 روزنامه کیهان امروز (دوشنبه) در مطلبی احساسی و مضطربانه تحت عنوان «باور کنید من نفوذی نیستم»، اردشیر امیر ارجمند را به عنوان «عنصر نفوذی» سازمانهای امنیتی جمهوری اسلامی در میان مخالفان خارج از کشور و بخصوص اصلاح طلبان سابق معرفی کرده است. اما نکته جالبتر در این مقاله، که در واقع عکسالعملی است به صحبتهای اخیر مجتبی واحدی که در آن وی از تفکر و پروژهٔ اصلاحطلبی در جمهوری اسلامی اعلام تبری کرده بود، این است که شریعتمداری نوک تیز حمله خود را متوجه واحدی کرده است --عکس العملی که به وضوح نشان از این دارد که جمهوری اسلامی از اعلام واضح «مرگ معنوی» تفکر اصلاحطلبانه عمیقا برآشفته شده است، و ضررهای سنگینی را در صورت از میان برداشته شدن جریان اصلاح طلبی متوجه خود میداند. در عکسالعمل به موج بزرگ حمایت و احترام که سخنان اخیر مجتبی واحدی در میان ایرانیان برانگیخته است، و با تلاشی کودکانه برای «ناراحت» کردن آقای واحدی، شریعتمداری مینویسد، «جدي گرفته نشدن واحدي چه از سوي اصلاحطلبان فراري و چه از سوي بقيه طيفهاي اپوزيسيون باعث شد تا وي دست به ابتكار زده و ضمن مصاحبه ويدئويي خود، چند نشان را با هم بزند: هم اين كه [نشان دهد] مانند اميرارجمند، نفوذي و مدحي شماره ۲ يا ۳ نيست، و هم [این که] به بقيه نشان دهد كه بايد او را جدي بگيرند و وارد بازي خود كنند.» کیهان، که گفتههای واحدی را مستقیما از متنی که برای سایت «خودنویس» نوشته بودم کپی کرده است (این واضح است چون بخشهائی از حرفهای واحدی را من برای روانتر شدن متن تغییراتی جزیی داده بودم و آن جزئیات عینا در کیهان کپی شدهاند)، سپس حرفهای علیرضا رضایی را نیز که در مطلبی تحت عنوان «میان واحدی تا ارجمندون، تفاوت از زمین تا آسمون است!» در سایت «خودنویس» به همین موضوع پرداخته بود تکرار کرده است که در آن اردشیر امیر ارجمند مورد انتقاد قرار گرفته بود. به عبارت دیگر، شریعتمداری ظاهرا در این تلاش بوده است تا دو نشان را با یک تیر بزند و همزمان اردشیر امیر ارجمند و مجتبی واحدی را مورد حمله قرار دهد، اما در عمل مطلب وی آنچنان سخیفانه نوشته شده که تیر او حتی به نزدیکی هیچ کدام از دو هدفش نرسیده است. در هر حال اما این مطلب دو نکته را به وضوح روشن میکند، یکی اینکه کیهان و بنابر این جمهوری اسلامی، امیر ارجمند و مجتبی واحدی هردو را «دشمن» به حساب میآورد، و دیگر اینکه اگرچه کیهان (و بنابر این حکومت جمهوری اسلامی) بدون وقفه از «حذف» و اخراج خاتمی و اصلاح طلبان حکومتی از دایره قدرت میگویند، اما به محض اینکه فردی عملا از بازی اصلاح طلبی خارج میشود آنچنان برآشفته میشوند که به وضوح نشان میدهد ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی بر گفتمان اصلاحطلبی و فواید دراز مدت آن سرمایه گذاری جدی کرده است و به این سادگی از آن نخواهد گذشت. ------------ * این مطلب موید دیدگاه خودنویس نیست. خودنویس هیچ دیدگاهی ندارد. دیان علایی  مهرانگیز کار  نگار متحده  احمد کریمی حکاک  عرفان ثابتی و نیک آهنگ  انتشارات «نیستان» متعلق به سیدمهدی شجاعی است که تا چند سال گذشته، یکی از نزدیکترین نویسندگان به رهبر جمهوری اسلامی بود و در جلسات آیتالله خامنهای با نویسندگان شرکت میکرد، اما موضعگیریهای اخیر وی و حمایت از اعتراضات مردم پس از انتخابات ریاستجمهوری گذشته، باعث شده مسئولان جمهوری اسلامی از وی رویگردانی کنند. با این حال به نظر میرسد وزارت ارشاد برای بدتر نشدن وجهه خود نزد نویسندگان نزدیک به خود سعی میکند به صورت پنهان با سیدمهدی شجاعی برخورد کند؛ به این شکل که مجوز فعالیت انتشارات نیستان را لغو نکرده، اما به کتابهای این انتشارات اجازه چاپ نمیدهد. سیدعلی شجاعی، پسر سیدمهدی شجاعی به رسانههای داخل ایران گفته است: «من در یک ماه اخیر از واسطههای موثق شنیدم که وزارت ارشاد از پدر من بابت انتقادها دلگیر است و به همین خاطر صدور مجوز برای آثار ارائه شده از سوی نیستان فعلا انجام نمیپذیرد.» وی ادامه داده است: «۱۵ کتاب موسسه انتشاراتی «نیستان» نزدیک به ۴ ماه است که بدون هیچ جوابی در اداره کتاب مانده است که در نگاه اول طبیعی است اما اینکه به چند واسطه موثق به گوش ما میرسد که به دلیل اعمال نظر شخص معاون فرهنگی آثار ما بلاتکلیف مانده است، نگرانکننده است.» قائم مقام انتشارت «نیستان» در ادامه با بیان اینکه «این نوع برخورد با نیستان در زمان نمایشگاه کتاب هم وجود داشت» گفت: وقتی به شخص معاون اجرایی نمایشگاه کتاب امسال اعلام کردیم که «نیستان» به دلیل ارائه 600 عنوان کتاب در نمایشگاه و بر اساس قانون ابلاغی نمایشگاه باید 40 متر غرفه داشته باشد و نه 20 متر، به ما گفت: «خدا رو شکر کنید همین مقدار را هم به شما دادهایم». عرفان ثابتی ---------------- رامین جهانبگلو  کامران اقبال  فرهاد وهمن  آرش نراقی  منصور فرهنگ در تشریح ساختار سیاسی ایران، آنرا به ساختاری قبیلهای و عشیرهای تشبیه کرد. او گفت: «فرهنگ ایران ریشه در فرهنگ عشیرهای کهن است. چه در تاریخ قبل و بعد از اسلام، به قدرت رسیدن یک ایل به معنی حذف یا مسلط شدن ایلات دیگر بود و قتل عام یک قوم و یک شهر، نتیجه فرهنگ شاهنشاهی و ولایت فقیه به عقیده سریحالقلم برگرفته از همان فرهنگ عشیرهای است.»
فرهنگ در تشریح خصیصههای جامعهای عشیرهای گفت: «منفی بافی، بیاعتمادی و ضعف در فراگیر شدن شایستهسالاری، نگاه ابزاری به دیگران، نپذیرفتن تفاوتها، اولویت خواستههای فردی بر جمعی، تمایل به تخریب دیگران، دولتی بودن نظام اقتصادی از جمله نشانههای این چنین ساختاری است.» او افزود: «در تاریخ گروههای اسلاحطلب تلاش برای قانونی کردن نظام تلاش کردهاند اما ساختار عشیرهای امکان موفقیت را از آنان گرفته است. در جوامع در حال گذار، روشنفکران در ایجاد فرهنگ مدارا نقش مهمی دارند.»
دکتر آرش نراقی استاد دین و اخلاق دانشگاه بیتاللحم پنسیلوانیا سخنران بعدی بود که در باره اسلام و فرهنگ مدارا سخن گفت و اینکه به عنوان مسلمان چگونه میتوان با دیگران از جمله بهاییان همدلی و مدارا کرد.
به گفته نراقی، مدارا داری سه جز است:
۱- جز اعتقادی. دستهای از عقاید نادرست و ناحق هستند. مدارا از جایی است که عقیدهای را نادرست بدانیم اما کنارش بمانیم ۲- جز عملی -پارهای از رفتارها را نادرست بدانیم اما در کنار فرد بمانیم ۳- جز سوم، معیارء تمییز. میان اندیشههای در خور مدارا و اندیشههای غیر قابل تحمل و مدارا اختلاف بگذاریم.
نراقی سپس به مقایسه بینش کثرتگرایانه و بینش مطلقگرایانه پرداخت. به گفته آرش نراقی، از منظر امر مطلقگرا، نمیتوان ناحق را مدارا کرد. فرد کثرتگرا معتقد به مدارا است، اما مرز میان حق و باطل آشکار نیست، و رفتارهای رقبا را باید همسنگ دانست. به اعتبار او دشوار میتوان تفکر را برتر دانست.
نراقی در باره تجربه مدارا در سرزمینهای اسلامی، دو مدل را معرفی کرد. او گفت: «در چارچوب فرهنگ اسلامی، مسلمانان تجربهای از مدارا را آموختهاند. دو مدل در این باب وجود دارد: - مدل عثمانی، نوعی نظام حقوقی و سیاسی به مدت ۵۰۰ سال چارچوبی میان رفتار مسلمانان با سه گروه ارتودوکسهای ارمنی و یونانی، و یهودیان برپا کرد.
هر یک از این ملتها زیر نظر پیشوایان خود رفتار و روابط مذهبی خودشان را داشتند. در این ساختار، حدی از رواداری به رسمیت شناخته میشد.
مسلمانان اگرچه برای اهل کتاب حدی از مدارا را برقرار میکرد. اما به گفته نراقی، این نوع مدیریت، محدودیتهایی هم داشته است. محدودیتهای مدل عثمانی: مناسبتهای غیر مسلمانان و مسلمانان محدودیتهای داشت ساختن بناهای غیر اسلامی با کسب اجازه دولت مرکزی مجبور بودند لباس ویژههای بپوشند که آنها را از مسلمانان بتوان تمییز داد. غیر مسلمانان جزیه میپرداختند.
به خاطر این محدودیتها، ملتهای غیر مسلمان در چارچوبی که معین شده بود میتوانستند آزادانه همکیشان خود را به اتهام ارتداد مجازات کند، بدون آنکه دولت مرکزی دخالت کند. این مساله حقوق فردی دینداران غیر مسلمانان را تهدید میکرد و باعث میشد شدیدترین خشونتها توسط اعضای همان دین علیه همانها برخورد کند.
نراقی افزود: «مدارا در چارچوب هرم قدرت بررسی میشود و رابطه میان فرادست است و فرودست. یعنی رقیبان به شرط فرودست ماندن آزاد هستند.»
نراقی سپس به معرفی مدل دوم پرداخت: «مدل اکبرشاه است، امپراطور مسلمان قرن ۱۶ هند که دو رکن دارد. رکن اول. اکبرشاه از تنوع ادیان شگفت زده بود و به تکثر ادیان رسمیت بخشید اما میخواست به زیر چتر واحدی بکشاند. رکن دوم، التزام به منطق گفتگو در عرسه عمومی بود تا درک ادیان و گروهها را ارتقا بخشد. برای همین منظور، البرشاه در پایتخت جلسات تبادل نظر میان گروههای مختلف ایجاد کرد. اکبرشاه داور نهایی را عقل میدانست. او معتقد بود که همه چیز را باید به محک عقل سنجید. او تمام مالیاتهای ویژهای که برای غیر مسلمانا وضع شده بود را لغو کرد چون معتقد بود تبعیض آمیز است. او تمام بردهها را آزاد کرد. با ازدواج کودکان مخالف بود و معتقد بود که ارث زنان باید بیشتر باشد. رکن سوم. معتقد بود که حکومت باید نسبت به ادیان مختلف بیطرف باشد.» نراقی این مدل را برای دوران حاضر الهامبخش میداند. نراقی در باره اهمیت مدارا در قبال افکار و ایدههایی که ممکن است نامناسب بدانیم گفت: «مدارا، حق ناحق بودن. وظیفه عدم دخالت در امور دیگران اهمیت زیادی پیدا میکند. حق ناحق بودن در عرصه عمومی، ملک مشاع همه شهروندان است. همه حق دارند در مدیریت این ملک مشاع دخالت کنند قوانینی تصویب نشود که حقوق پارهای مالکان را نقض کند و به حاشیه براند قوانین در عرصه عمومی از دینهای خاص دور بماند و قوانین بی طرف باشد به رسمیت حق ناحق بودن باید با پیروان ادیان دیگر در بیامیزند برای اینکه احساس همدلی بوجود بیاید و امکان مدارا. نقد منسفانه آیین بهاییت فقط با تضمین حقوق شهروندی بهاییان است متفکران مسلمان باید حساب خود را از خشونت ورزیها جدا کنند.»
آخرین سخنران این پنل، دکتر رامین جهانبگلو، استاد دانشگاه تورنتو بود که به بحث در باره خشونتزدایی و دگر اندیشیستیزی پرداخت و از اهمیت بخشش و آشتی ملی سخن گفت.
جهانبگلو معتقد است که برای جامعه زخمخوردهای مثل ایران، بخشش بسیار مهم است: «وقتی انسان درگیر زخمهای عمیق هست، هیچ راهی به جز بخشش و بخشایش باعث التیام نمیشود. وقتی از آشتی و بخشش حرف زده میشود، اینها مفاهیمی هستند که در دستور بسیاری از فرهنگها جا داشتهاند.»
اشاره جهانبگلو بیشتر به موارد چند دهه اخیر در کشورهایی است که در حال گذار به دموکراسی بودهاند و کنار گذاشتن فرهنگ خشونت مثل شیلی و هند و رواندا.
جهانبگلو معتقد است که برای درمان زخمها از مکانیسمهای حقوقی در سطوح ملی و بینالمملی استفاده کردهاند. تاکید روی اعلامیه جهانی حقوق بشر، گذار به دموکراسی را عملی میکند. این استاد دانشگاه تورنتو میگوید: «آشکار کردن نقاط کور تاریخ معاصر اهمیت زیادی دارد و لحظات بیمسوولیتی دولتها و شهروندان را به آنها نشان داد. همکاری شهروندان ایرانی با مستبدان عامل بسیار مهمی است. گرایش شهروندان بیشتر به فرار از مسوولیتهای مدنی خودشان بوده است که منتهی به ابقای دیکتاتورها بوده است. حس مسوولیتپذیری شهروندان باید جانشین جابجایی قدرت شود تا دولت بعدی را پاسخگو کرد.هرکدام از ما سعی می کنیم اشتباهات سیاسی خودمان را به فراموشی بسپاریم.»
از نظر جهانبگلو، تغییر نگرش جامعه مهمتر از تغییر حاکمیت است: «مساله مهم، تغییر حکومت نیست، بلکه گذار به جامعهای است که قابلیت مهار خشونت را دارد. مساله مهمدیگر ، این است که چه چیزی را باید به یاد آوریم ، بلکه باید چگونه به گذشته نگاه کردن را مد نظر قرار داد. طرح ایده آشتی ملی نه تنها حافظه تحمیل شده به بحث گذاشته میشود، بلکه به بازشناسی اشتباهات یک ملت منتهی میشود. ما باید دستور زبان سیاسی خودمان را تغییر دهیم و خشونتزدایی کنیم از فرهنگ سیاسیمان و دومی مبارزه با فرهنگ دروغگویی است. فرهنگ دروغگویی در اذهان ایرانیان تزریق شده است. علي باباچاهي، شاعر پیشکسوت و پژوهشگر شعر معاصر ایران گفته است که سانسورچیان وزارت ارشاد با اين پيشفرض سراغ کتابها میروند كه در شعر شاعران معاصر مشكل وجود دارد. اين شاعر در گفتوگو با ايسنا ادامه داده است: «اگر بررسهاي محترم وزارت ارشاد از مطالعه حرفهيي بيشتري برخوردار باشند، فضاي ادبيات كشورمان با شور و انبساط بيشتري همراه ميشود.» «در شرایط فعلی ایران نمیشود چیزی نوشت» همچنین محمدعلی علومی، نویسنده و محقق گفته است: در شرایطی که باید ماهها برای انتشار یک اثر منتظر ماند به نظرم نمیتوان کار مهم و اساسی در زمینه ادبیات انجام داد. محمدعلی علومی در گفتگو با مهر با اعتراض به معطلی هشتماهه تازهترین رمانش با نام «پریباد» برای دریافت مجوز گفت: فکر نمیکنم چیز مهم و اساسی بتوان در این شرایط نوشت. از سویی من نویسندهام و کارم نوشتن است و نمیتوانم ننویسم ولی دیگر انگیزهای برای نوشتن ندارم چون فکرمیکنم با بحران انتشار روبهرو میشود. رمان «پریباد» نتیجه دو دهه کار فشرده این نویسنده در زمینه فرهنگ ایرانیان است. داستان رمان «پریباد» به موضوع آداب و رسوم و جشنهای ایرانی به ویژه مراسم تعزیهخوانی میپردازد و سعی دارد به نوعی شباهتهای فرهنگی میان اقوام ایرانی را در خود به نمایش بگذارد. بدیهیست که نشریات اینترنتی، ناچارند خود را دائماً به روز کنند و مطالب قدیمیتر را از جلوی چشم خواننده بردارند و به آرشیو بفرستند، و این جزو خصائل ذاتی آنهاست، و ابداً نمیتوان انتظار داشت که یک مطلب یا حتی عنوانِ آن، مدتی طولانی بر پیشانی چنین نشریاتی باقی بماند. موضوع اینجاست که نویسندگان و خوانندگان نشریات اینترنتی، تفاوت میان اینگونه نشریات با نشریات کاغذی را در نظر داشته باشند و به عنوان مکمل از آنها استفاده کنند.
نویسندهای که برای نوشتن یک مطلب، روزها و هفتهها صَرفِ تحقیق و مطالعه میکند نباید انتظار داشته باشد، که قدر این مطلب و زحماتی که برای نوشتن آن کشیده، در اینترنت دانسته شود. اگر امکان انتشار این مطلب در نشریات کاغذی باشد، البته بهتر است.
از خواص دیگر نشریات کاغذی، امکان نگهداری یا مراجعه به مطالب آن در زمانهای مختلف است. میتوان مجلهای را خریداری کرد و به گوشهای افکند، بعد سر فرصت در طی چند روز یا چند هفته، آنرا ورق زد و مطالب مورد نظر را خواند. ورق زدن صفحات اینترنت به آسانی ورق زدن صفحات کاغذی نیست. این تفاوت دیگریست که میان نشریات اینترنتی با نشریات کاغذی وجود دارد.
یکی از کارهایی که میتواند پیوند مؤثری میان نشریات کاغذی با نشریات اینترنتی بهوجود آوَرَد، نقل برخی از مطالب هر یک از این دو نشریه در دیگریست. بهخصوص نشریات اینترنتی، به لحاظ عدم دسترسی خوانندگان خارج از کشور به نشریات کاغذی داخلی، میتوانند برخی از مطالب و مقالات را به صورت تصویری بر صفحات خود منتشر کنند تا هموطنان خارج از کشور با گوشههایی از فعالیت نویسندگان داخلی آشنا شوند و تصویر واقعیتری از آنچه در عرصهی نشریات داخل کشور میگذرد به دست آورند.
خودنویس میتواند مکملی باشد برای نشریات کاغذی داخل کشور. آنچه که در داخل و بر صفحات کاغذ قابل انتشار نیست، میتواند در خودنویس منتشر شود. مختصات مطالبی که در خودنویس منتشر میشود، البته با مطالبی که در نشریات کاغذی داخل کشور منتشر میشود متفاوت است و نویسندگان باید به این امر توجه داشته باشند و متناسب با چهارچوبهای یک نشریه اینترنتی و خوانندگان آن مطلب بنویسند. مجتبی واحدی، مشاور مهدی کروبی که در واشینگتن دیسی زندگی میکند میگوید که پس از انتشار ویدیوی اخیرش، مورد حمله «دوستان» قرار گرفته است. واحدی در مورد حاصل انتخابات معتقد است که مجلسی که نمایندگاناش اختیار ندارند، بیفایده است. واحدی ضمن اشاره به حمله طرفداران خاتمی به خودش بعد از انتشار ویدئو میگوید: «به نظر میرسد بعضی از دوستان، چشمشان به دهان آقای خاتمی است...یعنی ما همان نگاهی که به طرفداران کم تفکر آقای خاتمی میگیریم، دارد سر خودمان میآید. یعنی مثلا همان حرف آقای ذوالنور که میگوید ما حق نداریم مبانی تصمیم آقای خامنهای را زیر سوال ببریم، دوستان دارند به من میگویند که حق ندارم از آقای خاتمی سوال کنم. من از آقای خاتمی میپرسم که چه تغییری در رفتار آقای خامنهای مشاهده میکنند که پیشنهاد مصالحه میدهند و اینکه هدف از شرکت از انتخابات چیست؟ » واحدی میگوید که حملات بسیاری از جانب «دوستان» به شکل تلفن و پیام دریافت کرده است و نوع برخورد این گروه کاملا مشابه رفتار طرفداران آیتالله خامنهای است و کسی حق ندارد مبنای تصمیم رهبری را زیر سوال ببرد، حالا واحدی نیز از سوی جماعت اصلاحطلب نمیتواند مبنای نظر آقای خاتمی را زیر سوال ببرد. واحدی نیز مشروعیت ندادن به نظام از طریق متحریم را موثر دانست. اما اینکه کسی مثل خاتمی بگوید که در انتخابات شرکت میکند، برای حاکمیت مشروعیت زا است و به همین دلیل با گفتههای اخیر خاتمی مخالف است. کل این گفتگو را میتوانید در لینک گوش دهید. | |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر