عباس عبدی
آینده
مطالعهی انبوهی از اخباری که این روزها منتشر میشود، به جای آن که فرد را به آگاهی و بصیرت برساند، او را در گرداب سردرگمی و بیبصیرتی فرو میبرد. کافی است به اخبار متناقض و یکسویهای که دربارهی شکست تیم فوتبال امید ایران یا رویدادهای تأثرآور خمینیشهر اصفهان و کاشمر یا ادعاهای یک جناح از اصولگرایان علیه جریان دولت و یا گزارش دولت از انفجار پالایشگاه آبادان و امثال آن، مراجعه کرد تا دید که سیل ویرانگر چنین اخباری، مردم را چهطور در سردرگمی و بیبصیرتی فرو میبرد. و این سردرگمی زمینه را فراهم میکند که مردم از یک سو به انفعال کشیده شوند و از بستر اجتماع و سیاست کنارهگیری کنند، زیرا فکر میکنند قادر به تشخیص درست از غلط، راست از دروغ، حق از باطل و عدالت از ظلم و ستم نیستند و وقتی کسی قادر به چنین تشخیصی نباشد، قادر به اتخاذ تصمیم و انجام عمل نیز نخواهد بود.
از سوی دیگر وجود چنین فضایی ممکن است که عدهای را به این خیال سادهلوحانه رهنمون کند که حقیقت و عدالت را در هر مورد به طور کامل میدانند و باید برای تحقق آنها در برابر دیگران ایستادگی و مبارزه کنند. هر دو حالت فو ق عاری از عقلانیت است و نیروهای مؤثر و مفید را از میدان به در میکند.
بصیرت اجتماعی بازتابی از اعتماد اجتماعی نیز هست. اگر اعتماد و بصیرت نباشد، زندگی شهری تبدیل به عذاب پایانناپذیر میشود. ما قادر نیستیم برای هر کاری که میخواهیم انجام دهیم، تحقیق و بررسی کنیم تا حقیقت آن را کشف کنیم. چارهای نداریم جز این که به مجاری شناختهشدهای اعتماد کرده و آگاهیهای خود را از آنها بگیریم. برای مثال وقتی مریض میشویم، چرا بیدرنگ به درمانگاه رفته، نسخهی پزشک را خریداری کرده و مطابق آن عمل میکنیم؟ ما که از صلاحیت پزشک یا سلامت درمانگاه یا مؤثر بودن دارو مطلع نیستیم و نسبت به آنها آگاهی و بصیرت نداریم. ما برای کسب این آگاهیهای جزئی راه حل داریم و معتقدیم که بیمارستانها و درمانگاهها تحت مدیریت وزارت بهداشت و درمان هستند. همهی پزشکان مجوز لازم را در تأیید صلاحیتهای عمومی خود از مراجع معتبر در دست دارند و داروها نیز تحت نظارت سازمان دارویی کشور، تولید و در داروخانههای شناختهشده و معتبر، نسخهپیچی و عرضه میشوند.
روشن است که هیچ یک از ما بجز از طریق فوق نمیتوانیم حتی نسبت به یکی از اجزای فوق بصیرت و آگاهی فردی و کامل به دست بیاوریم، و اگر آگاهی اجمالی ما نسبت به انجام وظیفهی یکی از حلقههای فوق از میان برود، نمیتوانیم برای درمان خود اقدامی بکنیم. این وضعیت در همهی ابعاد زندگی شهری و مدرن وجود دارد و به میزانی که بصیرت ما نسبت به هر جزء از این زندگی دچار اختلال شود، به همان نسبت نیز زندگی تلخ و سخت خواهد شد. اکنون ببینیم فضای مغشوش خبری موجود چگونه است و آیا میتواند حداقلی از بصیرت اجتماعی را برای مردم ما تولید و ایجاد کند؟
1. دربارهی امکان حضور گزارشگر شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در ایران، وزیر خارجهی کشور میگوید که ایران از شورای حقوق بشر خواسته بود که گزارشگر موضوعی بفرستد! مقامات دیگر میگویند اجازهی ورود به این فرد را نمیدهند و حضورش را مترادف با فتنه میدانند.
2. دربارهی باخت فوتبال ایران هنوز هم به صورت قطعی مشخص نشده آیا مقامات کنفدراسیون فوتبال آسیا، ایران را در بازی اول 3 بر صفر بازنده اعلام کردهاند یا خیر؟ اما جالبتر این که متهمین ماجرا در مقام دادستان، قاضی و اجرای حکم، به فوریت بریدند و دوختند و چند نفر را برکنار کردند، بدون آنکه گزارشی مستقل و معتبر دربارهی اصل ماجرا و سهم هرکس در وقوع این تخلف ارایه شود!
3. دربارهی تجاوزات گروهی در خمینی شهر اصفهان، ابتدا گفته شد که تجاوز شدهها غیرفامیل، مست و احتمالاً بیغیرت هم بودهاند. بعداً رئیس دادگستری استان موارد را تأیید نکرد. در قضیهی کاشمر روایت امامجمعه از اتفاق به گونهای و روایت دادگستری به گونهای دیگر است که با یکدیگر همخوانی ندارند.
4. این تناقضات درباره جریان دولت از همه جالبتر است. فقط تا چند ماه پیش چنان از این مجموعه تعریف و تمجید میشد که منتقدین دولت را نگران میکرد و میگفتند که نکند خدای نکرده، دولتیها همان طور باشند که از سوی دوستانشان توصیف میشوند و ما باید احتیاط کرده و در انتقادات خود تجدیدنظر کنیم. ولی در مدت بسیار اندکی این جریان چنان مغضوب واقع شده است که گمان نمیرود هیچ جریان دیگری در 33 سال گذشته با این سرعت به چنین وضعی دچار شده باشد. مجلسی که تا اندکی پیش وقتی رئیس دولت به آنجا میرفت، نمایندگان چنان او را در بر میگرفتند که رئیس دولت دیده نمیشد، اسن مجلس اکنون و به یکباره به جایی میرسد که یک نفر مشایعت کنندهی او را هو میکند! و یا به وزیر وقتی رأی میدهند که رئیس دولت همراهش نباشد! تا دیروز کوچکترین انتقادی را از آن برنمیتابیدند، امروز خودشان میگویند که یکی از مقامات دولتی دروغی را مبنی بر وجود اسناد جنگ جهانی دوم در صندوق عقب ماشین شاه جعل کرده است تا مشکلات پیش آمده به دلیل دیگر اظهاراتش را تحت شعاع قرار دهد! یا دولتی را که نوک تیز پیکان مبارزه با فساد میدانستند، پیکانی که قرار بود زره افراد فاسد ولی روئینتن را سوراخ و به قلب آنان نفوذ کند، اکنون چندین مقام اقتصادی آن، به واسطهی اتهامات فساد مالی در بند افتادهاند و برخی هم تاکنون از بند "پ" استفاده کرده و هنوز به بند نیفتادهاند!
5. در این میان جالبترین خبر که می توانست در کسب بصیرت اجتماعی کمک کند، گزارش ارایه شده دربارهی انفجار پالایشگاه آبادان در هنگام افتتاح آن توسط رئیس دولت است که حدود دو ماه پیش رخ داد و چند نفر نیز کشته شدند. این گزارش به توضیحات فنی ماجرا پرداخته و توضیح واضحات از شیرینی شیره یا سوزاننده بودن نفت و گاز داده که فلان پمپ کارایی نداشته و بر اثر سایش مواد قابل اشتعال، جرقه ایجاد و سپس منفجر گردیده است! و البته در پایان متذکر شدهاند که در زمان راهاندازی، چنین مشکلاتی طبیعی و غیرقابل پیشبینی است! حتما بر این اساس مقصر اصلی نفت و جرقه است و به مدیران راهاندازی پالایشگاه باید مدال سازندگی هم اعطا کرد. باز هم جای شکرش باقی است که مثل مدیران فوتبال چند نفر دیگر را به جای خود محکوم و اخراج نکردند. اما ایکاش به جای این گزارش تأسفبار، مثل انواع متعدد حادثهی سقوط هواپیما که رخ داده، سکوت میکردند و چیزی منتشر نمینمودند و جای هیچگونه نگرانی هم برای آنان نبود، چرا که در فضای اجتماعی ایران، آن حادثهی انفجار به دو دلیل واضح فراموش شده بود یا فراموش میشد. اول این که اتفاقات مهمتر از آن هر از گاهی در حال رخ دادن است و دوم این که حافظهی تاریخی جامعهی ما برای پیگیری این امور ضعیفتر از آن است که بیش از چند روز خود را درگیر مسأله کند. در جامعهای که نتوان بصیرت اجتماعی پیدا کرد، اوضاع از این بهتر نخواهد شد.
* تیتر از سی میل
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر