علی مصلحی، روزنامه نگار حامی جنبش سبز در کاشان بازداشت شد.
به گزارش جرس، این روزنامه نگار روز چهارشنبه چهاردهم تیر ماه توسط ماموران امنیتی بازداشت شد و کماکان از محل نگهداری و وضعیت وی خبری در دست نمی باشد.
مصلحی از جمله فعالینی بود که همواره علی رغم فشارهای نهادهای امنیتی تحلیل هایش در سایت های جنبش سبز منتشر می کرد.
طی روزهای اخیر، تعدادی از فعالان مطبوعاتی، سیاسی و دانشجویی حامی جنبش سبز، در شهرهای مختلف مورد احضار، بازداشت و ربایش قرار گرفته اند.
طراح: دوست سبز
نزاع دو جوان، ۴ سال پیش باعث شد سینا ۱۸ ساله به قتل برسد و محمدرضای نوجوان هم به عنوان عامل قتل راهی زندان شود. حکم دادگاه که آمد مشخص شد قاضی دستور قصاص محمدرضا و پرداخت دیه را صادر کرده است.
خانواده محمدرضا تلاشها را برای گرفتن رضایت و نجات این نوجوان از چوبه دار آغاز کردند غافل از این که ناصر، پدر سینای مقتول نه منتظر قصاص قاتل بود و نه در فکر گرفتن دیه! روز آرزوها در ماه رجب، ناصر «پدر نوجوان مقتول» به همراه همسرش راهی دفتر دادستان شدند و بدون گرفتن حتی یک ریال دیه، برگه بخشش محمدرضا را امضا کردند تا سر این جوان بالای دار نرود.
با ناصر(پدر نوجوان کشته شده) همصحبت شدیم، از او پرسیدیم و او به ما پاسخ داد، حرفهایش دلنشین بود و نشان میداد؛ لذتی که در بخشش است، در قصاص نیست. صحبتهای ما با ناصر، پدر مرحوم سینا را میخوانید:
سینای شما رفت ولی شما از قاتل پسرتان انتقام نگرفتید و از قصاصش گذشت کردید؟
لطفاً نگویید «قاتل» او جوان است و میخواهد زندگی کند، من راضی نیستم این گونه خطاب شود، انشاءالله هم برگردد و فرد مفیدی برای جامعه باشد.
شغل شما چیست؟
من کارگر هستم.
حتماً کارگر پولداری هم هستید؟!
نه، چطور؟
چون از خیر دیه هم گذشتید؟
(میخندد) نه، پولدار نیستم و اتفاقاً شاید پول هم لازم داشته باشم ولی من به شرط پول رضایت نمیدهم.
ولی دیه حق شما بود؟
قصاص هم حق من بود.
بله، منظورم این است که شما با گرفتن دیه میتوانستید بسیاری از مشکلاتتان را حل کنید و با بخشیدن محمدرضا (عامل قتل سینا)او را به جامعه برگردانید، یعنی حداقل از یک حقتان استفاده میکردید؟
من از یک حق خودم استفاده کردم و آن حق بخشیدن بود، خداوند قصاص را قرار داده تا ما را بسنجد. بخشش را قرار داده تا به ما مطمئن شود، این فلسفه من است. من اگر بخشیدم، کامل بخشیدم و امیدوارم خداوند هم مرا کامل ببخشد.
یعنی شما هیچ انتظاری از خانواده محمدرضا ندارید؟
هیچ، من دستور خداوند را اجرا کردم و اگر توقع و انتظاری داشته باشم از خداست نه بنده خدا.
ولی نیاز مالی دارید؟
دست من در دست خداست، تا با او هستم هیچ نیازی ندارم. حضرت باریتعالی میخواست مرا آزمایش کند، بشر همیشه در معرض آزمایش قرار دارد و خدا را شاکرم که از این آزمایش سربلند بیرون آمدم.
همسرتان هم راضی به بخشش بود؟
بله، او هم باورهای من را دارد و با کمال میل رضایت داد و گذشت کرد.
اگر پسرتان سینا هم بود همین کار را میکرد؟
همین کار را میکرد.
خیلی مطمئن حرف میزنید.
سینا تنها پسر من بود. پسرم نبود رفیقم بود. حرفهایش را به من میزد، به همین دلیل میدانم اگر او هم به جای من بود، همین کار را انجام میداد.
کجای مازندران زندگی میکنید؟
روستای خشتسر.
اگر محمدرضا را بعد از آزادی دیدی فکر میکنی چه عکسالعملی بخواهی نشان بدهی؟
هیچ، من و همسرم در این مدت به خانواده او یک ذره هم بیاحترامی نکردیم. حالا هم همین کار را میکنیم. البته آنها از خشت سر به محمودآباد رفتند.
دلتان برای سینا تنگ نشده؟
گفتم که سینا تنها فرزند من بود. همسرم به خاطر بیماری قلبی نتوانست دیگر بچهدار شود. به همین دلیل هم غم بزرگی بود ولی صاحب دل من خداوند است. ۱۰ ساله بودم که پدرم را از دست دادم و۴ سال پیش هم پسرم رفت. دلتنگی که وجود دارد ولی خداوند به من صبر داده است.
اگر میتوانستید بچهدار شوید بهتر این غم را تحمل میکردید؟
ما هماکنون یک پسر دیگر داریم، دو سال پیش خداوند لطف کرد و سرپرستی یک پسر کوچک را برعهده گرفتیم، اسمش حسین است. راستش را بخواهید این اسم را به خاطر درخواست سینا روی این بچه گذاشتیم. سینا بعدازظهر روز عاشورا به دنیا آمد و عاشق امام حسین (ع) بود به همین دلیل به من میگفت اگر من صاحب برادر شدم اسمش را حسین بگذارید. ما هم به احترام درخواست سینا و به عشق ابا عبدالله اسم این پسر خوب و دوستداشتنی را حسین گذاشتیم.
پس انرژی به خانه برگشته؟
بله، فقط یک مشکلی هست که امیدوارم مسئولان استان و منطقه حل کنند.
چه مشکلی؟
ما وقتی سرپرستی حسین را پذیرفتیم قرار شد برای او شناسنامه صادر کنند ولی تا امروز این اتفاق نیفتاده، اول گفتند باید یک سال از سرپرستی بگذرد، بعد گفتند سه سال، حالا ما را اذیت میکنند.
میدانند شما چه فداکاری انجام دادهاید؟
بله، میدانند.
یعنی در قبال فداکاری بزرگ شما حاضر نیستند حداقل یک حرکت خیرخواهانه انجام دهند که این بزرگواری شما جبران شود؟
ما که البته توقعی نداریم…
شما توقعی ندارید ولی فکر میکنم مسئولان استان برای تقدیر هم شده میتوانند مادهای، تبصرهای، چیزی پیدا کنند که شما از این حالت دربیایید و پسر بچهای به خانوادهای برسد.
در این ماجرا خداوند یکی از جانبازان دلاور را در مسیر کاری ما قرار داد، او خیلی زحمت کشید ولی متأسفانه زحمات او هم تا حالا بینتیجه مانده است.
ما امیدواریم این مشکل حل شود و حسین فرزند صالحی برای پدری مانند شما باشد.
متشکرم.
منبع: ایران
میرحسین موسوی: حاکمیت عدالت و برچیده شدن ظلم و جور از جامعه محور اصلی روایات ظهور است. هرچه یک نظام از عدالت دوری کند و رو به بیعدالتی و بدرفتاری با مردم بیاورد، از جامعه مهدوی فاصله میگیرد.
آیت الله العظمی صانعی در بیاناتی با موضوع خصوصیات امام زمان (عج)، عملکرد بسیاری از مدعیان پیروی امام غایب را یکی از موانع اصلی ظهور ایشان دانست و با تاکید بر اینکه آمدن امام مهدی به معنای آگاه شدن بشریت به دروغها، حیلهها و اهمیت اسلام است؛ منتظران واقعی آن حضرت را کسانی توصیف کرد که اهل دروغ و حیله و فریبکاری نیستند و به نام اسلام ظلم نمیکنند.
به گزارش کلمه، این مرجع تقلید گفت: امام زمان بیاید با اینکه ما هنوز که هنوز است اهل دروغیم؟! با دروغ همه کاری میکنیم، ما هنوز اهل حیله و تزویریم! ما هنوز اهل ریا و خدعهایم، ما هنوز نعوذ بالله اهل عوامفریبی هستیم، ما خودمان نعوذ بالله هزار کار میکنیم وداد میزنیم: «دزد را بگیر»! با این وضعیت حضرت چگونه بیاید، خوب اگر بیاید او را هم همین طورش میکنیم ، اگر بیاید با دروغ، حیله و با تزویر مقابلش میایستیم، علیه او شمشیر میکشیم ولی علیه دشمنان او شمشیر نمیکشیم! راستی ما منتظر امام زمانیم؟!
ایشان با انتقاد از کسانی که درباره زمان ظهور امام زمان ادعاهایی را مطرح میکنند، گفت: اگر صاحبان قدرت بخواهند به نام مهدی موعود (عجلالله تعالی فرجه الشریف) کوچکترین سوء استفاده را بنمایند، گناه و خیانت به اهداف والای مصلح جهانی (روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) است. پس استفاده ابزاری از نام آن حضرت خیانت به امام و به عدالتی است که خداوند وعده داده است.
آیتالله صانعی همچنین ابن تصور را که با ظهور امام مهدی (عج) کشتهها فراوان میشود و جنگ و خونریزی به راه میافتد، نیز زیر سؤال برد و گفت: این مسئله افترا به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. شاهد و دلیل آن هم روایاتی است که میفرماید حرکت امام زمان همانند حرکت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) است و آرمانش را با خلق نیکو به پیش میبرد.
ایشان تصریح کرد: یکی از نشانههای ظهور منجی، نفرت بشریت از جنگ و خونریزی است. در آن عصر، علاقه به صلح و گفت و گو و کنار گذاشتن اختلافات و تشکیل سازمانها و مجامع مختلف در سطح جهان اوج میگیرد. در زمان مهدی موعود، از ظلم اثری نیست و دموکراسی و حکومت مردمیتوسط ایشان محقق میشود و تمام بشریت به مفهوم واقعی کلمه انسان میشوند… نفرت و انزجار بشر از جنگ و خشونت، امری بدیهی است و مصلح جهانی نیز هیچ گاه نمیتواند حرکت و پیام خود را برای تحقق صلح و عدالت، با خشونت و جنگ آغاز کند. ما معتقدیم هر کسی که زمینه ساز جنگ باشد و جنگافروزیکند مجرم و گناهکار است. امروز دنیا، دنیای عقل و گفت و گو است و بشریت متنفر از جنگ است. ما به امید روزی هستیم که همه سلاحها به صلاح و شایستگی تبدیل شود. چنین روزی با آمدن امام دوازدهم شیعیان مهدی موعود (عجلالله تعالی فرجه الشریف) تحقق پیدا میکند.
مشروح این اظهارات که در وبسایت این مرجع تقلید منتشر شده، به شرح زیر است:
چند دقیقهای اجازه بدهید در شب ولادت با رحمت و با برکت و با میمنت مهدی موعود(عج) چند جملهای هم برای شما دوستان، دانشمندان، فضلاء، آقایان عرض کنم که هم برای خودم ذخیرهای، هم برای شما تذکّری باشد و شما بعد مطالعه و بحث کنید و به قول حالاییها تحلیل کنید.
قسمتی از روایتی را که میخواهم خدمت شما عرض کنم شیخ صدوق(قدّس سرّه) این روایت را از شش نفر از مشایخش نقل کرده است، یکی از مشایخ، شیخ صدوق پدرش بوده است. و مرحوم کلینی در کافی هم با سند نقل کرده است.[۱] عبدالرحمن ابن سالم از أبی بصیر از امام صادق (ع) نقل میکند. که پدرم باقر العلوم (علیه السلام) به جابر فرمود: جابر من با تو کار دارم، من یک نیاز و حاجتی دارم و میخواهم برایم کاری انجام بدهی! الله اکبر از احترام به علم و تواضع ائمه!(ع) آن که باقر العلوم است و شکافنده علوم است. میفرماید: چه موقع وقت شما اجازه میدهد من شما را ببینم و بپرسم؟! امام(ع) نمیگوید: فلان وقت بیا، بلکه میگوید: شما کی راحت هستید، کی مشکل ندارید؟! تقریباً دارد امام باقر(ع) از جابر وقت میگیرد. جابر میگوید: «أِیُّ الاُوقاتِ أحبتَه»، هر وقت شما بخواهید و دوست دارید من در خدمت شما هستم. آقا! این فرمایشها چیست که از من وقت میگیرید که با من ملاقات کنید. به هر حال یک روزی با هم وعده کردند. از ذیل حدیث بر میآید جابر آمد منزل امام باقر(صلوات الله علیه)، «فَقالَ لَهُ: یا جابر أخْبرنی عَنِ اللوحِ الّذی رَأیتَهُ فی یَدِ اُمّی فاطمه(س) بنتَ رَسوُلِ الله وَ ما أخبرتک به اُمّی فی ذلکَ اللوح مکتوبٌ»، آن نسخهای و لوحی که در دست مادرم دیدی و چیزهایی که مادرم به تو گفته برای من بیان کن، که مادرم در حیات رسولالله به تو خبر داده است.
جابر میگوید خدا را شاهد میگیرم که در زمان حیات رسول الله(ص) بر مادرت فاطمه(س) وارد شدم تا ولادت حسین(ع) را به او تبریک بگویم و در آن حال در دست فاطمه لوحی سبز رنگ دیدم. از فاطمه(س) سؤال کردم این لوح چیست؟ فاطمه(س) فرمود: این لوحی است که خداوند به رسول الله(ص) هدیه کرده که در آن نام پدرم، علی، فرزندان من و اوصیاء از فرزندانم در آن است. «فقال جابر: فاشهد بالله انّی هکذا رأیته فی اللوح مکتوبا»، بعد جابر لوح را میخواند. که در آن ائمه(ع) با صفاتی از آنها آمده است که من ذکر نمیکنم آقایان خودشان مراجعه کنند. فقط راجع به امام زمان میخوانم. «وَ اُکمِّلُ ذلک» یعنی خداوند میفرماید: کامل میکنم اوصیاء پیغمبر و اولیاء خدا را، بِاِبنِهِ«م ح م د» با رمزاشاره کرده، چون آنوقتها اسم حضرت(عج) را نمیبردند، «رَحمَةً لِلعالَمینَ»، صفت رحمةً للعالمین که برای پیغمبر(ص) بوده برای امام زمان(عج) هم هست. «عَلیهِ کَمالُ مُوسی وَ بهاءُ عیسی وَ صَبرُ أیّوب». حضرت مهدی(عج) کمال موسی را دارد، یعنی موسی در تمام برخوردهایش برخورد ادبی و برخورد منطقی را رعایت میکرد. هیچ گاه برخورد موسی برخورد خشن و اذیّت و آزار نبود.
فرعون از موسی پرسید خدایت کیست؟در پاسخ گفت: ( الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى)، «پروردگار ما کسی است که هر چیزی را خِلقَتی که در خور اوست داده سپس آن را هدایت فرموده است». موسای کلیم، دنیایی از معارف را در این جمله گفت. خداوند خطاب به موسی و هارون فرمود: (فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَّیِّنًا)، وقتی با فرعون روبرو میشوید با او آرام سخن بگویید. این کمال موسی که مهدی هم مثل اوست. یعنی امام زمان که میآید، بِکُش بِکُش راه نمیاندازد، امام زمان زندان ها را پر نمیکند، امام زمان شلاق نمیگیرد،! امام زمان زبانش را باز نمیکند هر تهمت و هر افترایی اطرافیانش یا خودش نعوذ بالله به هر کسی بخواهند بزنند، او مثل موسی(ع) حرکت میکند. کمال موسی یعنی اگر کسانی با او مخالف هستند با آرامی و ادب با او برخورد میکند، همانگونه که، امیرالمؤمنین(ع) این گونه رفتار میکرد.
طبری نقل کرده میگوید: امیرالمؤمنین(ع) در مسجد داشت صحبت میکرد، فرمود: «سَلونی قَبل أن تَفْقِدُونی»، قبل از اینکه مرا از دست دهید، هر چه میخواهید از من بپرسید. میدانید این جمله برای علی(ع) است و ائمّه(ع) دیگر برای احترام به جدشان نگفتهاند. یکی از این خوارج ـ از دشمنان علی که آخر هم او را کشتند ـ ، گفت: «قَاتَلُه الله ما افْقُّههُ»، یعنی خدایا علی را بکش، چقدر هم ملا است! دومی هم همین جمله را گفت: بعضی از دوستان علی رفتند جلو که با او برخورد کنند، علی(ع) فرمود: چه کارشان دارید، با من دارند صحبت میکنند، شما چه کارشان دارید؟! این را طبری نقل میکند، شهید مطهری شبیهش را دارد من از طبری نقل میکنم. خوارج جمعیت زیادی شدند، دایم میگفتند: «مرده باد علی، مرده باد علی»! تا اینکه وقتی ساکت شدند، امیرالمؤمنین(ع) فرمود: من چند کار با شما انجام میدهم:
۱ـ تا دست به شمشیر نبردید کاری به شما ندارم.
۲ـ حقوقتان را از بیت المال قطع نمیکنم.
۳ـ بیایید در مسجد بایستید شما آنطرف نماز بخوانید من هم اینطرف، مانع ورود شما به مسجد نمیشوم.
از دیگر خصوصیات حضرت حجت(عج) بهاء عیسی، یعنی زهد عیسی را دارد. از جامعه کم استفاده میکند، اما به جامعه زیاد سود میدهد. عیسی کارش این بود. عیسی با نان خشک جوین بدون خانه و زندگی در بیابانها زندگی میکرد، امّا کمال خدمت را به مردم میکرد؛ و گرنه در مقابل خدمت به آدمیان اگر انسان همه چیز بخواهد، این که کاسبی است. کاسبی که خیلی مهم نیست. زهد، خدمت کردن بسیار به جامعه، اما کم گرفتن از جامعه و کم گرفتن از حقوق مردم، از خصوصیات حضرت حجت(عج) است.
از دیگر سجایای حضرت مهدی(عج) صبر ایّوب است، یعنی در مقابل مشکلات خودش را نمیبازد. تحمُّل میکند میایستد. حرفش را میزند گرچه متحجّرین و مقدّسها ممکن است خلافش را فکر کنند و ممکن است یک آدمهایی که هنوز امام زمان را نشناختهاند بگویند: کارهای ایشان خلاف اسلام است.
در حکومت حضرت(عج) همه یکسان هستند. برای جادهها قانون راهنمایی وضع میکند. میگوید: پیاده ها در کنار جادهها راه بروند. عابرهای پیاده حق ندارند وسط جادّهها بروند. طواف واجب قبل از طواف مستحب آورده میشود. نظم و انتظام برای جامعه میآورد. شما اگر بخواهید مغازه باز کنید، باید مجوز بگیرید در حکومتها، نمیتوانید بگویید: آقا مغازه برای خودم است، میگویند: نظم جامعه اقتضاء میکند مجوز بگیری. اگر میخواهی عقد کنی باید محضری کنی. عقد بدون محضر خلاف قانون است.
او میخواهد مملکت را اداره کند. بعد میفرماید: «فَیذِّلُ اَولیائی فی زَمانهٍ»، طبق این حدیث خداوند میفرماید: اولیاء من در زمانش ذلیل میشوند، سرهایشان را به هدیه میبرند، آتششان میزنند. یعنی: اولیای من حتی در زمان حضرت(عج) هم از ناحیه دشمنان این همه صدمهها را میبینند.
عملکرد ما یکی از موانع ظهور است
خداوند در قرآن میفرماید: « وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى»[۲]، «و هر کس از یاد من دل بگرداند، در حقیقت زندگی تنگ [وسختی] خواهد داشت». «ضَنْک» این است که آدم زندگیاش همراه با عبادات و مستحبات نباشد، زندگی آدم آلوده به گناهان و مکروهات باشد. زندگی آدم آلوده به دنیایی باشد که هیچ وقت به آرزوهایش نمیرسد. زندگی آدم دور باشد از انتظار فرج به معنای حقیقی و به معنای واقعیاش، یعنی خودش و جامعه را آماده نکند برای آمدن ولی عصر(عج). این زندگی «ضَنْک» است، زندگی «ضَنْک» این است آدم مقدمات مبعده فراهم بکند، یعنی کاری بکند که امام زمان نیاید. اگر انسان مدام کاری کند که امام زمان نیاید این بدترین بدبختی است، این به قول رسول الله (صلوات الله و سلامه علیه) «اشقی الاشقیاء مَنِ اجتَمَعَ عَلیهِ فَقْرُ الدُّنیا وَ عَذاب الآخرة»[۳] : شقیترین مردم از اولین تا آخرین کسی است که فقر در دنیا و عذاب آخرت در او جمع شود. آدم با بدبختیهایی که در دنیای مادی دارد، با هزار نکبتی که این زندگی دارد، گرفتار مشکلات دیگری هم هست، تازه کاری بکند که امام زمان(عج) ظهور نکند، خوب این خیلی بدبختی است. به نظر بنده ـ به عنوان یک نظر ـ ، اینکه ولی عصر(صلوات الله و سلامه علیه) نمیآید، خداوند از باب لطفی است که به خوبان دارد، از باب علاقهای که به دینش دارد، از باب اینکه میخواهد یک روز به بشریت بفهماند اسلام یعنی چه! یک روز بفهماند حکومت مهدی موعود(عج)، قرآن و عترت(ع) که همراه هم جمع شوند چه میکنند. یک روز به بشریت بفهماند که اگر گذاشته بودند علی(ع) حکومت حق، حکومت عدل اسلامی و الهی را برای مردم تبیین و اجراء میکرد. این لطف خداست که حضرت حجت(عج) را در پس پرده غیبت نگه داشته، چون ماها بر حسب اعمالمان کارهایی میکنیم که مانعیم: « وُجودُه لُطف وَ عَدمُه مِنّا»، نه اینکه خوبان، شهدا، آزادگان و جبهه رفتهها مانعند، نه اینکه مدافعین اسلام، و آنهایی که رنج دیدند برای پیاده شدن احکام نورانی اسلام، نه روحانیتی که در زمان پهلوی آن همه صدمهها دیدهاند، مانعند و نه حوزه علمیهای که در زمان پهلوی با همه جنایتهایش یک عدهای ماندند و نگه داشتند؛ اینها مانع نیستند، نماز شب خوانهای حقیقی، روزهداران، حاجی جواد آقای ملکیها ، آشیخ محمد تقی بافقیها که مانع نیستند. مانع از آمدن، آنهایی هستند یا ماهایی هستیم که نمیگذاریم امام زمان(عج) کارش را پیش ببرد. رُک بگویم! امام زمان بیاید با اینکه ما هنوز که هنوز است اهل دروغیم؟! با دروغ همه کاری میکنیم، ما هنوز اهل حیله و تزویریم! ما هنوز اهل ریا و خدعهایم، ما هنوز نعوذ بالله اهل عوامفریبی هستیم، ما خودمان نعوذ بالله هزار کار میکنیم وداد میزنیم: «دزد را بگیر»! با این وضعیت حضرت چگونه بیاید، خوب اگر بیاید او را هم همین طورش میکنیم ، اگر بیاید با دروغ، حیله و با تزویر مقابلش میایستیم، علیه او شمشیر میکشیم ولی علیه دشمنان او شمشیر نمیکشیم! راستی ما منتظر امام زمانیم؟! ما با عملکردمان مانع از آمدنش هستیم، و نعوذ بالله ثم العیاذ بالله یک وقت هم نقشه میکشیم شمشیر به گردنش بزنیم. تا بنده و امثال بنده روی زمین هستیم معلوم نیست خداوند امام زمان(عج) را بیاورد، برای اینکه اگر بیاورد من ـ منِ نوعی ـ ، خودم اولین دشمن امام زمانم! من خودم اولین کسی هستم که به نام امام زمان(صلوات الله و سلامه علیه) اهداف امام زمان را میکوبم. من نوعی خودم اولین کسی هستم که به نام اسلام علی بن ابی طالب و زهرایش(ع) این همه ظلم میکنم! با این وضعیت مگر میشود امام زمان را خدا بفرستد؟! باید یک روزی برسد که بشریت به همه دروغها آگاه بشوند، بشر به همه حیلهها آگاه بشود، همه انسانها به احکام اسلام معتقد بشوند، همه بشریت به اهمیت اسلام و عترت پی ببرند. یک آگاهی مطلق که آمد، آن وقت امام زمان(عج) میآید.
پس یادمان باشد اگر میخواهیم امام زمان بیاید خودمان را و مردم را آگاه کنیم، روی معلوماتمان پرده نگذاریم، حداقل بنده یک نفر و شمای بزرگوار، بنا بگذاریم اهل دروغ نباشیم، بنا بگذاریم اهل حیله نباشیم، بنا بگذاریم اهل ظلم نباشیم، بنا بگذاریم عمل خوب را از هر کسی دیدیم بپسندیم، کار نداشته باشیم از من سر زده یا از دیگری سر زده است، بنا بگذاریم هر کسی به حوزههای علمیه خدمت میکند دعایش کنیم، از هر صنفی و از هر باندی میخواهد باشد و هر کسی هم که خدای ناخواسته بخواهد به حوزههای علمیه خیانت کند، در دل شب با خدا راز و نیاز کرده و نفرینش کنیم. این معنای زمینه آماده کردن برای آمدن مهدی موعود است.
مصلح جهانی
همه انسانها منتظر یک مصلح حقیقی هستند که جهان را سرشار از صلح و عدالتکند. امروز بشریت، به طرف زمینهسازی ظهور مصلح در حرکت است و شاید مهمترین نشانه آن هم نفرت انسانها از جنگ و خشونت و طرفداری از حقوق بشر، عدالت و صلح باشد.
این که امروز علمای اسلام با علمای مسیحیت و سایر ادیان، در کمال صمیمیت و دوستی پیرامون صلح و ظهور منجی و سایر موضوعات با یکدیگر گفت وگو میکنند انسان را به این باور میرساند که این هماهنگیها، در راستای ظهور مصلح کل و برقراری عدل جهانی است و اختلاف در این خصوص نیز صرفاً در اسم مصلح است و بر آن هم هیچ ضرری مترتب نیست.
این که گفته میشود با ظهور مصلح جهانی، کشتهها فراوان میشود مسلماً نظریه باطل و نادرستی است و این مسئله افترا به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. شاهد و دلیل آن هم روایاتی است که میفرماید حرکت امام زمان همانند حرکت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) است و آرمانش را با خلق نیکو به پیش میبرد؛ قرآن هم از این مسئله با عظمت یاد کرده است «انک لعلی خلق عظیم».
نشانههای ظهور
مسئله منجی، فطری بشر است و اکثر انسانها به آن معتقد هستند؛ ولی تعابیر در این زمینه متفاوت است، اما مسئله مهم در این خصوص بروز نشانههای ظهور است که به مراتب بیشتر از گذشته است.
یکی از نشانههای ظهور منجی، نفرت بشریت از جنگ و خونریزی است. در آن عصر، علاقه به صلح و گفت و گو و کنار گذاشتن اختلافات و تشکیل سازمانها و مجامع مختلف در سطح جهان اوج میگیرد.
در زمان مهدی موعود، از ظلم اثری نیست و دموکراسی و حکومت مردمیتوسط ایشان محقق میشود و تمام بشریت به مفهوم واقعی کلمه انسان میشوند.
یکی دیگر از نشانههای ظهور ـ که در روایات ما هم به آن اشاره شده ـ کامل شدن عقل و درک بشر است و هر چه درک و اندیشههای بشری کامل تر شود، اختلافات کمتر میشود و آزار و اذیتها از بین میرود و وحدت به طور کامل محقق میشود.
انسان و مسئله زمان ظهور
زمان دقیق ظهور مصلح را فقط خداوند میداند و اگر کسی امروز ادعا کند که نسبت به آن آگاه است، اگر قدرتمند باشد فریبکار است والا ناآگاه میباشد و باید او را تکذیب کرد.
اگر صاحبان قدرت بخواهند به نام مهدی موعود (عجلالله تعالی فرجه الشریف) کوچکترین سوء استفاده را بنمایند، گناه و خیانت به اهداف والای مصلح جهانی (روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) است. پس استفاده ابزاری از نام آن حضرت خیانت به امام و به عدالتی است که خداوند وعده داده است.
اگر در دنیا عدالت و صلح حکمفرما شود و زمینه برای رشد فکری انسانها فراهم گردد، هیچ کس با حضور آن حضرت دشمنی نمیکند.
مهدویت و دموکراسی
امروز کسانی طرفدار مهدویت و منتظر ظهور مصلح به حساب میآیند که در جهت برقراری صلح جهانی تلاش و کوشش نمایند و مروج واقعی دموکراسی و حقوق بشر باشند و حرکتشان در مسیر علم و دانش باشد.
در اندیشة مهدویت، نه فالگیری و رمالی است و نه خواب و خرافه، بلکه آزادی فکر، اندیشه، خدمت به بشریت و پیشرفت علم و دانش است. برهمین اساس زمانی هم که مهدی موعود (عجلالله تعالی فرجه الشریف) ظهور میکند، حکومت مردمی و صلح بر سراسر جهان حاکم میشود و هر کسی هم ظلم کند و جلوی آزادی اندیشه و بیان را بگیرد، مخالف ظهور مهدی موعود (عجلالله تعالی فرجه الشریف) است.
مصلح جهانی و نفرت بشریت از جنگ
نفرت و انزجار بشر از جنگ و خشونت، امری بدیهی است و مصلح جهانی نیز هیچ گاه نمیتواند حرکت و پیام خود را برای تحقق صلح و عدالت، با خشونت و جنگ آغاز کند.
ما معتقدیم هر کسی که زمینه ساز جنگ باشد و جنگافروزیکند مجرم و گناهکار است.
امروز دنیا، دنیای عقل و گفت و گو است و بشریت متنفر از جنگ است.
ما به امید روزی هستیم که همه سلاحها به صلاح و شایستگی تبدیل شود. چنین روزی با آمدن امام دوازدهم شیعیان مهدی موعود (عجلالله تعالی فرجه الشریف) تحقق پیدا میکند.
————————————–
[۱] – اصول کافی ج۱،ص۵۲۷ حدیث۳
[۲] – طه/۱۲۴
[۳] – کنز العمال،ج۶،ص۴۷۰
یک فعال کارگری در نیشابور اعلام کرد: حقوق۲۵۰ کارگر واحد تولید لبنیات پالود با گسترش بحران در صنایع لبنی، پنج ماه به تعویق افتاده است.
محمد عمارلو در این زمینه به ایلنا گفت: کمبود نقدینگی به تبع نا متوازن بودن بازار تولید و فروش یکی از مشکلات واحدهای لبنی در استان خراسان رضوی است که باعث تعویق حقوق و بیکاری کارگران این صنایع شده است.
این فعال کارگری با بیان اینکه در حال حاضر بسیاری از واحدهای تولیدی با مشکلات مالی دست به گریباناند، ادامه داد: حل این مشکلات در گرو واگذاری تسهیلات با کارمزد پایین است که برای این منظور باید بانکها نیز واحدهای تولیدی را همراهی کنند.
عمارلو در ادامه به معرفی نمونههایی از این واحدهای لبنی بحرانزده در نیشابور پرداخت و افزود: کارخانه تولید لبنیات میلاد و پیشگام با ۴۰ کارگر و ۲۵ کارگر در اواخر سال گذشته به جهت نداشتن امکانات مالی مناسب تعطیل شدند و کارگران این واحدهای تولیدی هم اکنون مستمری بیمه بیکاری دریافت میکنند.
این فعال کارگری ادامه داد: کارخانه لبنی جرینه با ۶۰ کارگر و پالود نیشابور با ۲۵۰ کارگر هم اکنون در شرایط نا مطلوبی به سر میبرند.
به گفته عمارلو برای بهبود وضعیت واحدهای تولیدی لبنی باید مشکلات پیش روی واحدها برداشته شده و نظارت کافی در این زمینه بوجود آید.
او گفت: بالا رفتن قیمت شیر خشک و وجود تعداد مراکز جمع آوری شیر و عدم نظارت کافی بر فعالیت آنها از عمدهترین دلایل افزایش قیمت محصولات لبنی است.
او با بیان اینکه کارخانههای لبنی زمینه اشتغال صدها نفر از مردم شهرستان نیشابور را فراهم کرده است، تصریح کرد: بعضی از این واحدهای تولیدی با صادرات شیر خام به کشورهای تاجیکستان، افغانستان و کردستان عراق و… سعی میکنند با پیدا کردن بازار فروش محصولات خود در این کشورها سرمایه خود را انتقال دهند.
عمارلو با ذکر مثالی ادامه داد: صاحبان صنایع لبنی نیشابور در قبال تسهیلاتی که برای تجهیز و نوسازی کارخانه خود گرفتهاند با وجود اینکه از لحاظ مالی در حال حاضر مشکلی ندارند بخشی از سرمایه خود را به خارج از کشور انتقال داده و در آن کشورها سرمایه گذاری کردهاند، این در حالیست که به طور مثال کارخانه پالود ۵ ماه حقوق ۲۵۰ کارگر خود را هنوز پرداخت نکرده است.
رئیس اتحادیه سراسری مرغداران گوشتی کشور با بیان اینکه عرضه هرکیلوگرم گوشت مرغ بیش از ۵۴۰۰ تومان تخلف است، از افزایش ۸۰ درصدی قیمت آن در ۶ ماهه گذشته خبر داد.
حسین مقدم نیا، درگفتگو با مهر، دلیل اصلی گران شدن قیمت مرغ در بازار را کمبود نهاده ها عنوان کرد و افزود: الان کنجاله سویا در بازار کیلویی ۱۶۰۰ تومان است درحالی که قیمت واقعی آن بین ۵۰۰ الی ۶۰۰ تومان است.
رئیس اتحادیه سراسری مرغداران گوشتی کشور گفت: با توجه به افزایش قیمت نهاده ها در بازارقیمت کارشناسی و منطقی هرکیلوگرم مرغ زنده درب مرغداری ۳۷۷۰ تومان و قیمت هرکیلوگرم گوشت مرغ ۵۴۰۰ تومان است و هرکه بیش از این قیمت مرغ را عرضه کند مرتکب تخلف شده است.
وی درخصوص قیمت مرغ در ۶ ماهه گذشته گفت: در ۶ ماهه گذشته قیمت هرکیلوگرم مرغ زنده درب مرغداری ۲۳۸۸ تومان و قیمت هرکیلو گرم گوشت مرغ در بازار ۳۳۶۵ تومان بوده است.
مقدم نیا با بیان اینکه رشد ۷۰ تا ۸۰ درصدی قیمت مرغ در ۶ ماهه گذشته اصلا منطقی نیست، درعین حال گفت: البته این افزایش قیمت مرغ به دلیل نوسان نرخ ارزو کمبود نهاده ها در بازار بوده است که امیدواریم هرچه زودتر قیمت مرغ به شرایط عادی بازگردد.
مریم شربتدار قدس، همسر فیض الله عرب سرخی عضو دربند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در نامه ای خطاب به رییس سازمان زندان های کشور، با تشریح برخوردهای توهین آمیز ماموران با وی و خانواده اش، نشان تصریح کرده است: سؤالم اینست که آیا اجازه می دهید در شرایطی که همۀ هماهنگی ها از سوی دادستانی، سپاه و سازمان زندان ها جهت اعزام یک بیمار برای درمان، انجام شده و مجوزهای مربوطه صادر گشته است، تنها یک مأمور ساده و دون پایه، اینچنین با آبروی نظام بازی کند به گونه ای که مردم و رهگذران زیادی شاهد این صحنه در آن مکان بودند؟
به گزارش کلمه، در بخشی از این نامه سرگشاده آمده است: کاش در این ایام و این شرایط حساس، سعی می شد به جای این خشونت ها، عقلانیت را حاکم کرده و با آزادی اندیشمندان و دلسوزان و مظلومانی که بی هیچ جرمی در اسارتند، دژی محکم ساخت در برابر تهدیدات موجود. و ای کاش هیچگاه فراموش نکنیم که در این دنیای فانی، هیچ چیز ماندنی نیست الا او.
فیض الله عرب سرخی، معاون وزیر بازرگانی دولت سیدمحمد خاتمی، ۱۶ تیرماه سال ۸۸، در جریان سرکوب های پس از انتخابات بازداشت و به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد.
وی که این روزها در بند ۳۵۰ زندان اوین دوران محکومیت خود را می گذراند یکی از ۷ شاکی پرونده شکایت از کودتای انتخاباتی موسوم به پرونده ی شکایت از سردار مشفق است.
متن کامل نامه همسر فیض الله عرب سرخی که در اختیار کلمه قرار گرفته، به شرح زیر است:
باسمه تعالی
رئیس محترم سازمان زندان های کشور
با سلام، بنده قصد تصدیع اوقات جنابعالی را نداشتم اما با اتفاقی که پیرو اتفاقات قبلی در خصوص برخورد با زندانیان سیاسی و خانواده هایشان هنگام اعزام درمانی و یا ملاقات ها، برای ما رخ داد، لازم دیدم با نگاشتن این نامه سرگشاده، وظیفه شرعی و انسانی خود را انجام داده و شما را از آنچه واقع می شود آگاه سازم اگر چه می دانم که در مورد برخوردهای توهین آمیز برخی پرسنل و مأمورین آن سازمان، شکایت ها و گله های فراوان شنیده اید.
آقای رئیس سازمان، بنده نیک می دانم که آبروی سازمان تحت امر شما برایتان مهم است و این را در تلاش های شما و تغییر برخی پرسنل زندان و سالن ملاقات که برخوردهایی خشن و دور از ادب داشتند، شاهد بوده ایم فلذا تصمیم گرفتم تا در ایام شادی ولادت منجی عالم بشریت از ظلم و ستم، برخوردی را که از سوی یکی از عوامل انتظامی سازمان زندان ها هنگام آوردن همسر مظلومم به دندانپزشکی شاهد بودیم و مایۀ ننگ و تأسف بسیار است، شرح دهم.
در روز سه شنبه ۱۳ تیرماه پس از خلف وعده های قبلی مسئولین مربوطه برای درمان همسرم، مطلع شدیم که قرار است ایشان را به دندانپزشکی اعزام نمایند؛ به همین دلیل سریعأ جهت هماهنگی با پزشک مربوطه پس از تماس تلفنی راهی مطب شدیم و هنگامی رسیدیم که ایشان را آورده بودند. متأسفانه یکی از عوامل انتظامی با وجود سن بسیار کمی که داشتند تنها با اتکاء به ظاهر و هیکل عظیم و اسلحۀ کمری خود، با خشونت بسیار، حتی از برخورد تهاجمی با طفل ۴ ساله که به سمت پدربزرگ اسیرش می دوید، نیز کوتاهی نکرده و شروع به برخوردهای توهین آمیز با همۀ ما کردند و در این میان حتی پرسنل پزشکی مطب را نیز از اهانت بی نصیب نگذاشتند.
ریاست محترم،
آنچه مسلم است اینکه بهر حال دست ما خالی از قدرت است و این ایام را مظلومانه سپری می کنیم، اما یقین دارم که طبق وعده های قرآن و معصومین علیهم السلام، هیچ قدرتی با ظلم نمی ماند و این را پیامبر گرامی اسلام نیز با تأکید فرموده اند: “ألمُلکُ یَبقی مَعَ الکُفر وَ لا یَبقی مَعَ الظُلم”
اینک تنها سؤالم اینست که آیا اجازه می دهید در شرایطی که همۀ هماهنگی ها از سوی دادستانی، سپاه و سازمان زندان ها جهت اعزام یک بیمار برای درمان، انجام شده و مجوزهای مربوطه صادر گشته است، تنها یک مأمور ساده و دون پایه، اینچنین با آبروی نظام بازی کند به گونه ای که مردم و رهگذران زیادی شاهد این صحنه در آن مکان بودند؟
اینها در شرایطی است که مدت های طولانی، درد و رنج همسرم را به گوش مسئولین رسانده بودم و با نداشتن مرخصی و ملاقات حضوری، تنها خواسته مان درمان یک زندانی سیاسی بود که از حقوق اولیه هر زندانی می باشد.
کاش در این ایام و این شرایط حساس، سعی می شد به جای این خشونت ها، عقلانیت را حاکم کرده و با آزادی اندیشمندان و دلسوزان و مظلومانی که بی هیچ جرمی در اسارتند، دژی محکم ساخت در برابر تهدیدات موجود.
کاش همزمان با شادی میلاد آن امام عدالت، به خود نهیب زنیم و بدانیم که “می آید و از صلابت هر قدمش، بت های زر و زور به هم می ریزد”
و ای کاش هیچگاه فراموش نکنیم که در این دنیای فانی، هیچ چیز ماندنی نیست الا او …
سخنم را ضمن تشکر از شما با جملۀ زیبایی از “شفیعی کدکنی” به انتها می برم:
“پیش از شما، بسان شما، بی شمارها، با تار عنکبوت نوشتند روی باد، کاین دولت خجستۀ جاوید، زنده باد …”
مریم شربت دار قدس
همسر زندانی سیاسی فیض الله عرب سرخی
۱۴ تیرماه ۱۳۹۱
روابط عمومی شبکه خبر صداوسیما درباره نظرسنجی جنجالی دیروز اطلاعیهای صادر کرد که در آن ادعا شده سایت این شبکه مورد حمله سایبری قرار گرفته و به این خاطر نتایج نظرسنجی تا ۶۳ درصد موافق تعلیق غنیسازی بالا رفته است!
به گزارش کلمه، در این اطلاعیه که به فاصله کمتر از ۲۴ ساعت از انتشار تصاویر نظرسنجی اصلی در رسانهها منتشر شده، نتایج متفاوتی برای نظرسنجی مربوط به نحوه مواجهه با تحریمها اعلام شده که درصد موافقان با تعلیق غنیسازی را از ۶۳ درصد به ۲۴ درصد رسانده و ۷۶ درصد باقی مانده را به طور مساوی بین دو گزینه دیگر تقسیم کرده است.
لازم به یادآوری نیست! که در انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ نیز به فاصله کمتر از ۲۴ ساعت، نتایج رایگیری زیر و رو شد و بدین ترتیب احمدینژاد به عنوان رئیسجمهور منتخب معرفی شد.
اطلاعیه شبکه خبر صداوسیما در حالی صادر شده که شب گذشته تا لحظه حذف این نظرسنجی از سایت، صدها نفر در این سایت شاهد نتایج نظرسنجی بودند و با این حال اکنون شبکه خبر ادعا کرده که برای جلوگیری از هک شدن سایت، نظرسنجی را حذف کرده است!
شب گذشته، آنطور که بسیاری از کاربران اینترنت شاهد بودند و تصویر آن نیز در کلمه منتشر شد، در حالی که اکثریت شرکتکنندگان در نظرسنجی سایت «شبکه خبر» صداوسیما خواستار چشمپوشی ایران از غنیسازی اورانیوم در مقابل لغو تدریجی تحریمها از سوی غرب شده بودند و درصد موافقان این گزینه همچنان رو به افزایش بود، به محض رسیدن نسبت موافقان به ۶۳ درصد، نظرسنجی از سایت وابسته به صداوسیما حذف شد.
در این نظرسنجی از کاربران پرسیده شده بود: «کدام شیوه را در قبال تحریم یکجانبه غرب ضد ایران ترجیح می دهید؟» و گزینه ها نیز عبارت بود از:
۱- چشم پوشی از غنی سازی مقابل لغو تدریجی تحریم ها
۲- اقدام تلافی جویانه ایران در بستن تنگه هرمز
۳- مقاومت در برابر تحریم های یکجانبه برای حفظ حقوق هسته ای
جالب اینجا بود که پس از آنکه به خاطر رای اکثریت شرکتکنندگان در نظرسنجی به گزینه اول، این نظرسنجی از سایت حذف شد، برخلاف ادعای روابط عمومی شبکه خبر که جلوگیری از هک را بهانه کرده، یک نظرسنجی دیگر جایگزین شد که در آن نظر مخاطبان درباره تصمیم مجلس برای بستن تنگه هرمز پرسیده میشد، که باز در ساعت اول بیش از ۸۰ درصد با این طرح که به نوعی سیاست تندروهای دولت و مجلس محسوب میشود، اعلام مخالفت کردند. اما این نظرسنجی هم در نهایت حذف شد و اکنون نظرسنجی دیگری درباره مربی جدید تیم پرسپولیس در سایت شبکه خبر قرار داده شده است.
شب گذشته هم ساعاتی پس از حذف نظرسنجی جنجالی اول از سایت شبکه خبر، یادداشتی در این سایت منتشر شد که در آن تلاش شده بود نتایج این نظرسنجی بیاعتیار جلوه داده شود. در این یادداشت آمده بود: «البته پیداست که نظر سنجی ای که در آن فقط ۲ هزار نفر شرکت می کنند چه جایگاهی از اعتبار دارد و به هیچ وجه نمی تواند نظر و دیدگاه کل جامعه یا حتی بخش اعظمی از جمعیت انقلابی ایران را منعکس سازد.»
با این حال، برخلاف اطلاعیه امروز، در یادداشت دیشب سایت شبکه خبر اعتراف شده بود که «بسیاری از کاربران یعنی بیش از ۶۰ درصد ، با این گزینه موافقت کرده اند که ایران به شرط لغو تدریجی همه تحریم ها به تعامل خود با غرب ادامه دهد.»
بدین ترتیب شبکه وابسته به صداوسیما، باز هم – البته این بار در سطحی محدودتر اما در دروغی به مراتب کمسودتر – عملکرد سه سال قبل خود را تکرار کرد و نتیجه رایگیری عمومی را هنوز یک روز نشده تغییر داد.
مازیار مهرپور، فعال کارگری، با قرار کفالت، ازاد شد.
به گزارش کلمه این فعال کارگری با قرار کفالت ۳۰ میلیون تومان ساعتی پیش از زندان لاکان رشت ازاد شد. روز سه شنبه ۱۳ تیرماه نیز فرامز فطرت نژاد دیگر فعال کارگری محبوس در زندان رشت با قرار کفالت ۳۰ میلیون تومانی ازاد شده بود. مسعود سلیمپور، سیروس فتحی، میترا همایونی و سعید مرزبان از دیگر فعالان کارگری زندانی در شت بودند که دوشنه ۱۲ تیر آزاد شدند.
روز جمعه ٢۶ خرداد، نزدیک به شصت تن فعالان کارگری در جریان برگزاری مجمع عمومی کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری در شهر کرج بازداشت و زندانی شدند. بخشی از این فعالان فردای بعد دستگیری و تعدادی نیز در طول این هفته ازاد شدند. از میان این فعالین دستگیر شده علیرضا عسگری، ریحانه انصاری و جلیل محمدی کماکان هنوز در زندان کرج هستند و از وضعیت آنها خبری در دست نیست.
معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهردار تهران با اشاره به اینکه زندان اوین به زودی به حسن آباد منتقل میشود، از تبدیل فضای این زندان به مکان فرهنگی، هنری و ورزشی خبر داد.
محمدهادی ایازی در گفتوگو با آنا در خصوص وضعیت انتقال زندان اوین اظهار داشت: جلساتی بین شهرداری تهران و قوه قضاییه برگزار شده است که بر این اساس تفاهمات اولیه برای انتقال زندان اوین به حسن آباد صورت گرفته است.
وی افزود: مذاکرات در خصوص انتقال زندان اوین میان شهرداری تهران و قوه قضاییه همچنان ادامه دارد تا به یک توافق نامه دست یابیم.
معاون تهران گفت: مذاکرات بین قوه قضاییه و شهرداری تهران ادامه دارد تا به یک توافق نامه دست یابیم و بر اساس آن شهرداری تهران باید زمان بندی و تامین اعتبارات لازم را برای انتقال زندان اوین پیش بینی کند.
ایازی خاطرنشان کرد: به شهروندان تهرانی این نوید را میدهم که به زودی شاهد انتقال زندان اوین و تبدیل ساختمان آن به مکان فرهنگی، ورزشی، هنری و فضای سبز خواهد بود.
کلمه – گروه کارگری: از ابتدای سال جاری تا کنون بیش از سه هزار کارگر قراردادی از واحدهای تولیدی اخراج شدهاند. این آمار را فتح الله بیات، رئیس اتحادیه کارگران قراردادی و پیمانی سراسر کشور، اعلام کرده است. وی همچنین از ادامه روند اخراج کارگران تا پایان سال جاری خبر داده و به ایلنا گفته است: در سال جاری بیش از ۹۰ درصد از جامعه کارگری کشور با قراردادهای سه ماهه در واحدهای تولیدی فعالیت میکنند.
به گزارش کلمه، اخراج کارگران قراردادی و پیمانی به یکی از خبرهای تکراری و همیشگی این سالها تبدیل شده است و به خصوص در این ایام که دولت دهم در اوج ناکارآمدی خود غوطه می خورد، هفته ای نیست که خبری در این باره نشر پیدا نکند.
در همین زمینه دیروز دبیر اجرایی خانه کارگر تاکستان نیز به قراردادهای سفید امضا و کوتاه مدت در واحد تولیدی اعتراض کرد و یکی از دلایل گسترش بیکاری را افزایش قراردادهای سفید امضاء و کوتاه مدت دانست.
اسدالله محمد خانلو با بیان اینکه قراردادهای کوتاه مدت یک الی دو ماهه و سفید امضا، امنیت شغلی کارگران را از بین برده است، به ایلنا گفت: طبق ماده ۶۷۳ قانون مجازات اسلامی انعقاد قراردادهای سفید امضا از کارگران و سوء استفاده از آنان جرم محسوب شده و این عمل کارفرمایان علاوه بر اینکه جرم است، به لحاظ انسانی خیانت به کارگران است. خانلو در این گفت و گو ترویج قراردادهای سفیدامضا را به نوعی “احیاء مجدد دوران برده داری” نامید.
اما انگار گوش های مسئولان صدای خرد شدن استخوان های کارگران را نمی شنود. اعتراض فعالان کارگری به اخراج کارگران قراردادی و پیمانی سالهاست که به جایی نرسید و جامعه هر ساله شاهد گسترش روز افزون سوء استفاده کارفرمایان از کارگران قراردادی است. کارگران موقت علاوه بر دستمزد و مزایای بسیار پایین تر از کارگران دائمی، اولین قربانیان بحران های اقتصادی در کارخانجات هستند و همواره در تهدید عدم تمدید قرارد و اخراج به سر می برند.
به گزارش کلمه، قراردادهای موقت کار، همواره یکی از مهم ترین حربه های کارفرمایان برای استثمار شدید کارگران بوده است. امروز، با توجه به روند فزاینده بیکاری و شدت یافتن مشکلات طاقت فرسای معیشتی مردم، به ویژه برای اقشار کم درآمد و زحمتکشان کشورمان، صاحبان سرمایه در کشور با استفاده از «قراردادهای موقت کار»، شرایط دشواری همچون عدم تعهد در برابر هرگونه مزایای کار، بیمه و تامین اجتماعی، دستمزدهای کمتر از حد قانونی، آزادی برای اخراج را به کارگران تحمیل می کنند. استفاده وسیع کارفرمایان از این قراردادها به صورت مستقیم یا از طریق شرکت های پیمانکاری در مراکز تولیدی بزرگ، نه تنها امنیت شغلی کارگران را به شدت مورد تهدید قرار داده، بلکه تاکنون به اخراج صدها هزار نفر منجر شده است.
در گزارشی دیگر محمود کوهکن، رئیس مجمع نمایندگان کارگران استان یزد، از اخراج بیش از نیمی از کارگران پشم بافی افشار یزد خبر داد. کوهکن در گفت و گویی با کارگر نیوز اظهار داشت: برخی از کارفرمایان در قراردادهای منعقده با کارگران شرایطی را به آنها تحمیل میکنند که مخالف با قانون کار است، اما وضعیت اشتغال و بالا بودن نرخ بیکاری در کشور باعث گردیده تا افراد این شرایط را قبول کرده و با کارفرمایان کنار بیایند.
قراردادهای موقت کار در ایران سابقه نداشت و متاسفانه از نخستین سال های دهه ۷۰ شمسی و در راستای تامین امنیت سرمایه و به بهای نابودی امنیت شغلی کارگران، “قراردادهای موقت کار” به صورت تدریجی شکل گرفت. با وجود اعتراض همیشگی فعالان کارگری به این نوع از قرارداد کار، اما در عمل ما شاهد گسترش سالیانه این شیوه از برده داری نوین بودیم، به طوری که امروز قراردادهای سفید امضا به امری کاملا متداول و معمولی تبدیل شده است.
در قانون کار، قرار داد کار اینگونه تعریف شده است: “ماده ۷ – قرارداد کار عبارت است از قرارداد کتبی یا شفاهی که به موجب آن کارگر در قبال دریافت حقالسعی کاری را برای مدت موقت یا مدت غیرموقت برای کارفرما انجام میدهد.”
تبصره های این ماده قانونی نیز به این شرح است: “تبصره ۱ – حداکثر مدت موقت برای کارهایی که طبیعت آنها جنبه غیر مستمر دارد توسط وزارت کار و امور اجتماعی تهیه و به تصویب هیأتوزیران خواهد رسید. تبصره ۲ – در کارهایی که طبیعت آنها جنبه مستمر دارد. در صورتی که مدتی در قرارداد ذکر نشود، قرارداد دائمی تلقی میشود.”
در ابتدا دهه هفتاد با تفسیر جدید وزارت کار از این ماده قانونی، قراردادهای بدون تاریخ، از شمار قراردادهای دایمی و دسته جمعی کارگران خارج شد و به جای آن، قراردادهای موقت در کشور رسمیت و عمومیت پیدا کرد. تا سال ۱۳۷۳، هر قرارداد موقتی اگر ۴ بار در تمدید می شد، دیگر به عنوان قرار داد دائم محسوب می شد و حتی قرارداد های موقت یک ماهه هم شامل این قانون می شد. در همین سال کانون عالی کارفرمایی کشور با طرح استفساریه ای به وزیر کار به این قانون اعتراض کرد و وزیرکار نیز در پاسخ به این استفساریه، قانون کار را ناکارآمد توصیف کرد؛ قانونی که عرصه را بر کارگران سخت کرده بود و شرایط را برای گسترش قرار داد موقت تسهیل تر ساخته بود.
اما با نفی تشکل های مستقل کارگری، حق اعتصاب و حق انعقاد قراردادهای دسته جمعی، حتی ضمانت اجرایی قانون کار هم از بین رفت و سپس با خارج کردن کارگاه های کمتر از ۵ و ۱۰ نفر از شمول قانون کار، عملا تمامی کارگران ساختمانی، کارگاه های قالیبافی، کوره پزخانه ها، ریخته گری ها، جوشکاری ها، مکانیکی ها، تراشکاری ها، بلورسازی ها، کارگران نقاش، خیاط، نانوا، کفاش و سایر کارگران صنوف از حمایت قانون کار محروم شدند.
این روند از آن زمان تا کنون همچنان ادامه دارد و در زمان دولت احمدی نژاد به قرار دادهای سفید امضا ختم شد. در این دوره کارفرمایان به منظور عدم پرداخت هزینه بیمه کارگران به قراردادهای ۶ ماه و سپس ۳ ماه و بعدها حتی یک ماه روی اوردند. گسترش این روند به حدی بود که امروز قرارداد کار سفید امضاء و استفاده از کار کارگران بدون پرداخته هزینه بیمه انها به امری متداول تبدیل شده است.
فتح الله بیات، رئیس اتحادیه کارگران قراردادی و پیمانی سراسر کشور، دیروز در این باره به ایلنا گفت: “بسیاری از شرکتها از ارسال لیست بیمه کارگران روزمزد خودداری میکنند.”
پروین محمدی، فعال کارگری و عضو اتحادیه آزاد کارگران ایران، نیز چندی پیش ضمن اعتراض به این سوء استفاده از کارگران اعلام داشت: در حال حاضر ۷۰ درصد از زنان کارگر با قرارداد های سفید امضاء مشغول به کار هستند. وی درباره پیشینهی این نوع قرارداد به ایلنا گفت: پس از تفسیر تبصره دوم ماده هفت قانون کار قراردادهای موقت در روابط کار ایران گسترش یافت و این قراردادهای ناعادلانه چنان جایپایش را محکم کرد که دیگر استخدام رسمی کارگر به ندرت اتفاق میافتاد اما اینک با سوءاستفاده از همین قراردادهای ناعادلانه، قراردادهای سفید امضاء دارد جای پایش را در روابط کار ایران محکم میکند.
دولت احمدی نژاد، خود نیز همپای کارفرمایان به این سوء استفاده از کارگران دامن زد و غیرمستقیم، آن را قانونی اعلام کرد. زیرا در پوشش پیمانکاری ها، قراردادهای موقت در دستگاه های دولتی نیز اجرا می شود.
هرچند اکنون نیز به ظاهر سخن از حذف پیمانکاری ها و تبدیل قرار دادهای موقت کارگران پیمانی به قرار داد دائمی است. ولی متاسفانه در میانه این تبدیل بخش اعظمی از کارگران قرار دادی اخراج می شوند و تنها بخش معدودی از کارگران قرار دادشان از موقت به دائمی تبدیل می شود.
برای نمونه می توان به سخنان رئیس مجمع نمایندگان کارگران استان یزد در همین زمینه اشاره کرد که دیروز از اخراج نیمی از کارگران شرکتی “شرکت پشم بافی افشار” در راستای اجرای مصوبه “ساماندهی نیروهای شرکتی شاغل در زیر مجموعه های دولتی” خبر داد.
قیمت دلار و انواع سکه امروز در بازار دوباره گران شد، به طوریکه نرخ سکه تمام طرح قدیم به ۷۵۱ هزار تومان و طرح جدید به ۷۴۸ هزار تومان رسید و قیمت دلار در بازار آزاد هم ۱۹۷۸ تومان شد.
به گزارش مهر، قیمت هر قطعه سکه تمام بهار آزادی طرح قدیم امروز چهارشنبه در آستانه ولادت حضرت قائم (عج) در بازار تهران ۷۵۱ هزار تومان، طرح جدید ۷۴۸ هزار تومان، نیم سکه ۳۷۵ هزار تومان، ربع سکه ۱۸۹ هزار تومان و گرمی ۱۱۲ هزار تومان است.
این در حالی است که روز گذشته در همین ساعت نرخ این سکه ها به ترتیب ۷۳۵ هزار تومان، ۷۳۱ هزار تومان، ۳۶۵ هزار تومان، ۱۸۶ هزار تومان و ۱۱۰ هزار تومان بود، بر این اساس نرخ انواع سکه امروز با افزایش همراه شد.
نرخ هر گرم طلای زرد ۱۸ عیار امروز در بازار داخلی ۷۶ هزار و ۱۸۱ تومان و هر اونس طلا در بازارهای جهانی ۱۶۱۳ دلار است.
فعالان بازار ارز از صعود دوباره قیمت دلار آزاد و رسیدن آن به ۱۹۷۸ تومان خبر دادند که بر این اساس، اختلاف قیمت دلار آزاد و دولتی همچنان رو به افزایش است، نرخ دلار آزاد روز گذشته در همین ساعت ۱۹۴۷ تومان بود.
قیمت هر یورو در بازار آزاد امروز ۲۴۹۷ تومان و هر پوند ۳۰۹۰ تومان است، این نرخها روز گذشته به ترتیب ۲۴۷۰ تومان و ۳۰۴۵ تومان بودند.
فاطمه راکعی
مهدویت در واقع فرهنگ انتظار در تشیع است و تمام ارکان آن به اصل اسلام و قرآن و مکتبی که پیامبرش برای تکمیل اخلاق آمده، وابسته است. به نظر میآید که این انتظار امید جهان تشیع به آینده روشنی است که اسلام در همه ابعاد و عمق مورد نظر این دین بزرگ و پیامآورش وعده داده است، یعنی همه آن ویژگیهایی که آن را برای انسان، جامعه و یک زندگی متعادل آرمانی در این جهان و جهان دیگر تضمین میکند. همه اینها وابسته به ظهور یک منجی است. این دیدگاه در ادیان دیگر هم متبلور است. در مسیحیت ظهور دوباره مسیح را ظهور منجی میدانند اما فلسفه این انتظار چیست؟ به طور کلی فلسفه ظهور و انتظار فلسفهیی پویاست با وجود اینکه عنوانش انتظار است اما این انتظار انتظاری مثبت است، چرا که زمینهساز ظهور یک منجی برای داشتن جامعهیی آرمانی است و این امید مثبت و روشن در داشتن آیندهیی مثبت برای جهان یک انتظار عمومی است که شیعیان با آن غریبه نیستند.
در کنار این دیدگاه، دیدگاهی وجود دارد که برخی متصورند چون حضرت مهدی(عج) زمانی ظهور میکند که ظلم در دنیا فراگیر شده باشد با بسترسازی برای اعمال منفی به فراگیر شدن ظلم در دنیا کمک میکنند. این دیدگاه یک دیدگاه خرافی و انحرافی است و این را باید در اظهارات برخی افراد دنبال کرد و از آن فاصله گرفت چون به روشنی دیدگاههای منفی خود را بیان میکنند و برای آن دلیلهایی دارند. این دیدگاه مخرب است و با فرهنگ انتظار بسیار متفاوت. پیروان حضرت مهدی(عج) و منجی شیعیان با تعالیم قرآنی آشنایند و در همان جهت حرکت میکنند و نباید از تلاش برای داشتن جامعهیی ایدهآل و آرمانی باز ایستاد. اگر خواهان ظهور هستیم باید پیرو واقعی حضرت باشیم. در حال حاضر دنیا را سراسر ظلم گرفته است، این را از انقلابهای آزادیخواهانه منطقه و در سطح دنیا هم میتوان مشاهده کرد.
درچند سالی که حضرت علی(ع) حکومت را در دست داشتند و جامعه اسلامی را هدایت میکردند و عدل و رحمتی که در این حکومت وجود داشت همان انتظاری است که شیعیان دارند تا منجی ما حضرت مهدی(عج) ظهور کند و دوباره شاهد همان عدل و انصاف باشیم. متاسفانه دنیای امروز ما با این تفاسیر فاصله گرفته است. برای رسیدن به جامعه آرمانی و نزدیک شدن به حکومت علوی فقط داعیه داشتن کافی نیست، بازگشت به مسیر درست و حرکت طبق اصول از الزامات این امر است. امید است به زودی شاهد ظهور منجی بشریت باشیم، اما نزدش شرمگین نباشیم.
منبع: روزنامه اعتماد
رییس مرکز شورای حل اختلاف قوهقضاییه تاکید دارد تنها دو درصد شهروندان از عملکرد شوراهای حل اختلاف گله دارند اما نتایج تحقیقی در مرکز پژوهشهای مجلس نشان میدهد مردم چندان سودی از فعالیت شوراهای حل اختلاف نبرده و در مواردی نیز منافعشان با تهدید مواجه است. همچنین آمار انتشاریافته در گزارشهای رسمی قوهقضاییه نشان میدهد از کل پروندههای ورودی به شوراهای حل اختلاف تنها ۲۰درصد پروندهها به صلح ختم میشود و مهمتر اینکه مشخص نیست از میان پروندههای وارده به شوراهای حل اختلاف اغلب چه موضوعاتی منجر به صلح شده و آیا تخلفات راهنمایی و رانندگی نیز در زمره پروندههای منجر به صلح به شمار میآید یا خیر. براساس آمار، ۴۰درصد از پروندههای مطرحشده در شوراهای حل اختلاف مربوط به اعتراض به برگه جریمه رانندگی میشود.
در گزارش مرکز پژوهشهای مجلس آمده که ادامه وجود شوراهای حل اختلاف با کیفیت موجود، باعث مشکلات فراوانی برای مردم و حکومت اسلامی خواهد شد به همین دلیل پیشنهاد میشود که با برگرداندن شوراها به فلسفه اصلی وجودی آنکه برقراری صلح و سازش میان مردم است، به وضع موجود رسیدگی شده و در سایر موارد که ماهیت قضایی (هرچند جزیی) دارد، بررسی امور به دادگاه سپرده شود.
غیرفعال بودن ۳۵درصد از شوراهای حل اختلاف
همچنین کارنامه شوراهای حل اختلاف از بدو تشکیل تاکنون نشان از آن دارد که تا پایان شهریورماه سال ۱۳۸۷ تعداد شوراهای متشکله در سراسر کشور معادل ۲۴هزارو۳۶۵ شورا بوده که از این عدد، تعداد ۱۵هزارو۷۴۸ شورا (معادل ۶۵درصد آن) فعال و تعداد هشتهزارو۶۱۷ شورا (معادل ۳۵درصد آن) غیرفعالاند. آمار مربوط به رضایت از شوراهای حل اختلاف از ۸۰درصد وزارت دادگستری آغاز میشود و به رقم ۷۲درصدی رییس شوراهای حل اختلاف میرسد.
شورای حل اختلاف؛ تشکیلات موازی در دستگاه قضایی
در همین حال خلیل حیاتمقدم، عضو کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس هشتم درباره تشکیل شوراهای حل اختلاف معتقد است ایجاد شوراهای حل اختلاف تشکیلات موازی را در دستگاه قضایی به وجود آورده است. چنانچه قاضی وظیفه حل اختلاف را طبق قانون بر عهده دارد ولی با ایجاد تشکیلاتی جداگانه و موازی به نام شوراهای حل اختلاف این وظیفه تخصصی بر عهده افراد غیرمتخصص گذاشته شده است.
به گفته وی، شوراهای حل اختلاف میتوانند در امر رسیدگی به قضات کمک قابل توجهی کنند ولی موضوعی که در قانون شوراها پیشبینی شده این است که در نهایت تصمیم آخر را باید شخص قاضی بگیرد، از این رو شوراهای حل اختلاف علاوه بر اینکه به قضات در کاهش صرف وقت کمک نمیکنند، بلکه قضات مجبور هستند نیمی از وقت روزانه کاری خود را هم صرف تصمیمات نهایی برای صدور رای در شوراهای حل اختلاف کنند.
تخلف از شش اصل قانون اساسی
با بررسی قانون و آییننامههای شوراهای حل اختلاف، مشکلات و نقاط ضعف حقوقی بسیاری به چشم میخورد که بسیاری از آنها ناظر به مفاد قانون شوراها یا آییننامه آن میشود.
مواردی همچون مشکلات ناظر به محدوده صلاحیت این شوراها، ارتباط آنها با مراجع قضایی و شرایط عضویت در این شوراها از این جملهاند. از دیگر مسایلی که در بخش نقد و بررسی گزارش مرکز پژوهشهای مجلس به آن اشاره شده است، میتوان به برخی تخلفهای قانونی اشاره کرد. تخلف از اصل یکصد و شصت و یکم قانون اساسی یکی از این موارد است. براساس این اصل قانونی به منظور نظارت بر اجرای صحیح قوانین در محاکم و ایجاد وحدت رویه قضایی از نهادی به نام دیوانعالی کشور یاد میکند و جای این سوال مطرح است که اگر شوراها صلاحیت صدور حکم دارند، که مطابق قانون از چنین حقی برخوردارند، دیوانعالی کشور چگونه و با چه مکانیسمی در احکام صادرشده از سوی شوراها اعمال مسوولیت خواهد کرد؟
همچنین تخلف از اصل سی و ششم قانون اساسی نیز در بررسی حقوقی این شوراها مشاهده میشود. چنانچه براساس اصل سی و ششم، حکم به مجازات تنها در صلاحیت دادگاههاست، اما شوراهای حل اختلاف به موجب اختیارات محولشده، صلاحیت مجازات مجرمان و به کیفر رساندن آنان را پیدا کردهاند. تخلف از اصل یکصد و پنجاه و هشتم از دیگر مواردی است که میتوان به آن اشاره کرد. تخلف از اصل یکصد و پنجاه و نهم قانون اساسی نیز از دیگر تخلفات ثبتشده در میان تخلفات حقوقی شوراهای حل اختلاف است. اصل صدوپنجاهونهم قانون اساسی مقرر میکند که مرجع رسمی تظلمات و شکایات دادگستری است. تخلف از اصل سی و چهارم نیز بر این نکته تاکید دارد که براساس این اصل دادخواهی حق مسلم هر فرد است و هرکس میتواند به منظور دادخواهی به دادگاههای صالح رجوع کند. همه افراد ملت حق دارند اینگونه دادگاهها را در دسترس داشته باشند. حال این سوال مطرح میشود که الزام شهروندان به رجوع و درخواست دادخواهی از شورای حل اختلاف که از افرادکمتجربه قضایی تشکیل میشود، برخلاف این اصل نیست؟ تخلف از اصل ۱۶۳ نیز خاطرنشان میکند که ماده ۹ قانون شوراهای حل اختلاف شرایط عضویت در شورای حل اختلاف برای تصدی امر قضا، به غیر از یک رشته امور کلی مانند داشتن تابعیت ایرانی و انجام خدمت وظیفه، از جهت صلاحیت علمی موضوع آشنایی با مسایل شرعی و قانونی را بسنده کرده است. از جهت مبانی مسلم فقهی و اصول حقوقی اینکه فردی آشنایی با مسایل شرعی و قانونی داشته باشد، هرگز مجوز دخالت و تصدی او در امر حساس قضا نیست. اما در مورد تخلف از اصل یکصد و شصت و چهارم نیز باید گفت که قاضی بر پایه اصول قانون اساسی به گونه دایمی منصوب میشود و به همین دلیل اصل یکصد و شصت و چهارم قانون اساسی میگوید: «قاضی را نمیتوان از مقامی که شاغل آن است بدون محاکمه و ثبوت جرم یا تخلفی که موجب انفصال است، به طور موقت یا دایم منفصل کرد.» اما درمورد اشخاصی که تخصص لازم را ندارند و برای مدت سه سال به این منصب گماشته میشوند، چگونه میتوان مسوولیت آنان را پذیرفت؟ و این سوال مطرح است که تکلیف شهروندانی که در امر قضا دچار زیان میشوند، چیست و برای جبران زیان باید به کجا رجوع کنند.
۶۲درصد از اعضای شورای حل اختلاف مدرک دیپلم و پایینتر از دیپلم دارند
براساس آمار گزارش مرکز پژوهشهای مجلس ۶۲درصد از اعضای شورای حل اختلاف دارای مدرک دیپلم و پایینتر از آن هستند و این در حالی است که در مواد ۸ و ۹ قانون شوراهای حل اختلاف، به این افراد صلاحیت رسیدگی به امور قضایی اعطا شده است. طبق قانون و آییننامه شوراهای حل اختلاف در صورتی که موضوع پرونده مطروحه از مواردی باشد که در صلاحیت شوراهای حل اختلاف شمرده شده باشد، دادگاهها نمیتوانند به آن رسیدگی کنند و در نتیجه مردم باید الزاما به افرادی رجوع کنند که از بابت اطلاعات حقوقی صلاحیت لازم را جهت اعمال قضاوت بر آنها ندارند. این در حالی است که از منابع فقهی تاکید بسیاری بر لزوم داشتن اطلاعات علمی و فقهی کافی جهت قضاوت شده است. از جمله آنکه مولف کتاب شرایعالاسلام در باب مشروط قاضی میگوید: «قاضی باید دارای علم و به گونه مستقل توانایی صدور فتوی داشته باشد و کافی نیست فتاوای علما را بداند.» شهیدثانی مولف کتاب «مسالکالافهام» در شرح این نظر میافزاید: «مراد از عالم در اینجا مجتهد در احکام شرعی است و بر اجتهاد و در قاضی، اجماع علمای ما وجود دارد.» شرط اجتهاد در قاضی تا آن حد قطعی است که مورد تاکید فقیهان همه مذاهب اسلامی قرار گرفته است. رییس شوراهای حل اختلاف کشور با اشاره به اینکه هماکنون ۴۱هزار نفر عضو شوراهای حل اختلاف کشور هستند، تاکید دارد که از این میزان، ۱۸هزار و ۸۸۹ نفر دارای مدرک لیسانس، دوهزار و ۴۸۰ نفر فوق لیسانس، ۲۰۱ نفر مدرک دکترا، یکهزار و ۷۰۳ نفر مدرک حوزوی و سههزار و ۱۸۴ نفر نیز دارای مدرک فوق دیپلم هستند. نتایج بررسیهای صورتگرفته از سوی مرکز پژوهشهای مجلس نشان میدهد که درصد فراوانی تحصیلات کارمندان شورای حل اختلاف با مدرک ابتدایی ۲۳درصد، مدرک سیکل ۱۲درصد، مدرک دیپلم ۲۷درصد، مدرک فوق دیپلم نزدیک به ۱۰درصد، لیسانس ۲۱ و فوق لیسانس نزدیک به دودرصد، مدرک دکترا ۲۶/۰درصد و افراد دارای مدرک حوزوی چهاردرصد است.
ابهام در کاهش هزینههای دادگستری با فعالیت شوراهای حل اختلاف
در گزارشهای اداره کل پیگیری امور استانها پس از ارایه آمار و اطلاعات مربوط به هزینههای رسیدگی همه شوراهای حل اختلاف، یکی از نقاط مثبت بر تشکیل شوراهای حل اختلاف، کاهش هزینههای دادگستری آمده اما واقعیت امر این است که این آمار نمیتواند چندان از کارآمدی این شوراها حمایت کند. براساس آمار مبلغی که شوراها از هزینههای دادگستری کاستهاند، رقمی حدود ۰۰۰/۲۰۱/۲۲۸/۲ ریال است. در عین حال میدانیم که عمدهترین دلیل وجودی شورای حل اختلاف همین کمکردن هزینههای دادگستری برشمرده شده است.
براساس گزارش شوراهای حل اختلاف، به ازای هر پرونده مطرحشده در شوراهای حل اختلاف در ششماهه اول سال ۱۳۸۷ معادل ۹۲هزارو۳۶ ریال هزینه شده و هزینه دادگستری برای هر پرونده آن هم در سال ۱۳۸۶ معادل ۸۵۰هزارریال بوده است و این موضوع در حالی است که طبق آمار ارایهشده در این گزارش تعداد پروندههای مطرحشده در سال ۱۳۸۶ در دادگستری حدود ۰۰۰/۶۵۰/۶ بوده است و اگر هزینههای این پروندهها را بخواهیم در مجموع محاسبه کنیم، مبلغ ۰۰۰/۲۵۰/۵۶۵میلیارد تومان میشود و این در حالی است که کل بودجه دادگستری جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۸۶ حدود مبلغ یکصدمیلیارد تومان یعنی کمتر از یکپنجم مبلغ مذکور بوده است.
۴۰ درصد از پروندهها؛ اعتراض به جریمه رانندگی
در بند دیگر این قسمت از گزارش مطرح شده است، جهت رسیدگی پروندههای وارده به شورا در صورت عدم فعالیت شورا به حدود پنجهزار قاضی نیاز است و این تخمین در حالی است که پیشبینی شده، هر قاضی در سال به تعداد ۸۷۵ پرونده رسیدگی کند، اما در واقع میزان رسیدگی قضات به پرونده مطروحه در دادگستری بیش از این تعداد است. در سال ۱۳۸۷ تعداد هشتمیلیون فقره پرونده وارد دادگستری و همین تعداد پرونده نیز مختومه شده است. با توجه به این مطلب که تعدادی از قضات در دیگر نهادهای تابعه از جمله حوزههای ستادی و سازمانهای وابسته به قوهقضاییه، مشغول به فعالیت هستند، میتوان گفت هر قاضی در مرحله بدوی به حدود هزار و ۶۰۰ فقره پرونده رسیدگی میکند. البته باید این موضوع را هم مورد توجه قرار داد که پروندههایی که در شوراهای حل اختلاف رسیدگی میشوند غالبا از ماهیت قضایی سادهای برخوردار هستند کمااینکه طبق بیان رییس مرکز شورای حل اختلاف حدود ۴۰درصد پروندههای مطرح در شورای حل اختلاف درخصوص اعتراض به برگههای جریمه راهنمایی و رانندگی است که رسیدگی به این موضوعات برای قضات کار بسیار سهل وغیر وقتگیر است و با این نگاه حتی به تعداد سههزار قاضی هم نیاز نخواهد بود.
منبع: روزنامه شرق
طالب ، شاهد بمباران شیمیایی تیرماه ۶۶، امروز ۴۱ سال دارد و معلم تاریخ است. در حال روایت این تصویر، اشک در حدقه چشمان قرمز سوختهاش موج میزند و میگوید: «هنوز جای چالهچوله تاولهای کمک به کاک عبدالله روی دو بازویم به یادگار مانده است.مردم بعد از اعلام هشدارهای بمباران شیمیایی، تازه فوج فوج دستمال به دست به سوی کانونهای آب میدویدند و بعد از خیس کردن آن بر بینی و صورت خود میگذاشتند. در حالی که تمام منابع آب سطحی و حوضچههای مساجد به گاز سمی خردل آلوده بود و این ناآگاهی و هشدار غلط، بخشی از عمق فاجعه به شمار میرود که در لای صفحات تاریخ گم شده است.»
امسال تا تاریخ هفتم تیرماه دقیقا ۲۵ سال، برابر با ۹ هزار و ۱۳۱ روز، ۲۱۹ هزار و ۱۴۴ ساعت، ۱۳ میلیون و ۱۴۸ هزار و ۶۴۰ دقیقه و ۷۸۸ میلیون و ۹۱۸ هزار و ۴۰۰ ثانیه از بمباران شیمیایی سردشت با گاز خردل میگذرد که با ورود به بیست و ششمین سال از تجربه عینی و تاریخی این جنایت ضدبشری که در ساعت ۴:۳۰ عصر هفتم تیرماه سال ۱۳۶۶ برای بیش از ۱۲ هزار نفر از ساکنان شهر مرزی سردشت روی داد، هنوز بازنمایی این کشتار بیرحمانه به فرمان صدام حسین، برای مردمان این سرزمین، با رنگ و بوی مرگ و برای مخاطبان طالب صلح و نافی خشونت، تراژیک و هولناک است.
عصر هفتم تیرماه سال یکهزار و سیصد و شصت و شش هجری شمسی است. موذنان مساجد شهر، حی علیالصلاه و حیعلی الفلاح را بانگ دادهاند، صدای «عبدالله برزگر» تنها قهوهچی و نخستین شهید بمباران سردشت در چهارراه هلال احمر با نوای به هم زدن استادانه نعلبکیاش درهم میآمیزد و جرعهجرعه نوشیدن چای دیشلمهاش، خستگی را از تن چایخواران میزداید. کودکان در کوچههای باریک و تودرتوی شهر سرگرم بازیاند، مغازهداران کرکره مغازههای خود را بالا زدهاند به امید دشت چند ریال روزی حلال، پیرزنان بر سکوی ورودی منازل، دور هم حلقه زدهاند و روایت میکنند روزمرگی تلخ و شیرین خانواری را. آسمان صاف و نیلی است؛ نیلگونتر از رود «زاب» بدون لکهیی ابر، بیرون شهر سردشت دهقانان دلمشغول برداشت محصولات کشاورزیاند، مرغزارها و جنگلهای تنک و انبوه، کوهساران شهر را بسان گلهای لاله عباسی در آغوش گرفتهاند و چون کودکی در گهواره حیات هستی تاب میدهند. حیات انسانی، نباتی و حیوانی در این شهر نفس دارد و در فرآیند طبیعی دم و بازدم، اکسیژن وارد ریه زن، مرد، پیر، جوان و کودک میشود، بدون هیچ سوزش و خسخس و تهوعی. آبشار «شلماش» میخروشد و پس از برخورد با صخرهها به سمت پایین دره در اثر برخورد تشعشعات نور خورشید رنگینکمانی میسازد، قوس قزحی.
در حالی که تمام هستی مردمان این شهر را حیاتی آرام در برگرفته چند هواپیمای جنگی عراقی با غرشی گوشخراش، رعدآسا برآسمان شهر پدیدار میشوند و با بمباران چهار نقطه مرکز شهر، حد فاصل محله «سهرچاو»، تا «چهارراه فرمانداری» و دو روستای «رهش ههرمی» و «کانی زرد» و ابتدای خروجی شهر، محور جاده سردشت – مهاباد، سامان زندگی را نابسامان و نفسها را در سینه حبس میکنند.
طالب حداد برگ لالههای عباسی را هرس میکرد، «طالب حداد» یکی از قربانیان بمباران سردشت که در آن روز جوانی ۱۶ ساله بوده در حیاط خانهشان در محله سهرچاوه با خواهرش مشغول هرس کردن برگهای زرد لاله عباسی قدافراشته بر پنجره آبی خانهشان است. او و خواهرش به محض شنیدن صدای هواپیماهای جنگنده عراقی بر زمین دمر میخوابند و صدای مهیب انفجار را در فاصلهیی نزدیک از خود میشنوند.
طالب، ۱۰ دقیقه بعد برای اطلاع از پدرش که در مغازه خود واقع در چهارراه اداره پست مشغول کار بود، سراسیمه از خانه خارج میشود و به سمت چهارراه میدود. یک لحظه چشمش به «عبدالله برزگر»، قهوهچی همیشه خندان میافتد که تاقباز نقش بر زمین شده و چشمان بیرمقش را به لکههای سیاه و صورتی آسمان دوخته است. دستان نوجوانش را زیر جسم بیجان عبدالله میگیرد تا او را به سمت آمبولانسی ببرد که نور چراغ گردانش در آن هوای گرگ و میش سوسو میزند و صدای آژیرش در هیاهوی همهمهها گم شده است. طالب نمیداند که نبض حیات عبدالله، چند دقیقه قبل از حرکت بازمانده است. طالب امروز ۴۱ سال دارد و معلم تاریخ است. در حال روایت این تصویر، اشک در حدقه چشمان قرمز سوختهاش موج میزند و میگوید: «هنوز جای چالهچوله تاولهای کمک به کاک عبدالله روی دو بازویم به یادگار مانده است.»به گفته طالب حداد هرچه از زمان بمباران شیمیایی میگذشت فضای شهر مهآلودتر و گرگ و میشیتر میشد و از وسعت دید بهشدت کاسته میشد.
او در توصیف این فضا با بیان اینکه نور خیرهکننده سفید مایل به صورتی با گرمایی سوزان از کانون انفجار برمیخاست و بر سر و صورت مینشست، میگوید: «مردم بعد از اعلام هشدارهای بمباران شیمیایی، تازه فوج فوج دستمال به دست به سوی کانونهای آب میدویدند و بعد از خیس کردن آن بر بینی و صورت خود میگذاشتند. در حالی که تمام منابع آب سطحی و حوضچههای مساجد به گاز سمی خردل آلوده بود و این ناآگاهی و هشدار غلط، بخشی از عمق فاجعه به شمار میرود که در لای صفحات تاریخ گم شده است.»
طالب ۱۶ ساله ، ۵۲ دقیقه پس از بمباران شیمیایی سردشت در پی کمک به همنوعان خود است و گرفتن دستمال خیس بر بینی و دهان را مضحک میداند. ثانیهها میگذرد و طالب سرش گیج میرود، چشمانش تار میشود و میسوزد؛ اکسیژن آلوده به گاز شیمیایی را با مشقت، دم و دی اکسید کربن را به سختی بازدم میکند. تهوع و استفراغ شدید دارد. بیهوش میشود و ۲۴ ساعت بعد با چشمانی کور و بدنی پر از سوزش و تاول به هوش میآید. مکان برای او ناکجاآبادی است که او را به فغان و فریاد وامیدارد. پرستار او را آرام میکند و میگوید: «اینجا بیمارستان امام خمینی مهاباد است.» فردای آن روز طالب به دلیل مصدومیت شدید به بیمارستان هفت تیر تبریز اعزام میشود و بعد از ۶ روز بستری به یکی از بیمارستانهای تهران و از تهران به بیمارستان امام رضای مشهد اعزام میشود. امروز طالب بعد از ۲۵ سال هنوز شبها کابوس میبیند و مرگ همشهریانش روی تختهای بیمارستانهای مهاباد، تبریز، تهران و مشهد روح جریحهدار او را چنگ میزند. طالب، لحظهیی را که «آرزو خانی»، دختر مو وزوزی شیمیایی ۱۰ ساله سردشتی، روی تخت بیمارستان هفت تیر تبریز از او شیرینی خواست و هنوز به لب نگذاشته، چشمان آبی کودکیاش در تاریکی فرو رفت را چون فریم عکس، در ناخودآگاهش عکاسی کرده و با شنیدن نام آرزو، قطرههای اشک بر شیار گونههای تاولزدهاش سر میخورد.
برای طالب حداد، جلالالدین حسینپور و قمری رخزادی که امروز راویان صحنههای آن رویداد تلخ برای من هستند، گاز شیمیایی خردل در هفتم تیرماه سال ۱۳۶۶ معنا و مفهومی نداشت و به گفته خودشان نخستینبار واژه گاز شیمیایی خردل و اثرات آن بر ریه، اعصاب، چشم و پوست انسان را بر تخت بیمارستانهای مهاباد، تبریز و تهران میشنیدند. طالب، جانباز ۵۵ درصدی بمباران شیمیایی سردشت، ۲۵ سال است که از خسخس جانبازی ۴۰ درصدی ریه، پنج درصدی اعصاب و روان، پنج درصدی چشم و پنج درصدی پوست رنج میبرد.این نماینده جانباز در مجلس ایثارگران از کمبود امکانات و تجهیزات پزشکی، نحوه تعیین درصد جانبازی در کمیسیون پزشکی در بنیاد شهید و امور ایثارگران بهشدت گله دارد و معتقد است مظلومیت سردشت به گوش جهانیان رسیده اما هنوز در ایران بر سر آمار جانبازان و درصد مصدومیت این شهر غریب و مظلوم در جنگ تحمیلی مناقشه جدی وجود دارد.
جلالالدین ۲۵ درصد سهم داشت
«جلالالدین حسنپور»، جانباز ۲۵ درصد که در زمان بمباران شیمیایی سردشت جوانی ۲۲ ساله بود و به یاد میآورد: «مردم سراسیمه به طرف مسیرهای خروجی شهر میدویدند و بوی متعفن گاز خردل، فضای شهر را دربرگرفته بود. گنجشکان شهر بر دیوار محوطه مزار چاکه چکوله – شیخ مورد احترام مردم سردشت- بال بال میزدند و میمردند و کسی در آن لحظه در فکر این شعر نبود که پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنی است.»جلالالدین که شب همان روز، با اعضای خانواده شیمیایی شدهاش به روستای «شین وی» رفته، ساعت ۲ بامداد از شدت سوزش چشمان و پوست بدنش سه بار به حیاط میرود و خود را لخت میکند و کوزه کوزه آب سرد بر بدن عطشزده سوختهاش میریزد. سپیدهدم بعد از گذشت ۱۴ ساعت از بمباران شیمیایی، جلالالدین را به همراه پدرش به بیمارستان مهاباد، و از آنجا به تبریز اعزام میکنند. جلالالدین در بیمارستان با چشمانی کور، بدنی تاولزده و اعصاب ناآرام بستری میشود و پدرش را به دلیل مصدومیت شدید با هلیکوپتر از فرودگاه تبریز به بیمارستان خورشید اصفهان میفرستند.
قمری مرگ نوزاد را به چشم خود دید
«قمری رخزادی»، جانباز ۳۵ درصدی سردشتی، آن زمان بیوه و ۴۵ ساله بود و مادر سه فرزند: «هنگام بمباران، میهمان داشتیم. به محض شنیدن صدای مهیب انفجار با پای برهنه دویدم توی کوچه. فریدون، پسر هشت سالهام توی کوچه بازی میکرد. به دلیل غلظت دود و شدت هوای گرم و سوزان که صورت را میسوزاند پیدایش نکردم. دیوانهوار توی کوچه داد میزدم فریدون، فریدون تا اینکه زن همسایه داد زد فریدون اینجاست. توی زیرزمین خانه ما.» قمری ۶۳ ساله در حالی که خسخس سینهاش در هر دم و بازدمی از چند متری شنیده میشود و تا یک جمله میگوید از شدت سرفه، اشک از چشمانش بر گونه فرتوتش سیال میشود به عکس فریدون، محصور در قاب طلایی بالای طاقچه اشاره میکند و میگوید: «فریدونم خوشبختانه سالم و تندرست بود.»
قمری یادش میآید: «توی کوچه، خدیجه محمدیان، نوعروس همسایه را که باردار و پا به ماه بود دیدم که با پای برهنه به سمت سراشیبی کوچه میدوید، سکندری خورد و دمر شد بر زمین سنگلاخی. از شدت ضربه شکمش ترکید و نوزاد ۹ ماهه زد بیرون و خون جاری شد. نوزاد در خون و گل، چشم به جهان نگشوده مرد اما خدیجه به بیمارستان مهاباد منتقل شد و خوشبختانه زنده ماند.»قمری ۶۰ روز در بیمارستان بقیـ[الله تهران بستری بوده و مرگ همشهریان هماتاقی را یک به یک، به اسم و فامیل به خاطر دارد و هنگام بازنمایی این لحظات هقهق میگرید و عرق پیشانیاش بر هلال پلک چشمانش سر میخورد و با اشک درهم میآمیزد.
۲۰ نفر؛ شهدای همان روز
هفتم تیرماه سال ۱۳۶۶، همان روز بمباران شیمیایی سردشت ۲۰ نفر از شهروندان سردشتی با گاز خردل شهید میشوند و تاکنون براساس آمار رسمی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان آذربایجان غربی، در طول ۲۵ سال گذشته حدود ۱۱۷ نفر از جانبازان شیمیایی سردشت شهید شدهاند.
مهر تاولها بر پوست جانبازان شیمیایی سردشت، نمادی از جنایت ضدبشری رژیم بعث عراق است که مسوولان دستگاههای ذیربط برای همنوایی و جراحی دلسوزانه این تاولها و سرخی چشمان و سرفه کشنده و کشدار ریههای انباشته از گاز شیمیایی خردل قدمهای عاجلی باید بردارند و هنوز بعد از گذشت ۲۵ سال از وقوع این حادثه، بر سر تعیین درصد جانبازی جانبازان شیمیایی سردشت مذاکره و رایزنی وجود دارد. خسخس سینه و سوزش چشم و جای تاولهای التیامنیافته جانبازان ۷۰ درصد به بالا مثل «پرستو صالحپور»، «رحمن چاوشینی»، «خضر خضری»، «عمران مینگهوری»، «انور خلیلپور»، «عبدول قادری»، «رسول ملایی»، «حسن فتاحی» ، «ابراهیم ابراهیمی»، «جمشید حیدری» و «لقمان ادیبان» که به جانبازان بدحال مشهورند جانکاه و غیرقابل تحمل است. مصدومان و جانبازان شیمیایی سردشت اعم از مرد و زن به دلیل ناراحتی شدید تنفسی، از بوی خوش انواع مشک و عبیر در شادی محرومند در فصل بهار و تابستان تابش نور خورشید، چشمان سوخته شان را می?آزارد. دم و بازدم مصدومان شیمیایی به ویژه جانبازان ۲۵ درصد به بالا هنگام خواب شبانه و خرناس خسخسگونه آنان طاقتفرساست و تا سپیدهدمان هزار بار از این شانه به آن شانه در بستر رنج و عذاب تلو میخورند. محروم شدن از فضای شادی و غم نوشیدن جرعهیی آب سرد که تسلای درون سوختهشان باشد؛ رویایی است که اگر به دستش آرند در بازی شطرنج، حیات را با مرگ قمار کردهاند. شاید به ظاهر زندگیشان نرمال و عادی باشد و بشنویم «هیرو یگانه»، جانباز ۴۰ درصد که عکس کودکیاش بر تخت بیمارستانهای تهران آن زمان، سوژه رسانههای جهان شده بود، امروز ازدواج کرده و صاحب دختری است خردسال با موهای طلایی بنام «ئهژین» اما کسی چه میداند که در بطن زندگی هیرو و همقطارانش واگن غم و اندوه بر ریل زندگی با چه سرعتی میغلتد. پوستر بزرگ از تصویر مرحومه «فاطمه حداد»؛ شیرزن سردشتی که چون «عمرخاور» حلبچهیی، به نماد ایستادگی و مقاومت شهره و نامی است، هر ساله در نمایشگاههای داخلی و خارجی در ابعادی بزرگ با دستگاه اکسیژن دستیاش نمایش داده میشود اما چه کسی جز خانواده او میتواند روایتگر زندگی پرمشقت فاطمه باشد و بگوید این بانوی جانباز ۷۰ درصد به بالا چگونه و با چه زخم عمیقی بر ذهن و روح، ۱۷ سال میهمان هفتگی بیمارستانهای تهران از جمله لبافینژاد بود و از خدمه بیمارستان تا پزشکان فوق تخصص او را میشناختند تا اینکه سال ۱۳۸۲ برگهای درخت مقاومتش را باد خزان مرگ پرپر کرد و خورشید هستیاش در دیوان نسروده خاطرههای سردشت، برای همیشه غروب کرد و جاودانه شد.
شیمیایی مظلوم
با آنکه امروز ۲۵ سال از این واقعه میگذرد اما هنوز بوی متعفن گاز خردل در کوچه پس کوچههای این شهر مظلوم به مشام میرسد و از لای آجرهای ساختمان مخروبه «نریمانی» به بیرون درز میکند؛ ساختمانی که بعد از گذشت ۹ هزار و ۱۲۵ روز از بمباران، هنوز بر سر ثبت آن برای ایجاد موزه جنگ، در میان مسوولان دستگاههای ذیربط بحث و جدل وجود دارد.
«سیروان حداد» رییس انجمن دفاع از حقوق مصدومان شیمیایی سردشت که جانباز ۲۵ درصد است، از مسوولان بنیاد شهید و امور ایثارگران این شهرستان گلهمند است و میگوید: «اعضای این انجمن برای برگزاری یادمان سالانه جانبازان شهید بمباران هفت تیر سال ۱۳۶۶ با مشکل جدی مواجه هستند.» حداد با بیان اینکه هر ساله مظلومیت سردشت در سمینارهای بینالمللی به ویژه در سازمان مبارزه با سلاحهای کشتار جمعی لاهه هلند یادآوری میشود، میافزاید: «جلسات سازمان لاهه آذرماه هر سال با شرکت ۱۸۰ کشور و تشکلهای غیردولتی جهان در هلند برگزار میشود.»او از بوروکراسی فرآیند صدور مجوز برای برگزاری کنفرانس علمی آسیبشناسی مصدومان شیمیایی سردشت با همکاری دانشگاههای آزاد اسلامی و پیام نور در این شهرستان انتقاد میکند و میگوید: «متاسفانه فرمانداری بعد از گذشت دو سال از زمان تقاضای برگزاری این همایش ملی – منطقهیی تاکنون اعلام نظر نکرده است.» دفتر ۱۲ متری انجمن دفاع از حقوق مصدومان شیمیایی سردشت در انتهای طبقه زیرزمین پاساژی واقع در خیابان کمربندی، برای تمام خبرنگارانی که برای بررسی وضعیت مصدومان شیمیایی به سردشت میآیند، نمایی از مظلومیت کنونی جانبازان این شهر با مردمانی مقاوم و آسیبدیده در جنگ تحمیلی است. هرچند تعدادی از دانشجویان کردزبان در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا، چند تز پایاننامهیی خود را به حادثه سردشت اختصاص دادهاند و «بهروز نورانیپور» با فیلمی مستند از یک کودک مصدوم شیمیایی سردشت در جشنواره داخلی و بینالمللی درخشید اما این اقدامات برای تاولهای هنوز نترکیده بیش از ۱۲ هزار مصدوم و قربانی بمباران شیمیایی سردشت کافی نیست. با امید به روزی که نام کودکان قربانی حادثه سردشت، همچون کتاب «ساداکو (کودک قربانی بمب هستهیی در هیروشیمای ژاپن)» نوشته «الینور کوئر» در تاریخ جاودانه شود. (ساداکو در کودکی در جریان بمباران هستهیی هیروشیما، به وسیله تشعشعات رادیواکتیو مصدوم شد و بعد از ۱۰ سال جدال با زندگی در اثر ابتلا به سرطان خون جان باخت اما نویسنده شهیر و مطرح جهان، الینور کوئر در جاودانگی جهانبینی این کودک مصدوم هیروشیمای ژاپن کوشید و او را به جهان معرفی کرد.)
سال ۸۱، مصدومیت ۸ هزار نفر تایید شده بود
«عثمان مزین» دبیر کمیته حقوقی انجمن مصدومان شیمیایی سردشت که در آن زمان ۱۲ سال داشته و غم اسارت پدرش را در جنگ تحمیلی عراق بر دوش میکشیده، به یاد دارد که آن روز بقچه به دوش، سلانهسلانه راهی بساط سیگارفروشی پدربزرگش، سر نبش خیابان پادگان سردشت بوده که هواپیماهای عراقی بر آسمان دل کوچک و معصوم نوجوانیاش غرش میکنند. مزین که امروز یکی از وکلای بنام کشور و جهان در دفاع از مصدومان شیمیایی سردشت، حلبچه و روستای «زرده» کرمانشاه است، در بازنمایی این خاطره بغض میکند و میگوید: «در این حادثه هولناک ضد انسانی، گرمای سوزان شیمیایی سیمای من و برادرم سلیمان را سوزاند و چون آهنی گداخته در شرارههای آتش، دشنهوار در مردمک چشمانم فرو رفت.» یک ساعت بعد از گذشت فاجعه بمباران شیمیایی، پوست نازک کودکان شیمیاییشده از جمله عثمان و سلیمان تاول زد و بعد از ترکیدن خونابه تاولها، پوست ورقهورقه شد و جراحت زخم تا بیخ استخوان زیر بغل و ران کودکان بیگناه سردشتی را میآزرد. دبیر کمیته حقوقی انجمن مصدومان شیمیایی سردشت معتقد است که مسوولان بنیاد شهید و امور ایثارگران، حقوق شش هزار و ۶۰۰ نفر از ساکنان قربانی شیمیایی سردشت را در کمیسیونهای پزشکی تعیین درصد جانبازی مورد توجه قرار ندادهاند. مزین میگوید که ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام در سال ۸۱ در خطبه نماز جمعه تهران به صراحت از مصدومیت و قربانی شدن هشت هزار و ۲۴ نفر خبر میدهد و این حرکت و جنایت رژیم بعثی را بهشدت محکوم میکند. به گفته مزین، بررسیها نشان میدهد که حدود ۹ ماه بعد از بمباران شیمیایی سردشت، سرهنگ «ملوپانین» کارشناس تسلیحات شیمیایی که سرپرستی هیات اعزامی شورای امنیت سازمان ملل در بررسی آمار مصدومان شیمیایی سردشت را بر عهده داشته، شمار قربانیان بمباران شیمیایی سردشت را با ذکر نام کوچک و بزرگ به این شورا اعلام کرده است. مزین این دو سند تاریخی را گواه درصد بالای مصدومان شیمیایی سردشت عنوان کرده و میگوید: «متاسفانه بعد از گذشت ۲۵ سال از این حادثه و ورود به ربع قرن از این رخداد غیرانسانی تاکنون مسوولان سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران استان آذربایجان غربی فقط برای یک هزار و ۳۶۲ نفر کارت جانبازی صادر کردهاند.» وی با اعلام اینکه تاکنون ۸۰ درصد از قربانیان شیمیایی سردشت از حقوق مادی و معنوی خود محروم شدهاند، تاکید میکند که از سال ۸۲ تاکنون، چندین کمیسیون پزشکی تعیین درصد جانبازی تشکیل شده اما هیچیک از مصدومان موفق به دریافت کارت جانبازی نشدهاند علاوه بر آنکه براساس قانون، فقط جانبازان بالای ۲۵ درصد مشمول مزایای این کارت میشوند. مزین از نبود امکانات بهداشتی و درمانی بعد از گذشت ۲۵ سال در شهرستان سردشت انتقاد کرده و میافزاید: «ساختمان فعلی کلینیک بیماران یا مصدومان شیمیایی سردشت دارای امکانات و تجهیزات بوده اما فاقد نیروی انسانی متخصص پزشکی از جمله چشمپزشک،متخصص اعصاب و روان و پوست است.»
منبع: روزنامه اعتماد
مهدی خزعلی در سایت شخصی خود، در توضیحی درباره اتفاقات شب گذشته نوشت:
14 تیر ماه را به نام “روز قلم” نامگذاری کرده اند، دومین نشست سرای اهل قلم را به این مناسبت و از آن مهمتر به مناسبت میلاد منجی عالم بشریت حجة ابن الحسن المهدی المنتظر روحی فداه، امشب برگزار کردیم.
در سرای اهل قلم، اصحاب اندیشه و قلم به گفتگو می نشینند و مباحث کاملاً علمی مطرح می شود، ما در سرای اهل قلم، خانه ای شیشه ای و شفاف بنا نهاده ایم، چیز پنهانی وجود ندارد، همه نطق ها و تصاویر جلسه منتشر می شود، اصحاب قلم باکی ندارند که در خانه و کافه و پاتوق خویش گرد هم آیند و به تبادل اندیشه بپردازند. به خصوص که این نشست متعلق به صاحب الزمان (عج) بود و در این ایام جشن های نیمه شعبان در هر کوی و برزن و خانه ای برپاست! نیازی به اخذ مجوز نیست که در خانه خود گرد هم آییم و از امام زمانمان بگوییم، اما ما عمل به احتیاط کرده و اجازه گرفتیم!
علاوه بر دوستان نویسنده و خبرنگار و روزنامه نگار، قریب ۳۰ نفر از رجال سیاست و قلم مهمان امشب ما بودند! زمان برنامه ساعت ۶ تا ۸ بود، روال برنامه چنین است که پس از تلاوت قرآن و اعلام برنامه، یکی از دوستان طرح مقاله و بحث(در ۱۵ تا حد اکثر ۳۰ دقیقه) می نماید، سپس جمع نسبت به موضوع مطرح شده به بحث می نشینند و در انتهای جلسه نیم ساعت بحث آزاد داریم.
ساعت ۵٫۴۵ دقیقه به محل سرای اهل قلم رسیدم، لباس شخصی ها خیلی تابلو مشکوک بودند، به آنها گفتم منتظر کسی هستید، رئیسشان گفت: ” بله منتظر آقای خزعلی هستیم” گفتم: ” خزعلی من هستم، فرمایش؟” گفت: ” عجب شما با موتور آمدید؟” و ادامه داد: “شما امروز جلسه دارید؟ ” عرض کردم : ” بله یک جلسه در داخل این سرا با اهل قلم به مناسبت میلاد امام زمان(عج) داریم” گفت: ” ساعت چند؟” عرض کردم : ” ساعت ۶ تا ۸ و ممنون می شویم که امنیت ما را تامین فرمایید تا اشرار مزاحم نشوند!” گفت: ” ما ماموریت داریم، نگذاریم جلسه تشکیل شود” گفتم: ” ما مجوز داریم” گفت همان هایی که به شما مجوز داده اند ما را هم فرستاده اند تا نگذاریم جلسه تشکیل شود! ” یکی از لباس شخصی ها دوربینی را در میان روزنامه مخفی می کرد!
با خود گفتم، آخر این ها چرا لقمه را دور سرشان می چرخانند؟ پنهان شدن لای درخت و پشت تیر چراغ برق و فیلم گرفتن برای چیست، ما که کار خلافی نمی کنیم، بیایید تا عکس و فیلم جلسه را تقدیمتان کنیم، اگر خواستید از صدا و سیما هم پخش کنید!
تا قبل از ساعت ۶ بعضی ها آمده بودند، از ساعت ۶ ساختمان به محاصره نیروهای امنیتی و پلیس درآمد و به همه می گفتند جلسه کنسل شده است. یک ون ابتدای کوچه و یک ون انتهای کوچه مستقر شد و چندین ماشین و لباس شخصی در کوچه مراقب رفت و آمد بودن که کسی داخل یا خارج نشود.
سخنران حجة الاسلام والمسلمین بیگدلی( عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی و مدیر مسئول نشریه بهار زنجان) قبل از ساعت ۶ وارد سرای اهل قلم شده بود، آقای اکبر اعلمی( نماینده مجلس ششم) هم قبل ۶ وارد شده بود، محسن بیات فرزند آیت الله بیات را به زحمت و مشقت وارد ساختمان کردیم، فرزند حجة الاسلام والمسلمین موسوی لاری نیز با لطایف الحیل وارد ساختمان شد، دخت آیت الله موسوی بجنوردی هم با عتاب و خطاب شدید من به مامورین وارد شد! حجة الاسلام والمسلمین هادی غفاری هم با مامورین قدری تندی کرد و رفت، غلامعلی رجایی و دکتر سلیمانی و دهها عزیز دیگر نیز به سد نیروهای امنیتی برخورد کرده و رفتند! بدترین برخورد را با محمد نوری زاد کردند به گونه ای که در محل شایع شد که نوری زاد را دستگیر کردند.
من هر چه تلاش کردم با مسئولین ذیربط تماس بگیرم تا موضوع مجوز را به اطلاع نیروهای امنیتی برسانند، کسی پاسخگو نبود، ساعت ۸٫۱۵ وقیقه که دیگر جلسه به انتها رسیده بود، تماس گرفتند و از برخورد نیروهای امنیتی اظهار تاسف کردند و خواستند تا با فرمانده آنها صحبت کنند! اما نوشداروی پس از مرگ سهراب بود! مهمانان رفته بودند!
جلسه با بحث زیبای دکتر بیگدلی با عنوان ” اخلاق سیاسی در دولت کریمه مهدی ” آغاز و با بحث و گفتگوی دوستان ادامه یافت و راس ساعت ۸ با نان و پنیر و سبزی و یک نوشیدنی سبز( سکنجبین خیار) خاتمه یافت. هر چند آن هم حکایتی داشت، اجازه ورود نان به ساختمان را نمی دادند، شاید فکر می کردند ما را در محاصره نان قرار دهند زودتر بیرون می آییم، این هم از برکات فیلم های جنگی است که برادران می بینند! نا چار شده به خیابان بیایم و بر سرشان فریاد کشم که: ” یزید آب را بر حسین بست و شما نان را بر ما حرام کرده اید!”
بگذریم، آقایانی که مجوز داده بودند، از اتفاق حادث شده عذر خواهی کرده و مقرر شد که پیگیری نمایند که چه ناهماهنگی موجب بروز این حادثه شده است، امیدوارم در نشست بعدی به جای مزاحمت، نیروهای امنیتی به حفظ امنیت ما بیاندیشند و صد البته ما آنها را دعوت می کنیم که به داخل جلسه تشریف بیاورند و نوشیدنی سبز ما را هم میل فرمایند، اگر فیلم و عکس هم می خواهند، بفرمایند بدون هزینه تقدیمشان می کنیم، نمی دانم چرا این همه از بیت المال هزینه می کنند که دست آخر یک فیلم بی کیفیت از در و دیوار داشته باشند، بیایید تا کل فایل صوتی و عکس های داخل جلسه را تقدیمتان کنیم، مبارزه مدنی یعنی این…! یعنی نفی خشونت…! یعنی نفی تعرض به حریم شخصی…! یعنی فعالیت در اتاق شیشه ای…!
از دوستانی که موفق به حضور در این جلسه نشدند، از طرف نیروهای امنیتی عذر خواهی می کنم…!
تا نشست بعدی…
مهدی خزعلی
۱۳۹۰/۴/۱۳
قدرت های غربی و ایران در نشست استانبول توافق کردند تا گفتوگوهای هسته ای را ادامه دهند. در همین حال چین خواستار کمرنگ شدن اختلافنظرها شد.
روز گذشته، پس از ۱۵ ساعت مذاکرات در سطح معاونان و کارشناسان در استانبول، آمریکا و دیگر قدرتها توافق کردند تا گفتگوهای کامل را از سر بگیرند تا اطمینان حاصل کنند که غنی سازی سوخت هسته ای در ایران به سوی برنامه تسلیحاتی منحرف نخواهد شد.
به گزارش مهر به نقل از واشنگتن پست، نشست استانبول روز سه شنبه در حالی آغاز شد که تردیدها درباره از سرگیری مذاکراتی که ماه گذشته متوقف شده بود وجود داشت. اما تا روز چهارشنبه شرکت کنندگان به توافق رسیدند تا “طرح مسکو” را بعنوان روندی که نشست بین “هلگا اشمیت” یک مقام ارشد اروپایی و “علی باقری” همتای ایرانی وی را اجرایی می کرد، آغاز کنند.
واشنگتن پست به نقل از یک دیپلمات ناشناس حاضر در گفتگو ها نوشت: نتیجه نشست تعیین خواهد کرد که آیا گفتگوهای تمام عیار ادامه پیدا کند یا خیر. به مدت کوتاهی پس از ساعت یک صبح نماینده ایرانی گفتگوها را بدون اظهار نظری ترک کرد اما یکی از اعضای تیم هسته ای ایران در حین اینکه جلسه را ترک می کرد با لبخند سعی کرد رضایت خود را از نشست ابراز کند.
در همین حال، مقامهای چین ابراز امیدواری کردند که نشست کارشناسان بینالمللی در باره مساله هستهای ایران شرایطی برای حل و فصل نهایی آن ایجاد کند.
به گزارش ایلنا به نقل از شینهوا، «لیو ویمین» نماینده رسمی وزارت امور خارجه چین از کشورهای حاضر در گفتوگوهای هستهای ایران خواست تا اختلافنظرهای خود را کمرنگتر کنند. وی همچنین گفت که رئیس دپارتمان کنترل بر تسلیحات و خلع سلاح، ریاست هیات نمایندگی چین در نشست کارشناسان را بر عهده دارد.
نشست کارشناسان ایران و گروه ۱+۵ برای رایزنی درباره مساله هستهای تهران سهشنبه ـ دیروزـ در شهر استانبول آغاز شد. دور قبلی گفتوگوهای ایران و گروه ۱+۵ هجدهم و نوزدهم ماه ژوئن در مسکو برگزار شده بود.
صادق زیباکلام در یادداشتی با عنوان «ناجا و کراوات» در روزنامه شرق، نوشت: اگر قرار شود که ما کراوات را به این اعتبار که غربی است و از غرب آمده، کنار بگذاریم در آن صورت یونیفرم نیروی انتظامی را هم براساس همان استدلال باید بگذاریم کنار، چون یونیفرم و پوشیدن آن هم غربی است.
متن کامل این یادداشت را بخوانید:
اوایل تیرماه یکی از فرماندهان نیروی انتظامی اعلام کرد که با زدن کراوات در بیمارستانهای خصوصی برخورد خواهد شد. احتمالا ایشان نمیدانستند که برخی از استادان هم کراوات میزنند و الا این را هم مطرح میکردند. در ادامه ممانعت از زدن کراوات در بیمارستانهای خصوصی، طرفداران این اقدام اعلام کردند که کراوات بهعنوان صلیب مسیحیت بوده و سمبل و نماد فرهنگ غربی است. بنابراین زدن آن را در اماکن عمومی که محل کار است به عنوان بخشی از تهاجم فرهنگی و متقابلا دفاع از فرهنگ ملی، ایرانی و اسلامی قدغن کردهاند.
اقدام نیروی انتظامی از منظر صرف حقوقی پرسشهایی را مطرح میکند. جدای از ابعاد حقوقی و قانونی این اقدام، این استدلال که کراوات علامت صلیب مسیحیت و نماد فرهنگ و تمدن غرب است هم نکات بیشتری را مطرح میکند. بگذارید بحث را با نکات و اما و اگرهای حقوقی تصمیم نیروی انتظامی شروع کنیم. ابتداییترین بحثی که مطرح میشود از باب قانونی بودن یا درستتر گفته باشیم، مغایرقانون بودن این تصمیم است. نیروی انتظامی در حقیقت مامور اجرای قانون است. سوال کلیدی اینجاست که کدام مقام قانونی و اجرایی کشور جلوگیری از زدن کراوات را به نیروی انتظامی ابلاغ کرده است؟ براساس کدام بخش از قانوناساسی، مصوبات مجلس یا مصوبه هیات دولت، نیروی انتظامی وظیفه دارد که از زدن کراوات در بیمارستانهای خصوصی جلوگیری کند؟
از ابعاد حقوقی موضوع که بگذریم استدلال فرهنگی و به تعبیری اقدام در چارچوب نهی از منکر و امر به معروف که مسوولان نیرو بیان میکنند اولا چه کسی گفته و براساس کدام ادله، کراوات سمبل صلیب و مسیحیت است؟ علیالقاعده اگر اینگونه میبود، مبلغان مسیحی، کشیشها، پاپ و کاردینالها همه باید کراوات میزدند تا تصلیب و مسیحیت را رواج دهند. اتفاقا در غرب از جمله افرادی که کراوات نمیزنند، اصحاب کلیسا هستند. اما حتی فرض کنیم که حق با طرفداران این نظریه میبود و زدن کراوات سمبل مسیحیت و به صلیب کشیدن حضرت عیسی مسیح(ع) میشد، آیا ما مسلمانان، حضرت مسیح (ع) را پیامبر برگزیده حضرت باریتعالی نمیدانیم؟ ثانیا اگر قرار شود که ما کراوات را به این اعتبار که غربی است و از غرب آمده، کنار بگذاریم در آن صورت یونیفرم نیروی انتظامی را هم براساس همان استدلال باید بگذاریم کنار، چون یونیفرم و پوشیدن آن هم غربی است. عباسمیرزا شاهزاده اصلاحطلب از جمله نخستین اقداماتش ایجاد ارتش مدرن در ایران بود و از آن مقطع بود که یونیفرم توسط مستشاران نظامی غربی به ایران آمد. اگر یونیفرم نیروی انتظامی را به عنوان غربزدگی بگذاریم کنار، راهحل، آن میشود که کت و شلوار را جایگزین آن کنیم. اما بدبختی آن است که کت و شلوار هم از غرب آمده. آنچه که ایرانی و متعلق به فرهنگ خودی بوده، سرداری، کلاهپوستی، شلوار نطنزی، البسه قبایل و عشایر مختلف، قبا و غیره است. حتی تصور اینکه نیروی انتظامی ملبس به البسه فرهنگ ایرانی و ملی باشد غیرممکن است.
اگر خواسته باشیم خیلی جدی همه مظاهر غربی را از جامعه جمعآوری کنیم، در آن صورت پخش بازیهای فوتبال اروپا که میلیونها نفر از هموطنانمان با اشتیاق از نیمه شب تا ساعات اولیه بامداد مینشینند نگاه میکنند و فردایش هم در اداره، بازار و یحتمل در خود نیروی انتظامی با آب و تاب و ولع گلها را برای همدیگر تعریف میکنند، خیلی بیشتر اشاعه فرهنگ غربی است تا زدن کراوات. بماند پیتزا، همبرگر، رستورانهای «فستفود»، موبایل، سریالهای تلویزیونی و صدها فیلم غربی و آمریکایی که سالانه از تلویزیون خودمان پخش میشود یا در پردههای سینماهای شهرهایمان به نمایش گذاشته میشود، اینترنت و… همه را باید جمع کنیم.
این استدلال که کراوات رواج منکر است و نیروی انتظامی از بابت وظیفه و تکلیفش در باب امر به معروف و نهی از منکر دارد دخالت میکند هم پایه و منطقی ندارد. این درست که نیروی انتظامی باید جلو منکرات را بگیرد اما چه کسی و برحسب کدام اجماع شرعی یا عرفی، کراوات را «منکر» اعلام داشته؟ نه هیچ یک از علما و مراجع چنین حکمی و اجتهادی داشتهاند و نه نزد عامه مردم و سنتهای رایج اجتماعیمان برای کراوات چنین قبحی وجود دارد. در واقع بسیاری از رهبران اسلامگرا که میزان تقید و تعبدشان هم ثابت شده است، کراوات میزنند. از رجب طیب اردوغان و رهبران اسلامگرای ترکیه گرفته تا محمد مرسی و رهبران اخوانالمسلمین در مصر و جهان عرب. بماند این واقعیت تاریخی که در جامعه خودمان هم جملگی یاران و نزدیکان غیرروحانی امام خمینی(ره)، از صادق طباطبایی گرفته تا شهید دکتر چمران، دکتر یزدی، مرحوم مهندس بازرگان نخستین رییس دولت بعد از انقلاب و تمامی اعضای هیات دولت (منهای مرحوم فروهر)، وزرای شهید رجایی، اعضای غیرروحانی شورای انقلاب، بسیاری از نمایندگان مجالس خبرگان و شورای اسلامی و سایر مسوولان. هرگز هم کسی نگفت که چرا رهبران غیرروحانی انقلاب کراوات میزنند.
ختم کلام آنکه دخالت نیروی انتظامی در امر کراوات زدن پزشکان در بیمارستانهای خصوصی از نظر قانونی، شرعی و فرهنگی قابل قبول نیست. نیروی انتظامی صرفا مجری قانون و ضابط قانون است و نه میتواند از جانب خود قانون وضع کرده و نه حتی اختیار دارد که قانون و شرع را حسب برداشت سیاسیاش تفسیر و اجرا کند.
سرپرست ارکستر رادیو کردی کرماشان در دهه ۴۰ و ۵۰ گفت: طی سال های اخیر موسیقی کردی روند رو به افولی را طی کرده است.
محمود مرآتی ضمن اعلام این مطلب در گفت و گو با کردپرس در ادامه خاطر نشان کرد: البته این روند تنها مختص به موسیقی کردی نیست و موسیقی در کشور ما به طور کلی در حال افول است.
این آهنگساز و نوازنده معروف کرمانشاهی با اشاره به اینکه در گذشته موسیقی کرمانشاه از رونق بسیار زیادی برخودار بود و افزود: من طی آن سال ها با بسیاری از خوانندگان قدیمی کرمانشاهی کار کرده ام که هر کدامشان از جایگاه والایی برخوردارند. به عنوان نمونه با سیداسماعیل پیرخدری هنرمند محبوب آن دوره که دارای صدای بسیار قشنگ و فوق العاده ای بود و نسل امروز کمتر با ایشان آشنایی دارند، کار کرده ام. همچنین با زنده یاد حشمت اله لرنژاد و اسماعیل سابور – که هم اکنون در سلیمانیه هستند – نیز کارهای زیادی انجام داده ام.
این هنرمند پیشکسوت با اشاره به اجرای دویاره برخی از کارهایش در همایش بزرگداشت استاد رحمانی که اخیرا برگزار شد گفت: هنگامی که ارکستر آهنگ “خه مین مه نیشه” را نواخت به یاد چهل سال پیش افتادم که این کار را برای زنده یاد یداله رحمانی تنظیم کردم. ایشان هنرمند و شاعر بسیار باذوقی بودند و در زمینه آواز کردی محقق بسیار خوبی بودند.
استاد مرآتی که زمینه ساز ورود هنرمندان بسیاری به رادیو کردی کرماشان بوده در اینباره اظهار داشت: من در آن زمان کسانی را که دارای ذوق هنری بودند به رادیو دعوت می کردم. از جمله این ها زنده یاد یداله رحمانی و زنده یاد منوچهر طاهرزاده بودند. زنده یاد طاهرزاده هنرمند بزرگی بود که برخی از کارهایش از ساخته های من هستند. ایشان با اینکه می توانست کارهای بزرگتری انجام دهد اما خیلی زود از میان ما رفت.
این نوازنده و مدرس برجسته ویولن در مورد مراد سکین و همکاری هایش با ارکستر رادیو کردی کرماشان گفت: آن موقع ها زمینه حضور مرادسکین را در رادیو مهیا کردم و این هنرمند به هنگام برگزاری جشن های فرهنگ و هنر در شیراز و یزد با ما به اجرای برنامه می پرداخت. یادم هست ایشان یک ششمشال فلزی داشتند که به زیبایی آن را می نواخت.
استاد محمود مرآتی متولد ۱۳۱۷ در کرمانشاه است. وی مدرس نوازندگان و خوانندگان مشهوری چون شهرام ناظری، منوچهر طاهرزاده، هادی منتظری، کیهان کلهر و سهیل ایوانی بوده است. استاد مرآتی در سال ۱۳۴۴ سرپرست ارکستر رادیو کردی کرماشان شد و این سمت را به مدت ۱۵ سال دارا بود. این هنرمند طی دهه های اخیر بیشتر به کار تعلیم موسیقی مشغول بوده است.
آنچه در ادامه می خوانید تحلیلی است که با امضای «جمعی از اساتید علوم سیاسی» در سایتهای اصلاح طلب منتشر شده و به موضوع فعالیت سیاسی اصلاح طلبان در آینده و راههای در پیش رو می پردازد. این تحلیل، به طور مشخص به انتخابات آینده ریاست جمهوری نیز اشاره دارد.
کلمه ضمن انتشار این تحلیل و دعوت از خوانندگان برای مطالعه آن، از نقدها و نظرات در این باره نیز استقبال می کند.
مقدمه:
این روزها در محافل اصلاح طلب تنها یک پرسش مطرح است و آن این که در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم چه باید کرد. وجود پاسخهای متفاوت و بعضاً متضاد اصلاح طلبان به این پرسش چندان دور از انتظار نیست. عوامل متعددی را میتوان برای توجیه این پاسخهای متفاوت برشمرد: طبیعت اصلاح طلبی، تنوع و تکثر گرایشات اصلاح طلبانه در جبهه اصلاحات، تلاش پنهان دستگاه امنیتی در تشدید اختلافها و فاصلهها، مسائل شخصی و … از جمله این عوامل هستند. اما شاید یک عامل مهم و شاید مهمترین عامل آن باشد که اصلاح طلبان فاقد نگاهی راهبردی و کلان به عرصه فعالیت سیاسی هستند. این البته مشکل مزمن جریان اصلاح طلبی از آغاز تا کنون بوده است. میتوان گفت اساساً مطرح شدن سؤال در باره چگونگی رفتار اصلاح طلبان در قبال انتخابات ریاست جمهوری ناشی از فقدان همین نگاه راهبردی است . اصلاح طلبان حتی پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم در سال ۸۸ و تغییر کیفی شرایط در عرصه فعالیت سیاسی سعی نکردند در باره ماهیت و مشخصات شرایط جدید و اقتضائات آن و چگونگی فعالیت و کنش سیاسی متناسب با آن هماندیشی کنند و به رویکردی فراگیر و همه جانبه در این زمینه دست یابند. در غیاب این نگاه راهبردی مواضع اصلاح طلبان در قبال رویدادهای مختلف سیاسی نمیتواند از انسجام، منطقی روشن و دلالتی آشکار برخوردار باشد. افراط و تفریطها و مواضع متضاد در قبال پدیدههای همسان و در شرایط یکسان سیاسی میتواند ناشی از همین عامل باشد. بنابراین چندان نباید تعجب کرد اگر پس از انتخابات مجلس نهم و بدون آن که تحولی محسوس در عرصه سیاسی کشور رخ داده باشد و کمترین نشانی از احتمال تغییر در افق سیاسی کشور مشاهده شود، در میان اصلاح طلبان گزینههایی نظیر مشارکت فعال و یا مشارکت بدون قید و شرط در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، مشارکت به هر قیمت حتی با حمایت از یک نامزد اصول گرا در برابر نامزد اصولگرای دیگر و … به طور جدی مطرح شود و طرفداران جدی نیز داشته باشد.
استراتژی اصلاح طلبان در حوزه فعالیت سیاسی
با توجه به آنچه گفته شد اگر چه در مجال فشرده چند ماهه نمیتوان به راهبردی کلان و اجماعی در باره چگونگی کنش اصلاح طلبانه در عرصه فعالیت سیاسی تحول یافته در ایران دست یافت، اما به نظر میرسد منطقیتر آن باشد که دستکم برای پاسخ به پرسش در باره موضع اصلاح طلبان در قبال ریاست جمهوری آینده نیم نگاهی به این عرصه کاملاً تحول یافته در ایران داشته باشیم و در پرتو آن به این پرسش پاسخ بگوییم. به این منظور ذیلاً به ذکر مؤلفهها و مشخصههایی میپردازیم که محدودیتها و امکانات اصلاح طلبان را درعرصه کنش سیاسی درکشور مشخص میکند
۱- از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ به این سو، امور کشور به ویژه در عرصه فعالیت سیاسی براساس مدیریت متمرکز فردی سامان یافته است.
۲- براین اساس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ به این سوعرصه فعالیت سیاسی کشور نظم و آرایش جدیدی یافته است. دایره خودی و غیر خودی که از پیشتر نیز وجود داشت بسیار محدودتر شده و سقف تحمل و مدارای نظام به شدت کاهش یافته است آن گونه که از مسؤلی همچون آقای قالیباف نقل میکنند که گفته است: «سقف تحمل نظام من هستم».
۳- عزم راسخ مدیریت متمرکز نظام آن است که اصلاح طلبان حتی المقدور از عرصه سیاسی کشور حذف شوند و یا اگر به علت شرایط داخلی و محاطی حذف کامل آنان از این عرصه ممکن نباشد، ارتباط آنها با جامعه قطع و یا کاملاً محدود شده و در این عرصه حضوری غیر مؤثر و نمایشی داشته باشند. ممانعت از برگزاری مراسم به مناسبتهای سیاسی و مذهبی، انحلال احزاب و تشکلهای سیاسی و صنفی و نهادهای مدنی متعلق به اصلاح طلبان و توقیف و تعطیل و اعما ل فشار بیسابقه و سنگین بر مطبوعات اصلاح طلب و به طور خلاصه مخالفت و ممنوعیت هر تحرک و امکانی که ارتباط اصلاح طلبان را با جامعه ممکن سازد، در همین چارچوب قابل تحلیل است. طبعاً استقبال از این تصمیم به سود اصلاح طلبان نیست و آنان باید در برابر این تصمیم مقاومت کرده و به هر طریق ممکن حضور خود را در عرصه فعالیت سیاسی رسمی بر حکومت تحمیل کنند و در سایه این حضور ارتباط خود را با اقشار مختلف اجتماعی گسترش دهند.
۴- تا اطلاع ثانوی انتخابات در کشور کاملاً کنترل شده و مهندسی شده خواهد بود و تحت اشراف و کنترل کامل نیروهای نظامی و امنیتی برگزار خواهد شد. به ویژه نتیجه انتخابات ریاست جمهوری به طور کامل و قطعی براساس اراده و خواست رهبری شکل خواهد گرفت.
۵- تحولات سه ساله اخیر، ایستادگی اصلاح طلبان بر اصول اصلاح طلبانه خویش به رغم تهاجمات و فشارهای گسترده، دفاع از خواستها و مطالبات مردم و به ویژه صبر و مقاومت و تحمل محرومیتها و تهدیدها و بازداشتها و حبسهای طویل المدت، بر سرمایه اجتماعی اصلاح طلبان افزوده و کمکاریها و فرصت سوزیها و ندانمکاریهای گذشته آنها را تحت الشعاع قرار داده است. این سرمایه ارزشمند در آینده وخامتباری که در صورت ادامه روند نگران کننده کنونی پیش خواهد آمد، میتواند کارکردی مؤثر و تعیین کننده در نجات کشور از فروپاشی و انحطاط داشته باشد.
۶- وحدت اصلاح طلبان در قبال تحولات سیاسی کشور بسیار مهم و حافظ سرمایه اجتماعی به دست آمده است. در عین حال باید توجه داشت وحدت مراتب و سطوح مختلف از اجماع تا اتحاد و عمل هماهنگ را شامل میشود. مطلوبترین حالت برای اصلاح طلبان اجماع است که البته تا کنون جز در حمایت از نامزدی آقای خاتمی در انتخابات دور اول و دوم ریاست جمهوری ایشان رخ نداده است. در اکثر موارد اصلاح طلبان اگر اجماع را غیرممکن یافتهاند همانند انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ راه اتحاد و عمل هماهنگ و عدم تخریب و تضعیف یکدیگر را برگزیدهاند. این بدان معناست که اجماع برای اصلاح طلبان مهم است اما تنها اصل هویت ساز محسوب نمیشود بلکه آنان به وحدت در کنار سایر اصول هویت ساز اصلاح طلبی تأکید دارند. در صورت تغافل از اصول مذکور و یا احساس عمومی مبنی بر سازش اصلاح طلبان بر سر اصول، اجماع نه تنها مفید و کارآمد نیست بلکه به سرمایه اجتماعی آنان نیز لطمه میزند. تجربه اجماع اصلاح طلبان در انتخابات مجلس هشتم از این جهت قابل تأمل است. در آن انتخابات آقای خاتمی تمام قد وارد صحنه شد و فهرست انتخاباتی اصلاح طلبان با نام ایشان منتشر گشت، اما نتیجه این اجماع شکست کامل اصلاح طلبان و انتقاد و بی اعتمادی جامعه نسبت به آنان بود. از این گذشته باید توجه داشت که آقایان موسوی و کروبی نیز بخش مهمی از این اجماع و وحدت هستند و در صورت مخالفت ایشان هیچ اجماعی بر محور یک کنش معین سیاسی ممکن نیست.
۷- بدنه اجتماعی اصلاح طلبان را طیفی از نیروهای دارای سلایق، علایق و عقاید مختلف تشکیل میدهند. این نیروها مجموعه متنوعی از اقشار مذهبی و ملتزم تا اقشار دارای عقاید غیر مذهبی و خواهان آزادیهای اجتماعی از جمله نحوه زیست و پوشش و … را تشکیل میدهند. همچنین این نیروها از نظر میزان ظرفیت و آمادگی برای کنش سیاسی و تحمل هزینه در جهت تحقق اهداف اصلاح طلبانه یکسان نیستند. از این گذشته عموم جامعه به رغم حسن ظنی که به اصلاح طلبان دارند و آنان را بر دیگر جریانها ترجیح میدهند اما برای تحقق این تمایل خود اساساً حاضر به انجام هیچ کنشی جز شرکت در انتخابات نیستند. نیروهای فعال اصلاح طلب نیز برخی تنها برای فعالیت سیاسی رسمی و علنی آمادگی دارند و برخی دیگر برای فعالیتهای غیر رسمی و غیر علنی و طبعاً پرداخت هزینه و محرومیت آمادگی دارند. بدیهی است این طیف متنوع و گسترده تنها در شرایط خاص و مقاطع زمانی ویژهای ذیل یک راهبرد و کنش سیاسی واحد میتوانند در کنار هم قرار گیرند و در اکثر اوقات گردآمدن ایشان ذیل یک کنش واحد سیاسی امکانپذیر نیست.
۸- جنبش سبز حداقل به روایت آقایان موسوی و کروبی اهداف و ماهیتی اصلاح طلبانه دارد و خواهان حل مشکلات در چارچوب نظام و استقلال کشور است. خواسته اصلی این جنبش به تصریح آقای موسوی اجرای بیتنازل قانون اساسی است. البته از نظر روش مقابله با اقتدارگرایان حاکم میان جنبش سبز و اصلاح طلبی به روایت خاتمی اختلافاتی وجود دارد. این اختلاف را میتوان در تفاوت آشکار مشی اقای خاتمی با مشی آقایان موسوی و کروبی مشاهده کرد.به رغم این اختلاف یا تفاوت، هرگونه تلاش و یا اقدامی برای جداسازی و یا جداکردن خرج اصلاح طلبان از جنبش سبز برای هر دو طرف فاجعه بار خواهد بود. همانگونه که آقایان موسوی و کروبی و خاتمی همواره کوشیدهاند بر وجوه مشترک خود تأکید کرده و از هر اقدام و موضعی که شائبه وجود اختلاف میان آنها را تداعی کند، پرهیز کرده اند، نیروها و نهادهای سیاسی و مطبوعاتی اصلاح طلب و سبز نیز باید از هرگونه اقدام و موضعی که به اختلاف و تفرقه میانشان دامن زند، اکیداً خودداری کنند. هر دو طرف باید به تحرکات مشکوکی که برای تفرقه و اختلاف میان ایشان صورت میگیرد و عمدتاً از سوی نهادهای امنیتی هدایت میشود، حساس باشند. دفاع و تأیید امثال آقای حسینیان از آقای خاتمی در برابر آقایان موسوی و کروبی، نه باید اصلاح طلبان را خوشحال و امیدوار کند و نه سبزها را نگران و بدبین.
۹- شرایط داخلی و خارجی به هیچ وجه به نفع اصول گرایان حاکم پیش نمیرود. معضلات اقتصادی داخلی از جمله تورم و گرانی و بیکاری روز به روز تشددید میشود، فساد و تبعیض هر روز ابعاد وسیعتری مییابد. در عرصه سیاست خارجی نیز وضعیت به شدت بغرنج، حساس و خطرآفرین شده است. در سطح محاطی رابطه با تمام همسایگان رو به تیرگی گذاشته است، در سطح منطقهای ایران هر روز به انزوای بیشتری فرومیرود، در سطح کشورهای اسلامی حمایت ایران از رژیم دیکتاتوری سوریه لطمات سنگین و جبرانناپذیری را به جمهوری اسلامی ایران وارد ساخته است، در سطح بین المللی هیچگاه افکار عمومی جهانی و اجماع بین المللی این گونه علیه ایران نبوده است. بنابراین به رغم تسلط ظاهری موجود، موقعیت اقتدارگرایان حاکم به شدت متزلزل و ناپایدار است. در نتیجه اصلاح طلبان میتوانند حداقل به تجدید نظر رهبری در نحوه اداره کشور در آینده امیدوار باشند.
۱۰- به رغم تلاشهای محافل وابسته برای انتقال رهبری جنبش سبز به خارج کشور، رهبری جنبش سبز همچنان در داخل کشور است. سازشکاری و تمکین در برابر اراده حاکم و چپ روی و رادیکالیسم به یک اندازه میتواند به رشد سرخوردگی و انفعال و تقویت حرکتهای برانداز بینجامند. در صورتی که اصلاح طلبان به علت تندروی و بیاعتنایی به حساسیتهای عمومی و یا برعکس سازشکاری و انحلال طلبی، مصداقیت و صلاحیت خود را در افکار عمومی برای کنش مؤثر و نتیجه بخش از دست بدهند، بدون شک باید منتظر رواج سرخوردگی و ناامیدی و نیز رشد گرایشات براندازانه و عطف توجهات به خارج کشور باشند.
مؤلفههای فوق را میتوان پیش فرضهای بیانگر واقعیت عرصه سیاسی از نظر اصلاح طلبان دانست. در صورت پذیرش مؤلفههای فوق آنگاه میتوان چارچوبهای رویکرد کلان اصلاح طلبان به عرصه فعالیت سیاسی را مشخص کرد
شرایط تحمیل شده به اصلاح طلبان به گونهای است که دستکم بخشی از اصلاح طلبان تا اطلاع ثانوی امکان حضور و فعالیت در عرصه سیاسی را ندارند. از این جملهاند: حزب جبهه مشارکت ایران اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، بسیاری از شخصیتها و چهرههای اصلاح طلب که در زندان به سر میبرند و یا از فعالیت سیاسی محروم شدهاند.علاوه براین بخشی از طیف اصلاح طلبان در جنبش سبز در داخل و خارج کشور – که ما آنها را سبزهای اصلاح طلب مینامیم – در قبال شرایط موجود مواضعی رادیکالتر دارند و در قبال سرکوب آشکار و استبداد موجود، خواهان اقدامات و کنشهای سیاسی تندتر و صریحتری هستند. واکنش غیر مسؤلانه اقتدارگرایان حاکم به ابتکارات مسالمت جویانه و مشفقانه نظیر اظهارات و مواضع آقای خاتمی پیش از انتخابات مجلس نهم و یا اقدام ایشان در دادن رأی، طرفداران این گرایش را به صحت مواضع خود مطمئنتر کرده است. به نظر میرسد تا اطلاع ثانوی قانع کردن این بخش از اصلاح طلبان به پذیرش و تمکین در برابر محدودیتهای موجود و امید بستن به فعالیت رسمی سیاسی ممکن نباشد. بنابراین خوب یا بد باید بپذیریم که میان نیروهای اصلاح طلب و سبزهای اصلاح طلب اختلاف در تاکتیک و روش وجود دارد و ایجاد اجماع بر سر کنش سیاسی میان این دو بخش جز در موارد خاص تقریباً ممکن نیست و شاید هم با توجه به مواضع متصلب حاکمیت، مفید هم نباشد.
اما چنان که پیش از این گفتیم وحدت، طیفی از اجماع تا اتحاد و تا عمل هماهنگ را شامل میشود،بنابرای اگر به دلیل اختلاف نظر در روشها و تاکتیکها اجماع ممکن نیست، میتوان به اتحاد و عمل هماهنگ فکر کرد. هر یک از این دوگرایش طیفی از نیروهای اجتماعی را میتوانند پوشش دهند و در مجموع از تمامی ظرفیتهای موجود در جامعه استفاده کنند. بنابراین باید در عرصه فعالیت سیاسی به مفهوم عام آن، به جای اجماع به نوعی تقسیم کار یا تقسیم نقش اندیشید. اصلاح طلبان دارای مواضع منعطفتر و فعالیت در چارچوب نرمهای موجود – که ما آنها را اصلاح طلبان معتدل میخوانیم -، میتوانند مسؤلیت حضور و فعالیت در عرصه فعلیت سیاسی رسمی را برعهده بگیرند و اصلاحطلبان سبز نیز طبعاً مواضع رادیکالتر و تاکتیکها و روشهای خود را در چار چوب منشور سبز اتخاذ کنند.
در عرصه فعالیت رسمی سیاسی اصلاح طلبان معتدل با حفظ اصول اصلاحطلبانه و هویت اصلاح طلبی خود میتوانند از تمامی امکانات قانونی و سیاسی برای حضور قانونی در عرصه سیاست و ارتباط با اقشار اجتماعی بهره بگیرند.سازماندهی آن بخش از نیروهای اجتماعی طرفدار اصلاحات که آمادگی کنشهای پرهزینه را ندارند و در صورت رها شدن منفعل و غرق زندگی روزمره میشوند،ارتباط با اقشار مختلف اجتماعی و بسط آگاهی از طریق تشکیل احزاب، نهادهای مدنی، نهادهای خیریه، تأسیس مطبوعات، برگزاری مراسم و جلسات سخنرانی به مناسبتهای مختلف در سراسر کشور و حضور در انتخابات مهمترین محورهای فعالیت اصلاح طلبان معتدل را تشکیل خواهد داد. آقای خاتمی با توجه به منش و روش و شخصیت خود میتواند اصلاح طلبان معتدل را نمایندگی و رهبری کند. اصلاح طلبان معتدل البته در ایفای نقش خود با محدودیتها و تضییقات بسیاری مواجه خواهند شد. اقتدارگرایان حاکم به سادگی حاضر به پذیرش فعالیت رسمی و آزاد آنها در عرصه سیاست رسمی نخواهند شد، آنان در حال حاضر کمترین تحرک سیاسی و یا برگزاری یک مراسم ساده را برنمیتابند و در قبال آن به سرعت واکنش نشان میدهند. اما باید توجه داشت که شرایط کنترل شده و امنیتی کنونی دیرپا نخواهد بود و چنان که گفتهاند «القسر لا یدوم»
اقدامات انبوه، گسترده و کم عمق
اقدامات مسالمت آمیز، قانونی و در عین حال هوشیارانه اصلاح طلبان معتدل میتواند این روند را تسریع کند. پیشنهاد مشخص ما در این زمینه «اقدامات انبوه، گسترده و کم عمق» است. توضیح آن که در شرایط فعلی فعالیتهایی نظیر تشکیل حزب و نهادهای صنفی و مدنی و یا تأسیس نشریه برای اصلاح طلبان تقریباً غیر ممکن است بنابراین باید از اقداماتی با اهمیت کمتر که حساسیت کمتری را برمیانگیزد آغاز کرد. مانند برگزاری جلسات و محافل با برد محدود و برگزاری مراسم به مناسبتهای مذهبی و ملی. این اقدامات البته اگر اندک باشند با واکنش دستگاههای امنیتی مواجه خواهند شد اما اگر گسترده و انبوه باشند قابل کنترل نخواهند بود. به این ترتیب تداوم این اقدامات در پرتو یک برنامه روشن و هدفمند، آنچه که امروز انجام آن مشکل به نظر میرسد به تدریج به امری معمول و پذیرفته شده تبدیل خواهد شد و ظرفیتهای تازهای را برای اقداماتی با برد و دامنه بیشتر فراهم خواهد آورد. قطعاً در پیگیری این خط مشی اصلاح طلبان معتدل با فشارها و تضییقات نیروهای امنیتی مواجه خواهند شد اما با تدبیر و هوشیاری و اندکی سازماندهی و تحمل هزینه و پذیرش ریسک میتوان این فشارها را بیاثر و ناکارآمد کرد. از این گذشته مخالفتها و ممانعتهای پیدر پی مستمر با فعالیت قانونی، مسالمتآمیز و پیگیر اصلاحطلبان معتدل به نوبه خود افکار عمومی را به نفع آنها وعلیه جریان حاکم برخواهد انگیخت. عوامل و شواهد فراوانی وجود دارند که ما را به تغییر و یا تضعیف شرایط امنیتی و پلیسی کنونی امیدوار میکند. پایداری بر حضور در عرصه فعالیت سیاسی با حفظ هویت اصلاح طلبانه نهایتاً به عقب نشینی و انعطاف حاکمیت خواهد انجامید و صلاحیت و کارآمدی اصلاح طلبان را نحوه تعامل با شرایط سخت و دشوار سیاسی کنونی به اثبات خواهد رساند.
اصلاح طلبان سبز که به هر علت و یا دلیل از جمله محرومیت از فعالیت سیاسی و زندان ، امکان حضور در عرصه فعالیت رسمی سیاسی را ندارند و یا چنین فعالیتهایی را مؤثر نمیدانند، میتوانند در چارچوب منشور سبز روشهای مقاومت مدنی را دنبال کنند. آقایان موسوی و کروبی میتوانند نماد و محور این بخش از نیروها باشند. این بخش در صورت اتخاذ مواضع حساب شده و سنجیده میتواند به تقویت موضع اصلاح طلبان معتدل و موفقیت آنها کمک کند. این راهبرد دوگانه در صورت مدیریت و تدبیر دوطرف و التزام به لوازم آن میتواند دستاوردهای ارزشمندی به همراه داشته باشد که اجماع صوری شکننده به هیچوجه قادر به تأمین آن نخواهد بود .
لوازم و شروط راهبرد دوگانه:
- عدم تخریب و یا تضعیف متقابل. هر دو طرف باید توجه داشته باشند در خدمت اهدافی واحد تلاش میکنند نه این سازشکار است و نه آن وابسته. اگر در آن سو نیروهای فرصتطلبی وجود دارند که جز به کسب و حفظ منافع نمیاندیشند و احتمالاً سر و سری با نهادهای اطلاعاتی و امنیتی دارند، در این سو نیز عناصر غیر ملتزم، آنارشیست و یا مرتبط با محافل بیگانه حضور دارند که هر دو طرف باید با آنها در عمل مرزبندی روش و شفافی داشته باشند.
- التزام به اصول و موازین. مبنای فعالیت اصلاح طلبان معتدل اصول هویت بخش اصلاح طلبانه است. آنان باید متوجه باشند که حضور و فعالیت در عرصه سیاست رسمی طریقیت دارد و نه موضوعیت. بنابراین انعطافها و تعاملات با حکومت باید محدود به این اصول هویت بخش باشد. به عنوان مثال اصلاح طلبان معتدل نمیتوانند بر شرایط امنیتی و پلیسی و یا وجود زندانیان سیاسی و یا انتخابات ناسالم و غیر قانونی مهر تأیید بزنند. مبنای فعالیت سبزهای اصلاح طلب نیز منشور جنبش سبز است. استقلال، تمامیت ارضی، عدم اتکا و اعتماد به بیگانه، عدم همکاری با نیروهای برانداز و وابسته نظیر مجاهدین خلق و سلطنت طلبها و …از جمله این اصول به شمار میرود.
- هماهنگی میان دو بخش. لازمه موفقیت این راهبرد مدیریت و هماهنگی میان دو بخش است. این مسؤلیت را نیروهایی که میان این دو بخش قرار دارند و از پختگی سیاسی لازم برخوردار هستند میتوانند ایفا کنند
مزایای راهبرد دوگانه:
- استفاده ازهمه ظرفیت اجتماعی اصلاح طلبان و فعال کردن همه نیروهای اجتماعی اصلاح طلب در جهت تحقق اهداف اصلاح طلبانه.
- جلوگیری از سرخوردگی و ناامیدی و یا گسترش رادیکالیسم کور و مخرب در میان بدنه اجتماعی.
- حفظ رهبری جنبش در داخل کشور و جلوگیری از انتقال آن به خارج و نقش آفرینی مؤثر نیروهای وابسته به بیگانه.
- ظرفیت سازی برای پیشبرد اصلاحات. مواضع اصلاح طلبان سبز، حاکمیت را به انعطاف در برابر بخش معتدلتر جنبش و دادن امتیاز بیشتر ترغیب خواهد کرد.
- تحرک و نفش آفرینی مؤثر سیاسی و گرفتن ابتکار عمل از دست نیروهای امنیتی و اطلاعاتی و اصلاحطلبان بدلی و فرصتطلب.
اصلاح طلبان و انتخابات ریاست جمهوری آینده
راهبرد فوق چنان که گفتیم جنبه عام و استراتژیک دارد و موقعیت اصلاح طلبان را در جغرافیای سیاسی تحول یافته پس از انتخابات سال ۸۸ و چگونگی رفتار ایشان در این عرصه را مشخص میکند. اکنون در پرتو راهبرد کلان فوق میتوان در باره چگونگی مواضع اصلاح طلبان در قبال انتخابات به عنوان یک رخداد سیاسی مهم سخن گفت. اصلاح طلبان معتدل میتوانند در پرتو راهبرد فوق در انتخابات ریاست جمهوری آینده فعال شوند
چنان که پیش از این گفتیم در حال حاضر در قبال انتخابات ریاست جمهوری آینده پیشنهادها و گزینههای متعدد و متنوعی در محافل و حلقههای اصلاح طلب مطرح است. اما با توجه به مطالبی که گذشت برخی از این پیشنهادها و گزینهها ناممکن و غیر مفید خواهند بود. به منظور دستیابی آسانتر به گزینههای ممکن و مطلوب بهتر آن است که ابتدا روشن کنیم برای اصلاح طلبان در قبال این انتخابات چه گزینههایی ناممکن و نامطلوب خواهد بود.
گزینههای راهبرد انتخاباتی
در قبال انتخابات ریاست جمهوری آینده، گزینههای پیش روی اصلاح طلبان به شرح زیر است.
۱- عدم شرکت بدون قید و شرط در انتخابات (تحریم).
۲- شرکت بدون قید و شرط در انتخابات.
۳- شرکت در انتخابات و حمایت از یکی از نامزدهای اصولگرا.
۴- شرکت در انتخابات با نامزدی که حداقلهای اصلاح طلبان را نمایندگی نمیکند.
۵- شرکت در انتخابات با نامزدی اصلاح طلب که اصلاح طلبان را نمایندگی میکند.
۶- شرکت در انتخابات مشروط به تحقق شرایط معین نظیر انتخابات مجلس نهم.
از میان این گزینهها با توجه به مطالب گذشته چهارگزینه نخست نمیتواند انتخاب اصلاح طلبان باشد. گزینه اول به عنوان گزینه اجماعی اصلاحطلبان به ویژه در شرایط کنونی نه ممکن است و نه مفید. ممکن نیست زیرا اصلاح طلبان تشکل واحد و منسجمی نیستند و چنین تصمیمی با تکثر و تنوع سلایق و گرایشها در میان اصلاح طلبان همخوانی ندارد، مفید نیست چون به حذف کامل اصلاح طلبان از عرصه سیاست رسمی میانجامد. انتخاب گزینههای دوم و سوم و چهارم نیز به معنای انحلال طلبی و دست شستن از اصول وهویت اصلاح طلبی است و اصلاح طلبان را در سطح نیروهای سیاسی کار و اهل لابیهای پنهان که به هر قیمت قصد حضور در قدرت را دارند، تنزل میدهد.
در باره گزینه سوم باید اضافه کرد زمانی چنین انتخابی برای یک نیروی سیاسی معقول به نظر میرسد که اولا انتخاباتی با حداقل استانداردهای لازم برای رقابت آزاد برگزار شود. ثانیاُ به هر علت و یا دلیلی این نیرو امکان رقابت با دیگر جریانهای سیاسی رقیب را نداشته باشد. ثالثاً رئیس جمهور از استقلال و اختیارات لازم برای تحقق خواستههای توافق شده برخوردار باشد. در این صورت نیروی سیاسی مذکور که احتمال پیروزی خود را در انتخابات منتفی میداند میکوشد در ازای آوردن نیروی اجتماعی خود در پشت سر یکی از کاندیداها و کمک به پیروزی وی در انتخابات، به برخی از مطالبات خود دست یابد. اما در شرایطی که اولاً انتخابات کاملاً مهندسی شده است وثانیاً پیروزی نامزد مورد نظر هسته مرکزی قدرت از پیش تضمین شده است و ثالثاً رئیس جمهور مورد حمایت بر فرض پیروزی کمترین قدرت و اختیاری برای تحقق حداقل خواسته های اصلاح طلبان ندارد و اساساً چنین تضمینی نمیتواند بدهد، انتخاب چنین گزینهای یک خودفریبی آشکار است.
در نتیجه برای اصلاح طلبان معتدل گزینههای پنجم و ششم عملاً تنها گزینههای ممکن و تحت شرایطی مفید محسوب شوند. در صورت انتخاب گزینه پنجم اصلاح طلبان میتوانند یکی از شخصیتهای اصلاح طلب را که از استواری و ثبات لازم برخوردار بوده و میتواند دیدگاههای اصلاح طلبان را نمایندگی کند، به عنوان کاندیدا معرفی کنند. این فرد لزوماً از میان چهرههای اصلاح طلب موجه و معتدل انتخاب میشود به طوری که رد کردن صلاحیت وی چندان سهل نباشد. در عین حال او باید در فعالیتهای انتخاباتی در قبال مسائل کشور مواضع اصلاح طلبانه صریح و شفافی داشته باشد، از اصولی که آقای خاتمی در انتخابات مجلس نهم مطرح کرد به عنوان خواستههای اساسی اصلاح طلبان دفاع کند و بر تلاش برای تحقق آن در صورت انتخاب شدن تأکید کند. سلامت انتخابات را شرط حضور خود در رقابت انتخاباتی بداند و متعهد باشد در صورت مشاهده نشانههای عدم سلامت انتخابات، از ادامه رقابت خودداری کند و با حضور خود به انتخابات نمایشی مشروعیت نبخشد. در صورت رد صلاحیت وی اصلاح طلبان معتدل – به علت نداشتن کاندیدا- از ادامه رقابت انتخاباتی خودداری کنند. در این صورت همچون انتخابات مجلس نهم نوعی وحدت و یکپارچگی میان اصلاح طلبان ایجاد خواهد شد. متقابلاً در صورت تأیید وی، اصلاح طلبان معتدل از فضای انتخاباتی حداکثر بهرهبرداری را برای بازسازی خود، سازماندهی و انسجام میان نیروها و عادیسازی فضای سیاسی کشور خواهند کرد. همچنین تا زمان برگزاری انتخابات احتمال تغییر شرایط و ناگزیری اقتدارگرایان از تن دادن به انتخاباتی نسبتاً آزاد منتفی نیست. بنابراین در صورت اطمینان نسبی از سلامت انتخابات و باقی ماندن نامزد اصلاح طلب در عرصه رقابت، سبزهای اصلاح طلب نیز به رغم اعلام قبلی عدم شرکت در انتخابات، عنداللزوم از وی حمایت خواهند کرد. در این صورت اصلاح طلبان موضعی یکپارچه خواهند داشت.
تفاوت این گزینه با گزینه ششم دراین است که اصلاح طلبان معتدل مطابق گزینه پنجم اولاً تنها به یک شرط یعنی سلامت انتخابات بسنده میکنند. ثانیاً این شرط را شرط حضور خود تا پایان انتخابات میدانند و نه شرط ورود خود به عرصه فعالیتها و رقابتهای انتخاباتی و در ازای آن از فضای انتخابات برای عادی سازی شرایط و تثبیت حضور و فعالیت سیاسی خود برای آینده بهره میبرند و عملاً حضور فعال در عرصه فعالیت سیاسی را برای خود تضمین میکنند.
محمد شریف، حقوقدان و استاد اخراج شده از دانشگاه علامه، در مصاحبه ای درباره در خصوص شروع روند جدید بازنشستگی اساتید در دانشگاه های تهران و صحبت های عنوان نشده برخی از اساتید علامه ظرف دو سه سال گذشته، می گوید: «حکم اخراجم را دانشجویم امضا کرد که دو بار نمره قبولی به او نداده بودم!»
به گزارش بازتاب، این روند فراتر از سه چهار استاد برجسته است و شامل تعداد زیادی از اساتید در دانشکده های مختلف دانشگاه علامه می شود که هر یک به نحوی و یا بهانه ای با مقوله بازنشستگی اجباری، اخراج ، گرفته شدن دروس و ممنوعیت از تدریس مواجه شده اند و این امور به انحای مختلف به اجرا درآمده و تقریبا دانشکده ای در این میان از قلم نیفتاده است.
نکته عجیب در این میان آنجاست که اساتیدی بی ارتباط با رشته ها، با سابقه های بسیار کم و یا بدون سابقه در تدریس و حتی در حالی که به تازگی مشغول تحصیل در مقطع دکترا شده اند، جذب هیئت علمی و جایگزین این اساتید مجرب، باسواد و برجسته شده اند تا در تاریخ ثبت شوند.
از سوی دیگر گویی دانشکده حقوق دانشگاه علامه بیشترین اساتید قربانی را در این میان داشته که تاکنون هم شکایت ها و اعتراضات آنان به جایی نرسیده است و این گونه که اساتید مطرح می کنند، تقریبا محال است به نتیجه ای مثبت دست یابند.
محمد شریف، استاد برجسته حقوق و متخصص در حوزه حقوق عمومی و بین الملل است؛ استادی که تعداد زیاد کتب، تالیفات، ترجمه ها و انتشار ده ها عنوان مقاله و پژوهش در نشریات معتبر علمی؛ پژوهشی دنیا، از وی شخصیتی شناخته شده ساخته است. در واقع خودش معتقد است همه این موارد شاخصه های لازم برای تدریس یک استاد است.
رساله دکترای وی نتیجه حدود یک دهه آزمایش و تجربه بوده که مورد توجه مسائل مختلف بین المللی قرار گرفته است. وی در فروردین ماه ۹۰ از دانشکده حقوق دانشگاه علامه اخراج شد و تاکنون اعتراضات او به نتیجه ای نرسیده است. دکتر شریف مراحل گزینش را طی کرده و به مدت ۹ سال نیروی رسمی آزمایشی بود و طبق مقررات با توجه به سوابق، نیروی رسمی قطعی محسوب می شده و بر این اساس اخراج وی میسر نبوده است. اما با وجود تمامی این سوابق با دلیلی شگفت انگیز مهر اخراج بر حکم او ثبت شده است.
وی در تشریح روند اخراج خود می گوید: پیش از صدور حکم چندین بار احضار می شدم و به سوالات مختلف پاسخ می دادم. پس از آن، ابتدا دروسم را از من گرفتند و در آخرین ترمی که در نیم فصل دوم در دانشکده حضور داشتم، دیگر درسی به من ارائه نشد. پس از تعطیلات عید نوروز که به دانشگاه مراجعه کردم، حکم اخراجم را به من دادند و حتی به بازنشستگی هم قناعت نکردند”.
دکتر شریف ادامه می دهد: “در کمال تاسف حکم من توسط دانشجویی که خود به عنوان مدیر اداری دانشگاه هم فعالیت می کرد، به امضا رسیده بود که در دو مرحله از دروس من نمره قبولی دریافت نکرده بود و البته من او را در حد تصمیم گیری در امر اخراجم نمی دانم و تصمیم مربوط به فردی بالاتر از او بود”.
وی تاکید می کند: یکی از افتخارات من این است که در طول دو و نیم دهه تدریس به هیچ انسان فاقد صلاحیت علمی، نمره قبولی ندادم.
این استاد حقوق بین الملل در مورد دو درس در مقطع ارشد با بیان ضرب المثل معروف ابتدا چاه را بکن سپس مناره را بدزد، عنوان می کند، “ظاهرا اینک مسئولان برعکس عمل کردند، زیرا برای اساسی ترین دروس هم استاد نداشتند. پس از آن از آنجا که من حقوق عمومی هم تدریس می کردم و مقالات متعددی در این زمینه داشتم، دو درسِ “حقوق ارتباطات” و “حقوق حرفه ای روزنامه نگاران” را جهت تدریس به من واگذار کردند. برای تدریس در دوره کارشناسی ارشد باید از قبل آمادگی ومطالعات قابل توجهی داشت تا هم بتوان دانشجوی این مقطع را به لحاظ علمی اقناع کرد وهم خود فرد تدریس کننده وجدان علمی آسوده ای پس از پایان تدریس داشته باشد. این مسئله باعث شد که نوشتن رساله دکترای من به تاخیر بیفتد و زمانی آماده شد که یک ماه و نیم به تاخیر افتاده بود”.
همین امر زمینه لازم برای برخورد را فراهم کرد. این در حالی است که دردانشگاه علامه حدود ۴۰ نفر دانشجوی دکترا حضور دارند که بعضا بین ۳ الی ۴ سال در دفاع از رساله دکترا تاخیر داشتند. “به من تنها با یک و نیم ماه تاخیر،اجازه دفاع ندادند. در دوره ای که من حضور داشتم،۴ دانشجوی دیگر هم بودند. از میان این ۴ نفر تنها کسی که پیش دفاع را انجام داده بود، من بودم. در واقع زمانی که پیش دفاع انجام می شود، به اصطلاح، جلسه دفاع، جلسه ای تشریفاتی است و هیئت داوران بر اساس همان پیش دفاع تشخیص می دهند که این رساله قابل دفاع است یا خیر.از سویی دیگر، هیئت داوران در مورد موضوع رساله من پیش زمینه قبلی نداشت، زیرا دیدگاهی نو بود. اما به هر حال درهمین وضعیت مرا از انجام تشریفات دفاع محروم کردند”.
از ۳ نفر دیگر که همزمان با دکتر شریف زمان دفاع از رساله شان بود، یک نفر خواهرزاده آقای م. رئیس … بود که بدون هیچ دلیلی به عنوان نخستین فرد بلافاصله دفاع کرد. یک نفر دیگر با همین شرایط دفاع کرد. نفر سوم هم خانم خانه داری بود که از قضا تا مدتها نتوانست به دلیل مشکلات، دفاع کند و پس از آن با دردسرهای فراوان و با لابی یکی از مسئولان دولتی توانست دفاع کند. از این سوهم کسانی که ۳ سال برای دفاع از رساله خود تاخیر داشتند، همه توانستند دفاع کنند. این تبعیض ها در حالی شکل گرفت که به گفته دکتر شریف، همه می دانستند علت تاخیر دفاعش، ۱۵ جلسه تدریس در رشته ای جدید با دروس جدید در مقطع ارشد بود که کار آماده وی را به تاخیر انداخت.
دکتر شریف در مورد اقدامی که پس از اخراج انجام داد،عنوان می کند: “پس از آن من به دیوان عدالت اداری و بخشی در وزارت علوم شکایت کردم که متاسفانه آقای منتظری در دیوان تاکنون هیچ رسیدگی ای به این پرونده نداشته است”.
گروه حقوق بین الملل دانشکده حقوق نیز در دو مصوبه تایید کرد که علت تاخیر دکتر شریف در دفاع، ارائه و تدریس دو درس برای نخستین بار در ایران توسط وی بوده است که ناچار شده تمام وقت خود را بر روی این تدریس بگذارد. اما این مسئله مورد پذیرش قرار نگرفت و باعث شد هم اجازه دفاع به وی ندهند و هم از دانشگاه اخراج شود.
وی معتقد است، زمانی که انسان های کوچک برای تصمیم گیری در خصوص افرادی که ادعای علمی دارند، گماشته می شوند، وضعیت از این بهتر نمی شود و تلاش می کنند شخصیت های علمی را همانند خودشان کوچک کنند، زمانی هم که موفق به این امر نمی شوند، انتقام می گیرند. “حداقل این است که من در کلاس هایی که خودم تدریس می کردم، مدعی بوده ام. مصداق این حرف من هم نظرسنجی هاییست که در طول سالیان، در دانشکده انجام می شده است که در این میان همیشه نفر اول و دوم بوده ام.اساسا مسائلی که در مورد من مطرح می شود، مصداقی در واقعیت ندارد”.
این استاد حقوق بین الملل، خاطر نشان می کند:”نکته دیگر اینکه در خصوص مطرح کردن مسائل بین المللی در سخنرانی ها و تدریس، موضع شخصی بنده با موضع نظام یکسان است و منافع ملی را در نظر گرفته ام. حتی نمی توان گفت که بر اساس خلاف این موضوع، چنین اتفاقی را برای من به وجود آوردند”.
وی عنوان می کند: شاید بهانه این بوده که مثلا شریف درس حقوق اساسی را که کلاس های بسیار شلوغی هم داشت و از سایر دانشگاه ها هم برای شرکت در مباحث این کلاس حضور پیدا می کردند، آن گونه که آنها می خواهند، تدریس نمی کند و مشخص است که با سلیقه آقایان پیش نمی روم و بحث علمی خودم را مطرح می کنم. با این وجود می توان گفت مشکلشان این بوده که من این درس را مطابق میل آقایان تدریس نمی کردم، پس به چه دلیل سایر دروس من از جمله حقوق بین الملل را که همان مواضع نظام جمهوری اسلامی را بیان می کردم، از من گرفتند؟ برای آن دروس که دیگر چنین عذری وارد نبود.
دکتر شریف معتقد است صلاحیت استادی که در مقاطع مختلف تحصیلات تکمیلی،کارشناسی ارشد و دکترا تدریس می کند، با سن و طول مدت خدمت و ازاین قبیل ملاکها سنجیده نمی شود. ”
در واقع شکوفایی علمی معیار تایید صلاحیت یک استاد برای تدریس در آموزش عالی یک کشور است. برای رد صلاحیت یک استاد نیز یک معیاروجود دارد و آن هم رکود علمی است.معیارهای این رکود علمی هم بر این اساس است که فلان استاد در طول چندین سال فعالیت علمی و تدریس، چند مقاله علمی پژوهشی و علمی ترویجی نوشته و در نشریات طبقه بندی شده وزارت علوم به چاپ رسانده است.چندین ترجمه یا تالیف کتاب داشته است. اینها دلایل تایید صلاحیت علمی یک استاد است.
برعکس این قضیه نیز صادق است و ممکن است استادی با استخدام رسمی چندین ساله در دانشگاه، شکوفایی علمی از خود بروز ندهد و فعالیت درست علمی نداشته باشد و این است که می تواند قابلیت طرح عدم صلاحیت علمی را داشته باشد”.
با تمام این تفاصیل، وی اخراج خود از دانشگاه علامه را کاملا غیرقانونی می داند. وی با اظهار تاسف از اینکه حتی استاد خودش را که “رئیس کمیسیون حقوق بین الملل سازمان ملل متحد” و “مشاور وزارت امور خارجه”بوده و شخصیت ارزنده علمی دارد، به اجباربازنشسته کرده اند، چون سنوات علمی او به سی سال رسیده، عنوان می کند، این اتفاق حیرت انگیز است و در هیچ جای دنیا با چنین شخصیتی این گونه برخورد نمی شود که با وی این گونه برخورد صورت گرفته و دانشگاه به یک باره از وجود چنین فردی خالی شده است. در واقع ایشان علاوه بر تدریس در دانشکده حقوق دانشگاه تهران، این سمت ها را نیز داشته است.
این استاد حقوق بین الملل می افزاید:” این دلیل نمی شود که چون ۳۰ سال به پایان رسیده است، او باید بازنشسته شود، زمانی که او هنوز به میزان بالایی شکوفایی علمی دارد و انگیزه های مالی هم به هیچ عنوان مطرح نمی شود و فقط همان حقوق انتهای ماه را دریافت می کند، چرا نباید همچنان دانشجو را از وجود چنین استادی بهره مند کرد. در حالی که همین استاد با این میزان از درجه علمی می توانسته با مدرک کارشناسی در یکی ازپردرآمد ترین شغل ها یعنی وکالت، مشغول به کار شود، به جای آنکه این همه مشغول تالیف کتب و نوشتن مقاله و پژوهش و تدریس شود”.
وی با بیان مثالی از خودش در این زمینه می گوید:” سعی کردم بعد از اخراج از پروانه وکالتم استفاده کنم و در این زمینه مشغول شوم اما واقعا نمی توانم این کار را انجام دهم وآن را رها کردم. در واقع عشق استاد به تدریس است که او را به اینجا می کشاند. من ۲۵ سال تمام با حقوق انتهای ماه زندگی کردم و به یک باره این حقوق قطع شد. اکنون هم درهیچ جا تدریس نمی کنم”.
و این است سرنوشت تلخ برخی اساتید مجرب این سرزمین. دکتر محمد شریف استادی است که علاوه بر تجارب ارزنده علمی در مدارج بالا، به دلیل حضور و عملکرد داوطلبانه در جبهه ، تقدیرنامه دریافت کرده است و گویی هر که در این کشور بیشترین رنج را دیده و ازخودگذشتگی کرده باشد، کمترین جایگاه را برایش قائل می شوند و این است مزد تلاشگران صادق، با توانایی علمی بالا در این مرز و بوم. به راستی باید اظهار تاسف کرد که گاه افرادی که نه درجه علمی بالایی دارند و نه تجربه و شناخت، روز به روز به راحتی مراتب بالاتری دراین سرزمین پیدا می کنند.
شاخص بهای اجاره مسکن طی سالهای ۸۴ تا ۹۰ معادل ۳۱۳ درصد رشد پیدا کرده و این در حالی است که طی همین دوره شاخص بهای کالاهای مصرفی که مبنای محاسبه نرخ تورم است معادل ۱۷۷ درصد رشد کرده است، این افزایش ناشی از چه بوده است؟
خبر آنلاین در این باره نوشت: اگر مقایسه ای بین شاخص بهای اجاره مسکن و شاخص بهای قیمت مسکن داشته باشیم می بینیم که طی دوره مورد اشاره یعنی سالهای ۸۳ تا پایان سال ۹۰ قیمت مسکن یک منحنی سینوسی را پشت سر گذاشته ولی بازار اجاره روندی همواره صعودی داشته و تنها کمی در سرعت افزایش تغییر ایجاد شده ولی هیچ دوره کاهشی در اجاره بها اتفاق نیفتاده است.
نوسان قیمت مسکن در این دوره با تغییر سیاست دولت در قبال وام مسکن اتفاق افتاده است، یعنی در سالهای ۸۴ تا ۸۶ دولت اجازه داد نقدینگی فراوانی به بازار مسکن تزریق شود و این تزریق نقدینگی چون بدون افزایش تولید و تنها مشوق تقاضا بود، جهش شدید قیمتی را ایجاد کرد و تغییر این سیاست در سالهای ۸۷ تا ۸۸ به کاهش نسبی قیمتها در بازار منتهی شد و از سال ۸۸ به بعد با اجرای قانون هدفمندی و رشد هزینه های ساخت و ساز دوباره رشد قیمت با شیبی ملایم تر نسبت به دوران جهش در بازار اتفاق افتاد.
اما در مورد بازار اجاره به نظر می رسد، هیچ سیاست حمایتی صورت نگرفته و یا اگر سیاستی برای حمایت از مستاجران به اجرا درآمده است تاثیر چندانی در روند قیمت ها نداشته است.
با نگاهی دقیق تر به نوسان شاخص بهای اجاره مسکن می توان دید که طی سالهای ۸۴ تا ۸۶ تا حدی افزایش سرعت رشد اجاره را شاهد هستیم و دقیقا طی سالهای ۸۷ و۸۸ این سرعت تعدیل شده ولی به ناگهان می بینیم در سال ۸۹ جهش قیمت ۳۴ درصدی اجاره مسکن طی یک سال را شاهد هستیم والبته در سال ۹۰ سرعت رشد کاهش و به ۸ درصد می رسد.
در تفکیک دو بازار خرید و اجاره باید گفت این دو بازار از دو جهت با هم متفاوت هستند، اول اینکه بازار اجاره در طرف تقاضای خود تنها تقاضای مصرفی دارد و در این بازار طرف تقاضا هیچ نوع انگیزه سوداگری ندارد و این کالا یعنی ملک اجاره ای برای این مصرف کنندگان کالایی ضروری است و نمی تواند از این بازار خارج شود، این موضوع قدرت چانه زنی را به سمت عرضه سوق می دهد و در عمل مستاجر ناچار به قبول قیمت اعلام شده از سوی مالک است و این انحصار عرضه باعث می شود قیمت در این بازار کمتر امکان کاهش داشته باشد.
در طرف عرضه اما انگیزه عرضه کننده به دو گروه قابل تفکیک است، مالکانی که ملک خود را به ناچار و به دلیل عدم وجود خریدار در بازار اجاره عرضه کرده اند. گروه دوم، کسانی که مالک حرفه ای محسوب شده و از طریق کسب اجاره از ملک خود کسب درآمد می کنند، مبنای قیمت اجاره برای گروه اول جلوگیری از زیان ناشی از خواب سرمایه است و این گروه که معمولا درصد پایینی از املاک اجاره ای را عرضه می کنند بیش از کسب اجاره تمایل به دریافت رهن دارند.
اما درمورد گروه دوم که مالکان حرفه ای محسوب شدند، تمایل به افزایش رقم اجاره نسبت به رهن وجود دارد و البته مبنای تعیین نرخ هم قیمت پول است، این گروه از مالکان که در حال حاضر بخش عمده ای از عرضه بازار اجاره را تامین می کنند، کسانی هستند که تامین هزینه زندگی آنها از طریق اجاره صورت می گیرد و این افراد به تبع شرایط حاکم بر سبد هزینه خود از یکسو و رشد قیمت ملک خود به تعیین اجاره می پردازند.
بنابراین این گروه با توجه به نوع کالایی که عرضه می کنند، یعنی کالای ضروری برای مصرف کنند از قدرت چانه زنی بالاتری برخوردار هستند و با توجه به پیش بینی که از هزینه های خود در سال آتی دارند، می توانند در یک طیف عرفی (معادل ۲۰ درصد ارزش ملک ) به تعیین ترکیبی از رهن و اجاره بپردازند.
در این میان در سالهای اخیر می بینیم، در حالی که اجاره مسکن ۳۱۳ درصد رشد پیدا کرده درآمد گروه متقاضی مسکن اجاره ای که بخش عمده ای از آنها حقوق بگیران هستند معادل ۲۰۴ درصد افزایش داشته و این دلیل اصلی فشار بر روی مستاجران به حساب می آید.
آنچه در هدفمندی اتفاق افتاد
یکی از تبعات هدفمندی که به سرعت در بازار اجاره مسکن نمود پیدا کرد، افزایش هزینه خانوار بود، این افزایش هزینه زندگی از سوی مالکانی که درآمد خود را از محل اجاره ملک تامین می کنند به سرعت در قیمت اجاره ملک منعکس شد و می بینیم که در سال ۸۹ به ناگهان ۳۴ درصد رشد کرده است، نکته قابل توجه آنکه در موج اول هدفمندی رشد شاخص بهای اجاره دو برابر قیمت مسکن بود.
این روند در سال جاری نیز ادامه پیدا کرده است، البته امسال اگر بخواهیم دلیلی برای افزایش قیمت مسکن و اجاره پیدا کنیم باید به طور حتم به بازار دلار سری بزنیم افزایش قیمت دلار به معنی کاهش ارزش دارایی های ثابت است و این موضوع با مقاومت صاحبان دارایی همراه خواهد شد، اگر دولت نتواند و یا نخواهد قیمت دلار را تثبیت کند، موج افزایش هزینه ها به طور حتم در بازار مسکن هم تلاطم ایجاد خواهد کرد کما اینکه بررسی های مستقل نشان می دهد در همین ابتدای سال جاری نرخ رشد قیمت مسکن در مناطق شمالی تهران در حدود ۳۰ درصد بوده است.
این نشان از تنه زدن بازار پولی به بازار مسکن است، تنه زدنی که باعث فاصله گرفتن بیشتر این کالا از دسترس اقشار میانی و فرودست جامعه می شود؛ دوست مسنی می گفت در دوران جوانی آرزوی جوانان خانه دار شدن بود، اما امروز پسر من توان پرداخت اجاره یک واحد مسکونی را هم ندارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر