ترمه ماندگار
شیوه خودسانسوری و سانسورهای درونی در مطبوعات چنان مرسوم و در میان همه نهادینه شده است که تصویب قوانین تحدیدی، خواه از نوع تهدیدهای غیر رسمی ارگانهای امنیتی باشد و خواه از نوع «ضابطهمند و بسامان کردن» از سوی مجلس، تنها میتوان تلاش برای گرفتن آخرین هوای مانده برای تنفس از این بیمار آسمی دانست.
قوانین روزانه و مبهم در «جهنم روزنامهنگاری»
تدوین و بررسی «طرح قانون جامع رسانهها» در کمیسیون فرهنگی مجلس و تشکیل نهاد «هیات صدور پروانه روزنامهنگاری» برای «بررسی صلاحیت افراد متقاضی روزنامهنویسی» و اعطای «پروانه رسانهنگاری به افراد تایید شده»، جدیدترین ایده مجلس برای مانعتراشی و ایجاد محدودیت در حوزه رسانهها است.
براساس گفته مشاور کمیسیون فرهنگی مجلس، «با قانون جدید، ورود به عرصه روزنامهنگاری ضابطهمند و بسامان خواهد شد.»
سال گذشته گزارشگران بدون مرز ایران را برای کار مطبوعاتی جزو «کشورهای جهنمی» اعلام کرد. ایران هر چند حوزهای ناب برای گزارشگران و خبرنگاران است و هر روز میتوان سوژهای جدید و کشف نشده داشت، اما در واقعیت حرفهای هزاران مانع در آن تعبیه شده، تا همچنان کشفنشده و اسرارآمیز باقی بماند.

علیرغم همه ادعاها درباره آزادی بیان، تاکید بر آزادترین کشور بودن ایران به لحاظ اظهار نظر و عقیده، تیراژ بالای نشریات و آزادیهایی که گاه به «۳۶۰ درجه» هم میرسد، واقعیات کاملاً وارونه است. قوانین موجود هر چند با تاکید بر آزادی بیان است؛ اما تبصرهها و بندهای پس از آن، دامنه این آزادی را به شدت محدود کرده است.
علاوه بر آن طی ادوار مختلف و در جریان حضور افراد تندرو و کندرو در بخشهای مختلف تصمیمگیری و تصمیمسازی، محدودیتهای غیررسمی و نیز سازمانهای مسئول کنترل فعالیتهای رسانهای، افزایش یابد. چنان که به تناسب شرایط، قوانینی غیررسمی وضع میشود. اسامی جدیدی در لیست سیاه قرار میگیرند. گروههایی در دایره ممنوعه هر نوع نقد و کنکاشی میروند و موضوعات مختلفی هم در کانون اقدام علیه نظام قرار داده میشوند.
چنین وضعیت آشفتهای، تمرکز از یک نهاد و واحد مشخص که در برابر رسانهها مسئول باشد و رسانهها نیز در مقابلش پاسخگو را، از بین میبرد. هرچند اصل آزادی بیان این پاسخگویی را هم برنمیتابد و رسانهها را تنها در برابر مخاطبان و مردم مسئول میداند.
خودسانسوری روزنامهنگاران، تیغی در گلو
قوانین مطبوعاتی تا امروز همواره چنان مبهم و کلی بودهاند که بسیاری را متهم و محکوم و فراری کردهاند. اعمال این قوانین به فراخور زمان هم با شدت و جدیت بیشتری پیگیری شده و تنها در مواردی جسارت عبور از آن بیشتر شده و به تبع آن برخوردها هم بیشتر و سختگیرانهتر.
“گزینشهای اولیه و شرایط اعطای مجوز برای ایجاد یک رسانه، اصالت حرفهای رسانهها را تحدید میکندو اگر به لایههای پایینی و تحریریهها کشیده شود، همچون دشنهای برگلوی رسانهها خواهد بود”
دو فاکتور «زمان» و «صاحبان رسانه» که عمدتاً غیررسانهای بوده و بیشتر دارای گرایش سیاسی و یا سرمایه مادی هستند، مشخص میکنند که ایا این جسارت را میپذیرند یا خیر و حتی تعیین میکنند که دامنه آن تا کجاست، یا تا کجا میتواند باشد. آیا حاضر به رعایت اصول اخلاقی روزنامهنگاری که بریدن گرایشات سیاسی و هرگونه وابستگی و جبههگیری است، هستند یا خیر؟ آنها هستند که میپذیرند مسئولیت خود را انجام دهند یا به بهای صیانت از سرمایه شان، آن را در حیطه خطوط قرمز نانوشته اما غیرقابل عبور تعریف کنند و آن بخشی از اساسنامه کاریشان باشد. (بخوانید: صاحبان رسانه؛ بازیگران دادستانی)
بخشی از بایدها و نبایدها و خطوط قرمز در قانون مصوب و مکتوب آمده است، اما بخش عمده خطوط ممنوعه در تحریریهها تعیین میشود و در طول زمان در ذهنها نشسته است. چنان که دیگر نیازی به ویرایشهای تکمیلی برای حذف خطوط قرمز نماند. نویسندگان خود میدانند چه بخشهایی را، چه مسائلی را نادیده بگیرند. کدام حرفها را نشنوند و از کنار کدام خطا و لغزش فلان مسئول بگذرند. سانسورچیها درون نویسندگان جای گرفتهاند و درونی شده اند.

در چنین فضایی مسئولیتپذیری خبرنگاران، رسالت حرفهای و معنای شغلی آنان از بین رفته است. عبور از این قوانین، جسارتی به بهای از دست دادن شغل و یا حذف آن رسانه است که صاحبان آن هیچگاه چنین بهایی را برای ارتباطات و تبادل اطلاعات نمیپردازند؛ چرا که پیش از آن از گزینش بخش حاکم عبور کردهاند و به این دلیل نیز برگزیده شدهاند. چنان که بسیاری از داشتن چنین حقی محروم هستند.
رواداری، اصل پس زده شده در ایران
گلچین کردن روزنامه نگاران، و رده بندی آنها و در نهایت اعطای مجوز به یک گروه و حذف بخشی دیگر و در ردههای پایینی ممانعت از ورود افرادی با نگاهی نو و تازه، حرکت در جهت انحصاری کردن فعالیت رسانهای است و این قدم گذاشتن در همان راهی است که روزی انحصار رادیو و تلویزیون را برای دولت تعیین کرد، با این تفاوت که در آن شرایط روزنامههای گروه حاکم با نامهای متفاوت اما برآمده از یک تفکر منتشر میشود.
اکنون اگر مخالف، معاند خوانده میشود و همه به صف شدهاند برای حاشیهنشین کردن آنها، فردا نوبت به همین همفکران خواهد رسید؛ غربالها از این هم ریزتر خواهد شد. چنان فضایی یکدست ایجاد خواهد شد که حتی ممکن است غلیظتر یا رقیقتر از خود را تاب نیاورند. و حتی در شرایطی که جبهه ای برای مبارزه به عنوان دست نشانده و فتنه نداشته باشند، دشمنی با نام جریان انحرافی پیدا خواهند کرد، یا خواهند ساخت.
ستاره هایی با چراغ خاموش
ساختار و سیاست رسانههای دیداری و شنیداری ایران بهگونهای است که در آن ستاره شدن عوامل خود را هم برنمیتابند. کمتر ستارهای است که برای یک دهه تاب بیاورد. همیشه به اوج که می رسد، حذف میشود و به بخش خاکستری رانده میشود. وضع دنیای نوشتاریمان به تناسب بسیار وخیمتر از آن است. بسیار کم، و کم بوده است که در این سالها کسی نامدار شده باشد و از قبل این نامداریاش نیز پایدار مانده و همچنان در مطبوعات حضور داشته باشد. (بخوانید: نقابهایی از جنس نام مستعار)
کم هستند کسانی که همچنان دارای خلاقیت اند و ایده. بسیاری از همان اندک افراد نیز اگر قرار باشد اکنون از بخش حاکمه مجوز روزنامهنگاری دریافت کنند، از سالها پیش که چنین قوانینی وضع نشده بود، در زمره مردودیها قرار گرفتهاند، چه برسد به این که امروز قرار باشد از صافیهای جدیدتری هم بگذرند. اهالی تحریریه ها این روزها به اندازه کافی از یادگیری در میان قدیمیها محروم ماندهاند و چنین شدهاند که تنها حکم «خبربیار» و «تلکسجمعکن» را پیدا کردهاند و سانسور را به عنوان بخش جداییناپذیر حرفهشان پذیرفتهاند، وای به حال آنانی که پس از این قرار است در میان گزینششدهها کارآموزی کنند.
گزینشهای اولیه و شرایط اعطای مجوز برای ایجاد یک رسانه به میزان کافی چنان هست که اصالت حرفهای رسانهها را که تنوع، تعدد و استقلال آنها است، تحدید کند، در شرایطی که گزینش به لایههای پایینی و تحریریهها کشیده شود، رسانهها نیز بیش از این به حاشیه رانده میشوند و تمام اصول حرفهای آنها نیز لگدمال خواهد شد و همچون دشنهای برگلوی رسانهها خواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر