با توجه به حيثيتی که امروزه درجهان از ما به خاک افتاده، می دانم آزادی بدون قيد وشرط آقايان موسوی وکروبی به سادگی درافق فهم ما جا نمی گيرد. چرا که پذيرش آن، با پرسش های متعددی مترادف خواهد بود. اين که : "چرا گرفتيد و چرا آزاد کرديد؟ و از اين حبس خانگی چه عايدتان شد؟ شما با حبس اينان، محبوبيت آنان را افزايش داديد و چهره خود را مخوف تر ساختيد"
خبرنگاران سبز/جامعه: محمد نوری زاد فيلمساز و نويسنده سابق روزنامه کيهان که خود طعم زندان و شکنجه بازجويان امنيتی جمهوری اسلامی را چشيده است در تازه ترين نوشته خود در
وب سايت شخصی خود، به چرايی و چالش های بازداشت ميرحسين موسوی و مهدی کروبی در آستانه انتخابات مجلس پرداخته است وبا طرح اين سوال که سرانجام حاکميت با موسوی و کروبی چه خواهد کرد و به جهانيان و حداقل بيست ميليون هوادار اينان چه پاسخ خواهد داد با پيش کشيدن اين موضوع که موسوی و کروبی يا مقصرند يا نه. اگر نيستند آزادشان کنيد. واگر مقصرند به جرمشان رسيدگی کنيد، از دستگاه قضايی خواسته است همان کاری که ديگران دربلاد کفرمی کنند را در عادلانه ترين حالت ممکن با موسوی و کروبی انجام دهند .
محمد نوری زاد در گوشه ديگری از نوشته خود انتخابات مجلس را نيز يک نوع بازی کودکانه دانسته است چرا که قرار نيست بعد از انتخابات مجلس تغييراتی در ارکان کشور رخ بدهد که مردم برای شرکت در انتخابات سراز پای نشناسند.وی با کنايه به نوع برگزاری انتخابات در کشور گفته است : مردمی که بايد رای بدهند، می دهند، و ما با احتسابِ همان رایِ مختصر نيز می توانيم به تداوم روند پيشينِ خود ادامه دهيم. خودمان بهتر از ديگران می دانيم : ما را با کم و بيش آرای مردم کاری نيست. صد نفرهم که به ما رای بدهند، ما با همان صد رای، بساط برقراریِ خود را برمی افرازيم.
متن زير تازه ترين نوشته محمد نوری زاد است که با هم می خوانيم : برای ما تصميم گيران وحاکمان، مرده ی موسوی و کروبی به نفع و صلاح است يا زنده ی آنان؟ آزاد کردن آنان نشانه ی اقتدار و نيکبختیِ ماست يا حبس و تنگنای آنان؟ اگرنه اين به صلاح است و نه آن، پس بايد چه خاکی به سرکنيم و از اين مخمصه ی تلخ وپيچ درپيچ بدر رويم؟ برای دستگاه قضايیِ اين سرزمينِ غُبار برسر، داستان حبس خانگی آقايان موسوی و کروبی و همسرانشان، داستان غمباری است. بزرگان ما اين روزها نشسته اند و سربه هزارتوی کاسه ی چه کنم فروبرده اند و روزی هزار بار از خود می پرسند چگونه از اين ورطه ی وحشت بدر روند؟ و چگونه ازپس اين بختک شومی که راه گلوی آنان را فشرده است، برآيند؟ ما با شتاب ، توصيه ی فرد پريشان حالی چون شيخ احمد جنتی را عملی کرديم و آقايان موسوی و کروبی را با همسرانشان به حبس خانگی درانداختيم. بعدش چه؟ جنتی اما به ما نياموخت سرانجام ماجرا بکجا خواهد انجاميد. جنتی يک هواری کشيد و ما سراسيمه با ريسمان همان هوار به چاهی فرو شديم که بيرون آمدنش به سادگی ممکن نيست.
با اين همه، داستان اين حبس خانگی بايد به يک سرانجام متوازنی منجر شود. يا رومیِ رومی يا زنگیِ زنگی. يا بايد آنان را رها کنيم، يا در دادگاهی علنی به محاکمه ی آنان بپردازيم. نمی شود حبس خانگی آنان به درازا بيانجامد. چرا که تصميم گيران ما نيک می دانند ريسمانِ اين بی سرانجامی هرچه بيشتر کشيده شود، برمحبوبيت و مظلوميت حبس شدگان افزوده می گردد. چه در داخل، و چه در سطح جهان.
تصميم گيران ما نيک می دانند رهايیِ اين بزرگواران فتنه گر نيز، با غوغايی از رفت و آمدها و بحث ها و جدل ها همراه خواهد شد. نمی شود ما يکی را از حبس بدرببريم و به او بگوييم: مباد کسی به خانه ات بيايد. و مباد خودت نيزبه خانه ی کسی بروی يا با کسی همصحبت شوی!
نيز ازآنسوی، نظام اگر به دادگاهی کردنِ اينان اراده کند، جنجال تازه ای را باب کرده است. جنجالی که داغ و آتشين است و خون تازه ای به رگ معترضين و ناراضيان می دواند. دادگاهی کردنِ حبس شدگان، آرزوی حتمی مردمِ معترض از يک سوی و نقطه ی آسيب حاکمان ما از دگرسوی است. چرا که در هر خانه محفلی عليه نظام يا له او پا می گيرد و فضای تلخ مشاجرات انسانی و سياسی به داخل خانه ها کشيده می شود. فراتر از خانه ها، جامعه، مجددا بهانه ای برای نفس کشيدن پيدا می کند. شعبده ای که بزعم ما از تک و تا افتاده بود، باز به جولان در می افتد و هوادار می طلبد.
به راستی ما با موسوی و کروبی چه کنيم؟ به جهانيان چه پاسخ دهيم؟ با حداقل بيست ميليون هوادار اينان چه؟ گرچه ماهمچنان می توانيم بر خيمه های جهلِ مردم بی نوای خويش، وبه ضرب فريب گستریِ رسانه های حکومتی مان، رنگ افشانی کنيم، اما با جهان فهم چه؟ جهان فهم می گويد: موسوی و کروبی يا مقصرند يا نه. اگر نيستند آزادشان کنيد. واگر مقصرند به جرمشان رسيدگی کنيد. آنهم نه در پستوهای دستگاه خفيفِ قضايی. که پيشِ چشمِ مردم جهان. همان کاری که ديگران دربلاد کفرمی کنند.
حبس خانگی موسوی و کروبی لقمه ی گلوگيری بود که درابتدا طعمی خوش داشت و راه تنفسی برای ما فراهم آورد. اما هرچه بر اين حبسِ طنز گذشت، زهرناکیِ اين لقمه، کاری تر و کاری تر شد.
حبس خانگی موسوی و کروبی لقمه ی گلوگيری بود که درابتدا طعمی خوش داشت و راه تنفسی برای ما فراهم آورد. اما هرچه بر اين حبسِ طنز گذشت، زهرناکیِ اين لقمه، کاری تر و کاری تر شد.
رنجِ بزرگِ ما نه از آن روی است که نمی توانيم سروته اين درماندگیِ ويرانگر را در يک دادگاه به هم آوريم. بل رنج ما به اين است که هم موسوی و هم کروبی، از بسياری از برمسند نشستگان ما پاک تر و شايسته تر ودرستکارتر و خدوم تر و مردمی تر بوده اند. هريک از اين دو، برای برون رفت مردم از تنگنای حصاری که ما درچهار اطراف کشورمان بالا برده ايم به ميانه ی ميدان آمده بودند. خلاصه هم موسوی وهم کروبی، سخنانِ نافذ و بی برو برگشتی برای گفتن دارند که برملا شدن آنها دريک دادگاه بايسته و آشکار، خواب ما را برمی آشوبد.
دستگيری فردی چون "ريگی" اگر برای دستگاههای امنيتی و قضايی ما افتخاربحساب آيد، حبس خانگی موسوی و کروبی وهمسرانشان، مطلقاَ از افتخار و فهم و درايت و کاردانیِ ما حکايت نمی کند. بل از آن روی که ديانت و انسانيت ما را درمواجهه با چهار انسانِ بلاتکليف به چالش می کشد، برسرشکستگی ما و دستگاههای ذيربطِ ما نيز تداوم می بخشد. ما اگر به ابتدايی ترين خصلت های مسلمانی متصف بوديم، تکليفِ خبط و خطای اين چهارنفر را روشن می کرديم و درمحکمه ای آشکار، خسارت های احتمالی آنان را به رخ جهانِ فهم می کشيديم و حقانيتِ احتمالیِ خود را برمی کشيديم. حبس بلاتکليف اين چهارنفرو سخن گفتن های يک جانبه ی ما و تشکرهای تمام نشدنی ما از خودمان، هم برانسانيت و مسلمانیِ ما خط کشيده است وهم قدر و قيمت دستگاه عتيقه ی قضايی ما را به خاک انداخته است.
با نزديک شدن زمان برگزاری انتخابات دراسفند ماه سال جاری، گرمای داستانِ اين "چه کنم ها" فزونی می گيرد و مجدداً التهاب جامعه را برمی انگيزد. اين که خلاصه با اين چهار نفر چه بايد کرد و اساساَ چه می توان کرد؟ تنها راه مشفقانه ای که به نظر من می رسد، اينها است:
۱ – با توجه به حيثيتی که امروزه درجهان از ما به خاک افتاده، می دانم آزادی بدون قيد وشرط آقايان موسوی وکروبی به سادگی درافق فهم ما جا نمی گيرد. چرا که پذيرش آن، با پرسش های متعددی مترادف خواهد بود. اين که : "چرا گرفتيد و چرا آزاد کرديد؟ و از اين حبس خانگی چه عايدتان شد؟ شما با حبس اينان، محبوبيت آنان را افزايش داديد و چهره خود را مخوف تر ساختيد". با اين همه من می گويم اگر بنای برون رفت از اين مخمصه را داريم، بايد بدانيم خسارتِ آزادیِ حبس شدگان با هرتبعاتی که خواهد داشت، از تداومِ حبس آنان کمتر است. وهمين کم و بيشِ خسارت، می تواند عامل خوبی برای تصميم گيریِ درستِ ما باشد. آزادی اين چهار نفر، می تواند با طعمِ آزادیِ سايرِ زندانيان سياسی بياميزد و خسارت ها و خيزش های درکمين را به ورطه ی تعويق اندازد. اگر هنوزحسی از شرم در روانِ ما می جنبد، از خيزش ها و جنبش های مردمان منطقه عبرت بگيريم و برای فريب مردمِ خويش، به ديگر سوی اشاره نکنيم.
۲ - کاری با مردم ايران – چه در داخل و چه خارج برای شرکتِ هرچه بيشتر در انتخاباتِ آتیِ مجلس نداشته باشيم. مگربعد از انتخابات مجلس قرار است چه تغييراتی در ارکان کشور رخ بدهد که مردم برای شرکت در انتخابات سراز پای نشناسند؟ ما خود نيک ترازهمگان می دانيم : مردمی که بايد رای بدهند، می دهند، و ما با احتسابِ همان رایِ مختصر نيز می توانيم به تداوم روند پيشينِ خود ادامه دهيم. خودمان بهتر از ديگران می دانيم : ما را با کم و بيش آرای مردم کاری نيست. صد نفرهم که به ما رای بدهند، ما با همان صد رای، بساط برقراریِ خود را برمی افرازيم.
۳ – اسلام هيچگاه به قدری که در اين سی و سه سال از هواداران دروغينی چون ما آسيب ديده است، در طول تاريخ آسيب نديده بود. پيشنهاد می کنم نرم نرم پای اسلام را از دم و دستگاه قضا و غيرِقضای خود بربچينيم. اگر که خواستار بقای مسلمانی در اين مُلک هستيم. آخرچرا به صورت خود سيلی نزنيم و از خدا طلب بخشايش نکنيم؟ شايد با اين قدم خير، خدای خوب برای سرانجام ما تمهيدی به کار اندازد و کاسه های چه کنم را از پيش روی ما بردارد. سخن به پايانِ خود رسيد. کجاست خردی که در جانِ ناقابلِ ما آتش اندازد و ما را از چنبرِ هوایِ چموشی که دچارش گشته ايم، برهاند؟
محمد نوری زاد( بيست و هفتم مهرماه سال نود)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر