-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ مهر ۲۹, شنبه

Latest News from Kaleme for 10/20/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



میثم مشایخ:

در "منزل" پای لپ تاپ نشسته ام و به شدت سردم شده! سقفی بالایِ سرم هست و لباس و خوراک گرم هم به اندازۀ کافی دارم و حتی می توانم بخاری را روشن کنم تا فضای خانه، گرم و مطبوع شود. بی آنکه زحمت زیادی داشته باشد. با خود می گویم آیا در همین لحظه همه به مانند من هستند و می توانند شرایطی مطلوب برای خود فرآهم آورند؟ زلزله زدگان آذربایجان و سیل زدگاه بهشهر در این سرما چه می کنند؟ آن هایی که وعده های سرِ خرمن برای حل مشکلاتِ آسیب دیدگان می دهند چطور؟ آیا بی غذایی و سرما برایشان مفهومی دارد؟!

فرصتی تا پایان آن روزی که قرار بود بازسازیِ مناطقِ زلزله زده تمام شود باقی نمانده است! اما شواهد و گزارش های رسمی نشان از آن دارد که مردمِ زلزله زده نه تنها از داشتنِ کانکست برای زندگیِ موقت در این فصل سرما محروم هستند، بلکه گاه از برای داشتنِ چادر هم با مشکل مواجه می شوند.

متاسفانه هنوز مسائلِ مربوط به این بلایِ طبیعی حل نشده، بلای دیگری نازل شد. این بار سیل. هموطنان بهشهری ما هم اکنون با سیل زدگی در حالِ دست و پنجه نرم کردن هستند! آن هم در فصل باران و سرما! طبق معمول وعده هایی داده شده است که از میزانِ تحقق وعده های پیشین در مورد زلزله زدگان، مشخص است که این وعده های جدید نیز تا چه اندازه تحقق خواهد یافت!

باری، با رفتن به میان مردم و جستجو در شبکه های اجتماعی، به واضح می توان دریافت، علی رغم اینکه بسیاری امروزه در شرایطِ نامطلوبِ اقتصادی _ معیشتی به سر می برند، چگونه نگرانِ هموطنانشان در مناطق آسیب دیده هستند و آمادگیِ خود را برای کمک های نقدی و غیر نقدی و حتی اعزام به مناطق آسیب دیده اعلام می دارند. اما متاسفانه، شرایط و ملاحظاتی بعضا غیر منطقی وجود دارد که مجالی را برای حضورِ گستردۀ امدادگرانِ مردمی در صحنۀ امدادرسانی نمی دهند. آنهم در قبالِ مسئله ای انسانی، که به هیچ روی نهادها و نیروهای دولتی نمی باید فضا را به گونه ای رقابتی فرض کنند و برای عقب نماندن، عرصه را برای نیروها و نهادهای مردمی تنگ کنند!

نوشته شده در تاریخ: ۲۸ مهر ۱۳۹۱

منبع: وبلاگ نویسنده


 


اسد‌الله عسگراولادی با تائید گزارش‌های متعدد موجود درباره تاثیرگذاری‌ تحریم‌ها٬ اعلام کرد که ایران ۷۰ میلیارد دلار درآمد سالانه نفتی خود را از دست داده و پیش بینی کرد که در صورت ادامه این وضعیت، باید به سمت جیره‌بندی حرکت کنیم.

او این هشدار را در گفت و گویی با روزنامه الکترونیکی «شما» وابسته به حزب موتلفه بیان کرده و گفته است که تحریم‌های اخیر نفت٬ اقتصاد جمهوری اسلامی را تحت فشار قرار داده است.

یه گزارش دیگربان، عسگراولادی از تحریم‌های نفت و «سوء مدیریت» با عنوان دو عامل موثر نابسامانی‌های اقتصادی نام برده و گفته «میزان فروش نفت ایران نسبت به دو ماه گذشته به نصف کاهش یافته است.»

رئیس اتاق بازرگانی ایران و چین اعلام کرده است اقتصاد ایران٬ اقتصادی ۱۰۰ میلیارد دلاری است که اگر نتواند این اقتصاد را در شرایط تحریم‌ها در مرز ۵۰ میلیارد دلار نگه ندارد٬ باید به سمت سیستم کوپنی حرکت کند.

به گفته عسگر اولادی٬ ایران برای تحقق درآمد ۵۰ میلیارد دلاری باید روزانه یک میلیون بشکه نفت بفروشد که در یک سال٬ درآمد حاصل از فروش نفت (با احتساب ۶۵ روز تعطیلی) تنها ۳۰ میلیارد دلار می‌شود.

این عضو اتاق بازرگانی تهران در ادامه سخنان خود اظهار کرده ایران باید ۲۰ میلیارد دلار کسری خود را از طریق توریسم٬ کاهش مسافرت‌های خارجی٬ حمایت از تولید و افزایش صادرات غیرنفتی تامین کند.

آن‌طور که عسگر اولادی گفته است٬ سالانه ۱۰ میلیارد دلار ارز مسافرتی از ایران خارج می‌شود که سهم سفر‌های زیارتی از این میزان چیزی در حدود یک میلیارد دلار است.

اظهارات رئیس اتاق بازرگانی ایران و چین در شرایطی مطرح می‌شود که براساس برخی گزارش‌ها٬ جمهوری اسلامی پس از افزایش تحریم‌های بین‌المللی روزانه کمتر از یک میلیون بشکه نفت می‌فروشد.

براساس محاسبات عسگر‌اولادی٬ درآمد این میزان از فروش نفت روزانه در سال٬ رقمی کمتر از ۳۰ میلیارد دلار است که این مسئله تهدید بزرگی برای نظام محسوب می‌شود.

از اظهارات این عضو اتاق بازرگانی تهران چنین برمی‌آید که اقتصاد کشور به خاطر از دست دادن ۷۰ میلیارد دلار درآمد نفتی خود که همچنان ادامه دارد به سمت سیستم کوپنی در حرکت است.

اسد‌الله عسگر‌اولادی نخستین کسی بود که چند ماه پیش نسبت به وقوع قحطی در ایران بر اثر تحریم‌های بین‌المللی هشدار داده بود.

فشار‌های اقتصادی ناشی از تحریم‌ها بر مردم ایران هر روز سنگین‌تر می‌شود و مقام‌های حکومتی با انکار این تاثیرات از مردم می‌خواهند در برابر این سختی‌ها مقاومت کنند.

سپاه پاسداران از چند ماه گذشته برگزاری رزمایش‌های متعدد نظامی در شهر‌های مختلف ایران را آغاز کرده تا نشان دهد که توانایی سرکوب اعتراض‌های مردمی را دارد.


 


صبح‌های زود و هوای دزد پاییزی، رد خشکی و پوسته شدن، سرخی و ترک و حتی زخم‌های دست و صورت و … این تصویر در حین ورود به مناطق زلزله‌زده آذربایجان با دیدن بچه‌های کوچک، خیلی زودتر از چیزهای دیگر به چشم می‌خورد. مهدهای کودک سیاری که چند هفته اول در مناطق زلزله‌زده مستقر شده بودند، حالا رفته‌اند و بچه‌ها را با چند وسیله بازی نصفه و نیمه در میان خاک‌ها، تل آجرها، میلگردها، کیسه‌های سیمان و فاضلاب‌هایی که از دستشویی‌های سیار کنار چادرها جاری شده، تنها گذاشته است.

بلافاصله پس از این تصویر، حجم انبوهی از مصالح برای احداث خانه‌های تخریب شده توجه را جلب می‌کند. ترکیبی از رنگ سبز آهن‌های پیچ‌دار و آجرهای زرد و سیمان همه جا را پر کرده است و ۲ ماه و چند هفته می‌شود که مردم مناطق زلزله زده آذربایجان رنگ شاد زندگی ندیده‌اند.

این شرایط، برای دختران و زنان آسیب‌دیده و داغدار آذربایجان بعد از تحمل بار مصیبت و از تن در آوردن لباس سیاه، وظایف جدیدی همچون آجر بالا انداختن، سیمان درست کردن، آچار به دست گرفتن و پیچ کردن دیواره کانکس‌ها را علاوه بر نگهداری از کودکان و آماده کردن کنسرو‌ها برای نهار و شام و … بر دوششان قرار داده است.

کودکان مناطق زلزله‌زده

زندگی زلزله‌زدگان در چادرها

ساخت و ساز در مناطق زلزله‌زده

برای زنان روستایی این مناطق کار کردن نه عار است و نه اتفاق جدید. آنها خوب می‌دانند که بعد از اولین برف، خشکی روی دست کودکانشان تبدیل به زخمی بزرگتر می‌شود و آتش کنار چادر کمتر روشن می‌ماند و خیس شدن چادر و اطراف آن و یا کانکس‌های فلزی، خطر اتصال کردن بخاری‌های برقی چند برابر می‌شود و اگر تا قبل شروع بارش برف فقط چند ساعت در روز از این بخاری‌ها استفاده می‌کردند، حالا دیگر باید به طور کلی قید آن را بزنند.

زنان روستاهای “کمانج اولیا”، “ینگجه”، “ولی‌لو”، “دوپیه”، “وردین”، “علویق”، “زغن‌آباد” و … دلشان را به حمام‌های سیاری که فقط مثل یک مجسمه در کوچه‌های خاکی ایستاده‌اند و منتظر حضور مسوولی برای افتتاح و راه‌اندازی هستند، خوش نکرده‌اند و در همان چادر و دستشویی‌های سیار بچه‌ها را حمام می‌کنند. اما در این بین تامین “نان” نیز می‌رود تا به مشکلی مضاعف تبدیل شود؛ در شرایطی که هیچ یک از این روستاها در محل چادرها و یا داخل روستا نانوایی ندارند، نان یک هفته تا ۱۰ روز خود را از شهرهای اصلی مثل اهر، هریس یا ورزقان مثل کپسول‌های گاز و پیک‌نیکی در غیاب سایر وسایل گرمایشی، خریداری می‌کنند.

ساخت و ساز در مناطق زلزله زده

احداث منازل جدید روستایی – چهارگوش‌هایی که حدود ۴۰ یا ۵۰ متر می‌شوند و هیچ شباهتی به خانه روستایی ندارند – که عمدتا در مرحله پی‌ریزی، ستون‌زنی و اندکی هم در مرحله سقف‌زنی هستند حداقل در روستاهایی که بازدیدشان کردیم، با همکاری خود مردم در حال انجام بود و هیچ کارگر و بنایی ندیدیم؛ موضوعی که مورد گلایه جدی خود روستاییان بود. به شکلی که بسیاری از ساکنان این روستاها عنوان می‌کردند به دلیل نبود کارگر، کودکانشان را از رفتن به مدرسه و دانشگاه منع کرده‌اند تا زودتر کار ساخت خانه به جایی برسد که بشود در آن زندگی کرد و دیگر لازم نباشد در چادر شب را به صبح برسانند.

به گزارش ایسنا، بسیاری از ساکنان روستاهای بازدید شده از نصفه نیمه کار کردن پیمانکاران، کارگران و بناها، تقاضای پول بیشتری که بعضا کارگران و بناها علاوه بر بودجه اختصاص یافته دولتی از صاحبخانه‌ها برای تسریع در کار طلب می‌کردند و حتی معطل گذاشتن کار توسط برخی از آنها به همین دلیل، نبود بنا و … گلایه‌مند بودند و از این مسایل به عنوان علل اصلی متوقف شدن ساخت و سازها یاد می‌کردند و از این می‌گفتند که در این مدت به جای کار برای نان در آوردن برای خانواده، خودشان مجبور شده‌اند دست به کار شوند تا در سرمای زمستان که از یک هفته قبل با آمدن اولین برف شروع شده، سقفی بر سرشان داشته باشند.

کودکان در مناطق زلزله زده

از سوی دیگر بسیاری از آسیب‌دیدگان زلزله سرپرست خانوار، شوهر، پسر یا فامیلی که خلاء حضور پیمانکاران و کارگران را پر کند و دست به کار ساخت خانه شود را ندارند و به همین دلیل آجرها، تیر آهن‌ها و کیسه‌های سیمان و دیگر مصالح تلمبار شده در زمینشان هنوز دست نخورده باقی مانده به این امید که بالاخره یکی به سراغشان بیاید و نوبت ساخت خانه آنها نیز برسد. البته نباید تعدادی از اهالی را هم که در چادرشان مانده‌اند و دست به سیاه و سفید نمی‌زنند و حاضر نیستند در ساخت خانه‌های خود علی‌رغم توان جسمی کمکی کنند، از قلم انداخت. آنطوری که برخی پیمانکاران و اهالی می‌گفتند این افراد به اعتقاد خود منتظرند “دولت بیاید و وظیفه‌اش را انجام دهد”.

از سوی دیگر تفاوت در اقدامات دستگاه‌های مختلف متولی در این مناطق، شرایط متفاوتی را هم برای مردم آنجا ایجاد کرده است به شکلی که بسیاری از ارگان‌های حمایتی از جمله کمیته امداد امام خمینی(ره)، سازمان بهزیستی و نیز بسیاری از خیران، خودشان به صورت مستقیم و جداگانه از بنیاد مسکن شروع به احداث تعدادی از واحدهای مسکونی برای مددجویان و افراد تحت پوشش خود کرده‌اند و همین امر موجب شده در سطح منطقه شاهد تفاوت در آماده‌سازی واحدهای مسکونی و کانکس‌ها باشیم.

این شرایط به نحوی بود که به عنوان مثال در زمان تحویل ۶ واحد مسکونی در روستای “کمانج اولیا” و در حالی که بسیاری از مردم حاضر روستا در چادر به سر می‌برند، مددجویان کمیته امداد دارای سقف شدند و این شرایط متفاوت زمینه نارضایتی سایر خانواده‌ها را فراهم کرده بود و ساکنان چادرها با مشاهده حضور مسئولان کمیته امداد به دنبال رساندن صدای اعتراض و نامه‌های خود به دست آنها بودند!

ساخت و ساز در مناطق زلزله زده

البته تعداد واحدهایی که توسط ارگانهای دیگر در حال ساخت است و یا تا به حال تحویل داده‌اند به هیچ وجه قابل مقایسه با واحدهای در حال ساخت یا تعهد شده بنیاد مسکن نیست اما این سوال مطرح می‌شود که چرا باید بسیاری از ساخت و سازهای صورت گرفته توسط بنیاد مسکن علی‌رغم وجود مصالح مورد نیاز و قول روزهای اول همچنان در سطح پی‌ریزی و ستون‌زنی باقی مانده باشد و مردم علاوه بر سرما و نگرانی از آتش‌سوزی‌های مکرر و احتمالی در چادرهای خود که نمونه آن هفته گذشته با مرگ یک پیرزن بر اثر آتش‌سوزی چادرش شاهد بودیم، دغدغه ساخت و ساز را هم داشته باشند.

در میان کارگران بومی و مردم منطقه، هستند افراد عادی یا متخصصی که به طور داوطلبانه برای این مردم کار می‌کنند و همین کار را هم از دیگرانی که این توان و امکان را دارند می‌خواهند. در واقع درخواست بسیاری از خانواده‌های آسیب‌دیده و خیران این بود که افراد داوطلب برای کمک به ساخت هرچه سریعتر خانه‌ها به مناطق زلزله‌زده بیایند تا شاید ساخت و سازها سرعت بیشتری به خود گیرد.

کودکان در مناطق زلزله‌زده آذربایجان

باید در پایان یادآور شویم آنطوری که دیدیم و خیران – که همین هفته گذشته از ۱۴ استان نزدیک به ۶ میلیارد تومان پول را برای دومین بار پس از زلزله جهت ساخت مسکن در این مناطق گلریزان کردند – به خبرنگار ایسنا گفتند زلزله‌زدگان در حال حاضر نیاز به احداث دستشویی و حمام و نصب و قرار گرفتن آنها در نزدیکی چادرها، احداث نانوایی در هر یک از روستاها حتی به صورت سیار، در دسترس قرار گرفتن وسایل گرمایشی ایمن برای پیشگیری از هر نوع آتش‌سوزی، رساندن سوخت به برخی از روستاها، توزیع انواع لباس گرم برای زنان، مردان و کودکان و نیز فراهم کردن فضایی برای نگهداری و بازی کودکان زیر شش سال به عنوان مهدکودک دارند.

وضعیت زندگی زلزله‌زدگان آذربایجان

امیدواریم دفعه بعدی که به این مناطق سفر کردیم ساکنان این مناطق را دیگر زلزله‌زده ننامیم و میهمان آنها در منازل مسکونیشان باشیم تا آنها نیز مثل یک آذربایجانی تمام عیار از میهمانشان پذیرایی کنند.


 


کلمه – گروه اجتماعی: وقتی چند ماه پس از شعار تولید ملی، شعار اقتصاد مقاومتی مطرح شد؛ پیش بینی معنا و مفهوم آن از همان زمان هم مشخص بود: مردم مقاومت کنند و مسوولان نظاره، و شاید هم کف و سوتی بزنند برای مردمانی که ناگزیر به تحمل شرایط تحمیل شده بر بازار و اقتصاد و کشور و سفره های خود هستند و راه هر گونه اعتراض را بر خود بسته می بینند. شرایطی که به قدری عرصه را بر مردم تنگ کرده که مطابق آمار رسمی، میزان گرسنگی در کشور را هم افزایش داده است.

به گزارش خبرنگار کلمه، همین دیروز – پنج شنبه ۲۷ مهرماه – نرخ مرغ نوسان فراوان داشت و از ۴۹۰۰ تا بالای ۵ هزار تومان هم صعود کرد و قیمت گوشت هم برای عقب نماندن از آن روند صعودی در پیش گرفت. بازار قیمت لبنیات هم که همچنان با نرخ هایی که به تعبیر خودِ فروشنده ها دقیقه ای تغییر می کند داغ است.

به این لیست برنج و حبوبات را هم اضافه کنید. بین تمام کالاها، روغن حکایت دیگری دارد که در بازار نایاب شده است و با همین بهانه هر فروشگاهی که روغن پیدا می شود آن را با نرخ بالاتری می دهد و مغازه هایی هم که می گویند روغن ندارند وعده فروش آن را برای روزهای شنبه یا یک شنبه می دهند اما از همین الان قیمت بالاتر را برای آن اعلام می کنند. خبری که در بازار پیچیده و برخی از مردم را هم به خرید این محصول سوق داده است. پشت پرده چه خبر است مشخص نیست.

مرغ فروشی ها هم علت افزایش قیمت دوباره را در تحریم دوباره می دانند و مساله افزایش قیمت کنجاله و سویا و گندم را مطرح می کنند.

جالب تر آنکه فروشندگان کالاهای مختلف اتفاق نظر دارند که هفته آینده همین قیمت ها چند برابر می شود و با قطعیت می گویند الان تازه روزگارِ خوب مان است.

این گزارش، محصول گفت و گوی خبرنگار کلمه با شما شهروندان است. اگر قیمت ها با نرخی که همین الان شما از بازار گرفتید کمتر یا بیشتر است، تعجب و گلایه نکنید. خودِ فروشنده ها هم اذعان می کنند که نرخ ها دقیقه ای تغییر می کند و قیمت یک کالا از محله ای به محله دیگر، فرق دارد.

بازار قیمت روغن داغ است

نام روغن بیش از محصولات دیگر بر سر زبان ها است. برخی مغازه ها نشانی از آن نیست و آنها هم که دارند، با نرخ بالا می فروشند. چند روز پیش بود که خبرگزاری فارس به نقل از علیرضا رفیعی سرپرست معاونت کالاهای مصرفی سازمان حمایت از صدور مجوز افزایش نرخ روغن نباتی خبر داد که این کالا ۱۷ درصد گران تر شده است. با تصویب این افزایش قیمت، قیمت روغن‌نباتی از مهرماه سال ۸۹ تاکنون ۴ بار افزایش یافته است. گفته می شود انجمن صنایع روغن نباتی درخواست افزایش قیمت ۲۵ تا ۲۸ درصدی را داشته و از این رو این افزایش قیمت ادامه دارد.

ابوالحسن خلیلی، دبیر انجمن با اشاره به موافقت سازمان حمایت مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان با افزایش قیمت انواع روغن خوراکی، قیمت چهار محصول روغن خوراکی پرمصرف شامل روغن بطری ۶۷۵ گرمی، بطری ۸۱۰ گرمی، حلب پنج کیلویی و حلب ۱۶ کیلویی به ترتیب ۱۱۰۰، ۲۷۰۰، ۱۷ هزار و ۷۵۰ و ۴۸ هزار تومان تعیین شده است.

به موازات این افزایش قیمت، ایلنا به نقل از معاون بازرسی بازرگانی سازمان صنعت، معدن و تجارت استان مرکزی با اشاره به اینکه افزایش نرخ روغن خام در بازارهای جهانی و بالا رفتن هزینه های بسته بندی با توجه به اینکه نرخ ورق حلب در دنیا بالا رفته سبب افزایش قیمت روغن نباتی در کشور شده، خبر داد که کارخانه حاضر نیست به نرخ دولتی روغن را عرضه کند توزیع روغن در کشور کم شده و تقاضای مجدد کارخانه دارها افزایش بیش از ۱۷ درصد است.

یک خرده فروش به خبرنگار ما می گوید: اصلا خجالت می کشیم به مردم قیمت بگوییم. همین روغن ۵ کیلیویی امروز رسیده به ۱۷ هزار تومان. قبلا ۱۴ تا ۱۴ هزار و ۵۰۰ تومان بود. آخر مردم چه گناهی دارند. شیر و پنیر و ماست را از دیروز ۱۰۰ تومان گران تر کردند. برخی محصولات هم اصلا نیست. شیر کم چرب و یک سری محصولات دیگر را اصلا تولید نمی کنند.

شهروند دیگری هم می گوید: روغن مایع بهار را ۶ هزار تومان خریداری کردم اما قیمت مهر شده روی آن ۵۵۰۰ است.

مغازه داری هم می گوید: اصلا روغن نداریم و هفته آینده با نرخ جدید و بالاتر به بازار می آید.

قند و شکر هم در قیمت یکه تازی می کنند

بازار قند و شکر هم بهتر از روغن نیست که افزایش قیمت آن باعث گلایه شهروندان زیادی شده است.

خانمی قیمت قند را از مغازه دار سوال می کند. وقتی نرخ کیلویی ۲۵۰۰ تومان را می شنود، از خرید منصرف می شود و با اعتراض می گوید: قند را که خودمان تولید می کنیم این چرا گران شده است. مغازه دار می گوید: مواد اولیه که نداریم همه چیز ما از آمریکا می آید. جمعیت چند میلیونی را مگر می توانند سیر کنند.

معاون انجمن کارخانجات قند و شکر با اعلام اینکه حدود ۷۰ درصد قیمت قند و شکر از نرخ چغندر قند و نیشکر ناشی می شود، از احتمال تعدیل قیمت قند و شکر داخلی در هفته های آتی خبر داده و اشاره کرده است: محدودیت مواد اولیه مشکل اصلی فعالان صنعت قند است.

با این حال نظر یکی از فروشندگان در گفت و گو با ما این است که تحریم بهانه است. کل بازار را به هم ریخته اند. او با اشاره به افزایش قیمت ها می گوید: ما هیچ سودی از این افزایش قیمت نداریم. گران می خریم و می فروشیم. او با مقایسه قیمت کالاهای مختلف می گوید: همین محصول شکر ۹۶۰ تومان بوده الان شما ببیند به بالای ۲ هزار تومان رسیده است. او اشاره می کند: روغن را ۲۰ درصد دو روز پیش گران کردند، امروز باز نرخ جدید اعلام شده و از شنبه هم قرار است ۲۰ درصد گران تر شود. برنج هم همین داستان را دارد.

نرخ نایلون به ۷۵۰۰ تومان رسید

این فروشنده ادامه می دهد: همین نایلون مگر برای پتروشیمی خودمان نیست که می گویند خودکفاییم و صادرکننده. ۳۵۰۰ تومان بوده در عرض یک ماه به ۷۵۰۰ تومان رسیده است. همین نرخ نایلون با هر کالایی که بااین محصول مرتبط بوده تاثیر گذاشته است. آقایان خرج شان زیاد است باید با افزایش قیمت ها جبران اختلاس ومخارج خودشان را بکنند.

شهروندی را در مورد افزایش قیمت ها مورد سوال قرار می دهم می گوید: بیخود نیست آمار سکته بالا رفته است. آدم سالم هم با این قیمت ها مریض می شود.

خیلی ها توان خرید را از دست داده اند

خانم رهگذری به خبرنگار کلمه می گوید: این قیمت ها حق مان است. وقتی یک سری هنوز اعتراض نمی کنند. باید هم قیمت ها همین باشد. ماست آبکی یک کیلویی را باید ۷۰۰۰تومان بخری. بدتر از این هم می شود. نایلون خرید خود را نشان می دهد و به پنیری اشاره می کند که از ۲۰۰۰ تومان به ۳۸۰۰ تومان رسیده است.

مغازه دار هم به بحث می آید و می گوید: این پنیر را من الان این قیمت می فروشم. برو اگر با این قیمت پیدا کردی. هفته بعد این قیمت در بازار پیدا نمی شود.

این فروشنده به صراحت می گوید: نرخ ها دقیقه ای است. الان شما برگردی من نرخ هایم تغییر کرده است. او ادامه می دهد: حاج خانم برو خدا رو شکر کن می توانی پنیر بخری و بخوری. خیلی ها همین هم گیرشان نمی آید.

اشاره این فروشنده اصلا بیراه نیست. افزایش قیمت ها قدرت خرید مردم را به شدت کاهش داده و بسیاری را از تهیه کالاهای اساسی ناتوان ساخته است. کاهش امنیت غذایی معضلی است که خانوارهای بسیاری را تهدید می کند که در نتیجه آن بر میزان فقر و گرسنگی در کشور اضافه می شود. در حال حاضر «آمار سازمان های جهانی از وجود حداقل ۳ میلیون و ۷۵۰ هزار گرسنه در کشور حکایت می‌کند» و این درحالی است که «این تعداد در سال ۸۶ کمتر از ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر بوده است.» و بدون شک این آمار تا سال آینده روندی صعودی خواهد داشت. موضوعی که سردار غلامرضا جلالی رئیس سازمان پدافند غیرعامل کشور نیز با اعتراف هشدار داده که در شرایط اقتصادی عادی نیستیم و درگیر جنگ اقتصادی هستیم. به گزارش ایلنا، او گفته است: در این زمینه وجود یک مرکز فرماندهی جنگ اقتصادی با همکاری دستگاه های مرتبط و حداکثر هماهنگی و هم افزایی بین نهاد ها ضروری به نظر می رسد.

جلالی به صراحت به مساله احتمال از دست رفتن توان اقتصادی خانوارها سخن گفته و ایده تامین سبد کالای اساسی مردم را مطرح کرده است. غافل از آنکه بسیاری از خانوارها مدت زیادی است که در نتیجه سوء مدیریت اقتصادی حاکمان کشور از تامین نیازهای ضروری خود ناتوان مانده اند.

یکی از شهروندان هم می گوید: همین امروز قیمت تخم مرغ را شما در بازار دنبال کنید. هرمغازه ای یک قیمتی برای خود می دهد. روغن هم همین طور است. این که نشد وضعیت بازار.

آن دیگری اشاره می کند: شب بخوابی صبح قیمت ها فرق کرده است. علت گرانی را هم که می پرسی همه شان یاد گرفته اند بگویند که چی گران نشده است.

خرده فروش دیگری در مورد علت افزایش قیمت ها به ما توضیح می دهد: کل شرکت ها به احمدی نژاد نامه محرمانه دادند که یا تکلیف ما را روشن کن یا می خواهیم ببندیم. با این توضیح حق را به تولیدکنندگان می دهد و می گوید: حق هم دارند. برای آنها هم صرفه اقتصادی ندارد. هزینه ها بالاست. در این مملکت هیچ کاری به صرفه نیست. همه در حال ضرر کردن هستند.

طبق گزارش ها، دولت که پیش از این برای تامین شیر یارانه‌ای مورد نیاز مردم مبلغ ۳۳۷ تومان یارانه پرداخت می‌کرد اکنون سهم خود را از این یارانه کم کرده و این تغییر قیمت در واقع فقط به نفع دولت و به زیان تولید‌کنندگان و مصرف‌کنندگان بوده و حتی یک ریال در افزایش درآمد کارخانه‌های لبنی مؤثر نبوده است.

مردم را آزاد بگذارید تا حساب کار دستتان بیاید

نکته قابل توجه در گفت و گوی رو در رو با مردم این است که به صراحت به شخص اول مملکت انتقاد می کنند و با خشم و عصبانیت او و اطرافیانش را عامل گرانی های عامدانه می خوانند.

مرد جوانی هم در مورد قیمت ها به خبرنگار ما می گوید: برای خرید هر جنسی که می روی. قیمت نمی دهند، با یک تلفن نرخ جدید می گیرند و روی قیمت ها می کشند. او ادامه می دهد: فقط مواد غذایی نیست. شما بازار مصالح ساختمانی و هر جنس دیگر را که سراغ بگیری همین است. اول از بازار نرخ می گیرند بعد می فروشند. مقصر کیه؟ من و شما مقصر هستیم؟ اون بالایی مقصر است دیگر.

پیرمردی هم هنوز سوال از او در مورد قیمت ها تمام نشده، عصبانی می شود و می گوید: بر پدر و مادر آنهایی که باعث این افزایش قیمت هستند …

این شهروند با بیان اینکه این روزگاری است که آقای خامنه ای از روی عمد برای مردم درست کرده است که ببیند مردم تا کجا با این حکومت است. یکی نیست بگوید شما به مردم حق انتخاب بدهید تا حساب کار دست تان بیاید.

مملکت منفجر شده، با خاک یکسان شدیم

برخی دیگر از شهروندان هم اینگونه پاسخ می دهند که: مملکتی که منفجر شود اوضاعش بهتر از این نمی شود.

خانمی گوید: من شامپو می خریدم ۷۵۰۰ تومان الان شده ۲۲ هزار تومان. گفتم چه خبره؟ می گوید: وارد نمی شود. این خانم ادامه می دهد: خوب ما هم نمی خریم. به درک که کچل شدیم!

دیگری هم در مورد قیمت ها فقط به این بسنده می کند که “مملکت الحمدالله گل و بلبل شده است. خدا رو شکر.”

شهروندی می گوید: خود این مغازه داران مقصرند. جنس های خرید قبل را با قیمت بالا به مردم می فروشند. وقتی خرید جدیدی نکردی و هزینه ای بهت تحمیل نشده که نباید نرخ را بالا ببری.

جوانی هم که برای خرید آمده، به این جمله بسنده می کند که با این نرخ ها با خاک یکسان شدیم.

در این آشفته بازار قیمتی مشخص نیست هفته آینده چه روندی بر بازار کشور حاکم است و شعارهای مسوولان حکومتی که به جای تغییر روش مدیریتی خود دنبال دست های پشت پرده و عوامل خارجی هستند زندگی مردم را به چه سمتی سوق خواهد داد.


 


درخواست اعاده دادرسی سیدضیا نبوی، دانشجوی محروم از تحصیل که به ۱۰ سال حبس در تبعید محکوم شده است، از سوی شعبه ۳۲ دیوان عالی کشور رد شد.

به گزارش خبرنگار کلمه، با توجه به ایرادات مشهود حقوقی در حکم بدوی و تجدید نظر وی، انتظار می رفت که به راحتی این حکم در دیوان رد شود، اما با نفوذ مجدد وزارت اطلاعات در پرونده وی اجازه اعاده دادرسی داده نشد.

در حکم صادره علیه نبوی، وی متهم به “محاربه از طریق ارتباط موثر با گروهک منافقین” شده است، اما هیچ دلیل موجهی مبنی بر صحت این اتهام نه در بازجویی ها و نه حکم صادره وجود ندارد.

کلمه به زودی متن حکم صادره علیه ضیا نبوی را جهت قضاوت عمومی و نشان دادن آنچه بر فرزندان میهن در دادگاه های تحت نفوذ نیروهای امنیتی می رود را منتشر خواهد کرد.

ضیاءالدین نبوی، دانش آموخته دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل که در کنکور کارشناسی ارشد سال ۸۷ علیرغم کسب رتبه تک رقمی در رشته جامعه شناسی، "ستاره دار" و از تحصیل محروم شد. پس از آن، با تشکیل "شورای دفاع از حق تحصیل" برای دفاع از حق دانشجویان محروم از تحصیل، به عضویت این شورا در آمد.

تنها ۳ روز بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ و پس از راهپیمایی عظیم روز ۲۵ خرداد ۸۸ در اعتراض به نتیجه اعلام شده انتخابات، ضیا نبوی به همراه چند تن از دوستانش بازداشت شد و از آن زمان تاکنون بدون ساعتی مرخصی در زندان بسر برده است.


 


کلمه: شکایت ۱۰۰ نماینده از میرحسین موسوی! این تیتری بود که امروز در دهها سایت مدعی اصول درج شد؛ تیتری که خبر آن مطلبی به نقل از خبرگزاری سپاه بود که تنها در یک پاراگراف آن، به شکایت سه سال قبل گروهی از نماینگان مجلس هشتم از میرحسین اشاره شده بود. اما ذوق زدگی رسانه های وابسته حکومتی از این تیتر جنجالی به حدی بود که حتی برخی از انها فراموش کردند روتیتر “روزشمار فتنه”! را در خبر خود درج کنند.

اما محض رضای خدا و رعایت تقوا، حتی یک مورد از این سایت های قارچ گونه و کپی کار هم یک جمله به این خبر اضافه نکردند و نپرسیدند که سرنوشت این شکایت بالاخره چه شد و چرا به پرونده مورد ادعا و انواع و اقسام اتهاماتی که در رسانه های ملی و میلی مطرح می شد و اسنادی که ادعا می شد، در هیچ دادگاهی رسیدگی نشد؛ و چرا در این مورد و صدها مورد مشابه، حاکمیت اقتدارگرا حتی با گفته ها و مدعیات خود با بی مسئولیتی برخورد می کنند.

به گزارش کلمه، مهر ماه ۱۳۸۸ در حالی که چهار ماه از اعتراضات مردم به نتایج انتخابات ریاست جمهوری گذشته بود و مجلس درگیر رسیدگی به موضوع جنجالی هدفمندی یارانه ها بود، تعدادی از نمایندگان با رایزنی شاگردان مصباح یزدی شکایتی از نخست وزیر محبوب امام “به نمایندگی از مردم!” به محسنی اژه ای دادستان کل تحویل دادند!

امروز بیست و هشتم مهر ماه سایت های اقتدارگرایان در اقدامی هماهنگ با روز شمار تاریخ به مساله نامه صد نماینده مجلس در خصوص میرحسین موسوی پرداختند. خبری که در سایت های نیروهای امنیتی و نظامی منتشر شد و با گذشت سه سال هنوز اسامی این صد نماینده که خود را حقوقدان خوانده بودند، اعلام نشده است.

سه سال پیش وقتی همه تلاش های افراطیون برای ایجاد جو روانی علیه رهبران جنبش سبز بی نتیجه مانده بود، طیفی از نمایندگان مجلس که این روزها به نام جبهه پایداری در مجلس خودنمایی می کنند، در شکایت نامه ای که متن آن منتشر نشد، مدعی شدند: بیانیه‌ها و اقدامات موسوی در طول این مدت لطمات و صدمات جبران ناپذیری را به آبروی نظام اسلامی و مردم و نیز اموال عمومی وارد کرد به همین منظور نمایندگان ملت که اکثرا از حقوقدانان هستند این شکایت را به دادستان کل کشور ارائه کردند!

در همان زمان یکی از نمایندگان مجلس با ابراز بی اطلاعی از این نامه گفته بود: : صد نفر حقوقدان در مجلس وجود ندارد و اگر این صد نفر وجود دارند چرا اسامی آنها را منتشر نمی کنند؟

پرسشی که هنوز پاسخی نیافته است. نامه ای که شاگردان مصباح یزدی نوشتند و دادستان کل کشور، شاگرد مدرسه حقانی که سوابق نه چندان درخشانی در قتل های زنجیره ای، دادگاه کرباسچی، دادگاه اصلاح طلبان دارد، تحویل داده شد.

همان کسی که پس از آن بارها نشست خبری برگزار کرده و با رسانه ها مصاحبه داشته است، اما تاکنون شهامت نداشته که لااقل برای یک بار به محتویات این نامه اشاره کند و بگوید نامه نگاری و جنگ روانی و فشار سیاسی از سوی چه کسانی برای اعمال محدودیت بر میرحسین موسوی و مهدی کروبی صورت گرفته است.

همان واقعیتی که یک بار از زبان محمدرضا باهنر عنوان شد. او گفته بود: حسینیان گفت باید آنقدر فشار بیاوریم تا سرانجام مسئولان تسلیم شوند.

حسینیان که هنوز از سعید امامی بعنوان شهید یاد می کند، همان کسی است که بعد از اعتراضات مردمی در پی انتخابات مهندسی شده، به صراحت اعلام کرد موسوی و کروبی و خاتمی را به من بدهید تا اعدامشان کنم!

در حالی که ابوترابی نایب رییس مجلس از وجود چنین نامه ای ابراز بی اطلاعی کرده بود، محسنی اژه ای با اعلام اینکه چنینی شکایتی را دریافت کرده مدعی شد: در مطلب ارائه شده توسط نمایندگان مجلس برخی اتهامات در خصوص میرحسین موسوی مطرح شده و به عنوان شریک و مباشر نمایندگان خواستار تحت تعقیب قرار گرفتن وی شده اند؛ نمایندگان درخواست خود را به مواد ۶۱۰ و ۶۱۸ قانون مجازات اسلامی که در خصوص بر هم زدن امنیت و نظم اجتماعی و تبلیغ علیه نظام اسلامی است، مستند کرده اند.

محسنی اژه ای که سه سال پیش چنین خبری را اعلام کرد، هنوز نگفته که چرا به چنین شکایتی رسیدگی نشده است و اگر مقامات قضایی مدرکی محکمه پسند دارند، چرا باید اقدام به حبس غیرقانونی و غیرشرعی رهبران جنبش سبز کنند و اجازه ندهند این مساله از طریق قانونی پیگیری شود.

اینک با گذشت سه سال از جنبش اعتراضی مردم ایران، بر همگان مشخص شده که طیف امنیتی نظامی و پیروان فرقه منسوب به مصباح یزدی با پیاده نظامی از نمایندگانی در مجلس و مامورانی در سپاه و نیروهای امنیتی چه نقشی در ایجاد این بحران در کشور داشته اند.

گروهی که با بیرون راندن اصلاح طلبان و اصولگرایان از صحنه سیاسی کشور با جنگ روانی که تاکتیک همیشگی افراطیون است، کشور را با بحران جدی مشروعیت و کارآمدی رو به رو کرده و کار سیاست خارجی و اقتصاد و فرهنگ و امور داخلی را به وضع فعلی کشانده اند؛ وضعی که حتی مسئولیت آن را هم حاضر نیستند بپذیرند.


 


انفجار تروریستی یک عامل انتحاری در چابهار دست کم دو کشته و پنج مجروح بر جا گذاشت.

به گفته رییس سازمان داوطلبان جمعیت هلال‌احمر، «مرتضی آسوده» و «حامد بزی» دو تن از اعضای داوطلب جمعیت هلال‌احمر چابهار در این حادثه به شهادت رسیده اند.

این حادثه در نزدیک محل برگزاری نماز جمعه و در فاصله ۴۰۰ متری مسجد امام حسین (ع) چابهار رخ داده و عامل انتحاری که قصد ورود به مسجد و انفجار بمب در میان نمازگزاران را داشته، با مقاومت رو به رو می شود و در نتیجه کمربند انتحاری خود را در بیرون مسجد منتشر می کند.

گفته شده که چند رهگذر و پلیس هم در این حادثه زخمی شده اند.


 


کلمه – علی بردبار:

خلق ارزش های اجتماعی و حکومتی که در قلب توسعه متوازن توصیه می شوند، ارزش هایی هستند که توسعه هر یک بر دیگری تاثیر متقابل منفی یا مثبت می گذارند. به عنوان مثال وقتی در سال های اولیه اصلاخات بحث از تقدم توسعه اقتصادی یا توسعه سیاسی و دیگر توسعه ها بر یکدیگر می شد، اغلب کارشناسان معتقد بودند که با مدیریت رشد متوازن حوزه های مختلف، توسعه عمومی محقق می شود و توسعه بخشی اساسا در دراز مدت بدون توجه به توسعه سایر حوزه ها ممکن نیست.

این اصل اساسی محدود به ارزش های قابل اندازه گیری و مادی نیست. تجربه بشری نشان داده بین ارزش های اجتماعی و سیاسی مانند آزادی، عدالت و استقلال نیز نسبت مستقیمی برقرار است. یعنی حکومتی که به تحدید آزادی های عمومی دست می زند حتما از عدالت گستری باز می ماند و با نفی آزادی و عدالت و در واقع مقابله با مردم، استقلال حکومتی نیز خدشه دار می شود.

در واقع هشدار واقع بینانه میرحسین موسوی که می گفت دولت غیر مشروع مجبور به دادن باج به اجنبی می شود، رجز ساده ای در یک کل کل سیاسی با رقیب نبود، بلکه از جنس همان دغدغه هایی بود که او را پس از سال ها به معرکه ای تمام عیار در برابر آزادی ستیزی ها، عدالت کشی ها، نامردمی ها و در پی اش وطن فروشی ها و نفی استقلال کشور کشاند.

سال گذشته بود که پس از آنکه قطعنامه دان کشورهای قدرتمند خارجی در پی ماجراجویی های سیاسی مسئولان ما پاره نشد و تحریم ها وارد دور تازه ای از تحریم پولی و بانکی شد، روزنامه فایننشنال تایمز با اعلام خوشحالی چینی ها از این تحریم ها، خبر داد که چین به ایران پیشنهاد کرده است به جای پرداخت پول نفت وارداتی، به ایران کالای چینی بدهد یا اینکه پول نفت را با واحد پول چین یعنی یوان بپردازد.

این آغاز نفی استقلال ملی یک کشور است. اینکه ما کالایی مثل نفت را که کشور دیگری نیاز دارد به آنها بفروشیم، اما نتوانیم به اندازه ای که او آزادانه در بازار، کالای مورد نظرش و فروشنده اش را انتخاب کرده ما هم برای خرید کالای مورد نیازمان در بازار رقابتی برویم و انتخاب کنیم، بلکه مجبور می شویم برای نقد کردن پولمان که راه های دریافت آن بر ما به واسطه تحریم ها بسته شده، تن به واردات هر نوع کالای بنجلی بدهیم که ن خریدار نفتمان می خواهد. به گونه ای که فصل تازه ای از شعار “مشتری سرور ماست” را از منظری ذلیلانه به دنیا نشان دهیم!

دوشنبه هفته پیش بود که ناصر موسوی لارگانی٬ عضو کمیسیون اقتصادی مجلس گزارش‌ها در خصوص فروش نفت ایران به قیمت نازل٬ نگهداری پول نفت از سوی چین و واردات کالای «بنجل» به جای پول نفت را تائید کرد.

این در حالی است که طبق افشاگری سایت های نزدیک به برخی جریان های اصولگرا از جمله بازتاب امروز، «دولت چین علاوه بر آنکه پول خرید نفت ایران را نزد خود نگه می‌دارد، مدیریت این پول را نیز به عهده دارد و خود این پول را به ارزهای مختلف می‌تواند تبدیل کند.» به این ترتیب حداقل ۳۰ میلیارد دلار طلب ایران به روایت فایننشنال تایمز از چین، عملا در اختیار چشم بادامی های خوشبختی است که نان زبان کوتاه ما در برابرشان را به خاطر شرایط سخت بین المللی و عدم انسجام داخلی می خورند.

یک کارشناس نفتی مطلع خبر می داد که سالانه بین ۴ تا ۴٫۲ میلیون بشکه نفت خام، تولید داخلی ایران بود. این تولید اگر در طی سال فعالیت توسعه ای روی فناوری استخراج نفنمان نداشته باشیم، سالانه ۵ درصد معادل حدودا ۲۰۰ هزار بشکه استخراج نفت کاهش می یابد. این موضوع با توجه به مصرف داخلی ۱٫۶ میلیون بشکه ای در داخل، به معنای نیاز به واردات نفت در ۱۰ سال آینده، با فرض حفظ وضع موجود و بدتر نشدن آن خواهد بود. این در حالی است که در حال حاضر صادرات نفت ما زیر یک میلیون بشکه و بنا بر گفته احمدی نژاد در برخی جلسات داخلی، ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار بشکه است و بدین ترتیب اقتصاد وابسته به نفت ما شرایط بسیار سختی را پشت سر می گذارد.

در چنین آشفته بازاری که به دلیل تحریم ها، هزینه تمام شده استخراج نفت با استهلاک دستگاه های قدیمی به نحو فزاینده ای رو به رشد است، کشوری مثل چین پیدا می شود که در قحطی مشتری نفت که بعضا حکومت محبور می شود نفت را مانند دستفروش ها روی اسکله های نفتی به صورت خرده فروشی رد کند، ضمن بزخری نه تنها حدود ۲۵ تا ۳۰ میلیارد دلار ما را به بهانه تحریم ها یا نداشتن پول پیش خود نگه می دارد، بلکه همان پول در واقع بلوکه شده خودمان را از طریق وام هایی با چند درصد بهره به شرکت های ایرانی ما وام می دهد تا در کنار رد کردن اجناس بنجلش، بابت نگه داشتن پول ما مختصر سود بانکی هم ببرد!

سلطه چین بر منابع داخلی ما چنان عمق یافته که فرضا اگر جنسی را ایران بخواهد از کشور سومی تامین کند و پولش را از محل طلب های خود از فروش نفت به چین تامین کند، بنا بر قراردادی بین ایران و چین که طبق آن «دولت چین علاوه بر آنکه پول خرید نفت ایران را نزد خود نگه می‌دارد، مدیریت این پول را نیز به عهده دارد و خود این پول را به ارزهای مختلف می‌تواند تبدیل کند»، در چنین حالتی بنا بر گفته صریح اسدالله عسگر اولادی «چین هرگز قبول نمی‌کند پول فروش نفت را به صورت نقدی بدهد و ما کالاهای مورد نیاز خود را که چین فاقد آن است را از دیگر کشور‌ها تامین می‌کنیم با این تفاوت که پول آن کالا را چین به جای اینکه مستقیم به ما بدهد به کشور سوم پرداخت می‌کند.»

اینها یعنی پکن همه جانبه اختیاردار بخش مهمی از منایع مالی ماست. تا وقتی کالای بنجل روی دستشان مانده، آن را قالب می کنند، اگر این نشد مثل قیمی که پول صغیر را به دست خودش نمی دهد، پول خودمان را اگر لطف کند و بازی در نیاورد به فروشنده ثالثی که ما معرفی می کنیم می پردازد و آنگاه ما اسم این وطن فروشی ها را می گذاریم خلاقیت در دور زدن تحریم ها.

همه این گرفتاری ها حاصل همان پیش بینی میرحسین از باج دادن به اجنبی است و یادآوری بخشی از بیانیه شماره ۱۷ آن شاید بجا باشد که گفت: بنده و دوستان عزیزم که امروز بسیاری از آنها در زندانها محبوس هستند پای بندان سرسخت استقلال کشور هستیم و از اینکه بازار اسلامی ما تبدیل به یک بازار مکاره برای کالاهای بیگانه شده است رنج می بریم.


 


ضیا نبوی، فعال دانشجویی دربند، در یاداشتی با عنوان “تقاضای یک شهروند” از مسئولان حکومتی خواسته است که برای دور کردن خطر جنگ از کشور سیاست های خود را تغییر دهند.

به گزارش دانشجونیوز، این زندانی سیاسی در این نامه خواستار توقف سیاست های جنگ افروزانه شده و نوشته است: بیایید فرض کنیم همه ی رسانه های دنیا دروغ میگویند و رسانه ی ملی ما به تنهایی منتشر کننده ی حقیقت است! بیایید فرض کنیم جامعه در ثبات وآرامش مطلق است وکشورهای دیگر غرق آشوب واغتشاش اند! اصلا بیایید فرض کنیم همه ی خوبی های دنیا ازآن ماست وبجز ما تمام جهان در شرارت وتیره روزی وبدبختی به سر می برد! آیا کسی هست که بیش از این هم ادعایی داشته باشد؟! آیا بیش از این هم حرفی هست؟ قبول! ما همه ی اینها را پذیرفتیم وفرض میگیریم که همه ی اینها درست است!

وی در ادامه می گوید: شیوه ی مواجهه ما با این مشکل وبحران منطقی وموجه نیست وبهتر است که در آن تجدید نظر شود. حقیقت این است که ما با هر دلیل موجهی که به استقبال جنگ برویم در نتایج آن تغییری ایجاد نمی کند وحاصل آن آسیب رسیدن به شهروندان،سرمایه ها وآب وخاک این سرزمین است درنتیجه با تمام قدرت وتوان میبایست از چنین مواجه ای دوری جست.

ضیا نبوی، دانش آموخته رشته مهندسی شیمی از دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل، در ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد. سخنگوی شورای دفاع از حق تحصیل، در آزمون کارشناسی ارشد سال ۸۷ موفق به کسب رتبه تک رقمی در رشته جامعه شناسی شد، با این وجود از ادامه تحصیل وی در مقطع کارشناسی ارشد جلوگیری به عمل آمد در ۲۲ دی ۸۸، شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی، وی را به به ۱۵ سال زندان (۱۰ سال حبس در تبعید در شهرستان ایذه) و ۷۴ ضربه شلاق محکوم نمود. این حکم در شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر به ۱۰ سال حبس تعزیری کاهش یافت. ضیا نبوی از ابتدای بازداشت، بدون استفاده از حق مرخصی دوران محکومیت خود را در تبعید، زندان کارون اهواز، سپری می کند.

متن کامل نامه ضیا نبوی که در اختیار دانشجونیوز قرار گرفته، به شرح زیر است:

تقاضای یک شهروند…

در آبی که پیدا نگردد کنار
غرور شناور نیاید به کار
«سعدی»

بیایید فرض کنیم ما صاحب دموکراتیک ترین حکومت در جهان هستیم وبه لحاظ مشروعیت مردمی بی نظیریم! بیایید فرض کنیم مناسبات سیاسی حاکم بر جهان به تمامی زور گویانه است وما به تنهایی جبهه ی عدالت وحقیقت را در جهان نمایندگی می کنیم! بیایید فرض کنیم ایران تنها کشوری است که حقوق بشر حقیقتاً در آن رعایت میشود ودیگر حاکمیتها فقط از این مفهوم استفاده ابزاری میکنند! بیایید فرض کنیم که هیچگونه مشکل اقتصادی در کشور نداریم وکشورهای غربی به لحاظ اقتصادی ورشکسته وزمین گیر شده اند! بیایید فرض کنیم هیچکس در ایران افسرده وناامید نیست وهمه سرحال وبا نشاط هستند!

بیایید فرض کنیم در برنامه ی هسته ای ما حتی باندازه ی سر سوزنی هم انحراف ایجاد نشده وهمه ی فشارهای وارده از سوی غربیان فقط کارشکنی وبهانه گیری است! بیایید فرض کنیم همه ی مسئولین مملکتی متفّق وهمدل برای خدمتگذاری اند وهیچ اختلاف نظر یا شکافی در بین آنان نیست! بیایید فرض کنیم ما در اوج قلّه ی علم ودانش قرار داریم ودیگران فقط متحیّر وانگشت بدهان پیشرفت ما هستند!

بیایید فرض کنیم همه ی رسانه های دنیا دروغ میگویند ورسانه ی ملی ما به تنهایی منتشر کننده ی حقیقت است! بیایید فرض کنیم جامعه در ثبات وآرامش مطلق است وکشورهای دیگر غرق آشوب واغتشاش اند! اصلا بیایید فرض کنیم همه ی خوبی های دنیا ازآن ماست وبجز ما تمام جهان در شرارت وتیره روزی وبدبختی به سر می برد! آیا کسی هست که بیش از این هم ادعایی داشته باشد؟! آیا بیش از این هم حرفی هست؟ قبول! ما همه ی اینها را پذیرفتیم وفرض میگیریم که همه ی اینها درست است!

در چنین شرایط ووضعیت ایده آلی بهرحال قدرتهای زورگوی دنیا تصمیم گرفته اند به بهانه های واهی بما فشار بیاورند وبرنامه ی صلح آمیز هسته ای ما را حتّی بقیمت جنگ متوقف کند.حاکمین ما نیز تصمیم گرفته اند که در برابر این زورگوئی مقاومت کنند واز مواضع بحق ومشروع شان عقب نشینی نکنند حتی اگر هزینه ی این مقاومت درگیر شدن در یک جنگ نظامی باشد.

گرچه مشخص است که در این شرایط فرضی ما مرتکب هیچ اشتباهی نشده ایم وحقیقت نیز بنفع ما گواهی می دهد، با همه ی این احوال باز هم شخصاً مایلم بگویم که شیوه ی مواجهه ما با این مشکل و بحران منطقی وموجه نیست وبهتر است که در آن تجدید نظر شود.حقیقت این است که ما با هر دلیل موجهی که به استقبال جنگ برویم در نتایج آن تغییری ایجاد نمی کند وحاصل ان آسیب رسیدن به شهروندان، سرمایه ها وآب وخاک این سرزمین است درنتیجه با تمام قدرت وتوان میبایست از چنین مواجه ای دوری جست…

گرچه با فرض هایی که در بالا برشمردیم مطمئناً این تصمیم حاکمین ما بر آمده از آراء ونظرات قاطبه ی ملت ایران است وسیاست اتخاذ شده در این عرصه از پشتوانه ای دموکراتیک برخوردار است، لیکن من از حاکمین ومسئولین سرزمین مان تقاضا مندم که لطفا ً این نکته را در نظر داشته باشند که حداقل یک شهروند با شیوه ی سیاست ورزی شان در این مورد خاص مخالف است وخواهشمند است که به هنگام سخن گفتن از زبان همه ی ملّت ایران، تفاوت نظر وعقیده ی اورا هم لحاظ کنند! البته ممکن است این موضع گیری به این دلیل باشد که از به خطر افتادن جان ومالم میترسم ویا اینکه فاقد شرافت اخلاقی لازم برای ایستادگی در برابر زورگویان باشم اما خب بهرحال این نظر من است ومن شهروند این سرزمینم! بدون تردید اظهار نظر درباره ی مسئله ای به این مهمی بدیهی ترین حق ودر عین حال بزرگترین وظیفه ی یک شهروند در آزاد ترین کشور دنیاست…


 


وزیر اسبق کشاورزی، علت افزایش قیمت شیر و گوشت و سایر اقلام کشاورزی را، ارایه آمار غلط از سوی دولت برای تأمین نیاز های وارداتی کشاورزی نسبت داد. و گفت: همین امر باعث ضعف در نوع واردات مورد نیاز کشورشده است.

عیسی کلانتری در گفت و گو با ایلنا‏، گفت: وقتی آمار اشتباهی مطرح شود با کمبود شیر و گوشت و دیگر محصولات کشاورزی مواجه خواهیم شد. یعنی کمبود هایی که در بخش کشاورزی وجود دارد به دلیل نداشتن برآورد صحیح از میزان نیاز است و نمی توان آن را گردن واردات انداخت.

وی علت این امر را نبود یک استراتژی منظم و دقیق برای آن بخش از نیاز هایی است که باید وارد شوند که آن هم ضعف از سوی وزارت جهاد کشاورزی است.

به گفته کلانتری‏، در ایران سطح زیر کشت محدود است و بر اساس برآورد هایی که صورت گرفته ۶ میلیون و ۲۰۰ هزار هکتار زمین زراعی آبی وجود دارد که قاعدتا در این مقدار نمی توان همه نوع محصول کشاورزی تولید کرد.، در نتیجه بخشی از کالا های مورد نیاز بخش کشاورزی باید وارد شود و این امری بدیهی است.

وزیر اسبق کشاورزی یا تأکید بر این که میزان کسری موجود را باید از طریق واردات تامین کرد،بیان داشت: وجود افزایش قیمت و یا کمبود اقلام کشاورزی و دامی را باید در آمار غلط ارائه شده از سوی وزارت جهاد کشاورزی جستجو کرد. چرا که با آمار اشتباهی که منتشر می شود، مشکلات بسیاری به وجود آمده که نمی توان آنها را نادیده گرفت.


 


سیاوش حاتم، فعال دانشجویی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین در یادداشتی و در واکنش به مصاحبه ای منتشر در سایت های حقوق بشری، ضمن قدردانی از دغدغه مندی همه یارانی که این روزها زندانیان سیاسی را به باد فراموشی نسپرده اند، متذکر شده است که نه تنها در باورش به آرمان های جنبش سبز تردیدی ایجاد نشده بلکه بیش از پیش به آن مفتخر است که در میانه ی آن خیل فداکاری و ایثار مردمی، او نیز سهم اندک خود را ادا می کند، جنبشی که از اعتراض به آرای خوانده نشده آغاز و با نفی استبداد و خشونت و تاکید بر خواست دمکراسی، حقوق شهروندی و احترام به کرامت انسانی، به شیوه ای مسالمت آمیز ره خود می پوید.

به گزارش کلمه، این زندانی سیاسی در بخشی از نامه ی خود آوررده است: به دور از واقعیت نیست که این روزها از هر روز دیگر امیدوارترم و در بهترین شرایط روحی خود بسر می برم، زیرا که امید در دل این دیوارهای آجری بلند با سیم های خاردارش نیز ریشه ای عمیق دوانده است و نیز خرسندم که به گاه انتخاب در آن دوراهی، که یک سوی آن زندان بود، راه دیگری نگزیدم.

سیاوش حاتم، فعال دانشجویی سابق صبح روز ۲۳ خرداد ماه برای اجرای حکم شانزده ماه حبس تعزیری که نه او و نه وکیلش از آن خبر داشتند روانه زندان شد. چهار مامور امنیتی با مراجعه به منزل او و نشان دادن حکم زندان او را به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل کردند.

سیاوش حاتم، دانشجو و دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه بوعلی همدان بود که یکبار در تاریخ ۲۵ خرداد ماه سال ۸۸ بازداشت شد. وی پس از آن از دانشگاه بوعلی همدان به دانشگاه شهید بهشتی منتقل شد. اما مدتی پس از انتقال در آذر ماه ۸۹ در جلسه امتحان در دانشگاه شهید بهشتی توسط ماموران وزارت اطلاعات قبل از شروع امتحان بار دیگر بازداشت شد.

متن این یادداشت که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:

به نام یزدان پاک

اطلاع یافتم که در هفته ی گذشته، خبری پیرامون شرایط روحی و روانی اینجانب و به نقل از یک منبع آگاه توسط یکی از نهادهای حقوق بشری در فضای رسانه ای منعکس شده است. ضمن سپاس از تمامی دوستانی که در چند ماه گذشته نسبت به وضعیت من در زندان پیگیر بوده اند لازم می دانم که بر پایه باورهایم که در ساختار سیاسی، فرهنگی دفترتحکیم وحدت و انجمن اسلامی دانشجویان همدان و در فضای فکری جنبش سبز ایران رشد و نمو یافته است توضیحاتی ارایه دهم، از آن رو که می پندارم در خبر یاد شده یا از منبع موثقی استفاده نشده یا نگارنده دچار سوبرداشت شده و یا واقعیات به گونه ای احساسی -عاطفی در قالب یک برداشت شخصی نادرست به نگارنده انتقال داده شده است. به هر روی در حسن نیت تهیه کنندگان خبر تردیدی وجود نداشته و توضیحات زیر تنها در راستای تصحیح قصور صورت گرفته است، تامبادا دیگرانی فرصت آن یابند که به ابراز تخطئه و تهمت ناراستی دست یازند و از ارزش کوشش یارانمان در فضای مجازی بکاهند.

در خبر یاد شده از عنوان دانشجوی محروم از تحصیل استفاده شده است، حال آنکه درس اینجانب در مقطع کارشناسی پایان یافته و تاکنون نیز تلاشی برای ادامه ی تحصیل صورت نداده ام تا از آن منع شوم.

دیگر آن که بر این باورم، محرومیت از تحصیل نشان شرافتی است بر شانه های والاترین این سرزمین و داغ ننگی است بر پیشانی آنان که فراموش ناشدنی است. از این روی بکارگیری بی محابای این عنوان جفایی است به ایشان و تحقیر پایداری دوستانی که در دفاع از این حق قانونی، عمر خود را در زندان سپری می کنند.

در خبر مذکور از ابتلای اینجانب به بیماری های روحی – روانی سخن به میان آمده است و وضعیت روحی ام نامناسب شده است. لازم به ذکر است که از سالیان فعالیت در جنبش دانشجویی ایران در قالب دفتر تحکیم وحدت تجارب گرانقدری برایم به یادگار مانده که گذران این روزها را به سادگی ممکن ساخته است. و به دور از واقعیت نیست که این روزها از هر روز دیگر امیدوارترم و در بهترین شرایط روحی خود بسر می برم، زیرا که امید در دل این دیوارهای آجری بلند با سیم های خاردارش نیز ریشه ای عمیق دوانده است و نیز خرسندم که به گاه انتخاب در آن دوراهی، که یک سوی آن زندان بود، راه دیگری نگزیدم.

در پایان ضمن قدردانی مجدد از دغدغه مندی همه یارانی که این روزها ما را به باد فراموشی نسپرده اند، متذکر می شوم که نه تنها در باورم به آرمان های جنبش سبز تردیدی ایجاد نشده بلکه بیش از پیش به آن مفتخرم که در میانه ی آن خیل فداکاری و ایثار مردمی، من نیز سهم اندک خود را ادا می کنم، جنبشی که از اعتراض به آرای خوانده نشده آغاز و با نفی استبداد و خشونت و تاکید بر خواست دمکراسی، حقوق شهروندی و احترام به کرامت انسانی، به شیوه ای مسالمت آمیز ره خود می پوید.

سیاوش حاتم

عضو سابق شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت

۱۳۹۱/۷/۲۴


 


کلمه: سفرنامه حج سید علیرضا بهشتی شیرازی، مشاور میرحسین و زندانی سیاسی بند ۳۵۰ اوین، در دهه اول ماه ذی حجه امسال در کلمه منتشر می شود.این سفرنامه حاصل سفر علیرضا بهشتی شیرازی در سال ۱۳۶۱ به مکه مکرمه است که متن آن پیش از این هم در کتاب فصل قاموس، دفتر دوم، شماره بهار ۱۳۶۲ به چاپ رسیده است.

پیش از این، قسمت اول این سفرنامه در این آدرس منتشر شده بود و حالا دومین قسمت آن در اختیار خوانندگان علاقه مند قرار می گیرد:

می‌خواهم از میقات بگویم، لیکن پیش از آن از کمی قبل‌تر …

راه دراز، تن کوفته، صندلی‌های به هم تپیده اتوبوس، اجازه نفس کشیدن به لنگ‌های دراز نمی‌دهند. ترمزهای مکرر خصومتی کهنه با زانوها دارند، لیکن راه میقات است و خواب سنگین همه را جبران خواهد کرد. نمی‌دانم در راه چه گذشت. همه را خواب دیدم. فقط شنیدم که نیمه‌شب چند اتوبوس در راه ماندند. یک بار بیدار شدم. بحث همگانی بر سر ضرورت هل دادن اتوبوس بود. با خود گفتم از هیکلت خجالت بکش. وخیز! که قبل از تصمیمی قطعی مثل نعش افتادم و باز خوابیدم.

بگذریم. گویا به هم‌سفری‌ها خیلی بد گذشت لیکن از خواب من چیزی زیاد نیامد که در آن بدی شریک شوم.

شاید فلسفه‌ای است در رنج هم‌سفری‌ها و خواب سنگین من. شاید به این خاطر که آنها جرعه‌ای از آنچه پیش از دعوت به این مهمانی سال‌ها چشیده بودند را می‌نوشیدند و من هم به همچین جرعه‌ای از رنج مستمر و جرعه‌ای از یک غفلت طولانی.

و بگذریم. گویا نمی‌توان بر سر این جزئیات اینقدر صبر کرد، بالاخره باید به میقات رسید.

آسمانی کم ستاره، با ماهی در میان. دشتی پست و بلند و بوته‌هایی در هر سو، تپه‌ای کوتاه و بر روی آن یک چهاردیواری سفید. اضطرابی همه جا گیر. همهمه‌ای وصف‌ناپذیر. تنهایی، غربت، نوعی سکوت پرزمزمه، نوعی بیچارگی عمیق؛ اینجا را «جُحفه» می‌گویند. نمی‌دانم این بیابان را چه می‌شود که به صحرای محشر می‌ماند. اصلاً‌ گویی در این سرزمین همه دشت‌ها قرابتی با صحرای مزبور دارند. نمی‌دانم این مسجد را چه کسی ساخته جز سقفی نیمه و مناره‌هایی بی‌مؤذن و حیاطی بی‌خادم هیچ ندارد. نمی‌دانم این دو عرب ابریق به دست چند ساعت منتظر ما مانده‌اند تا آبی بفروشند. نمی‌دانم چه باید کرد. کجا باید رفت، این سو رفتن، آن سو رفتن، سرگردانی اینجا کار همه است. یکی اشک می‌ریزد نمی‌دانم برای چه، یکی می‌گوید زود باشید و ولوله‌ای به جمعیت می‌اندازد. یکی به یاد نزدیکی سحر است. یکی به دست دیگران نگاه می‌کند. نکند فکر تقلب در سر دارد. یکی نماز تحیت می‌خواند و تازه در اولین قدم از آنچه سال‌ها آرزویش را داشته …!

با چه اصراری به سجده می‌رود. دیگری از خود می‌پرسد آیا میقات که می‌گفتند همین بود. دیگری مشغول طهارت گرفتن است و وضو، دیگری لباس‌ها را می‌کَنَد و از این و آن، طرز بستن احرام را می‌پرسد و دیگری می‌ترسد که خواب‌آلودگی به قطره‌ای از شراب نابی که هنوز آن را نچشیده است فرصت ترشح ندهد و بعد غُبنی همیشگی.

در مسجد مداح کاروان ما دعا را شروع کرده است و اشکی است که از یکی دو چشم می‌ریزد و بعد چشمان دیگر. مداح کاروان ما با صدایی شکسته، با لحن و مهارتی خاص می‌گوید: «خدایا … آمدم». افسوس که لحنش را نمی‌شود نوشت. جان آدم گُر می‌گیرد وقتی می‌گوید: «خدایا آمدم» و بعد «لبیکی» و بعد «اللهم لبیک».

همه احرام بسته‌اند. سفیدی‌های متحرکی در زیر ماهتاب. رخت‌ها را در چمدان دفن کنید. به یاد چرک سالیانه رسوب کرده در آنها آهسته و زمزمه‌گر … وردی. به یاد آنچه نباید می‌گذشت، انابه‌ای و به یاد راهی که در پیش است لبیک.

اینجا جُحفه است و کمی آن سوتر «غدیر خم». اینجا جُحفه است؛ شهری که چهارده قرن پیش او را سیل برد. سرزمینی اگرچه مبارک لیکن بلازده. اینجا جُحفه است. لشگرگاه رسول خداوند(ص) در فتح مکه.

این تپه‌ماهورهای پست و خرد عجب تاریخی دارند. نخستین برگ از آن حاوی دعای محمد(ص):

«خداوندا بلا را از مدینه بردار و بر جُحفه نازل کن». این را روحانی کاروانمان می‌گفت. وقتی که مهاجرین به مدینه آمدند بسیار تب و لرز می‌کردند. رسول خداوند چنین دعا نمود و پس از آن دیگر هیچ‌کس در اینجا نماند و اگر ماند از بلا ایمن نشد. بیماری، درد و رنجی که گویا جانوران را نیز از این سرزمین متواری کرده است و تنها حاجیان را به خود می‌خواند.

می‌گویند زمانی در اینجا شهرکی کوچک بود همان‌گونه که گفتم. لیکن پس از فتح مکه، پس از تشریع سنت حج، سیلی خانمان‌برانداز آمد و از آن به یادگار هیچ نماند و بعد از آن جز مسجدی سفید بر بلندی مشرف گویا هیچ چیز از هیچ کس به یادگار نماند. نه حتی جاده آبرومندی که او را بشناسندش و نه حتی دیوار کوتاهی که عثمانی‌ها بر جوار غدیر هم کشیده بودند.

اینجا جُحفه است؛ میقاتگاهی در بطن بلادیدگی. سرزمینی بی‌آلایش، بی‌هیچ چیز جز مسجدی …

*          *          *

ادامه دارد


 


کلمه – سجاد اعرابی:

امضاها از ۱۰۰ عدد فراتر رفته است. تجربه سوال قبلی درس عبرت نشده است. بیشتر از یک سال طول کشید تا آن سوال از دالان هیات رئیسه عبور کند – بخوانید مهر تایید رهبری را بگیرد – و به صحن علنی برسد؛ اما در نهایت احمدی نژاد به بهارستان آمد و ساکنان خانه ملت را یکپارچه تحقیر کرد و رفت. حالا دوباره جمعی از نمایندگان، این بار عصبانی از مصاحبه مطبوعاتی اخیر رئیس دولت، به فکر افتاده اند که او را زیر “سؤال” ببرند! اویی که بارها نشان داده قصد “پاسخ” گویی ندارد.

به گزارش کلمه، شاید در این روزهای پر التهاب دولت و مجلس و افزایش روزافزون بحران های اقتصادی- سیاسی، اشاره ای از رهبر کافی بود تا طرح سوال از احمدی نژاد که حداقل اختیار نظارتی این نهاد به شما می رود، به تدریج به محاق برود. اما هنوز این اتفاق نیفتاده است. شاید افکار عمومی قرار است مدتی مشغول این بازی باشند تا گرسنگی و رنج های معیشتی خود را فراموش کنند؛ یا آنکه این دعوای زرگری باید ادامه یابد تا آرایش انتخاباتی مطلوب رهبری رفته رفته شکل بگیرد. شاید هم اینهمه بدبینی روا نباشد و نمایندگان در سوال خود از رئیس دولت جدی باشند، یا لااقل چاره ای جز این برای واکنش به تلخ زبانی های بی پایان احمدی نژاد نمی یابند. هرچه باشد، تلاش ها از دو سو برای تثبیت یا تعلیق سوال ار رئیس دولت، همچنان ادامه دارد.

پایگاه های خبری گزارش می دهند در حالی که خبر تشکیل کمیته منتخب سوال‌کنندگان برای پیگیری سوال از رئیس‌دولت و ابلاغ شدن سوال به احمدی‌نژاد مطرح شده، گفته می شود برخی از نمایندگان خواستار لغو طرح سوال در مجلس هستند. حداد عادل از آن سو می کشد و علی مطهری از این سو، او به تلویح و تصریح از اشارات رهبری می گوید، و این به آیین نامه و قانون و سابقه قبلی و تجربه مدارای بی حاصل بعدی اشاره می کند.

این روزها، در حالی که حاکمیت یکدست بدترین روزهای اقتصادی خود را پشت سر می گذارد و روز به روز از توان مدیریتی دولت و متحدانش در اقصا نقاط حکومت در کنترل بحران های موجود کاسته می شود، برخی نمایندگان مجلس مستقیم و غیرمستقیم خبر از لغو طرح سوال از رییس دولت می دهند؛ بی آنکه راهی برای توجیه این عقب نشینی در برابر افکار عمومی داشته باشند.

تعیین سیاست های کلان حاکمیت در بجنورد

سفر رهبری به خراسان که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری و در شرایط بحرانی کشور صورت می گیرد، از ابتدا مشخص بود که با توصیه هایی درباره اوضاع کنونی همراه خواهد بود. در یکی از این توصیه ها، ایشان با اشاره به یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران خواستار جلوگیری از “جنجالی شدن فضای کشور” شده است.

رهبری که دوشنبه گذشته در جمع گروهی از مردم شیروان صحبت می کرد، گفت: “در مدت باقیمانده تا انتخابات و در خود انتخابات، همت همه مسئولان بر حفظ آرامش و اجتناب از جنجالی شدن فضای سیاسی کشور متمرکز باشد.”

وی اضافه کرد: “مسئولان مراقب باشند نگذارند که دشمن این آرامش کشور را برهم بزنند، تا قبل از انتخابات و در دوره انتخابات، باید آرامش کشور حفظ شود و نگذارند که فضای کشور منقلب شود.”

تمایل به انصراف افزایش می یابد

پس از توصیه های رهبری بود که تلاش های طرح مجلسی ها برای سوال از رییس دولت نیز کند شد و سیر نزولی گرفت. آفتاب نیوز گزارش می دهد که حسین‌علی حاجی‌دلیگانی، عضو هیئت‌رئیسه فراکسیون اصولگرایان مجلس از نامه رسمی چند تن از اعضای این فراکسیون به رئیس مجلس جهت اعلام انصراف از طرح سوال از احمدی نژاد و احتمال منتفی شدن این طرح خبر داده است.

وی اضافه می کند: با اعلام خبر نامه رسمی چند تن از اعضای فراکسیون اصولگرایان به رئیس مجلس جهت اعلام انصراف از طرح سوال از رئیس [دولت] و احتمال از حد نصاب افتادن این طرح گفته: فراکسیون اصولگرایان با طرح سوال از رئیس‌[دولت] در این مقطع موافق نیست چرا که تجربه سوال از رئیس [دولت] در اواخر سال گذشته باخت ـ باخت بود، به این معنی که هیچ کدام از طرفین نتوانستند به نتیجه مطلوب دست‌ یابند.

غلامرضا کاتب نیز در این باره گفته است: رئیس‌[دولت] تا قبل از روز یک‌شنبه فرصت دارد کتبا نماینده یا نمایندگان خود را برای پاسخگویی به طراحان سوال از رئیس‌[دولت] به کمیسیون برنامه و بودجه که کمیسیون بررسی‌کننده این طرح است، معرفی کند تا معلوم نشود بالاخره سوال از رئیس [دولت] عملی خواهد شد یا خیر؟

این ها در حالی hست که طی روزهای گذشته به طور عجیبی نمایندگان تمایل به لغو طرح سوال از رییس دولت نشان داده اند. محمد رجایی، عضو شورای مرکزی فراکسیون اصولگرایان تاکید کرده: اعضای فراکسیون اصولگرایان مجلس در جلسه خود سؤال از رئیس [دولت] و استیضاح وزیر را با توجه به عمر کوتاه دولت راهکار مناسبی برای حل مشکلات اقتصادی کشور ندانسته اند.

پیش تر نیز حدادعادل مخالفت خود را با این طرح اعلام کرده بود. رئیس‌ فراکسیون اصولگرایان مجلس با اشاره به مطرح شدن طرح سؤال از رییس دولت گفت: سؤال از رییس دولت را در شرایط کنونی به مصلحت نمی‌دانم. وی با بیان اینکه اولویت کشور طرح سؤال از رییس دولت نیست، افزود: اتحاد و همدلی برای حل مشکلات اقتصادی باید اولویت کار مجلس و دولت باشد.

شکایت ارزی راهکار مخالفان طرح

درحالی که بسیاری از نمایندگان با عقب نشینی و در پیش گرفتن موضع سکوت در برابر مشکلات و بحرانهای ملت، امضاهای خود را از طرح سوال از رییس دولت پس می گیرند، مخالفان و منتقدان احمدی نژاد اما به دنبال راهکارهای جایگزین برای پاسخگو نگه داشتن دولت هستند.

به گزارش شفاف، احمد توکلی عنوان کرد تعدادی از نمایندگان از هر دو طیف سیاسی فراکسیون رهروان و اصولگرایان که مخالف طرح سوال از رییس دولت در صحن علنی مجلس شورای اسلامی هستند از تخلفات رییس دولت در نوسانات اخیر بازار ارز شکایت کرده اند.

دولت هم درخواست لغو طرح را دارد

تمایل به لغو طرح سوال از رییس دولت تنها در نمایندگان دیده نمی شود و دولتی ها نیز به تدریج این خواسته را مطرح می کنند. به گزارش آفتاب معاون رئیس دولت در امور مجلس گفت: مجلس شورای اسلامی در طرح سوال از رئیس دولت تجدید نظر کند.

لطف‌الله فروزنده صبح امروز در حاشیه نشست اعضای هیئت دولت در خراسان شمالی اظهار کرد: رویکرد دولت تعامل با مجلس است و ما قائل به این هستیم که با مجلس تعامل داشته باشیم و از ظرفیت‌های مجلس به خوبی استفاده شود تا ان‌شاءالله بتوانیم مشکلات و مسائل را حل کنیم.

وی افزود: فضای فعلی نیاز به تعامل و همدلی دارد و طبیعتاً مجلس باید چالش‌ها را برطرف کرده و با استفاده از ظرفیت مجلس و دولت کارها را جلو ببریم.

فراکسیون اصولگرایان: طرح تنش زا است!

همزمان با بالاگرفتن انتقادات و بحث های پیرامون طرح سوال از احمدی نژاد و مواضع رهبر مبنی بر حفظ آرامش مسوولین قوا تا زمان انتخابات، فراکسیون اصولگرایان مجلس نیز بیانیه ای مشروح صادر کرده و در آن با تمسک به توجیهاتی چون سوء استفاده دشمنان از شرایط کشور، موضع خود را درباره طرح مذکور منفی اعلام کرده است.

در بخشی از این بیانیه آمده است: برون رفت از مشکلات اقتصادی اخیر هم مستلزم مقاومت است و هم مستلزم تدبیر و همدلی. مسلم است که با تدبیر صحیح و مدیریت مبتنی بر برنامه می‌توان آثار و تبعات منفی این توطئه را کاهش داد در چنین شرایطی جمعی از نمایندگان محترم مجلس نهم با احساس تکلیف و از سر خیرخواهی و دلسوزی به حکم وظیفه نظارتی خود در صدد طرح سوال از رییس دولت بر آمده‌اند تا انتقادات خود را به روش‌ها و تدبیر‌ها و مدیریت‌های اعمال شده بیان کنند.

فراکسیون اصولگرایان در عین حال که طرح سوال از رییس دولت و وزرا را از اختیارات مسلم نمایندگان می‌داند معتقد است این اقدام نمایندگان، به ظن قوی کمکی به حل مشکلات موجود نمی‌کند، بلکه می‌تواند تنش‌زا و التهاب آفرین باشد و به نوبه خود موجب آثار منفی شود.

اشاره صریح این بیانیه به سخنان اخیر رهبر، به وضوح پشت پرده تمایل مجلس به لغو این طرح را روشن می کند، آنجا که بیان می شود: جربه سوال قبلی از رییس دولت این احتمال را تقویت می‌کند که طرح سوال از رییس دولت فضا را غبار‌آلود و جنجالی خواهد کرد. رهبر معظم انقلاب اسلامی در سفر خود به خراسان شمالی صریحاً فرموده‌اند: «در مدت باقیمانده تا انتخابات همت همه مسئولان بر حفظ آرامش و اجتناب از جنجالی شدن فضای سیاسی کشور متمرکز باشد.»

سوالی که با ۱۰۲ امضا تقدیم هیات رییسه شد

طرح سوال از رییس دولت پیشتر توسط تعدادی از نمایندگان تقدیم هیات رییسه شده بود. مطهری یکی از طراحان سوال از رئیس [دولت] از ارجاع این طرح به کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی برای بررسی و دعوت از نمایندگان رئیس دولت برای پاسخگویی خبر داد.

وی گفت: هیات رئیسه مجلس پس از دریافت طرح سوال از رئیس دولت، کمیسیون برنامه و بودجه را به عنوان کمیسیون اصلی این طرح تعیین کرد.

طرح سوال مذکور، چهارشنبه گذشته با ۱۰۲ امضا به هیات رئیسه مجلس تقدیم شد. براساس ماده ۱۹۶ آیین نامه داخلی مجلس در صورتی که حداقل یک ‌چهارم کل نمایندگان بخواهند درباره یک یا چند وظیفه رییس دولت سوال کنند، باید سوال یا سوالات خود را به طور صریح و روشن و مختصر همگی امضاء و به رئیس مجلس تسلیم نمایند و رئیس مجلس موضوع را در اسرع وقت به کمیسیون‌های تخصصی مربوط ، ارجاع می‌نماید.

طرحی که با اشارات پشت پرده به کما می رود

به نظر می رسد این بار نیز بنا به مصلحت اندیشی های اقتدارگرایان و پس از سخنان صریح رهبر درباره پرهیز از تنش در سال پایانی فعالیت دولت، سوال از رئیس دولت به جایی نخواهد رسید و بدین سان قرار است نقش و بازوی نظارتی مجلس بیش از پیش ضعیف شود.

حمایت های بی دریغ و بیش از پیش رهبر از رییس دولت در سال های اخیر و سکوت معنادار ایشان در قبال فسادها و شکست های سیاسی اقتصادی دولت در همین دوران، که با توصیه سکوت و عدم انتقاد به مجلس نیز همراه بوده، کشور را در شرایطی خطیر و در معرض بحران های فلج کننده ای قرار داده است.

موقعیت گوش به فرمانی که مجلس اصولگرا برای خود در نظر گرفته نیز این مجلس را به بازیگری با درجه نازل تر از شان واقعی این نهاد در قانون اساسی جمهوری اسلامی قرار داده و کار را به جایی رسانده که نمایندگان حتی حق سؤال از احمدی نژاد را هم برای خود قائل نیستند.

به نظر نمی آید با تمایل نمایندگان و فراکسیون های مختلف به لغو طرح، جدیت و همیتی برای ادامه و پیگیری آن وجود داشته باشد، چه آنکه این تلاش ها می تواند به بهانه رویارویی با منویات رهبری در نطفه خفه شود.

بدین ترتیب بهارستان هم برای تعیین تکلیف باید منتظر پاستور بماند، و باید دید آیا مقام رهبری قرار است سکوت و گذشت از تخلفات و فسادهای عظیم دولت مورد حمایت خود را تا انتخابات ادامه دهند و یا حاضرند دست کم در این ماه های باقی مانده، به طور محدود دست مجلس و دستگاه قضایی را در برخورد با قانون شکنی های دولت و خودمحوری های رئیس آن، باز بگذارند.


 


در پی احضار سیداحمد رونقی پدر حسین رونقی به اداره اطلاعات تبریز، خانواده این زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین تهدید شده اند که در صورت ادامه استفاده خواهر و برادر حسین از فیس بوک و دیگر شبکه های اجتماعی بازداشت خواهند شد.

به گزارش خبرنگار کلمه، بازجوهای اطلاعات این شهرستان همچنین به خانواده وی اعلام کردند اگر با رسانه ها در خصوص وضعیت حسین مصاحبه کنند با آنها برخورد خواهد شد.

پیش از این مادر حسین طی گفتگو با خبرنگار کلمه گفته بود که بازجوها وماموران امنیتی وی را تهدید کرده اند اگر مصاحبه کند دخترانش را بازداشت می کنند.

بنا برگفته خانواده این زندانی سیاسی ،وی به مسوولان قضایی اعلام کرده درصورتی که حق استفاده از مرخصی درمانی وی نادیده گرفته شود و قوه قضاییه نسبت به بازداشت امدادگران بی تفاوت باشد طی روزهای آینده دست به اعتصاب غذا خواهد زد.


 


مشاور انجمن صنایع لبنی ایران با اشاره به واردات شیرخشک صنعتی با ارز آزاد گفت: بخشی از شیرخشک‌های وارداتی در گمرکهای کشور به بهانه‌های مختلف بلوکه شده و ترخیص نمی‌شود.

حسین چمنی در گفت‌وگو با ایسنا، با اشاره به این‌که کارخانه‌های لبنی شیرخام را همچنان با قیمتی بیش از توافق شده با دامداران (کیلویی ۹۳۰ تومان) خریداری می‌کنند، افزود: متاسفانه به غیر از چند دامداری در تهران بقیه‌ دامداریها رغبتی برای عقد قرارداد با کارخانه‌های لبنی از خود نشان نداده‌اند.

او با اشاره به این‌که کارخانه‌های لبنی شیرخام را با قیمت بالایی می‌خرند، اما به همان میزان اجازه ندارند قیمت محصولات خود را افزایش دهند، گفت: در حوزه‌ شیرخشک صنعتی امسال واردات داشتیم اما به نظر می‌رسد برخی تمایلی به واردات این محصول ندارند. در حالی که اعلام شده بود شیرخشک صنعتی برای واردات ارز مرجع می‌گیرد اما این کار بسیار دیر انجام شد و برخی کارخانه‌ها با ارز آزاد اقدام به واردات کردند که متاسفانه هم‌اکنون به بهانه‌های مختلف شیرخشک در گمرکهای کشور بلوکه شده و ترخیص نمی‌شود.

وی اضافه کرد: این در حالی است که واردات ۱۵ تا ۲۰ هزار تن شیرخشک صنعتی می‌تواند قیمتها را در بازار شیر شکسته و بازار را به تعادل برساند.

مشاور انجمن صنایع لبنی ایران با اشاره به این‌که قیمت ۹۳۰ تومانی تعیین شده برای هر کیلو شیرخام شامل ۱۷ درصد سود برای دامدار می‌شود، گفت: در بازار شیرخام حبابی در حدود ۲۰۰ تا ۲۵۰ تومان ایجاد شده است.

چمنی همچنین با اشاره به این‌که زیان کارخانه‌های لبنی به منفی یک درصد رسیده است، افزود: صنایع لبنی جزو رقابت‌پذیرترین صنایع کشور هستند و بیش از ۹۰۰ برند فعال در این صنعت فعالیت می‌کنند.


 


عصرایران به نقل از فارین پالیسی نوشت: “معمر قذافی “رهبر سابق لیبی، تا زمانی که ناتو مقرش را در طرابلس بمباران کرد و توسط مخالفانش کشته شد، حاضر نبود که قدرت را به شخص دیگری واگذار کند.

در یمن “عبدالله صالح” رئیس جمهوری این کشور، ماه‌ها پس از آنکه ناآرامی‌های داخلی در کشورش به جنگ داخلی تبدیل و در گلوله باران دفترش به شدت زخمی شد، حاضر نشد که شخص دیگری کرسی ریاستش را تصاحب کند.

حال پرسش آن است که چه عاملی سبب می‌شود که چنین افرادی حتی در شرایط دشوار حاضر به واگذاری قدرت نشود؟ چرا رهبران کشورهایی مانند اردن و عربستان سعودی حتی زمانی که می‌بینند افراد بانفوذی مانند “حسنی مبارک” رئیس جمهوری سابق مصر، در قفسی در دادگاه محاکمه می‌شوند، حاضر به رها کردن زندگی مجلل خود نیستند.

تشخیص ویژگی‌های روان‌شناختی دیکتاتور‌ها در جهان بسیار آسان است و امر دشواری به نظر نمی‌رسد چرا که تاریخ زندگی اکثر آنان مانند “ژوزف استالین” رهبر شوروی سابق ، “مائو تسه تونگ” رهبر مارکسیست چین، “صدام حسین” رئیس جمهوری مخلوع عراق، و خود قذافی در دسترس همگان است و می‌توان شرایطی که آنان را به یک دیکتاتور تبدیل کرده است را مطالعه کرد.

کمیسیون سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا در گزارش مخفیانه‌ای با نام “تحلیل روان‌شناختی آدولف هیتلر” که در سال ۱۹۴۳ میلادی انجام شده است، تلاش کرده است که تفکر و نگاه مستبدانه هیتلر را بررسی و توضیحی منطقی برای آن ارائه کند.

اکنون این گزارش به همراه تحقیقات جدید منتشر شده محققان را به درک مناسب تری از اینکه چرا رهبران به یکباره به یک حکمران مستبد تبدیل می‌شوند، نزدیک‌تر کرده است.

آیا دیکتاتور‌ها از بیماری روانی رنج می‌برند؟ این ساده‌ترین و گمراه کننده‌ترین تعریفی است که از دیکتاتور‌ها ارائه می‌شود. این ایده همچنین بسیار ناامیدکننده است. نابسامانی های فکری در حقیقت به تشخیص و درک مشکلات روانی مربوط می‌شود تا اختلال در شخصیت ضداجتماعی افراد. در حالی که دیکتاتور‌ها مرتبا در حال اقداماتی هستند که قدرت خود را حفظ کنند و این قبیل از تصمیمات نمی‌توانند توسط فردی که از بیماری روانی رنج می‌برد، سر بزند.

پذیرش اینکه بگوییم که این قبیل از حاکمان سعی می‌کنند مانند یک روانی به نظر برسند، بسیار دشوار است. برای مثال، آنان نه تنها به اطرافیانشان بلکه به خودشان نیز دورغ می‌گویند.

متخصصان می‌گویند که مثلا زمانی که استالین فردی را خیانتکار توصیف می‌کرد نه تنها شرایطی را به وجود می‌آورد که دیگران این مسئله را باور کنند بلکه ذهن خودش را هم برای پذیرش این مسئله آماده می‌کرد.

همین مسئله در معمر قذافی نیز دیده شده بود. رهبر سابق لیبی، نه تنها به خوبی می‌دانست که مخالفانی در دولتش هستند بلکه از وجود مخالفان در سرتاسر کشورش نیز خبر داشت، اما از‌‌ همان آغاز بهار عربی مرتبا تکرار می‌کرد که تمامی مردم لیبی حامی من هستند و برای دفاع از من می‌میرند. این تفکر قذافی حتی تا آخرین لحظه کشته شدن توسط‌‌ همان مخالفان همراه او بود.

“اسکات آتران” استاد دانشگاه “میشیگان” آمریکا که بیش از دو دهه درباره حاکمان و مردان قدرتمند در جهان مطالعه کرده و با بسیاری از آنان مستقیما گفت وگو کرده است، اینگونه نتیجه می‌گیرد که حرکت به سوی اخلاقیات، نه سادیسم و حرص و طمع، شخصیت افراد قدرتمند را شکل می‌دهد.

او می‌گوید که مثلا آدولف هیتلر معادل یکصد میلیون دلار هزینه کرد تا اقداماتش را توجیه کند و مدارک منطقی به دیگران ارائه دهد.

اکثر رهبران در کشورهای دموکراتیک کسانی را وارد تشکیلات خود می‌کنند که از اقدامات آنان انتقاد کنند، اما دیکتاتور‌ها زندگی خود را به گونه‌ای هدایت می‌کنند که چنین افرادی در آن کمترین نقش را ایفا کنند.

“فرانک دیکو‌تر” استاد دانشگاه هنگ کنگ و نویسنده کتابی درباره مائو در این باره می‌گوید: “اینکه حاکمان مستبد از بیماری روانی رنج می برند یا خیر، برای من مهم نیست اما اینکه چطور قدرت آنان را به مرور زمان تغییر می‌دهد، پرسشی است که ذهن مرا به خود مشغول کرده است.”

او ادامه می‌دهد که مائو برای زمان طولانی قدرت را در اختیار داشت و روز به روز بد‌تر و بد‌تر می‌شد و در ‌‌نهایت تنها در پیله خود زندگی کرد.

به باور بسیاری از روان‌شناسان، رهبران مستبد توانایی آن را ندارند که ارتباط شان با دیگر را به درستی و منطقی بررسی کنند. در گزارشی که توسط سه محقق در دانشگاه کالیفرنیا در سال ۲۰۰۳ میلادی انجام شد، آمده است که دیکتاتور‌ها ذهنیت خود را تغییر می‌دهند و شخصا برای خود، تفکری جدید خلق می‌کنند.

این گزارش همچنین تاکید می‌کند: این تمایل در افراد قدرتمند وجود دارد که برای خود اعتباری را در نظر بگیرند که در عالم واقعیت وجود ندارد و در همین حال دنیای پیرامون خود را بسیار خودکار‌تر و راحت‌تر تصور می‌کنند. صدام حسین نمونه واقعی برای این مسئله است؛ او حتی وقتی که به بغداد حمله شد نیز از ادعا‌های توخالی اش دست برنداشت.

“رنانا بروکس” استاد روان‌شناسی دانشگاه “واشنگتن” نیز می‌گوید که دیکتاتور‌ها تمایل دارند که قدرت و توانایی خود را بیش از واقعیت‌ها نشان دهند. آنان در حقیقت خود را یک قهرمان می‌بینند و زمانی که این باور به چالش کشیده می‌شود، دیگر نمی‌توان مانع اقدامات آنان شد چرا که در این شرایط شخصیت اصلی آنان زیر سؤال می‌رود.

اما فرضیه سومی که درباره دیکتاتور‌ها ارائه می‌شود، آن است که مشکل زمانی که قدرت را به طور کامل در اختیار دارند، رشد می‌یابد. برای مثال “روبرت موگابه” رئیس جمهوری زیمبابوه، در جوانی یک زاهد باادب بوده است و اطرفیان او می‌گویند که او در آن زمان اصلا تفکرات خودکامه نداشت اما اکنون به سخنان دیگر گوش نمی‌دهد و به حاکمی مستبد تبدیل شده است. روان‌شناسان معتقدند که در مورد موگابه تنها می‌توان گفت که قدرت کامل او را به چنین فسادی کشیده است.

در تحقیقاتی که توسط تیم روان‌شناسی دانشگاه “کلمبیا” با عنوان “چگونه قدرت فاسد می‌شود” انجام شده، آمده است که چه مکانیسمی در قدرت منجر به فساد می‌شود؟

در حقیقت باید گفت که قدرت خود به تنهایی عامل تغییر شخصیت افراد نیست اما آنچه که باعث می‌شود، فردی قدرتمند به یک دیکتاتور تبدیل شود آن است که او به مرور زمان از نگرانی‌های که مردم عادی جامعه با آنان درگیر هستند فاصله می‌گیرند و این نخستین گام برای تغییر تفکرات است چرا که از نظر علمی ، هورمون کورتیزول آنان کاهش می‌یابد؛ هورمونی که تنها با وجود استرس افزایش می‌یابد و به بدن کمک می‌کند که در واکنش به شرایط استرس‌زا میزان قند خون و فشار خون را افزایش دهد اما در عین حال بر روی خلق و حافظه نیز تاثیر می‌گذارد.

در این گزارش آمده است حال آنکه بی اخلاقی و گفتن دروغ‌های مدوام نیز استرس زا هستند. دروغگو باید همراه مراقب کلام خود و شرایط محیطی خود باشد و در چنین شرایطی تنها استرس افراد افزایش می‌یابد اما در دیکتاتور‌ها عوامل دیگر باعث کاهش استرس می‌شوند و به همین دلیل راحت‌تر از دیگران از راستگوی خودداری می‌کنند.

البته هیچ یک از این عوامل جنایت‌های دیکتاتور‌ها در طول تاریخ را توجیه نمی‌کند و این در حالی است که مغز ما برای داشتن قدرتی کامل و مطلق آمادگی ندارند.

در این شرایط است که دیکتاتور‌ها ممکن است تا آخرین لحظه بجنگند چرا که هرگز تصور نمی‌کنند که پایانی نیز برای آنان وجود دارد.

قذافی می‌توانست قبل از آنکه همه چیز را از دست بدهد و کشته شود، از قدرت کناره گیری کند و مبارک نیز می‌توانست چند هفته قبل از روزی که مجبور به استعفا شود، مصر را ترک کند.

هیتلر نیز توانایی و فرصت آن را داشت که برای برقراری صلح قدم بردارد و صدام هم قادر بود که سرنوشت دیگری برای خود رقم بزند.

اما نباید این نکته را فراموش کرد که دیکتاتور‌ها همچنانکه قدرت نظامی قوی دارند، از نظر روان‌شناختی برای عقب نشینی از قدرت بسیار ضعیف هستند؛ به همین دلیل آنان در عین دلبستگی به بقا، همواره از نابودی استقبال می‌کنند.


 


در راستای اعلام قیمت هر کیلو تخم مرغ ۳۳۰۰ تومان از سوی مدیر عامل شرکت پشتیبانی امور دام، مدیر بازرسی شورای اصناف شهر تهران و رییس سازمان نظارت شورای اصناف کشور تنها قیمت‌های اعلام شده از سوی سازمان حمایت مصرف کننده و تولیدکننده را ملاک توزیع تخم مرغ اعلام کرده‌اند.

داوود اسکندری مدیر بازرسی شورای اصناف شهر تهران در گفت‌وگو با ایسنا در این‌باره با بیان اینکه توزیع‌کنندگان تخم‌مرغ زیر نظر سازمان حمایت و سازمان صنعت، معدن و تجارت قیمت‌های توزیع را اعمال می‌کنند، گفت: هر قیمتی که سازمان حمایت برای توزیع تخم‌مرغ و رساندن آن به دست مصرف‌کننده اعلام کند، مبنای عمل اتحادیه‌ها و واحد‌های صنفی قرار می‌گیرد و فعالیت اتحادیه‌ها زیرمجموعه شرکت پشتیبانی امور دام نیست.

رضا کرمی رئیس سازمان نظارت شورای اصناف کشور نیز در این‌باره گفت: مبنای تعیین قیمت تخم‌مرغ سازمان حمایت است که پیش از این قیمت‌ها را اعلام کرده و به اتحادیه‌ها ابلاغ کرده‌ است.

وی با بیان اینکه تخم‌مرغ بسته‌بندی شده با سلفون در حال حاضر شانه‌ای ۷۰۰۰ تومان عرضه می‌شود، تصریح کرد: به عبارتی قیمت هر کیلو تخم‌مرغ بسته‌بندی شده در حدود ۳۵۰۰ تومان است.

او ادامه داد: تخم‌مرغ مارک‌دار تاریخ‌دار هر شانه ۶۶۰۰ تومان و بدون تاریخ آن ۶۳۰۰ تومان است.

کرمی با تاکید بر اینکه هر شانه تخم‌مرغ باید در حدود دوکیلو باشد، اظهار کرد: سازمان حمایت این قیمت‌ها را ابلاغ کرده و همچنان اعمال می‌شود.

سعید درخشانی رئیس اتحادیه سوپرمارکت‌داران و مواد پروتئینی نیز با بیان اینکه در حال حاضر هر شانه تخم‌مرغ از ۶۸۰۰ تا ۷۰۰۰ تومان توزیع می‌شود، خاطرنشان کرد: هر کیلو تخم‌مرغ در حدود ۳۴۰۰ تومان است.

وی ادامه داد: قیمت و مکان خاصی برای توزیع تخم‌مرغ وجود ندارد و این قیمتها از سوی بنکداران در بین توزیع‌کنندگان توزیع می‌شود.

رئیس اتحادیه سوپرمارکت‌داران و مواد پروتئینی با بیان اینکه دوره‌گرد‌ها تخم‌مرغ را از مرغداران بار کرده و بین مغازه‌داران توزیع می‌کنند، تصریح کرد: قیمت تخم‌مرغ به طور روزانه تعیین می‌شود و هر دانه تخم‌مرغ ۲۵۰ تومان است. البته قیمت هر شانه تخم مرغ قبلا ۶۸۰۰ تومان اعلام شده بود.

به گزارش ایسنا، مدیرعامل شرکت پشتیبانی امور دام به تازگی قیمت هر کیلو تخم‌مرغ را ۳۳۰۰ تومان اعلام کرده است.

به گفته مصیب محمدیان شمالی بر اساس توافق انجام شده بین شرکت پشتیبانی امور دام با تولیدکنندگان تخم‌مرغ، قرار بر این شده که با تامین نهاده‌های لازم قیمت تخم‌مرغ افزایش نداشته باشد.


 


محمدرضا پورشجری وبلاگ نویس زندانی در زندان مرکزی کرج، در گزارشی از وضعیت زندان و شرایط حاکم در آن محل به گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد مسئولیت هر گونه خطر برای سلامتی و جان خود را متوجه آقای خامنه ای دانسته است.

به گزارش وبگاه «فعالین حقوق بشر و دموکراسی در ایران»، محمدرضا پورشجری در مورد وضعیت و شرایط خود در زندان مرکزی کرج خطاب به احمد شهید گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل متحد ویژه ایران نوشته است: “توصیف و تشریح شرایط ناگوار و ضد انسانی این زندان بسیار مشکل است. من تنها زندانی سیاسبی این زندان هستم که اکنون به مدت ۱ سال است که در میان جمعی از اشرار و جانیان و سارقان و مجرمین خطرناک و بیماران روانی محبوس شده ام. در واقع تیمارستان و گداخانه و زندان را در هم ادغام نموده و نام «ندامتگاه کرج» بر آن نهاده اند. افراد روان پریش و خل و چل محلات شهر و همچنین متکدیان و کارتن خوابها و معتادان ولگرد و بی خانمان را در هر کجا می یابند هر روزه به این زندان منتقل می کنند. در حدود ۱۰ هزار تن آمار این زندان می باشد که در هر سالن کم و بیش ۶۰۰ زندانی و گاهی تا هزار نفر نگهداری می شود. در اناق هایی به مساحت ۲۰ متر مربع ۴۰ تن محبوسند. در زمانهایی جمعیت هر اتاق تا ۵۷ نفر نیز افزایش یافته است . تمامی توالت ها ، کف حمام ها و کف سالن ها مملو و انباشته از زندانی است . در اینجا محلی برای خوابیدن خرید و فروش می شود. وفور و مصرف مواد مخدر از قبیل شیشه و کراک امری عادی و همه گیر است.”

متن کامل این نامه که همزمان با احمد شهید، به مراجع بین المللی نیز ارسال شده به شرح زیر است:

قابل توجه مسئولان سازمان عفو بین الملل و همچنین گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد

درود بر شما،

شاید اطلاع داشته باشید که دستگاه قضایی جمهوری اسلامی مرا که در وبلاگ شخصی ام عقاید و نظرات و اندیشه های خود را منعکس می کردم، در تاریخ ۲۱ شهریور ۱۳۸۹ برابر با ۱۲ سپتامبر ۲۰۱۰ پس از بازداشت و شکنجه و ضرب و شتم در بازداشتگاه اداره اطلاعات کرج به اتهام توهین به رهبرجمهوری اسلامی و تبلیغ علیه این نظام و نیز توهین به مقدسات اسلامی به ۴ سال حبس محکوم نموده است که پس از تحمل یکسال حبس در زندان رجایی شهر (گوهردشت ) که ۸ ماه از این مدت را در سلول انفرادی محبوس بودم به زندان مرکزی کرج ( ندامتگاه کرج ) منتقل شدم.

توصیف و تشریح شرایط ناگوار و ضد انسانی این زندان بسیار مشکل است . من تنها زندانی سیاسی این زندان هستم که اکنون به مدت ۱ سال است که در میان جمعی از اشرار و جانیان و سارقان و مجرمین خطرناک و بیماران روانی محبوس شده ام. در واقع تیمارستان و گداخانه و زندان را در هم ادغام نموده و نام «ندامتگاه کرج» بر آن نهاده اند. افراد روان پریش و خل و چل محلات شهر و همچنین متکدیان و کارتن خوابها و معتادان ولگرد و بی خانمان را در هر کجا می یابند هر روزه به این زندان منتقل می کنند. در حدود ۱۰ هزار تن آمار این زندان می باشد که در هر سالن کم و بیش ۶۰۰ زندانی و گاهی تا هزار نفر نگهداری می شود. در اناق هایی به مساحت ۲۰ متر مربع ۴۰ تن محبوسند. در زمانهایی جمعیت هر اتاق تا ۵۷ نفر نیز افزایش یافته است . تمامی توالت ها ، کف حمام ها و کف سالن ها مملو و انباشته از زندانی است . در اینجا محلی برای خوابیدن خرید و فروش می شود. وفور و مصرف مواد مخدر از قبیل شیشه و کراک امری عادی و همه گیر است.

انواع بیماریهای واگیردار همچون ایدز و هپاتیت و گال و سل شایع است. وجود و فراوانی شپش و ساس واقعیتی عادی و پذیرفته شده است. به لحاظ بهداشتی این زندان به کانال فاضلاب شبیه است. سهمیه و جیره مواد شوینده و بهداشتی که در هر ماه توزیع می شود به اندازه مصرف یک روز فرد زندانی است . حمام ها با ظرفیت بسیار کم ، فاقد آب گرم است و برای استفاده از همان آب سرد هم باید مدت زیادی در صف و نوبت ایستاد.

بهداری زندان در حد تجویز چند عدد قرص مسکن برای تمامی دردها و بیماری ها ، کارکرد بهتر و مفیدتری ندارد . اکثر بیماران تنها پس از فوت آنهم به جهت تنظیم گواهی فوت توسط پزشک به بهداری زندان انتقال داده می شوند. در اینجا افراد به علت ابتلاء به بیماری های جزئی و ساده که با چند روز بستری شدن در بیمارستان و انجام مراقبت های پزشکی به سهولت بهبودی خواهد یافت ، بی سر و صدا فوت می شوند. آمار مرگ و میر در زندان ندامتگاه کرج همچنانکه در دیگر زندان های ایران هرگز در هیچ کجا منعکس نمی شود.

وضعیت غذایی و کیفیت خورد و خوراک و مقدار سهمیه و جیره غذا تأسف انگیز است. جیره غذایی به اندازه ای کم و ناکافی است وکیفیتی نازل دارد که دیده شده است که زندانیان بی کس و کار و بی پول که توانایی خرید مواد خوراکی از فروشگاه زندان را ندارند حتی برای دریافت یک بسته بیسکویت به خودفروشی و عمل لواط تن داده اند.

روز نخستی که وارد این زندان شدم از حضور این همه شرور و چاقو کش و نزاع و درگیری و خون و خونریزی دچار شوک شدم. در این زندان هیچگدام از مفاد آیین نامه زندانها و هیچیک از حقوق زندانیان رعایت نمی شود. در این زندان نظم و انضباط و آرامش سالن ها و اتاق ها نه توسط زندانبانان رسمی بلکه به وسیله خود زندانیان که تعمدا از میان اشرار خطرناک انتخاب می شوند و مجموعا به نام انتظامات خوانده می شود برقرار می گردد. اینان نیز از هر فرصتی برای زورگیری و ضرب و شتم و کتک زدن دیگران استفاده می برند . در این زندان برای ارائه هر گونه خدماتی که علی الاصول جزو وظایف پرسنل رسمی زندان است از زندانیان پول دریافت می کنند.

مشکلات من در این زندان بی شمار است . به دلیل اینکه به بیماری های متعددی از جمله دیسک کمرو دردهای عضلانی، سینوزیت مزمن، سنگ کلیه ، ورم غده پروستات و مشکلات دستگاه گوارشی و مجاری ادرار مبتلا هستم و به دلیل سن زیاد (۵۲ سال) که تحمل حبس در چنین جهنمی را برایم دشوار ساخته است ، در تاریخ ۱۴ فروردین ۱۳۹۱ از مدیریت زندان جهت درمان و استراحت کتبا تقاضای ۱۰ روز مرخصی نمودم که پاسخی داده نشد و سپس در تاریخ ۱۷ تیرماه ۹۱ طی نامه ای رسمی از دادستان کرج درخواست مرخصی استعلاجی کردم که وی نیز نامه ام را بی پاسخ گذاشت . پیش از این نیز با تقاضای انتقال من برای انجام معاینات پزشکی و انجام سونوگرافی در مرکزی بیرون از زندان که همواره و طبق مقررات زندان با مراقبت شدید ماموران و در غل و زنجیر انجام می گیرد هم موافقت نگردید. همچنین تلاش های من و خانواده ام جهت انتقال از این زندان به زندانی با شرایط قابل تحمل نیز تاکنون بی نتیجه مانده است.

نظر به اینکه من در زندان مرکزی کرج ( ندامتگاه کرج ) هیچ گونه امنیت جسمی و جانی نداشته و در هر لحظه و هر روز در معرض ابتلا به بیماری های شناخته و ناشناخته قرار دارم و هم اینکه احتمال ضرب و جرح و حمله و تعدی و خشونت از سوی اوباش و اشرار و مجرمین خطرناک نسبت به من وجود دارد ، بنابراین در اینجا و توسط همین یادداشت اعلام می دارم که به هر دلیل و علتی اعم از بیماری و یا هر حادثه و اتفاقی در این زندان فوت شوم ، شخص علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی مسئول مستقیم مرگ من می باشد . زیرا که اتهام اصلی که موجب آن محکوم به حبس گشته و تاکنون در زندان بسر می برم توهین به شخص ایشان است.

محمدرضا پورشجری(سیامک مهر )

نویسنده وبلاگ گزارش به خاک ایران

زندان مرکزی کرج ( ندامتگاه کرج )

یکم مهرماه ۱۳۹۱ برابر با بیست و دوم سپتامبر ۲۰۱۲

گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید

دبیر کل ملل متحد آقای بان کی مون

کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد

گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد

سازمان عفو بین الملل


 


کلمه- سیدمصطفی تاج زاده:

وقتی سخنگوی کودتای انتخاباتی، زنجیره سبز راه آهن-تجریش در روزهای انتخابات ۸۸ را “فتنه” می خواند و برای توجیه عملیات سرکوب علیه کمپیین انتخاباتی آقای میر حسین موسوی، همگرایی جنبش های اجتماعی پایتخت را “توطئه محفل صبحانه به سرکردگی بهزاد نبوی” و امثال او معرفی می کرد آیا می توانست تصور کند که روزی در نتیجه همین کودتا ارزش پول و پرچم و پاسپورت ایران به چنین سقوطی دچار خواهد شد و ایران به دست کودتاچیان وارد جرگه کشورهای دست چندم منطقه و کشور‌های دسته‌ی آخر جهانی خواهد شد؟ کجایند کیفر خواست نویسانی که در جریان محاکمه فعالین انتخاباتی و در متن کیفر خواست به دفاع از میلوسویچ قصاب مسلمانان و کروات های بالکان پرداخته سرنگون شدن او را ضربه انقلاب های مخملی به “مقاومت علیه سیطره و هژمونی علیه غرب” دانستند که اکنون به سوریه بنگرند و نتیجه حمایت از جنایات میلوسویچ سوریه در کشتار سی هزار سوری واز آن جمله بیش از دوهزارکودک را به دیده عبرت نگریسته ویک بار هم که شده استغفار کنند وعذر تقصیر به پیشگاه ملت سوریه ببرند؟

وقتی نظامیان کیفرخواست نویس درهمان جملات نخستین متن رسوای خود، ماجرای برافتادن میلوسویچ رئیس جمهور صربستان را نمونه انقلاب مخملی و براندازی نظام های “مخالف هژمونی وسیطره غرب” خواندند آیا می دانستند که عاقبت این شبیه سازی و همسان سازی خود با قصاب صرب منجر به حمایت از جنایات میلوسویچ سوریه خواهد شد و این مرکب، راکب خود را در دمشق و تهران بر زمین مذلت خواهد کوبید؟

آیا هنگامی که سفیر احمدی نژاد در دمشق درهمان آغاز تظاهرات مسالمت آمیز مردم سوریه، جنبش آنان را “تکرار نسخه فتنه سبز” نامید آیا می دانست که بر مبنای چنین راهبرد گمراه کننده‌ای نه فقط شرط دوستی حقیقی را با نظام بعثی به جا نمی آورد بلکه آخرین فرصت بشار اسد برای همسویی با مطالبات اصلاحی را تبدیل به ضد خود می‌کند و با سرکوب مسلحانه راه تجزیه ارتش را می‌گشاید و زمینه مسلحانه شدن مخالف و جنگ داخلی را به دست دیکتاتور فراهم می سازد؟

شعوری اجتماعی که در پشت شعار “سوریه را رها کن” جلوه می‌کند حاکی از آن است که بازار نیز همچون خیابان های جنبش سبز دید روشنی در باره پیوند میان ارزش زدایی از پول ملی با ارزش زدایی از پرچم و هویت و پاسپورت ایرانی دارد و آنجا که پرچم ایران در نتیجه حمایت اقتدارگرایان از جنایات بی شمار بشار اسد به زیر پای تظاهر کنندگان خشمگین وبه جان آمده از دیکتاتوری سوریه افکنده می‌شود، ارزش پول ایران و پاسپورت و شناسنامه‌ ایرانی نیز به‌یغمای اقتدارگرایان ایران و سوریه می رود.

آنها که در جریان تدوین نقشه‌ی راه کودتا علیه انتخابات کودتای ۸۸ می گفتند سرکوب جنبش سبز نطقه اتصال جنبش های اجتماعی ایران در میعاد گاه انتخابات را به زیر ضرب خواهد برد اکنون کجایند که به بازار آیند و ببینند نه فقط چیزی از تعداد و کمیت و کیفیت جنبش های اجتماعی کم نشده بلکه‌ یک جنبش نوخاسته‌ی دیگر به نام جنبش اجتماعی و اقتصادی علیه ارزش زدایی نظامیان از پول و از حیثیت ملی ایرانیان در حال تولد است. با درنظر گرفتن اینکه جنبش بازار عمدتا اقشار وسیع طبقه‌ی متوسط سنتی را نمایندگی می‌کند به وضوح می توان دریافت که در حال حاضر فرصتی بسیار مهم برای یک ائتلاف وسیع ملی بین اقشار مدرن شهری و اقشار سنتی طبقه متوسط به وجود آمده که می تواند نویدبخش یک مقاومت مدنی علیه جنگ افروزی بیگانه و بهانه سازی و زمینه سازی و بی کفایتی مدیریتی حاکمان فعلی برای یک جنگ خانمان سوز باشد.

وقتی جنبش بازار شعار “سوریه را رها کن-فکری به حال ما کن” را سر می دهد به روشنی می توان دریافت که اقتصادی ترین مطالبه‌ی اقشار ملت پیوندی ناگسستنی با سیاست دارد و همان سیاست های ایران بر باد ده که در سوریه و جهان عرب منجر به سوزاندن پرچم های ایران در جریان تظاهرات ضد بعثی در سوریه و کشورهای اروپایی شده ارزش پول و ارزش پاسپورت ایران را به پایین ترین درجه‌ی خود تنزل داده است. و به طور کلی همه آن بی اخلاقی‌های حاکمیتی و همه‌ی ارزش زدایی‌های معنوی از چهره رحمانی اسلام و نقض گسترده و همه جانبه حقوق بشر تاثیر مستقیم خود را در تنزل ارزش شاخص ها مادی و از آن جمله پول بر جای گذاشته است.

اگر مناظره های انتخاباتی و بیانیه های آقای میرحسین موسوی با توجه به رخداد های کشور و منطقه بازخوانی شود خواهیم دید که همه‌ی آن هشدار‌ها و آن اعلام خطرها و آن پیش بینی‌ها در حکم طوماری است که به تدریج در بستر زمان باز می‌شود و هر بار قسمتی از آن به اثبات می رسد. پرچم سوزی سوری‌های خشمگین و به جان آمده از ستم و قتل عام و نسل کشی و کودک کشی بشار اسد و نیز سایر تحقیر‌هایی که در فرودگاه ها و مجامع و جوامع مختلف و سایر حوزه های افکار عمومی جهانی علیه شهروندان ایرانی روا داشته می‌شود، نشان می دهد که هشدار میر حسین موسوی درباره “مشکل دار شدن پاسپورت ایرانی” تحت حاکمیت اقتدارگرایان تا کجا آینده نگرانه بوده و بصیرت حقیقی به معنای توان آینده نگری، برازنده کدام‌یک از دو طرف ماجراست، اقتدار‌گرایان حاکم یا جنبش سبز و رهبرانش. گویی آن روز که آن سید مجاهد از “قجری شدن” نظام بانکی و پولی تحت سیطره نظامیان و اقتدارگرایان سخن می گفت پرتوی بر امروز انداخته و سرمه چشم بصیرش پرده های حال و فردا را شکافته بود. همچنین بصیرت آینده نگرانه و خیر خواهی ملی مهندس موسوی در قبال “کاغذ پاره شدن سند چشم انداز” را با توجه به چشم اندازی روشن که ترکیه پسا نظامی و پسا اقتدارگرایی برای آینده خود ترسیم می‌کند معنی کرد و به‌ این سوال جواب داد که امروز دموکرات مسلمان های ترکیه کجایند و سرکوب گران دموکراسی و مردم سالاری در ایران کجا؟

ترکیه امروزاز کشور وام گیرنده‌ی صندوق جهانی پول تبدیل به کشور وام دهنده به همان صندوق جهانی شده و این درحالی است که ما به لطف شکل دیگری از سیاست بازی حقیر نظامیان کودتاچی به همان روزهایی برمی گردیم که ترکیه از آن عبور کرد و از جمله به لطف همین عبور، شش صفر تنزل دهنده ارزش پول خود را پاک کرد. آزادی بیان و مطبوعات و گسترش آزادی‌های دموکراتیک در ترکیه سایه شوم نظامیان را از آسمان اقتصاد و سیاست دور کرد و امروز وقتی اردوغان بر پایه دستاوردهای کنونی، چشم انداز ارتقا کشورش به ده کشور نخست جهان را در مقابل دیدگان نسل جوان ترسیم می‌کند سرداران و ژنرال‌های کشورش بر خلاف نسخه‌ایرانی خود جرئت نمی کنند سند چشم انداز کشورشان را به ورق پاره‌ای بی ارزش و تهی از مضمون و معنا تبدیل کنند. تا زمانی که در ترکیه مافیای نظامی-اقتصادی مداخله گر به عمق سلول‌های بنیادی حکومت نفوذ کرده بودند، این کشور نمی‌توانست به اقتصاد خود سر و سامان دهد. فقط به پاسخ کشاندن پاسخ‌گو کردن نظامیان کودتاچی و دور کردن شبه نظامیان از آسمان سیاست و اقتصاد و بسط آزادی‌های دموکراتیک بود که مدل ترکیه را الگوی جهان عرب کرد تا آنجا که خالد مشعل در کنگره حزب توسعه و عدالت آن کشور را تجلی “چهره روشن اسلام” در برابر چهره تاریک اسلام بنیادگرا و ضد دموکراسی بنامد. محمد مرسی نیز قبل از آمدن به تهران آن چنان بر جنبه صرفا تشریفاتی بودن و بر چهار ساعته بودن سفرش تاکید می کرد تا همگان به وضوح دریابند گویی آمدنش به تهران امری مکروه است و باید در قبال آن لحن پوزشگرانه داشت و به افکار عمومی توضیح داد که به لحاظ تشریفاتی چاره دیگری وجود ندارد. اما همین محمد مرسی دعوت اردوغان برای نشست کنگره حزب توسعه و عدالت را با کمال افتخار می پذیرد و بر خلاف سخنان کوبنده اش در تهران کاملا در چارچوب گفتمان حاکم بر فضای اسلامگرایی ترکیه سخنرانی می‌کند. واضح است که همه‌ این تحقیر‌ها و تنزل جایگاه‌ ایران در افکار عمومی مردم و آزادیخواهان منطقه ریشه در سیطره نظامیان بر شریان‌های رانتی سیاسی-اقتصادی کشورمان دارد که بستن مجاری تنفسی سیاست و اقتصاد و جامعه مدنی محصول ناگزیر آن است.

در مقابل، مقاومت مدنی اقشار گوناگون جامعه علیه جنگ افروزان صهیونیستی و علیه بی کفایتی‌ها و بی تدبیری‌ها و بهانه سازی‌های حاکمیت کنونی هنگامی به فرجام نهایی خود خواهد رسید که جنبش‌های اجتماعی کشور و از آن جمله طبقه متوسط مدرن و سنتی و سخن گویان اصلاح طلب و اصول گرای این جنبش اعتراضی، حول مهم ترین مشترکات ملی یعنی حول تجدید و اعاده ارزش‌ها و اعتبارهای به‌یغما رفته هویت، پاسپورت و پول ملی به‌یک ائتلاف وسیع در فراسوی همه اختلافات و تفاوت ها (و البته ضمن حفظ تفاوت‌های فی مابین و بدون انحلال و ذوب هویت های مستقل) دست یابند و اجرای بدون تنازل قانون اساسی را مطالبه کنند.

جنبش سبز پیشاپیش بستر و زبان این اعتراض را فراهم کرده و اعتراض مدنی بازار نشان داد که از این پس هر حرکت اعتراضی دیگر، حتی اگر اقشار معترض جدید تبار سبز نداشته باشند، باز هم در همان چارچوب بیانی و گفتمانی سبز به نمایش در خواهد آمد و یا نسبتی نزدیک و همدلانه با آن برقرار خواهد کرد. اگر چیزی به نام جنبش سبز با همه ذخایر معنوی و مدنی آن وجود نداشت بیم آن می رفت که با آشکار شدن نتایج کودتای انتخاباتی و بی کفایتی مدیریتی حاکمیت برخاسته از آن کودتا، جامعه وارد زنجیره‌ای از بحران‌ها و شورش‌های کور شود، اما تجربه و تمرین مدنی مردم در جریان جنبش‌های اعتراضی و نیز منشور مدون جنبش سبز به عنوان یک چراغ راهنما هم راه حل عبور از بحران را نشان داده و هم شیوه‌های مقاومت مدنی و خشونت پرهیز اعتراض را در دسترس جامعه نهاده است. یعنی بعد از آن نقطه عطف و بازگشت ناپذیر اعتراض سبز دیگر مسئله‌ این نیست که مردم چه نمی‌خواهند بلکه تدوین مطالبات ملی در قالب “اجرای بدون تنازل قانون اساسی” و نیز شیوه‌های مقاومت مدنی جنبش سبز ذخیره‌ای بسیار غنی از گفتار‌ها و شیوه‌ها‌ی مبارزاتی تولید کرده که مطالبات ایجابی سایر اقشار جامعه نیز به راحتی می‌تواند در قالب آن فرموله شود. اکنون دیگر سایر اقشاری که دموکراسی و حقوق بشر، مطالبه بلاواسطه آنان نبوده و عمدتا بر دغدغه‌های روزمره معیشتی تمرکز داشتند اندک اندک در می‌یابند که نسبتی مستقیم میان بستن روزنامه و انحلال حزب با بستن مجاری معیشتی و اقتصادی ملت وجود دارد. همه اقشار ملت و از آن جمله اقشاری از طبقه متوسط سنتی که لزوما تبار سبز نداردند اکنون شاهد آن هستند که به انفعال کشاندن جوانان و اقشار مدرن جامعه و به حاشیه راندن بازیگران نوین اجتماعی که بر بستر انتخابات شکوفا شدند منجر به افزایش توان بازیگری انحصاری اقتدارگرایان نمی‌شود بلکه بازی خوردگی سرکوبگران درچارچوب پروژه‌های جنگ افروزانه صهیونیستی را به دنبال می آورد. شعار “سوریه را رها کن” دراین باره پیام روشنی دارد و می‌گوید بشار اسد را رها کنید که خود پاسخگوی جنایاتش باشد و ایران را وارد تنازعات مذهبی و قومی منطقه که آن سویش ناپیداست نکند.

جنبه‌ی ایجابی این شعار یعنی “فکری به حال ملت کردن” هم روشن است و نشان می دهد که بن بست هسته‌ای و زیستی و معیشتی و سیاسی و اقتصادی چنان تعمیق شده و چنان شکافی بیم ملت و دولت پدید آورده که جز از طریق یک همبستگی عظیم ملی که از مسیر همبستگی طبقه متوسط سنتی و مدرن و همگرایی همه جنبش های اجتماعی حول یک امر مشترک یعنی حفظ ایران و حفظ جمهوری اسلامی ایران با همه مولفه های اسلامیتی و جمهوریتی آن عبور می‌کند، میسر نخواهد شد. سخن در این است که باید با توکل به خدای متعال از هزینه‌های دفاع از هستی و کیان کشور و نظام برخاسته از انقلاب نهراسید، در مقابل ارزش زدایی از پول و پاسپورت و پرچم ایران ایستاد و از جامعه در مقابل تهدید بیگانه و تهاجم اقتدارگرایان به دستاورد های انقلاب و قانون اساسی دفاع کرد.


 


صرافی های تهران روز چهارشنبه با پاک کردن قیمت ارزهای مورد داد و ستد از تابلوهای خود و بستن در صرافی ها خرید و فروش دلار را متوقف کردند.

به گزارش عصرایران، صرافان که با وجود بسته بودن در مغازه های خود، داخل صرافی حضور داشتند، نداشتن قیمت را دلیل توقف خرید و فروش دلار عنوان می کردند.

بنابراین گزارش، غیر از تابلوی یکی دو صرافی، روی تابلوی هیچ کدام از صرافی ها قیمتی درج نشده بود و با توجه به استقرار گشت انتظامی در حدفاصل چهارراه استانبول و میدان فردوسی از تعداد دستفروشان دلار نیز به شدت کاسته شده بود.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به kaleme-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به kaleme@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته