۱۳۸۹ تیر ۱۲, شنبه

Latest news from Jaras for 07/03/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



عبدالعلي بازرگان

سرزمين ما به دليل قرار گرفتن در چهارراه تاريخ، دائما در معرض حمله و هجوم همسايگان و اقوام وحشي بوده و ساكنان آن سوزِ ستم و زهرِ ظلم و زور را با گوشت و پوست و استخوان خود حس كرده اند. درست است كه ۲۵۰۰ سال دوام آورده ايم ، اما دوسوم اين مدت را تحت سلطه بيگانگان از تركان غزنوي و سلجوقي و... گرفته تا ايلخانان و تيموريان وامثالهم بوده ايم و در يك سوم باقي مانده، شاهان مستبدِ خودي آنچنان بلائي سرمان آورده اند كه روي بيگانگان را سپيد كرده اند. بنابراين اگر در دنيا به مهمان پذيري و غريب نوازي و مظلوم پرستي شهره شده ايم ، ريشه و زمينه تاريخي اش همين زندگي در ظلم و فهميدن حال و هواي مظلومان است! 


 كشورهاي عربي در دفاع از حقوق مردم فلسطين، تعلق و تعصب نژادي نيز دارند، ما با اين كه عرب نيستيم، از اولين ملت هائي بوديم كه از آرمان فلسطين دفاع كرديم؛ قبل از انقلاب، در دوراني كه روابط دو دولت ايران و اسرائيل، به رغم جنايات صهيونيست ها در صبرا و شتيلا و كفر قاسم و دير ياسين و.... بسيار صميمي بود، مسجد "هدايت"ِ مرحوم طالقاني پايگاه جمع آوري كمك هاي انسان دوستانه به مظلومان فلسطين شمرده مي شد و هداياي زيادي با وجود موانع دولتي براي آنها ارسال مي گرديد.  
 

 در آن ايام متخصصان عالي مقامي امثال دكتر مصطفي چمران، كه موقعيت ممتازعلمي و شغل مهم و پردرآمد خود در آمريكا را رها كرده و همراه همسرآمريكائي و فرزندان خود براي كمك به محرومين جنوب لبنان به آن ديار مهاجرت كرده وسالها در آن سرزمين خدمت و جانبازي نمود، وجود داشتند. 
 

 در دوراني كه به دليل جنگ داخلي و درگيري هاي ميان كتائب و مسيحي هاي ماروني از يك سو و مسلمانان دوروزي و گروه هاي فلسطيني و ساير دستجات مسلح لبناني از سوي ديگرنبرد جريان داشت و در آن ناامني ها، طبيبان شهربيمارستان ها را ترك كرده بودند، پزشكان متخصص اطفالي مثل خانم و آقاي دكتر ضرابي(جليل) با ترك آمريكا و سكونت در آن ديار، مدت هاي مديد كودكان محروم لبناني را به رايگان درمان مي كردند. 

 پزشكان ديگري از داخل كشورنيز، امثال دكتر ابراهيم يونسي( كه چند سال قبل درخروج ازجلسه اي سياسي مظلومانه مورد تصادف با موتور قرار گرفت و جان باخت!!) بخش مهمي از درآمد خود را مخفيانه به لبنان مي فرستادند. و مگر امام موسي صدركه محرومان جنوب لبنان را رهبري كرد وسامان داد يك ايراني نبود!؟ 
 

  تنها دكتر شريعتي نبود كه دوش به دوش رزمندگان الجزائري درمبارزه با فرانسه اشغالگر مي جنگيد و در پاريس مجروح و دستگير شد، ايراني اصيل از هر مظلومي در هركجاي جهان باشد، اگر بتواند دفاع مي كند. 
 

  اينك چه شده است كه بخشي از مبارزان ملت مظلوم ما كه هميشه ياورمحرومان مظلوم بوده اند، شعار: نه غزه، نه لبنان..." سر مي دهند؟.... مسلما اين شعاراز ناحيه ملتي كه خود چشم انتظارِامداد جهانيان به نهضت سبزدارد ، بي دليل و از سر خودخواهي ملي و بي تفاوتي نيست. 
 

شما ممكن است براي حمايت ازمحرومان، حتي از همه دارائي خود صرفنظر كنيد و جانتان را نيز براي نجات آنها به خطر بيندازيد، اما اجازه نمي دهيد كسي جيب شما را براي كمك به همان مردم بزند! ومديرتان بخش ناچيزي از حقوق اول ماه تان را بدون اجازه وكسب موافقت شما به مصرف خير برساند! شما اين كار را توهين به خود و دزدي تلقي مي كنيد و در برابر آن مي ايستيد. 
 

 گويا در نظام ولايت مطلقه فقيه كه بر جان و مال و ناموس مردم ولايت شرعي دارد! نيازي ديده نميشود از ملت براي بذل و بخشش از بيت المال نظرخواهي شود، ولي فقيه كه خود را وكيل و وصي مردم و صاحب اختيار آنها مي داند زحمت اين كار را خود متقبل مي شود! 
 

 البته اگر ملت ما نمايندگان خود برگزيده اي، به جاي دست چين شدگان شوراي نگهبان داشت، با توجه به منافع ملي،  همچون آمريكا كه همه ساله رسما و علنا بودجه معيني را براي كمك به اسرائيل به تصويب مي رساند، مي توانست به صلاحديد ملت و نمايندگانش به طور شفاف و علني ، به غزه و لبنان و هركجاي ديگر كمك كند، نه آن كه شاهد نقل و انتقال ميليون ها دلاربي زبان به مناطق عربي خاورميانه وكشورهائي در آفريقا يا آمريكاي مركزي باشد كه نام بيشترشان راهم، كه قراراست سياهي لشكرراي آنها درسازمان ملل، دولت ما را در اهداف ويژه اش ياري رساند! نشنيده باشد! 
 

ولي فقيه و متوليان بر قدرت تكيه كرده ما خاصه خرجي و دست و دل بازي از كيسه ملت را جزئي از ولايت خود مي دانند و فكر مي كنند همين كه نيت و قصد انشاءالله خير! دارند كافي است. اما آن امامي كه يكسره ولايت خود را به ولايت او مي چسبانند، هنگام قبول ولايت ، به مردمي كه با ايشان بيعت مي كردند فرمود: 


"آگاه باشيد كه مرا هيچ اختياري جز با موافقت شما نيست؛ آگاه باشيد كه كليدهاي اموال شما دراختيار من است، اما بدون اجازه و موافقت شما نمي توانم آن را مصرف كنم. آيا به اين كيفيت راضي هستيد؟

"الا و انه ليس لي امر دونكم. الا ان مفاتيح مالكم معي الا و انه ليس لي ان آخذ دونكم، رضيتم؟" 
 

  در مدرسه كه بوديم، معلم ديني ما داستاني را نقل مي كرد. مي گفت آدم ساده اي با سرقت از مغازه هاي مواد غذائي، آنها را ميان گرسنگان تقسيم مي كرد و به خاطرهمين محروم نوازي هايش ميان مستضعفان محبوبيت پيداكرده و به عنوان نيكوكار بزرگ معروف شده بود.

      
امامي كه از راز او آگاه شده بود، او را از اين كار برحذر داشت و شرط قبولي كارخيررا انجام آن از مسيردرست شمرد. اما او كه نمي خواست موقعيت مردمي اش را از دست بدهد، پاسخ داد : آيا نميداني كه خدا براي هركار بد يك جزا قرار داده و براي هركار خير ده برابر جزا مي دهد؟ من براي هرعمل خود نُه ثواب كسب مي كنم!! 

 

 گويا متوليان ما فراموش كرده اند، خرج كردن از جيب ملت بدون رضايت اكثريت آنان، نه در بلند مدت به نفعشان است و نه عاقبت خوشي دارد. چرا كه گفته شده : "خدا فقط از پرواپيشگان مي پذيرد". 

  مي گويند مكان غصبي نماز ندارد. مردم غزه و لبنان نيزاگر بدانند اين كمك ها را بدون اطلاع و رضايت اكثريت صاحبان مال دريافت مي دارند، چه بسا برخي از آنان از دريافتش امتناع كنند! 

 

 اي بسا اگرمردم ما از اين حاتم بخشي ها دل چركين نبودند، به اختيار و انتخاب خودشان پيشاپيش كاروان هاي دريائي كه به غزه رفتند، دريادلي خودشان را بيش و پيش از همه در حمايت از مردم مظلوم غزه براي جهانيان به نمايش مي گذاشتند. 

 

عبدالعلي بازرگان

يازدهم تيرماه۱۳۸۸ ، سي ام جولاي ۲۰۱۰

 

ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست


 


حسین کاظمی

حسین کاظمی
یادش بخیر آن روزها!! که پنجشنبه شبها می نشستیم پای تلویزیون تا "روایت فتح" ببینیم. مادرم نگاه میکرد و اشک می ریخت که چه جوانان پاکی برای حفظ این خاک و این اسلام به شهادت رسیدند. و من از گریه مادر ناراحت میشدم و میزدم کانالی دیگر که آنجا هم روی یک عکس پر گل و گیاه نوشته بود " ادامه برنامه تا چند لحظه دیگر"
نوای سوزناک نی، جزیره مجنون، سنگر سازان بی سنگر و . . . . آری یادم می آید. اما یادم هست بعد از آوینی صدای دیگری راوی این روایت بود که آن روزها نمی شناختمش. آن روزها تفریح ما این بود که اولین دوشنبه هر ماه با خانواده و دایی ها می رفتیم "شب خاطره" و من آنقدرها نمی فهمیدم با آن سن و سال کودکی. از آن شبهای خاطره گویی هنوز صدای "احمد پور نجاتی" درون گوشم هست که با آن صدای دلنشین شعر می خواند و سالن آرام آرام پر میشد از صدای گریه و بغض هایی که می ترکید در گلو.
آن روزها نمی شناختمت تا آن که رسید به کودتای 22 خرداد سال 88. بوی تعفن دروغ همه جا را پر کرد. همه جا شلوغ بود و ملتهب. رد گریز بود و بوی خون تازه. پاسخ تکبیرها رگبار بود. دستهای یک دست شدند و به ریسمان الهی چنگ زدند. (واعتصمو به حبل الله جمیعا و لا تفرقوا)
هر روز در کوچه و خیابان با مردم در مورد سیل حوادث گفتگو می کردیم. به راهپیمایی سکوت می رفتیم و از روزی که دیدم انسانهای آزاده و حق جو در خون خود غلطیدند دیگر آرام و قرارم رفت. شبها خواب خوش نداشتم و تا ساعتها گریه میکردم. راهپیمایی که می خواستم بروم، انگار شب عملیات بود. وصیت نامه ام را لای کتابهایم می گذاشتم و تا صبحش استغفار می کردم. خبرها را از صفحات سایتها می خواندم. چون هنوز هم خانواده ام قبول نمی کنند و ماهواره نداریم. پای تلویزیون نمی نشستم اما چند لحظه هم که نگاه میکردم، برای یک روز سوختن وحرص خوردن و دیوانگی ام کافی بود. منی که تازه از بیرون به خانه آمده بودم ومنی که مجبور شده بودم از ترس و به ناچار با صد بغض در گلو جسد شهیدان را در خیابان رها کنم، وقتی که توی تلویزیون اخبار آرامش بخش یا سکوت خبری یا تبریک پدرت را به رییس دولت میدیدم روانی می شدم. تا مغز استخوان می سوختم. قلبم تیر می کشید آرزوی مرگ میکردم دم آ دم. کاش میفهمیدی.
باورم نمی شد که روزی لباس شخصی ها بی مهابا و به راحتی مردم را در کوچه و بازار و جلوی چشم همگان بدزدند وهیچ کس جرات نداشته باشد جلوی آنها بیاستد. یا آنکه در نیمه شبی به خانه ای هجوم بیاورند و از چشمان وحشت زده کودکانی که مادر یا پدرشان را می بردند نترسند و تمام خانه را به هم بریزند و عروسک هایشان را به امید یافتن مدرک جرم پاره کنند.
یک روز خبری دیدم که نوشته بود "سمفونی، ای کاش های نوری زاد" اول بی توجه از کنارش گذشتم چون فکر می کردم نوشته "علیرضا نوری زاده" آنسوی آبی است. اما وقتی که بالاخره خواندمش پازل گذشته و حال در مغزم شکل گرفت.
باور نمی کردم که تو، که روزگاری با آن ظالم عیاق بودی حالا سبز شده باشی. مطمئنم که نمی توانی پاسخگوی سوالات بی شمار من و همسالان من باشی. اما همین که به قول سردار شمخانی "حق گو، حق جو و حق خواه " بودی و دست از دنیا شستی و قلم به دست شدی و زلزه در سپاه باطل انداختی از تو ممنونم.

به خودت نگیر اما، من ده سال پیش مطمئن شدم که انقلاب ما به بی راهه رفته است. آن زمان که روی دیوار مسجد محله مان عکس خامنه ای و مصباح یزدی را دیدم که زیرش به نقل از خامنه ای نوشته بود "در زمان ما اگر از وجود مطهری بی بهره ایم آقای مصباح جای ایشان را به خوبی پر کرده اند". نوری زاد عزیز! اگر همین یک جمله را درک کرده بودی سالها به محکم کردن دیوار حکومت ظالم و جائر دست نمی زدی. اما خوشحالم که حقیقت برایت آشکار شد. تو حر زمان مایی زیرا که از لشگر یزید بریدی و به لشگر حسین پیوستی.

این روزها هنوز وقت نماز صدای گریه مادرم را می شنوم اما نه برای شهدای برنامه " روایت فتح" و جنگ تحمیلی، این بار برای شهدای سبز این جنگ تحمیلی و اسرای عشورا. از آن جهت گفتم عشورا، زیرا که " کل یوم عاشورا و کل یوم کربلا". 710 شهید سرافراز جنبش که برای رسیدن به آمارشهدا کلی زحمت کشیدم. راستی نوری زاد عزیز! این روزها حکومتی که تو و پدران ما دیوارش را بالا بردند به ما تهمت "ضد انقلاب" میزند. یاد جمله ای می افتم که گفته بود "جرم ما حمایت از استقلال و آبادانی ایران است". راستی این نو کیسه گان زمان انقلاب کجا بودند؟ انگار حکایت آن دزدیست که در حال فرار و جلوتر و بلند تر از همه جماعت داد میزد که " دزد را بگیرید"
نوری زاد عزیز! اما آگاه باش که ما را خود را یافته ایم. چه با نوری زاد چه بی نوری زاد، اما جان مادر سادات بمان و بنویس. راوی روایت فتحی دیگر باش.صبحی دیگر در راه است. تا انقلاب مهدی ، جنبش ادامه دارد.

 

.
 


 


سبزینه ایرانی

صدا و سوز ساز، الله اكبر
صدا كن عشقو باز، الله اكبر
دوباره داد و بيداد شبانه
نداي اعتراض،..... الله اكبر
.
دوباره اي خدا الله اكبر
همآواز ندا الله اكبر
به جاي گريه تو ختم گلامون
دوباره من، تو، ....ما.....الله اكبر
.
خدايا اين صدا ها رو شنيدي؟
چرا از خواب نازت نپريدي؟
چقد ديوار حاشا رفته بالا!ا
گلا پرپر شدن اما نديدي....!ا
.
يه كاريكن، يه كاري كن خدايا
مث من بيقراري كن خدايا
براي اينكه حالم رو بفهمي
يه بارم گريه زاري كن خدايا !ا
.
يه كاري كن كه رو شه دست دشمن
بمونن تو همون چاهي كه كندن
نمونن زير دست و ژا و گم شه
دليل مرگ و خون خواهر من
.
صدا و سوز ساز، الله اكبر
نداي اعتراض،..... الله اكبر
.
.
سبزینه ایرانی


 


مهیار - ق

هوا تازه شد و بهار آمد
جوانه از خاک سر زد و بوی پرواز آمد
زمستان سخت بود و سرد، اما گذشت
جور و ستمی داشت، اما آنهم گذشت.
سینه سرخ عاشق پیشه به بوستان بازگشت
طلایه‌دار نغمه و پرواز‌های بی‌ حد به شهر ما همی‌ باز گشت
پنجه‌های دژخیم فصل سرد به ناچار پذیرفت دیگر شکست
منجمد کرد و کشت و آواره کرد این سرد دژخیم پست
که شاید چند صباحی بیش حکم راند بر مسکین تهی دست،
مسکین را چه تقصیری است، سرما می‌کند همه را سست و قلبها را می‌سازد چه سرد و هم جدا.
سرها میرود در گریبان و دستها در جیب، چه بینوا،
شغال‌ها را می‌کند گرگ‌های گرسنه و بی‌ حیا
گرگ‌ها را می‌کند غریبه‌های دیگر آشنا،
شیر‌های گرسنه را می‌کند، کفتار‌ صفت و دون مزاج و رسوا.
برف زیبا میپوشاند همچون عبا ظاهر پلید سرما را،
سرما مسخ می‌کند این طبیعت ساده و بی‌ریا را
و-
به زندان یخی می‌کشد کاج و سرو سبز را
به زنجیر می‌کشد قلب گرم گلها و سبزها را.
این دژخیم سرد غافل از انست که بهار میاید چه بخواهد چه نخواهد آنرا
شکوفه‌ها میرویند از زمین- و
پرندگان مهاجر باز میگردند از تبعید که آنها کردند بسیار مدارا
باز میگردند به وطن و به نزد مادران
که گریستند بدنبال‌شان شب‌ها و روزها چه در نهان و چه آشکارا.
اینست قصه نبرد زمستان و بهار
طبیعت است و تضاد حکم فرما.
خجسته با د بهار و پاس داریم این تضاد را که آغاز حیات است و تکامل و نه فنا.
مهیار-ق
۲۴می ‌۲۰۰۱

 


 


روزنامه جمهوری اسلامی

بسم الله الرحمن الرحيم 

"اكنون كه رهبر بزرگ و زعيم عاليقدر، امام خميني بنابه حق شرعي و قانوني خويش در ا ين موقعيت حساس و تعيين كننده و تاريخي، جناب آقاي مهندس بازرگان را بدون در نظر گرفتن وابستگي حزبي به رياست دولت موقت انقلابي، شرعي و قانوني، برگزيده اند، ما اين انتصاب انقلابي و تاريخ ساز را به ملت شريف و فداكار ايران تبريك مي‌گوييم و از آن جا كه به فرمان آيه شريفه "اطيعواالله و اطيعواالرسول و اولي الامر منكم" اطاعت از اين امر را وظيفه شرعي و عقيدتي خود به شمار مي‌آوريم و از آن جا كه برطبق اصول والاي اسلام و به خصوص مذهب شيعه كه مرجعيت عالي آن به عنوان نيابت از امام، حق عزل و نصب دارد وظيفه خود مي‌دانيم كه به برادر ارجمند آقاي مهندس بازرگان اطمينان دهيم كه هرچه بيشتر در جهت رسالت مكتبي و تشكيلاتي كه نهضت آزادي ايران بردوش دارد بر تلاش‌هاي خود بيافزاييم تا ايشان با فراغ خاطر و بدون نگراني به ماموريت خطيري كه برعهده دارند بپردازند". 


تصور نكنيد كه اين بيانيه را يك نهاد انقلابي از حوزه علميه قم صادر كرده يا مربوط به يك انجمن اسلامي معتقد به ذوب شدن در ولايت فقيه است. خير، اين بيانيه، همانگونه كه از آخرين فراز آن مشخص است، توسط گروه "نهضت آزادي ايران" در 15 بهمن 1357 به مناسبت انتصاب مهندس مهدي بازرگان به نخست وزيري دولت موقت صادر شده و از اسناد مهم تاريخ انقلاب اسلامي ايران محسوب مي‌گردد. 


اين بيانيه را به اين دليل اكنون در صدر اين مقاله آورده‌ايم كه اشاره‌اي داشته باشيم به سياست يك بام و دو هواي گروه "نهضت آزادي ايران" كه اين روزها بعضي از سران آن، لابد با استفاده از شرايط پيش آمده، اعتقاد به ولايت فقيه را مذمت مي‌كنند و اين اصل قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران را با سلطنت مقايسه مي‌نمايند و شرح كشافي در اين زمينه و اين مقوله براي انتشار به سايت‌هاي خارج از كشور مي‌دهند و متوليان آن سايت‌ها هم براساس ماهيت ضد انقلابي خود آنرا بدون كم و كاست و بدون حاشيه و نقد منتشر مي‌كنند. 


انقلاب و نظام جمهوري اسلامي در طول قريب 32 سال عمر خود، با اين قبيل تعرض‌ها بسيار مواجه شده لكن نكته قابل توجه اينست كه چنين مطالبي توسط كساني ابراز مي‌شود كه خود در زمره اولين گروه‌هائي بودند كه ولايت فقيه را "حق شرعي و قانوني" دانسته، استفاده امام خميني از اين حق را براي انتصاب مهندس بازرگان يك اقدام "انقلابي و تاريخساز" ناميدند، اطاعت از ولي فقيه را عمل به آيه شريفه "اطيعواالله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم" تلقي نموده، مرجعيت عالي شيعه (مشخصاً - امام خميني) را نايب امام زمان حق عزل و نصب دارد معرفي كردند و تصريح نمودند كه طبق اصول والاي اسلام به خصوص مذهب شيعه اطاعت از امر چنين مرجعي را "وظيفه شرعي و عقيدتي خود به شمار مي‌آوريم". 
 


براي توجيه اين دوگانگي آشكار فقط يك راه وجود دارد و آن اينست كه اين گروه آن زمان كه قرار بود از ولايت فقيه براي در اختيار گرفتن حكومت و قدرت بهره‌مند شود، آنرا قبول داشت و در عالي‌ترين سطح يعني ولايت مطلقه منطبق برنيابت امام زمان عليه السلام كه حق عزل و نصب قانوني و شرعي دارد و اطاعت از او واجب است آنرا مطرح و اعلام مي‌كرد و اكنون كه در قدرت نيست، چنين مصلحت ميداند كه آنرا از ريشه منكر شود و حتي با سلطنت مقايسه‌اش كند و كشور را از رهگذر آن در معرض خطر بداند! 
 


اين سياست يك بام و دو هوا هنگامي شگفت انگيزتر مي‌شود كه توجه نمائيم بيانيه "نهضت آزادي" كه امام خميني را نايب امام زمان و داراي حق عزل و نصب و واجب الاطاعه دانسته و اين حق را علاوه بر شرعي بودن "قانوني" هم معرفي كرده، مربوط است به زماني كه هنوز قانون اساسي نظام جمهوري اسلامي تدوين نشده بود و اصولاً نظام جمهوري اسلامي مستقر نگرديده بود و حتي هنوز رژيم شاهنشاهي ملغي اعلام نشده بود، يعني 15 بهمن 1357، يك هفته قبل از سقوط رژيم شاهنشاهي! حال همين گروه، حاضر نيست قانون اساسي نظام جمهوري اسلامي، كه مردم به آن رأي داده‌اند و اصل نظام و قانون اساسي آن جداگانه به نظرخواهي مردم گذاشته شده و طبق همه‌ي قوانين بين‌المللي كاملاً رسمي و قانوني است، را به رسميت بشناسند و خود را به لوازم آن ملتزم بدانند. 
 


آنچه مي‌تواند اين پيروان "سياست يك بام دو هوا" را به اين موضعگيري خلاف قانون و خلاف واقع كشانده باشد، قاعدتاً اينست كه جمع بندي آنها از حوادث يكسال اخير و بروز اختلاف بر سر مسائل انتخابات رياست جمهوري دهم چيزي شبيه جمع بندي اوباما و نتانياهو و ساير سران قدرت‌هاي استكباري است كه نظام جمهوري اسلامي را در سراشيبي سقوط تصور مي‌كنند و زمينه را درحال مهيا شدن براي بازگشت خود به قدرت مي‌بينند. عيبي ندارد، از قديم گفته‌اند "آرزو بر جوانان عيب نيست" ولي شما اكنون پير شده‌ايد و آنهمه تجربه سه دهه گذشته را در بايگاني ذهن خود داريد و بارها ديده ايد كه امتحان‌هاي دشواري براي نظام جمهوري اسلامي و اين ملت و اين مسئولان پيش آمد و در همه‌ي نشيب و فرازها قدرت ولايت فقيه بود كه توانست مردم را به صحنه بياورد و توطئه‌ها را خنثي نمايد و نظام جمهوري اسلامي با قوت و قدرت بيشتر به راه خود ادامه دهد. با مشاهده همه‌ي اين واقعيت‌هاي روشن، آيا حق نداريم از فرزند آقاي بازرگان و فرزندان تشكيلاتي آقاي بازرگان بپرسيم چرا حاضر نيستند از اينهمه وسيله‌ي عبرت كه در طول 32 سال گذشته ديده ايد عبرت بگيريد و اين واقعيت را درك نمائيد كه نظام جمهوري اسلامي اكنون نه تنها در موقعيت تزلزل و سقوط قرار ندارد بلكه قدرتمندتر از هر زمان ديگري در استقرار و استحكام كامل بسر مي‌برد و اين شما هستيد كه بايد در نوع نگاه خود به مسائل و ارزيابي خود از شرايط تجديدنظر نمائيد؟ 
 


يادمان نرفته است كه در وقايع 18 تير سال 1387 دولتمردان آمريكائي و انگليس و اسرائيلي و حتي بعضي مسئولان آن زمان تركيه با شادماني اعلام كردند كه كار نظام جمهوري اسلامي تمام است و اين نظام درحال سقوط مي‌باشد، اما مردم با يك دعوت دو سطري، فقط دو سطري، رهبري به صحنه آمدند و دريائي مواج از انسانها تمام شهرها را فرا گرفت و طومار آن توطئه شوم درهم پيچيده شد. لااقل با ديدن آن صحنه كه جلوي چشمان شما رخ داد، حق اين بود كه دل به تحليل‌هاي دشمنان اين ملت خوش نكنيد و تحليل‌هاي آبكي سيا و موساد و انتليجنت سرويس درباره سقوط نظام جمهوري اسلامي شما را فريب ندهد. 
 


از عجايب اينكه يكي از كهنسال‌ترين افراد همين گروه در مصاحبه‌اي كه هفته گذشته همين سايت از او منتشر كرده مطالب خلاف واقع زيادي گفته كه همه‌ي آنها با اسناد و مدارك موجود در تضاد آشكارند. او درباره فاجعه هفتم تير، شخص شهيد مظلوم آيت‌الله بهشتي و سازمان تروريستي منافقين اقدام به تحريف واقعيت‌ها كرده و از جمله گفته است در سالهاي 58 و 59 و 60 مجاهدين (منافقين) توسط طرفداران حزب جمهوري اسلامي ترور ميشدند و همين امر يكي از دلايل بروز انفجار هفتم تير است! درحالي كه همه ميدانند ماجرا كاملاً برعكس است و اين منافقين بودند كه مردم را ترور مي‌كردند و سر سفره افطار در ماه مبارك رمضان اعضاي خانواده را سر مي‌بريدند و در 30 خرداد 60 با كارد موكت بري در خيابان‌هاي تهران به جان مردم متدين طرفدار امام و انقلاب افتادند و آنها را به خاك و خون كشيدند. 
 


همين شخص گفته است انفجار دفتر حزب جمهوري اسلامي كار مجاهدين خلق (منافقين) نبوده و محمدرضا كلاهي (عامل انفجار) تعليم ديده سازمان سيا بود كه در آلمان به آقاي بهشتي نزديك شده و مورد اعتماد ايشان بود! اينهم از همان دروغ‌هاي شاخدار است و اصولاً شهيد بهشتي چنين شخصي را نمي‌شناخت و معلوم نيست اين مطالب خلاف واقع را مصاحبه شونده از كجا آورده است درحالي كه منافقين اين جنايت را برعهده گرفتند و كلاهي عامل آنها بود. 
 


عجيب‌تر اينكه اين شخص در مصاحبه خود به شهيد بهشتي نسبت ميدهد كه ايشان با اصل ولايت فقيه مخالف بودند و براي اثبات اين ادعاي خود داستان سرائي هم مي‌كند، درحالي كه شهيد بهشتي به شهادت آثاري كه از ايشان برجاي مانده و به شهادت مشروح مذاكرات مجلس خبرگان قانون اساسي از جدي‌ترين طرفداران ولايت فقيه بود. اين مطالب، بارها در مقالات تحقيقي كه درباره افكار شهيد بهشتي منتشر شده با ذكر دقيق منابع آمده و قابل دسترسي همگان است. 
 


هر چند اين مقوله نيازمند توضيح و تبيين بيشتر است تا جوانان امروز كه ممكن است از وقايع تاريخي سالهاي صدر انقلاب بي خبر باشند در جريان واقعيت‌ها قرار بگيرند و تاريخ نيز از آفت تحريف مصون بماند، لكن مجال اين مقاله بيش از اين نيست و كار توضيحي را به تاريخ نگاران و اهل تحقيق ميسپاريم. در اينجا بر اين نكته تأسف بار نيز تأكيد مي‌نمائيم كه انتظار از انسان‌هائي كه خود روزي از رهگذر بركات نظام جمهوري اسلامي و فداكاري‌هاي مردم در مسند قدرت و مسئوليت بودند اينست كه حب و بغض‌ها آنها را به انكار واقعيت‌هاي تاريخي و ناديده گرفتن خدمات بي نظير امام كه با نجات دادن ملت ا يران از رژيم منحط ستم شاهي و ايجاد نظام جمهوري اسلامي بزرگترين خدمت را به اين ملت كرده‌اند و باعث تجديد حيات اسلام شده‌اند و به ملت‌هاي تحت ستم آموختند كه چگونه حق خود را از ستمگران بگيرند و در مقابل استبداد داخلي و استعمار خارجي بايستند، نكشاند. اين كار بزرگ را نه مقتداي ملي گراها و نه هيچكس ديگر نتوانست انجام دهد. آنچه آن بازمانده نسل اول گروه نهضت آزادي نوشته و آن سايت مستقر در انگليس منتشر ساخته، چيزي است كه رژيم صهيونيستي اگر ميلياردها دلار خرج مي‌كرد نمي‌توانست از قلم و زبان يك ايراني در انكار خدمات امام خميني منتشر كند. به متوليان آن سايت مستقر در پايگاه استعمار پير نيز اين هشدار را لازم مي دانيم بدهيم كه با شيوه‌اي كه شما در پيش گرفته ايد درباره اينكه به راهي قدم گذاشته ايد كه راه صهيونيسم اسم ترديدي به خود راه ندهيد. درست به همين دليل است كه شما و كساني كه مقالات و مصاحبه هايشان را در انكار واقعيت‌هاي تاريخي و خدمات امام و مباني بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي منتشر مي‌كنيد بايد خود را مخاطبان امروز "فأين تذهبون؟" بدانيد.

 


 


علی شکوری راد


دوست گرامی و دانشمند فرهیخته

جناب حجه الاسلام والمسلمین دکتر کدیور

با سلام وتحیت


یادداشت "تکثر مطالبات جنبش سبز در ارتباط با خاورمیانه" شما را در سایت تاثیر گذار جرس خواندم و علاوه بر استفاده از متن که بنظرم توضیح غیر ضرور برای گفته ای بود که حکمت آمیز بودن آن را براحتی می توان در گرماگرم جنبش سبز در داخل کشور دریافت و تحسین کرد، پی به رنجی بردم که در لابلای خطوط آن نوشته موج می زد. ظاهرا فشار غیر مسئولانه کسانی که از پیچیدگی و ظرافت شرایط کنونی جنبش در داخل مطلع نیستند و سیاست را نه از باب دستاورد آن برای کشور و ملت ،بلکه برای ارضای نفس و یا کسب وجهه وموقعیت، دنبال می کنند شما را وادار به دفاع از خود کرده است. شما به چنین دفاعی نیاز ندارید. عقلانیت و ادب شما و بخصوص احساس مسئولیت عمیقتان به سرنوشت جنبش سبز و نقشی که در این راستا اکنون برعهده گرفته اید ستودنیست. 


در دوران وانفسایی که عملکرد بسیار غلط برخی متولیان امور دینی، عرصه را بر مدافعان راستین اندیشه دینی سخت کرده است نقش شما در موقعیتی که دارید، به عنوان یک روحانی آزاد اندیش، بی بدیل است. این موقعیت شما از نظر ها دور نیست و بدون تردید شما در آینده حملات سخت تری را از ناحیه کسانی که نتوانسته اند ملت ایران و تعلقات دینی آنها را بدرستی بشناسند و می خواهند یافته های ذهنی خود را بر آنها تحمیل کنند تجربه خواهید کرد. حرف شما و ما این است که اگر کسی به گمان خود نسخه شفابخشی برای دردهای ملت دارد، ایرادی ندارد، آن را در اولین فرصتی که فراهم شود به رأی مردم می گذاریم. اگر مردم پذیرفتند همه از رأی مردم تبعیت خواهند کرد ولی تا آن زمان کسی نمی تواند خواسته و نظر خود را خواسته و نظر مردم بنامد. فعلاً آنچه به عنوان میثاق ملی در دست ماست همین قانون اساسی است که اگر بدون تنازل اجرا شود بخش مهمی از خواسته های ملت محقق خواهد شد. پس از آن، و در شرایط استقرار آزادی بیان تضمین شده در قانون اساسی، تفکرات مختلف فرصت خواهند داشت خود را عرضه کرده و با مراجعه به رأی مردم هر اصلاحی، در هر جایی، لازم باشد صورت بگیرد. بنابراین دعوای زودرس بر سر موضوعاتی که بدون مراجعه به آرای عمومی فیصله نمی یابد بی حاصل و فرصت سوز است.


در مورد امام خمینی و اندیشه و راه او نیز چه جای بحث و مناقشه است. امام خمینی در تمام طول زمامداری اش مستظهر به حمایت قاطبه ملت بود و تشییع جنازه با شکوهش سند متقنی بر حمایت مردم از او در هنگام مرگش بود. موضوع و حوزه بحث های سیاسی، حق و باطل بودن اندیشه ها نیست، عملکردهاست. عملکردها نیز نهایتا با داوری مردم ارزشگذاری می شود. امام از دنیا رفته است و نام او در تاریخ این ملت به بزرگی ثبت شده است. نام، اندیشه و شخصیت او سرمایه ای ملی است و وزن او در موازنه جناح های سیاسی در هر سو قرار بگیرد تعیین کننده است. حقیر نمی فهمم و نمی توانم ضرورت ورود به این بحث ها را در شرایطی که جنبش سبز سیر امیدوار کننده ای دارد و اختلافات حقیقی در طرف مقابل و وضعیت شکننده ای که دولت به علت عملکرد غلط خود با آن مواجه شده، افق پیروزی را در برابر جنبش قرار داده است، درک کنم. جنبش سبز از این بحث ها حتی اگر با ادعای آگاهی بخشی انجام بشود رنج می برد. نگاهی به سایت جرس بیاندازید. برخی مقالات اخیر آن چه چیزی به هواداران جنبش سبز داده است. مشغول شدن به خود و نقادی در موضوعاتی که محل اختلاف است حاصلی جز فارغ گذاشتن کسانی که در برابر مردم قرار گرفته اند، نخواهد داشت. 
 

استراتژی جنبش سبز شمول حداکثری ملت است و در این راستا ظرف ماههای اخیر توفیقات شگرفی بخصوص در بین اقشار متدین جامعه از جمله روحانیت و حوزه ها داشته است. رفع دغدغه های این بخش مهم از جامعه و مردم وظیفه ای مبرم است و نباید نسبت به آن کوتاهی صورت بگیرد. خوب است علاوه بر شما همه کسانی که حقیقتا خواستار فراگیری جنبش سبز، که لازمه پیروزی آن است، هستند به این مهم توجه داشته باشند. البته رشد آگاهی ها و استفاده از تجربیات گذشته رمز رسیدن تا به اینجا بوده است و همه بخوبی می دانند که اگر اختلاف نظرها را به رسمیت نشناسند و همدیگر را تحمل نکنند و در دام نفی یکدیگر بیافتند بهترین هدیه را به طرف مقابل داده اند.

امیدوارم جسارت وتصدیع مرا ببخشید.

در این سال "صبر و استقامت" ، شما را به صبر و استقامت در برابر نا ملایمات دعوت می کنم.

پیروز و سربلند باشید.

علی شکوری راد

89/4/11

 

ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست


 


جرس: سازمان عفو بین الملل از ایران خواسته است هر چه زودتر "کلیه حقایق" پرونده زندان کهریزک و دو نفری که محکوم به مرگ شده اند را منتشر کند.
 

 

در پی محاکمه دوازده متهم پرونده کهریزک، یک دادگاه نظامی در ایران روز چهارشنبه اعلام کرد، دو تن را به اتهام ضرب و جرح عمدی منجر به قتل، به "قصاص نفس" محکوم کرده است.

به گزارش بی بی سی، سازمان عفو بین الملل با صدور بیانیه ای با تاکید بر اینکه بر اساس گزارش های منتشر شده محاکمه این دوازده نفر در پشت درهای بسته و در حضور خانواده قربانیان صورت گرفته، افزوده است جزئیات اتهامها و مدارکی که علیه آنها مطرح شده همچنان مبهم است.

این سازمان مقام های ایران را متهم کرده همچنان به "پنهانکاری" وقایعی که در کهریزک اتفاق افتاده ادامه می دهند.

روابط عمومی سازمان قضایی نیروهای مسلح ایران روز چهارشنبه ۹ تیر با صدور اطلاعیه ای اعلام کرد دادگاه نظامی یک تهران این دو تن را مسئول قتل امیر جوادی فر، محسن روح الامینی و محمد کامرانی شناخته و آنها را علاوه بر "قصاص نفس"، به تحمل حبس، انفصال موقت از خدمت، پرداخت جزای نقدی، تحمل شلاق تعزیری و پرداخت دیه هم محکوم کرده است.

بر اساس این اطلاعیه، ۹ متهم دیگر پرونده هم به اتهامات مختلف به تحمل مجازات هایی چون تحمل حبس، پرداخت دیه و جزای نقدی، انفصال موقت از خدمت و تحمل شلاق محکوم شده اند.

یکی از متهمان پرونده هم به دلیل "عدم احراز جرم" از اتهامات وارده تبرئه شده است.

هویت محکومان در اطلاعیه سازمان قضایی نیروهای مسلح اعلام نشده است، اما این سازمان پیش تر اعلام کرده بود که متهمان این پرونده "از رده ها و قسمت های مختلف نیروی انتظامی و افراد مرتبط" بوده اند.

اما سازمان عفو بین الملل گفته است عدم اعلام هویت این دوازده نفر و جزئیات مربوط به مشاغل و مناصب آنها این نگرانی را بوجود آورده که آنها احتمالا مسئولین رده پایین هستند و حکومت در صدد قربانی کردن آنها برای "پوشاندن وقایعی است که طراحان آن همچنان عهده دار مسئولیت های بالای حکومتی و قضائی هستند."

 


 


جرس: مجید توکلی در روزهای گذشته و بدنبال  وخامت وضعیت جسمانی‌اش به بهداری زندان اوین اعزام شده است، اما پزشکان زندان به وی گفته اند که باید وی به پزشک متخصص ارجاع داده شود.

 

به گزارش دانشجونیوز، برادر مجید توکلی، در مورد آخرین وضعیت این فعال دانشجویی گفت: طی چند روز گذشته مجید به بهداری اعزام شده اما پزشکان قادر به درمان مجید نبودند و گفته اند که شما را باید متخصص ببیند و ما نمی‌توانیم شما را درمان کنیم. در حال حاضر بیش از یک هفته است که شب‌ها از بینی‌اش خون می‌آید و سرفه‌های شدید همراه با سردرد دارد و یکی از پزشکان اعلام کرده که شاید به علت مصرف داروی زیاد باشد که باعث بروز عوارض شده است و بدن شما دیگر در مقابل داروهای ما قوی شده و باید حتما متخصص شما را به ببیند.

 

وی ادامه داد: شلوغی بند 350 و نبودن امکانات مناسب بهداشتی باعث شده که مجید با توجه به بیماری ریه که داشته وضعیت وخیمی پیدا کند و دچار خون ریزی معده هم بشود.

 

همچنین مادر مجید در اعتراض به عدم رسیدگی به وضعیت فرزندش گفت: حالا که به مجید مرخصی نمی‌دهید تا حداقل بیماری‌اش را درمان کند، مسئولان یک شماره حساب دهند تا ما پول به حسابشان بریزیم تا پزشک و داروی مورد نیاز برای فرزندم را تهیه کنند. چرا که فرزندم سالم بود و شما او را به چنین وضعیتی رسانده اید و حال که قصد در مان او را ندارید و مرخصی هم نمی دهید یک شماره حساب بدهید و بگویید چقدر هزینه دارد تا آن را برایتان واریز کنیم.
 


 


اخبار زندانیان سبز

جرس: حمزه کرمی، از زندانیان حوادث پس از انتخابات، یازدهم تیر ماه، به دلیل اختلالات قلبی و تنفس در بهداری زندان اوین بستری شد.

 

به گزارش کلمه، همسر کرمی، حوریه دانایی چندین هفته است که از دادستات تهران به دلیل مشکلات قلبی و تنفسی همسرش، درخواست مرخصی استعلاجی کرده اما با مخالفت روبرو شده است.

 

دادستان تهران در دیدار با خانواده کرمی به آنها گفته است که فعلا باید صبر کنند چون وزارت اطلاعات با اعطای هرگونه مرخصی به حمزه کرمی مخالف است.

 

حمزه کرمی از یک سال پیش در زندان به سر می‌برد و با وجود مشکلات قلبی -عروقی تاکنون به پزشک متخصص دسترسی نداشته و تنها چند بار توسط یک پزشک عمومی معاینه شده است. شدت مشکلات قلبی کرمی در حدی بوده که در یک سال گذشته چند بار دچار حمله‌های قلبی و بیهوشی کامل شده است و این موضوع به نگرانی خانواده وی افزوده است. او به تازگی از بند هفت اوین به بند 350 منتقل شده است که شرایط نامناسب بهداشتی و رفاهی دارد.

 

حمزه کرمی مدیر سایت جمهوریت و از مدیران ارشد دانشگاه آزاد اسلامی از بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات محسوب می‌شود و تاکنون فقط موفق به استفاده از یک مرخصی پنج روزه شده است. فرصتی کوتاه که او نتوانسته درمانش را دنبال کند.

خانواده کرمی از مسئولان می خواهند که با این مرخصی درمانی موافقت کنند تا دوباره او سلامتی اش را به دست آورد.

 

وی در دادگاه بدوی توسط رییس شعبه 26 دادگاه انقلاب، قاضی صلواتی به 16 سال زندان محکوم شده بود و که این حکم در دادگاه تجدید نظر به 11 سال تبدیل شد.

 

کرمی از سال 1368 تا 1374، فرماندار ورامین و از سال 1374 تا 1380، مدیرکل سیاسی دفتر رئیس جمهوری در دولت‌های اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی بود و در جریان انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری، مسئول ستاد مطبوعات هاشمی رفسنجانی بود و در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، مدیریت وب‌سایت جمهوریت را بر عهده داشت.

 

احضار فرهاد باغبانی، از روزنامه نگاران خوزستانی

فرهاد باغبانی روزنامه نگار و از فعالان سیاسی ملی در خوزستان روز سه شنبه هشتم تیرماه برای چندمین بار به دادگاه انقلاب اهواز احضار شد.

 

به گزارش هرانا، وی روزنامه‌نگار و از اعضای یک حزب سیاسی در استان خوزستان است که ابتدای اسفندماه سال گذشته همراه با سه تن دیگر در فرودگاه اهواز بازداشت شد.

 

هم چنین پس از دستگیری ماموران امنیتی با مراجعه به منزل وی و شکستن در خانه، تعدادی از کتاب ها، سی دی ها و دوربین عکاسی و کامپیوتر وی که حاوی اطلاعات مهم کاری بود را همراه بردند و تاکنون نسبت به استرداد آنان بی تفاوت بوده اند.

 

فرهاد باغبانی پس از یک هفته بازجویی و تفهیم اتهام با قرار وثیقه 50 میلیون تومانی موقتا آزاد شد. در مراحل بعدی احضار و بازجویی که تاکنون نیز تداوم دارد، تشویش اذهان عمومی و اقدام امنیت ملی نیز به اتهامات ایشان افزوده شد.

 

بلاتکلیفی بهزاد عرب گل در زندان اوین

 

بهزاد عرب گل از جانبازان جنگ ایران و عراق و از فعالان ستاد میرحسین موسوی در شرق تهران در حالی که هنوز ترکش‌های جنگ را در بدنش حمل می کند در زندان اوین بدون هیچ مراقبت ویژه ای به سر می برد و تاکنون از هیچ یک از حقوق و مزایای جانبازی استفاده نکرده است.

 

به گزارش هم میهن، بهزاد عرب گل که در سن 17 سالگی مجروح جنگی شد،  یک فرزند دارد و تا قبل از بازداشت برای تامین زندگی به کار ساختمانی مشغول بود.

 

پس از وقایع روز عاشورا به بهانه اینکه او شبیه کسی بوده که در تظاهرات روز عاشورا حضور داشته شبانه به منزل او یورش بردند اما عرب گل آن روز برای انجام کاری در شهرستان به سر می برد.

 

حمله‌های چندین و چند باره به منزل او و تحت فشار قرار دادن خانواده او باعث می‌شود او در اسفند ماه خود را به اداره اطلاعات معرفی کند.

 

او مدت دو ماه در سلول انفرادی تحت فشارهای شدید بازجو ها بود، بازجو ها اصرار داشته اند او اتهام حمله به گارد و ضرب و شتم را بپذیرد. اما به رغم تمامی فشارها او تاکنون هیچ یک از این اتهامات را نپذیرفته است.

 

بهزاد عرب گل را بعد از دو ماه فشار سنگین به بند 7 زندان اوین منتقل کردند و او که تاکنون به دادگاه نرفته و از مرخصی هم استفاده نکرده است، همچنان در زندان بلاتکلیف است.

 

او اکنون در بند 350 زندان اوین همراه دیگر زندانیان سیاسی تحت فشار است. در سلول هایی که چند برابر ظرفیت واقعی‌شان در خود زندانی جای داده اند. در هر کدام از این سلول ها که فقط چهل متر هستند اکنون بیش از 35 زندانی محبوس شده اند.


این سلول های کوچک برای این تعداد زندانی به اندازه کافی تختخواب ندارد و بیشتر زندانیان مجبورند بر کف زمین به سختی شب‌ها را بگذرانند. وضعیت رفاهی این بند بسیار نامناسب است و به جز دو حمام و دستشویی زندانیان سرویس بهداشتی دیگری ندارند.


هوای این بند نیز بسیار گرم است و کولر کوچک آن برای خنک کردن فضای بند مناسب نیست. گاهی هوای این بند چنان سنگین می شود که زندانیان به سختی در آن تنفس می کنند.

 

دادگاه تجدید نظر حکم کاوه گل محمدی را تایید کرد

 

حکم چهار ماه حبس تعزیری کاوه گل محمدی، از فعالان کارگری در کامیاران، از سوی دادگاه تجدید نظر استان کردستان تایید شده است.

 

به گزارش "کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری"، گل محمدی سال گذشته به اتهام عضویت در کمیته هماهنگی به چهار ماه حبس تعزیری محکوم شده بود.

 

هم چنین به تازگی احضاریه ای از طرف دادگاه کامیاران برای این فعال کارگری ارسال شده که بر اساس آن باید خود را به دادگاه کامیاران معرفی کند.

 

در این احضاریه نوشته شده است که وی باید"جهت پاره ای ابهامات" به دادگاه مراجعه کند که البته به نظر می رسد این احضار مربوط به باز شدن پرونده ای تازه برای وی باشد.

 

اعظم ویسمه ممنوع الملاقات شد


در حالی که به دستور دادستان تهران قراربود روز گذشته، خانواده اعظم ویسمه با وی دیدار داشته باشند، از سوی مسئولان بند 209 اعلام شد که این خبرنگار پارلمانی ممنوع الملاقات است.

 

به گزارش پارلمان‌نیوز، اعظم ویسمه که بیش از یک ماه است در انفرادی به سر می‌برد طبق گفته برخی مقامات قضایی قرار بود یکشنبه گذشته آزاد شود، اما با مراجعه خانواده به زندان اوین به آن‌ها گفته شد که "قرار نیست وی آزاد شود."

 

پس از آن بود که خانواده این خبرنگار با مراجعه به دادستانی و شرح بیماری اعظم ویسمه و نگرانی خانواده از سلامتی وی در خواست ملاقات با وی را دادند که با همکاری دادستان تهران، دستور ملاقات با وی صادر شد.

 

اما روز گذشته، با مراجعه خانواده وی به زندان اوین به آن ها اعلام شد که دختر آنها تا اطلاع ثانوی ممنوع الملاقات است.

 

این خبرنگار پارلمانی از دهم خرداد ماه تاکنون دربازداشت به سر می‌برد و از آخرین تماس تلفنی وی با خانواده بیش از دو هفته می‌گذرد، گفتنی است وی مبتلا به بیماری شدید گوارشی و تپش قلب است.
 


 


جرس: پس از نمازجمعه  قم اطلاعیه‌ای علیه رئیس مجلس شورای اسلامی با عنوان "آقای لاریجانی رأی ما را پس دهید، شما دیگر نماینده ما نیستید"، توسط عده‌ای که خود را امت حزب الله می‌نامیدند، توزیع شد. 

به گزارش خبرنگار ایلنا، در ذیل این اطلاعيه که نویسندگان آن، خود را منتسب به جمع کثيري از طلاب، دانشجويان و مردم نامیده بودند، مطالبی در انتقاد از موضع گیری‌های اخیر علی لاریجانی در مورد مسائل پیرامونی دانشگاه آزاد و این که هنوز هم نسبت به برخي نامزدهاي دهمين انتخابات رياست جمهوري دچار خوشبینی است، عنوان شده است. 

در قسمت‌هایی از این اطلاعیه آمده است: با توجه به چندين مورد از عمکرد غير قابل دفاع شما در هيات رييسه مجلس شوراي اسلامي، ما همان‌هايي که به اشتباه به شما راي داديم، اعلام مي‌کنيم که ديگر نماينده ما نيستيد. 

نويسندگان اطلاعيه يادآورشده‌اند: با توجه به تاکيدات  رهبري مبني بر اين‌که هر گاه شوراي عالي انقلاب فرهنگي مصوبه‌اي را تصويب مي‌کند، مجلس وارد نشود، شما مصوبه‌اي در مقابل شوراي عالي را به راي نمايندگان گذاشتيد و ميزان تبعيت خود را از رهبري نشان داديد. 

در اين اطلاعيه خطاب به لاريجاني آمده است: گفته مي‌شود شما به رقيب آقاي احمدي‌نژاد راي داده‌ايد و پيروزي او را نيز تلفني تبريک گفته‌ايد، هنوز تکذيب روشني از شما در اين زمينه شنيده نشده است، هرچند قبلا صحت تکذيب‌هاي شما را نيز تجربه کرده‌ايم. 

اطلاعيه خاطرنشان کرده است: در ماجراي شروع فتنه شما( لاريجاني) به تلويزيون آمده‌ايد و خواهان اجازه برگزاري تجمعات براي فتنه‌گران شديد، در حالي که سياست رهبري خياباني نشدن اعتراضات و باج ندادن به فتنه‌گران بود. 

در اين اطلاعيه همچنين آمده است: رييس ديوان محاسبات که همکار مادام العمر شما ست در گزارش خود از گم شدن يک ميليارد دلار در عملکرد دولت خبر داد و آن را منتشر کرد، ولي بعدها مشخص شده اين اتهام بي‌اساس بود. 

نويسنده يا نويسندگان اين اطلاعيه خاطرنشان کردند: در ميان نمايندگان انقلابي اين مطلب رايج است که رابطه حسنه‌اي با اصلاح طلبان و رابطه نا مهربانانه‌اي با نمايندگان انقلابي داريد تا جايي که يکي از نمايندگان انقلابي از راي دادن به شما براي رياست مجلس توبه کرده است. 

این اطلاعيه خاطرنشان کرده است: شما هنوز نسبت به ... اين فتنه‌گر لجوج و عنود، دچار خوشبيني هستيد. 

اطلاعيه افزوده است:  شما همواره با نامهرباني با قوه اجرايي برخورد مي‌کنيد.
 

گفتنی است بدنبال مصوبه مجلس در مورد دانشگاه آزاد، عده ای با سازماندهی تعدادی از نمایندگان مجلس از جمله رسایی با تجمع در مقابل این نهاد شعارهای تندی در محکومیت عملکرد مجلس سر دادند که با اعتراض نمایندگان رو به رو شد.

مواضع علی لاریجانی طی ماههای اخیر بارها مورد انتقاد افراطیون قرار گرفته است، بطوری که حتی از احتمال برکناری وی از ریاست مجلس سخن به میان آمده بود.

علی لاریجانی و برادرش ریاست دو قوه کشور را بر عهده دارند. جواد لاریجانی  یکی دیگر از برادران لاریجانی که از او بعنوان تئوریسین نام برده می شود، شدیدترین مواضع را علیه اصلاح طلبان و رهبران جنبش سبز داشته است.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به jaras-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به jaras@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر