مصطفی خسروی
«آنچه اینک در جامعه ما نقشآفرینی میکند شبکه اجتماعی خودجوش و توانمندی است که در میان بخش وسیعی از مردم شکل گرفته و نسبت به پایمال شدن حقوق خود معترض است. این شبکه دارای ویژگیهای منحصر به فردی است که به هنگام تصمیمگیری در مورد راهحلها و اقدامات آتی، باید به آنها توجه کرد. آنچه اينجانب در پاسخ به سوال چه بايد كرد پيشنهاد ميكنم تقويت و تحكيم اين شبكه اجتماعي است»
میر حسین موسوی، بیانیه شماره 11
شبکه های اجتماعی را می توان کلید واژه جنبش سبز در سه سال گذشته دانست، شاید پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال 1388، کمتر کسی به نقشی که این گونه شبکه ها در تعیین سرنوشت یک ملت می توانند ایفا کنند اعتقاد داشت، در آن سالها مبارزات سیاسی و مدنی در ایران در قالبی کاملا کلاسیک و سنتی، با تحرکات جنبش ها و خورده جنبش های سیاسی و مدنی همچون " جنبش کارگری، زنان، دانشجویی و ..." نمود می یافت. اما انتخابات ریاست جمهوری سال 88، و تاکید کاندیداهای معترض آن انتخابات، بر لزوم حضور دائمی مردم در صحنه های سیاسی و اجتماعی از یک سو و سرکوب تمام عیار جنبش ها و خرده جنبش ها که به حبس های طولانی مدت و یا خروج بسیاری از فعالان مدنی منجر شده بود، از دیگر سو، بیش از پیش بر لزوم شکل گیری سبک و سیاق نوینی از فعالیت های اجتماعی و اعتراضی دلالت می کرد.
حضور ناگهانی مردم از روز شنبه 23 خرداد در خیابان ها و تجربه برنامه ریزی های خودجوش و اجماعی برای ادامه تظاهرات ها و حتی تعیین مکان و زمان گردهمایی ها در کف خیابان ها پیش از آنکه جامع شناسان و روشنفکران، مختصات شبکه های اجتماعی را در ایران تعریف و یا تئوریزه کند، نشان از بلوغ فکری نسل جوانی می داد که در بزنگاه سرکوب و استیصال و تحقیر راه خود را یافته است و پس از این روزها بود که ناگهان، نگاه متفکرین و اندیشمندان داخلی و خارجی، در حوزه های سیاسی و اجتماعی به قدرت این شبکه ها جلب شد، و کار حتی به آنجا رسید که تاکید بر لزوم شبکه سازی، به جزی لاینفک از بیانیه های رهبران جنبش سبز تبدیل شد.
بی شک مجموع حوداث رخ داده در ایران و اعتراضات مردمی صورت گرفته از خرداد 88 تا بهمن 89 و حصر موسوی و کروبی، در نبود این شبکه ها، هیچ گاه میسر نبود، شبکه هایی که از نه بر اساس ایدئولوژی های سیاسی یکسان، بلکه صرفا بر پایه یک درد مشترک شکل گرفتند، فعالیت کردند، به اوج رسیدند و ناگهان کم فروغ گشتند.
نگاهی گذرا به ماه های پس از حصر رهبران جنبش سبز، نشان می دهد، حاکمیت با قطع ارتباط میان رهبران و بدنه جنبش توانست تغییری اجباری در رفتار این شبکه ها ایجاد کرده و آنها را از خیابان ها، به فضای مجازی بکشاند، فضایی که گر چه به مخالفان آزادی عمل بیشتری در ارائه نظرات و ایده ها می داد، اما خواه نا خواه، حاشیه امنیت را نیز برای هر دو سوی این منازعه (حاکمیت و معترضان) بیشتر می نمود، نیرو هایی که تا دیروز در خیابان یکدیگر را ملاقات می کردند، قرار هایشان به فیسبوک و توییتر و فرندفید کشیده شد، شعار هایی که ماه ها دیوار های شهر را مزین می کرد، به دیوار های فیسبوک منتقل شد و از چشم رهگذران دائمی کوچه پس کوچه های شهر به دور ماند و اینگونه بود که حاکمیت توانست به ترمیم روحیه و توان نیروی سرکوبگر خود مشغول شود و بد تر آنکه، همان نیروهای گارد تا دندان مسلح را که حضور دائمی شان در خیابان ها، کم کم موجب مسرت مردم و فرسودگی سازمان سرکوب شده بود، با پلیس اینترنتی (فتا)تعویض کند.
در طول این مدت بار ها از سوی فعالین سیاسی و اجتماعی برلزوم بازسازی شبکه های اجتماعی و یادآوری نقش و قدرتی که این شبکه ها در مبارزه با وضع موجود می توانند داشته باشند، سخن گفته شد اما متاسفانه، شرایط به گونه ای تغییر یافته بود که گویی راه بازگشتی به آن روزها وجود ندارد.
در این میان، در روزها و هفته های مانده تا 25 بهمن 1390، همزمان با اولین سالگرد حصر غیر قانونی رهبران جنبش سبز، گروهی تحت عنوان "شش دی" (شش دی، مصادف با عاشورای خونین 88) در فضای مجازی اعلام موجودیت کرد، این گروه با تاکید براین که تمامی اعضایش در داخل کشور مستقر هستند کارویژه خود را برقراری نوعی توازن میان فعالیت در فضای مجازی و واقعی جامعه توصیف نمود. هر چند در ابتدا چندان امیدی به تحقق این امر نمی رفت اما با گذشت زمان و انتشار گزارش های تصویری از اکسیون های کوچک و بزرگی که در سطح شهر تهران توسط این افراد صورت می گرفت، این باور که یک بار دیگر می توان به فعال شدن شبکه های اجتماعی در سطح جامعه امیدوار بود، قوت یافت.
اسکناس نویسی، توزیع شب نامه ، دیوار نویسی و به پرواز درآوردن بادکنک های سبز در سطح شهر تهران، آن هم در فضای امنیتی روزهای مانده به تظاهرات 25 بهمن، گوشه ای فعالیت های عملی «شش دی» در آن ایام بود که به خودی خود، می تواند رزومه کاری موفقی برای یک شبکه اجتماعی نوپا باشد، اما این گروه در آخرین فراخوان خود، وارد عرصه وسیع تری از فعالیت اجتماعی و مدنی شد و با انتشار فراخوان «تحریم خرید نان و شیر» به مدت سه روز، توانست تجربه عظیمی را چه برای خود و چه برای مردم ایران، رقم بزند، فراخوانی که سرعت انتشار آن در شبکه های اجتماعی قابل باور نبود و در ابتدا با هزار و یک اما و اگر از سوی فعالان سیاسی و مدنی مواجه شد و بعد هم با تلاش حکومت برای تحریف هدف اعتراض.
جدای از استقبال نسبتا مناسب مردم از این ایده و هدف گیر صحیح نارضایتی های عمومی از وضعیت اقتصادی کشور برای به رخ کشیدن توان تصمیم گیری مردم و امکان اتحاد مجدد مقابل هر گونه فشار، بیانیه تحلیلی این گروه از نحوه اجرای طرح تحریم خرید شیر و نان، حاوی نکات بسیار ارزنده ای بود که به زعم نگارنده می تواند برای دیگر شبکه های اجتماعی، ترسیم گر مدلی از یک فعالیت مدنی تمام و کمال باشد.
آنچه که نقطه قوت این بیانیه است، فارغ از آمار و ارقام امیدوار کننده، تلاش برای پاسخگویی به انتقادات و ارائه گزارش از نحوه اجرای فراخوانی است که خود طراح آن بوده اند. زمانی که اعضای یک گروه(که احتمالا سابقه فعالیت حرفه ای سیاسی خاصی هم ندارند) تا این حد نسبت به طرح خود احساس مسئولیت می کنند و برای پاسخ به سوالات مخاطبان طرح، دست به یک تحقیق میدانی وسیع در شهر تهران می زنند، باید هوش، شجاعت و درایت آنها را تحسین نموده و این تجربه موفق را به عنوان الگویی ساده اما مفید، برای مطالعه و استفاده دیگر گروه ها و شبکه ها معرفی نمود.
با در نظر گرفتن این مهم، که بیشترین توصیه رهبران جنبش سبز به تقویت و گسترش فعالیت شبکه های اجتماعی بوده، تجربه گروه «شش دی» بیش از هر چیز بیانگر امکان کنشگری مفید و کم هزینه در سخت ترین شرایط سیاسی و اجتماعی کشور است، گرچه کم نبوده و نیستند گروه ها و شبکه هایی با این رویکرد، اما به نظر می رسد هنوز، در راه توانمند سازی جامعه مدنی و تقویت شبکه های اجتماعی، هزار راه نرفته باقی است.
صبح امروز مسئولان زندان رجایی شهر اعلام کردند که در پی تقاضای زندانیان مبنی بر اینکه در انتقال آنها به بند جدید تجدید نظر شود و همچنین بازدید سهراب سلیمانی مدیر کل سازمان زندان های استان در این تصمیم تجدید نظر شده و این انتقال تا اطلاع ثانوی منتفی خواهد بود.
به گزارش کلمه، صبح امروز مسئولان زندان رجایی شهر بار دیگر به سالن ۱۲ زندان رجایی شهر مراجعه کرده و خبر دادندکه در پی تقاضای زندانیان مبنی بر اینکه در انتقال آنها به بند جدید تجدید نظر شود و همچنین بازدید سهراب سلیمانی مدیر کل سازمان زندان های استان، با نظر مساعد مسئولان، در این تصمیم تجدید نظر شده و این انتقال تا اطلاع ثانوی منتفی خواهد بود.
روز گذشته مسئولان زندان رجایی شهر کرج به صورت ناگهانی اعلام کرده بودند که قرار است زندانیان سیاسی-عقیدتی سالن ۱۲ زندان رجایی شهر را به بخش دیگری که کوچک و نامناسب و دارای حداقل امکانات و فضای مورد نیاز اسکان زندانیان است، منتقل کنند.
زندانیان سیاسی این بند پس از گزارش نمایندگان زندانیان که محل جدید را بسیار کوچک و نامناسب و دارای حداقل امکانات و فضای مورد نیاز اسکان زندانیان توصیف کرده بودند از رییس زندان خواستند که برای جلوگیری از فشار روحی و فیزیکی بیشتر بر روی زندانیان، در این تصمیم تجدید نظر شود.
زندانیان سیاسی این زندان شب گذشته و زمانی که از مذاکره نتیجه ای نگرفتند، به صورت اعتراضی سهمیه غذای دولتی و جیره ی مواد غذایی روزانه خود را دریافت نکردند.
بر اساس توصیف نمایندگان زندانیان سیاسی محل جدید، فضایی ایزوله است که شبیه بندهای امنیتی ۲۰۹ ساخته شده تا زندانیان امکان هیچ گونه ارتباطی با هیچ کدام از بندهای دیگر زندان و همچنین مراکز بهداشتی و درمانی نداشته باشند.
مقامات نظامی ترکیه اعلام کردند که در پی نزدیک شدن هلیکوپترهای سوریه به مرز ترکیه شش فروند هواپیمای جنگنده اف۱۶ این کشور بر فراز مرز سوریه و ترکیه به پرواز درآمده است.
خبرگزاری رویترز به نقل از بیانیه ارتش ترکیه که امروز منتشر شد، اعلام کرد که پرواز جنگندههای ترکیه در واکنش به سه مورد پرواز هلیکوپترهای سوریه در نزدیکی مرز ترکیه بوده است، اما تاکید شده که در هیچکدام این موارد حریم هوایی ترکیه نقض نشده است.
به گزارش بی بی سی، چهار فروند از این هواپیماها در واکنش به پرواز هلیکوپترهای سوری در نزدیکی مرز ترکیه در استان جنوبی "هاتای" این کشور، از پایگاه هوایی "اینجلیک" به پرواز درآمدند.
دو جنگنده اف۱۶ دیگر ترکیه نیز در پی نزدیک شدن هلیکوپترهای سوریه به استان مردین، از پایگاهی در نزدیکی "باتمان" در جنوب شرق ترکیه بلند شدند.
به گفته مقامات نظامی ترکیه این هلیکوپتر ها تا ۴ مایلی (۶.۵ کیلومتری) مرز ترکیه جلو آمده بودند.
حدود ده روز پیش، یک هواپیمای فانتوم اف۴ ترکیه، درآبهای مرزی دو کشور هدف شلیک پدافند ضد هوایی سوریه قرار گرفت و در آبهای مدیترانه ساقط شد. هنوز دو خلبان این هواپیما پیدا نشدهاند.
دو روز پیش ترکیه اعلام کرد که در واکنش به این واقعه، سیستم دفاع موشکی و ضد هواییاش را در طول مرز این کشور با سوریه تقویت میکند و از این پس با دولت سوریه رفتار متفاوتی خواهد داشت و در آینده با هر گونه تهدید امنیتی از جانب آن کشور مقابله نظامی خواهد کرد و نزدیک شدن هر وسیله نظامی به مرز را نیز "هدف نظامی" تلقی خواهد کرد.
سایت «انصار حزبالله» با انتشار خبری تایید نشده ادعا کرده است که رهبر جمهوری اسلامی به اسماعیل هنیه٬ نخست وزیر جنبش حماس در غزه هشدار داده چنانچه حماس سلاح را زمین بگذارد٬ دیگر از سوی ایران حمایت نخواهد شد.
این خبر اگرچه از سوی منابع رسمی تایید نشده اما پس از آن انتشار می یابد که مواضع حماس در ماه های اخیر خصوصا دور شدن این گروه از بشار اسد و نیز موضعگیری رهبران حماس درباره بی طرف ماندن آنان در صورت حمله اسراییل به ایران، رهبران جمهوری اسلامی را خشمگین کرده است.
به گزارش دیگربان سایت «انصار حزبالله» گزارش داده که این مطلب را حمیدرضا غریبرضا٬ محقق و پژوهشگر در جلسه هفتگی این گروه از نیروهای لباس شخصی بیان کرده است.
غریبرضا گفته است: «جریانی در داخل حماس پیگیر این بودند تا به سمت گفتوگوهای سازش با اسرائیل و آمریکا گام بردارند که رهبری محکم ایستادند.»
به گفته وی «موضع ایران به هنیه منتقل شده که تا زمانی که شما سلاح را به زمین نگذاشتهاید و وارد گفتگو نشده و رژیم صهیونیستی رابه رسمیت نشناختهاید٬ مقاومت ادامه دارد.»
غریبرضا افزوده که این موضع آیت الله خامنهای در سفری که نخست وزیر جنبش حماس در غزه به ایران داشته به وی ابلاغ شده است.
اسماعیل هنیه اسفند ماه سال ۱۳۹۰ با سفر به ایران دیدارهایی با مقامهای جمهوری اسلامی داشت که جزئیاتی از این دیدارها منتشر نشد.
حمیدرضا غریبرضا در بخش دیگری از سخنان خود به تحلیل اوضاع سیاسی مصر پرداخته و گفته پیروزی اخوانالمسلمین به نفع ایران نبود٬ چراکه محمد مرسی مواضعی «ضد سوری» دارد.
وی همچنین افزوده که اخوانالمسلمین به خاطر مذاکره با آمریکا و شورای نظامی مصر و نزدیک شدن به عربستان دچار «اشتباه» شدند که منجر به دوری «جوانان انقلابی» از آنها شد.
کاظم صدیقی امام جمعه موقت تهران در مصاحبه ای با پاسدار اسلام به نقل از فردی گفته است که آیت الله خامنه ای به صورت مکرر خدمت امام زمان تشرف داشته اما ایشان را نشناخته است.
صدیقی خاطرنشان کرد: ایشان گفتند که در مدرسه حجتیه که آقا هم در آنجا حجره داشتند، در همان ایام به آقا گفته بودند که شما در آینده رئیس این مملکتید! نکنه دیگر که ایشان گفت اینکه: «آقای خامنهای گوهر پاکی است... به همین دلیل مکرر خدمت حضرت تشرف داشته است، ولی نشناخته». سال بعد ایشان گفت: «طوبی للخامنهای! طوبی له. وجود مبارک امام زمان ـارواحنا فداهـ در عرفات با اسم ایشان را دعا میکرد».
به گزارش بازتاب متن کامل سخنان صدیقی درپی می آید:بنده علاقه دارم که هر ماه خودم را به امام رضا«ع» عرضه کنم. مدتی است که توفیق دست داده است و میروم. گاهی هم که کار دارم، میروم حرم و برمیگردم فرودگاه. فقط در همین حد. یک بار رفتم، از آستانه پایینِ پا که میخواستم وارد صحن شوم، صورتم را گذاشتم روی سنگ آستانه و به امام رضا«ع» عرض کردم: «آقا! من مهمان شما هستم. میخواهم بدانم که آیا شما مرا به عنوان مهمان پذیرفتهاید؟ میخواهم به حساب شما اینجا باشم. خودم نمیخواهم هزینه کنم. تقاضای دیگرم این است که یا حضرت مهدی«عج» را ببینم یا کسی را ببینم که او حضرت را دیده باشد».
این را عرض کردم و رفتم تو. رفتم مفاتیح را باز کردم، میخواستم زیارت جامعه بخوانم. هنوز شروع نکرده بودم. یک آقای سلیمی در مشهد بود که منبر میرفت و خیلی هم حدیث حفظ بود. مرحوم طباطبایی که تابستانها به مشهد میآمدند، ما آن وقتها که مشهد بودیم جلسات آقای طباطبایی، در روزهای پنجشنبه را میرفتیم. نوعاً هم ایشان احادیث نابی را آنجا مطرح میکرد و آقای طباطبایی توضیح میداد. با آقای سلیمی در حد سلام و علیکی که در جلسات آقای طباطبایی همدیگر را میدیدیم، ارتباط داشتیم. غیر از آن هم هیچ ارتباطی با هم نداشتیم. هنوز شروع نکرده بودم که ایشان آمد کنار من و گفت: «فلانی! ناهار بیایید خانه ما». من چون از حضرت خواسته بودم، فوری به ذهنم آمد شاید حضرت پذیرفتهاند. استخاره کردم، ببینم اگر این اجابت حضرت است که ناهار را بمانیم و بعد از ناهار برگردیم. استخاره خوب آمد. فهمیدم که مطلب اول برآورده شد. به ایشان گفتم: «من منزل شما را بلد نیستم». گفت: «ظهر بیا مسجد ملاحیدر، نماز آقای مروارید، من میآیم و از آنجا با هم میرویم».
رفتم مسجد آقای مروارید، نماز ظهر را خوانده بودند. جوانی آمد و مقابل من نشست، خم شد دستم را بوسید و اشک ریخت. گفت: «من با منبرهای شما خیلی صفا کردم، ولی یک اتفاقی برایم افتاده، میخواهم این را برای شما بگویم». گفت: «مرحوم آقای مولوی قندهاری که از دنیا رفت، من مطمئن بودم که در تشییع جنازه ایشان حضرت حضور پیدا میکند، لذا به شوق و اشتیاق حضرت رفتم و سایه به سایه از اولین آناتی که مطلع شدم، کنار جنازه بودم، تا اینکه آمدیم توی صحن. به صحن که آمدیم، دائماً حواسم به اطرافم بود که ببینم شخصیت فوقالعادهای یا کسی را میبینم... به نزدیکهای حرم که رسیدیم، یک حالت سرزنشی نسبت به خودم شروع کردم: مگرتو کی هستی؟ با چه رویی میخواهی حضرت را ببینی؟ اصلاً چه توقعی داری؟ شروع کردم به بدیهای خودم بد و بیراه گفتن. ما کجا؟ آقا کجا؟ در حال سرزنش خودم بودم که صدایی خیلی ملایم و آرام آمد: میخواهی آقا را ببینی؟ برگشتم جهت صدا را ببینم، دیدم ماشاءالله حضرت در این جمعیت از همه به قول معروف یک سر و گردن بلندتر بود... و توصیفاتی از حضرت کرد از جمله اینکه گفت «موهای مبارکشان از زیر عمامه تا بناگوششان بود، محاسن پرپشت. دقت کردم و در موهای سر و صورت حضرت یک موی سفید ندیدم». این جوان این را با یک حالت انقلابی به من گفت و رفت. من این جوان را نه قبلش یادم میآید دیده باشم، نه بعد از آن. خیلی هم آرزو دارم یک بار دیگر او را ببینم.
بعد آقای سلیمی آمد و ما را برد خانهاش و از جریاناتی که با مرحوم آقای علامه طباطبایی داشت، سخن گفت. خدا رحمتش کند، وفات کرد. آقای طباطبایی هم به ایشان یک اذکاری داده بود. معلوم شد که اهل بعضی حرفها بود. آقای سلیمی گفت: «من سی سال همسایه حضرت آیتالله خامنهای بودم و اُشْهِدُ بِالله، من آقای خامنهای را از دورههای جوانیاش تا الان نسبت به نسوان معصوم میدانم».
در سفری هم ما به مکه میرفتیم. در هواپیما یکی از آقایان روحانیون کنار من نشسته بود، گفت: «در قم یک آقایی است که حالاتی برایش پیش میآید که در آن حالات، گذشته و آینده را میبیند. ایشان گفته است که در مدینه، کنار حجره حضرت صدیقه طاهره«س»، در محراب تهجد در آن قسمت آخر، نقطهای است که اگر کسی آنجا بنشیند و حداقل صد بار لعن را بگوید، آثاری دارد». لعن هم این بود: «لَعَنَ الله غاصِبِیک وَ ظالِمِیک وَ ضارِبِیک وَ قاتِلِیک یَا فاطمة الزهـــراء (سلام الله علیها)». من این را که آنجا شنیدم، در باطن خودم گفتم در این سفر ما مهمان خانم فاطمهایم و ایشان از اینجا سفره را پهن کردهاند. رفتیم مدینه و هر شب که میرفتم آنجا این ذکر را بگویم، با اینکه آنجا معمولاً شلوغ است و گاهی آدم میایستد و ناامید میشود، ولی هر وقت که رفتیم گویا برایم جا نگه داشتهاند. در همان نقطه نشستیم و این ذکر را گفتیم.
بعد رفتیم مکه. در مکه جمعی از دوستان بودند، یک آقایی هم آنجا بود. این دوستان که گاهی حرفهای بیربط میزدند، ایشان گفت: «شما میدانید کجا هستید؟ شما که اهل علمید. چرا اینجا وقتتان را به این چیزها صرف میکنید؟» به من الهام شد آن کسی که گذشته و آینده را میبیند، باید این باشد.. رفتم جلو و گفتم: «شما این ذکر را توصیه کردید؟» پرسید: «شما گفتی؟» جواب دادم: «بله». گفت: «شما امسال دوباره به مدینه برمیگردی و مهمان خانم زهرایی». همانی که در ذهنم آمده بود که مهمان خانم زهرا«س» هستم، گفت این سفر برمیگردی به مدینه و مهمان خانم زهرایی!. خدا گواه است نه خودم برنامه داشتم برای برگشتن به مدینه، نه از بعثه چنین قراری بود. اتفاقاً آقای ریشهری بعد از موسم حج برگشت، بنا شد آقای جنتی بیاید بهجای ایشان در مدینه، به من گفت: فلانی! من دارم میروم مدینه، شما هم بیا با هم برویم و من به اسهلِ وجه، منتظر هم بودم ببینم چگونه میروم که اینجوری جور شد.
از ایشان پرسیدم: «آن نقطه که آدم بنشیند و آن ذکر را بگوید، چه خصوصیتی دارد؟» گفت: «حضرت زهرا«س» وقتی به هوش آمد و سراغ امیرالمؤمنین«ع» را گرفت، فضّه عرض کرد: علی را بردند. حضرت زهرا«س» آمد که با همان حالش امیرالمؤمنین«ع» را نجات بدهد. به آن نقطه که رسید از شدت درد، دیگر از حرکت بازماند و آنجا نشست. نفسی گرفت و بعد رفت. من با تعجب گفتم: «ما روضهخوانیم و برای حضرت زهرا«س» زیاد مطالعه کردهایم. این را من در هیچ جا ندیدهام. شما این را از کجا نقل میکنید؟» آرام گفت: «خودم دیدم. خودم دیدم». دیگر در آن سفر با ایشان مأنوس بودیم.
ایشان گفتند که در مدرسه حجتیه که آقا هم در آنجا حجره داشتند، در همان ایام به آقا گفته بودند که شما در آینده رئیس این مملکتید! نکنه دیگر که ایشان گفت اینکه: «آقای خامنهای گوهر پاکی است... به همین دلیل مکرر خدمت حضرت تشرف داشته است، ولی نشناخته». سال بعد ایشان گفت: «طوبی للخامنهای! طوبی له. وجود مبارک امام زمان ـارواحنا فداهـ در عرفات با اسم ایشان را دعا میکرد».
با توجه به قرائن صدقی که ایشان برای بازگشت ما به مدینه پیشگویی قطعی کرد و همینجور شد، من یقین دارم آنکه گفت حضرت زهرا«س» را خودم دیدم، گذشته را هم همین جور میبیند و در مورد آقا هم یقیناً درست میگفت، هم دعای امام زمان«عج» را و هم تشرفات ایشان را خدمت حضرت.
*جملاتی که آقا در پایان آن خطبه نمازجمعهشان خطاب به حضرت حجت«عج» بیان کردند، یک سِرّ عجیبی دارد که هربار که انسان میشنود، آتش میزند آدم را
سپاه پاسداران اعلام کرده است که یک رزمایش موشکی زمین به زمین را از فردا به مدت سه روز آغاز میکند، و در این رزمایش با استفاده از موشک به پایگاههای مشابه پایگاه های هوایی کشورهای فرامنطقه ای در دل کویر شلیک خواهد کرد.
به گزارش خبرگزاری مهر، سردار امیرعلی حاجی زاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه امروز یکشنبه در نشست خبری خود گفت: در این رزمایش موشک های دوربرد، میان برد و کوتاه برد به کارگیری شده و از نقاط مختلف کشور به صد هدف از پیش تعیین شده شلیک می شوند.
وی اظهار داشت: تفاوت عمده این رزمایش با سایر رزمایشهای سپاه احداث و ایجاد پایگاه مشابه با پایگاه هوایی کشورهای فرامنطقه ای در دل کویر است که با شلیک به دل پایگاه ها شرایط فراهم می شود تا متخصصان میزان دقت و اثرگذاری کلاهک ها و سنجش و سامانهها را انجام دهند.
وی اظهار داشت: در این رزمایش از نقاط مختلف کشور حتی سیستان و بلوچستان به سمت اهداف در کویر سمنان شلیک خواهد شد.
حاجی زاده که همزمان با آغاز تحریم های نفتی اتحادیه اروپا علیه جمهوری اسلامی سخن می گفت همچنین به تهدید اسراییل پرداخت و گفت: حمله اسرائیل به ایران منجر به محو شدن این رژیم از کره زمین میشود و موشک های ما آنها را از روی کره زمین محو خواهند کرد.
این مقام سپاه افزود: اگر رژیم صهیونیستی بخواهد حمله ای به ایران داشته باشد، حتما با همکاری آمریکایی ها است و با توجه به پادگان های وسیع و پرتعداد آمریکا زیر برد موشکهاو سلاح های تهاجمی کشورمان قطعا آمریکایی ها زیربار این کار نخواهند رفت.
سید مصطفی تاجزاده در تازه ترین اظهارنظر خود پیرامون مسایل روز ایران و جهان به بررسی انتخابات مصر و شکست مذاکرات مسکو پرداخته است.
این زندانی سیاسی که در حال حاضر به صورت انفرادی و در قرنطینه زندان اوین نگهداری میشود با اشاره به شکست مذاکرات مسکو معتقد است درحال حاضر جمهوری اسلامی ایران بدترین شرایط بین المللی را در دوران پس از انقلاب تجربه میکند.
تاجزاده علت العلل تمامی مشکلات داخلی و خارجی کشور را در روش حکومت مطلقه فردی می داند ولی با این حال پیش بینی کرده است که از این پس تلاش خواهد شد تا تمامی این نابسامانیها و ناکامیها به دولت کنونی که آفتابش به لب بام رسیده، نسبت داده شود و با تبلیغات انحصاری و همهجانبه ملت در آخرین شبهای عمر دولت دهم، رؤیای فردایی امیدبخش ببیند. عضو ارشد جبهه مشارکت ایران اسلامی در ادامه تحلیل خود آورده است:"چه کسی است که نداند این دولت ناکارآمد و بیکفایت خود معلول روش خاصی از کشور داری است که طی دهه اخیر به قیمت سنگینترین هزینهها و خسارتها بر کشور و نظام تحمیل شده است. روشی که در سادهترین تعبیر میتوان از آن با عنوان روش حکومت مطلقه فردی یاد کرد."
معاون سیاسی وزارت کشور دولت اصلاحات همچنین با اشاره به جعل اخبار مربوط به انتخابات اخیر مصردر صدا و سیما و رسانه های حکومتی جمهوری اسلامی ایران، معتقد است با وجود آنکه جریان پیروز انتخابات مصر قصد ندارد اشتباهات جمهوری اسلامی ایران را تکرار کند ولی رسانه های تبلیغاتی و خبری جمهوری اسلامی در تلاشند تا با جعل اخبار به ایرانیان نشان دهند که هم سنگران اقتدارگراهای وطنی در آن کشور و دیگر کشورهای متأثر از بهار عربی به پیروزی رسیده اند.
متن کامل نوشته این زندانی سیاسی که در اختیار نوروز قرار گرفته است به شرح ذیل می باشد:
مذاکرات مسکو:
همراه با مذاکرات مسکو، امیدها به حل بحران هستهای ایران یکبار دیگر به محاق رفت و روشنایی ضعیف عقلانیت که پس از سالها سماجت و ستیزهطلبی و ماجراجویی، کورسویی آغاز کرده بود در معرض خاموشی قرار گرفت. وقتی سطح مذاکرات از مقامات بلندپایه به کارشناسان تنزل مییابد باید نسبت به ناکامی و از دست رفتن این فرصت برای کاهش بحران هستهای نگران بود و آرزو کرد که عقلانیت ضعیف پدید آمده در غبار جهالتها و لجاجتهای شخصی از بین نرود.
هفت سال پیش در آستانه صدور اولین قطعنامهها علیه ایران، مهمترین مسئله حاکمان ناآگاه از واقعیات بین المللی و سرمست از قدرت، تغییر ساعت کار بانکها و یا جلو عقبکشیدن ساعت بود، اما امروز آنان اگر چه همچنان بر عدم پذیرش واقعیات جاری در عرصه جهانی اصرار میورزند، تأثیر ویرانگر تحریمهای بین المللی را بر اقتصاد کشور دریافتهاند و دیگر قطعنامههای شورای امنیت را ورقپاره نمینامند. این تخریب و تأثیربه حدی جدی، گسترده و عمیق است که حاکمان اقتدارگرا آن را توجیه مناسبی برای بیکفایتی و ناکارآمدی خود در اداره امور کشور یافتهاند و گمان میکنند که میتوان فریبکارانه به بهانه تحریمها، از پذیرش مسؤلیت گرانی و تورم و بیکاری و فساد و تبعیض شانه خالی کنند، درحالی که حتی اگر وضعیت اقتصادی اسفبار کنونی را تنها معلول تحریمهای بین المللی بدانیم -که البته چنین نیست-، نمیتوان این حقیقت را انکار کرد که اساساً ارجاع پرونده به شورای امنیت و اعمال تحریمهای بین المللی گسترده و بیسابقه علیه کشور خود نتیجه بیکفایتی و ندانمکاری و ناکارآمدی ایشان است.
مواضع سیاسی و اجتماعی مسائلی فلسفی نیستند که صحت و سقم آنها را تنها در عالم ذهن و انطباق و عدم انطباق دلایل موافق و مخالف با قواعد منطقی جستجو کرد. وضعیت شاخصهای اقتصادی و نشانگرهای توسعه سیاسی و اجتماعی بهترین ملاک برای ارزیابی موفقیت یک حکومت در عرصه مدیریت سیاسی اجتماعی یک کشور است همچنان که چگونگی روابط با کشورهای همسایه، منطقه و جهان بهترین شاخص برای ارزیابی میزان موفقیت دیپلماسی خارجی یک حکومت است.
به عنوان مثال به خوبی به خاطر داریم که در دوره اصلاحات و در نتیجه تلاشهای دولت و مجلس اصلاح طلب و تدابیر خاتمی، جمهوری اسلامی ایران توانست بهترین روابط را طی سالهای پس از انقلاب با همسایگان برقرار کند و با شعار دموکراسی در خانه و صلح و عدالت در جهان بهترین موقعیت را در منطقه و جهان برای خود کسب کند. امروز نیز میتوان باهمین شاخص ساده به ارزیابی دیپلماسی حاکمان اقتدارگرا پرداخت. در سطح کشورهای همسایه روابط ایران ترکیه و کشورهای عربی خلیج فارس و عربستان به سردی گراییده است تا آنجا که بعضاً شاهد مواضع و اقدامات خصمانه از سوی این کشورها هستیم. پیمان استراتژیک نظامی و سیاسی افغانستان و آمریکا و تظاهرات ضد ایرانی مکرر در افغانستان و آذربایجان علیه ایران گویای تنزل موقعیت ایران در این کشورهاست. در عراق براثر مواضع و اقدامات ناسنجیده گرایشات ضد ایرانی تقویت شده است، به طوریکه شخصیتی مانند آیت الله العظمی سیستانی با ارسال پیغام به رهبران ایران از نحوه عملکرد ایران در این کشور ابراز نگرانی میکند و نسبت به آن هشدار میدهد. در سطح منطقهای ایران حتی از یک دوستی پایدار محروم مانده است. دلارهای نفتی و شرایط جذاب معاملات و روابط اقتصادی نه هند را به کشیدن خط لوله گاز قانع کرده و نه روسیه را از صدور اطلاعیه مشترک با آمریکا علیه ایران و الزام ایران به انعطاف در مذاکرات هستهای باز داشته است. در سطح جهان اسلام حمایت بیدریغ رهبران ایران از رژیم سرکوبگر بعث بشار اسد و جنایتهایی که علیه مردم مظلوم سوریه روا میدارد، افکار عمومی جهان اسلام را علیه جمهوری اسلامی ایران برانگیخته است، آن چنان که احزاب و حرکتهای اسلامی در کشورهای عربی از جمله حزب نهضت اسلامی تونس و اخوان المسلمین مصر برای جلب رأی و حمایت بیشتر مردم خود، ناگزیر از تکرار این موضع هستند که هرگز در پی ایجاد حکومتی نظیر حکومت ایران در کشور خود نیستند. در سطح جهانی نیز گمان نمیکنم کسی تردید داشته باشد که درحال حاضر جمهوری اسلامی ایران بدترین شرایط بین المللی را در دوران پس از انقلاب تجربه میکند. دلارهای بادآورده نفت حتی این اثر را نداشت که مقامات دولت برزیل در سفر اخیر احمدینژاد به این کشور از او استقبال کنند. این دستاورد درخشان جملگی مربوط به دهه ایست که تحولات بینالمللی و منطقهای بهترین و طلاییترین فرصتها را در اختیار رهبران جمهوری اسلامی ایران قرار داد. فرصتهایی که در تاریخ یک ملت بسیار کمیابند و در صورت بهرهگیری مدبرانه و هوشمندانه از آنها بسیاری از مشکلات و معضلات تاریخی ایران رو به کاهش میگذاشت. درآمدهای بیسابقه و بادآورده نفت، بحران اقتصادی آمریکا و به ویژه اروپا، بهار عربی و سقوط حکومتهای عرب مخالف ایران، عدم تحقق وعدههای آمریکا و متحدانش در عراق و افغانستان و مخالفت رو به گسترش افکار عمومی جهانی و به ویژه غرب با گسترش جنگ و تشنج در جهان و ناکامی جمهوریخواهان جنگ طلب در آمریکا از جمله این فرصتها بود که براثر بیکفایتی رهبران جمهوری اسلامی ایران از دست رفت و اکنون ما ماندهایم و نرخ تورم و بیکاری دو رقمی، کاهش شدید تولید ملی و آمار وحشتناک تعطیلی واحدهای تولیدی، گرانی کمرشکن، فسادبی سابقه اداری که پیکره نهادهای کشورتا بالاترین سطوح را آلوده کرده است، کاهش یکصد درصدی ارزش پول ملی، گسترشفقر و افزایش آمار سرقت و طلاق و خودکشی و ... در داخل و موج انتقاد و بیاعتمادی ملل مسلمان و مواضع خصمانه همسایگان و تحریم و تهدید بیگانگان در خارج.
طبعاً از این پس چنان که علائم آن از هماکنون پیداست، تلاش خواهد شد تمامی این نابسامانیها و ناکامیها به دولت کنونی که آفتابش به لب بام رسیده، نسبت داده شود و با تبلیغات انحصاری و همهجانبه ملت در آخرین شبهای عمر دولت دهم، رؤیای فردایی امیدبخش ببیند. اما چه کسی است که نداند این دولت ناکارآمد و بیکفایت خود معلول روش خاصی از کشور داری است که طی دهه اخیر به قیمت سنگینترین هزینهها و خسارتها بر کشور و نظام تحمیل شده است. روشی که در سادهترین تعبیر میتوان از آن با عنوان روش حکومت مطلقه فردی یاد کرد. دولتی که خود محصول این روش حکومتداری و مولود اراده قدرت مطلقه بوده و اگر هنری داشته است، تحکیم و تقویت همین روش بوده است. دولتی که بزرگترین مزیت و نقطه قوت رئیسش آن بود که دیدگاههایش از همگان به رهبری نزدیکتر است. او بود که در تبلیغات انتخاباتی به تعبیر رهبری شعارهای انقلاب را زنده کرد، او بود که به تعبیر رهبری مانع رشد گرایشهای لیبرال و تجدید نظر طلبانه در مدیریت کشور شد، او بود که به تصریح رهبری از موضع عزت با قدرتهای خارجی برخورد کرد و او بود که با سفرهای استانی و توزیع پول نفت میان مردم و دادن وامهای بیحساب و اجرای طرحهای کارشناسی نشده و غیر توسعهای به قیمت تعطیلی طرحهای ملی و زیربنایی و ... کوشید خواسته رهبری را که در سفر به استان کرمان در دوره اصلاحات ضمن انتقاد تلویحی به دولت اصلاحات فرموده بودند«دیگر طرحهای زیربنایی کافی است از این پس مردم باید اثر پول نفت را در سفرههایشان ببینند» عملی کند.
به باور من مشکل نه در دولت نهم است و نه دولت دهم و نه در احمدینژاد و نه در رهبری. مشکل در روش اداره فردی کشور و یا شخصی کردن اداره کشور به عنوان انتخاب رهبری است که هیچگونه مشارکتی را برای اداره کشور بر نمیتابد، روشی که براساس آن یک نفر میاندیشد و تشخیص میدهد و تصمیم میگیرد و دیگران اجرا میکنند. روشی که مدیران و مسؤلان و شخص رهبری را از ظرفیت عظیم کارشناسی و افکار و اندیشههای کارآمد و حتی از ظرفیت کارشناسی بدنه ساختار مدیریت کشور محروم ساخته است. مشکل در تجمیع تمامی اختیارات و صلاحیتها در شخص رهبری است، بدون آن که هیچگونه مسؤلیتی در قبال این همه متوجه ایشان باشد و یا این که خود را در برابر افکار عمومی پاسخگو بدانند. مشکل اینجاست که رئیس مجلس خبرگانی که در ازای گرفتن رأی در برابر مردم متعهد به نظارت بر رهبری شده است، برخلاف شرط ضمن عقد قانون اساسی، نقض پیمان و نکث ایمان کرده و به صراحت میگوید وظیفه مجلس خبرگان نه نظارت بر رهبری بلکه حفاظت از رهبری است. وقتی چنین شد دیگر هیچکس حق ندارد بپرسد، چه شد که دولت نهم و دهم بر سر کار آمد و چرا پیشنهاد موسوی در دیدار با رهبری در روزهای پس از اعلام نتایج آرای ریاست جمهوری دهم مسموع نیفتاد که گفت: «من ادعا و تمایلی به کسب ریاست جمهوری ندارم و حاضرم انصراف دهم، به شرط آن که به تقلبات و تخلفات صورتگرفته در انتخابات به نحو بیطرفانه رسیدگی شود». وقتی چنین شد دیگر هیچ کس خود را متعهد و مسؤل نمیبیند که به مردم توضیح دهد چرا فرقهای منحرف و خطرناکتر از فتنه!! را دولتی بینظیر از مشروطه تا کنون به جامعه معرفی میکرده است.
نشانههای این علت العلل مشکلات کشور یعنی روش حکومت مطلقه فردی و یا شخصی شدن مدیریت کشور، را در هریک از مشکلات کشور میتوان نشان داد. از انتخابات ریاست جمهوری و ابقای دولت نهم تا حاکمیت نظامیان بر اقتصاد کشور و تضعیف بخش خصوصی تا فساد مالی اداری بیسابقه در نهادها و مسؤلان کشور و تا نحوه رسیدگی کنترل شده به این فسادها و ممنوعیت «کش دادن» آن در مطبوعات و تا پنهان کردن دهها پرونده فساد مشابه دیگر از افکار عمومی و تا موضوع بحران هستهای کشور. اگر بیماری چشم اجازه دهد در نوشتاری دیگر خواهم کوشید به عنوان یک نمونه و یک مورد مطالعاتی، نقش و اثر روش حکومت مطلقه فردی را در بحران هستهای کشور را بررسی کنم.
انتخابات مصر:
پیروزی نامزد مصری مسلمان دموکراسی خواه در انتخابات ریاست جمهوری این کشور، پس از موفقیت همین جریان در ترکیه و تونس، بیانگر آن است که اکثریت رأی دهندگان در هر سه کشور افرادی را برگزیده اند که ضمن اعتقاد به اسلام و عمل به احکام و فرائض الهی، مخالف تحمیل هنجارهای اسلامی به هم وطنان خود هستند و نمی خواهند اشتباهات جمهوری اسلامی ایران را تکرار کنند. بنابر این همگی
۱- رأی خود را رأی به دموکراسی می خوانند. هم چنان که محمد مرسی جشن پیروزی خود را «عید دموکراسی» در مصر نامید.
۲- با حکومت مطلقه فردی و استبداد دینی مخالف بوده به انتخابات آزاد معتقدند.
۳- برای روحانیون و فقها هیچ حق یا امتیاز ویژه ای در رهبری سیاسی جامعه قائل نیستند و از رقابت آزاد همه قشرها از جمله روحانیون و صاحبان گرایش های فکری، عقیدتی و سیاسی در عرصه های گوناگون در جامعه و حکومت دفاع می کنند.
۴- از تحمیل یک سبک زندگی خاص به مردم پرهیز دارند. به باور آنان حجاب اسلامی واجب شرعی است نه اجبار حکومتی. به همین دلیل شارع مقدس برای عدم پوشش موی سر مجازات شرعی دنیوی و حکومتی برای زنان تعیین نکرده است.
۵- خود را خدمتگزار همه مردم و تابع قانون می خوانند و حقوق اساسی همه شهروندان را مانند آزادی عقیده و بیان، انتشار مطبوعات، تشکیل احزاب آزاد، تأسیس انجمن ها و اتحادیه و سندیکاهای آزاد، انتقاد به ارکان حکومت از صدر تا ذیل و برپایی اجتماعات اعتراضی مسالمت آمیز و نامزدی در انتخابات آزاد برای همه، به رسمیت می شناسند و از این جهت فرقی بین مسلمان و غیرمسلمان نمی گذارند.
۶- از دشمن تراشی پرهیز دارند و خواهان روابط دوستانه اما برابر و مبتنی بر احترام متقابل با تمام قدرت های بزرگ هستند و اولویت آن ها حل مشکلات اقتصادی کشور و مردمشان است.
۷- کنترل انحصاری شبکه های مختلف رادیو-تلویزیونی را توسط فرد یا جناح خاصی، روشی ناکارآمد، غیردموکراتیک و زیان بار ارزیابی می کنند و اطلاع رسانی آزاد، شعار جناح پیروز بوده است که امیدوارم همیشگی باشد.
۸- با دخالت نظامیان در عرصه رقابت های انتخاباتی صددرصد مخالفند.
۹- از اعتراضات مردمی علیه حاکمیت حزب بعث سوریه پشتیبانی می کنند و آن را تداوم بهار عربی می خوانند.
۱۰- با ارائه چهره ای طالبانی، خشن، تکفیری و ضد حقوق بشری از اسلام مخالفند و از سازگاری اسلام با دموکراسی پشتیبانی می کنند و مخالفان خود را به دشمنی با پیامبر(ص) متهم نمی سازند.
به طور خلاصه آنان می خواهند به شعار «مصر برای همه مصریان» جامه عمل بپوشانند و در مجموع اهداف، راهبرد و مشی اصلاحی خود را دنبال کنند. و به همین دلیل شاهد آن هستیم که متأسفانه در رسانه ملی ما اخبار آن ها منتشر نمی شود و رسانه های تبلیغاتی و خبری اقتدارگراها بعضاً به جعل اخبار آن ها می پردازند تا ایرانیان از دریافت کامل حقیقت محروم شوند و تصور کنند هم سنگران اقتدارگراهای وطنی در آن کشور و دیگر کشورهای متأثر از بهار عربی به پیروزی رسیده اند!
دبیر علمی نهمین کنگره بین المللی ام اس ایران گفت: طبق آمار پیش بینی میشود که طی ۱۰ سال آینده در هر خانواده ایرانی یک نفر مبتلا به ام اس خواهد بود.
دکتر امیر رضا عظیمی همچنین می گوید، شهرهای تهران و اصفهان بیشترین شیوع ابتلا به این بیماری را دارند.
به گزارش خبرآنلاین، وی با بیان اینکه به طور قطع این آخرین آمار نیست و نتایج به زودی اعلام خواهد شد افزود: مهمترین مسئله ای که در ابتلا به ام اس احتمال دارد نقش داشته باشد کمبود ویتامین D است و با کارهای تحقیقاتی که در این خصوص صورت گرفته ۸ درصد بیماران ام اس و اقوام درجه یک آنها کمبود ویتامین D داشتهاند.
دبیر علمی نهمین کنگره بین المللی ام اس ایران در پایان تاکید کرد: شاید یکی از راههای پیشگیری، جبران کمبود ویتامین D باشد.
قرار است نهمین کنگره بین المللی ام اس روزهای ۱۱ و ۱۲ آبان ماه امسال در هتل المپیک برگزار شود.
رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح از مختومه شدن پرونده مامور نیروی انتظامی شاهد در حادثه قتل میدان کاج خبر داد.
صبح روز ۶ آبان سال ۸۹ اهالی خیابانهای منتهی به میدان کاج واقع در منطقه سعادتآباد تهران در خیابان، جوانی را مشاهده کردند که توسط شخص دیگری به شدت مجروح شده و فرد ضارب به هیچکس اجازه دخالت برای نجات جوان مصدوم را نمیدهد.
بعد از گذشت دقایق طولانی از این حادثه، مأموران پلیس حاضر در با عامل این قتل برخوردی نکردند تا اینکه جوان مجروح مقابل چشمان مردم و مأموران پلیس جان داد. قتلی که تنها بر سر یک دختر رخ داده بود.
بعد از گذشت ۶۹ روز از زمان وقوع قتل و تشکیل پرونده موسوم به سعادتآباد صبح چهارشنبه ۱۵ دیماه ۱۳۸۹ با حضور مسئولان مربوطه، یعقوب، متهم پرونده سعادتآباد و در ملاءعام به دار آویخته شد.
دخالت نکردن مامورین نیروی انتظامی دراین حادثه بازتابهای فراوانی پیدا کرد و اینک پس از گذشت بیش از یک سال و نیم از آن ماجرا کاظم بهرامی رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح در گفتگو با مهر در مورد پرونده مامور نیروی انتظامی که در حادثه قتل در میدان کاج نظاره گر حادثه بود گفت: فیلم حادثه نشان می دهد این مامور می توانسته اقدامی انجام دهد ولی مردم شاهد بودند که تنها نظاره گر بوده ، این موارد صحیح است ولی این تنها یک بعد مساله است و شما تنها ظاهر اتفاق را مشاهده کردید. حتی دستگاه قضایی هم در مرحله اول فکر می کرد این مامور نیروی انتظامی مقصر است. ولی باید بگویم در این پرونده ها باید تمامی شرایط محیطی، احساسی، جو محیط و... را در نظر بگیریم برای همین این پرونده وقت زیادی برای مطالعه و بررسی گرفت.
بهرامی اظهار داشت: البته باید این را هم بگویم که در آن لحظه قاتل کار خودش را کرده بود و کار از کار گذشته بود.
گفته های بهرامی در حالی است که در تاریخ ۱۵ آبان ماه ۸۹ یعنی پس از گذشت ۱۰ روز از حادثه قتل احمد رضا رادان جانشین نیروی انتظامی کشور اعلام کرد: متاسفانه در حادثه سعادت آباد فردی با چاقو اقدام به ضرب و شتم یک مرد به علت مسائل اخلاقی می کند که منجر به قتل وی شد اما روند رسیدگی از سوی ماموران حاضر در صحنه به این ماجرا خیلی کند بود. ماموران حاضر در صحنه میتوانستند سریع تر از سلاح خود برای دستگیری قاتل استفاده کنند که متاسفانه این اقدام دیر صورت گرفت. که در این مورد بازرسی نیروی انتظامی دو مامور را برای رسیدگی و تشکیل پرونده خواسته است زیرا ماموران حاضر در صحنه باید پس از اخطار به متهم از سلاح خود استفاده می کردند که این اقدام دیر صورت گرفت.
سیامک قادری روزنامه نگار زندانی که مدت ١٢ ماه است که از ملاقات حضوری با خانواده خود محروم است روز شنبه ١٠ تیر ماه ٩١ به دلیل هماهنگی ملاقات حضوری در دفتر نصیرپور دادیار شعبه اجرای احکام، به جای ملاقت در سالن های مربوط به ملاقات حضوری، از ملاقات با خانواده امتناع کرد.
به گزارش کلمه، دادستانی تهران روز چهارشنبه با خانواده این زندانی تماس گرفتند و اعلام کردند ساعت ١١روز شنبه برای ملاقات حضوری به زندان بیایند. پس از آن همسر این زندانی و فرزند ١۵ ساله اش راهی سالن ملاقات شدند ولی خود را در دفتر اجرای احکام اوین یافتند.
در مقابل ٣ کارمند و یک مامور سیامک قادری و خانواده، تصمیم گرفتند زیر بار این ملاقات نروند و از یکدیگر خداحافظی کردند.
سیامک قادری از خرداد ١٣٩٠ محروم از ملاقات حضوری است و از جمله زندانیان سیاسی بند ٣۵٠ بود که روز ٢٢خرداد با اعتصاب ملاقات خواستار اجرای حقوق زندانیان شدند.
این روزنامه نگار مرداد ماه سال ۸۹ بازداشت و به اتهام تبلیغ علیه نظام، تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شده است.
یکی از اتهامات اصلی این روزنامه نگار اداره کردن وبلاگ” ایرنای ما “بوده است. وبلاگی که او در آن به برخی عملکردها و اقدامات مسوولان خبرگزاری دولتی ایرنا انتقاد کرده و همچنین درباره جنبش سبز و رهبرانش مطالبی را در این وبلاگ نوشته بود.
خبرگزاری ایرنا شاکی اصلی پرونده قادری بود، او همچنین بعد از ۱۸ سال کار در این خبرگزاری از آن اخراج و راهی زندان اوین شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر