مجید دری، فعال دانشجویی محبوس در زندان بهبهان، دانشجوی محروم از تحصیل، در تاریخ ۱۸ تیر ماه بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. او در تاریخ ۲۷ دی ماه به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم شده که ۵ سال از این مدت را باید در شهر «ایذه» به عنوان تبعید تحمل کیفر کند.
در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ وکیل مجید دری از تایید شش سال حبس او در دادگاه تجدید نظر خبر داد.
۱۶ تیر ۹۰ گزارش شد که مجید دری زندانی سیاسی و دانشجوی رشته ادبیات که از سال ۸۷ تاکنون با تعلیق های پی در پی از سوی کمیته انضباطی دانشگاه مواجه بود، از دانشگاه علامه طباطبایی اخراج شد.
مجید دری می گوید: من خود زخمخوردهٔ قوهٔ قضائیهٔ نامستقلم و حکمی جائرانه که قاضیاش میگوید من کارهای نبودم و شکایتهایم به مراجع متعدد بیپاسخ میماند. من میدانم بهمن چه میکشد، خوب میدانم و حس میکنم که ژیلا بنییعقوب –همسرش – چه حالی دارد. چه میکشد. چرا که خانوادهام یک سال و اندی است مسیر هزار و صد کیلومتر را می آیند و بدون اینکه خم به ابرو بیاورند تا مبادا کوچکترین ناراحتی عارضم شود، میروند.
۱۸ تیر ۱۳۹۱ اما برای من سومین سالروز دستگیریام را رقم زد. سه سال است که در زندانم و در تبعید. بدون هیچ مرخصی. در مکانی که از کمترین امکانات برخوردار نیست. بدون رعایت حقوق اولیهٔ یک زندانی نه الزاما زندانی سیاسی. بدون تفکیک جرائم، بدون کتابخانه، بدون امکانات فرهنگی – ورزشی و… اما آیا این خود حقوق من نیست که باید رعایت شود؟! دادگاه مستقل جزو حقوق من نبود؟! شکایت از قاضی و بازپرس جزو حقوق من نبود؟! حالا فقط مانده تقاضای آزادی مشروط؟!
حال میفهمم که چرا آقای باقی از این به اصطلاح حق خود استفاده نکرد. آنقدر حقوقش پایمال میشد که سخن از حق گفتن تنها تلخخندی همراه خواهد داشت. به هر روی اگر تقاضای آزادی مشروط حق من است من در اعتراض به پایمال شدن حقوق خودم و تمامی زندانیان دیگر و در اعتراض به بازداشت و حصر خانگی موسوی و کروبی و رهنورد از این حق خود میگذرم. که تقاضای حق از اینان کردن خنده دار است.
تحمل میکنم؛ هر چند سخت است و از خانوادهام که تاکنون به معنای واقعی در کنارم بودهاند و هیچ کم نگذاشتهاند و سختیهای حبس و تبعیدم را صبورانه تحمل نموده و حتی به روی خود هم نیاوردهاند؛ پوزش میطلبم و تقاضا میکنم این مدت باقیمانده را هم دوام آورند. ای کاش آنقدر امید داشتم که به ایشان نوید دهم:
«اندکی صبر سحر نزدیک است».
مجید دری.
زندان فجر بهبهان.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر