فاطمه در اعتراضات مردمی پس از انتخابات شرکت می کرد اما آنقدر فعال نبود که بخواهد کشته شود. به ما اول گفتند که علت مرگ طبيعی بوده، بعد گفتند به خاطر خوردن قرص برنج بوده است اما من يقين دارم که او توسط نيروهای امنيتی کشته شده اما اينکه چرا و چگونه، نمی دانم.
خبرنگاران سبز/سیاست: محمد باقر باقريان نژاديان فرد، نماينده مجلس ششم که دخترش (فاطمه) را مرداد ماه سال ۱۳۹۰ از دست داده، به کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران گفت دخترش توسط نيروهای امنيتی کشته شده است. او در طول يکسال اخير برای پيگيری قتل دخترش نامه های فراوانی به مسولان کشوری و حتی رهبری نوشته است که به جای آن توسط ماموران اطلاعات تهديد شده است که اگر سکوت نکند جان بچه های ديگرش نيز به خطر می افتد. پرونده اين قتل در دادگاه عمومی شهر ری پس از گذشته يکسال هنوز مفتوح است.
فاطمه باقر باقريان نژاديان فرد، ۲۸ ساله، دانشجوی سال آخر مهندسی دانشگاه علم و صنعت از هواداران کانديداتوری ميرحسين موسوی برای انتخابات رياست جمهوری سال ۸۸ بوده است. او در غروب پنجشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۰ از منزل بيرون رفت و جنازه اش يک روز بعد در اطراف کوه های شهر ری ، معروف به کوه بی بی شهربانو پيدا شد. خانواده اش برای برگزاری مراسم ختم و پيگيری پرونده بارها تهديد و وادار به سکوت شده اند. با اين حال محمد باقريان گفت تا روشن شدن قضيه پيگيری هايش را دنبال می کند.
محمد باقر باقريان نژاديان نيز نماينده مجلس سوم و ششم مجلس شورای اسلامی بوده و يکی از طرفداران ميرحسين موسوی و کروبی است.
پدر فاطمه در خصوص علت کشته شدن دخترش گفت:« فاطمه در اعتراضات مردمی پس از انتخابات شرکت می کرد اما آنقدر فعال نبود که بخواهد کشته شود.
به ما اول گفتند که علت مرگ طبيعی بوده، بعد گفتند به خاطر خوردن قرص برنج بوده است اما من يقين دارم که او توسط نيروهای امنيتی کشته شده اما اينکه چرا و چگونه، نمی دانم. شايد به دليل نگرش های اصلاح طلبانه من و يا به دليل اينکه خود دخترم در جريانات پس از انتخابات شرکت می کرد. من بارها برای پيگيری پرونده دخترم تهديد به سکوت شدم آيا اين يک نشانه نيست؟» محمد باقر باقريان، در خصوص چگونگی اين اتفاق گفت: «غروب پنجشنبه ۶ مرداد ماه سال گذشته دخترم از خانه بيرون رفت، قرار بود که به خريد برود. اما تا ساعت ۱۲ شب برنگشت. او هر وقت از خانه بيرون می رفت تا ساعت ۱۰ ديگر به منزل بر می گشت و يا با خانه تماس می گرفت اما آنشب هيچ خبری از او نشد. ما فکر کرديم که شايد او به مراسم خاکسپاری دکتر سحابی رفته و در جريان مراسم دستگير شده است چون او که از طرفداران مير حسين موسوی بود معمولا در مراسم های پس از انتخابات شرکت می کرد. صبح روز بعد برادرش به محل دفن دکتر سحابی رفت اما نتوانست خبری بگيرد. عصر همان روز به کلانتری محله مان در خيابان دولت رفتيم و
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر