دانشجويان همواره در صف نخست مبارزه برای آزادی قرار داشته اند، و صد البته، بيشترين آسيب ها را مبارزان رديف اول می بينند. از خاطرات تلخ سال های دور که بگذريم، دو حادثه ی هولناک حمله ی نيروهای نظامی، انتظامی، امنيتی و همراهان لباس شخصی آنان به کوی دانشگاه تهران در سال های ۷۸ و ۸۸ را همگی به ياد داريم؛ حوادث خونينی که حاکميت هربار در آغاز به انکار وقوع آن پرداخت و پس از آنکه در مقابل موج اعتراضات مردم ناگزير به پذيرفتن وقوع آنها شد، دستور پيگيری قضايی صادر کرد، و سرانجام با بازداشت، حبس و محروميت از تحصيل مظلومان و ارتقای درجه ی ظالمان، به خيال خام خويش، پرونده را مختومه کرد.
خبرنگاران سبز/جامعه/بیانیه ها و مواضع: در حالی به سالروز ۱۶ آذر و سالروز تاريخی عاشورای ۸۸ نزديک ميشويم که حاميان و فعالين جنبش سبز در شبکه های اجتماعی در حال اجماع برای برگزاری اين دو روز در سراسر کشور هستند . بطور مثال صفحه ۲۵ بهمن در فيسبوک که از دل جنبش سبز به ميدان آمد به عنوان يکی از ارکان اصلی هماهنگی اعتراضات به حکومت کودتا در تلاش است با جمع آوری نظرات و پيشنهادات مختلف به جمع بندی کاملی برای اعلام فراخوان مردمی برسد.
سالروز ۱۶ آذر و عاشورای خونين ۸۸ ، هريک يادآور رشادت قشرجوان و دانشجوی کشور بوده است که تاب خميده شدن دربرابر جبر زورگويان تاريخ خود را نداشته اند. اگر نگاهی به شهدای جنبش سبز و اسرای دربند در زندانِ سراسرکشور بيندازيم خواهيم ديد که درصد مطلق اين شهدا و اسرا، از قشردانشجو بوده اند و گزاف نیست که از
زندان اوين به عنوان دانشگاه نخبگان ياد می شود. ۱۶ آذرماه يادآور حادثه ای است که در آن دانشجويان هوشيار و پيشتاز ايران، به خاطر اعتراض به استبداد داخلی و استعمار خارجی، به خاک و خون کشيده شدند؛ روزی که نشان داد سرکوب برای بقای بيشتر تکيه گاه بدی است.
حکومت کودتا که سالروز ۱۳ آبان روز دانش آموز را به نام خود هرساله با به راه انداختن کارناوال تبليغاتی به نفع خود مصادره کرده است سالهاست که تلاش دارد این روز را نیز با امنیتی کردن فضای دانشگاه ها به نفع خود، بی اثر کند اما به لطف زنده بودن دانشگاه، تا کنون نتوانسته است روز دانشجو و خواسته های به حق آنها را خفه و مصادره کند.
ميرحسين موسوی آذر ماه را روز دانشجو ناميد و دانشجويان سراسر کشور را همراهان پرمهر و شجاع جنبش سبز می دانست.
ميرحسين موسوی همچنين در تجليل از دانشجويان، آنها را «ديده بان بيدار مخاطرات جامعه ايران» خوانده بود.
حال در نبود عزيز ترين ياران جنبش سبز آقايان
ميرحسين موسوی و مهدی کروبی و همسرانشان،
شورای هماهنگی راه سبز اميد، به نمايندگی از
رهبران نمادين جنبش سبز بيانيه ای به مناسبت روز دانشجو صادر کرده اند. در اين بيانيه
شورای هماهنگی راه سبز اميد از قشر دانشجوی کشور خواسته است همچنان به اطلاع رسانی عمومی در فضای جامعه همت ورزند و نااُميد از آينده کشورشان نباشند. اين شورا همچنين
به شمار روزافزون مهاجرت نخبگان که علاوه بر دهها ميليارد دلار خسارتی که سالانه به کشور وارد می شود و پيامدهای بلندمدت شوم بسياری برای آينده ی علم و فناوری در پی دارد اشاره کرده است.
اين شورا همچنين ضمن گراميداشت ياد دانشجويان شهيد، فرا رسيدن اين روز را به همه ی دانشجويان عزيز، به ويژه دانشجويان دربند تيريک می گويد و از همه ی دانشجويان عزيز در هر کجای جهان که هستند، می خواهد در بزرگداشت شانزده آذر و ياد و خاطره ی تمامی دانشجويان آزادی خواه و دموکراسی طلب، با بهره گيری از ابتکارات هميشه تازه ی خود، به هر نحو ممکن تلاش کنند.
متن بيانيه شورای هماهنگی راه سبز اميد بين شرح است: به نام خداوند دانا و دوستدار دانايی
آيا آنان که می دانند با کسانی که نمی دانند برابرند؟ (آيه ۴ سوره زمر)
دانشجويان عزيز، دانشگاهيان گرامی شانزدهم آذرماه پيش روی ماست، روزی که به شمار تک تک سال هايی که از عمر دانشجويانی که آن را پديد آوردند گذشته، خاطره دارد. نقطه ی مشترک همه ی اين خاطرات، تأييد يک واقعيت انکارناپذير است و آن اينکه دانشجويان کشور ما، همواره در صف نخست مبارزه با استبداد و استعمار قرار داشته و دارند. راز اين پيشگامی را بايد در نقش بزرگ دانشجويان در کسب و نشر آگاهی جست، آگاهی که در دل هر دانشجويی، به فوران چشمه ی مسئوليت در قبال شوربختی هايی که جامعه اش با آن دست به گريبان است می انجامد و اين چنين دانشجو را که آزاد و رها از بندهايی است که «زندگی کردن» بر دست و پای ديگران پيچانده، در حرکت برای تحقق آرمان هايش استوارتر می سازد. پيشگامی جنبش دانشجويی در تاريخ مبارزات حق طلبانه، از جوانه های هماره تازه ی همين درآميختگی آزادگی و آگاهی است که در کناره ی اين سرچشمه ی مسئوليت روئيده است.
کيست که بتواند نقش مهم جنبش دانشجويی در سال های مبارزه با نظام ستمشاهی را فراموش کند؟ کيست که بتواند حضور سرنوشت ساز دانشجويان در انقلاب اسلامی مردم ايران در سال ۵۷ را انکار کند؟ کيست که بتواند رزم عاشقانه ی دانشجويان در برابر تجاوز دشمنان جان و خاک ايرانيان را ناديده انگارد؟ کيست که بتواند نيروی عظيم دانشجويان را در خلق حماسه ی دوم خرداد ۷۶ تأثيرگذار نداند؟ کيست که فشارهای وارده بر دانشجويان آزاده از سوی دشمنان آزادی را در تمام روزهای اصلاحات، نفی کند؟و کيست که از مشارکت گسترده دانشجويان در انتخابات سال ۸۸ و ايستادگی قهرمانانه ی آنان در جنبش سبزی که حين و پس از آن متولد شد، بی خبر باشد؟
دانشجويان همواره در صف نخست مبارزه برای آزادی قرار داشته اند، و صد البته، بيشترين آسيب ها را مبارزان رديف اول می بينند. از خاطرات تلخ سال های دور که بگذريم، دو حادثه ی هولناک حمله ی نيروهای نظامی، انتظامی، امنيتی و همراهان لباس شخصی آنان به کوی دانشگاه تهران در سال های ۷۸ و ۸۸ را همگی به ياد داريم؛ حوادث خونينی که حاکميت هربار در آغاز به انکار وقوع آن پرداخت و پس از آنکه در مقابل موج اعتراضات مردم ناگزير به پذيرفتن وقوع آنها شد، دستور پيگيری قضايی صادر کرد، و سرانجام با بازداشت، حبس و محروميت از تحصيل مظلومان و ارتقای درجه ی ظالمان، به خيال خام خويش، پرونده را مختومه کرد.
در روزهای سخت و تلخی که می گذرانيم، گذشته از دهها شهيد به خون خفته، صدها دانشجوی آزاديخواه در زندان ها به سر می برند يا پرونده قضايی برايشان تشکيل شده و به قيد وثيقه آزادند و يا از ادامه ی تحصيل محروم و دچار تهديدهای مشدد شده اند. حاکميت اما نمی فهمد که بزرگترين دشمن استبداد، آگاهی است و از همين روست که مهندسی آزمون های ورودی مقاطع مختلف دانشگاه، تصفيه ی گسترده ی دانشجويان و اساتيد، توسل به شعارهای نخ نمايی همچون «اسلامی کردن» دانشگاه که آگاهانه يا ناآگاهانه به شعار اصلی اسلام يعنی آزادسازی انسان از يوغ بندگی هر آنچه آزادی او را زير پا می گذارد، ريشخند می زند، دستکاری در ترکيب هيئت علمی دانشگاه ها و انتصاب کسانی که بتوانند «به فرموده» تدريس کنند، همه و همه بی اثر مانده و خواهد ماند. خودکامگان بايد به جای مضحکه ی دم زدن از ضرورت برپايی کرسی های آزادانديشی در شرايط خفقان آوری که بر دانشگاه ها تحميل کرده اند، برای مقابله با تأثير طبيعی آگاهی و دانايی فکری کنند؛ تأثيری که در عمق جان آدمی خانه می کند و با بستن دهان ها و شکستن قلم ها از بين نمی رود. چنين است که بسياری از کسانی که توسط حاکميت به منظور مقابله با سرشت آگاهی بخشی دانشگاه به آن وارد می شوند، پس از کسب دانش و چشيدن لذت آگاهی، خود در صف مبارزه ی با استبداد جهل پرست قرار می گيرند.
همين عنصر آگاهی بخشی است که دانشجو را به مطالبه ی حقوق مسلم خود برای بهره مندی از امکانات آموزشی و رفاهی برابر با استانداردهای جهانی، آزادی بيان و قلم و تجمع مسالمت آميز، حق انتقاد از آنچه بر او و جامعه اش می گذرد، حق بهره مندی از فضای آزاد برای گفت و گو و اظهارنظر، حق برابری در برخورداری از مواهب قانونی هنگام تحصيل و اشتغال پس از تحصيل و مانند آن وا می دارد. در همين حال، دانشجو نسبت به حقوق جامعه ی خويش نيز احساس مسئوليت می کند. آگاهی، توشه ای است که دانشجو در زمان حضور در دانشگاه بر می گيرد و در زندگانی پس از دانشگاه نيز از آن بهره می برد.
از همين روست که جنبش سبز مردم ايران، از همان روزهای نخست، آگاهی بخشی را در سرلوحه ی وظايف همراهان جنبش قرار داد. امواج پياپی اين آگاهی بخشی، امروزه از محدوده ی نخبگان گذشته و اقشار وسيعی از جامعه را فراگرفته است. چنين است که دغلکاری دولتمردان سراپا آلوده به سوء استفاده از قدرت و اختلاس های بزرگ مالی، با وجود تمامی تلاشی که حاکميت حامی آن برای کم رنگ ساختن آن می کند، همچنان نقل محافل و مجالس شهر و روستاست. چنين است که تبليغات پر زرق و برق دستگاه های دروغ پراکنی حکومت، در مقابل آگاهی روزافزون ايرانيان از فجايعی که بر آنها می گذرد به زانو در آمده است. چنين است که آنانی که قرار بود با اين تبليغات به عنوان وابستگان به دشمن، فريب خوردگان، ناآگاهان و خس خاشاکی که به زودی زايل می شوند معرفی شوند، در دل مردم ما به عنوان قهرمانان آزادی و پيشروان آگاهی شناخته شده اند؛ آنانی که اين روزهای تيره و تار را پيش بينی می کردند و برای پيشگيری از وقوع شوربختی هايی که اينک بر عرصه های گوناگون زندگی ايرانيان سايه انداخته به پا خاستند. و چنين است که ياد شهيدانشان همواره زنده است، مقاومت دربندشدگانشان غرق در تحسين همگان، و آرمان هايشان گره خورده با خواست مردم کوی و برزن.
جنبش دانشجويی اينک در کنار اقشار ديگر جامعه، شاهد بن بست های گوناگونی است که کشور را فرا گرفته: معضل برگزاری انتخاباتی که قرار نيست آزادانه برگزار شود و پشت سر خود از جمهوريت نظام نقش يادگاری بيش باقی نمی گذارد؛ دولتی ناکارآمد که با بی انضباطی های مالی و آشفتگی های مديريتی خويش کشور را در بحران بزرگ اقتصادی وارد کرده و سياست های نه تنها در گسترش عدالت ناکام مانده بلکه عميق تر ساختن شکاف غنی و فقير را در پی داشته؛ تحريم ها و تهديدهای بين المللی که سياست های نابخردانه و ماجراجويانه فرش قرمز پيش پای آن گسترده است. شرايط کنونی باعث نوميدی دانشجويان نسبت به آينده ی خويش و دلسردی نسبت به آينده ی کشور گشته است. شمار روزافزون مهاجرت نخبگان که علاوه بر دهها ميليارد دلار خسارتی که سالانه به کشور وارد می کند، پيامدهای بلندمدت شوم بسياری برای آينده ی علم و فناوری در پی دارد، تنها يکی از نتايج چنين شرايطی است.
با اين همه، از جنبش دانشجويی انتظار می رود به جای تسليم شدن در برابر شرايطی که ناخواسته گرفتار آن شده، با تحليل دقيق وضعيت جامعه ايران و تدبير برای رهايی از تبعات تحميلی آن، راه اميد بگشايد. اگر شرايط امنيتی و خفقان آور کنونی مانع فعاليت آزادانه ی تشکل های دانشجويی است، به جای پناه بردن به بی تفاوتی در قبال آنچه بر سر ملت می آيد، می توان جمع های کوچک دارای هدف و مسئوليت پديد آورد. اگر جو پليسی حاکم بر دانشگاه ها امکان برگزاری جلسات گفت و گو يا تجمعات اعتراضی باقی نگذاشته، می توان راه های جايگزين برای تبادل آراء يا ابراز نارضايتی دسته جمعی يافت. آگاهی، مسئوليت می آورد که يکی از اشکال آن، مسئوليت در قبال جامعه است. و دانشجويان طی دهه ها حضور مؤثر در عرصه های اجتماعی، نشان داده اند که از زير بار اين مسئوليت شانه خالی نکرده اند.
شورای هماهنگی راه سبز اميد ضمن گراميداشت ياد دانشجويان شهيد، فرا رسيدن اين روز را به همه ی دانشجويان عزيز، به ويژه دانشجويان دربند تيريک می گويد و از همه ی دانشجويان عزيز در هر کجای جهان که هستند، می خواهد در بزرگداشت شانزده آذر و ياد و خاطره ی تمامی دانشجويان آزادی خواه و دموکراسی طلب، با بهره گيری از ابتکارات هميشه تازه ی خود، به هر نحو ممکن تلاش کنند.
شورای هماهنگی راه سبز اميد
پنجم آذر ۱۳۹۰
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر