی است که تا این لحظه وی تنها دو بار به مدت کوتاهی با خانواده تماس تلفنی گرفته و خبر از سلامتی خود داده است و هیچ اطلاع دیگری از وضعیت و مواردِ احتمالیِ اتهامیِ وی در دست نیست.
امین زرگرنژاد مقطعِ کارشناسی را در دانشگاهِ آزادِ تبریز گذرانده و فارغ التحصیلِ مقطعِ کارشناسی ارشد از دانشگاهِ فارابی میباشد.
کوروش کوهکن هفته گذشته در حال پایین آمدن از پله های بند ٣۵٠ دچار قفل شدگی زانوی راست شده و به طبقه پایین سقوط کرد. همبندیان وی سریعا او را به بهداری اوین منتقل کردند و علی رغم تاکید پزشکان بهداری ماموران امنیتی چندین ساعت اجازه خروج از زندان به کارمندان شعبه اعزام را ندادند.
به گزارش کلمه، پس از کسب مجوز خروج به دلیل امتناع کوهکن از استفاده دستبند این اعزام به تاخیر افتاد و پس از لحظاتی با وخیم شدن حال این زندان سیاسی مامور امنیتی با توهین و فحاشی وی را به تخت آمبولانس بستند و برای اعزام وی از ٨ مامور امنیتی ویژه، استفاده شد.
کوروش کوهکن در بهمن ماه سال ٨٨ در جریان بازجویی ها دچار آسیب دیدگی زانوی راست شده بود و در خرداد ٩٠ نخستین مرحله از درمان او در بیمارستان طالقانی انجام شد، اما ادامه درمان وی به دلایل مختلف و با مخالفت دادستانی و نهادهای امنیتی قطع گردید. آخرین بار که قرار بود برای معالجه به بیمارستان اعزام شود به دلیل نگارش نامه به دادستان تهران و حمایت از حسین رونقی ملکی این اعزام لغو شد.
میرحسین: در جامعه مهدوی، دزدان بزرگ را رها نمیکنند تا دستهای دزدان خردهپا را قطع کنند. میپرسیم و از پرسیدن خسته نمیشویم که کجا رفت پرونده فسادهای کلانی که در مجلس گشوده شد و سر و صدای آن به صورت بهتآوری خوابید.
سید مصطفی تاجزاده، زندانی سیاسی اصلاح طلب، در نامهای که به مناسبت تولد دخترش فاطمه برای او نوشته، به تشریح علت زندانی بودن خود پرداخته و از قصد رهبری برای حذف اصلاح طلبان از حکومت و جامعه مدنی پرده برداشته است.
به گزارش کلمه، تاجزاده در این نامه به سخنان رهبری در جلسات خصوصی اشاره می کند که می گفته این روشنفکران با اولین سیلی اعتراق می کنند و ساکت می شوند؛ و سپس به اصلاح طلبانی همچون بهزاد نبوی و ابوالفضل قدیانی اشاره کرده که با اتکا به سابقه زندان در رژیم شاه و با «بیمه ی نداشتن و نخواستن» اکنون با زبانی بازتر و شفاف تر، فاصله خود را با مردم و به ویژه نسل نو به حداقل رسانده اند و سبز سبز شده اند.
این عضو جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با اشاره به اینکه سرنگونی ناگهانی حکومت ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی در انقلاب اسلامی، نسل انقلاب را مغرور کرده بود، نتیجه این غرور و تحمیل یک برداشت از حق به مردم و جامعه را این دانسته که اکنون جمهوری اسلامی به جای الگو، به عبرت مردم آزاده منطقه تبدیل شده است.
تاجزاده در بخشی از نامه خود تشریح کرده که تجربه بیش از دو سال زندگی به تنهایی و همانند انفرادی در بند قرنطینه زندان اوین، او را بیش از پیش به مطالعه رمان، شعر و همچنین شنیدن موسیقی و ورزش واداشته است. او این شرایط به یک فرصت مطالعاتی اجباری و بورس تحصیلی آمرانه در دانشگاه اوین تشبیه کرده که با رد این نگرانی همسرش که او افسرده یا گوشه نشین شود، نوشته است: دیوارهای ضخیم و بلند اوین نتوانسته مرا از جامعه و مردم دور کند. به عکس آزادی و زندگی را برایم شیرین تر و خواستنی تر کرده است.
متن کامل این نامه که برای انتشار در اختیار کلمه قرار گرفته، به شرح زیر است:
فاطمه عزیزتر از جانم سلام
سالروز تولدت را تبریک می گویم و به این مناسبت علت اصلی دربند بودن خود و نیز وضعیتم را در اوین برایت شرح می دهم:
در حقیقت رهبر جمهوری اسلامی از سال ها پیش به این جمع بندی رسیده بود که بزرگترین مانع پیشرفت کشور، یک صدا نبودن حکومت و عدم تبعیت بی قید و شرط اصلاح طلبان از منویات وی و نقد سیاست های نادرست حاکم توسط آنان است. براساس چنین نگرشی، به ویژه بعد از تشکیل مجلس ششم، حذف اصلاح طلبانی که مؤثر تشخیص داده شده بودند، در دو مرحله، ابتدا از ارکان حکومت و سپس از جامعه مدنی در دستور کار نهادهای اطلاعاتی – امنیتی و قضایی قرار گرفت، بدون آن که به پیامدهای داخلی و خارجی چنین اقدام غیرقانونی و غیرمصلحت آمیز توجه شود. به همین دلیل زمانی که دستور بازداشت فعالان انتخاباتی منتقد حکومت مطلقه فردی را سه روز قبل از انتخابات ۸۸ صادر کرد، هرگز وقوع حماسه جاوید ۲۵ خرداد را سه روز بعد از انتخابات، پیش بینی نمی کرد. هم چنان که وضع نابسامان و از هم گسیخته مدیریت کشور، سه سال پس از سرکوب خونین اجتماعات اعتراضی و در عین حال مسالمت آمیز مردمی برایش غیرقابل انتظار بود.
نتایج یک دست شدن حکومت و تمرکز همه اختیارات و قدرت ها در دست یک نفر را امروز در همه قلمروها می توان مشاهده کرد. در عرصه بین المللی استراتژی منسجم و شفافی دیده نمی شود. اقتدارگراها در عین نگرانی از پیامدهای ماجراجویی احتمالی رژیم صهیونیستی در مسأله هسته ای، دلواپس آثار مخرب تحریم های همه جانبه جهانی علیه جمهوری اسلامی هستند. با وجود این از مصالحه با قدرت های بزرگ هراسان اند. چرا که چنین سازشی افزون بر برانگیختن پرسش های اساسی درباره عملکرد دیپلماتیک هفت سال اخیر، استمرار حکومت و فضای پلیسی را با چالش مواجه کرده پایه های اصلی آن را سست می کند. از طرف دیگر حذف اصلاح طلبان موجب چند دسته و گروه شدن اصولگراها شده است. اختلافات آنان اکنون چنان گسترده، عمیق و علنی شده است که دغدغه ای مهم تر از رقابت بر سر پست ها و متهم کردن یکدیگر به بی کفایتی، انحصارطلبی و فسادپروری ندارند. مردم نیز شاهدند که تعداد قابل توجهی از مقامات بانکی تا مسئولان دولتی و نمایندگان مجلس در بزرگترین فساد مالی تاریخ ایران گرفتارند. در پرونده بیمه نیز اتهامات زیادی متوجه معاون اول دولت و نایب رئیس مجلس هفتم و هشتم و نهم است. صلاحیت نایب رئیس دیگر مجلس هشتم نیز در انتخابات اخیر رد شد. این دست های پاک و دستمال های پاکی بود که رهبری وعده می داد!
فاطمه عزیزم
اوضاع اسف بار اقتصادی را تو در بیرون از زندان بهتر از من در اوین درک می کنی. گرانی و تورم لجام گسیخته است و بی کاری بی داد می کند. تولید ملی همراه با پول ملی در سراشیب سقوط است. تأسف بارتر از همه آن که حکومت تک صدا نمی داند چه سیاستی را از جمله در مورد مرحله دوم حذف (هدفمند کردن) یارانه ها باید اتخاذ کند. جالب آن که درآمد نفتی کشور، در هشت سال حاکمیت اصولگراها افسانه ای بود. قرار بود ایران ژاپن اسلامی شود. اکنون تنها کالایی که عرضه آن از تقاضایش بیشتر است «کلیه انسان» است! برای هر خریدار کلیه، به طور متوسط چهار فروشنده وجود دارد که البته ممکن است قیمت آن در نارمک کمتر از مناطق شمال تهران باشد.
دلبندم
رهبری در جلسات خصوصی می گفت که روشنفکران را می شناسد و می داند که آنان با اولین سیلی به همه چیز اعتراف خواهند کرد و ساکت می شوند. اما وی فراموش کرده بود که امثال بهزاد نبوی و ابوالفضل قدیانی آزمون خود را در زندان های رژیم ستم شاهی پس داده اند. مهم تر آن که ما چیزی نداریم که ترس از دست دادنش زبون و ذلیلمان سازد. چیزی هم نمی خواهیم که ناچار به چاپلوسی و مجیزگویی شویم. توکل به خداوند، نداشتن و نخواستن ما را بیمه کرده است. محکومیت های سنگین فرمایشی از یک طرف ذهن و زبانمان را بازتر و شفاف تر نموده و از طرف دیگر فاصله ها را با مردم، به ویژه نسل نو که آینده سازان این آب و خاک اند، به حداقل ممکن رسانده است. اکنون همه سبزِ سبز شده ایم و خداوند را از این بابت سپاسگزاریم.
دختر نازنینم
از تو چه پنهان که پس از سال ها فعالیت بدون وقفه، فرصت مطالعاتی به آدم می چسبد. از آن جا که در عصر حاکمیت اقتدارگراها همه چیز اجباری است، بورس تحصیلی آمرانه ای در دانشگاه اوین نصیب ما کرده اند. هدیه ای از همسایه خورشید به پاس خدمات ما در قبل و بعد از پیروزی انقلاب. من به سهم خویش کوشیده ام که حداکثر بهره را از شرایط ببرم و در همه حال راضی ام به آن چه خداوند برایم مقدر کرده است. مامان این روزها بابت رضایت زیادی من دلشوره دارد و نگران این است که به بند و تنهایی عادت کنم که پس از آزادی اگر عمری باشد، افسرده یا گوشه نشین شوم! من خود اما نگران نیستم زیرا دیوارهای ضخیم و بلند اوین نتوانسته مرا از جامعه و مردم دور کند. به عکس آزادی و زندگی را برایم شیرین تر و خواستنی تر کرده است.
عزیزم
وقتی انقلاب به پیروزی رسید، برخلاف فردی که مشاهده درخت ها مانع از آن شده بود که جنگل را ببیند، برای من و بسیاری از هم نسلانم، توجه کافی به درختان در دیدرس، تحت الشعاع اندیشیدن به جنگل به طور کلی و سرنوشت آن شده بود. به بیان دیگر غرق شدن در کل، غفلت از اجزاء را در پی داشت. «حال» قربانی آینده شده و حقیقت و خیر، زیبایی و زندگی روزمره را به محاق برده بود. فکر و ذکرم وضعیت جمع و جامعه بود و از این رو در ادای کامل حقوق عزیزانم، اگر چه همیشه دوستشان داشته ام و بیش از همه نسبت به تو و عارفه کوتاهی کرده ام. آخر ما نسل انقلاب بودیم و سرنگونی سریع و کم هزینه و اعجاب آور رژیمی ۲۵۰۰ ساله در منطقه استبدادزده خاورمیانه بدون آن که خود بخواهیم و حتی بدانیم، غرور ویژه ای به ما داده بود. براین اساس خود را محق بلکه مکلف می دیدیم که به نیابت از خداوند یا تاریخ آن چه را حق می دانستیم، بر جامعه و مردم تحمیل کنیم. آثار شوم این شیوه غلط را امروز بهتر از دیروز می بینیم. شاهد مثال آن که «راشد الغنوشی» رهبر مسلمانان تونس می گوید که کشورش تجربه شکست خورده جمهوری اسلامی را در زمینه پوشش تکرار نخواهد کرد و آنان هرگز درصدد تحمیل حجاب اسلامی به مردم خویش و اجباری کردن آن نیستند. بارها هشدار داده بودم که حکومت یک دست اقتدارگرایی جمهوری اسلامی ایران را به جای آن که الگوی مردم آزاده کند، عبرت آنان می سازد که با کمال تأسف در موارد زیادی ساخته است.
پاره تنم
تأملاتم به ویژه در دو سال اخیر، ابعاد دیگری از وجود نامتناهی انسان را برایم هویدا کرده است. به همین دلیل بیش از گذشته قدرشناس زندگی و تک تک لحظاتش هستم و می کوشم سهم خود و جامعه، جزء و کل و نیز حال و آینده را به شکل مناسبی ادا کنم. برای اطلاع تو می گویم که امروز مطالعه رمان، بخشی از برنامه های جدی و در عین حال جذاب من شده است. آب دادن روزانه به باغچه کوچک حیات بندی که تنها ساکنش من هستم و حراست از گل ها را که مرا به طبیعت پیوند می هد و کاری نشاط آور است، از وظایف خود می شمارم. از شعر شاملو و فروغ لذت می برم هم چنان که اشعار حافظ و مولانا به وجدم می آورد. موسیقی هم دیگر برایم در آواز شجریان و ناظری خلاصه نمی شود. ورزش هم جزئی از زندگی من شده است چون سلامت و سرزندگی برایم بیش از گذشته ارزش و اهمیت پیدا کرده است. البته هم چون گذشته مطالعه کتب و مقالات سیاسی و تخصصی، اندیشیدن به آئین و میهن و مردم و نوشتن مرا از درون ارضا می کند. تنها یک مشکل کوچک وجود دارد. در شرایطی که بیش از همیشه به زندگی و نزدیکانم می اندیشم، تنم در حبس است! وضعیت من ظاهرا مصداق داستان مشهور ناهم زمانی هاست که شاید علت العلل بسیاری از عقب ماندگی های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و حتی اخلاقی ماست. به هر حال یا قیر است و قیف نیست یا به عکس قیف هست و قیر نه! البته در دو الف اوین هردو با هم بود و در جهنم نیز هم! امیدوارم بتوانیم بر این ناهم زمانی، در حد مقدورات غلبه کنیم.
فاطمه ساداتم
همیشه دوستت داشته ام و دعاگویت بوده ام. از کوتاهی های پیش از اسارت و نیز از سختی ها و مشقت هایی که در این سه سال به خاطر من تحمل کرده ای پوزش می خواهم. در عین حال سپاسگزارم که تا حد توانت مرا در این مسیر همراهی کردی. هم چنان که مامان، عارفه، علی و پدر و مادر و همه خانواده ام حمایتم کرده اند. امیدوارم بتوانم لطف شما را جبران کنم. در این مدت هوای مامان را بیشتر داشته باش که به گردن همه ما حق دارد. به پدربزرگ و مادربزرگ هایت نیز سر بزن. به عارفه و علی هم سلام ویژه برسان. خداوند به همه شما پاداش صابران را عنایت فرماید.
می بوسمت
بابا مصطفی
اوین ۱۵ تیرماه ۱۳۹۱
عبدالرحیم سلیمانی اردستانی
پدیدارشناسی نوعی رهیافت یا مکتب فلسفی است که از روشی خاص پیروی می کند. در این روش مطالعه توصیفی به عنوان تنها روش درست مطالعه موضوعات مختلف مورد تاکید است. با توجه به همین روش است که کسانی آن را به مطالعه دین نیز گسترش داده، رشته ای به نام پدیدارشناسی دین را به وجود آورده اند. کسانی که در قرن نوزدهم و بیستم و در دوران مدرن به مطالعه دین روی آورده اند، بیشتر روشی تحویل گرایانه را در پیش گرفتند و برای مثال دین را به دانشی خاص تحویل بردند. جامعه شناسان، دین را پدیده ای برخاسته از جامعه دانستند و روانشناسان منشأ آن را در روان آدمی جست و جو کردند و …
کسانی که مدعی بودند باید دین را پدیدارشناسانه مطالعه کرد با این نوع نگاه مخالف بودند. آنان می گفتند در روش پدیدارشناسی حداقل سه اصل از اهمیت برخوردار است که باید آنها را در مطالعه دین نیز در نظر گرفت: ۱) باید به جای تبیین پدیده ها به توصیف آنها پرداخت و به جای پی جویی علت و منشأ آنها به بیان آنها آنگونه که در ظاهر می نمایند پرداخت؛ ۲) باید از تحویل گرایی و فرو کاستن پرهیز کرد و برای مثال دین را به جامعه یا روان آدمی فرو نکاست و به عنوان پدیده ای مستقل به آن نگاه کرد؛ و ۳) باید از داوری پرهیز کرد و صدق و کذب گزاره ها را در پرانتز قرار داد و بدین طریق از دخالت پیش داوری ها جلوگیری کرد (دین پژوهی، ج۱، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، ص۱۷۲-۱۷۴؛ فنایی، ابوالقاسم، در آمدی بر فلسفه دین و کلام جدید، ص۶۶-۶۹).
کسی که مدعی است پدیدارشناسانه یک دین یا یک آموزه یا عمل دینی را مطالعه می کند مقصود این است که فارغدلانه و بدون هیچگونه داوری به عنوان یک پدیده ظاهری خارجی صرفا آن را توصیف، و آثار و نتایج آن را بررسی می کند. بنابراین کسی که با این روش درباره یک دین مطالعه می کند لازم نیست پیرو آن دین باشد یا حتی اساسا دیندار باشد. برای مثال ممکن است یک ملحد مراسم عشاء ربانی در مسیحیت را با روش پدیدارشناسی مطالعه کند و بگوید رفتن به کلیسا و انجام این اعمال این تاثیرات را در روان آدمی می گذارد، کما اینکه کارل گوستاو یونگ، که خود را لا ادری می داند، مدعی است که همین عمل را انجام داده است.
آموزه انتظار آموزه ای است که در باورهای شیعی، مهم و اساسی تلقی می شود و واژه انتظار و واژه های هم خانواده و مترادف یا نزدیک با آن در فرهنگ شیعی بسیار متداول و رایج است؛ به گونه ای که کسی که می خواهد از بیرون، فرهنگ و باورهای شیعی را مطالعه کند، کافی است که در یکی دو مجلس وعظ، سخنرانی یا مناسک شیعی شرکت کند تا به این مهم دست یابد.
فرض کنیم یک دین شناس غیر معتقد، یعنی کسی که به آموزه های دینی باور ندارد اما دین را به عنوان یک پدیده موجود در جامعه مورد مطالعه قرار می دهد، بخواهد فارغدلانه آموزه انتظار شیعی و وضعیت موجود آن را پدیدارشناسانه مورد مطالعه قرار دهد. چنینی کسی در پی آن نیست که ادله عقلی و نقلی این آموزه را بررسی کند و درباره صحت و سقم آنها داوری کند. او در پی آن است که پاسخ پرسش هایی از قبیل آنچه در زیر می آید بیابد:
۱-آیا این آموزه آنگونه که تعریف می شود هماهنگی و سازگاری درونی دارد و با آنچه متدینان به آن دین، پیام اصلی دین می دانند سازگار است؟
۲-باور به این آموزه چه تاثیراتی مثبت یا منفی در روان و شخصیت افراد دارد و آیا می تواند به شخص آرامش دهد یا نه؟ باور به این آموزه در زندگی عملی شخص چه تاثیری دارد و آیا انسان ها را اخلاقی، مسئول، وظیفه گرا و متعهد بار می آورد، یا غیر اخلاقی، بی تفاوت و غیر مسئول و …
۳-این باور در روابط اجتماعی افراد چه تاثیری دارد و آیا برای مثال در استحکام خانواده، اصلاح جامعه، تلاش برای ایجاد محیطی مناسب برای زندگی و … تاثیر مثبت دارد یا منفی؟
۴-آیا باور به این آموزه انسان ها را خردمند و عقل گرا و تابع برهان و دلیل بار می آورد یا اینکه آنان را خرافه گرا و مقلد و غیر مستقل بار می آورد؟
نکته ای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که پدیدارشناس باور و رفتار عامه متدینان را مورد مطالعه و بررسی قرار می دهد و در واقع کاری با این ندارد که این باور و رفتار چگونه باید باشد، بلکه با امور آنگونه که هست سر و کار دارد. بنابراین در مواجهه با چنین کسی نمی توان گفت که برای مثال این باور و لوازم عملی آن در لابلای کتاب ها و متون اصلی به گونه دیگری است یا می تواند به گونه دیگری تفسیر و بیان شود.
اگر پرسش های فوق را در نظر بگیریم و به بررسی پدیدارشناسانه آموزه انتظاربپردازیم ممکن است به نتایجی برسیم که چندان خوشایند نباشد. ممکن است به این نتیجه برسیم که آنچه در رفتار و عمل جامعه در رابطه با این آموزه دیده می شود با پیام اصلی و روح دین ناسازگار است.
بدون تردید مهم ترین و اصلیترین آموزه عقیدتی اسلام یگانه پرستی است. مطابق قرآن مجید و روایات اسلامی توجه به مبدا یگانه در همه زندگی یک انسان مومن باید آشکار و نمایان باشد. تنها او خالق است و تنها او رازق است و تنها او سبب ساز و سبب سوز است و … اما بسیار دیده می شود که امام منتظر سبب خلقت کون و مکان و روزی دهنده انسان ها و حیوانات و … می گردد و پا فراتر از مرزهای توحید می گذارد. امام، هادی و راهنمای انسان هاست و در فرهنگ قرآنی انسان نیاز به راهنما دارد و امور دیگر به حوزه الوهیت مربوط است. امام باید امامت کند و خدا خدایی و وقتی باورهای مربوط به این دو حوزه مرزهایشان از بین می رود کل دین فاسد و تباه می گردد.
باورهای دینی مجموعه ای نظام مند هستند، به این معنا که در یک پازل یا جورچین هر قطعه کار خاص خود را انجام می دهد. اگر یک قطعه از این جورچین بزرگ تر یا کوچک تر از مقدار معین باشد یا شکل و صورت معین را نداشته باشد کل مجموعه را به هم می ریزد. به نظر روشن و آشکار می رسد که در تاریخ تشیع و در جامعه کنونی باور به امام غایب از جهات متعددی از این مرز معین گذشته و می گذرد و در نتیجه نظام دینی را از شکل و صورت اصلی خود خارج می سازد.
از ابعاد عقیدتی دین که بگذریم و سراغ شخصیت و رفتار انسان ها برویم باز وضعیت بهتر نبوده است. هدف دین این بوده است که انسان هایی وارسته و پرهیزگار و متخلق بسازد . نماز یاد خدا را در بر دارد و این یاد خدا جلوی فحشا و منکر را می گیرد (عنکبوت/۵۴) و البته این یاد خدا از تشویش و پریشانی جلوگیری می کند و انسان ها را آرام و مطمئن می سازد (رعد/۲۸). روزه نوعی دیگر از عبادت است. هدف از واجب شدن روزه این بوده که انسان ها پرهیزگار گردند (بقره/۱۸۳).
نماز و روزه دو عبادت معروف و اصلی اسلامی هستند. درباره تمام اعمال واجب و مستحبی دین چنین حکمتی وجود دارد. کسی که به حج می رود و گرد نماد حق می چرخد و به سوی نماد باطل سنگ می پراند و آن را طرد می کند به صورتی نمادین حق پرستی و باطل ستیزی خود را نشان می دهد و … همین سخن در رابطه با عقاید وجود دارد. هیچ عقیده ای در دین وجود ندارد که در راستای انسان سازی و کمال انسانیت انسان نباشد. وقتی انسان به صفات ذاتی خداوند مانند علم و قدرت و حکمت او باور دارد این باورها باید خود را در زندگی نشان دهد. انسانی که باور دارد که همه حرکات و سکنات او زیر نظر است و حتی آنچه در قلب او می گذرد دیده و شنیده می شود اگر واقعا باور به علم الهی داشته باشد به گونه ای دیگر زندگی می کند. و کسی که باور داشته باشد که قادر مطلقی وجود دارد که همه چیز در دست اوست و بدون خواست و اراده او برگی از درخت نمی افتد، برای رسیدن به اهداف خود به هر وسیله چنگ نمی زند و …
باور به امام غایب و آموزه انتظار باید نقشی مشخص و روشن در اعمال و کردار انسان ها داشته باشد و انسان ها را پرهیزگار بار آورد. اما وقتی این آموزه به گونه ای تفسیر و تعبیر می شود که وظیفه و نقش اصلی امام غایب بخشش گناهان پیروان است و نفس اعتقاد به او و محبت به او موضوعیت پیدا می کند، نقش انسان سازی اش محو می شود. آن موقع است که کسی که بیش از همه شعار امام زمان را می دهد و چه بسا در ابتدای سخنرانی و انتهای آن سخن از امام زمان و تعجیل در فرج او به زبان می آورد، هیچ مقید به راستگویی و احترام به انسان ها و حفظ حقوق آنان و … نیست. وقتی در جامعه ای مواردی اینگونه دیده می شود قطعا باید آن را علامت انحراف و تحریف آموزه دینی به حساب آورد، هرچند در مواردی اینگونه، نفاق و دورویی و استفاده ابزاری از عقاید مردم را نباید منتفی دانست.
و باز این در رابطه با اعمال و رفتار شخصی بود. همین سخن درباره اجتماع نیز وجود دارد. کسی که نگاهی گذرا به متون اسلامی بیندازد به روشنی در می یابد که اسلام به اصلاح جامعه و مبارزه با فساد و تباهی در آن توجهی خاص و ویژه دارد و آن را تکلیف فرد فرد افراد جامعه می شمارد. اما آموزه انتظار و تفسیرهایی که از آن شده است در موارد بسیار زیادی نقش معکوس داشته است. نشستن و فساد و تباهی را تماشا کردن و امر به معروف و نهی از منکر را کنار گذاشتن و حتی کمک به فساد بیشتر جامعه کردن و منتظر مصلح بودن پیامد های تفسیرهای ناصواب و غلط و مخرب این آموزه بوده است. کم نبوده اند عالمانی که در پشت همین آموزه پنهان شده و چشم خود را بر تضییع حقوق انسان ها و انواع فساد های دیگر بسته اند و دم بر نیاورده اند!
نکته دیگر اینکه به بهانه این آموزه بیش از هر آموزه و عمل دینی دیگر جامعه به سوی خرافات و خرافه پرستی سوق داده شده است. با خوابی بی سند مسجدی به وجود می آید و برای آن مراسمی خاص تعریف می شود و مردم مشکلات خود را نوشته و در چاهی می ریزند و …
سخن از ایجاد مسیر و اتوبان برای امام زمان می رود و در مجالس تصمیم گیری یک صندلی ویژه برای آن حضرت گذاشته می شود. حکومت، حکومت امام زمان می شود و تمام فساد ها و تباهی ها و اختلاس ها و رشوه ها و باند بازی ها و … که شاید کشور هیچگاه امثال آن را ندیده است به پای امام زمان گذاشته می شود.
فیلم ساخته می شود و در آن ظهور قریب الوقوع امام زمان پیش بینی می شود و حتی مصادیق یاران آن حضرت مشخص می شوند و …
از آنجا که این آموزه تاب تفسیر خرافی و بی پایه و اساس را دارد بیش از هر آموزه دیگر مورد سوء استفاده حاکمان دنیاپرست قرار گرفته و به وسیله این آموزه و با تحریف آن توده های مردم فریب داده می شوند. حتی گاهی برخی از عالمان پیروزی یک حزب و جناح در انتخابات را نتیجه عمل و رضایت امام زمان بیان می کنند و به آن رنگ دینی و مذهبی و تقدس می دهند.
به هر حال پدیدار شناسی آموزه انتظار به هیچ وجه نتیجه ای خوشایند و دلپذیر در پی ندارد. این امر وظیفه عالمان دین را بسیار سنگین می گرداند. این امر نشان می دهد که آنان وظیفه خود را در قبال تحریف این آموزه و سوء استفاده از آن انجام نداده اند. پدیدارشناسی نشان می دهد که شکل تاریخی و متعارف این باور و اعمالی که از پی آن به وجود آمده با روح دین و پیام اصلی آن سازگار نبوده است. به جای انسان سازی و پرورش انسان هایی متعهد و پرهیزگار نقشی تخدیری ایفا کرده است. به جای اصلاح جامعه به فساد و تباهی آن کمک کرده است. به جای ایجاد مسئولیت و پرورش انسان هایی مسئول باعث شده است که فرار از مسئولیت به وسیله آن توجیه شود. این آموزه چهره مذهب را بیش از هر چیز دیگر خرافی و غیر عقلانی کرده است و …
سخن ما هرگز درباره داوری در صحت و سقم این آموزه نیست. سخن این است که وقتی با پدیدارشناسی آشکار می شود که این آموزه نقشی داشته که با پیام های اصلی دین و روح دین ناسازگار است، قطعا باید نتیجه گرفت که یا این آموزه ربطی به دین ندارد و اصل آن جعلی است، یا در آن تحریف و انحرافی صورت گرفته است. شیعیان و عالمان دینی قطعا نمی توانند و نباید اولی را بپذیرند، پس باید تلاش کنند که بیانی درست و خرد پسند و غیر خرافی و همخوان با دیگر تعالیم دین و پیام اصلی و روح دین ارائه دهند. آنان باید نسبت به سوء استفاده های از این آموزه حساس باشند و با بیان های خرافی و غیر عقلانی مبارزه کنند. آنان باید جلوی استفاده های ابزاری از این آموزه را بگیرند.
باید در پایان به این نکته اشاره کنیم که سوء استفاده از یک آموزه یا باور مذهبی ضرورتا به معنای نادرستی اصل آن نیست. در واقع از آنجا که این آموزه، ظریف و تاثیر گذار بوده است، بیشتر مورد سوء استفاده قرار گرفته است. اما وقتی یک آموزه اینگونه است وظیفه کسانی که خود را پاسدار و نگهبان دین خدا می دانند سنگین تر می شود.
منبع: وبلاگ نویسنده
معصومه ابتکار
امام باقر علیه السلام: ان قائمنا اذا قام دعا الناس الی امر جدید کما دعا الیه رسول الله(ص) و ان الاسلام بدا غریبا و سیعود غریبا کما بدا فطوبی للغرباء.
قائم ما چون قیام کند (به علت کثرت تحریفات و غربت دین حقیقی) مردم را به امر نوینی دعوت خواهد کرد؛ همان گونه که رسول خدا(ص) دعوت فرمود، اسلام غریبانه آغاز شد و به زودی مانند ابتدا غریب خواهد شد، پس خوشا به حال غریبان (دین داران واقعی) – کتاب غیبت نعمانی، ص ۳۲۱٫
موضوع انتظار و ایمان به ظهور منجی چه فایده و کارآیی برای روزگار ما دارد؟ اگر در این روزگار – آن گونه که برخی مدعی اند – همه چیز بر وفق مراد است و همه مشکلات به کفار و دشمنان بر می گردد، چه دلیلی برای انتظار منجی خواهیم داشت؟
مفهوم «انتظار منجی» نامناسب دانستن شرایط و عدم دستیابی به امیدها و آرزوهای متعالی اخلاقی و انسانی است؛ یعنی این گونه نیست که «منتظر» اوضاع خود و جامعه اش را مطلوب بداند و ظهور منجی را فقط برای سروسامان دادن به اوضاع سایر ادیان یا کفار و مشرکان بخواهد. بلکه اصل فلسفه انتظار، اعتراض به وضع موجود و اعتراض به بداخلاقی ها و کج رفتاری هایی است که به نام دین صورت می گیرد. انتظار، اعتراض به استفاده ابزاری از دین برای رسیدن به مطامع دنیایی و حفظ موقعیت ها، ثروت ها و جایگاههاست.
منتظر، کسی است که دلش از بی عدالتی ها، بی وفایی ها و بی اخلاقی ها به درد آمده؛ که:
«انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق – من تنها برای تکمیل فضائل اخلاقی مبعوث شده ام/ پیامبر اکرم».
منتظر، کسی است که برای غربت دین نگران است. چرا که می بیند همه از نردبان دین بالا می روند، ولی کسی برای دین دل نمی سوزاند. منتظر از همین رو به انتظار می نشینند تا شاهد امر نوینی مانند بعثت پیامبر باشد و فرجی که با دعوت به اسلام غریب آغاز خواهد شد.
حال … در این غربت کجایند منتظران و دین داران واقعی؟
اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ
خدایا بلاء عظیم گشته و درون آشکار شد و پرده از کارها برداشته شد و امید قطع شد
وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ
و زمین تنگ شد و از ریزش رحمت آسمان جلوگیرى شد و تویى یاور و شکوه بسوى تو است
الْمُشْتَکى وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى
و اعتماد و تکیه ما چه در سختى و چه در آسانى بر تو است
موسوی: ضایع کردن حقوق ملت، ریخت و پاش بیتالمال، فسادهای بزرگ اقتصادی و خم شدن شانههای کارگران و کشاورزان و حقوقبگیران زیر بار گرانی، همه از مظاهر جور و ظلم و نشانه دور شدن جامعه از ارزشهای مهدوی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر