امروز: كيهان
«بحران سوريه و شكافهاي خارجي» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم سعدالله زارعي اسست كه در آن ميخوانيد:
طي دو تا سه هفته گذشته، سوريه تحت فشار بيشتري قرار گرفته است. از يك سو مخالفان مسلح نظام سوريه كه پيش از اين عملياتهاي تخريبي و اقدامات خشونت آميز خود را عمدتا متوجه سه استان حمص، حماه و ادلب ميكردند اينك از يك سو دايره اقدامات نظامي خود را متوجه پايتخت كردهاند و از سوي ديگر استانهاي ديرالزور(در شرق) حلب(در شمال) و لاذقيه(در غرب) را هدف آماج عمليات تروريستي كردهاند. در محيط منطقهاي هم شاهد آرايش نظامي ارتش تركيه در مرز با سوريه هستيم و در همين ايام نفوذ هواپيماهاي جنگي تركيه به آسمان سوريه هم اتفاق افتاد كه با واكنش قاطع نظاميان سوريه مواجه گرديد.
در سطح بين المللي نيز اظهارات تندتر مقامات غربي را شاهد بوديم و در اين فضا كنفرانس ده جانبه ژنو برگزار شد كه به گفته كوفي عنان «براي انتقال قدرت» شكل گرفته است. هم زمان با اين مسائل موج رسانهاي مبتني بر نزديك بودن سقوط دولت سوريه هم تشديد شده است.
در خصوص تحولات جديد و تحليل اقدامات خصمانه اخير عليه سوريه، توجه به نكات زير اهميت دارد:
1- بدون ترديد ميان تشديد اقدامات تروريستي در سوريه و بخصوص آلوده كردن نقاطي- مثل دمشق، حلب، ديرالزور و لاذقيه- كه طي ماههاي اخير آرام بوده است و اقدامات شك برانگيز نظامي تركيه در مرزهاي جنوبي خود و تجاوز چند هواپيماي جنگي به آسمان سوريه و اجلاس 10 جانبه ژنو ارتباط دقيقي وجود دارد و در يك اتاق طراحي گرديده است. دلايل و شواهد زيادي براي اثبات اين نظريه قابل ارائه است. از جمله اين كه اقدامات جنايتكارانه نيمه شب عليه شبكه الاخباريه سوريه كه به كشته شدن هر 7 نفر عضو شيفت شبانه آن با تير مستقيم و از نزديك منجر شد بايد از سوي آمريكا و... محكوم ميشد ولي همزمان با اين اقدام شاهد تشديد فشار سياسي و ديپلماتيك آمريكا عليه سوريه بوديم و اوباما در فرداي جنايت عليه كاركنان الاخباريه، اسد را ملزم به كناره گيري از قدرت دانست. آرايش نظامي تركيه در مرز سوريه كه به بهانه ساقط شدن يك فروند هواپيماي F4 نيروي هوايي آنكارا صورت گرفت هم سند ديگري است كه ارتباط اين مسائل با يكديگر را نشان ميدهد. همه ميدانند كه واكنش نظاميان سوري به ورود هواپيماي جنگي كشوري كه موضع خصمانه عليه سوريه دارد، كاملا طبيعي است. كنفرانس ژنو و اظهارات تند و غيرمترقبه كوفي عنان عليه مردم و نظام سوريه هم سندي جداگانه است. عنان پيش از اين گفته بود ماموريت او تغيير نظام سياسي و يا هر چيزي كه به تغيير منجر شود نيست، ولي دو روز پيش از آغاز كنفرانس ژنو اعلام ميكند كه دستور كار ژنو انتقال قدرت در سوريه است. اما كاملا واضح بود كه اين اظهارات حداقل ربطي به سه عضو- چين، روسيه و كويت- ندارد كما اينكه بعد از سخنان عنان، لاوروف با صراحت اعلام كرد كه ما با هر نوع دخالت و يا تصميم گيري در بيرون مرزهاي سوريه راجع به نظام سياسي اين كشور مخالفيم و اجازه نميدهيم موضوع انتقال قدرت دستور كار ژنو باشد.
2- اگر خوب مسائل پيش آمده را بكاويم درمي يابيم كه طي دو تا سه هفته اخير، اتفاق جديدي در سوريه نيفتاده است. اقدامات تروريستي عليه مردم و نظاميان سوري در آستانه اجلاسهاي اسفند تونس، ارديبهشت تركيه و خرداد فرانسه هم تشديد شد و مشابه اجلاس ژنو هم تاكنون مكرر برگزار شده است. موضع خصمانه تركيه عليه سوريه هم كه حكايت جديدي نيست بنابراين برخلاف تبليغات گستردهاي كه در فضاي رسانهاي و الكترونيكي نظام سوريه را رو به فروپاشي معرفي ميكند، اتفاق تازهاي در روي زمين نيفتاده است. ورود به سه منطقه حومه دمشق و ورود جنگنده تركيه به آسمان سوريه و حضور چين و روسيه در اجلاس مربوط به سوريه مسائل تازه به حساب آمدهاند در حالي كه روند گذشته را تغيير نداده است.
3- اجلاس ديروز ژنو كه تركيبي از 5 عضو دائم شوراي امنيت، تركيه، قطر، كويت، رئيس روابط خارجي اتحاديه اروپا و دبيركل سازمان ملل بود در واقع تركيب 7+1+2 بود يعني روسيه و چين مخالف اقدام و مداخله خارجي عليه نظام سوريه، كويت در ميانه و متمايل به عدم دخالت و 7 عضو ديگر دنبال راهي براي مداخله خارجي عليه سوريه بودند. اگر بنا به رأي گيري بود، نتيجه از قبل معين بود ولي معلوم است كه چنين جمعي هيچ جايگاه حقوقي نداشته و مجموعه معيني را نمايندگي نميكنند تا با رأي آنان تصميمي گرفته شود بنابراين مبنا رأي گيري نبوده و بر فرض كه قرار بوده در ژنو كاري صورت بگيرد بدليل عدم اجماع عملاً ميسر نبوده است. با اين وصف تصميمات اين كنفرانس حتي از كنفرانسهاي اسلامبول، تونس و پاريس هم بي خاصيت تر است چرا كه در آن اجلاسها اجماع وجود داشت و در ژنو اجماع هم وجود نداشت. در واقع كنفرانس ژنو براي آن بود كه پرونده مأموريت عنان را بسته اعلام و وانمود كند كه سوريه وارد مراحل و شرايط جديدي شده است. بعد از آنكه به واسطه فعال شدن دوباره تروريستها در مناطق پاكسازي شده، ارتش سوريه بر مبناي مسئوليت قانوني و پذيرفته شده، دوباره وارد عمل شد، كوفي عنان در گزارش خود به شوراي امنيت و مجمع عمومي سازمان ملل اعلام كرد كه سوريه به مرحله بازگشت ناپذير رسيده! و دو روز پيش از كنفرانس ديروز ژنو هم اعلام كرد كه دستور كار ژنو انتقال قدرت در سوريه است! و حال آنكه هيچ توافقي ميان 10 عضو به وجود نيامده بود و اساساً اين سؤال مطرح است كه اين 10 عضو چگونه انتخاب شدهاند و نيز براساس كدام اصل قانوني، يك جمع كوچك به خود اجازه دادهاند درباره انتقال قدرت در يك كشور عضو سازمان ملل كه بايد مرزها و حاكميت آن به رسميت شناخته شود، تصميم گيري نمايند؟ كنفرانس ژنو محكوم به شكست كامل است چرا كه از اقدامات شبه حقوقي قبلي هم سست تر است. در واقع در يك عبارت كوتاه ميتوانيم بگوئيم برگزاري چنين كنفرانسي تنها كاري بوده كه آمريكاييها ميتوانستهاند انجام دهند و حضور روسيه و چين هم براي آن بود كه مخالفان مسلح بشار گمان كنند مانع بين المللي اقدام عليه سوريه در حال كنار رفتن است. كنفرانس ژنو چند عضو سازمان ملل را به 5 عضو دائم شوراي امنيت ضميمه كرد، اين در واقع اعتراف به ناكارآمدي شوراي امنيت در مواجهه با دولت بشاراسد است با اين وصف ميتوان با قاطعيت گفت كه تغيير نظام سوريه در بيرون مرزها كماكان نشدني است.
4- عزيمت يگانهايي از ارتش تركيه به مرزهاي اين كشور با سوريه- استانهاي دياربكر و هاتاي- اگرچه اقدامي تحريك آميز به حساب ميآيد در عين حال بيانگر آن است كه تركيه قصد اقدام نظامي ندارد چرا كه اگر ارتش تركيه قرار بود كاري انجام دهد بايد اصول غافلگيري را رعايت ميكرد نه اينكه به نمايش رسانهاي عزيمت چند جوخه نظامي و نه يك ارتش به همراه چند ضدهوايي موشك انداز روي آورد. كاملاً واضح است كه هيچ اجماعي در داخل تركيه براي حمله به سوريه وجود ندارد كما اينكه در اين ميان شاهد مخالفت سران ارتش هم بوده ايم از سوي ديگر سوريه با اسقاط هواپيماي F4 تركيه در مديترانه نشان داد كه در واكنش قاطع به تهاجم نظامي ترديد نداشته و كاملاً آماده است و لذا يك اقدام ناپخته آنكارا ميتواند تركيه را درگير جنگي ويران گر كرده و همه دستاوردهاي اقتصادي اردوغان را برباد دهد در عين حال درگيري با سوريه، جنگ را به مرزهاي شرقي آن و در مجاورت با متحد استراتژيك سوريه هم گسترش ميدهد.
5- هر نوع اقدام خارجي نظامي عليه سوريه براي دولت بشار يك فرصت مهم به حساب ميآيد چرا كه درگيري خارجي، ملت سوريه را منسجم تر ميكند بعنوان مثال اكنون جمعيت نزديك به 15 درصدي كرد سوريه- كه عمدتاً در استان شمال شرقي حسكه سكونت دارند- صرفا تماشاچي درگيري اسد و مخالفانش بودهاند به دليل اينكه بيش از دولت سوريه با دولت تركيه مشكل دارند اين جمعيت تماشاچي قطعا در جنگ با تركيه فعالانه وارد ميشوند كما اينكه انتخاب «عبدالباسط صيدا» ي كرد به جاي «برهان غليون» عرب بعنوان سركرده مخالفان دولت سوريه براي آن انجام شد كه كردها را از موضع غيرفعال كنوني خارج كنند كه البته موفقيت چنداني در برنداشته است.
خراسان
«يک اسطوره، يک دنيا بي ادعايي» عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعي است كه در آن ميخوانيد:
برخي از ما و شايد بسياري از ما آن قدر خود را گرفتار مسائل گوناگون کرده ايم و آن چنان در پيلههاي خود بافته فرو رفته ايم و آن قدر خود را ديده ايم و ميبينيم بي آن که دريابيم چقدر خودخواه شده ايم و خود را همه چيز ميدانيم و ديگران را هيچ ميپنداريم و اگر اندک کاري هم براي کسي انجام ميدهيم و قدمي برمي داريم، گويي شق القمر کرده ايم و تا ابد نه تنها کسي را که به او خيري رسانده ايم، بلکه عالم و آدم را از خود ممنون و سپاسگزار ميخواهيم و گويي طلبکاريم و ديگران همه به ما بدهکار!
اما در اين بين کساني هستند که نه تنها کاري بلکه کارها و کارستانها کردهاند و با وجود آن همه بزرگي و بزرگواريها که در نامه عملشان دارند نه تنها بر کسي منتي ندارند و خود را از کسي طلبکار نميدانند بلکه آن چه کردند را وظيفه خود ميدانستند و ميدانند و بزرگ منشي و مناعت طبع و وظيفه مداري را چندان به غايت رساندهاند که با همه بزرگيها و حماسهها که آفريدند، هنوز باورمندانه و صادقانه خود را بدهکار ميدانند!
و نه تنها برخي از ما مردم بلکه بسياري از آنان که به اصطلاح امروز مسئولند، همانان که به برکت بزرگيها و بزرگواريها و حماسه آفرينيهاي آن غيورمردان امروز بر مسند تکيه زدهاند قدر و منزلت چنين بزرگ مرداني را نميدانند. قدر کساني را که با تقديم جانهاي پاکشان و تقديم اعضاي پيکرشان حريم دين و ميهن را آن چنان جوانمردانه و ايثارگرانه پاس داشتند تا دين و قرآن و آيين محمدي(ص)، ايران عزيز و عزت و استقلال وطن پا بر جا بماند و شگفتا که در مقابل چنين بزرگ مرداني و با وجود چنين سرافرازاني برخي از ما و مسئولان آن چنان حسابي براي خود باز کرده ايم که خود را نه تنها که مرهون و بدهکار نميدانيم بلکه طلبکار ميانگاريم. شگفتا و عجبا از اين قصه طلبکاري و بدهکاري!
* چند روز پيش ميهمان عزيزي را به جمع خود دعوت کرديم تا از دنياي پاکي ها، جوانمرديها و آن روزهاي تاريخي و به ياد ماندني و سرنوشت ساز برايمان سخن بگويد و آن جوانمرد بي ادعا چه باصفا دعوتمان را اجابت کرد.
باور کنيد؛ تا به جمع صدنفري همکارانمان وارد شد و با اين که هنوز فرصت معرفي او را پيدا نکرده بودم و تازه تلاوت آياتي از قرآن مجيد به پايان رسيده بود و فقط توانسته بودم که همکارانم را از آمدن يک ميهمان عزيز و بزرگ با گفتن دو جمله مطلع کنم؛تا پايش را بر آخرين پله گذاشت و وارد تحريريه شد همه خانمها و آقايان از جاي خود برخاستند و تمام قد به احترام مهمان عزيزشان ايستادند و تا ميهمان بر صندلي خود ننشست، همکاران به رسم ادب همچنان ايستاده بودند و نگاه هايشان را به وقار و صولت اين عزيز مهمان دوخته بودند.
پس از چند لحظه مهمان را به جمع همکاران معرفي و سپس از او دعوت کردم براي سخن گفتن، پشت ميکروفن قرار گيرد.
سخنش را با تلاوت آيات نور آغاز کرد و ساده و بي تکلف ادامه داد. سخنور نبود، اما چون باورهايش را ميگفت و حرفهايش از دل پاکش بر ميخاست، چنان بر دلها مينشست که گويي مهربان برادري آگاه و داناست، که در گوش برادران و خواهرانش يک تاريخ جوانمردي، شهامت، شجاعت، ايثار و باور را در گوش جانها نجوا ميکند. تن صدايش آرام و دل نشين بود. اهل بازي با کلمات نبود. هرچه بيشتر ميگفت، بيشتر دوست داشتي بشنوي، شگفتا حتي اندکي خودبيني در کلام و رفتارش نمييافتي. «من» را در هيچ جاي کلماتش نمييافتي. باور کنيد در لابه لاي حرف هايش اخلاص موج ميزد. بسيار متواضع، فروتن، صبور، باوقار و متين بود. با اين همه، صولت و استواري اش نيز بسيار جذاب و دوست داشتني بود.
* جوانمرد بي ادعا از آن روزي گفت که تعدادي از همرزمان شهيدش آنگاه که همه وجود خود را به پاي دفاع از حريم دين و ميهنشان ريختند و ديگر سلاح و فشنگي براي رزم نداشتند و دشمن در حال دستيابي بر آنان بود و با اين که هنوز يک قمقمه آب داشتند اما همه با هم عهد کردند که همچون مولايشان حسين با لب تشنه به ديدار حق بشتابند و چنين شد و از آن قمقمه آبي گفت که پس از آن سالها که از پيمان ياران شهيدش گذشته بود، هنوز آبش بر جا مانده بود و در تفحص در کنار پيکر ياران شهيدش پيدا شد.
آنقدر باصفا و اخلاص اين کلمات را بر زبان ميراند که ذرهاي در صداقتش شک نميکردي. از بزرگي روح شهيد چراغچي ميگفت که هر چند با سينهاي پر از درد و ناملايمات، عهد ميکردي اين بار ديگر همه حرف هايم را به اين فرمانده خواهم گفت و با او سخنها خواهم گفت ولي تا به او ميرسيدي، آن چنان مهربانانه آغوش باز ميکرد و برادرانه همرزمانش را بغل ميگرفت و ميبوييد و ميبوسيد که باز هم ديگر ياراي گفتن از ناملايمات سلب ميشد!
از شلمچه گفت، از ياران شهيدش گفت. از دلاورمرديهاي هم رزمانش گفت. از جوان مردي يارانش گفت: از ترحم يارانش بر اسيران حرفها گفت. اما بشنويد که اين بزرگ رزمنده چند کلمهاي نيز از نامردي و ناجوانمردي و جنايت کاري خصم گفت. باقرزاده عزيز ميگفت: در منطقه چهارراه خندق فقط حدود نيم ساعت اين بخش تحت سلطه خصم قرار گرفت، و در همين نيم ساعت براي زهر چشم گرفتن از رزمندگان برخلاف تمام قوانين بين المللي و وجدان انساني چند ده رزمنده به اسارت گرفته شده ايراني را، با عبور تانک از روي آنان به شهادت رسانيد، در کتابهاي تاريخ از جنايتهاي چنگيز و تيمور و هيتلر و ديگر خون ريزان چيزهايي خوانده ايم. اما اي کاش دنيا چشم باز ميکرد و اين جنايتها که در قرن بيست و يکم انجام شده را نيز ببيند.
ملت ما
«شمشير تيز عدالت» عنوان سرمقاله امروزز روزنامه ملت ما به قلم فريبرز كلانتري است که در آن می خوانید:
ديگر كمتر كسي است كه داستان حضرت علي(ع) و برادرش عقيل را نشنيده باشد! اين روزها، از يك كودك خردسال هم كه بپرسي حداقل يكبار اين داستان را شنيده كه علي(ع) در برابر خواسته برادرش عقيل دست او را با آتش سوزاند تا به او بفهماند كه چگونه انتظار دارد كه در برابر حرارت آتش جهنم تاب بياورد!
هزار و چند سالي از آن ماجرا گذشت و اينبار، علي ديگري كه از همان سلاله بود، فرمان مبارزه با فساد را در كشوري به نام ايران صادر كرد و آن فرماني نبود جز فرمان رهبر معظم انقلاب اسلامي كه بارها و بارها به انواع و اقسام بهانهها، مبارزه با فساد مطرح و تاكيد شد. اما متاسفانه هنوز كه هنوز است برخي يا دوست ندارند اين فرمان را آويزه گوش خود كنند يا به هر دليلي آن طور كه بايد به آن توجه نكردهاند. اين فرمان در دولتهاي مختلف ادامه داشت تا به دولت عدالتمحور نهم و دهم رسيد!
دولتي كه با يكي دو پرونده فساد اقتصادي باز و در حال بررسی، شايد بسياري از طرفداران عدالتمحور خود را از دست داد. فساد 3هزار ميليارد توماني بانكهاي دولتي و 7ميليارد توماني بيمه ايران كه اين روزها دادگاههاي هر يك به نوبه خود برگزار ميشود و متاسفانه براساس شواهد آن، برخي از دولتمردان نيز در پشت صحنه اين اختلاسها حضور داشتهاند، از آن مواردي بود كه دولت عدالتمحور را زيرسوال برد!
ماجراهاي ساختمان فاطمي كه متاسفانه همچنان بسياري از نزديكان دولت را زيرسوال ميبرد و فرار بزرگترين متهم پرونده بانك ملي، سوالهاي بسياري را در اذهان عمومي جاري ساخت تا جايي كه بسياري از كارشناسان اقتصادي، ريشه بسياري از تورمها و گرانيهاي محصولات غذايي و... را در اين فسادهاي اقتصادي ميدانند و شايد به همين دليل است كه هر روز پيگير دادگاههاي برگزار شده براي اين متهمان هستند!
حداقل چند ماهي ميشود كه بسياري از مسئولان به فرمان رهبر انقلاب اسلامي توجه ويژه داشته و آن را سرلوحه امور خود قرار دادهاند. شايد اين دو فرمان يعني فرمان امام علي(ع) و پس از آن فرمان حضرت آيتالله خامنهاي است (دامهبركاته) نتيجهاش اين شد كه پس از پيگيريهاي بسيار، بزرگترين بدهكار بانكي كه مدتهاست از سوي رسانههاي مختلف پيگيري ميشود، بالاخره پساز فراز و نشيبهاي بسيار بازداشت شد.
م.ر.ز.م ازجمله بدهكاران بزرگ بانكي بود كه كارش را در يك سوله آغاز كرده بود، اما با استفاده از رانتهاي دولتي و روابط خاصي كه با برخي از دولتمردان برقرار كرده بود در عرض چند سال وامهاي كلاني از بانكهاي بسيار دريافت كرد. وامهايي كه تنها در عرض چند سال موجب شد اين فرد به ثروت كلان بادآوردهاي برسد. هر چند با استناد بر مطالب منتشر شده در بسياري از رسانهها، تلاش بسياري در پاك كردن پرونده خود داشته و با به اصطلاح بخشيدن شركت هواپيمايي تحت اختيار خود به آستان قدس رضوي قصد داشت كه لكههاي ننگ را از پرونده خود بزدايد، بازداشت شده است.
در حال حاضر، به دليل يكي از اتهامات ايشان كه بدهي بسيار به بانكهاي دولتي و خصوصي است در بازداشت بهسرميبرند، اما به نظر ميرسد كه اين اول راه باشد. چرا كه بسياري از كساني كه به طريقي از اين فرد حمايت كرده يا در برخي از اتهامات اين فرد شريك قافله بودهاند، نيز در آينده نه چندان دور بايد به سزاي اعمال خود برسند.
جمهوري اسلامي
«برندگان و بازندگان اصلي در مصر» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
اولين رئيسجمهور غيرنظامي مصر، آنچنان كه ادعا ميشود با دست باز و قدرت كافي به كاخ رياست جمهوري در قاهره وارد نشده است. علاوه بر اين، تصويري كه از خود دكتر محمد مرسي و عقبه فكري و حزبي او توسط رسانههاي مثبتنگر ترسيم ميشود چندان مقرون به صحت نيست. به همين دلايل، هنوز نميتوان درباره آينده مصر جديد با دقت اظهارنظر كرد.
براي نزديك شدن به آنچه ممكن است تصوير صحيحي از آينده مصر باشد بايد چند واقعيت را در نظر گرفت، واقعيتهائي كه مطلوب نيستند اما نميتوان آنها را انكار كرد و ناديده گرفت.
اول آنكه قدرت در مصر با مهندسي دقيقي كه توسط آمريكا صورت گرفت اكنون در اختيار نظاميان است. آنها از فرصت يكسال و نيمه بعد از سقوط حسني مبارك تا انتخاب رئيسجمهور بعدي، كليه تمهيدات لازم را براي آنكه قدرت بلامنازع مصر باشند انجام دادند و هنگامي به پذيرش رئيسجمهور غيرنظامي تن دادند كه مطمئن بودند قدرت دردست خودشان است. تأخير چند روزه در اعلام نتيجه انتخابات رياست جمهوري نيز به اين دليل بود كه در پشت صحنه توافقات لازم صورت بگيرد و به محمد مرسي تفهيم شود كه او از اختيارات چنداني برخوردار نيست و فقط با پذيرفتن چنين وضعيتي است كه ميتواند بر كرسي رياست جمهوري تكيه بزند. آمريكا نيز بعد از مطمئن شدن از گرفتن چنين تضميني بود كه به شوراي عالي نظامي مصر اجازه داد نام محمد مرسي را به عنوان رئيسجمهور منتخب اعلام نمايد.
دوم آنكه اصل چينش افراد به عنوان نامزدهاي رياست جمهوري نيز يك برنامه مهندسي شده توسط آمريكا با اجراي شوراي عالي نظاميان مصر بود. اصرار بر حضور عمرو موسي با 10 سال سابقه همكاري با حسني مبارك به عنوان وزيرخارجه حكومت وي و حضور سرلشكر احمد شفيق با سوابق طولاني همكاري با حكومت حسني مبارك در مناصب وزارت، فرماندهيهاي نظامي و نخست وزيري، هدف مشخصي را دنبال ميكرد. برنامه اين بود كه اگر يكي از اين دو نفر پيروز شوند مطلوب حاصل است و اگر چنين نشود، زمينهاي براي به رخ كشيدن ميزان طرفداران آنها كه نمايندگان رژيم سابق هستند وجود خواهد داشت و از اين زمينه ميتوان براي سهم خواهي و حفظ قدرت در دستان نظاميان بهرهبرداري كرد. آنچه در عمل رخ داد، فرض دوم بود كه از نظر افكار عمومي نيز طبيعي جلوه ميكند و راه براي حضور نظاميان وابسته به آمريكا و هم پيمان با رژيم صهيونيستي نيز كاملاً باز خواهد بود.
سوم آنكه در جريان انتخابات رياست جمهوري - چه بطور طبيعي و چه ساختگي - مشخص شد كه اولاً نيمي از مردم مصر نسبت به آنچه در كشورشان درحال وقوع است بيتفاوتند و حتي در مهمترين رويداد يعني انتخابات رياست جمهوري بعد از انقلاب شركت نميكنند و ثانياً آنكس كه نماينده جناح انقلاب است فقط از يك چهارم آراء مردم مصر برخوردار است و تفاوت او با نماينده جناح طرفداران رژيم ديكتاتوري فقط 3 درصد است. اين واقعيت براي انقلابيون يك امتياز منفي و براي ضدانقلابيون، وابستگان به آمريكا و ژنرالهاي حاكم يك امتياز مثبت بود كه حداكثر بهرهبرداري را از آن براي باقيماندن در قدرت و كاستن از اختيارات رئيسجمهور غيرنظامي بعمل آوردند.
چهارم آنكه خود محمد مرسي به جناح ليبرال اخوان المسلمين تعلق دارد، در آمريكا تحصيل كرده، به سياست خارجي نگاهي غيرانقلابي دارد و تمام ويژگيهاي اسلامي او را ميتوان فقط در پاي بندي به ظواهر ديني خلاصه كرد. مرسي در اولين سخنراني بعد از اعلام نتيجه انتخابات رياست جمهوري بر پاي بندي خود به كليه پيمانهاي خارجي مصر كه در دوران ديكتاتوري منعقد شد تأكيد كرد، تأكيدي كه توسط محافل سياسي داخلي و خارجي به معناي پذيرش قرارداد كمپديويد توسط مرسي تلقي شد و او يا گروه اخوان المسامين آن را تكذيب نكردند. مرسي، هر چند عصر جمعه نهم تير ماه در اجتماع مردم قاهره در ميدان التحرير در برابر مردم سوگند رياست جمهوري ياد كرد اما اين فقط يك اقدام نمايشي بود و سوگند رسمي را در برابر دادگاه عالي قانون اساسي ياد كرد و با اين اقدام به انحلال مجلس شوراي ملي مصر و متمم قانون اساسي كه براي محدود كردن قدرت رئيسجمهور توسط شوراي عالي نظامي اعلام شده تن داده است.
و پنجم آنكه اين مواضع سازشكارانه محمد مرسي از هم اكنون نارضايتيهائي را در ميان اقشار مختلف مردم پديد آورده كه موجب تقويت جناح افراطي سلفي خواهد شد. سلفيها هر چند براي فرار از احمد شفيق حاضر شدند موقتاً از مرسي حمايت كنند ولي بارها اعلام كردهاند اين يك تاكتيك است و در انتظار فرصت براي تحقق اهداف خود هستند. آنها از ضعفهاي اخوان المسلمين و ضعف نشان دادنها و مواضع سازشكارانه محمد مرسي حداكثر بهرهبرداري را خواهند كرد و صحنه سياسي مصر را به ميدان تاخت و تازهاي افراطي خود تبديل خواهند نمود.
آنچه از اين واقعيتها كه اكنون در عرصه سياسي مصر وجود دارند ميتوان فهميد اينست كه برخلاف تصويري كه از ظاهر مصر به دست داده ميشود، در عين حال كه در ميان مردم مصر نشانههائي از بيداري اسلامي آشكار است احزاب و جريانهاي سياسي نه انقلابي عمل ميكنند و نه اسلامي. اگر اوضاع سياسي مصر بر همين منوال به پيش برود قطعاً افراطيون سلفي براي مدت كوتاهي صحنه گردان خواهند شد و البته تندرويهاي آنها به بهانهاي براي بروز گرايشهاي غربي و بازگشت به رژيم گذشته تبديل خواهد گرديد. بنابر اين، دل خوش كردن به ظواهر امور در مصر، در واقع نوعي خودفريبي و گريز از واقعيت هاست. بايد به آنچه در بطن مصر جريان دارد پي برد و به اقتضاي آن عمل كرد. در غير اينصورت، برنده اصلي در بازار سياست مصر، آمريكا و صهيونيستها خواهند بود و در اين ميان نام مردم مصر به عنوان بازنده اصلي در تاريخ به ثبت خواهد رسيد.
رسالت
«جوانان ما و اولين شهيد نسل سوم اسلام» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن ميخوانيد:
امروز يازدهم شعبان مصادف با سالروز ولادت شبيه ترين مردم به پيغمبر اکرم(صلي الله عليه و آله وسلم) حضرت علي اکبر (عليه السلام) است که در کشور ما يازدهم شعبان به ميمنت روز ميلاد اين بزرگوار، روز جوان نام گذاري شده است. حضرت علي اكبر (ع) فرزند ابي عبدالله الحسين(ع) اولين شهيد بني هاشم در کربلا است. در زيارت ناحيه مقدسه امام زمان درباره حضرت علي بن الحسين ميخوانيم :"السلام عليک يا أول قتيل، من نسل خير سليل، من سلالة ابراهيم الخليل صلي الله عليک و علي أبيک اذ قال فيک:قتل الله قوما قتلوک، يا بني ما أجرأهم علي الرحمن و علي انتهاک حرمة الرسول"
"سلام بر تو اي اولين کشته از نسل بهترين فرزندان سلاله ابراهيم خليل، درود خداوند بر تو و بر پدرت باد. آن گاه که درباره تو گفت:اي پسرم، خداوند بکشد قومي که تو را کشت، به خاطر آنچه ايشان را بر خداوند بخشنده جري کرد و به هتک حرمت رسول واداشت. "
اولينها هميشه برجسته تر از سايرين هستند. مقام اولين شهيد بني هاشم در کربلا مايه فخر و مباهات زمين و زمان و آسمان است. علي بن الحسين (ع) نماد بهترين فرزندان سلاله پاک انبياء و اولياي الهي است. وي اولين نسل سومي اسلام است که به مقام رفيع شهادت پاي امام زمان خود نايل ميشود. حضرت علي اكبر (ع) فرزند ابي عبدالله الحسين(ع) بنا به روايتي در يازدهم شعبان، (1)سال43 قمري در مدينه منوره ديده به جهان گشود. بنا به نقل ابوالفرج اصفهاني، آن حضرت درعصر خلافت جناب عثمان بن عفان (سومين خليفه راشدين) ديده به جهان گشود. بنا به اين قول اگر امامين حسنين(ع) را نسل دوم انقلاب نبوي(ص) بدانيم علي بن الحسين نسل سوم(ع) اسلام است.
نسلي که در برابر هتک حرمت رسول سينه سپر کرد و دويست تن از سپاه عمر سعد را در دو مرحله به هلاكت رسانيد. اباعبدالله الحسين هنگامي كه علي اكبر را به ميدان
مي فرستاد، به لشگر خطاب كرد و فرمود:" يا قوم، هولاءِ قد برز عليهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله... اي قوم، شما شاهد باشيد، پسري را به ميدان ميفرستم، كه شبيه ترين مردم از نظر خلق و خوي و منطق به رسول الله (ص) است... "
اولين شهيد نسل سوم اسلام از جهت صورت و سيرت، خلق و خوي و اخلاق و منطق شبيه ترين مردم به پرچمدار طريقت و شريعت پيغمبر اکرم(ص) بود. به گونهاي که هر کس دلش براي رسول اکرم(ص) تنگ ميشد به صورت نوراني اين جوان بني هاشمي مينگريست...
1400 سال گذشته است و امروز انقلابي از دل نسلها بيرون آمده که منادي بيداري است و پرچم قرآن و اهل بيت پيغمبر(ص) را مجددا بلند کرده است. انقلابي که در حال دست به دست شدن بين نسل اول و سوم خود است. انقلابي که نسل سوم آن به آرمانها و شعارهاي انقلابيون سلف وفادارماندهاند و حتي از آنها نيز جلو زدهاند. انقلابي که نسل سوم آن براي ماندنش شهيد دادهاند. احمدي روشن ها، رضايي نژادها و... شهداي نسل سوم انقلاب هستند.
شهيد مهندس احمدي روشن متولد 17 شهريور 1358 و فارغ التحصيل 1381 رشته مهندسي شيمي دانشگاه صنعتي شريف و معاون بازرگاني سايت نطنز بود و يا شهيد دکتر داريوش رضايي نژاد که در 29 بهمن سال1356 در شهرستان آبدانان از شهرستانهاي استان ايلام به دنيا آمد و در نهايت مظلوميت مرداد ماه امسال (1390) در يک اقدام مذبوحانه تروريستي توسط سرويسهاي جاسوسي آمريکا و رژيم صهيونيستي به همراه خانواده اش مورد حمله قرار گرفت و به شهادت رسيد. آرميتا دختر اين دانشمند جوان کشور هنوز 5 سال سن دارد و پسر چهار ساله شهيد مصطفي احمدي روشن، هنوز شهادت پدر را باور نکرده است.
احساسات جوانان امروز همان احساسات جوانان دوران انقلاب است اما عقلانيت شان بيشتر شده است و اين مسئله بسيار با ارزش است. اين برداشت رهبر معظم انقلاب از نسل سوم انقلاب اسلامي ايران است. ايشان در ديدار با دانشجويان خواستها و سخنان نسل امروز دانشجويي كشور را پخته تر - سنجيده تر و كارشناسانه تر از نسل اول انقلاب خواندند و افزودند: جوانان و دانشجويان امروز، مسئولان و تصميم گيران آينده كشور هستند و بايد با تداوم و تكامل اين راه، آن را به نسلهاي بعدي بسپارند و اين واقعيت را اثبات كنند كه اولين بار در تاريخ انقلابهاي گوناگون جهان، انقلاب اسلامي همان حرفها و اصول و ارزشهاي اوليه خود را با همه وجود و بدون انقطاع استمرار بخشيده و ان شاءالله به هدفهاي نهايي خود خواهد رساند.
33 سال از پيروزي انقلاب اسلامي ميگذرد ولي نظام اسلامي هنوز تازه نفس است و گزافه نيست اگر بگوييم انقلاب در دهه چهارم عمر خود پرتوان تر، باهوش تر و خلاق تر از سه دهه گذشته است. اين تکامل تدريجي و اين برتري نسبت به گذشته معلول اعتماد انقلاب به نسلهاي سوم و چهارم خود است.
انقلاب اسلامي به عنوان يک موجود زنده و تکامل پذير اگر چه ساختاري است که به طور مستمر کارگزاران و مردمي انقلابي پرورش دهد اما در عين حال حيات و زوال اين ساختار بسته به جامعه و مسئولان انقلابي است. در حقيقت ساختار انقلاب اسلامي هم متغيري مستقل و هم متغيري وابسته نسبت به انقلابيون است که به طور چرخشي زمينه را براي حيات33 ساله و بازسازي گفتماني و رفع نواقص خود در گذشته و گفتمان سازي براي دهههاي آينده مهيا نموده است. رمز ماندگاري انقلاب اسلامي پايبندي و استقامت مردم و کارگزاران نظام بر آرمان ها، شعارها و گفتمان انقلاب است، در عين حال که در دامن گفتمان انقلاب نسلهاي انقلابي تازه نفسي پرورش مييابند.
البته تفاوتهاي آشکار و پنهاني بين نسل اول و دوم انقلاب با نسل سوم و چهارم انقلاب وجود دارد از اين قبيل که نسل سوم و چهارم دوران پيروزي انقلاب، رهبري امام راحل (ره) و جنگ تحميلي را نديده و بلکه با شنيدهها و يافتههاي مطالعاتي به تصويري از آن دوران رسيده است و يا اينکه نسل سوم انقلاب به واسطه توسعه روزافزون فناوري اطلاعات در قالب اينترنت، ماهواره و... از منابع اطلاعاتي بيشتري برخوردار است اما اين تفاوتها به معناي بريدن اين نسل از گفتمان انقلاب نيست. احساسات انقلابي جوانان را نميتوان منکر شد اما بايد قبول کرد که جوان مسلمان در ايران و جهان امروز از عقلانيت بيشتري برخوردار است.
انقلابي که ميتواند پس از گذشت سه دهه از عمر خود 40 ميليون نفر را پاي صندوقهاي راي بياورد و يا حاکميتي که قادر است در دفاع از بنيانهاي مرصوص خود راهپيماييهاي دهها ميليون نفري در سرتاسر کشور با فاصله محدود زماني برپا کند که بالغ بر70 درصد راهپيمايان را جوانان و نسل سوم و چهارم انقلاب تشکيل ميدهند، چگونه ميتوان مدعي شکاف و يا کشمکش بين نسلي در اين جامعه انقلابي شد.
تهران امروز
«پيامدهاي اجلاس ژنو» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم دكتر جعفر قناد باشي است كه در آن ميخوانيد:
زماني كه يك نشست بين المللي، آن هم موضوع مهمي مانند سوريه، برگزار ميشود انتظار ميرود و قاعده نيز آن است كه زمينه براي آگاهي از از مواضع طرفين پيش از اجلاس بهوجود آيد و بعد از جرح و تعديل ديدگاهها اين نظرات در اجلاس به شور گذاشته شود تا نتيجه مورد نظر حاصل شود.
اما اگر نشست از قبل برنامه مشخصي داشته باشد و برگزاركنندگان بخواهند از آن اجلاس براي مشروعيت بخشي به اقدامات خود استفاده كنند، آن اجلاس به نتيجه نخواهد رسيد و محكوم به شكست است. به تعبير ديگر اگر قرار باشد عدهاي از قدرتمندان خارج از تاييد سازمان ملل سناريويي را طراحي كنند تا به اهداف خود برسند، قطعا اين راه به خطا خواهد رفت و حاصل قابل توجهي نخواهد داشت.
اجلاس ژنو كه براي حل بحران سوريه برگزار ميگردد، از اين منظر داراي ضعفهايي است و تاريخ به جد شركت كنندگان آن را محاكمه ميكند. دلايلي نيز براي اين امر قابل اقامه است. اولا تركيب كشورهاي شركتكننده در اين اجلاس مورد بحث است. دوم اينكه شيوه تصميمگيري آنها در اين اجلاس است. در اين اجلاس آمريكا و انگليس تلاش دارند كه تصميمات خود را از اين اجلاس خارج سازند و اقدامات خود را مشروع جلوه دهند.
خصوصا آنكه طرح 6 مادهاي كوفي عنان قرار بود كه براي 6 ماه در سوريه به اجرا دربيايد و اينك 6 ماه از اجراي اين طرح ميگذرد. آنها در اين مدت تمام تلاش خود را براي به شكست كشاندن طرح عنان بهكار بردند. آنها انواع واقسام سلاحهاي پيشرفته را در اختيار شورشيها قرار دادند كه بهدست آوردن اين سلاحها به طور عادي كار بسيار مشكلي است. لذا اينك آنها بهدنبال آن هستند كه طرح كوفي عنان را خاتمه بخشيده و طرحهاي جديد خود را در قالب مدلهايي مانند مدل يمن يا مدل ليبي به اجرا در بياورند.
چرا كه تداوم طرح عنان شكست آنهاست و شكست طرح عنان پيروزي براي آنها. البته اجلاس ژنو با گروه تماسي كه قبلا ايجاد شده بود تفاوت دارد و آن اين است كه روسيه و چين در اين اجلاس به شدت با غربيها داراي اختلاف نظر هستند. روسيه و چين تلاش دارند تا بر اساس منافعي كه خود دارند بحثها را جلو ببرند.
تلاشهايي را هم كه پيش ازاين اجلاس صورت گرفت مانند سفر هيلاري كلينتون و ديدارش با لاوروف و همچنين تلاش رژيم صهيونيستي براي اقناع پوتين براي رها كردن سوريه نيز به نتيجه نرسيد. لذا بايد گفت كه اجلاس ژنو ميتواند به جاي تلاشي براي حل بحران سوريه به تقابل جدي قدرتهاي غربي با روسيه و چين بينجامد و تضادها را جدي تر كند.
وطن امروز
«زندهباد هدفمندی!» عنوان يادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم حسن جندقی است كه در آن ميخوانيد:
جراحی بزرگ اقتصاد با سخنان رئیسجمهور در شامگاه 27 آذر 1389 آغاز شد تا روز تاریخی اقتصاد ایران رقم بخورد. در آن روزها همه از این قانون حمایت میکردند. تقریبا کسی نبود که از این قانون انتقاد کند و اجرای آن را برای اقتصاد ایران واجب نداند. مهمتر از همه حمایت مردمی از این قانون بود. مردم میدانستند که اگر نان به نرخ مفت فروخته شود، هر روز بیشتر از دیروز اسراف میکنند. وضعیت برق و آب و بنزینو... هم همینطور است.
مجریان قانون هدفمندی به همه گفته بودند اگر این قانون اجرایی شود، دست خیلی از دستاندازان به سوبسید و یارانههای مردم کوتاه میشود و ملت میتوانند با یارانهای که متعلق به خودشان است، خرج و برجشان را مدیریت کنند. روزهای خوش هدفمندی ادامه داشت و حتی رئیس دولت صحبت از 3 برابر شدن یارانهها میکرد اما این وعده در حد همان وعده ماند و عملی نشد و به زعم خود دولتیها نگذاشتند بشود.
تورم، گرانی، وضعیت نابسامان بازار و هرج و مرج طلایی و ارزی هم موجب نشد کسی از گل نازکتر به هدفمندی بگوید اما ارسال پیامکهایی که 5/4 ميليوننفر را از دریافت یارانههای جدید محروم میکرد، یک انحراف از مسیر اصلی هدفمندی یارانهها بود. خیلیها که دولت آنها را مرفه مینامید از این پیامکها شوکه شدند. مساله 28 هزار تومان نبود، مساله حذف افرادی بود که هیچ دلیلی برای برتری مالی آنها بر دیگران اعلام نشد.
اطلاعرسانی این جداسازی هم در حد صفر بود تا نگرانیها بیشتر شود. تازه اعلام شد 5/5 میلیون نفر دیگر هم به لیست حذفیها افزوده خواهند شد تا ما هم نگران شویم. دولت چه کسانی را مرفه مینامد؟ چگونه آنها را شناسایی میکند؟ آیا یارانه 45 هزار و 500توماني هم برای این 10 میلیون نفر حذف میشود؟ سوالات بسیار است اما مهمترین نکته این است که این به جاده خاکی زدن و انحراف از مسیر اصلی یارانه موجب خواهد شد کل اهداف این قانون زیر سوال رود و بودن یا نبودن صورتمساله، خود مساله شود.
ما هدفمندی یارانهها را هنوز دوست داریم و وجود آن را برای نجات اقتصاد ایران ضروری میدانیم و هنوز هم «زنده باد هدفمندی» سر میدهیم و امیدواریم به این زودیها از این گفتهها خسته و شرمنده نشویم.
فرهيختگان
«تجلی فرهنگ در یک همایش اقتصادی!» عنوان يادداشت روز روزنامه فرهيختگان به قلم حمیدرضا عابدیخرسند است كه در آن ميخوانيد:
اولین همایش دبیران و مدیران اداری و مالی مناطق دانشگاه آزاد اسلامی در واحد خوراسگان برگزار شد.
نگارنده بر حسب سوابقی که از این نوع برنامهها در گذشته داشت تصور نمیکرد به قول خودمانی با اتفاق تازهای برخورد کند. پیش از این همایشهای مدیران اداری و مالی دانشگاه آزاد اسلامی، روالی ثابت و لایتغیر داشت؛ مدیران گرد هم جمع میآمدند و گزارشهای مالی بررسی میشد. جداول آماری رنگارنگ، سخنرانیهای پیدرپی و خسته کننده، توصیههای مدیریتی، مبالغی نان برای قرض دادن، تعریف و تمجید و بررسی علل کاهش و افزایش فلان رقم و بهمان بودجه و خیلی اطلاعات مفید دیگر! به حاضران ارائه میشد. به این برنامههای متنوع، فضایی خشک، رسمی و اداری را نیز اضافه کنید با چاشنی اقتصاد بهعنوان بستر اصلی دانشگاهی که آزاد، نام گرفته است. انگار نه انگار که فرهنگی هست و آموزشی که باید از فیلتر فرهنگ بگذرد...
همه با چنین ذهنیتی پا به همایش گذاشتند و برای طی کردن ساعاتی کسالت بار، خود را آماده کردند! وقتی قاری قرآن قرائتش را تمام کرد احساس شد آیات را همینطوری انتخاب نکرده است. او آیاتی را خواند که به مقوله امر به معروف و نهی از منکر اشاره داشت.
پس از او حجتالاسلام میردامادی، رئیس نهاد نمایندگی ولایت فقیه در دانشگاه سخن گفت و تأکید کرد: دانشگاه آزاد اسلامی باید برای پیشبرد اهداف انقلاب کمکرسانی کند! ( تا پیش از این نگارنده خیال میکرد افزایش شهریه بزرگترین وظیفه دانشگاه آزاد اسلامی است!) وقتی آقای خجسته، معاون مالی و اداری دانشگاه سخنرانی خود را آغاز کرد، سراغ همان آیاتی رفت که قاری قرائت کرده بود. او گفت: «امر به معروف و نهی از منکر در دانشگاها از وظایف تکتک کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی است.» چرت همه برید! جالب بود! تا حالا چنین حرفهای بوداری در دانشگاه آزاد اسلامی نشنیده بودم! آقای خجسته به همین منوال حرفهایش را ادامه داد؛ از کیفیت گفت، از اینکه معیار توسعه دانشگاه، نیروی انسانی است، از اینکه اصلا تعداد دانشجو اهمیتی ندارد، تعداد، یک مقوله کیفی است و کیفیت، اصل است. من از بقیه سخنرانیها چیز زیادی به یاد ندارم جز اینکه مطمئنم حرفی از اقتصاد زده نشد و یقین دارم از دغدغه پول خبری نبود.
یادم هست حجتالاسلام میردامادی اشارهای به شهریه داشت و اینکه باید در میزان شهریهها تخفیف داد و به جای آن از کمکهای مردمی استفاده کرد. معاون عمرانی دانشگاه از روشهای نوین مدیریتی صحبت به میان آورد. معاون فرهنگی دانشگاه نیز که بهعنوان رئیس منطقه چهار بهنحوی میزبان هم بود بر ضرورت رسیدگی به وضع معیشت کارکنان دانشگاه تأکید کرد و خیلی مسائل دیگر.
خوانندگان حتما ذوقزدگی نگارنده را خواهند بخشود! اگر میشنیدید که برای اولین بار، دفتر بسیج کارکنان در دانشگاه راهاندازی شده کاری که هرگز مدیریت قبلی به فکر آن نیفتاد و میدیدید مدیران و دبیران شرکتکننده در همایش، به جای شرکت در لابیهای حاشیهای به زیارت شهدای گمنام رفتهاند، چه حالی در خود مییافتید؟ اگر حضور داشتید و میدیدید برنامههای ذکر شده برای اولین بار در فضایی گرم و صمیمی و به دور از دیسیپلین خشک اداری برگزار میشوند، چه احساسی داشتید؟!... فارغ از هر مداهنهای، به گمان نگارنده، آب رفته در کار بازگشتن به جوست! این سازوکار، از اراده تازه نفسی سراغ میدهد که بر آن است فرهنگ را از هامش به متن بکشاند و و از زاویه تنگ غفلت و غربت به در آورد. همتتان بلند!
جوان
«فرمان ايست به نفتكشها آيا امروز صادر ميشود؟» عنوان يادداشت روز روزنامه جوان به قلم جعفر تكبيري است كه در آن ميخوانيد:
تنگه هرمز، استراتژيكترين نقطه نه فقط براي جمهوري اسلامي ايران بلكه براي كل دنياست. تنگهاي كه بيش از ۷۰ درصد انرژي دنيا از آن عبور ميكند و از قضا جبر جغرافيايي ترتيبي را رقم زده كه ايران بر اين گلوگاه انرژي جهان تسلط كامل دارد.
اين تسلط بر مهمترين شريان انرژي جهان در حالي است كه صاحب اصلي اين تنگه همواره اعلام كرده است كه اينجا محلي براي امنيت و صلح پايدار جهاني است و جمهوري اسلامي همواره ميكوشد كه در راستاي حفظ امنيت اقتصادي جهان، صلح را در اين گلوگاه برقرار نگه دارد.
البته در اين ميان، ايران شرطي مهم نيز در كنار اين هدف خود قرار داده است؛ شرطي كه در آن از تأمين امنيت خود به صراحت نام برده و عنوان كرده تا زماني اين تنگه براي عبور و مرور نفتكشها در امنيت خواهد بود كه امنيت جمهوري اسلامي ايران حفظ شود.
به عبارت بهتر، چنانچه امنيت ايران به خطر بيفتد، نيروهاي نظامي جمهوري اسلامي اين تنگه را خواهند بست. از سوي ديگر مدتها است كه غرب به دنبال تهديد جدي امنيت و منافع ايران در سراسر دنيا است و از هيچ تلاشي براي ضربه زدن به اين منافع فروگذار نميكند. مهمترين بهانه نيز در اين ميان استفاده صلحآميز ايران از انرژي هستهاي است؛ ماجرايي كه سالها است ايران را در مقابل غرب قرار داده و همين تقابل باعث شده كه غربيها با طرح موضوع تحريم نفتي اين زورآزمايي را كليد بزنند تا شايد از اين طريق به خواستههاي خود در اين زورآزمايي برسند.
حالا از روز اول جولاي يا همان ۱۱تير خودمان غرب خريداران نفت ايران را وادار كرده است كه ديگر نفت ايران را نخرند و اصليترين منبع درآمدي ايران را كور كنند. اين موضوع از ديدگاه بسياري اعلان جنگ عليه ايران و به خطر انداختن منافع و امنيت جمهوري اسلامي است؛ موضوعي كه ميتواند ايران را به بستن تنگه هرمز وادارد.
تمامي اينها در حالي است كه سردار فدوي، فرمانده نيروي دريايي سپاه، از تجهيز شناورهاي اين نيرو به موشكهايي خبر داد كه توانايي هدف قرار دادن تمامي اهداف در آبهاي جنوبي ايران را دارند تا از اين طريق آمادگي جمهوري اسلامي براي بستن تنگه هرمز را به جهانيان يادآور شود.
در ديگر سو، آماده باش نيروهاي نظامي عربستان كه رسماً علت آن را تقابل با بستن تنگه هرمز از جانب ايران عنوان كردهاند و همچنين افزايش تحرك شناورهاي نظامي غرب در آبهاي خليج فارس، همگي حاكياز وحشت جهان از بسته شدن اين شريان اصلي انرژي است.
حال بايد منتظر ماند و ديد كه آيا با آغاز تحريمهاي نفتي غرب عليه ايران، نفتكشها بار ديگر ميتوانند از تنگه هرمز عبور كنند يا خير؟
مردم سالاري
«حقايق انکار ناپذير» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم منصور فرزامي است كه در آن ميخوانيد:
در برههاي از تاريخ، يا در دورهاي از زمان، ملتها، دچار معضلاتي خواهند شد که راه برون رفت آن به تحليلهاي منطقي و علمي نيازمند است. بايد پيش از عمل انديشه کرد و علت و معلولها را ديد و شناخت. باور کنيم که بدون هيچ تغافل و تجاهلي، آن روزهاي سخت، پيش روي ماست، هم حال و هم آينده.
اگر صبور نباشيم و نسنجيده بگوييم و عمل کنيم، شکستگي و عقب ماندگي، انکارناپذير است : ما ايرانيها، قرنهاست که آقايي خود را به عنوان ابرقدرت از دست دادهايم. اما همان خصلت، همان اشراف زدگي و همان خوي اشراف زادگي با ماست. همان مصرفگرايي، همان اسراف، همان تبذير و... اگر نه همه طبقات، و نه همه گروهها، مبتلا به ماست.
امروز به سبب موثر نبودن طرحها و راهکارهاي ما در زمينههاي مختلف، به جايي رسيده ايم که زندگي بر عامه مردم، به سختي ميگذرد. در مديريت اقتصادي، کارآمد و مشکلگشا نبودهايم. هنوز درنيافتهايم که اقتصاد دولتي و شبه دولتي جواب نميدهد. گراني با تاکيد بر توليد و با زيرساختهاي مناسب، امکان پذير است. عرضه ما به دلايل بسيار با تقاضا همخواني ندارد و دريغ که نميدانيم مشکل اقتصاد با يافتههاي علمي و نظريههاي متقن حل ميشود. با سروصدا و دستور و گناه را به گردن اين و آن انداختن و اسمهاي مفسدان را در آستين داشتن حل نميشود.
باور داريم که مسئولان اقتصادي و اجتماعي نميدانند که ما در ايجاد اشتغال و روابط اجتماعي و ناهنجاريهاي فرهنگي و مهار تورم و گرانيهاي سرسام آور، مشکل داريم. نگارنده ميپندارد که برخي مسئولان، خيال ميکنند که ناهنجاريها، تورم، بيکاري و تعطيلي کارخانهها و کارگاهها، خيالي است و ساخته و پرداخته ذهنهاي بيمار و دشمنان ملک و ملت است! به قول استاد مطهري، انسان تا عيب خود را نشناسد، در پي دفع آن برنميآيد.
بايد بپذيريم که در آستانه تحريمهاي تازهاي هستيم. صاحب اين قلم قبول دارد که دنياي استثمار و استعمار نو، به ما زور ميگويد و حق با او نيست. اما با زور فراوان به ما زور ميگويد و در اين زورگويي، دولتهايي را عليه ما با خود، متحد کرده، ميخواهد ريشه موجوديت ما را به گفته وزير دفاع اسبق اش، خشک کند. بازار نفت اشباع شده و ذخاير استراتژيک آمريکا به بالاترين حد خود در 22 سال اخير رسيده است. قيمت نفت، کاهش يافته و پيشبينيها درست درنيامده است. معلوم ميشود که سياست غرب و دسايس شرق و برده صفتي همکيشان همجوار خود را خوب نشناختهايم و به تناسب شان قبا ندوختهايم و هزار قصد و سهل انگاري و تعامل و غفلتها و...
اما ما ملت ريشه داريم که اسطورههاي مذهبي و ملي ما، درس شهامت و دلاوري، در نام و ننگها، به ما آموختهاند. کم بخوريم، ساده بپوشيم، آنچه توليد ميکنيم، مصرف کنيم، از تفاخر و اشرافي گري پرهيز کنيم. جز به ضرورت در اين شرايط خاص، دست در کيسه نکنيم. بزرگان کشور، ساده زيستي کنند تا ديگران از آنان، درس و عمل بياموزند. مراجع عالي قدر، استادان ممتاز، بزرگان فرهنگي و ديني، هر جا که هستند و هر کجا که سخن ميگويند به جاي سياست زدگي و گروه گرايي و خود را به رخ رقيب کشيدن و افشاي ناصواب سوابق، اخوت را وجهه همت خود کنند و ساده زيستي و «خفت مؤونه» ائمه هدي را مشي خود کنند.
رسانهها، صاحبان قلم و منبر و محراب نشينان، همه و همه، از سادگي بگويند و عامل به گفته خويش باشند. متوليان بيتالمال، شمع خاموش علي(ع) را به خاطر آورند و از بيتالمال مسلمانان، به سود خود اراده نکنند. وفاق و همدلي همه نيروها، نزديک شدن دلها به هم، پرهيز از انتقام جويي و کينه کشي و عفو و گذشت و... از جامعه ايران، بنيان مرصوصي خواهد ساخت که مثل تختههاي پولاد، در برابر شرق و غرب خواهد ايستاد وگرنه، همه زيان ميبريم.
آرمان
«مفهوم حقیقی اصلاحات عمل به قانون» عنوان ياداشت روز روزنامه آرمان به قلم فاطمه راکعی است كه در آن ميخوانيد:
این روزها خبر خوبی را پیرامون دستگیری برخی افراد و عوامل هتاک به حاج حسن خمینی که باعث ایجاد ناهنجاری در مراسم سالگرد ارتحال امام(ره) شده بود، شنیدیم که در وضعیت کنونی یکی از خبرهایی است که میتوان آن را به فال نیک گرفت.
این در حالی است که مشخص نیست چرا این اقدام قانونی بعد از گذشت این مدت زمان اتفاق افتاده است و از دیگر سو مشخص نیست این دستگیری در جهت شناسایی این افراد از چه طریق و چه نهادی بوده است و این مسائل سوالاتی است که برای مردم مطرح است.
در هر صورت باید گفت هر ارگانی مبادرت به این دستگیری و اقدام قانونی و پسندیده کرده باشد، خبر نیکی را برای جامعه و دوستداران آن امام راحل و بیت مکرمشان به ارمغان آورده است.
در همین راستا باید گفت خواسته اکثریت اصلاحطلبان واقعی و کسانی که به مفهوم حقیقی اصلاحات معتقدند، همواره این بوده که همه چیز باید در چارچوب قانون انجام پذیرد و اگر به غیر از این مسئله، اقدامات دیگری صورت پذیرد، کشور به لحاظ مسائل سیاسی به مشکل خواهد خورد و این مساله به نفع هیچ فرد یا گروه سیاسی نیست و چه بسا اگر این اقدامات قانونی در مواجهه با بداخلاقیهای سیاسی زودتر از این صورت میپذیرفت اکنون شاهد چنین اتفاقاتی نبودیم که در یکی از مهمترین و بزرگترین مراسمهای جمهوری اسلامی یعنی سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) عده قلیلی بهصورت آگاهانه یا غیرآگاهانه با دادن شعارهایی در خلال سخنرانی یادگار امام یکی از مهمترین مباحث مطروحه امام راحل را که وحدت کلمه است، زیر سوال ببرند.
همانطور که پیش از این به آن اشاره شد در سالهای اخیر عدهای به خود اجازه دادند با تهمتها، ناسزاها و رفتارهایی که هیچ وجدان بیداری آن را نمیپذیرد، به مخالفان فکری خود بتازند.
در هر صورت باید ضمن ابراز شادمانی از شنیدن خبر دستگیری هتاکان به حاج سید حسن خمینی باید بار دیگر از هر ارگان و نهادی که اقدام به این عمل قانونی کرده است، قدردانی کرد و مطمئناً نتایج چنین اقدامات قانونی، آثار و تبعات مطلوب سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بوده و باعث بارور شدن امید در قلب دلسوزان نظام خواهد شد و مردم نیز در این رهگذر شاهد خواهند بود که کسانی هستند که همواره به دنبال اصلاح امور باشند.
شرق
«مرسی در راه پرپیچوخم» عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمدعلي سبحاني است كه در آن ميخوانيد:
انتخابات مصر دريچهاي جديد به روي اين كشور و جهان عرب گشوده است، كساني كه با دقت و كارشناسانه روند برگزاري اين انتخابات را دنبال كردند شاهد برگزاري انتخاباتي نسبتا آزاد و رقابتي بودند. دور اول انتخابات در مصر كه با حضور كانديداهاي زيادتري برگزار شد نشان داد كه جامعه مصر در ابعاد اجتماعي، سياسي و مذهبي در جريان تحولات اخير در اين كشور به صورت فعال در رقابتهاي انتخاباتي شركت كرده و با انگيزه گامهاي مهمي را برداشته است.
در مرحله اول پنج كانديدا از ميان 12كانديداي باقيمانده در فهرست به رقابت نفسگير پرداختند و مناظرههاي داغ انتخاباتي نشان داد كه تحولات آينده در مصر و جهان عرب نهتنها بسيار پيچيده بلكه از فرازونشيب و تنوع بسياري برخوردار خواهد بود.
دور دوم انتخابات روي ديگري از سكه را به نمايش گذاشت و نشان داد كه مردم مصر در عين حالي كه سياسي بوده و براي آرمانهاي آزاديخواهانه خود وارد عرصه شدند اما نگراني و ترس عميقي آنان را به اجبار ممكن است به سمت و سوي ديگري بكشاند: در ميان اين همه نيروهاي سياسي دو گروه مردم مصر را نمايندگي كردند:
1- اخوانالمسلمين مصر كه به هر صورت بخش گستردهاي از مردم مصر از روي كار آمدن آنان و تشكيل دولتي با ويژگيهاي خاص انحصارطلبي و تندروي نگران شدهاند.
2- نظاميان كه بهرغم خوشنامي در مصر و همراهي با مردم در جريان انقلاب مصر تمامي كساني كه براي آزادي و ايجاد نهادهاي مدني و دولت مدرن مبارزه كردهاند را ميترسانند چراكه در صورت روي كار آمدن كانديداي نظاميان، آن هم با راي مردم، احتمال انحصارطلبي و بازتوليد ديكتاتوري به واسطه نظاميان بسيار بالاست.
تقسيم آراي انتخاباتي دور دوم بين محمد مرسي و احمد شفيق با 52درصد و 48درصد گوياي اين واقعيت است كه سطح نگراني از اخوانالمسلمين بسيار بالاست هرچند كه به هر صورت نيروهاي جوان و انقلابي و آزاديخواه با حمايت از مرسي، اين اسلامگراي اخواني را به رياستجمهوري رساندند. جوانان شش آوريل و بسياري از نيروهاي آزاديخواه پس از اعلام پيروزي مرسي توسط كميته عالي انتخابات اعلام كردند كه او مطلوب ما نبود اما به دليل نجات انقلاب از حاكم شدن نظاميان به او راي دادهاند. فرضيات فوق نشان ميدهد پيروزي مرسي و شكست احمد شفيق هر دو مرهون همين ترسها و نگرانيهاست.
نكته دوم در موضوع انتخابات مصر راه پرپيچوخم كانديداي اخوانالمسلميني است كه امروزه به عنوان رييسجمهور مصر وارد كاخ رياستجمهوري شده است. مرسي با توجيه دوستان خود از اخوانالمسلمين كنارهگيري كرده است و امروزه با شعارهايي از جمله «من رييسجمهور همه مصريها هستم» و مصر به همه تعهدات بينالمللي پايبند خواهد ماند و تعيين يك مشاور مسيحي و يك مشاور از ميان خانمها و ابراز علاقه او به تشكيل دولت وحدت ملي با حضور همه نيروهاي سياسي قصد دارد تا اعتماد اقشار مختلف مردم را نسبت به عملكرد و آينده مديريت خويش جلب كند. او در نظر دارد به عنوان اولين گام نشان دهد كه او انساني واقعگراست و واقعيتهاي جامعه مصر را درك ميكند.
مرسي بعد از آنكه در ميدان آزادي قاهره در مقابل مردم قسم ياد كرد تا نسبت به حقوق مردم كوتاهي نكند تاكيد كرد كه ملت منبع قدرت است و هركس به غير از ملت اتكا كند شكست خواهد خورد و در اين راه او از هيچكس نميترسد و حاضر نيست از اختيارات رييسجمهور منتخب مردم كوتاه بيايد و سهلانگاري كند تا قدرت نماينده مردم گرفته شود. سخنان محمد مرسي در جمع ميليوني ميدان آزادي بسيار شورانگيز بود و احساسات حاضران را برانگيخت اما معلوم نيست همه آنچه را كه وي بر آن اصرار كرد توان انجام آن را داشته باشد. محمد مرسي تاكنون رييسجمهور منتخبي است كه براي در اختيار گرفتن قدرت نيز با چالشهايي مواجه است.
او براي قسم خوردن در جلسهاي خواهد رفت كه ديگر از شور و احساسات مردمي خبري نيست و واقعيتهايي بر او تحميل خواهد شد كه نظاميان مصر كه قدرت در دوران انتقالي در اختيار آنان بوده است حضور دارند و معلوم نيست تصور و برداشت آنان نيز مثل مرسي و حاضران در ميدان آزادي از دوران انتقالي با او يكي باشد. نظاميان خود را حافظ نظم امنيت و حاضر در صحنه قدرت ميدانند و مصوبات دوران انتقالي كه انحلال مجلس و كاهش اختيارات رييسجمهور جزيي از آنهاست را لازمالاجرا ميدانند.
ارتش و مرسي هر دو نمايندگان و تشكل عمده و تاريخي در مصر هستند. هر دوي اينها در انقلاب مصر نقشي ثانوي داشتند هر چند فضيلت آنها در انقلاب براي ارتش عدم حمايت از مبارك و در نتيجه سقوط او بود و براي اخوانالمسلمين همراهي با جوانان و كمك به استمرار اعتراضات و انتقال قدرت بوده و هست و نيروي سوم مردم آزاديخواه مصر خصوصا جوانان و نيروهاي خواهان رشد جامعه مدني و دولت مدرن هستند؛ هر چند اين نيروي سوم در تحولات انتخابات جايگاه جدي پيدا نكردهاند اما يقينا از فرصت رقابت ميان ارتش و اخوانالمسلمين بهره خوبي خواهند گرفت.
ابتكار
«کامنتهايي که مسئولان بايد بخوانند» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم فضل الله ياري است كه در آن ميخوانيد:
«در مقابل گرانيها حتي يک آخ هم نگوييد» ؛ اين سخن حجتالاسلام و المسلمين سيداحمد خاتمي، امام جمعه موقت تهران، عضو هيأت رئيسه مجلس خبرگان و عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم در چند روز گذشته، يکي از پربينندهترين مطالب رسانههاي اينترنتي بودهاست. اين روحاني مشهور با اشاره به گرانيهاي کمرشکن اين روزها، به مردم توصيه کرد که «مبادا به خاطر اينکه دنياي استکبار خوشحال شود، حتي يک"آخ" هم بر زبان بياوريد.»
آنچه در اين ميان جالب توجه به نظر ميرسد، "کامنت"ها يا واکنشهايي است که کاربران اين رسانهها در زير متن اين خبر نوشتند و مخاطب همه اين واکنشها هم کسي جز"گوينده" اين مطلب يعني"سيداحمد خاتمي" نبودهاست.
اين خبر در سايتهاي اينترنتي بسياري منعکس شد و هرکدام از اين رسانهها که امکان انتشار نظرات کاربران را داشتهاند، نيز مبادرت به اين کار نمودهاند. نگاهي به شمار اين کامنتها نشان ميدهد که افراد بسياري به اين سخن واکنش نشان دادهاند چنانکه تنها در يک سايت نزديک به 240 نفر به سخن اين روحاني مشهورپاسخهايي دادند. در سايتهاي ديگر نيز از 30 نفر تا 90 نفر، نظر خود را پاي مطلب گذاشتند.
اگرچه تعداد کمي از واکنشها به دليل محتواي توهينآميز قابل انتشار نبوده اما بقيه کامنتها بسيار خواندني است؛ برخي به طنز و با کنايه به واعظ مشهور پاسخ دادهاند، کساني هم به صورت جديتري انتقاد و خشم خود را نشان داده و افرادي نيز البته با احترام واکنش نشان داده و توصيه خود را اعلام کردهاند.
نتيجه حاصل از تحليل محتواي اين کامنتها هرچه باشد اما در يک موضوع مشترک است و آن، اين که «جامعه ديگر تنها به دنبال"شنيدن" نيست بلکه ديرزماني است که تشنه"گفتن" هم شدهاست» و اين البته موهبتي است که رسانههاي مجازي در اين زمانه در اختيار مردم قرار دادهاند.
البته اين موضوع صرفاً منظور نويسنده اين سطور نيست، چرا که مردم خود به ضرورت، فرصتهاي ابراز نظر را کشف کرده و سخن خود را از دل به زبان يا به قلم ميآورند.
درحقيقت موضوع سخن اين است که فرصتي طلايي براي گويندگان، سخنرانان و بهخصوص مسئولان فراهم شدهاست تا"بازخورد" رفتار و گفتار خود را به سادهترين شکل ممکن ببينند، بشنوند و بخوانند؛ بهخصوص که هم سخنرانان سنتي ما و هم مسئولان کشوري عادتي مزمن به"گفتن و نشنيدن" پيدا کردهاند. منابر ما به شکل سنتي به پند و اندرز مستمعان اختصاص دارد و سخنران در ساعتي مقرر از فراز منبر سخنان خود را ميگفت و از آن جايگاه پايين آمده و مستمعان نيز تنها با ذکر صلواتي وي را بدرقه ميکنند. (البته سوالات شرعي و درخواستهاي مردم همواره وجود داشته که هيچکدام واکنشي به سخنان مطرح شده نبود. )
از سوي ديگر مسئولان کشور نيز تنها عادت کردهاند در برابر ميکروفونها و دوربينهاي تلويزيوني قرار بگيرند که يا با ارائه آمار و ارقام اقتصادي، سياسي، اجتماعي و حتي ورزشي به مردم القا کنند که وضعشان خوب است و مبادا هيچ فکر نگرانکنندهاي از مخيلهشان عبور کند و يا به مخالفان داخلي و خارجي هشدار بدهند.
بدون ترديد هم سخنرانان و هم مسئولان کشوري با ظهور رسانههاي جديد با امکاناتي مواجه ميشوند که آنان را از موهبتي به نام"واکنش افکار عمومي" برخوردار ميسازد. افکار عمومي به دليل استفاده از رسانههاي مجازي نشان ميدهد از حداقل توان تجزيه و تحليل شرايط برخوردار است و نظراتش چندان بيگانه با وضعيت و شرايط موجود نيست و به همين دليل نيز قابل شنيدن است، حتي اگر از جاده ادب هم خارج شده باشد(اگرچه مورد تأييد نيست).
واکنشهايي که هر کاربر اينترنتي در خلوت خانهاش ابراز ميکند، ميتواند احساسات صادقانهاي باشد که - بدون تأثيرپذيري از هيجانات اجتماعي و سياسي و در غياب القائات بيگانگان و رسانههايشان - گفتار گويندگان و مسئولان را ارزشيابي کند، به آنان نمره دهد و از يک معضل بزرگ جامعه ما نيز جلوگيري ميکند و آن، اين که سالهاست روحانيون و مسئولان کشور ما خود برگه امتحاني خود را تصحيح ميکنند و به خود نمره ميدهند؛ واضح است که نمره قبولي بالايي هم ميگيرند!
بدون ترديد رسانههاي مجازي در کنار همه مزاياي خود، فرصت"تعامل" را به بهترين نحو ممکن فراهم کردهاست؛ چه کاربر اين رسانهها، نوجوان دبيرستاني 15 سالهاي باشد و چه مرد ميانسال مسئولي و چه پيرمرد روحاني مشهوري. آنچه در اين ميان به نظر ميرسد، اينکه موضوع مذکور اگرچه"فرصتي" است، اما بيتوجهي به آن، ميتواند به"تهديدي" بزرگ بدل شود.
شنيدن سخن مردمي که آنان را نصيحت ميکنيم و بر مقدراتشان حکومت ميکنيم، موهبتي است که بايد پاس داشته شود، پس اين فرصت را ازآنان و خودمان نگيريم. آنان براي گفتن و ما براي شنيدن.
دنياي اقتصاد
«بازخوانی وظایف بانک مرکزی در شرایط رکود، تورم و تحریم» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دکتر سید احمد میرمطهری است كه در آن ميخوانيد:
در شرایط متعارف اقتصادی در صورت بروز رکود، بانک مرکزی با کاهش نرخ تسهیلات و سود سپردهها میکوشد به فعالیتهای اقتصادی رونق بخشد.
در شرایط تورمی نیز بانک مرکزی با افزایش نرخ تسهیلات و سود سپردهها تلاش میکند نقدینگی را کاهش دهد. اما در شرایط کنونی که حاکی از رکود تورمی است، افزایش سود تسهیلات میتواند به رکود دامن بزند و کاهش آن نیز اثرات تورمی دارد. سیاستهای پولی که این روزها بانک مرکزی در پیش گرفته و مرتبا اعلام میکند، ظاهرا مبارزه با تورم و کاهش نقدینگی است و آنچه بخشهای تولیدی مطرح کرده و از نامساعد بودن وضع خود گزارش میدهند، کمبود منابع مالی و نیاز به نقدینگی است.
در این میان مجلس مرتبا از آثار سوء بیکاری در کشور میگوید یا به عبارتی نگران تشدید رکود است و از سوی دیگر بانک مرکزی با مهار نقدینگی به دنبال مبارزه با تورم است. به نظر میرسد دو سیاست غیر همسو در مبارزه با مشکلات فعلی اقتصادی توسط قوه مجریه و قوه مقننه مطرح است و هر کدام از منظر مسوولیتهای خود به دنبال حل مشکل هستند، ولی هنوز یک وفاق ملی در اینکه به کدام سمت و سو باید رفت اعلام نشده و نبود آمار به روز یا در برخی مواقع تردید در آمارها به این بلاتکلیفی سیاستی دامن زده است.
پارهای تصمیمات دولت نظیر قصد به اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها یا برخی سیاستهای مالی و بودجهای در جهت افزایش نقدینگی است و اینجا است که کار مشکل شده و بانک مرکزی سردرگم ميشود؛ چرا که این بانک از یک طرف میخواهد با مبارزه با تورم ارزش پول ملی را حفظ کند و سیاست کاهش نقدینگی را دنبال میکند و از سوی دیگر تسلیم نظرات دولت در رشد نقدینگی است و نقدینگی هم با رشدی پیوسته حال آهسته یا شتابان در حال افزایش است.
در شرایط حاضر سیاستهای بانک مرکزی ضمن آنکه باید ناظر بر تمامی احوال اقتصاد ملی باشد در عین حال بايد به روند ساختار اقتصاد هم کمک کند، مشروط بر آنکه دولت هم از مسیر اصلاح سیاستها و کمک به تامین مالی از طریق امکانات خود یک جهتگیری همسو با بانک مرکزی داشته باشد، نه آنکه دولت به دنبال اجرای سیاستهای مالی خود به طور تمام و کمال باشد و بانک مرکزی هم درگیر مبارزه با تورم یا رکود.
بانک مرکزی ضرورتا باید بداند به تنهایی قادر به حل مشکلات اقتصادی کشور نیست به خصوص امروز با جدی شدن تحریمها، این بانک بايد با ارائه نظرات کارشناسی چه در شورای پول و اعتبار و چه در دولت یک تفاهم جمعی در شیوه اجرای سیاستهای خود ایجاد کند. حتی مساله کاهش ارزش ریال در برابر دلار که این روزها رخ داده است، فارغ از آنکه دلیل آن آثار روانی تحریمها هست یا هر علت دیگر، نباید بانک مرکزی را در حالت عکسالعملی قرار داده و هر روز سیاست جدیدی در مورد ارز اتخاذ کند.
فراموش نشود مسوولیت اصلاح روند سیاستهای پولی و مالی مخصوصا در شرایط سخت شدن تحریمهای اقتصادی با مجموعه مدیران اقتصادی کشور است نه آنکه هر جا مشکلی دیده شد، بانک مرکزی در نقش صندوق پولی دولت ظاهر شود و فورا به عضویت کارگروه حل آن مشکل منصوب شود. به نظر میرسد مدیران بانک مرکزی چندین دفعه وظایف خود را در شرایط فعلی که دشوارتر از شرایط متعارف است بايد بازخوانی کنند.
جهان صنعت
«زیرساختهای جایگزینی: تولید جای نفت فراهم نیست» عنوان يادداشت روز روزنامه جهان صنعت به قلم احمد پورفلاح است كه در آن ميخوانيد:
تاکید وزیر صنعت، معدن و تجارت بر تولید صادرات و کاهش نرخ بهره بانکی صنعت بیانگر دغدغه مهدی غضنفری در بالا رفتن سطح کیفی تولیدات و افزایش صادرات کشور در شرایطی که نفت مورد هجمه تحریمها قرار گرفته است، میباشد.
نرخ بهره بانکی 20 تا 25 درصد برای صنایع اتفاق خوشایندی نیست چه آنکه در فضای رقابتی دنیای امروز و در شرایطی که رقبای خارجی تولیدات خود را با نرخ بهره 2 تا 5/2 درصد و حتی یک درصدی روانه بازار دنیا میکنند، صنعتگر ایرانی ناچار به پرداخت نرخ بهره 20 درصدی است. اگر تورم 20 درصدی و مالیاتهای 25 درصدی را هم برای تولید در نظر بگیریم، صنعتگر چارهای ندارد جز آنکه این ارقام را روی قیمت تمام شده تولید شارژ کند. این به معنای آن است که اگر قرار باشد صنعتگر این همه بهره و مالیات سنگین و تورم بالا و انتظار سهامداران را در قیمت تمام شده و محصول نهایی لحاظ کند، با افزایش صددرصدی قیمتها روبهرو خواهیم شد.
مسلما این ارقام نهایی حتی در بازار داخل کارایی نداشته چه برسد به آنکه بخواهیم در فضای رقابتی دنیا روی محصولات صادراتی اعمال کنیم. ما خوشحالیم که قرار است نرخ سود تسهیلات تولید دو درصد کم شده و به مرز 18 تا 16 درصد برسد، مطلبی که مهدی غضنفری چندی پیش عنوان و صراحتا اعلام کرد که بهره 20 تا 25 درصدی برای صنایع جواب نمیدهد؛ بنده این موضوع را حدود شش ماه پیش به صراحت بیان کرده و خواستار کاهش نرخ بهره بانکی تولید شدم. در حال حاضر مهمترین مشکل تولید کمبود منابع مالی است که به اذعان وزیر صنعت، معدن و تجارت به رقم 50 هزار میلیارد تومان میرسد.
تلاش وزارت صنعت برای تامین منابع موردنظر و کسری 13 هزار میلیارد تومانی آن قابل تقدیر است اما پرسش آن است که آیا 37 هزار میلیارد تومانی که تاکنون به گفته وزیر صنعت فراهم شده به موقع توزیع خواهد شد؟ آیا تامین این مبلغ در عمل انجام میشود یا اینکه تنها روی کاغذها نگاشته شده و بودجه لازم و کافی آن به موقع تامین نمیشود. آقای غضنفری با تمام حسننیتی که در این امر دارند ممکن است اختیارات لازم را برای تامین این مبلغ نداشته باشند؛ مسالهای که برای تامین بودجه صنعت در سال 90 رخ داد که در عمل بیش از 40 درصد بودجه صنعت تامین نشد. در ماجرای هدفمندی یارانهها هم همگان مشاهده کردند که ارقام موردنظر به صنایع نرسید و تنها اعلام عمومی آن باعث افزایش سطح انتظارات و توقعات از صنایع شد.
مساله دیگر سخنان جناب آقای رحیمی، معاون اول رییسجمهور در مراسم روز صنعت و معدن است که به جایگزینی تولید جای نفت در شرایط تحریم اشاره کردند. این سخنان اگرچه بسیار زیباست اما آیا با واقعیات ملموس اقتصاد ما همخوانی دارد؛ اینکه تولید جایگزین نفت شود و اقتصاد کشور بدون اتکا به درآمدهای نفتی بچرخد، آرزوی همگان است. ما معتقدیم تولید محور توسعه است و کشورهایی پیشرفت کردهاند که منابع زیرزمینی زیادی نداشته و متکی به تولید بخشخصوصی بودهاند اما آیا زیرساختهای لازم برای این کار در کشور ما فراهم شده است؟ برای تحقق این مساله نیازمند مقدمهچینی و سالها کار است تا زیرساختهای لازم فراهم شود؛ ما هنوز این زیرساختها را فراهم نکردهایم بنابراین چشمانداز مناسبی برای تحقق این امر در حال حاضر نمیبینم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر