
به گزارش ستاد خبری کمیته پناهجویان ایرانی متحصن و اعتصابکننده در گوتنبرگ این دسته از پناهجویان به دلیل عدم پاسخگویی از نهاد مسوول در وضعیت نامشخصی بهسر میبرند.
۶۵ نفر از پناهجویان ایرانی که پس از ۶۰ روز تحصن اعتراضی به سیاستهای سختگیرانه اداره مهاجرت سوئد ، درکلیسایی در شهر گوتنبرگ ، پاسخی از سوی نهاد های مسئول در قبال خواسته خود دریافت نکردند ، به تازگی اعلام کرده اند که با خروج از محل تحصن در کلیسا و برپایی چادر در مرکز این شهر دست به اعتصاب غذای تر خواهند زد و این اقدام را تا حصول نتیجه برای احقاق حقوق خود که ، ادامه خواهند داد .
به گزارش رادیو كوچه، این پناهجویان چنین عنوان کردهاند که «به هیچ عنوان حاضر به بازگشت به ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی نیستند حتا اگر به قیمت جان آنها تمام شود.»
این اعتراض از 2 مای با اعتصاب غذای گروهی از این 65 نفر آغاز و در صورت عدم پاسخ مناسب از سوی اداره مهاجرت همه روزه بر تعداد افراد آن اضافه خواهد شد.
این گزارش میافزاید این پناهجویان بیانیهای را برای آغاز دور جدید اعتراض و اعتصاب غذای خود صادر کردهاند که به شرح زیر است:
سالها سکوت کردیم و غم دل را غصه بر جان ساختیم. چشمها به دور دستها و آرزوها همیشه بر باد. مردمان سرزمینمان زیر تیغ جلادان و ما درتکاپوی فریاد آزادی و آزادگی. سالها میآمد و هرچه میگفتیم که گرفتند و کشتند و حتا جنازهها را بردند، تنها نگاهی سرد از پشت عینکهای ته استکانی شان به ما میانداختند و سکوتی به علامت تعجب.
انگار چون همیشه بر ما باور نداشتند. تا سال یک هزار سیصد و هشتاد و هشت. انتخاباتی بود در وطن، و ما بیش از ده سال بود که گفته بودیم، اما آنجا بود که غارت کردن افکار مردمانمان را دیدند و دیکتاتوری را با دیکتاتور لمس کردند. باز هم آرامش و طمأنینه، میدیدند و سکوت را بهترین راه یافتند. راهروهای اداره مهاجرت پر شده بود از بوی تلخ واژههای نه!نه!نه! غریبه نمیخواهیم.
خود به حرکت آمدیم مردان آهنین دهه 60 و 70 را به کمک طلبیدیم، شصت روز به اعتصاب و اعتراض نشستیم. اعتصابی با آداب خود میزبان، آرام و متین. چه بسیار یاریها دیدیم و قاصدکها رها کردیم به اداره مهاجرت قاصدکهایی با صدای آه مظلومانهی ما.
قاصدکهایی از جنس سیاست، قانون، طبیب، عشق و درک سخت بیماریهای سالهای ناباوری و انتظارمان را گفتیم. گفتیم وطنمان به دست غارتگران است.
ما سالهاست هجرت کردیم و در غربتیم حتا مارا راهی به وطن نیست و ما را ایرانی نمیدانند. پس تا کی ای اهل دمکراسی؟
اما بازهم هیچ پاسخی نیافتیم، دیگر در چنته تنها چیزی که برایمان باقی مانده جانیست که آن را به بازی میگیریم هرچه بادا باد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر