امیرغلامی (نام را تغییر داده ایم) می گوید: «آن موقع ۱۷ سال داشتم.» منظورش از آن موقع انقلاب سال ۱۹۷۹ ایران است که به خروج محمدرضا شاه پهلوی از ایران – و بعد به قدرت رسیدن یک روحانی به نام روح الله خمینی منجر شد.
در ژانویۀ ۱۹۷۸ موجی از تظاهراتِ ضد شاه آغار شد، رهبری را خمینی از تبعید برعهده داشت. وقتی خمینی دوهفته بعد از سقوط شاه با هواپیما به تهران آمد امیر نیز در میان مردمی بود که فریاد شادی سر می کشیدند.
در مدرسه بود که انقلابی شد: هم مدرسه ای ها برایش از «شاه فاسد» تعریف کردند و تظاهراتِ بر ضد او. با شور و هیجان زیاد امیر که اکنون ۴۹ ساله است به آنان پیوست. شبها پنهانی به سخنان خمینی در بی بی سی گوش می کردند و پیام هایش را آنقدر با دست تکثیر می کردند که دیگر رمقی در انگشتانشان نمی ماند – کتاب ها و سخنرانی های خمینی را شاه ممنوع کرده بود.
و خمینی چه می گفت؟ امیر به ناگهان می گوید: «مزخرف.» به باور غلامی مردم فقط کسی را می خواستند که آنها را رهبری کند. خمینی که در اصل کم صحبت بود همیشه تنها می گفت: «شاه باید برود.» به گفتۀ غلامی مردم آنچه را می خواستند بشنوند خود از کلام او در می آورند. نه آموزش سیاسی وجود داشت نه گفتگو.
امیرغلامی وحشت آفرینی حکومت شاه و فضای بی اعتمادی را ریشۀ انقلاب می داند: «آدم نمی شد حتی به برادر خودش اطمینان کند، هرکس را آدم خبرچین می انگاشت.»
می گوید همه چیز به یکباره سریع اتفاق افتاد: «از حوادث عقب افتادیم.» هیچکس احتمال سقوط شاه را نمی داد. وقتی چنین شد خوشحالی بیش از حد بود. غریبه ها در خیابان همدیگر را در آغوش می گرفتند. مردم با کمال میل به هم کمک می کردند. غلامی: «بهترین دوره بود.» می گوید چنین اعتمادی را هیچگاه نه قبل و نه بعد از انقلاب شاهد نبوده است: «اما همه چیز از دست رفت و هیج چیز حاصل نشد.»
بعد از سقوط شاه فکر کرد بدبختی تمام شد. گام به گام و در اتریش بود که پی برد بدبختی تازه شروع شده است. بعد از اینکه خمینی دانشگاه ها را بست تا جنبش دانشجویی را در نطفه خفه کند غلامی تقاضای بورس کرد و به گراتس رفت.
در جریان تحصیل از اعدام ها شنید. حتی برای این طرفدارِ سرسخت خمینی دیگر از حد درآمده بود، از خمینی روی گرداند. بزرگ ترین جنایت حکومت را در سوءاستفادۀ خمینی و جانشینانش از اعتماد مردم می داند: «اگر نه به این مرد روحانی پس به چه کسی می توانم اعتماد کنم؟»
بیروت- ایرانیان مخالف دولت فراخوان دیگری برای روز یکشنبه داده اند و با نامیدن علنی حرکت خود به عنوان «مبارزه با دیکتاتور» دست به قمار خطرناکی زده اند.
با صحه نهادن رهبران جنبش، میرحسین موسوی و مهدی کروبی بر این عبارت، پیداست که هدف مقاومت روشن تر از پیش شده است. روز دوشنبه، هزاران پشتیبان جبهه مخالف حکومت به خیابان ها آمدند و تغییر حکومت را خواستار شدند.
یکشنبه سوگ شب هفتم دو دانشجوست که در روز دوشنبه هدف گلوله پلیس امنیت، به تظاهر کنندگان قرار گرفتند و جان باختند: صانع ژاله ۲۶ ساله و محمد مختاری ۲۲ ساله. انجمن های کرد ایران اعلام کردند که در روز یکشنبه به نشانه اعتراض کشته شدن صانع ژاله که کرد سنی بوده است، شاهد اعتصاب گسترده ای در شهرهای کرد کشور خواهند بود.
شورش همگانی و واکنش دولت به کشتار -دولتی که با وجود انکار خانواده های ایندو کشته، ادعا می کند که (دست کم یکی از) آن دو از ماموران زبده حکومت بوده اند- لحظات سرنوشت سازی را برای مخالفان رقم می زند. به جز این که موج شورش های ضد دولت سرتاسر خاورمیانه را درمی نوردد.
نظامی که اکنون بر ایران حکومت می کند نه جمهوری است و نه اسلامی. آقای کروبی روز جمعه در دشوارترین زمان برای انتقاد از دولت، خطاب به پشتیبانانش چنین پیامی را به وسیله رایزن خود در وبسایتش نهاد: «جمهوری اسلامی (از جایگاه اصلی خود) به دست این حکومت افتاده است.»
دولت ایران نیز برخورد مخالفان را با موجی همه جانبه پاسخ می دهد: بازداشت خانگی رهبران جنبش، تهمت زدن به آن ها که جاسوس امریکا و اسراییل اند و صف آرایی مردم برای آن که در خیابان ضد آن ها شعار دهند.
در خلال نماز جمعه هزاران نمازگزار برای درخواست محاکمه و اعدام رهبران مخالفان مقواهای چاپی زرد رنگی به دست گرفتند که درست شبیه هم بودند. همین طور پرچم های زرد رنگ حزب الله را به دست گرفتند، مربوط به گروه شبه نظامی و سیاسی شیعیان لبنان.
ولی تاکنون دولت، شاید به خاطر ترس از این که ناآرامی ها در سراسر ایران فراگیر شود، تصمیم گرفته که رهبران را دستگیر نکند و آنان را مورد پیگرد قرار ندهد. آیت الله احمد جنتی امام جمعه نماز این هفته تهران، تاکید کرد که آقایان موسوی و کروبی فعلا مورد پیگرد قرار نمی گیرند. به جای آن وی بر ضرورت بازداشت خانگی آنان تاکید کرد.
وی گفت: «در خانه هایشان را باید بست. ارتباط آنها با جهان خارج باید محدود شود. تلفن و اینترنت آنان نیز باید قطع شود و آنها باید در خانه های خودشان زندانی شوند.»
در وبسایت آنان آمده است که تمام هفته گذشته، آقایان کروبی و موسوی در بازداشت جدی خانگی بوده اند و تقریبا هیچ گونه ارتباطی با دنیای بیرون نداشته اند. تیم محافظان شخصی آنان که از تعلیم دیدگان (گردان) انصار المهدی سپاه پاسداران هستند را مرخص کرده و وظیفه حفاظت از آنان را ماموران اطلاعات عهده دار شده اند.
صدای آقای موسوی سه شنبه شنیده شد که پیامی را در عبارتی به پشتیبانان خود فرستاد و از آنان به خاطر حضورشان در خیابان ها ستایش کرد. صدای آقای کروبی نیز آخرین بار در روز پنج شنبه شنیده شد که با رایزن خود گفتگو کرد، پیدا بود که پابرجاست و از روحیه خوبی برخوردار است.
شماری از گروه های فعالان دانشجویی ایران در روز جمعه هشداری را درباره آسیب احتمالی به رهبران جنبش خطاب به دولت منتشر کردند و در طی آن دانشجویان دانشکده پزشکی دانشگاه تهران در وب سایت خود خاطر نشان کردند که در صورت آسیب به رهبران، دولت هزینه آن را پرداخت خواهد کرد و دانشجویان پاسخ هرگونه صدمه ای را با اقدامات خشونت آمیز و انقلابی خواهند داد.
حتا اکنون «هکر» های بین المللی توجه خود را به دولت ایران متمرکز کرده اند. طی ۷۲ ساعت گذشته، تقریبا تمام سایت های رسمی ایران و سایت های نیمه دولتی خبر و سایت های دولتی هک شدند و از کار افتادند. گروهی آنلاین به نام «انونیموس» -به معنی «ناشناس»- که در اقدامی تلافی جویانه در برابر وب سایت های مخالف ویکی لیکس، سایت نشت اسناد (از جمله طبقه بندی شده)، علاوه بر وب سایت های دولتی به وب سایت چندین شرکت (وابسته به دولت-م) نیز یورش سایبری برده است، اعلام کرد که روز دوشنبه توجه خود را به ایران معطوف می کند.
بارِت براون، رزم آرای (استراتژیست) گروه می گوید: «مردم ایران روشن ساخته اند که قصد شورش دارند و چنین چیزی برای ما مسئله ای اساسی است که بتوانیم تصمیم بگیریم که از چه کسی و چه وقتی پشتیبانی کنیم.»
حکومت ایران که از گستردگی و شدت تجمعات بیمجوز اپوزیسیون که ادعا میکند روز دوشنبه، ۱۴ فوریه یک میلیون نفر را به خیابانهای شهرهای اصلی کشور کشانده است، غافلگیر شده است، و به همین دلیل در صدد برگزاری یک حمله متقابل است.
شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی اعلام کرد که «تظاهراتی در حمایت از حاکمیت برای ۱۸ فوریه برنامهریزی شده است»: «در تهران، ایرانیان ممتاز بعد از نماز جمعه در تظاهراتی شرکت و تنفرشان از جرائم رهبران فتنه و یارانشان را فریاد خواهند کرد.»
دو رهبر جنبش سبز، نخستوزیر سابق میرحسین موسوی و رئیس سابق مجلس، مهدی کروبی هر دو در خانه زندانی شدهاند و متهم میشوند که عامل «صهیونیسم» هستند و «به نفع قدرتهای غربی بازی میکنند.»
به گزارش گزارشگران حقوق بشر، دستگیریهای مخالفان همچنان ادامه دارد- حدود سی نفر از روز دوشنبه- که به آن باید ۱۵۰۰ دستگیری در خیابان را هم اضافه کرد.
روز چهارشنبه، درگیریهای خشنی در تهران در زمان خاکسپاری صانع ژاله، یکی از دو قربانی خشونتهای دوشنبه، رخ داد. حکومت سعی کرد این دانشجوی جوان هنرهای زیبا را بسیجیای جا بزند که در تجمعات کشته شده است. اما صانع ژاله به گزارش منابع موثق، به اصلاحطلبان نزدیک بوده و با توجه به سنی بودنش، وارد شدن وی به این گروه شیعه بسیار مشکل بوده است. اردشیر امیرارجمند، مشاور نزدیک میرحسین موسوی به ما میگوید: «این قضیه که حکومت سعی کند یکی از شهدای ما را به نفع خود مصادره کند نشان میدهد که تا به چه اندازه مستاصل شده است. مثل آن است که یک جانی مراسم عزاداری قربانیاش را برگزار کند.»
برای آقای امیرارجمند که «پیروزی بزرگ سبزها» را تبریک میگوید که علیرغم سرکوب به خیابانها آمدند، حکومت «یک مرحله دیگر را پشت سرگذاشته است»: «اکنون نمیدانیم چه خواهد شد، همه چیز ممکن است! حکومت ترسیده و نیروهای امنیتی را به سراغ موسوی و کروبی فرستاده تا آنها را «منفور» جلوه دهد و «بیاعتبارشان» کند. اما آنها نیازی به توجیه خود ندارند، گذشته آنها و تعهد آنها گواه همه چیز است.»
و مشاور آقای موسوی اطمینان میدهد که وی «مصمم واستوار» میماند. درست مثل آقای کروبی که روز چهارشنبه توانست پیامی برساند که میگفت: «برای ادامه دادن مبارزهش حاضر به تحمل همه چیز هست» و از حکومت خواست تا «صدای مردم را بشنوند»، پیش از آنکه دیر شود.
آیا سبزها قصد دارند در آینده باز تجمع کنند؟ او میگوید: «تجمع و تظاهرات، حقی است که در قانون اساسی لحاظ شده و حفظ امنیت ما، وظیفه حکومت است. اما اگر حکومت، در عوض ترجیح دهد قسمتی از جامعه را تحریک کند و به سمت خشونت کور هل بدهد، مسئولیتاش با خودش است.»
همزمان، در مقابل شعارهای جدید اپوزیسیون که جایی فراتر از احمدینژاد را هدف گرفته و مستقیم خطاب به رهبر ایران، علی خامنهای بود و وی را «دیکتاتور» میخواند، اولین حلقه قدرت در وضعیت جنگی صفوف خود را بست. از بزرگان حکومت که تاکنون جبهه خود را تعیین نکرده بودند، خواسته شده تا پشت سر رهبر ایران صف بکشند. و با حمایت از او در حقیقت از پسر او، مجتبی که رهبری نیروهای امنیتی نظامی را در دست دارد، حمایت کنند.
از روز دوشنبه، ما شاهد هستیم که «ستونهای» جمهوری اسلامی مانند وزیر سابق امور خارجه علی اکبر ولایتی یا رئیس سابق پاسداران و کاندیدای شکست خورده انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹، محسن رضایی در بیانات عمومی خود اظهار سرسپردگی و اطاعت کردند. حتی مقامات روحانی قم هم از این قضیه بینصیب نماندند. روز سهشنبه در قم بنیادگرایان، جلسه درس آیتاللههای «مستقل»، یعنی وحید خراسانی و شبیری زنجانی را به هم زدند.
هاشمی رفسنجانی رئیسجمهور سابق ایران هم که آخرین مهره مهمی است که در مقابل آقای خامنهای مقاومت میکرد، از سوی احمد خاتمی، واعظ نمازجمعه در تهران به دلیل «سکوتش» مورد انتقاد قرار گرفت. سخنانی که بوی تهدید می دهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر