ماجرا وقتی جدی میشود که بدانیم ماندن در سمت ریاست جمهوری در آمریکا به اندازه رسیدن به آن دشوار و پر از اما و اگر است. چهار سال به سرعت برق و بادی سپری میشود و دوباره روز از نو و روزی از نو. و البته ماجرا از این همه جدیتر میشود وقتی که بدانیم در طول پنجاه و پنج سال اخیر آمریکا تنها سه دموکرات را در کاخ سفید دیده که از میان آنها فقط بیل کلینتون در دوره دوم نیز این سمت را حفظ کرده است. با چنین پیشینه ای امسال شهروندان آمریکایی به استقبال انتخاباتی دیگر میروند تا چهل و پنجمین رئیس جمهوری خود را انتخاب کنند. اما این ماه ها و هفتهها چه تصاویری را به ذهن متبادر می کنند؟ باید کمی به گذشته بازگردیم.
او دانش آموخته رشته فیزیک از آکادمی نیروی دریایی آمریکا بود. در یکم اکتبر ۱۹۲۴ میلادی در شهر «پلینز» در ایالت «جورجیا» به دنیا آمد. دغدغه اصلی سالهای رشد او کشت بادام زمینی و شرکت در گفتگوهای سیاسی بود. او که در سال ۱۹۴۶ از آکادمی علوم دریایی«آناپولیس» ایالت «مریلند» فارغ التحصیل شده بود هفت سال از عمر خود را به عنوان افسر نیروی دریایی (۱۹۴۶-۱۹۵۳) مشغول به خدمت شد. پس از آن به شهر خود بازگشت و پس از چند سال به عرصه عملی سیاست وارد شد. وی از سال ۱۹۶۳-۱۹۶۶ سناتور ایالت «جورجیا» بود و چند سال بعد از آن نیز برای دوره ای فرماندار (۱۹۷۱-۱۹۷۴) ایالتی که محل تولدش بود شد. اما این پایان بلندپروازی های وی نبود. او که با فعالیتهایش در زمینه «محیط زیست و کارامدی دولت و تلاش برای رفع موانع نژادی» کارنامه ای جالب توجه به عنوان فرماندار از خود بجا گذاشته بود پا به میدان مبارزات ریاست جمهوری نهاد.
باراک حسین اوباما که دانش آموخته حقوق از دانشگاه هاروارد است در ۴ آگوست ۱۹۶۱ در شهر «هانالولوی» ایالت «هاوایی» بدنیا آمد. یعنی وقتی که جیمی کارتر ۳۷ ساله بود و از خدمت نیروی دریایی بازگشته و در مسیر سناتوری قرار داشت. مسیری که باراک اوباما پس از فارغ التحصیلی و تدریس در دانشگاه شیکاگو و کسب تجربه وکالت آغاز کرد و در سال ۲۰۰۴ به سمت سناتوری از ایالت «الینویز» رسید.البته وی پیش از رفتن به سنای آمریکا از سال ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۴ سناتور منطقه خود در سنای ایالتی بود. چهار سال بعد از حضور در سنای امریکا و در حالی که هنوز اولین دوره سناتوری این وکیل آفریقایی تبار به پایان نرسیده بود او به عنوان چهل و چهارمین رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا انتخاب شد. در حالی که «جیمی کارتر» سی و نهمین رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا در آستانه ۸۵ سالگی قرار داشت.
وی در سال ۱۹۷۶ به عنوان نامزدحزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا شرکت کرد و جرالد رودولف فورد رئیس جمهوری وقت آمریکا را از ادامه راه و دومین حضور در کاخ سفید بازداشت. احتمالاً متوجه شده اید که از چه کسی یاد می کنم. بله! جیمز کارتر معروف به جیمی کارتر.
برای هر کجای دنیا این نام در یادها کمرنگ شده باشد برای ایرانیها همچنان پررنگ است. برخی به نیکی و برخی به تلخی. برخی او را مسبب عقب گرد ایران میدانند و طیفی هم نقش او و سیاست هایش را مفید برای تحولات ایران زمان وی می شمرند.
اما از منظر یک آمریکایی دوران وی دوران درخشانی نیست. کمتر آمریکایی را دیدهام که از «جیمی کارتر» به نیکی یاد کند و یا عملکرد وی را الگو قرار دهد. اگر به مبارزات انتخاباتی در آمریکا در همین ۱۰ -۱۵ سال اخیر هم نگاه کنید متوجه خواهید شد که کسی یادی از «کارتر» نمی کند. طیف وسیعی از جمهوری خواهان که در «رویایی ریگان» هستند و از وی سمبل سازی میکنند و آخرین رئیس جمهوری دموکرات (رئیس جمهوری کنونی- باراک اوباما) هم که مسحور «آبراهام لینکن» است که البته یک رئیس جمهوری «جمهوری خواه» محسوب می شود.
این موضوع روی خوب ماجرا است چون کارتر مصداقی شده است که بسیاری از سیاستمداران و نامزدهای انتخاباتی از اینکه با وی مقایسه شوند متنفرند. اما گاهی چارهای نمیماند بخصوص وقتی ایرانی باشی و بخواهی از انتخابات مقدماتی ریاست جمهوری آمریکا بنویسی!
باراک حسین اوباما که دانش آموخته حقوق از دانشگاه هاروارد است در ۴ آگوست ۱۹۶۱ در شهر «هانالولوی» ایالت «هاوایی» بدنیا آمد. یعنی وقتی که جیمی کارتر ۳۷ ساله بود و از خدمت نیروی دریایی بازگشته و در مسیر سناتوری قرار داشت. مسیری که باراک اوباما پس از فارغ التحصیلی و تدریس در دانشگاه شیکاگو و کسب تجربه وکالت آغاز کرد و در سال ۲۰۰۴ به سمت سناتوری از ایالت «الینویز» رسید.البته وی پیش از رفتن به سنای آمریکا از سال ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۴ سناتور منطقه خود در سنای ایالتی بود. چهار سال بعد از حضور در سنای امریکا و در حالی که هنوز اولین دوره سناتوری این وکیل آفریقایی تبار به پایان نرسیده بود او به عنوان چهل و چهارمین رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا انتخاب شد. در حالی که «جیمی کارتر» سی و نهمین رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا در آستانه ۸۵ سالگی قرار داشت.
تاریخچه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا همواره شاهد تلخی ها و شیرینی های بسیاری بوده است. روسای جمهوری که هر دوره میتوانست آخرین دوره حضورشان در این سمت باشد. در آمریکا هر دوره چهارساله ریاست جمهوری میتواند دوره دومی نداشته باشد. در این بین سهم دموکرات ها همواره در ناکامی بیش از جمهوری خواهان بوده است. بگونه ای که در طول پنجاه و پنج سال اخیر و پس از لیندون جانسون، امریکا تنها سه رئیس جمهور دموکرات را به خود دیده که پیش از باراک اوباما، اولی جیمی کارتر و دومی هم بیل کلینتون بود. و در ظرف این مدت نیز تنها دموکراتی که دوبار پی در پی انتخاب شد، بیل کلینتون بود.
سال جاری میلادی (۲۰۱۲) برای آمریکایی ها سال برگزیدن چهل و پنجمین رئیس جمهوری تاریخ امریکاست. در حال حاضر یک دموکرات در کاخ سفید حضور دارد و در سه سال گذشته با چالش های بسیاری برای پیشبرد اهداف و برنامه هایش روبرو بوده است.
بحران اقتصادی آمریکا و نرخ بالای بیکاری و درگیریهای سیاسی و بین حزبی بر سر برنامههای بیمه درمانی و یا مالیات و طرح های مرتبط با اشتغال از جمله مشکلاتی بوده که نخستین رئیس جمهور رنگین پوست آمریکا با آن دسته و پنجه نرم کرده است.
از جهات مختلفی شباهتهایی در مقایسه دوران جیمی کارتر و دوران باراک اوباما جلب توجه می کند. جیمی کارتر نیز از همان ابتدای دوران زمامداری اش مجبور شده بود برای اجرای برنامه هایش با کنگره آمریکا وارد یک مبارزه نفس گیر شود. در زمان کارتر نیز نارضایتی عمومی از تورم اقتصادی و نرخ بیکاری و البته بحران سوخت و صف های طولانی مقابل پمپ بنزینها در حد بالایی بود.
کارتر نیز دفاع از حقوق بشر را یکی از دغدغه های خود قرار داده بود و به مانند اوباما در زمینه کنترل تسلیحات اتمی - پیمان محدودیت سلاح های هستهای «سالتدو» را با اتحاد جماهیر شوروی - فعالیت گسترده ای را در کارنامه خود به ثبت رسانده بود. در زمینه سیاست خارجی تلاش «کارتر» برای برقراری صلح میان فلسطینی ها و اسراییلی ها به «پیمان کمپ دیوید» میان مصر و اسراییل انجامید و همچنین روابط آمریکا با چین با انعقاد قراردادی عادی سازی شد.
کارتر هرچند با ایجاد هشت میلیون شغل، کاهش کسری بودجه، اتخاذ سیاست ملی انرژی و انجام اصلاحات در ادارات دولتی توانسته بود دستاوردهایی در زمینه مسایل داخلی داشته باشد اما همه اینها برای ماندگاری اش در کاخ سفید کافی نبود.
کارتر در کنار همه مشکلات داخلی و نارضایتی های عمومی در زمینه اقتصاد با مقوله ای بینالمللی بشدت درگیر شده بود.
سالهای آغازین ریاست جمهوری وی که با تحولات ایران و اوج گیری انقلاب علیه نظام سلطنتی محمدرضا پهلوی همراه بود در ۱۴ ماه آخر دوران وی به بحرانی عمیق تبدیل شد.«بحران گروگان گیری» دیپلمات های آمریکایی در سفارتخانه آمریکا در تهران توسط دانشجویان «خط امام». اقدامی که منتهی به قطع کامل روابط دو کشور و تشدید تنشها تا حد بروز جنگ پیش رفت. هرچند آمریکا در طبس تلاشی نظامی را انجام داد اما توفیقی در آن نداشت و بحران گروگانگیری ۴۴۴ روز بطول انجامید.
از جهات مختلفی شباهتهایی در مقایسه دوران جیمی کارتر و دوران باراک اوباما جلب توجه می کند. جیمی کارتر نیز از همان ابتدای دوران زمامداری اش مجبور شده بود برای اجرای برنامه هایش با کنگره آمریکا وارد یک مبارزه نفس گیر شود. در زمان کارتر نیز نارضایتی عمومی از تورم اقتصادی و نرخ بیکاری و البته بحران سوخت و صف های طولانی مقابل پمپ بنزینها در حد بالایی بود.
کارتر نیز دفاع از حقوق بشر را یکی از دغدغه های خود قرار داده بود و به مانند اوباما در زمینه کنترل تسلیحات اتمی - پیمان محدودیت سلاح های هستهای «سالتدو» را با اتحاد جماهیر شوروی - فعالیت گسترده ای را در کارنامه خود به ثبت رسانده بود. در زمینه سیاست خارجی تلاش «کارتر» برای برقراری صلح میان فلسطینی ها و اسراییلی ها به «پیمان کمپ دیوید» میان مصر و اسراییل انجامید و همچنین روابط آمریکا با چین با انعقاد قراردادی عادی سازی شد.
درگیر شدن جیمی کارتر با بحران «گروگانگیری» و تبدیل شدن آن به موضوعی در مبارزات انتخاباتی عملاً سرنوشت کارتر را تغییر داد. تا جایی که وی تا آخرین ساعتهای حضور خود در کاخ سفید هم نتوانست پایان دهنده این بحران باشد. بحرانی که بعد ها با انتشار اسناد تاریخی مشخص شد که تبدیل به باج گیری و باج خواهی هایی در مبارزات انتخاباتی شده بود. «رونالد ریگان» نامزد حزب جمهوری خواه پیروز انتخاباتی شد که کارتر در آن سخت مورد تاخت و تاز رقیبش قرار گرفته بود. هم به بهانه مسایل داخلی و هم به دلیل عدم توانایی در حل «بحرانی ملی» در مواجه با ایران.
جیمی کارتر سالها بعد هم در گفتگو با روزنامه گاردین از خودداری کردن از حمله نظامی به ایران در آن بحران دفاع کرد. با وجود این روزالین، همسر جیمی کارتر که در همان مصاحبه، تاکید کرد که «چنانچه همسرش دستور بمباران تهران را در آن زمان داده بود، برای چهار سال دیگر رئیس جمهوری آمریکا باقی میماند.»
اما کارتر تاکید میکند که: «افراد زیادی عقیده داشتند که باید به تهران حمله کنیم اما این اقدام احتمالا به مرگ هزاران بیگناه منجر میشد و علاوه بر آن کشته شدن کارکنان سفارت آمریکا را نیز رقم میزد.»
کارتر هنوز هم پس از سالها میگوید: «آرزو داشتم برای بار دوم رئیس جمهوری آمریکا شوم تا با انعقاد معاهده صلح میان فلسطینیها و اسرائیلیها، معاهده کمپ دیوید را تقویت کنم. اما من کنار رفتم و چیزهای زیادی تغییر کرد. اگر من رئیس جمهور میماندم تصور میکنم ما سیاستگذاریهای بسیار موفقی در زمینه انرژی در آمریکا و حتی در سراسر جهان داشتیم.»
آروزهای او با شکست در انتخابات برباد رفت هر چند تلاشهای او پس از سالها همچنان ادامه داشت. وی بخاطر تلاش هایش در سال ۲۰۰۲ برنده جایزه صلح نوبل شد. عنوانی که در همان سال اول ریاست جمهوری به باراک اوباما هم تعلق گرفت.
زمانی که باراک اوباما در سال ۲۰۰۸ با موجی بی سابقه به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شد پیام آور «تغییر» و «امید» بود. رؤیاهای بسیاری از مردم را زنده کرده بود. چشم انداز فرداها روشنتر بود اما درگیر شدن وی در مشکلات داخلی جمع زیادی از حامیان وی را ناامید کرد. وی نیز با مشکلاتی مشابه کارتر در آستانه دور دوم انتخاباتی اش روبرو است. اوباما نیز با بحران اقتصادی و نرخ بالای بیکاری و کسری بودجه عظیمی روبروست. اقتصاد همچنان اولویت اول مبارزات انتخاباتی است و اما نکته جالب دیگر اینکه اینبار نیز به مانند دوره کارتر «ایران» موضوع داغی است. این بار نه بحران «گروگانگیری» که بحران «برنامه هسته ای» ایران. بحرانی که در محافل سیاسی و بینالمللی تا کلید زدن حمله نظامی هم پیش رفته است.
اما وقتی به مرور دوره های متفاوت انتخابات ریاست جمهوری آمریکا می نگریم به این واقعیت پی میبریم که تقریباً در هیچ دوره ای سیاست خارجی محور اصلی تأثیر گذاری در آرا نبوده است. البته بی تأثیر هم نبوده است. صاحب نظران آمریکایی تنها چند نمونه از تأثیر موضوعات سیاست خارجی در سرنوشت انتخابات را به یاد می آورند. جنگ در بوسنی در دهه نود میلادی و بعدها انتخابات دوره دوم جورج بوش پس از ۱۱ سپتامبر از مواردی است که با اغماض می توان تأثیر مسایل خارجی را در چالش های انتخاباتی دید. و البته پیش از آن نیز در دوره دوم «کارتر» و بحران گروگانگیری در تهران که پیشتر به آن اشاره شد و تأثیر شگرفی که در ناکامی کارتر برای باقی ماندن در کاخ سفید داشت.
با این همه اقتصاد و مسایل داخلی همواره اصلیترین موضوع تعیین کننده در انتخابات امریکاست. این قاعده در انتخابات پیش روی آمریکا نیز حکم فرماست. با این تفاوت که مانند دوران کارتر «ایران» و «برنامه هسته اش» یک سوژه داغ و شاید تاثیرگذار در ماه های آینده باشد.
زمانی که باراک اوباما در سال ۲۰۰۸ با موجی بی سابقه به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شد پیام آور «تغییر» و «امید» بود. رؤیاهای بسیاری از مردم را زنده کرده بود. چشم انداز فرداها روشنتر بود اما درگیر شدن وی در مشکلات داخلی جمع زیادی از حامیان وی را ناامید کرد. وی نیز با مشکلاتی مشابه کارتر در آستانه دور دوم انتخاباتی اش روبرو است. اوباما نیز با بحران اقتصادی و نرخ بالای بیکاری و کسری بودجه عظیمی روبروست. اقتصاد همچنان اولویت اول مبارزات انتخاباتی است و اما نکته جالب دیگر اینکه اینبار نیز به مانند دوره کارتر «ایران» موضوع داغی است. این بار نه بحران «گروگانگیری» که بحران «برنامه هسته ای» ایران. بحرانی که در محافل سیاسی و بینالمللی تا کلید زدن حمله نظامی هم پیش رفته است.
در بیشتر تحلیلهای کارشناسان خارجی و رسانههای معتبر بینالمللی ایران یکی از موضوعات بااهمیت سال جاری میلادی نامیده شده است. نگرانیهای بینالمللی از احتمال دستیابی جمهوری اسلامی به «سلاح هسته ای» و تهدیدهای گاه و بیگاه مقامات رسمی ایران علیه اسراییل خوراک خوبی برای دمیدن بر آتش این موضوع تهیه کرده است. آخرین گزارش های آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز که تاکنون حاضر به تأیید صلح آمیز بودن برنامه هسته ای ایران نشده مزید بر علت شده تا همچنان ایران موضوعی مورد توجه باشد.
این توجه به ایران و همزمانی آن با آغاز مبارزات انتخاباتی درون حزبی حزب جمهوریخواه سبب شده تا نامزدها به رویکردهای خود در برخورد با این مساله در فرصت های رسانه ای و نشست های انتخاباتی بپردازند.
****
متن کامل این گزارش در شماره ژانویه/فوریه مجله «ایران در جهان» منتشر شده است. در این لینک می توانید نسخه الکترونیکی مجله را مطالعه و دانلود کنید.
هر واقعه خبری، یک تصویر ویژه ماندگار خبری دارد. تصویر سالی که بر تیم ملی فوتبال زنان ایران گذشت، ردیف دختران ملیپوش فوتبال ایران است که در زمین بازی ورزشگاهی در اردن، وقتی خبر محرومیت تیم ملی فوتبال زنان ایران از حضور در ادامه رقابتها را میشنوند، زانو زده، روی چمن سبز ورزشگاه نشسته و گریه میکنند. تصویری که شاتر دوربین «علی جارکجی» ثبت کرد و در خبرگزاری «رویترز» منتشر شد.
بازیکنان تیم ملی فوتبال زنان ایران قرار بود روز جمعه، سوم ژوئن ۲۰۱۱ در دور دوم رقابتهای مقدماتی المپیک ۲۰۱۲ لندن، با تیم ملی اردن مسابقه دهند. تنها چند دقیقه قبل از شروع بازی، نماینده بحرینی فدراسیون بینالمللی فوتبال که ناظر این مسابقه بود، از شرکت بازیکنان تیم ملی ایران جلوگیری کرد و شرط شروع بازی را تعویض لباس زنان فوتبالیست ایرانی اعلام کرد.
پوشش زنان ملیپوش فوتبال ایران از همان سال ۲۰۰۵ که تیم ملی زنان تشکیل شد، سوژه بحث و جنجال است. فدراسیون بینالمللی فوتبال در سالهای اخیر بارها با مسئولان فوتبال ایران جلسه برگزار کرده و به پوشش اسلامی زنان ملیپوش ایرانی اعتراض کرده است. فیفا مقنعههای از پشت بستهشده بازیکنان ایران را مغایر با اصول و قوانین فیفا، دستوپاگیر و خطرناک برای ایمنی بازیکن توصیف کرده بود.
زنان ملیپوش ایرانی که میدانستند مقامات فدراسیون فوتبال ایران به تعویض لباس آنها تن نخواهند داد، همانجا روی چمن سبز ورزشگاه زانو زده و گریه کردند و تیم ملی اردن با کسب سه امتیاز این مسابقه، برنده بازی انجام نشده اعلام شد.
کلاههای جنجالی
پوشش زنان ملیپوش فوتبال ایران از همان سال ۲۰۰۵ که تیم ملی زنان تشکیل شد، سوژه بحث و جنجال است. فدراسیون بینالمللی فوتبال در سالهای اخیر بارها با مسئولان فوتبال ایران جلسه برگزار کرده و به پوشش اسلامی زنان ملیپوش ایرانی اعتراض کرده است. فیفا مقنعههای از پشت بستهشده بازیکنان ایران را مغایر با اصول و قوانین فیفا، دستوپاگیر و خطرناک برای ایمنی بازیکن توصیف کرده بود.
بعد از جلسات متعدد، مسئولان فدراسیون بینالمللی فوتبال ایران در نهایت موافقت کردند که مقنعههای جنجالی را با کلاه جایگزین کنند، کلاههایی که بنا به قوانین فیفا «از گوش پایینتر نیاید و گردن را نپوشاند.» فیفا با این پوشش تازه مخالفتی نکرد و بهنظر میرسید هفت خوان حضور زنان ایرانی در رقابتهای جهانی فوتبال، به سرانجام خوشی رسیده است. هفت خوانی که یک سویش مخالفت فیفا بود، سوی دیگر مخالفتهای بعضی مرجع تقلیدهای شهر قم که نه تنها بازی فوتبال را برای زنان «حرام» توصیف میکنند، که حتا با حضور زنان در ورزشگاهها نیز مخالفند.
فدراسیون بینالمللی فوتبال اما بعدتر پوشش تازه زنان ملیپوش فوتبال ایران را یکبار دیگر مغایر با قوانین این نهاد اعلام کرد. کلاههای تازه هم در پشت گردن گره میخورد و هم از گوش پایینتر بود. فیفا اعلام کرد آنها «شوکه» شدهاند که دیدهاند علیرغم توضیح دقیق آنها به مسئولان فدراسیون فوتبال ایران و پذیرش قوانین از سوی آنها، زنان ملیپوش ایرانی باز با کلاهی وارد زمین شدهاند که مرز و قاعده تعیینشده از سوی فیفا را رعایت نکرده است.
عدهای دیگر از ناظران و کارشناسان هم در همان زمان مدعی شدند که مخالفت با پوشش زنان فوتبالیست ایرانی، از بالاترین مراجع رسمی فیفا و شخص سپ بلاتر، رئیس فدراسیون بینالمللی فوتبال ناشی میشود. سپ بلاتر تا به حال چندباری اظهارنظرهایی جنجالآفرین درباره لباس زنان فوتبالیست کرده است. او خواهان آن شده است که زنان فوتبالیست «لباسهای زنانه تر» و «شلوارکهایی تنگتر» بر تن کنند، اظهارنظری که جنجالآفرین شد و رئیس فیفا را به «سکسیم» و «توهین جنسیتی» متهم کرد. سپ بلاتر مجبور شد بابت این اظهارنظر عذرخواهی کند و مدعی شد که از صحبتهای او برداشت نادرستی شده است.
اما علی کفاشیان، رئيس فدراسیون فوتبال ایران مدعی است که فیفا حرف خود را زیرپا گذاشته و درحالی از ادامه حضور زنان ملیپوش ایرانی ممانعت به عمل آورد که پوشش تازه زنان بازیکن را تایید کرده بود. بلافاصله بعد از محرومیت، کفاشیان اعلام کرد که فدراسیون فوتبال ایران از فیفا شکایت خواهد کرد. کفاشیان گفته بود: «مگر ما میتوانیم یک شبه لباسهایی را که بعد ماهها مذاکره تصویب شده است عوض کنیم؟ آن هم وقتی با همین لباسها در دور مقدماتی مسابقات حاضر شده، مسابقه داده و صعود کرده ایم.»
نایب قهرمانی مسابقات غرب آسیا
کمتر از ۲ ماه بعد از محرومیت تیم ملی فوتبال زنان ایران از ادامه رقابتهای مقدماتی المپیک لندن، تیم ملی فوتبال زنان ایران عنوان نایب قهرمانی رقابتهای غرب آسیا در سال ۲۰۱۱ را از آن خود کرد. بعد از همه جنجالهای مربوط به پوشش زنان ملیپوش و محرومیت، اینبار هم زنان فوتبالیست ایرانی با همان پوشش وارد زمین شدند و فیفا اینبار با پوشش زنان ملیپوش مخالفت جدی نکرد.
اینبار، عدم مخالفت فیفا با همان پوششی که جنجالآفرین شده بود، شایعه کهنه ای را دامن زد که بحرین که ناظر بازی بین اردن و ایران بود، نه به دلیل پوشش زنان که به خاطر مشکلات سیاسی کشورش با جمهوری اسلامی ایران از بازی ملی پوشان ایرانی جلوگیری به عمل آورده است.
عدهای دیگر از ناظران و کارشناسان هم در همان زمان مدعی شدند که مخالفت با پوشش زنان فوتبالیست ایرانی، از بالاترین مراجع رسمی فیفا و شخص سپ بلاتر، رئیس فدراسیون بینالمللی فوتبال ناشی میشود. سپ بلاتر تا به حال چندباری اظهارنظرهایی جنجالآفرین درباره لباس زنان فوتبالیست کرده است. او خواهان آن شده است که زنان فوتبالیست «لباسهای زنانه تر» و «شلوارکهایی تنگتر» بر تن کنند، اظهارنظری که جنجالآفرین شد و رئیس فیفا را به «سکسیم» و «توهین جنسیتی» متهم کرد. سپ بلاتر مجبور شد بابت این اظهارنظر عذرخواهی کند و مدعی شد که از صحبتهای او برداشت نادرستی شده است.
صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران که بعد از محرومیت تیم فوتبال زنان از ادامه رقابتهای مقدماتی المپیک، برای اولینبار در چرخشی ناگهانی به فوتبال زنان توجه کرد. برای اولینبار پای بازیکنان و مسئولان تیم ملی فوتبال زنان به تلویزیون باز شد، اما فقط به اعلان یک خطی از خبر نایب قهرمانی تیم ملی فوتبال ایران در مسابقات غرب آسیا اکتفا کرد. صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران حتا از پخش صحنه گلهای تیم ملی فوتبال زنان ایران نیز خودداری کرد و حاضر نشد همین پوشش موردتایید فدراسیون فوتبال ایران را از صفحه تلویزیون نشان دهد.
دغدغههای مالی ملیپوشان ایرانی
هفت خوان حضور زنان فوتبالیست ایرانی اما فقط محدود به جنجالهای پوشش و مخالفت مراجع و مقامات نیست. در شرایطی که ملی پوشان فوتبال مردان ایران غالبا در زمره پردرآمدترین افراد هستند، حقوق دریافتی زنان فوتبالیست ایرانی، آنقدر ناچیز است که به قول وحیده ایثاری، یکی از ملی پوشان فوتبال ایران «خجالتآور و رقتانگیز» است.
ملیپوشان ایرانی میگویند حقوق دریافتی آنها برای حضور در تیم ملی «کمتر از یک میلیون و پانصدهزار تومان در سال» است. رقمی که با استاندارد قوانین کار ایران نیز بسیار ناچیز و پایینتر از حداقل تعیین شده محسوب میشود. در سال ۲۰۱۰ مریم ارژنگی، یکی از ستارههای تین ملی فوتبال زنان ایران به دلیل عدم حضور در یک بازی به شش ماه محرومیت و پرداخت ۲ میلیون تومان جریمه نقدی محکوم شد. زنان فوتبالیست ایرانی میپرسند چطور وقتی درآمد یکسال آنها از حضور در اردو تیمملی به ۲ میلیون تومان نمیرسد، فدراسیون آنها را به دلیل یک اشتباه جریمههای میلیونی میکند؟
نابرابری تنها در دستمزد پرداختی بین ملیپوشان زن و مرد به چشم نمیخورد، زنان فوتبالیست ایرانی اغلب با مینیبوسهای معمولی برای مسابقات سفر میکنند، در زمینهایی غیراستاندارد تمرین میکنند و به شکلی مداوم با تذکرهای منکرانی مسئولان فدراسیون فوتبال مواجه هستند.
فوتبال زنان ایران در سال ۲۰۱۱، یک تصویر ماندگار دیگر هم داشت: نگاه مضطرب دختران فوتبالیست که چند روز بعد از محرومیت و بازگشت از اردن، پشت در بسته فدراسیون در انتظار و دلهره تجمع کردهاند تا شاید مسئولی بیرون آمده و پاسخگوی رویای برباد رفته و ماهها تمرین آنها برای حضور در بازیهای المپیک ۲۰۱۲ لندن باشد.
از شماره پیشین تا این شماره به دلیل مشکلات مالی که همچنان پابرجاست با تأخیر در انتشار مرتب مجله روبرو شدیم. مجموعه همکاران نشریه تلاش بسیاری کردند تا فاصله زیادی ایجاد نشود. اما بهرحال فعالیت داوطلبانه آنهم در شرایط نچندان مناسب اقتصادی انتظارها را محدود می کند. در این مدت یک بار تا آستانه انتشار ویژه نامهای به مناسبت ۱۱ سپتامبر هم پیش رفتیم اما در به پایان رساندنش توفیق نیافتیم.
با وجود این برخود لازم میدانم که از همراهی دلسوزانه همکارانم با وجود کاستی های مالی تشکر کنم. متأسفانه با وجود چندبار فراخوان برای جمع آوری کمکهای هرچند اندک مالی جامعه ایرانی خارج از کشور چندان همراهی نداشت. نکته جالب توجه نتایج نظرسنجی ما در سایت نشریه در مورد سنجش میزان همراهی ایرانیان برای تأمین هزینههای نسخه چاپی مجله بود که باید اعتراف کنم ناامید کننده بود. اکثریت مطلق پاسخ دهندگان خواستار دریافت نسخه چاپی نشریه به طور «رایگان» بودند و حاضر نبودند ماهی کمتر از ۵ دلار هم برای استمرار این نشریه که اکنون در ششمین سال انتشارش بسر میبرد هزینه کنند.
شاید هرکس جای من بود در طول شش سال گذشته که نزدیک به نصف این مدت بدون هیچ پشتیبانی مالی نشریه را سرپا نگهداشته بودیم عطای این کار را به لقایش می بخشید. اما این نشریه برای من مانند فرزندی میماند که نمیتوانستم به راحتی از آن دل بکنم. و البته باید این نکته را هم یادآور شوم که همکارانی در این مدت داشتم که احساس مشابهی به این مجموعه داشتند و با همت و همراهی همه آنها تاکنون چراغ این خانه را روشن نگاه داشتم.
بهرحال با همه سختیها یک شماره دیگر هم آماده کردیم و اینک پیش روی شماست. از این شماره تغییرات اندکی هم در شکل و محتوای نشریه اعمال کردهایم تا بتوانیم در محصول نهایی نواقص کمتری داشته باشیم و گستره وسیعتری را تجربه کنیم. تلاش خواهیم کرد تا بین ترجمه و گزارش نویسی تعادلی را به مرور زمان برقرار کنیم. مجله «ایران در جهان» میتواند خانهای برای «ایرانیان» در اقصا نقاط «جهان» باشد. اگر موضوع یا رویدادی مرتبط با ایران در محل اقامت تان جلب توجه کرد برای پوشش آن در نشریه با ما تماس بگیرید. اگر در زمینه گزارش نویسی هم علاقهمند به همکاری هستید مجموعه «ایران در جهان» از همراهی شما استقبال خواهد کرد.
در گزارش اصلی این شماره نشریه تلاش کردیم تا خوانندگان فارسی زبان مان را با تحولات رو به اوج انتخابات ریاست جمهوری آمریکا آشنا سازیم. مواضع نامزدهای ریاست جمهوری در مورد ایران را زیر ذرهبین بردیم و تلاش کردیم تا تصویری از آنچه در میدان سیاست آمریکا در مورد ایران میگذرد را به شما منتقل کنیم. با این امید که حاصل کسب رضایت شما را در پی داشته باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر