می رم ملاقات هی قدم رو تو راهروی دراز ردیف آخر تا همسرجان بیاد. با دستمال با دقت دور و بر رو تمیز می کنم همسرجان هم با دقت چسب می زنه به اون تکمه قرمزه که آقای حفاظت اطلاعات بی نصیب نمونه از مکالمات ما. انگشتش قرمز می شد از بس باید فشار می داد تکمه قرمزه رو تا صداش قطع نشه حالا راهکار پیدا کرده :)
حال و احوال و گپ و گفت با هشدارهای گاه و بیگاه مأموران که وقت کمه و باید زود تمومش کنین! اینم از برکات ماه رمضانه انگار هی هفته به هفته دریغ از اون یکی هفته. امروز آقای حفاظت اطلاعات که از دیزل آباد با رئیسش اومده اوین، پشت دوربین انگار فقط ما رو رصد می کرده که هی مأمور می فرسته ببینه پشت کابین شماره نمی دونم چند این زوج عاشق چی می گن با هم دیگه یه وقت حرف نامربوط نزنن!
همسرجان مأمور رو که پشت سر من می بینه می گه بهشون بگو یادداشت های خصوصی من رو برای تو نخونن. من پیام رو منتقل می کنم. مأمور روزه دار طفلکی می گه نمی خونم ولی پشت سر ما قدم رو می کنه که مبادا پایه های نظام به لرزه بیفته با این گپ و گفت ها و احساسات و عواطف زن و شوهری به قول آقای قاضی شعبه 28! بعد از شنودهای تلفنی و رصدهای دوربینی چشممون به حضور نامحرمان در جریان یک ملاقات نیم ساعته روشن اینم هدیه رمضانی آقایان دستشون درد نکنه.
همسرجان می گه لازم نیست روند درمانی من رو پیگیری کنی اونی که باید بدونه می دونه بعد از گزارش پزشک قانونی درمورد دندان و چشم و گردن! می گه لابد آقایان از نامه من برای تولد دخترم عصبانین. می گم عزیزدل بچه ها حسرت به دلشون موند کمی بیشتر باهاشون حرف بزنی. می خنده و می گه بچه ها دیگه از من بیش از این انتظار ندارن. من که بلد نیستم احساسی و عشقولانه بنویسم.
می خنده و می گه کارای من برعکس همه س. عین بنجامین باتن که پیر متولد شد و بعد کم کم جوون شد: همه درس می خونن تا برن سرکار و پست بگیرن، من درس رو رها کردم تا بیام کشورم خدمت کنم و پست گرفتم بعد رفتم دنبال ادامه تحصیل! همه می رن زندان سیگاری می شن، من رفتم زندان سیگار رو ترک کردم! همه نویسنده ها روزی بازنشسته می شن من بازنشسته شدم و از لج جنتی نویسنده شدم و فکر کنم کم کم رمان نویس هم بشم. و تولد عزیزان هم بهانه ای است برای نوشتن. یادگارهایی که می ماند!
همسرجان علاوه بر دعای خیر برای همه عزیزان به عنوان هدیه این ماه عزیز ضمن دعوت به مطالعه آثار دکتر شفیعی کدکنی، کتاب «ارغنون مولوی» که درباره مثنوی معنوی از حسن لاهوتی توسط نشر نامک منتشر شده را نیز معرفی کرد که بخوانید و لذت ببرید.
باقی بقای شما و دعای خیرتان برای سلامت همسرجان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر