اردشیر امیر ارجمند، مشاور ارشد میرحسین موسوی، معتقد است که سران حاکمیت فعلی اگر شجاعت داشته باشند، به همان اندازه که به بیگانگان اعتماد می کنند و با آنها وارد مذاکره و مصالحه می شوند، باید به مردم هم اعتماد کنند و پاسخ منتقدین داخلی خود را به جای زندان، با گفت و گو بدهند.
سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید در گفت و گو با کلمه همچنین ضمن حمایت از گفت و گو و مذاکرات شفاف و عزت مند برای لغو تحریم ها و حل و فصل مسالمت آمیز پرونده هسته ای، هشدار می دهد که خطر جنگ و تحریم اقتصادی اثر خود را بر زندگی روزمره مردم ایران به ویژه طبقات کم درآمد مانند کارگران، کشاورزان و معلمان می گذارد و بنیان های اقتصادی کشور را تحت تاثیر منفی و دراز مدت قرار می دهد.
وی با تاکید بر استقبال جنبش سبز از تنش زدایی در عرصه بین المللی، تصریح می کند که تشدید بحران های بین المللی مغایر منافع و امنیت ملی کشور و روند پیشرفت طبیعی جنبش دمکراسی خواهی در ایران است و تنها آنها که برای تغییرات دل به خارج از مرزها دوخته اند، از تشدید بحران بین المللی استقبال می کنند که البته آنها هم پایگاه مردمی قابل اعتنایی در داخل ندارند.
مشروح گفت و گوی کلمه با دکتر اردشیر امیر ارجمند در ادامه می آید:
آقای امیر ارجمند، دیدگاه جنبش سبز نسبت به تحرکات اخیر حاکمیت برای مذاکره و تفاهم با کشورهابی غربی چیست؟ موضع رهبران جنبش چه بوده و به اعتقاد شما چگونه باید خطر جنگ و تحریم را از کشور دور ساخت؟
همانطور که مستمرا مورد تاکید قرار گرفته است، تمامیت ارضی، استقلال سیاسی، منافع ملی، در کنار آزادی، عدالت و توسعه از اصول بنیادین جنبش سبز است. رهبران جنبش سبز در منشور این جنبش صراحتا اعلام کرده اند که خواهان سیاست خارجی عزت مند مبتنی بر تعامل شفاف با دنیا و طرد دیپلماسی ماجراجویانه و عوام فریبانه و ارتقاء شان ملت تاریخی و بزرگ ایران هستند و از اقداماتی که در این جهت انجام شود استقبال می کنند. جنبش سبز همواره خواستار تنش زدایی در عرصه بین المللی بوده است. اختلافات بین المللی کشور باید از طریق گفت و گو و مذاکرات شفاف و عزت مند حل و فصل شود.
همه ما باید از حل و فصل مسالمت آمیز و عزت مندانه پرونده هسته ای دفاع کنیم. باید از اقدامات عاقلانه در جهت دفع خطر جنگ حمایت کنیم. از لغو تحریم ها دفاع کنیم و خواستار لغو این تحریم ها باشیم. خطر جنگ و تحریم اقتصادی اثر خود را بر زندگی روزمره مردم ایران به ویژه طبقات کم درآمد مانند کارگران، کشاورزان و معلمان می گذارد. به علاوه، بنیان های اقتصادی کشور را تحت تاثیر منفی و دراز مدت قرار می دهد. مسائلی مانند خطر جنگ، تحریم اقتصادی و جایگاه کشور در جامعه بین المللی، مسائل مربوط به منافع فرد، گروه یا حزب و جناح خاصی نیست. این مسائل مربوط به منافع و امنیت ملی است. یعنی منافع جمعی همه مردم ایران و همچنین منافع تک تک آنها.
ظاهرا حاکمیت و منتقدانش که بخش اعظم آنها جزو هواداران جنبش سبز به شما می روند، بر سر تعریف منافع ملی اختلاف نظر دارند. از سویی، گاهی دوگانگی هایی هم در درون حاکمیت درباره جهت گیری های سیاست خارجی دیده می شود. به نظر شما چه عواملی در اتخاذ جهت گیری های متفاوت در حوزه امنیت و منافع ملی موثر است؟
در وضعیت خوشبینانه، تفاوت در جهت گیری در این حوزه، ناشی از تفاوت در تحلیل و ارزیابی از امکانات، توانایی ها، فرصت ها و خطرات و عواملی از این جنس است. اما در کنار آن همیشه نقش کانون های قدرت و منافع آنها عنصر مهمی بوده است.
متاسفانه گاهی کانون های قدرت منافع خود را بر منافع ملی ترجیح می دهند و اگر قدرت را در دست داشته باشند، سعی می کنند با استفاده از ابزارهایی که در اختیار دارند، منافع ملی و امنیت ملی را منطبق با منافع خود تعریف کنند. گاهی این کانونهای قدرت در مذاکره با طرف مقابل به رقابت مخرب با یکدیگر می پردازند یا سعی در شکست مذاکرات می کنند. در رابطه بین ایران و غرب، ما شاهد این وضعیت در برخی از موارد بوده ایم؛ هم در ایران و هم در برخی کشورهای غربی.
اساسا چه کس یا گروه یا نهادی منافع ملی را تعریف می کند یا باید تعریف کند تا این مسائل پیش نیاید؟ اگر حاکمیت یکجانبه تعریف خود از امنیت و منافع ملی را پیگیری کند و کاری به نظر مخالفان نداشته باشد چطور؟
امنیت و منافع ملی از مواردی است که بخشی از همبستگی ملی حول آن شکل می گیرد. لذا لازم است در خصوص آنها اجماع سازی صورت گیرد. به همین جهت در جوامع دموکراتیک، معمولا دولت حاکم این مفاهیم را با مشارکت دادن مسئولانه احزاب خارج از قدرت، منتقدین، جوامع مدنی و نخبگان انجام می دهند. اما در کشور های اقتدارگرا، حاکمان تعریف امنیت و منافع ملی را در انحصار مطلق خود می دانند. مردم را نامحرم می دانند. فقط اشخاص، نهادها یا گروهایی که از آنها دفاع و حمایت می کنند امکان و اجازه اظهار نظر در این موارد را دارند. در غیاب مطبوعات آزاد، صدا و سیما و وسایل ارتباط جمعی تحت اختیار آنها، تک صدایی را حاکم می کنند و اجازه هرگونه تعامل و گفت و گوی آزاد، سالم و مسئولانه را از بین می برند.
این گونه رفتارها بر خلاف انتظار اقتدارگرایان متاسفانه در دراز مدت موجب آسیب پذیری و شکننده شدن امنیت ملی و همبستگی ملی می شوند. دیده ایم که در ایران گاهی نهادهای حکومتی از طریق غیر قانونی و اقتدارگرایانه هرگونه بحث در حوزه مشخصی را ممنوع می کنند و مطبوعات و اشخاص را به بهانه تخلف مورد مجازات قرار می دهند؛ مثل مسئله هسته ای، قتل های زنجیره ای، شکنجه در زندان ها، سلامت انتخابات، یا حتی ارائه آمار اقتصادی و در این اواخر بحث تاثیر تحریم های بین المللی بر اقتصاد کشور.
آقایان فکر می کنند با دادن آمار غلط و دروغ، مشکلات اقصادی را حل می کنند یا اگر تمام مقامات رسمی و صدا و سیما اعلام کنند تحریم های بین المللی بی اثر است و برعکس موجب تقویت اقتصاد کشور می شود، دنیا آن را باور می کند و نشانه ای دیگری برای ارزیابی وضعیت وجود ندارد.
این راه مواجه با مشکلات نیست. اینها مسائلی هستند که قبلا رهبران جنبش سبز نسبت به آنها هشدار دلسوزانه و مشفقانه داده اند. اما به جای توجه به این هشدارها، آنها را زندانی کردند و از حقوق اولیه شان هم محروم کردند.
شبیه این رفتار دوگانه را درباره قضاوت سران حاکمیت درباره دیپلماسی دولت در دوره اصلاحات و دولت فعلی هم می بینیم. اینطور نیست؟
بله، و مردم و نخبگان دو سیاست خارجی و نتایج آنها را مقایسه خواهند کرد. مسئولان عالی رتبه کشور باید در زمان خود به مردم پاسخ بدهند که سیاست های جهانی و ماجراجویی های پی در پی آنها چه دستاوردی برای کشور داشته است. و چرا تمام توان خود را در محکوم کردن سیاست خارجی دوران اصلاحات به کار می بردند اما اکنون از موضعی ضعیف تر مجبور به مواجهه با جامعه جهانی هستند؟
شما می گویید از تنش زدایی همراه با عزت و توجه به منافع ملی استقبال می کنیم. این همراهی همزاه با انتقاد در سیاست خارجی، با خواسته های سیاسی جنبش سبز در داخل چه ارتباطی پیدا می کند؟ آیا نگران نیستید که از این حمایت سوء استفاده شود و حاکمیت تاکتیک سازش در خارج و سرکوب در داخل را پیش بگیرد؟
تنش زدایی خوب است، هم در عرصه خارجی و هم در عرصه داخلی. ظاهرا متاسفانه اقتدارگرایان مشکلشان با آقای موسوی و کروبی جدی تر از آنهایی است که سالیان دراز دشمن خارجی تلقی می شوند، چون حاضرند با آنها مذاکره و مصالحه کنند و حداقل به بخشی از خواسته های آنها گردن بگذارند ولی حاضر به گفت و گو و قبول مطالبات قانونی منتقدین داخلی خود به هیچ اندازه نیستند و آنها را همچنان در زندان نگه داشته اند.
پیشنهاد من این است که شجاعت داشته باشند و حداقل همانطور که به بیگانگان اعتماد می کنند، به مردم خود نیز اعتماد کنند و همانطور که مهندس موسوی هم در بیانیه ١٧ خود گفت، روندها و روش ها را تغییر دهند تا امکان بازگشت به حالت عادی فراهم شود. یادآور می شوم که هرگونه سیاست عزتمندانه در عرصه بین المللی مبتنی بر تنش زدایی در داخل است و این فکر که با خارجی به مصالحه برسیم و داخل را سرکوب کنیم مشکلی را به صورت واقعی حل نمی کند.
برخی تصور می کنند فشارهای خارجی از نوع تحریم و شاید جنگ ممکن است در نهایت به نفع دموکراسی تمام شود. ظاهرا شما معتقدید رهبران جنبش سبز چنین نظری نداشتند. برای مفید بودن این سوی ماجرا چه دلیلی دارید؟ تنش زدایی در عرصه بین المللی چه تاثیری بر جریان دمکراسی خواهی و جنبش سبز خواهد داشت؟
همانطور که گفتم، منافع و امنیت ملی بر همه چیز اولویت دارد و تنش زدایی آن را تقویت می کند. البته دفع خطر جنگ و تحریم های اقتصادی قطعا نتایج مثبتی نیز برای حرکت دموکراسی خواهی و جنبش سبز در ایران دارد. اقتدارگرایان که دچار مشکل مشروعیت و ناکارامدی اند، به دنبال ایجاد بحران هستند. بحران به آنها فرصت می دهد از پاسخ گویی شانه خالی کنند. فضای سیاسی و اجتماعی را بیشتر ببندند، حکومت قانون و آزادی ها را نادیده بگیرند، به بهانه وضعیت اضطراری فرافکنی کنند و پاسخگو نباشند. چنین دولت هایی سعی می کنند وضعیت اضطراری مستمر ایجاد کنند که قطعا نوعی دیکتاتوری است.
متاسفانه این گونه حکمرانان از تاریخ درس نمی گیرند تا بدانند که شاید بحران به اراده آنها ایجاد شود ولی تضمینی نیست که بتوانند هر وقت تصمیم گرفتند به آن پایان دهند، به ویژه در عرصه بین المللی که خروج از بحران به دلایل غیر قابل کنترل آنها ممکن است بسیار دشوار و یا همراه با خسارت های جبران ناپذیر باشد.
به هر حال تخفیف یا رفع بحران های بین المللی موجب می شود اقتدارگرایان در حوزه داخلی تحت فشار بیشتری برای پاسخگویی به مطالبات مشروع مردم قرار گیرند و مردم فرصت بیشتری را برای تقویت شبکه ها و طرح و پیگیری مطالبات خود خواهند داشت. تشدید بحران های بین المللی مغایر منافع و امنیت ملی کشور و روند پیشرفت طبیعی جنبش دمکراسی خواهی در ایران است. تنها آنهایی که برای تغییرات دل به خارج از مرزهای کشور دوخته اند و به فکر آلترناتیوسازی مصنوعی در خارج هستند، از تشدید بحران بین المللی استقبال می کنند که البته پایگاه مردمی قابل اعتنایی در داخل ندارند.
وضعیت جنبش های دموکراسی خواهی در منطقه را چگونه می بینید؟
همه جنبشهای منطقه به دنبال آزادی، مبارزه با فساد و استقرار حکومت های سالم و کارآمد هستند. وظیفه ما حمایت از همه جنبش های دموکراسی خواه منطقه است. ما باید از مقاومت قهرمانه مردم بحرین در مقابل استبداد و تبعیض حمایت کنیم. همچنین از مقاومت مردم سوریه در استقرار حق حاکمیت مردم این کشور. به نظر من حمایت عملی بدون قید و شرط اقتدارگرایان حاکم بر ایران از بشار اسد نه از دید انسانی و نه از دید ملی قابل توجیه نیست. این رفتار منافع درازمدت ما در منطقه را با چالش رو به رو می کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر