-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ تیر ۱۱, یکشنبه

Latest New from Green Correspondents for 07/01/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

بر اساس این گزارش این دو فروند هواپیمای 707 که دارای ظاهری کاملا مسافری هستند از درون به انبارهای تسلیحاتی مبدل شده‌اند و بصورت هفتگی تا ۴ سورتی پرواز را بین تهران و دمشق انجام می‌دهند. از شیشه‌های این دو فروند هواپیما امکان تماشای فضای داخلی آن نیست و جز چند صندلی کوچک، سایر فضای این هواپیما به گونه یک انبار مهمات برای تسلیحات مختلف طراحی شده است.

محل بارگیری این دو فروند هواپیما در ایران ضلع جنوبی بخش نظامی فرودگاه مهرآباد است و محل فرود آن در دمشق نیز بخش قدیمی فرودگاه این شهر است که در حال حاضر اختصاصا برای نقل و انتقالات نظامی به ارتش سوریه واگذار شده است.

اختصاصی: خبرنگاران ایران سبز/ کار‌شناسان ایران سبز
پیرو گزارش‌های قبلی کار‌شناسان ایران سبز در باره استقرار واحدهای عملیاتی و انتقال سلاح‌های سبک و نیمه سنگین از ایران به دمشق که سال گذشته در چندین مورد منتشر گردید، کمیته امنیتی سازمان ملل متحد نیز اخیرا مناسبات نظامی گسترده میان حکومت‌های ایران و سوریه را تایید کرده است. در گزارش‌های کار‌شناسان ایران سبز به این نکته اشاره شده بود که حکومت ایران برای عدم شناسایی این نقل و انتفال‌های نظامی از زمان و جدول پروازهای مسافری استفاده می‌کند و این نکته‌ای است که عملا امنیت پروازهای مسافری را به خطر انداخته و سوء استفاده از ایمنی تردد پروازهای غیر نظامی در منطقه و تهدید جان مسافران بیگناه ایرانیرا در پی دارد.
در همین راستا اطلاعات اخیر کار‌شناسان ایران سبز نشان می‌دهد که نیروهای امنیتی و نظامی ایران جدای از سایر روش‌ها، با بکار گیری ۲ فروند هواپیمای بوینگ ۷۰۷ اصلیترین بخش نقل و انتقالات تسلیحاتی به سوریه را صورت می‌دهند.

بر اساس این گزارش این دو فروند هواپیمای 707 که دارای ظاهری کاملا مسافری هستند از درون به انبارهای تسلیحاتی مبدل شده‌اند و بصورت هفتگی تا ۴ سورتی پرواز را بین تهران و دمشق انجام می‌دهند. از شیشه‌های این دو فروند هواپیما امکان تماشای فضای داخلی آن نیست و جز چند صندلی کوچک، سایر فضای این هواپیما به گونه یک انبار مهمات برای تسلیحات مختلف طراحی شده است.

محل بارگیری این دو فروند هواپیما در ایران ضلع جنوبی بخش نظامی فرودگاه مهرآباد است و محل فرود آن در دمشق نیز بخش قدیمی فرودگاه این شهر است که در حال حاضر اختصاصا برای نقل و انتقالات نظامی به ارتش سوریه واگذار شده است.

بر اساس این گزارش پایگاه عملیاتی سپاه پاسداران در دمشق مسئولیت توزیع این سلاح‌ها را با هماهنگی دولت بشار اسد بر عهده دارد. برای کشف میزان حقیقی کمک‌های تسلیحاتی حکومت ایران به دولت بشار اسد در جهت سرکوب مردم این کشور، باید به هر نحو ممکن زمانهای پروازی دو فروند هواپیمای بوئینگ ۷۰۷ متعلق به سپاه پایسداران را در چارچوب زمانبندی پروازی مسافربری ایران به دمشق شناسایی کرد و محموله‌های آن‌ها را مورد بازرسی قرار داد. ضمنا برخی از این محموله‌های عظیم نظامی نیز بلافاصله پس از نشستن هواپیما با کامیونهای مخصوص به جنوب لبنان منتقل می‌شوند.

باید به این نکته مهم هم اشاره کرد که بخشی از کمک‌های پشتیبانی برای دولت بشار اسد همچنین توسط پروازهای مسافربری ایران به دمشق منتقل می‌شود. بطوری که تا نیمی از حجم قسمت بار هواپیما را به خود اختصاص داده و حتی کادر پروازی هم از نوع محموله‌هایی که به نام محموله‌های امنیتی حمل می‌کنند آگاهی ندارند. به همین سبب است که علیرغم بحران شدید سیاسی و نا‌امنی‌های گسترده در سوریه، دولت ایران حاضر به لغو پروازهای مسافرتی و زیارتی! به این کشور نیست.

در حال حاضر اما کنترل کریدور پروازهای مسافری تهران / دمشق و ردیابی زمان پرواز این دو فروند هواپیمای نظامی (اما در ظاهر مسافربری) بوئینگ ۷۰۷ متعلق به سپاه پایسداران ضروری است و راه حلی ولو کوچک برای کاستن از انتقال تجهیزات نظامی و ممانعت از قتل عام بیش از پیش مردم بی‌گناه سوریه محسوب می‌شود.

 
 



 
 

خبرنگاران سبز/ایران-و-جهان:
 سازمان ديده بان حقوق بشر با انتشار بيانيه ای نسبت به صدور حکم اعدام به دليل مصرف مشروبات الکلی در ايران اعتراض کرده و خواهان لغو اين حکم شده است. بر اساس اين بيانيه، سارا لی ويتسون، رئيس بخش خاورميانه سازمان ديده بان حقوق بشر گفت: "صدور حکم اعدام به دليل مصرف مشروبات الکلی يک نشانه وحشتناک اين است که قضات ايرانی چه بهای کمی را برای زندگی ايرانيان قائل هستند."


هفته گذشته حسن شريعتی، رئيس کل دادگستری استان خراسان رضوی در يک کنفرانس خبری کليک اعلام کرد که دو نفر به جرم نوشيدن مشروبات الکلی به اعدام محکوم شده‌اند و حکم اعدام آنها به تائيد ديوان عالی کشور هم رسيده است.

رئيس بخش خاورميانه سازمان ديده بان حقوق بشر با انتقاد از حکم صادر شده گفت: "به نظر می رسد دادگاه‌های ايران هيچ کار بهتری، به جز آزار و حتی کشتن ايرانيان مظنون به ارتکاب جرم ندارند."

با وجود مجازات های سختی که در قوانين ايران برای نوشيدن مشروبات الکلی وضع شده است، خوردن مشروب به شکل پنهانی در اين کشور رواج دارد و هر از چندی گزارش‌هايی مبنی بر کشف محموله‌های قاچاق مشروبات الکلی توسط پليس منتشر می شود.

گفتنی است سالهاست مقامات قضايی جمهوری اسلامی فروشندگان مواد مخدر را برخلاف سایر کشورهای جهان به جای حبس ابد در پای چوبه های دار اعدام می کند اما حکم مصرف مشروبات الکلی تاکنون تنها بازداشت کوتاه مدت و تحمل ده ها ضربه شلاق بود که گویا با روی کارآمدن صادق لاریجانی و واگذاری استقلال دستگاه قضاء به سرداران سپاه حکم مصرف مشروبات الکلی از شلاق به بالاترین حد مجازات یعنی اعدام تغییر کرده است.

 
 

به صراحت می‌گويم آنچه در حال حاضر از جمهوری اسلامی باقی مانده است را از برخی جهات، به مراتب بدتر از سيستم حکومتی شاه می‌دانم ... گستردگی مفاسد اقتصادی در حکومت فعلی ايران اگر بيش از دوران حکومت محمد رضا پهلوی نباشد کمتر از آن نيست. اما هيچيک از اين واقعيات، نمی‌تواند يک واقعيت بزرگ ديگر يعنی سرنگونی «سلطنت پهلوی» به دست اکثريت ملت ايران و جايگزينی آن با نظام جديد حکومتی را از چشم‌ها پنهان سازد.
خبرنگاران سبز/ سیاست/ مجتبی واحدی:
به صراحت می‌گويم آنچه در حال حاضر از جمهوری اسلامی باقی مانده است را از برخی جهات، به مراتب بدتر از سيستم حکومتی شاه می‌دانم ... گستردگی مفاسد اقتصادی در حکومت فعلی ايران اگر بيش از دوران حکومت محمد رضا پهلوی نباشد کمتر از آن نيست. اما هيچيک از اين واقعيات، نمی‌تواند يک واقعيت بزرگ ديگر يعنی سرنگونی «سلطنت پهلوی» به دست اکثريت ملت ايران و جايگزينی آن با نظام جديد حکومتی را از چشم‌ها پنهان سازد. 

قبل از هرچيز بگويم که هيچ ايرانی را «ايرانی تر» از ديگرايرانيان نمی دانم و برای خود اين حق را قائل نيستم که يک ايرانی را از تلاش برای جلب آرای هموطنان محروم نمايم. همچنين بر اين باورم که هرکس حقِ حتی يک ايرانی برای «اظهار نظر» ، «انتخاب کردن»‌ و «انتخاب شدن» را ناديده بگيرد در راهی قدم گذاشته که پايان آن، حکومت استبدادی سيد علی خامنه ای يا محمدرضا شاه پهلوی ـ يا به تعبير يکی ازدوستان، طاغوت فعلی يا طاغوت سابق ايران ـ خواهد بود. بر همين اساس معتقدم «رضا پهلوی» هم حق دارد آرای خود را به صورت عمومی منتشر و برای ايده های خويش تبليغ نمايد. متقابلاً‌ او هم بايد بداند که ورود به دريای سياست بدون « خيس شدن »‌امکان پذير نيست. برخی حاميان رضا پهلوی هم مطمئن باشند تلاش برای ارعاب، « هو کردن» و خانه نشين ساختن مخالفان شاهزاده محبوب ايشان، در مقايسه با «سينه چاکی» برخی حاميان ديکتاتور فعلی ايران، بسيار کم اثر تر خواهد بود.

پس از اين مقدمه، مايلم به سخنان اخير ی بپردازم که به رضا پهلوی منتسب شده و دفتر او طی بيانيه ای، ترجمه مصاحبه از انگليسی به آلمانی و سپس آلمانی به فارسی را موجب برخی سوء تفاهم ها دانسته است. نخستين ايراد که می توان به مصاحبه شونده گرفت در همين جا نهفته است. اگر طرف مصاحبه، يک رسانه انگليسی بود شايد سخن گفتن به زبان انگليسی موجه به نظر می رسيد اما وقتی که به هرصورت برای فهم خبر نگار، وجود مترجم لازم است چه ضرورتی وجود داشته که يک ايرانی به زبان انگليسی صحبت کند و يک نفر اين سخنان را به زبان آلمانی برای خبر نگار ترجمه نمايد واحتمال خطا را افزايش دهد؟

نکته ديگر مربوط به زمان انتشار بيانيه دفتر رضا پهلوی در خصوص « تحريف » يا «سوء ترجمه » مصاحبه اوست. به اعتراف آن دفتر، فوکوس، مصاحبه را در تاريخ هفتم ماه ژوئن منتشر کرده و دفتر آقای پهلوی، هفده روز بعد يعنی در تاريخ ۲۴ همان ماه، مدعی وجود برخی بی دقتی ها در ترجمه های فارسی و آلمانی از مصاحبه شده است بدون آنکه علت اين تأخير طولانی برای رفع سوء تفاهمات را توضيح دهد. ضمن آنکه به نظر من، اين توضيحات بيش از آنکه « ابهام زدايی»‌ کند «ابهام آفرينی» نموده است .زيرا در متن اطلاعيه دفتر اقای پهلوی، مشخص نشده کدام بخش از مصاحبه منتشره، حاوی تحريف است؟ آيا رضا پهلوی، اصولاً نامی از « گاندی» و « ماندلا» نبرده و خبرنگار فوکوس، به دليل ارادت شخصی، در بخشی از مصاحبه نام اين دو قهرمان بزرگ معاصر را گنجانده و برای خالی نبودن عريضه ،از زبان رضا پهلوی، او را با اين دو مرد بزرگ مقايسه کرده است ؟آيا او اصلاً در مورد عربستان و قطر، سخنی نگفته اما خبرنگار مثلاً تحت تأثير « ريال »‌های فريبنده سعوی و قطر، ادعای حمايت آن دو کشور از دموکراسی را در ميانه سخنان رضا پهلوی، گنجانده است؟

نکته ديگر که به صورت مشخص توضيخ من در مورد آن ضروری می باشد ادعای تماس رضا پهلوی با آقای کروبی ـ وآقای موسوی ـ است. اگر دفتر آقای پهلوی اين بخش از مصاحبه را هم تحريف شده يا سوء تفاهم ناشی از «ترجمه نامناسب» می داند لازم است به سرعت آن را تکذيب نمايد. من از طرف خود و ساير دوستانی که سابقه همکاری مشخص با آقای کروبی دارند هرگونه ارتباط با وی را تکذيب می نمايم. در اينجا بار ديگر بخشی از مصاحبه بيست و سوم آذرماه ۹۰ خود با«سحام نيوز» را منتشر و بر ثابت بودن همان ديدگاه تأکيد می نمايم:

آقای واحدی!‌ تقريباً دو ساعت بعد از اينکه يادداشت شما در مورد صحبت های اخير رهبری، بر روی خروجی سحام نيوز قرار گرفت، خبر گزاری فارس خبری مفصل عليه شما تنظيم کرد. البته متن خبر، ارتباط زيادی با تيتر آن ندارد و حاوی مقدار زيادی اهانت به شماست اما در تيتر خبر ادعا شده که شما حلقه ارتباط جنبش سبز با رضا پهلوی هستيد .نظر شما در اين موردچيست؟
- سلام بر شما. به نظرم نکته اصلی را شما در سؤالتان، مطرح کرديد. پيشنهاد مندرج در يادداشت من برای سنجش ميزان «باور سران حکومت به ادعاهای خودشان در خصوص وضعيت جنبش سبز »و همچنين «بيماری های واقعی که در سيستم حکومتی ايران وجود دارد ،» حضرات را به شدت عصبانی کرده است. آنها چون جوابی منطقی برای اين بحث ها نداشتند مانند هميشه، به اتهام افکنی روی آورده اند. من از بيست و نه سال قبل و از سنين نوجوانی در دفتر آقای کروبی کار کرده ام و شفافيت و شجاعت را از ايشان آموخته ام. مطمئن باشيد اگر يک روز برای پيشبرد اهداف جنبش سبز، انجام کاری يا صورت دادن ملاقاتی از سوی مشاوران آقای کروبی ضروری باشد ـ که البته با مشورت با ساير دوستان انجام خواهد شد – با شجاعت آن را اعلام خواهيم کرد. همکاران و آموختگان مکتب شيخ شجاع، مانند جواد لاريجانی نيستند که برای جلب حمايت انگليس از کانديدای مورد نظر خود، مخفيانه به لندن رفت و با نيک براون ملاقات کرد.

اکنون ضمن تأکيد مجدد بر موضع مندرج در مصاحبه فوق الذکر، هرگونه ارتباط مخفی با هريک از فعالان سياسی از جمله آقای پهلوی را تکذيب می کنم. در عين حال بار ديگر اين نکته را مورد تأکيد قرار می دهم که اگر روزی من و دوستانم برای رساندن کلام حق به ديگران و دفاع از حقوق ملت ايران، ملاقات با فرزند ديکتاتور فعلی ايران ـ مجتبی خامنه ای ـ يا وارث ديکتاتور سابق ايران ـ رضا پهلوی ـ را ضروری بدانيم بدون هيچگونه واهمه و لاپوشانی اين کار را انجام خواهيم داد تا همچنان، افتخار ملاقات های زبونانه و محرمانه، برای جواد لاريجانی وهمفکرانش باقی بماند ! بدون تعارف بگويم از نظر من، ملاقات با مجتبی خامنه ای، قبيح تر از ديدار با رضا پهلوی است زيرا مجتبی خامنه ای، شخصاً در جنايت عليه هموطنان خويش، آمريت داشته و به باور برخی از فعالان سياسی، بسياری از جنايات و سرکوب ها در سالهای اخير تنها به خاطر هموار کردن راه برای تثبيت «ولايتعهدی مجتبی » صورت گرفته است. در حالی که تا کنون در خصوص نقش آفرينی مستقيم رضا پهلوی در جنايات و مظالمی که در دوره پدرش اتفاق افتاده، سخنی گفته نشده است. ابهامات واتهامات مالی که پيرامون مجتبی خامنه ای مطرح می شود نيز کمتر از مسائلی نيست که برخی نزديکان خانواده پهلوی در مورد مبالغ خارج شده از کشور توسط آن خانواده مطرح کرده اند و رضا پهلوی هم اکنون وارث آنهاست.

اما مهم ترين نکته در گفتگوی آقای پهلوی که مشابهت فراوان خانواده سلطنتی و وارث آن با خانواده ديکتاتور فعلی ايران را آشکار می سازد ادعای منتسب به اقای پهلوی درمورد معرفی خود به عنوان « شاه قانونی ايران »است. اگر آنچه که درسايت فوکوس منتشر شد ه، صحيح باشد او در سال ۵۹ و بعد از فوت پدرش سوگند پادشاهی ادا کرده است. يعنی پس از آنکه ميليونها ايرانی سيستم حکومتی جديدی برای کشورشان انتخاب کردند و پرونده نظام سلطنتی را بستند، آقای پهلوی به خواسته آنان بی توجهی کرده و همچنان «‌نظام سلطنتی » را نظام مشروع حکومتی در ايران می دانسته است.به عبارت ديگر، به باور آقای رضا پهلوی، مردم ايران برای سرنگونی «نظام ديکتاتوری حاکم » و تعيين نظام جايگزين، بايد از «ديکتاتور حاکم »اجازه می گرفتند و چون اين اجازه صادر نشده، لابد تلاش هاو رنج هايی که هزاران نفر از مبارزان ايرانی کشيدند و نيز اعتراضات گسترده مردمی در سال های ۵۶ و۵۷، هيچ ارزشی نداشته و لذا پيامد آن مبارزات يعنی استقرار نظام جديد در کشور، توسط کسی که سلطنت موروثی و مادام العمر را « حق مسلم »خانواده خويش بر می شمارد « وتو »شده است.

اين نگاه خود خواهانه به مردم ايران، يادآور ادعاهای گزاف حاکمان فعلی ايران است که هر نوع تلاش مسالمت آميز برای معرفی نوع ديگری از حکومت در ايران را « جُرمی »نا بخشودنی می دانند به طوری که حتی سخن گفتن از آن، محروميت از همه حقوق اجتماعی و مجازات های سنگين را به دنبال می آورد. راستی اگر به جای رضا پهلوی از مجتبی خامنه ای سؤال شود که « آيا مردم ايران حق دارند دست به انقلاب با هرنوع حرکتی بزنند که ولايت مطلقه فقيه ـ قرائت جديد از سلطنت غير پاسخگو ـ را از عرصه مديريت و حکومت، حذف نمايد ؟» آيا به نظر شما، پاسخ مجتبی خامنه ای شبيه اظهارات منتسب به رضا پهلوی نخواهد بود که مشروعيت خواسنه مردم برای تغيير رژيم را تلويحا ً موکول به تأييد همايونی می داند و چون آن تأييد وجود نداشته، همچنان خود راشاه قانونی ايران می پندارد ؟! ( از وقتی مصاحبه منتسب به رضا پهلوی را خوانده ام خدا را سپاس می گويم که در سال ۵۷، او به جای پدرش بر تخت سلطنت، تکيه نزده بود زيرا کسی که سی و سه سال پس از اقدام اکثريت قاطع ملت ايران برای تغيير رژيم، همچنان رژيم سابق را پابرجا و خود را شاه ايران می داند احتمالاً اگر به جای پدرش بود به اسانی تن به ترک کشور نمی داد و دوره کشتار معترضان، بسيار طولانی می گرديد)

به صراحت می گويم آنچه در حال حاضر از جمهوری اسلامی باقی مانده است را از برخی جهات، به مراتب بدتر از سيستم حکومتی شاه می دانم. اين نکته ای است که در دو سه سال اخير، از زبان تعدادی از ياران ايت اله خمينی که در رژيم سابق به زندان رفته و شکنجه شده اند شنيده شده است. يک نمونه شرم آور در حاکميت فعلی که موجب روسفيدی جنايت کاران رژيم گذشته می شود نحوه مواجهه سران و رهبران طراز اول جمهوری اسلامی با پديده « قاضی مرتضوی »است. يقين دارم هيچکس قادر نيست نمونه ای ارائه نمايد که در سالهای حاکميت شاه، نهاد های حکومتی، فردی را به عنوان متهم اصلی در پرونده شکنجه و قتل، معرفی کرده باشند و همان فرد هر روز ارتقا مقام پيدا کرده باشد. اين در حالی است که در سيستم حکومتی خامنه ای، از يک سو نهاد های حکومتی بر آمريت مرتضوی در جنايات کهريزک پافشاری می کنند و از سوی ديگر با دستور رئيس دولت و رضايت رهبر، همين قاضی جنايت کار، مديريت ثروتمند ترين نهاد حکومتی ـ سازمان تأمين اجتماعی ـ را به عهده می گيرد. گستردگی مفاسد اقتصادی در حکومت فعلی ايران هم اگر بيش از دوران حکومت محمد رضا پهلوی نباشد کمتر از آن نيست. اما هيچيک از اين واقعيات، نمی تواند يک واقعيت بزرگ ديگر يعنی سرنگونی « سلطنت پهلوی »به دست اکثريت ملت ايران و جايگزينی آن با نظام جديد حکومتی را از چشم ها پنهان سازد.

امروزه برخی افراد ادعا می کنند که سران فعلی حکومت و حتی برخی از دست اندرکاران اوليه انقلاب، مردم را فريفته اند. عده ای ديگر نيز بر اين باورند که از روز نخست، اراده ای برای فريب مردم وجود نداشته اما به تدريج، خصلت سلطانی و ديکتاتوری بر سران کشور، غلبه کرده است. هر يک از دو فرضيه فوق که درست باشد هيچکس حق ندارد با نشستن در جايگاه « ظل اله »تصميم اکثريت قاطع ايرانيان برای تغيير رژيم در سال ۵۷ را « وتو »کند. همانگونه که امروز هيچکس نمی تواند باناميدن خود به عنوان « نماينده خدا بر روی زمين »خواسته مشروع بسياری از ايرانيان برای رهايی از حاکميت فاسد، مستبد و بی کفايت فعلی را ناديده بگيرد. نسل امروز چنين اجازه ای به هيچکس نخواهد داد.

تاريخ ايران هم در مورد کسانی که تا اين حد خود را برتر از آحاد ملت می پندارند قضاوت مناسبی نخواهد داشت. فرقی هم نمی کند مبتلا به اين خود بزرگ بينی، محمد رضا پهلوی بوده باشد که به ادعای فرزندش، « ملت ايران را آماده پذيرش دموکراسی نمی دانسته » يا سيد علی خامنه ای که گمان می کند در غياب رهنمودهای خودخواهانه و دخالت آميز او، دنيای ايرانيان « ويرانه » خواهد بود و آخرت ايشان « جهنم »!! مندرجات تاريخ در خصوص « رضا »ی شاهزاده و « مجتبا »ی وليعهد نيز چندان افتخار آميز نخواهد بود زيرا، يکی انتخاب اکثريت مردم ايران درسال ۵۸ را به هيچ می انگارد و ديگری به خواسته های امروز ايرانيان، بی اعتنايی می کند.

 
 


عملِ آنهایی که باعث جدایی مادران و فرزندان می شوند «غیراخلاقی» و «گناه کبیره» است و در صلاحیت این افراد باید تجدیدنظر شود.
خبرنگاران سبز/سیاست:
 در هفته های پيش فيلمی از نسرين ستوده در فضای وب فارسی منتشر شد که در آن مادری کردن نسرين ستوده در پشت ميله های زندان و گريه های فرزندان نونهالش را به تصوير کشيد که دل هر انسان باوجدانی را از درد می لرزاند.

همچنين نرگس محمدی نايب رئيس کانون مدافعان حقوق بشر در رنج نامه ای که در زندان زنجان نوشته است، ضمن شرح ماجرای بازداشت غيرقانونی خود، تنهايی های سلول انفرادی، رنج و غصه يک مادر از دوری دو فرزند خردسالش و بيماری جسمی خطرناکی که جانش را به خطر انداخته را بازگو کرده است که نشان از قساوت قلب و توحش نيروهای امنيتی، قوه قضائيه و رهبری نظام دارد که با زندانی کردن زنان در سلول های نامطلوب جمهوری اسلامی حکومت خود را به مثابه يک ديکتاتور معرفی کرده است.

به گزارش خبرنگاران سبز، آيت الله بيات زنجانی از مراجع مستقل که پس از کودتای انتخاباتی انتقادات فراوانی به نحوه برخورد نظام اسلامی با منتقدين و مخالفين داشته است در واکنش به نگهداری زنان در زندان های جمهوری اسلامی و دور نگهداشتن آنان از فرزندان اشان اعلام کرده است که : " زندانی کردن زنان و جداکردن آنان از خانواده و به ويژه فرزندان امری نامطلوب است ".

آيت الله بيات زنجانی، يکی از مراجع تقليد در قم، زندانی کردن زنان و جداکردن آن‌ها از خانواده، همسر و به ويژه فرزندان را امری نامطلوب دانست.

اين مرجع تقليد در ادامه می افزايد: عملِ آنهايی که باعث جدايی مادران و فرزندان می‌شوند «غيراخلاقی» و «گناه کبيره» است و در صلاحيت اين افراد بايد تجديدنظر شود.

آيت الله بيات زنجانی اين مطلب را در پاسخ به استفتايی در مورد وضعيت نسرين ستوده و نرگس محمدی، اعضای زندانی کانون مدافعان حقوق بشر اعلام کرد.

خانم‌ها ستوده و محمدی که هر يک، دو فرزند خردسال دارند، بنا به آنچه اتهام‌های امنيتی خوانده شده، محکوم و زندانی شده‌اند.


 
 

خبرنگاران سبز/جامعه:
سومین فیلم کوتاه محمد نوری زاد با نام شعبون بی مخ ها روایتگر افراطیون خشک مذهب است که در جامعه ایرانی به بسیجیان و انصار حزب الله و در یک کلام به دسته ای که به فقر فکری مبتلا هستند نام گذاری شده اند.

شاید نیت محمد نوری زاد از ساخت فیلم جدید خود روایت بصری نیروهای حامی رهبری که در زیر سایه نظام جمهوری اسلامی هرآنچه به مغزشان می رسد را به اسم دفاع از اسلام و حفظ نظام انجام می دهند بوده باشدآنانیکه وی را تهدید کرده اند تا برای حفظ نظام و دفاع از رهبری تا اتاق خواب محمد نوری زاد هم خواهند آمد و آبروی وی را خواهند برد.

اما محمد نوری زاد علاوه بر آنچه گفته شد هدف دیگری را نیز دنبال می کند. روایت اتفاقاتی که در سپاه پاسداران، حفاظت اطلاعات، بیت رهبری و زندان های سراسر کشور می گذرد از اهداف برنامه ریزی شده این فیلمساز جدا شده از گردان رهبری است که با هنر بازخوانی ادبی وی این آثار ماندگاری خاصی پیدا کرده است.

به عبارت دیگر شعبون بی مخ ها کسانی هستند که به هیچ قاعده ای متقاعد نیستند. دهانشان از فحش و ناسزا و البته از الفاظ دینی پراست. مشت هایشان همیشه مهیای فرود آمدن است و دهانشان مهیای فحش های ناموسی حتی! چهره هایشان بیش از گشایش و لبخند، با عبوسی و ترش رویی و اخم های غلیظ آشناست. ادب؟ هرگز. تعقل؟ مباد. رعایت حریم خصوصی؟ حرفش را هم مزن. پس چه؟ یک کپسول انباشته از نفرت و فحش و ضرب و شتم و تخریب و هیاهو و بی آبرویی که بالاشاره رو به کسانی که "باید ترتیب شان داده شود" واگشوده می شود. بضاعت فیلم های کوتاه من اساساَ در حد و اندازه ای نیستند که بتوانند از پس تعریف استوانه ی شخصیت این جماعت برآیند. مختصری هستند ازیک منجلاب. "شعبون بی مخ ها" را من در ده قسمت به شما معرفی می کنم. البته تنها گوشه ای ازشخصیت جهنمی شان را. وگرنه مگر خدا از پس این جماعت که در هرکجای این کشور مهیای زدن و تخریب کردن و ترساندن و بی آبرو کردن و غارت اند برآید. قسمت نخست "شعبون بی مخ ها" را به همه ی آنانی که از این نظام ادب و قانون و انصاف و عدالت و پاکی انتظار داشتند و سالهاست که این چشم انتظاری را در بقچه ای نهاده و به تاریخ سپرده اند تقدیم می دارم.



 
 

این روزها و شب ها نقطه عطفی در تاریخ ملت ما در حال شکل گرفتن است. مردم از یکدیگر و درمیان جمعشان سوال می کنند که چه باید کرد و به چه سو باید رفت. وظیفه هر فرد ایرانی ست اکنون که جمهوری اسلامی حق انرژی هسته ای که تحریم و گرانی را به بار آورده است را به رفاه اقتصادی و سفره خالی مردم ترجیح داده است سکوت را بشکنیم و در اولین قدم با اتحاد به یاد فقرا و مستمندان و قشر کارگر و متوسط جامعه که در این فصل از تاریخ کشور به نان شب نیز محتاج شده اند از خرید « نان و شیر » در سه روز اول هفته آتی به تاریخ سوم چهارم و پنجم تیر ماه خودداری کنیم و رسالت تاریخی امان را از یاد نبریم و شانه از بار مسئولیتی که سرنوشت نسل ها و عصرها بر دوش ما گذاشته است خالی نکنیم.

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به greencorrespondents-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به greencorrespondents@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته